کتاب‌های حرفه هنرمند @herfehhonarmandbooks Channel on Telegram

کتاب‌های حرفه هنرمند

@herfehhonarmandbooks


انتشارات کتب هنری:
عکاسی/تئاتر و سینما/شعر و ادبیات/نقاشی/مباحث نظری هنر

اینستاگرام:
https://www.instagram.com/Herfeh.honarmand.pub

@herfehhonarmandpubbot

کتاب‌های حرفه هنرمند (Persian)

کانال 'کتاب‌های حرفه هنرمند' یک منبع عالی برای علاقمندان به هنر و ادبیات است. این کانال توسط انتشارات کتب هنری اداره می‌شود و محتوای آن شامل کتب و مقالات مختلف در زمینه‌های عکاسی، تئاتر و سینما، شعر و ادبیات، نقاشی و مباحث نظری هنر است. اگر به دنبال کتاب‌هایی با محتوای حرفه‌ای در حوزهٔ هنر هستید، این کانال یک منبع بی‌نظیر برای شماست. از طریق این کانال می‌توانید به آخرین انتشارات انتشارات کتب هنری دسترسی پیدا کنید و برای خرید آن‌ها اقدام کنید. همچنین با دنبال کردن این کانال می‌توانید به ایجادات و رویدادهای مرتبط با هنر دسترسی داشته باشید. برای اطلاعات بیشتر و دنبال کردن کانال، می‌توانید به اینستاگرام انتشارات کتب هنری مراجعه کنید. پس از دنبال کردن این کانال، می‌توانید از اخبار و محتوای جذاب آن بهره مند شوید و تجربه جدیدی در دنیای هنر را تجربه کنید. برای دسترسی سریع‌تر به اطلاعات و کتب جدید، می‌توانید از ربات @herfehhonarmandpubbot استفاده کنید.

کتاب‌های حرفه هنرمند

14 Apr, 16:51


کتاب های حرفه هنرمند

کتاب‌های حرفه هنرمند

17 Jan, 21:28


https://www.instagram.com/tv/BsvsXBNDUHS/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1rayvdp9kpn1i

کتاب‌های حرفه هنرمند

17 Jan, 21:22


Channel photo updated

کتاب‌های حرفه هنرمند

17 Nov, 14:45


⁣⁣«عکس‌هایت را دوست دارم، چون زیبا هستند» / اورهان پاموک / ترجمه الهام شوشتری زاده
.
@herfehhonarmandbooks

کتاب‌های حرفه هنرمند

17 Nov, 14:38


Ara Güler | Saying good-bye on the Galata quay | TURKEY | 1955
.
@herfehhonarmandbooks

کتاب‌های حرفه هنرمند

17 Nov, 14:38


Ara Güler | The man painting the anchor of a boat, Karaköy | Turkey | 1954
.
@herfehhonarmandbooks

کتاب‌های حرفه هنرمند

17 Nov, 14:37


Ara Güler | Provincials looking at the boats from Galata bridge | Turkey | 1956
.
@herfehhonarmandbooks

کتاب‌های حرفه هنرمند

17 Nov, 14:36


Ara Güler | Nightfall in the district of Zeyrek, Istanbul
.
@herfehhonarmandbooks

کتاب‌های حرفه هنرمند

17 Nov, 14:20


⁣⁣⁣«عکس‌هایت را دوست دارم، چون زیبا هستند»
اُرهان پاموک از دوستش آرا گولر می‌گوید؛ عکاس بزرگی که عاشقانه استانبول و مردمش را به تصویر می‌کشید.
ترجمه: الهام شوشتری‌زاده

بخش سوم
ــــــــــــــ⁣

من و آرا راحت و کمابیش با جزئیات درباره‌ی این که چگونه از این‌ رویدادها و دیگر رویدادهای مشابه عکاسی می‌کرد حرف می‌زدیم. با این حال، هنوز سراغ ریشه‌کنیِ ارامنه‌ی عثمانی، پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های آرا، نرفته بودیم.
در ۲۰۰۵ در مصاحبه‌ای شکایت کردم که در ترکیه آزادی اندیشه وجود ندارد و هنوز نمی‌توانیم درباره‌ی بلاهای وحشتناکی که ۹۰ سال پیش بر سر ارامنه‌ی عثمانی آوردند حرف بزنیم. مطبوعات ملی‌گرا درباره‌ی حرف‌هایم مبالغه کردند و به اتهام توهین به ترک بودن به دادگاه فراخوانده شدم؛ اتهامی که می‌تواند به حکم سه سال زندان بینجامد.
دو سال بعد، دوستم هرانت دینک، روزنامه‌نگار ارمنی، را وسط خیابانی در استانبول با شلیک گلوله کشتند، چون واژه‌های «نسل‌کشی‌ ارامنه» را به کار برده بود. بعضی روزنامه‌ها کم‌کم اشاره‌هایی می‌کردند که شاید نفر بعدی من باشم. به سبب تهدیدهایی که دریافت کرده بودم، اتهام‌هایی که علیه من مطرح شده بودند و کارزارِ خبیثانه‌ی مطبوعات ملی‌گرا، کم‌کم وقت بیشتری را خارج از کشور، در نیویورک، می‌گذراندم. برای دوره‌هایی کوتاه به دفترم در استانبول برمی‌گشتم، بی آن که به کسی بگویم برگشته‌ام.
در یکی از این سفرهای کوتاه به وطن از نیویورک، در تاریک‌ترین روزهای پس از ترور هرانت دینک، وارد دفترم شدم و بلافاصله زنگ تلفن به صدا درآمد. آن روزها هرگز تلفن دفترم را جواب نمی‌دادم. زنگ تلفن گاهی متوقف می‌شد، اما بعد دوباره و دوباره و دوباره شروع می‌شد. سرانجام، آشفته‌حال گوشی را برداشتم. فوری صدای آرا را شناختم. گفت «آخ، برگشته‌ای. همین حالا می‌آیم» و بی آن که منتظر جواب بماند گوشی را گذاشت.
پانزده دقیقه بعد، آرا وارد دفترم شد. نفسش بالا نمی‌آمد و، به سیاق همیشگیش، به همه‌چیز و همه‌کس فحش می‌داد. بعد، با هیکل درشتش در آغوشم گرفت و شروع به گریه کرد. آن‌هایی که آرا را می‌شناختند و می‌دانند چقدر عاشق بدزبانی و تعابیر زمخت مردانه بود، بهت‌زدگی من از دیدن آن‌طور گریه‌ کردنش را درک خواهند کرد. همچنان فحش می‌داد و به من می‌گفت «دستشان به تو نمی‌رسد، آن‌ آدم‌ها!»
اشک‌هایش بند نمی‌آمدند. هر چه بیشتر گریه می‌کرد، احساس غریب گناه بیشتر به جانم چنگ می‌انداخت و حس می‌کردم فلج شده‌ام. بعد از گریه‌ای بسیار طولانی، بالاخره آرا آرام گرفت و بعد، انگار که کلّ مقصودش از آمدن به دفترم همین بوده است، یک لیوان آب نوشید و رفت.
مدتی بعد دوباره دیدار کردیم. کارِ بی‌سروصدایم را در بایگانیش از سر گرفتم، گویی که هیچ‌چیز اتفاق نیفتاده بود. دیگر وسوسه نمی‌شدم که درباره‌ی پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایش از او بپرسم. عکاس بزرگ با اشک‌هایش همه‌چیز را به من گفته بود.

.
تصویر:
کارگران اسکله در ساحل شاخ طلایی منتظرند تا بار کشتی‌ها را خالی کنند، ⁣۱۹۵۴
آرا گولر / مگنوم

___

کانال تلگرام: https://t.me/herfehhonarmandbooks
اینستاگرام: @herfehhonarmandbpub
توییتر: @Herfehbooks1
ارتباط با ما: ⁣@herfehhonarmandpub


@herfehhonarmandbooks

کتاب‌های حرفه هنرمند

17 Nov, 14:18


⁣⁣⁣«عکس‌هایت را دوست دارم، چون زیبا هستند»
اُرهان پاموک از دوستش آرا گولر می‌گوید؛ عکاس بزرگی که عاشقانه استانبول و مردمش را به تصویر می‌کشید.
ترجمه: الهام شوشتری‌زاده

بخش دوم
ـــــــــــــ


وقتی در بایگانی عکس‌های استانبولش کار می‌کردم، خیلی وقت‌ها به این فکر می‌کردم که در آن‌ها چه بود که چنین جذبم می‌کردند. آیا همین عکس‌ها دیگران را هم جذب می‌کردند؟ نگاه کردن به عکس‌های جزئیات مغفول و در عین حال سرزنده‌ی شهری که زندگیم را در آن گذرانده بودم خاصیتی سرگیجه‌آور داشت؛ ماشین‌ها و دستفروش‌های خیابان‌هایش، پلیس‌های راهنمایی و رانندگی، کارگرها، زن‌های روسری‌پوشی که از پل‌های مه‌آلوده می‌گذشتند، ایستگاه‌های قدیمی اتوبوس، سایه‌های درخت‌هایش، نقاشی‌های روی دیوارهایش.
برای آن‌هایی که مثل من ۶۵ سال را در یک شهر گذرانده‌اند ــ‌و گاهی سال‌ها ترکش نکرده‌اند‌ــ چشم‌اندازهای شهر در نهایت به نمایه‌هایی برای زندگی احساسیمان بدل می‌شوند. شاید خیابانی گزندگیِ اخراج شدن از کار را به یادمان آورَد؛ شاید منظره‌ی پلی [خاطره‌ی] بی‌کسیِ جوانیمان را برگرداند. شاید میدانی در شهر سرخوشیِ ماجرایی عاشقانه را یادمان بیندازد؛ شاید کوچه‌ای تاریک یادآورِ ترس‌های سیاسیمان باشد؛ شاید قهوه‌خانه‌ای قدیمی خاطره‌ی دوستان زندانی‌شده‌مان را زنده کند. و شاید درخت چناری یادمان بیاورد که چه فقیر بوده‌ایم.
در اولین روزهای دوستیمان، هرگز درباره‌ی میراث ارمنی آرا و تاریخ سرکوب‌شده و دردناک نابودی ارامنه‌ی عثمانی حرف نمی‌زدیم؛ موضوعی که در ترکیه همچنان تابویی حقیقی است. حس می‌کردم حرف زدن با او درباره‌ی این موضوع دهشتناک دشوار باشد و رابطه‌مان را تنش‌آلود کند. او می‌دانست حرف زدن درباره‌ی این موضوع دوام آوردن در ترکیه را برایش سخت‌تر می‌کند.
با گذشت چند سال، کمی به من اعتماد کرد و گاه‌گاهی مسائل سیاسی‌ای را پیش می‌کشید که با دیگران درباره‌شان حرف نمی‌زد. روزی به من گفت که پدر داروسازش در ۱۹۴۲، برای شانه خالی کردن از «مالیات بر ثروت» گزافی که دولت ترکیه به طور خاص برای شهروندان غیرمسلمانش وضع کرده بود و مصون ماندن از تبعید به اردوگاه کار اجباری به سبب نپرداختنِ این مالیات، خانه‌اش در گالاتاسرای را ترک کرد و ماه‌ها در خانه‌ای دیگر مخفی شد و حتی یک بار هم بیرون نیامد.
او درباره‌ی شب ۶ سپتامبر ۱۹۵۵ با من حرف می‌زد؛ وقتی در گرماگرم تنش سیاسی میان ترکیه و یونان که از رویدادهای قبرس سرچشمه می‌گرفت، اوباشی که دولت ترکیه بسیج کرده بود شهر را به آشوب کشیدند و مغازه‌های یونانی‌ها، ارامنه و یهودی‌ها را غارت کردند، کلیساها و کنیسه‌ها را بی‌حرمت کردند و خیابان استقلال، خیابان اصلی‌ای در قلب بی‌اغلو که از کنار خانه‌ی آرا می‌گذشت، را به میدان جنگ بدل کردند.
بیشتر مغازه‌های خیابان استقلال را خانواده‌های ارمنی و یونانی می‌گرداندند. در دهه‌ی ۱۹۵۰ با مادرم به مغازه‌هایشان می‌رفتم. ترکی را با لهجه حرف می‌زدند. عادت کرده بودم که وقتی من و مادرم به خانه برمی‌گشتیم ادای ترکی لهجه‌دارشان را دربیاورم. بعد از پاکسازی قومی ۱۹۵۵ که هدفش ترساندن و بیرون راندن اقلیت‌های غیرمسلمان شهر بود، بیشتر آن‌ها از خیابان استقلال و خانه‌هایشان در استانبول رفتند. در میانه‌های دهه‌ی ۱۹۶۰، کم‌تر کسی از آن‌ها باقی مانده بود.
.
تصویر:
⁣افسون دیرینه‌ی گرمابه‌های ترکی، ⁣۱۹۶۵
آرا گولر / مگنوم

___

کانال تلگرام: https://t.me/herfehhonarmandbooks
اینستاگرام: @herfehhonarmandbpub
توییتر: @Herfehbooks1
ارتباط با ما: ⁣@herfehhonarmandpub


@herfehhonarmandbooks

کتاب‌های حرفه هنرمند

17 Nov, 14:06



⁣⁣«عکس‌هایت را دوست دارم، چون زیبا هستند»
اُرهان پاموک از دوستش آرا گولر می‌گوید؛ عکاس بزرگی که عاشقانه استانبول و مردمش را به تصویر می‌کشید.
ترجمه: الهام شوشتری‌زاده

بخش اول
ــــــــــــ
⁣آرا گولر، که در ۱۷ اکتبر مرد، بزرگ‌ترین عکاس استانبول مدرن بود. او در ۱۹۲۸ در خانواده‌ای ارمنی در استانبول به دنیا آمد. آرا عکس گرفتن از شهر را در ۱۹۵۰ شروع کرد؛ عکس‌هایی که زندگی‌ انسان‌ها را هم در کنار معماری عثمانی شکوهمند شهر، مساجد شاهانه و آب‌نماهای عظیمش ثبت می‌کردند. من دو سال بعد، در ۱۹۵۲، به دنیا آمدم و در همان محله‌ای زندگی می‌کردم که او در آن زندگی می‌کرد. استانبول آرا گولر استانبول من است.
اولین بار در دهه‌ی ۱۹۶۰ اسم آرا را شنیدم؛ وقتی عکس‌هایش را در حیات، هفته‌نامه‌ی خبری و زرد پرخواننده‌ای که تأکیدی چشم‌گیر بر عکاسی داشت، دیدم. یکی از عموهایم سردبیرش بود. آرا پرتره‌هایی از نویسندگان و هنرمندانی مثل پیکاسو و دالی و چهره‌های نامدارِ ادبی و فرهنگی نسل قدیمی‌تر ترکیه مثل احمد حمدی تانیپارِ رمان‌نویس منتشر می‌کرد. وقتی اولین بار، بعد از موفقیت رمانم «کتاب سیاه»، از من عکس گرفت، رضایتمندانه باور کردم که در مقام نویسنده موفق شده‌ام.
⁣آرا بیش از نیم قرن، تا دهه‌ی ۲۰۰۰، شورمندانه از استانبول عکس می‌گرفت. مشتاقانه عکس‌هایش را می‌کاویدم تا در آن‌ها گسترش و دگردیسیِ خود شهر را ببینم. دوستیَم با آرا در ۲۰۰۳ شروع شد؛ وقتی در جریان تحقیق برای کتابم «استانبول» در ۹۰۰٬۰۰۰ عکس بایگانی جست‌وجو می‌کردم. خانه‌ی سه‌طبقه‌ی بزرگی را که از پدرش ــ‌داروسازی اهل محله‌ی گالاتاسرای در منطقه‌ی بی‌اُغلوی شهر‌ــ به ارث برده بود به کارگاه، دفتر کار و بایگانی تبدیل کرده بود.
⁣عکس‌هایی که برای کتابم می‌خواستم نه آن نماهای مشهور آرا گولر که همه می‌شناختند، بلکه عکس‌هایی همسازتر با استانبول مالیخولیایی‌ای که وصف می‌کردم بودند؛ حال و هوای سیاه و سفید کودکیم. آرا چنین عکس‌هایی داشت؛ خیلی بیشتر از آنچه انتظار داشتم. او از عکس‌های استانبول سترون، پاکیزه و توریستی بیزار بود. وقتی فهمید چه می‌خواهم، گذاشت بی‌مزاحمت به بایگانیش دسترسی داشته باشم.
⁣با عکس‌های خبری شهری آرا، که اوایل دهه‌ی ۱۹۵۰ در روزنامه‌ها چاپ می‌شدند، پرتره‌هایش از فقرا، بیکاران و تازه‌واردهای از روستا آمده بود که استانبول «ناشناخته» را برای اولین بار دیدم.
توجه آرا به ساکنان خیابان‌های پشتی استانبول ــ‌ماهی‌گیرهایی که در قهوه‌خانه‌ها می‌نشستند و تورهایشان را تعمیر می‌کردند، مردهای بیکاری که در میخانه‌ها مست می‌کردند، بچه‌هایی که در سایه‌ی دیوارهای باستانیِ لرزان شهر تایرهای ماشین‌ها را وصله می‌زدند، کارگرهای ساختمانی، کارگرهای راه‌آهن، قایق‌ران‌هایی که پارو می‌زدند تا مردم شهر را از یک ساحل شاخ طلایی به ساحل دیگرش ببرند، میوه‌فروش‌هایی که گاری‌هایشان را هل می‌دادند، مردمی که سحرگاه در انتظار باز شدن پل گالاتا پرسه می‌زدند، مینی‌بوس‌ران‌های صبح زود‌ــ در این هویداست که چگونه همیشه دلبستگیش به شهر را به واسطه‌ی مردمی که در آن می‌زیستند نشان می‌داد.
⁣انگار عکس‌های آرا به ما می‌گفتند «بله، چشم‌اندازهای شهریِ زیبا در استانبول پایان ندارند، اما اول، آدم‌ها!» ویژگی کلیدی و متمایزکننده‌‌ی عکس‌های آرا گولر همبستگی احساسی‌ای است که او میان چشم‌اندازهای شهری و آدم‌ها ترسیم می‌کند. عکس‌های او همچنین باعث شدند کشف کنم که وقتی مردم استانبول کنار معماری عثمانی شکوهمند شهر، مساجد شاهانه و آب‌نماهای عظیمش به تصویر کشیده می‌شوند چقدر شکننده‌تر و فقیرتر به نظر می‌رسند.
⁣گاهی، به شکلی عجیب رنجیده‌خاطر، به من می‌گفت «تو عکس‌هایم را فقط به این دلیل دوست داری که استانبول کودکیت را به یادت می‌آورند». مخالفت می‌کردم: «نه! عکس‌هایت را دوست دارم چون زیبا هستند.»
⁣اما آیا زیبایی و خاطره چیزهایی جداگانه‌اند؟ آیا چون چیزها اندکی آشنا هستند و به خاطره‌هایمان شباهت دارند [دیگر] زیبا نیستند؟ از بحث درباره‌ی چنین پرسش‌هایی با او لذت می‌بردم ...
.
تصویر:
⁣در دو دهه‌ی گذشته، خانه‌های آپارتمانی سیمانی در همه‌جای استانبول جای خانه‌های چوبی قدیمی را گرفته‌اند.
آرا گولر / مگنوم

___

کانال تلگرام: https://t.me/herfehhonarmandbooks
اینستاگرام: @herfehhonarmandbpub
توییتر: @Herfehbooks1
ارتباط با ما: ⁣@herfehhonarmandpub


@herfehhonarmandbooks

کتاب‌های حرفه هنرمند

17 Nov, 13:59


⁠⁣یک ماه از درگذشت آرا گولر می‌گذرد.
به همین بهانه، امروز متنی که اورهان پاموک پس از درگذشت آرا گولر در مورد او نوشته است را به همراه تعدادی از عکس‌های گولر با هم مرور می‌کنیم.
.
تصویر:
Ara Güler | Trams pass in front of the New Mosque in Eminonu Istanbul | 1958
___

کانال تلگرام: https://t.me/herfehhonarmandbooks
اینستاگرام: @herfehhonarmandbpub
توییتر: @Herfehbooks1
ارتباط با ما: ⁣@herfehhonarmandpub


@herfehhonarmandbooks

کتاب‌های حرفه هنرمند

16 Nov, 14:26


Vivian Maier | Chicago | 1972
.
@herfehhonarmandbooks

کتاب‌های حرفه هنرمند

16 Nov, 14:24


Chicago, February 1976

Vivian Maier | Chicago | February 1976
.
@herfehhonarmandbooks

کتاب‌های حرفه هنرمند

16 Nov, 14:22


Vivian Maier | Chicago
.
@herfehhonarmandbooks

کتاب‌های حرفه هنرمند

16 Nov, 14:22


Vivian Maier | Untitled | 1979
.
@herfehhonarmandbooks

کتاب‌های حرفه هنرمند

16 Nov, 14:21


Vivian Maier | Chicago | 1975
.
@herfehhonarmandbooks

کتاب‌های حرفه هنرمند

16 Nov, 14:20


Vivian Maier | The Art Institute of Chicago
.
@herfehhonarmandbooks

کتاب‌های حرفه هنرمند

16 Nov, 14:20


Vivian Maier | Self Portrait | 1975
.
@herfehhonarmandbooks