اشعار محمدرضا نظری @ladovanparand Channel on Telegram

اشعار محمدرضا نظری

@ladovanparand


Ladovanparand

اشعار محمدرضا نظری (Persian)

اشعار محمدرضا نظری یک کانال تلگرامی است که به اشعار و شعرهای زیبای محمدرضا نظری می‌پردازد. این کانال مکانی مناسب برای علاقمندان به ادبیات و شعر فارسی است که می‌خواهند با آثار خلاقانه و زیبای این شاعر بزرگ آشنا شوند. محمدرضا نظری با استفاده از الگوهای معاصر و کلاسیک در شعر خود، احساسات عمیق و انسانی را به تصویر می‌کشد و خواننده را به دنیایی از احساسات و افکار هدایت می‌کند

کانال ladovanparand یک فضای انسانی و فرهنگی است که علاوه بر ارائه اشعار محمدرضا نظری، امکان برقراری ارتباط با سایر طرفداران ادبیات فارسی را نیز فراهم می‌کند. اینجا مکانی است که عشق به شعر و ادبیات می‌تواند به اشتراک گذاشته شود و بحث و گفتگو در مورد اشعار محمدرضا نظری و سبک ادبی او، مورد توجه قرار گیرد. با عضویت در این کانال، شما می‌توانید به تجربه‌ی یک جامعه مشتاق به دوستی و تبادل افکار پیرامون ادبیات فارسی دست یابید

پس از عضویت در کانال اشعار محمدرضا نظری، لذت خواهید برد از خواندن اشعار زیبا و معناگرای این شاعر برجسته. همچنین، فرصتی برای ارتباط و گفتگو با سایر دوستان علاقه‌مند به ادبیات فارسی پدیدار خواهد شد. آیا آماده‌اید که به دنیای شعر و ادبیات محمدرضا نظری خوش آیینه شوید؟ اگر پاسخ شما بله است، پس به کانال ladovanparand بپیوندید و تجربه‌ی منحصر به فرد این فضای فرهنگی و ادبی را تجربه کنید.

اشعار محمدرضا نظری

02 Feb, 08:59


Channel photo updated

اشعار محمدرضا نظری

21 Nov, 18:52


لطفا به اشتراک بگذارید
شروع دوباره حامد همایون ،پر انرژی تر از قبل

❤️❤️👌👌

اشعار محمدرضا نظری

21 Nov, 18:52


Hamed Homayoun - Ghole Mardoone.mp3

اشعار محمدرضا نظری

08 Oct, 20:17


ای مرغ سحر الهه ی ناز شدی
با چهچهه ات خسرو آواز شدی

این داغِ به دل نشسته پایانِ تو نیست
تردید نکن که تازه آغاز شدی

#محمد_رضا_نظری «لادون پرند»

ایرانم تسلیت🖤🖤

کانال رسمی اشعار محمدرضا نظری
@ladovanparand👈👈👈👈👈

اشعار محمدرضا نظری

06 Jul, 01:43


من معتقدم سنگدلی خصلت زشتی است
برعکس کسانی که به این درد دچارند
من عاشق اینم که فقط عشق بورزم
حتی به کسانی که مرا دوست ندارند

حساسم و حساسیتم دست خودم نیست
باید همه را راضی و خرسند ببینم
من عاشق اینم که لبِ خلقِ خدا را
هر ثانیه در حالتِ لبخند ببینم

شاعر شده ام تا همه را دوست بدارم
جز عشق به همنوع در اندیشه ی من نیست
ای کاش یکی حرف مرا درک کند که...
بی عشق در این عالم فانی نتوان زیست

یک عمر بدی دیدم و نادیده گرفتم
بخشیدن هر گونه خطا عادت من بود
بیچاره کسانی که به نفرت گذراندند
عمری که به اندازه ی یک پلک زدن بود

ای خلق سراسیمه در این فرصت کوتاه
بی هیچ دلیلی همه را دوست بدارید
اصرار بورزید به تغییرِ شرایط
در مزرعه ی سینه ی خود عشق بکارید

#محمد_رضا_نظری «لادون پرند»

کانال رسمی اشعار محمدرضا نظری
@ladovanparand👈👈👈👈👈

اشعار محمدرضا نظری

21 Jun, 10:57


در قفس عشق تو زندانی ام
حبس ابد خورده به پیشانی ام

دفتر شعر و غزل و یاد تو...
عاشق این خطه ی بارانی ام

زلزله ی یاد تو با ما چه کرد
ای سببِ هر شبِ ویرانی ام؟!

بسکه منظم به غمت سوختم
شعر شدم! حیف نمیخوانی ام

بذرِ محبت به زمینم بکار
مستعدم! گر چه بیابانی ام

شاخه وُ برگم که به پای تو ریخت
منتظر برف زمستانی ام

آمده ای...وای که نشناختی
پیر شدم یار دبستانی ام؟!

داد زدی باش که میدانمت
لاف نزن ای که نمیدانی ام

ای که شب و روز به یاد تو ام
قول ندادی که نرنجانی ام؟!

داد زدم محض رضای خدا
ترک نکن باز به آسانی ام

دار و ندارِ منِ عاشق،بیا
خسته ی یک عمر غزل خوانی ام

کاش بیایی وُ تمامش کنی
منتظر مصرع پایانی ام

با الهام از شعر بسیار زیبای استاد محمد علی بهمنی«خوب ترین حادثه»👆👆

#محمد_رضا_نظری(لادون پرند)

کانال رسمی اشعار محمدرضا نظری
@ladovanparand👈👈👈👈

اشعار محمدرضا نظری

01 Apr, 09:09


شور و شوقی همه جا میچرخید
باز هم سیزده بدر!
همه بودند...جایِ بابا خالی...!

رفته بودیم امامزاده ی سلطان شهباز
جایِ دنجی است
جاده ی خاکی و پر پیچ و خمی...
میروی تا دل کوه
چشم تا کار کند سرسبزی است
آب تا چشم ببیند جاری است!

آنهمه سایه ی سنگینِ چنار
مثل یک رویا بود
مثل یک خوابِ قشنگ...زنده و گویا بود

بچه ها مستِ رهایی
میزدند پای بر آب
کنج لبهای طراوت...مینوشتند لبخند
پدران غرق تماشا
مادران دلواپس
نکند غرق شود یا،بیمار...!!
کودک اما آزاد...

من نگاهم همه جا میچرخید
از سراشیبیِ کوه...تا خروشانیِ آب
تا سرِ شاخه ی سرسبزِ چنار

برگها آویزان...شاخه ها زیبا بود
و خدا... از لابه لایِ شاخه ها پیدا بود

همه بودند
مادر و خاله و دایی
پسر و دخترِ فامیل
همه خندان...همه شاد

سیزدهِ سال عجب غوغایی است!

روبه رو جاریِ آب
آنطرف سایه ی سنگینِ چنار
اینطرف شادیِ دارا و ندار!

روبه رو رود نبود
غزلی بود که بر خاک شتابان میرفت!
شاعرش هر که که هست...بیگمان طبع روانی دارد

دفترم زیرِ بغل...
وسطِ آبِ خروشان...روی یک سنگ سفید
خیس در خیس نشستم
باز کردم دفتر
واژه ها جاری شد
ریخت بر آب...
واژه بر آب شناور میرفت
شعر در شعر پیچید
کودکی قافیه را بر هم زد
وسطِ قالبِ شعرم رقصید
کودکان معصومند...کودکان دلپاکند

پاک در پاک شناور شده بود

کودکان شعر به هم پاشیدند
واژه هایی که پراکنده شدند...باز در شعر چکیدند
به هم پیوستند!

شعر منظم میرفت!

آنطرف پیرزنی...دست در شعر خدا برد
واژه ای برمیداشت...صورتش را میشست
و چه نورانی شد!
اینطرف پیرمردی...
رفت با شعر وضو کرد

شعر منظم میرفت...بوی عرفان میداد

پشتِ سر...پای چنارریشه در شعر خدا داشت
واژه مینوشید
عشق میرویید بر شاخه ی خشک
شعر میشد هر برگ

من به گنجشک حسادت کردم
وسطِ شعرِ خدا لانه ای ساخته بود
غرقِ آرامش بود...کنجِ آغوشِ خدا

مات و مبهوت نشستم
اینهمه زیبایی...
اشک از گوشه ی چشمم غلطید
دست بر آب زدم
زندگی شعر زلالی است
تو بنوش
تو بفهم
لمس کن روحِ خدا...
زندگی چیزی نیست...جز همین لحظه ی ناب!

همه جا لطف خدا بود
همه جا زیبا بود

ناگهان بلبلی از شاخه پرید
اتفاقی افتاد...که دلم را لرزاند
آنطرف تَر...لبِ رود
لبِ احساسِ خدا بره ای را کشتند
گوسفندی دیدم...که تقلا میکرد
دلِ شعرم خون شد!

کودکی وحشت کرد
کودک از شعر جدا شد
واژه ها آب شدند...که بشویند گناهِ آدم!

دفترم را بستم
شعر دیگر کافی است!
این حقیقت سرخ است!

دست بر آب زدم
دستها خونی شد
یک حقیقت رو شد:!
اینهمه شعر چه سودی دارد؟؟؟!
آخرش انسانیم
با دو دستی که به خون آلوده است!

عمقِ همدردیِ ما دلسوزی است!
یا به ما چه؟!
خواست بره نباشد!

هر کسی چیزی دید
هر کسی خاطره ای با خود برد

من ولی غرق در این اندیشه:
واقعا انسانها به چه قیمت شادند؟!

اینهمه بی رحمی...به بهایی اندک؟!
واقعا می ارزد؟؟!!

شاخه هایی که شکست
لطمه هایی که طبیعت خورده...
چه کسی پاسخگوست؟!

اینهم از سیزدهِ ما!
گوشه ی دفتر شعرم...مینویسم با بغض...که بماند یادم:

حالِ انسان خوب است
بره ی بیچاره...سیزدهِ نحسی داشت!

#محمد_رضا_نظری«لادون پرند»

کانال رسمی اشعار محمدرضا نظری
@ladovanparand56👈👈👈👈

شعری که غروب سیزده هفت سال پیش نوشتم
چند ایراد ریز وزنی اش را به خاطر حس ناب شعر نادیده گرفتم، شما هم نادیده بگیرید😊👆🙏

اشعار محمدرضا نظری

19 Mar, 17:19


تحویل میدهم تو را...
ای سال پُر عذاب
ای رنجِ بی حساب

با کوله بار درد... بااشکهای سرد
تحویل میدهم تو را...
ای سال بد شگون
ای بوی مرگ و خون
تحویل میدهم تو را


قلبتان آرام... عیدتان مبارک🌺❤️🌺
نقطه ای بگذارید پایان خط درد
شاید عید آغاز لبخندی دوباره باشد
🙏❤️❤️❤️❤️❤️❤️🙏

#محمد_رضا_نظری «لادون پرند»

کانال رسمی اشعار محمدرضا نظری
@ladovanparand👈👈👈👈👈

اشعار محمدرضا نظری

01 Mar, 13:06


ابر بارید و نیامد، دشت خندید و نیامد
سبزه روئید و نیامد، لاله رقصید و نیامد

نم نمِ باران گرفت و خاک تشنه جان گرفت و...
دست خشک شاخه ها را برگ بوسید و نیامد

یک بغل محبوبه چیدم، رو به آغوشش دویدم
پیش پایش باز کردم بُقچه ی عید و نیامد

شب به هر سختی سحر شد، آنهمه دیوار «در» شد
راه ها هموارتر شد، چرخ چرخید و نیامد

رو به عکسش گریه کردم، گفتمش لبریز دردم
بر کویر گونه هایم اشک لغزید و نیامد

گفتمش چشم انتظارم، بغض دارم... بیقرارم
هق هقم بالا گرفت و شانه لرزید و نیامد

اینهمه دلتنگ باشی، اینهمه دل سنگ باشد؟!
آه یعنی حال ما را باز هم دید و نیامد؟؟

#محمد_رضا_نظری «لادون پرند»

کانال رسمی اشعار محمدرضا نظری
@ladovanparand👈👈👈👈👈

اشعار محمدرضا نظری

14 Feb, 15:19


قلمم راست بایست!
واژه ها... گوش به فرمان قلم!
همگی نظم بگیرید
مودب باشید!
صاحب شعر عزیزی است به نام «مادر»


امشب از شعر پُرم،کو قلم و دفتر من؟!
آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو...
تک و تنها و غریبم
توکجایی مادر...؟!
آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو!
بسکه دلتنگ تو ام،از سر شب تا حالا...
آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو!
جانِ من حرف بزن
امر بفرما مادر...
آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو!
کوچه پس کوچه ی این شهر پُر از تنهاییست
آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو!
مادر ای یاد تو آرامش من...!
امشب از کوچه ی دلتنگی من میگُذری؟
جانِ من زود بیا
بغلم کن مادر...
آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو!
گفته بودی:پسرم،عاشق اشعار تو ام
ای به قربان تو فرزند
بیا دلتنگم
آنقَدَر شعر برای تو بخوانم که نگو!
مادرم...مادر خوبم
به خدا دلتنگم
روبه رویم بِنِشینی کافیست
همه دنیا به کنار
تو که باشی مادر...
دست و دلبازترین شاعر این منطقه ام
آنقَدَر واژه به پای تو بریزم که نگو!
گرچه از دور ولی،دست تو را میبوسم
نه شعار است ،نه حرف
آنقَدَر خاک کف پای تو هستم که نگو!


روز زن و روز مادر بر تمام زنان و مادران سرزمینم مبارک❤️👌🌺🥀🌺
روح مادران آسمانی شاد🙏😔

#محمد_رضا_نظری(لادون پرند)

کانال رسمی اشعار محمدرضانظری
@ladovanparand👈👈👈👈

اشعار محمدرضا نظری

13 Feb, 22:11


آخرین بار که از عشق سخن میگفتیم...
نه دهان باز شد و...
نه زبان چرخید و...
نه صدایی آمد!

تو به من خیره شدی
با نگاهی ورّاج
و من از شوقِ شنیدن...
همه تن گوش شدم

تو مرا فهمیدی
من تو را فهمیدم
این صمیمانه ترین شکلِ سخن گفتن بود
عشق آغاز شد و...
کم کَمَک فهمیدم...
چشمهای تو چه خوش تعریفند!

ولنتاین مبارک❤️🌹👌

#محمد_رضا_نظری(لادون پرند)

کانال رسمی اشعار محمدرضا نظری
@ladovanparand👈👈👈👈👈

اشعار محمدرضا نظری

28 Jan, 20:52


از سکوت محض خانه تا هیاهویی که نیست
راه می افتد خیال ناب مه رویی که نیست

بیقرارم می‌کند با چشمهای مست و من...
چشم میدوزم به چشم مست آهویی که نیست

التماس از طاقت انگشتها میبارد و...
میکشم دست نوازش روی گیسویی که نیست


لذتی دارد میان اینهمه بی همدمی
دستها را حلقه کردن دور بازویی که نیست

راه رفتن... شعر خواندن، تا کنار پنجره
آب پاشیدن به سر تا پای شب بویی که نیست


دلخوشم با این جنون و باز بالا میبرم
پیک هفده سالگی های پر از اویی که نیست

برف پارو می‌کند تیغ از چروک صورت و...
شانه می افتد به جان خرمن مویی که نیست

می‌نشینم پیش او با ظاهری آراسته
بی هوا سر می‌گذارم روی زانویی که نیست

هر چه میخواهم نخوابم، باز خوابم میبرد
با نوازشهایِ دستِ ماه بانویی که نیست

عاشقی یعنی همین... یعنی خیال و حسرت و...
عمر خود را بخش کردن بر لب جویی که نیست

#محمد_رضا_نظری «لادون پرند»

کانال رسمی اشعار محمدرضا نظری
@ladovanparand👈👈👈👈👈

اشعار محمدرضا نظری

12 Dec, 15:44


اول هوس و شیطنتی پر هیجان بود
نوعی طپشِ قلب شبیهِ ضربان بود

کم کم همه ی دغدغه ام دیدن او شد
انگار که جذاب ترین فردِ جهان بود

هی رفتم و هی دیدم و هی آه کشیدم
دلبستگی ام بیشتر از تاب و توان بود

میخواستم اقرار کنم عاشقم اما...
«چیزی که عیان بود چه حاجت به بیان بود؟»

فهمید که دیوانه و دلبسته ی اویم
«از بسکه اشارات نظر نامه رسان بود»

القصه گرفتار دل هم شده بودیم
روزی که جوان بودم و او نیز جوان بود

از آنچه میان من و او بود چه گویم؟
مجنونِ زمان بودم و لیلای زمان بود

اما وسط آنهمه دلبستگی و عشق...
معشوقه ام انگار کمی دل نگران بود

خوردیم به یک مشکلِ معمولیِ ساده
من زاغه نشین بودم و او دختر خان بود

کم کم به خودش آمد و فهمید چه کرده
حق داشت که پا پس بکشد،... بحثِ زیان بود!

اصلا تو بگو، دختر خان با دک و پوزش...
هم شانِ منِ پا پتیِ غاز چران بود؟!

البتّه که نه!، رفت... خدا پشت و پناهش
اصرار چرا؟ قسمتِ او با دگران بود

او رفت و غمش شعله به جان قلم انداخت
من ماندم و یک دفتر و طبعی که روان بود

یک مشت غزل شد همه ی دار و ندارم
دیوانِ بزرگی که پر از آه و فغان بود

بیش از دو دهه دور خودم گشتم و گشتم
دل در گروِ عشق و سرم در دوران بود

گفتم که بدانید، وفا... عشق... دروغ است
من تجربه کردم، به همین قبله چخان بود

حُسنش همه گفتند و منِ سر به هوا را...
آگاه نکردند به شرّی که در آن بود

ویروسْ، خطرناک تر از عشق ندیدم
یک قاتل بالفطره اگر بود، همان بود

هی ریشه زد و ریشه زد و ریشه کنم کرد
این توده ی بدخیم گمانم سرطان بود

#محمد_رضا_نظری (لادون پرند)

کانال رسمی اشعار محمدرضا نظری
@ladovanparand👈👈👈👈👈

اشعار محمدرضا نظری

04 Dec, 11:41


ای عشق... از روزی که کردی انتخابم
رنجاندی و گریاندی و دادی عذابم

چنگیزوار از مرزِ احساسم گذشتی
دست رفاقت دادم و کردی جوابم

من جاده ی هموارِ ابریشم نبودم
دیوار چین بودم ولی کردی خرابم

از بسکه سوزاندی دلم را در تب عشق
خون می‌چکد از بیت‌هایِ شعرِ نابم

عمری فشار آوردی و من ایستادم
محکم تر از چیزی که میکردی حسابم

پشتم شکست از شدت ِ تحریم‌ها و...
دلخون تر از شیرازِ بعد از اعتصابم

اما منِ مردادیِ مغرور و سرکش...
در هر شرایط، سنگ زیرِ آسیابم

بعد از تو خاکِ سینه ام آزاد... آباد...
اصلا خودِ ایرانِ بعد از انقلابم

ضعف از منِ عاشق نخواهی دید ای عشق
دست از سرم بردار... می‌خواهم بخوابم

#محمد_رضا_نظری (لادون پرند)

کانال رسمی اشعار محمدرضا نظری
@ladovanparand👈👈👈👈👈

اشعار محمدرضا نظری

15 Nov, 14:31


به لینک قبلی فقط 56 اضافه کنید میشه لینک کانال جدید🙏❤️🙏

اشعار محمدرضا نظری

15 Nov, 14:29


سلام و عرض ادب
دوستان لطف کنند به کانال جدید بپیوندند👆
چون کانال فعلی به زودی حذف میشه
ممنون که همیشه همراهید
🙏❤️❤️❤️❤️🙏

اشعار محمدرضا نظری

15 Nov, 14:28


کانال اشعار محمدرضا نظری
شبی دور از تو در این کوچه ی بن بست میمیرم
https://t.me/ladovanparand56

1,192

subscribers

59

photos

39

videos