اشعار آیینی حسینیه @hoseinieh_net Channel on Telegram

اشعار آیینی حسینیه

@hoseinieh_net


آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت)
http://hosseinieh.net

کانال دوبیتی و رباعی:
👉 @dobeity_robaey

خادم کانال:
👉 @addmin_roze

کانال‌های ما در ایتا:
👉 https://eitaa.com/hosseinieh_net
👉 https://eitaa.com/dobeity_robaey

اشعار آیینی حسینیه (Persian)

اشعار آیینی حسینیه یک کانال تلگرامی با نام کاربری hoseinieh_net است که به معرفی و انتشار اشعار و ادبیات آیینی مرتبط با حسینیه و هیأت‌های مذهبی می‌پردازد. این کانال دارای آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه است که به عنوان مرجع تخصصی هیأت شناخته می‌شود. تمامی اشعار و مطالب منتشر شده در این کانال، با دقت و جدیت بررسی و انتخاب شده‌اند تا بهترین محتوا به مخاطبان ارائه شود. همچنین این کانال دارای زیرکانال‌های مختلفی نیز می‌باشد که از جمله آن‌ها می‌توان به کانال دوبیتی و رباعی @dobeity_robaey و کانال خادم @addmin_roze اشاره کرد. علاوه بوی این، کانال‌های متعدد این پایگاه در ایتا نیز وجود دارند که کاربران می‌توانند به آن‌ها نیز مراجعه کنند. اگر به اشعار و ادبیات آیینی علاقه‌مند هستید، حتما از این کانال با کیفیت و متنوع دیدن فرمایید.

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 23:12


#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی #حضرت_زهرا_س_روز_شهادت

هر وقت دل بهانه‌ی یاد تو را گرفت
شادی از آن بلند شد و غصه جا گرفت

ابری‌ست آسمان دل بیقرار تو
بیخود نبود اگر که دوباره هوا گرفت

گفتم شبی شبیه تو گریه کنم ولی
چشمم ز اشک، خشک شد آقا صدا گرفت

تو سوختی که سینه‌ام آتش گرفت و سوخت
تو روضه‌خوان شدی اگر این روضه پا گرفت

امروز هم بیا و بگو وای مادرم
آخر مریض خانه‌ی مولا شفا گرفت

راحت شدند اهل مدینه ز رفتنش
این خانه‌ی علی‌ست که دیگر عزا گرفت
::
در آخرین وصیت زهرا دل علی
از روضه‌ی حسین و غم کربلا گرفت

#محمدعلي_بياباني

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 23:12


#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شام_غریبان

در لغت معنی شبح یعنی
سایه‌ای در خیال می‌آید
یا به تعبیر دیگری انگار
ابر روی هلال می‌آید
سایه‌ای مانده بود از مادر

وقت برخاستن نشست، نشست
عرق سرد روی پیشانی
اشک امانم نمی‌دهد که پُر است
مو به مو قصه از پریشانی
شانه از دست مادرم افتاد

قصه آتش شد آن زمانی که
ریخت آوارِ شهر بر سر ما
همه‌ی شهر آمدند آن‌روز
طرف خانه‌ی محقر ما
هیزم آن‌قدر هم نیاز نبود...

مادر من خودش یدالله است
کارشان را پر از مخاطره کرد
دست انداخت دور شال پدر
کار را یک غریبه یکسره کرد
نام آن مرد را نمی‌گویم

روز آخر امیدوارم کرد
روز آخر بلند شد از جا
شستشو کرد، گردگیری کرد
سخت مشغول کار شد اما...
چادر از صورتش کنار نرفت

تا بگیرد امانت خود را
دست پیغمبر آمد از دل خاک
پدر خاک آب شد از شرم
رد شد آن شب سکوتش از افلاک
همه دلواپس پدر بودیم

غسل از زیر پیرهن سخت است
غرق در خون شود کفن، سخت است
جان خود را به خاک دادن، بعد
دست‌ها را به هم زدن سخت است
پدرم خویش را به خاک سپرد

#سیدحمیدرضا_برقعی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 23:12


#حضرت_زهرا_س_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س

جز غم کسی به خانه‌ی ما سر نمی‌زند
اینجا که مرغ شوق دگر پر نمی‌زند

در شهر خود غریبم و با درد آشنا
در خانه‌ی غریب، کسی در نمی‌زند

من بضعه‌ی پیمبر و یک تن از این همه
دَم از سفارشات پیمبر نمی‌زند

جز من که بر دفاع علی سینه‌اش شکست
حرفی کسی ز غربت حیدر نمی‌زند

آتش زدند خانه‌ی ما را که هیچ کس
آتش به آشیان کبوتر نمی‌زند

در پشت در، شهادت من شد شروع و حال
غیر از اجل به گِرد سرم پر نمی‌زند

می‌زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت
زن را کسی مقابل شوهر نمی‌زند

بیش از همه به حالت زینب دلم بسوخت
مادر کسی برابر دختر نمی‌زند

کردیم امتحان (مؤید) که هیچگاه
جز آستان ما، در دیگر نمی‌زند

مرحوم #سیدرضا_مؤید

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 23:12


#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س

لحظه‌لحظه زچه مادر نَفَسَت می‌گيرد؟!
نَفَس من! زچه آخر نَفَسَت می‌گيرد؟!

درد پهلو چه كند با تو كه شب تا به سحر
از همين درد به بستر نفست می‌گيرد؟!

از فشار در و ديوار چه ديدی كه هنوز
دائم از ضربت آن در، نفست می‌گيرد؟!

به همان ناله كه در پشت درِ خانه زدی
از غم غنچه‌ی پرپر نفست می‌گيرد

چه نفس‌گیر شود حال و هوای نفست
وقتی از غُربت حيدر نفست می‌گيرد

دست بر كار مزن! من كه نمُردم مادر
باچنين حال، تو يكسر نفست می‌گيرد

از غم اين كه نمانی، جگرم خون شده است
از چه اين سان برِ دختر نفست می‌گيرد

تا نفس هست «وفایی» تو بگو يازهرا
نرسد سود چو ديگر نفست می‌گيرد

#سیدهاشم_وفایی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 23:12


#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع

عمری‌ست دل به چشم تو بستم نگاه کن
زهرای من! علی تو هستم نگاه کن

ای دل بریده! تا نبریدم بلند شو
ای پرشکسته! تا نشکستم نگاه کن

زانوی بوتراب به خاک آشنا نبود
بر خاک التماس نشستم نگاه کن

یک دست من ز پیکر خیبر توان گرفت
حالا به لرزه‌های دو دستم نگاه کن

چون تار و پود چادرت از زخم کوچه‌ها
از هم هزار بار گسستم نگاه کن

اي يار! كلّميني... زهرا! أنا علی
زهرای من! علیِ تو هستم نگاه كن

#محمدعلی_بیابانی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 23:11


#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی

به زیر بیرق دارالبکای مادرتان
عزا گرفته‌ام آقا برای مادرتان

نشسته‌ام که بریزم شبیه قطره‌ی اشک
تمام هستی خود را به پای مادرتان

نوشته‌اند برای همه دعا می‌کرد
نیازمند دعایم، دعای مادرتان

تمام عالم از این روضه رزق می‌گیرند
شدند عالم امکان گدای مادرتان

به زیر چادر زهراست آنچه که خیر است
و روضه‌اش شده دارالشفای مادرتان

به این امید که ام الحسن شفا گیرد
قنوت بسته‌ام آقا برای مادرتان

شنیده‌ام که نمازش شده است بی جوهر
شنیده‌ام که گرفته صدای مادرتان

نبوده اجر رسالت، حکایت کوچه
نبوده صورت نیلی، سزای مادرتان

دوباره شد #شب_جمعه خدا کند برسم
به روضه‌خوانی کربُبلای مادرتان

دوباره می‌رسد از مضجع شریف حسین
صدای زمزمه‌ی وای وای مادرتان

حسین در دل گودال؛ آمده زینب
و بوسه زد به گلویش، به جای مادرتان

#رضا_تاجیک

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 23:11


#حضرت_زهرا_س_شهادت

فاطمه بعد از پیمبر دائماً سردرد داشت
دستمالی بر سرش می‌بَست دیگر؛ درد داشت

غُصه‌ی اسلام را می‌خورد جای نان شب
انحرافِ دین برایش خیلی آخر درد داشت

شهر پیغمبر! چرا دُخت پیمبر را زدند؟
شهر پیغمبر! چرا دُخت پیمبر درد داشت؟

خاک عالم بر دهانم! در به پهلویش گرفت
خاک عالم بر دهانم! ضربه‌ی در درد داشت

بوسه بر دست علی زد تا دلش آرام شد
دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت

صبح تا شب زخم برمی‌داشت، شب تا صبح درد
آه، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت

یک نفر از بچه‌ها هم سَمتِ آغوشش نرفت،
بچه‌ها هر وقت می‌دیدند... مادر درد داشت

#علی_اکبر_لطیفیان

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 23:11


#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت

آشوب فتنه در مدینه قائله انداخت
دیوار بیت وحی را از شاکله انداخت

آتش زبانه می‌کشید از خانه‌ی مولا
این شعله‌ها در آسمان‌ها ولوله انداخت

دنیا به عاشق‌ها همیشه سخت می‌گیرد
مابین زهرا و علی هم فاصله انداخت

جای غلاف تیغ بر بازوی مادر ماند
یک دست او را از قنوت نافله انداخت

آن دست که با ریسمان دست علی را بست
در کوفه دور دست زینب سلسله انداخت

ثانی ملعون در مدینه ظلم کرد اما
در کربلا تیر جفا را حرمله انداخت

#محمدحسین_مهدی_پناه

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 23:11


#حضرت_زهرا_س_روز_شهادت

دیشب که چشم شهر مست خواب شیرین بود
زینب کنار مادرش تا صبح غمگین بود

دست دعا در ربنای خانه می‌لرزید
انگار لکنت بر زبان سرخ آمین بود

با جان پیغمبر چه می‌کردید ای مردم
آیا مودت با ذوی القربای او این بود؟

با زخم بازو، زخم پهلو، زخم ابرویش
من شک ندارم درد او تنهایی دین بود

من شک ندارم درد او تنهایی حیدر
در التهاب لحظه‌های سخت تدفین بود

حیف دعا! حیف غم الجار ثم الدار!
این شهر تنها مستحق چوب نفرین بود

درد یتیمی درد سنگینی‌ست این یعنی
مادر میان بستر خود نیز تسکین بود

#عاطفه_سادات_موسوی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 23:11


#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع

زهرا مگیر از حرمم آفتاب را
بر چهره‌ات مبند عزیزم نقاب را

شرمنده‌ام که پای غریبیِ مرتضی
کردی تحمل این همه رنج و عذاب را

در روزهای صبر علی، با خطابه‌ات
دادی جواب دشمن حاضر جواب را

دیدی فراریان اُحد با چه کینه‌ای
بستند دور گردن و دستم طناب را

لعنت بر آن که با لگدی فتح باب کرد
با که بگویم آخرِ این فتح باب را

در خانه‌ام زدند زنم را مقابلم
زهرا حلال کن، منِ خانه خراب را

سوزاند آن که غنچه‌ی نشکفته‌ی مرا
خواهد چشید آتش یوم الحساب را

زینب کنار بسترت از حال رفته است
از بس که خوانده سوره‌ی اُم الکتاب را

فهمیدم از نفس زدنت، درد پهلویت...
از پلک تار و بی رمقت برده خواب را

ریحانه‌ی مجلله و سرو قامتم!
بیچاره کرده قد خمت، بوتراب را

حالا دگر سفارش تابوت می‌دهی؟!
بغضم شکسته، فاطمه! کم کن شتاب را

هر شب حسین تشنه‌لب از خواب می‌پرد
بگذار بازهم به برش ظرف آب را

#محمدجواد_شیرازی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 23:11


#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت

شرح خیرالعمل ولایت توست
زندگی وام‌دار خلقت توست

ای معمای آفرینش که...
قبل هر نور، نور رحمت توست

ای قدیمی‌ترین بهار خدا
هر چه دارد زمین به برکت توست

بیشتر از هزار اقیانوس
شرح یک قطره از سخاوت توست

جمله‌ها کوچک‌اند وقتی که
صحبت از عزت و کرامت توست

به نمازت نماز زینت یافت
بسکه محض خدا عبادت توست

چه نیازی به سیم و زر داری
عشق حیدر شکوه ثروت توست

چه مقامی برای جبرائیل
بهتر از اینکه پای صحبت توست

از کمالت شرف کمال گرفت
شرفی که غبار عفت توست

گوشه چشمت چه می‌کند بی بی!
فضه یک گوشه از صناعت توست

تو مگر روز حشر دیده شوی
چون قیامت فقط قیامت توست

افتخار بزرگ اهل البیت
به تو و آیه‌های عصمت توست

ما به نامت همیشه حساسیم
این هم از لطف بی‌نهایت توست
::
بهترین احتجاج بر حق ما
صحبت از نحوه‌ی شهادت توست

قبر پنهانی تو چون خورشید
سند محکم برائت توست

#حسن_کردی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 23:11


#حضرت_زهرا_س_شهادت

تا سمت گلستان، گذرِ راهزن افتاد
با ضربه‌ی پا شاخه گلی بر چمن افتاد

هر روز در این خانه غذا پخته شد اما
هر روز در این خانه غذا از دهن افتاد

سخت است تماشای زمین خوردن مادر
ای وای که این قرعه به نام حسن افتاد

این واژه‌ی «افتاد» پر از غصه و درد است
حالا به دلم روضه‌ی یک بی کفن افتاد

زهرا و حسن هردو مدینه‌اند ولیکن
همواره حسین است که دور از وطن افتاد

ای کاش نیاید، برود از لب گودال
آن کس که نگاهش به عقیق یمن افتاد

#حسن_معارف_وند

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 23:11


#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت

سرّالاسرار خدا اینجاست، پس در بسته است
راه در دنیای او چندین برابر بسته است

فاطمه در عرش مهمان خداوند است و بس
در مقام قُرب او، جبریل هم پَربسته است

عصمت‌الله است این بانو، که در عالم خدا
راه کشف این معما را سراسر بسته است

هرکسی را نیست اذن گریه بر ناموس حق
روضه‌های او خصوصی شد، اگر در بسته است

جز پریشانی ندارد حاصلی بی‌مادری
چون تمام نظم هر خانه به مادر بسته است

از همان روزی که زهرای علی سردرد داشت
روضه‌های فاطمیه غالباً سربسته است...

نیست بی‌علت اگر از او خجالت می‌کشید
ذوالفقارش در غلاف و دست حیدر بسته است

«یک‌نفر، یک‌روز می‌آید برای انتقام...»
جان ما تنها به این مضمون آخر بسته است

#مجتبی_خرسندی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 16:24


#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت

جانی نمانده در تنت از بس گریستی
هم بین بستری و هم انگار نیستی

این بار چندم است به دیوار رو زدی
تا حیدرت به در نرسیده بایستی

این رَخت چیست رج به رجش آه می‌کشی؟!
مادر به فکر روز مبادای کیستی؟!

پیراهنت ز فرط تقلا به خون نشست
تا نخ برای پیرهن کهنه ریستی

زینب ببیند آتش اگر، گریه می‌کند
مادر چرا تو آب که دیدی، گریستی؟

#مرضیه_نعیم_امینی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 15:02


🏴گریزی به‌مناسبت تلاقی شب ‌شهادت #مادر_سادات با #شب_زیارتی فرزند عزیزش

دل تاریخ در این ماجرا سوخت
بر این غربت، غریب و آشنا سوخت
مدینه هیزم آوردند اما...
در آتش خیمه‌های کربلا سوخت


#میثم_مؤمنی_نژاد
↳ @hoseinieh_net

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 15:02


#امیرالمومنین_ع_غربت؛ #شب_جمعه
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت

مردی یگانه بود و بانویی یگانه
آهسته می‌رفتند از خانه شبانه

همراه هم بودند مثل دو غریبه
پهلو به پهلو، پا به پا، شانه به شانه

سر می‌زدند انصار را کوچه به کوچه
در می‌زدند انصار را خانه به خانه

مظلومشان دیدند، در را وا نکردند
وای از زمانه، وای از دست زمانه

چل شب تمام شهر را گشتند با هم
اما بدون یار برگشتند خانه
* *
وقتی عزادار رسول الله بودند
از درب خانه می‌کشید آتش زبانه

در باز شد وقتی که زهرا پشت در بود
دخت نبی افتاد بین آستانه

دستی ورم کرده‌ست و دستی هم شکسته
هم با غلاف تیغ... هم با تازیانه....

حتی نگاهی هم به پهلویش نینداخت
محو علی بود عاشقانه، عارفانه
* *
دامانِ در می‌سوخت، اما داشت می‌سوخت...
...در کربلا دامان چندین نازدانه

افتاد یک دانه از آن دو گوشواره
در کربلا افتاد اما دانه دانه

شب‌های جمعه فاطمه بالای گودال
با ناله، آن‌هم ناله‌های مادرانه...

...گوید حسینم کشته شد ای داد بیداد
نور دو عینم کشته شد ای داد بیداد

#علی_اکبر_لطیفیان

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 15:02


#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت

زنی از خاک، ‌از خورشید، از دریا،‌ قدیمی‌تر
زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر
زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمی‌تر
زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمی‌تر

که قبل از قصۀ ‌«قالوا بلی» این زن بلی گفته‌ست
نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته‌ست

ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه
به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه
شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه
از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه

نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد
زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد

زنی آن‌سان که خورشید است سرگرم مصابیحش
که باران نام او را می‌ستاید در تواشیحش
جهان آرایه دارد از شگفتی‌های تلمیحش
جهان این شاه‌مقصودی که روشن شد ز تسبیحش

ازل مبهوت فردایش، ازل حیران دیروزش
ندانم‌های عالم ثبت شد در لوح محفوظش

چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا
ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا
شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا
چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!

مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم
رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم

مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر
که جبرائیل می‌بندد دخیل پر بر آن چادر
ستون آسمان‌ها می‌گذارد سر بر آن چادر
تیمّم می‌کند هر روز پیغمبر بر آن چادر

همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده‌ست
کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده‌ست

غمی در جان زهرا می‌شود تکرار در تکرار
صدای گریه می‌آید به گوشش از در و دیوار
تمام آسمان‌ها می‌شود روی سرش آوار
که دارد در وجودش روضه می‌خواند کسی انگار

برایش روضه می‌خواند صدایی در دل باران
که یا أماه! أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان

خدا را ناگهان در جلوه‌ای دیگر نشان دادند
که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند
صدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادند
ملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند

صدای گریه آمد، مادرم می‌سوخت در باران
برای کودک خود پیرُهن می‌دوخت در باران

وصیت کرد مادر، آسمان بی‌وقفه می‌بارید
حسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید!
تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید
جهان تشنه‌ست، بالای سر او آب بگذارید

زمان رفتنش فرمود: می‌بخشید مادر را
کفن‌هایم یکی کم بود، می‌بخشید مادر را

بمیرم بسته می‌شد آن نگاه آهسته آهسته
به چشم ما جهان می‌شد سیاه آهسته آهسته
صدای روضه می‌افتد به راه آهسته آهسته
زنی آمد به سوی قتلگاه آهسته آهسته

بُنَّیَ تشنه‌ای مادر برایت آب آورده...

#سیدحمیدرضا_برقعی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 15:02


#حضرت_زهرا_س_شهادت

ای اشک! چاره‌ای! غم کوثر نگفتنی‌ست
باران! ببار! روضه سراسر نگفتنی‌ست

با آن‌که روضه‌خواندن ما با کنایه است
اما هنوز روضه‌ی مادر نگفتنی‌ست

تاریخ شرم دارد از آن روزهای تلخ
آن روزهای بعدِ پیمبر نگفتنی‌ست

جا مانده بین کوچه دلِ بی‌قرارمان
اما حکایتِ گلِ پرپر نگفتنی‌ست

باران شوی اگر نود و پنج روز، باز
حال غریب مادر و دختر نگفتنی‌ست

آن‌شب وصیتش به علی ناتمام ماند
باران گرفت... روضه‌ی آخر... نگفتنی‌ست

#یوسف_رحیمی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 15:02


#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت

دستی از راه رسید و به رخت جا انداخت
پایی از راه رسید و جلویت پا انداخت

یکنفر که دلش از بغض علی می‌جوشید
ضربه‌ای زد به در خانه و در را انداخت

آتشی را به در خانه‌ی آب آورد و
بین دیوار و در سوخته دعوا انداخت

ضربه‌ی پای در و بی ادبی‌های غلاف
بازویت را دو سه ماهی ز تقلّا انداخت

گره انداخت به کار همه دنیا؛ آن‌که
ریسمان گردن مولای دو دنیا انداخت

در قیامت جلوی چشم همه می‌اُفتد
آنکه در کوچه تورا بین تماشا انداخت

#محمدحسن_بیات‌_لو

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

14 Nov, 15:01


#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت

اگر چه غرق خطا هستم و اگر چه بدم
بجز تو سنگ کسی را به سینه‌ام‌ نزدم

سرم به سنگ نخورده است، سر به راهم‌ کن
سر مرا بطلب تا نخورده بر لحدم

سؤال اگر که بپرسی از اعتقاداتم
فقط محبت ذریه‌ی تو را بلدم

دم نماز رسیدم دم در خانه
که از قنوت نماز تو پُر شود سبدم

گدای لقمه‌ی نان علی من الازلم
فقیر پشت در خانه‌ات الی الابدم

زمان قحطی اشک آتشم‌ دوچندان است
ببین برای تباکی چقدر در صددم
::
به سادگی نه؛ که از پشت درب شعله‌وری
رسیده از تو به من ذکر "یاعلی‌مدد"م

میان روضه‌ی احراق باب و کوچه‌ی تنگ
مرا ببخش که محکم به صورتم نزدم

مسیر خانه به مسجد شده پُر از لاله
مشخص است اذیّت شدی قدم به قدم

کنار جعبه‌ی خیاطی تو گریه‌کنِ
حصیر کهنه‌ی اهداییِ بنی اسدم

سروده گروه #یا_مظلوم

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

12 Nov, 17:43


#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت

ابلیس حِقد و کینه را بی‌کار نگذاشت
بیت خدا را نیز بی آزار نگذاشت

گفتند زهرا پشت این در ایستاده
گفتند او را راحتش بگذار، نگذاشت*

«در» شعله‌ور شد! غنچه‌اش را در خطر دید
می‌خواست برگردد ولی دیوار نگذاشت

سعی فراوان کرد حتی بین آتش-
«در» را نگه دارد ولی مسمار نگذاشت

دیگر نشد پای علی برخیزد از جا
می‌خواست برخیزد، تنِ تب‌دار نگذاشت

شاید از آن پس مرتضی هر خانه‌ای ساخت
دیگر به روی درب آن مسمار نگذاشت

#علی_ذوالقدر

* فَدَعا بِالْحَطَبِ وَ قالَ: وَالَّذي نَفْسُ عُمَرَ بِيَدِهِ لَتَخْرُجَنَّ أَوْ لأَحْرَقَنَّها عَلى مَنْ فيها، فَقيلَ لَهُ: يا أبا حَفص إِنَّ فيها فاطِمَةَ فَقالَ، وَإِنْ!
ترجمه: در اين موقع (خلیفه دوم) هيزم طلبيد و گفت: به خدايى که جان عمر در دست اوست، بيرون بياييد يا خانه را با شما آتش مى‌زنم. پس به خلیفه دوم گفته شد: اى اباحفص (کنيه عمر) در اين خانه، فاطمه، دختر پيامبر است؛ گفت: [ولو اینکه او هم در خانه] باشد!
📚 الامامة و السياسة ابن قتيبه دینوری، ص ١٢

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

12 Nov, 17:43


#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت

آتش افتاده به جان همه؛ اما چه شده؟
همه جمعند دَرِ خانه‌ی مولا؛ چه شده؟
آسمان ناله زد و گفت: درآن‌جا چه شده؟
فاطمه پشتِ در افتاده؛ خدایا چه شده؟

دودی از آتش آن دَر به سماوات رسید
گل یاسِ نبوی را چه جراحات رسید
به فلک ناله‌ای از مادر سادات رسید
که خبر داشت که در عالَم بالا چه شده؟

آسمان دید که بر عرش، طنین افتاده
شعله بر بال و پَرِ روح الامین افتاده
غنچه پرپر شده و گل به زمین افتاده
وای فضه! تو بگو پهلوی زهرا چه شده؟

فضه می‌گفت که از چشم گهربار بپرس
من نگویم چه شده؛ از درودیوار بپرس
فاطمه روی زمین است؛ ز مسمار بپرس
آه! مسمارِ درِ خانه در این‌جا چه شده؟

در هیاهو که همه فتنه‌گران هم‌دستند
ناگهان آتش و بیداد بهم پیوستند
عده‌ای دست علی را به طنابی بستند
بی حیا مردم بی‌شرم! شمارا چه شده؟

گرچه مأمور به صبر است تواناست علی
در برِ کوهِ مصیبات، شکیباست علی
خیز ای فاطمه ازجای که تنهاست علی
خیز از جا و ببین حرمت مولا چه شده؟

نظر گل به سوی خرمنی از خار افتاد
مثل آتش به دل اهل ستمکار افتاد
بازوی فاطمه با ضربتی از کار افتاد
یارِ تنهای علی در بَرِ اعدا چه شده؟

به خداوند، گُلِ لم یزلی زهرا بود
در شب غربت و غم، نورِ جلی زهرا بود
تا که جان داشت به تن، یارِ علی زهرا بود
ای «وفایی» چه بگویم گل طاها چه شده؟!

#سیدهاشم_وفایی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

12 Nov, 17:43


#حضرت_زهرا_س_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت

سرنوشت آن گل پرپر نمی‌دانم چه شد
شرح این خون‌گریه را آخر نمی‌دانم چه شد

احترامش را پدر خیلی سفارش کرده بود
آن سفارش‌های پیغمبر نمی‌دانم چه شد

روزگاری مرغ عشقی این حوالی خانه داشت
آشیانش سوخت، بال و پر نمی‌دانم چه شد

چند نامرد آمدند و هیزمی آماده شد
«در» که کلاً سوخت، میخ در نمی‌دانم چه شد

بعد از آن سیلی که چون طوفان به رخسارش وزید
حالت گلبرگ نیلوفر نمی‌دانم چه شد

شد فدک سیراب از سرچشمه‌ی پهلوی او
لاله‌های رسته بر بستر نمی‌دانم چه شد

دست‌های شوهرش زخمی شد از ردّ طناب
ریسمان بر گردن حیدر نمی‌دانم چه شد

هیچ کس قبر شریفش را نمی‌داند کجاست
آخرِ این قصه را دیگر نمی‌دانم چه شد

#عباس_احمدی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

12 Nov, 17:43


#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#بصیرت؛ #شعر_پایداری

هرکسی باشد صدای حق، صدای فاطمه‌ست
آیه‌ی «ثُمَّ اسْتَقامُوا» ماجرای فاطمه‌ست

هر طرف مانده‌ست مظلومی میان شعله‌ها
ای مسلمان! - هان به پا خیز! - این ندای فاطمه‌ست

با علی، برخیز و «لِلْمَظْلومِ عَوْنا» را بخوان
هر کسی شد یار حق، یارش خدای فاطمه‌ست

وقت پیکار است با خصمِ خدا و خصمِ خلق
کشتن مرحب به شوق مَرحبای فاطمه‌ست

گوش کن از غزه و لبنان و صنعا بشنوی
این طنینِ انقلابِ بچه‌های فاطمه‌ست

راهِ قدس از خاک پاک کربلا خواهد گذشت
کربلا آیینه‌ی عزم و وفای فاطمه‌ست

«مادرم مظلومه بود و یاور مظلوم‌ها»
اولین مظلوم عالم، مرتضای فاطمه‌ست

دست مولا بسته شد با ریسمان فتنه‌ها
ناجی اُمَّت یدِ مشکل‌گشای فاطمه‌ست

شد طواف فاطمه در کوچه‌ها دور علی
بیت زهرا مروه و مسجد صفای فاطمه‌ست

شد علمدارِ علی، زهرای هجده ساله‌اش
محسن شش‌ماهه پشتِ در فدای فاطمه‌ست
* *
فاطمه عزم سفر دارد از این خاک غریب
آرزوی مرتضی اما شِفای فاطمه‌ست

کاشف الکرب علی لبخند زهرا بود و بس
بعد از این بیت علی، ماتم‌سرای فاطمه‌ست

#یوسف_رحیمی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

12 Nov, 17:43


#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#امیرالمومنین_ع_غربت

برای خواندن اول یاد می‌گیرند الفبا را
الفبا یافتم در متن قرآن نام زهرا را

خدا از خَلق عالَم، بیت زهرا بود مقصودش
بنا کرد از اضافات همان گِل، کهکشان‌ها را

ستون خانه را تا عرش بالا بُرد و نادان‌ها
بنا کردند پای آن بنا، دیوار حاشا را

چه می‌فهمد کسی این «در» برای شخص پیغمبر
تداعی می‌کند دروازه‌ی عرش معلا را

اگر توحیدشان را با حضور قلب می‌خواندند
نمی‌انداختند امروز پشت گوش «اَسری» را

اگر یکبار می‌خواندند کوثر را چه می‌دیدند
مقام حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را؟!

اگر روی لب گلدسته حرفی جز علی باشد
به مسجد می‌دهم ترجیح، معبد را، کلیسا را

چه می‌بینم خدا! وا شد به جایی پای بعضی‌ها
که بی‌رخصت محمد هم به آن نگذاشته پا را...

دری را با لگد وا می‌کنند اکنون که میکائیل
از آن در می‌بَرَد هر روز و هر شب رزق دنیا را

دری را با لگد وا می‌کنند اکنون که عزرائیل
بر آن با نیت قربت کشیده بال و پرها را

اگر «در» بشکند شاید بفهمند اهل این کوچه
که در یک تُنگ جا داده‌ست پیغمبر دو دریا را

اگر بیرون بیاید از غلاف صبرِ حیدر، تیغ
حریفی نیست بین جمعیت این مرد تنها را

ولی مولا شدن تنها به تیغ و زورِ بازو نیست
خدا این بار می‌خواهد بسنجد صبر مولا را

نگردید ای جماعت! قبر زهرا را نمی‌یابید!
علی تنها درون سینه جا می‌داد غم‌ها را

#محمدحسین_ملکیان

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

12 Nov, 17:43


#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت

آن شب نمی‌شد آتشِ غم شعله‌ور، اگر
یا که نبود مادرمان پشتِ «در» اگر

یا اینکه بازوان نحیفش در آن میان
در پیش تازیانه نمی‌شد سپر اگر

یا دستِ‌کم به پیش نگاهِ ابوتراب
دستی نمی‌گذاشت به رویش اثر اگر

صیّاد اگر به لاله‌ی زخمیِ مرتضی
هم بی‌هوا نمی‌زد و هم بی‌خبر اگر

قصه نمی‌کشید به تنهاییِ حسین...
در کوچه یار داشت علی، ده نفر اگر...

#رضا_یزدانی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

12 Nov, 17:43


#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت

تا قنوتَت رو به‌سوی یار بالا می‌رود
بر دو دستت آسمان انگار بالا می‌رود

پرچمت را از زمانی که درِ خانه زدم
برکت و نور از درودیوار بالا می‌رود

اوج، معنایش به دست‌وپای تو افتادن است
نوکرت از این جهت بسیار بالا می‌رود

بردن نام تو مُهرِ استجابت بر دعاست
ذیل ذکر اسم تو، اذکار بالا می‌رود

تربت تو در حقیقت آبِ روی آتش است
هر زمانی که تب بیمار بالا می‌رود

حاجتش لمس ضریح و صحن و پایین پای توست
دست‌های سینه‌زن هربار بالا می‌رود
::
کشته‌ی جمعه، تو را تیغ دوشنبه ذبح کرد
نیزه با دستور آن مسمار بالا می‌رود

سروده گروه #یا_مظلوم

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

12 Nov, 17:42


#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت

خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد
خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد

مادرم آن را گرفت و تازیانه پشت هم،
هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد

دستِ مادر آخرش واشد، نمی‌گویم چطور
اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد

"من" فقط می‌دانم آن روز و در آن کوچه، چه شد
"من" فقط دیدم چرا افتاد مادر، پا نشد

حال و روزش فکر می‌کردم که بهتر می‌شود
هر چه ماندم منتظر، فردا و فرداها... نشد

هر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها... نبود
هر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشد...

آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی
آری، آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشد...

چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین
ناله هم، سهم یتیمان تو از دنیا نشد

#قاسم_صرافان

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

12 Nov, 17:42


#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت

روضه‌خوان (استغفرالله) از عذاب‌َالنّار گفت
از بهشتی که در آتش سوخت، از اَسرار گفت

واژه‌ها از روضه‌ها گفتند جای روضه‌خوان
تا "زبانم لالِ" او از عجز در گفتار گفت

باغ را آتش زدم، باید بسوزم تا ابد
(هیزم از شرمِ نمک‌نشناسی‌اش هر بار گفت)

من سپر بودم که نامردی به بختم زد لگد
(در، به خون آغشته، زیرِ چکمه‌ی کفار گفت)

گِل شدم با اشک‌هایش، تا مبادا صورتش ...
باز خِشتم شعله خورد و سنگ شد...، (دیوار گفت)

کاشکی سرنیزه‌ای بودم کنارِ ذوالفقار
تا سلاحِ قاتلانِ همسرش...، (مسمار گفت)

مردِ خیبر دست بسته! کار دنیا را ببین
(یک جهود از روزگارِ حیدر کرار گفت)

کاش می‌کوبیدم آن را روی تابوت خودم
یا که بی‌مسمار، در می‌ساختم...، (نجّار گفت)

آن‌طرف همسایه‌ها گفتند کمتر گریه کن
مادر اما این طرف «اَلجار ثُمَّ الدّار» گفت...

#رضا_قاسمی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

11 Nov, 21:40


#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت

غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در جانِ علیِ مرتضی افتاده بود

دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته
آیه‌ای از سوره‌ی کوثر جدا افتاده بود

دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست
پای دشمن باز شد، زهرا ز پا افتاده بود

مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته
لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود

فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت
کل قرآن در میان کوچه‌ها افتاده بود

کاش ای آتش! بسوزی در شرار قهر حق
هُرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود؟!

مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود
دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود

فاطمه نقش زمین گردید «میثم» آه آه
فاطمه نه، بلکه ختم‌الانبیا افتاده بود

#غلامرضا_سازگار

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

11 Nov, 21:40


#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت

آشوبِ فتنه در مدینه قائله انداخت
دیوارِ بیت وحی را از شاکله انداخت

آتش زبانه می‌کشید از خانه‌ی مولا
این شعله‌ها در آسمان‌ها ولوله انداخت

دنیا به عاشق‌ها همیشه سخت می‌گیرد
مابین زهرا و علی هم فاصله انداخت

جای غلافِ تیغ بر بازوی مادر ماند
یک دست او را از قنوت نافله انداخت

آن دست که با ریسمان، دستِ علی را بست
در کوفه دور دست زینب سلسله انداخت

ثانیِ ملعون در مدینه ظلم کرد اما
در کربلا تیر جفا را حرمله انداخت

#محمدحسین_مهدی_پناه

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

11 Nov, 21:40


#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س خطاب به #حضرت_زینب_س


🏴 امان از دل زینب

کوکب روشن من! ای مه منظومه‌ی من!
آه ای دخترک خسته و مظلومه‌ی من!

مدتی می‌گذرد خواب نداری بنشین
به روی پای خودت تاب نداری بنشین

ازچه بَر دیده‌ی من دیده‌ی خود دوخته‌ای؟!
تو چه‌دیدی به رخ من که چنین سوخته‌ای؟!

گرچه روز محن من شب یلدای شماست
این کبودی سند غربت بابای شماست

سعی کن غم به دلت این‌همه غالب نشود
دخترم چون‌تو کسی اُم مصائب نشود

آنقدر داغ ببینی که دلت داغ شود
لاله‌های جگرت زینت هر باغ شود

چهره‌ی غرق به خونی زپدر می‌بینی
آه ازآن لحظه که در تشت جگر می‌بینی

دل شرر دارد و چشمان ترم می‌سوزد
تا تو را می نگرم من، جگرم می‌سوزد

شد سرشته غم و اندوه، به آب و گِل تو
همه فریاد برآرند امان از دل تو

گل یاس چمنم، ای گل دردانه‌ی من!
گوش کن بر سخنم، روشنی خانه‌ی من!

دل تو چون دل من همدم اندوه و بلاست
پیش روی تو عزیزم سفر کرب‌وبلاست

باخبر باش که من پیرهنی دوخته‌ام
پیرهن که چه بگویم، کفنی دوخته‌ام

گرچه دربین مصیبات و بلا تنهایی
تو درآن  وادی طف، نایبة الزهرایی

روشنی بخش دلم! دل زغمت تاریک است
دخترم گریه مکن! روز دهم نزدیک است

صحبت از قتلگه و سینه‌ی افروخته است
لب فروبند «وفایی» جگرم سوخته است

#سیدهاشم_وفایی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

11 Nov, 21:40


#حضرت_زهرا_س_شهادت

چشمِ در راه مانده‌ام مادر!
اشک را بی اراده می‌داند
غُصه‌ی ما ز داغِ مرگت را
مادر از دست‌داده می‌داند

مادر از دست داده یعنی ما
-ما که قربان نام یار رَویم-
مثل هر داغدیده‌ای، یارب!
"کاش" می‌شد سرِ مزار رویم...!

کاش می‌شد سر مزارِ بتول
با هیاهو می‌آمدیم، خدا...!
کاش چون کودکانِ بی‌مادر
به سر و سینه می‌زدیم، خدا...!

اینَک اما تفاوتی نکند!
بسته‌ایم عهد عشق با زهرا
از همین راه دور، می‌خوانیم:
«السلام علیکِ یا زهرا»

السلامُ علیکِ یا اُمّاه
ازچه پاسخ نمی‌دهی؟ مادر!
گله دارم -به اذن تو- با «میخ»
شِکوِه دارم -به اذن تو- با «در»

آه... ای میخِ در! بتول است این...!
از چه این قدر شعله‌ور شده‌ای!؟
آه... ای در! به این فشارِ عجیب،
قاتل مادر و پسر شده‌ای !!

آه... ای در! چگونه رویت شد!؟
چه کسی گفته خون به پای تو نیست!؟
میخِ در! شرم کن ز اطفالش...
"سینه‌ی حوریه" که جای تو نیست!

سینه‌ی حوریه‌ست جای حسن
سینه‌ی حوریه‌ست جای «حسین»
... نامِ «ارباب» آمده! برویم،
از همین جا به «کربلای حسین»

دست نامرد پای مرکب‌ها
نعل نو تا که بست، یازهرا
زیرِ پایِ ستور... در گودال...
استخوان‌ها...شکست... یازهرا...

#احمد_بابایی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

11 Nov, 21:39


#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س

انگار باید غصه تا آخر بماند
چشمان زینب تا همیشه تر بماند

یادت می‌آید که به من گفتی: عزیزم
اصلاً نباید خانه بی مادر بماند؟

می‌میرم از این غُصه بابایم چگونه
تنها بدون تو در این سنگر بماند

بس بود سیلی تا که تو از پا بیفتی
دیگر غلاف و دود و میخِ دَر بماند

وقتی نمی‌مانی! مگیر از ما رُخت را
تا صورتت در خاطرم بهتر بماند

تو می‌روی و بغض سنگینی که باید
یک عمر در این خانه با دختر بماند
* *
می‌ترسم از ظهری که می‌گویی قرار است
جسم حسینت بین خون بی سر بماند

دلواپسم، آه از غروبی که ببینم
برخاک، بی انگشت و انگشتر بماند

این شعر دیگر طاقت غم را ندارد
اندوهِ دستِ آتش و معجر بماند

#عاطفه_سادات_موسوی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

11 Nov, 21:39


#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت

ای تا همیشه مطلع الانوار لبخندت
در چارده آیینه شد تکرار لبخندت

جان پدر را تا بهشتی غرق گل می‌بُرد
در لحظه‌های روشن دیدارِ لبخندت

لبریز بود از مادری، لبریز چشمانت
سرشار بود از عاطفه، سرشار لبخندت

نُه سال در دنیای حیدر صبح و ظهر و شب
تکرار شد، تکرار شد، تکرار لبخندت

با گردش دستاس خیر و نور می‌پاشید
بر هرچه صحرا، هرچه گندم‌زار لبخندت

وقت دعا بود و سر سجاده گُل می‌کرد-
با گفتن «الجار ثم الدار»، لبخندت

از روزه‌ی بی‌نان و بی‌خرما چه شیرین‌تر
وقتی که باشد لحظه‌ی افطار لبخندت
* *
اما چرا این روزها دیگر نمی‌خندی
اما چرا این روزهای تار لبخندت.‌..

مثل گلی توفان‌زده پژمرد، پرپر شد
بعد از پدر بعد از در و دیوار، لبخندت

این روزهای آخری یک‌بار خندیدی
اما چه تلخ است، آه! تلخ! این‌بار لبخندت

با چشم‌های خسته تا تابوت را دیدی
بر چشم‌های فضه شد آوار لبخندت
* *
مادر! جهان ما یتیمِ عشق و احساس است
قدری بخند؛ ای مهربان! بگذار لبخندت…

چادر نماز دخترم از یاس لبریز است
تابیده بر این چادر گل‌دار لبخندت...

#سیدمحمدجواد_شرافت

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

11 Nov, 21:39


#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شهادت

در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست
تا فاطمه زنده‌ست علی خانه‌نشین نیست

ای دستِ پر از پینه ز چرخاندن دستاس
افلاک در افلاک تو را جایگزین نیست...

انصار هم از خطبۀ تو شرم نکردند
کردند بهانه که چنان است و چنین نیست

غصب فدک این بود که نام تو نباشد
پیداست که دعوا سر یک تکّه زمین نیست

کو چادر خاکی شده؟ کو دامن مولا؟
تا کی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست

جایی که علی هست، معاویه چه کاره‌ست
قرآنِ سر نیزه که قرآنِ مبین نیست!

ای کاش که خود را برسانم به رکوعش
زیرا که به جز نام تواَش نقش نگین نیست

مقصود خدا از دو جهان، خلقت زهراست
«المنّة ‌للّه» که این است و جز این نیست

#مهدی_جهاندار

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

11 Nov, 21:39


#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع

"باز این چه شورش است" که در خانه‌ی علی‌ست؟
این سوزِ گریه‌های غریبانه‌ی علی‌ست-

"کای مونس شکسته‌دلان! حال ما ببین"
در آتش اینکه سوخته، پروانه‌ی علی‌ست

"آن در که جبرئیلِ امین بود خادمش"
آتش گرفته! قاتل ریحانه‌ی علی‌ست

"خورشیدِ آسمان و زمین"، کنج بستر است
این خانه بعد فاطمه ویرانه‌ی علی‌ست

حیدر چرا به شانه‌ی دیوار سر نهد؟
"سرهای قدسیان همه بر" شانه‌ی علی‌ست

" باز این چه نوحه و چه عزا و چه" شیون است؟
این جان حیدر است که در حال رفتن است

دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟!
"در" را که دید فاتح خیبر، زمین نشست

جان علی! تو گوشه‌ی بستر چه می‌کنی؟!
پر می‌زنی و با دل حیدر چه می‌کنی؟!

زهرا قرار بود سپر من شوم؛ نه تو!
مرد میان رنج و خطر من شوم؛ نه تو!

با ضربه‌ی لگد شده هم‌دست میخ در
کار تورا به فضه کشانده‌ست میخ در

آتش گرفت بال تو و من گداختم
بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم

دیگر بخند تشنه‌ی قدری تبسمم
تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم

ای چاه! بعد فاطمه با اشک من بجوش
دیوار! در عزای جوانم سیه بپوش

ای آسمان! به ناله‌ی شب‌های من بساز
آه ای زمین! تو با تن زهرای من بساز

#داود_رحیمی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

11 Nov, 21:39


#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_شهادت

همدست شد مسمار با دیوار، با در
در بین دود و شعله گیر افتاد، مادر

حال و هوای خانه یکباره عوض شد
افتاد روی مادر ما بی‌هوا در

باید بسوزد در هوای شمع اما...
این بار سوزانده پَرِ پروانه را در

در پیشِ رو زهرا نبود؟ ای بی حیا میخ
در پشتِ سر زهرا نبود؟ ای بی حیا در

از آن زمان که مادر ما را زمین زد
ما بچه‌های فاطمه قهریم با در

از پا درآوردند آخر مرتضی را
دیوار، آتش، کوچه و همسایه‌ها، در

مسمار شد سر نیزه و تیر سه شعبه
در کربلا باقی چوبش شد عصا، در

در کربلا زینب گلی گم کرده بود و
می‌گشت در گودال دنبال برادر

سروده گروه #یا_مظلوم

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

11 Nov, 21:39


#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت

شاید او یوسف ذریۀ طاها می‌شد
روشنی‌بخشِ دل و دیدۀ بابا می‌شد

شاید او در دل گهواره زبان وا می‌کرد
همدم فاطمه ـ فِی المَهدِ صَبِيّا ـ می‌شد

شاید او بین مناجات و نماز شب خویش
جلوۀ روشنی از حضرت موسی می‌شد

شاید او از همۀ اهل جهان دل می‌بُرد
مثل پیغمبرمان خوش قد و بالا می‌شد

شاید او در سَکَنات و وَجَنات و حَسَنات
اَشبهُ النّاس به صدیقۀ کبری می‌شد

شاید او مثل اباالفضل میان صفین
ذوالفقار علیِ عالیِ اعلی می‌شد

شاید او مشک به دوش از وسط نخلستان
از حرم با رجزی راهی دریا می‌شد

شاید... امّا چه بگویم که چه شد در آتش
کاش او پاسخ این شاید و امّا می‌شد

#رضا_خورشیدی‌_فرد

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

11 Nov, 21:39


#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت

از غم بی دردی مردم به سینه "آه" داشت
درمیان بیت الاحزان، ناله‌ی جانکاه داشت

گاه از چشم کبودش اشکِ غربت می‌چکید
گاه از پهلوی مجروحش شرارِ آه داشت

گرچه آزرده شد از همسایگان خود، ولی
لب به نفرین وانمی‌کرد و از آن اکراه داشت

لحظه‌ای دست از دفاعِ از ولایت برنداشت
در غریبیِ علی، جان و دلی آگاه داشت

جان خود را او به قربان امام خویش ساخت
کوثری که عمر پر عزت، ولی کوتاه داشت

کس نمی‌داند مزارش را کجا پیدا کند
کاش مثل بچه‌های خود زیارتگاه داشت

نیست همدردی برایش ای «وفایی» درجهان
بعد زهرا گرعلی سر در میان چاه داشت

#سیدهاشم_وفایی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

10 Nov, 07:05


#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س

سجاده‌ام معطر، از بوی ربنا بود
آنچه شنیده می‌شد، از من فقط "خدا" بود

یک عمر آه و نفرین، از این و آن شنیدم
تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود

دیشب برای مردم، تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم، یک دم به فکر ما بود

طفلان من به جایِ مردم گرسنه بودند
افطار خانه‌ی ما در سفره‌ی شما بود

امروز را نبینید این بی حیا لگد زد
دیروز پشت این دَر، جمعیت گدا بود

من هیچ شکوه‌ای از بیگانگان ندارم
آن‌که به حال و روزم خندید آشنا بود

من درد مرتضی را با جان خود خریدم
در راه عشق باید آماده‌ی بلا بود

دستم شکست اما من درد حس نکردم
اسم علی دوا بود، ذکر علی شِفا بود

رفتم برای مردم حجت تمام کردم:
او را که می کشیدید او حجت خدا بود

ای کاش می‌شکستند این دست دیگرم را
اما به جای این دست، آن دست بسته وا بود

با کفش‌های خاکی، در خانه‌ام قدم زد
آن خانه‌ای که فرشش، بال فرشته‌ها بود

ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سرم به در خورد، فضه! علی کجا بود؟!

تازه میان کوچه قلبم به درد آمد
حیدر برهنه سر بود، حیدر برهنه پا بود
* *
تا قبر بردنم را، همسایه هم نفهمید
از بسکه مُردن من، چون شمع بی‌صدا بود

از بسکه قطره قطره بر پای تو چکیدم
تابوت من سبک‌تر حتی ز بوریا بود

ای آخرت وفا کن با ما شکسته دل‌ها
با ما شکسته دل‌ها، دنیا که بی وفا بود...

#علی_اکبر_لطیفیان

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

10 Nov, 07:05


#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت

نگاه مادری حتی به هیزم می‌کند زهرا
و آتش را پر از گل‌های گندم می‌کند زهرا

مراقب بود در آتش نسوزد چادرش، شاید_
که زینب را در این چادر تجسم می‌کند زهرا

به گوش‌ات خورده آیا آب آتش را بسوزاند؟!
میان موجی از آتش تلاطم می‌کند زهرا

دلیل زندگی را در تماشای علی می‌دید
علی را در شلوغی ناگهان گم می‌کند زهرا

علی را با چه حالی از میان کوچه‌ها بردند
که با خاک عبای او تیمم می‌کند زهرا

صدای پای رفتن از در و دیوار می‌آید
علی تابوت می‌سازد، تبسم می‌کند زهرا

نمی‌گنجد درون خاک، اقیانوس بی‌پایان
مزارش را نهان در قلب مردم می‌کند زهرا

#سیدحمیدرضا_برقعی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

10 Nov, 07:05


#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت

ثُبات شیعه ز فیض دعای فاطمه است
گل مُحب علی، خاکِ پای فاطمه است

خدا مرا ز در خانه‌اش جدا نکند
پناه سائل و مسکین سرای فاطمه است

حدیث چهره نهان کردنش ز نابینا
حکایتی ز عفاف و حیای فاطمه است

هرآن کسی که بُود فاطمی، به رستاخیز
به زیر سایه‌ی امن لوای فاطمه است

میان آن در و دیوار و آتش بیداد
نوای «فضه خُذینی»، صلای فاطمه است

به پاس حفظ امامش به کوچه‌ها آمد
وگرنه معبر و کوچه چه جای فاطمه است

اگرکه جان خودش را فدای حیدر کرد
مدینه شاهد این ماجرای فاطمه است

قسم به جان حسینش، که کربلای حسین
حقیقتی ز غم و کربلای فاطمه است

قسم به حرمت بازو و پهلویِ مجروح
ظهور حضرت مهدی دوای فاطمه است

همیشه دست نیازم اگر به دامن اوست
نوشته‌اند «وفایی» گدای فاطمه است

#سیدهاشم_وفایی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

10 Nov, 07:05


#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت

چه غمی! پُشتِ دفترم تا شد
منم و یک جهان پریشانی
تو بگو... می شود مگر مادر؟
از غمت بگذرم به آسانی

قلم از دست من زمین افتاد
آه! پایش قلم شود ای کاش
او که با پای خود به در می‌زد
پای حیدر ولی تو می‌مانی

زیر و رو کردن دلِ عالم
یکی از معجزات مادری‌ات
واژه ها در تحیّر اند از تو
با صلابت که خطبه می‌خوانی

گریه کردی فراق بابا را
گریه کردی امام تنها را
تا که با قطره قطره‌ی اشکت
ریشه‌ی ظلم را بخشکانی

مادر! این سنگ‌ها که می‌دانند
پشت دَر بار شیشه داری تو
هیزم آورده اند!؛ با آهت،
کاش این قوم را بسوزانی

و علی حق و حقِ اویی تو
حق او گرچه زیر پا مانده
مانده آه تو نیز... بی پاسخ
اثری نیست از مسلمانی

واژه‌ها از سکوت بیزارند
پُرِ دردند و سخت بیمارند
واژه‌ها از خجالتت دارند،
عرقِ شرم روی پیشانی!

من هم این روزها عزادارم
در هوای غم تو می‌بارم
دم آخر بیا به دیدارم
حال و روز مرا که می‌دانی...

#فاطمه_معصومه_شریف

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

10 Nov, 07:05


#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت

چنان که قصد می‌سازند از الفاظ، معنا را
خدا از آفرینش قصد کرده، خلقِ زهرا را

"ولولا فاطمه" یعنی که بی‌زهرا نمی‌دیدیم
نه احمد را، نه حیدر را، نه هرگز خلق دنیا را

بهشت از تابش یک نور زهرا خلق گردیده
عنایاتش رسیده عالَم پنهان و پیدا را

صفاتش آینه‌دارِ صفات کبریا باشد
چه برهانی از این بهتر وجود حق تعالی را

چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟!
خدایا!  فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را

کجا با تار و پودِ لفظ در توصیف می‌آید
که ممکن نیست گنجاندن درونِ کوزه، دریا را

نشسته از الف تا یاء، حیران چنین معنا
بلی ظرفیّتِ وصفش نمی‌باشد الفبا را

حماسه می‌تراود آنقدر از خطبه‌هایش که
به خطبه می‌کَند از جای، کوهِ پای بر جا را

زهی عفّت، زهی عصمت، زهی بانوی نوری که
علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را

تنور خانه‌ی او گرم دارد جان عالم را
به رشک انداخته نورِ تنورش، طور سینا را

قناتِ جنّت از نورِ قنوتِ فاطمه جاریست
نمازش غرق رحمت کرده محراب و مصلّا را

بلی آن فاطمه که خلق، عاجز مانده از درکش
که در اسمش خِرَد حیران و گُم کرده مُسمّا را

بلی آن فاطمه که یک عنایت از عنایاتش
رسانده تا نبوت نوح و موسی و مسیحا را

بلی آن فاطمه که بهر کار خانه‌اش حتی
فرستاده خدایش "سَوفَ یُعطیکَ فَتَرضی" را

بلی آن فاطمه که خطبه‌های آتشین او
به ما آموخت معنای تبرّا و تولّا را

بلی آن فاطمه که خطبه‌های آتشین او
بهم زد حیله‌ها و مکرهای شومِ اعدا را

بلی آن فاطمه که خطبه‌های آتشین او
شکست آخر سپاهِ بُت‌پرستِ لات و عُزّا را

بلی آن فاطمه که سیره‌اش تفسیر قرآن است
هم آیات جهادش را و هم آیات تقوا را

بلی آن فاطمه که مادری کرده برای ما
و از ما دستگیری می‌کند امروز و فردا را
**
مسیر مدحِ شعرم را به سوی مرثیه انداخت
خدا لعنت کند آن ضرب دست بی محابا را

نمی‌دانم که سیلی با رُخش... اصلاً چه می‌گویم؟!
که حتی گل اذیت می‌کند آن روی حورا را

دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا
میان شعله‌ها تنها صدا زد نامِ بابا را

کنار بسترش با گریه می‌گفتند اطفالش:
به دامن گیر مادرجان سرِ آشفته‌ی ما را

گره وا می‌کند از کار شیعه، گریه بر مادر
مگیر از ما خدایا روضه‌ی امّ‌ابیها را

#علی_مقدم

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

10 Nov, 07:05


#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_مدح

خدا از خلقتت در عالَم هستی هدف دارد
غبار پایتان بر کل این خلقت شرف دارد

گران‌سنگ‌اند گوهرهای دامان عفافِ تو
چه گوهرهای شهواری* خدا در این صدف دارد

نسیم گلشن جنت خبر آورده بر مریم
که از عطر عفاف تو شمیمی هرطرف دارد

به دست ساقی کوثر شود سیراب در محشر
کسی که رشته‌ای از چادر مهرت به کف دارد

از آن روزی که فریادت میان آسمان پیچید
مدینه بر لبانش از خجالت وا اسف دارد

یقین دارم که خاک تربتت ای گوهر هستی!
زقطره قطره‌ی اشک علی دُرّ نجف دارد
* *
اگر غمناله‌های «یا بُنَیَّ...» می‌زند مادر
«حسینی بی سرافتاده» به روی خاکِ طف دارد

«وفایی!» روز محشر فاطمه در محضر داور
دلی پُر درد، از آن ظالمانِ ناخلف دارد

#سیدهاشم_وفایی

*شهوار: شایسته و لایق

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

10 Nov, 07:05


#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#شعر_پایداری

جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود

بشر از لطف خداوند مکدر می‌شد
شرم می‌کرد اگر صاحب دختر می‌شد

اشک، لالایی بی واژه‌ی مادرها بود
گورِ بی فاتحه، گهواره‌ی دخترها بود

ناگهان یک نفر این قائله را بر هم زد
(عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد)

آن‌که بر شانه‌ی خود پرچم اسلام گرفت
دخترش فاطمه، بانوی جهان نام گرفت

عشق را طبع خداوند به توصیف آورد
شرف هر دوجهان... فاطمه تشریف آورد

سیده، محترمه، ممتحنه، حنانه
حانیه، عالمه، اُم النجبا، ریحانه

عطر او آمد و عالَم نفسی تازه گرفت
و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت

شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد
زن به شکرانه‌ی او چادر شوکت سر کرد

خواست تا خیرکثیرش به دوعالَم برسد
تا عقیق شرف الشمس به خاتم برسد...

مادرانه به طرفداری احمد برخاست
تا ابوجهل سرِ عقل بیاید، برخاست

جلوه‌ای کرد و دلیل «زَهَقَ الباطل» شد
و از آن نور، سه آیه به زمین نازل شد

بی‌گمان بولهب آن‌روز پُر از واهمه بود
دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود
* *
بنویسید که معصومه‌ی عصمت زهراست
سند محکم اثبات نبوت زهراست

دختری که لقبِ اُم ابیها دارد
پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد

و خداوند اگر «وَاعتَصِموا» می‌گوید
از کرامات نخ چادر او می‌گوید

سوره‌ی دهر چنین گفته به مدحش سخنی
تا ابد، دهر نبیند به خود این‌گونه زنی

نه فقط جلوه‌ی او سوره‌ی انسان آورد
چادرش یک‌شبه هفتاد مسلمان آورد

راه عرفان خداوند به او وابسته‌ست
جز درِ خانه‌ی زهرا همه درها بسته‌ست

زهد با دیدن او حسِ تفاخر دارد
قرة العین نبی، وصله به چادر دارد

همه در خدمت بانوی دوعالم بودند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند

فضه هم بود؛ ولی باز خودش نان می‌پخت
نان برای دل بی‌تاب یتیمان می‌پخت

بارها خادمه‌اش گفت به لطفت شادم
(من از آن‌روز که در بند توأم آزادم)

فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود
یعنی آیینه‌ی پیغمبر و مولا شده بود

غیر زهرا که بجز حق به کسی راغب نیست
احدی کفو علی بن ابی طالب نیست

آفتاب از افق خانه‌ی‌شان سر می‌زد
هرزمان فاطمه لبخند به حیدر می‌زد

کار او عشق علی بود؛ چه خیر العملی!
کیست خوشبخت‌ترین مرد جهان غیر علی؟!

وقت آن شد بنویسید که حجت: زهراست
سند محکم اثبات ولایت: زهراست

اولین شیعه‌ی بی‌تاب علی زهرا بود
که سراپای وجودش سپر مولا بود

یک جهان هم اگر از بیعت خود بر می‌گشت
بازهم فاطمه دور سر حیدر می‌گشت

نسل زهرا و علی، سلسله‌ی طوبی شد
میوه‌ی این شجره، نایبةُ الزهرا شد

آسمان‌ها پس از او یکسره کوکب دیدند
چادر فاطمه را برسر زینب دیدند

زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است
خطبه‌ی دم به دمش وارث تیغ دودم است

او که چون مادر خود پای ولایت مانده
یکتنه فاتحه‌ی کاخ ستم را خوانده
* *
تا ابد در دل ما هست غم عاشورا
این خبر را برسانید به تکفیری‌ها

یاعلی از لب سردار نیفتاده هنوز
علم از دست علمدار نیفتاده هنوز

کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟
پسرفاطمه کافی‌ست که فرمان بدهد

همه از خاتمه‌ی معرکه آگاه شوند
فاتحان باخبر از (( نصر من الله)) شوند

باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود
شیعه عکس العملش سخت و خشن خواهد بود

ننگ بادا به ابوجهل، به همدست یهود
لعن تاریخ به موذی گریِ آل سعود

سپر خویش کنم غیرت سرداران را
به جهانی ندهم یک وجب از ایران را

سربلندیم اگر، تکیه به دنیا نکنیم
آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم

غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده
سایه‌ی چادر او از سرمان کم نشده

بنویسید امید دل زهرا مهدی‌ست
چاره‌ی کار همه مردم دنیا مهدی‌ست

#مجید_تال

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

08 Nov, 19:23


#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی

«بلا» عظیم و «گره» کور و «امتحان» سخت است
چقدر پیروی از صاحب الزمان سخت است

شبیه هرکه به جز اوست زندگی کردیم
ولی شبیه به آقا... ! برایمان سخت است

قصور ماست اگر تحبس الدعا شده‌ایم
مقصریم که رفتن به آسمان سخت است

برای دیده‌ی هرجاییِ منِ دِلْ‌سنگ
مجالِ دیدنِ دلدار هر زمان سخت است

چقدر فاصله مانده، چقدر از او دوریم
و‌ راه رفتن با پایِ ناتوان سخت است

اگرچه غرق گناهیم، دوستش داریم
نبودن «ولیِ مهربانمان» سخت است

اگرچه دورم از او، بین روضه نزدیکم
نفس کشیدن بی روضه، بی گمان سخت است

همیشه قِصه‌ی بی مادری غم انگیز است
همیشه رفتن یک مادرِ جوان سخت است
::
ز میخ سخت‌تر، آغاز بی کسی علی‌ست
به روضه‌خوان بگو این روضه را نخوان... سخت است

به ‌پیش دیده‌ی مَردم زدند فاطمه را
اگرچه روضه عیان است، در بیان سخت است...

#رضا_تاجیک

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

08 Nov, 19:23


#جعفر_طیار_ع

دلیل پاکی دامان مادرش باشد
کسی که سیب دو نیم پیمبرش باشد

علی به داشتنش فخر می‌کند به قریش
عقیل مفتخر از درک محضرش باشد

شکوه غیرت حمزه در او تجلی یافت
شبیه آینه‌ای در برابرش باشد

به عصر جاهلیت باطناً موحد بود
کلام صادق او حُسن دیگرش باشد

میان معرکه‌ها بُرد با رسول خداست
چرا که جعفر طیار یاورش باشد

اگر شبیه علی مثل شیر می‌غرّد
رهین منت دامان مادرش باشد

کنار حضرت جبريل می‌کند پرواز
تمام کون و مکان زیر شهپرش باشد

کسی عَلَم بسپارد به حضرت قائم
که از سلاله‌ی پاک و مطهرش باشد

قسم به غربت حیدر غریب خواهد ماند
هر آن که حضرت مولا برادرش باشد

#علیرضا_خاکساری

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

08 Nov, 19:23


#امام_زمان_عج_مناجات

عصرها تلخ است بی‌تو... عصر جمعه تلخ‌تر،
از تمامِ روزهای مانده از تو بی‌خبر

از تمام عصرهای سرد پاییزی که ماند
از تمام شام‌های بی‌قرار پشت سر

می‌رسد پاییز بی‌برگی به باران بهار؟
می‌رسد شب‌های دلتنگی به دیدار سحر؟

چشم می‌دوزم به ابر بی‌قرار از پنجره
می‌رسد پس کی صدایی آشنا از پشت در؟

حتم دارم می‌شود تعبیر، خواب هر شبم
آخرِ این داستان باید بیاید یک نفر

#یوسف_رحیمی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

08 Nov, 19:23


#جعفر_طیار_ع

با نگاه لطف او آغاز کردم کار را
پس غنیمت می‌شمارم فرصت گفتار را

دست و پا گم می‌کند در پیشگاه او قلم
چون گدایی که ببیند شوکت دربار را

از فضیلت‌های او باید چگونه حرف زد؟
گفته در شأنش خداوند آیه‌ی ابرار را*

ذو الجناحینی که پیغمبر به شوق دیدنش
می‌دهد هدیه نماز جعفر طیار را

در قیامت پرچم تسبیح در دستان اوست
ای بنازم هيبت این گونه پرچمدار را

بین میدان نبرد موته میر لشکر است
او که در دستش گرفته نبض هر پیکار را

با لبان تشنه‌اش، طعم شهادت را چشید
آن‌چنان که روزه‌داری لذت افطار را...

مثل آن سَروی که با زخم تبر، تا می‌شود
داغ او خم کرده قدِّ حیدر کرار را

از مدینه می‌روم با اشک سوی علقمه
می‌کشانم با خودم این هیأت سیّار را

دست او افتاده تا پرچم نیفتد بر زمین
برده عباس از عمویش ارث، این ایثار را
::
روی نیزه چشم‌هایش سوگوار خواهر است
از زمانی که عقیله کوچه و بازار را....

#عباس_جواهری_رفیع

* از ابن عباس نقل شده که آیه (إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ) در شأن علی و فاطمه و حسن و حسین و حمزه و جعفر (علیهم‌السلام) نازل شده است.
📚مناقب آل ابی‌طالب، ج ۴، ص ٢

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

08 Nov, 19:22


#جعفر_طیار_ع

در عالم وهم آمدم این صحنه پدیدار
دیدم که نشستم به حضور دو علمدار 

دو ماه فروزنده، دو خورشید درخشان
دو میر، دو فرمانده دو سرباز فداکار

این شیرِ حسین‌بن‌علی، حضرت عباس
آن یارِ رسول مدنی، جعفر طیّار

این بهر حسین‌بن‌علی یار و برادر
این نیز برادر به علی، حیدر کرار

عباس، زده خنده به ماه رخ جعفر؛
کای جان عمو! نور دل احمد مختار!

در یاری اسلام، چنان پای فشردی
تا دست تو گردید جدا در صف پیکار

در پاسخ او جعفر طیار چنین گفت:
ای ماه بنی‌هاشم، ای مطلع‌الانوار

هم چهره نهادند به پای تو ملایک
هم بوسه‌زده دست تو را سیّد ابرار

هرچند که در موته جدا گشت دو دستم
در یاری دین از دم شمشیر شرربار

دیگر نزدند از ره کین تیر به چشمم
ای اشک همه وقف تو در مکتب ایثار

من مثل تو یک ساقی بی‌آب نبودم
ای داغ لبانت به روی آب، پدیدار

سرو قد من بر سر نی رفت چو خورشید
نخل قد تو از سر زین گشت نگون‌سار

من خجلت بی‌آبی طفلان نکشیدم
اشک تو از این غصه روان بود به رخسار

باید که بگریند شهیدان همه تا حشر
در علقمه بر زخم فراوان تو بسیار

یک لحظه تو از دست و سر و چشم گذشتی
گشتی به جگر تیر بلا را تو خریدار

بی‌دستی تو باعث آن شد که ز هرسو
آید به تنت زخم روی زخم، دگربار

بگریست اگر در غم من چشم پیمبر
بشکست غم تو کمر از حجّت دادار

در ماتم من اشک علی ریخت به صورت
در ماتم تو فاطمه گردید عزادار

این فخر، مرا بس که به جنّت بزنم پر
همراه تو ای فرش رهت دیدۀ احرار

زیبد که ببالیم به افواج ملایک
تو حضرت عباسی و من جعفر طیّار

من باب جهاد استم و تو باب حسینی
یابند ز تو در حرم خون خدا بار

«میثم» به ثنای علی و آل کند فخر
خورده است به طبعش نفس میثم تمار

#غلامرضا_سازگار

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

08 Nov, 19:22


#جعفر_طیار_ع

چون در طواف عاشقی بال‌وپر آوردی
پروانه‌وار از پیله‌ی غم سر برآوردی

ققنوس‌وش از لابه‌لای شعله‌های نفس
با تکیه بر آرامش و ایمان زر آوردی

چون چشم‌گفتن‌ از دهان تو نمی‌افتاد
نقش رضایت بر لب پیغمبر آوردی

هرجا علم را روی دوش خود مکان دادی
در یاری دین خدا یک‌لشکر آوردی

با شمّه‌ای از سوره‌ی اعجاز چشمانت
یک‌قوم را در زمره‌ی ایمان درآوردی

روزی که چشم شهر روشن از حضورت شد
با خود بشارت‌های فتح خیبر آوردی

هروقت که در عرش مهمان خدا بودی
از باغ جنت میوه‌های نوبر آوردی

در زخم‌های موته و در مسجد و در عشق
از هر طریقی اقتدا بر حیدر آوردی

ای خمره‌ی سربسته‌ی ناب چهل‌ساله
در ساغر خود جرعه‌جرعه کوثر آوردی

وقت شفاعت دست تو خالی نمی‌ماند
وقتی دودست خویش را تا محشر آوردی

#مجتبی_خرسندی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

08 Nov, 19:22


#جعفر_طیار_ع

آنکه دهان ز بردن نامش معطر است
شمس وفا، معلم عباس، جعفر است

مردی چنان سترگ که در منظر رسول
برگشتنش مساوی با فتح خیبر است

در محضرش جمیع عبادات انس و جان
با ذکر رکعتی ز نمازش برابر است

گر لحظه شهید شدن روزه‌دار بود
تا لَمحهٔ ابد همه سیراب کوثر است

بگرفت بال و جعفر طیار پر گشود
وقتی جدا دو دست عزیزش ز پیکر است

تثلیث اگر مقابل توحید رنگ باخت
از نور اوست، او که رسول پیمبر است

سیمرغ آسمان ولا جعفر است او
بگشوده بال‌هاش در آفاق محشر است

از بال‌های او چه بگویم که روز حشر
بر پیکر محب علی سایه‌گستر است

جعفر اگر که بود، نمی‌دید هیچ‌کس
در کوچه‌ها طناب به دستان حیدر است

جعفر اگر که بود نمی‌گفت هیچ‌کس
پهلو گرفته زورق* زهرای اطهر است

#محمود_حبیبی_کسبی

*زورق: کشتی کوچک، قایق

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

08 Nov, 19:22


#جعفر_طیار_ع

باز کردم دفتر گل را به رویم بارها
دیدم عطر ناب تو پیچیده در گلزارها

بر زبانم نام تو یک بار جاری شد، ولی
از تو باید گفت چون قند مکرر، بارها

جعفر طیاری و در آسمان و در زمین
محو و مبهوت تو باشد ثابت و سیارها

از زمانی که دل خود را سپردی بر رسول
جا گرفتی چون علی در سینه‌ی دلدارها

چهره و اخلاق تو وقتی شبیه مصطفی است
باید از خوی تو بنویسد ملک طومارها

گوهر نورانی قدر و مقامت دیدنی‌ست
آفتاب حُسن تو افتاده بر دیوارها

این نمازی که ز تو مانده به عالم یادگار
واکند در عالم هستی گره از کارها

درکنار حضرت حمزه شدی یار رسول
موج زد خون تو و جوشیده شد عمارها

روز مردی و شجاعت، بین توفان نبرد
انعکاس از تو گرفته جلوه‌ی ایثارها

ای زلال معرفت! ای چشمه ی جوشان عشق!
بُردی از آئینه‌ی دین مبین زنگارها

تا به معراج شهادت رفتی و با رفتنت
موج نور انداختی بر روی گل رخسارها

پرچم از دستت نیفتاد و دو دست تو فتاد
می‌درخشد نام تو در صدر پرچمدارها

می‌برد این مرثیه ما را کنار علقمه
می‌دهد سر پنجه‌ی غم بر دلم آزارها

التفاتی بر «وفایی» کن که ای روح بهار
گل شوند از یک نگاه تو تمام خارها

#سیدهاشم_وفایی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

08 Nov, 19:21


#جعفر_طیار_ع

شب در اعماق رنج و غصه نهان
از طلوع سحر نبود نشان

شد زمانسوز لحظه‌های زمین
شد زمین‌گیر برهه‌های زمان

رمه‌ها در هراس از گرگان
گرگ‌ها در کمین جان شبان

برگ‌ها مستعد افتادن
فصل‌ها منتظر برای خزان

وادی امن غرق بی امنی
و امین خدا نداشت امان

زخم‌ها برده هوش از یاسر
سنگ‌ها برده از بلال توان

ناگهان سید عرب رسول خدا
حضرت مصطفی پیامبر جان

گفت هجرت کنند با جعفر
مؤمنان، بهترین اهل جهان

تا که راحت شوند اهل یقین
نفسی از فشار، از طغیان

تا که ننشیند آن جوانان را
گردی از شرک و ظلم بر دامان

تا که افتد حقیقت اسلام
آن سوی مرز مکه در جریان

حبشه خطه‌ای پُر از رحمت
حبشه کشوری پر از باران

حبشه همچو باغ‌های گل
حبشه مثل چشمه‌ها جوشان

حبشه بود گرم استقبال
از دل روشن مسلمانان

کاش بعد از نبی دل زهرا
داشت آرام و صبر و اطمینان

یا که می‌شد که از مدینه رود
تا به شهری دگر شود مهمان

این مدینه که جای ماندن نیست
برود او سوی کدام مکان

سرد و دلگیر شهر چون زندان
مردم شهر مثل زندانبان

گفته شد روز گریه کن یا شب
گفته شد اینقدر نشو گریان

گاه از داغ مصطفی دلخون
گاه بر حال مرتضی گریان

گاه اندوه را فرو می‌خورد
گاه می‌آمد از ستم به زبان

گاه می‌گفت یا رسول الله
شده این کینه‌ها پس از تو عیان

کاش بودند حمزه و جعفر
تا حمایت کنند از حقمان

الغرض این قبیل خاطره‌ها
می‌کند اشک را ز دیده روان

#جواد_محمدزمانی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

08 Nov, 19:21


به مناسبت ۶ جمادی الاولی
سالروز شهادت جناب #جعفر_طیار_ع


به معنی کلمه با علی برادر بود
به خُلق و خَلق، تو گویی خودِ پیمبر بود

هم اهل فضل و ادب بود هم شجاعت داشت
هم اهل خلوت شب بود هم سخنور بود

به وقت نطق و خطابه فصیح بود و بلیغ
به وقت معرکه مردافکن و دلاور بود

کسی که بت نپرستید پیش از اسلامش
و از دروغ و شراب و زنا مطهّر بود

کسی که بس که کرم کرد ابوالمساکین شد
کسی که بس که جگر داشت مثل حیدر بود

کسی که ورد زبان شد مرام هاشمی‌اش
کسی که معرفتش از قریشیان سر بود

پس از علی که خودش آبروی اسلام است
نخست مرد مسلمان، جناب جعفر بود

کسی که موقع هجرت به جانب حبشه
مهاجران خدا را امیر و رهبر بود

به وقت حیله و نیرنگ کافران قریش
به پشتوانه‌ی آیات، دافع شر بود

زبان گشود و تلاوت نمود از مریم
که وحیِ آمده را آیه آیه از بر بود

چنان به منطق او سر سپرد نجاشی
که از شنیدن آیات، چشم او تر بود

چگونه مدح بگویم که مادح این مرد
خدا به وسعت آیات روح‌پرور بود

به رغم توطئه کتمان نشد فضایل او
که هر فضیلت او در هزار دفتر بود

کسی که بعد خدا و چهارده معصوم
روایت است که بر کائنات سرور بود

کسی که شادی دیدار او برای نبی
به قدر شادی‌اش از فتح جنگ خیبر بود

نبرد موته که شد از میان سرداران
جناب جعفر طیار امیر لشکر بود

دلاورانه به هم زد سپاه دشمن را
حریف یک‌تنه‌ی تیغ و تیر و خنجر بود

میان لشکری از دشمنان محاصره شد
شمار دشمن او چندصدبرابر بود

به پای حفظ عَلَم هر دو دست خود را داد
دو دست رفت و علم همچنان فراتر بود

نوشته‌اند که لبخند شد تمام تنش
در آن دمی که نفس‌هاش رو به آخر بود

نوشته‌اند که او روزه بود و لب‌تشنه
میان معرکه در خون خود شناور بود

نوشته‌اند که فرموده است پیغمبر:
به جای دست به روی دو شانه‌اش پر بود

نوشته‌اند که آهی کشید حیدر و گفت
در آن زمان که بدون پناه و یاور بود:

که بیعت از سر جبر و ستم نمی‌کردم
در این میانه اگر حمزه یا که جعفر بود

#علی_سلیمیان

در روایتی امام صادق (علیه السّلام) از امام باقر (علیه السّلام) نقل می‌فرمایند: هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) خبر شهادت جعفر بن ابی‌طالب و زید بن حارثه را شنید، وقتی داخل خانه می‌شد بسیار گریه می‌کرد و می‌فرمود: آن دو، هم سخن و مونس من بودند پس مرگ آمد و آنها را برد.
📚 مُسكّن الفؤاد شهيد ثانى، ص 106

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

08 Nov, 19:21


به مناسبت ۶ جمادی الاولی
سالروز شهادت جناب #جعفر_طیار_ع


پرنده پر زد و پرواز کرد از چینۀ دیوار
دل تنگم صدا می‌زد: مرا همزاد خود پندار

خوشا مشتاق تو آغوش باز آسمان باشد
خوشا پرواز، پروازی رها بر روی گندمزار

که لطف دیگری دارد از آن بالا نظر کردن
به پستی‌های این دهکورۀ ناچیز بی‌مقدار

خدا در هر مکان حس می‌شود اما از آن بالا
به ما نزدیک‌تر، نزدیک‌تر هم می‌شود انگار

خدا پرواز بر بام بهشتش را عنایت کرد
به مقطوع‌الیدینِ جنگ موته، جعفر طیار

همان ماهی که کسب فیض کرد از محضر خورشید
که حتی شب به نورانیت او می‌کند اقرار

سخاوت‌های آن دست کریمش نُقل هر محفل
کرامت‌های او بوده است نَقل کوچه و بازار

کسی در فکر تطمیعش نیفتاده‌ست، نه هرگز
که عبد مصطفی کی بوده عبد درهم و دینار؟

همه دارایی‌اش را پای این یک جمله می‌بخشد
شده ره‌توشه عقبای او «الجار ثم الدار»

اگر در راه حاجاتت هزاران پیچ و خم دیدی
مسیر استجابت، با نمازش می‌شود هموار

نماز جعفر طیار چون گنجینۀ نور است
در گنجینه را وا کن از آن ذکر و دعا بردار

تمام لحظه‌ها سمت خدا بار سفر بسته‌ست
چه فرقی می‌کند جزو مهاجر بود یا انصار؟

که هجرت کرده بود از خود، جهاد اکبر این بوده‌ست
تمام لحظه‌ها با نفس اماره‌ست در پیکار

«فَمَن... يَرجُو لِقَاءَ رَبِّهِ» در شأن او بوده
«فَمِنهُم مَن قَضَىٰ نَحْبَه» از او می‌گفت دیگر بار

فیُشبه بالنبی خَلقه، فیُشبه بالنبی خُلقه
نبی بوده‌ست در صورت، نبی بوده‌ست در رفتار

قصیده بر ضریح چشم‌هایش می‌زند بوسه
به استقبال آن دلداده می‌آید پیمبروار

زمان رجعتش از وادی غربت مصادف شد
به فتح قلعۀ خیبر، به دست قامع الکفار

هلا برخیز حَسّان! طبع شعرت را شکوفا کن
بخوان از پاکی طیّار و از بی‌باکی کرّار

از آن سو کوه می‌آمد از این سو مرد دریا دل
بلال! الله اکبر سر بده در لحظۀ دیدار

ولی دلخونم از تحریف، از تحریفِ زیبایی
ولی دلگیرم از تاریخ، از تاریخ پنهان‌کار

معاذ ابن جبل عقد اخوت خوانده با جعفر؟!
معاذ الله از این نسبت، از این گفتار استغفار

تو تنها با علی بودی برادر، با علی تنها
حریم «خلوت دل نیست جای صحبت اغیار»

به جنگ موته رفتی و علی چشم انتظار تو...
خبر آمد خبر چون شعله‌ای افتاد بر نیزار

خبر خونین خبر سنگین خبر اشک و خبر تلخ است
خبر آمد خبر در خاک و خون غلتیدن سردار

که اوج روضه این شد با دهان روزه جان دادی
خبر می‌گفت با جام شهادت کرده‌ای افطار

دم رفتن همه دیدند پرچم بین دستت بود
خبر می‌گفت از افتادن دستان پرچمدار

دو بال سرخ از یاقوت داری جای دستانت
فدای آن همه از خود گذشتن، آن همه ایثار

پس از تو انکسار از چهرۀ شیر خدا می‌ریخت
پس از تو می‌شود هفت آسمان روی دلش آوار

الهی اینچنین داغی نبیند هیچ‌کس هرگز
الهی اینچنین داغی نگردد باز هم تکرار

نباشی گرگ‌ها بی‌شک نقاب از چهره می‌گیرند
پس از تو عرصه بر شیر خدا هم می‌شود دشوار

اگر در ماجرای کوچه شمشیر علی بودی
کجا دستان مولا بسته می‌گردید بالاجبار

اگر بودی اگر که جای زهرا خطبه می‌خواندی
میان شعرها دیگر نمی‌شد حرفی از مسمار

نبودی، روزهای بعد تو تاریک شد تاریک
حقیقت همچنان خورشید بود، انکار شد انکار

علی آن روزها در غصۀ هجران تو می‌سوخت
شهادت می‌دهد روز قیامت آن در و دیوار

#عباس_همتی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

08 Nov, 19:20


تقدیم به #مادران_شهدا
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب

سلام بر دل غمبار مادران شهید
به دیده‌های گهربار مادران شهید

چقدر کم بنوشتیم و کم سرودیم از
غم صبوری بسیار مادران شهید

به قطره قطره‌ی خون‌های ریخته بر خاک
همیشه‌ایم بدهکار مادران شهید

بگو که کوه زند تکیه وقت طغیان‌ها
به شانه‌های سبکبار مادران شهید

بگو که سرو کند اقتدا به طوفان‌ها
به قامت چو سپیدار مادران شهید

جوان بزرگ کنی و فدا کنی آخر
بنازم این همه ایثار مادران شهید
::
نشسته روبروی چار صورت قبرش
همان که هست علمدار مادران شهید

همان که مادر غم‌پرور ابوالفضل است
دعای ام‌بنین یار مادران شهید…

#محمدحسین_مهدی_پناه

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

08 Nov, 19:20


مادر شهید لبنانی:
📹 فرزندم فدای سید، داغ اصلی ما داغ شهادت اوست

🔸سلام من را به سید برسان، تنها غم او بود که ما را شکسته کرد.
🔸با این افتخار من می‌خواهم سید حسن را یاری دهم.
🔸تو فدای سید، اما غم او ما را شکسته کرد.
🔸حتی یک قطره اشک برایت نمی‌ریزم، اشک من تنها برای امام حسین (ع) است.
↳ @hoseinieh_net

اشعار آیینی حسینیه

07 Nov, 16:02


با حسرت و غم می‌گذرد هر روزم
دلتنگم و چشم بر حرم می‌دوزم
هر هفته #شب_جمعه شبیه آتش
از داغ فراقِ کربلا می‌سوزم!

#مرضیه_عاطفی
↳ @hoseinieh_net

اشعار آیینی حسینیه

07 Nov, 16:02


#امام_حسین_ع_مناجات

عزیز فاطمه! جان جهان به قربانت
سلام بر لب عطشان و چشم گریانت

سلام بر تن مجروح و حلق مذبوحت
سلام بر سر خونین و جسم عریانت

سلام بر جگر خون و داغ‌های دلت
سلام بر شرف و غیرت جوانانت

سلام بر دُر دندان و غنچۀ دهنت
سلام بر لب خونین و صوت قرآنت

سلام بر علی اصغر که وقت جان دادن
به خنده داد تسلاّ به قلب سوزانت

سلام بر لحظات وداع اکبر تو
که وقت رفتن او، رفت از بدن جانت

سلام بر دل زینب که پیش دیدۀ او
عدو ز چار طرف کرد سنگبارانت

عجیب نیست اگر خصم را کنی سیراب
سجیّه‌ات کرم و عادت است احسانت

#غلامرضا_سازگار

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

07 Nov, 16:02


#امام_حسین_ع_مناجات

مجنونم و این عشق تدبُّر شدنی نیست
دیوانه‌ی کوی تو تمسخُرشدنی نیست

گفتند بهشت است، ولی بهتر از آن است
بین الحرمین تو تصوُّر‌شدنی نیست

وصل تو‌ میسّرشدنی هست ولی تا
من دور نگردم ز تکبُّر، شدنی نیست

رزق تو کم و بیش به من می‌رسد ارباب
نانی که به من می‌دهی آجُرشدنی نیست

آبم بدهی یا ندهی، هرچه تو خواهی
این تشنه‌لب از دست تو دلخورشدنی نیست

از خانه‌ی خود دور نینداز گدا را
این کاسه‌ی خالی همه جا پُرشدنی نیست

باید بپذیریّ و بخواهی تو، وگرنه
این سنگِ سیه‌دل بخدا دُرشدنی نیست

می‌شد دل من نرم شود، بشکند اما
وقتی نخورَد شیشه تلنگُر، شدنی نیست

#محسن_ناصحی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

07 Nov, 16:02


#زبان_حال_حضرت_زینب_س
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام

سلام حُسنِ زمین و زمان... سلام حسین
سَرت سلامت و ماهِ رُخت تمام، حسین!

چقدر دور سَرت آفتاب می‌گردد
ستاره‌ها همه محوِ تو صبح و شام... حسین!

تو سَروَری و عجب نیست پیشِ پای سَرت
بِایستند درختان به احترام، حسین!

سَرت به نیزه بلند است در برابرِ من...
چنان بلند! که شد رَشکِ خاص و عام، حسین!

تنت به سایه‌ی خورشید، گرمِ بخشش و بذل!
نماند پیرهنت هم در ازدحام، حسین!

کجاست پیرهنت؟ آن دوای چشمِ تَرم!
مگر طلوع کند در میان شام! حسین!

همان که خونی و خاکی، به وقتِ صبحِ ظهور
عَلم شود به دوعالم، علی الدوام! حسین!

"سَرم خوشست و به بانگِ بلند می‌گویم"
همیشه درد "حسین" است و التیام، "حسین"

#عارفه_دهقانی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

07 Nov, 16:02


#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_حسین_ع_شهادت
#اصحاب_امام_حسین_ع

باز #شب_جمعه و موکب نعم الحبیب
نام تو بردم وزید از نفسم بوی سیب

شور به پا کرده در هیأت انصار عشق
روضۀ هل من معین، نالۀ أمن یجیب

عشق، نفس‌گیر شد سینه‌زنت پیر شد
زود بیا - دیر شد - بر سر نعش حبیب

مهلت ما سررسید لحظۀ آخر رسید
تا نفسی مانده أوصیکَ بِهذا الغریب

«گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق»
می‌شنوی نوحه‌ای در غم شیب الخضیب:

«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
::

آتش عشق است و نیست حرفِ صغیر و کبیر
در طلبت هستی‌ام سوخت أَجِر یا مُجیر

پیر و جوان می‌رسند سینه‌زنان می‌رسند
به کربلا با دَمِ «ای که به عشقت اسیر...»

شور جوانی‌ست این، سوز نهانی‌ست این
تپیده در خاک و خون به پای نعم الامیر

راز رشید من است کاش شهیدت شود
شیر من از کودکی با غم تو خورده شیر

رفت گلم؛ والسلام سایۀ تو مستدام
ای دل من در خیام شورِ دمادم بگیر:

«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
::

خسته‌ام از این قفس ناله زنم در قنوت
أغثنی یا مُخرِجَ یونُسَ مِن بطنِ حوت

یار، مرا می‌خرد دل ز قفس می‌پرد
عشق، مرا می‌برد تا ملکوت از قنوت

عمر من از کودکی سر شده با این امید
می‌شوم آیا شهید؟ با تو و در پیش روت؟

قصۀ ما تازه نیست... این زره اندازه نیست...
کاش بلندم کند دست تو بعد از سقوط

ذکر مصیبات یار خاصه دمِ احتضار
می‌دهدم شستشو به جای غسل و هنوط

«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
::

نور خدا را ببین در سحرِ کوه طور
سوز مناجات کیست؟ یَبعثُ مَن فی القبور

گرم نماز شب‌اند دلخوشی زینب‌اند
محفل یاران عشق هیأت اصحاب نور

دشت، سراسر سکوت وجه خدا در قنوت
إنَّ لک فی النهار... آه از آن نفخ صور

ناشئةُالیل هم تشنۀ ترتیل توست
إنَّ لک فی النهار... آه که یوم النّشور...

إنَّ لک فی النهار... رأس تو بر روی نی
إنَّ لک فی النهار... رأس تو کنج تنور

«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
::

عرش خدا ولوله ارض و سما در قیام
«وای حسین کشته شد» روضه همین والسلام

ماه محرم کجاست؟ صاحب این دم کجاست؟
سینه‌زنان را ببین در عطش انتقام

روضه به آخر رسید گریه ولی ناتمام
نالۀ جانسوز کیست از حرمت صبح و شام؟

و أهلُکَ کالعَبید و صُفِّدوا فی الحدید
باید از اینجا به بعد روضه بخواند امام

«تا تو شدی کشته ما بی‌سر و سامان شدیم»
غلغله شد در حرم ولوله شد در خیام

«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
::

اول دلتنگی است تازه شب آخری
چه کردی ای روضه‌خوان چه کردی ای منبری

«ای که به عشقت دچار»... «عجب گلی روزگار»...
بر لب ما سال‌هاست که می‌کند دلبری

«عشرت عالم فروخت» هر که دمی دید سوخت
رأس تو را در تنور خونی و خاکستری

«جان یارالی جان حسین حامی قرآن حسین»
می‌کُشدم داغ تو... خاصه اگر آذری...

با تو اگر سرنوشت برد مرا در بهشت
باز بسوزاندم این دو دمِ کوثری:

«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»

#حسن_بیاتانی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

07 Nov, 16:02


#امام_حسین_ع_مدح
#امام_حسین_ع_مناجات
#شعر_پایداری

باز باران است، بارانِ حسین بن علی
عاشقان! جانِ شما، جانِ حسین بن علی

خواه بر بالایِ زین و خواه در میدانِ مین
جان اگر جان است قربانِ حسین بن علی

شمرها آغوش وا کردند، اما باک نیست
وعدۀ ما دور میدانِ حسین بن علی...

در همین عصرِ بلا پیچیده عطرِ کربلا
عطرِ باران، صوتِ قرآنِ حسین بن علی

پرچم بیداد را روزی به آتش می‌کشد
شعله‌های عشقِ سوزانِ حسین بن علی

قدسیان از سفره‌اش نان و نمک خوردند و ما
تا ابد هستیم بر خوانِ حسین بن علی

هر کجا عشق است نام او طنین‌انداز شد
در جهان برپاست طوفانِ حسین بن علی

هر کجای خاکِ من بوی شهادت می‌دهد
عشقم ایران است، ایرانِ حسین بن علی

گفته بودی «مرد را دردی اگر باشد خوش است»
دردهای ما و درمانِ حسین بن علی

دست بالا کن ببین لبیک‌گویان آمدند
نوجوانان و جوانانِ حسین بن علی

دست بالا کن بگو این بار با صوتی جلی:
دست‌های ما به دامانِ حسین بن علی

#ناصر_حامدی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

07 Nov, 14:43


🌷تقدیم به #مدافعان_حرم عمه سادات (س)

اینان که به راه حفظ دین هم‌قَسَم‌اند
در بین زمین و آسمان محترم‌اند
در دست، شرفنامه‌ی غیرت دارند
مردان خدا، مدافعان حرم‌اند

#سیدهاشم_وفایی
↳ @hoseinieh_net

اشعار آیینی حسینیه

07 Nov, 14:42


تقدیم به #مدافعان_حرم عمه سادات (س)

سر سجاده بودی که شنیدی وقت تکبیره
شنیدی تو دل مادر، داره یه بچه می‌میره

تو فکر ساختن بودی خبر اما خرابت کرد
خبر آتیش به جونت زد که مثل شمع آبت کرد

برای بودن و موندن، جوونیت رو کفن کردی
به جای رخت دامادی، لباس رزم تن کردی

توکل کردی و رفتی، مرام عاشقا ساده‌ست
اگه غم لشکر آورده، سپاه عشق آماده‌ست

"پای دلدادگیت موندی، تا آخر مرد و مردونه
برای هرچی که داره، به تو این خاک مدیونه"

میون خردل و باروت، میون تیر و خمپاره
عَلَم رو دوش یه مرده، عَلَم دستِ یه سرداره

تو اهل کربلا هستی، که زخمت تشنه‌ی تیره
یقین دارم که دستت رو، خود عباس می‌گیره

آدم وقتی که عاشق شد، با جونش می‌خره دردو
تو رفتی تا که بعضی‌ها، بفهمن معنی مردو

تو از نسل همونایی که پای عشق وایسادن
حالا نسل من آماده‌ست، برای درس پس دادن

"پای دلدادگیت موندی، تا آخر مرد و مردونه
برای هرچی که داره، به تو این خاک مدیونه"

#علی_فردوسی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

06 Nov, 13:43


#حضرت_زینب_س_مدح

گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری

گفتیم دختر اسدالله غالبی
‌ایام کوفه آمد و دیدیم، حیدری

تو از زمان کودکی‌ات تا بزرگی‌ات
شیواترین مُفَسِّر الله اکبری

تو از کدام طایفه هستی که مستقیم
فیض از حضور علم خداوند می‌بری

بر شانه‌های سبز تو بار رسالت است
تو اولین پیمبر بعد از پیمبری

ای آفتاب روشن شب‌های کربلا
ای زینب مدینه و زهرای کربلا
::
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...

غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیده‌ایم
در انعکاس‌ آینه‌های زلال تو

نزدیک سایه‌های عبورت نمی‌شویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟

گیرم که خیمۀ تو به تاراج رفته است
گنجینه‌های باغ بهشت است مال تو

از گوشه‌های چشم تو، ساحل درست شد
از سایۀ عفاف تو، محمل درست شد
::
ای سایۀ بلند اباالفضل بر سرت
ای بال جبرئیل گلستان معبرت

مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید
از بس که چون هلال گذشت از برابرت

شب‌زنده‌دارِ شامِ غریبانِ کربلا!
دل‌بستۀ نماز شب تو برادرت

ای خطبۀ رسای تو نهج‌البلاغه‌ات
وی محمل بدون جهاز تو منبرت

ای قلۀ نجابت و ایثار جای تو
عطر حضور فاطمه دارد صدای تو

#علی_اکبر_لطیفیان

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

06 Nov, 13:43


#حضرت_زینب_س_مدح

چشم و چراغ و روشنی خانه می‌شود
دلگرمی و طراوت کاشانه می‌شود

زیباترین تبسم گل‌هاست بر لبش
با او هوای خانه صمیمانه می‌شود

در جان غنچه شوق شکفتن نشانده است
زلف بنفشه با نفسش شانه می‌شود

عطر پرندگی همه‌جا می‌پراکند
تا بال چادرش پر پروانه می‌شود

دختر که هست، خانه پر از عطر آسمان
دختر که هست، خانه پریخانه می‌شود

زهرا، بهار خلقت و ریحانة النبی‌ست
زینب، بهار خانۀ ریحانه می‌شود

زینب تبسم لب پیغمبر خداست
هر دختری که کوثر طاها نمی‌شود

عمری تمام، سنگ صبور دل علی‌ست
بی او تمام فاطمه، معنا نمی‌شود

یک لحظه از امام زمانش جدا نشد
آری نماز عشق، فُرادا نمی‌شود

زینب‌تر از همیشه و زهراتر از همه‌ست
با او حسینِ فاطمه تنها نمی‌شود

از صبر او ملائکه غرق شگفتی‌اند
صبری چنین، هرآینه پیدا نمی‌شود

در تندبار حادثه‌ها ایستاده است
درمانده از مصائب و غم‌ها نمی‌شود

حتی اگر که لشکر خصم است، صف‌به‌صف
وقت ستیز، اهل مدارا نمی‌شود

بُرّنده تیغ خطبۀ او همچو ذوالفقار
زخم آن‌چنان زند که مداوا نمی‌شود

او جان حیدر است و به هنگامۀ خروش
توفنده‌تر از او دل دریا نمی‌شود

این خطبه‌ها، چکاچک شمشیر مرتضاست
ورنه خطابه این همه غَرّا نمی‌شود:

«رنگ و ریای فتنه‌تان یابن عاص‌ها!
دیگر حریف غربت مولا نمی‌شود!

این‌بار روی نی سر قرآن ناطق است
این محشر است و ختم به اینجا نمی‌شود

پنداشتید سِرّ غریبی مرتضی
حتی به روی نیزه هم افشا نمی‌شود؟

پنداشتید آن همه تزویر و زور و زر
حتی به روز واقعه رسوا نمی‌شود؟

پنداشتید ظلمت این شامِ روسیاه
پاینده است و نوبت فردا نمی‌شود؟

کاخ یزید خاک یزید است و آن‌چنان،
زیر و زبر شده‌ست که برپا نمی‌شود

ای شام! آفتاب حقیقت دمیدنی‌ست
صبحی چنان قریب که حاشا نمی‌شود»

#یوسف_رحیمی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

06 Nov, 13:42


#حضرت_زینب_س_مدح

قسم به ماه، به خورشید، آسمانی تو
در احتجاب‌ترین نور جاودانی تو

کدام واژه به توصیف تو سزاوار است؟!
فراتر از سخنی؛ اوج هر بیانی تو

چه چیز بهتر از این در ستایشت بانو
که بعد مادر خود سرور زنانی تو

کدام پاکی و عفت که وامدار تو نیست
برای لفظ حیا مظهر عیانی تو

به ذوالفقار علی در حماسه‌ها سوگند
رساترین و برنده‌ترین زبانی تو

رسالت تو صبوری‌ست در نهایت شکر
که سربلندتر از هرچه امتحانی تو

امانت همه‌ی انبیا به دوش تو بود
که انتظار تمام پیمبرانی تو

عقیله، کامله، ام المصائبی زینب
که هست شرح مفصل بر این معانی؟ تو

هزار بار برای خدا شهید شدی
خدا هر‌ آنچه که می‌خواست از تو، آنی تو

کدام حنجره در سوگ تو نمی‌سوزد؟
که جانگدازترین لحن روضه‌خوانی تو

#محمدحسن_بیات_لو

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

06 Nov, 13:42


#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت

جهان نداشت صفایی، اگر نیامده بودی
نبود عقده‌گشایی، اگر نیامده بودی

ز محشری که به‌پا کرده رنگ و بوی محرم
نمانده بود بقایی، اگر نیامده بودی

نوای نای غریبان به کربلای شجاعت
نداشت شور و نوایی، اگر نیامده بودی

به هم‌نوایی و تسکین کاروان اسیران
نبود راهنمایی، اگر نیامده بودی

نمی‌شکست بُت زور و زر به دست کلامت
ز خطبه‌های خدایی، اگر نیامده بودی..

ز کوچه‌های رسالت، به گوش اهل حقیقت
نمی‌رسید صدایی، اگر نیامده بودی..

خوش آمدی که حضورت دلیل رونق دین شد
جهان نداشت صفایی، اگر نیامده بودی

#عبدالعلی_صادقی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

06 Nov, 07:58


#حضرت_زینب_س_مدح

سوگند به هر کلام زینب، یارب
بر ذکر علی الدوام زینب، یارب
از کار فرج گره‌گشایی فرما
امشب تو به احترام زینب، یارب

#سیدمجتبی_شجاع
↳ @hoseinieh_net

اشعار آیینی حسینیه

06 Nov, 07:23


#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت

آنان که مشق اشک مرتب نوشته‌اند
با خط عشق این همه مطلب نوشته‌اند
آنان که بال گریه در آورده‌اند را
هم دوش انبیاءِ مقرب نوشته‌اند
این چند خط مختصر اما مفید را
هر روز خوانده‌اند که هر شب نوشته‌اند
تقدیر دو پیالۀ ما را هزار سال
پیش از شروع گریه لبالب نوشته‌اند
تکلیف چشم‌های مرا از همان نخست
از روی اشک حضرت زینب نوشته‌اند

یعنی که تشنگی‌ام از این مشرب است و بس
یعنی امام گریۀ ما زینب است و بس

ای دختر تجلی توحید آمدی
ای ماه! روی دامن خورشید آمدی
ای لاله‌ای که قبل شکوفایی‌ات حسین
هرگز چنین شکفته نخندید، آمدی
هر چند در حجاب ولایت نهفته‌ای
روشن‌تر از تمام موالید آمدی
در خانۀ زمینی زهره از آسمان
ای ماه! ای ستارۀ ناهید! آمدی
راهی دراز را به هوای برادرت
با صد هزار آرزو - امید آمدی

از نسل آفتابی و مهتاب در حجاب
پلکی بزن به روی برادر کمی بتاب

آیینه نیست این که نشسته برابرت
هم شکل توست، مثل پدر، مثل مادرت
سیب بهشت، سیب علی، سیب فاطمه
یک نیمه‌اش تو هستی و نیمی برادرت
نور است و نور، هر طرفی را نظر کنی
لذت ببر از این همه خورشید در برت
قلبت شبیه قبله نما دیده‌ی تو را
برده به سوی کعبۀ ابروی دلبرت

دختر شدی نه این که فقط خواهری کنی
باید برای اشک پدر مادری کنی

ای کام عرش تشنۀ یک ربنای تو
مشتاق حال راز و نیازت خدای تو
خالق یکی و عشق یکی و وفا یکی
نشنیده است گوش فلک هم دو تای تو
وقتی که رو به قبله کنی جلوه می‌کند
در آسمان هفتم حق، رد پای تو
ما نه که بوده وقت نماز شبانه‌ات
چشم امام ملتمس یک دعای تو
هر کس شهید عشق تو شد زنده می‌شود
باید بمیرد آن که نمیرد برای تو

در قدر، کس چنان تو جلیله نمی‌شود
هر بانوی عشیره عقیله نمی‌شود

چه کوچک است وسعت دنیا به چشم تو
کوچک‌تر از ستاره از این جا به چشم تو
تو از کدام پنجره دیدی که کربلا
هر "ما رأیت" بود "جمیلا" به چشم تو
انگار فصل بارش چشم تو دائمی‌ست
آخر که ریخت این همه دریا به چشم تو
در صورت سه ساله چه نقشی نشست که
شد زنده یاد صورت زهرا به چشم تو

مانند تو، که طعم بلا را چشیده است؟
دوشت هزار بار مصیبت کشیده است

قلب قرار عرش خدا بی قرار توست
نبض نظام‌بخش جهان هم‌جوار توست
تو حیدر میان حجاب و رقیه هم
چون قاب عکس کوچک زهرا کنار توست
با نیم اشاره‌ات نفس زنگ اشتران
در سینه حبس شد اگر، از اقتدار توست
با خطبه کاخ ظلم و ستم را به هم زدن
یا کار مادر تو بود یا که کار توست
با تیغۀ حجاب تو دشمن شکست خورد
این جنگ تو، حماسۀ تو، کارزار توست

یک گوشه از روایتت آیات مریم است
روز ولادت تو شروع محرم است

#محسن_عرب_خالقی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

06 Nov, 07:23


#حضرت_زینب_س_مدح

نشستم شعر بنویسم، سحر شد، ظهر شد، شب شد
نشستم از نگاه او ببینم، پیکرم تب شد

گمان کردم که او در قالب یک شعر، می‌گنجد
مضامین را به دریا ریختم، دریا لبالب شد

نشستم هرچه کردم باز دیدم دست من خالی‌ست
نشستم گریه کردم، حاصلش یک عمر مطلب شد

گمان کردم کسی از غربتش چیزی نمی‌فهمد
به توصیفش زبان وا کردم و دنیا مخاطب شد

مفسرها به شرح خطبه‌اش دفتر کم آوردند
همین که خطبه خواند اشک مورخ‌ها مُرکب شد

نبردند آن هزاران تیغ برّان سهمی از تاریخ
فقط یک خطبه زینب خواند و آن یک خطبه مکتب شد

دری را جز در بیت علی هرگز مکوب ای دل!
که جبراییل هم تا رد شد از این در، مقرّب شد
::
و زهرا هستی خود را به نام مرتضی می‌کرد
گواهم این که نام دختر او نیز "زینب" شد

#محمدحسین_ملکیان

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

06 Nov, 07:23


#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
#حضرت_زینب_س_مدح

آمده زینب شود، زهرا شود، کوثر شود
بین فرزندان عصمت، بهترین دختر شود

دختر انسیة الحورا چه می‌دانی که چیست
آمده مریم شود، حوا شود، هاجر شود

آمده تا پله‌ای از هر چه مریم، بیشتر
آمده تا پله‌ای از فاطمه کمتر شود

آمده تا در بلاغت مثل زهرا گل کند
آمده تا در فصاحت حیدری دیگر شود

وارث نهج البلاغات و فصاحات خداست
مثل جدش می‌تواند صاحب منبر شود

خاندان وحی دارد معجزاتی این چنین
زن ندیدم در ابهت مثل پیغمبر شود

آمده تا کوه‌ها مغرورتر گردن کشند
سرو را قامت شود، در استقامت سر شود

آمده در روشنای چشم‌های اهلبیت
چشم را روشن کند، یک جا چهل اختر شود

بس که عمری با برادرهای خوش منظر نشست
می‌تواند سال ها این گونه خوش محضر شود

دختر است و در سجایا پا به پای مادر است
می‌تواند پس خطاب سوره‌ی کوثر شود

این چنین با آیه‌های نوربخش کوثرش
می‌رود در کربلا تا شاهد "وانحر" شود

فصلی از نیلی کبودی‌های مادر سهم اوست
در مدینه یاس بوده، شامْ نیلوفر شود

اذن اگر باشد که شمشیری به دستانش دهند
می‌تواند در رشادت صد علی اکبر شود

دو پسر نذر برادر کرده تا ظهر عطش
دست‌های حضرت عباس را خواهر شود

روی تلّ زینبه ایستاده مثل کوه
تا اگر لازم شود، خواهر شود، مادر شود

نیم روزی بیشتر در کربلا فرصت نداشت
جلوه‌اش خواهی ببینی، باش تا محشر شود

زن ندیدم با اشاره کوفه را سازد خموش
جای آن دارد که او فرمانده‌ی لشکر شود

تا بماند کربلا در ذهن مغشوش زمین
مثل زینب یک نفر باید روایت‌گر شود

مهر زینب نور قلب و نام زینب نور چشم
ذکر یا زینب از این پس نقش انگشتر شود

جای آن دارد تمام کهکشان‌های خدا
بر زمین آید فدای دختر حیدر شود

#ایوب_پرندآور

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

06 Nov, 07:23


#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
#حضرت_زینب_س_مدح

گفتم از کوه بگویم قدمم می‌لرزد
از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد

عرق شرم چکید از قلم از توصیفم
بس‌که نام تو بلند است بلاتکلیفم

به شکوهت، به جلالت، به کلامت زینب
پی نبردیم به یکتایی نامت زینب

صبح از نور تو آیینۀ مضمون شده است
از تو آموخته خورشید که خاتون شده است

آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند
تا که مردان جهان نزد تو زانو بزنند

چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سورۀ «اَعطینا» شد

جان عالم به تو از شوق مکرر می‌گفت
به گمانم به تو آرام پیمبر می‌گفت:

بی‌تو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود

آسمان چادر گل بافته با آمدنت
زندگی رنگ دگر یافته با آمدنت

من در این مرحله لالم! چه بگویم از تو؟
من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو؟

به خداوند قسم، از تو سرودن سخت است
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است

آیه در آیه جهان محو تماشا شده است
لب آیات به تفسیر شما وا شده است

هر قدم شیوۀ تو راه تو، پیدا و نهان
رسم مردانگی آموخت به مردان جهان

از تماشای شکوه تو دهانم باز است
زن اگر زینب کبراست که زن اعجاز است

قبل تو کوه وقار اسوۀ معروف نداشت
صبر تنها صفتی بود که موصوف نداشت

یک گلستان گل پژمرده در آغوشت بود
علم کرب‌وبلا یک‌تنه بر دوشت بود

نام زن بعد تو معنای دگر پیدا کرد
رادمردی تو این حادثه را زیبا کرد

ای که زنجیر در آغوش تو آرام گرفت
از مناجات تو سجاده هم الهام گرفت

گرچه دل‌ها همگی سردتر از آهن بود
خم به ابروت نیامد که دلت روشن بود

از تو آموخته‌ایم آخر خط زیبایی‌ست
که جهان با همه سختیش فقط زیبایی‌ست

#سیدحمیدرضا_برقعی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

06 Nov, 07:23


#حضرت_زینب_س_مدح

هرچند، نامِ نیک، فراوان شنیده‌ایم
نامی، به باشکوهیِ زینب، ندیده‌ایم

ارث از دلِ شجاع تو برده‌ست، یا علی!
نامش گره به نام تو خورده‌ست، یا علی!

پیوندِ عقل روشن و بیداری دل است
شاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل است

قانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زند
وقتی عقیلة‌العرب از عشق دم زند

زینب به بند، بندگی یار می‌کند
گیراست زلف یار و گرفتار می‌کند

از چشم یار، قامت دلدار، دیدنی‌ست
نام حسین، از لب زینب شنیدنی‌ست

آن شیرزن که زینت شیر خدا شود
باید امیر قافلۀ کربلا شود

در پایمردی از همۀ مردها سر است
کوثردلی که در رگ او خون حیدر است...

زن دیده‌اید در سخنش، برقِ ذوالفقار؟
دربند و سربلند، اسیر و امیروار...

زن دیده‌اید اسوۀ هر مرد و زن شود؟
زن دیده‌اید مثل علی بت‌شکن شود؟

غیر از جمال، در دل خون و بلا ندید
جز شوق یار، در عطش کربلا ندید

شد پیش حق، دلیلِ مباهات اهل‌بیت
وقتی که نور چشم علی گفت: «ما رَاَیت»

با «ما رَاَیت»، بندگی‌اش را تمام کرد
حمدی نشسته خواند و دو عالم قیام کرد...

«از هرچه بگذری، سخن دوست خوشتر است»
این دخترت، علی! چه‌قَدَر، شکل مادر است!

هر بار، تا صدا زده‌ای نام زینبت
انگار نام دیگر زهراست، بر لبت

آن زهره‌ای که چادر زهراست بر سرش
ناموس کبریاست، شبستانِ معجرش

باغ حیاست؛ کوچ بیابانی‌اش مبین
فخرُالنّساست؛ بی‌سر و سامانی‌اش مبین...

بانوی صبر! صبر سواران سر آمده
آه از نهاد مردم عالم، برآمده...

بانو! دعا کن آن مه پنهان عیان شود
روشن زمین، به جلوۀ صاحب‌زمان شود

#قاسم_صرافان

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

06 Nov, 07:23


#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
#حضرت_زینب_س_مدح

 یا که خدا به خلق، پیمبر نمی‌دهد
یا گر دهد، پیمبر ابتر نمی‌دهد

حتی اگر چه فیض الهی به هیچ‌کس
غیر از رسول سوره‌ی کوثر نمی‌دهد

دختر در این قبیله تجلی کوثر است
بیخود خدا به فاطمه دختر نمی‌دهد

زینب یگانه است و خدا هم به فاطمه
تا زینب است، دختر دیگر نمی‌دهد

زینب رشیده‌ای‌ست که بر شانه‌ی کسی
تکیه به غیر شانه‌ی حیدر نمی‌دهد

زینب شکوه خواهری‌اش را در عالمین
دست کسی به غیر برادر نمی‌دهد

او مظهر صفات جلالی حیدر است
یعنی به راحتی به کسی سر نمی‌دهد

زینب همان کسی‌ست که در راه عفتش
عباس می‌دهد، نخ معجر نمی‌دهد

#علی_اکبر_لطیفیان

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

06 Nov, 07:23


#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت

از غلام خانه‌اش، مولا اگر یادی کند
از محالات است "بنده" میل آزادی کند
از "خرابات" است چیزی به رعیت می‌دهند
حیف از آن که مستمندی قصد "آبادی" کند
رونق سائل یقیناً در سماجت کردن است
سائل درمانده حق دارد که فریادی کند
دست خالی را کریمان بیشتر پر می‌کنند
شکرِ حق، سائل از این لطف خدادادی کند
به خودش رنگ خزان هرگز نبیند هرکسی
در بهار زندگانی رو به این وادی کند
شیعه باید با غم آل عبا غمگین شود
با سرور و شادی این خاندان شادی کند

شیعه‌ی زهرا و حیدر بهترینِ امت‌اند
زینبیون باز هم جشن ولادت دعوت‌اند

وعده‌ی "کوثر" خدا از عرش اعلی داده است
زینب کبری که نه، زهرا به زهرا داده است
فاطمه سرتابه پا و فاطمه پا تا به سر
راضیه، مرضیه، هانیه و حورا داده است
مادری را دختری پرهیزگار و مؤمنه
مادری را دختری در اوج تقوا داده است
هم‌نفس، هم‌راه، هم‌دل، هم‌نشین و هم‌زبان
به علی مرتضی ام ابیها داده است
مادر عیسی کجایی؟! ؛ به علی و فاطمه
حضرت حق مریمی با دو مسیحا داده است
آسمان از برکتش بار دگر جانی گرفت
با غبار مقدمش رونق به دنیا داده است
زین اب خواندش خدا بین تمام دختران
نام زینب، زینتی بر نام بابا داده است
گاه می‌گوید حسین و گاه می‌گوید حسن
یعنی از بدو تولد دل به آن‌ها داده است
زانوی هرکس در این دنیا رکاب او نشد
پس قدمگاهش عجب شأنی به سقا داده است
در دم و در بازدم‌هایش برکت جاری است
بانویی که روزی یک عمر ما را داده است

سال‌ها در سایه‌ی الطاف او آسوده‌ایم
ریزه خوار عمه‌ی سادات، زینب بوده‌ایم

به پدر باشد، همیشه دختران تاج سر اند
از برادرها بپرسی، بی قرار خواهر اند
گرچه همواره پسر باشد عصای دست، لیک
اکثر اوقات دخترها وزیر مادر اند
در مقام و شأن و ارج و قربِ این مولود بس
ناز این دردانه را زهرا و حیدر می‌خرند
تا که صورت را به پای او متبرک کنند
دسته دسته انبیا و اولیا پشت در اند
چشم بر روی کسی غیر حسین‌اش وا نکرد
بسکه این خواهر_برادر عاشق یکدیگر اند
این عقیله جای خود، ذریه‌اش هم مثل او
در کرامت فاطمه و در شجاعت حیدر اند
بچه‌های او ره صد ساله را طی کرده‌اند
بچه‌هایش شافعی از شافعان محشر اند
زیر پایش را پیمبر زاده‌ها جارو کشند
خادمینش یک سر و گردن ز ما بالاتر اند

مثل او شاه نجف دیگر ندارد دختری
"قدر زر، زرگر شناسد؛ قدر گوهر گوهری "

مدح او را با غزل، با مثنوی باید سرود
نذر او صد مثنویِ معنوی باید سرود
بهترین‌ها را همیشه "بهترین‌ها " لایق اند
بهتر از سعدی و شمس و مولوی باید سرود
شاه بیت آفرینش، دختر شیر خداست
در رثایش مصرعی اما قوی باید سرود
از نیاز دنیوی که بی نیازم کرده است
پس به شوق هدیه‌های اخروی باید سرود
"کربلا خواهی اگر از زینب کبری بگیر"
این غزل را پشت مرز خسروی باید سرود
در تمام عمر، تسلیم ولایت بوده است
دفتری از این "شکوه پیروی" باید سرود
از غروب سرخ عاشورا که روزی بگذریم
از طلوع سبز صبح مهدوی باید سرود
اردبیل اهلینده وار آیری ارادت زینبه
شعر را شیوا به سبک "منزوی" باید سرود

"آن که با عشق حسینی گشته همدم زینب است
ان که با سرّ شهادت بوده محرم زینب است
مدعی هرگز مزن بیهوده لاف عاشقی
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است"

لطف بسیارش گدای آستانم می‌کند
دست اعجازش سلیمان زمانم می‌کند
با تولا، با تبرا، این دو بال عاشقی
شور عشق‌اش رهسپار آسمانم می‌کند
"عشق، بیماری است یک بیماریِ فوق جنون"
عاقبت رسوای نزد این و آنم می‌کند
عشق گاهی یک چمدان دل شده سوی حرم
عشق کم کم عاشقی بی خانمان‌ام می‌کند
عشق سر بندی به پیشانی من می‌بندد و...
شب به شب در زینبیه دیده‌بانم می‌کند
بی گمان مویی که من با عشق او کردم سپید
می‌رسد روزی که در محشر جوانم می‌کند
عشق من را می‌نشاند بر فراز منبر و ...
شصت و نه شب نذر زینب روضه‌خوانم می‌کند
کربلا با چشم خود دیده است زینب پیر شد
غصه ی قد کمان، آخر کمانم می‌کند

هر دل آشفته‌ای که غرق در تاب و تب است
بی قرار روضه‌ی بی مادری زینب است

#علیرضا_خاکساری

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

24 Oct, 14:56


#امام_حسین_ع_مناجات

هرروز سر بر زانوی غم گریه کردم
بر اشرف اولاد آدم گریه کرم

در خانه‌ها منبر به منبر روضه خواندم
در کوچه‌ها پرچم به پرچم گریه کردم

من سال‌های سال قبل از خنجر شمر
بر ضرب تیغ ابن ملجم گریه کردم

کوه گناهی را خدا می‌بخشد از مهر
وقتی به‌قدر بال شبنم گریه کردم..

تا نوحه‌خوان دم داد «ای اهل حرم» را
با مشک پاره‌پاره آن دم گریه کردم

بر آن هزار و نهصد و پنجاه زخمش
دیدم فقط اشک است مرهم، گریه کردم..

مقتل نوشت از تشنه‌کامی تار می‌دید
با چشم کوثر، چشم زمزم گریه کردم

هی با لهوفش روضه خواندم، روضه خواندم
هی با مُقَرّم گریه کردم، گریه کردم

فردا که می‌فهمم بهای اشک من چیست
افسوس خواهم خورد که کم گریه کردم

✍️ #میثم_مؤمنی‌نژاد

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ @hoseinieh_net

اشعار آیینی حسینیه

24 Oct, 14:56


#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا

الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
نه تنها سر، برایت بلكه از سر بهتر آوردم

پی ابقایِ قَد قامَت، به ظهر روز عاشورا
برای گفتن اللّه‌اكبر، اكبر آوردم...

علی را در غدیر خم، نبی بگرفت روی دست
ولی من روی دست خود، علی اصغر آوردم

اگر با كشتن من دین تو جاوید می‌گردد
برای خنجر شمر ستمگر، حنجر آوردم

برای آن‌كه قرآنت نگردد پایمال خصم
برای سُمّ مركب‌ها، خدایا پیكر آوردم

علی، انگشتر خود را به سائل داد اما من
برای ساربان انگشت با انگشتر آوردم...

من «ژولیده» می‌گویم، حسین بن علی گفتا:
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم

✍️ #ژوليده_نيشابوری

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ @hoseinieh_net

اشعار آیینی حسینیه

24 Oct, 14:56


#امام_حسین_ع_مناجات

سرم خاک کف پای حسین است
دلم مجنون صحرای حسین است

بُوَد پرونده‌ام چون برگ گل پاک
در این پرونده امضای حسین است

بهشت ارزانی خوبان عالم
بهشت من تماشای حسین است

به‌وقت مرگ چشمم را نبندید
که چشم من به سیمای حسین است

تمام هستی‌ام باشد دل من
که لبریز از تولاّی حسین است

چراغ از بهر قبر من نیارید
چراغم روی زیبای حسین است

خوش آن صورت که در فردای محشر
بر آن نقش کف پای حسین است

دلی جای خدا باشد که آن دل
پر از نور تجلاّی حسین است

نترسانیدم از روز قیامت
قیامت قدّ و بالای حسین است

✍️ #غلامرضا_سازگار

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ @hoseinieh_net

اشعار آیینی حسینیه

24 Oct, 14:55


#امام_حسین_ع_مناجات

لطف زمین گرم تو را نُه فَلَک نداشت
گودال تو چه داشت که مُلک و ملک نداشت

جز خانه‌ات تمام جهان خاک غربت است
بی کربلا بشر وطن مشترک نداشت

این حرف عاشقان تو هنگام مردن است
بی گریه بر تو زندگی اصلاً نمک نداشت

مادر گذاشت خاک تو را بر زبان من
شیرش حلال باد! به کار تو شک نداشت

یادش بخیر تا که تو لبخند می‌زدی
زهرا دگر نگاه به باغ فدک نداشت

آخر چگونه چوب به لب‌های تو زدند...

✍️ #مجید_تال

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ @hoseinieh_net

اشعار آیینی حسینیه

24 Oct, 14:55


#امام_حسین_ع_مناجات
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت

عشق وقتی نام خود را اوّل دفتر گذاشت
کار هر دلداده را بر عهده‌ی دلبر گذاشت

صبح خِلقَت هرکسی از خالِقَش نقشی گرفت
در کنار نام ما هم واژه‌ی "نوکر" گذاشت

در گرفتاری به دادم می‌رسد تنها حسین
تا به بُن‌بستی رسیدم، پیش پایم در گذاشت

آبرویش خرج شد تا آبرودارم کند
من نکردم هیچ کاری، او برایم سر گذاشت

پای گمراه مرا زهرا به هیئت‌ها کشاند
پرچمش را در مسیر چشم من، مادر گذاشت

استکان چای روضه، جامِ حوض کوثر است
سور و ساتِ بعد مجلس را خود حیدر گذاشت

فرش‌ها را جمع کردم، سفره‌اش را پهن کرد
بهترین ظرف غذا را پیشِ این قنبر گذاشت

شستشوی دیگ نذری شستشوی باطن است
زندگی‌اش را پدر پای همین باور گذاشت

قبر ما با دستمال اشک، روشن می‌شود
گریه‌کُن آن را برای لحظه‌ی آخر گذاشت

در قیامت کوچه‌ی سینه‌زنی وا می‌کنیم
این قرارِ روضه را باید دمِ محشر گذاشت

خواست تا آینده‌ی عُشّاق را تضمین کند
دست ما را شاه در دست علی اکبر گذاشت
::
قاب لبخند نبی افتاد و تکّه‌تکّه شد
سُمِّ مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت

داشت بالای سر شهزاده جان می‌داد شاه...
زینب آمد بین لشگر، دست بر معجر گذاشت

#بردیا_محمدی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

24 Oct, 14:55


#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه

ای چاره‌سازِ مردم عالم، حسین جان
آرامِ قلب‌های پُر از غم، حسین جان

بابِ نجات مردم درمانده از گناه
شرط قبول توبه‌ی آدم، حسین جان

خواندیم آیه‌آیه غمت را و سوختیم
تفسیر سرخ سوره‌ی مریم، حسین جان

فرصت کم است! روزی چشم مرا بده
آقای گریه‌های دمادم، حسین جان

جانِ تمام مرثیه‌خوانان فدای تو
ای شور روضه‌های محرم، حسین جان

در پای روضه‌های تو جانْ نذر کوچکی است
ما را ببخش بابت این کم، حسین جان
::
افتاده‌ای میانه‌ی گودال روی خاک
تسبیح دانه‌دانه‌ی درهم، حسین جان

بر روی نیزه‌های غریبی چه می‌کنی؟!
خورشید نسل‌های مکرم،‌ حسین جان

#حسن_شیرزاد

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

23 Oct, 11:40


#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات

بارها با آن که توفیق زیارت داشتم
در دل درمانده اما باز حسرت داشتم

گرچه عمری من نمک‌گیر قمم، فرقی نداشت
حس من این است در مشهد اقامت داشتم

با هم از پرواز می‌گفتیم روی گنبدت
کاش با بچه کبوترها رفاقت داشتم

مادرم پیغام داده: دست خالی برنگرد
مادرم تنها خبر دارد که حاجت داشتم

شعر را روی بلیت خود نوشتم، ای عزیز!
در ضریح انداختم آنچه بضاعت داشتم

باید از هر خادمت کسب حلالیت کنم
تا تو را پیدا کنم، هر صبح زحمت داشتم

#علی_اصغر_شیری

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

23 Oct, 11:40


#امیرالمومنین_ع_مدح
#حضرت_زهرا_س_مدح

اشکی بوَد مرا که به دنیا نمی‌دهم
این است گوهری که به دریا نمی‌دهم

گر لحظه‌ای وصال حبیبم شود نصیب
آن لحظه را به عمر گوارا نمی‌دهم

عمری بوَد که گوشه‌نشین محبتم
این گوشه را به وسعت دنیا نمی‌دهم

در سینه‌ام جمال علی نقش بسته است
این سینه را به سینۀ سَینا نمی‌دهم

تا زنده‌ام ز درگه او پا نمی‌کشم
دامان او ز دست تمنا نمی‌دهم

سرمایۀ محبت زهراست دین من
من دین خویش را به دو دنیا نمی‌دهم

گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا
یک ذره از محبت زهرا نمی‌دهم

امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست
این نقد را به نسیۀ فردا نمی‌دهم

در سایۀ رضایم و همسایۀ رضا
این سایه را به سایۀ طوبی نمی‌دهم

مرحوم #سیدرضا_مؤید

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

23 Oct, 11:39


به مناسبت سالگرد شهادت #شهید_مصطفی_صدر_زاده

بی تاب بودی و دلت دریای غیرت بود
جا مانده بودی در نگاهت اشک حسرت بود

راه شهادت باز بود و جانت آماده
دور از حرم بودی غمت بُعد مسافت بود

تو نذر مادر بودی از یک ظهر تاسوعا
از کودکی بر دوش تو بار رسالت بود

مردم همه دنبال نام اند و برای تو
دل کندن از نام و نشان اینگونه راحت بود

در حلقه‌ی عشاق فرقی بین مردم نیست
با هر نژادی می‌شود پیر طریقت بود

با فاطمیون رفتی آخر سوی محبوبت
بر چهره‌ی ماه تو لبخند رضایت بود

در ظهر تاسوعا به ارباب اقتدا کردی
پس دادی آن جانی که در دستت امانت بود

چشم و دلت روشن! محرم آمدی رفتی!
هنگام رفتن بر مشامت عطر تربت بود

دستی به پهلو بردی و در خاک غلتیدی
شاید همان دم لحظه‌ی ناب زیارت بود

آخر اجابت شد دعاهایت بسیجی جان
پایان #مأموریت تو با #شهادت بود...

#طیبه_عباسی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

23 Oct, 11:39


با عزت و با وقار، #یحیی_سنوار
پاینده و ماندگار، یحیی سنوار

دیدیم که شد برای مردان شجاع
سرچشمه‌ی افتخار، یحیی سنوار

در راه وطن برای آزادی قدس
باغیرت و بیقرار، یحیی سنوار

دلتنگ هنیه و حسن نصرالله
شد عازم کوی یار، یحیی سنوار

ای مرگ! بیا که موعد دیدار است
بنشسته به انتظار، یحیی سنوار

خون در شریان غیرت و آزادی
تاج سر روزگار، یحیی سنوار

فریاد مقاومت در عالم پیچید
مظلوم و پراقتدار، یحیی سنوار

در دره و غار جستجو می‌کردند
بر قله شد آشکار، یحیی سنوار

یک لحظه به‌یاد باکری افتادم!
استاده‌ی در غبار، یحیی سنوار

دشمن به خیال خویش کشته‌ست تو را!
راه تو ادامه دار.... یحیی سنوار...

تکثیر شده بین جوانان اینک
در نسخه‌ی بیشمار، یحیی سنوار

این راه تو، راه کربلایی باشد
خون تو اثرگزار، یحیی سنوار

«یا کشته شویم یا که فاتح باشیم»
دلبسته‌ی این شعار، یحیی سنوار

سرسلسلهٔ یلان طغیان شرف
سردار و طلایه‌دار، یحیی سنوار

یحیی سنوار یک نفر بود ولی
اکنون شده صد هزار یحیی سنوار

گفتم که چهار قهرمان نام ببر
فرمود چهار بار: یحیی سنوار

در فصل خزان رفته و بر می‌گردد
در فصل خوش بهار، یحیی سنوار

یحیی سنوار، آی یحیی سنوار
اسطوره‌ی کهنه‌کار یحیی سنوار ...

از مشهد تو واهمه دارد حتی
صهیون خبیث زار، یحیی سنوار

شد نام و نشان برای عزت و شرف
فرمانده‌ی نامدار، یحیی سنوار

ما معتقدیم زود بر می‌گردد
با وارث ذوالفقار، یحیی سنوار

با وعده‌ی «مَن‌ْ یَمُت» دم رفتن بود،
چشم تو به انتظار، یحیی سنوار

چوب تو عصاست، نیل غم را بشکاف
موسای طلایه دار! یحیی سنوار

مردانگی و غیرت و میهن خواهی
ماند از تو به یادگار، یحیی سنوار

آن چوب که پرت کرده‌ای بر پهپاد
گردیده چو چوب دار، یحیی سنوار

رؤیای تمام کودکان در غزه
آن مرد نقابدار، یحیی سنوار

کابوس تمام لحظه‌های تلخِ
هر دشمن نابکار، یحیی سنوار

بداهه مشترک محفل شعر آئینی انگور

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

23 Oct, 11:39


#حضرت_زهرا_س_مدح
#انقلاب_اسلامی

انقلاب ما شکوهش وامدار فاطمه‌ست
اعتبار این نظام از اعتبار فاطمه‌ست

ما خدا را شکر چون کوه، استوار و محکمیم
الگوی ما، گام‌های استوار فاطمه‌ست

آری آری در مسیر نهضت پیر خمین
ما اگر ثابت قدم هستیم، کار فاطمه‌ست

این صلابت، این شکوه، این قدرتِ ایران ما
گوشه‌ای از معجزات آشکار فاطمه‌ست

فتنه‌های دشمنان در نُطفه خنثی می‌شود
تا عَلَم دست امیری از تبار فاطمه‌ست

هر چه داریم از همان " الجار ثم الدارِ " اوست
عزّت ما از دعای بی‌شمار فاطمه‌ست

از سر هر مأذنه نام علی آید به گوش
پس یقیناً این حکومت شاهکار فاطمه‌ست

زیر این پرچم که نام شیعه را احیا نمود
هر کسی خدمت کند، خدمتگزار فاطمه‌ست

هر که در راه ولایت بگذرد از جان خویش
مطمئناً روز محشر در جوار فاطمه‌ست

او زمین افتاد تا حیدر نیفتد بر زمین
شیعه، زنده از همین تقسیمِ‌کارِ فاطمه‌ست

یک نفر باید بیاید تا بگیرد انتقام
عالمی چشم انتظار یادگار فاطمه‌ست

#محمود_مربوبی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

23 Oct, 11:39


#شعر_پایداری
#غزه #فلسطین

اذان بگو! سَنُصَلّی؛ رجز بخوان! سَنُقاوِم
به عشق صبح ظهوری همیشگی و‌ مداوم

نوشته‌اند رسائل، هزار عالم و فاضل
مدرّسانِ فضائل، معلّمان مکارم_

که ظلم بر لب گور است، مقدّمات ظهور است
نمان که وقت عبور است، بُروز کرده علائم

غمین مباش #فلسطین! که رازِ آیه‌ی والتّین،
برآمد از دل یاسین، به مدّ واجب و لازم

ولَو نَشا لَطَمَسْنا، ولَو نَشا لَمَسَخْنا
فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا، بگو‌ به‌ کافر و ظالم*

حماسه است و حماسش، خروش دشنه و‌ داسش
یهود ماند و هراسش، در این شب متلاطم

اگر زمانه منافق، نبود اگر که موافق
تو‌ در نگاه خلائق، غیور باش و مقاوم

غمین رنجِ تو ماییم، نگو نپرس کجاییم!
قسم به قدس می‌آییم، به نام نامی قاسم!

#محسن_ناصحی

*اشاره به آیه ۶٧ سوره یس

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

23 Oct, 11:38


#یحیی_سنوار

نور بودی، چشم در چشمان ظلمت ایستادی
کوه بودی، گاهِ طوفان، با صلابت ایستادی

بر دلت داغ هزاران کوه دیگر بود اما
مثل یک آتشفشان پرحرارت ایستادی

مرد میدان! زخم‌هایت می‌دهد این را گواهی
بی‌نهایت تیر آمد، بی‌نهایت ایستادی

رفتی آن‌سوی زمان، آینده را بیدار کردی
با تنی مجروح وقتی چند ساعت ایستادی

آه ای زیتون خان یونس! بخوان سرسبزی‌ات را
سبز ماندی، سبز رفتی، سبزقامت ایستادی

شاخه‌هایت در میان خارها پیچید و گل داد
کوری چشم اسارت، باطراوت ایستادی

نام تو یحیی‌ست، یحیی‌ها نمی‌میرند هرگز
مرگ تسلیم تو شد، تا روی پایت ایستادی

از تو ای اسطوره‌ی با ما معاصر! می‌نویسم
می‌نویسم در فراسوی شهامت ایستادی

ای حماسی‌تر از اوج داستان‌های حماسی
ای که تا پایان سرخ این روایت ایستادی

کیستی ای در حصار مرگ، نامیرا و زنده؟
کیستی ای آنکه هنگام شهادت ایستادی...؟

#فائزه_امجدیان

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

23 Oct, 11:38


#یحیی_السنوار

چون لحنِ نصرالله، کوبنده‌ای یحیی!
در شامِ بی‌تابی، تابنده‌ای یحیی

فرمانده بودی و هم‌پای سربازان
در معرکه دیدند رزمنده‌ای! یحیی!

ای پهلوان! ای مرد! دریای داغ و درد!
تو از همه جز عشق، دل کنده‌ای یحیی!

ای پای کار! ای کوه! تا پای جان، نستوه!
در دفترِ تاریخ پاینده‌ای یحیی!

هر قدر که صهیون در قعر بدنامی‌ست
تو مایهٔ فخرِ آینده‌ای یحیی

ای یار اسماعیل! وقت وصال آمد
از خاک و خون برخیز با خنده‌ای! یحیی!

جانت فلسطین بود، راهت شهادت بود
جویَنده‌اش بودی؟ یابَنده‌ای یحیی!

بعد از شهادت هم، یحیی نمی‌میرد!
تو زنده‌ای یحیی! تو زنده‌ای یحیی!

#عارفه_دهقانی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

23 Oct, 11:38


🥀شهید #یحیی_السنوار
#شعر_پایداری

مثل کوهی سخت نامیرا و پابرجاست مَرد
مَرد شب‌های جهاد و روز وانفساست مَرد

آتش آمد، بر سر دار و ندارش مرگ ریخت
مثل ققنوس از تباری آتشین برخاست مرد

پیکرش هم بر زمین افتاده باشد باک نیست
مرگ را هم دیده باشد، پرچمش بالاست مرد

نام او یحیاست و هر روز یحیاتر شده
حال با مُهر شهادت تا ابد یحیاست مرد

گفت با دشمن که روزی داغدارت می‌کنم
پس، نزد با دشمنش هم غیر حرف راست مرد

کوچه‌های زخم‌دار غزه، اشک کودکان
ناله‌های داغ‌دار مسجدالاقصاست مرد

آری او پنهان شد اما در دل آوارگان
در نگاه پر سؤال کودکان پیداست مرد

با نگاه نافذش فتح‌المبین آورده است
مردِ معنا کردن اِنّا فَتَحناهاست مرد
::
هر زمان قلبت صدایش کرد تا ساحل برو
تا همیشه ایستاده بر لب دریاست مرد

#حامد_اهور

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

23 Oct, 11:38


#شعر_پایداری
#مرگ_بر_اسرائیل

به سر بستم اگر با شوق سربند شهیدان را
به سر هم می‌دهم‌ در پای باورهایشان جان را

گرفتم دست‌های بیعتم را سمت مظلومان
که حتی مرگ هم از من نگیرد عهد و پیمان را

چه باک از گرگ‌های تشنه‌ی خون همچو اسراییل
شهادت بیشتر کرده‌است مردانِ رجزخوان را

بگو بیرون کند این فکرهای خام را از سر
که این آشوب‌ها خالی نخواهد کرد میدان را

بخوان منظومه‌های تلخ هر روز فلسطین یا
بیاور پیش چشمت باز هم اندوه لبنان را

برای گریه‌ی بیروت مرهم باش بی پروا
کمی آرام کن بغض بلندی‌های جولان را

به پا خیز ای مسلمان! شعله‌های خشم را بردار!
بسوزان ریشه‌های سست جنگل‌های عصیان را

رسیده لحظه‌ی فتح الفتوح لشکر سجیل
که اینجا آهِ مظلومان به پا کرده‌است طوفان را

شب اندوه طی خواهد شد و در صبح آزادی
به نیکی باز خواهد بُرد دنیا نام #ایران را...

#معصومه_سادات_اسدیان

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

23 Oct, 11:37


🥀به روح بلند و آسمانی مجاهد شهید #یحیی_السنوار

پس از آرامش ما خفته طوفانی‌ست باور کن
پس از این روزهای سخت، آسانی‌ست باور کن

بشارت داده یوسف خواب ما تعبیر خواهد شد
یقیناً بعد این قحطی، فراوانی‌ست باور کن

مخواه از من که راحت بگذرم از خون یارانم
میان عاشق و معشوق پیمانی‌ست باور کن

برادرجان! برادرجان! بخوان اَلْمُوْمِنونْ اِخْوَه
هواداری ما شرط مسلمانی‌ست باور کن

هنیّه، حاج قاسم، مغنیه، #سنوار یا سید
بهای فتح عظما چیست؟ قربانی‌ست باور کن

ببین دارد صدای جاءنصرالله می‌آید
پسِ این ابر تیره، ماه تابانی‌ست باور کن

یقین دارم که پشت او نماز صبح می‌خوانم
در آن قدسی که دور از درد و ویرانی‌ست باور کن

خدایا کاش می‌شد غزه بودم، ضاحیه بودم
دلم آنجا، دلم آنجاست، اینجا نیست باور کن

#محمود_یوسفی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

23 Oct, 11:37


🥀سروده #محمد_رسولی برای ۴۷ ثانیه پایانی فرمانده شهید #یحیی_سنوار

لحظه‌های آخرت تلفیق شعر و جـنگ بود
ای شــهید معرکه! مُردن برایت ننگ بود

باید از آن لحظه‌ها افسانه‌ای می‌ساختی
با تمام زخم‌هایت، گرچه فرصت تنگ بود

گرچه آن‌ها خواستند این‌گونه تحقیرت کنند
چشم‌هایت باطل السحری بر این نیرنگ بود

در پلان آخرت… نه! ابتدای قصه‌ات
تیتراژ چشم تو زیباترین آهنگ بود

چوبِ در دست تو را چوب خدا دیدیم ما
بی صدا بر شیشه‌ی شب خورد؛ گویا سنگ بود

ما رمیتَ اذ رمیتَ، چوب مأمور خداست
صبغت الله‌ی که هر چه غیر از آن بی رنگ بود

چفیه و تصویر قــدس و عطر و تسبیح و خشاب
در کنار تو نمایشگاه یک فرهنگ بود

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

23 Oct, 11:37


💔شهید #یحیی_سنوار💔

یحیی! چقدر صاعقه در چشم‌های توست!
طوفان فقط چکیده‌ای از ماجرای توست

«بگذار کربلا بشود» گفتی و گذشت
دنیا هنوز خیره به بغض صدای توست

یحیی! به آرزوت رسیدی؟ مبارک است!
من مانده‌ام که عید شده یا عزای توست

ای سرو سربلند! به افتادنت خوشند
امروز، روز جشن تبرها برای توست

معمار فتح هفتم اکتبر! مرگ کو؟!
این سنگ قبر نیست، که سنگ بنای توست

کِی با عبور موج فراموش می‌شوی؟
ساحل همیشه در قُرُق ردپای توست

آغوش باز کن وطنت را به سعی زخم!
غزه _همان که خواسته‌ای_ کربلای توست

حالا بجنگ زنده‌تر از سال‌های قبل…
یحیی! هنوز اسلحه در دست‌های توست

با تو حماسه‌تر به غزل فکر می‌کنم
شعرم در انتهای خودش، ابتدای توست

#فاطمه_عارف_نژاد

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

23 Oct, 11:36


#یحیی_سنوار💔

دلتنگم از تعلّق و ایثارم آرزوست
دلگیرم از فراق که دیدارم آرزوست

گر وصل را به قیمت خون میتوان خرید
در خاک و خون تپیدنِ بسیارم آرزوست

با هر چه هست بر صف اهریمنان زدن
با هر چه هست لذّت پیکارم آرزوست

دستی به خون تپیده و دستی به اسلحه
رزمی چنین میانه‌ی آوارم آرزوست

تا آخرین نفس نکشم دست از نبرد
مرگی چنان شهادتِ سنوارم آرزوست

#علی_مقدم

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

18 Oct, 10:56


#یحیی_سنوار

با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد
یعنی که در میانه‌ی میدان شهید شد

بیچاره آن‌کسی که به پیمان وفا نکرد
خوشبخت آن‌که بر سر پیمان شهید شد

تسبیح و عطر؛ قمقمه‌ی آب پس کجاست؟
حدست درست، با لب عطشان شهید شد

چند اسکناس، پول زیادی نمی‌شود
اما کسی نگفت که ارزان شهید شد!

آنکس که هم کتاب دعا، هم تفنگ را
با هم به جبهه برد، مسلمان شهید شد

بی‌عشق و بی‌حماسه و بی‌شوق و بی‌امید
بی‌جنگ و بی‌مبارزه نتوان شهید شد

من بی‌حسین ماندم و بَل‌هُم‌أضل شدم!
او عاقبت‌بخیر شد، انسان شهید شد

#مهدی_جهاندار

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

18 Oct, 10:56


#امام_زمان_عج_مناجات

این روزها که می‌گذرد، غرق حسرتم
مثل قنوت‌های بدون اجابتم!

بسته‌ست چشم‌های مرا غفلت گناه
تو حاضری! منم که گرفتار غیبتم!

یک گام هم به سوی شما برنداشتم
ای مرحبا به این همه عرض ارادتم!

خالی‌ست دست من، به چه رویی بخوانمت؟
دل خوش کنم به چه؟ به گناهم؟ به طاعتم؟

من هر چه دارم از تو، از این دوستیِ توست
خیری ندیده‌ای تو ولی از رفاقتم

بگذر ز رو سیاهی من، أیها العزیز!
حالا که سویت آمده‌ام غرق حاجتم

بگذار با نگاه تو مانند حُرّ شوم
با گوشه‌چشم خود بِرَهان از اسارتم

آن روز می‌رسد که فدایی تو شوم؟
من بی‌قرار لحظۀ ناب شهادتم

#یوسف_رحیمی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

18 Oct, 10:56


#امام_زمان_عج_مناجات

کرامت پیشه‌ای بی مِثل و بی مانند می‌آید
که باران تا ابد پشت سرش یک بند می‌آید

کسی که نسل او را می‌شناسد، خوب می‌داند
که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می‌آید

همان تیغی که برقش می‌شکافد قلب ظلمت را
همان دستی که ما را می‌دهد پیوند می‌آید

همه تقویم‌ها را گشته‌ام، میلادی و هجری
نمی‌داند کسی او چندِ چندِ چند می‌آید

جهان می‌ایستد با هرچه دارد روبروی او
زمان می‌ایستد، بوی خوش اسفند می‌آید

ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله
علی را گرچه بعضی بر نمی‌تابند، می‌آید

بله! آن آیت اللهی که بعضی خشک مذهب‌ها
برای بیعت با او نمی‌آیند، می‌آید

برای یک سلام ساده تمرین کرده‌ام عمری
ولی می‌دانم آخر هم زبانم بند می‌آید

بخوان شاعر! نگو این شعربافی در خور او نیست
کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند می‌آید

به در می‌گویم این را تا که شاید بشنود دیوار
به پهلوی کبود مادرم سوگند... می‌آید

#محمدحسین_ملکیان

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

18 Oct, 10:56


#امام_زمان_عج_مناجات

اگرچه زود؛ می‌آید، اگرچه دیر؛ می‌آید
سوار سبزپوش ما به هر تقدیر می‌آید

همان خورشید موعودی که در روز طلوع او
حدیث صبح صادق می‌شود تفسیر، می‌آید

زمین آبی‌تر از این آسمان‌ها می‌شود وقتی
که آن آیینۀ سبز «خدا تصویر» می‌آید

شکوه مهربانی که نگاه نافذش حتی
به روی سنگ‌ها هم می‌کند تأثیر، می‌آید

در اعماق نگاهش می‌توان خشمی مقدس دید
دلش لبریز از مِهر است و با شمشیر می‌آید

چنان با ضربه‌های حیدری اعجاز خواهد کرد
که از دیوار هم، گل‌نغمۀ تکبیر می‌آید

دقیقاً رأس آن ساعت که در نزد خدا ثبت است
نه قدری زودتر از آن، نه با تأخیر می‌آید

#سیدمحمدجواد_شرافت

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

18 Oct, 10:55


#امام_زمان_عج_مناجات

ای شده محوِ روی تو، شمس جدا، قمر جدا
روی کند به سوی تو، ملک جدا، بشر جدا

آدم و نوح هر یکی، دست زده به دامنت
منتظر ظهور تو، پدر جدا، پسر جدا

ای تو گلِ بهار ما، بیا به لاله‌زار ما
تا که نهیم بر رهت، دیده جدا و سر جدا

با نمکین بیان خود، از شکرین دهان خود
بریز در وجود ما، نمک جدا، شکر جدا

بیا که از اشارتت، شود فزوده خلق را
عشق جدا، خرد جدا، ادب جدا، هنر جدا

در انتظارِ مقدمت، به اشتیاق دیدنت
گریه کنند عاشقان، شام جدا، سحر جدا

مهدی منتظَر تویی، امام منتقِم تویی
که خیزد از قیام تو، عدل جدا، ظفر جدا

عنایتی که شام غم، سر آید و سحر شود
ای که رَوَد به حکم تو، قضا جدا، قَدَر جدا

ز فتنه‌ی ستمگران، ز کینه‌ی مخالفان
رسد به جان دوستان، بلا جدا، خطر جدا

بسته "موید" آرزو، بر علی و حسین او
تا که شوند، شافعش، پسر جدا، پدر جدا

مرحوم #سیدرضا_مؤید

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

18 Oct, 10:55


#شعر_پایداری

فرقی نمی‌کند که خزان است یا بهار
ما ایستاده‌ایم چنان سرو، استوار

ما ایستاده‌ایم، که مرگ از نشستن است
تا سنگ کینه هست، هراسِ شکستن است

باید که خشک‌تر شود اینجا سراب‌شان
آشفته‌تر شوند، ز تعبیر خوابشان

ما صف کشیده‌ایم، که از خویش بگذریم
ما از تبار حضرت سلمان، ابوذریم!

هر جا که ظلمت است، چنان شمع روشنیم
با دشمنانِ آینه‌ها سخت دشمنیم

با ظلم دشمنیم، و این افتخار ماست
تا پای جان عقب ننشستن، شعار ماست

هیهات از آن زمان که بگوییم خسته‌ایم
باید وفا کنیم به عهدی که بسته‌ایم

هشدار می‌دهیم به آن‌جا که نور نیست
آینده روشن است، زمانی که دور نیست-

می‌آید آن‌که وارث خون خداست او
قول خدا و منتقم کربلاست او

#محمد_غفاری

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

18 Oct, 10:55


#یحیی_سنوار
#شعر_پایداری
#شهدای_مقاومت

هلا سعادت ما این است:
میان معرکه جان دادن
بزرگْ‌ عادت ما این است:
میان معرکه جان دادن

پناه دشمن ما شیطان،
پناه ما کف این میدان
ببین! رشادت ما این است:
میان معرکه جان دادن

اگر دَمِ حساب باشد،
بنا به انتخاب باشد
اَبَر #شهادت ما این است:
میان معرکه جان دادن

طلوع خون سر یحیاست،
شروع قصه‌ی ما اینجاست
بدان ولادت ما این است،
میان معرکه جان دادن

اذان به وقت جنون زیباست،
وضو به خاک و به خون زیباست
بگو عبادت ما این است:
میان معرکه جان دادن

#فائزه_زرافشان

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

17 Oct, 13:27


#امام_حسین_ع_مناجات

آری ضرر نمودم و ارزان گریستم
گاهی اگر برای غمِ نان گریستم

هر لذّتی به غیر تو خسران محض بود
در ابتداش خنده و پایان گریستم

جز گریه چیست، لشکر افتادگانِ عجز
بنگر مرا که تا بُنِ دندان گریستم

گریه اگر نوشته شود، شعر می‌شود
من با قلم برای تو دیوان گریستم

آتش کجا به هیزم تَر می‌کند اثر؟!
آری برای توبه ز عصیان، گریستم

کارم ز دوری‌ات به تحیّر کشیده است
دیشب به یاد روی تو، خندان گریستم

تا سر به دامن تو گذارم به وقت مرگ
دیدی چگونه سر به گریبان گریستم؟!

گاهی برای غصه روز دهم حسین!
گاهی ز داغ شام غریبان گریستم

بر پیکر تو زخم فراوان زدند پس
من در مصیبت تو فراوان گریستم

پیراهن از تن تو چرا می‌کَنَد عدو؟!
عمری به یاد آن تن عریان گریستم

بر نیزه‌ها تلاوت قرآن نموده‌ای
بر آیه آیه مصحف قرآن‌ گریستم

#علی_مقدم

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

17 Oct, 13:26


#امام_حسین_ع_مناجات

امید آخر دل‌های بی‌قرار حسین
«مرا هزار امید است و هر هزار» حسین

به کوهِ امنیت و بندگی رسید سریع
به‌کشتی تو هرآن‌کس که شد سوار، حسین

تویی که شأن نزول «تبارک‌اللّه»ی
به‌خلقت تو خدا کرده افتخار حسین

خدا به طالع ما مهر نوکری زده است
به غیر نوکری‌ات نیست کاروبار حسین

غلام و نوکر و مداح و شاعر و خادم
گذاشتی سر ما اسم مستعار حسین

گناه‌کارم و در بین خلق محترمم
غلامی تو به‌من داده اعتبار حسین

از این‌ محبّت و این‌ عشق و این‌ حسینیه‌ها
هزارشکر که «لایمکن‌الفرار» حسین

اگر حبیب به عشقت دوبار جان داده‌ست
هزار جان بده تا من هزاربار حسین...

#مجتبی_خرسندی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

17 Oct, 13:26


#امام_حسین_ع_مناجات
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_شام

گریه کن گریه، که احیای همه احکام است
التیام جگر سوخته‌ی اسلام است

گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه
نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است

لب دل‌سوخته‌ها را همه شب دوخته‌اند
گریه کن، گریه زبان همه‌ی ایتام است

آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین
گریه‌ی زینب، در حال عبور از شام است

ای که باران به دعای تو می‌آمد...حالا
سنگ می‌بارد و هر سنگدلی بر بام است

نیستی تا که ببینی دم دروازه‌ی شام
دل بی تاب ربابِ تو چه ناآرام است

چوب می‌زد به دهانت پسر مرجانه
چوب در دستی و در دست دگر یک جام است

دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند
چه بگویم...همه‌ی روضه همان الشام است

#مسعود_یوسف_پور

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

17 Oct, 13:26


#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_مناجات
#امام_حسین_ع_مناجات

ذکر نزول عطا، یا حسن و یا حسین
علت لطف خدا، یا حسن و یا حسین

تا که خدایی شوم، کرب و بلایی شوم
می‌زنم از دل صدا، یا حسن و یا حسین

بانی اشک دو چشم، رحمت جاری حق
آبروی چشم‌ها، یا حسن و یا حسین

قبله‌ی حاجات ما، اوج عبادات ما
روح مناجات ما، یا حسن و یا حسین

یکی بدون حرم، یکی بدون کفن
سرم فدای شما، یا حسن و یا حسین

هر دو شهید مادر، هر دو غریب مادر
کشته‌ی یک ماجرا، یا حسن و یا حسین

حسن امام حسین، حسین اسیر حسن
هردو به هم مبتلا، یا حسن و یا حسین

تاب و قرار زینب، ذکر فرار زینب
در وسط شعله‌ها، یا حسن و یا حسین

#علی_اکبر_لطیفیان

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

17 Oct, 13:25


#حضرت_سکینه_س_مرثیه
#حضرت_سکینه_س_وداع
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا

اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را

نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی
که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را

نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان
به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را

فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد
بزرگی کن، ببوس این دختر کوچک‌تر خود را

لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست
برو در نهر علقم، کن خبر آب‌آور خود را

ز دورادور، می‌دیدم گلویت عمه می‌بوسید
مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را

به همراه مسافر آب می‌پاشند، ‌من ناچارم
به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را

کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست
چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟

#علی_انسانی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

17 Oct, 13:25


#امام_حسین_ع_مناجات

عرش زیر علم توست اباعبدالله
فرش خاک قدم توست اباعبدالله

نه فقط دشت جگر سوخته‌ی کرب و بلا
همه عالم حرم توست اباعبدالله

آنچه داریم و نداریم خدا می‌داند
که کمی از کرم توست اباعبدالله

مکتب و صوم و صلاة و شرف و عزت ما
همه مرهون دم توست اباعبدالله

شادی هر دو جهان بر دگران ارزانی
دل ما وقف غم توست اباعبدالله

به خدایی خداوند دو عالم سوگند
گریه‌ی خلق، کم توست اباعبدالله

تو که هستی که زیارتگه ارواح رسل
حرم محترم توست اباعبدالله؟

دین اسلام سرافراز ز خون تو ولی
قامت کوه خم توست اباعبدالله

"میثم" از خویش چه دارد که به وصفت آرد
هرچه دارد ز دم توست اباعبدالله...

#غلامرضا_سازگار

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

17 Oct, 13:25


#حضرت_زینب_س_مصائب
#زبان_حال_حضرت_زینب_س

نه تنها در وداع تو جدا شد جان من از من
که می‌آمد صدای ناله‌های پنج‌تن از من

از آن‌جایی که وابسته‌ست جان من به جان تو
جدا کردند سر از تو؛ جدا کردند تن از من

میان معرکه هم زخم، هم جان‌باختن از تو
میان خیمه‌ها هم سوختن، هم ساختن از من

تو زیر خنجرش بودی و محکوم تماشا من
گلوی زیر خنجر از تو؛ دست و پا زدن از من

دلم خوش بود با پیراهنت آن‌هم به غارت رفت
پس از تو رَخت بَر بسته‌ست شوقِ زیستن از من

غریبم آن‌چنان در سرزمین مادری بی تو
که می‌پرسد نشانی‌های زینب را وطن از من

"ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق"
کسی نشنید جز "توصیف زیبایی" سخن از من

از آن بُت‌خانه‌ها چیزی نماند آن‌جا که بر می‌خاست
طنین تیشه‌ی پیغمبرانِ بُت‌شکن از من

منم حُسنِ خِتام باشکوهِ داستان تو
پس از این اسوه می‌سازند اساطیر کهن از من

#سیدحمیدرضا_برقعی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

16 Oct, 16:15


#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#شعر_پایداری

جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود

بشر از لطف خداوند مکدر می‌شد
شرم می‌کرد اگر صاحب دختر می‌شد

اشک، لالایی بی واژه‌ی مادرها بود
گورِ بی فاتحه، گهواره‌ی دخترها بود

ناگهان یک نفر این قائله را بر هم زد
(عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد)

آن‌که بر شانه‌ی خود پرچم اسلام گرفت
دخترش فاطمه، بانوی جهان نام گرفت

عشق را طبع خداوند به توصیف آورد
شرف هر دوجهان... فاطمه تشریف آورد

سیده، محترمه، ممتحنه، حنانه
حانیه، عالمه، اُم النجبا، ریحانه

عطر او آمد و عالَم نفسی تازه گرفت
و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت

شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد
زن به شکرانه‌ی او چادر شوکت سر کرد

خواست تا خیرکثیرش به دوعالَم برسد
تا عقیق شرف الشمس به خاتم برسد...

مادرانه به طرفداری احمد برخاست
تا ابوجهل سرِ عقل بیاید، برخاست

جلوه‌ای کرد و دلیل «زَهَقَ الباطل» شد
و از آن نور، سه آیه به زمین نازل شد

بی‌گمان بولهب آن‌روز پُر از واهمه بود
دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود
* *
بنویسید که معصومه‌ی عصمت زهراست
سند محکم اثبات نبوت زهراست

دختری که لقبِ اُم ابیها دارد
پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد

و خداوند اگر «وَاعتَصِموا» می‌گوید
از کرامات نخ چادر او می‌گوید

سوره‌ی دهر چنین گفته به مدحش سخنی
تا ابد، دهر نبیند به خود این‌گونه زنی

نه فقط جلوه‌ی او سوره‌ی انسان آورد
چادرش یک‌شبه هفتاد مسلمان آورد

راه عرفان خداوند به او وابسته‌ست
جز درِ خانه‌ی زهرا همه درها بسته‌ست

زهد با دیدن او حسِ تفاخر دارد
قرة العین نبی، وصله به چادر دارد

همه در خدمت بانوی دوعالم بودند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند

فضه هم بود؛ ولی باز خودش نان می‌پخت
نان برای دل بی‌تاب یتیمان می‌پخت

بارها خادمه‌اش گفت به لطفت شادم
(من از آن‌روز که در بند توأم آزادم)

فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود
یعنی آیینه‌ی پیغمبر و مولا شده بود

غیر زهرا که بجز حق به کسی راغب نیست
احدی کفو علی بن ابی طالب نیست

آفتاب از افق خانه‌ی‌شان سر می‌زد
هرزمان فاطمه لبخند به حیدر می‌زد

کار او عشق علی بود؛ چه خیر العملی!
کیست خوشبخت‌ترین مرد جهان غیر علی؟!

وقت آن شد بنویسید که حجت: زهراست
سند محکم اثبات ولایت: زهراست

اولین شیعه‌ی بی‌تاب علی زهرا بود
که سراپای وجودش سپر مولا بود

یک جهان هم اگر از بیعت خود بر می‌گشت
بازهم فاطمه دور سر حیدر می‌گشت

نسل زهرا و علی، سلسله‌ی طوبی شد
میوه‌ی این شجره، نایبةُ الزهرا شد

آسمان‌ها پس از او یکسره کوکب دیدند
چادر فاطمه را برسر زینب دیدند

زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است
خطبه‌ی دم به دمش وارث تیغ دودم است

او که چون مادر خود پای ولایت مانده
یکتنه فاتحه‌ی کاخ ستم را خوانده
* *
تا ابد در دل ما هست غم عاشورا
این خبر را برسانید به تکفیری‌ها

یاعلی از لب سردار نیفتاده هنوز
علم از دست علمدار نیفتاده هنوز

کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟
پسرفاطمه کافی‌ست که فرمان بدهد

همه از خاتمه‌ی معرکه آگاه شوند
فاتحان باخبر از (( نصر من الله)) شوند

باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود
شیعه عکس العملش سخت و خشن خواهد بود

ننگ بادا به ابوجهل، به همدست یهود
لعن تاریخ به موذی گریِ آل سعود

سپر خویش کنم غیرت سرداران را
به جهانی ندهم یک وجب از ایران را

سربلندیم اگر، تکیه به دنیا نکنیم
آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم

غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده
سایه‌ی چادر او از سرمان کم نشده

بنویسید امید دل زهرا مهدی‌ست
چاره‌ی کار همه مردم دنیا مهدی‌ست

#مجید_تال

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

16 Oct, 16:14


#مردان_میدان
#شعر_پایداری

مرگ از چشم شما، نیستی و نابودی‌ست
مرگ را لشکر کرار، به بازی گیرند
پیش محبوب، به خون غلت‌زنان، می‌رقصند
زنده‌گانِ نفَس عشق، مگر می‌میرند؟

هر که افتاد، به پا خاست ز خونش، سروی
این عَلم رفت، از این دوش، به دوشی دیگر
دُور، در حلقه‌ی مستان، به تسلسل آمد
جام بگرفت سواری، به خروشی دیگر

فتح، «آن»ی ست، در آن سوی «متی نصرالله»
نصر با ماست، ببین: ما همه نصرالله‌یم
اُحدی هست، ولی شور اَحد، در رگ ماست
خیبری، با مدد از شیر خدا می‌خواهیم

مست یاریم، اگر گفت: بمان، می‌مانیم
حکم اگر داد، نفس تا برسد، می‌جنگیم
ما غیوریم، ولی قلب صبوری داریم
مالکیم، اذن ز مولا برسد می‌جنگیم

می‌رسد قصه به مو، کار ولی دست خداست
شادی حرمله‌‌ها، مرحله‌ای کوتاه است
آن چه می‌ماند و باقی‌ست، فقط وجه الله
آن چه بالاست، فقط پرچم حزب الله‌ است

با "ولی" باش، که در پیچ و خم گردنه‌ها
مرزِ بین شرف و بی‌شرفی، باریک است
دلْ قوی دار، که هنگامه‌ی غربال رسید
شب نریزد به دلت شک، که سحر نزدیک است

#قاسم_صرافان

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

16 Oct, 16:14


#مرگ_بر_اسرائیل
#شعر_پایداری

یکایک سر شکست آن روز، اما عهد و پیمان نه
غم دین بود در اندیشه‌ی مردم، غم نان نه

شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران
به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه

کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر
پریشان کرد جمع یکدل ما را، پشیمان نه

سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پُر شد
که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه

یکی فریاد می‌زد شرمتان باد آی دژخیمان!
به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه

یکی فریاد سر می‌داد بر پیکر سری دارم
که آن را می‌سپارم دست تیغ و بر گریبان نه

برای او که کشتن را صلاح خویش می‌داند
تفاوت می‌کند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه

دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید
رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه!

کلاه پهلوی هم کم کم افتاد از سر مردم
نرفت اما سر آن‌ها کلاه زورگویان، نه!

گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم
نخواهد شد ولی این‌بار جمع ما پریشان، نه!

به جمهوری اسلامی ایران گفته‌ایم "آری"
به هرچه غیر جمهوری اسلامی ایران: "نه"

کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد
اگرچه قدرت ما می‌شود تحریم، کتمان نه

دفاعِ از حرم یعنی: قرار جنگ اگر باشد
زمین کارزار ما تلاویو است، تهران نه!

#محمدحسین_ملکیان

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

13 Oct, 15:37


#حضرت_معصومه_س_مدح

اعجاز این ضریح که همواره بی حد است
چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است

#سیدحمیدرضا_برقعی
↳ @hoseinieh_net

اشعار آیینی حسینیه

13 Oct, 15:36


#حضرت_معصومه_س_شهادت
#حضرت_معصومه_س_ورود_به_شهر_قم

محملت خوش خرام می‌آمد
با شُکوه تمام می‌آمد

محملت بود و خیل استقبال
کم محلی نشد زبانم لال!

قم نگاهش لبالب از شرم است
شامِ ویران که نیست! خونگرم است

پاکی و حُجب، باورِ چشمش
قدم میهمان سرِ چشمش

تا توان داشت، احترام گذاشت
هرچه گُل داشت، روی بام گذاشت

دمِ قم گرم! سربلند شدیم
از دعایِ تو بهره‌مند شدیم

چادرت ذره‌ای غبار ندید
آفتابی به نی، سوار ندید

با مَحارم به قم رسیدی شکر
سرِ دروازه‌ای ندیدی شکر

گوشه‌ی معجرت نمور نبود
خبرِ داغی از تنور نبود

قم کجا! کوفه‌ی خراب کجا!
تو کجا! زینب و رباب کجا!

ساربان محملت عجول نراند
چادرت زیرِ پای شمر نماند

چه بگویم؟ رسیده جان بر لب!
ای امان از غریبیِ زینب

دلش از دستِ روزگار گرفت
گوشه‌ی دامنش به خار گرفت

به پَرِ چادرش شرار افتاد
صبرِ ایوب از عیار افتاد

وای از تشنگیِ شب‌بوهاش
وای از هق هق النگوهاش

عمه‌ات اشک ارغوان را دید
خنده‌ی نحس خیزران را دید

کوفه را بی عصایِ پیری رفت
خاک عالم سرم! اسیری رفت

#وحید_قاسمی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg

اشعار آیینی حسینیه

13 Oct, 15:36


#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
#حضرت_معصومه_س_ورود_به_شهر_قم

آمدی و بهشت را با خود
به دل این کویر آوردی
کوثرانه قدم زدی در شهر
خیرهای کثیر آوردی

آمدی و مشام هر کوچه
پر شده از شمیم احساست
یادگاری مادرت زهراست
عطر نام تو، نفحۀ یاست

به لب مردمان غمدیده
با حضورت تبسم آوردی
آمدی با فرشتگان از راه
آسمان را سوی قم آوردی

با تو بوی بهشت پیچیده
دم به دم در فضای بیت النور
آسمان آمده به پابوسی
آمده تا حرای بیت النور

خاطر آسمانی‌ات انگار
گاه گاهی غبار غم دارد
بغض‌های شکستۀ ناگاه
چشم‌هایی که باز می‌بارد

چشم‌هایت دو چشمه کوثر شد
یاد داری وداع آخر را
دل خواهر چگونه تاب آورد
حسرت دیدن برادر را؟

آمدی از مدینه تا ایران
راه را بر همه نشان دادی
تو شهید ولایتی بانو
در هوای امام، جان دادی

کوچه‌های مدینه هم دیدند
بانویی یک‌تنه قیامت کرد
از امام غریب خود آن روز
آه تا پای جان، حمایت کرد

تربتش بی‌نشانه است اما
می‌رسد عطر و نفحۀ یاسش
از کنار ضریح بانویی
که شد آیینه‌دار احساسش

به هوای زیارتش هر بار
آمدم دلشکسته تا اینجا
گفته‌ام رو به صحن آیینه:
السلامُ علیکِ یا زهرا

#یوسف_رحیمی

📝 #اشعار_آیینی_حسینیه‌ | عضو شوید👇
↳ https://t.me/joinchat/AAAAADwv7gLSehSezj5Wmg