Latest Posts from فرهیختگان (@iranintellectuals) on Telegram

فرهیختگان Telegram Posts

فرهیختگان
آسمانِ فکرِ آزاد رنگ و لباس نمی‌شناسد

از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز

فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی می‌خواهد


ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot

امام علی(ع):

شجاع‌تر از خردمند، وجود ندارد...



گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
13,464 Subscribers
12,643 Photos
6,668 Videos
Last Updated 10.03.2025 06:46

Similar Channels

نقدآگین
12,266 Subscribers
بیژن اشتری
9,485 Subscribers

The latest content shared by فرهیختگان on Telegram

فرهیختگان

02 Mar, 09:20

780

اذان
با الگوبرداری
از گوشه‌های آواز ایرانی
با صدای محمد فکری


#فرهیختگان راهی به رهایی
فرهیختگان

02 Mar, 08:40

796

عبدالکریم حسین زاده معاون رئیس جمهور
۶ دقیقه با نمایندگان درباره استیضاح همتی

#فرهیختگان راهی به رهایی
فرهیختگان

21 Feb, 06:21

22

درباره ۱۸ تیر




#فرهیختگان راهی به رهایی
فرهیختگان

21 Feb, 06:04

111

عنوان: خیابان، جایی که سنگفرش‌ها از درد فریاد می‌زنند و آسفالت‌ها شعر می‌گویند
حمید آصفی

شروعی که شبیه آخر است: یک عصر بارانی در مادرید
سال ۱۹۵۲ بود. باران سرد پاییزی خیابان گران ویا را خیس کرده بود. زنی با روسری سیاه، قوطی رنگی را از زیر پالتوی کهنه‌اش بیرون کشید و روی دیواری که جای گلوله‌های فالانژها هنوز بر آن مانده بود، نوشت: «آن‌ها که ما را می‌کشند، نمی‌دانند خونمان رنگ سنگفرش‌ها را عوض می‌کند.» پلیس مخفی او را گرفت، اما فردای آن روز، ده‌ها قوطی رنگ دیگر از زیر باران‌های پنهان شهر سر برآوردند.
این شروع، تاریخ را نه با اسناد دولتی، بلکه با لمس رد رنگ روی دیوارها روایت می‌کند. مقاومت همیشه از جایی آغاز می‌شود که دولت فکر می‌کند «پایان» است: از سلول‌های انفرادی، از پیاده‌روهای شکسته، از نگاه‌های خیابانی که زیر چتر سانسور رد و بدل می‌شوند.
پارادوکس نان گندیده: اقتصادی که مردم را زنده نگه داشت
در اسپانیای فرانکو، سیاست «خودبسندگی» نان را به گندیدگی کشاند. مادری در بارسلون، گندم‌های آفت‌زده را الک می‌کرد تا نان شب فرزندش شبیه خاکستر نباشد. وقتی قیمت نان از دسترس خارج شد، همین زنان «سکوت سازماندهی‌شده» را اختراع کردند: هر روز ساعت ۳ بعدازظهر، پنجره‌ها را یک‌به‌یک می‌بستند. صدای به‌هم‌خوردن پنجره‌ها، نخستین سمفونی اعتراضی اسپانیا شد.
گرسنگی، وقتی جمعی باشد، خیابان را از «محل عبور» به «صحنه نبرد» تبدیل می‌کند. سکوت می‌تواند بلندتر از فریاد باشد؛ خاصه وقتی پنجره‌های یک شهر همصدا شوند.
کلیساهای دوپهلو: جایی که دعاها شعار شدند
در دورانی که فرانکو خود را «حامی کلیسا» می‌خواند، کشیشی در ساراگوسا انجیل را وارونه تفسیر کرد: «مسیح گفت گرسنگان را سیر کنید، نه اینکه گرسنگی را قانونی کنید!» جوانان آیات را روی کاغذهای کوچک نوشتند و درون نان‌های خشک پنهان کردند. این «نان‌های پیام‌دار» از سربازان گرسنه عبور کردند و به خط مقدم رسیدند.
وقتی مذهب به ابزار سرکوب تبدیل می‌شود، ایمان واقعی به زیرزمین‌ها پناه می‌برد؛ جایی که دعاها شکل شعار به خود می‌گیرند.
جغرافیای شرم: نقشه‌هایی که دولت هرگز نکشید
در آرشیوهای مخفی اسپانیا، نقشه‌ای از مادرید وجود دارد که محله‌های فراموش‌شده را نشان می‌دهد: کوچه‌هایی که زندانیان سیاسی شب‌ها در آن پرسه می‌زدند؛ دیوارهایی که بازماندگان اعدام‌ها، صورت عزیزانشان را روی آن کشیدند. این نقشه‌ها با خون رسم شده‌اند، نه مرکب.
خیابان‌ها فقط به دولت‌ها تعلق ندارند. آن‌ها به مردمی تعلق دارند که هر شب نقشه‌های موازی را با پاهای خسته‌شان ترسیم می‌کنند.
رقص زیر باران گلوله: وقتی هنر از مرز عبور می‌کند
در سال ۱۹۶۴، رقصندگان فلامنکو در سویل اجرایی ترتیب دادند که «رقص سکوت» نام گرفت. آن‌ها بدون موسیقی، فقط با صدای کفش‌هایشان روی سنگفرش، دیکتاتوری را به چالش کشیدند. پلیس آن‌ها را متفرق کرد، اما فردای آن روز، صدای کفش‌ها از خیابان‌های مادرید تا بارسلون پیچید.
هنر وقتی خطرناک می‌شود که از گالری‌ها فرار کند و به خیابان‌ها پناه ببرد. مقاومت می‌تواند بی‌نقص باشد، حتی اگر پاها لنگان برقصند.
پیاده‌روهای حامل حافظه: از اسپانیا تا امروز ما
امروز، هر تظاهراتی در شهری، لایه‌های جدیدی از حافظه را به خیابان‌ها می‌افزاید. سنگفرش‌های تهران، مینسک، یا هنگ‌کنگ، حالا دیگر فقط سنگ نیستند؛ آن‌ها آرشیوهای سه‌بعدی‌اند که فریادها، اشک‌ها، و امیدها را در خود فریز کرده‌اند.
آیا روزی خواهد رسید که دولت‌ها بفهمند خیابان‌ها را نمی‌توان به زندان بدل کرد؟ چون هر زندانی، سرانجام کلیدش را از جیب سنگفرش‌ها برمی‌کشد.
پایان باز: پاسخی که در هوا معلق ماند
اسپانیای امروز، با همه تلاش‌ها برای فراموشی، جای گلوله‌ها روی دیوارهایش را نگه داشته است. خیابان‌ها هرگز کاملاً از آنِ کسی نیستند. آن‌ها همیشه در حال «شدن»اند؛ از آنِ کسانی که جرات می‌کنند پاهایشان را جای پای گذشتگان بگذارند و نقشه‌های جدیدی بکشند—نه با قلم، که با نفس‌های برآمده از اعماق ریه‌ها.



#فرهیختگان راهی به رهایی
فرهیختگان

21 Feb, 05:20

351

آیا به بن‌بست رسیده‌ایم؟
مناظره عباس عبدی و شهاب اسفندیاری در «آزاد»



#فرهیختگان راهی به رهایی
فرهیختگان

21 Feb, 03:29

548

مُجتهدِ پهلوان
محمد سلطانی رنانی

در شهر ما، حاج‌آقا سید مرتضی مستجابی به خاک سپرده شد؛ اینکه دین‌دان بود و دستار بر سر، موجب نشود که درباره‌اش پیشداوری کنیم. او از خاندان ریشه‌دار و پرستاره سادات صدر (صدرعاملی، صدر جبل‌عاملی) بود، هم‌خاندان با سیدموسی صدر، و دوست و هم‌نشین و همفکر با او. از نهضت ملی شدن نفت، در شمار آزادیخواهان و ایران دوستان بود. دنیا دیده بود و زبان امروزه را می‌دانست.

آخوندی که در گود زورخانه می‌چرخید، خانه پدریش را در خیابان فروغی اصفهان، نهاد خیریه کرد؛ همکف درمانگاه و طبقه اول کتابخانه. از او دادودهش دیده بودند و دستِ بگیر نه! درِ خانه‌اش باز بود، برای آن زن و شوهر جوان که برای آغاز زندگیشان دعای خیر کند، و برای پدرومادری که بر گوش نوزادشان اذان بگوید، برای کارگری که کار نیافته یا فرزندی که بیماری پدر نگرانش کرده، یا آنکه عزیزش به بند افتاده...استاندار اصفهان نزدش آمد، از او چه خواست؟! انحصار یا امتیاز؟! نه، چشمانش پر اشک شد و ناله کرد: زاینده رودِ خشک! اصفهان نگین ایران است، ایران نگین جهان است!

سید و دستار بر سر و سالخورده باشی و دست برای بوسیده شدن دراز نکنی؟! با هر کسی که به خانه‌ات می‌آید بگویی و بخندی تا اندوه دلش سبک شود؟! کوچکتر از توست، به سن و سال نواده تو، و بر او بزرگی نفروشی؟! می‌توانست برترین و بالاترین مقام‌ها و مناصب استانی و کشوری را بگیرد، می‌توانست میان خودش و مردمش میله بکشد و محافظ بگمارد، می‌توانست خدایگان باشد و جدایگان! ولی او چنین نخواست! او می‌خواست خاطره حاج رحیم ارباب در اصفهان از میان نرود، مردم به چشم ببیند یک نفر می‌تواند آیةالله، فقیه، ملی‌گرا، ایران‌دوست، پهلوان زورخانه، دست به خیر، و تا آخر عمر، میان مردم باشد، نه بالاتر از آنان. بر صدر ننشیند، بلکه به سینه درآید و بر قلب نشیند!

به خاکش سپردیم با زنگ زورخانه، آمده بودند صوفی‌ها، روحانیان، کارگران و کارمندان، معلمان و اساتید، و نظامیان، برخی بی سلاح و حکما برای تشییع جنازه، برخی هم با سلاح جنگی و باتوم! نمی‌دانم برای چه؟!! سید مرتضی مستجابی نمونه‌ای از عالمان مومن و پرهیزگار بود که زرق و برق فرمانفرمایی و نامداری و مال‌اندوزی چشم و دل و دینش را نبرد، با مردم زیست و در میان مردم جان سپرد و به دست مردم به خاک سپرده شد.
بنگرید...



#فرهیختگان راهی به رهایی
فرهیختگان

20 Feb, 16:02

950

راهی نو
ناصر دانشفر

کمپین بیست و پنجم بهمن ظرفیت آن را دارد که مسیری نوین در مسیر مبارزاتی این سرزمین بلازده باز کند و ما مردم را از افتادن به ورطهٔ هولناک انقلاب برهاند. اما برای نیل به این مقصود درک، تن دادن و عمل به موارد ذیل لازم و ضروری است.
۱- حاکمیت این کنش موفق اجتماعی را رصد کند، بالا و پایین نماید، به تمامی وجوه آن بپردازد و بفهمد که فراهم نمودن فضا برای اعتراض، اگر به ماندگاری جمهوری‌اسلامی هم منجر نشود، قطعاً کشور را از فروپاشی مستعجل نجات خواهد داد.
آقای نظام با چشم سر دیدید که این مردم بنای گذشتن از حریم قانون را ندارند و همهٔ هم و غم آنها تن دادن شمایان به همین قانونی است که دهها بار بیشتر از آنکه جانب حقوق آنان را نگهدارد، به اختیارات غیرقابل باور حاکمان مهر تأیید می‌زند. البته این بدان معنا نیست که اگر این طریق باز شود، خلایق در همین نقطه خواهند ماند و خواهان گذار از وضعیت موجود نخواهند گردید، اما به گمانم خود اذعان دارید که این تنها مسیر روبروی ماست. گذار اگر مسالمت‌آمیز و بدون خشونت صورت پذیرد، همه برده‌ایم.
نهایت این کار تن دادن مقام عظمای ولایت به رفراندوم است، این با وعده‌های بنیانگذار انقلاب نه فقط مغایرت ندارد که دقیقاً بر آن منطبق است. فراموش نکرده‌اید که در همان بدو ورود به بهشت‌زهرا گفتند که عدم مشروعیت نظام شاهنشاهی به واسطهٔ مطالبهٔ مردم است و مجوز تشکیل دولت جدید نیز به پشتیبانی مردم صادر می‌گردد.
۲- مردم به قدرت خود باور کنند و از پای کار آمدن نهراسند. در روز ۲۵ بهمن بخش کوچکی از ملت ایران به صحنه آمدند، این عده در برابر جمعیت نزدیک به نود میلیونی ایران عزیز، پرکاهی در یک خرمن بود. اگر بناست، این روش مبارزه گردد، نیاز به پیوستن بخش وسیعی از جامعه دارد.
مردم، بیائید یکبار هم با این مدل مبارزاتی همسو شوید، ما تاکنون از سردادن شعارهای تند و رادیکال طرفی نبسته‌ایم که هیچ، در تک‌تک خیزش‌های مردمی با هزینهٔ بسیار به خلوت برگشته و روح ناامیدی به جامعه تزریق نموده‌ایم. برای رسیدن به یک درک مشترک با حاکمیت یا حداقل فراهم کردن فضای گفتگو، باید که هر دو سوی این دعوا از خودگذشتگی کنند. برخوردهای افراطی دو طرف ما را به وادی نابودی وطن رهنمون می‌گردد و این به صلاح هیچ جمعیت و شخصی نیست.
۳- احزاب از این حرکت به نسبت کوچک درس بگیرند و به این موضوع ساده آگاه شوند که حق گرفتنی است، با تمنا و خواهش نمی‌شود. به من و رحیم می‌گفتند که در مورد درخواست تجمع ما قانونی وجود ندارد که بدان استناد کنند، اما در مورد احزاب چنین نیست. آقایان و خانم‌های مسئول در احزاب، به ویژه اصلاح‌طلبان، شما را به خدا کمی جرأت به خرج دهید، از رفتار ذلیلانه دست بکشید، درخواست تجمع کنید و اگر پاسخ‌شان منفی بود، به صراحت اعلام کنید که از حق و حقوق اجتماعی اعضای خود نخواهید گذشت.
اگر یکبار و فقط یکبار شجاعانه ورود کنید و از این سد سکندر عبور کنید، راه را برای همیشه باز خواهید کرد و این به مثابه نجات کشورتان می‌باشد.
بیائید برای رفع اتهام از خود، یعنی برای آنکه نشان دهید، تشکیل پرونده در وزارت کشور و ثبت حزبتان برای تحصیل منافع مادی ناشی از این حضور نمی‌باشد و آن را وسیله‌ای برای مطالبهٔ حقوق افراد همفکر و مردم سرزمین مادری می‌دانید، از درخواست خود کوتاه نیایید.
هموطنان و به ویژه کنش‌گران سیاسی این مرز و بوم، شما که دلتان برای ایران می‌تپد، اگر قبول دارید که انقلاب سقوط به ورطهٔ نابودی است و اگر باور دارید که رسیدن به یک حکومت مردم‌سالار بدون مشق دموکراسی و شکل دادن کانون‌های قدرت مردمی میسر نمی‌شود، بیائید از این ظرفیت پدید آمده، حداکثر بهره را ببرید و با تداوم این شیوهٔ کنش‌گری، گام به گام به سوی اهداف بزرگمان حرکت نماییم.
هموطنان، تجربهٔ نزدیک به نیم قرن حکومت دینی ما را به این نتیجهٔ محتوم رسانده است که برای نجات ایران ما چاره‌ای جز عبور از این نظام نداریم. شاید این آخرین تلاش ما مردم برای گذار مسالمت‌آمیز و عاری از خشونت باشد. پرواضح است که احتمال فهم این موضوع و تمکین در برابر این طرح سراسر خیرخواهانه بسیار ناچیز است، اما اگر سرسوزنی امید به ثمربخشی این طریقهٔ عبور باشد، ما حق نداریم از آن چشم‌پوشی کنیم.
البته چون روز روشن است که این به اختیار ما نمی‌باشد، اگر حاکمان سرانجام بشار را ترجیح می‌دهند، خود دانند. اما خدا کند که ذره‌ای از انسانیت هنوز در وجودشان باشد و از خیر تکلیف اوجب واجبات بگذرند و به قیمت نابودی وطن در پی حفظ خود نباشند.



#فرهیختگان راهی به رهایی
فرهیختگان

20 Feb, 15:20

829

بحث یاسر میردامادی با عنوان «نگاهی دوباره به سرشت وحی از دیدگاه مهدی بازرگان» در همایش «آنچه از بازرگان می‌توان آموخت، به مناسبت سی‌امین سالگرد درگذشت مهندس مهدی بازرگان» برگزارشده از سوی کلاب گفت‌وگوهای ملی در ۱۴ بهمن ۱۴۰۳ خورشیدی.

#فرهیختگان راهی به رهایی
فرهیختگان

20 Feb, 14:54

837

‍ آیا به بن‌بست رسیده‌ایم؟
مناظره عباس عبدی و شهاب اسفندیاری در «آزاد»

#فرهیختگان راهی به رهایی
فرهیختگان

20 Feb, 14:41

828

سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان سیر تحول اخلاق در ایران و جهان| ۱۵بهمن ۱۴۰۳، تهران، انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فناوری



#فرهیختگان راهی به رهایی