ذهن ما به میزانی که از متون یا خاطرهها فاصله میگیرد، به جهت کمرنگشدن حافظه، از آن متن یا خاطره یا داده، موجودیای دلبخواه میسازد. آنقدر که گاهی موجودیِ فعلی ما از دادهای کهنه، کاملاً از شکل نخستین آن فاصله گرفته است. به بیان دیگر، با گذشت زمان و تلمبار داده در حافظه، ما آن داده را حفظ میکنیم، اما به شکل و سلیقهٔ خود؛ یعنی آن داده را از آنِ خود میکنیم و به رنگوبوی خود و سازگار با دیگر تجربهها و آگاهیها درمیآوریم. برای آزمون این نکته، کافی است که به یاد محتوایی بیفتید که مثلاً ده سال پیش در کتابی خواندهاید. بکوشید آن را بازسازی کنید و سپس به زبان بیاورید. در اغلب موارد خواهید دید که نسخهٔ بازسازیشده (از آنِ خود شده) شما با منبع اصلی تفاوت فراوانی دارد. و به جنبههای گوناگون کژومژ (دِفرمه) شده است.
اگر این باشد، یکی از مهمترین لغزشگاهها تکیه بر حافظه خواهد بود. کافی است لغزشهای زبانی یا خطاهای استنادی و ... در گفتارهای شفاهی را مرور کنیم، تا ببینیم تیزترین ذهنها و تواناترین حافظهها هم خطاهای فاحشی مرتکب میشوند. این نکتهٔ هشداردهنده و این منطقهٔ خطرخیز، بیش از همه احتیاطبرانگیز است برای دلباختگان منبر. دلباختههای منبر بههیچوجه صرفاً روحانیون نیستند. با کراوات و دستمالگردن هم میتوان منبری بود. منبر استعاره است برای کسانی که متکی و بسنده به فرهنگ شفاهی، پرحرفاند و کمخوان. پرمجلساند و بیکتاب. پرچانهاند و بیقلم. پرادعایند و بیاستناد. پرحاشیهاند و بیبار.
کمترین فایدهٔ خوگرفتن به فرهنگ مکتوب، در نقطهٔ مقابل، وسواس در سخنگویی و اصرار بر استناد دقیق است. مایی که امروز غرق در فرهنگ تصویری و شفاهی زندگی میکنیم و دادهها مثل سیل در ما میآیند و میروند و خانهٔ ما را فقط تر یا ویران میکنند، بهشدت در معرض آنیم که یا فراموش کنیم و فرو بریزیم، یا شبحی از دادهها را به یاد بسپاریم، یا کوزهای دلبخواه از این سیل را در گوشهٔ حافظه نگه داریم. در چنین وضعیتی اتکای به حافظه و رفتن بر سر منبر فاجعهبارتر است.
در این جهان همانقدر که دادهها در وضعیت سیلآسا میآیند و میروند، امکان راستیآزمایی و ارزیابی هم آسانتر است. اویی که پرسخن است و مدام از حافظه کلمه و ایده میسازد، در بیشترِ نمونهها دچار لغزش سخن و خطای در استناد و استدلال خواهد شد. آنوقت است که دستکم کمش با پرسشی ساده از هوش مصنوعی یا مراجعه به ویکیپدیا یا منابع برخط میتوان خطا را برملا کرد. دسترسی آسان به کتابخانههای دیجیتال و تراکم بیسابقهای از محتوای مفید هم بماند. با این اوصاف در چنین جهانی بیش از همه باید، فرهنگ مکتوب را به نحوی زنده نگه داشت و اندازه سخن گفت. البته اویی که در فرهنگ مکتوب بالیده، بینیاز از تذکر من یکلاقبا دربارهٔ کم و اندازه سخنگفتن است. او خود میداند که باید پاکیزه و مستند و مستدل سخن بگوید. کاری که ناخواسته دامن سخن را میچیند.
پس.نوشت: یک نمونهٔ جالب در نشاندادن خطاهای اتکا بر حافظه، کتابی است که نعمتالله صالحی نجفآبادی در نقد حماسهٔ حسینی مرتضی مطهری نوشته است. حماسهٔ حسینی بیشتر تقریر سخنرانی است. و کتاب صالحی نجفآبادی، مکتوب و کتابخانهای. صالحی نجفآبادی در «نگاهی به حماسهٔ حسینی استاد مطهری» در مثالهای متعدد، خطاهای عجیبی از گفتارهای مرتضی مطهری را متذکر میشود که بیشترشان از سرِ اتکا به حافظهٔ بلندمدت و نبود مراجعه به منابع است.
#تأملات
@Hamesh1