یک- اینکه به جغرافیایی که در آن زندگی میکنی، نقد داشته باشی، به معنای خوببودن سایر جاها نیست. اینکه روحیهٔ انتقادی را دربارهٔ خارج از کشور هم داشته باشی، به معنای اعتقاد به گلوبلبلبودن داخل کشور نیست. اینکه داوریات دربارهٔ بیرون از ایران واقعی و غیراحساسی و انتقادی باشد، به معنای آن نیست که نقصهای ایران را توجیه میکنی.
دو- در فضای دوقطبی و دوگانهپسند، رسانهٔ نظامهای سیاسی روی همین لبهٔ تیغ حرکت میکنند و با نشاندادن پلشتیها و نقصهای نظامهای سیاسی و جامعههای دیگر، پلشتیها و نقصهای خود را توجیه یا ذهنها را از نقصهای نزدیک منحرف میکنند. آشکارست که گزارهٔ «یک» در نقطهٔ مقابل این سوءاستفاده از سوی طرفین است. ضمن آنکه گزارهٔ یک میگوید: بیان نقصهای بدیهیِ جامعههای دیگر، حتی برای سوءاستفاده و پروپاگاندا، از واقعیبودنِ آن نقصها کم نمیکند. تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها. چه در رسانههای غربی دربارهٔ ایران و چه در صداوسیما دربارهٔ غرب.
سه- در این بین یک نکته مسلم است. مواجههٔ مستقیم و نگاه انتقادی در قبال خارج از ایران و بهویژه کشورهایی که آمال بسیاری از مردم ایران است، ایران را خوب نمیکند (گزارهٔ یک)، ولی ایران را واقعی میکند (گزاره سه). به چه معنا واقعی؟ به این معنا که بیرون از ایران، ضعفها و قوتهای ایران بهتر و واقعیتر دیده میشود. گویی با خروج از تنور هواداریها و مخالفتهای دوآتیشه، نوبت شناخت واقعیترِ ایران میرسد.
به بیان دیگر ایران با واقعیتِ کشورهای دیگر سنجیده میشود، نه با آرمانشهر رسانهای و پنجرههای اینستاگرامی. با این داوری، ایران قطعاً بهشت نخواهد شد، ولی بیشک جهنم هم نخواهد ماند. یعنی هم تبلیغات رسمی دربارهٔ بهشتبودن ایران نقض و هم تصور جهنمی دربارهٔ ایران سست میشود؛ تصوری که بسیاری از هموطنان خستهٔ ما دربارهٔ ایران دارند و بمباران رسانهایِ اپوزیسیون و مشکلات مزمن و حقیقی و اصرار بر برخی سیاستهای غلط و واپسگرایانه از سوی حکومت، به آن دامن میزند.
#یادداشت
@Hamesh1