در رابطه با مفهوم ظلم سالها قبل چیزی را به من نشان دادند که مربوط به کلاس دوم یا سوم دبستان من بود. من دوستی داشتم که مثل کنه خیلی به من میچسبید و هیچوقت از من جدا نمیشد و خلاصه من را بسیار دوست داشت. اسم فامیلی او نیز بابایی بود که هم فامیل یکی از دوستان حاضر در اینجاست.
یک روز من تنقلاتی به اندازه خودم به مدرسه برده بودم و خلاصه میخواستم ترتیب آن را در زنگ تفریح بدهم و من دوستم را دنبال نخود سیاه فرستادم جایی و تا وقتی برگردد تنقلات خودم را خوردم و او هم برگشت و هیچ اتفاقی نیفتاد. اما در موضوع تزکیه تشعشعاتی این صحنه را به من نشان دادند. یعنی اولین صحنهای که برای مفهوم ظلم نشان دادند این صحنه بود و شما تا آخر آن را بروید.
https://youtu.be/wIrqpiJQoDU?si=dfqP41kiU6fLYHTb