فردوس سخن @ferdosesokhan Channel on Telegram

فردوس سخن

@ferdosesokhan


فردوس سخن

کانالی برای بیان نکات و مطالب درسی ؛ نمونه سوال امتحانی ؛ نکات درسی مقطع یک و دو دبیرستان و مطالب ادبی و اطلاعات عمومی

Admin :
@mollasadeghi

برو اولین پست‌
https://t.me/ferdosesokhan/3

فردوس سخن (Persian)

فردوس سخن یک کانال تلگرامی است که به بیان نکات و مطالب درسی، نمونه سوالات امتحانی، نکات درسی مخصوص مقاطع یک و دو دبیرستان، و مطالب ادبی و اطلاعات عمومی می‌پردازد. این کانال توسط مدیریت انجام می‌شود که می‌توانید با او در تلگرام ارتباط برقرار کنید: @mollasadeghi. اگر به دنبال یادگیری و بهبود دانش درسی خود هستید و علاقه‌مند به مطالعه مطالب ادبی و اطلاعات عمومی می‌باشید، این کانال برای شما مناسب است. برای مشاهده اولین پست‌ها و بهره‌مندی از محتوای مفید، به لینک زیر مراجعه کنید: https://t.me/ferdosesokhan/3

فردوس سخن

21 Nov, 18:59


فردوس سخن pinned «🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✳️ مجموعه های کانال های زیر مجموعه ی گروه سیری در آثار و افکار حضرت مولانا ============ ابر گروه سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره گروهی در جهت معرفی آثار و افکار حضرت جلال الدین محمدبلخی ( مولانا ) @mo…»

فردوس سخن

21 Nov, 18:59


🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

✳️ مجموعه های کانال های زیر مجموعه ی گروه سیری در آثار و افکار حضرت مولانا

============
ابر گروه سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

گروهی در جهت معرفی آثار و افکار حضرت جلال الدین محمدبلخی ( مولانا )

@molavi_asar_o_afkar

===================
نکات ناب تربیتی

کانالی پر از مطالب تربیتی و اخلاقی و مناجات های عاشقانه و عارفانه

@nokatetarbiyati

==================
مخزن نکات نگارشی ؛ ویرایشی و دستوری

کانالی برای بیان نکات نگارشی ؛ ویرایشی و دستوری؛ کانالی برای نیاز امروز افراد جامعه ی ایرانی برای درست نویسی متون فارسی

@makhzanenokatenegarshi_virayashi

==============
فردوس سخن

کانالی برای بیان نکات و مطالب درسی ؛ نمونه سوال امتحانی ؛ نکات درسی مقطع یک و دو دبیرستان و مطالب ادبی و اطلاعات عمومی

@ferdosesokhan

=================
عاشقانه های نزار قبانی

نزار قبانی دیپلمات، شاعر و ناشر سوری بود. نزار قبانی با شعرهای عاشقانه‌اش مشهور است؛ زن و عشق موضوع اصلی شعر اوست

@nezar_asheghaneha

====================
نجواهای عاشقانه ی یک زن ( غاده السمان )

غادة السمان (متولد  ۱۹۴۲ -دمشق) نویسنده و ادیب زن اهل سوریه است. وی یکی از بنیان‌گذاران شعر نو در ادبیات عرب به‌شمار می رود.

@ghadat_asheghaneha

====================

موزيك كانال 
محلي براي عرضه آهنگ هاي پاپ از خوانندگان محبوب كشور و مداحي ها و ويس هاي برگزيده مذهبي ؛ به ما بپيونديد و كانال ما را تبليغ كنيد

@muzic_canal

==================
مثل آباد( داستان ها و ریشه های ضرب المثل های زبان فارسی)

کانالی برای داستان ها و کاربرد ضرب المثل های رایج در زبان فارسی که از گروه ها و کانال های مختلف جمع آوری شده است .

@zarbolmaslhaefarsi

==================
مخزن کتاب های pdf ادبی

مخزنی برای نسخه های الکترونیکی کتب ادبی

@pdf_kotob_e_adabi

==================
مخزن گروه سیری در آثار و افکار مولانا

با عضویت در کانال مخزن گروه سیری در آثار و افکار مولانا؛ از آرشیو مطالب گروه بهره ببرید .

@mazhzan_molana

=================
فارسی و نگارش فنی و حرفه ای و کار و دانش

فارسی و نگارش۱و۲و۳ رشته‌های فنی و حرفه‌ای و کار و دانش ؛ مباحث درسی ؛ نمونه سوالات امتحانی و جزوه های درسی

@farsionegaresh_fanni

===============
گروه فارسی و نگارش فنی و حرفه ای و کار و دانش

فارسی و نگارش۱و۲و۳ رشته‌های فنی و حرفه‌ای و کار و دانش ؛ مباحث درسی ؛ نمونه سوالات امتحانی و جزوه های درسی

@farsionegaresh_fanni_gr

=================
مخزن سوالات زبان فارسی و نگارش و فنون ادبی

مخزنی از سوالات به صورت ورد(word) ؛ pdf؛ مجموعه سوالات نهایی ؛ بخش به بخش و آزمون آنلاین ، از دروس زبان فارسی و نگارش و فارسی و نگارش فنی و حرفه ای و کار ودانش و فنون ادبی از همه گروه ها و کانال ها

سری به این کانال بزنید:

@makhzanesoalatedoroseadabi

======================
گروه نوای چکاوک ( شعر و نثر و متون ادبي و نثر آهنگين )

گروهی برای ارسال شعرها و نثرهای زیبای فارسی  و متون های زیبای ادبی و نثرهای آهنگین فارسی
@nava_e_chakavak

===================
حافظ شیرین سخن

حافظ حافظه ماست ، ز هر دری سخن در باره حافظ و غزلیاتش

@hafez_e_shirin_sokhan

====================
ابر گروه مجمع دبیران ادبیات دوره متوسطه اول

گروهی به جهت بررسی و هماهنگی در دروس ادبیات فارسی متوسطه دوره اول

@majmaedabiraneadabiatdoreaval

======================
مخزن گروه دبیران ادبیات متوسطه اول

محلی برای ذخیره مطالب درسی درس های نگارش و ادبیات فارسی متوسطه اول

@makhzan_e_doroseadabiatedoreaval

================
اصلاحِ اشعارِ جعلیِ شاعران

این کانال با هدف معرفی و درحد امکان اصلاح اشعار
جعلی تشکیل شده است

تراوش کی کند از طبع موزون، شعر ناموزون
کسی نشنیده از سنجیدگان حرف نسنجیده

#مخلص‌کاشاشانی

@molavi_asar_o_afkar
@eslah_e_ashaar_e_jaali_e_shaeran

=============

راه ارتباطی اعضای کانال ها با آدمین ها :
Admin :
@mollasadeghi

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
عزیزان همراه
مجموعه این گروه‌ها و کانال‌ها تحت حمایت و هدایت گروه سیری در آثار و افکار مولانا شکل گرفته و اداره می‌شود.
لطفا از برداشت و ارسال هرگونه مطلب و فایلی از این کانال‌ها بدون لینک اختصاصی آن خودداری بفرمایید.

فردوس سخن

19 Nov, 08:18


✳️ چرا باید #فارسی بگوییم؟ چرا نباید #دری گفت؟

❇️ چرا
#فارسی؟

بعضی از دوستان می‌پرسند، وقتی دری همان فارسی است و فارسی همان دری، چه اشکالی دارد که ما زبان خود را دری بنامیم؟
در پاسخ به این پرسش می‌توان چند نکته را برجسته ساخت؛ از جمله این‌که:

۱) منابع تاریخی و ادبی سده‌های نخستینِ خراسانِ روزگارِ اسلامی تا قرن دهم هجری، که بیش‌ترِ آن‌ها در جغرافیای افغانستانِ امروز نوشته شده، همه از نامِ زبان با عنوانِ فارسی یاد کرده‌اند، نه دری! بنابراین اگر حالا ما زبان خود را «دری» بنامیم پیشینه‌ی تاریخیِ هزارساله‌ی خود را مسخ می‌کنیم.

۲) لفظِ «دری» در متونِ گذشته اگر گاهی به‌کار رفته، بیش‌تر به‌عنوانِ صفت بکار رفته است، نه اسم؛ پس «دری» نه چون یک اسم که بل صفَت است برای زبانِ ما؛ بنابراین کاربردِ صفت به‌جای اسم در اکثر موارد درست نمی‌نماید.

۳) تمام آثار و نسخ خطیِ موجودِ زبانِ ما که بیش‌ترِ آن‌ها در موزه‌ها و آرشیوهای کشورهای خارجی مانند: روسیه، هند، پاکستان، ترکیه، مصر و کشورهای اروپایی نگهداری می‌گردد، همه به‌نام «آثارِ زبانِ فارسی» شناخته و ثبت شده‌اند؛ حالا اگر ما زبانِ خود را «دری» بنامیم، در واقع تعلقِ این آثار را از خود سلب می‌کنیم و آن‌ها را می‌بخشیم به کس یا کسانی که زبانِ خود را فارسی می‌نامند.

۴) در کتاب‌های تاریخِ زبان و زبانشناسی از پیشینه‌ی زبانِ ما با عنوان: «فارسی باستان»، «فارسی میانه» و «فارسی جدید» یاد شده، نه «دری باستان»، «دری میانه» و «دری جدید»؛ خوب حالا اگر ما زبانِ خود را «دری» بنامیم، این لفظ «دری» را در کجای چنین کتاب‌هایی جست‌وجو کنیم؟ حتی اگر بخواهیم این لفظ (دری) را در بازچاپِ این کتاب‌ها بگنجانیم، آیا چنین توانی از لحاظ امکانات و چنین صلاحیتی از منظرِ حقوق داریم؟

۵) از نظرِ آوایی هم که به این دو واژه نگاه کنیم، «فارسی» هم سَنگین‌تَر است و هم خوش‌آواتر؛ در حالی‌که لفظِ «دری» از چنین ویژگی‌ای برخوردار نیست.

۶) با «دری» نامیدنِ زبان، در واقع خودمان را از دیگر فارسی‌زبانانِ منطقه و جهان جدا می‌سازیم و این به نفعِ فرهنگ و زبان ما نیست؛ زیرا این‌ کار باعثِ تضعیفِ کلیّتِ زبان می‌گردد و تعلّقِ خاطر ما را از دیگر هم‌زبانان در جمهوری اسلامی ایران، تاجیکستان، ازبکستان، هند، چین و سایرِ کشورها دور می‌سازد.

۷) دُرُست است که در متونِ نظم و نثرِ گذشته هر دو لفظِ «دری» و «فارسی» بکار رفته است؛ اما اگر کمّیتِ کاربردِ این دو لفظ را با هم مقایسه کنیم، مواردِ کاربردِ «دری» اندک و نادِر است و گاهی وزن و قافیه‌ی شعر، ایجابِ کاربردِ این لفظ را داشته است؛ در حالی‌که کاربردِ «فارسی» فراگیر بوده است. در این میان شاعرانِ بزرگی چون مولانا جلال‌الدین محمد بلخی را داریم که از زبانِ خود به‌نامِ فارسی یاد کرده‌ و لفظِ دری را اصلاً به‌کار نبرده‌اند.

۸) هویتِ خراسان پس از اسلام چنان‌که در منابعِ تاریخی و ادبی دیده می‌شود، یک هویت فارسی- اسلامی است، نه یک هویت دری- اسلامی؛ پس این هویت که از نظر دینی هم برای ما فراوان با ارزش است، باید به‌همین صورت حفظ گردد.

۹) از طرفی، تا حال خودی و بیگانه برای اهالیِ این زبان، فارسی‌زبان یا فارسی‌وان می‌گفتند، اگر قرار باشد که لفظِ «فارسی» به «دری» تغییر کند، باز چه خواهند گفت؟ دری‌وان! شاید بگویید هرچه می‌خواهند بگویند. خوب این که نشد دلیل که شما بدونِ هیچ منطقی هی عقب‌نشینی کنید و دیگران با هیچ و پوچِ خود در موردِ زبان و فرهنگ شما تصمیم بگیرند. چرا باید برای دل‌خوشی دیگران شما قربانی بدهید؟

۱۰) از همه مهم‌تر این‌که کسانی می‌توانند درباره‌ی چیستیِ یک زبان صحبت کنند که با مسایلِ زبان‌شناسی و تاریخِ زبان و تاریخِ عمومیِ ملتِ صاحبِ آن زبان نه تنها که آشنا باشند، بلکه از عهده‌ی تحلیل و تجزیه‌ی این مسایل نیز برآمده بتوانند؛ از این منظر که نگاه کنیم، می‌بینیم که صاحبانِ رأی و نظر بر نامِ زبان به‌عنوانِ فارسی تأکید کرده‌اند، در حالی‌که در مقابل، افرادِ بی‌سواد و بی‌دانش و گاه بی‌فرهنگ که از نعمتِ دانش و تحلیل بی‌بهره‌اند، بر دری نامیدن زبان تأکید می‌کنند. طبیعتاً صایب آن است که سخنِ اهلِ علم در این زمینه شنیده شود و از سخنانِ جهال پرهیز گردد.

@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan

فردوس سخن

19 Nov, 07:23


✳️ پسوندهای کم‌کاربرد و گمشده فارسی دری
✳️ بخش: سه

پوچال . (اِ مرکب )(از پوچ + َال ، پسوند نسبت ) آنچه از دم رنده نجار پیدا آید و مانند آن . پوشال.

پوشال: بی ( ال) بن کنش پوشیدن و پوشش است. پوشاننده.

پوشال یا پوچال به چیزی گویند که چون پوچ بی‌ارزش است.

گودال: جایی گود مانند. گود. [ گ َ / گُو ] (اِ) به معنی گو باشد که جای عمیق و پست و مغاک است . (برهان ). اصلاً از آرامی و سریانی ماخوذ است . (تقی زاده ، یادگار 4:6 ص 22) (حاشیه برهان قاطع چ معین ). حفره . چاله . غائر. غائره . || (ص ) عمیق . دورتک . دوراندر. دورفرود.

گودال . [ گ َ / گُو ] (اِ) زمین پست و مغاک و جای عمیق . (ناظم الاطباء). چاله . حفره . حفیره . کریشک . رجوع به گود شود.

گودال به جایی گویند که مانند گود ژرف است.

گِردال: چیزی گِرد گونه. گرد. [ گ ِ ] (اِ) دور و حوالی . اطراف . (از برهان ). گرد و فراهم ودور چیزی . (آنندراج ). پیرامون . پیرامن.

گردال به چیزی و یا نگاری گویند که گرد مانند باشد.

زگال/ زغال:

زاغ/ زغن: پرنده‌ای به رنگ سیاه. زاغ . (اِ) مرغی باشد که بعربی غراب گویند و آن سیاه می‌باشد و منقار سرخی دارد. (برهان قاطع). غراب .(منتهی الارب ). بر شکل کلاغ کوچک بود که هیچ جای او سفید نباشد و پایهای او سرخ باشد ll زغ . [ زَ ] (اِ) زاغ . کلاغ . (ناظم الاطباء). زاگ . (اِ) گوهری است کانی که بنمک ماند و معرب آن زاج است . (برهان قاطع). زاج معرب زاگ است . (از المعرب جوالیقی ). و نیز خاصیت آن است میان زاگ ، که او خاکی است و میان مازو کو بار درخت است که چون با یکدیگر آمیخته شوند، سپس از آنک هر دو زردند سیاه بغایت شوند. (جامع الحکمتین ص 169 از حاشیه دکتر معین بر برهان قاطع)

زغال . [ زُ ] (اِ) انگِشت و چوب سوخته که پیش از آنکه کاملاً بسوزد آن را خاموش کرده باشند. (ناظم الاطباء). زگال . (برهان ). زگال . ژگال . شگال . شگار. چوب و دیگر اندامهای گیاهی و نیز انساج حیوانی نیم سوخته که قسمت اعظم ترکیبات آنها تبدیل به کربن شده ۞ باشد. انگشت . توضیح آنکه این کلمه را به غلط ذغال نویسند.

زگال/ زغال: سیاه رنگ ست.

زغال به چیزی گویند که چون زاغ سیاه باشد.

کوپ . (اِ) به معنی کوه باشد و به لغت زند و پازند هم کوه را کوپ گویند.

کوپال ، گردن سطبر و گنده را نیز گفته اند. (برهان ).گردن سطبر و قوی.

کوپال به چیزی گویند که چون کوپ باشد.

تاول: تاب( تاو) گرما/ حرارت.

تاول: تاو + ل: حرارت ديده، آتش گون مانند، سرخ شده.

ونيز آورده اند: تاب (تاو)+ ول/ وَل: گل.

تاول: چون گل آتش سرخ.

تاول به چیزی گویند که چون تاو گرم و سرخ باشد.

◀️هشدار، در راستای آن‌چه گفته شد باید به هوش و آگاه باشیم که:

1- واژه‌های عربی را با واژه‌های پارسی یکسان نگیریم. مانند جدال / جلال/ جَمَل / عمل/ سبیل و …

2- در واژه‌هایی چون: پشم‌آلو/ خواب‌آلو/ زنگالو( سیاه روی)… “د” از کنشِ آلود، افتاده است.

3- گاه “و” را به پایان برخی واژه‌ها می‌افزاییم تا كوچكي را نمايان كنيم.

مانند: گِردالو/ کوچولو/ سبیلو/ کُپُلو( کپلی)/ تُپُلو(تپلی)…

4- بنجُل: از دو واژه‌ی بن و جُل ساخته شده است. چیزی که ریشه‌اش کهنه و پوسیده است.

‌5-نام‌هایی داریم که از یک واژه با آمیزش نام علی ساخته شده اند؛ چون چراغ‌علی، ریزعلی، کل‌علی.

و گاه از سر شوخی واژه‌هایی آمیخته بر همین آهنگ می‌سازند و از آن‌جا که نام‌های ساخته‌شده، بیشتر گفتاری هستند تا نوشتاری، گمان می‌کنیم واژه را با نام علی آمیخته‌اند! مانند: خنگَلی، زلفلی و …

ولی ” لی” در پایان واژه‌هایی این گونه، چگونام و دارایی را می‌رساند.

خنگلی: کسی که خنگ و کودن ست و شاید واژه‌ی خنگ، همان اسب باشد!

زلفلی: کسی که سرش چنان موی دارد که بر پیشانی ریخته است. به کچل می‌گویند زلفلی!

و یا: خنگول که گاه کوچکی و خُردی را نیز با خود دارد. مانند: شنگول ومنگول/(منگوله) و زنگوله، ازشنگ و منگ و زنگ.

منگوله: از سر منگی این سوی و آن سوی تاب می‌خورد.

و جنگولک، جنگولک بازی درآوردن: جنگ‌های کوچک و بی‌ارزش درست کردن.

❇️ امید است آن‌چه در این نوشتار، نمونه‌وار آمد، بتواند راه‌نمای خوب و درستی برای اندیشه‌مندان، آموزگاران، پژوهشگران ودوست‌داران زبان پارسی باشد تا به یاری‌اش گام‌های پسین را استوارتر بردارند.

@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan

فردوس سخن

19 Nov, 07:23


✳️ پسوندهای کم‌کاربرد و گمشده فارسی دری
✳️ بخش: دو


جنگ . [ج َ] (اِ) جدال و قتال . (برهان). کارزار. ستیزه . نبرد. ناورد. پیکار. غزوه . حرب . رزم . هیجاء، و با لفظ کردن و آوردن و پیوستن و افتادن و داشتن مستعمل می‌شود.

جنگل . [ج َ گ َ] (اِ) زمین وسیعی پر از درختهای انبوه. جای پر درخت و بیشه و وسعت زیادی از زمین مشجر. (ناظم‌الاطباء). اجتماع درختهای زیاد در یک محل به طوری که بپوشانند زمین را و زمینی که پوشیده شده باشد از درخت و نی و علف . (ناظم‌الاطباء). در جنگل معمولاً درختان کوچک و بزرگ و تنومند به طور نامنظم و همچنین علف‌های خودرو فراوانند.

جنگل جایی که انگار همه چیز مانند میدان جنگ به هم ریخته است.

دُمَل: بدون (ل) همان دُم ست. (چیزی افزوده شده). دم . [ دُ ] (اِ) دمب . عضوی از حیوان که در منتهای خلفی وی قرار دارد. و آن از تعداد مهره‌های استخوان در دنبالچه به‌وجود آمده است . انتهای دم به شکل دسته‌ای مو در پشت پاها آویخته بود و در پرندگان به شکل پرهایی که در پایان بدن آنها روییده است.

دمل . [دُ م َ] (ع اِ) ۞ ریش . ج ، دِمْلان . (منتهی‌الارب ) (ناظم‌الاطباء) (آنندراج). مغنده . دنبل . دمبل . قرحه که برآید و میان آن چرک کند و گاه سر باز کند و گاه محتاج نشتر شود.

دُمبل/ دُنبَل: همان دُمل ست.

دم، دمب (دنب) نیزآمده است. دمب . [ دُ ] (اِ) دم . دنب . ذنب . (یادداشت مولف). رجوع به دم شود.

دمبال . [ دُ ] (اِ مرکب) دم و دمب و ذنب . (ناظم‌الاطباء). دنبال . || پشت و پس و عقب . (ناظم‌الاطباء).

دمل یا دمبل مانند دم از تن کسی بیرون زده است اما دم نیست.

کاهل: کم‌شده/ کم‌کننده / تن‌آسا / تن‌پرور/ تنبل. کاه . (اِ) هندی باستان کاشه، پهلوی کاه ، کُردی که. علف خشک را گویند. ساقه گندم و جو خشک‌شده و در هم کوفته. قطعات خشک ساقه گندم و جو و برخی گیاهها کاهی است تباه این جهان ولیکن در پیش خر و گاو زعفران است.

کاهل . [ هَِ ] (ص ) تن‌آسان . تن‌پرور. تنبل . (یادداشت مولف ). سست

کاهل کسی را گویند که چون کاه سست و بی‌ارزش است.

تنبی . [ ت َ ن َب ْ بی ] (ع مص ) ادعای غیب‌گویی کردن . (ناظم‌الاطباء). رجوع به تنبو شود.

تنبل. [ تُم ْ ب ُ / تَم ْ ب ُ ] (اِ) حیلت و مکر بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 314). مکرو حیله . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). حیله و نیرنگ و مکر و فریب و جادویی.

تنبل تا پیش از سده هفتم، با افسون و جادو همراه بوده است و همگرا با برداشتی افسون‌گونه و پس ازسده هفتم، عطار نیشابوری در برداشت کاهل از آن بهره جسته است.

❇️ پسوند “ال”

پسوند “ال” به پایان واژه افزوده می‌شود و واژه نوین، چیزی را می‌شناساند که به واژه پیشین مانند است.

نمونه‌ها:

چنگال: چنگ مانند/ نام ابزار. چنگ . پنجه و انگشتان مردم . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). انگشتان . (لغت محلی شوشتر نسخه خطی ذیل لغت «دول کرش »). کف دست و انگشتان چون برای گرفتن چیزی فراهم آمده باشند

چنگال . [ چ َ ] (اِ) (از: چنگ + آل ، پسوند) پنجه مردم . پنجه دست . (برهان ) (جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (شرفنامه منیری ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء).دست . مشت . پنجه آدمی چون کمی خم.

چنگال به ابزاری گویند که مانند چنگ است.

جنجال: ( جنگال) جنگ و ستیزه. جنج . [ ج َ ] (اِ) آواز و صدا و فریاد گاو را گویند. (برهان ) (آنندراج ).

جنجال . [ ج َ ] (اِ) جار و جنجال ، سر و صدا. آواز. هیاهو. آشوب. شلوغی. ازدحام. همهمه. (ناظم الاطباء).

جنجال به همهمه‌ای گویند که چون فریاد گاو است و از آن چیزی در نمی‌یابیم.

دنبال/ دمبال: چون دم ( دنب) به کسی یا چیزی چسبیده و آویزان شده.

دمبلان / دنبلان.دنبال به چیزی و یا کسی می‌گویند که مانند دم چسبیده است و رها نمی‌شود.

روال: بی ( ال) بن کنش رویدن و روش است. راه. رو. [ رَ / رُو ] (نف مرخم ) رونده . (آنندراج ). رونده و همیشه به طور ترکیب استعمال می‌شود مانند پیشرو یعنی پیش رونده.

روال . [ رَ ] (اِ) در این اواخر بوسیله نویسندگان و منشیان ساخته شده است و از آن معنی ترتیب و سبک و اسلوب و روش اراده کنند. (یادداشت مولف ).

روال واژه‌ای است که به‌تازگی ساخته شده‌است و از دستور گذشته پیروی نکرده‌است.

پوچ .(ص ) کاواک . پوک . بی مغز. میان تهی : پسته پوچ . گردکان پوچ . بادام، تخمه، فندق

پوچ . || هیچ . مهمل . ناچیز. سخت کم . بسیار قلیل . و رجوع به پُچ شود.

پوشال . (اِ مرکب ) (از پوچ یا پوک یا پوش + آل حرف نسبت ) چیزهای سبک و میان تهی و هیچکاره چون تراشه و رندیده چوب و خرده نجاری. الیاف و ساقه‌های برخی رستنی‌ها چون برنج و جز آن . پوچال . رندش . || پر و پوشال، از اتباع است به معنی آنچه از مرغ بجای ماند بعد از اوریدکردن آن از پر و چینه دان و امعاء دور افکندنی آن.

@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan

👇👇👇👇

فردوس سخن

19 Nov, 07:23


✳️ پسوندهای کم‌کاربرد و گمشده فارسی دری
✳️ بخش: یک


❇️ پسوندها و پیشوندها از گوشه‌های بنیادی و واژه‌ساز زبان پارسی هستند که همواره در پژوهش‌های دستوری از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده‌اند.

دو پسوند “ل” و “ال” در زبان پارسی کاربرد گسترده‌ای داشته‌اند؛ ولي شوربختانه هیچ کسی در این دوره‌ی درازی که از نگارش دستور زبان پارسی می‌گذرد، چشمی به آن‌ها نداشته است.

درباره شناسای پسوند گفته‌اند که در پایان واژه می‌آید و از آن، نام/ چگونام/ کنش‌بند /جاي نام و… می‌سازد.

◀️ ما در این بررسی از واژه‌نامه دهخدا کمک گرفتیم و برای پاسداری سخن دهخدا، شناسای واژه‌ها را بی کم‌وکاست از واژه‌نامه آورده‌ایم.

به دنبال هر واژه نمونه گزاره‌ای را آوردیم که به گمان ما شناسای درست واژه ساخته‌شده بر پایه دستور است.

◀️ پسوند “ل”

پسوند “ل” در پایان واژه می‌آید و همان واژه را می‌شناساند که در جای نادرست به‌کار رفته است.

نمونه‌ها:

دَوَل: دو. [ دَ / دُو / دُ ] (اِ) مخفف داو، نوبت بازی قمار و غیره (داو طلب)

دول. [ دَ وَ ] (اِ) (اصطلاح عامیانه ) مماطله. تاخیر در اجرای امری، دَول دادن؛ ازسر باز کردن و به‌تاخیر انداختن امری و از زیر آن دررفتن و شانه خالی کردن.

شاید بتوان گفت که دول همان داو است که هیچ‌گاه فرا نمی‌رسد.

کُپُل: چاق،فربه/ از کُپ یا کُپه کردن. کپ . [ ک ُ ] (اِ) به زبان شیرازی قرابه بزرگ شیشه‌ای و کوچک‌اش را کبچه گویند.

کپل. [ ک ُ پ ُ ] (ص ) (در تداول عامه ) آدمی کوتاه و فربه . (یادداشت مولف). دارای اندام گوشتین. آکنده گوشت. که اندام به گوشت آکنده دارد.

كپه كردن: بر روي هم انباشتن و توده كردن.

کپل کسی را گویند که به کپ مانند شده است.

تُپُل:( توپُل) چاق/ مانند توپ. توپ . (اِ) لغت فارسی است در اردوی هندی مستعمل و آن یکی از آلات جنگ است و شاید به مناسبت صوت آن «تُپ » این نام بدو داده شده باشد. تپل . [ ت ُ پ ُ ] (ص ) گرد و فربه

و اين‌كه تپل (توپل ) همانندي دارد با توپِ بازي. با افزايش پسوند ( ل ).

تپل کسی را گویند که به توپ مانند شده است.

بغل: بغ. [ ب َ ] (اِ) کنده و گود را گویند. (برهان ) . زمین کنده و مغاک . (ناظم‌الاطباء). بمعنی گو، یعنی مغاک که زمین پست و خالی باشد.

بغل . [ ب َ غ َ] (اِ) زیر مفصل شانه و بازوی انسان و حیوان ، جناح . (منتهی الارب ) . کنار و پهلو و جانب . (ناظم‌الاطباء). تنگ . طرف و سمت . (ناظم الاطباء). آغوش. (ناظم‌الاطباء). آگوش .

بغل همان بغ است که برای در آغوش‌کشیدن کسی یا چیزی با بازوان می‌سازند.

مچل: مچی . [ م َ ] (اِ) تخم مرغ که به نشانه ، در لانه یا در غیر آنجا گذارند تا مرغ هربار بر روی آن تخم گذارد.

مچل . [ م َ چ َ ] (ص ) آدمی که مورد تمسخر عده‌ای قرار می گیرد. کسی که او را دست می‌اندازند. آدمی که بر اثر شوخی دیگران اوقاتش تلخ شده و از کوره در رفته است : این یارو مچل خوبی است . یا دیشب فلانی را مچل کردیم . (فرهنگ لغات عامیانه جمال‌زاده ). || (اِ) خوراکی و تنقلی است که در هنگام کشیدن تریاک و شیره می‌خورند و در این صورت در برابر «مزه» است برای عرق‌خوران . (فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). مچیل . [ م َ ] (اِ) به لهجه مردم طهران، تخمی که در جایی نهند تا مرغ همیشه بدانجا تخم نهد.

مَچَل: بی( ل)، مچی، به تخم مرغی گویند که در جایی می‌گذارند تا مرغان دیگر فریب خورده، گمان کنند که آنجا (مچیل یا مچل) است.

مچیل: جای تخم‌گذاري.

مچل کسی را گویند که چون مچی، نشانی می‌شود تا همگان برای شوخی به او روی کنند.

کَچَل: بدون ( ل) کچ، ابزاری سپید رنگ ست، هنگام بازی نرد، تاس را در آن ریخته و به یاری آن، تاس را می‌انداختند و شاید به انگیزه‌ی همانندی تاس و بی‌مو و رنگ وکالبد کچ، واژه‌ی کچل، برابر با بی‌مو ساخته شده است.

کچه. [ ک َ چ َ ] انگشتر بی‌نگین خانه را گویند یعنی حلقه‌ای باشد از طلا و نقره و غیره که بر انگشت کنند و بدان شبها بازی کنند و کچه بازی همان است.

کچل. [ ک َ چ َ ] (ص ) شخصی را گویند که سر او موی نداشته باشد و زخم یا داغهای زخم داشته باشد و او را به عربی اقرع خوانند. (برهان). به معنی کل است که در سر مو ندارد.

کچل سری و یا چیزی را می‌گویند که چون کچ سپیدَ ست و نشانه‌ای بر آن نیست.

آبله:آب . (اِ) (اوستائی آپ ap، سانسکریت آپ َ apa، پارسی باستانی آپی api، پهلوی آپ ap) مایعی شفاف بی‌مَزه و بوی که حیوان از آن آشامد و نبات بدان تازگی و تری گیرد.

آبله . [ ب ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) برآمدگی قسمتی از بشره بعلت سوختگی یا ضرب و زخم و گردآمدن آب میان بشره و دمه یعنی جلد اصلی . تاوَل . مَجْل. مَجْله . نفط. جدر. بثره . دژک . خجوله . نفاطه.

آبله: جای کوچکی زير پوست که در آن آب گرد می‌آید. ( ه) نشانه‌ی کوچکی ست. مانند: دمباله (دنباله)

آبله مانند آب است؛ اما آب نیست.

@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan

👇👇👇👇

فردوس سخن

18 Nov, 14:53


✳️ تنوین در شعر فارسی

گو نام ما ز یاد به عمدآ چه می‌بری
خود آید آنکه یاد نیاری ز نام ما
#حافظ

❇️ تنوین از حدود سده‌ٔ هفتم و با فخرفروشی به عربی‌دانی در میان کاتبان و شعرا، در زبان فارسی رایج شد. گویا قیدسازی با تنوین عربی حس برتریِ ادراک به گویش‌ورانِ دوزبانهٔ (عربی و فارسی) نسبت به آنان که فقط فارسی می‌‏دانستند می‌‏داده است.
در سال‌های بعد استفاده از آن، چنان فراوان شد که به ابتذال کشید و زبان فارسی پر شده بود از واژگان تنوین‌دارِ عربی.
اما امروز دیگر استفاده از تنوین، فخر و مباهاتی ندارد.
اما شواهد نشان می‌دهد که در همان دوران نیز بسیاری از شعرا و قدما «تنوین» را به شکل «الف» می‌خواندند و واژگانی که با تنوین در جامعه رایج شده بود را، گویی با چنین تلفظی بومی‌سازی و فارسی‌سازی می‌کردند.

🔶 و نیز در شعر فارسی به ضرورت وزن و قافیه گاهی نون تنوین به «الف» بدل می‌شود. در این حالت، گاهی قبل از کلمه‌ٔ تنوین‌دار، حرف «ب» را اضافه می‌کنند؛ مانند بعمدا به جای عمداً

ستور از کسی به که بر مردمی
بعمدا ستوری کند اختیار
#ناصرخسرو

دانه نار است سرخ و رنگ آبی هست زرد
ای عجب گویی بعمدا خون آبی خورده نار.
#امیرمعزی

شواهدی در تبدیل «تنوین» به حرف «الف»

دوشینه شبم بود شبیه یلدا
آن مونس غمگسار نامد عمدا

شب تا به سحر ز دیده در می‌سفتم
می‌گفتم ربِ لا تَذِرنی فرداً*
#مهستی (قرن ششم)

* رب لا تَذِرنی فرداً: "خدایا مرا تنها مگذار"
فرداً، تنوین عربی دارد، ولی به دلیل رعایت قافیه با عمدا، «تنوین» در مصرعی که ملمع(عربی) نیز هست، حذف شده و کلمه با «الف» خوانده می‌شود.

شاهدهای دیگر

ما اسیر غم و اصلآ غم ما نیست تو را
با اسیر غم خود رحم چرا نیست تو را
#وحشی_بافقی

ما همانیم که بودیم و ز یادت به وفا
به جدایی متبدل نشوند اهل صفا

نیست در مذهب عشاق نه هجران نه وصال
رنج راحت بود و غم فرح و درد دوا

معرفت اصل محبت بود و مرد محب
هیچ دیگر به جز از دوست ندارد اصلا

#حکیم_نزاری_قهستانی
قرن هفت و هشت

📚🔎تحقیق: #محمدرضاکاکائی
🗓 ۲۱ تیرماه ۱۴۰۳خورشیدی

@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan

فردوس سخن

15 Nov, 18:03


✳️ معلم‌هایی که کاش شاگردشان بودم
✳️ احسان رضایی

❇️ در طول زندگی افتخار نشستن و تلمذ در محضر استادان بسیاری را داشتم، اما باز هم وقت خواندن بعضی کتاب‌ها و تماشای برخی فیلم‌ها به استادانی برمی‌خورم که هوس شاگردیشان را می‌کنم. این‌ها، نمونه همین معلم‌ها هستند:

شمس تبریزی («مناقب العارفین» افلاکی): آموزش‌هایش کمی غیرمتعارف بود، کتاب‌ها را در حوض آب می‌انداخت و شاگرد را نیمه‌های شب به دنبال شاهد و شراب می‌فرستاد، اما انصافا ارزشش را داشت.

سقراط (رسالات افلاطون): برخلاف ارسطو که نتیجه درس‌هایش، اسکندر از آب درآمد، شاگردان سقراط همگی فیلسوف‌های معروفی شدند. استادی که شرکت در کلاس‌هایش برای عموم واقعا آزاد بود و هیچ یاد نمی‌داد، جز فکر.

ژوگه لیانگ («افسانه سه برادر»): با اینکه پیرو کنفوسیوس بود، اما برخلاف او بسیار به ندرت شاگرد قبول می‌کرد. یک گوشه می‌نشست و خودش را باد می‌زد و عجیب‌ترین نقشه‌های جنگی تاریخ را می‌کشید.

آلبوس دامبلدور (مجموعه «هری پا‌تر»): استاد جادوی تغییر شکل، مثل الگوی افسانه‌ایش مریلین، می‌توانست با بذله‌گویی و شکلاتهای توی جیبش، از پسربچه‌های ترسو و مردنی، محفل ققنوس و ارتش دامبلدور بسازد.

جان کیتینگ («انجمن شاعران مرده»): فکرش را بکنید، وقت شوت کردن توپ به شاگرد‌هایش شعرهای حماسی می‌داد تا بخوانند. انصافا «آه، ناخدا، ناخدای من» بیشتر از هر کس دیگری حق او بود.

ویلیام فارستر (فیلم «در جستجوی فارستر»): جمال والاس شانس آورد که چنین معلم خصوصی درجه یکی برای خودش جور کرد. معلمی که یادش داد باید با ماشین تایپ بنویسی که دکمه بک‌اسپیس ندارد.

کشیش ویلیام («نام گل سرخ»): مثل رابرت لنگدان و ایندیانا جونز علاقه‌ای به پشت میز نشستن ندارد و از شاگردش آدسو هم پرجنب و جوشتر است، اما فرق او با آن دوتا استاد دانشگاه قرن بیستمی، عشق دیوانه‌وارش به کتابهاست.

عمو شلبی («الفبای انگلیسی عموشلبی» و «راهنمای پیشاهنگی عمو شلبی»): شاید با درس‌هایش کسی در آزمون تافل موفق نشود، ولی به قول علامه اقبال دیدن دگر آموز، شنیدن دگر آموز را که می‌شود تمرین کرد.

آقای پربونی (انیمیشن «بچه‌های مدرسه والت»): همه از رفتن خانم اسکیلاچی ناراحت بودند که معلم جدید با آن خطهای پیشانی و قیافه عصا قورت داده و صدای پرویز نارنجیها آمد و برایشان قصه گفت و دلشان را برد.

رستم («شاهنامه»): از بین دو شاگرد جهان‌پهلوان، یکی سیاوش شد که نماد مظلومیت در عین محبوبیت بود و به قهرمان ملی ایرانیان تبدیل شد، یکی هم بهمن پسر اسفندیار که شاهی ستمگر شد. رستم، عجیب‌ترین معلم این فهرست است.

@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan

فردوس سخن

15 Nov, 09:23


✳️ انواع حروف در زبان فارسی

💠#انواع_« ڪه»

مطلق (وابستگی ) ڪه مفهوم خاصی ندارد : آنان ڪه رفتند . آنان ڪه خاڪ را به نظر ڪیمیا ڪنند ...

بیان علّت یا تعلیل : به معنی زیرا، چون و... : زبان درڪش ای مرد بسیار دان     ڪه فردا قلم نیست بر بی زبان

حرف اضافه: به معنی «از» و معمولاً بعد از صفت برتر می آید : جُوی مشڪ، بهتر ڪه یڪ توده گِل

ضمیر پرسشی : به معنی چه ڪسی؟ ڪه گفتت برو دست رستم ببند ؟

ضمیر مبهم : در معنی ڪسی یا هرڪسی : هر ڪه آمد عمارتی نو ساخت * خبر از دوست ندارد ڪه ز خود بی خبر است

💠#انواع_« چه »

صفت پرسشی: قبل از اسم یا ضمیرمی آید: چه ڪسی راز مرا می داند؟ چه ڪتابی می خوانی ؟

ضمیر پرسشی: به تنهایی و به قصد پرسش می آید و می توان آن را جمع بست: او چه ڪرد آن جا ڪه توآموختی؟

ضمیر تعجبی: برای بیان تعجّب می آید و می توان آن را جمع بست : این مُلڪ چه ها دید و چه ڪردند بدین خلق !

صفت تعجبی: قبل از اسم یا ضمیر و برای بیان تعجّب می آید: چه خیال ها گذر ڪرد و گذر نڪرد خوابی !

حرف ربط بیان علت یا تعلیل: به معنی زیرا، زیرا ڪه ، به علت این ڪه و … : چه، هر یڪی را از این غذای دیگر است .

حرف ربط همپایگی: هرگاه دو بار درجمله به معنی « یا » بیاید : چه بخواهی چه نخواهی او می آید

پسوند تصغیر : اگر درآخر اسم قرار گیرد و نشانه ڪوچڪیِ ڪلمه قبل از خود باشد : زاغچه، باغچه

💠#انواع_« تا »

حرف ربط به معنی تا این ڪه ، زیرا ڪه، وقتی ڪه ، ڪه : بیا تا قدر یڪ دیگر بدانیم ؛ بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران

حرف اضافه نشان دهنده ی پایان زمان یا مڪان و مسافت : چون ڪه تا اقصای هندوستان رسید ؛ از این جا تا مدرسه راهی نیست.

صوت یا شبه جمله به معنی «هان» ، « مبادا » و معمولاً قبل از فعل منفی می آید: به روز نیڪ ڪسان گفت تا تو غم نخوری !

میان وند : بین دوڪلمه می آید و ڪلمه ای با مفهوم جدید می سازد : دور تا دور ، سر تا پا و…نڪته : اگر حرف «از» قبل از آن بیاید، «تا» به معنی حرف اضافه است : از سر تا پا …

ممیّز : به جای ڪلمات «شاخص» : می آید : دو تخته پتو > دو تا پتو ؛ دو فروند هواپیما > دوتا هواپیما و …

💠#انواع_«چو – چون»

حرف ربط به معنی وقتی ڪه ، زیرا، چون ڪه و ... : چو باز آمدم ڪشور آسوده دیدم ؛ چون نیڪ نظر ڪرد، پَرِ خویش بر او دید

حرف اضافه به معنی مانندِ، مثلِ، بسانِ و ... : چون شیر به خود سپر شڪن باش ؛ چو فرهادم آتش به سر می دود

قید پرسشی  به معنی چگونه :دوش چون بودی ؟ ڪه شب چون بدی روز چون خاستی  ز پیڪار دل بر چه آراستی ؟

💠#انواع_« را »

نقش نمای مفعول : این فصل را با من بخوان باقی فسانه است  * این فصل را بسیار خواندم عاشقانه است

حرف اضافه در معانی:

   الف - به : پدر را گفتم از انسان، یڪی سر بر نمی دارد
ب - برای : این نصیحت ز جهان گذران ما را بس
پ- از : حڪیمی را پر سیدند ...
ت-  مخصوصِ : منت خدای را عزّ و جلّ ...
ج- قسم به : دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را

فڪ اضافه : نشانه ی جدایی بین مضاف و مضافٌ الیه است : فلڪ را سقف بشڪافیم و طرحی نو دراندازیم > سقف فلڪ را بشڪافیم

را مالکیت یا تغییر فعل : پدر رابعه را سه دختر بود پدر رابعه چهار دختر داشت

💠#انواع_« ان »

پسوند جمع : گاوان و خران بار بردار *** بِه زآدمیان مردم آزار
پسوند صفت حالیه : نگران با من اِستاده سحر؛ شادان همی رفت
پسوند زمان : بامدادان ڪه خاطر بازآمدن بر رای ماندن چیره شد ...
پسوند مڪان : دیلمان ؛ گیلان، ریگان و ...
پسوند اسم مصدر: حنابندان ؛ یخ بندان و ...
پسوند نسبت : جانان ؛ بابڪان
پسوند شباهت : ڪوهان
پسوند صفت فاعلی : گریان ، روان ؛ جویان و ...

💠#انواع_«ڪ »
ڪ تصغیر: بیان ڪوچڪی ظاهری : مثال : اتاقڪ – شهرڪ  –  سَرڪ – چشمڪ
ڪ تحقیر : بیان ڪوچڪی باطنی :  مردڪ – زنڪ
ڪ تحبیب : پسرڪ – دخترڪ
ڪ ترحم : غلامڪ – حیوانڪ
ڪ تشبیه : عروسڪ – پفڪ – شاپرڪ
ڪ همراهی:سنگڪ–باد بادڪ
ڪ تعظیم : حسنڪ وزیر
ڪ نسبی : زردڪ–سفیدڪ–سیاهک
💠#انواع_الف»

الف‌ دعا : ڪناد
الف‌ ندا : خدایا
الف‌ واسطه‌: ڪشاڪش‌
الف‌ مناظره: گفتا
الف‌ اطلاق‌ یا اشباع ‌:
«ز بیژن‌ مگر آگهى‌ یابما»
الف‌ تفخیم‌ و تعظیم‌: بزرگامردا
الف‌ مبالغه‌: خوشا
الف‌ اسم‌ معنى‌ساز: ژرفا
الف‌ صفت‌ فاعلی: دانا ، بینا

💠#انواع_«ی»
ی نڪره: ڪتابی
ی وحدت: نشانه ی یڪی بودن
ی شناسه: رفتی ، آمدی
ی استمراری : رفتمی ، بودندی
ی مصدری : خستگی ، زیبایی
ی لیاقت: خوردنی، پوشیدنی
ی نسبت: تهرانی، محمدی

@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan

فردوس سخن

13 Nov, 20:39


فردوس سخن pinned Deleted message

فردوس سخن

11 Nov, 06:53


✳️ خورَد گاو نادان ز پهلوی خویش
✳️ سعید حمیدیان


🔸در اپیزود دل‌انگیزی‌ در درون‌ داستان‌ رستم‌ و سهراب‌، گردآفرید، دختر دلاور دلارای‌ ایرانی‌، آنگاه‌ که‌ در نبرد با سهراب‌ فرو می‌مانَد و موی‌ و چهره‌ دلبندش‌ برون‌ می‌افتد جوان‌ یکتادل‌ و خوشباور را به‌ نیرنگ‌ زنانه‌ دست‌ به‌ سر می‌کند و از بالای‌ دژ تسخَرزنان‌ می‌گوید:

نباشی‌ بس‌ ایمن‌ به‌ بازوی‌ خویش‌
خورد گاو نادان‌ ز پهلوی‌ خویش‌

تا آنجا که‌ من‌ آگاهی‌ دارم‌ همه‌ آنان‌ که‌ توضیحی‌ درباره‌ این‌ بیت‌ داده‌اند در باب‌ لغت‌ دوم‌ (که‌ مشکل‌ اصلی‌ است‌) و کاربرد «ز پهلوی‌» برداشت‌هایی‌ نادرست‌ به‌ دست‌ داده‌اند. از آنجا که‌ این‌ توضیحات‌ در ضمن‌ درسنامه‌ها و در یک‌ مورد، یادداشت‌های‌ شاهنامه‌ است‌ بیم‌ خطاآموزی‌ به‌ بسیار کسان‌ می‌رود، و بنابراین‌، نگارنده‌ خود را ناگزیر دید که‌ آنچه‌ را خود در خصوص‌ «ز پهلوی‌» درست‌ می‌انگارد با خوانندگان‌ آن‌ نشریه‌ وزین‌ علمی‌ و فرهنگی‌ در میان‌ نهد. نخست‌ ببینیم‌ در شرح‌ آن‌ چه‌ گفته‌اند:

۱. جناب‌ دکتر میرجلال‌الدین‌ کزّازی‌، «پهلو» را به‌ معنای‌ دو سوی‌ شکم‌ می‌دانند: «گاوی‌ را می‌کشند و از گوشتش‌ توشه‌ می‌سازند که‌ فربه‌ و چرب‌ پهلو باشد؛ پس‌ گاوی‌ که‌ خویشتن‌ را می‌پرورد و پهلوی‌ نزارش‌ را با خورش‌ بسیار فربه‌ و پروار می‌گرداند، به‌ راستی‌ زمینه‌ مرگ‌ خویش‌ را فراهم‌ می‌آورد.»

۲. جناب‌ دکتر منصور رستگار: «یعنی‌ گاو نادان‌ همه‌ ضربت‌ها و آسیب‌ها را از پهلوی‌ چاق‌ و فربه‌ خود می‌خورد.»

۳. روانشاد دکتر جعفر شعار و جناب‌ دکتر حسن‌ انوری‌: «گاو نادان‌ نمی‌داند که‌ برای‌ بهره‌مندی‌ از گوشت‌ و پهلوی‌ چرب‌ اوست‌ که‌ به‌ او آب‌ و گیاه‌ می‌دهند.»

۴. جناب‌ دکتر عزیزالله‌ جوینی‌: ایشان‌ مطالبی‌ به‌ تفصیل‌ در این‌ باره‌ دارند همراه‌ با نقل‌ اقوال‌ صاحبنظرانی‌ همچون‌ استاد علاّمه‌ فقید، مجتبی‌ مینوی‌، که‌ قضا را آن‌ زنده‌یاد نیز به‌ همان‌ صورت‌ معنی‌ کرده‌ بودند یعنی‌ «ز پهلو» را به‌ معنای‌ حقیقی‌ لفظ‌ می‌دانستند. دکتر جوینی‌ آنگاه‌ معنای‌ خودشان‌ را به‌ دست‌ داده‌اند که‌ البته‌ قدری‌ مفصل‌تر است‌ و ظاهراً قصد دارند معنی‌ یا مصداقی‌ متفاوت‌ برای‌ آن‌ ارائه‌ کنند.
خلاصه‌ سخن‌ ایشان‌ اینکه‌: گاوان‌ به‌ هنگام‌ جنگ‌ با یکدیگر ابتدا با سر به‌ همدیگر حمله‌ می‌کنند و… آنگاه‌ گاو غالب‌ با دو شاخ‌ خود به‌ پهلوی‌ گاو مغلوب‌ می‌کوبد و…

۵. جناب‌ خالقی‌ مطلق‌، مصحّح‌ ارجمند شاهنامه‌ نیز: «گاو نادان‌ نمی‌داند که‌ با خوردن‌، پهلو می‌آورد و او را زودتر به‌ کشتارگاه‌ می‌برند.»

@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan

فردوس سخن

10 Nov, 13:16


✳️‍ براستی شاعر کیست؟
✳️ مقاله ای از زنده یاد استاد صابری

❇️ بارها ازخود پرسیده ام که به راستی شاعرکیست ؟واین معنا راکه به وزن فاعل بکار ـبرده میشود واز زمان گاثه ها پیام اشوزردشت ،آن پیامبرراستی ودرستی راتحت عنوان سروده های زرتشت برای جهانیان به ارمغان آورده است. تاامروز که بازهم به کاربردن آن برای کسی که شعر می سراید درسطح جهان از احترام ویژه ای برخورداراست ـحقّ کیست وبرازنده کدامین است؟آیا شاعران فقط صاحبان دیوانها ومجموعه های شعری هستند وفقط درنامهای پرآوازه ومبارکی همچون سعدی ها وحافظها وحکیمان گرانقدری چونان فردوسی ها وعارفانی کم نظیر بمانند مولوی ها ودرزمانهای معاصرچهره هایی چون شهریار وشاملو وریزنقشان منطقه ای چون این حقیر واساتیددیگری به سان شیبانی ودیگر دوستان گرامی من درسطح میمه وصبح میمه ووبلاگهای دیگرهمانند جناب نامی وغیرهم خلاصه میشود ؟یا بازهم مشمول درجات دیگر وچه بسا بالاتری هم میشود؟آیا فقط کسانی که به هردلیل قادرهستند باردیف کردن چندین وزن وقافیه ودیگرآلات شاعری شعری بسرایند،شاعرخطاب میشوند؟یا این رشته سردراز داردوبازهم دیگران ودیگرانی درکمال بی نامی وگمنامی محقّ این نام شریف ومسؤلیت دارتوانند بود؟به اعتقاد بنده وبسیارانی دیگر،چه بسا عالیترین شاعران هرعصر وهرمکان همانا دربین خوانندگان وعلاقه مندان به شعریافت شدنی هستند
که بدلیل همان گمنامی درفهرست شاعران قرارنمیگیرند که اگراین خوانندگان بی صدا وبی ریا نباشند کارشعروشاعری از پایه لرزان است وبار به منزل مقصود نخواهد رفت.باری غرض ازطرح موضوع احترام نهادن به خوانندگان اشعارریز ودرشت ودرمایه های مختلف است که بحقّ سزاواربیشترین حرمت نهادن ها هستند .چگونه میشود طبع شعر بزرگوارانی چون جناب بیکیان ،این نغمه پرداز عشق را درتمام لحظات حتی هم اکنون که صدای اذانش تاعرش خداوندی میرودنادیده گرفت وازاودراین زمینه یادنکرد؟وجنابش راازافتخارات شهرمان ندانست که خودرا ازدنیای پست مادیّات بری ساخته و باعالَم روحانی وعرفانی به طول یک عمر رفیق ویار بوده است

◀️ حقیقت شاعر کدام است یا شاعر کیست؟

چگونه میتوان ازنام پرشکوه سرکارخانم ناهید هدایی وآنهمه طبع شاعرانه اش بدون اینکه اوراشاعری راستین بخوانیم عبورکرد ؟همو که هرگاه محضرش رادریابی دیوانی ازشاعری رادردستش خواهی دید که باتمام احساس لطیفش به غزل خوانی مشغول است.کتابخانه اش باآنهمه کتب مختلف ونظم حاکم برآن همیشه موجب رشگ اینجانب که خیلی هم باحسودی میانه ای ندارم بوده است.کتابهایش نه تنها ازنظر محتوا که ازنظر ظاهرهم ازنوعی انتخاب شاعرانه برخورداراست .هرچند که گه گاهی شعری هم برای خودش وحرف دلش میسراید امّا شعرخوانی اش مطلوب طبایع شاعرانه است که این یک تجربه شخصی درشبهای شعر «انجمن مهتاب »است که چندین سال قبل درسالن شهرداری برگزار میگردیدکه متأسفانه بدلایلی روبخاموشی نهاد که امیداست باردیگر به هرنام ونشانی که باشد شکل پذیرد وپذیرای نسل جوانمان باشد.آیا میشود ازنام بزرگانی همچون مرحوم حاج قیصرخان گرانمایه که ازعلاقه مندان واقعی وازپیروان جلال الدین مولوی بود گذشت ونیز ازکتابهای مفرح شاعران درجه اول کشورمان که درکتابخانه کوچک امّاپرمحتوایش قراردارد چشم پوشید ؟مرااین افتخاربوده است که حدود چهل سال پیش توسط جنابش بامولوی آشنا شده ام وخودازمریدان اخلاق نیکوی آن مرحوم بوده ام.وچگونه ازشخصیت عارفانه ،شاعرانه مرحوم صدرخردمنددرگذریم ویادش رادرادبیات عرفانی گرامی نداریم که هنوزهم درخواب دیدنش برای هم نسلان من تداعی کننده عطر وبوی حسینی "ع" است.همانی که نه تنها اشگ ریز آقایش ومولایش بود که درلباس تعزیه ازعاشقان آن حضرت محسوب میگردیدودُردی کش میخانه آن یگانه بود.وچه ناشکروناسپاسیم اگر ازاینگونه شاعران وعارفان شهرمان که نامشان موجب رستاخیز اندیشه هامان بوده وخواهد بود به غفلت درگذریم وازروحشان مدد نگیرم.کوتاه سخن ،آنکه چون اینجانب ازمداوای خوددرچندروزاخیر به خانه ام بازگشتم مواجه باالطاف دوستان عزیز گردیدم که بنده راموردتفقّد قرارداده وازره بنده نوازی ازمن یادکرده و ازمهرومحبت خوددریغ نورزیده اند. که موجب گریه شوق گردید .وآنچه بابضاعت اندک میتوانم گفت همین است که بگویم خدایا آنانکه به من قدرنهادند وشادم کردند درهمه احوال شادشان بدار وبرقدرشان بیفزا.

@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan

فردوس سخن

10 Nov, 04:07


✳️ استفهام انکاری و استفهام تاکیدی

❇️ گاه در ابیاتی شعرا سوالی را مطرح می کنند. که این کار به دلایل متعددی صورت می گیرد :

◀️ ۱-انکار

چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را؟/سماع وعظ کجا،نغمه ی رباب کجا؟

◀️ ۲-تعجب و شگفتی

توخودچه لعبتی ای شهسوارشیرین کار؟
که توسنی چو فلک رام تازیانه ی تست!

◀️ ۳-تحقیر

بهرام که گور می گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور،بهرام گرفت؟

◀️ ۴-ریشخند

چرا شیر جنگی چو روباه شد؟
ز جنگش چنین دست کوتاه شد

◀️ ۵-سرزنش

چند گویی که چو ایام بهار آید
گل بیاراید و بادام به بار آید؟

◀️ ۶-تعظیم

این بارگاه کیست؟که گویند بی هراس کای اوج عرش،سطح حضیض تو را سپاس

◀️ ۷-تنبیه و هشدار

تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون
کجا به کوی حقیقت گذر توانی کرد؟

◀️ ۸-بیان رنج و اندوه

غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟
به طاقتی که ندارم،کدام بار کشم؟

◀️ ۹-تجاهل از امری

آن ماه دو هفته در نقاب است؟
یا حوری دست در خضاب است؟

(در بدیع به این نوع جمله ی استفهامی،تجاهل العارف می گویند.)

❇️ استفهام انکاری و استفهام تأکیدی

◀️ استفهام انکاری(پرسش انکاری)

اگر جمله ی پرسشی با فعل مثبت برای انکار موضوعی بیاید ((استفهام انکاری)) است.

مثال: همچو نی زهری و تریاقی که دید؟

یعنی هیچ کس زهر وتریاقی(پادزهری) مانند نی ندیده است.

◀️ استفهام تأکیدی(پرسش تأکیدی)

اگر جمله ی پرسشی با فعل منفی برای تأکید موضوعی بیاید "پرسش تأکیدی"  است.
مثال: مگر به تو نگفته بودم؟

مگر اشک سیه روزان که سیل حوادث را هدایت می کند به استحکام کاخ پوشالی جبّاران به سخره نمی نگرد؟

مگر اشک سیه روزان که سیل حوادث را هدایت می کند به استحکام کاخ پوشالی جبّاران به سخره نمی نگرد؟

@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan

فردوس سخن

08 Nov, 07:04


✳️ آداب حضور در شبکه‌های اجتماعی

🔅۱ -توجه كنيد كه امروزه يكی از راههای شناخت شخصيت شما همين شبكه های اجتماعي است.
ادب مرد به ز دولت اوست.

🔅‌‌۲ - هر چیزی را ازهر جایی کپی نکنید.

🔅۳ - لطفا از شدت آزادی بیانی که در گروه‌های مجازی وجود دارد، ذوق‌زده نشوید! شاید مسیر را گم کرده باشید و به بیراهه بروید. و *خودتان را در پیشگاه خداوند بدهکارنکنید*

🔅۴ - اول از همه، اهداف گروه‌تان را بشناسید.

🔅۵ - کسی را بدون شناخت و معرفی قبلی اهداف گروه،  به هیچ گروهی اضافه نکنید.

🔅۶ - حجم خبرهایی را که به اشتراک می‌گذارید خودآگاهانه و با وسواس کنترل کنید!

🔅۷ - پیامهای تبریک و تسلیت مربوط به یک شخص را به جای گروه به پی وی شخص مورد نظر ارسال کنید.

🔅۸ - گاهی تماشاگر باشید و واکنش سریع نشان ندهید.

🔅۹ - همیشه حواس‌تان باشد که چه پست می‌کنید.

🔅۱۰ - مطالب متناسب با مخاطب و گروه را پست کنید.

🔅۱۱ - گاهي وقتها مي توانيد با كم يا زياد كردن کلمات یا جملات، پيام قبلی را اصلاح و يا تكميل نماييد.

🔅۱۲- هوشيارانه عمل كنيد چون شاید در آينده، از اثرات منفی این پيامها، در شرایطی عليه خودتان یا خانواده تان استفاده شود!

🔅۱۳- آبروی دیگران، بازیچه شما و ابزاری برای سرگرمی دوستانتان نیست!

🔅۱۴ - در به اشتراک گذاشتن مطالب ،  دوراندیش باشید!

🔅۱۵- در هر شرایطی که قراردارید، ترویج دهنده افکاری سازنده و سالم باشید.

🔅۱۶- اگر شما را در گروهی عضو كردند و شما هيچ كس را نمي شناسيد و يا از هدف گروه بی اطلاعيد، مدتی نظاره گر باشید و درصورت عدم همسویی از آن خارج شويد.

🔅۱۷ - پيامي كه قبول نداريد به ديگران ارسال نكنيد!

🔅۱۸ - هر چیزی را فورأ به اشتراک نگذارید. ابتدا آنرا با دقت بخوانید و کمی در آن تأمل کنید.

🔅۱۹ - در انتقاد از دیگران انصاف را رعایت کنید و توهین نکنید.

🔅۲۰ - در مبارزه با نظرات و عملکرد دیگران أز مسیر راستی خارج نشوید.

🔅۲۱ - همیشه وجدان یا خداوند را حاضر و ناظر بر اعمال خود بدانید.

🔅۲۲ - از دین و مذهب استفاده ابزاری نکنید.

🔅۲۳ - خرافه پرستی را ترویج نکنید .

🔅۲۴- اطلاعات تخصصی خودرا درگروه به اشتراک بگذارید تا دیگران هم استفاده کنند!

🔅۲۵- ترجیحا از عکس خودتان  در پروفایل استفاده کنید.

🔅۲۶- اگر پیامی خوشت نیامد بعنوان یک عضو انتقاد ویاپیشنهادکنید درصورت قبول ادمین ها و مدیرگروه عملی خواهدشد ولی اگر موافقت نشد بر نظر خود پافشاری نکنید.

🔅۲۷- پشت سر هم پست نذارید و "کم گوی و گزیده گوی چون در" و به دیگران هم فرصت دهید.

🔅۲۸ - الکی به PV افراد نباید وارد شد و باید به حریم خصوصی دیگران احترام گذاشت.

🔅۲۹ - سوالات و جوابها را جمع بندی شده و مختصر و مفید با تعیین مخاطب ارسال کنید.

🔅۳۰- مراقب پیام هایی که با هدف ترور شخصیت افراد توانمند اطرافتان طراحی شده است و با شایعه پراکنی علیه این افراد قصد تخریب جایگاه اجتماعی این افراد را دارند باشید که با این روش به راحتی با تهمت زدن و تخریب، دیدگاه شما را نسبت به این افراد محترم عوض خواهند کرد .

🔅۳۱-بی شک در پشت هر پیام و خبری هدفی وجود دارد اجازه ندهید شما عامل رسیدن افراد سوءاستفاده گر به اهدافشان باشید.

🔅۳۲-حتما سواد رسانه ای خود و اطرافیانتان را افزایش دهید فضای مجازی مستلزم رعایت قوانین فرهنگی و عرف و شرع جامعه می باشد و هرگز فکر نکنید که با ارسال یک پیام هیچ اتفاقی نخواهد افتاد
چه بسیار خانواده هایی که از هم پاشیده نشده اند چه بسیار افرادی که آسیب ندیده اند اکنون که پس از چند سال استفاده از فضای مجازی بدون احتیاط استفاده کرده ایم تازه متوجه شده ایم که بسیاری از خبرها ، عکس ها ، حتی فیلم ها و کلیپ ها با واقعیت بسیار متفاوتند آری چه ناشیانه این تیغ تیز و برهنه را در دست خود و کودکانمان گرفته بودیم و شاید تا کنون چه آسیب ها و جراحت هایی که با عدم آگاهی به خود و خانواده نزده ایم.

#آداب_حضور_در_شبکه‌های_اجتماعی
#توسعه_فردی

@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan

فردوس سخن

06 Nov, 20:46


فردوس سخن pinned Deleted message

فردوس سخن

06 Nov, 15:59


✳️ مختصری از آرایه‌های مهم ادبیات و فنون

🤎مراعات نظیر👈 آوردن واژه هایی از یک مجموعه که با هم تناسب دارند
این رابطه وتناسب می تواند از نظر جنس، نوع، مکان و ...باشد مثل ابر و بادو مه وخورشیدو فلک در کارند تا تونانی به کف آری و به غفلت نخوری

💝تلمیح👈 اشاره ای به بخشی از دانسته های تاریخی وروایات وداستان هایی که در منابع مختلف ذکر شده شده است
مثل زحسرت لب شیرین هنوز می بینم
که لاله میدمد از خون دیده ی فرهاد

💓تضمین👈 آوردن بخشی از آیه، حدیث، مصراع یا بیتی از شاعری دیگر در بین کلام خود است
مثل چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوه ی جنات تجری تحتهاالانهار داشت

🩷تضاد👈 آوردن دوکلمه با معنی متضاد است برای روشنگری یا زیبایی
مثل:شادی ندارد آن که ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم نیست عالمی

💙تناقض یا پارادوکس👈 آوردن دو واژه یا دو معنی متناقض است یعنی وجود یکی نقض وجود دیگری است
مثل هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگرست

حس آمیزی👈 آمیختن دو یا چند حس است یعنی مثلا بو کردن که مربوط به حس بویایی است را با شنیدن که مربوط به شنوایی است ترکیب کنیم و بگوییم:بو می شنوم و موارد مشابه
مثل از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

💗حسن تعلیل👈 آوردن علتی ادبی برای کاری درشعر یانثرکه مبتنی بر تشبیه است و در واقع علمی وعقلی نیست
مثل:باران همه بر جای عرق می چکد از ابر
پیداست که از روی لطیف تو حیا کرد

یعنی اگر باران از ابر میبارد به این علت است که از روی لطیف تو شرمسار است مثل عرق شرم که جاری میشود

🤎اغراق👈 ادعای وجود صفت یا حالتی است به اندازه ای که وجود آن محال و غیر ممکن باشد
مثل:هرگز کسی ندید بدین سان نشان برف
گویی که لقمه ای است زمین در دهان برف

💚ایهام👈 آوردن واژه ای با حداقل دومعنی که یکی نزدیک به ذهن و دیگری دور از ذهن باشد
مثل:بی مهر رخت روز مرا نور نمانده است
وزعمر مرا جز شب دیجور نمانده است
مهر یعنی خورشید یامحبت وعشق

💞تکرار👈 تکراریک یا چند کلمه در شعر
مثل آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست
  عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی

🩶جناس👈 آوردن واژه هایی است که در تلفظ مشترک ودر معنی متفاوتند
مثل ای مهرتودردلها، وی مهرتو بر لبها
وی شور تودرسرها، وی سرتودرجانها

جناس انواع مختلفی دارد:تام، ناقص حرکتی، ناقص اختلافی، ناقص افزایشی و اشتقاق

🤍واج آرایی👈 تکرار یک یا چند صامت یا مصوت  در یک مصراع یا بیت
مثل:لبخند تو خلاصه ی خوبیهاست
لختی بخند خنده ی گل زیباست

🧡تشبیه👈 ادعای شبیه بودن دویا چند چیزاست
ارکان آن:مشبه، مشبه به، ادات تشبیه ووجه شبه
مشبه ومشبه به راطرفین تشبیه می نامند
ادات تشبیه عبارتنداز مثل، مانند، چو، چون، همچووهمچون، به سان، به کردارو...
گرت زدست براید چونخل باش کریم
ورت زدست نیایدچوسروباش آزاد

ارکان تشبیه در مصراع اول:
تو:مشبه
چو:ادات
نخل:مشبه به
کریم وبخشنده بودن:وجه شبه

❤️سجع👈 شبیه بودن دو واژه در واجها یا حروف پایانی، وزن یا هردوی آنها
مثل الهی اگر بهشت چون چشم و چراغ است، بی دیدار تو درد و داغ است
بین داغ و چراغ جناس وجود دارد کانال فیلم کده تجربی رو سرچ کن

🩵استعاره👈 مانند تشبیه است ولی فقط از ارکان تشبیه مشبه به یا مشبه ذکر شده است
مثل:بتی دارم که گرد گل زسنبل سایه بان دارد
در این مصراع بت ، گل و سنبل استعاره اند
با کمی دقت می فهمیم که مثلا بت  در آغاز اینگونه بوده:یار مثل بت است

🌼تشخیص👈 در واقع جان بخشیدن به اشیای بی جان است یعنی خصوصیات انسانی را به پدیده های دیگر نسبت بدهیم
مثل گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت.

@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan

فردوس سخن

04 Nov, 20:37


✳️ اصطلاحات درست را غلط ننویسیم

شکل #نادرست واژه ها را نشان میدهد⛔️
شکل #صحیح واژه ها را نشان میدهد.

🔅۱- خواب زَن چپه. ⛔️
خواب ظّن چپه :
(شک و گمان) چپه. استدلالی برای تردید قائل شدن برای کسانی که   اصالت را به خوابها قائلند ؛

🔅۲-گرگ باران دیده. ⛔️
 گرگ بالان  دیده :
(بالان تله ای برای گیرانداختن و صید انواع جانوران بود )بمرور در گوشها با باران جابجا شده...

🔅۳-بعضِ شما نباشه. ⛔️
بِه زِ شما نباشه.
نوعی تعارف هست تا در قیاس مخاطب کهتر نشان داده نشود!

🔅۴-کاسه ای زیر نیم کاسه.⛔️
نیم کاسه ای زیر کاسه.

🔅۵-پارسال و پیار سال. ⛔️
پارسال و پیرار سال.

🔅۶-تخمه ژاپنی⛔️.
تخمه جابانی.
(جابان، دماوند این محصول را تولید میکرد که در زمان های قدیم این محصول به عنوان تخمه جابانی شناخته می شد، که با گذشت زمان به تخمه ژاپنی تغییر یافت. و تصور غلطی که این نوع محصول برای کشور ژاپن می باشد.)

🔅۷- پهباد. ⛔️
پهپاد 
ازپهنه آسمان پائیدن
(شیئ پرنده، هدایت، پذیر، از دور)

🔅۸-آبگوشت و تیلیت. ⛔️
آبگوشت و تِرید.

🔅۹-ضرب العجل.⛔️
ضرب الاجل.

🔅۱۰-طاق زدن⛔️.
تاخت زدن: (معاوضه)

🔅۱۱-طی و جارو.⛔️
تِی و جارو.
(Ti) به علت شباهت تی به T لاتین

🔅۱۲-پارس کردن سگ.⛔️
پاس کردن سگ.
(نگاهبانی، پاسبانی. صدای سگ، یعنی باصدایش دارد مراقبت و حراست می کند )

🔅۱۳-اَرج و قرب.⛔️
اَجْر و قرب.

🔅۱۴-اصطحکاک. ⛔️
اصطکاک.

🔅۱۵-فلاکس چای.⛔️
فلاسک چای.

🔅۱۶- جد و آباد. ⛔️
جد و آباء.

🔅۱۷-ظرص قاطع. ⛔️
ضرس (دندان) قاطع.

🔅۱۸-راجبِ.⛔️
راجع به.

🔅۱۹-پیش قاضی ومعلق بازی. ⛔️
پیش غازی (بند باز)
    و معلق بازی.

🔅۲۰-کج دار و مریض.⛔️
کج دار و مریز . (نریز)

@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan

فردوس سخن

01 Nov, 12:13


✳️ نکاتی جالب از داستان "لیلی و مجنون:

❇️ لیلی و مجنون منظومه ای 4700 بیتی است که نظامی گنجوی در مدت چهار ماه آن را سروده است. جالب است که نظامی گفته است چون مشغولیت داشته سرودن این منظومه طول کشیده است و اگر سرش شلوغ نبود آن را در چهارده روز به اتمام می رسانیده است.

◀️ اصل قضیه لیلی و مجنون واقعیت تاریخی داشته است لیلی دختری از قبیله بنی سعد بوده و مجنون قیس بن معاذ از قبیله بنی عامر و این ماجرا در اواخر قرن اول هجری رخ داده است.

◀️ شاید برایتان جالب باشد بدانید که اولین آشنایی لیلی و مجنون در کجا اتفاق افتاده است: در مکتب خانه (معلوم میشود در طول تاریخ همیشه محل کسب علم محل تجربه عشق نیز بوده است)

◀️ لیلی هم عاشق مجنون بوده و آخر داستان بر اثر فراق یار می میرد (در حالی که بیوه جوانمرد دیگری بوده است، می گویم جوانمرد چون وقتی می بیند که لیلی در بند عشق است او را به خانه می برد ولی به او نزدیک هم نمی شود)

◀️ مرگ مجنون هم بر سر مزار لیلی رخ می دهد آنجا که از خداوند چنین طلب می کند:

ای خالق هر چه آفریده است
سوگند به هر چه برگزیده است

کز محنت خویش وارهانم
در حضرت یار خود رسانم

📚 لیلی و مجنون نظامی،
✍🏻 بازنویسی مرتضی رشیدی، علی اکبر احمدی

@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan

فردوس سخن

31 Oct, 15:58


فردوس سخن pinned Deleted message

فردوس سخن

30 Oct, 13:13


✳️ به مناسبت زادروز شاعر بزرگ ایرج میرزا
✳️ سه ترجمه ی مختلف از روباه و زاغ


❇️ زاغکی قالب پنیری دید!

شعرمعروف "روباه و زاغ "را درکتاب درسی  دوم دبستان به یاد می آورید..."زاغکی قالب پنیری دید ...به دهان برگرفت و زود پرید ...و....."واقعاً این شعرزیبا ،آموزنده و به یادماندنی سروده‌ی چه کسی است؟ ...حبیب یغمائی ....ایرج میرزا ...ویا ...؟
.
تصویر زاغی که با یک قالب پنیر به دهان، بالای درختی نشسته و روباهی پای درخت در حال صحبت با او و در واقع گول زدن اوست، شاید برای همه‌ی ما آشنا باشد.... بله این تصویر درس «روباه و زاغ» کتاب‌ درسی فارسی است و شعر معروفی که سراینده‌اش حبیب یغمایی معرفی شده است.
.
اما این شعر در واقع ترجمه‌ی منظوم حبیب یغمایی است از شعر شاعر فرانسوی قرن هفدهم یعنی «ژان دو لافونتن»، که البته در کتاب درسی به نام شاعر اصلی آن اشاره‌ای نشده است...این در حالی است که دو ترجمه‌ی آزاد دیگر هم از این شعر در زبان فارسی منتشر شده است... آن‌طور که در کتاب «اصول فن ترجمه‌ی فرانسه به فارسی» (انتشارات سمت) آمده، ایرج میرزا و نیر سعیدی هم این شعر را ترجمه کرده‌اند.
.
اگرموافقید سه ترجمه‌ی موجود از این شعر در زبان فارسی رابا هم بخوانیم و تفاوت های ظریف و زیبائی شناختی و معنائی را در نگاه شاعران مختلف و مترجمان ببببیم ...به نظر شما کدام یک ازاین شعرفرانسوی ...ترجمه ی زیبا و خواندنی تری ارائه داده اند...؟
.
❇️ «روباه و زاغ»
ترجمه‌ی حبیب یغمایی
.
زاغکی قالب پنیری دید
به دهان برگرفت و زود پرید
بر درختی نشست در راهی
که از آن می‌گذشت روباهی
روبهک پرفریب و حیلت‌ساز
رفت پای درخت و کرد آواز
گفت به به چقدر زیبایی
چه سری چه دُمی عجب پایی
پر و بالت سیاه‌رنگ و قشنگ
نیست بالاتر از سیاهی رنگ
گر خوش‌آواز بودی و خوش‌خوان
نبودی بهتر از تو در مرغان
زاغ می‌خواست قار قار کند
تا که آوازش آشکار کند
طعمه افتاد چون دهان بگشود
روبهک جست و طعمه را بربود
***
❇️ «روباه و زاغ»
ترجمه‌ی ایرج میرزا
.
کلاغی به شاخی جای‌گیر
به منقار بگرفته قدری پنیر
یکی روبهی بوی طعمه شنید
به پیش آمد و مدح او برگزید
بگفتا: «سلام ای کلاغ قشنگ!
که آیی مرا در نظر شوخ و شنگ!
اگر راستی بود آوای تو
به‌ مانند پرهای زیبای تو!
در این جنگل اکنون سمندر بودی
بر این مرغ‌ها جمله سرور بودی!»
ز تعریف روباه شد زاغ، شاد
ز شادی بیاورد خود را به‌ یاد
به آواز خواندن دهان چون گشود
شکارش بیافتاد و روبه ربود
بگفتا که: «ای زاغ این را بدان
که هر کس بود چرب و شیرین‌زبان
خورد نعمت از دولت آن کسی
که بر گفت او گوش دارد بسی
هم‌اکنون به‌ چربی نطق و بیان
گرفتم پنیر تو را از دهان
***
❇️ «روباه و زاغ»
ترجمه‌ی نیر سعیدی
.
بامدادان رفت روباهی به باغ
دید بنشسته است بر بامی کلاغ
نشئه و شادی بی‌اندازه داشت
زیر منقارش پنیری تازه داشت
گفت در دل روبه پرمکر و فن
کاش بود این لقمه اندر کام من
با زبانی چرب و با صد آب و تاب
گفت پس با وی که: ای عالیجناب
از همه مرغان این بستان سری
وه! چه مه‌رویی چه شوخ و دلبری
این‌چنین زیبا ندیدم بال و پر
پر و بال توست این یا مشک تر!
خود تو دانی من نیَم اهل گزاف
گر بُرندم سر نمی‌گویم خلاف
گر تو با این بال و این پرواز خوش
داشتی بانگ خوش و آواز خوش
شهره چون سیمرغ و عنقا می‌شدی
ساکن اقلیم بالا می‌شدی
غره شد بر خود کلاغ خودپسند
خودپسند آسان فتد در دام و بند
تا که منقار از پی خواندن گشاد
لقمه‌ی چرب از دهانش اوفتاد
نغمه چون سر داد در شور و حجاز
کرد شیرین کام رند حیله‌ساز
شد نصیب آن محیل نابکار
طعمه‌ای آن‌سان لذیذ و آب‌دار
گشت روبه چون ز حیلت کامکار
داد اندرزی چو درّ شاهوار
گفت هر جا خودپسندی ساده است
چاپلوسی بر درش استاده است
آن تملق‌پیشه‌ی رند هوشمند
نان خورد از خوان مرد خودپسند.

@molavi_asar_o_afkar
@ferdosesokhan

1,517

subscribers

372

photos

144

videos