✍📚 ملا نصرالدین و کیسه زر
دزدی کیسه زر ملّانصرالدین را ربود، وی شکایت نزد قاضی برد؛ تا خواست ماجرا را شرح دهد، داروغه وارد شد و نزد قاضی نشست.
ملّا متعجب شد و هیچ نگفت و از محضر قاضی بیرون آمد؛
روز بعد مردم دیدند که ملّا فریاد می زند که آی مردم کیسه ام ... کیسه ام را یافتم،از او سوال کردند که چطور بدون حکمقاضی کیسه را یافتی ؟!
ملّا خنده ای کرد وگفت:
«در شهری که داروغه دزد باشد و قاضی رفیق دزد » بهتر دیدم که شکایت نزد قاضی عادل برم
رفتم منزل و نماز خواندم و ازخدا کمک خواستم.
امروز در بیاباندیدم که داروغه از اسب افتاده گردنش شکسته و کیسه زر من به کمر بسته... !
پس کیسه ام را برداشتم.
نکته: «در شهری که داروغه دزد باشد و قاضی رفیق دزد »
در چنین شهری، عدالت و نظم از بین میرود و فساد فراگیر میشود.
در چنین شهری، عدالت نابود میشود و مردم از بیعدالتی رنج میبرند.
✍️ 📖 *تلخیص و نگارش ابراهیم امینی*
✍🏻 📚 *خلاصه کتاب در ایتا * https://eitaa.com/ketabbe
✍ 📚 *خلاصه کتاب در تلگرام* https://t.me/ketab_khoolase
🌸 *علمی که تو را نرهاند از جهل کمتر است*
.........