Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی (@faqihiherawi)の最新投稿

Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی のテレグラム投稿

Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی
فضل الرحمن فقیهی هروی، دکتورای ادبیات فارسی، دکتورای فقه و اصول فقه، استاد دانشگاه هرات، نویسنده و پژوهش‌گر علوم اسلامی.
1,621 人の購読者
688 枚の写真
56 本の動画
最終更新日 06.03.2025 14:20

類似チャンネル

کتابخانه اقراء
10,925 人の購読者
دانشگاهیان هرات
2,125 人の購読者

Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی によってTelegramで共有された最新のコンテンツ

Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

26 Feb, 18:35

275

ادنه‌وی در طبقات المفسرین [طبقات المفسرين للأدنه‌وي ص: 301]، امام ذهبی در تاریخ الاسلام [ديوان الإسلام 3/ 24] و زرکلی در «الاعلام» [الأعلام للزركلي 1/ 270] وی را از دانشمندان بزرگ مذهب شافعی برشمردند. این همچنان است که برخی کسان مثل سفارینی حنبلی [لوامع الأنوار البهية 1/ 164] وی را از محقان اشعری دانسته‌اند. چه او از سویی كتاب «المواقف» عضد الدين ايجی شافعی (متوفاى: 756هـ) را شرح کرده و از سوی دیگر در بسا موارد، روش اشاعره در مسائل کلامی را اختیار نموده است. این در حالی است که شمار دیگری از اهل علم، تفتازانی رحمه الله را از بزرگان مذهب حنفی می‌دانند.

نتیجۀ سخن اینکه:
- شرح ابن ابی العز حنفی بر شرح عقیدۀ طحاوی، همان گونه که اثری است محققانه و پژوهش‌محور، کتابی است که نه تنها از منهج و روش امام ابوحنیفه و یارانش رحمهم الله در بیان عقاید اسلامی، تخلف نورزیده بلکه نسبت به آثار متکلمان مذهب حنفی، بارها به روش و منهج امام رحمه الله و یاران شان نزدیک‌تر است.
- منهج ابن ابی العز حنفی، در بیان و محتوای خود در باب صفات الله متعال، بیشتر با عقیدۀ امام ابوحنیفه رحمه الله برابری دارد و از تأویل صفات همانند روش امام، دوری می‌جوید. این در حالی است که شماری از متکلمان متأخر حنفی، به تأویل برخی صفات قایل‌اند. (این بحث نیاز به تحقیقی مفصل و جداگانه دارد).
- عقیدۀ ابن ابی العز حنفی در باب توسل به جاه بزرگان دین، همانند عقیدۀ امام ابوحنیفه رحمه الله و یارانش بر عدم جواز است؛ حالانکه شماری از علمای متأخر مذهب حنفی، برخلاف امام رحمه الله به جواز آن عمل کرده‌اند. لذا منهج ابن ابی العز، موافقت با امام بوده و روش دیگران، تخلف از منهج و عقیدۀ امام بوده است. این فقط یک مثالی بود که به حیث نمونه ارائه شد.
- تشکیک و تخریب شرح ابن ابی العز بر عقیدۀ طحاوی، از سوی برخی کسان به اساس اثرپذیری شان از آثار متکلمان سرچشمه گرفته است؛ ورنه کسانی که منصفانه منهج و آرای ابن ابی العز حنفی و منهج و آرای متکلمان حنفی مذهب را مقایسه‌وی بر سنجد و به آراء و عقاید امام رحمه الله عرضه بدارد، به درستی می‌داند که منهج و عقیدۀ ابن ابی العز حنفی، با عقاید و منهج عقیدتی امام ابوحنیفه رحمه الله و یارانش، برابری بیشتر دارد.
Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

26 Feb, 18:35

226

جایگاه شرح العقیدة الطحاویۀ ابن ابی العز حنفی در عقیدۀ اهل سنت و جماعت
(موافق با منهج امام ابوحنیفه رحمه الله یا متخلف از منهج ایشان؟)
نوشتۀ: د. فضل الرحمن فقیهی هروی

رسالۀ «العقیدة الطحاویة» تألیف ابو جعفر احمد بن محمد بن سلامه، معروف به امام طحاوی (متوفاى: 321هـ) از آثار معروفی است که بدون شک، بیانگر عقیدۀ ائمۀ ثلاثۀ مذهب حنفی، یعنی امام ابوحنیفه، امام ابویوسف و امام محمد بن حسن شیبانی رحمهم الله است. خود امام طحاوی در اول این اثر می‌گوید: «هذا ذكر بيان عقيدة أهل السنة والجماعة على مذهب فقهاء الملة أبي حنيفة النعمان بن ثابت الكوفي وأبي يوسف يعقوب بن إبراهيم الأنصاري وأبي عبد الله محمد بن الحسن الشيباني رضوان الله عليهم أجمعين وما يعتقدون من أصول الدين ويدينون به رب العالمين» [متن العقیدة الطحاوية: 31].

بر رسالۀ «العقیدة الطحاویة»، شرح‌های متعددی نوشته شده است. یکی از شروح شناخته شدۀ این اثر، که از جایگاه معروفی برخوردار است، شرح صدر الدين محمد بن علاء الدين علی بن محمد ابن ابی العز حنفی اذرعی صالحی دمشقی (متوفاى: 792هـ) است که شرحی مستدل با نصوص شرعی اعم از کتاب و سنت، و دور از سخنان فلسفی وارد در کلام متکلمان است.

شماری از دوستان، در صفحات مجازی، می‌کوشند بر این شرح مستند و بسیار قوی، شک وارد کنند و ذهن و فکر اهل مطالعه را نسبت به این کتاب، با سخنان مغرضانه، مشکوک و مغشوش سازند. حال سؤال این است، که چرا نسبت به این شرح، به دیدۀ تردید و همراه با توطئه می‌بینند و روش تشکیک و تلبیس را در پیش می‌گیرند و تلاش دارند، بدون دلیل و با تخمین و تخریص، اذهان امت اسلامی را نسبت به این کتاب، مشکوک سازند؟ آیا ابن ابی العز از منهج و عقیدۀ امام ابوحنیفه رحمه الله و یارانش تخلف ورزیده؟ یا اینکه نگاه این دوستان مغرضانه است؟

حقیقت این است، که دوستان مخالف این شرح مستند و مستدل، با نگاهی دیگر و از عینکی دیگر به این کتاب مستطاب، نگاه می‌کنند و چون خواسته‌ها و پیش‌فرض‌های ذهن انباشته از شکوک و شبهات خود را در این کتاب، نمی‌یابند، لذا بیان و محتوای این اثر گران‌سنگ ایشان را بی‌مهر می‌سازد. در نتیجه لب به انتقادهای مغرضانه می‌گشایند.

دیده می‌شود، شماری از این دوستان که می‌خواهند خویشتن را تا حدی منصف جلوه دهند، لب به شبهه‌پراکنی و تشکیک می‌گشایند و برخی دیگر متأسفانه با دیده‌درآیی برهنه، راه خصومت آشکار را می‌پیمایند؛ چنانچه عوض بحث و نقد علمی، زبان به توهین و تنابز به القاب می‌گشایند و حتی ابن ابی العز حنفی (متوفاى: 792هـ) را که در قرن هشتم زندگی می‌کرده «وهابی» و «سلفی» معرفی می‌دارند. این در حالی است که در دوران حیات شارح عقیدۀ امام طحاوی، لقب «وهابی» را کسی نمی‌شناخته و لقب «سلفی» حتی بر کسانی که بر پیروی از سلف امت، تأکید می‌داشتند، اطلاق نمی‌شده است.

شیوۀ بیان، روش استدلال و منهج ابن ابی العز در این اثر، می‌رساند که وی از روش و منهج متکلمان، که فلسفه و منطق یونانی را وارد مباحث عقیدۀ اسلامی نمودند، دوری می‌جوید. بلکه تلاش دارد، عقاید اسلامی را در پرتو نصوص کتاب و سنت، مطابق فهم دانشمندان قرون ثلاثۀ نخستین، یعنی صحابه و تابعین و اتباع تابعین ثابت بسازد، که امام ابوحنیفه، امام ابویوسف و امام محمد شیبانی رحمهم الله از آن جمله بوده‌اند.

وی در مقدمۀ شرح خود بر عقیدۀ امام طحاوی می‌گوید: که از جمله دانشمندانی که در بیان حق، همت گماشتند، اما ابوجعفر طحاوی است که «آنچه را سلف= پیشینیان امت باور داشتند، بیان داشته و از امام ابوحنیفه نعمان بن ثابت کوفی و یارانش ابویوسف یعقوب بن ابراهیم حمیری انصاری و محمد بن حسن شیبانی رضی الله عنهم، آنچه را از اصول دین اعتقاد داشتند و با آن پروردگار جهانیان را عبادت می‌کردند، خبر داده است» [شرح الطحاوية ص: 21]

وی سپس، منهج خود در شرح عقیدۀ امام طحاوی را بیان داشته می‌نویسد: «وقد أحببت أن أشرحها سالكا طريق السلف في عباراتهم، وأنسج على منوالهم، متطفلا عليهم، لعلي أن أنظم في سلكهم، وأدخل في عدادهم، وأحشر في زمرتهم "مع الذين أنعم الله عليهم من النبيين والصديقين والشهداء والصالحين وحسن أولئك رفيقا"= و همانا دوست داشتم این کتاب را شرح نمایم؛ در حالی که در تعبیر خود به راه سلف امت روان باشم، بر روش آنان تألیف کنم و از خوان ایشان استفاده برم؛ شاید در قطار ایشان تنظیم شوم، در شمار آنان درآیم و در گروه شان حشر شوم؛ با کسانی از پیامبران و صدیقان و شهدا و نیکوکاران که الله بر ایشان نعمت بخشیده و آنان در رفاقت بهترین‌ها هستند» [شرح الطحاوية ص: 26].
Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

23 Feb, 07:41

416

پوهاند فضل الرحمن فقیهی هروي استاد دانشگاه هرات

چکیده
دو پدیدۀ شب و روز در سخن سخنوران و ادبای همه زبانها و به‎ویژه زبان فارسی دری انعکاس متداوم یافته‎اند. در سخنان پیر هرات شیخ الاسلام انصاری، این دو پدیده، تجلّی جدی و ارزشمند یافته‎اند؛ چنان که در یکی از رسایل خود، بخشی را به مناظره میان شب و روز اختصاص داده است. سخن از شب و فضایل آن در سخنان منظوم و منثور خواجۀ انصار، جایگاه برازنده دارد و چنان معلوم است که شب در نگاه آن عارف نام‎آور، جایگاه والایی نسبت به روز دارد و برتر دانسته شده است. این برترشماری از آنجا سرچشمه گرفته که شب به عنوان زمان آرامش و وقار، با توجه به مدلول نصوص شرعی، مناسب‎ترین هنگام برای عبادت، تقرب و راز و نیاز به درگاه پروردگار دانسته می‎شود. از اینرو پیر هرات نیز در سخنان و آثار خود، و در مناظره میان شب و روز، جایگاه شب را برجسته ساخته و آن را بر شب غلبه داده است. پژوهش کتابخانه‎یی این مقاله، سیمای شب از نگاه شیخ الاسلام انصاری را تبیین می‎نماید تا شناخت گوشه‎یی از اندیشه‎های عرفانی آن مرد بزرگ برای اهل مطالعه هموار گردد.
واژگان کلیدی
شب، روز، انصاری، شریعت، عرفان، آیات، احادیث.

https://www.eslahonline.net/2017/12/10/%D8%B3%DB%8C%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%80-%D9%BE%DB%8C%D8%B1-%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%AA/
Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

23 Feb, 06:13

332

به پیشواز ماه مبارک رمضان

کتاب «نفحات رمضان – فضایل و احکام روزه رمضان و تعدا رکعات نماز تراویح» تألیف فضل الرحمن فقیهی هروی استاد دانشگاه هِرات، به زبان فارسی است و نشر احسان به چاپ آن مبادرت ورزید.

ماه مبارک رمضان یکی از بهترین ماه های سال برای مسلمانان است. روزه ی ماه مبارک رمضان از عبادات و واجباتی است که مؤمنین به عنوان یکی از فروعات دین به اقامه ی آن می پردازند.

تلاوت قرآن کریم و شب زنده داری به ویژه اقامه ی نماز جماعت تراویح از اهم عبادات این ماه مبارک است.

در این کتاب پیرامون فضایل و احکام روزه، و تعداد رکعات نماز تراویح با رویکرد علمی – فقهی مطالبی را ارائه کرده است. از رویکرد مؤلف چنین برمی آید که تلاش کرده است تا اندیشه های متنوع فقهی را در رابطه با مسائل اختلافی به هم نزدیک نماید و بیشتر بر حفظ معنویت روزه و رمضان تأکید نماید.

تخریج احادیث شریف نبوی و ارجاع به منابع مختلف از ویژگی های این کتاب است.



نفحات رمضان (فضایل و احکام روزه رمضان و تعداد رکعات نماز تراویح)

نویسنده: فضل الرحمن فقیهی هروی

نشانى دریافت فایل کتاب:
https://ketabehsan.com/product/%D9%86%D9%81%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%D9%85%D8%B6%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B6%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D9%88-%D8%A7%D8%AD%DA%A9%D8%A7%D9%85/
Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

23 Feb, 03:27

266

مگر ایشان نبودند که به دلالت عقل‌های خود، بت‌ها را شریک الله می‌دانستند و می‌گفتند: «هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ» [يونس: 18]. اگر به گفتۀ اعتزال‌اندیشان، «دین از طریق دلیل عقلی قابل فهم است» چرا عقل‌های مشرکان آنان را به دین درست و صحیح رهنمایی نکرد؟ چرا آنان که خود را در عقلانیت برتر از همگان می‌دانستند، عقل‌های شان آنان را به سوی این کشاند که سنگ‌های تراشیدۀ خود را وسیلۀ تقرب به پروردگار می‌دانستند و می‌گفتند: «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى» [الزمر: 3].
5. اگر قرار ادعای اعتزال‌اندیشانۀ مذکور، «دین از طریق دلیل عقلی قابل فهم» باشد و نیاز به نقل نباشد، پس بشریت نیازی به نزول کتاب‌های آسمانی و هدایات پیامبران الهی نمی‌داشت. بنابراین سؤال این است که پس چرا پیروان پیامبران پیشین، در مسائل مربوط به دین، به وسیلۀ عقل خود، راهیاب نبودند؛ بلکه منحرف شدند و عقل شان آنان را از انحرافات شرک و کفر، باز نداشت؟ چرا بت پرست شدند؟ چرا منحرف شدند؟ چرا از هدایت پیامبران الهی، به راه انحراف گراییدند؟
6. ما خبر داریم و ثابت است که اقوام پیامبران الهی، از نوح و ابراهیم علیهما السلام گرفته تا موسی و عیسی علیهما السلام همه این اقوام دارای عقل‌های کامل و سالم بودند، اما با عقل‌های شان دین را ندانستند و معرفت درست به دست نیاوردند، بلکه در اصول دین خود یعنی در «توحید، نبوت و معاد» منحرف شدند؛ چنانچه شرک ورزیدند و کافر شدند؛ یهودیان عزیر علیه السلام را و نصرانیان عیسی علیه السلام را فرزند خدا خواندند: «وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ» [التوبة: 30]. حال اعتزال‌اندیشان بگویند که چرا عقل‌های یهودیان و نصرانیان، آنان را به دین سالم و درست رهنمایی نکرد؟ چرا پیامبران را فرزندان خدا خواندند و چرا دین توحید را اختیار نکردند و برای الله فرزند قایل شدند؟
7. اصول دین در نزد جمهور اهل سنت و جماعت، «توحید و نبوت و معاد» است. این سه اصل، هر کدام تفصیلاتی دارند. حال اعتزال‌اندیشان، بگویند که آیا ممکن است، جزئیات این سه اصل دین، بدون اینکه کتابی در کار باشد که نقل نامیده می‌شود، فقط با عقل محض، تفصیل داده شود؟ آیا برای بیان مفصل جزئیات اصول دین، به کتاب الهی یعنی قرآن کریم نیازی نیست؟ آیا کدام شخص عاقلی چنین حرفی را می‌پذیرد؟ آیا ادعای تحصیل «تفصیل دین و تفصیل معرفت دینی» توسط عقل محض، بدون هدایت آسمانی و بدون مراجعه به کتاب الهی که قرآن کریم است، جز حماقت چیزی می‌تواند باشد؟
حقیقت این است، که ادعای درک و فهم دین فقط با عقل، و عدم نیازمندی فهم و درک آن به «نقل» که همان قرآن کریم است، تفکری اعتزالی است که از معتزلیان قدیم برای امروزیان به میراث مانده است. اینان با طرح این دیدگاه‌های انحرافی، می‌خواهند امت اسلامی را به انحراف بکشانند.
نسبت چنین امری به ابومنصور ماتریدی رحمه الله، بعید می‌نماید و او در بیان جایگاه عقل و نقل در فهم دین و شریعت، همچو امری را اراده نداشته است. بعید می‌نماید که ابومنصور ماتریدی، انسان مؤمن را در درک اساسات دینش، بی‌نیاز از قرآن کریم بداند و عنان اختیارش را به دست عقل محض بسپارد. آخر مگر قرآن کریم، هدایت و برهان و نور نیست؟ و برای این نیامده که تا انسان را به سوی دین حق رهبری و رهنمایی نماید؟
مگر اعتزال‌اندیشان این فرمودۀ الله را نخوانده‌اند که فرموده است: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا» [النساء: 174]؟!
مگر اعتزال اندیشان نمی‌بینند که الله متعال استدلال مشرکان و کافران به عقل صرف، بدون استفاده از روشنی وحی و نقل را مذمت نموده و فرموده است: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ» [الحج: 8]؟!
معلوم نیست، چرا و چه گونه این افراد، چنین پندار غلط و بی‌اساسی را مطرح می‌کنند؟ پنداری را که حتی یک طفل خوردسال، نادرستی آن را درک می‌کند و بطلان آن برایش واضح است!
آخرین سخن اینکه، بی‌نیازی از نقل که همان قرآن کریم است و تکیه به عقل محض در فهم و درک دین، جز ظلمات و تاریکی چیزی نخواهد بود و جز تلاش در بی‌راهه و گم‌راهی بوده نمی‌تواند. این صفت کسانی است که الله در شأن شان فرموده است: «وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ» [النور: 39، 40].
Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

23 Feb, 03:27

181

انحرافات گزاف و تهمت‌های ناروای اعتزال‌اندیشان
نوشتۀ: د. فقیهی هروی
اعتزال‌اندیشی در صفحات مجازی روزگار ما، رواج ناجوانمردانه پیدا کرده و برداشت‌های اعتزال مآبانه، از سخنان اهل علم، نیز به طور مرموز و همراه با دروغ، شایع شده است. یکی از این تهمت‌های دروغین، برداشت نادرست و سخن نابجایی است که به ابومنصور ماتریدی رحمه الله نسبت یافته است.
در یکی از صفحات مجازی، دیدگاهی به ابو منصور ماتریدی رحمه الله نسبت داده شده که گویا وی بر این نظر بوده که: «شریعت را باید از طریق دلایل سمعی (نقلی) شناخت، اما دین از طریق دلیل عقلی قابل فهم است، زیرا هر انسانی بر اساس فطرت خود می‌تواند از طریق تفکر به وجود خداوند و یگانگی او پی ببرد...».
نسبت چنین دیدگاهی به ابومنصور ماتریدی رحمه الله، نادرست می‌نماید و برداشتی گمان‌محور و همراه با غلط‌اندیشی خواهد بود. چه از یک‌سو، این دیدگاه با بعثت پیامبران الهی، با نزول کتاب‎های آسمانی، با روح هم شرایع الهی و با بداهت عقلانیت انسانی به گونۀ صریح در تضاد است. از سوی دیگر، آراء و سخنان ابومنصور ماتریدی رحمه الله، چنین دیدگاهی را در حقیقت بر نمی‎تابد. لذا بسیار دور است که وی در سخنان و تألیفاتش چنین چیزی را اراده داشته باشد.
برای نادرستی این ادعا و دیدگاه در اصل و اساس، و نیز نسبت آن به ابومنصور ماتریدی رحمه الله، چند دلیل به گونۀ کوتاه کافی است که ارائه شود:
1. ادعای اعتزال‌اندیشانۀ مذکور، که گفته شده: «دین از طریق دلیل عقلی قابل فهم است» با حکمت زیربنایی و ضرورت بنیادی بعثت انبیاء علیهم السلام، و با حکمت نازل شدن کتاب‌های آسمانی در تضاد است. چه همه پیامبران، به شمول پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم، نخست مردم را به شناخت الله و تصحیح مسائل اعتقادی که دین است، دعوت نمودند. اما بعد از تصحیح عقیده، نوبت به تبلیغ احکام عملی رسید که شریعت نامیده می‌شود. اگر به تنهایی «دین از طریق دلیل عقلی قابل فهم» می‌بود، نیاز نبود که پیامبران علیهم السلام، مردم را نخست به «توحید و نبوت و معاد» که اصل دین‌اند فرا بخوانند. بلکه مردم بدون پیامبران الهی، دین شان را با عقل‌های شان می‌دانستند. وقتی دعوت نخستین پیامبران، توحید و دین بود، لذا عقل به تنهایی نمی‌تواند برای فهم درست دین کافی باشد!!
2. اگر تنها عقل برای شناخت دین و معرفت دینی کافی باشد، و به گفتۀ مدعی اعتزال‌اندیش، گویا «هر انسانی... می‌تواند از طریق تفکر به وجود خداوند و یگانگی او پی ببرد»، نخست این سؤال مطرح می‌شود که چرا و برای چه ضرورتی پیامبران فرستاده شدند؟ ثانیا، چرا پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم، که انسان کامل و دارای عقل کامل بودند، تفکر در غار حرا، برای درک دین برایشان کافی دانسته نشد، بلکه بر ایشان قرآن کریم نازل شد؟ اگر عقل برای درک دین کافی بود، چرا فرشته آمد و در غار حرا برای شان این پیام را از جانب الله آورد که: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ» [العلق: 1 - 5]. این تعلیم «ما لم یعلم» در این آیات، جز آموزش دین، که عقل برای درک کامل آن کافی نیست، چه می‌باشد؟
3. اگر تنها «دین از طریق دلیل عقلی قابل فهم است» و برای فهم دین، نیاز به نقل نیست، پس چرا پیامبر صلی الله علیه وسلم، پیش از نزول وحی که همان نقل است، با وجود داشتن عقل کامل، در قرآن کریم، غیر هدایت شده، خوانده شدند؟ مگر الله برایشان نفرموده است: «وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى» [الضحى: 7]. این فرمودۀ الله چه معنا دارد؟ وقتی عقل رسول الله صلی الله علیه وسلم، برای هدایتشان کافی نبود و این نقل بود که باعث هدایت شان شد، چه گونه عقل اعتزال‌اندیشان، نیاز به نقل ندارد و برای فهم دین به تنهایی کافی است؟!
4. به همین گونه، چرا کافران و مشرکان عرب، در حالی که عاقلان معروف بودند، در حالی که فصحا و بلغای عالی‌مرتبه بودند، با وجود آن‌هم در معرفت دینی و در شناخت دین، گمراه بلکه گمراه‌تر از چارپایان دانسته شدند؟ مگر الله به همان عاقلان که در معرفت دینی خود را حتی از پیامبر صلی الله علیه وسلم برتر می‌دانستند، نفرموده که: «إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا» [الفرقان: 44]؛ نگفته است که: «أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» [الأعراف: 179]. چرا عقل شان آنان را به سوی حقیقت دین الهی، رهنمون ننمود؟
5. اگر قرار ادعای اعتزال‌اندیشانۀ مذکور تنها «دین از طریق دلیل عقلی قابل فهم» باشد، چرا مشرکان عرب، که خود را عقل کل می‌دانستند، نتوانستند دین را به شکل درست بفهمند؟ چرا معرفت دینی شان از جانب الله و رسولش مورد تأیید قرار نگرفت؟
Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

21 Feb, 05:14

202

خرافه‌زدایی و بدعت‌ستیزی علمای حنفی در باب زیارت قبور
شماره (2) حکم استغاثه از مردگان
اینک در پیوست به گذشته، دیدگاه چند تن از فقها و بزرگان مذهب حنفی در بارۀ حکم استغاثه از مردگان، بیان می‌شود تا جاهلان متعصب، آگاه شوند و مذهب حنفی را آلوده به خرافات نپندارند و بدانند که امام ابوحنیفه و بزرگان این مذهب از بدعات شرک و کفر بیزار هستند. همچنان اهل علم و مطالعه آگاه شوند و به سخنان جاهلان متعصب، که مذهب حنفی را آلوده به خرافات معرفی می‌دارند، باور نکنند و فریب افراد دروغ‌گوی و تهمت‌گر را نخورند.
شاه ولی الله محدث دهلوی از بزرگان مذهب حنفی در کتاب «حجة الله البالغة» گفته است:
«حقيقة الشرك أن يعتقد إنسان في بعض المعظمين من الناس أن الآثار العجيبة الصادرة منه إنما صدرت لكونه متصفا بصفة من صفات الكمال مما لم يعهد في جنس الإنسان، بل يختص بالواجب جل مجده لا يوجد في غيره، إلا أن يخلع هو خلعة الألوهية على غيره، أو يغني غيره في ذاته ويبقى بذاته أو نحو ذلك مما يظنه هذا المعتقد من أنواع الخرافات»( حجة الله البالغة: 1، 119- 120).
(حقیقت شرک این است، که انسانی در بارۀ برخی مردم بزرگ در دین، عقیده کند که آثار عجیبه‌یی که از آن[احیانا] صادر می‌شود، به این دلیل است که آن شخص، متصف به صفات کمالی است؛ صفاتی که در جنس انسان شناخته نشده؛ بلکه مختص به واجب الوجود است و در غیر اوتعالی موجود نیست؛ مگر اینکه اوتعالی خلعت الوهیت را به غیر خود [آن شخص بزرگ] پوشانیده و او را در ذاتش بی‌نیاز ساخته و به ذات خود باقی است؛ یا همانند این از اموری را باور کند که این شخص از انواع خرافات می‌پندارد).
نوشتۀ: د. فضل الرحمن فقیهی هروی
Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

20 Feb, 03:33

251

خرافه‌زدایی و بدعت‌ستیزی علمای حنفی در باب زیارت قبور
شماره (1) حکم استغاثه از مردگان

برخی جاهلان متعصب از روی نادانی و عناد، فکر می‌کنند که عمل به خرافات و استغاثه به اموات در هنگام زیارت قبور، مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله و منهج علمای حنفی است. شماری هم از روی جهالت و تعصب، چنین وانمود می‌نمایند که هرکه خرافات و بدعات در زیارت قبور را ناروا خواند و نقد و رد نمود، حنفی نمی‌باشد و وی را به نام «وهابی» و «سلفی» نام‌گذاری می‌نمایند. اما حقیقت چیز دیگری است. امام ابوحنیفه رحمه الله و علمای حنفی از خرافات و بدعات در زیارت قبور، دوری می‌جویند و کمک خواستن از مردگان را کفر می‌شمردند. دیدگاه علمای حنفی در باب استغاثه (کمک خواستن) از اموات قرار زیر است:
- شیخ محمد کامل حنفی صوفی شاذلی در «الفتاوای الکاملیة علی مذهب الحنفیة» گفته است: «وإنه إن ظنَّ أن المیِّت یتصرف في الأمور كفر= و همانا اگر شخص، پنداشت که مرده [در قبر] در امور دنیا تصرف می‌کند، كافر شده است»( الفتاوی الكاملیة في الحوادث الطرابلسیة للشیخ كامل الشاذلي: 16).
- ابن نجیم مصری از بزرگان مذهب حنفی در باب نذرهای حرام در البحر الرائق گفته است: «ومنها إن ظن أن الميت يتصرف في الأمور دون الله تعالى واعتقاده ذلك كفر= از جمله این است که بپندارد که غیر از الله، مرده هم در امور دنیا تصرف دارد، و اعتقاد این امر، کفر است» (البحر الرائق شرح كنز الدقائق لابن نجیم المصري: 2، 321).
- طحطاوی از علمای معروف مذهب حنفی در حاشیۀ خود بر مراقی الفلاح گفته است: «إن ظن أن الميت يتصرف في الأمور دون الله تعالى كفر= اگر شخص، گمان کرد که غیر از الله مرده هم در امور، تصرف دارد، کافر شده است» (حاشية الطحطاوي على مراقي الفلاح شرح نور الإيضاح: 693).
ابن عابدین شامی از معروفترین فقهای حنفی در رد المحتار گفته است: «إن ظن أن الميت يتصرف في الأمور دون الله تعالى واعتقاده ذلك كفر= اگر باور داشت که جز الله، مرده هم در امور دنیا تصرف دارد، و چنین اعتقادی کفر است»( حاشیة رد المحتار علی الدر المختار لابن عابدين الشامي: 2، 439).
بدین ترتیب، فقهای مذهب حنفی اتفاق دارند که هرکه از مردگان کمک بخواهد و از اهل قبرستان‌ها استغاثه نماید، و حاجت طلب نماید و بپندارد که آنان در امور کائنات تصرف دارند و نیازها را برآورده می‌سازند، و دشواریها را برطرف می‌نمایند، کافر شده است؛ زیرا چنین عملی شرک صریح به الله است.
حالا جاهلان متعصب که با وقاحت تمام میان امت اسلامی اختلاف‌انگیزی می‌نمایند و رد بدعات و شرک و کفر را وهابیت و سلفیت می‌نامند، پاسخ دهند که آیا این فقهای بزرگوار حنفی، «وهابی»اند، یا «سلفی» که اینچنین، استغاثه از مردگان و کمک‌خواستن از اموات را کفر دانسته‌اند؟!
نوشتۀ: د. فقیهی هروی
Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

19 Feb, 02:44

228

شهرستان کَرُخ در 35 کیلومتری شرق هرات از دیرباز تفریحگاه هراتیان بوده است. این منطقه در سدۀ دهم و یازدهم هجری سکونتگاه‌ خاص قوم جمشیدی بوده است. فصیحی ملک الشعرای هرات در نیمۀ نخست سدۀ یازدهم با برخی از خان‌های جمشیدی این منطقه داد و ستدهایی داشته است. چندی پیش هنگام مرور دیوان او، به این شعر در وصف غار کرخ و جمشیدی‌ها برخوردم که سندی ارزنده برای این قوم است.

تعالی الله نه غارست این جهانی‌ست
زمین او ز رفعت آسمانی‌ست

عقاب آسمان را گر تواند
که اینجا پر زند خوش آشیانی‌ست

به هر برجی در آن از روح قدسی
خجسته کوکبی صاحب‌قرانی‌ست

ز خدّام درِ این آستانست
اگر آن آسمان را پاسبانی‌ست

ز انوار تجلّی در فضایش
ببینی هر کجا راز نهانی‌ست

تو گویی گوهر خورشید و مه را
به هر سنگ اندر او فرخنده کانی‌ست

معاذ الله تو و مدحش فصیحی
گرفتم آن که هر مویت زبانی‌ست

به جمعی اندر آن مجلس گرفتم
که از اخلاص هر موشان جهانی‌ست

همه صحرانشین و شهرزادند
وفا را طبع ایشان ترجمانی‌ست

لقب جمشیدی و جمشیدفطرت
بنامیزد چه فرّخ دودمانی‌ست

چو دیگ قدرشان در جوش آید
فلک آنجا کلوخ دیگدانی‌ست

خداشان دایماً فرخنده داراد
ازین فرخنده منزل تا نشانی‌ست
Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

18 Feb, 19:14

223

أتحنَّفُ ما دمتُ حیًا منهجًا
في الفقه والعقیدة والبرهان

بأبي حنیفة أقتدي وبصاحبیه
لا کالعبوس الجاهل العمیان

بل أتبع بدلائل متبصرًا
في ضوء ما في السنة والقرآن

وأحب أیضًا مالکا والشافعي
والأحمد بن الحنبل الشیبانی

أتجَنَّـبُ من رذلة البدعات
أتمسَّکُ بالشرع والفرقان

القائل: د. الفقيهي الهروي