ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم) @adabiatemotevaseteh1 Channel on Telegram

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

@adabiatemotevaseteh1


کانال ادبیات متوسطه اول
گروه دبیران ادبیات کشور
درس، نمونه سؤال و...
مطالب برای سطوح دبیران و دانشجومعلمان و دانش‌آموزان عزیز ارائه می‌شود.

لینک:
https://t.me/joinchat/AAAAAFU0kIShLLWSbgzjzQ

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم) (Persian)

اگر به دنبال یک منبع قابل اعتماد برای مطالعه و آموزش در حوزه ادبیات متوسطه اول هستید، کانال "ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)" مناسب برای شماست. این کانال توسط گروه دبیران ادبیات کشور اداره می‌شود و مطالب آموزشی و اطلاعاتی برای دبیران، دانشجومعلمان و دانش‌آموزان عزیز ارائه می‌شود. با عضویت در این کانال، شما به آخرین مطالب و نکات مربوط به ادبیات متوسطه اول دسترسی خواهید داشت و می‌توانید از تجربیات و دانش ارزشمند این گروه استفاده کنید. برای عضویت در کانال، می‌توانید از لینک زیر استفاده کنید: https://t.me/joinchat/AAAAAFU0kIShLLWSbgzjzQ. همچنین می‌توانید از آیدی کاربری @adabiate789 یا از لینک کوتاه jvan.me/1FZ2 نیز استفاده نمایید. با عضویت در این کانال، دسترسی به منابع آموزشی متنوع و با کیفیت را خواهید داشت و می‌توانید بهبود مهارت‌های ادبی خود را برای ادامه تحصیل و شغلی بهتر تضمین کنید.

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

01 Feb, 01:58


تکلیف صفحه ۹۵

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

01 Feb, 01:58


تکلیف صفحه ۹۲

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

01 Feb, 01:57


نگارش ۷ 
درس ۸
روشی برای نوشتن درباره موضوع‌های ذهنی

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

01 Feb, 01:57


به نام خدا .
سلام .
فایل‌ صوتی توضیح درس ۸ را گوش کنید .
تکالیف درس ۸ :
صفحه ۹۲ و ۹۵ را بنویسید .
از نوشته‌ی خود عکس بگیرید و در گروه بفرستید .

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

01 Feb, 01:56


تکلیف صفحه ۸۶

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

01 Feb, 01:56


تکلیف صفحه ۸۳

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

01 Feb, 01:56


نگارش ۷
درس ۷
راهی برای نظم دادن به ذهن و نوشته

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

01 Feb, 01:55


به نام خدا .
سلام .
فایل‌ صوتی توضیح درس ۷ را گوش کنید .
تکالیف درس ۷ :
صفحه ۸۳ و ۸۶ را بنویسید .
از نوشته‌ی خود عکس بگیرید و در گروه بفرستید .

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

01 Feb, 00:40


تکلیف صفحه ۷۶

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

01 Feb, 00:40


تکلیف صفحه ۷۳

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

01 Feb, 00:39


نگارش ۷
درس ۶
جمله موضوع

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

01 Feb, 00:39


به نام خدا .
سلام .
فایل‌ صوتی توضیح درس ۶ را گوش کنید .
تکالیف درس ۶ :
صفحه ۷۳ و ۷۶ را بنویسید .
از نوشته‌ی خود عکس بگیرید و در گروه بفرستید .

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

01 Feb, 00:38


تکلیف صفحه ۶۶

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

01 Feb, 00:38


تکلیف صفحه ۶۳

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

01 Feb, 00:37


نگارش ۷
درس ۵
بندهای بخش میانی

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

01 Feb, 00:37


به نام خدا .
سلام .
فایل‌ صوتی توضیح درس ۵ را گوش کنید .
تکالیف درس ۵ :
صفحه ۶۳ و ۶۶ را بنویسید .
از نوشته‌ی خود عکس بگیرید و در گروه بفرستید .

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

01 Feb, 00:37


مطالب کمکی برای کلاس مجازی شاد .
نگارش هفتم .
درس ۵

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

31 Jan, 22:53


سوال ۱۰
حاضر نبودن :
۱ - غیبت .
۲ - غیبط .
۳ - قیبت .
۴ - قیبط .

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

31 Jan, 22:53


سوال ۹
زنگ استراحت :
۱ - تَفریح .
۲ - تَفریه .
۳ - طَفریح .
۴ - طَفریه .

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

31 Jan, 22:53


سوال ۸
بزرگ ، مدیر :
۱ - رَئیث .
۲ - رَئیس .
۳ - رَئیص .
۴ - رَعیس .

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

22 Jan, 08:20


🤴💍به مناسبتِ دوم بهمن و عارف قزوینی+ دلیل سرایش این بیت:
(آن کسی را که در این ملک سلیمان(استعاره_مسند)کردیم
ملت امروز یقین کرد که او اهرمن(مشبه به_مسند)است!)
👹🤴داستان دیو و سلیمان:
سلیمانِ نبی،فرزند داود،انگشتری در دست داشت که اسم اعظم الهی بر نگین آن نقش بسته بود و سلیمان به دولت آن نام،دیو و پری را تسخیر کرده و به خدمت خود در آورده بود؛چنان که برای او قصر و ایوان و جام ها و پیکره ها می ساختند. این دیوان،همان لشکریان نفسند که اگر آزاد باشند، آدمی را به خدمت خود گیرند و هلاک کنند و اگر در هیئت دربند و فرمان سلیمان روح آیند،خادم دولت سرای عشق شوند.
القصه،روزی روزگاری،سلیمان انگشتری خود را به کنیزی سپرد و به گرمابه رفت.دیو که هماره درپیِ سلیمان بود از این واقعه باخبر شد.در حال،خود را به شکل سلیمان در آورد و انگشتری را از کنیزک طلب کرد.کنیز انگشتری به وی داد و او خود را به تخت سلیمان رساند و بر جای او نشست و دعوی سلیمانی کرد و از آن جایی خلق از سلیمانی جز صورتی و خاتمی ندیده بودند،دعوی وی را پذیرفتند.و چون سلیمان از گرمابه بیرون شد و از ماجرا خبر یافت،گفت: سلیمان حقیقی منم و آن که بر جای من نشسته،دیو و اهرمنی بیش نیست.اما خلق او را انکار کردند و سلیمان که به ملک اعتنایی نداشت و در عین سلطنت خود را " مسکین و فقیر " می دانست،به صحرا و کنار دریا رفت وماهیگیری پیشه کرد.🎣و با خود چنین می گفت:
(دلی که غیب نمایست و جام جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود،چه غم دارد؟)
اما دیو چون به تلبیس و حِیَل بر سریرِ قدرت تکیه زده بود و مردم انگشتری با وی می دیدند،ملک بر او مقرر شد.مگر روزی از بیم آن که مبادا انگشتری بار دیگر به دست سلیمان افتد،آن را در دریا افکند تا به کلّی محو شود و خود به اعتبار پیشین بر مردم حکم رانی کند.چون مدتی بدین سان بگذشت،مردم آن لطف و صفای سلیمانی را در رفتار دیو ندیدند و در دل گفتند که:
(زنهار از این مکر و دستان و ریو
به جای سلیمان نشستن چو دیو)
به تدریج ماهیت ظلمانی دیو بر خلق آشکار شد و جملگی دل از وی بگردانیدند و در کمین فرصت بودند تا او را از تخت به زیر آورند و سلیمان حقیقی را به جای او نشانند که به گفته ی حافظ:
(اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تلبیس و حیل،دیو سلیمان نشود
به جز شکر دهنی،مایه هاست خوبی را
به خاتمی نتوان زد دم از سلیمانی).
و به قول مولانا:
(خلق گفتند این سلیمان بی صفاست
از سلیمان تا سلیمان فرق هاست)
و در این حیص و بیص،سلیمان هم چنان بر لب بحر،ماهی می گرفت.روزی ماهی ای را بشکافت و از قضا،خاتم گمشده را در شکم ماهی یافت و بر دست کرد.سلیمان به شهر نیامد،اما مردم از این ماجرا با خبر شدند و دانستند که سلیمان حقیقی با خاتم سلیمانی،بیرون شهر است؛پس بر دیو بشوریدند و همه از شهر بیرون آمدند تا سلیمان را دوباره به سرِ جایِ اول خویش،یعنی تخت سلیمانی برنشاندند و به زبان حال حافظ شیرازی مدام با خود زمزمه می کردند که:💍🎣🤴
(ما(من)آن نگین سلیمان به هیچ نستانیم
که گاه گاه بر او دستِ اهرمن باشد!)
🎣در شعر بالا،سلیمان دانستن پادشاه،تلمیح(اشارتی) به قداست  و دارندگی فره ایزدی پادشاهان که هرکسی شایستگی و ظرفیت پذیرش آن را ندارد؛چنان که مردم عصر قجری محمدعلی شاه را همین طور کردند اما وی مستبد درآمد و عاقبت تاج و تخت را رها کرد و به روس گریخت و در دیار غریب مُرد.همان کسی که چون سلیمان،بزرگ و با شکوه بود،عاقبت اهریمنی گشت  و به روی ملت خود اسلحه کشید!
پس:
(حافظ به خود نپوشید این خرقه ی می آلود
ای شیخ پاک دامن معذور دار ما را).

🤴💍سلیمان در نظر عارف قزوینی،نماد و نماینده انسان هایی است که قدرت در آن ها فساد آورده،زمانی مقدس و معتمد بوده اند اما به مرور زمان به اهریمن تبدیل گشته و  به جای مرهم،مضر و آفت،سرنوشتی شبیهِ جمشید،پادشاه پیشدادی!
🤴سلیمان،نوعی استعاره تهکمیه(تضاد_ریشخند)
و مجاز به علاقه شباهت از محمدعلی شاه قاجار نیز است!
و عارف قزوینی با شعر مورد اشارت بالا خواسته بگوید که:همان طوری که جنّ و شیطان،حکومت را  از دست سلیمان نبی ربود،بیگانگان(روس ها)نیز با وسوسه،حکومت را از دست محمدعلی شاه قبضه کردند و موجبات باژگونی وی را فراهم کردند.
نویسنده؛محمد عزیززاده
💥۲_۱۱_۱۴۰۳

🌕@Tame_Adabiate_Azizzad

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

22 Jan, 07:02


سوالات هفتم با جواب

C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
@adabiatemotevaseteh1
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

22 Jan, 07:02


سوالات هشتم با جواب

C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
@adabiatemotevaseteh1
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

22 Jan, 07:02


کلید پایش نهم

C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
@adabiatemotevaseteh1
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

22 Jan, 07:02


سوالات نهم با جواب

C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
@adabiatemotevaseteh1
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

22 Jan, 07:02


کلید پایش هشتم

C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
@adabiatemotevaseteh1
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

22 Jan, 07:02


کلید پایش هفتم

C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
@adabiatemotevaseteh1
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

20 Jan, 20:54


👆...‌زن ستیزترین شاعرِ دوران؟!🧐👩‍🦰
از فردوسی طوسی،سعدی و ...که بگذریم،خاقانى شروانى(ق.۶)يكى از منفى باف ترين شاعران دربابِ زن است.شگفتی آن جاست كه وی در يكی از قصایدش،مادرِ خود را به شدت می ستاید و دادِ دلِ مهربانش را به حق می پردازد،این جا:🧕
                    🤍
اى،ريزه،روزىِ تو بوده
از ريزشِ ريسمانِ مادر
خو كرده به تنگناى شروان
با تنگىِ آب و نانِ مادر
زيرِ صدفِ كسى نرفته
جز آن خدا و آن مادر
اى بازِ سپيد،چند باشى؟!🦢
محبوس به آشيانِ مادر،
شرمت نايد كه چون كبوتر🕊
روزى خورى از دهانِ مادر
تا كى چو مسيح بر تو نبيند؟
از بى پدرى نشانِ مادر،
با اين همه هم نگاه مى دار
حقِ دلِ مهربانِ مادر
اما همین خاقانی را در جایی دیگر یافتم،متاسفانه،آرزو می کند:کاشکی،مادرش از مادرِ خود
(یعنی مادربزرگ خاقانی)زاده نمی شد!؟🤱این بدانديشی افضل الدین بدیل،رنگ و بوى عرب دوره جاهليت دارد،زیرا در در آن اَوان،اعراب بدوی از دختران چنان گريزان بودند
كه از پاگذاشتن دختر به عرصه ی هستی خشمگین مى شدند!💃
و دختر را مایه ی سرشکستگی می دانستند و زنده به گورش می نمودند،تا این که پیامبر سر رسید و ...🧖‍♂
وی را در جایی دیگر از شعرش دیدم که:اين كه فرزندانش همه پسرند بى نهايت خرسند است و مى گويد:"دخترى كه برادرانى چنين داشته باشد عروس بهشت و بانوى كشور است اما جنس دختر را از هر چيز سزاوارتر،آغوش خاك است!"🤦‍♀
بفرمایید این جا:🤍
مرا چه نقصان كز جفت من نزاد اكنون،
به چشم زخمِ هزاران پسر،يكى دختر
كه دخترى كه از اين سان برادران دارد
عروس دهرش خوانند و بانوى كشور🤴
اگر بميرد،باشد بهشت را بانو👰
وگر بماند زيبد مسيح را خواهر
اگرچه هست بدين سان،خداش مرگ دهاد!🤭
كه گور،بهتر،داماد،و مرگ بِه اختر!🌟
مرا ز زادنِ دختر چه خُرّمى باشد
"كه كاش،مادرِ من هم نزادى از مادر!"🤰
نيازى به گفتن ندارد كه اگر مادر شاعر نبود،خاقانى اى پا به عرصه هستى نمى گذاشت و شگفت است شاعر به كسى كه هستى اش از هستى اوست،
این چنین قدرناشناس می شود و بنایِ ناسپاسی از مادرِ عزیزش
بگذارد!متاسفانه!🥺
البته پس از چندی،جواب این اهانت خاقانى بر مقام بلند مادر
را،🤱امير خسرو دهلوى،
طوطیِ زبان آورِ شاعرانِ پارسى گوى سرزمين هند،🦜به شایستگی پرداختند،بدان ای بدیل خاقانی:
پدرم هم زِ مادر است آخر
مادرم نيز دختر است آخر
گرنه بر درِ صدف،نقاب شدى!
قطره آب باز آب شدى؟
دانه ی بى كشت كى به بار آيد؟
آسمانِ بى زمين چه كار آيد؟
بى پدر ممكن است شد معلوم
چون مسيحا زِ مريم معصوم
ليك بى مادر خجسته وجود
ولدى را نگفته كس مولود،
🙋‍♂همش،کارِ:محمدعزیززاده،
                          💙
https://t.me/Mohammad_Azizzade

من(نگارنده)ضمن پوزش از جانب خاقانی شروانی،ضمن تجلیل از مقام مادر،🧕🤦‍♂🙏
با شرمساری هرچه تمامتر آهنگ و ترانه ی شرمساری را ابتدا تقدیم می کنم به مادرِ مرحومِ عزیزم،که تا آخرین روزهای حیاتم خاطرش🥺 را چون سبویی گران بها به دوش خواهم کشید!🙆‍♂
و نیز تقدیم می کنم🌹به همه ی مادران و بانوانِ گران مایه ی سرزمینم،
بفرمایید:🧕
                            🤍
       @Tame_Adabiate_Azizzade۲۸/۶/۹۹
هی شرمساری شرمساری شرمساری🙈🙊
جز شرمساری از خودِت چیزی نداری،خاقانیا!!!💁‍♂
و مادرِ عزیزت:👵
                    💔
هی ناامیدی ناامیدی ناامیدی
از هیچ کس حتی خودت خیری ندیده!!!🧏‍♀
هی تنگ دستی تنگ دستی تنگ دستی!🙌👩‍🦳
چشماشو رو هرچی دلت می خواست بسته،مادر!
هی آستین بُردی به چشمای نجیبت،و پدر نیز:🧔
                🤍
دستاش خجالت می کشیدن تووی جیبش
چون زیر بارِ دوستی جون کنده بوده!
مادرِ خاقانیا!🧕🗣
از مهره های گردنت شرمنده بودی!
هرچی بهت تقدیم شد دوز و کَلک بود
قلبت شکست از بس که دستت بی نمک بود!👋
هی صبر کردی صبر اما بی علاجه
از صبر کردن روحت اِنقد هاج و واجه
بارون حریف شُر شُر چشم تَرِت نیست!👱‍♀
سقفی که باید باشه بالای سرت نیست!
خاقانیا!🧏‍♂
با این و اون نجنگ،فرار کن!🏃‍♂
از مردم دورنگ فرار کن،فرار
هی لقمه تووی خون زدی تا زنده موندی!
عمری دَم از بارون زدی تا زنده موندی!
هی سیب نارِس چیدی از باغ بهشتت!🍏
دیدی که راضی نیستی از سرنوشتت!🍷
محسن چاووشی،شرمساری:🤦‍♂🙈🙊
                                    👇

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

20 Jan, 20:53


‍ ‍ زن ستیزترین شاعرِ همه ی دوران کیست💆‍♀
جواب:افضل الدّین،بدیلِ خاقانیِ شروانی!!!😳
ابتدا در خصوصِ شخصیّت و اخلاق خاقانی،همین قدر کافی است بدانید که وی به بدیهه سرایی(حاضر-جوابی)های 🗣شاعرانه،در دربار سلاطین،با وزرا و درباریان و دیگر شعرا،از آن جایی که مجال سخن سرایی
را به هیچ احدی نمی داده است،زبانزدِ همگان است.🧐
(رافعی قزوینی،ج 1،ص404)
البته،مفاخرات مرسوم شاعرانه
و احاطه ی تامِ خاقانی بر
جایگاه رفیع خویش،می تواند
حمل بر غرور و تکبّرِ،به عقده
حقارتش در دوران پیش از
شاعرشدنش باشد!؟
به نظر می رسد افسانه ی این دو بیت منسوب به ابوالعلای گنجوی(ق.۶)،استاد و بنابه قولی،پدرزن وی نیز در همین راستا سروده شده باشد:🤍
گوییا آن استاد پیر و دلشکسته💔
از سبک سری های شاگرد مغرور خویش،به عنوان آخرین تیرِ
ترکش،💘زبان به هجو او گشوده و با ابیاتی،بی هیچ لفظ رکیک،بل حتی مصراع آغازین آن در ستایش سخن وری شاگرد قدرناشناس خویش،بدیل خاقانی است:💘
خاقانیا اگرچه سخن نیک دانیا
یک نکته گویمت بشنو رایگانیا
👌
هجو کسی مکن که ز تو مِه بوَد به سن
شاید تو را پدر بُوَد و توندانیا!
😳
@Tame_Adabiate_Azizzade👩‍🦰۲۸/۶/۹۹
💙
https://t.me/Mohammad_Azizzade

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

19 Jan, 20:50


مراسم .......... (سوگند) رئیس جمهور برگزار شد .
۱ - تَحلیف .
۲ - تَهلیف .
۳ - طَحلیف .
۴ - طَهلیف .

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

18 Jan, 16:20


نیایش از فارسی

C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
@adabiatemotevaseteh1
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

18 Jan, 10:51


🌾
خلاصه کتاب نگارش پایه نهم

در پایه های هفتم و هشتم آموختیم که در نوشتن سهم حس بینایی از همه ی حواس بیشتر است اما نباید بقیه ی حواس دیگر، مثل: شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه را از نظر دور داشت.

برای اینکه انسان یا اشیا را دقیق و زیبا وصف کنیم باید از همه حواس در وصف جزئیات، بهره ببریم.

همچنین می توانیم از روش سنجش و مقایسه استفاده نموده و به بیان تفاوت ها و شباهت های دو موضوع بپردازیم.
در اینجا متوجه می شویم نه تنها در نوشتن، ناتوان نیستیم بلکه کلی هم حرف برای نوشتن داریم.

یا با جانشین سازی، می توانیم نوشته ای خیالی، مهیا کنیم به این ترتیب که خودمان را به جای آن چیز می گذاریم و آنگاه از زبان آن به بیان ایده ها و آرزوهایش می پردازیم و علایق و ذوایق و سلایق و سوابق آن را بیان می داریم.


بهترست متفاوت و دگرگونه بیندیشیم و بنویسم نوشته های ما با دیگران متفاوت بوده و بوی تازگی و طراوت داشته باشد تا جلب توجه نموده و دیگران از آن استقبال و استفاده کنند.

نوشتن همین افکار و اندیشه هایی است که در ذهن ماست اگر آن ها را روی کاغذ بیاوریم و سر و سامان بدهیم، انشای خوبی خواهیم داشت.

ترتیب و توالی یک نوشته از حروف، واژه، گروه، جمله‌، بند و متن می باشد.
چند بند یک انشا و چندین متن یک مقاله یا کتاب را می سازند.

نوشته ها در کل به دو دسته ی ادبی و غیر ادبی تقسیم می‌شوند. برای آنکه نوشته های ما موثر و زیبا و رسا باشد باید از آرایه های ادبی بهره گیری کنیم.

از ارایه هایی نظیر : تشخيص، تسجیع، تشبیه، تضاد، تضمین، تلمیح، تکرار، مراعات نظیر و استعاره استفاده کنیم.

طنز نیز، گونه یی از ارايه ی ادبی است
که نویسنده با استفاده از آن، نهانی به ذکر واقعیاتی تلخ، تبانی می‌کند که به ظاهر خواننده را می‌خنداند اما در باطن به معانی دیگر اشاره دارد.

نویسنده با برجسته کردن مسائل کم اهمیت، توصیف حالات غیر عادی صورت و رفتار، بازی با واژه ها و نکات جذاب یا بکار بردن اغلاط املایی و افعال بی ربط، از گونه های متفاوتی از طنز بهره می برد.

برای اینکه نوشته ما جالب و جاذب باشد بهترست انشا یا نوشته را با پرسش، داستانی کوتاه یا خبری داغ که قبلا کسی نشنیده باشد شروع کنیم و با پرسشی خاص، شعری زیبا، یا آیات و روایات و یا ضرب المثلی زیبا به پایان برسانیم. در نوشتن انشا بخش میانی به ما اجازه می‌دهد که به عمق مطلب بپردازیم و مجال وصف جزئیات موضوع را داشته باشیم. در این مرحله حد اقل باید سه بند جدا درباره موضوع اصلی داشته باشیم.
در این صورت خواننده محو انشای ماخواهدشد.

نامه ها در کل به دو دسته تقسیم بندی میشوند: نامه های اداری و غیر اداری.
نامه های اداری باید با عنوان و پایانی رسمی، کم و مختصر باشند.

نامه های غیر اداری مانند : دوستانه و خانوادگی چنین محدودیتی ندارند.

خاطره، سفرنامه، زندگی نامه، گزارش، داستان، ابلاغ نامه، اطلاعیه، قولنامه، اجاره نامه، استشهادیه و دل نوشته ها نیز شکل‌های دیگری از نوشتار هستند.


نباید فراموش کنیم که برای هر نوشته ای باید پیش نویس داشته باشیم حتی اگر نوشته ما فقط دو سطر باشد.
در این مرحله یعنی پیش نویس؛ آزادیم که هرگونه خواستیم، بنویسیم سپس باید نوشته را شسته ورُفته پاکنویس کنیم. در این مرحله یعنی‌ پاکنویس، باید نوشته بدون قلم خوردگی با رعایت علائم نگارشی، خالی از هر ایراد، زیبا، موزون و موثر باشد.
این مرحله، مرحله ویرایش نوشته است که مطالب اضافی مرحله ی پیش نویس را حذف می کنیم و مطالب ضروری را اضافه می کنیم و ترتیب و توالی نگارش را کامل رعایت می کنیم.

در چنین شرایطی خودتان از نوشته ی تان لذت می برید و چندین بار آن را می خوانید و به خودتان نمره بیست، هدیه می دهید.
مبارک است. 💐🌾

"محمدامین سنایی"


C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌
@adabiatemotevaseteh1
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

17 Jan, 22:23


با این نرم‌افزار میتونید گروه‌ های درسی با دوستاتون تشکیل بدید و ادایی درس بخونید. اینکه چک میکنی که فلانی داره درس میخونه، واست انگیزه میشه که تنبلی رو بذاری کنار.

اسم نرم‌افزار YPTهست که میتونید توی گوگل‌پلی یا اپ‌استور سرچ و دانلود کنید، گروه بسازید، تنظیماتشو مشخص کنید و لینک گروه رو بدید به دوستاتون.

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

08 Jan, 22:25


🗡🤰سزارین در شاهنامه از نگاهی دگر:👀
جالب است بدانید که فردوسی حکیم در هزار سال پیش با باریک بینی و ظرافت خاص خود،علم و دانش مهمی چون عمل سزارین را
کالبدشکافی(تشریح)کرده است و موضوعات تخصصی چون گندزدایی(استریلیزه کردن)،دوختن و بخیه زدن تهی گاه(شکم)مادر پس از عمل جراحی را مو به مو توضیح می دهد.مخصوصا آن جایی که🤰رودابه وقتی که خواست جنینِ موجود در شکمِ خود،رستم،را به دنیا بیاورد به علت درشتی جثّه ی‌ نوزاد،احساس می کند که توانایی زاییدن او را  به‌طور طبیعی ندارد.از هوش رفته و رو به موت می رود.🤦‍♀️فردوسی صحنه درشتی جنین در شکم مادر را این‌گونه به تصویر می کشد:🤳🤰
(تو گویی به سنگستش آکنده پوست
و یا ز آهن‌ست آن‌که بوده دروست)
😱پس،جارچی ها و منادیان این گونه خبر را به زال می رسانند:
(یکایک به‌دستان رسید آگهی
که پژمرده شد برگِ سرو سَهی
شبستان همه بندگان کنده موی
برهنه سر و موی و تر کرده روی)
در این هنگام زال به فکر پر سیمرغ می‌افتد که به وی قول همکاری در مواقع خطر را داده بود؛پس همان گونه که سیمرغ قبلا دستور داده بود،سبک، دست به کار می شود:👇
(یکی مجمر آورد و آتش فروخت
و زان پرِ سیمرغ لختی بسوخت)
درحال،سیمرغ در آسمان ظاهر شده و در محلّ واقعه فرود می آید.به زال دلداری داده و ضمن بشارت،کودک را این‌گونه وصف می کند:🤳🤱
ازین«سرو سیمینِ برماه‌روی»
یکی کودک آید تو را نام‌جوی
به‌ بالای سرو و به نیروی پیل
به‌ انگشت خشت افکند بر دو میل)
آن گاه دستور می دهد که ابزار کارد و نیشتر عمل جراحی(سزارین)را آماده کنند:🗡🤰
(بیاور یکی خنجر آبگون
یکی مرد بینادلِ پُرفسون)
و این‌گونه دستور می‌دهد:
(نخستین به می‌«ماه»را مست کن
ز دل بیم و اندیشه را پَست کن)
مرد بینادل باید چنین کند:
(شکافد تهی‌گاه«سرو سهی»
تا:نباشد مر او را ز درد آگهی)
سپس دستور چگونگی دوختن و بخیه زدن زخم و گذاشتن مرهم بر آن را می‌دهد:🌿
(گیاهی که گویم تو با شیر و مُشک
بکوب و بکن هر سه در سایه خُشک)
رودابه وقتی می‌شنود که چگونه بناست جنین را از شکم او خارج کنند،از آن جایی که این عمل تاکنون سابقه نداشته،متحیر و نگران می شود:😳🤦‍♀️
(فرو ریخت سیندخت از دیده خون!
که کودک ز پهلو کی آید برون¿¡)
اما سیمرغ کارش را به خوبی بلد بود؛پس:🤰🔪
(بیامد یکی موبد چیره‌دست
مر آن«ماهرخ»را به‌ مِی کرد مست!🍷)
آخرالامر،در کمال شگفتی،جنین از شکم مادر خارج می شود و همه بهت زده به این صحنه شگرف می نگرند:👀🤔
(شگفت اندرو مانده شد مرد و زن
که نشنید کس بچه‌ پیلتن
شبان‌روز مادر ز مِی خفته بود
ز مِی خفته و دل ز هُش رفته بود
همان زخمگاهش فرودوختند
به‌دارو همه درد بسپوختند!)
بنابراین،بر ماست که،ضمن دانستن این نکته که کلمه ی سزارین(ژولیوس سزار)پیشینه اش به سال های ق.میلاد می رسد،برای پاسداشت زبان شیرین فارسی آن را 《رستمانه》 یا 《رستم‌زایی》بخوانیم؛چنان که هنوز در ولایت سیستان به همین گونه می خوانندش و کارد پزشکی(جراحی)را نیز"رستم‌زا"می‌‌ نامند.

🗡🤰🌿و نکته پایانی و شگفت انگیز این مقال هم این جاست که فردوسی از عطاری و پزشکی سنتی نیز آگاه بوده و آن را در شعرش آورده،آن جایی که از جانب پزشک کلینبک،یعنی سیمرغ می گوید:《گیاه را در سایه خشک کنید،بسابید و سپس آن را کوبیده و با شیر و مشک در هم آمیخته و مرهم بسازید》.جای بسی شگفتی است که حکیم طوس،در چند سده‌‌‌ پیش،از عمل سبزینه‌ کردن(کلروفیل) گیاهان سر در می آورده و از این موضوع که نور آفتاب خاصیت آن را از بین می‌برد،به همین خاطر سفارش می کند که آن را در سایه بان خشک کنید؛چنان که در عصر حاضر نیز کدبانوان عزیز،گیاهان(سبزی‌ها)و دانه‌های خوراکی را به همین روش خشک می‌کنند.آن ها را در اتاق‌ها و انبارهایی‌ که نور خورشید بر آن ها نتابد،پهن می‌کنند تا  خاصیت سبزینه‌ ی موجود در رگبرگ های آن ها به قوّت خود باقی بماند.و همین موضوع نشان از پیشرفتگی دانش پزشکی در ایرانِ آن زمان دارد.
🪶نویسنده:محمّد عزیززاده
🌔۲۰_۱۰_۱۴۰۳
🌕@Tame_Adabiate_Azizzade

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

08 Jan, 22:22


‍ هنگامه ی زاده شدن رستم در شاهنامه:👼🤰
(بسی برنیامد از این روزگار
که آزاد سرو اندر آمد به بار)
🤞این یعنی رودابه،مادر رستم و
همسر دستان- زال باردار شد:🤰
(چنان شد که یک روز از او رفت هوش
ز ایوان،دستان بر آمد خروش)😱
رستم از شکم مادر بس که تنومند بوده مادر از درد زایمان بی هوش می‌شود و دستان،پر سیمرغ 🦅
را آتش🔥 می‌زند و آن پرنده اساطیری بدین گونه ظاهر می‌شود:
(به ناگه همی تیره گون شد هوا
پدید آمد آن مرغ فرمانروا)
از زال علت پریشانی را می پرسد و درحال،
چنین دستورات لازم را جهت نجات جان مادر و فرزند می دهد:👇
(نخستین به مِی،ماه[رودابه]را مست کن
ز دل بیم و اندیشه را پست کن)
سپس می‌گوید:🔪🔪🔪
که خنجری و موبدی بینا دل را حاضر کن و بنگر که او چکونه بچه را از شکم مادر خارج می‌کند:🗡
(بیاور یکی خنجر آبگون
یکی مرد بینا دلِ پر فسون
نگر تا که بینا دل افسون کند
ز پهلوی مه بچه بیرون کند
چنان بی گزندش برون آورید
که کس در جهان این شگفتی ندید
به یک روزه گفتی که یک ساله بود
یکی توده سوسن و لاله 🥀 بود
یعنی بچه سرخ و سفید بود و شما بهتر می‌دانید و کسی که پزشک کودکان است هم می‌داند که بچّه یک ساله ۲۰ کیلو وزن ندارد!و اینجا می‌رسیم به آن شاه بیت  از زبان حال رودابه که پهلویش را پاره کرده و این گونه بچه ۲۰ کیلویی را خارج کرده اند:🙇‍♂
(بگفتا بِرَستم غم آمد به سر
که رُستم نهادندش نامِ پسر)
🤰مادر می‌گوید که:رَستم؛یعنی:فارغ و راحت شدم.درد و الم به سر آمد،رنجِ بارداری به پایان رسید و از این رو نام بچه را رُستم می نهند؛زیرا که رُستم نام معمولی بوده برای پهلوانان قوی هیکل
این بیت اگر در نسخه ای این گونه نوشته شده باشد،باید تصحیح شود:
(بگفتا به رُستم غم آمد به سر
که رُستم نهادندش نام پسر
ز بس بار کو داشت در اندرون
همی راند رودابه از دیده خون
شکم گشت فربی و تن شد گران
شد آن ارغوانی رخش زعفران
و این که کلمه ی "رستم":"قوی هیکل"و"بزرگ جثه است؛بنابراین؛رُس+تهم"مرکّب از:"رُس"به معنی"رشد و نمو"و "تهم" به معنی"قوی و بزرگ"است.
🪶🦅و سیمرغ در پایانِ کار به زال مژده داد که ازاین همسر ماه روی تو فرزندی نامجوی به گیتی برآمده است:
(که خاک پی او ببوسد هزبر
نیارد به سر بر گذشتنش ابر
وز آواز او چرم جنگی پلنگ
شود چاک چاک و بخاید دو چنگ
هر پهلوان که صدای او بشنود دلش از جا کنده می شود.رای و خرد او چون سام است و دلاوری و خشم او چون شیر.
قامت او چون سرو است و نیروی او چون پیل.

و شاید این نخستین بار بوده که کار( سزارین)انجام شده است.پس همان بِه که بگوییم:رستمین یا رستمانه نه سزارین!🗡🤰
پارسی را پاس بداریم!
نویسنده:محمّدعزیززاده
🌔۱۹_۱۰_۱۴۰۳
🌕@Tame_Adabiate_Azizzade

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

08 Jan, 22:18


‍ نخستین سزارین تاریخ؟🗡🤰در زمان های قدیم همه خانم ها وقتی حامله می شدند با زایمان طبیعی بچه خود را به دنیا می آوردند؛اما سزارین نوعی زایمان غ.طبیعی است که در آن نوزاد با ایجاد برشی در دیواره ی شکم و رحم مادر خارج می شود.حالا چرا به این نوع زایمان“سزارین” گفته می شود و چه کسی برای اولین بار به این شیوه به دنیا آمد؟بحث دیگری است که در این جا به آن پرداخته می شود:🗡
اغلب بر این باورند که زایمان به روشِ سزارین نام خود را از امپراتور روم باستان “ژولیوس سزار” گرفته است؛زیرا او اولین کسی بود که به شیوه ی غیرطبیعی به دنیا آمد و وقتی مادرش از دنیا رفت،پزشکان مجبور شدند تا با شکافتن و برش شکم مادرش او را به دنیا آورده و نجات دهند.

سزارین در قدیم بر روی خانم هایی انجام می شد که در حین زایمان طبیعی نمی توانستند بچه خود را به دنیا بیاورند و با عمل سزارین بچه و مادرش را نجات می دادند حالا اگر سزارین نمی کردند مادر و نوزاد از دست می رفتند.
اولین دلیل برای اثبات این مدعا این است که فرآیند برش دادن و شکافتن شکم زنان باردار برای به دنیا آوردن نوزاد در فرهنگ های مختلف جهان حتی پیش از ژولیوس سزار وجود داشته و جزئی از قانون امپراتوری روم باستان که به آن قانون 🗡🤰《سزاری Lex Caesaria》گفته می شد،نیز بوده است.
این قانون از زمان ” نوما پومپیلیوس” در (۶۷۳ – ۷۱۵ ق.م) یعنی خیلی پیشتر از ژولیوس سزار وضع شده بود. بر اساس این قانون اگر زن بارداری از دنیا می رفت،باید جنین به طریقی از رحم مادر خارج می شد.برخی می گویند این قانون به دلیل اغراض دینی وضع شده بود و بر اساس آن کودک متوفی هم به مانند مادر از دنیا رفته اش به شکل جداگانه ای خاکسپاری می شد.پزشکان پس از این قانون دریافتند که با چنین روشی می توانند زندگی کودک سالم را با وجود از دنیا رفتن مادرش نجات بدهند؛بنابراین،با این توضیحات  و مستندات عمل سزارین نام خود را از قانون “سزاری” و قانون مدنی روم باستان گرفته است.

🗡🤰از سوی دیگر مادر ژولیوس سزار “آورلیا کوتا” آن طور که می گویند زمانی که او را باردار بود از دنیا نرفت بلکه بزرگ شدن ژولیوس سزار را دید و یکی از مشاوران سیاسی او نیز به شمار می رفت.
🗡🤰منبع:(tabnakbato.ir)
با بازآفرینیِ:محمد عزیززاده
۱۹_۱۰_۱۴۰۳
🌕@Tame_Adabiate_Azizzade

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

08 Jan, 21:55


۲۰ دی .
سالروز شهادت میرزا تقی خان امیر کبیر (۱۲۳۰ه.ش) .

رمیده از عطشِ سرخِ آفتابِ کویر ،
غریب و خسته رسیدم به قتلگاهِ امیر.
زمان، هنوز همان شرمسارِ بهت زده،
زمین، هنوز همین سخت جانِ لال شده،
جهان هنوز همان دست بسته‌ی تقدیر!
 
هنوز، نفرین می‌بارد از در و دیوار.
هنوز، نفرت از پادشاهِ بد کردار.
هنوز وحشت از جانیانِ آدمخوار!
هنوز لعنت بر بانیانِ آن تَزویر.

هنوز دستِ صنوبر به اِستِغاثه بلند،
هنوز بید پَریشیده سر فکنده به زیر،
هنوز همهمه سروها که " ای جلاد!
مزن! مکش! چه کنی؟ های ؟!
ای پلیدِ شَریر!
چگونه تیغ زنی بر برهنه در حمام؟!
چگونه تیر گشایی به شیر در زنجیر!؟

هنوز، آب، به سرخی زند که در رگِ جوی،
هنوز،
هنوز،
هنوز،
به قطره قطره گلگونه، رنگ می‌گیرد،
از آنچه گرم چکید از رگِ امیر کبیر.
نه خون، که عشق به آزادگی، شرف، انسان،
نه خون، که داروی غم‌های مردمِ ایران.
نه خون، که جوهرِ سَیّالِ دانش و تدبیر.

هنوز زاریِ آب،
هنوز ناله‌ی باد،
هنوز گوشِ کرِ آسمان، فُسونگرِ پیر.
هنوز منتظرانیم تا ز گرمابه
برون خَرامی، ای آفتابِ عالَم گیر.
نشیمنِ تو نه این کنجِ مِحنَت آباد است.
تو را ز کُنگِرِه‌ی عرش می‌زنند صَفیر!
به اسب و پیل چه نازی؟ که رخ به خون شستند،

درین سَراچه‌ی ماتم، پیاده، شاه، وزیر!
چون او دوباره بیاید کسی؟
محال ..... محال،
هزاران سال بمانی اگر،
چه دیر....
چه دیر....!
فریدون مشیری .

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

08 Jan, 19:33


واحسرتا!🤦🏻‍♂️🥺😭
تسلیت به جامعه معلمان کشور!🏴
🪺https://t.me/adabiatemotevaseteh1

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

08 Jan, 09:53


《ویرگول(،)》:ویرگول،نشانه مکثی(کوتاه)است،که در موارد زیر قابل استفاده است:
۱_در بین عبارات غ.مستقلی که باهم در حکم یک جمله کامل اند؛مثال:عالِمِ بی عمل به چه ماند،به زنبور بی عسل(مانَد).
۲_برای توضیح بیشتر یک کلمه در یک عبارت(بدل)؛مثال:شیخِ اجل،سعدی،فرمانروای مُلکِ سخن،در ق:هفتم می زیست.

۳_در عباراتی که چند کلمه پشت سر هم بیایند و نقش(تبعی)یکسانی داشته باشند؛مثال:
مدیر مدرسه،خسی در میقات،ارزیابی شتابزده،سفر به ولایت عزراییل،از آثار جلال آل احمد اند.

۴_نشانی(آدرس)دادن:
رشت،بیستون،صفاری،کوچه زنبق،پلاک(۱۸)،منزل شخصی....
یا معرفی یک کتاب در ارجاعات به ترتیب زیر:
آل احمد،جلال،مدیرمدرسه،(۱۳۵۲)،ص:۴۵).

۵_جهت پرهیز از اشتباه خواندن یا برداشتِ اشتباه از یک جمله؛مثالِ معروف:
(عفو،لازم نیست اعدامش کنید!)
(عفو لازم نیست،اعدامش کنید!)😱

نویسنده:محمد عزیززاده
🌈۱۹_۱۰_۱۴۰۳
🪺https://t.me/adabiatemotevaseteh1

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

06 Jan, 13:49


‍ نخستین ها(🥇پیشگامان):
اگر بحث بر سر این باشد که
آغاز شعر نیمایی به منزله ی یک
نظام زیبا شناختی و درک ادبی
مستقل نه از لحاظ این که
نخستین شعر《بی وزن و قافیه》
را چه کسی سروده است؟
و یا این که شعر فارسی که در چه برهه ای از تاریخ و تحوّلات اجتماعی قرار دارد؟🔕
باید《تقی رفعت》 و یارانش را در
این وهله،بدون توجه به سنّت های گذشته،
"نخستین"به حساب آورد.
رفعت و یارانش که دغدغه ی بازگشت دوباره به کهنگی سبک و شعر پیشینیان هماره خواب را از سرشان ربوده بود،در روزنامه های خود«تجدّد»و
«آزادیستان»که هر دو در تبریز منتشر می شدند،در مقالاتی تند و شدیدالحن به شاعران سنّتی
ای همچون"سعدی" و "حافظ"نیز تاختند و آنان را به بادِ هجو گرفتند.🗣

《تقی رفعت》که در ترکیه درس خوانده بود و فرانسه را به خوبی می دانست فقط فردوسی از تیغ تیزِ هجویات وی مصون ماند.
■دکتر شمیسا در(ص:342)سبک شناسی خود به قسمتی از مقاله ی شدیداللحن مزبور این طوراشاره نموده است:🎤
😱«...نترسید،بوستان سعدی و
دیوان حافظ را در آب بی قدری
و انتقاد بشویید...امروز می بینید که سعدی مانع از موجودیت شماست.بوی تابوت سعدی،گاهواره ی شما را خفه می کند،عصر هفتم برعصر چهاردهم مسلّط است.»🚘

●در این میان،نه عشقی و لاهوتی و نه بهار و حتّی ایرج هم نتوانستند با کوتاه-بلند کردن مصاریع،و در هم ریختن قافیه ها،نابغه ی(آوانگاردیست)زمان خود باشند و کاخ نُوی از ادبیات بسازند.
این کار زمانی می توانست به حقیقت بپیوندد،
که در اندیشه و نگاه شاعر،نیز تحوّلی بنیادین و دیگرگونه پدیدار شود.
البته چنین تحوّلی پس از یک نبردی سخت،ادبی،
میان کهنه و نو(نو گرا و نو اندیش و سنّت گرا و سنّت پرست)به حقیقت پیوست.
درگیری این دو جناح ادبی با دو
فکر متضاد باعث می شود که
مسیر و جاده ای واقعی در شعر
فارسی کوبیده و آسفالت شود
و به دنبال آن،بعضی آزمون ها
هر چند شکست خورده در
انقلاب و دگرگونی شعر سنّتی
انجام گیرد.کار به جایی می
رسد که «یحیی دولت آبادی
هم شعر هجایی می سراید:🌝
از افق،صبحدم سفید دمید
آسمان،همچو نقره گشت سفید
با شکوه و جلال و جاه رسید
پادشاه ستارگان،خورشید،رسید
شبِ تاریک رفت و روز آمد
به!چه روزی!چو بخت من فیروز
پادشاه ستارگان،امروز
از افق سر برون نکرده هنوز
(باز شد دیدگان من از خواب
به به! از آفتابِ عالمتاب!)
یک طرف ناله ی خروس سحر!🐓
از صدای نوازش مادرِ سحر
وز سخن های دلپذیرِ پدر
باز شد دیدگان من از خواب
به به! از آفتاب عالم تاب
دکتر شمیسا معتقد است:
«نو گرایی»نه صرفاً درقالب
نوین سرودن است و نه از
موضوعات تازه سخن گفتن،
بلکه مسئله سبک،مسئله ی نگاه
های نوین است چه اگر اصیل
هم باشد و در جامه ی نوینی
متجلّی شود و از واژه و ترکیب
و نحو گرفته تا تشبیه و وجه
شبه و استعاره،رنگ تازه ای
به خویش می گیرند.
●(شمیسا،سبک شناسی،ص:344).
اندک اندک شاعران معاصر با
تنفّس در هوای خیال پردازانه،
رویایی و رمانتیک شعر مغرب
زمین،تصمیم می گیرند از هوای
گرفته و ملالت بار شعر تقلیدی
(هندی) جدا شوند و با ورود به
دنیای شاعرانه ی جدید،به
آفرینش آثاری بپردازند که با
توجّه به فضای رویایی و تعابیر
و اصطلاحات خاص آن عصر،
که تا آن روز در شعر فارسی
دیده نشده بود،با توصیف
پدیده ها و عناصر رنگارنگ و
گونه گون صنعتی جدید،خود را
در هیئت یک آوانگاردیست و
نوآور،فرزند زمان خویش جلوه
دهند.قطعاتی با تشبیهات و
توصیفاتی نو و بدیع هر چند
فاقد دیدگاهی نو و بافت جدید
زبان و جوهر شعری بود.
ایشان⚘در غزل،به جای یار سنّتی،از "مامِ وطن" و در قصیده،به جای توصیف اسب،🎠 و قاطر،که متروک شده بود،از ابزار-آلاتی مدرن به سانِ قطار🚅،بمب اتم💣 و فانتوم سخن می گفتند. چنان که محمد تقی بهار،در قصیده«هدیه ی باکو»(شرح سفر با هواپیما به باکو) که آغاز آن«توصیف هواپیماست امّا دراصل مضمون آن«بیان تفاوت
وضع ایران دهه ی بیست با شوروی سابق است؛شعر زیر را می سراید:
روز آدینه بیستم ز رِی رخت ِ سفر
بسپردیم رهِ دیلم و دریای خزر
بر بساطی بنشستیم سلیمان کردار
که صبا خادم آن بود و شمالش چاکر
به یکی پرش از دشت رسیدیم به کوه
به دگر پرش از بحر گذشتیم به بَر
همره ما به سوی قاف یکی هدهد بود🕊
هدهدی غرّان چو شیر و دَمان چون صرصر
پیلتن مرغ،فرو خورد مَرا با یاران
تا به باکویه فرو ریزد دمان از "ژاغر"

🎭قصیده ای دیگر با بیان اندیشه ای تازه در توصیف«پرده سینما»:
غم مخور ای دل که جهان را قرار نیست
وانچه تو بینی به جز از مستعار نیست
هست یکی پرده ی جنبده ی بدیع
کز بر آن نقش و صُوَر را شمار نیست
پرده همی جنبد و ساکن بود صور
لیک به چشم تو جز از عکس،کار نیست
پرده نشینی تو و بینی که نقش ها
در حرکاتند و کسی در کنار نیست
〽️به کوششِ:محمد عزیززاده
💫۹_۱۱_۹۸
🌕@Tame_Adabiate_Azizzade

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

05 Jan, 20:58


آیا می دانید:《نَخُستین نظریه پرداز شعر نیمایی[سوای وزن و قافیه]کیست؟》
۱.محمد تقی بهار

•۲.تقی رفعت

۳.ایرج میرزا

۴.شمس کسمایی

〽️محمد عزیززاده/۱۶_۱۰_۱۴۰۳
🪺https://t.me/adabiatemotevaseteh1

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

05 Jan, 20:44


۱۷ دی .
روز بزرگداشت خواجوی کرمانی .

پیشِ صاحب‌ْ نظران ، مُلکِ سلیمان ، باد است /
بلکه آن است سلیمان که ز مُلک آزاد است .
آن که گویند که بر آب نهاد است جهان /
مشنو ای خواجه که چون درنگری بر باد است .
خواجوی کرمانی .

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

05 Jan, 20:17


و)انجمن ادبی "دانشکده" در چه سالی؟
کجا؟
به رهبری چه کسی تشکیل شد؟
شعار اصلی آنان چه بود؟
۱)۱۲۹۴.ش - تهران- محمد تقی بهار- لزوم احترام به آثار برجسته ی پیشنیان.

۲)۱۳۰۴.ش- تهران- محمد تقی بهار-تعیین حدود انقلاب ادبی

۳)۱۲۹۴.ش- تبریز- ادیب پیشاوری- لزوم احترام به آثار پیشینیان

۴)۱۲۹۴.ش- تهران- محمد تقی بهار- ترویج معانی جدید در لباس شعر و نثر قدیم.
طرّاح:محمد عزیززاده۹/۱۱/۹۸

●جواب:گ:۱:در نیمه ی دوم سال ۱۲۹۴.ش.انجمن ادبی کوچکی به نام《•دانشکده》در تهران به سرکردگی•محمد تقی(ملک الشعرا)ی بهار و همیاری گروهی از جوانان باذوق و ادیب تشکیل شد.
و هدف آنان در درجه اول:"لزوم احترام به آثار پیشینیان بود".
و اهداف بعدی آنان عبارت بودند از:ترویج معانی جدید در لباس شعر و نثر قدیم👉
و تعیین حدود انقلابی .
●درهمان زمان،رورنامه ی'زبان آزاد'مقاله ای تحت عنوان:"مکتب سعدی"منتشر نمود که نویسنده ی آن*طالقانی به شدت به سعدی و گلستان وی حمله نمود .
🪺
https://t.me/adabiatemotevaseteh1

ادبیات متوسطه اول( هفتم، هشتم و نهم)

05 Jan, 20:15


👀دردها دارم زِ بینایی!(حس آمیزی[درد:لامسه+بینایی]
(متناقض نمایی[پارادوکس])
🥺تشبیهِ مضمر:(بینایی چونان درد:آزار دهنده)
👀واج آرایی با نغمه حروف(دال[۵]+ر[۶]).
〽️محمد عزیززاده/۱۷_۱۰_۱۴۰۳
🪺https://t.me/adabiatemotevaseteh1

7,103

subscribers

237

photos

352

videos