سیمرغ @iran_simorgh Channel on Telegram

سیمرغ

@iran_simorgh


آن گاه که رهبران خردمند دنباله‌روی ایدۀ نابِ برآمده از دلِ تاریخ و جغرافیا می‌گردند٬ کلان استراتژی زاده می‌شود. برآمدن کلان استراتژی سرآغاز طرح و پاسخ به پرسش «که هستیم» و «به کجا باید رویم» است و همواره در لحظات تاريك تاريخ يک ملت ظهور می‌کند.

سیمرغ (Persian)

سیمرغ یک کانال تلگرامی است که با نام کاربری @iran_simorgh شناخته می‌شود. این کانال به بررسی ایده‌های ناب و تاریخی در جغرافیای ایران و جهان می‌پردازد. از زمان‌های قدیم، رهبران خردمند همواره به دنبال ایده‌هایی بوده‌اند که در ابعاد بزرگتر استراتژی های موثری برای موفقیت و پیشرفت کشورها ایجاد کنند. در سیمرغ، شما قادر خواهید بود به آموزش و یادگیری از تجربیات گذشته و بررسی مسائل مهم تاریخی و جغرافیایی پرداخته و با ایده‌های ناب و کلان استراتژی‌هایی که در لحظات تاریک تاریخ ملت‌ها ظهور می‌کنند آشنا شوید. با عضویت در این کانال، شما فرصتی را دارید تا بهترین ایده‌ها و استراتژی‌های تاریخی را برای رهبری و پیشبرد جامعه خود بشناسید. پس اگر علاقه‌مند به یادگیری واقعی از تجربیات گذشته و بهره‌مندی از استراتژی‌های کلان هستید، حتما به این کانال ملحق شوید!

سیمرغ

29 Nov, 16:59


۵۳ سال پیش در چنین روزی، ۹ آذر ۱۳۵۰، جزایر سه گانه خلیج فارس به خاک میهنمان ایران بازگشت.

‏یاد قهرمانان و شهدای ایران زمین در تنب بزرگ را پاس بداریم:

‏ناو سروان رضا سوزنچی کاشانی

‏مهناوی یکم مخابرات حبیب سولکی کهریزی

‏ناوی آیت‌الله خانی

‏‌ #بوموسی⁩
‏‌ #ابوموسی⁩
‏‌ #تنب_بزرگ⁩
‏‌ #تنب_کوچک⁩

@Iran_simorgh

سیمرغ

27 Nov, 16:41


شبه‌نظامیان هیئت تحریر الشام به فرماندهی ابومحمد جولانی در عملیات «بازدارندگی تجاوز» به غرب حلب پیش رفته و شهر عنجاره را تسخیر و بسوی اروم کبری پیشروی کردند.

آتش بس در جنوب لبنان برابر است با آتش افروزی در شمال سوریه. عرض شده بود!

آیا تکانه برآمده از ۲۷ سپتامبر توقف پذیر است؟

@Iran_simorgh

سیمرغ

25 Nov, 17:44


سه خطابه برجسته از این سیاستمدار و اندیشمند ایران دوست:

۱. در ستایش افکار عمومی:
«ملّت ایران باید صدا داشته باشد، افکار داشته باشد، ایران باید ملت داشته باشد… ایران ملت ندارد. افکار عامه ندارد. اگر افکار عامه داشت به این روز نمی‌افتاد و همه مقاصد حاصل می‌شد. اصلاح حال ایران و وجود ایران متعلق به افکار عامه است و اگر بگویید تعلیق بر محال می‌کنی عرض می‌کنم خیلی متاسفم اما در حقیقت نمی‌توانم صرف نظر کنم»

۲. در ستایش توانایی داخلی:
«تمام بهانه فرنگی‌ها در دست درازی به ممالک ما این است که شما از عهده به‌کاربردن نعمت‌های طبیعی برنمی‌آیید و آن را حرام می‌کنید. پس ما باید این کار را صحیح بکنیم. پس اگر خود مشرق زمینی‌ها این کار را بکنند، فرنگی‌ها چه حق فضولی دارند.»

۳. در ستایش آثار ملی و لزوم حفظ و نگهداری آن:
[...] اگر ما دعوی سربلندی داریم به لوازم آن عمل کنیم و یکی از لوازم آن احترام آثار گذشتگان است. حفظ این آثار تنها محض تفنّن و تفرّح نیست، [بلکه] اسباب آبروی ماست. معرّف عظمت و لیاقت ملّت است. بعلاوه می‌تواند برای ما مایۀ انتفاع مادی شود. امروز که بحمدالله در مملکت امنیت برقرار و راهها هم ساخته شده، مسافرت در مملکت ما سهل می‌شود، و هر سال چندین هزار نفر از خارجیان به ایران بگردش خواهند آمد و به سیاحت این ابنیه و آثار خواهند رفت و هر گاه آنها را درست نگاه بداریم در نزد ملل دنیا اسباب سر فرازی ما خواهد بود. ملت و مملکت ما در انظار آنها قدر و منزلت خواهد داشت. وجود این آثار سیاحان و اهل تفنّن و تفرّج را به ایران جلب خواهد نمود؛ می‌آیند و پول‌ها خرج می‌کنند و اگر ما بدانیم چه بکنیم انواع و اقسام فواید مادی و معنوی می‌توانیم ازین راه ببریم چنانکه سایر ملل از آثار قدیمۀ خود می‌برند. از این گذشته این ابنیه و نقوش و تزیینات آنها برای اهل ذوق و صنعت همواره باید سرمشق و مصدر باشد. ایرانی‌ها باید صنایع قدیمۀ خود را احیا کنند، و حفظ نمایند، و دوباره مثل پدران خود هنرمند شوند.»
@Iran_simorgh

سیمرغ

25 Nov, 17:43


اگر مایۀ طبیعی فکر خود را به صورت حکمت و فلسفه نمی‌توانسته است جلوه دهد، به عنوان دین و مذهب درآورد، و اگر ممنوع بوده است که ذوق صنعتی خود را به نقاشی و مجسمه‌سازی ظاهر کند به خوش‌نویسی و تذهیب و منبت‌کاری و سایر تزئینات و تنزهات جلوه داده است.
نفوذ علمی و ادبی و صنعتی ایران در ممالک مجاوره از آفتاب روشن‌تر و با اینکه در این صد سال اخیر در برانداختن آن اهتمام به عمل آورده‌اند هنوز آثارش پدیدار است، چنانکه می‌توان گفت از دیرزمان در آسیای غربی و مرکزی، ایرانی یگانه عامل تربیت و تمدن و ایران مرکز و کانون تابش انوار معرفت بوده است.
از این گذشته از ایرانیان هر وقت فردی یا جماعتی اوضاع وطن را مساعد احوال خود ندیده و جبراً یا اختیاراً به ممالک دیگر مهاجرت کرده‌اند همواره نام ایرانی را به آبرومندی حفظ نموده، حامل علم و صنعت و عامل آبادی و ثروت بوده‌اند. چنانکه می‌توان گفت در همۀ ممالک مجاور ایران آثار تمدن و آبادی کلا یا بعضاً از نتایج وجود ایرانیان است. مردم ممالک وسیعۀ هندوستان اگر انصاف دهند می‌توانند بهترین شاهد این مدعا باشند که تأثیرات ایرانیان اسلامی در آن مملکت آشکار است و قابل انکار نیست، مقام ایرانی‌های باستانی نیز در هندوستان حاجت به شرح و بیان ندارد که جماعت پارسیان که بازماندگان آن قوم شریف‌اند امروز در آن سرزمین چه مقام ارجمند در همۀ رشته‌های خصایص انسانیت دارند، و چگونه نام ایرانی را در میان اقوام و فرق بی‌شمار آن دیار محترم نگاه داشته و مایۀ سرافرازی‌ ما می‌باشند.
از ذکر این جملات مقصود در رجزخوانی نیست، بلکه غرض این است که به عقیدۀ من ایرانی از آن اقوام است که استعداد ادای وظایف انسانیت را دارد. چنانکه امروز هم با آن که تازه از یکی از دوره‌های تاریکی تاریخ ایران بیرون آمده‌ایم معهذا آثار استعداد ایرانی ظاهر است و می‌توان امیدوار بود که باز با کاروان ترقی نوع بشر هم‌قدم شود و در این موقع که به نظر می‌رسد که تمدن‌های مختلف شرق و غرب به یکدیگر بر خورده، و با هم اختلاط و امتزاج یافته، و یک یا چند تمدن تازه باید ایجاد گردد، ذوق و هوش و فکر ایرانی هم مثل ایام گذشته یک عنصر مفید با قیمت واقع شود.
پس ما ایرانی‌ها حق داریم که وطن‌پرست و ملت دوست باشیم، چنان که از خارجیان نیز هر کس درست به احوال این قوم بر خورده تصدیق کرده است که وجودش در عالم انسانیت مفید بوده و هست و نسبت به ملت و مملکت ما اظهار مهر و ملاطفت نموده و ما قدر آن مهربانی‌ها را می‌شناسیم و منظور می‌داریم.
آخرین عقیده‌ای که می‌خواهم اظهار کنم این است که چون وطن‌پرستی و ملت‌دوستی البته لوازمی‌ دارد که هر کس باید به قدر قوه به آن قیام نماید در نظر من نخستین لوازم آن این است که شخص در ادای آن وظایف انسانیت که موجب عزت و حرمت ملتش می‌شود کوتاهی ننماید، و اگر استعدادش در انجام این وظیفه سرشار نباشد لااقل در تجلیل و تکریم کسانی که استعداد را داشته و به کار انداخته‌اند بکوشد.

@Iran_simorgh

سیمرغ

25 Nov, 17:43


قوم ایرانی هر وقت شوکت و سیادت داشته، قدرت خود را برای استقرار امنیت و آسایش و رفاه مردم به کار برده، اقوام زیردست خویش را به ملاطفت و رأفت اداره کرده، مزاحم آداب و رسوم و زبان و خصوصیات قومیت آن‌ها نشده، هرگز به هدم و تخریب آبادی‌ها و قتل عام نفوس نپرداخته، و با آن که از طرف دشمنان مکرر به بلیات نهب و حرق و قتل و چپاول گرفتار گردیده هنگام قدرت درصدد تلافی بر نیامده است.
کیش باستانی ما ویرانی و درندگی را مانند بیماری و تاریکی از آثار شیطان و اهریمن خوانده و ایجاد وسایل آبادی و روشنایی و تندرستی را مایۀ تقرب یزدان دانسته است.
در تمام دورۀ سه هزار سالۀ تاریخ ما از صاحبان شوکت آن ‌ها که ایرانی حقیقی بوده‌اند نام خود را به عملیاتی مانند فجایع آشوریان و بابلیان و چنگیزیان و تیموریان و امثال آن‌ ها ننگین و ملوث ننموده‌اند. آزار و اذیت و قتل و غارت و ویرانی و تعصب جاهلانه در مملکت ایران کمتر وقتی از خود ایرانیان ناشی شده و غالباً عمل خارجیان یا از تاثیر نفوذ ایشان بوده است.
ایرانی ‌ها مثل یونانیان و رومیان زیردستان خود را بنده و عبید نساخته و زحمات زندگانی خویش را به دوش آن‌ها بار نکرده، و بزرگان و سلاطین ایرانی هیچ وقت مانند رومیان برای تفنن و تفرج خاطر، اسرا را با یکدیگر یا با شیر و ببر و پلنگ به جنگ نینداخته‌اند. دولت‌های ایرانی هرگز مانند اسپانیولی‌ها طرد و تبعید چند صد هزار نفر مردم بی‌آزار را به جرم اختلاف دین و مذهب روا نداشته بلکه خارجیان را به مملکت خود دعوت نموده‌اند. رفتار سلاطین صفویه با ارامنه نمونه‌ای از این شیوه و طریقه است و دست یافتن کوروش شاهنشاه ایران بر بابل بشارت آزادی قوم یهود از اسارت هفتاد ساله بوده است. هر یک از ادوار شوکت و سلطنت ایرانی را که بنگریم می‌بینیم در آن دوره آثار و خصایص انسانیت از علم و حکمت و شعر و ادب و زراعت و تجارت و صناعت و کلیۀ لوازم مدنیت رونق و رواج داشته است، ایرانی ‌ها خود رأساً به آن امور اشتغال می‌ورزیدند، و بیگانگان را هم در این راه تشویق و ترغیب و تقویت و حمایت می‌نمودند. داراها و اردشیرهای ما، دانشمندان و حکمای یونان و غیره را به دربار خود دعوت می‌کردند و فلاسفه و علمائی که از وطن خود طرد و تبعید می‌گردیدند در نزد اکاسره به مهربانی پذیرفته شده و در دارالعلم‌های ما به مطالعات و عملیات علمی اشتغال می‌ورزیدند.
متأسفانه دست جفاکاران آثار و نتایج زحمات اجداد ما را محو و خراب نموده و چون می‌خواهیم پی به چگونگی آن‌ها ببریم به وسایل غیرمستقیم باید متوسل شویم. اما آیا کلمات حکیمانه‌ای که از بزرگان و پادشاهان ما منقول است دلیل بر بزرگواری و بلند نظری آنان نیست؟ آیا اهتمامی که برای دست یافتن بر خزائن حکمت و معرفت مانند کتاب کلیله و دمنه و امثال آن داشتند علامت دانش‌پروری‌ ایشان نتواند بود؟ آیا آثار صنعتی که در خرابه‌های قصور آن‌ها دیده می‌شود دلالت تامه بر هنرپروری و ذوق فطری ایشان ندارد؟
بزرگ‌منشی و استعداد و دانشمندی ایرانیان چنان بوده که همۀ اقوام و مللی که با آن‌ها سر و کار داشته‌اند حتی دشمنان ایشان از آن‌ها به خوبی یاد می‌کرده‌اند، و همه وقت نام ایرانی در اذهان و خواطر مردم شهامت و ملاطفت و ذوق و شور و ظرافت و حکمت و عرفان به یاد می‌آورده است. هر گاه به گفته‌های بزرگان دنیا از هر قوم و مملکت و هر دوره و زمان رجوع شود و از دوست و دشمن، از یونانی و رومی و عرب و یهود و هنود گرفته تا اقوام عدیدۀ اروپایی و از هردوت و گزنوفون و افلاطون تا ولتر و منتسکیو و ارنست رنان و مستشرقین گذشته و معاصر اگر در کلماتشان تتبع به عمل آید دفاتر چند می‌توان ترتیب داد از آنچه در حق ایرانیان گفته و بصراحت یا کنایه و عامداً یا من غیر قصد، مستقیم یا غیرمستقیم آنان را ستایش نموده‌اند.
از طرف دیگر هر وقت سیادت از ایرانی سلب شده و غلبۀ اقوام خارجی ذوق سلیم و طبع رقیق ایرانی را محجوب کرده، عالم انسانیت در این قسمت دنیا که ما هستیم تنزل و انحطاط یافته است، ولیکن در آن مواقع نیز مایه و استعداد ایرانی تأثیر خود را بخشیده و اقوام وحشی و بی‌تربیت را که به زور کثرت جمعیت و یا بر حسب پیش‌آمدهای خاص بر مملکت ایران چیره شده‌اند در اندک زمانی بر حسب استعداد آنان بیش یا کم داخل در عالم تمدن و تربیت کرده است.
رونق کلیۀ لوازم تمدن و تربیت در زمان خلفای عباسی که یکی از دوره‌های درخشان تاریخ عالم انسانیت بشمار می‌رود بهترین شاهد این مدعاست. چه همه کس تصدیق دارد که جلوۀ خوشی که مسلمین در آن دوره در علم و حکمت و سیاست و صنعت و غیره‌ها کرده‌اند جزو اعظم آن به همت ایرانیان و از اثر وجود ایشان بوده است. قریحه و استعداد ایرانیان در ابراز افکار عالی و بدیع و ایجاد آثار صنعتی ظریف و لطیف چنان سرشار و زاینده بوده که انسداد مجاری عادی از آن جلوگیری ننموده و خود مجاری برای ظهور و بروز احداث کرده است.

سیمرغ

25 Nov, 17:43


شادروان استاد دکتر محمد علی فروغی

ایران را چرا باید دوست داشت؟

«این ایام بسیاری از اصول و نوامیس که در نظر مردم همواره مسلم و مقدس بود از مسلمیت و قدس افتاده است یا لااقل مثل سابق محل اتفاق نیست، برای بعضی در آن باب تردید و تشکیک حاصل شده و جماعتی مخالف و منکر آن گردیده‌اند.
از جملۀ آن اصول حب وطن و علاقۀ ملیت است که منکر آن شده و درصددند به احساسات بین‌الملل تبدیل نمایند.
در نظر من علاقۀ ملیت با احساسات بین‌المللی و وطن‌پرستی و با حب نوع بشر منافات ندارد و به آسانی جمع می‌شود.
اگر مهر من نسبت به وطن تنها از آن سبب باشد که خود از آن مرز و بوم هستم و بخواهم این عنوان را وسیلۀ مغایرت خویش و بیگانه قرار داده و از اختلاف و نفاق بین مردم برای خود استفاده کنم این وطن‌پرستی نیست، خودپرستی است، و مانند تعصب دینی آن جماعت از ارباب ادیان که اختلاف دین و مذهب و نفاق بین مردم را وسیلۀ منافع و اعتبارات شخصی و فرقه‌ای قرار می‌دادند مذموم است، و باید مردود باشد.
ولیکن یک وطن‌پرستی بی‌غرضانه هم هست که هر فردی چون پروردۀ آب و خاکی است بواسطۀ نعمت‌ها و تمتعاتی که از وطن و ابنای وطن دریافت کرده نسبت به آن‌ها در خود حق‌شناسی احساس می‌کند، چنان که فرزند نسبت به پدر و مادر مهر می‌ورزد. این حب وطن مستحسن است بلکه هر فردی به آن مکلف می‌باشد الا اینکه می‌توان متذکر شد که این وطن‌پرستی با حب کلیۀ نوع بشر منافات ندارد، و انسان همچنان که در درجۀ اول رهین منت پدر و مادر و در درجۀ دوم مدیون ابناء وطن است، در درجۀ سوم ذمه‌اش مشغول کلیۀ نوع بشر می‌باشد، و همه را باید دوست بدارد، و خیر و سعادت همه را باید بخواهد که خیر و سعادت خود او و قوم او هم در آن است، به عبارت آخری این قسم وطن‌پرستی جزء تعاون و همبستگی کل نوع بشر است.
از این گذشته یک منشاء و مأخذ دیگر نیز برای وطن‌پرستی هست که در نظر من از منشاء سابق‌الذکر هم محکم‌تر و معقول‌تر می‌باشد، و آن وطن‌پرستی کسی است که وطن و ابناء وطن خود را لایق مهر و قابل محبت می‌داند، از جهت قدر و منزلتی که در واقع دارند، مانند دوستی کسی نسبت به شخص دیگر نه از جهت خویش و قرابت، یا مهربانی و ملاطفتی که بین آن‌ها بوده، بلکه به سبب منزلتی که بواسطۀ قدر و قیمت واقعی در نظر یکدیگر حاصل نموده‌اند.
 به عقیدۀ من بویژه این نوع محبت است که بقول معروف بنای آن خالی از خلل است. امروز دانشمندان و صاحب‌نظران دنیا متفق‌اند بر این که کلیۀ موجودات و نوع بشر در طریق ترقی قدم می‌زنند، و متوجه کمال و طالب وصول به آن می‌باشند، و اگر یک وظیفۀ معنوی برای مردم فرداً یا جمعاً قائل باشیم چنان که نمی‌توانیم قائل نباشیم آن وظیفه این است که در وصول نوع بشر به مدارج عالیۀ کمال شرکت و مدد نمایند.
هر قوم و جماعتی مانند هر فردی که این وظیفه را ادا کند عزیز و قابل احترام و محبت است، و هر چه بهتر و بیشتر از عهدۀ آن برآید گرامی‌تر است، و علاقه بوجود و بقای او بیشتر باشد داشت. و هر چه یک قوم در ادای این وظیفه کوتاهی کند البته عزتش کمتر، و علاقه به وجود و بقای او ضعیف‌تر خواهد بود، مگر این که این کوتاهی تقصیر او نبوده و عوائق و موانع او را از کار باز داشته باشد، و در آن صورت وظیفۀ هر کس است که آن عوائق را حتی ‌الامکان مرتفع سازد و عنصر بی ‌ثمر را در مجمع انسانیت مثمر نماید.
غرض این که هر کس عضو هیئت و جماعتی باشد که وظیفۀ انسانیت خود را چنان که بیان کردم ادا نموده است حق دارد هیئت و جماعت خود را دوست بدارد، و در عین این که البته نباید منکر وجود سایر اقوام و ملل باشد علاقۀ او نسبت به قوم و ملت خویش علاقۀ معقول و مستحسن است.
 حال تصور می‌کنم هر کس به احوال ایرانیان درست معرفت یابد تصدیق خواهد کرد که این قوم در وظیفۀ خود در عالم انسانیت کوتاهی نکرده بلکه نسبت به بسیاری از اقوام دیگر در راه وظیفه‌شناسی پیشقدم است و مداومتش در این راه نیز از اکثر ملل بیشتر بوده است.
هر چند برای ملت ایرانی به اقتضای طبیعت روزگار متأسفانه دوره‌های تنزل و انحطاط نیز پیش آمده که در آن دوره‌ها از ابراز استعداد و مایۀ خداداد ممنوع و محروم گردیده است، و لیکن ظلمت آن ایام همه وقت عارضی و قهری و موقتی بوده و با این همه هیچ‌گاه تندباد حوادث که بر ایران و مردم آن هجوم آورده چراغ معرفت را در آن مملکت و آتش ذوق و شور را در دل ایرانیان به کلی خاموش ننموده و به قول خواجه حافظ شیرازی:
از آن به  دیر مغانم عزیز می ‌دارند/ که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست

سیمرغ

24 Nov, 14:50


هند برگرفته از واژه سانسکریت سیندو است که به رودخانه سند در شمال غرب شبه قاره هند دارد; نامی که در پارسی باستان به هند دگرگون گشت. نخستین بار در زمان داریوش بزرگ نام هند به عنوان یک شهرب (ساتراپ در یونانی) و بخشی از ایران هخامنشی برده شد. تسخیر سرزمین‌های شمال غربی شبه قاره هند بدست ایرانیان نخست در ۵۳۵ پ.م. به دست کوروش بزرگ انجام شد و تصرف مناطق غربی سند به ایران رخ داد. سپس داریوش بزرگ در ۵۱۸ پ.م. تا رود جهلم در پنجاب انجام داد و شهربی به نام هندوش ایجاد کرد. این نخستین بار بود که بخشی از این شبه قاره به نام هند نامگذاری شد.

هندوستان نیز واژه‌ایست فارسی و اشاره به سرزمین هندوان دارد؛ واژه‌ای که نشان از دیرینگی نفوذ زبان فارسی و فرهنگ ایرانی دارد. زبان‌های سانسکریت هندی و پارسی باستان هم ریشه و متعلق به زبان‌های هندواروپایی بودند. با این حال٬ زبان فارسی دری بگونه‌ای سامان‌مند با حملات پی در پی سلطان محمود غزنوی (۹۹۸-۱۰۳۰ م) به هند وارد شد، در دوره سلاطین غوری، دهلی، بهمنی و دکن پیش رفت، در دوره مغولان کبیر به اوج رسید. شاعران فارسی زبانی همچو امیر خسرو دهلوی٬ فیضی دکنی٬ ملک تاج‌الدین دهلوی٬ منیر لاهوری٬ عمید لویکی٬ جویای کشمیری٬ بیدل دهلوی٬ و اقبال لاهوری سروده‌های زیبایی به فارسی داشتند. فارسی برای به هزار سال زبان علمی، ادبی و رسمی هندوستان شد تا ۱۸۳۲ که انگلیسی با اجبار جایگزین فارسی گشت و مهر پایانی بر هزارسال چیرگی فارسی زد.

هندیان اما سرزمین خود را بهارات و دقیق‌تر بهارات گنراجیه می‌نامند. بهارات برگرفته از واژه سانسکریت بهاراتا به معنای نگهداری یا ارزشمند شدن است و به سرزمینی در بالای آب و در پایین کوه‌های برفی اشاره دارد. بهارات پیشتر نام بخش شمال هندوستان و ناحیهٔ رود گنگ بود، اما امروزه برای کل هند استفاده می‌گردد. در قانون اساسی این کشور در کنار نام هند، از بهارات یاد شده است.

مهابهاراتا نیز در كنار رامایانا یکی از دو حماسه مهم هند به زبان سانسکریت است که به سرزمین بهارات، مردم آن و ارزش‌هایشان دارما، کارما و موکشا اشاره دارد. مهاباراتا مجموعه‌ای از افسانه‌های تاریخی هند است که سرایندهٔ آن ویاس حکیم بوده و به گونه‌ای شاهنامهٔ هندیان است. برخی از مورخین موضوعِ این سروده‌ها را الهام‌گرفته از نبرد میانِ آریاییان و دراویدیان در هزاره دوم پ.م. می‌دانند. مهاباراتا بدستور اکبر شاه گورکانی با نام رزم نامه به فارسی ترجمه شد.

پی‌نوشت:

نگاره دوم و سوم: شهرب‌های ایران هخامنشی

نگاره چهارم از هدایای هندوان به دربار ایران در کاخ آپادانا، پارسه: ادویه، زر، قاطر و تبر جنگی

@Iran_Simorgh

سیمرغ

24 Nov, 09:03


دوپارگی درون آمریکا و فقدان اجماع داخلی دگربار پررنگ شده؛ امری که در گفتگوی ‎#فوکویاما با ‎فارن‌افرز نمایان شد. آنجا که به صراحت می‌گوید: «تنها چیزی که معیار واقعی افول آمریکا محسوب می‌شود، شکاف و دوقطبی شدن داخلی ماست، چرا که مهم نیست اقتصاد یا ارتش شما چقدر قدرتمند باشد!»

https://x.com/arashreisi/status/1860609176994509114?t=kqW73CN63pVmWOZcGr3W8w&s=19

@Iran_simorgh

سیمرغ

22 Nov, 14:19


در کرانه شمالی خلیج‌فارس٬ در میانه راه بندر بوشهر و بندر عباس٬ در کنار بندر طاهری کنونی٬ بندری کهنسال با تاریخی دیرین در میان کوه و دریا جای گرفته; بندری که زمانی بزرگترین و پررونق‌ترین بندر ایران ساسانی و اسلامی بود: بندر سیراف.
 
سیراف را اردشیر بابکان٬ بنیان گذار ایران ساسانی٬ در ۲۳۰ میلادی ساخت. اردشیر که پیش از شهریاری بر ایران٬ فرمانروای گور (اردشیر خوره یا فیروزآباد کنونی) و سپس پارس بود٬ از اهمیت کنترل بازرگانی دریایی آگاه بود و از این رو٬ به ساخت بنادری چند در کرانه خلیج‌فارس٬ از جمله سیراف٬ بخت اردشیر (بوشهر) و رام اردشیر (ریشهر) روی آورد. استراتژیستی خردمند که ۱۸۰۰ سال پیش بدرستی ایران را کشوری بحری-بری می‌دانست!
 
بندر سیراف نقطه تلاقی «راه ابریشم دریایی» و «جاده ابریشم زمینی» بود و مرکز بازرگانی دریایی خاورمیانه گشت. راه ابریشم دریایی از چین و سیام و سیلان و هند به عدن و زنگبار و جزایر قمر و سرزمین‌ سفاله و بـغاز مـاداگاسکار می‌رفت و «راه ادویه» نیز می‌خواندنش. سیراف اما واسطه اصلی در این شریان بازرگانی بود و کالاهای تجملی٬ همچو عود، عنبر، جواهر٬ مروارید کافور، سنگ‌های گران‌بها، خیزران، عاج، آبنوس و چوب صندل، عطر، دارو و ادویه در آنجا بارگیری می‌شد.
 
جای شگفتی نبود که مورخین و جغرافی‌دانانِ بنام روزگار به رونق این بندر اشارتی داشتند. نویسنده ناشناس کتاب حدود العالم (شاید ابویوسف پیشاوری یا اشعیا بن فریغون) می‌گوید که «سیراف شهری بزرگ و گرم است و هوایی درست دارد و جای بازرگانی است و بارگاه پارس است.» اصطخری در کتاب المسالک و الممالک نیز می‌نویسد «در پارس فرضه بزرگ آن است شهری بزرگ از اعیان پارس و در آنجا کشت و کشاورزی نباشد.» ابن حوقل نیز در صوره الازض اشاره می‌کند: «از بزرگ‌ترین شهرهای اردشیر خوره٬ سیراف است که شهر پرجمعیتی است و مردم آن پول‌های گزاف در ساختن بناها صرف می‌کنند.»
 
از سیراف بود که سندباد بحری٬ قهرمان ایرانی داستان‌های هزارافسان یا هزار و یک شب٬ به دریا رهسپار می‌شد. از همین بندر تاریخی بود که سیلمان تاجر برخاست و تا هند و چین سفر دریایی کرد و سفرهای پرماجرای خود را در کتاب اخبار الصین و الهند به نگارش درآورد.
 
نام سیراف که سیراب، شیلاب، شیلا و٬ در برخی نوشته‌ها٬ صیراف نیز خوانده می‌شد برگرفته از نام اردشیر است و آب. با این حال، یاقوت حموی در معجم البلدان سیراف را جایی دانسته که کی‌کاووس کیانی٬ شهریار اسطوره‌ای ایرانی٬ از آسمان بر زمین سقوط کرده بود. کی‌کاووس فریب دیو خشم٬ ائشمه٬ خورد و از غرور برآمده از بواسطه فرمانروایی بر هفت کشور٬ سودای چیرگی بر آسمان نمود. پس تخت خود را بر پای چهار عقاب بست و پرواز کرد تا به مرز نور و تاریکی پیش رفت. در آسمان‌ها اما فرّه ‌ایزدی از سیمایش پر کشید و از آسمان بر زمین٬ جایی در سیراف٬ میان خشکی و دریا٬ سقوط کرد. کاووسِ بی‌هوش چون چشم باز کرد٬ از مردمان آن دیار شیر و آب طلب کرد و بدین ترتیب٬ این شهر را سیراف نامیدند.
 
آب اشامیدنی اما به دشواری فراهم می‌شد و کشاورزی جایی نداشت. اردشیر بابکان اما بفراست دریافته بود که بندر بین‌المللی نیازمند سامانه آبرسانی است و از این رو٬ دستور به حفر ۱۰۰ حلقه چاه با عمق ۱۳۰ متر داده بود.
 
با این حال٬ سیراف مردمی توانگر و ثروتمند داشت به گونه‌ای که برخی از بازرگانانش سرمایه‌ای ۶۰ میلیون درهمی داشتند.
کاخ‌هایی رفیع بر فراز بلندی‌های مشرف به دریا از سنگ و چوب ساج آفریقایی با گچ بری‌ها و اتاق‌های آذین شده به آثار هنری هزینه‌های گزاف برمی‌افراشتند.
 
همین ثروت برآمده از تجارت آزاد بود که بستری برای قوام رواداری و آزادمنشی دینی را فراهم ساخت. مردمانی نزدیک به ۳۰۰ هزار نفر از مذاهب گوناگون٬ از مسلمان و ارمنی و آشوری تا زرتشتی و مانوی و بودایی و یهودی٬ با تباری گوناگون٬ از ایرانی و عرب و هندی تا رومی و چینی و یونانی در این بندر جهانی می زیستند و در گورستانی باستانی در دل صخره بدون جدایی و مرزکشی بخاک سپرده می‌شدند; گورستانی که نشان از رواداری و آزاداندیشی مردمان این بندر تاریخی ایران زمین داشت.

سیمرغ

22 Nov, 14:19


 
آفتاب رونق سیراف اما سرانجام بسر آمد. زمین‌لرزه‌ای بزرگ برای هفت روز در ۹۷۷ میلادی بخشی بزرگ از این بندر را نابود کرد و سیراف٬ «پمپئی» ایران گشت. از این روزگار به بعد بود جایگاه و اهمیت و آبادیش نصیب جزیر‌ه کیش شد. کیش تا ایلغار مغول روابط گسترده‌ای با چین و هند و آفریقا داشت تا روزگار هرمز آغاز به درخشیدن کرد. وزان پس٬‌ بندر گمبرون (بندر عباس) و سپس بندر بوشهر تا دوران معاصر بدرخشیدند تا آنکه سکه ابادان و خرمشهر رونق گرفت. پس از جنگ بندرعباس دگربار یکه‌تازی کرده است و امروزه نیز از چابهار سخن می‌گویند.

سیراف اما شاهد همه این فرازونشیب‌های برادران جوان‌تر خود بوده و با چروکی بر چهره و لبخندی بر لب٬ گذر ایام را با تماشای اندک جهازهای ازکارافتادهِ اندک ساکنانش به دریا به نظاره نشسته!
 
@Iran_simorgh

سیمرغ

21 Nov, 13:31


بنیانگذاری ‎#مرکز_ملی_داده پیش‌نیاز سیاستگذاری توسعه محور در ایران است؛ مرکزی جامع که دسترسی آزاد پژوهشگران به داده‌ها را هموار ساخته و در عوض دیکته اراده سیاستمداران، دیدگاه متخصصین را بر صدر نشانَد. با چنین مرکزیست که توسعه به مثابه صرفا پروژه به فرایندی فراگیر تبدیل خواهد شد.

https://x.com/arashreisi/status/1859558084017885226?t=QTA9wdU64F60cEDWGqVJTQ&s=19

@Iran_simorgh

سیمرغ

17 Nov, 14:19


نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ امریکا دگربار شکاف‌های ژرف در جامعه آمریکا را نشان داد؛ شکاف‌هایی که پیش از این در همین صفحه در «داستان ترامپ» بدان پرداخته شد. این شکاف‌ها را می‌توان حول جنسیت، تبار و تحصیلات دید.

این شکاف‌ها پیشرانِ پویایی و محرکِ دینامیک درونی آمریکاست که هم بر سیاست داخلی و هم سیاست خارجی آن تاثیر می‌نهد. مضافا بر اینکه استدلال بنده درباره وجود دو «جامعه ملی» و «جامعه بین‌المللی» در یک کشور را ثابت می‌کند. به «داستان ترامپ» نظری افکنید!

همانگونه که در «داستان ترامپ» بیان شد، مردان سفید با تحصیلات پایین‌تر پیاده‌نظام اصلی حامیان ترامپ را تشکیل می‌دادند. به تصاویر ذیل بنگرید:

تصویر نخست:
اگر و تنها اگر سفیدها رأی می‌دادند.

تصویر دوم:
اگر و تنها اگر سفیدهای بدون تحصیلات دانشگاهی رأی می‌دادند.

تصویر سوم:
اگر و تنها اگر سفیدهای با تحصیلات دانشگاهی رأی می‌دادد.

‏تصویر چهارم:
اگر و تنها اگر رنگین پوستان رأی می‌دادند.

تصویر پنجم:
اگر و تنها اگر آفریقایی‌تباران رأی می‌دادند.

تصویر ششم:
اگر و تنها اگر لاتین‌تباران رأی می‌دادند.

‏تصویر هفتم:
اگر و تنها اگر آسیایی‌ها، بومیان امریکایی و دیگر گروه‌های اقلیت امریکا رأی می‌دادند.

‏تصویر هشتم:
اگر و تنها اگر هر کسی به جز سفیدهای بدون تحصیلات دانشگاهی رأی می‌دادند.

تصویر نهم:
اگر و تنها اگر مردان رای می‌دادند.

تصویر دهم:
اگر و تنها اگر زنان رای می‌دادند.

@Iran_Simorgh

سیمرغ

15 Nov, 19:58


داستان ترامپ

گفته بود که «آمریکا را دوباره بزرگ می‌کنیم!» هشت سال پیش به جنگ نهادهای اصلی قدرت (Establishment) ‌ رفته بود. این بار اما کاری آسان‌تر در پیش داشت. پیروزیش نه تنها بر سیاست داخلی سرریز خواهد داشت، بلکه پیش‌درآمد جریان سومی در سیاست خارجی خواهد بود: ضد بین‌الملل‌گرایی⁩

علل چندی را می‌توان در پسِ ظهور ترامپ در یک دهه گذشته برشمرد. با این حال، ‌ #دو_پارگی⁩ جامعه آمریکایی در مرکز این عوامل جای دارد؛ عاملی که به وجود شکاف میان دو جامعه ناهمسان در یک کشور اشاره دارد: ‌ جامعه بین‌المللی⁩ و ‌ جامعه ملی⁩
‏ترامپ هم برآمده و هم تعمیق‌دهنده دو‌پارگی آمریکاییست!

جامعه بین‌المللی⁩ در شهرهای بزرگ شمال شرق و کالیفرنیا هستند، از تحصیلاتی بالاتر برخوردارند و حامی حقوق زنان و اقلیت‌ها و باورمند به ارزش‌های لیبرالند. آمریکا را کشوری ‌ جهان‌روا⁩ می‌دانند و اتحاد با اروپا را ضامن این جهان‌روایی. ‌ هالیوود⁩ دهه‌هاست که این چهره آمریکا را نشان داده است

جامعه ملی⁩ در شهرهای کوچک هستند و حامی ارزش‌های محافظه‌کارانهِ دینمدارِ خانواده محور. تحصیلاتی پایین‌تر دارند و باورمند به برتریِ سفیدپوستانِ مردانه. نگاهی منفی به مهاجرین لاتین تبار دارند و سوظنی ژرف به اسلام. بر آمریکایی بودن تاکید دارند و حتی خودرو آمریکایی را ترجیح می‌دهند!

این جامعه از بحران اقتصادی زیان بسیار دیده‌اند. از این رو، واژه کلیدی در شعار «آمریکا را دوباره بزرگ می‌کنیم» که MAGA نیز خوانده می‌شود، نه «آمریکا» و نه «بزرگ» است، بلکه واژه «دوباره» است؛ چرا که اشاره به دوران طلایی آمریکا AmericanDream
دارد؛ امری که ترامپ بفراست دریافته بود!

جای شگفتی نبود که ترامپ ۲۰۱۶ بر دشمنان سه گانه تمرکز کرد: کشور شغل خراب کن (چین)، زامبی‌های از مرز گذر کن (مهاجرین لاتین) و لولوی فرهنگی (اسلام رادیکال). ترسیم چنین دشمنانی با تکیه بر خطرات اقتصادی و هویتی شکل گرفت. در ۲۰۲۴ آنچه افزوده شد ناتوانی سیستم در حل بحران‌های بیرونی بود.

برخلاف ادعای خیل عظیم مدعیان آمریکاناس، انزوا گرایی⁩ پیامد شعار ترامپ
AmericaFirst
نخواهد بود. انزواگرایی جریانی بود که مخالف دخالت آمریکا در جهان و مخالف دخالت اروپاییان در قاره امریکا بود؛ جریانی که در ‌ دکترین مونرو⁩ متجلی گشت. انگاره ژئوپلتیکی ‌ آلفرد ماهان⁩ و جنگ‌طلبی ۱۸۹۸ ‌ تئودور روزولت⁩ ضرباتی کارا بر این جریان زدند

بین‌الملل‌گرایی لیبرال⁩ موقتا با ‌ وودرو ویلسون⁩ و سپس با ‌ فرانکلین دلانو روزولت⁩ و پیروزی آمریکا در جنگ جهانی دوم به جریان نیرومند در سیاست خارجی آمریکا تبدیل شد؛ جریانی که با پایان جنگ سرد به نقطه اوج رسید. نماد اصلی این جریان را می‌توان در دوره ‌ بیل کلینتون⁩ در حملات ناتو به یوگسلاوی یافت

این جریان امنیت و منافع آمریکا را درهم‌تنیده با رخدادهای جهان می‌داند. دوم، این جریان جویای بهانه‌های هنجاری، مانند حقوق بشر، برای توجیه دخالت آمریکاست. سوم، این جریان حامی ‌ #چند_جانبه_‌گرایی⁩ آمریکا است بگونه‌ای که دخالت آمریکا باید همراه با موافقت متحدین و نهادهای بین‌المللی باشد

جریان نیرومند ‌ بین‌الملل‌گرایی لیبرال⁩ با رویکرد ‌ یکجانبه‌گرا⁩ در هجوم به عراق ۲۰۰۳ و سپس بحران اقتصادی ۲۰۰۸ ناتوان گشت و برآمدن ‌ باراك اوباما⁩ نیز جسد از رمق‌افتاده‌اش را جانی نبخشید. از ۲۰۱۶ اما جریان سومی بنام ‌ ضد‌بین‌الملل‌گرایی⁩ برآمد که در پیام ‌ دونالد ترامپ⁩ نمایان گشته است.

ترامپ زبان انزواگرایی را بکار می‌برد («آمریکا پلیس جهان نیست») اما غافل از اهمیت رخدادهای جهان نیست؛ رویکردی یک‌جانبه‌گرا دارد تا چندجانبه‌گرا؛ سودای جنگ ندارد ولی ضربه می‌زند و بسرعت عقب می‌نشیند، وارد اتحادهای دائم نمی‌شود و از اتحادهای قدیمی خارج شده و یا از هزینه‌هایش می‌کاهد

این جریان خود بازتابی است از شخصیت سرکش و هماوردجوی ترامپ؛ مردی که خود را اپوزیسیون سیستم خواند و وعده «کشیدن سیفون در واشینگتن» داد؛ فردی که در ۲۰۱۶ با تک‌واژه ساده ولی ژرف همچو
Fake News
قدرت هالیوود و رسانه‌های سنتی را به چالش کشید و در ۲۰۲۴ با نبوغ ‌ ایلان ماسک⁩ آنان را درهم‌کوبید.

رهبری که تحلیل‌های پیچیده نهادهای آمریکایی را به ریشخند می‌گیرد و در عوض، به حلقه‌ای کوچک از وفادارنش گوش می‌دهد؛ و برخلاف سیستم Establishment که روسیه را دشمن می‌بینید، چین را خطر اصلی امریکا می‌خواند. ترامپ استثنایی زودگذر نیست، بلکه آغازگر جریان سومی است که سویه‌هایش را خواهید دید!
@Iran_simorgh

سیمرغ

15 Nov, 18:38


داستان ترامپ
@Iran_simorgh

سیمرغ

13 Nov, 18:07


کاخ آپادانا پرآوازه‌ترین و بنام‌ترین کاخ پارسه، پایتخت ایران هخامنشی، است که بدست داریوش بزرگ و فرزندش خشایارشا برپا شد؛ کاخی که بنایش از ۵۱۵ پیش از میلاد آغاز شد و ساختش سی سال به درازا کشیده شد.

در پلکان‌های با شکوه این کاخ، نگاره‌های چندیست از ۲۳ قوم با پوشش، اداب و فرهنگ‌های گوناگون که در نوروز هدایایی به فرمانروای ایران تقدیم می‌کردند.

هر قوم در سرزمینی ویژه زندگی می‌کرد که بر پایه تقسیم‌بندی دیوانسالاری ایران هخامنشی در پارسی باستان «خْشَثْرَپاون» نامیده می‌شد؛ واژه‌ای که در پارسی نو «شَهرَب» و «شَهربان» و در یونانی «ساتراپ» خوانده می‌شد. واژهٔ «شهر» نیز در آن زمان به معنی «سرزمین» بوده است.

بر پایه چنین تمرکززدایی خردمندانه و دیوانسالاری منسجم بود که شاهنشاهی ایران هخامنشی بیش از ۲۲۰ سال (از ۵۵۰ پ.م. تا ۳۳۰ پ.م.) بر بخش بزرگی از جهان شناخته شده آن روز از رود سند تا دانوب در اروپا و از آسیای میانه تا شمال شرقی آفریقا فرمان راند.

توازنی دیرین میان «وحدت در بالا و کثرت در پایین»؛ تعادلی تاریخی میان امنیت ملی و احترام به شیوه‌های زندگی!

@Iran_simorgh

سیمرغ

10 Nov, 14:19


‏و سرانجام اسکله بزرگ ‎#بندر_فاو در جنوبی‌ترین نقطه استان بصره در عراق بدست شرکت کره‌ای ‎#دوو تحویل و نصب شد. بدین ترتیب، بزرگترین موج‌شکن جهان بر پایه ‎#گینس به طول تقریبا ۱۶ km در کوچک‌ترین ساحل خلیج فارس یعنی ساحل عراق به درازای ۸۲ km راه‌اندازی شد.

سه سال پیش هشدار داده بودم!

با بهره‌برداری فاز نخست پروژه فاو، عراق از طریق پروژه ‎#کانال_خشک به ترکیه و اروپا متصل می‌شود. این دو پروژه شاکله کریدوری ‎#راه_توسعه را شکل می‌دهند

کرانه طولانی ایرانی خلیج فارس اما دهه‌هاست که رنگ توسعه و رونق را به خود ندیده است؛ کرانه‌ای ۱۸۰۰ km با جزایر و ۱۴۰۰ km بدون جزایر!

https://x.com/arashreisi/status/1855611395145965846?t=lScPqUiwextznBWpYHD_xQ&s=19

@Iran_simorgh

سیمرغ

09 Nov, 14:09


گویا چاپ هفتم کتاب «ایران و راه ابریشم نوین: از ژئوپلتیک راه تا دیپلماسی راه» نیز در حال اتمام است؛ کتابی که در کمتر از سه سال بدین نوبت از چاپ رسیده.

سپاس از انتشارات دانشگاه تهران در اعلان آمادگی برای چاپ هشتم طی ماه‌های آتی.

باشد که برای ایران و ایرانیان کارا و کارساز گردد!

@Iran_simorgh

سیمرغ

08 Nov, 16:14


و سرانجام منشور کوروش یا استوانه کوروش را در موزه بریتانیا یافتم و سخنانش را ۲۵۶۳ سال بعدتر بشنیدم:

« مردوک (خدای بزرگ بابِل) همهٔ سرزمین‌ها را جست و بررسی کرد، شاهی دادگر را جستجو کرد که دلخواهش باشد. او کوروش، شاه انشان را به دستانش گرفت و او را به نام خواند، و شهریاری او را بر همگان به آوای بلند بَرخواند. مردوک سرزمین گوتی و همهٔ سپاهیان مادی را در برابر پاهای کوروش به کرنش درآورد و همهٔ مردمان سرسیاه (عامهٔ مردم) را که مردوک به دستان او (کوروش) سپرده بود، به دادگری و راستی شبانی کرد. مردوک، سرور بزرگ، که پرورندهٔ مردمانش است، به کارهای نیک او (کوروش) و دل راستینش به شادی نگریست. و او را فرمان داد تا بسوی شهرش (شهر مردوک)، بابل، برود. او را واداشت تا راه شهر تینتیر را در پیش گیرد و همچون دوست و همراهی در کنارش گام برداشت. سپاهیان گسترده‌اش که شمارشان همچون آب یک رودخانه شمردنی نبود، پوشیده در جنگ‌افزارهایشان در کنارش روان بودند. مردوک او (کوروش) را بدون جنگ و نبرد، به درون (شهرِ) شواَنّهَ (بابل) وارد کرد و شهرش، بابل را از سختی رهانید. مردوک نبونئید، شاهی را که از او نمی‌هراسید، در دست کوروش نهاد. همهٔ مردم بابل، تمامی سرزمین سومر و اَکد، بزرگان و فرمانبرداران در برابرش کرنش کردند و بر پاهایش بوسه زدند، از پادشاهی او شادمان گشتند و چهره‌هایشان درخشان شد. مردوک، سروری را که با یاری‌اش به مردگان زندگی بخشید و آنکه همه را از سختی و دشواری رهانید، شادمانه ستایش کردند و نامش را ستودند. منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اَکد، شاه چهارگوشهٔ جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نوهٔ کوروش، شاه بزرگ، شاه انشان، نوادهٔ چیش‌پش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، دودمان جاودانهٔ پادشاهی، که خدایان بِل و نَبو فرمانرواییش را دوست می‌دارند و)پادشاهی او را با دلی شاد یاد می‌کنند. آنگاه که با آشتی به درون بابل درآمدم، جایگاه سروری خود را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم. مردوک، سرور بزرگ، قلب گشادهٔ کسی که بابل را دوست دارد، همچون سرنوشتم به من بخشید و‌ من هر روز ترسان در پی نیایش‌اش بودم. سپاهیان گسترده‌ام با آرامش درون بابل گام برمی‌داشتند. نگذاشتم کسی در همهٔ سومر و اَکَد هراس‌آفرین باشد.
در پیِ امنیت شهرِ بابل و همهٔ جایگاه‌های مقدسش بودم. برای مردم بابل که برخلاف خواست خدایان یوغی بر آنان نهاده بود که شایسته‌شان نبود، خستگی‌هایشان را تسکین دادم و از بندها رهایشان کردم. مردوک، سرور بزرگ، از رفتار نیک من شادمان گشت و به من کوروش، شاهی که از او می‌ترسد و کمبوجیه پسر تنی‌ام و به همهٔ سپاهیانم، برکتی نیکو ارزانی داشت، تا با آرامش، شادمانه در حضورش باشم. به فرمان والایش، همهٔ شاهانی که بر تخت‌ها نشسته‌اند، از هر گوشهٔ جهان، از دریای بالا تا دریای پایین، آنان که در سرزمین‌های دوردست می‌زیند، و شاهان سرزمین اَمورّو که در چادرها زندگی می‌کنند، همهٔ آنان، باج سنگینشان را به بابل آوردند و بر پاهایم بوسه زدند. از بابل تا شهر آشور و شوش، اَکَد، سرزمین اِشنونهَ، شهر زَمبَن، شهر مِتورنو، دِر، تا مرز گوتی، جایگاه‌های مقدس آن سوی دجله که از دیرباز محراب‌هایشان ویران شده بود. باشد تا همه خدایانی که به درون نیایشگاه‌هایشان بازگرداندم، هر روز در برابر خدایان بل و نبو، روزگاری دراز برایم خواستار شوند و کارهای نیکم را یاداور شوند و به مردوک، سرورم، چنین گویند که «کوروش شاهی که به تو احترام می‌ورزد و کمبوجیه پسرش». باشد که مردمان بابل شاهی مرا بستایند. من همه سرزمین‌ها را در صلح و امنیت نشاندم…»

پی‌نوشت:

سرزمین انشان یا انزان از شرق استان خوزستان تا غرب و مرکز استان فارس است که در متون اکدی و سومری در اواخر هزاره سوم پ.م. بدان اشارتی شده است. به اشتباه به شرق فارس اشاره شد.

در سال ۱۹۷۱ سازمان ملل آن را به ۶ زبان رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از این استوانه در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک نگهداری می‌شود.

@Iran_simorgh

سیمرغ

07 Nov, 17:24


به بیان دیگر، استثناگرایی آمریکا تحمل برآمدن یک ملت و کشوری نوین به عنوان ستاره رهنمون را ندارد چرا که خود یگانه ستاره رهنمون جهان و شهری درخشان بر فراز تپه است. در واقع، استثنایی‌گرایی آمریکایی این باور را که آمریکا مرکز جهان کنونی است را شکل داده و در سیاست خارجی خود استراتژی مهار (Containment) را تقویت می‌کند. جای شگفتی نیست که کنش‌های آمریکا در راستای این ذهنیت شکل می‌گیرد.

استثناگرایی آمریکایی مبنای سیاست خارجی این کشور را شکل داده و بر رابطه آن بر دیگر کشورها تاثیری کتمان‌ناپذیر گذاشته است. نمودهای آن را می‌توان در توسل به زور، مداخله در امور داخلی کشورها و کاربرد روزافزون تحریم دید. آمریکا این اجازه را بخود می‌دهد که دیگر کشورها را تحریم کند چرا که خود را استثنایی می‌داند. جای شگفتی نیست که آمریکا نگاهی ابزاری به حقوق بین‌الملل و سازمان‌های بین‌المللی داشته باشد و از استقلال ترتیبات و رژیم‌های بین‌المللی بکاهد. آمریکا رسما اعلام می‌کند که سازمان‌ها و حقوق بین‌الملل یکی از ابزار موجود برای پیشبرد اهداف منافع ملی این کشور است و حتی این توانایی را دارد که از قراردادها و تعهدات نیز خارج شود. چنین رویه‌ای در سیاست خارجی آمریکا از پیشینه‌ای طولانی برخوردار است. از این رو، بسیاری از کشورها از پیامدهای چنین رفتار آمریکا نگرانی روزافزون دارند. نتیجه پایانی اما اعتمادناپذیری روزافزون به آمریکا در حقوق بین‌الملل است. جالب آنکه، آمریکا نیز نگرانی میان کشورها سود جسته و از آن به عنوان بهانه‌ای برای خروج از توافقات و تعهدات استفاده می‌کند. با این حال، آمریکا نیرومندترین قدرت و متنفذترین رهبر جهان کنونی است و نادیده‌گرفتن روابط با این ابرقدرت نه سودمند است و نه ممکن. از از آنجا که آمریکا مهم‌ترین دلمشغولی در سیاست کشورهاست، شناخت از آن امریست بنیادین؛ امری که نیازمند درک استثناگرایی آمریکایی است.
@Iran_simorgh

سیمرغ

07 Nov, 17:24


این مهاجران آلمانی پروتستان که به قاره آمریکا آمده بودند افرادی به شدت کوشا و منظم بودند. از دل چنین مهاجرینی بی‌‌وطن و فاقد دریافتی پیشینی از ایده کشوری با مرزهای مشخص و حاکمیتی مداخله‌گر بود که ملتی نوین در سرزمینی پهناور و قاره‌ای دوردست بپا خاست.

چهارمین عامل اما اقتصاد مهاجرین به آمریکا بود. مهاجرین اروپایی در بدو ورود خود با قاره‌ای پهناور فاقد تمدنی درخشان، در قیاس با آسیا، روبرو شدند. با این حال، این قاره از انبوه منابع طبیعی برخوردار بود. دسترسی بدین مواد خام از طریق خرد کردن آسان بومیان آمریکایی طی بیش از سه سده پیش از استقلال حاصل شد. بطور مثال، یکی از تجارت های پر سود برای آنها تجارت پوست بود که پیش از این در دست بومیان آنجا بود. از این رو، بنیان اقتصاد مهاجرین اروپایی بر پایه یافتن دسترسی آسانتر به مواد خام شکل‌گرفت. چنین پیشینه تاریخی شیوه نگریستن آمریکاییان به جایگاه تجارت و دادوستد با دیگر ملل را برساخته تا آن اندازه که برای دستیابی به اهداف اقتصادی خود ابایی از تضعیف دیگر اقتصاد جوامع هدف ندارد. کوتاه اینکه، اقتصاد آمریکا خودمحور (Self-interest) است و تنها به فکر منافع خود ولو به ضرر منافع دیگر مردمان و کشورهاست.

انقلاب آمریکا یا همان جنگ‌های استقلال آمریکا (۱۷۶۵-۱۷۸۳) نیز بر ایده استثنایی‌گرایی آمریکایی تاثیر گذاشت. برخلاف انقلاب‌های کلاسیک همچو فرانسه، روسیه و ایران، انقلاب آمریکا یک انقلاب اجتماعی (Social Revolution) نبود بلکه لحظه یک آغاز بود. انقلاب آمریکا وعده نان و کار و برق مجانی را سر نداد، بلکه تنها خواهان پی‌ریزی بنیان آزادی در کشوری نوین بود. از دل جنگ استقلال با بریتانیا بود که ملتی نوین در ۱۷۷۶ بپاخاست و جوان‌ترین قدرت جهانی از اتحاد ۱۳ مستعمره‌نشین بریتانیا در کرانه اقیانوس اطلس سربرآورد و خود را نوری دید برای هدایت دیگر مردمان.

گذشته از این، جنگ داخلی آمریکا (۱۸۶۱-۱۸۶۵) بر سر برده داری و شکاف میان ایالت‌های شمالی و جنوبی نقشی مهم در تقویت این نگاه بود. پیروزی در این جنگ باعث تقویت ایده مشیت الهی آمریکا همراه با ماموریتی ویژه در جهان شد. همان گونه که آمریکا توانست برده‌های زیادی را در قلمرو خود آزاد کند; بنابراین اکنون می تواند دیگر برده‌ها در جهان، یعنی مردم جهان سوم، را آزاد کند! کوتاه اینکه، استثنایی بودن انقلاب آمریکا و پیروزی در جنگ داخلی باور به حقانیت را در میان شهروندان آن کشور را دوچندان کرد.

دین مدنی (Civil Religion) در این کشور دیگر عاملِ تاثیرگذار بر شکل‌گیری استثناگرایی آمریکایی بود. از آغاز تاسیس این کشور، ردپای مذهب در سیاست آمریکایی آشکارا دیده می‌شود به گونه‌ای که دین در متن جامعه آمریکا زنده است؛ گو اینکه نقش آن با آنچه در ایران کنونی است ناهمسان است. این ناهمسانی در گستره و نقش دین در جامعه ریشه در اهمیت جریان روشنگری اروپایی (Enlightenment) و پذیرش دیدگاه خداباوری بدون دخالت روزمره خدا در جهان دارد؛ دیدگاهی که Deism نامیده می‌شد تا Theism!

بنیان دین مدنی در امریکا تلاش برای ایجاد تغییر و تحول است که خود برخاسته از پروتستانیسم است. از نگاه پروتستان‌ها تنها با تغییر و تحول در زندگی این‌جهانی است که می‌توان پاسخ بدین پرس ایمانی را دریافت که آیا خداوند فرد را برگزیده یا نه. در واقع، تنها با تایید خداوند از طریق نشانه‌ها، به ویژه موفقیت در کار، است که فرد به این باور می‌رسد که در راستای مشیت الهی گام برمی‌دارد; تصوری که شکل‌دهنده باور به برخورداری این کشور از مأموریتی ویژه و مشیت الهی است. از سوی دیگر، موفقیت در کسب‌وکار، در کنار پشتکار و پرهیز از اسراف، زیربنای فرهنگی برای رشد اولیه سرمایه‌داری به عنوان ساخت اقتصادی مسلط را در این کشور توجیه می‌کرد. جای شگفتی نیست که هر گونه پیشرفت اقتصادی همچو نشانه رضایت خداوند دیده می‌شود. پیامد پایانی چنین ترکیبی از ایده اخلاقی و بستر اقتصادی، پذیرش امریکا به عنوان قطب سرمایه‌داری است. کوتاه اینکه، دین مدنی در آمریکا نماد و نمود والای اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری به زبان ماکس وبر است.

بی‌تردید، استثناگرایی امریکایی برسازنده ادعاهایی بنیادین در ناخودآگاه روان جمعی این کشور بوده به گونه‌ای که چراغ راهنمایی برای سیاست خارجی آن شکل داده‌است. نخست اینکه، چنین استثناگرایی تاکنون در هیچ جایی رخ نداده است. به بیان دیگر، آنچه که در آمریکا رخ داده بی‌همتا بوده است. دوم اینکه، هیچ کشور دیگری توانایی برای انجام چنین کاری ندارد. سوم اینکه، اگر کشور دیگری بتواند نیز انجام دهد، به خوبی آنچه که در آمریکا رخ ‌داده نخواهد بود. چهارم اینکه، اگر کشوری ادعا کند که این کار را به خوبی انجام داده باید آن را مهار کند.

سیمرغ

07 Nov, 17:24


استثناگرایی آمریکایی

استثناگرایی آمریکایی مهم‌ترین بنیان هویتی ایالات متحده آمریکاست به گونه‌ای که درک سیاست خارجی، اقتصاد سرمایه‌داری و پویایی سیاست داخلی این کشور از فهم استثناگرایی آمریکایی می‌گذرد. استثنایی بودن آمریکا اشاره به فهم این کشور از خویشتن خود دارد. این فهم را باید درهم‌تنیده با ایده "آمریکا همچو نوری برای نورانی کردن جهان" دید چرا که آمریکا کشوری است که خود را دارای مشیت الهی (Devine Providence) می‌بیند. در این میان، استثناگرایی شرایط روانی ویژه‌ای را که از سوی نخبگان آمریکایی برساخته‌شده ایجاد می کند که بر پایه آن در سیاست خارجی آمریکا گناه و جرم نیست. این بدین معناست که ممکن است اشتباهاتی در سیاست خارجی آمریکا پذیرفته شود، ولی جرم و گناه نیست؛ چرا که "تاریکی را در نور راهی نیست"! بهمین دلیل است سیاست خارجی آمریکا عموما توجیه می‌شود و زیر پرسش قرار نمی‌گیرد. از همین رو، استثناگرایی آمریکایی اسطوره بنیادین (Myth) هویت و سیاست آمریکاست; اسطوره‌ای هویتی که تاریخ ندارد. آمریکا اما خود را "شهری درخشان بر فراز تپه" (Shining City on a Hill) می‌خواند.

آمریکا ابرقدرتی است که بزرگی آن بیشتر برخاسته از جایگاه جغرافیایی و دسترسی ایمن به دو اقیانوس دارد تا صرف اقتصاد و آرمان‌هایش. به بیان دیگر، جغرافیا حامی ایده آمریکا بوده است. از این رو، منطق جغرافیا حکم می‌کند که چیرگی سامانه‌ای سیاسی با انسجامی باثبات بر این پهنه موجد برآمدن قدرتی بزرگ شود. اسپایکمن بدرستی گفته بود که آمریکا "مطلوب‌ترین کشور در جهان از نقطه نظر موقعیت است."

آمریکا کشوری قاره‌ای از اقیانوس تا اقیانوس است. ۴۸۰۰ کیلومتر کرانه دریایی طولانیِ این کشور بستری مناسب برای برپایی بنادری عمیق جهت تسهیل اعمال قدرت در دو پهنه وسیع آبی اطلس و آرام را فراهم کرده است. هر دو همسایه شمالی و جنوبی این کشور نیز دو ساحل طولانی اقیانوسی دارند; با این حال، تفاوتی ژرف با آمریکا دارند. کانادای کم‌جمعیت گرفتار قطب شده و مکزیک پرجمعیت فاقد کرانه مناسب برای بنادر ژرف اقیانوسی است. هیچکدام از این دو نمی‌توانند قدرت آمریکا را به خطر اندازند، هر چند که مرزهای مکزیک با مهاجرین لاتین غیرقانونی خود تهدیدی هویتی برای امنیت ملی آمریکا ایجاد کرده است. فقدان رقیب طبیعی باعث شده که آمریکا هژمون طبیعی در نیکمره غربی گردد. چین و روسیه اما هژمون دیگر نیمکره نبوده و نیستند.

گو اینکه جغرافیا نقشی مهم در شکل‌گیری اسثناگرایی آمریکایی داشته; با این حال، دیگر عواملی نیز موجد شکل‌گیری این بنیان هویتی آمریکا شده‌ است. ردپای بسیاری از این عوامل را در فاصله کشف آمریکا در ۱۴۹۲ توسط کریستف کلمب و استقلال آن در سال ۱۷۷۶ می‌توان دید.

در این میان، یکی از مهم‌ترین عوامل ایده ملت آمریکا همچو مردم برگزیده است. اکثریت مهاجرین نخستین به آمریکا از میان اروپاییان پروتستان بودند که ایده‌های "قوم برگزیده" (Chosen People) و "ارض موعود" (Promised Land) در ذهن آنان ریشه دوانیده بود. همنشینی با عهد عتیق و عهد جدید باور به برگزیده‌شدن را در میان این دسته از مسیحیان تقویت کرده‌ بود. بر پایه تورات به این ملت برگزیده سرزمینی موعود وعده داده شده‌ بود. جای شگفتی نبود آنگاه که مهاجرین نخستین با سرزمینی پهناور، پرنعمت و دست نخورده روبرو شدند، آمریکا را ارض موعود خود یافتند. به بیان دیگر، نمود و نماد برگزیده‌شدن از سوی خداوند را در یافتن چنین سرزمینی وعده داده ‌شده دیدند. بنابراین ورود مهاجرین به قاره آمریکا باعث شکل‌گیری ایده ملت برگزیده شد; ذهنیتی که یکی از بنیان‌های استثنایی‌گرایی آمریکا را نشان می‌دهد.

تبار مهاجرین نیز در شکل‌گیری این ویژگی نقش داشت. برخلاف برداشت عمومی مرسوم، بیشتر مهاجرین آمریکایی آلمانی‌تباران پروتستان بودند. در میانه سده های ۱۶ تا ۱۸ میلادی، جنگ‌های سی ساله میان قدرت‌های پروتستان و کاتولیک اروپا را ویران کرده بود. جبهه جنگ اما در آلمان از هم گسیخته بود; سرزمینی فاقد دولتی متحد و متشکل از شاهزاده‌نشین‌های شمالی پروتستان و دوک‌های جنوبی کاتولیک مستقل. در چنین بستری بود که حجم عظیم از مهاجران آلمانی وارد قاره آمریکا شدند. گو اینکه بیشتر مهاجران به ینگه دنیا آلمانی بودند تا انگلیسی، ولی از انجا که قدرت سیاسی در دست لندن و سپس مهاجرین عمدتا انگلیسی در شمال شرق بود، زبان انگلیسی رواج پیدا کرد. حتی زبان آلمانی نیز تا پیش از جنگ جهانی نخست در مدارس آمریکا تدریس می‌شد و تنها با افزایش احساسات ضد آلمانی در این جنگ بود که از تدریس آن جلوگیری به‌عمل‌آمد. گذشته از این، نفوذ پروتستانیسم درهم تنیده با قومیت آلمانی تا آن اندازه در آمریکا ریشه دوانید که تنها دو رئیس جمهور کاتولیک در تاریخ امریکا بر سریر قدرت نشسته‌اند: جان. اف. کندی و جو بایدن.

سیمرغ

07 Nov, 17:24


استثناگرایی آمریکایی
@Iran_simorgh

سیمرغ

06 Nov, 13:41


در سال ۱۳۳۴ (۱۹۵۵)، صدر سفری دوماهه به لبنان خانه نیاکانش، داشت و با رهبر شیعیان آن جا، آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین الموسوى العاملی، دیدار کرد. شرف الدین که از بستگان صدر بود، به شدت تحت تأثیر شخصیت او قرار گرفت. به گفته مهدی فیروزان، داماد و خواهرزاده سید موسی صدر: در سفر نخست که امام صدر به لبنان میروند، ایشان تمام جنوب لبنان را می بینند. یک دفترچه تهیه می کنند که نام روستاها تعداد ساکنان مسلمان، شیعه، سنی و مسیحی امکاناتی که دارند تولیداتی که دارند مشکلاتی که دارند را در آن دفترچه می نویسند. در پایان سفر که می خواهند به ایران بازگردند این دفترچه را به آقای شرف الدین میدهند. او در همان دو ماهی که آن جا بودند این آمارگیری را از مناطق جنوب لبنان فراهم میکنند و به آقای شرف الدین میدهند و معتقد بودند در لبنانی که هیچ گونه آماری وجود ندارد تا بتوان شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی طایفه را ترسیم کرد این دفترچه یکی از اسنادی است که رهبری آن موقع شیعه، آقای شرف الدین می توانستند استفاده کنند. جالب این است که بعدها زمانی که منتقدین صدر پیش آقای شرف الدین می آمدند و می پرسیدند شما چرا آقای سید موسی را دعوت کردید تا به این جا بیایند، یک روز که این انتقادات بیشتر میشود آقای شرف الدین این دفترچه را افشا میکنند و می گویند سید موسی که در عرض مدت کوتاهی این اطلاعات را جمع آوری کرده اند شایستگی بیشتری از همه کسانی که من در ذهن فکر میکردم دارد برای این که زعامت طایفه را بر عهده گیرد. ابراهیم یزدی نیز می گوید: صدر برای گردآوری داده های دست اول بیش از هزار کیلومتر در لبنان را در سال نخست خود در لبنان با ماشین خود فولکس واگنی کوچک رانندگی کرد و از همه روستاها و شهرها بازدید کرد.» از این رو شرف الدین از صدر خواست که در لبنان بماند و رهبری شیعیان را به دست گیرد. صدر اما در آن زمان اولویتهایی دیگر داشت.

از کتاب شاه و شطرنج قدرت در خاورمیانه

https://t.me/jangaavaran1390/94656

@Iran_Simorgh

سیمرغ

06 Nov, 13:40


سید موسی صدر روحانی ایرانی که شیعیان را در لبنان به بازیگر قدرتمند سیاسی بدل کرد

حضور شیعیان در لبنان با گسترش روز افزودن اسلام طبق منبع¹ به قرن هفتم میلادی و به صحاب پیامبر اسلامی یعنی اباذر غفاری نسبت داده می شود
شیعیان طی قرن ها در لبنانِ تحت سلطه ی عثمانی سنی مذهب به نوعی نادیده گرفته می شدند(حتی سرکوب و به نوعی بدعت گذار دین اسلام شناخته می شدند² ) پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانی و در میان جنگ های جهانی لبنان تحت قیمومیت فرانسه تا حدودی وضعیت شیعیان بهبود پیدا کرد اما کسی که شیعیان را در لبنان به یک قوم تاثیرگذار تبدیل کرد روحانی ایرانی بود که از نوادگان شیعیان مهاجرت کرده از لبنان بود سید موسی صدر روحانی تحصیل کرده ی دانشگاه تهران پس از قرنها محرومیت قدرت تاثیر گذاری را به شیعیان فقیر و نادیده گرفته شده تقدیم کرد
منبع ۱ مقاله : History of the Shia Community in Lebanon
منبع ۲ کتاب :The Shiites of Lebanon under Ottoman Rule, 1516-1788

سیمرغ

06 Nov, 08:25


کاخ سفید و سنا هر دو زیر نگین جمهوریخواهان درامدند؛ دستاوردی بزرگ برخاسته از جنبش ‎#ترامپیسم

همانگونه که ‎#اندرو_جکسون قدرت توده‌ها را به رُخ سیستم آمریکای قدیم کشاند، آمریکای نوین نیز توان توده‌ای ‎#دونالد_ترامپ را از یاد نخواهد برد. دو هفته پیش از پیروزی قریب‌الوقوعش یاد کردم.

https://x.com/arashreisi/status/1854059883886260570?t=T44fSxB41B012V7f3FcMWw&s=19

@Iran_simorgh

سیمرغ

05 Nov, 14:35


همه راه‌های رسیدن به کاخ سفید
@Iran_Simorgh

سیمرغ

30 Oct, 11:45


سیمرغ pinned «https://telegra.ph/%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%87%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-06-09-2»

سیمرغ

29 Oct, 14:56


🖊 محتوا، شکل و قدرت دولت ایرانی

📚 سيمرغ ایران

📥 آرش رییسی نژاد

🖇 اگر توماس هابز چهار سده پیش از این از "لویاتان" سخن به میان آورد٬ ایران زمین اما "سیمرغ" جاودانیست که تاریخ جهان با آن آغاز گشته است. دستیابی به سیمرغ ایران—به خوانشی منسجم و درست از ایران زمین—با تدقیق در تاریخ و جغرافیای ایران امکان پذیر است. این خوانش نشان می دهد که ایران زمین٬ فارغ از هر گونه سامانه سیاسیِ چیره بر آن٬ دارای ویژگی هایی است دیرپا و ماندگار. ایران دچار تنهایی استراتژیک تاریخی است. ایران یک ملت-تمدن دیرین٬ و نه یک ملت مدرن٬ است. گستره جهان ایران بزرگ مرزهای هارتلند ایران را نشان می دهد

🖇 امر بنیادینِ وحدت در عین کثرت در دل ِمفهوم جهان و تمدن ایران است. راه ایران٬ راه شاهی و جاده ابریشم است. دل ایرانشهر گرانیگاه ایران زمین بوده است. و در پایان٬ بنیان و کارایی سامان سیاسیِ ایران زمین بر داد و دادگری استوار بوده است. کوشش برای دستیابی به چنین خوانشی٬ به "سیمرغ"٬ اما تنها با تکیه بر یک اصلِ راهنما به سرانجام می رسد: این که "اصل ایران است و ... ایرانیان!" اصلی که نشان می دهد هیچ کوششی والاتر از تلاش برای "رفاه" ایرانیان٬ "شادی" ایرانیان و "عزت" ایرانیان نیست. ایرانی که همواره از خاکستر مرگ برخاسته است

🖇 تنهایی استراتژیک٬ مفهومی که نخستین بار توسط محی الدین مصباحی٬ استراتژیست برجسته ایرانی٬ بیان شده است٬ اشاره به واقعيتي است كه در آن «ايران٬ چه آگاهانه و خودخواسته و چه ناخواسته و از روی ناچاری٬ به گونه ای استراتژیک تنهاست و محروم از هر گونه اتحادهایي معنادار و متصل به قدرت هاي بزرگ.» تنهايي استراتژيك ايران اشاره به وضعيتي است كه در آن ايران فاقد هر گونه اتحادي طبيعي با ابر قدرتي جهاني و يا قدرتي بزرگ است؛ فقداني كه با پيروزي انقلاب اسلامي، بحران گروگان گيري، و در نهايت جنگی خونين و طولاني با عراق بيش از پيش تشديد گرديد

🖇 مفهوم تنهایی استراتژیک ویژگی مختص ایران انقلابی نبوده است. فرمانروایان قاجار ایران خود بارها کوشیدند تا متحدانی استراتژیک را برای مهار خطراتی علیه یکپارچگی سرزمینی ایران بیابند اما خود سرانجام دریافتند که متحدی استراتژیک ندارد و نمی توان به دولتی بیگانه اعتماد کرد. حتی شاه هم تنهایی استراتژیک ایران را دریافته بود. عدم اعتماد کامل شاه به آمریکایی ها نشان دهنده این امر بود که اتحاد استراتژیک ایران با ایالات متحده و همچنین پیمان های دفاعیشان نه مانا هستند و نه پایا. تنهایی استراتژیک ایران یادآور تنهایی سیمرغ است

🖇 ایران دیرینه ترین کشور زنده تاریخ است. برخلاف بسياري از کشورهای امروزین٬ از جمله همه ی همسایگانش و دیگر کشورهای خاورمیانه٬ ايران ملت-تمدنی کهنسال بوده است. تمدنی با آگاهي تاريخي پيش از برآمدن مدرنيته و تكوين مفاهيم مدرن ملت و دولت. کشوری كه برآمدن خود را در تاريخ با شاهنشاهي چند زباني—ديني اعلان کرد. هم از این روست که هگل آغاز تاريخ را برپایی دولت شاهنشاهي هخامنشي بدست کوروش بزرگ مي داند و ايرانيان را نخستين مردمان تاريخي برمي شمرد

🖇 گونه گونی زبانی و مذهبی ویژگی بارز ایران زمین بوده است. کثرت اجزای برسازنده ایران زمین٬ در کنار دیرینگی استثنایی آن٬ دو ویژگی یکتای جهان ایرانی است. چنین کثرتی اما بر فرهنگی عام—فرهنگ ایران زمین—که مخرج مشترک این گونه گونی بوده استوار است. تمدن ایران آمیزه ای از مردمانی با زبان ها و ادیان گوناگون ولی ایرانی است. کشوری دیرین و تمدنی کهنسال از دل این همه گونه گونی زبانی و مذهبی برای سه هزاره پدید آمد و فرهنگی ایرانی—فرهنگی برآمده از همه مردمان گونه گون ایران زمین—هویدا گشت

🖇 دل ایرانشهر در دوران ساسانیان همچو دیگر نام آسورستان (سواد یا عراق کنونی) خوانده می شد. این منطقه دربردارنده مهم ترین شهرهای ایران زمین بود. جایگاه ژئواستراتژیک این شهرها آن را دل ایرانشهر ساخته بود. این شهرها مرکز ارتش ایران بودند٬ بر سر راه جاده ابریشم که از چین آغاز می گشت و به سوریه می رسید و در نتیجه جایگاه انباشت ثروت بودند. این شهرها برخوردار از کشاورزی حاصلخیز به دلیل رسوبات ناشی از طغیان دو رودخانه و سامانه های مهندسی آبیاری پیشرفته بودند٬ و جمعیت بسیاری از ایرانیان با همه گوناگونی دینی و زبانی آنان در خود جای می دادند

🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره یازدهم سیاست‌نامه مطالعه کنید.


🦉@goftemaann

سیمرغ

29 Oct, 09:40


سیمرغ pinned «https://shorturl.at/oIW78»

سیمرغ

29 Oct, 09:40


در ماه اَرَخسمنو (Arahsamnu = ماه هشتم)، روز سوم (هفتم آبان‌ماه) کوروش به بابل اندرآمد. شاخه‌های سبز در برابر (زیرپای او) گسترده شد. (کتیبه رویدادنامه نبونید).

سیمرغ

26 Oct, 16:46


که ایران چوباغیست خرم بهار
شکفته همیشه گل کامگار

پراز نرگس و نار و سیب و بهی
چو پالیز گردد ز مردم تهی

سپرغم یکایک ز بن برکنند
همه شاخ نار و بهی بشکنند

سپاه و سلیحست دیوار اوی
به پرچینش بر نیزه‌ها خار اوی

اگر بفگنی خیره دیوار باغ
چه باغ و چه دشت و چه دریاچه راغ

نگر تا تو دیوار او نفگنی
دل و پشت ایرانیان نشکنی

کزان پس بود غارت و تاختن
خروش سواران و کین آختن

زن و کودک و بوم ایرانیان
به اندیشهٔ بد منه در میان

چو سالی چنین بر تو بر بگذرد
خردمند خواند تو را بی‌خرد

من ای دون شنیدم کجا تو مهی
همه مردم ناسزا را دهی

چنان دان که نوشین روان قباد
به اندرز این کرد در نامه یاد

که هرکو سلیحش به دشمن دهد
همی خویشتن رابه کشتن دهد

که چون بازخواهد کش آید به کار
بداندیش با او کند کارزار


@Iran_Simorgh

سیمرغ

25 Oct, 17:37


۳۰۲ سال پیش در چنین روزی، شاه سلطان حسین تاج شاهی را بر سر محمود هوتکی (محمود افغان) سردسته شورشیان غلزایی گذاشت و از تاج و تخت ایران صفوی چشم پوشید؛ رخدادی شگفت‌انگیز که اندیشمندان وقت اروپا، همچو منتسکیو، آن را با سقوط امپراتوری روم همسنگ می‌دیدند؛ رویدادی محیرالعقول با پیامدهایی ژرف و سترگ تا به اکنوت!

به گفته کروسینسکی، بی‌کفایتی شاه سلطان حسین تنها در دلرحمی و خرافه پرستی و باده نوشی محدود نبود; بلکه در آزاد گذاشتن خواجگان دربار در تصمیم‌گیری‌های سیاسی و ایجاد شبکه نیرومند قدرت نیز نمایان شده بود; خواجگانی که برای از میان بردن رقبای خود دست به هر کاری زده٬ اندک نخبگان ایران آن روز یا کشته و یا فراری داده و بدین ترتیب٬ بنیان ملک و ملت و مملکت را از پی کنده بودند.

در چنین وضعیتی بود که «مناصب به کسی داده می‌شد که بیشتر می‌توانست پول پرداخت کند و نه کسی که لیاقت احراز آن داشت.» از همین رو٬ رقابت از میان رفت و از اهمیت آموزش برای دستیابی به مهارت و کاردانی کاسته شد و کسی علاقه‌ای به تکمیل استعداداهای خود نشان نمی‌داد چرا که به عیان می‌دید که ثمری ندارد. همچنین٬ منتصبین دربار که مقام خود را با پول هنگفت بدست آورده بودند٬ به محض رسیدن به مقام خود از هیچ گونه اخاذی برای بدست آورن ثروت شخصب فروگذاری نمی‌کردند.

کشور هم دچار سقوط اخلاقی شده بود و هم گرفتار فروپاشی اقتصادی. شاه سلطان حسین، برخلاف جدش شاه عباس بزرگ، شاهی بوالهوس و ناتوان بود و از اقتصاد هیچ نمی‌دانست و ضرب سکه که در انحصار دولت بود را به حاکمان ولایات با حمایت شبکه قدرت داد. ارزش این سکه‌ها با برکناری حاکم ولایتی که سکه در آن ضرب شده بود به نصف تقلیل پیدا می‌کرد. «بدین سان٬ کسی که با سکه ده شاهی در جیب می‌خوابید٬ اگر حاکم شهر شب عوض می‌شد٬ فردا صبح٬ صاحب تنها پنج شاهی بود!»


در چنین وضعیتی بود که محمود هوتکی با اندک سواران شورشی ترسی از جانب شاه و دربار نداشت; «از جانب درباری که چنان آسیبی به خود زده بود که بزرگ‌ترین دشمنانش نمی‌توانستند بزنند٬ ترس موردی نداشت.»

چرا که «در شاه حسی، در بزرگان غیرتی، در مردم اعتمادی و در وزیران تدبیری باقی نمانده بود. … و بی‌نظمی چنان عمومیت داشت که گویی همه بخش‌های شاهنشاهی ایران در آستانه فروپاشی است.»

اینگونه بود که «هرگز تسخیر کشوری بزرگ به بهایی ارزان‌تر از این انجام نشد و کسانی که آن را عملی کردند، به هیچ وجه تصور نمی‌کردند بتوانند از عهده چنین کاری برآیند; و این که سرانجام نظر به سهولت این کار دست به آن زدند و هر چه در این راه پیش می‌رفتند٬ به سهولت آن بیشتر پی می‌بردند.»

منبع:
«سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی، بازنویسی دکتر سید جواد طباطبایی»

@Iran_Simorgh

سیمرغ

23 Oct, 16:13


انباشت سرمایه مالی-انسانی در پیوند با زنجیره ارزش افزوده جهانی به تصمیم استراتژیک در شکل‌گیری ‎#کریدور می‌انجامد. کریدور برخاسته از کیفیت نهادی کشور در بستر ‎#تجارت_آزاد است که به نوبه خود باعث تشدید ‎#تولید_ثروت می‌شود. در یک کلام، کریدور ابتدا معلول ‎#توسعه است و سپس کاتالیزور آن!

@Iran_simorgh

سیمرغ

21 Oct, 15:06


شمال سوریه زیر ضرب شبه نظامیان سنی با حمایت مستقیم ترکیه می‌شود. آنکارا چشم به ‎#حلب دوخته و سودای قلع‌و‌قمع کردهای سوریه را دارد.

نظارت بر شمال عراق افزایش یافته ولی فشار بر حشد الشعبی افزوده می‌شود؛ گرچه منافع اقتصادی پروژه ‎#راه_توسعه اجماعی در عراق برای دوری از خطر فراهم کرده.

https://x.com/arashreisi/status/1848379673006252107?t=b5N7gaBRLPzQptqUux4SoQ&s=19

@Iran_simorgh

سیمرغ

20 Oct, 12:14


‏در اندک نظرسنجی‌های انتخاباتی، هریس از ترامپ پیشی گرفته؛ با این حال، ارزش سهام رسانه ترامپ ‎#DJT و شرط بندی بر پیروزی وی رشد صعودی داشته. اگر رَدِ پول دنبال شود، آنگاه صدای پای ترامپ نزدیک است.

صدای پرطنین «یا جنگ بزرگ یا صلح بزرگ»!؟

مگر آنکه ‎#جریان_سرمایه اشتباهی استثنایی کند!

https://x.com/arashreisi/status/1847947174002200848?t=qQaHfd-Ln8QRwksRapZjeg&s=19

@Iran_simorgh

سیمرغ

18 Oct, 16:08


ایران پهلوی و متحدان غیردولتی
ایران و کردهای عراق و شیعیان لبنان ۱۳۳۷-۱۳۵۷

سخنران: دکتر آرش رئیسی‌نژاد
پژوهشگر دانشگاه LSE و استاد سابق دانشگاه تهران در کلاب‌هاوس "گفتارها" به آدرس زیر در تاریخ جمعه ۲۷ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۲۱ به وقت تهران برگزار می‌شود.



https://www.clubhouse.com/invite/lgvSL9Qy0BRZoY7Ab807Ey8OzZEyURdyBK5:Wk_BG7F0Wlu-oF0RZs8-DZc_eG9HtAObUGtSXmWNfdE

@Iran_simorgh

سیمرغ

18 Oct, 09:40


چند روز پیش واشینگتن پست نوشت که تل‌آویو نگران پیروزی پزشکیان-ظریف در انتخابات ریاست جمهوری ایران شده بود؛ نگران از هر گونه احتمال توافق ایرانی-آمریکایی. استدلالی که بنده چند ماه پیش بدان اشاره کرده و نسبت به گسترش جنگ به جنوب لبنان هشدار داده بودم. عرض شده بود، ولی شنیده نشد!

https://x.com/arashreisi/status/1847209711482880104?t=KoIteUxFdmIYWoZenE01GQ&s=19

@Iran_simorgh

سیمرغ

17 Oct, 16:39


#بازنشر
نام: بوموسی
جمعیت: ۸۷.۹ میلیون نفر.

تایید مکرر ادعای امارات بر ‎جزایر ایرانی از سوی قدرت‌های بزرگ، پیش‌درآمد فشار حقوقی بین‌المللی، تهدید سیاسی منطقه‌ای و سرانجام اقدام نظامی محلی است. این گام‌های سه‌گانه اندکی پس از ‎روز مبادا و حتی حل ‎مسئله جانشینی عملیاتی شده و ‎تمامیت ارضی ایران را نابود می‌کند!

اشغال ‎#جزایر_ایرانی، راه‌اندازی ‎#کریدور_زنگزور و بی‌ثباتی در شمال غرب و مرز شرقی محتمل‌ترین ضرباتی است که ایران دریافت می‌کند‌؛ ضرباتی که دورنمای ‎#سوریه‌ای_شدن کشور را نشان می‌دهد. به همراه دوست فرهیخته‌ام محمد‌علی بهمنی‌قاجار، گفتگوی کوتاهی با ‎فردای اقتصاد داشتیم:

https://fardayeeghtesad.com/xgtJ

@Iran_Simorgh

سیمرغ

13 Oct, 09:06


احتمالا تهران اکنون انگیزه بیشتری برای تقویت توانایی‌های نظامی خود، از جمله استقرار جنگنده‌های سوخو Su-35، خرید سیستم‌های دفاع ضدموشکی ساخت روسیه و گسترش همکاری نظامی با مسکو، دارد.

چهارم، خاک ایران خط قرمز اسرائيل

خط قرمز جدید ایران در قبال اسرائیل نیز تعریف شده است. تل‌آویو نزدیک به ۱۵ سال، حملات تخریبی به پایگاه‌های نظامی ایران در سوریه ترتیب داده و حتی ژنرال‌های ارشد ایرانی را مستقیما هدف گرفته است. با این حال، با بمباران کنسولگری ایران در دمشق در اوایل آوریل (فروردین ماه)، اسرائیل از یک مرز حساس رد شد و ایران را وادار کرد دو هفته بعد با شلیک انبوهی از موشک‌ها و پهپادهای کمتر پیشرفته به اسرائیل پاسخ دهد. این رویداد نشان‌دهنده فروپاشی خطوط قرمز سنتی ایران در قبال اسرائیل بود. ایران در پاسخ به اقدامات مداوم اسرائیل، از جمله ترور رهبر حماس در تهران و رهبر حزب‌الله در بیروت، برای بازگرداندن سطحی از بازدارندگی اقدامی تلافی‌جویانه انجام داد. این بار، ایران از دو خط قرمز مهم عبور کرد؛ او از داخل مرزهای خود به خاک اسرائیل حمله کرد و کشوری را که به سلاح هسته‌ای دسترسی دارد، هدف گرفت. جالب است که ایران کمتر از ۱۰ ماه قبل، به خاک یک قدرت هسته‌ای دیگر یعنی پاکستان نیز حمله کرده بود. پیام تهران واضح بود: حریم خاک ایران خط قرمز اساسی دولت و جامعه است، حتی اگر ایران نتواند به طور کامل از پایگاه‌های نظامی خود در منطقه شامات در برابر حملات هوایی اسرائیل محافظت کند. بدون وجود خط قرمز ثابتی که رقابت میان ایران و اسرائیل را مهار کند، احتمالا هر دو طرف تلاش می‌کنند با ادامه حملات تلافی‌جویانه، مرزهای خود را بازتعریف کنند، به‌ویژه در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال جاری.

پنجم،‌ افزایش نفوذ در میان همسایگان عرب

به نظر می‌رسد نفوذ ایران در جوامع عربی افزایش یافته است. دستاوردهای حمله اخیر ایران در زمینه قدرت نرم می‌تواند به بازسازی محبوبیت ایران در جهان اسلام کمک کند، محبوبیتی که با حمایت بی‌دریغ تهران از رژیم اسد در سوریه آسیب دیده بود. از زمان جنگ حماس در غزه، ایران در میان فلسطینی‌ها و جوامع عربی حامیان بیشتری پیدا کرده است. پیروزی «مسعود پزشکیان» در انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران، و پررنگ شدن شعار همکاری منطقه‌ای به رهبری «محمدجواد ظریف»، معاون رئیس‌جمهور در امور راهبردی، و «عباس عراقچی»، وزیر امور خارجه، ممکن است به کاهش تنش‌ها میان تهران و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس کمک کند. با این حال، ایران هنوز ابتکار منطقه‌ای قوی ندارد و ممکن است در بهره‌برداری کامل از این فرصت و تبدیل این نفوذ به تغییرات ملموس در معادله قدرت منطقه‌ای با چالش‌هایی مواجه شود.

ششم، نزدیک شدم ایران به سلاح هسته‌ای در صورت حمله اسرائيل

عملیات تلافی‌جویانه اسرائیل علیه ایران می‌تواند سیاست هسته‌ای تهران را به‌طور چشمگیری تغییر دهد. صداهای قدرتمندی در ایران، عمدتا از صف تندروها بلند می‌شود که از پیگیری قدرت هسته‌ای به عنوان ابزاری راهبردی برای بازگرداندن بازدارندگی کامل کشور حمایت می‌کنند. این حامیان استدلال می‌کنند که موثرترین ابزار ایران برای بازدارندگی در مقابل تجاوز اسرائیل در تصمیمی استراتژیک برای توسعه کامل سلاح‌های هسته‌ای نهفته است. ممکن است پس از هرگونه حمله احتمالی تلافی‌جویانه اسرائیل به زیرساخت‌های هسته‌ای ایران، استدلال پشت این موضوع از اساس تقویت شود. در نتیجه، انتظار می‌رود که هرگونه حمله نظامی اسرائیل، تلاش‌های تهران برای دستیابی به توانایی هسته‌ای را شدت ببخشد. وسواس غرب برای خلع سلاح کامل ایران و مجوز بی‌حد و حصر غربی‌ها به اسرائیل برای فشار بر متحدان غیردولتی ایران در منطقه و حتی در قلمرو ایران، ممکن است نتیجه‌ای ناخواسته‌ داشته باشد: ایران مسلح به سلاح هسته‌ای.

هفتم، نبرد تکنولوژی و ژئوپلیتیک

این درگیری تضاد میان قدرت تکنولوژیک و قدرت ژئوپلیتیک را برجسته می‌کند. در شرایطی که ایران از مزایای ژئوپلیتیکی قابل‌توجهی برخوردار است، نقطه‌ضعف اسرائیل دقیقا آسیب‌پذیری ژئوپلیتیکی آن است؛ قلمرو اسرائیل به یک منطقه کوچک میان رود اردن و دریای مدیترانه محدود است. این تفاوت ژئوپلیتیکی، استراتژی‌های آن‌ها را شکل داده است. در حالی که ایران انجام عملیات در «منطقه خاکستری» با حمایت شبکه‌ای از متحدان غیردولتی را ترجیح می‌دهد، اسرائیل به استراتژی ضربه اولیه و پیش‌دستانه خود که مبتنی بر برتری تکنولوژیک است، تکیه کرده است. اگرچه تکنولوژی تاثیر روزافزونی بر انقلاب‌های نظامی دارد، عوامل ژئوپلیتیک همچنان در ترسیم مسیر رقابت‌های منطقه‌ای نقشی کلیدی ایفا می‌کنند. تکنولوژی ممکن است از وزن واقعیت‌های ژئوپلیتیک کاسته باشد اما هرگز نمی‌تواند آن‌ها را به‌طور کامل از بین ببرد.

سیمرغ

13 Oct, 09:06


هفت پیامد راهبردی درگیری ایران و اسراییل:

یک هفته پس از حمله دوم ایران به قلب اسرائیل،‌ همچنان گمانه‌زنی‌ها درباره درگیری‌های منطقه‌ای ادامه دارد. دکتر آرش رئیسی‌نژاد، تحلیلگر و پژوهشگر حوزه روابط بین‌الملل، در یادداشتی که در ادامه می‌خوانید در همین پیوند برای مجله فارین پالسی نوشته است: «منطقه دیگر هرگز به حالت قبل باز نخواهد گشت، حتی اگر جنگی گسترده‌تر رخ ندهد.»

معادله جدید قدرت در منطقه
اول اکتبر (دهم مهرماه)، ایران برای دومین بار با انبوهی از موشک‌ها به خاک اسرائيل حمله کرد؛ حمله‌ای که از تشدید درگیری‌های جاری میان این دو قدرت منطقه‌ای خبر می‌داد. اسرائیل، اوایل مردادماه امسال، «اسماعیل هنیه»، رهبر حماس را در تهران ترور کرد و به تازگی نیز، «سیدحسن نصرالله»، رهبر حزب‌الله و سردار «عباس نیلفروشان» از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در بیروت به شهادت رساند. پس از این بود که ایران حمله‌ای آشکار، گسترده و مستقیم علیه دشمن قسم‌خورده خود ترتیب داد. با این درگیری، حالا هر لحظه بیم آن می‌رود که کل خاورمیانه به یک جنگ تمام‌عیار منطقه‌ای وارد شود.
صرف نظر از اینکه این جنگ رخ می‌دهد یا نه، تبادل آتش میان ایران و اسرائیل توازن قوا در منطقه را به سمت تازه‌ای سوق داده است. این معادله جدید قدرت، مستقل از خود درگیری، همچنان پابرجا خواهد ماند. در واقع، درگیری میان ایران و اسرائیل نمایانگر هفت پیامد راهبردی مهم است.

اول، تغیر بنیادین در راهبرد نظامی-امنیتی

بنیان استراتژی امنیت ملی و نظامی ایران که بر متحدان نظامی غیردولتی متکی بود، به صورت تدریجی به سمت نوع جدیدی از بازدارندگی پیش می‌رود. این تحول عمیق را می‌توان در نحوه جایگزینی چهره‌های کلیدی در سازمان نظامی ایران مشاهده کرد: از سردار «قاسم سلیمانی»، فرمانده سابق نیروی قدس سپاه که مسئول عملیات نظامی برون‌مرزی ایران در منطقه بود، به سردار «امیرعلی حاجی‌زاده»، فرمانده نیروی هوافضای سپاه. این تغییر نشان می‌دهد که استراتژی «منطقه خاکستری» ایران که درگیری غیرمستقیم از طریق متحدان غیردولتی مانند حماس و حزب‌الله را در اولویت قرار داده بود، اکنون به راهبرد مکمل بدل شده است.
دوم، عبور از راهبرد صبر استراتژیک به اقدامات تلافی‌جویانه

ایران از موضع خود مبنی بر «صبر استراتژیک» صرف نظر کرده است. از پایان جنگ خونین هشت ساله با عراق، استراتژی نهان رهبران نظامی ایران بر جذب ضربه‌های کاری و تلافی آن‌ها در زمان مناسب، استوار بود. با این حال، خرابکاری مداوم اسرائیل در خاک ایران در طول ده‌ها سال، راهبرد «ابهام استراتژیک» ایران را به «صبر استراتژیک منفعلانه» تقلیل داده بود که مشخصه آن عدم انجام اقدام تلافی‌جویانه بود. حالا این دومین بار است که ایران راهبرد صبر استراتژیک را کنار می‌گذارد. پس اعمال فشار شدید از سوی حامیان متنفذ خود و بخش گسترده‌‌‌ای از افکار عمومی در داخل کشور، ایران به این نتیجه رسیده است که ناتوانی از تلافی‌جویی، یک نقطه‌عطف استراتژیک است.

دوم، عبور از راهبرد صبر استراتژیک به اقدامات تلافی‌جویانه

ایران از موضع خود مبنی بر «صبر استراتژیک» صرف نظر کرده است. از پایان جنگ خونین هشت ساله با عراق، استراتژی نهان رهبران نظامی ایران بر جذب ضربه‌های کاری و تلافی آن‌ها در زمان مناسب، استوار بود. با این حال، خرابکاری مداوم اسرائیل در خاک ایران در طول ده‌ها سال، راهبرد «ابهام استراتژیک» ایران را به «صبر استراتژیک منفعلانه» تقلیل داده بود که مشخصه آن عدم انجام اقدام تلافی‌جویانه بود. حالا این دومین بار است که ایران راهبرد صبر استراتژیک را کنار می‌گذارد. پس اعمال فشار شدید از سوی حامیان متنفذ خود و بخش گسترده‌‌‌ای از افکار عمومی در داخل کشور، ایران به این نتیجه رسیده است که ناتوانی از تلافی‌جویی، یک نقطه‌عطف استراتژیک است.

سوم، قدرت موشکی نقطه اتکای امنیت ملی

ایران اکنون در زمینه بازدارندگی، آشکارا سیاست متمایزی پیش گرفته است. اقدام تلافی‌جویانه شدید سپاه پاسداران، اراده و توانایی ایران برای انجام حملات مخرب علیه اسرائیل را به نمایش گذاشت. برخلاف حمله اول در ماه آوریل (فروردین) که بیشتر موشک‌ها و پهپادهای ایرانی رهگیری شده بودند، حمله موشکی دوم موفق‌تر بود و از سد سیستم‌های دفاعی پیشرفته اسرائیل عبور کرد. فضای هوایی اسرائیل یکی از محافظت‌شده‌ترین فضاهای هوایی جهان است و اسرائيل به پیشرفته‌ترین فناوری ضدموشکی مجهز است. با همه این‌ها اما چندین موشک ایرانی به پایگاه‌های هوایی کلیدی در اسرائیل اصابت کردند. این اتفاق اهمیت قدرت موشکی در راهبرد امنیت ملی ایران را برجسته می‌کند و این احتمال را تقویت می‌کند که توانمندی‌های موشکی ایران در مذاکرات آتی با غرب غیرقابل‌مذاکره است.

سیمرغ

13 Oct, 09:06


درگیری ایران و اسرائيل، تعیین‌کننده در آینده خاورمیانه
از این منظر، تشدید درگیری میان ایران و اسرائیل، روایت‌های ساده‌انگارانه در مورد «پایان خاورمیانه» در سیاست خارجی آمریکا را هم به چالش می‌کشد. در یک زمینه گسترده‌تر، سرنوشت رقابت‌های بزرگ واشنگتن در مناطق «اقیانوس هند-آرام» و «یورو-آتلانتیک»، به‌طور فزاینده‌ای به محور «خلیج فارس-شامات» گره خورده، جایی که تهران در حال تقویت روابط خود با مسکو و پکن است. این پویایی در حال بازتعریف ژئوپلیتیک در خاورمیانه است. درگیری ایران و اسرائیل از نمودهای اولیه این ماجراست، اما به هیچ وجه فصل پایانی آن نیست.

@Iran_Simorgh

سیمرغ

13 Oct, 07:32


ترجمه نوشته اخیر بنده را در خبرگزاری وزین فراز بیابید.

@Iran_Simorgh

https://www.faraz.ir/fa/news/82765/%D9%87%D9%81%D8%AA-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%AF-%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A8%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D9%84