00:00
در هوس‌خیال او
همچو خیال گشته ام...
#مولانا
@kazem_bahmani
در هوس‌خیال او
همچو خیال گشته ام...
#مولانا
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
@kazem_bahmani
《من شعر میشوم که بگردم به دور تو》
کانال @kazem_bahmani توسط ادمین اداره میشود و هیچ ارتباطی با استاد بهمنی ندارد.
کاظم بهمنی (Persian)
کانال "کاظم بهمنی" یک فضای شعری زیباست که توسط ادمین اداره میشود. اگر علاقه‌مند به شعر هستید و دوست دارید از آثار شاعران بزرگ لذت ببرید، این کانال برای شماست. ادمین این کانال پست‌های شعری متنوع و زیبا را با شما به اشتراک می‌گذارد تا لحظاتی دلپذیر و به یادماندنی را تجربه کنید. با عضویت در این کانال، به دنیای شعر و ادبیات عشق بورزیده و همچنین از آثار بی‌نظیر شاعران لذت ببرید. حتما به کانال "کاظم بهمنی" ملحق شوید تا کامل‌ترین تجربه شعری را کسب کنید. لازم بذکر است که این کانال دارای هیچ ارتباطی با استاد بهمنی نیست.
کاظم بهمنی
16 Feb, 17:30
شمعم رخ یار است و شرابم لب دلدار
پیمانه همان لب که به هنجار گرفتم
چشم خوش ساقی دل و دین برد ز دستم
وین فایده زان نرگس بیمار گرفتم
#عراقی
@kazem_bahmani
پیمانه همان لب که به هنجار گرفتم
چشم خوش ساقی دل و دین برد ز دستم
وین فایده زان نرگس بیمار گرفتم
#عراقی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
16 Feb, 11:38
گفتی تو را ببخشم و از عشق بگذرم
رد میشوم ولی نه! محالست بگذرم!
آنقدر گرد کینه به جانم نشسته است
دیگر برای آینه سخت است باورم
آن اشکها که ریخته‌ام پای تو شدست
آبی که سالهاست گذشته است از سرم
هر لحظه بی تو بودن من، سالها گذشت
من از تمام مردم دنیا مسن‌ترم
گه گاه می روم به سر قبر مادرت
گفتی: رها نمیکنم‌ات جان مادرم
#حسین_زحمتکش
@kazem_bahmani
رد میشوم ولی نه! محالست بگذرم!
آنقدر گرد کینه به جانم نشسته است
دیگر برای آینه سخت است باورم
آن اشکها که ریخته‌ام پای تو شدست
آبی که سالهاست گذشته است از سرم
هر لحظه بی تو بودن من، سالها گذشت
من از تمام مردم دنیا مسن‌ترم
گه گاه می روم به سر قبر مادرت
گفتی: رها نمیکنم‌ات جان مادرم
#حسین_زحمتکش
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
15 Feb, 17:13
نه فقط از تو اگر دل بکنم می‌میرم
سایه‌ات نیز بیفتد به تنم می‌میرم
بین جان من و پیراهن من فرقی نیست
هر یکی را که برایت بکنم می‌میرم
برق چشمان تو از دور مرا می‌گیرد
من اگر دست به زلفت بزنم می‌میرم
بازی ماهی و گربه است نظربازی ما
مثل یک تُنگ شبی می‌شکنم می‌میرم
روح برخاسته از من، ته این کوچه بایست
بیش از این دور شوی از بدنم می‌میرم
#کاظم_بهمنی
@kazem_bahmani
سایه‌ات نیز بیفتد به تنم می‌میرم
بین جان من و پیراهن من فرقی نیست
هر یکی را که برایت بکنم می‌میرم
برق چشمان تو از دور مرا می‌گیرد
من اگر دست به زلفت بزنم می‌میرم
بازی ماهی و گربه است نظربازی ما
مثل یک تُنگ شبی می‌شکنم می‌میرم
روح برخاسته از من، ته این کوچه بایست
بیش از این دور شوی از بدنم می‌میرم
#کاظم_بهمنی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
13 Feb, 20:42
به محض اینکه بیایی بهار می‌آید
و باغ های زیادی به بار می‌آید
به محض اینکه بیایی پرنده می‌خندد
و گرگ با سگ و چوپان کنار می‌آید
به محض اینکه بیایی، به شوق دیدارت
هزار شاخه گل از لاله زار می‌آید
پرندگانِ غزلخوان سرود می‌خوانند
و رود رقص کنان با سه‌تار می‌آید
چقدر رنگ پراکنده ای تو در اشیاء
که برگ زرد به رنگ انار می‌آید
به هر کجا که بیایی شراب می‌روید
و دسته دسته سپاه خمار می‌آید
مسیح پشتِ قدومت پیاده جان بر کف
تو آن نگار که دُل‌دُل سوار می‌آید
مرا سریست پر از آه و آرزو، بشکن
که در مسیر عبورت به کار می‌آید ..
#طه_محتشم
- آقای‌طـه ..
و باغ های زیادی به بار می‌آید
به محض اینکه بیایی پرنده می‌خندد
و گرگ با سگ و چوپان کنار می‌آید
به محض اینکه بیایی، به شوق دیدارت
هزار شاخه گل از لاله زار می‌آید
پرندگانِ غزلخوان سرود می‌خوانند
و رود رقص کنان با سه‌تار می‌آید
چقدر رنگ پراکنده ای تو در اشیاء
که برگ زرد به رنگ انار می‌آید
به هر کجا که بیایی شراب می‌روید
و دسته دسته سپاه خمار می‌آید
مسیح پشتِ قدومت پیاده جان بر کف
تو آن نگار که دُل‌دُل سوار می‌آید
مرا سریست پر از آه و آرزو، بشکن
که در مسیر عبورت به کار می‌آید ..
#طه_محتشم
- آقای‌طـه ..
کاظم بهمنی
13 Feb, 09:20
گفتم كه با فراق مدارا كنم، نشد
يك روز را بدون تو فردا كنم، نشد
در شعر شاعران همه گشتم كه مصرعى
در شأن چشم هاى تو پيدا كنم، نشد
گفتند عاشق كه شدى؟ گريه ام گرفت
ميخواستم بخندم و حاشا كنم، نشد
بيزارم از رقيب كه تا آمدم تو را
از دور چند لحظه تماشا كنم، نشد
شاعر شدم كه با قلم ساحرانه ام
در قاب شعر، عشق تو را جا كنم، نشد
#سجاد_سامانى
@kazem_bahmani
يك روز را بدون تو فردا كنم، نشد
در شعر شاعران همه گشتم كه مصرعى
در شأن چشم هاى تو پيدا كنم، نشد
گفتند عاشق كه شدى؟ گريه ام گرفت
ميخواستم بخندم و حاشا كنم، نشد
بيزارم از رقيب كه تا آمدم تو را
از دور چند لحظه تماشا كنم، نشد
شاعر شدم كه با قلم ساحرانه ام
در قاب شعر، عشق تو را جا كنم، نشد
#سجاد_سامانى
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
10 Feb, 15:14
از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود؟
بی رنگ‌تر از نقطه‌ی موهومی بود
این دایره‌ی کبود اگر عشق نبود
از آینه‌ها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود؟
در سینه‌ی هر سنگ، دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟
بی عشق دلم جز گِرهی کور چه بود؟
دل چشم نمی‌گشود اگر عشق نبود
از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود...؟
#قیصر_امین‌پور
@kazem_bahmani
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود؟
بی رنگ‌تر از نقطه‌ی موهومی بود
این دایره‌ی کبود اگر عشق نبود
از آینه‌ها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود؟
در سینه‌ی هر سنگ، دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟
بی عشق دلم جز گِرهی کور چه بود؟
دل چشم نمی‌گشود اگر عشق نبود
از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود...؟
#قیصر_امین‌پور
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
09 Feb, 06:40
در بقچه ام شکوفه و باران گذاشتم
امروز صبح سر به بیابان گذاشتم
بی خود به انتظار جنونم نشسته ای
در راه عقل چند نگهبان گذاشتم
گفتی که دوستت ننوشتی نداشتی
این حرف کهنه را سرِ هذیان گذاشتم
عمری که سوخت پای دلت قابلی نداشت
هر چند من برای تو از جان گذاشتم
من مادری فقیرم و فرزند خویش را
با درد نان کنار خیابان گذاشتم
حرفی که نیست، می روم از خانه ات ، بیا
این هم کلید داخل گلدان گذاشتم
#ساجده_جبارپور
@kazem_bahmani
امروز صبح سر به بیابان گذاشتم
بی خود به انتظار جنونم نشسته ای
در راه عقل چند نگهبان گذاشتم
گفتی که دوستت ننوشتی نداشتی
این حرف کهنه را سرِ هذیان گذاشتم
عمری که سوخت پای دلت قابلی نداشت
هر چند من برای تو از جان گذاشتم
من مادری فقیرم و فرزند خویش را
با درد نان کنار خیابان گذاشتم
حرفی که نیست، می روم از خانه ات ، بیا
این هم کلید داخل گلدان گذاشتم
#ساجده_جبارپور
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
08 Feb, 11:18
لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم
چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم ؟
کاش می‌شد که شما نیز خبردار شوید
لحظه‌ای از من و از دردِ کهن‌سال دلم
از سرم آب گذشته است مهم نیست اگر
غم دنیای شما نیز شود مالِ دلم
عاشق نان و زمین نیستم این را حتما
بنویسید به دفترچه‌ی اعمال دلم
آه، یک عالمه حرف است که باید بزنم
ولی انگار زبانم شده پامال دلم
مردم شهر، خدا حافظ‌تان من رفتم
کسی از کوچه‌ی غم آمده دنبال دلم
#نجمه_زارع
@kazem_bahmani
چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم ؟
کاش می‌شد که شما نیز خبردار شوید
لحظه‌ای از من و از دردِ کهن‌سال دلم
از سرم آب گذشته است مهم نیست اگر
غم دنیای شما نیز شود مالِ دلم
عاشق نان و زمین نیستم این را حتما
بنویسید به دفترچه‌ی اعمال دلم
آه، یک عالمه حرف است که باید بزنم
ولی انگار زبانم شده پامال دلم
مردم شهر، خدا حافظ‌تان من رفتم
کسی از کوچه‌ی غم آمده دنبال دلم
#نجمه_زارع
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
07 Feb, 15:57
در شهر من این نیست راه و رسم دلداری
باید بفهمم تا چه حدی دوستم داری
موسی نباش اما عصا بردار و راهی شو
تا کی تو باید دست روی دست بگذاری
بیزارم از این پا و آن پا كردنت ای عشق
یا نوشدارو باش یا زخمی بزن كاری
من دختری از نسل چنگیزم كه عاشق شد
بیگانه با آداب و تشریفات درباری
هر كس نگاهت كرد چشمش را درآوردم
شد قصه ی آغامحمدخان قاجاری
آسوده باش، از این قفس بیرون نخواهم رفت
حتی اگر در را برایم باز بگذاری
چون شعر هرگز از سرم بیرون نخواهم كرد
باید برای چادرم حرمت نگه داری
تو می‌رسی روزی كه دیگر دیر خواهد بود
آن روز مجبوری كه از من چشم برداری
#فاطمه_سلیمان_پور
@kazem_bahmani
باید بفهمم تا چه حدی دوستم داری
موسی نباش اما عصا بردار و راهی شو
تا کی تو باید دست روی دست بگذاری
بیزارم از این پا و آن پا كردنت ای عشق
یا نوشدارو باش یا زخمی بزن كاری
من دختری از نسل چنگیزم كه عاشق شد
بیگانه با آداب و تشریفات درباری
هر كس نگاهت كرد چشمش را درآوردم
شد قصه ی آغامحمدخان قاجاری
آسوده باش، از این قفس بیرون نخواهم رفت
حتی اگر در را برایم باز بگذاری
چون شعر هرگز از سرم بیرون نخواهم كرد
باید برای چادرم حرمت نگه داری
تو می‌رسی روزی كه دیگر دیر خواهد بود
آن روز مجبوری كه از من چشم برداری
#فاطمه_سلیمان_پور
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
05 Feb, 13:11
و چشمانم چقدر آسان دچارت شد
نه تنها من که یک تهران دچارت شد
به شوق بوسه هایت مست میرقصید
چه کردی با دلش؟ فنجان دچارت شد
تو خندیدی دل چایی به لرز افتاد
تو خندیدی دل قندان دچارت شد
و آن‌شب در خیابان های شب پرسه
صدای چک چک باران دچارت شد
تو جنّی یا پری یا که ملک یا چه؟
به محض دیدنت انسان دچارت شد
چه امیدی به خلقی که تو را دیده؟
که حتی حضرت شیطان دچارت شد
تو دین تازه ای آورده ای انگار
خدا آزاد از ادیان، دچارت شد
#طه_محتشم
@kazem_bahmani
نه تنها من که یک تهران دچارت شد
به شوق بوسه هایت مست میرقصید
چه کردی با دلش؟ فنجان دچارت شد
تو خندیدی دل چایی به لرز افتاد
تو خندیدی دل قندان دچارت شد
و آن‌شب در خیابان های شب پرسه
صدای چک چک باران دچارت شد
تو جنّی یا پری یا که ملک یا چه؟
به محض دیدنت انسان دچارت شد
چه امیدی به خلقی که تو را دیده؟
که حتی حضرت شیطان دچارت شد
تو دین تازه ای آورده ای انگار
خدا آزاد از ادیان، دچارت شد
#طه_محتشم
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
04 Feb, 13:16
یک‌ریز می‌گفتند درمان دارد این درد
اما نمی‌گفتند درمان، درد دارد!
#انسیه_سادات_هاشمی
@kazem_bahmani
اما نمی‌گفتند درمان، درد دارد!
#انسیه_سادات_هاشمی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
03 Feb, 18:35
شک منی، یقین منی، نیستی مگر؟
انگاره های دین منی، نیستی مگر؟
هم قبله ی نماز منی، هم نیاز من...
چون مهر بر جبین منی، نیستی مگر؟
پیوسته با کمان دو ابرو میان شهر
عمری است در کمین منی، نیستی مگر؟
با آن شکوه شرقی و با این غم نجیب
بانوی سرزمین منی، نیستی مگر؟
من مستحق نیش توام، دیگری چرا؟
محصول آستین منی، نیستی مگر؟
هر وقت می نویسم و هر جا که شاعرم
ایهام و نقطه چین منی، نیستی مگر؟
#محمد_سلمانی
@kazem_bahmani
انگاره های دین منی، نیستی مگر؟
هم قبله ی نماز منی، هم نیاز من...
چون مهر بر جبین منی، نیستی مگر؟
پیوسته با کمان دو ابرو میان شهر
عمری است در کمین منی، نیستی مگر؟
با آن شکوه شرقی و با این غم نجیب
بانوی سرزمین منی، نیستی مگر؟
من مستحق نیش توام، دیگری چرا؟
محصول آستین منی، نیستی مگر؟
هر وقت می نویسم و هر جا که شاعرم
ایهام و نقطه چین منی، نیستی مگر؟
#محمد_سلمانی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
03 Feb, 10:45
تو را دل برگزید و کار دل شک برنمی دارد
که این دیوانه هرگز سنگ کوچک برنمی دارد
تو در رویای پروازی ولی گویا نمی دانی
نخ کوتاه دست از بادبادک برنمی دارد
برای دیدن تو آسمان خم می شود اما
برای من کلاهش را مترسک برنمی دارد
اگر با خنده هایت بشکنی گاهی سکوتش را
اتاقم را صدای جیرجیرک برنمی دارد
بیا بگذار سر بر شانه های خسته ام یک بار
اگر با اشک من پیراهنت لک برنمی دارد
#عبدالحسین_انصاری
@kazem_bahmani
که این دیوانه هرگز سنگ کوچک برنمی دارد
تو در رویای پروازی ولی گویا نمی دانی
نخ کوتاه دست از بادبادک برنمی دارد
برای دیدن تو آسمان خم می شود اما
برای من کلاهش را مترسک برنمی دارد
اگر با خنده هایت بشکنی گاهی سکوتش را
اتاقم را صدای جیرجیرک برنمی دارد
بیا بگذار سر بر شانه های خسته ام یک بار
اگر با اشک من پیراهنت لک برنمی دارد
#عبدالحسین_انصاری
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
02 Feb, 05:51
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بی کسی، ها می کنم هر شب
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب
کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب
#محمدعلی_بهمنی
@kazem_bahmani
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بی کسی، ها می کنم هر شب
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب
کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب
#محمدعلی_بهمنی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
01 Feb, 15:39
گر چه رفتار تو با گفتارت اصلا جور نیست
فکر من آنقدر ها هم از سر تو دور نیست
در تن شب های من رنگ شب بغداد هست
صبحم اما هیچ رنگ صبح نیشابور نیست
بر سر این گور من بیهوده شیون می زدم
تازه فهمیدم که اصلا مرده ای در گور نیست
بی تو ممکن نیست من باشم ،وجود سایه در
متن دنیا گنگ و بی معناست وقتی نور نیست
شک ندارم اشک می ریزند ماهی ها در آب
اشک ماهی ها نباشد آب دریا شور نیست
#مهتاب_یغما
@kazem_bahmani
فکر من آنقدر ها هم از سر تو دور نیست
در تن شب های من رنگ شب بغداد هست
صبحم اما هیچ رنگ صبح نیشابور نیست
بر سر این گور من بیهوده شیون می زدم
تازه فهمیدم که اصلا مرده ای در گور نیست
بی تو ممکن نیست من باشم ،وجود سایه در
متن دنیا گنگ و بی معناست وقتی نور نیست
شک ندارم اشک می ریزند ماهی ها در آب
اشک ماهی ها نباشد آب دریا شور نیست
#مهتاب_یغما
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
31 Jan, 09:57
دل خوشم با غزلی تازه، همینم کافی است
تو مرا باز رساندی به یقینم، کافیست
قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم، کافیست
گله ای نیست، من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم، کافیست
من همین قدر که با حال و هوایت-گهگاه-
برگی از باغچه ی شعر بچینم، کافیست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز
که همین شوق مرا، خوبترینم ! کافیست
#محمد_علی_بهمنی
@kazem_bahmani
تو مرا باز رساندی به یقینم، کافیست
قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم، کافیست
گله ای نیست، من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم، کافیست
من همین قدر که با حال و هوایت-گهگاه-
برگی از باغچه ی شعر بچینم، کافیست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز
که همین شوق مرا، خوبترینم ! کافیست
#محمد_علی_بهمنی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
30 Jan, 17:17
چه قدر بوی تو خوبست... بوی آغوشت
همیشه زحمت من بوده است بر دوشت
چنان زلال و لطیفی که مطمئن هستم
دو بال بوده به جای دو دست بر دوشت
ولی به خاطر من بال را کنار زدی
که با دو دست بگیری مرا در آغوشت
که با دو دست برایم دو بال بگذاری
به جای روشنی بالهای خاموشت
که آسمان خودت آسمان من باشد
که از بهشت بخوانم دوباره در گوشت
آهای روسریت آفتاب تابستان!
شکوفه تاج سر تو بنفشه تن پوشت
بهشت جای قشنگیست جای دوری نیست
بهشت باغ بزرگیست، باغ آغوشت
بهشت اول و آخر، گمان نکن حتی
بهشت هم بروم می کنم فراموشت!
#نغمه_مستشار_نظامی
@kazem_bahmani
همیشه زحمت من بوده است بر دوشت
چنان زلال و لطیفی که مطمئن هستم
دو بال بوده به جای دو دست بر دوشت
ولی به خاطر من بال را کنار زدی
که با دو دست بگیری مرا در آغوشت
که با دو دست برایم دو بال بگذاری
به جای روشنی بالهای خاموشت
که آسمان خودت آسمان من باشد
که از بهشت بخوانم دوباره در گوشت
آهای روسریت آفتاب تابستان!
شکوفه تاج سر تو بنفشه تن پوشت
بهشت جای قشنگیست جای دوری نیست
بهشت باغ بزرگیست، باغ آغوشت
بهشت اول و آخر، گمان نکن حتی
بهشت هم بروم می کنم فراموشت!
#نغمه_مستشار_نظامی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
28 Jan, 07:57
چون واگنی فرسوده در راه‌آهنی خالی
از من چه باقی مانده جز پیراهنی خالی؟
دارد فرو می‌ریزد اجزای تنم در من
آن‌طور که دیواره‌های معدنی خالی
چون آخرین سربازِ شهری سوخته یک عمر
جنگیده‌ام در مرزهای میهنی خالی
حالا که سر چرخانده‌ام در باد میبینم
پشت سرم شهری است از هر روشنی خالی
گنجایشِ این جام‌ها اندازهٔ هم نیست
من استکانم شد به لب تر کردنی خالی
آن باغبانم که پس از یک عمر جان‌کندن
از باغ بیرون آمدم با دامنی خالی
#پانته‌آ_صفایی
@kazem_bahmani
از من چه باقی مانده جز پیراهنی خالی؟
دارد فرو می‌ریزد اجزای تنم در من
آن‌طور که دیواره‌های معدنی خالی
چون آخرین سربازِ شهری سوخته یک عمر
جنگیده‌ام در مرزهای میهنی خالی
حالا که سر چرخانده‌ام در باد میبینم
پشت سرم شهری است از هر روشنی خالی
گنجایشِ این جام‌ها اندازهٔ هم نیست
من استکانم شد به لب تر کردنی خالی
آن باغبانم که پس از یک عمر جان‌کندن
از باغ بیرون آمدم با دامنی خالی
#پانته‌آ_صفایی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
27 Jan, 19:39
چقدر ماه شدي اي ستاره ماهیِ من
بهار رشک برانگيز مهر ماهي من !
بزک نکرده به من سر زدي و مي داني
هميشه بيشتري از زياده خواهي من
هزار راه به تو مي رسد ولي هرگز
نمي رسد به تو مردي به سر براهي من
دل تو در گرو ديگريست با اينحال
دلم خوش ست به تو، دلخوشي واهي من
اگر چه جلد خيال مني ولي اين بار
بلند تر بپر از سرنوشت چاهي من!
برو که جنس تو آيينه است و ميترسم
دلت کدر شود از آه صبحگاهي من
برو که بيشتر از اين اسير غم نشوي
سفيد بخت شوي عشق اشتباهي من!
#مجید_آژ
@kazem_bahmani
بهار رشک برانگيز مهر ماهي من !
بزک نکرده به من سر زدي و مي داني
هميشه بيشتري از زياده خواهي من
هزار راه به تو مي رسد ولي هرگز
نمي رسد به تو مردي به سر براهي من
دل تو در گرو ديگريست با اينحال
دلم خوش ست به تو، دلخوشي واهي من
اگر چه جلد خيال مني ولي اين بار
بلند تر بپر از سرنوشت چاهي من!
برو که جنس تو آيينه است و ميترسم
دلت کدر شود از آه صبحگاهي من
برو که بيشتر از اين اسير غم نشوي
سفيد بخت شوي عشق اشتباهي من!
#مجید_آژ
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
26 Jan, 17:31
تویی بهانه ام اما بهانه ای که ندارم
گذاشتم سر خود را به شانه ای که ندارم
تمام عمر کشاندی مرا به سوی نگاهت
تمام عمر به سوی نشانه ای که ندارم
چگونه حرف دلم را به چشم هات بگویم
قصیده ای که نگفتم، ترانه ای که ندارم
مرا رها کن و بگذار در قفس بنشینم
که دلخوشم به همین آب و دانه ای که ندارم
#حمید_رضا_برقعی
@kazem_bahmani
گذاشتم سر خود را به شانه ای که ندارم
تمام عمر کشاندی مرا به سوی نگاهت
تمام عمر به سوی نشانه ای که ندارم
چگونه حرف دلم را به چشم هات بگویم
قصیده ای که نگفتم، ترانه ای که ندارم
مرا رها کن و بگذار در قفس بنشینم
که دلخوشم به همین آب و دانه ای که ندارم
#حمید_رضا_برقعی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
26 Jan, 10:44
تلخی خاطره را با لب فنجان گفتم
چای نوشیدم و اشعار پریشان گفتم
برخلاف تو که بر خانۀ لب قفل زدی
قصۀ عشق خودم را به تو آسان گفتم
هیچ کس از منِ کم‌حرف، صدایی نشنید
درِ گوش 'تو' سخن‌های فراوان گفتم
بس که آغوش تو ای عشقِ قدیمی سرد است
به تو در شعرِ خودم "فصل زمستان" گفتم
ای زمستان من! ای داغِ دلِ یخ‌زده‌ام!
درد خود را به تو با سینۀ سوزان گفتم
دست اشک آمد و بر حلقۀ چشمم زد باز
غصه‌ها را به تو با چِک‌چک باران گفتم
#زینب_نجفی
@kazem_bahmani
چای نوشیدم و اشعار پریشان گفتم
برخلاف تو که بر خانۀ لب قفل زدی
قصۀ عشق خودم را به تو آسان گفتم
هیچ کس از منِ کم‌حرف، صدایی نشنید
درِ گوش 'تو' سخن‌های فراوان گفتم
بس که آغوش تو ای عشقِ قدیمی سرد است
به تو در شعرِ خودم "فصل زمستان" گفتم
ای زمستان من! ای داغِ دلِ یخ‌زده‌ام!
درد خود را به تو با سینۀ سوزان گفتم
دست اشک آمد و بر حلقۀ چشمم زد باز
غصه‌ها را به تو با چِک‌چک باران گفتم
#زینب_نجفی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
24 Jan, 11:46
تمام حادثه‌ها غیر عشق تکراری‌ست
هزار مشغله جز او فقط گرفتاری‌ست
نه با چراغ یقین می‌رسد، نه سوسوی شک
که عشق، تجربه‌ای بین خواب و بیداری‌ست
به دوش، بار جهان داری و نمی‌دانی
علاج دلهره‌ی آدمی، سبک‌باری‌ست
به هوش باش اگر در تو شور و شوقی هست
که عافیت‌طلبی در به خودوفاداری‌ست
حضور عشق به میزان غیبت عقل است
تواتر شب مستی به صبح هشیاری‌ست
#پوریا_شیرانی
@kazem_bahmani
هزار مشغله جز او فقط گرفتاری‌ست
نه با چراغ یقین می‌رسد، نه سوسوی شک
که عشق، تجربه‌ای بین خواب و بیداری‌ست
به دوش، بار جهان داری و نمی‌دانی
علاج دلهره‌ی آدمی، سبک‌باری‌ست
به هوش باش اگر در تو شور و شوقی هست
که عافیت‌طلبی در به خودوفاداری‌ست
حضور عشق به میزان غیبت عقل است
تواتر شب مستی به صبح هشیاری‌ست
#پوریا_شیرانی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
24 Jan, 06:41
زندگی با سخت‌گیری‌های خود خواهد گذشت
غم مخور گر روزهای تلخ هجران بد گذشت
پافشاری روی رؤیاهای شیرینت مکن
عقل زایل میشود وقتی شراب از حد گذشت
بنده گر از خالقش صد بار سرپیچی کند
پاسخش را می‌دهد فضل خدا با صد گذشت
عشق غیر از امتحانی در مسیری سخت نیست
سربلند از آزمون هرکس برون آمد، گذشت
ْزندگی دل بستن است و آرزوهای دراز
هم از این باید برید و هم از آن باید گذشت
#نفیسه‌سادات_موسوی
@kazem_bahmani
غم مخور گر روزهای تلخ هجران بد گذشت
پافشاری روی رؤیاهای شیرینت مکن
عقل زایل میشود وقتی شراب از حد گذشت
بنده گر از خالقش صد بار سرپیچی کند
پاسخش را می‌دهد فضل خدا با صد گذشت
عشق غیر از امتحانی در مسیری سخت نیست
سربلند از آزمون هرکس برون آمد، گذشت
ْزندگی دل بستن است و آرزوهای دراز
هم از این باید برید و هم از آن باید گذشت
#نفیسه‌سادات_موسوی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
23 Jan, 13:02
بگذار پای عشق بمانم از این به بعد
دل را به صاحبش برسانم از این به بعد
یک عمر پای عقل نشستم ولی مخواه
خود را به نیستی بکشانم از این به بعد
هر بار رازی از تو شنیدم دلم شکست
بهتر که چیزی از تو ندانم از این به بعد
وقتی که مثل قبل به من خیره نیستی
حرف تو را چگونه بخوانم از این به بعد
در جاده‌ای که مرگ در آن راهزن شده است
بیهوده خویش را ندوانم از این به بعد
ای غم به فکر غربت امروز من مباش
لبریز عشق اوست جهانم از این به بعد
#محمدحسن_جمشیدی
@kazem_bahmani
دل را به صاحبش برسانم از این به بعد
یک عمر پای عقل نشستم ولی مخواه
خود را به نیستی بکشانم از این به بعد
هر بار رازی از تو شنیدم دلم شکست
بهتر که چیزی از تو ندانم از این به بعد
وقتی که مثل قبل به من خیره نیستی
حرف تو را چگونه بخوانم از این به بعد
در جاده‌ای که مرگ در آن راهزن شده است
بیهوده خویش را ندوانم از این به بعد
ای غم به فکر غربت امروز من مباش
لبریز عشق اوست جهانم از این به بعد
#محمدحسن_جمشیدی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
21 Jan, 13:31
یک لحظه زندگی تو از دست می رود
وقتی کسی که هستیِ تو هست می رود
شاید که اندکی بنشیند کنار تو
اما کسی که بار سفر بست، می رود
از کمترین تکان تنش رنج می کشی
وقتی که پیش از این به تو گفته است می رود
آن کس که دل بریده، تو پا هم ببرّی اش
چون طفلی از کنار تو با دست می رود
رفتن همیشه راه رسیدن نبوده است
” گاهی مسیر جاده به بن بست می رود ”
#علی_حیات_بخش
@kazem_bahmani
وقتی کسی که هستیِ تو هست می رود
شاید که اندکی بنشیند کنار تو
اما کسی که بار سفر بست، می رود
از کمترین تکان تنش رنج می کشی
وقتی که پیش از این به تو گفته است می رود
آن کس که دل بریده، تو پا هم ببرّی اش
چون طفلی از کنار تو با دست می رود
رفتن همیشه راه رسیدن نبوده است
” گاهی مسیر جاده به بن بست می رود ”
#علی_حیات_بخش
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
20 Jan, 11:47
با منِ تنها غریبی، آشنای دیگران
کاش من هم لحظه‌ای بودم به جای دیگران
دست‌هایت دستم‌هایم را رها کردند و حال
برگ پاییزم که می‌افتم به پای دیگران
ابر خواهم بود تا از شهر پنهانت کنم
دور باد از روی ماهت چشم‌های دیگران
عشق اگر کفر است یا از کافران کافرترم
یا خدایم فرق دارد با خدای دیگران
زخم‌های من نه‌تنها از محبت‌های توست
دست‌رنج روزگار است و دعای دیگران!
#سجاد_سامانی
@kazem_bahmani
کاش من هم لحظه‌ای بودم به جای دیگران
دست‌هایت دستم‌هایم را رها کردند و حال
برگ پاییزم که می‌افتم به پای دیگران
ابر خواهم بود تا از شهر پنهانت کنم
دور باد از روی ماهت چشم‌های دیگران
عشق اگر کفر است یا از کافران کافرترم
یا خدایم فرق دارد با خدای دیگران
زخم‌های من نه‌تنها از محبت‌های توست
دست‌رنج روزگار است و دعای دیگران!
#سجاد_سامانی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
19 Jan, 18:13
وَ...
عزيز مدت هاي طولاني ام؛
يادِ خنده هايت كه افتادم،
بسيار گريه كردم...
عزيز مدت هاي طولاني ام؛
يادِ خنده هايت كه افتادم،
بسيار گريه كردم...
کاظم بهمنی
19 Jan, 13:30
در کوله‌بار قسمت ما غم زیاد بود
کم بود عمر ما و همین کم زیاد بود
آن‌سوی شوق و شادی و شور و نشاط ما
اندوه و رنج و غصه و ماتم زیاد بود
این یک دو روز را که به آن عمر گفته‌اند
یک‌دم نبود بیش و همان دم زیاد بود
گیرم چکید قطره‌ای از عشق روی خاک
آن هم برای عالم و آدم زیاد بود
چیزی نصیب من نشد از کارگاه عشق
غیر از غمی که از سر من هم زیاد بود
#فاضل_نظری
@kazem_bahmani
کم بود عمر ما و همین کم زیاد بود
آن‌سوی شوق و شادی و شور و نشاط ما
اندوه و رنج و غصه و ماتم زیاد بود
این یک دو روز را که به آن عمر گفته‌اند
یک‌دم نبود بیش و همان دم زیاد بود
گیرم چکید قطره‌ای از عشق روی خاک
آن هم برای عالم و آدم زیاد بود
چیزی نصیب من نشد از کارگاه عشق
غیر از غمی که از سر من هم زیاد بود
#فاضل_نظری
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
18 Jan, 13:30
در فال او کسی‌ست که در فال من نبود
من مال او نبودم و او مال من نبود
ماهی که طبق میل شما سالها گذشت
یک لحظه هم مطابق امیال من نبود
آنکه دلم به خاطرش از خود خبر نداشت
حتی دو روز با خبر از حال من نبود
بیچاره من، که چشمم یک عمر آزگار
دنبال آن کسی‌ست که دنبال من نبود
#غلامرضا_طریقی
@kazem_bahmani
من مال او نبودم و او مال من نبود
ماهی که طبق میل شما سالها گذشت
یک لحظه هم مطابق امیال من نبود
آنکه دلم به خاطرش از خود خبر نداشت
حتی دو روز با خبر از حال من نبود
بیچاره من، که چشمم یک عمر آزگار
دنبال آن کسی‌ست که دنبال من نبود
#غلامرضا_طریقی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
17 Jan, 11:47
گویی قمارخانه‌ی «هیچ» است روزگار
هربار شادمان شدم از بُرد، باختم...
#حسین_دهلوی
@kazem_bahmani
هربار شادمان شدم از بُرد، باختم...
#حسین_دهلوی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
15 Jan, 11:46
بی من خوشی، وگرنه از آن تو میشدم
جان می‌سپردم آخر و جان تو میشدم
گفتم که مُردم از غم و گفتی به حرف نیست!
ای کاش من حریف زبان تو میشدم...
معشوق روزگار غزل‌های ناب! کاش
هم‌عصر شاعران زمان تو میشدم
ای عمر چندروزه‌ی دنیا! بدون عشق
تا کی اسیر سود و زیان تو میشدم؟
پا بر سرم گذاشتی اکنون که آمدی
ای مرگ داشتم نگران تو میشدم
#سجاد_سامانی
@kazem_bahmani
جان می‌سپردم آخر و جان تو میشدم
گفتم که مُردم از غم و گفتی به حرف نیست!
ای کاش من حریف زبان تو میشدم...
معشوق روزگار غزل‌های ناب! کاش
هم‌عصر شاعران زمان تو میشدم
ای عمر چندروزه‌ی دنیا! بدون عشق
تا کی اسیر سود و زیان تو میشدم؟
پا بر سرم گذاشتی اکنون که آمدی
ای مرگ داشتم نگران تو میشدم
#سجاد_سامانی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
14 Jan, 21:25
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من بخدا قسم خدا را
بخدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سرچشمه بقا را
مگر ای سَحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو ای گدای مسکین درخانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیرتست اکنون به اسیر کن مدارا
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند بعالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چو نای هردم ز نو ای شوق او دم
که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
#شهریار
@kazem_bahmani
که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من بخدا قسم خدا را
بخدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سرچشمه بقا را
مگر ای سَحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو ای گدای مسکین درخانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیرتست اکنون به اسیر کن مدارا
بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب
که علم کند بعالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چو نای هردم ز نو ای شوق او دم
که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
#شهریار
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
13 Jan, 11:47
مطمئنم که دوستت دارم
مطمئنی که دوستم داری ....؟
#محمد_شریف
@kazem_bahmani
مطمئنی که دوستم داری ....؟
#محمد_شریف
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
12 Jan, 18:52
دستانت
ذات شعرند در شکل و معنا
بی دستانت
نه شعر بود، نه نثر
نه چیزی که به آن ادبیات می گویند
#نزار_قبانی
@kazem_bahmani
ذات شعرند در شکل و معنا
بی دستانت
نه شعر بود، نه نثر
نه چیزی که به آن ادبیات می گویند
#نزار_قبانی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
12 Jan, 11:47
برایم شعر میخواندی و بیخود میشدم ازخود
تو راه مخفیِ این قلبِ تنها را بلد بودی
#حمید_رضا_گلشن
@kazem_bahmani
تو راه مخفیِ این قلبِ تنها را بلد بودی
#حمید_رضا_گلشن
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
11 Jan, 20:34
قدر‌نشناس ِعزیزم، نیمه ی من نیستی
قلبمی اما سزاوار تپیدن نیستی!
مادر این بوسه های چون مسیحایی ولی
مرده خیلی زنده کردی، پاکدامن نیستی
من غبارآلود ِهجرانم تو اما مدتی ست
عهده دار ِآن نگاه ِلرزه افکن نیستی
یک چراغ از چلچراغ آرزوهایت شکست
بعد ِمن اندازه ی یک عشق، روشن نیستی!
لاف آزادی زدی؛ حالا که رنگت کرده فصل
از گزندِ بادهای هرزه ایمن نیستی!
چون قیاسش می کنی با من، پس از من هرکسی
هرچه گوید عاشقم،می‌گویی: اصلا نیستی!
دست وقتی که تکان دادی عجب حالی شدم
اندکی برگشتم و دیدم که با من نیستی
#کاظم_بهمنی
@kazem_bahmani
قلبمی اما سزاوار تپیدن نیستی!
مادر این بوسه های چون مسیحایی ولی
مرده خیلی زنده کردی، پاکدامن نیستی
من غبارآلود ِهجرانم تو اما مدتی ست
عهده دار ِآن نگاه ِلرزه افکن نیستی
یک چراغ از چلچراغ آرزوهایت شکست
بعد ِمن اندازه ی یک عشق، روشن نیستی!
لاف آزادی زدی؛ حالا که رنگت کرده فصل
از گزندِ بادهای هرزه ایمن نیستی!
چون قیاسش می کنی با من، پس از من هرکسی
هرچه گوید عاشقم،می‌گویی: اصلا نیستی!
دست وقتی که تکان دادی عجب حالی شدم
اندکی برگشتم و دیدم که با من نیستی
#کاظم_بهمنی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
11 Jan, 17:52
در خیالات خودم، در زیر بارانی که نیست
می‌رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
می‌نشینی روبرویم، خستگی درمی‌کنی
چای می‌ریزم برایت، توی فنجانی که نیست
باز مي‌خندی و مي‌پرسي، كه حالت بهتر است؟!
باز می‌خندم که خیلی، گرچه می‌دانی که نیست
شعر می‌خوانم برایت، واژه‌ها گل می‌کنند
یاس و مریم می‌گذارم، توی گلدانی که نیست
چشم می‌دوزم به چشمت، مي‌شود آیا کمی
دستهایم را بگیری، بین دستانی که نیست..؟!
وقت رفتن میشود، با بغض می‌گویم نرو…
پشت پایت اشک می‌ریزم، در ایوانی که نیست
می‌روی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم، با یاد مهمانی که نیست…!
رفته‌ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست
#بیتا_امیری
@kazem_bahmani
می‌رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
می‌نشینی روبرویم، خستگی درمی‌کنی
چای می‌ریزم برایت، توی فنجانی که نیست
باز مي‌خندی و مي‌پرسي، كه حالت بهتر است؟!
باز می‌خندم که خیلی، گرچه می‌دانی که نیست
شعر می‌خوانم برایت، واژه‌ها گل می‌کنند
یاس و مریم می‌گذارم، توی گلدانی که نیست
چشم می‌دوزم به چشمت، مي‌شود آیا کمی
دستهایم را بگیری، بین دستانی که نیست..؟!
وقت رفتن میشود، با بغض می‌گویم نرو…
پشت پایت اشک می‌ریزم، در ایوانی که نیست
می‌روی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم، با یاد مهمانی که نیست…!
رفته‌ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست
#بیتا_امیری
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
09 Jan, 14:48
به این دلیل که در ناز، عشق پنهان است
جواب نامه‌ی ما پاره‌کردن آن است
به قیمت دل و جان خواستار آن شده‌ایم
که نرخ خنده‌ی محبوب ما دوچندان است
خوشا دلی که به دنبال عشق می‌گردد
در این زمانه که هرکس فقط پِیِ نان است
دلم معلم خوبی‌ست در کلاس وفا
که خود شکسته، ولی پای عهد و پیمان است
عزیز مصر دل دیگران نخواهد شد
مگر کسی که خریدار چاه و زندان است
به شرح حال دل خسته مصرعی کافیست
اگرچه صحبت از آن کار چند دیوان است
"به رغم مدعیانی که منع عشق کنند"
هنوز جمعیت عاشقان فراوان است
#مجتبی_خرسندی
@kazem_bahmani
جواب نامه‌ی ما پاره‌کردن آن است
به قیمت دل و جان خواستار آن شده‌ایم
که نرخ خنده‌ی محبوب ما دوچندان است
خوشا دلی که به دنبال عشق می‌گردد
در این زمانه که هرکس فقط پِیِ نان است
دلم معلم خوبی‌ست در کلاس وفا
که خود شکسته، ولی پای عهد و پیمان است
عزیز مصر دل دیگران نخواهد شد
مگر کسی که خریدار چاه و زندان است
به شرح حال دل خسته مصرعی کافیست
اگرچه صحبت از آن کار چند دیوان است
"به رغم مدعیانی که منع عشق کنند"
هنوز جمعیت عاشقان فراوان است
#مجتبی_خرسندی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
07 Jan, 11:47
بعضی ها
خودشان دلیلِ
دوست داشتنشان می شوند!
آنهایی که می گویند:
با هم راه برویم،
با هم درستش می کنیم ،
«با هم» کلا کیف دارد!
#صابر_ابر
@kazem_bahmani
خودشان دلیلِ
دوست داشتنشان می شوند!
آنهایی که می گویند:
با هم راه برویم،
با هم درستش می کنیم ،
«با هم» کلا کیف دارد!
#صابر_ابر
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
05 Jan, 07:41
هرچه با تنهایی من آشناتر می شوی
دیرتر سر می زنی و بی وفاتر می شوی
هرچه از این روزهای آشنایی بگذرد
من پریشان تر، تو هم بی اعتناتر می شوی
من که خرد و خاکشیرم! این تویی که هر بهار
سبزتر می بالی و بالا بلاتر می شوی
مثل بیدی زلف ها را ریختی بر شانه ها
گاه وقتی در قفس باشی رهاتر می شوی
عشق قلیانی ست با طعم خوش نعنا دوسیب
می کشی آزاد باشی، مبتلاتر می شوی
یا سراغ من می آیی چتر و بارانی بیار
یا به دیدار منِ ابری نیا... تر میشوی
#حامد_عسکری
@kazem_bahmani
دیرتر سر می زنی و بی وفاتر می شوی
هرچه از این روزهای آشنایی بگذرد
من پریشان تر، تو هم بی اعتناتر می شوی
من که خرد و خاکشیرم! این تویی که هر بهار
سبزتر می بالی و بالا بلاتر می شوی
مثل بیدی زلف ها را ریختی بر شانه ها
گاه وقتی در قفس باشی رهاتر می شوی
عشق قلیانی ست با طعم خوش نعنا دوسیب
می کشی آزاد باشی، مبتلاتر می شوی
یا سراغ من می آیی چتر و بارانی بیار
یا به دیدار منِ ابری نیا... تر میشوی
#حامد_عسکری
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
04 Jan, 16:52
به سوی توست اگر این نگاه، دست خودم نیست
صبوری از دل تنگم نخواه، دست خودم نیست
نخوان به گوش من دلسپرده، پند، که این عشق
اگر درست، اگر اشتباه، دست خودم نیست
همین که پلک گشودی به ناز... پر زد و دیدم
دلی که دست خودم بود، آه، دست خودم نیست
مرا ببخش که می خواهمت اگرچه بعیدی
که من پلنگم و رویای ماه دست خودم نیست
برای از تو نوشتن، ردیف شد کلماتم
که اختیار غزل، هیچ گاه دست خودم نیست
#سجاد_رشیدی_پور
@kazem_bahmani
صبوری از دل تنگم نخواه، دست خودم نیست
نخوان به گوش من دلسپرده، پند، که این عشق
اگر درست، اگر اشتباه، دست خودم نیست
همین که پلک گشودی به ناز... پر زد و دیدم
دلی که دست خودم بود، آه، دست خودم نیست
مرا ببخش که می خواهمت اگرچه بعیدی
که من پلنگم و رویای ماه دست خودم نیست
برای از تو نوشتن، ردیف شد کلماتم
که اختیار غزل، هیچ گاه دست خودم نیست
#سجاد_رشیدی_پور
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
03 Jan, 18:53
تو رودی رام بودی، صخره‌ها دیوانه‌ات کردند
و صف بستند و با روح خودت بیگانه‌ات کردند
تو گرگی ماده بودی با همین چشمان سبزآبی
تو را از جنگل آوردند و حبس خانه‌ات کردند
تو گردنبد خود در یک جهان دیگری بودی
که ساحرها ربودند و هزاران‌دانه‌ات کردند
تو خود را با کدامین نام در خوابت صدا کردی؟
که بعد از هوشیاری، ایزدان پروانه‌ات کردند
تو آن گیسوی رازآلود شاید هم پریشانی
که در رویای خود مردان غمگین شانه‌ات کردند
کلیدت ناگهان در دست سربازان عشق افتاد
کلیسایی قدیمی بودی و میخانه‌ات کردند
تو از بس مرزها را می‌دویدی، رد شدی از خود
حقیقت بودی و نقال‌ها افسانه‌ات کردند
#سعید_مبشر
@saeid_mobasher_71
و صف بستند و با روح خودت بیگانه‌ات کردند
تو گرگی ماده بودی با همین چشمان سبزآبی
تو را از جنگل آوردند و حبس خانه‌ات کردند
تو گردنبد خود در یک جهان دیگری بودی
که ساحرها ربودند و هزاران‌دانه‌ات کردند
تو خود را با کدامین نام در خوابت صدا کردی؟
که بعد از هوشیاری، ایزدان پروانه‌ات کردند
تو آن گیسوی رازآلود شاید هم پریشانی
که در رویای خود مردان غمگین شانه‌ات کردند
کلیدت ناگهان در دست سربازان عشق افتاد
کلیسایی قدیمی بودی و میخانه‌ات کردند
تو از بس مرزها را می‌دویدی، رد شدی از خود
حقیقت بودی و نقال‌ها افسانه‌ات کردند
#سعید_مبشر
@saeid_mobasher_71
کاظم بهمنی
01 Jan, 19:42
پیر اگر باشم چه غم، عشقم جوان است ای پری
وین جوانی هم هنوزش عنفوان است ای پری
هر چه عاشق پیر تر عشقش جوانتر ای عجب
دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است ای پری
@kazem_bahmani
وین جوانی هم هنوزش عنفوان است ای پری
هر چه عاشق پیر تر عشقش جوانتر ای عجب
دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است ای پری
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
30 Dec, 21:41
غرق در حالتی بلاتکلیف
رو به آیینه مات می‌مانم
این منم زنده مانده‌ام بی‌تو؟!
نکند مرده‌ام نمی‌دانم...
#محمد_شریف
@kazem_bahmani
رو به آیینه مات می‌مانم
این منم زنده مانده‌ام بی‌تو؟!
نکند مرده‌ام نمی‌دانم...
#محمد_شریف
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
30 Dec, 15:31
چشمم سر وعده بی‌ثمر می‌گردد
بیچاره دلم که دربه در می‌گردد
کُشتی تو مرا و منتظر می‌مانم
قاتل به محل قتل برمی‌گردد
#کاظم_بهمنی
@kazem_bahmani
بیچاره دلم که دربه در می‌گردد
کُشتی تو مرا و منتظر می‌مانم
قاتل به محل قتل برمی‌گردد
#کاظم_بهمنی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
30 Dec, 12:25
علی‌رغم هجوم بادهای سردِ ویران‌گر
بنا کردم کنار شانه‌هایت تکیه‌گاهم را
مرا بیدار کن ای جاده، از این خوابِ خرگوشی
که از بیراهه‌ها پیدا کنم یک روز، راهم را
گناهان مرا بر گردن قسمت نیندازید
که با جان می‌دهم عمری‌ست تاوانِ گناهم را
دلم را هیزمِ شب‌های آتش‌بازی‌ات کردی
الهی دامنت هرگز نبیند دود آهم را
#حسنا_محمدزاده
@kazem_bahmani
بنا کردم کنار شانه‌هایت تکیه‌گاهم را
مرا بیدار کن ای جاده، از این خوابِ خرگوشی
که از بیراهه‌ها پیدا کنم یک روز، راهم را
گناهان مرا بر گردن قسمت نیندازید
که با جان می‌دهم عمری‌ست تاوانِ گناهم را
دلم را هیزمِ شب‌های آتش‌بازی‌ات کردی
الهی دامنت هرگز نبیند دود آهم را
#حسنا_محمدزاده
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
29 Dec, 09:13
وقتی ميان همهمه ها بی صدا شدی
يعنی به عشق و دردسرش مبتلا شدی
مَنعم مكن ز گريه كه اين گريه‌ی غم است
تو اشك شوق بودی و از من جدا شدی
با رفتنت اگرچه كنار آمدم ولی
با دشمنم چگونه ؟ كجا آشنا شدی؟
دنيا هميشه دار مكافات بوده است
من بی وفا قبول، تو هم بی وفا شدی
ای بغض مانده كنج گلويم چه كرده‌ای
همچون صدف دهان كه گشودم رها شدی
پيراهنت شبيه دعا بر تن من است
خيلی عجيب نيست برايم خدا شدی
#سعید_شیروانی
@kazem_bahmani
يعنی به عشق و دردسرش مبتلا شدی
مَنعم مكن ز گريه كه اين گريه‌ی غم است
تو اشك شوق بودی و از من جدا شدی
با رفتنت اگرچه كنار آمدم ولی
با دشمنم چگونه ؟ كجا آشنا شدی؟
دنيا هميشه دار مكافات بوده است
من بی وفا قبول، تو هم بی وفا شدی
ای بغض مانده كنج گلويم چه كرده‌ای
همچون صدف دهان كه گشودم رها شدی
پيراهنت شبيه دعا بر تن من است
خيلی عجيب نيست برايم خدا شدی
#سعید_شیروانی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
27 Dec, 10:34
انار تحفه‌ی دوران خون‌جگر شدن است
و سیب خاطره‌ی تلخی از بشر شدن است
ردیف ممتد دیوار، آسمان را بست
هنوز پنجره در فکر بال‌و‌پر شدن است
نپرس کشته‌ی دستان نازنینت کیست...
عذابِ «قاتل سهراب»، باخبرشدن است
اگر تو مادر فرزند من نخواهی بود
کدام مژده مرا بدتر از «پدرشدن» است؟
شعاع زخم دلم ریشه می‌زند به درون
شبیه چاه که کارش عمیق‌تر شدن است
تو دختری کن و آتش بزن جهان مرا
که با تو سوختن انگیزه‌ی پسر شدن است
#سعید_مبشر
@kazem_bahmani
و سیب خاطره‌ی تلخی از بشر شدن است
ردیف ممتد دیوار، آسمان را بست
هنوز پنجره در فکر بال‌و‌پر شدن است
نپرس کشته‌ی دستان نازنینت کیست...
عذابِ «قاتل سهراب»، باخبرشدن است
اگر تو مادر فرزند من نخواهی بود
کدام مژده مرا بدتر از «پدرشدن» است؟
شعاع زخم دلم ریشه می‌زند به درون
شبیه چاه که کارش عمیق‌تر شدن است
تو دختری کن و آتش بزن جهان مرا
که با تو سوختن انگیزه‌ی پسر شدن است
#سعید_مبشر
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
23 Dec, 20:02
دل دیوانه‌ام با دیدن بیگانه می‌لرزد
چه با بیگانه می‌گویی؟ دل دیوانه می‌لرزد
توان گریه‌ی آرام در ابر بهاری نیست
اگر از های های گریه‌هایم شانه می‌لرزد
برای دیدنم ای کاش در قلب تو شوقی بود
که حتی شمع هم با دیدن پروانه می‌لرزد
فرو می‌ریزد ایمان مرا موی پریشانی
که گاهی با نسیم کوچکی ویرانه می‌لرزد
تو را می‌بیند و در دست زاهد رشته‌ی تسبیح
تو را میبینم و در دست من پیمانه می‌لرزد
#سجاد_سامانی
@kazem_bahmani
چه با بیگانه می‌گویی؟ دل دیوانه می‌لرزد
توان گریه‌ی آرام در ابر بهاری نیست
اگر از های های گریه‌هایم شانه می‌لرزد
برای دیدنم ای کاش در قلب تو شوقی بود
که حتی شمع هم با دیدن پروانه می‌لرزد
فرو می‌ریزد ایمان مرا موی پریشانی
که گاهی با نسیم کوچکی ویرانه می‌لرزد
تو را می‌بیند و در دست زاهد رشته‌ی تسبیح
تو را میبینم و در دست من پیمانه می‌لرزد
#سجاد_سامانی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
22 Dec, 13:02
يا گرمى يك بوسه به پيشانى من باش
يا علت يك عمر پريشانى من باش
با فاصله‌اى امن كه آسيب نبينى
بنشين و فقط شاهد ويرانى من باش
هر بار كه عاقل شده‌ام خير نديدم
يك‌بار بيا و تو به نادانى من باش
من جاى تو با لحن و لبت شعر بخوانم
تو جاى من و محو غزل‌خوانى من باش
ناچار به مرگم ته اين قصه بيا و
يك معجزه در قسمت پايانى من باش
#سیدتقی_سیدی
@kazem_bahmani
يا علت يك عمر پريشانى من باش
با فاصله‌اى امن كه آسيب نبينى
بنشين و فقط شاهد ويرانى من باش
هر بار كه عاقل شده‌ام خير نديدم
يك‌بار بيا و تو به نادانى من باش
من جاى تو با لحن و لبت شعر بخوانم
تو جاى من و محو غزل‌خوانى من باش
ناچار به مرگم ته اين قصه بيا و
يك معجزه در قسمت پايانى من باش
#سیدتقی_سیدی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
19 Dec, 12:21
آسمان کَر شده از نعره‌ی صد دسته نهنگ
شهر را صاعقه بسته‌ست به رگبار فشنگ
خفه کرده نفس شب‌پره‌ها را شب تار
باد در موی پریشان صنوبر زده چنگ
پنجره باز برای چه کسی کف زده است
پرده رقصیده به آوای کدامین آهنگ
ناودان کف به لب آورده و بَدمست شده
چه کسی ریخته در حنجره‌ی بام شرنگ
چه کسی غصه‌ی یخ‌بستن ما را دارد
دل سنگ آب شده از سخن سنگ به سنگ
باد بر هر درِ بسته زده با خود گفته
گشته‌ام در همه‌ی شهر دریغا دل تنگ
باید این دسته‌ی گل را بفروشد باید...
یک شکوفه که ندارد به سر و صورت رنگ
زیر باران سرِ میدان شده سرگردان‌تر
کودک لُنگ بدستی که دوپایش شده لنگ
آه باران چه کسی گفته که تو زیبایی
آه باران به تو نفرین به تو لعنت به تو ننگ...
#علی_فرزانه_موحد
@kazem_bahmani
شهر را صاعقه بسته‌ست به رگبار فشنگ
خفه کرده نفس شب‌پره‌ها را شب تار
باد در موی پریشان صنوبر زده چنگ
پنجره باز برای چه کسی کف زده است
پرده رقصیده به آوای کدامین آهنگ
ناودان کف به لب آورده و بَدمست شده
چه کسی ریخته در حنجره‌ی بام شرنگ
چه کسی غصه‌ی یخ‌بستن ما را دارد
دل سنگ آب شده از سخن سنگ به سنگ
باد بر هر درِ بسته زده با خود گفته
گشته‌ام در همه‌ی شهر دریغا دل تنگ
باید این دسته‌ی گل را بفروشد باید...
یک شکوفه که ندارد به سر و صورت رنگ
زیر باران سرِ میدان شده سرگردان‌تر
کودک لُنگ بدستی که دوپایش شده لنگ
آه باران چه کسی گفته که تو زیبایی
آه باران به تو نفرین به تو لعنت به تو ننگ...
#علی_فرزانه_موحد
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
16 Dec, 21:53
مردم نمی‌دانند،
چگونه میشود
بی‌هیچ واژه‌ای
کسی را که این همه دور است
این همه دوست داشت...
#لیلا_کردبچه
@kazem_bahmani
چگونه میشود
بی‌هیچ واژه‌ای
کسی را که این همه دور است
این همه دوست داشت...
#لیلا_کردبچه
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
13 Dec, 17:42
تو غزل میشوی و میبینم
واژه ها با صدات می‌رقصند
صوفیان در سماع می چرخند
حاجیان در مِنات می‌رقصند
من که هستم؟ زمینِ سرتاسر
و تو آبیِ آسمان هایی
مستیِ ماه و مادیان هایی
که شبی در فلات می‌رقصند
لهجه ی دخترانه ات آبی
خنده های شبانه ات قرمز
گیسوی روی شانه ات مشکی
رنگ ها پابه‌پات می‌رقصند
تا لبانِ تو «چای» می‌گوید
استکان ها شراب می نوشند
نلبکی ها ترانه می‌خوانند
شاخه های نبات می‌رقصند
ای لبت باده های آذر نوش
ای تنت گرم، بهترین آغوش
در سرت کودکانِ بازیگوش
گوشه ی یک دهات می‌رقصند
خوش بحالِ دهاتِ همسایه
به تنت رخت سبز پوشیده
دو لبِ ماهیِ تو را دیده
که در آبِ قنات می‌رقصند
#طه_محتشم
@kazem_bahmani
واژه ها با صدات می‌رقصند
صوفیان در سماع می چرخند
حاجیان در مِنات می‌رقصند
من که هستم؟ زمینِ سرتاسر
و تو آبیِ آسمان هایی
مستیِ ماه و مادیان هایی
که شبی در فلات می‌رقصند
لهجه ی دخترانه ات آبی
خنده های شبانه ات قرمز
گیسوی روی شانه ات مشکی
رنگ ها پابه‌پات می‌رقصند
تا لبانِ تو «چای» می‌گوید
استکان ها شراب می نوشند
نلبکی ها ترانه می‌خوانند
شاخه های نبات می‌رقصند
ای لبت باده های آذر نوش
ای تنت گرم، بهترین آغوش
در سرت کودکانِ بازیگوش
گوشه ی یک دهات می‌رقصند
خوش بحالِ دهاتِ همسایه
به تنت رخت سبز پوشیده
دو لبِ ماهیِ تو را دیده
که در آبِ قنات می‌رقصند
#طه_محتشم
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
13 Dec, 12:17
لحظه دیدار نزدیک است
باز من دیوانه‌ام، مستم.
باز می‌لرزد، دلم، دستم.
باز گویی در جهان دیگری هستم.
های! نخراشی به غفلت گونه‌ام را، تیغ
های، نپریشی صفای زلفکم را، دست
و آبرویم را نریزی، دل
ای نخورده مست
لحظه دیدار نزدیک است.
#مهدی_اخوان_ثالث
#پرستو_احمدی
@kazem_bahmani
باز من دیوانه‌ام، مستم.
باز می‌لرزد، دلم، دستم.
باز گویی در جهان دیگری هستم.
های! نخراشی به غفلت گونه‌ام را، تیغ
های، نپریشی صفای زلفکم را، دست
و آبرویم را نریزی، دل
ای نخورده مست
لحظه دیدار نزدیک است.
#مهدی_اخوان_ثالث
#پرستو_احمدی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
04 Dec, 03:37
بگذار که باد، دفترم را ببَرد
باران برسد، چشم ترم را ببَرد
صبح آمده، دُور، دُور گنجشکان است
بگذار سر و صدا سرم را ببَرد...
#میلاد_عرفان‌پور
@kazem_bahmani
باران برسد، چشم ترم را ببَرد
صبح آمده، دُور، دُور گنجشکان است
بگذار سر و صدا سرم را ببَرد...
#میلاد_عرفان‌پور
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
03 Dec, 18:52
بگذار که با موی تو خلوت کنم امشب
باید به یکی گفت پریشانی خود را
#علیرضا_بدیع
@kazem_bahmani
باید به یکی گفت پریشانی خود را
#علیرضا_بدیع
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
03 Dec, 08:48
اونجا که ناظم حکمت میگه:
توآنجایی و "آنجا"
نمی داند که‌چقدرخوشبخت‌است!
@kazem_bahmani
توآنجایی و "آنجا"
نمی داند که‌چقدرخوشبخت‌است!
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
02 Dec, 18:52
چه کرده‌ای
تو با دلم
که از تو پیش دیگران
گلایه هم که می‌کنم
شعر حساب میشود...!
#کاظم_بهمنی
@kazem_bahmani
تو با دلم
که از تو پیش دیگران
گلایه هم که می‌کنم
شعر حساب میشود...!
#کاظم_بهمنی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
02 Dec, 15:49
بگیر دست مرا از «خودم» بلندم کن
سپس به خنده ی قندت علاقه‌مندم کن
سپس ببوس لبم را، حلول کن در من
مرا به عهد نخستم _تو_ پایبندم کن
مرا بدوز به چشمت مرا بسوزانم
مرا بباف به مویت مرا بلندم کن
شب است حلقه ی زلفت مرا بیاویزم
مرا اسیر در آن گیسوی کمندم کن
وطن تویی و برایت شهید خواهم شد
وتن تویی و به آغوش شهروندم کن
#طه_محتشم
@kazem_bahmani
سپس به خنده ی قندت علاقه‌مندم کن
سپس ببوس لبم را، حلول کن در من
مرا به عهد نخستم _تو_ پایبندم کن
مرا بدوز به چشمت مرا بسوزانم
مرا بباف به مویت مرا بلندم کن
شب است حلقه ی زلفت مرا بیاویزم
مرا اسیر در آن گیسوی کمندم کن
وطن تویی و برایت شهید خواهم شد
وتن تویی و به آغوش شهروندم کن
#طه_محتشم
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
30 Nov, 18:52
تیر برقی چوبی ام در انتهای روستا
بی فروغم کرده سنگ بچه های روستا
صدا:#بهروز_رضوی
شعر:#کاظم_بهمنی
@kazem_bahmani
بی فروغم کرده سنگ بچه های روستا
صدا:#بهروز_رضوی
شعر:#کاظم_بهمنی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
30 Nov, 17:32
لابه‌لای درد قدم برمی‌داری. آنقدر درد وجود دارد که میتواند تو را وسط خیابان به گریه بیندازد. واقعاً ممکن است لحظه‌ای بعد مانند کودکی وحشت‌زده و گریان روی زمین بنشینی.
@kazem_bahmani
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
29 Nov, 15:49
هنوز منتظری تا زمانه با تو بسازد؟!
چه انتظارِ بعیدی، چه آرزویِ محالی...
#محمد_شریف
@kazem_bahmani
چه انتظارِ بعیدی، چه آرزویِ محالی...
#محمد_شریف
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
28 Nov, 05:30
الهی ک حال خوبت تکراری ترین اتفاق زندگیت باشه ...
صبح بخیر
@kazem_bahmani
صبح بخیر
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
26 Nov, 13:47
زمستان می‌رسد از راه مثلِ سال‌های قبل
ولي تو گرمیِ دستِ مرا ديگر نخواهی داشت...
#محمد_شریف
@kazem_bahmani
ولي تو گرمیِ دستِ مرا ديگر نخواهی داشت...
#محمد_شریف
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
26 Nov, 05:40
سلام بر کسانی که بلد نیستن بگویند دوستت دارم اما صبح زود نون بربری تازه میگیرند
@kazem_bahmani
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
25 Nov, 19:03
یه جمله‌ی خیلی قشنگ خوندم!
«زیرِ آوارِ همونی جون میدی که فکر می‌کردی خونه‌ته».
«زیرِ آوارِ همونی جون میدی که فکر می‌کردی خونه‌ته».
کاظم بهمنی
22 Nov, 03:37
هرصبح
چنددقیقه زودتر بیدار میشوم و
دوست داشتنت را
زودتر از روزهای قبل شروع می‌کنم
#لیلا_کردبچه
@kazem_bahmani
چنددقیقه زودتر بیدار میشوم و
دوست داشتنت را
زودتر از روزهای قبل شروع می‌کنم
#لیلا_کردبچه
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
19 Nov, 13:34
می کند یک شهر روی زور بازویم حساب،
من خودم محتاج خوابیدن سر بازوی تو♥️
#رضا_غفاری
@kazem_bahmani
من خودم محتاج خوابیدن سر بازوی تو♥️
#رضا_غفاری
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
18 Nov, 19:16
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی ماند
چه باید گفت با آن کس که می دانی نمی ماند؟
بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما
تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمی ماند
برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست
برای اهل دریا شوق بارانی نمی ماند
همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری
برای غصه خوردن نیز دندانی نمی ماند
اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم
برای دستهای تنگ، ایمانی نمی ماند
اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت
به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمی ماند
بخوان از چشم های لال من، امروز شعرم را
که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمی ماند
#حسین_زحمتکش
@kazem_bahmani
چه باید گفت با آن کس که می دانی نمی ماند؟
بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما
تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمی ماند
برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست
برای اهل دریا شوق بارانی نمی ماند
همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری
برای غصه خوردن نیز دندانی نمی ماند
اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم
برای دستهای تنگ، ایمانی نمی ماند
اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت
به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمی ماند
بخوان از چشم های لال من، امروز شعرم را
که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمی ماند
#حسین_زحمتکش
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
18 Nov, 05:52
امیدوارم امروز برات روز بهتری باشه...❤️
و صبح بخیر...🌞🌻
@kazem_bahmani
و صبح بخیر...🌞🌻
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
17 Nov, 15:30
بی من خوشی، وگرنه از آنِ تو میشدم
جان می‌سپردم آخر و جان تو میشدم
گفتم که مردم از غم و گفتی به حرف نیست!
ای کاش من حریف زبان تو میشدم...
معشوق روزگار غزل‌های ناب! کاش
هم‌عصر شاعران زمان تو میشدم
ای عمر چندروزه‌ی دنیا! بدون عشق
تا کی اسیر سود و زیان تو میشدم؟
پا بر سرم گذاشتی اکنون که آمدی
ای مرگ داشتم نگران تو میشدم
#سجاد_سامانی
@kazem_bahmani
جان می‌سپردم آخر و جان تو میشدم
گفتم که مردم از غم و گفتی به حرف نیست!
ای کاش من حریف زبان تو میشدم...
معشوق روزگار غزل‌های ناب! کاش
هم‌عصر شاعران زمان تو میشدم
ای عمر چندروزه‌ی دنیا! بدون عشق
تا کی اسیر سود و زیان تو میشدم؟
پا بر سرم گذاشتی اکنون که آمدی
ای مرگ داشتم نگران تو میشدم
#سجاد_سامانی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
17 Nov, 12:56
تو هم شبیه خودم، در دلت تَرَک داری
وچون شبیه منی، ارزشِ محک داری!
شنیده‌ام که درختان کوچه می‌گویند
که با بهار و خزان، حس مشترک داری
نیاز نیست که چیزی به صورتت بزنی!
به لطف حضرتِ حق، تا ابد بزک داری
به عشق چشم تو آرام و رام می‌خوابم
دو چشم قهوه‌ای تلخ و با نمک داری
همیشه گلّه به دنبال توست، شک دارم!
درون حنجره‌ی خویش نی‌لبک داری؟
تمام مسئله حل است، پس چرا دیگر
به من، به سبزیِ چشمم، به عشق شک داری؟
#امید_صباغ_نو
@kazem_bahmani
وچون شبیه منی، ارزشِ محک داری!
شنیده‌ام که درختان کوچه می‌گویند
که با بهار و خزان، حس مشترک داری
نیاز نیست که چیزی به صورتت بزنی!
به لطف حضرتِ حق، تا ابد بزک داری
به عشق چشم تو آرام و رام می‌خوابم
دو چشم قهوه‌ای تلخ و با نمک داری
همیشه گلّه به دنبال توست، شک دارم!
درون حنجره‌ی خویش نی‌لبک داری؟
تمام مسئله حل است، پس چرا دیگر
به من، به سبزیِ چشمم، به عشق شک داری؟
#امید_صباغ_نو
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
16 Nov, 16:50
مرا ببخش اگر خنده‌های دیر به دیرم
مرا ببخش اگر گریه‌های زود به زودم...
#محمد_شریف
@kazem_bahmani
مرا ببخش اگر گریه‌های زود به زودم...
#محمد_شریف
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
15 Nov, 03:17
تو صبح عالم‌افروزی و
من شمع سحرگاهی
گريبان باز كن در صبح
تا من جان برافشانم
#صائب_تبریزی
صبحتون مملو از شادی و مهر
من شمع سحرگاهی
گريبان باز كن در صبح
تا من جان برافشانم
#صائب_تبریزی
صبحتون مملو از شادی و مهر
کاظم بهمنی
14 Nov, 15:49
تنهایی کافه ی من است
روزانه
دو سه باری به آنجا سر می زنم
روبروی خودم می نشینم
و قهوه می نوشم.
#یدالله_گودرزی
@kazem_bahmani
روزانه
دو سه باری به آنجا سر می زنم
روبروی خودم می نشینم
و قهوه می نوشم.
#یدالله_گودرزی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
13 Nov, 21:02
وَ...
بين ِخودمان باشد؛
شايد دوستمان نداشتند،
فقط كنارِ ما
زخم هايشان را درمان مي كردند،
همين...
بين ِخودمان باشد؛
شايد دوستمان نداشتند،
فقط كنارِ ما
زخم هايشان را درمان مي كردند،
همين...
کاظم بهمنی
12 Nov, 19:30
ساعتی چند کنارت ننشینم چه کنم؟؟
بوسه ای از لب سرخ تو نچینم چه کنم؟؟
ماه من! برکه ی بی تو به خدا مرداب است
نیمه شب عکس رخ ماه نبینم چه کنم؟؟
#طه_محتشم
شبت بخیر💔💔❤️❤️
@kazem_bahmani
بوسه ای از لب سرخ تو نچینم چه کنم؟؟
ماه من! برکه ی بی تو به خدا مرداب است
نیمه شب عکس رخ ماه نبینم چه کنم؟؟
#طه_محتشم
شبت بخیر💔💔❤️❤️
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
12 Nov, 17:51
تقدیم به پرنده‌ی ناباورم غزل!
تقدیم به همیشه‌ی غم: دخترم غزل
- «بابا چرا تو شاعر خوبی نمی‌شوی؟!»
هی گریه می‌كند وسط دفترم غزل
هی جیغ می‌كشد كه به دنیا بیاید از...
هی مشت می‌زند به خودش در سرم غزل
من از وسط دو نصف شدم: مهدیِ... همین!
و نیمه‌ی جداشده‌ی دیگرم: غزل
از من نخواه، هیچ! كه این عمر مانده را
در انتظار مرگ به سر می‌برم غزل
اصلاً برو... و دختر یك مرد خوب شو
من احمقم، گهم، لجنم، من خرم غزل!
بابا تو را كتك زده؟! بابا بد است! بد!
دیوانه‌ام! ببخش مرا! شاعرم غزل!!
چیزی نمانده است برایم به‌غیر تو
اوّل غزل، همیشه غزل، آخرم غزل...
#سید_مهدی_موسوی
@kazem_bahmani
تقدیم به همیشه‌ی غم: دخترم غزل
- «بابا چرا تو شاعر خوبی نمی‌شوی؟!»
هی گریه می‌كند وسط دفترم غزل
هی جیغ می‌كشد كه به دنیا بیاید از...
هی مشت می‌زند به خودش در سرم غزل
من از وسط دو نصف شدم: مهدیِ... همین!
و نیمه‌ی جداشده‌ی دیگرم: غزل
از من نخواه، هیچ! كه این عمر مانده را
در انتظار مرگ به سر می‌برم غزل
اصلاً برو... و دختر یك مرد خوب شو
من احمقم، گهم، لجنم، من خرم غزل!
بابا تو را كتك زده؟! بابا بد است! بد!
دیوانه‌ام! ببخش مرا! شاعرم غزل!!
چیزی نمانده است برایم به‌غیر تو
اوّل غزل، همیشه غزل، آخرم غزل...
#سید_مهدی_موسوی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
12 Nov, 03:37
عاقلانه کنار گذاشتمت
اما هر بار که
مژه‌ای می‌افتد
روی گونه‌ام
بی اختیار
تو را آرزو می‌کنم
مثل بعضی صبح‌ها
که یادم می‌رود نیستی
و بلند می‌گویم:
صبح بخیر
#مینا_آقازاده
@kazem_bahmani
اما هر بار که
مژه‌ای می‌افتد
روی گونه‌ام
بی اختیار
تو را آرزو می‌کنم
مثل بعضی صبح‌ها
که یادم می‌رود نیستی
و بلند می‌گویم:
صبح بخیر
#مینا_آقازاده
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
11 Nov, 11:45
کنج آغوش تو گیتار به رقص آمده است
کلبه ی ساکتم انگار به رقص آمده است
می‌خورد بوسه ی باران به لب پنجره ام
ناودان در شب ِدیدار به رقص آمده است
با قدم های خوش آهنگ تو از اوّل شب
"سبزه میدان" سرِ بازار به رقص آمده است
لطف کن اینهمه آویشن و بابونه نخر
دیدم از بوی تو عطّار به رقص آمده است
عطری از دامن گلدار تو پیچیده به شهر
که ته ی باغ، سپیدار به رقص آمده است
باز از خنده ی تو شیخ شکایت دارد
مسجدش با در و ديوار به رقص آمده است
ساعت مرگ کنارت به عقب افتاده!
زندگی با تب تکرار به رقص آمده است
الکل چشم تو گیرایی خاصی دارد
مست شد واژه و خودکار به رقص آمده است
#محمد_علی_نیکومنش
@kazem_bahmani
کلبه ی ساکتم انگار به رقص آمده است
می‌خورد بوسه ی باران به لب پنجره ام
ناودان در شب ِدیدار به رقص آمده است
با قدم های خوش آهنگ تو از اوّل شب
"سبزه میدان" سرِ بازار به رقص آمده است
لطف کن اینهمه آویشن و بابونه نخر
دیدم از بوی تو عطّار به رقص آمده است
عطری از دامن گلدار تو پیچیده به شهر
که ته ی باغ، سپیدار به رقص آمده است
باز از خنده ی تو شیخ شکایت دارد
مسجدش با در و ديوار به رقص آمده است
ساعت مرگ کنارت به عقب افتاده!
زندگی با تب تکرار به رقص آمده است
الکل چشم تو گیرایی خاصی دارد
مست شد واژه و خودکار به رقص آمده است
#محمد_علی_نیکومنش
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
09 Nov, 21:31
این چشم‌ها کنایه به چشمان یوسف است
یا خانقاه مردم اهل تصوّف است؟
توصیف ناپذیری و این را به غیر تو
در وصف هرکسی که بگویم تعارف است!
در جمع دوستان تو همچون غریبه‌ها
یک لحظه جا ندارم و جای تأسّف است...
آن پادشاه فاتح اگر چشم‌های توست
پیروز عاشقی که دلش در تصرّف است
ای صد هزار مصرع پیچیده موی تو!
شعر مرا ببخش اگر بی‌تکلف است
#سجاد_سامانی
@kazem_bahmani
یا خانقاه مردم اهل تصوّف است؟
توصیف ناپذیری و این را به غیر تو
در وصف هرکسی که بگویم تعارف است!
در جمع دوستان تو همچون غریبه‌ها
یک لحظه جا ندارم و جای تأسّف است...
آن پادشاه فاتح اگر چشم‌های توست
پیروز عاشقی که دلش در تصرّف است
ای صد هزار مصرع پیچیده موی تو!
شعر مرا ببخش اگر بی‌تکلف است
#سجاد_سامانی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
09 Nov, 13:47
پاییز آمده‌ست که خود را ببارمت!
پاییز: نامِ دیگرِ «من دوست دارمت»...
بر باد می‌دهم همه‌ی بودِ خویش را
یعنی تو را به‌دستِ خودت می‌سپارمت..!
باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو...
وقتی که‌در میانِ خودم می‌فشارمت...
پایانِ تو رسیده گلِ کاغذیِ من
حتی اگر که خاک شوم تا بکارمت...
اصرار می‌کنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا می‌گذارمت..!
پاییزِ من، عزیزِ غم‌انگیزِ برگ‌ریز!
یک روز می‌رسم و تو را می‌بهارمت..!
#مهدی_موسوی
@kazem_bahmani
پاییز: نامِ دیگرِ «من دوست دارمت»...
بر باد می‌دهم همه‌ی بودِ خویش را
یعنی تو را به‌دستِ خودت می‌سپارمت..!
باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو...
وقتی که‌در میانِ خودم می‌فشارمت...
پایانِ تو رسیده گلِ کاغذیِ من
حتی اگر که خاک شوم تا بکارمت...
اصرار می‌کنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا می‌گذارمت..!
پاییزِ من، عزیزِ غم‌انگیزِ برگ‌ریز!
یک روز می‌رسم و تو را می‌بهارمت..!
#مهدی_موسوی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
09 Nov, 03:37
در این بحران بی مِهری مسیحایی خیالم باش
رسیدن گاہ ممکن نیست تو رویای محالم باش
#حمیدرضا_یگانه
رسیدن گاہ ممکن نیست تو رویای محالم باش
#حمیدرضا_یگانه
کاظم بهمنی
08 Nov, 15:24
باز می‌پرسی چه شد كه عاشق جبرت شدم
در دل توفان كه باشی بادبان بی‌فایده است
بال وقتی بشكند از كوچ هم باید گذشت
دست و پا وقتی نباشد نردبان بی‌فایده است
تا تو بوی زلف‌ها را می‌فرستی با نسیم
سعی من در سر به زیری بی‌گمان بی‌فایده است
تیر از جایی كه فكرش را نمی‌كردم رسید
دوری از آن دلبر ابروكمان بی‌فایده است
در منِ عاشق توانِ ذره‌ای پرهیز نیست
پرت كن ما را به دوزخ، امتحان بی‌فایده است
از نصیحت كردنم پیغمبرانت خسته‌اند
حرف موسی را نمی‌فهمد شبان، بی‌فایده است
من به دنبال خدایی كه بسوزاند مرا
همچنان می‌گردم اما همچنان بی‌فایده است
#کاظم_بهمنی
در دل توفان كه باشی بادبان بی‌فایده است
بال وقتی بشكند از كوچ هم باید گذشت
دست و پا وقتی نباشد نردبان بی‌فایده است
تا تو بوی زلف‌ها را می‌فرستی با نسیم
سعی من در سر به زیری بی‌گمان بی‌فایده است
تیر از جایی كه فكرش را نمی‌كردم رسید
دوری از آن دلبر ابروكمان بی‌فایده است
در منِ عاشق توانِ ذره‌ای پرهیز نیست
پرت كن ما را به دوزخ، امتحان بی‌فایده است
از نصیحت كردنم پیغمبرانت خسته‌اند
حرف موسی را نمی‌فهمد شبان، بی‌فایده است
من به دنبال خدایی كه بسوزاند مرا
همچنان می‌گردم اما همچنان بی‌فایده است
#کاظم_بهمنی
کاظم بهمنی
08 Nov, 13:21
گشتم، نبود، نیست... تو هم بیشتر نگرد
غیر از خودت که با غزلم همزبان نبود
دیشب دوباره از تو چه پنهان، دلم گرفت
با اینکه پای هیچ زنی در میان نبود
#امید_صباغ_نو
غیر از خودت که با غزلم همزبان نبود
دیشب دوباره از تو چه پنهان، دلم گرفت
با اینکه پای هیچ زنی در میان نبود
#امید_صباغ_نو
کاظم بهمنی
08 Nov, 10:19
چه بیهوده اختراع شد
سَم ، شکنجه ، تیغ ، چوبه ی دار ...
وقتی یک خاطره می تواند
نفست را بند بیاورد
زمین گیرت کند
تو را به گریه بیندازد
خونت را به جوش آورد ...!
#حسین_پناهی
سَم ، شکنجه ، تیغ ، چوبه ی دار ...
وقتی یک خاطره می تواند
نفست را بند بیاورد
زمین گیرت کند
تو را به گریه بیندازد
خونت را به جوش آورد ...!
#حسین_پناهی
کاظم بهمنی
08 Nov, 08:18
به قول #فخرالدین_عراقی:
روز اول که دیدمَش گفتم
آنکه روزم سیَه کُند اینست... :))
روز اول که دیدمَش گفتم
آنکه روزم سیَه کُند اینست... :))
کاظم بهمنی
08 Nov, 04:16
که چشم های تو در خواب شمس و مولوی اند
که چشم های تو در خواب شرح مثنوی اند
که چشم های قشنگت، قشنگ دهلوی اند
قشنگ، البته در سایه سار ابروها !!
#حسین_صفا
که چشم های تو در خواب شرح مثنوی اند
که چشم های قشنگت، قشنگ دهلوی اند
قشنگ، البته در سایه سار ابروها !!
#حسین_صفا
کاظم بهمنی
07 Nov, 07:33
اصلاً چرا دروغ، همین پیش پای تو
گفتم که یک غزل بنویسم برای تو
احساس می‌کنم که کمی پیرتر شدم
احساس می‌کنم که شدم مبتلای تو
برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو
دل می‌دهم دوباره به طعمِ صدای تو
از قول من بگو به دلت نرم‌تر شود
بی‌فایده ست این همه دوری، فدای تو!
دریای من! به ابر سپردم بیاورد
یک آسمان، بهانه‌ی باران برای تو
ناقابل است، بیشتر از این نداشتم
رخصت بده نفس بکشم در هوای تو
#ناصر_حامدی
@kazem_bahmani
گفتم که یک غزل بنویسم برای تو
احساس می‌کنم که کمی پیرتر شدم
احساس می‌کنم که شدم مبتلای تو
برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو
دل می‌دهم دوباره به طعمِ صدای تو
از قول من بگو به دلت نرم‌تر شود
بی‌فایده ست این همه دوری، فدای تو!
دریای من! به ابر سپردم بیاورد
یک آسمان، بهانه‌ی باران برای تو
ناقابل است، بیشتر از این نداشتم
رخصت بده نفس بکشم در هوای تو
#ناصر_حامدی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
04 Nov, 17:32
دلی که در دو جهان جز تو
هیچ یارش نیست
گرش تو یار نباشی
جهان به کارش نیست...
هیچ یارش نیست
گرش تو یار نباشی
جهان به کارش نیست...
کاظم بهمنی
04 Nov, 12:46
هر جای این جهان بروی غرقِ غربتی
برگرد سوی من که وطن چیز دیگری‌ست
یک‌عمر بی‌تو حرف زدم با همه، ولی
یک لحظه با تو حرف‌زدن چیز دیگری‌ست
#محمد_شریف
@kazem_bahmani
برگرد سوی من که وطن چیز دیگری‌ست
یک‌عمر بی‌تو حرف زدم با همه، ولی
یک لحظه با تو حرف‌زدن چیز دیگری‌ست
#محمد_شریف
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
03 Nov, 13:00
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرایندش را
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را:
«منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را»
#کاظم_بهمنی
#کاظم‌جان‌بهنمی
@kazem_bahmani
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرایندش را
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را:
«منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را»
#کاظم_بهمنی
#کاظم‌جان‌بهنمی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
03 Nov, 06:32
باشد که روزگار
بچرخد به کام دل
باشد که غم
خجل شود از صبر قلب ما
صبح بخیر
بچرخد به کام دل
باشد که غم
خجل شود از صبر قلب ما
صبح بخیر
کاظم بهمنی
02 Nov, 11:45
در بقچه ام شکوفه و باران گذاشتم
امروز صبح سر به بیابان گذاشتم
بی خود به انتظار جنونم نشسته ای
در راه عقل چند نگهبان گذاشتم
گفتی که دوستت ننوشتی نداشتی
این حرف کهنه را سر هذیان گذاشتم
عمری که سوخت پای دلت قابلی نداشت
هر چند من برای تو از جان گذاشتم
من مادری فقیرم و فرزند خویش را
با درد نان کنار خیابان گذاشتم
حرفی که نیست، می روم از خانه ات ، بیا
این هم کلید داخل گلدان گذاشتم
#ساجده_جبارپور
@kazem_bahmani
امروز صبح سر به بیابان گذاشتم
بی خود به انتظار جنونم نشسته ای
در راه عقل چند نگهبان گذاشتم
گفتی که دوستت ننوشتی نداشتی
این حرف کهنه را سر هذیان گذاشتم
عمری که سوخت پای دلت قابلی نداشت
هر چند من برای تو از جان گذاشتم
من مادری فقیرم و فرزند خویش را
با درد نان کنار خیابان گذاشتم
حرفی که نیست، می روم از خانه ات ، بیا
این هم کلید داخل گلدان گذاشتم
#ساجده_جبارپور
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
01 Nov, 04:55
هرصبح
چنددقیقه زودتر بیدار میشوم و
دوست داشتنت را
زودتر از روزهای قبل شروع می‌کنم
#لیلا_کردبچه
@kazem_bahmani
چنددقیقه زودتر بیدار میشوم و
دوست داشتنت را
زودتر از روزهای قبل شروع می‌کنم
#لیلا_کردبچه
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
29 Oct, 18:38
صدایت کردم "جانم"
گفتی : مانده ام با این صدسالی که به
عمرم اضافه شد چه کنم!
گفتی : مانده ام با این صدسالی که به
عمرم اضافه شد چه کنم!
کاظم بهمنی
29 Oct, 13:47
دیکتاتور ها چقدر بی رحمند
چشم های تو را نمی فهمند
#شایان_مصلح
@kazem_bahmani
چشم های تو را نمی فهمند
#شایان_مصلح
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
28 Oct, 18:52
هرکه جز من بود از دیدارمان مأیوس بود
همتم را رود اگر می‌داشت اقیانوس بود
رد شدی از بین ما دیوانگان و مدتی‌‌ست
بحث‌مان این است: آهو بود یا طاووس بود؟
خواب دیدم دستهایم خالی از گیسوی توست
خوب شد با عطر مویت پا شدم، کابوس بود
عطر گیسوی رهایی آمد و آزاد کرد
پادشاهی را که در زندان خود محبوس بود
هر زمان از عشق پرسیدند، گفتم آه، عشق...
خاطرات بی‌شماری پشت این افسوس بود
#سجاد_سامانی
@kazem_bahmani
همتم را رود اگر می‌داشت اقیانوس بود
رد شدی از بین ما دیوانگان و مدتی‌‌ست
بحث‌مان این است: آهو بود یا طاووس بود؟
خواب دیدم دستهایم خالی از گیسوی توست
خوب شد با عطر مویت پا شدم، کابوس بود
عطر گیسوی رهایی آمد و آزاد کرد
پادشاهی را که در زندان خود محبوس بود
هر زمان از عشق پرسیدند، گفتم آه، عشق...
خاطرات بی‌شماری پشت این افسوس بود
#سجاد_سامانی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
28 Oct, 15:18
شاخه را محکم گرفتن این زمان بی فایده ست
برگ می‌ریزد، ستیزش با خزان بی فایده ست
باز می‌پرسی چه شد که عاشق جبرت شدم
در دل طوفان که باشی بادبان بی فایده ست
بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت
دست و پا وقتی نباشد نردبان بی فایده ست
تا تو بوی زلف‌ها را می‌فرستی با نسیم
سعی من در سر به زیری بی گمان بی فایده ست
در من عاشق، توان ذره‌ای پرهیز نیست
پرت کن ما را به دوزخ، امتحان بی فایده ست
از نصیحت کردنم پیغمبرانت خسته‌اند
حرف موسی را نمی‌فهمد شبان، بی فایده ست
من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا
همچنان می‌گردم اما همچنان بی فایده ست
#کاظم_بهمنی
@kazem_bahmani
برگ می‌ریزد، ستیزش با خزان بی فایده ست
باز می‌پرسی چه شد که عاشق جبرت شدم
در دل طوفان که باشی بادبان بی فایده ست
بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت
دست و پا وقتی نباشد نردبان بی فایده ست
تا تو بوی زلف‌ها را می‌فرستی با نسیم
سعی من در سر به زیری بی گمان بی فایده ست
در من عاشق، توان ذره‌ای پرهیز نیست
پرت کن ما را به دوزخ، امتحان بی فایده ست
از نصیحت کردنم پیغمبرانت خسته‌اند
حرف موسی را نمی‌فهمد شبان، بی فایده ست
من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا
همچنان می‌گردم اما همچنان بی فایده ست
#کاظم_بهمنی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
27 Oct, 19:00
و
صدایم کن...
از پشت نفس های گل ابریشم
همچنان آهو که جفتش را...
#فروغ_فرخزاد
صدایم کن...
از پشت نفس های گل ابریشم
همچنان آهو که جفتش را...
#فروغ_فرخزاد
کاظم بهمنی
27 Oct, 14:45
دیگه نمی‌دونم این مسئله رو با چه زبونی باید بهت بفهمونم ولی این تنها زبونیه که بلدم ، میو.
کاظم بهمنی
26 Oct, 20:27
چه کنم دل چو هوای تو کند
شب همه شب
سر اگر
بی تو به دیوار غریبی نزنم...!
#حسین_منزوی
@kazem_bahmani
شب همه شب
سر اگر
بی تو به دیوار غریبی نزنم...!
#حسین_منزوی
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
26 Oct, 17:18
هردو به منزلی روان،
هردو امیرِ کاروان...
عقل به حیله می برد،
عشق بَرَد کشان کشان...!
#اقبال_لاهوری
@kazem_bahmani
هردو امیرِ کاروان...
عقل به حیله می برد،
عشق بَرَد کشان کشان...!
#اقبال_لاهوری
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
26 Oct, 17:08
من هر چه مولانا شدم
او شمس تبریزم نشد
ای شمس نا تبریزی ام
هرگز فراموشم مکن
@kazem_bahmani
او شمس تبریزم نشد
ای شمس نا تبریزی ام
هرگز فراموشم مکن
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
26 Oct, 15:06
وقتی هنوز تو را
نشناخته بودم،
کمتر احساس
تنهایی می کردم
#ژان‌پل‌سارتر
@kazem_bahmani
نشناخته بودم،
کمتر احساس
تنهایی می کردم
#ژان‌پل‌سارتر
@kazem_bahmani
کاظم بهمنی
26 Oct, 13:03
دلتـنگ توام جانا هردم که روم جـایی
با خود به سفر بردم یاد تو و تنـهایی...
#مولانا
@kazem_bahmani
با خود به سفر بردم یاد تو و تنـهایی...
#مولانا
@kazem_bahmani
5,545
subscribers
1,611
photos
65
videos
