دختری که تو بچگی عروس قشقایی ها شد!
عاشق نامزدم بودم اما تو یه حادثه از دستش دادم و من تو ۱۲ سالگی مهر بیوه بودن خورد روی پیشونیم!
قشقایی ها رسم داشتن بعد از مرگ شوهر، زن باید با یکی از مردهای همون خونواده ازدواج کنه و چون من فقط نشون کرده شوهرم بودم یا باید زن پدر شوهرم میشدم یا برادر شوهرم!
به رسم طایفه مجبور شدم به عقد دمیر، برادر شوهر سنگدلم در بیام.... مردی که از من متنفر بود و من و مقصر مرگ برادر جوونش می دونست!
مردی که بلافاصله بعد از عقد رهام کرد و به تهران رفت و اونجا زن دیگه ای و محرم خودش کرد...!
حالا ۸ سال گذشته....
پدر شوهرم دمیر رو محبور کرد تا برگرده و تکلیف من و روشن کنه....
حالا بعد ۸ سال من کسی رو می بینم که اسمش توی شناسنامه ام بود و ازش وحشت داشتم...
از اخم هاش ،از نخواسته شدنم،از پس زده شدنم وحشت داشتم!
بالاخره اولین دیدارمون رسید.... به خودم قول داده بودم تلافی این ۸ سال و در بیارم! چون دیگه اون دختر بچه زشت نبودم....
حالا من زنی زیبا بودم در آستانه ۲۰ سالگی که قصدش زمین زدن شوهر شناسنامه ایش بود....
https://t.me/+5DZVNSnzLVw2ZTlk
https://t.me/+5DZVNSnzLVw2ZTlk