Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی @freudtolacan_farzamparva Channel on Telegram

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

@freudtolacan_farzamparva


کانال مدرسه لکانی(فروید تا لکان)
دکتر فرزام پروا روانکاو و روانپزشک و نویسنده و مترجم
Admin Email:[email protected]
Insta:Freudtolacan.drfarzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole (Persian)

کانال "فروید تا لکان - مدرسه لکانی" تحت نظر دکتر فرزام پروا، روانکاو، روانپزشک، نویسنده و مترجم برگزار می‌شود. این کانال به منظور بررسی و تبادل اطلاعات و دیدگاه‌های مختلف در حوزه روانشناسی و پژوهش‌های لاکانی تأسیس شده است. اگر به علاقه‌مندی به نظریه‌های فروید و لکان، تحلیل روانشناختی و شناختی، بهبود روانی و روان‌درمانی علاقه‌مندید، این کانال یک منبع ارزشمند برای شما خواهد بود. در این کانال می‌توانید از تجربیات دکتر پروا بهره مند شده و سوالات خود را مطرح کنید. برای اطلاعات بیشتر و همچنین جهت ارتباط با مدیر کانال، می‌توانید از اطلاعات زیر استفاده کنید:
ایمیل مدیریت: [email protected]
اینستاگرام: Freudtolacan.drfarzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

06 Jan, 08:13


چرا که در روی کره زمین، علت العلل توحش، چیزی جز توهم نیست. اینان روحی چنان وسیع دارند که همتشان حتی با دست یافتن بر "چشمه خورشید" هم راضی نمی شود:
من که دارم در گدایی گنجِ سلطانی به دست
کِی طمع در گردشِ گردونِ دون‌پَرور کنم
گر چه گَردآلودِ فقرم، شرم باد از همتم
گر به آبِ چشمهٔ خورشید دامن تَر کنم

اینان برخلاف فقیهان و زاهدانی که بزرگان را تکفیر می کنند، به این گفته حکیم فردوسی عاملند که:
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد
!
نادانان عمر حرام کن هم گویی کاری جز این ندارند که این نادره گنجینه های تاریخ را تقبیح، تکفیر یا تحقیر کنند، غافل از اینکه "عرض خود می برند و زحمت ما می دارند"، که یک روح وسیع تا کرانه های بودن، قابل کوچک شدن نیست، حتی اگر در زمانه خود، ساده اندیشان سعی کنند او را به زمین پست سکونتگاه های زیرزمینی شان بکشانند، سرانجام تلالوی روشنی روحشان از افق بشریت سر برخواهد زد...حتی از پس هزاره ها!
آن نغمه سرا را که تا محدوده های چشمه خورشید جلو آمده، و از نام و ننگ گذشته، چه باک از قدقد قداره بندان یاوه گو... که ماکیان را خوراکی، و اینان را خوراکی دیگر است...

گل در بَر و می در کف و معشوق به کام است
سلطانِ جهانم به چنین روز غلام است

گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلسِ ما ماهِ رخِ دوست تمام است
در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن
بی‌روی تو ای سرو گُل‌اندام، حرام است

تا گنجِ غمت در دلِ ویرانه‌، مُقیم است
همواره مرا کویِ خرابات مُقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است

مِی‌خواره و سرگشته و رندیم و نَظَرباز
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است؟
با مُحتسبم عیب مگویید که او نیز
پیوسته چو ما در طلبِ عیشِ مدام است
حافظ منشین بی‌مِی و معشوق زمانی
که‌ایّامِ گل و یاسمن و عیدِ صیام است

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

05 Jan, 17:45


دو حافظ فرهنگ ایران زمین (۴)
دو حافظ قرآن
دو هنرمند و دانشمند
دو تکفیر شده و لعن شده!

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

05 Jan, 17:45


فردوسی بزرگ و پاس‌داشت زبان فارسی

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

05 Jan, 17:30


با سپاس از جلیل اعتماد

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

04 Jan, 11:20


سیزدهم دی، زادروز جلال‌الدین همایی (۱۲۷۸-۱۳۵۹)
@theapll

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

04 Jan, 06:47


دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت
یک موی ندانست ولی موی شکافت
اندر دل من هزار خورشید بتافت
آخر به کمال ذره ای راه نیافت

ابن سینا

عشق دردانه‌ست و من غَوّاص و دریا میکده
سر فروبُردم در آن جا تا کجا سر بَرکُنم
من که از یاقوت و لَعلِ اشک دارم گنج‌ها
کِی نظر در فیضِ خورشیدِ بلنداختر کنم

حافظ شیرازی

فروتنان دانشمداری چون بوعلی و حافظ، بخت آن را داشته اند که در طول عمر خود، به مدد دانش و تهذیب نفس و پاره کردن غشای ضخیم خرافات و توهمات دین و دانش، تا کرانه ها و محدوده های دریای دانش غواصی کنند، و  پا به منزل غایی دین و دانش، یعنی حیرت و شور و سرمستی بگذارند:
من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای
که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم
اینان با تبری جستن از گزاف گویان بی مایه، به نادانی و گدایی و فقر دانش خود اعتراف می کنند، که روح که وسعت می گیرد، هر دانش و دینی در برابرش خرد و بی مایه جلوه می کند:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

چرا که در روی کره زمین، علت العلل توحش، چیزی جز توهم نیست...

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

03 Jan, 18:35


دو حافظ فرهنگ ایران زمین (۳)
دو حافظ قرآن
دو هنرمند و دانشمند
دو تکفیر شده و لعن شده!

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

03 Jan, 11:27


.
🟨معرفی کتاب

🟪فردوسی‌ و کاخ حیرت

🟩 دکتر #فرزام_پروا

⬜️با مقدمه‌ی دکتر #قدمعلی_سرامی

🟧نشر نگاه

🟥مهربانو #رویا_پروین

💠#كانون_شاهنامه_فردوسي_توس
💠#بنیاد_فردوسی_توس


🆔 http://bonyadferdowsitous.ir/

🆔https://t.me/bonyadeferdowsitous

🆔https://www.instagram.com/bonyadeferdowsitous

🆔https://x.com/bonyadferdowsi/

🆔https://www.aparat.com/BonyadeFerdowsiMashad

🆔https://www.youtube.com/channel/UCP207h1pOJJQu4UTkUrUq1Q

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

02 Jan, 10:36


برگزیده ای از سروده های زرتشت یا گاتا ها

برگرفته از کتاب ۱۷ پژواک گاتاها

مترجم: دکتر علی‌اکبر جعفری
موسیقی متن: فرد میرزا

#گاتا
#زرتشت

@FereidounFarahandouz

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

31 Dec, 14:38


دو حافظ فرهنگ ایران زمین (۲)
دو حافظ قرآن
دو هنرمند و دانشمند
دو تکفیر شده و لعن شده!

ای کاش بدانمی که من کیستمی
سرگشته به عالم از پی چیستمی
گر مقبلم آسوده و خوش زیستمی
ورنه به هزار دیده بگریستمی
ابن سینا

در اندرونِ منِ خسته‌دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب؟
بنال، هان که از این پرده کارِ ما به نواست
مرا به کارِ جهان هرگز التفات نبود
رخِ تو در نظرِ من چنین خوشش آراست
از آن به دیرِ مغانم عزیز می‌دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دلِ ماست
چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب
که رفت عمر و هنوزم دماغ پُر ز هواست
ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضایِ سینهٔ حافظ هنوز پر ز صداست...
 

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

29 Dec, 11:06


https://youtu.be/SbHw-x8w36o?si=DyImi0dZOp-ppyaT

ناخودآگاه و تن سخنگو (بخش پنجم)
 اما خیلی وقت است که ما مسیر هر بگذار باشدی [laisser-être] را به این دازاین قطع کرده‌ایم. در عصر تکنولوژی آمیزش دیگر در [بخش] خصوصی [زندگی] محصور نمی‌ماند تا فانتزی‌های خاص هر فرد را تغذیه کند. اکنون این مسأله مجدداً در حوزه بازنمایی ادغام شده است [و] به مقیاس انبوه رسیده است. باید به تفاوت دومی بین پورنو و باروک اشاره کرد. همان‌طور که توسط لکان تعریف شده است هدف باروک تنظیم کردن و به نظم در آوردن روح از طریق مکاشفه بدن‌ها یا نظربازی تنانه بود. چنین چیزی در پورنو وجود ندارد. هیچ‌گونه نظم بخشیدنی وجود ندارد، بلکه یک تخلف مداوم است. نظربازی تنانه در پورنو به عنوان یک عامل محرک و ژوئیسانسی که برای ارضا شدن در حالت «لذت  مازاد» در نظر گرفته شده عمل می‌کند. حالتی متجاوزانه نسبت به کنترل و نظارت و هم‌ایستایی (هموستاتیک) و چیزی که در تحقق خود در سکوت و در تنهایی متزلزل و ناپایدار است. معمولاً مراسم در دو طرف صفحه نمایش بدون کلام انجام می‌پذیرد، به جز آه‌ها یا فریادهای ساختگی از سر لذت.
ستایش فالوس که زمانی راز اسرار بود به عنوان بخش اصلی و مرکزی باقی می‌ماند، به جز در پورنو‌های افراد لزبین، بخشی مرکزی و اصلی که اکنون کاملاً پیش‌پاافتاده و مبتذل است. انتشار جهانی پورنوگرافی از طریق شبکه الکترونیکی بدون شک تأثیراتی دارد که روانکاوی شاهد آن است.
حضور همه جانبه پورنو در ابتدای این قرن نشان دهنده چه چیزی است؟ هیچ چیز جز اینکه «رابطه جنسی وجود ندارد». خب، این همان چیزی است که به نوعی توسط این نمایش بی‌وقفه و همیشه در دسترس خوانده می‌شود [و] پژواک و بازتاب می‌یابد. چرا که احتمالاً‌ تنها همین غیاب است که دلیل این شیفتگی‌ای است که ما قبل از هر چیز باید پیامدهای‌اش را در رفتار نسل‌های جوان در رابطه با روابط جنسی دنبال کنیم. سرخوردگی، وحشی‌گری، پیش‌پاافتادگی و ابتذال. طغیان و شیفتگی آمیزشی در پورنوگرافی به درجه‌ای از بی‌معنایی می‌رسد که باعث می‌شود در نهایت به آنچه هگل ... (خب، این خوانش پدیدارشناسی روح [هگل] را به یاد می‌آورد) به حدی از بی‌معنایی می‌رسد که آنچه را که هگل درباره مرگ تحمیل شده از آزادی جهانی در مواجهه با وحشت می‌گوید به ذهن متبادر می‌کند...

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

29 Dec, 10:14


انسانیت لباسی است که،
اندازه تَن هرکس نمی‌شود!
در هر شهری
چند کسی باشند که
صورت و معنی آدمی دارند.
و باقی ؛
همه صورت دارند و معنی ندارند.


#عزیز_الدین_نسفی

@sheykhekharghan

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

27 Dec, 18:23


سمینار چهارم دکتر #فرزام_پروا، #گوی_بلورین_سوم،
دوره #دوم #مکتوبات_لکان از مسیر #رویاهای_شربر. جلسه هشتم، بخش اول: مورخ ۱۴۰۳/۰۹/۳۰

📌چه شاهدی است که با ماست در میان امشب
که روشن است ز رویش همه جهان امشب (عطار)


📌یگانگی در دِل تضادها و یکی بودن دوگانگی‌های این جهان.

📌مفهوم متامورفوز، درخواست و طلب در بیت حافظ:
طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید
هم‌چُنان در عملِ معدن و کان است که بود(حافظ)


📌چگونه خورشید که نار و آتش است و از جنس انار، باعث تغییر شکل یا متامورفوز در جهان می‌شود؟

📌متامورفوز یا تغییر شکل در سایکوتیک(شربر)، روانکاوی و در فرهنگ ما.

📌داغِ بلندان طلب، ای هوشمند
تا شوی از داغِ بلندان، بلند (نظامی)


📌از نظامی تا حافظ
به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید
که می‌رویم به داغ بلندبالایی (حافظ)


📌اشاره‌ای به متن آقای داریوش شایگان در مورد:
بهترین صفات معنوی این آب و خاک و ویژگی‌های فرهنگی ایران زمین.

📌اهمیت شب یلدا و جشن زایش خورشید در فرهنگ ایرانیان.

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

25 Dec, 06:19


مخ
( به معنی نخل در گویش بوشهری)

#شب_زنده_داری_شبنم
#بهمن_بداغ
خوانش از ثریا رستم نژاد

داغ بلندان طلب ای هوشمند
تا شوی از داغ بلندان، بلند
نظامی گنجوی
#نظامی_و_هفت_پیکره_باستانی
جلد چهارم از مجموعه #باستان_شناسی_ادبی
دکتر #فرزام_پروا

#کانال_مدرسه_لکانی
@Freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

24 Dec, 14:44


در این کانال، با توجه به وظیفه تخصصی مان، بیشتر به نقد همکاران روانشناس، روانپزشک و روانکاو پرداختیم. اما معلوممان شد که بیماری ای بالاتر از جذام هم وجود دارد: در این جهان هر لحظه حلقوم افراد از "اطلاعات"بیشتر پر می شود. حرف زدن هم که حناق نیست،کافیست مطالبی را نصفه و نیمه تنها تا درگاه معده ات هضم کرده باشی، مشخص است که برای راحتی خودت بایستی آنها را جایی بالا بیاوری.

مواد لازم برای بالا آوردن: کافیست در رشته خود (اعم از ادبیات، تاسیسات، مخابرات، خدمات، تنظیمات، تشبیهات، دامپزشکی، پیراپزشکی، آرایشگری، پیرایشگری و ....)با سعی و اهتمام فراوان عده ای پیروی چشم و گوش بسته(معروف به فالوور)پیدا کرده باشی. کسانی که بدون ذره ای تعقل، چشمشان به دهان توست.الان نوبت چیست؟
آفرین: اظهار نظر در مورد روح و نفس و روان. حرف زدن، خصوصا حرف مفت که کنتور نمی اندازد. هر لاطائلاتی را به فروید و یونگ نسبت بده، چه کسی حوصله دارد برود چک کند؟  واقعا طفلی یتیم تر از روح وجود آدمی وجود دارد؟ که هر کسی از راه می رسد می خواهد او را  بردارد و به فرزندی قبول کند. لابد بایستی ابن سینا باشی تا بدانی در حوزه نفس و روان، حرف زدن بهای گزافی دارد، و کلمات را نباید به آسانی خرج کرد.

آخر چطور مثلا یک نفر دکترای ادبیات یا پیراپزشک بحثهای روانشناسی می کند و نتایجی بر اساس اشتباهات زندگی خود می گیرد، و بدتر از همه مشاوره هم می دهد و آنها را به خورد خلق الله هم می دهد؟ اگر کسی در سلوک روحی اش به جایی نرسیده (که عموما در سلوک بدون راهنما اتفاق می افتد) دلیل بر آن نیست که سلوک باطل و رسیدگی به اعمال خود کار آدمیان عاطل است.
چه دنیای عجیبی شده!

یکی از نمونه های این دکتران بلندپرواز، جدیدا به این کشف مهم نائل شده اند که مسائل اخلاقی هیچ ربطی به مسائل روانشناسی ندارد، احساس گناه و شرم ناشی از کودکی ما، کوته بینی ما و عقده های روانی ماست، و آنچه اینها را تبدیل به مساله می کند، نفهمی و تبعیت ما از سنتهای دست و پاگیر است. بین هیتلر و گاندی هم تفاوتی وجود ندارد، به جز در وقایع کودکی شان!
برای ایشان و افراد نادانی چون ایشان می گویم که اخلاق در کار روانکاوی مرکزیت دارد، و هیچگاه ما در این کار از حوزه اخلاق بیرون نمی رویم، به نحوی که لکان یک سال از سمینارهایش را منحصرا به بررسی اخلاق روانکاوی گذراند.(سمینار هفتم)
آیا نبایستی گفت : هوا بس ناجوانمردانه "زرد" است؟ که باد نشریات زرد از هر سو که فکرش را بکنید وزیدن گرفته است. گاهی خود را چون کسی می بینم که در کنار دریایی عفونی و پر از لجن و کرم و زالو ایستاده و با پارویی خرد نگران شتک زدن آب این دریا به زندگی افراد است. آن هم افرادی که حداقل در این دریا شنا نمی کنند، چون برای این شناگران، اساسا کار خاصی نمی توان کرد. مشخص است که وقتی مشام کسی به بوی بد عادت کرد، بوی عطر حالش را خراب می کند. وضعیت ما میلیونها بار از زمانه حمله مغول در زمان عطار و سعدی و حافظ، سیاه تر و بغرنجتر است، که این مغول پابرهنه، بدوی و کثیف فضای مجازی با لباسی پر زرق و برق مستقیما به عقل و روح تو دسترسی دارد، مخصوصا اگر ساده لوح و زودباور باشی! بسیار دیده ام که بسیاری از این افراد ظاهرالصلاح، اقدام به جمع آوری کمکهای مردمی هم می کنند، لابد برای جیب گشاد خود...
در این وضعیت، خدا آخر و عاقبت همه مان را به خیر کند و از زودباوری و "اعتماد کودکانه"نجاتمان دهد....

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

23 Dec, 19:17


هوا بس ناجوانمردانه زرد است!

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

22 Dec, 12:01


مخ
( به معنی نخل در گویش بوشهری)

#شب_زنده_داری_شبنم
#بهمن_بداغ
خوانش از ثریا رستم نژاد

داغ بلندان طلب ای هوشمند
تا شوی از داغ بلندان، بلند
نظامی گنجوی
#نظامی_و_هفت_پیکره_باستانی
جلد چهارم از مجموعه #باستان_شناسی_ادبی
دکتر #فرزام_پروا

#کانال_مدرسه_لکانی
@Freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

21 Dec, 13:47


شب یلدا، شب نار و نور، شب زایش خورشید
دکتر #فرزام_پروا
خانه اردیبهشت اودلاجان
روز اورمزد از ماه دی
با تشکر از زحمات حسین مصحفی و هدا لایق
قطعات موسیقی: «آفتاب» و «افق» از کارهای استاد حسین علیزاده

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

21 Dec, 12:45


https://youtu.be/ZAVifexfIew?si=Y27bi9kt0emHGn6C

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

21 Dec, 07:57


به پیش باد تو ما همچو گردیم

بدان سو که تو گردی چون نگردیم

ز نور نوبهارت سبز و گرمیم

ز تأثیر خزانت سرد و زردیم

ز عکس حلم تو تسلیم باشیم

ز عکس خشم تو اندر نبردیم

عدم را برگماری جمله هیچیم

کرم را برفزایی جمله مردیم

عدم را و کرم را چون شکستی

جهان را و نهان را درنوردیم

چو دیدیم آنچ از عالم فزون است

دو عالم را شکستیم و بخوردیم


به چشم عاشقان جان و جهانیم

به چشم فاسقان مرگیم و دردیم

زمستان و تموز از ما جدا شد

نه گرمیم ای حریفان و نه سردیم

زمستان و تموز احوال جسم است

نه جسمیم این زمان ما روح فردیم

چو نطع عشق خود ما را نمودی

به مهره مهر تو کاستاد نردیم

چو گفتی بس بود خاموش کردیم

اگر چه بلبل گلزار و وردیم
@fihehmafih
#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

20 Dec, 13:44


شاهنامه فردوسی
شب اورمزد از ماه دی=اولین شب دی ماه، شب یلدا
#فردوسی_و_کاخ_حیرت
جلد دوم از مجموعه #باستان_شناسی_ادبی
دکتر #فرزام_پروا

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

19 Dec, 08:26


هولناک و شوکه‌کننده؛ بردگی جنسی کودکان، شبی ۵۰۰ هزار تومان!

👈خبرنگار ایران۲۴ در یک تحقیق تکان‌دهنده، با موضوعی بهت‌آور روبرو شد. در اینستاگرام صفحاتی هستند که کودکان ۵ الی ۱۰ ساله را به عنوان برده‌جنسی در معرض فروش یا اجاره قرار می‌دهند.

🔺 به اعتراف فروشنده، کودکان خردسال را برای اهداف جنسی تربیت کرده و پسر ۵ ساله دو سال است که به صورت اجاره‌ای در اختیار زنان قرار می‌گیرد تا هرگونه عمل جنسی بر روی او انجام شود.
🔺شخصی که خود را واسطه معرفی می‌کند بعد از ارسال تصاویر کودک، قیمت فروش هر کودک را ۲۰۰ میلیون تومان اعلام کرد. اما تراژدی در همین‌جا متوقف نمی‌شود؛ او پیشنهاد می‌کند که می‌تواند کودکان را به‌صورت اجاره‌ای و به قیمت هر شب ۵۰۰ هزار تومان در اختیار مشتریان قرار دهد.
@pressfori

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

17 Dec, 10:11


عکسی که ملاحظه می کنید بخشی از تاریخ پر درد ماست:
در فاصله ای دور قصری (شاتویی) را ملاحظه می کنید که در زمان مظفرالدین شاه هیات باستان شناس فرانسوی به رهبری ژک دمورگان در محوطه باستانی شهر شوش که محل کاخ آپادانا (متعلق به داریوش پادشاه هخامنشی) هست ساخت، آن هم با بهره گیری از برخی آجرهای لعابدار پیدا شده در محوطه باستانی! در ضمن همین جناب دمورگان بود که متوجه شد در جنوب ایران قیر و به همین دلیل، نفت وجود دارد و به این ترتیب مشام انگلیسی هایی که برای نفت تیز بود(البته نه فقط نفت، که کلیه منابع طبیعی کل جهان از آفریقای جنوبی تا چین!)، متوجه نفت در ایران شد، تا اولین چاه نفت در مسجد سلیمان زده شود. واقعا معلوم نیست اگر در تاریخمان مردانی چون مصدق و بازرگان نبودند که آنها را خلع ید کنند، امروز بایستی چه خاکی بر سرمان می کردیم.

در جلوی عکس نمونه ای از باقیمانده درهم شکسته پایه یکی از 72 ستون بیست و سه متری کاخ آپادانا را می بینید که با سر ستونهای حجاری شده خاص اش به شکل گاو امروزه به شکلی کاملا سالم در موزه لوور نگهداری می شود. تمام بقایای سالم کاخ توسط هیات فرانسوی بار کشتی شد و به یغما رفت، و پول اندکی که به شاه ایران داده شد هم توشه راه سفرهای اروپایی اش گردید. (حتما می دانید که در غیاب آژانسهای مختلف مسافرتی، شاه بیچاره متحمل چه رنجهایی می شده.) البته آن پول را هم در ازای اشیای باستانی طلا و نقره ای که کشف شد پرداخت کردند، وگرنه شاه ایران، با مناعت طبعی ستودنی، فرموده بودند آن تیر و تخته و سنگ و کلوخها که قابل شما را ندارد، ارزانی خودتان! گاو واقعی لااقل شیر می دهد. گاو سنگی دیگر به چه درد می خورد؟ ( بعدا هنرمندان نقاشی هم داشتیم که کشف کردند گاو ما اگر شیر هم ندهد، ماشالله به شاشش!) تعارف هم آمد و نیامد دارد، هیات فرانسوی هم که درکی از تعارف نداشت، قشنگ زمین را شخم زد، تمام ستونها و مجسمه ها و حجاریهای دیواری بدست آمده را جارو کرد، سوار کشتی کرد و برد و خورد و یک آب هم روش، و بجای کاخ یک دشت صاف برایمان باقی گذاشت و آب هم از آب تکان نخورد! حالا خوب است که الان در موزه شوش، بخشی از این آثار را از جنس پلاستر بازسازی کرده ایم، تازه جنس اش خیلی هم بهتر است و چند هزارسال در طبیعت ماندگاری دارد. سنگ و کلوخ به چه دردمان می خورد؟ مظفرالدین شاه درست است جمع و تفریق بلد نبود و نمی دانست هزار از صد بیشتر است، اما عقل و شعورش هزار برابر ما بود.

اما خودمانیم، آیا این عکس خلاصه ای نیست از وضعیت بلایی که سر مواریث فرهنگی مان آمده؟

چه بسیار آثار بزرگی (مانند کتاب بیست جلدی منطق المشرقیین ابن سینا) توسط حاکمان سست عنصر و هوسبازی چون مسعود غزنوی از بین رفت، کسی که شهوترانی اش  پدرش محمودخان را هم انگشت به دهان کرده بود (که این پسر که از تخم و ترکه خودمان است، این همه تستوسترون را از کجا آورده؟). آثاری که از بین رفت و برای همیشه نابود شد، طوری که از جناب دمورگان هم کاری برنمی آمد.  چه بسیار آثار تکان دهنده ای که باقی هستند اما ما و دانشجویان ما، اکنون، در یک ازخودبیگانگی وخیم، از آنها بی خبریم، که برای ما اسامی چون ژک لکان و هگل و هایدگر و آیزنشتاین و برتون و سارتر و فوکو و چامسکی تلالوی بیشتری دارد تا رازی، ابن سینا، روزبهان، حافظ، سهروردی، صدرالدین شیرازی، هدایت، زرین کوب و خرمشاهی!

گرچه از سخن حق هم نباید گذشت: راه ما چنان به سوی گنجینه های فرهنگی مان بسته است که برای گشودن در این گنجینه ها، راهی به جز استفاده از دانش روز غربی نداشته و نداریم: حالا می خواهد دانش ژک دمورگان باشد، یا دانش ژک لکان. منتهی این بار بایستی حواسمان جمع باشد که همه دار و ندارمان را برای این دانش به فنا ندهیم. یعنی اینطوری به نظرم بهتر است.

الغرض سخن بر سر همان رشته گمشده ایست که بین روانکاوی، فلسفه، زبان شناسی، ادبیات زبان هزاره ای فارسی و باستان شناسی وجود دارد، به همین دلیل هم من اسم این شاخه از دانش را گذاشته ام: "باستان شناسی ادبی"، تا ببینم این بار چه کسی درمی آید تا مثل آنچه در یکی از سخنرانی هایم اتفاق افتاد، کشف آن را به دیگری نسبت دهد، "دیگری" که اگر غربی باشد لابد خیلی بیشتر از ما حالیش است. اصلا ما که باشیم که بخواهیم دانش جدیدی را شرح دهیم و تاسیس کنیم؟ غربی ها لابد ادبیات فارسی شان هم از ما بهتر است. اصلا ما یکی از حکمتهایی که از حاکمانمان یاد گرفتیم (مثل محمودخان دوم) همین بوده که با سخن حق درنیفتیم. ایشان گفته بودند در ایران همجنس باز نداریم، کفتر باز و چترباز تا دلتان بخواهد، ولی همجنس باز نه. می گویید نه؟ بیایید نارمک. جدل با سخن حق هم لابد آبروی خود آدم را می برد، البته مشروط بر اینکه آدم اصلا برای خودش آبرویی قائل باشد.
حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او
ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم
#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

16 Dec, 20:12


از ژک دمورگان تا ژک لکان

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

16 Dec, 06:20


[البته ترجمه درست واژه دازاین، همانطور که در صفحه 225 کتاب #راهنمای_کمبریج_لکان  آمده، "انسان مراقب" است, نه آن چیزی که مترجم فرانسوی فرض کرده.
آقای میلر در اینجا توضیح نمی دهد که این افرادی که پورنو تمام زندگیشان را با خاک یکسان کرده، اصولا شایستگی اینکه روی تخت روانکاوی دراز بکشند را دارند یا نه؟ منافع حکم می کند که در مورد برخی مسائل سکوت اختیار کرد، وگرنه مشتریان روانکاوی! کم می شوند. وقتی به هر قیمتی سعی می شود از یک امر لطیف، شغلی درآمدزا ایجاد کنند نتیجه ای جز این ندارد.
در ضمن هر "عیاشی" در دل خود ژوئی سانسی دارد. چطور وقتی به جناب ژک لکان می رسد، که بنا بر زندگینامه (کاترین میلو) و رویاهای جوانی اش  در زندگی افکار و تجربه های عیاشانه کم نداشته، فراموش می کنیم که بسیاری از این عیاشی ها کدورت روحی به بار می آورند که با هفت دریا هم شسته نمی شوند؟
  منظور زیر سوال بردن لکان نیست، مساله این است که روح هیچ بنی بشری، در هر جایگاهی که قرار داشته باشد نیست که ارزش آن را داشته باشد که آدمی به کلی منکوب و تسلیم او شود. اثر این کدورتها گاهی در تیرگی و کدورت نوشته های لکان در "مکتوبات" قابل مشاهده است، که دیگر هیچ اثری از شفافیت و حذاقت و نبوغی که در سمینارهای اول او دیده می شود، در آنها نمی یابیم. این همان درس روانکاویست که استادش خود لکان است: هر چیزی در این جهان بهایی دارد، که نمی شود از پرداختن آن قسر در رفت. در کائنات، یا بعد وافع، برخلاف زندگی اجتماعی انسانها، لاپوشانی معنایی ندارد. در ضمن توجه به این نکته در خاک "فرقه پرور" ایران زمین اهمیتی صد چندان دارد.
توضیح دکتر پروا]

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

16 Dec, 05:49


https://youtu.be/SbHw-x8w36o?si=DyImi0dZOp-ppyaT

ناخودآگاه و تن سخنگو (بخش چهارم)
پورنو چه چیزی غیر از یک فانتزی به فیلم درآورده شده با حد کافی‌ای از تنوع است که می‌تواند اشتهای انحراف را با همه انواع و تنوع‌اش ارضا کند؟ هیچ چیز بهتر از انبوه خیالی بدن‌هایی که خود را عرضه می‌کنند و می‌گیرند، غیاب رابطه جنسی در بعد واقع را نشان نمی‌دهد. این امر مسأله جدیدی است در سکسوآلیته، در رژیم اجتماعی آن، در شیوه یادگیری آن نزد جوانان، طبقه جوانی که پا در این مسیر می‌گذارد. خودارضا‌یی کنندگانی که از اجبار به اینکه رؤیاهای بیدار بسازند خلاص شده‌اند. چرا که این [رؤیاهای بیدار] را آماده می‌یابند که از قبل برای آنها خواب دیده شده است. جنس ضعیف‌تر وقتی صحبت از پورنو به میان می‌آید مذکر است. او با کمال میل تسلیم آن می‌شود. چقدر در جلسات آنالیز می‌شنویم که مردان از اینکه مجبورند این بازیگوشی پورنوگرافیک را دنبال کنند یا حتی آنها را مجبورند در هارد ذخیره کنند شکایت می‌کنند؟
از سوی دیگر، در جانب همسران یا معشوقه‌ها، زنان حتی کمتر از آنچه که متوجه این کار شریک زندگی خود می‌شوند، این عمل را انجام می‌دهند. پس بستگی دارد که ما این کار را یک خیانت یا یک سرگرمی بدون عواقب در نظر بگیریم.
این کلینیک پورنوگرافی محصول قرن ۲۱ است. من این مسأله را متذکر می‌شوم، اما [مسأله کلینیک پورنوگرافی] شایسته کار و تفصیل بیشتر است، چرا که امری مصر و مؤکد است. [زیرا] پانزده سال است که به شدت در جلسات آنالیز حضور دارد. اما چگونه می‌توانیم در مورد این عمل بسیار معاصر آنچه را که لکان ذکر کرد، یعنی هجوم تأثیرات مسحیت بر هنر را مطرح نکنیم؟ تأثیراتی که با باروک به اوج خود رسیدند. پس از بازگشت از ایتالیا، از گشت و گذاری در کلیساها که لکان به زیبایی آن را «یک عیاشی» نامید، در سمینار «هنوز» خود خاطر نشان کرد که همه چیز نمایشی از بدن است که ژوئیسانس را برمی‌انگیزد. این همان جایی است که در پورنو هستیم. با این وجود نمایش مذهبی بدن‌های از خود بی‌خود شده همیشه خود عمل آمیزش را خارج از محدوده‌اش می‌گذارد، همان‌طور که لکان در «واقعیت انسانی» می‌گوید درست همان‌طور که آمیزش خارج از محدوده است. بازگشت جالب این عبارت: «واقعیت انسانی». این همان چیزی است که اولین مترجم [آثار] هایدگر به زبان فرانسه برای بیان دازاین به کار برد. او دازاین را واقعیت انسانی ترجمه کرده است.


#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

15 Dec, 07:21


مهمترین درس روانکاوی (به ویژه برای حاکمان کوته بین خاورمیانه) :
"واپس زده بالاخره برمی گردد، هرچند با چهره ای جدید..."
چیزی که حتی در مورد آثار پیشینیان که هزاران سال در خاک های باستان شناسی واپس زده شده اند، صادق است، چه رسد به خاک بدن افراد، یا خاک بدنه جامعه، که بسی زودتر برمی گردد!
فاعتبرو یا اولوالالباب...

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

15 Dec, 02:39


شماری از غزل های مولوی تبیین حقایق حاضر در ذهن و یا ممکن الحضور در ذهن و آگاهی ای که از طریق زبان بیان پذیر باشد، نیست.آینه ی حقایق سیال بیان گریز و زبان ستیزی است که نمودهای گهگاه مبهم‌ آن هرگز در دام «بود» مقید نمی گردد.
در سایه ی آفتاب. تقی پورنامداریان. صفحه ی ۱۷۰، انتخاب از ترنگ تقوایی


#سایت_مدرسه_لکانی
Www.Freudtolacan.com
#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

09 Dec, 08:49


https://m.imdb.com/video/vi2019867161/?playlistId=tt0099334&ref_=ext_shr_lnk

شرافت، صداقت و نجابت
سه گانه گمشده دنیای امروز

در نمایشنامه سیرانو دوبرژراک (مترجم دکتر #فرزام_پروا، نشر قطره، چاپ دوم)، در پرده آخر هنگامی که روکسان از سیرانو می پرسد که چرا چهارده سال عشق خودت را به من آشکار نکردی، سیرانوی دم مرگ، با یادی از عشق روکسان، یعنی کریستیان، که اکنون مدتهاست مرده، پاسخ حیرت آمیزی می دهد:
روکسان- چه طور توانستی دم برنیاوری که در این نامه، که او هیچ گاه ننوشت، اشک از چشم تو فروغلطیده بود؟
سیرانو (نامه را به طرف او دراز می کند)- اما خون را تن او نگاشته بود!

این همان کسی است که در برابر صاحبان قدرت (دوگیش) بی محابا چنین پاسخ می دهد:
دوگیش(عصبانی) - تو دون کیشوت را خوانده ای؟
سیرانو- خوانده ام، و در برابر آن شوالیه شوریده و آواره، لنگ انداخته ام.
دوگیش- بهت توصیه می کنم... فصل آسیاب بادی را بخوانی.
سیرانو- فصل سیزدهم.
دوگیش- چون رفتن به جنگ آسیاب بادی همان و...
سیرانو- در مصاف حزب باد قرار گرفتن همان؟
دوگیش-... به بازوی آسیاب پرتاب شدن در گلاب همان.
سیرانو-...یا پرتاب به آسمان و همآغوشی ستارگان همان!

(پس از تحریر- اکنون که پس از بیست سال به ترجمه خود نگاه می کنم، از انتخاب کلماتم حیرت زده ام: اینها کلمات کسی است که در آن زمان توسط جماعتی از افراد شریر و ناجوانمرد احاطه شده بود... کلماتی خون چکان!)

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

08 Dec, 07:14


سمینار چهارم دکتر #فرزام_پروا، #گوی_بلورین_سوم،
دوره #دوم #مکتوبات_لکان از مسیر #رویاهای_شربر. جلسه هفتم، بخش اول: مورخ ۱۴۰۳/۰۹/۱۵

📌چل سال رنج و غصّه کشیدیم و عاقبت
تدبیرِ ما به دستِ شرابِ دوساله بود
(حافظ)

📌ناخودآگاه و شعر

📌توضیحات دکتر #فرزام_پروا در مورد تصحیح صحبت‌هایشان در شیراز، با عنوان:
"ابن سینا، سلسله‌جنبان فرهنگ و تمدن ما"

📌نکاتی در مورد تکان‌دهنده بودن کتاب رساله نفس ابن سینا از چندین جهت.

📌چرا کتاب "تعبیر رویاها" فروید، با رساله نفس ابن سینا کامل می‌شود؟

📌اهمیت جستجو کردن در مقابل فهمیدن.

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

08 Dec, 07:01


❗️باله‌ی «بیژن و منیژه»
▪️موسیقی: حسین دهلوی
▫️رهبر ارکستر: حشمت سنجری
▪️بالرین: جمشید سقاباشی (بیژن)، هایده چنگیزیان (منیژه )
▫️طراحی‌صحنه: حاجی قربانی
▪️نورپردازی: خلج
▫️محصول: باله‌ی ملی ایران، تالار رودکی، آبان ۱۳۵۴ خورشیدی
▪️بیژن و منیژه؛ یکی از معروف‌ترین تراژدی‌ها و عاشقانه‌ها‌ی ایرانی است. در سال 1345 «بیژن و منیژه» برای اجرایی توسط سازمان ملی باله‌ی ایران انتخاب و ابیات شاهنامه را متناسب با باله، اقتباس و تولید شد. این نمایش شامل دو پرده و چهار صحنه بر اساس ابیات منتخب از شاهنامه‌ی فردوسی  می‌شد. طراح اصلی رقص هایده بود که زیرنظر و با راهنمایی رابرت وارن اولین رقص دونفره‌ی بلندمدت خود را تولید می‌کرد...
@artchanel
اگر می خواهید بدانید داستان بیژن و منیژه چه جایگاهی در هفت شاهکار داستانی شاهنامه دارد، و چطور باعث و بانی سرایش سی ساله حکیم طوس شده، کتاب "فردوسی و کاخ حیرت" را بخوانید، چون این نکات در کمتر کتابی که در باب "شاهنامه" نوشته شده، یافت می شود (اگر یافت شود!)
[در ضمن از یاد نبریم در اکثر نقاط دنیا چوبهای صحنه باله و اپرا اگر جمع شوند آنها را تنها میتوان به یک مصرف رساند..]
#کانال_مدرسه_لکانی

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

06 Dec, 16:51


https://youtu.be/rnJczxPxDvU?si=w9Rabne0SWkUx2c2

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

06 Dec, 13:33


#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

29 Nov, 16:10


پیکاسو یک تنه به تخریب سه سنت باستانی نقاشی پرداخت: بازنمایی تاریخ، بازنمایی زیبایی و شبیه سازی، یکی پس از دیگری! اما با چه مقصودی؟ تفنن و بازیگوشی؟ اگر تابلوی "گرنیکا" وجود نداشت که مدافع انسانیت و شرافت باشد، از این تفنن چه گلی به سر بشریت زده می شد؟

لکان که گویی کاراکتر او را (در هنجارگریزی، مبارزه طلبی و حتی مرزشکنی اخلاقی) بسیار شبیه خود می یافت، بیش از هر نقاش دیگر در سمینارهایش از او یاد کرد، بیشتر هم با  ذکر این جمله معروف او:
"من جستجو نمی کنم، من می یابم."
نام پیکاسو در ده تا از سمینارهای لکان آمده است. (مقایسه کنید با دیگر نقاش نابغه اسپانیایی فرانسیسکو گویا که تنها در سمینارهای 9 و 11 از او یاد کرده است.)

"گرنیکا" (1937) مثالی از آن هنریست که تمام جانمایه یک هنرمند را در خود جذب می کند، و در خون فرهنگ وارد می شود: یک سرایش پیشگویانه، بر پایه رویایی پیشگو، که ظهور جنون فاشیسم را در اروپا پیشگویی می کند!(ج. ر. س)

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

27 Nov, 09:33


دو سرچشمه دانش و هنر سرزمین ما، ابن سینا و حافظ، یک نکته مشترک و مهم را نشان می دهند:
دانش و هنر دو بال یک پرنده اند، و برای رسیدن به قله دانش و هنر, به وجود هر دو بال نیاز است.
اما چه شد که ما جنبه دانشی حافظ (موسوم به مفخرالعلما، که آثارش چون حاشیه بر کشاف، در تاریکی های تاریخ مدفون شده) و جنبه هنری بوعلی را (که هنوز پس از هزار سال در اشعار و داستانهایش حرفهای زیادی برای گفتن دارد) دست کم گرفتیم؟
آیا برداشتهای سطحی از اینان، من جمله این شعر حافظ، یادر نظر نگرفتن شرایط دردناک و جانکاه سروده های ابن سینا، در این امر بی تاثیر نبوده است؟

سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق میکده از درس و دعای ما بود

دفتر دانش ما جمله بشویید به می
که فلک دیدم و در قصد دل دانا بود

مطرب از درد محبت عملی می‌پرداخت
که حکیمان جهان را مژه خون پالا بود

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

26 Nov, 10:25


https://t.me/freudtolacan_farzamparva/5497

ناخودآگاه و تن سخنگو (بخش دوم)

اکنون بار دیگر ما در پای همان دیوار mur هستیم. «دیوار» کلمه‌ای که به ذهنم رسید. کلمه‌ای که تداعی کننده نئولوژیسمی است که عشق amour را به سخره می‌گیرد. آیا به دلیلl’a-mur  (بازی با کلماتle mur  به معنی دیوار و l’amour به معنی عشق) است که به من افتخار خدشه‌ناپذیر تنظیم این سمفونی داده شده است، [سمفونی‌ای]‌ که اعضای AMP که ما باشیم باید در طی دو سال آینده قبل از ملاقات مجددمان تنظیم کنیم؟ آیا این مسأله انتقال است؟ انتقالی باقی‌مانده به سمت شخصی که در گذشته مسئول تأسیس انجمن ما که ذکر کردم، بوده است؟ اما همان‌طور که گفتم مسئولیت نام‌گذاری، دادن عنوان یا حداقل بگوییم یک موضوع، چیزی بود که من قبلاً در زمان اولین رویارویی (نشست) بین‌المللی روانکاوی که در کاراکاس با حضور لکان برگزار شد به عهده گرفته بودم. اگر a-mur (بازی با کلمهamour  به معنی عشق و mur به معنی دیوار) وجود داشته باشد، من آن را با عملکرد یک مؤسس در صورتی که چیزی در اساسنامه ما ذکر نشده است مرتبط نمی‌دانم. بلکه مایل هستم که این کار یک پیش‌قراول باشد، عملکردی که با انتخاب عنوان درس خود با نام «جهت‌گیری لکانی» به خودم تخصیص داده‌ام. a-mur بدون شک به این معنی است که هر دفعه باید دیوار، دیوار زبان را سوراخ کنیم تا سعی کنیم بینش دقیق‌تری داشته باشیم، نه نسبت به بعد واقع، بلکه نسبت به آنچه که در کار تحلیلی‌مان انجام می‌دهیم. ولی در نهایت جهت‌گیری در اندیشه لکان دغدغه و هدف من بود و می‌دانم که در این مسأله با همدیگر هم‌نظر هستیم. انجمن بین‌المللی روانکاوی در حقیقت پیوستگی دیگری جز این ندارد. حداقل این دغدغه اصل بنیادین گردهمایی‌ای است که ما انجام می‌دهیم، فراتر از اساسنامه، فراتر از همیاری و حتی فراتر از پیوندهایی که از دوستی، هم‌دلی میان ما در طول سالیان بافته شده است. لکان برای اندیشه خودش طالب اعتبار و قدر بود. او گفت که این اعتبار به این دلیل بود که او سعی کرد خارج از چارچوب از پیش تعیین شده بیندیشد. و در حقیقت این نوع اندیشه مسیر را تغییر می‌دهد. این برای ما به معنی دنبال کردن این اندیشه جدید در مسیرهای بدیع است. این مسیرها اغلب مبهم هستند. این وضعیت، زمانی که لکان در آخرین آموزه‌های خود عمیق‌تر شد تشدید شد. ما می‌توانستیم او را آنجا رها کنیم، او را ترک کنیم، ولی خود را متعهد کردیم تا او را دنبال کنیم...

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

26 Nov, 08:49


چطور نقاش اغتشاش، آتش و رستاخیز موفق می شود در نقاشیهایش "هیچ"را نقاشی کند؟ (یا به عبارت دیگر ابژه زاینده شوق، یا همان ابژه a لکانی را)

نقاشی که منتقدان با تمسخر او را "گمشده در طوفان" می نامیدند، و بعدها فهمیدند هدفی را دتبال می کرده که از حدود شعور آنان بالاتر بوده: "اقیانوس نور"...
اما ترنر نمی بایست ازین ناراحت می شد، خاصه اگر می فهمید عطار نیشابوری ای وجود دارد که از هشتصد سال پیش مفهوم "دریای جان"اش برای اکثر هم میهنانش نامفهوم است، و تازه در وطنش منتقدانی بوده اند که شعر او را نوعی "ولگردی" در زبان می دانسته اند!

#عطار_و_عطر_جنون
جلد سوم از مجموعه #باستان_شناسی_ادبی
#انتشارات_نگاه، 1403

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

25 Nov, 16:19


نگین بی همتای تمدن بشری و سلسله جنبان فرهنگ ما، بوعلی سینا، در سال 413 هجری قمری به دستور سماءالدوله دیلمی، به بهانه نوشتن یک نامه! در قلعه فردجان همدان محبوس شد، و چیزی نمانده بود که در آنجا، به خاطر این گناه فاحش و نابخشودنی، جان به جان آفرین تسلیم کند! و این چهارمین مرتبه ای بود که غیر از محمود غزنوی خونخوار که یک عمر بدنبال او بود، امیری قصد جانش را می کرد. اصلا در شهر حسودان،چنین کسی چرا باید زنده باشد؟!
اما در این قلعه، در تاریکی و میان فضله های موش و در دو قدمی مرگی که آن را به جان بایستی خواست، نویسنده دو دایره المعارف بی مثال قانون و شفا دست به کاری خارق العاده زد:
تمام قوایش را جمع کرد تا داستان سفر روحی آزاده را بسراید که پنج دهه هم نشینی با سفلگان را تحمل کرده و اکنون آماده ی کنده شدن از جسم است، و تمام دانش خود را در دو کلمه عنوان این کتاب خلاصه کرد: حی ابن یقظان یا زنده پسر بیدار!
گویی چهار قرن بعد قرار بود حافظ این لحظه دهشتناک از زندگی سراسر ماجرای او را بسراید:
دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید
هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت!
نقاشی از جی ام ترنر

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

24 Nov, 14:08


❗️مستند «قدرت هنر»
▪️قسمت سوم: رامبرانت

@artchanel
رامبرانت، این نقاش هلندی "روانشناس شرایط انسان" که بود؟
مسلما نقاشی که پشت چهره ها را نقاشی می کند مورد توجه روانکاوان است.
چطور "درد و طرد شدن" او را از تصویرگر انضباط، آزادی و نظم (ویژگی های متمایز هلند) به وادی گوشت و خون دلمه بسته و چهره کریه حقیقت کشاند، تا شاهکاری خلق کند که از حدود فهم زمانه جلوتر باشد، و در نهایت سرنوشتی همچون دیگر مطرود همشهری اش، باروخ اسپینوزا، پیدا کند، تا در گمنامی و فقر و لعن بمیرد؟
اما یک نقاش هلندی مطرود دیگر هم داریم، که بعد از این دو، تاریخ جهان را به پیش و پس از خود تقسیم خواهد کرد، اما این بار او نه فقط از جامعه هلند، بلکه به دلیل جنون خود، از کل جامعه انسانی طرد خواهد شد...

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

21 Nov, 08:31


به اطلاع آنالیزانها می رساند هفته آینده جلسات آنالیز تعطیل است.

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

21 Nov, 05:24


جان لورنزو برنینی، مجسمه ساز ایتالیایی هم عصر کاراواجو، که موفق شد در اثر "خلسه سن ترزا"، قدرتمندترین بازنمایی درونی ترین و ملتهب ترین شعله وجود انسان، شوق و حسرت وصال با خداوند را نشان بدهد، کسی که به مجسمه های سنگی روح و پوست و گوشت انسانی بخشید، و چیزی را مجسم کرد که اساسا در هر مجسمه ای، غایب به نظر می رسد: لحظه سخن گفتن، درد متعالی!

لکان در پاسخ به کاترین میلو در مورد ساختار روحی سن ترزا می گوید: "او نمونه ای است از شیدایی عشق (اروتومانیای) الهی"("زندگی با لکان"، فصل ششم) اما برنینی چطور توانسته بود از عناصر مادی (ارگاسم، ردای سن ترزا) برای نمایش درون متلاطم و متعالی او بهره ببرد؟ (دقیقه ۳۵ به بعد)
لکان در شاهکار خود، سمینار بیستم که "هنوز"نام دارد به این اثر برنینی ارجاع می دهد (تصویر این اثر روی جلد این سمینار قرار گرفته است)
همینطور نگاه کنید به #راهنمای_کمبریج_لکان ، ترجمه دکتر #فرزام_پروا،  صفحات ۳۸۲ تا ۳۸۴ (ژوئیسانس زنانه)

#سایت_مدرسه_لکانی Www.freudtolacan.com

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

18 Nov, 01:29


Photo from Farzam

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

17 Nov, 03:20


https://youtu.be/SbHw-x8w36o?si=DyImi0dZOp-ppyaT

ناخودآگاه و تن سخنگو (بخش اول)
۱۷ آوریل ۲۰۱۴
ژک‌‌ ـ الن میلر
ترجمه صدف کارخانچی
اصلاح و توضیحات از دکتر
#فرزام_پروا
 
این کنفرانس توسط ژک-الن میلر در اختتامیه نهمین کنگره انجمن جهانی روانکاوی ارائه شده که در آوریل ۲۰۱۴ در پاریس تحت عنوان «یک واقع برای قرن ۲۱» برگزار شد. این کنفرانس موضوع کنگره بعدی در سال ۲۰۱۶ که در ریودوژنیرو برگزار می شد را ارائه می‌کند.
 [میلر همانطور که پیشینه فلسفی اش حکم می کند در این سخنرانی نقبی به آرای هایدگر، هگل،دکارت، هوسرل و مرلوپونتی می زند تا می رسد به جویس و سمینار بیست و سوم لکان، و در نهایت سه گانه خودش که پژواکیست از سه گانه مشهور لکان]

ژک‌ - الن میلر: ظاهراً آخرین مرحله کامل کردن این کنگره به من تعلق گرفته است. من ترجیح می‌دهم که این موقعیت را مانند نوشیدنی‌ای در نظر بگیرم که بعد از غذایی که این کنگره برای شما فراهم آورده به عنوان کمک-هضم برای شما سرو می‌کنم و اشتها را با فکر کردن به کنگره دو سال آینده باز خواهد کرد. از این رو، همان‌طور که لئوناردو گوروستیزا بازگو کرد، منتظر هستیم که من موضوع کنگره بعدی را ارائه و معرفی کنم. به خودم می‌گویم که خب، ۳۰ سال است که این مسأله ادامه دارد...

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

16 Nov, 19:09


خرید کتاب در من مرض است و نمی‌توانم جلوی آن را بگیرم!

به بهانه روز کتاب و کتابخوانی.
(تقدیم به عاشقان کتاب)

▪️معتمدالممالک از من پرسید چرا آن کتاب را نخریدی. گفتم پولم نمی‌رسید. گفت در صورتی که به اقساط ممکن شود می‌خری. گفتم بلی. گفت من این کار را می‌کنم. گفتم اگر این را می‌کنی پس دائرة‌المعارف کبیر را بخواه که تازه‌تر و بهتر است. بنا شد امروز من اعلان و آدرس آن را ببرم که بخواهد. اما اقلاٌ صد و شصت تومان تمام می‌شود. نمی‌دانم بخرم یا نه. تا چه پیش بیاید. امسال (۱۳۲۲ هجری قمری) من قریب دویست تومان کتاب خریده‌ام و بیش از این قوّه ندارم. (فروغی، ۱۳۹۰: ۴۲)

باری بعد از نهار آقا رفتند مدرسه، من رفتم که سعیدالاطبا را ببینم نبود. چون بیکار بودم حجرهٔ آقا شیخ حسن رفتم. معتمدالممالک هم آمد. کتاب لغت آنالوژیک را که دیشب گفتگو کرده بود آورد دیدم. خیلی خوب کتابی است. منزل آوردم که درست ببینم. به نظرم نتوانم از این کتاب بگذرم. کتاب خریدن مرا خانه خراب کرد و نمی‌گذارد در امور مالیهٔ خودم ترتیبی بدهم. جلوگیری خودم را هم ندارم. (فروغی، ۱۳۹۰: ۱۳۲۶)

نزدیک ظهر از منزل آقا شیخ محمّد آمدم خانه. حاجی محمّدحسن و برادرش آمده بودند. نهار خوردیم، مولانا هم اینجا بود. سعيدالاطبا نوشته بود بعد از ظهر بیا پیش من. رفتم و روزنامه‌های «ماتن» را هم برای او بردم. تا نزدیک غروب تخته بازی کردیم و سه تار زدیم و بعد رفتیم بیرون. تا میدان توپخانه راه رفتیم. وقت برگشتن از داخل شهر یعنی ارگ آمدیم. کنار حوض ارگ قدری نشستیم خستگی بگیریم. سعيدالاطبا مثل همیشه گفتگوی فرنگ میکرد و میل رفتن و شکایت از بی‌پولی و عدم امکان پول جمع کردن. من هم همین شکایت را داشتم و گفتم عمده مانع من از پول جمع کردن خرید کتاب است که در من مرض است و نمی‌توانم جلوی آن را بگیرم. (فروغی، ۱۳۹۰: ۳۶۲/۳۶۱)

منبع: فروغی، محمّدعلی. ۱۳۹۰. یادداشتهای روزانه از محمّدعلی فروغی (۲۶شوال ۱۳۲۱ - ۲۸ ربیع‌الاول ۱۳۲۲ قمری). به‌کوشش ایرج افشار. تهران: علم.

#تهران_را_از_دریچه_کتاب_بخوانیم.
@Tehran_WikiBook

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

15 Nov, 13:45


❗️مستند «قدرت هنر»
▪️قسمت اول: کاراواجو
▫️دوبله‌ی فارسی

@artchanel
زندگی میکل آنجلو کاراواجو، نقاش ایتالیایی محبوب لکان و هم عصر ویلیام شکسپير و سیرانو دو برژراک!
(البته ظاهرا همه تلفظ درست نام او را می دانند، غیر از بی بی سی فارسی!)

آیا علت علاقه بی حد و حساب لکان به او، این بود که در آثارش، بازنمایی حقیقت حتی بر زیبایی پیشی می گرفت؟ یا اینکه به این دلیل که او توانسته بود جلوه های روح را در امور پیش افتاده بازنمایی کند؟ یا بخاطر افکار انقلابی آزارنده اش؟ یا به این دلیل که او هم مانند اسپینوزای محبوب لکان، فردی بود سنت شکن و مطرود از جامعه؟
کسی به درستی پاسخ این پرسش را نمی داند. کاترین میلو هم جز اینکه از شیفتگی لکان به او یکه بخورد، برای روشن سازی این موضوع سخنی نگفته است...
(رجوع کنید به فصل دوم کتاب او تحت عنوان "زندگی با لکان")
لکان در سمینارهای چهارم و یازدهم خود در مورد آثار کاراواجو (که در فرانسوی به او Caravage می گویند) سخن گفته است، همان دو سمیناری که جلدشان مزین به نقاشیهای دو هنرمند بزرگ است: فرانسیسکو گویا (که مبتلا به جنون شد) و هانس هولباین.

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

12 Nov, 11:35


در گزارشات نظمیه دوران ناصری آمده است که مقارن آمدن آقای ژوزف کازس از سوی موسسه آلیانس در پاریس برای افتتاح مدرسه آلیانس اونیورسال برای اطفال کلیمی در محله اودلاجان تهران، ایشان یک جلد از چاپ اول کتاب "تعبیر رویاها"اثر فخیمه پروفسور فروید را همراه داشته اند، و در این سفر آن را در دسترس یکی از ساکنان شرق خیابان سیروس گذارده اند.
  رمالان و تعویذنویسان و دعانویسان محله، مطالعه کتاب را مخالف مطامع خود دیده در صدد امحای آن و حتی آتش زدن اش برآمده بودند، به همین جهت اهالی محل آن را دست به دست کرده و در سردابه یکی از خانه های محله مخفی نموده اند.
چاپارهای نظمیه خبر آوردند که  یحتمل کتاب مذکور را در خانه دو اشکوبه کوی آقا موسی مخفی کرده اند. دو نفر قراول را مامور کردیم تا از آن خانه حفاظت شود و در زمان مقتضی به دست اهلش رسانند.

بعد از تحریر: مشخص شد حدس چاپارهای نظمیه مقرون صحت بوده است. برای بر هم زدن بساط رمالان و تعویذ نویسان، امر بر این شد که مجالسی برای خواندن همین کتاب در آن محل که فی الحال موسوم به خانه اردیبهشت شده برگزار گردد. و من الله توفیق و علیه التکلان.

#کانال_مدرسه_لکانی
#Freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

10 Nov, 11:24


گفت لقمان سرخسی کای اله

پیرم و سرگشته و گم کرده راه  

بنده‌ای کو پیر شد شادش کنند

پس خطش بدهند و آزادش کنند  

من کنون در بندگیت ای پادشاه

همچو برفی کرده‌ام موی سیاه  

بنده‌ی بس غم کشم، شادیم بخش

پیرگشتم ، خط آزادیم بخش  

هاتفی گفت ای حرم را خاص خاص

هر که او از بندگی خواهد خلاص  

محو گردد عقل و تکلیفش به هم

ترک گیر این هر دو و درنه قدم  

گفت الاهی پس ترا خواهم مدام

عقل و تکلیفم نباید والسلام  

پس ز تکلیف وز عقل آمد برون

پای کوبان دست می‌زد در جنون  

گفت اکنون من ندانم کیستم

بنده باری نیستم، پس چیستم  

بندگی شد محو، آزادی نماند

ذره‌ای در دل غم و شادی نماند  

بی‌صفت گشتم، نگشتم بی‌صفت

عارقم اما ندارم معرفت  

من ندانم تو منی یا من توی

محو گشتم در تو و گم شد دوی 

"عطار"
(انتخاب از فاطمه حبیبی)

لقمان سرخسی از عقلاء مجانینی است که در کتاب #عطار_و_عطر_جنون اهمیت بسیار دارد، گرچه حضور او در تذکره الاولیاء یک حضور جنبی است (جنب ابوسعید و ابوالفضل)، چرا که همانطور که خواهیم دید جزو پنج خورشید اصلی مثنویهای عطار و تذکره الاولیاء نیست.

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

09 Nov, 20:07


اما قسمت و سرنوشتی دیگر در انتظار
نویسنده ای است که جرأت کرده همه آن
چیزهایی را اظهار کند که پیوسته در برابر
چشم آدمی اند اما چشمان کم سو آنها را
نمی بینند... این نویسنده چون مسافری
بی خانمان که تنها در جاده راه می سپرد از
یاری و همدردی و پاسخ دیگران بی بهره می ماند....

ولادیمیر نابوکف در مورد نیکلای گوگل
(یا یک پرورت در باب یک سایکوتیک!)
درسگفتارهای ادبیات روس، انتشارات نیلوفر
صفحات ۸۶ و ۸۷

در مورد پرورژن (انحراف جنسی) ولادیمیر نابوکف مراجعه کنید به #راهنمای_کمبریج_لکان ، صفحات ۳۴۶ تا ۳۵۰
همچنین در همین منبع، مطالبی در مورد سایکوز (جنون) جیمز جویس و فرناندو پسوا وجود دارد (صفحات ۱۸۹ تا ۱۹۹)
به جنون شربر نیز در صفحات ۷۹، ۸۳، ۲۱۶، ۳۸۱ و ۴۱۵ این کتاب دایره المعارفی اشاراتی وجود دارد.

#سایت_مدرسه_لکانی
Www.freudtolacan.com

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

07 Nov, 14:33


❗️تله‌تئاتر «یادداشت‌های روزانه یک دیوانه»
▪️نوشته: نیکُلای واسیلیِویچ گوگول
▫️کارگردان: داریوش مودبیان
▪️بازیگر: علی نصیریان

@artchanel
آیا در ادبیات برای جریان غریب تغییرات روحی فرد مبتلا به سایکوز نمونه های درخشانی وجود دارد؟ شاید یکی از نمونه های عالی "یادداشت های روزانه یک دیوانه" به قلم نویسنده روسی نیکلای گوگول باشد...
#گمشده_در_آینه، صفحه 48
دکتر #فرزام_پروا

کانال مدرسه لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

06 Nov, 07:12


به هر حالی این مطالب را بگذاریم و بگذریم.
من می توانم بگویم اولین شعری که آموختم
همان شعری بودکه مادرم با صدایی خوش
و غم انگیز در حالیکه نتو را به آهستگی تکان
می داد بالای سرم زمزمه می کرد، وه که
زندگی چه فراز و نشیب ها دارد و فقط مرد
میدان می طلبد، بلی باید چون رشته باریک
آب شیرینی در میان این آبهای شور تا لحظه ای که زنده هستیم سربغلطیم و با ظلمات جهل و بیخردی مبارزه کنیم، بقول آن عارف بزرگوار مولانا جلال الدین رومی:
عشق ز اول جنگی و خونی بود
تا گریزد هرکه بیرونی بود
سال ها از آن تاریخ می گذرد، اما انگار هر روز این دو بیتی را در گوش من با همان لحن مادرم، آن بانوی بزرگوار خوانده اند:
خوش آن روزی که با هم می نشستیم
قلم بر دست و کاغذ می نوشتیم
قلم افتاد، مرکب رنگ آب شد
دل کافر بحال ما کباب شد
مادرم روی کلمات "قلم افتاد" مکث می کرد و سپس با آهنگی حزن آور آنرا ادامه میداد...

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

04 Nov, 08:35


#قلم_افتاد_... (بخش چهارم و پایانی)
دکتر #مهدی_پروا
بخشی از کتاب چهره ها و مهره ها

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

04 Nov, 07:06


دیو اگر صومعه داری کند اندر ملکوت
همچو ابلیس همان طینت ماضی(۱) دارد

ناکسست آنکه به دراعه (۲) و دستار کسست
دزد دزدست وگر جامهٔ قاضی دارد

🌹سعدی 🌹مواعظ، قطعات

(۱)گذشته
(۲)جامه دراز که مشایخ پوشند.

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

03 Nov, 15:33


https://youtu.be/aquwMor1JrM?si=IB5j4Cu0grIhY4pi

فصل گورکن و هملت از نمایشنامه هملت ویلیام شکسپیر

پاسخهای گورکن تکان دهنده است:
خوشا آنان که پیش از مرگ، [در افکار و اعمالشان] نپوسیده باشند.

#سایت_مدرسه_لکانی
Www.freudtolacan.com

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

03 Nov, 08:05


سمینار چهارم دکتر #فرزام_پروا، #گوی_بلورین_سوم،
دوره #دوم #مکتوبات_لکان از مسیر #رویاهای_شربر. جلسه پنجم، بخش سوم: مورخ ۱۴۰۳/۰۸/۰۳

📌اشکال دیگر جنون یا سایکوز
   (جیمز جویس و فرناندو پسوآ )

📚 [برای مطالعه بیشتر به کتاب راهنمای کمبریج لکان/فصل ۶، ناسازنماهای سمپتوم در روانکاوی/
ویراستار: ژان میشل راباته/ ترجمه: دکتر فرزام پروا/ نشر خوب/چاپ اول و دوم ۱۴۰۲] مراجعه کنید.

📌فصل مشترک انواع جنون
    درد بسیار شدید و کشنده که یک فرد می‌تواند با آن مواجه شود.
    تجربه اسرار‌آمیز (تجربیاتی که کلام برای بیان آنها کم می‌آورد).

📌متامورفوز (مسخ و نسخ) در انواع سایکوز

مسخ: تبدیل شدن یا تغییر شکل انسان به حیوان یا بخش حیوانی وجود.
نسخ: تبدیل شدن آدمی به آدمی از نوع دیگر.

📌تجربه مسخ و نسخ در متن شربر.

📌اهمیت و توضیحاتی در مورد کتاب بوف کور که با درد شروع می‌شود.
(همچون سایکوتیک است که به جلسه روانکاوی آمده).

📌مسیر روانکاوی.
درک جایگاه روانکاو.
گفتن از خود به روانکاو در جلسه آنالیز.

📌مسیر انحراف در روانکاوی.

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

31 Oct, 12:06


آری! عرصه جان آدمی فراختر از آن است که به کلام در بیاید. گرچه پیش از این هدایت در سه قطره خون و بوف کور در این راه گام زده بود. راهی بی­ پایان، چنان که آن دو کتاب، و این یکی نیز. مگر برای گفتن داستان یک روح و مقامات و عیش و طیش­ اش راهی جز سفر به شهرهایی ناآشناست که از ملال تکرار داستان تن، که تنها داستانی مکرر و مشابه از اعمال مشابه و تقلیدی در شهرهایی آشناست، فاصله گرفته باشد؟ این است که هدایت در آن دو داستان نیز شهر دیوانگان و شهری چون شهر باستانی ری را برمی­گزیند، و از آن جمله  در بوف کور در شرح خوابی، به «شهری بی­ نشان» می­رسد، که بازهم چون شهرهای کالوینو، در روح ما پرنشان است:«از شب خیلی گذشته بود که خوابم برد. ناگهان دیدم که در کوچه­ های شهر ناشناسی – که خانه­ های عجیب و غریب به اشکال هندسی، منشور، مخروطی، مکعب، با دریچه­ های کوتاه و تاریک داشت و به در و دیوار آنها بته­ ی نیلوفر پیچیده بود – آزادانه گردش می­کردم و به راحتی نفس می­کشیدم. ولی مردم این شهر به مرگ غریبی مرده بودند. همه سرجای خودشان خشک شده بودند؛ دو چکه خون از دهن­شان تا روی لباس­شان پایین آمده بود. به هرکسی که دست می­زدم، سرش کنده می­شد و می­ افتاد…» خواب ادامه می­ یابد ولی ما را به شهری می­برد که راوی پیش از این وارد آن شده بود، آنجا که می­گفت:«نزدیک غروب شده بود؛ بلند شدم، مثل این بود که می­خواستم از خودم فرار بکنم، بدون اراده راه خانه را پیش گرفتم. هیچ­کس و هیچ چیز را نمی­دیدم، به نظرم می­آمد که از میان یک شهر مجهول و ناشناس حرکت می­کردم. خانه­ های عجیب و غریب به اشکال هندسی، بریده بریده با دریچه­ های متروک سیاه اطراف من بود. مثل این بود که هرگز یک جنبنده نمی­توانست در انها مسکن داشته باشد، ولی دیواره­ ی سفید آنها با روشنایی ناچیزی می­درخشید و چیزی که غریب بود – چیزی که نمی­توانستم باور کنم – در مقابل هر یک از این دیوارها می­ ایستادم، جلو مهتاب، سایه­ ام بزرگ و غلیظ به دیوار می­ افتاد ولی بدون سر بود. سایه­ ام سر نداشت؛ شنیده بودم که اگر سایه­ ی کسی سر نداشته باشد تا سر سال می­میرد…»[۱۸]. و شاید از سر اتفاق هم نباشد که سفر هدایت و کالوینو، در آخرین رمان­هایشان، با کتابهایی به پایان می­رسد که در عین حال نوعی ساختارشکنی[۱۹] بوده، و تخریب همان اصولی هستند که داستان نویسی آنها بر آن­ها ایستاده بوده است. تو گویی برای کالوینو، رسیدن به شهرهای بی­ نشان، از راهی غیر از خودتخریبی امکان نداشته است.

قسمتی از مقدمه ی کتاب شهرهای بی نشان، ایتالو کالوینو، ترجمه ی دکتر فرزام پروا، نشر نگاه، چاپ چهارم
برگرفته از سایت اورفه و سایت مدرسه لکانی ایران
Www.freudtolacan.com
انتخاب از ترنگ تقوایی

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

29 Oct, 17:22


احوال دل ز دیده خونبار روشن است
حال درون خانه نمایان ز روزن است
روشندلان همیشه سفر در وطن کنند
استاده است شمع و همان گرم رفتن است

در انتظام کار جهان اهتمام خلق
مشق جنون به خامه فولاد کردن است
شستن به اشک، گرد کدورت ز روی دل
آیینه را به دامن تر پاک کردن است
ظالم به مرگ سیر نگردد ز خون خلق
در خواب، کار تشنه لبان آب خوردن است

صائب تبریزی

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

29 Oct, 17:00


کمتر نقطهٔ ارجاعی وجود دارد که برای بسط دو موضوع مورد نظر ما (ژوئیسانس و شوق) به این اندازه تعیین‌کننده باشد، چرا که در اینجا این دو اصطلاح به هم متصل شده‌اند و طوری ارائه شده‌اند که نه تنها مانعة‌الجمع، بلکه به نحو نزدیک و متداخلی با هم مرتبط‌اند: دو کلید واقعی هم برای تأملات ما و هم برای کار بالینی و اخلاق روان‌کاوی. متأسفانه پس از مرگ لکان در سال ۱۹۸۱ و با گذشت زمان، برخی کوشیده‌اند این دو اصطلاح را با فرمول‌هایی ثنوی‌انگار (۱) در مقابل هم قرار دهند و با دستور کارهای پنهانی ما را وادارند از بین دو لکان یکی را برگزینیم: لکان اول (لکان دال و شوق، لکانی به ظاهر «بدوی» یا «باستانی») و لکان دوم (لکان ژوئیسانس و ابژهٔ a کوچک، که بعدها به لکان محبوب بدل شد، غایت قصوایی که فقط لکانی‌های «پیشرفته» می‌توانند به آن برسند). بنابراین باید بر بنیان اخلاقی اینکه این دو قضیه با هم در نظر گرفته شوند، تأکید کرد: بین ژوئیسانس و شوق، دو نوع انتخاب وجود دارد: اضطراب یا عشق. هم سوژه و هم تجربهٔ روان‌کاوی باید بین این دو شکل عبور دست به انتخاب بزنند. اگر باید ژوئیسانس منع شود تا بتواند بر نردبانِ معکوس قانون شوق به دست بیاید، چیزی که باقی می‌ماند عشق است که تنها چاره‌ای است که اجازه می‌دهد «شوق در برابر ژوئیسانس تمکین کند.» [۱۶]
ترجمه از اسپانیایی، تامارا فرانسز.


(1) Manichean

[16] Néstor A. Braunstein, Goce (México: Siglo 21, 1990), p. 244.


منبع: #راهنمای_کمبریج_لکان / ویراستار: ژان میشل راباته/ ترجمه: دکتر #فرزام_پروا / انتشارات خوب / چاپ اول و دوم-۱۴۰۲ /  صفحه ۲۲۰/ انتخاب از حسین مصحفی

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

#سایت_مدرسه_لکانی
Www.freudtolacan.com

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

28 Oct, 06:21


حالیا مصلحتِ وقت در آن می‌بینم
که کشم رَخت به میخانه و خوش بنشینم

جامِ مِی گیرم و از اهلِ ریا دور شَوَم
یعنی از اهلِ جهان پاکدلی بُگزینم
جز صُراحی و کتابم نَبُوَد یار و ندیم
تا حریفانِ دَغا را به جهان کم بینم
سر به آزادگی از خَلق برآرم چون سَرو
گر دهد دست که دامن ز جهان دَرچینم
بس که در خرقهٔ آلوده زدم لافِ صَلاح
شرمسار از رخِ ساقی و مِیِ رنگینم
سینهٔ تَنگِ من و بارِ غمِ او، هیهات
مردِ این بارِ گران نیست دلِ مسکینم
من اگر رندِ خراباتم و گر زاهدِ شهر
این مَتاعم که همی‌بینی و کمتر زینم
بندهٔ آصفِ عهدم دلم از راه مَبَر
که اگر دَم زَنَم از چرخ بخواهد کینم
بر دلم گرد ستم‌هاست خدایا مپسند
که مکدر شود آیینه مهرآیینم

 
#حافظ_و_رود_جادو
جلد اول از مجموعه #باستان_شناسی_ادبی
انتشارات نگاه، چاپ پنجم، ۱۴۰۳

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

26 Oct, 19:41


در ایران هر جا با عناوین پر طمطراقی چون:
مبانی روانکاوی لکان
مکتب لکان

و ....
روبرو شدید، می توانید تقریبا مطمئن باشید که با یک حقه باز روبرو هستید!
یکی از مهمترین انگیزه های من برای ترجمه کتاب دایره المعارفی و مقاله محور #راهنمای_کمبریج_لکان ، و همینطور نوشتن مجموعه هفت جلدی #باستان_شناسی_ادبی ، جدا کردن دوغ از دوشاب و باز کردن مچ حقه بازها بوده است.
این ویژگی خاص دانش در هم تنیده روانکاوی است که به قول فروید، ارائه یک کتاب درسی (textbook) را از آن غیرممکن می کند!

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

26 Oct, 19:15


سمینار چهارم دکتر #فرزام_پروا، #گوی_بلورین_سوم،
دوره #دوم #مکتوبات_لکان از مسیر #رویاهای_شربر. جلسه پنجم، بخش اول: مورخ ۱۴۰۳/۰۸/۰۳

📌(اقبال لاهوری)
از کلامش جان من بی‌تاب شد
در تنم هر ذره چون سیماب شد


📌حضور و غیاب "شور و شوق" در روانکاوی و روانپزشکی.
📌نگاه روانپزشکی و روانکاوی به بیماری‌ها.

📌فضیلت لکانی و مقوله دانش و دانستن.
     (تفاوت دانش شاد و دانش ملال‌آور)

📌خورشید فرهنگ غربی و شرقی:
     سقراط و ابن سینا

📌تاکید ابن سینا در فصل شانزدهم رساله نفس بر اینکه:
این علم از دسترس افراد نااهل و جاهل و اشرار دور باشد ( لکان: روانکاوی را بایستی از حقه بازها دریغ کرد).

#کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

25 Oct, 06:52


یک دنیا حرف در یک عکس

#کانال_مدرسه_لکانی
#Freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

24 Oct, 07:26


بنا بر قول خود لکان، تنها کشف او در بیماران و در خود او چیست؟
از نظر لکان، فضیلت چیست؟
دانش خوش چیست؟ (Gay Savoir
)

من می‌خواهم در این جلسه راجع به دو مطلب برایتان صحبت کنم. در واقع می‌شود گفت دو تا جمله که یکی از آن‌ها متعلق به لکان و یکی متعلق به میلر است. و لکان در این جمله می‌خواهد بگوید که تنها چیزی که تا به حال در یک بیمار دریافته‌ام و همچنین در خودم چه است؟ البته در این کلمه "تنها چیز" لکان، جنبه فروتنی هم در آن وجود دارد. پس می‌خواهیم این را بگوییم که حواستان را کاملا به این جمله بدهید چون که جمله خیلی حساسی است و یک جور اساس کشف فروید هم همین است. تنها چیزی که لکان می‌گوید تا به حال در یک بیمار یافته‌ام و همچنین در خودم چه هست؟ این حتما خیلی چیز اساسی و مهمی است. و همین‌طور می‌خواهم راجع به فضیلت لکانی صحبت بکنم که بدانید که روانکاوی با همه‌ی دانش‌هایی که ممکن است تا به حال با آن‌ها آشنا شده باشید متفاوت است و هر وقت که حس کردید که از همان قماشی است که مثلا در مدرسه و دانشگاه یا جاهای دیگر یاد گرفته‌اید، بدانید که با یک چیز اصیل سر و کار ندارید.  بنابراین از یک طرف می‌خواهیم تنها چیزی را که لکان می‌گوید در یک بیمار و در خودم یافته‌ام را بگوییم، و از طرف دیگر این‌که فضیلت لکانی چیست؟ آیا فضیلت لکانی دانستن همه چیز یا فهمیدن همه چیز است؟ در روانکاوی خود مقوله فهم یک مقوله‌ای است که به دیده شک به آن نگاه می‌شود یعنی اصولا لکان در مورد این‌که روانکاو فکر کند که همه چیز را می‌فهمد به او هشدار می‌دهد.حالا با این مقدمه می‌خواهم جمله لکان را بگویم.
لکان می‌گوید: «تنها چیزی که تا به حال در یک بیمار دریافته‌ام و همچنین در خودم، سائقی‌ست برای ندانستن». به عبارت دیگر قسمت زیادی از انرژی‌های روانی ما صرف این می‌شود که ما ندانیم.
فکر نکنید که مثلا در حوزه روانکاوی مثل سایر حوزه‌ها شما می‌روید یک سری کتاب می‌خوانید و بعد هم می‌گویید خب دیگر همین بود، فهمیدیم. آن چیزی که فکر می‌کنید فهمیدید می‌توانید مطمئن باشید که نفهمیدید. خب مگر کشف بزرگ فروید چه بود که در همین رؤیاها بارها به این کلمه ما اشاره کرده‌ایم؟
کشف بزرگ فروید پدیده‌ای است به اسم «واپس‌زنی». یعنی آن چیزی را که برای آدم ناخوشایند است قبل از این‌که حتی متوجه شود که چه است آن را واپس می‌زند. یک سری انرژی‌ها در وی کار می‌کنند که آن را متوجه نشود. یک سری انرژی‌های زیادی دارند در ما کار می‌کنند که ما خیلی چیزها را نفهمیم، ندانیم. چون که دانستن‌شان اصولا دردناک است. یعنی آن حقیقتی که در روانکاوی وجود دارد یک حقیقت شسته رفته‌‌ی ساده نیست که شما فکر کنید که مثل دانش‌های دیگر می‌نشینید راجع به آن فکر می‌کنید و به یک چیزهایی دست می‌یابید. به همین خاطر هم هست که تجربه‌ی روانکاوی اهمیت دارد و نه آن‌قدر خوانده‌ها و مطالعات. میلر یک جا به این اشاره می‌کند که: حقیقت دانش نیست. این‌ها را با هم اشتباه نگیرید. حقیقت آن چیزی است که دانش را دچار گرفتاری می‌کند. آن چیزی که می‌خواهید لاپوشانی‌اش کنید، آن چیزی که می‌خواهید نه خودتان بفهمید نه دیگران از آن سر دربیاورند، آن حقیقت روانکاوی است. و طبعاً رسیدن به یک چنین حقیقتی چیز ساده‌ای نیست آن‌‌جور که ممکن است در کتاب‌های روانشناسی و روانپزشکی وجود داشته باشد. البته شاید بارها گفته‌ایم که خیلی از انواع هنر با همین حقیقت سرو کار دارند مخصوصا وقتی یک هنری برآشوبنده باشد، وقتی هنری ما را اذیت می‌کند باید فکر کنیم که یک حقیقتی در آن وجود دارد. خب این موضوع واپس‌زنی (Repression) یعنی همان چیزی است که لکان دارد به آن اشاره می‌کند: سائقی برای ندانستن.

برگرفته از بخشی از درسگفتارهای دوره آشنایی از فروید تا لکان/ دکتر #فرزام_پروا / جلسه هفتم، دوره هشتم/ مورخ ۱۴۰۰/۷/۱/ بخش اول./ انتخاب از هدا لایق

سایت مدرسه لکانی ایران
Www.Freudtolacan.com

کانال مدرسه لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

23 Oct, 11:58


ریشه های درختی تنومند و سایه گستر (بخش 21 و پایانی)

-برای مثال برای فهمیدن تفاوت سخن و زبان، لکان در مقاله "کارکرد و حوزه" سه پارادوکس، وضعیت یا موقعیت سوبژکتیو مرکزی را جدا کرد که در آنها سخن و زبان از یکدیگر متمایزند. پارادوکس اول پارادوکس جنون نامیده می شود، [که در آن] جنون کلیشه ای تعریف می شود: در جنون بجای کارکرد خلاق سخن، غیاب سخن را داریم. ما تنها زبان را به صورت یک فرم فیکس بدون خلاقیت یا دیالکتیک داریم. او مجنون را به عنوان کسی که بزرگ دیگری را به رسمیت نمی شناسد به حساب می آورد، [کسی] که از یک آزادی تصورنشدنی و منفی برخوردار است که هیچ بزرگ دیگری را نشناسد. مجنون هیچ دیالکتیکی را نمی شناسد، و لکان حتی پیشتر می رود و می گوید در اتوماتیسم منتال، بزرگ دیگری به جای اینکه سمبولیک باشد مستقیما با سوژه صحبت می کند. او در مرز بعد واقع قرار دارد؛ به جای اینکه بعد سمبولیک را از بزرگ دیگری سمبولیک دریافت کنید، شما چیزی از بعد واقع دریافت می کنید و به این ترتیب می شنوید که بزرگ دیگری دارد چیزی را در سر شما می گوید. این یک شما یا طرح کلی و کم ظرافت است، اما می توانید ببینید که حتی آنالیزش از مورد شربر بر اساس تضاد سخن و زبان قرار دارد.

دوما لکان سمپتومها، مهارها و اضطراب را (با وام گرفتن سه اصطلاح عنوان مقاله 1925 فروید) به عنوان مثالهایی از ارتباط بین سخن و زبان درنظر می گیرد؛ او سمپتوم آنالی تیک را به عنوان یک نوع سخن یا پیام در نظر می گیرد که نتوانسته در گفتار بروز یابد، و به جایش در تن یا در تصاویر به بیان در آمده است.  این پیامی سمبولیک است که از طریق گفتار اظهار شده، به بیان در نیامده است، و در واقع تن یا در بعد تصویری به عنوان سخن جابجا شده بیان شده است. فرد بایستی در آنجا ساختار زبان را بازشناسی کند.

سوما لکان به آنالیز آن چیزی می پردازد که او ابژکتیوه (عینی) کردن گفتار می نامد، که مشخص کننده وضعیت ما در تمدن است، که هر چیزی از پیش گفته شده، جایی که کارکرد خلاق سخن کاهش یافته است. تنها گفتار ابژکتیو باقی می ماند، آن طور که او می گوید دیواری از زبان، یک فرم فیکس و ثابت، دیواری از ساختار در تضاد با سخن. به این ترتیب نقش روانکاوی در تمدن احقاق حقوق سخن خلاق بر علیه و در مقابل این نظم فیکس است، دیدگاهی که رنگ و بوی رمانتیک و آنارشی دارد. از این او یک تکنیک روانکاوی جدید استنتاج می کند که تکنیک فروید را احیاء می کند. به عبارت دیگر، او این را استنتاج می کند که تعبیر چه بایستی باشد و نقش زمان در جلسه چه باید باشد. در بخش دوم و سوم [مقاله] "کارکرد و حوزه" لکان به تفصیل شرح می دهد که چرا چنین چیزی متضمن جلسات با زمان متغییر است. فکر نکنم که دیگر زمان داشته باشم که آن را برایتان امروز توضیح دهم.

مترجم: دکتر فرزام پروا

@FreudtoLacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

23 Oct, 11:53


#ریشه_های_درختی تنومند و سایه گستر (بخش بیست و یکم و پایانی)

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

20 Oct, 20:11


❗️کارل ساگان از جادوی کتاب می‌گوید!
@artchanel
واقعا هم کتاب چیز جادویی و خارق العاده ای هست:
لحظه ای تصور کنید کتاب وجود نداشت، آن وقت ما چطور می توانستیم از مشعل فروزان تمدن غرب، سقراط، و ضیافت او با خبر شویم؟(کتابی که چند دوره قبل در بحث از سمینار هشتم لکان، انتقال، آن را خواندیم)
چطور می توانستیم از مشعل فروزان تمدن شرقی، به ویژه ایرانی، یعنی ابن سینا، با خبر شویم، و تقسیم بندی نفس بر و شگرف او از روان و قوای آن در رساله نفس اش؟
دو مشعلی که شمعهای دو تمدن را روشن کرده اند....
( کتابی که در دوره فعلی داریم از آن استفاده می کنیم)
یکی از شگرف ترین تجربه های حیات، نگاه کردن به کلماتی است که از پس هزاره ها جان می گیرند، و با روان ما در می آمیزند...
مگر باستان شناسی، چیزی جز این است؟
آیا حافظ (که نام آثار اصلی ابن سینا یعنی قانون و شفا را در غزلیاتش آورده)این بیت را از زبان ابن سینا بر زبان نیاورده که:
زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعله ای است که در آسمان گرفت

به راستی اگر زمین در تاریخچه اش سقراط و ابن سینا نمی داشت، چه سرزمین برهوتی از کار در می آمد....

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

19 Oct, 16:30


...اگر احیانا نمکدان فراموش می شد و یا
اشکالی پیش میآمد، سینی غذا به بیرون
پرتاب میگردید، چشمها از حدقه بیرون
می آمد و بچه های بیچاره جهنم را حس
می کردند. جالب اینکه همین انسان بی قرار
و عصبی، با دوستان، همکاران و آشنایان
و در اجتماع رفتاری کاملا مغایر با رفتار درخانواده داشت. در مقابل مردم و اینگونه گروهها، صبور، بردبار و لبائی مملو از خنده داشت. نه از کسی ایراد میگرفت و نه از موضوعی انتقاد می کرد. هنوز هم این شعر بسیار زیبا ورسای مادربزرگم در گوشم طنین همیشگی خود را دارد:
آتش خرمن منی، شبنم کشت دیگران
از چه جهنم منی، ای تو بهشت دیگران!

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

19 Oct, 16:22


#قلم_افتاد_... (بخش سوم)
دکتر #مهدی_پروا
بخشی از کتاب چهره ها و مهره ها

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

19 Oct, 10:49


جلد سوم مجموعه "باستان شناسی ادبی"
در راه انتشار
انتشارات نگاه، ۱۴۰۳

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

17 Oct, 14:46


دلی را کز آسمان و دایره‌ی افلاک بزرگ‌ترست و فراخ‌تر و لطیف‌تر و روشن‌تر، بِدان اندیشه و وسوسه چرا باید تنگ داشتن ...؟ و عالَم خوش را بر خود چو زندان تنگ کردن ...؟ چگونه روا باشد عالم چو بوستان را برخود چو زندان کردن ...؟ همچو کرم پیله، لعاب اندیشه و وسوسه و خیالات مذموم بر گِرد نهاد خود تنیدن و در میان زندانی‌ شدن و خفه‌ شدن ... ما آنیم که زندان را بر خود بوستان گردانیم ... چون زندان‌ها بوستان گردد، بنگر که بوستان ما خود چه باشد ...

#مقالات_شمس_تبریزی
@konjedenjefarhang

این همان شمسی است که مولانا پانزده سال پس از رفتن اش هنوز در مثنوی می گوید:
"باز گرد شمس می گردم، عجب!"

#شعاع_شعله_شمس
جلد پنجم از مجموعه #باستان_شناسی_ادبی

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

14 Oct, 19:45


خیال روی کسی در سر است هر کس را
مرا خیال کسی کز خیال بیرون است
خجسته روز کسی کز درش تو بازآیی
که بامداد به روی تو فال میمون است
چنین شمایل موزون و قد خوش که تو راست
به ترک عشق تو گفتن نه طبع موزون است

#سعدی_و_سرشت_موزون
جلد ششم از مجموعه #باستان_شناسی_ادبی
دکتر فرزام پروا

#کانال_مدرسه_لکانی
#Freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

14 Oct, 07:15


❗️کارل پوپر از فلسفه می‌گوید!
▪️زیرنویس فارسی دارد!
@artchanel
از پوپر بیاموزیم:
-تعصبات فلسفی
- آیا قوانین و قواعد علمی را می توان اثبات کرد؟
-وعده بهشت زمینی چطور همواره منجر به تشکیل حکومتهای دیکتاتوری می شود؟
(جامعه باز و دشمنان آن/ ترجمه عزت الله فولادوند/شرکت سهامی انتشار)
-آیا حقیقت مطلق وجود دارد؟ آیا بشر راهی برای رسیدن به حقیقت مطلق دارد؟ (نزدیک به مفهوم بعد واقع در روانکاوی/ در روانکاوی "حقیقت از بعد واقع آویخته است")

یکی از جدی ترین نقدهایی که به روانکاوی وارد شده، نقد پوپر است، که بر ابطال ناپذیری گزاره های روانکاوی تاکید دارد. اما نکته جالب این است که پوپر در سخنان خود از کلمه آلمانی "ناخودآگاه" که ساخته فروید است استفاده می کند!
پوپر برخلاف لکان روی شفافیت سخن (و نه ابهام و چندپهلویی آن)تاکید دارد، در حالی که در روانکاوی، زبان ناخودآگاه چندپهلوست و انحلال سمپتومها طریقی ندارد جز استفاده کردن از چند پهلویی.

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

12 Oct, 14:07


آری کشورها به منزله یک خانواده هستند که
هیات حاکمه پدر یا رئیس خانواده محسوب میشود و چنین پدری نباید هشتاد درصد بودجه خانواده را صرف خود کند ...
در آن زمان ۷۰ درصد بودجه ماهانه بیشتر خانواده ها صرف لباس، پوشاک، خوراک و تفریحات رئیس خانواده می شد و کسی هم قدرت جیک زدن نداشت. فرض کنیم یکی از فرزندان خانواده علیه این ظلم و بیداد قدعلم می کرد چه از دستش ،بر می آمد؟ هیچ، کدام بنیاد یا موسسه ای از وی حمایت می کرد تا به زندگی معمولی اش ادامه دهد؟ کجا می توانست برود و چه کس دردی از او دوا می کرد ؟ هیچ کس. اطاق رئیس خانواده جدای از سایر اعضای خانواده بود صبحانه وی از چند عدد تخم مرغ نیم رو، کره، پنیر، عسل و غیره تشکیل می شد. ناهار و شام مفصلا و در سینی چیده می شد و برای وی می بردند...

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

12 Oct, 14:00


#قلم_افتاد_... (بخش دوم)
دکتر #مهدی_پروا
بخشی از کتاب چهره ها و مهره ها

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

11 Oct, 17:23


«حافظ، خود را با تو مقایسه‌کردن عجیب جنونی است! تو دریایی و در قبال تو ما قطراتی بیش نیستیم.»


#یوهان_ولفگانک_گوته
تصویر 📷 بنای یادبود حافظ و گوته در وایمار

@SazoChakameoKetab
🌿🍂🌿🍂🌿🍂

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

11 Oct, 14:15


روز حافظ بر عشاق بی شمارش مبارک باد!


#حافظ_و_رود_جادو
چاپ پنجم، انتشارات نگاه، ۱۴۰۳
دکتر فرزام پروا

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

09 Oct, 11:18


ریشه های درختی تنومند و سایه گستر(20) :

-چامسکی زبان را نوعی ارگان می بیند که از درون به بار می نشیتد، اما نقطه نظر لکان مطلقا در تضاد با اوست: زبان آنجا هست و پرسش این است که چطور یک فرد واحد داخل آن می شود. برحسب ساختارگرایی، زبان بعدی است که از سوژه پیشی می گیرد. لکان در آن زمان تلاش کرد سوژه را از زبان استنتاج کند و نشان بدهد که سوژه تاثیر ارتباطات زبانی خاص است. در [مقاله] "حوزه و کارکرد سخن و زبان" سمبل است که انسان را می سازد: انسان، به خاطر وجود سمبل هاست که آن چیزیست که هست. در آنجا لکان تمام ارجاعات انسان شناسانه را از لوی اشتراوس می گیرد تا نشان بدهد که حتی در مورد "ابتدایی" ترین مردمان، زندگی توسط بعد بسیار ساختاریافته ای از ارجاعات، ارگانیزه و مرتب می شود و حک شدن در بعدی از سمبل ها بسیار دقیق است. ناخشنودی در تمدن ما ممکن است از این واقعیت بیاید که بعد سمبولیک ما بسیار بیشتر از مردمان "ابتدایی" متناقض است: آن بیش‌از حد پیچیده شده است.

لکان با در نظر گرفتن اینکه بزرگ دیگری جایگاه زبان است، پیش می رود تا قانون ارلی، قانون اودیپوس را با ساختار زبان هم هویت کند. در تمام این، اصطلاح بنیادی به رسمیت شناخته شدن توسط بزرگ دیگری است، به رسمیت شناخته شدن وجود فرد توسط بزرگ دیگری، در مقایسه با آنچه در مرحله آینه ای اتفاق می افتد. بعد تصویری جنگ است‌؛ بعد سمبولیک اساسا صلح و دیالوگ است.

به این ترتیب لکان توانست اشتیاق را در آن زمان به عنوان جستجویی برای این سمبل صلح تعریف کند، که وقتی شما خود وجود روانکاوی را درنظر می گیرید، مشکل به نظر می رسد. این توضیح می دهد که چرا او بعدا از آن موقعیت دست کشید و آن را کنارگذاشت.

@کانال_مدرسه_لکانی
@freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

09 Oct, 07:42


#ریشه_های_درختی تنومند و سایه گستر (بخش بیستم)

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

09 Oct, 07:41


آفرینش: #علیرضا_احمدی_یزدی
آفریده: قرمز (داستان دهم از «آب پرتقال»)
خوانش: #حمید_توانگر
مدت: 03:43


❤️👇👇👇❤️
کانال داستان و چکامه پارسی حمید توانگر
@hamidtavangarchannel

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

05 Oct, 16:33


به طور خلاصه برخی مسائل، مسائل "وجودی" هستند،و فکر خودآگاه به آنها دسترسی ندارد، که بتواند با استدلال به آنها پی ببرد. اینها مسائل "یافتنی" و تجربی هستند، نه بافتنی یا "دریافتنی".
در دوره علم زده کنونی، همه آنقدر روی خودآگاهی متمرکز شده اند، که یادشان رفته بخش دیگری هم در آنها هست که اتفاقا "نادانسته" تمام تصمیمها را می گیرد، شبها خواب می بیند و ... ذره می شکافند و ذره ای از خویشتن نمی دانند!
تو جانی و انگاشتی که شخصی
تو آبی و پنداشتی سبویی
همه چیز را تا نجویی نیابی
جز این دوست را تا نیابی نجویی
اینها را من در کتاب "عطار و عطر جنون" (۱) شرح داده ام، و بر مشابهت بسیار تجربه های عرفانی و سایکوتیک (جنون) تاکید کرده ام؛ وجه مشترکی که به عقیده من، "دهان باز کردن بعد واقع"است.     
فروید به گواهی کتاب "آینده یک پندار"، درک محدودی از دین و تجربه های دینی دارد.(۲) اما لکان، هم شیفته جنون است و هم از اوان جوانی، به تجربه های عارفانه و نوشته های عارفان توجه نشان می دهد، و مطالعه کتب دینی را توصیه می کند، و حتی برای شرح ژوئی سانس زنانه از تجربه های عارفان مدد می گیرد. (۳) اینها از سر اتفاق و بی ارتباط با هم نیست.
ضمن اینکه اگر خیل عظیمی از دین داران دکان دار، متعصب، دروغگو، جنگ طلب، کینه توز، لجباز، چاپلوس و ریاکار هستند، خود دین، خصوصا به گواهی تاریخش، زیر سوال نمی رود، گرچه بخشهایی از آن نیازمند نوزایی و نواندیشی است. برای بشر نزدیک بین و حتی کور و کر امروزی، نسخه های جدیدی از گفته های پیشینیان لازم است، نسخه هایی که تاکیدش روی اساس دین، یعنی آن چیزی است که بین ادیان مختلف، مشترک است. ضمن اینکه انتظار از دین هم بایستی به شکل واقع بینانه تری دربیاید: آیا دین هنوز هم دارای قدرت تحول زایی است، یا تنها چیزی که (آن هم در حوزه اخلاق) می شود از آن انتظار داشت تبدیل انسانهای خوب به انسانهای اخلاقی تر است؟ (که تازه این هم امروزه بدون درون کاوی امکان پذیر نیست)

(۱) انتشارات نگاه، زیر چاپ (۱۴۰۳)
(۲)بی جهت نیست که فرقه ها و انجمن هایی که به نام فروید به وجود آمدند، شاهد بازگشت واپس زده دین به شکل روابط رقت آور ارباب و بنده شدند.
(۳) نگاه کنید به غزل لکان در پاسخ به کتاب فلسفه یاکوب بومه (عارف مسیحی)  در #راهنمای_کمبریج_لکان ، فصل اول ،صفحه ۸۲ و همینطور گفته های او در مورد یوهان صلیبی در ارتباط با ژوئی سانس زنانه در سمینار بیستم، #راهنمای_کمبریج_لکان ، فصل سیزدهم، صفحه ۳۸۳

#سایت_مدرسه_لکانی
Www.freudtolacan.com

#کانال_مدرسه_لکانی
#freudtolacan_farzamparva

Freud to Lacan - Lacanian Ecole. مدرسه لکانی

05 Oct, 12:20


در پاسخ به پرسش یکی از دوستان در مورد دین و متافیزیک