Últimas publicaciones de هامِش (علی سلطانی) (@hamesh1) en Telegram

Publicaciones de Telegram de هامِش (علی سلطانی)

هامِش (علی سلطانی)
هامش یعنی حاشیه. اینجا هامش (حاشیه) می‌زنم. بر ایده‌ها، حادثه‌ها، کتاب‌ها...

@alisoltany2علی سلطانی
1,187 Suscriptores
227 Fotos
66 Videos
Última Actualización 05.03.2025 23:39

El contenido más reciente compartido por هامِش (علی سلطانی) en Telegram

هامِش (علی سلطانی)

14 Feb, 14:56

638

موسی، کلیم کدام خدا، کدام قرائت؟ (۳ از ۳)


پنج: موسی کلیم‌الله از نظر من اثری ضعیف نیست، در عین حال اثری شاهکار هم نیست. پیش از دیدنش بازخوردهایی منفی بسیاری خواندم، اما پس از دیدن همهٔ آن‌‌ها را منصفانه نیافتم. چه‌بسا و متأسفانه انگیزه‌های مخل سیاسی، انگیزهٔ اصلی در بسیاری از این دفاع‌ها یا نقدها بود. به‌هرحال، موسی‌کلیم‌الله سکانس‌های درخشان و نقاط مثبت خوبی هم دارد که اجازه نمی‌دهد این فیلم یکسره به فیلمی ضعیف سقوط کند؛ جاهایی که مفاهیم به خوبی به زبان سینما ترجمه شده‌اند و یادآور کارگردانی‌های شاخص حاتمی‌کیا در گذشته است. با این حال این نکات و نقاط آن‌قدر گسترده نیستند که همگان را از فیلم راضی کند. از آن‌جمله فقرات مادرانگیِ مادر موسی و تلاطم‌های درونی و بیرونی‌اش و تجربه‌های ایمانی و وحیانی‌اش درخشان است.

موسی کلیم‌الله یکدست نیست. در بخش‌هایی از فیلم در نمایش امور متافیزیکی و فراانسانی افراط ورزیده و همزمان در بخش‌‌های دیگر به گونه‌ای قابل‌قبول، ملموس‌و «انا بشر مثلکم» است. می‌شد توازن بیشتری میان این دو پاره برقرار و سهم زمین و آسمان را به‌اندازه ادا کرد. از دید من اشکال کار در اینجا همان منسجم‌نبودن بنیاد‌های معرفتی و تحقیقیِ کار است که انگیزه‌های بیرونی و راست‌کیش در آن اختلال ایجاد کرده. همان وضعیتی که فیلم محمدِ مجید مجیدی بدان دچار بود و فیلم الرسالة مصطفی عَقاد را همچنان یگانه و بی‌رقیب نگه داشت.

نیز می‌شد کمتر از جلوه‌های ویژهٔ تصنعی در فیلم بهره گرفت یا کیفیت خروجی این جلوه‌ها را افزایش داد تا از تأثر سکانس‌های معنویِ فیلم نکاست. با این حال فیلم از این نظر در سینمای ایران پیشگام محسوب می‌شود و نمرهٔ نسبتاً خوبی می‌گیرد. بازیگری‌ها هم یکدست و متوازن نیست و برخی چون مریلا زارعی درخشان‌اند و برخی متوسط و برخی هم پایین‌تر از متوسط. این باعث شده که خروجیِ کار عالی نشود، در عین حال آن‌قدر هم ضعیف نباشد. همین باعث شده که وقتی از سینما بیرون می‌آیی حس می‌کنی که اثر شاهکار نبود، ولی ضعیف هم نبود و صحنه‌های ماندگار در آن یافت می‌شد و برخی نقدهای تند در قبالش منصف نبوده‌اند. حس می‌کنی فیلم می‌توانست خیلی بهتر باشد، ولی بی‌شک ارزش یکبار دیدن را دارد.

#یادداشت
@Hamesh1
هامِش (علی سلطانی)

14 Feb, 14:55

515

موسی، کلیم کدام خدا، کدام قرائت؟ (۲ از ۳)


سه: به زبان مطالعات قرآنیِ جدید، موسی تایپ (الگو یا نوعی) از حضرت محمد است. به بیان دیگر در خواندن روایت‌های موسی در قرآن همواره باید زیرروایتِ اوضاع و احوال حضرت محمد را خواند. به بیان آنگلیکا نویورت پیامبر اسلام در قرآن موسای دوم است و نقطهٔ اوج این مشابهت، دوران میانهٔ رسالت و تشکیل امت و ظهور کتاب است؛ مقارن با سوره‌های مکیِ میانه و پایانی. برای یکی از نمونه‌ها می‌توان سورهٔ احقاف را از این منظر خواند.

این را برای این می‌گویم که ماهیت اصلیِ همهٔ اجزای روایت موسی در قرآن بیان گزارش تاریخی از موسای قوم یهود و بنی‌اسرائیل نیست. معاملهٔ سراسرْ تاریخی با این روایت، غافل از روایتِ محمدی از پیامبریِ موسی است. این همان خطای فهم غیربافتارمندِ قرائت رسمی از ابعاد تاریخیِ قرآن است. البته این به معنای آن هم نیست که آنچه در گزارش‌های غیراسلامی و از جمله یهودی آمده، عین تاریخ است.همچنین به این معنا هم نیست که این گزارش‌ها هیچ صفت و ارزش تاریخی ندارند. بلکه سخن این است که با گزار‌ش‌های تاریخیِ قرآن باید در درجهٔ اول دینی مواجه شد، و نه تاریخی.

با این مقدمه، موسی‌کلیم‌اللهِ حاتمی‌کیا یا هر فیلم دیگری دربارهٔ پیامبران، اساساً نمی‌تواند روایت تاریخی را به طور کامل از قرآن بگیرند؛ چون قرآن در درجهٔ اول کتاب تاریخ نیست و دوم آنکه قرآن پرداخت اختصاصی، هنری و یکتای خود را از تاریخ دارد و سوم آنکه به تناسب همین، دربارهٔ بسیاری از جزئیات ساکت است.

این پرداخت‌های اختصاصی و سکوت‌های هدفمند در آیات متعدد دربارهٔ موسی هم برقرار است. در اینجا نیز به دلایل مختلف و از جمله گزینش و خوانش محمدی از حیات موسوی، تاریخ بنی‌اسرائیل از آنِ قرآن شده است. پس برای کسی که می‌خواهد در درجهٔ اول منابع ناکافیِ اسلامی را مأخد روایت موسی کند، چاره‌ای نمی‌ماند جز آنکه برای کامل‌کردن پازل و رمزگشایی از سکوت‌های تاریخی، به سنت اسلامی مراجعه کند. ما می‌دانیم که سنت حدیثی و تفسیری در گونهٔ (ژانر) قصص انبیاء در مواجهه با سکوت‌های قرآنی، به داستان‌سرایی‌های سست و اقتباس‌های فرااسلامی متوسل شده است. این قصه آن‌وقت پیچیده‌تر می‌شود که بدانیم مبنا برای نویسندگان و پژوهشگران فیلم‌نامهٔ موسی‌کلیم‌الله، دادن روایتی شیعی از حیات حضرت موسی است.

چهار: تفسیرهای زنانه‌نگر در مطالعات قرآنی در سال‌های اخیر در بین پژوهشگران و فضاهای آکادمیک در دوران آغازین خود به سر می‌برد. با این حال در همین دوران نه‌چندان دراز، این شاخه توانسته است پستوهای دیده‌نشده‌ای را در قرآن و سنت اسلامی مدنظر قرار دهد و آثار جدی‌ای عرضه کند که دیگر انکار موجودیت و اعتبارشان آسان نیست. یکی از مهم‌ترین ابعاد مهم این دست‌پژوهش‌ها شیوهٔ بازنمایی زنان برجسته در قرآن است. خاصه تصویری معنوی و عبادی از زنان که می‌توانند رابطه‌ای شخصی با خداوند برقرار کنند، تا آنجا که به نحو مستقیم و غیرمستقیم وحی دریافت می‌کنند و مائده‌های اختصاصی می‌گیرند.

این‌بخش‌ها در گفتمان مردسالارانهٔ رایج در تفسیر قرآن، که هنوز هم در جامعه‌های اسلامی رایج است و از قرائت راست‌کیشانه رخت‌برنبسته، مغفول است. در موضوع بحث، گزارش چندبارهٔ وحی به مادر موسی در روایت کتاب مقدس عبری (عهد عتیق) (خروج:۲) غایب است. اهل فن می‌دانند که این دست اضافه و حذف‌های روایی، در روابط بینامتنی قرآن و متون پیشین کلید فهم است و بسیار معنادار.

موسی کلیم‌الله از این منظر نمره‌ای قابل‌قبول می‌گیرد. بخش گسترده‌ای از فیلم به درستی و خوبی به مادر موسی و جایگاه والا و وحی به او اختصاص یافته است. مثلاً در دیالوگ‌های خوبی بین مادر موسی و همسرش، اساس وحی به زن از سوی مرد انکار می‌شود. زن در برابر این انکار بر صدقِ شهودِ وحیانی خود پافشاری می‌کند. در همین جا و در دیالوگ درخشان، وقتی همسر می‌گوید که باید گزارش او از دریافت وحی را نزد «مرد» بزرگِ قوم راستی‌آزمایی کنند، زن می‌گوید که به مادر موسی (یعنی من) وحی شده، نه به تو و نه به آن بزرگ! یعنی راستیِ این وحی را شما [مردان] تعیین نمی‌کنید.

#یادداشت
@Hamesh1
هامِش (علی سلطانی)

14 Feb, 14:55

495

موسی، کلیم کدام خدا، کدام قرائت؟ (ا از ۳)

یک: فیلمنامهٔ آثار تاریخی‌دینی باید به صورت مشترک نوشته شود. اول به دست «پژوهشگرانی» کارکشته و انتقادی و سپس به دست «سینماگران» سینمایی و تصویری شود. در بسیاری از آثار سینمایی و تلویزیونی ایرانی در دو سه دهه اخیر، در ظاهر امر این روند مشترک طی شده است، ولی خروجیِ بسیاری از آنها برای پژوهشگران در درجهٔ نخست و سپس مخاطبان عادی چندان مقبول نیفتاده. علل این اتفاق بسیار است و بخش زیادیش به ندرت پژوهش آزاد و فراوانیِ نگاه ایدئولوژیک در هنر و سیاست و دین برمی‌گردد. موسی کلیم‌اللهِ حاتمی‌کیا نیز خیلی از این قاعده استثناء نیست. این فیلم بنابر ادعای سازندگان سالها سابقهٔ پژوهشی دارد و با هدفِ دادنِ روایتی از زندگی حضرت موسی از منظری شیعی، فیلمنامه‌اش چند دور نوشته و بازنویسی شده است.

خودِ عزم بر نوشتن فیلمنامه بر اساس منابع و منظر شیعی مبنایی عجیب و مبهم است. مگر منابع شیعی روایتی کامل و متمایز از این قصه دارند؟ مشخص است که این‌گونه نیست و باید آمیزه‌ای از منابع را به همراه گمانه‌زنی‌هایی به هم آمیخت تا به روایتی کامل رسید. سنگ‌بنای دادن روایتی شیعی نشان می‌دهد که هدف سازندگان جنگ روایت‌هاست و نه وثاقت‌انتقادیِ آنها و کاربست معیارهای علمیِ پژوهش‌های تاریخی. که اگر این بود، نباید منابع و روایت‌های بسیار متأخرتر شیعی مبنا باشد. به نظر من همین سنگ‌بنای مبهم و نارسای اولیه، به کل ساختار فیلم تا آخر آسیب زده است. ناگفته نماند که من متوجهم که سینما بازسازیِ تصویری منابع تاریخی نیست. فیلم ماهیت هنری مستقلی دارد و مقصودم از نکتهٔ اخیر سخت‌گیریِ تاریخی و سینمانشناس نیست.

دو: هر وقت نوبت به درونمایهٔ الهیاتی یا روایت داستان‌های پیامبرانه در آثار سینمایی در ذیل بودجهٔ نهادهای رسمیِ جمهوری اسلامی می‌رسد، روایت‌گرانِ قرائت رسمی بلافاصله خود را مکلف می‌دانند که دُز مقوله‌های ماوراءطبیعی را بیش و بیشتر کنند. به بیان ساده‌تر کاری کنند که جای‌جای فیلم بیننده دست «دخالت الهیِ» مستقیم را در امور ببیند. آن‌هم نه فقط دخالت مستقیمِ موجه، که دخالت‌هایی که حفره‌های روایت را پر می‌کند. در موسی کلیم‌الله دخالت مستقیم و بلافاصلهٔ الهی در چند موقعیت گره از بن‌بست‌های داستان باز می‌کند. همان‌گونه که در نکتهٔ پیش گفتم، این گره‌گشاییِ مکرر و چشم‌پر‌کن جدای از برداشت رسمی و شیعی از تاریخ ادیان، خدا، پیامبران، عصمت و کتاب‌های مقدس نیست.

با این حال اهل کلام و فلسفهٔ دین می‌دانند که مقولهٔ دخالت الهی در روند طبیعیِ امورِ دنیا یکی از مناقشه‌برانگیزترین پرسش‌ها بوده و است. در بین فیلسوفان و الهیدانان هم اختلاف در این زمینه فراوان است. در این بین پروردگاریِ خدا منحصر در دخالت الهیِ مکرر در نقض قوانین طبیعت و تاریخ نیست. در این تبیین مداخله‌نکردنِ‌مستقیم و مکرر، خلاف قدرت خدا نیست، که از قضا مطابق حکمت و سرشت اوست. در این فهمِ حداقلی از دخالت مستقیم و مکرر الهی، تاریخ و طبیعتِ معمول همان‌قدر مملو از ظهور خداست، که امور فراطبیعی. این فهم این مزیت جانبی را هم دارد که پرسش‌های کمتری برای انسان معاصر پیش می‌آورد. از این قبیل که اگر خدا دم‌به‌دم در روند امور به نفع پیامبران و صالحان دخالت می‌کرده، چرا پس امروز نمی‌کند؟ آیا خدای امروز به کسوف رفته است؟ به نظر می‌آید افراط در نمایش امور خرق‌عادت، خودش برخاسته از حس امروزینِ غیبت دخالت‌های مستقیم و آرزوی جهانی است که دست خدا مدام در آن فاش ‌شود.

#یادداشت

@Hamesh1
هامِش (علی سلطانی)

08 Feb, 20:37

751

استعاره هرچقدر فراگیرتر باشد، درخشان‌تر و ماندگارتر است. گیراتر و نافذتر است. نفس‌گیرتر و شهرگیرتر است. استعاره اگر بتواند چنان جامع باشد که منِ مخاطبِ متغیر، هر بار به آن مراجعه کردم، بیان و تفسیری از تجربه‌های امروزم را در آن ببینم، آن استعاره پیروز و جاودان شده است. بگذارید مثالی سینمایی بزنم. اگر به فیلم جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی فکر کنید، در وهلهٔ اول کدام پیرفت (سکانس) فیلم به یاد شما می‌آید؟ مگر نه آن صحنهٔ شستن پدر آلزایمری در حمام و گریهٔ نهاییِ پسر و دیالوگش در دادگاه در پاسخ به زن طالب مهاجرت و طلاقش: اون می‌فهمه تو پسرشی؟ من که می‌فهمم اون پدرمه! چرا این استعاره در ذهن ما ماندگار شده است؟ مگر نه اینکه پدرِ فرتوت ایران برای خیلی از پسرها و دخترهایش، مردان و زنان امروزش، این‌گونه است و در وقت فکر به آن، در خیالِ زهرِ مهاجرت از آن یا تلخیِ ترکَش، آن دیالوگ برایمان بیدار می‌شود؟ مگر نه اینکه آن دیالوگ، این‌گونه ترجمه می‌شود: ایرانِ پیر در بن‌بست خزیدهٔ ما، ایران آلزایمریِ ما، دیگر نمی‌فهمد ما پسرشیم، دخترشیم، اما ما که می‌دانیم او پدر ماست! نه؟! بگذارم و بروم؟ بمانم و نروم؟! و نوبت به هق‌هق در حمام می‌رسد!

#خرده‌نوشت‌ها

@Hamesh1
هامِش (علی سلطانی)

08 Feb, 14:44

788

اگر عاشقی در دفاع از معشوق خود در دادگاه سخن بگوید، در مقام داوری نباید در وهلهٔ اول عشق او را مبنا گرفت؛ یعنی نباید گفت که این دفاع از سرِ عاشقی‌ست، پس باطل است. اگر دشمنی قدیمی هم در محکومیت دشمنش سخن بگوید، نباید سخنش را به صرف دشمنی رد کرد و گفت که اینها که از بغض و کینه است. داوری و مرور بی‌طرفانهٔ مدعاها می‌بایست فارغ از نسبت‌های قبلی و شخصی باشد؛ یعنی مبنای داوری باید بررسی مستندات باشد، نه عاشقیِ عاشق و نه دشمنیِ دشمن. عاشقِ شخص، دلبستهٔ کتاب، دلباختهٔ ایمان، دشمنِ مفهوم، منتقد نظام سیاسی، می‌توانند در لحظهٔ ارزیابی از دوستی‌ها و نفرت‌های خود فاصله بگیرد و با برهان و قرائنِ مستقل استدلال کند. حتی احتمالی اندک برای سوگیری‌نداشتن افراد کافی‌ست که ما مدعاها را جدای از انگیزه‌های شخصی بررسی کنیم. کاری که معمولاً بالعکس است و ما به صرف تعلق یک فرد به چیزی، با انگیزه‌خوانی، نسخهٔ مدعاهای او را می‌پیچیم.

#خرده‌نوشت‌ها

@Hamesh1
هامِش (علی سلطانی)

07 Feb, 04:45

811

گفت‌وگوی بی‌محابا یعنی گفت‌وگوی بی‌محدودیت، بی‌شرط‌وشروط. گفت‌وگویی که زمان و مکان ندارد. گفت‌وگوی بی‌محابا یعنی بهشت، گلستان. گفت‌وگویی که نقاب‌ و ثانیه ندارد. گفت‌وگویی که روزنی به نامتناهی است. از این منظر، پیری را کمرنگ‌شدن یا غیبت مطلق این گفت‌وگوی بی‌محابا و محرمانه می‌دانم. پیر کسی است که آشنا و مخاطب چنین گفت‌وگویی را بیش‌ و بیش‌تر از دست داده و از این بابت بیش و بیشتر در خود می‌خزد. پیری با این چارچوب دوره‌ای است که آشنایان رفته‌ و حرف‌ها پلاسیده‌ و رازها پنهان‌اند. پیری از این دریچه یعنی دوران غربتی غریب. پیری در این زمینه به سن نیست، به محرمیت است، به درخودخزیدن است.

#خرده‌نوشت‌ها

@Hamesh1
هامِش (علی سلطانی)

06 Feb, 13:41

811

یکی از توانایی‌های لازم برای ما، ژرف‌نگری در لحظهٔ اکنون است. ابن‌الوقتی را همه گفته‌اند، من به چیزی فراتر نظر دارم. به بیان دیگر، ابن‌الوقتی شرط لازم برای ژرف‌نگری در لحظهٔ اکنون است، اما شرط کافی نیست. لحظهٔ عادی و گذرای اکنون، سرشار از نکته‌های سرمدی است، به شرط آنکه ما بتوانیم لختی بایستیم، نفسی بکشیم، از افسوس گذشته و هراس آینده خلاص شویم، و با نگاهی تیز به اطرافمان و آنچه می‌گذرد، موشکافانه بنگریم. آن‌وقت خواهیم دید که موج‌‌‌های کوبنده‌ای از معرفت‌های عمیق به ساحل ما می‌خورد که قبل‌تر نمی‌فهمیده‌ایم. آن‌وقت خواهیم دید که باد‌های بلندی از راز می‌وزد که قبل‌تر حس نمی‌کرده‌ایم. ژرف‌نگری در لحظهٔ اکنون نیازمند آهستگی و آرامش و خلوت نیز است. امروز هر سهٔ این مقوله‌ها از کف ما می‌گریزند. آهستگی با فرهنگ شتابان و نوک‌زنندهٔ زندگیِ مدرن، آرامش با تنگناهای معیشتی و اجتماعی و کاری و سیاسی، و خلوت، با میل مدام به حضور و ابراز خود در شبکه‌‌های اجتماعی.

#خرده‌نوشت‌ها

@Hamesh1
هامِش (علی سلطانی)

06 Feb, 07:32

759

دیشب در جاده و با فاصله از کنار مزار پدرم می‌گذشتم. همزمان به پادکست کم‌نظیر و محققانه‌ای دربارهٔ کتاب ایوب و برخی پرسش‌ها و پاسخ‌هایش دربارهٔ مسئلهٔ شر و از همه مهم‌تر، غیبت و کمرنگیِ بسیارِ اشاره به جهان پس از مرگ در این متن یهودی، گوش می‌دادم. حال متناقض‌نمایی را ایجاد کرده بود. قبل‌ترش به این فکر می‌کردم که در عین آنکه تکه‌های از ما در فردای نبود بابا، رفت و دیگر برنگشت، ولی ما به زندگی ادامه داده و می‌‌دهیم؛ به حکم جان‌سختِ زندگی و زنده‌بودن. در عین اینکه من هیچ‌گاه فی‌الجمله از او خالی نبوده‌ام، لحظه‌های بسیاری هم فراموش کرده‌ام که پدر نیست. نسل بعد از من که از پدربزرگشان هیچ خاطره‌ای ندارد، بدیهی است که او را فراموش کند. فرزندان آنان نیز من را فراموش خواهند کرد. و این سلسلهٔ محوشدن ادامه دارد. امروز هم توییتی می‌خواندم که از درگذشته‌ای نسبتاً مشهور یاد می‌کرد و نوشته بود: فلانی هم تقریباً فراموش شد! تُنسی کأنک لم تکن! از نظر این حقیر، هیچ راز و مسئله‌ٔ وجودی‌ای به سنگینیِ این حقیقت مهیب نیست. بقیهٔ مسئله‌ها در برابر این راز مهیب شوخیِ سردی به نظر می‌آیند!

#خرده‌نوشت‌ها

@Hamesh1
هامِش (علی سلطانی)

28 Jan, 13:35

840

روزن‌ها بسته‌‌ می‌ماند
هوای تازه‌ نمی‌وزید
خانه تا ابد تاریک می‌شد
باریکه‌نوری نمی‌رقصید
ابرهای سیاه نمی‌رفتند
سینه‌هامان یخ می‌زد
دست‌هامان می‌لرزید

گر دست ناجی‌ات
و دستِ دیگرِ
اشاره‌ات نبود

۹ بهمن ۱۴۰۳

#شعر
@Hamesh1
هامِش (علی سلطانی)

27 Jan, 10:41

976

نوشته‌های مهمی که روزی جدی این‌ور و آن‌ور می‌نویسیم، تپش قلبی که برای رویدادی مهم داریم، برقی که در چشم‌هایمان از تماشایی تازه می‌جهد، خانهٔ نویی که با سلیقه و زیبایی می‌چینیم، حال عسلینی که از نزدیکیِ اولین دیدار می‌چشیم، غمی که قلبمان را مچاله می‌کند، دردی که در شانهٔ خود و پنجه‌های پا حس می‌کنیم، محافظت و مراقبتی که از چیزهای تازه‌خریده‌شده داریم، شور و بی‌قراری‌ای که برای رسیدن به هدف حس می‌کنیم، همه و همه و همه فروکش می‌کند و نرم‌نرم خاموش می‌شود. کاغذِ یادداشتِ مهم مچاله و در زباله می‌شود، قلب سرد و چشم بی‌برق و خانه بی‌نور و بدن بی‌درد و چیزها بی‌قیمت و کهنه می‌شوند. همهٔ اینها جز به یک راز مهیب نیست: مرور ایام و گذشتِ زمان از ما...

#خرده‌نوشت‌ها
@Hamesh1