أحدث المنشورات من Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی (@faqihiherawi) على Telegram

منشورات Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی على Telegram

Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی
فضل الرحمن فقیهی هروی، دکتورای ادبیات فارسی، دکتورای فقه و اصول فقه، استاد دانشگاه هرات، نویسنده و پژوهش‌گر علوم اسلامی.
1,621 مشترك
688 صورة
56 فيديو
آخر تحديث 06.03.2025 14:20

قنوات مشابهة

🧕زن| ZAN
5,391 مشترك

أحدث المحتوى الذي تم مشاركته بواسطة Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی على Telegram

Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

05 Mar, 17:22

109

خطااندیشی در آیینۀ هریوا
نوشتۀ: د. فقیهی هروی

گفتی که خسیس‌اند همه اهل هریوا
این فکر خسیس است، نه این مردم دانا

شاید که دمی چهرۀ افکار خودت را
دیدستی در این آیینۀ پاک هریوا

این فکر خطا بود و این دید خطا بود
ای کاش تو را بود دل و فکرت بینا

هرات شهر اولیاء الله و سرزمین بزرگان دانش و معنویت است. هرات آیینۀ حقیقت‌نمایی است که با نور کرامت بزرگانش، هیولای خبایای دل‌های ناپاک و تمثال نهان‌های ضمایر بی‌ادراک را با تصویری از سخن و بیان خودشان، برای همگان، آیینه‌داری می‌کند. بدین اساس، آنان‌که هرات و هراتیان را به خساست طبایع و رذالت خصایل، توصیف می‌نمایند، در حقیقت چهرۀ طبع منحوس و صورت خصایل منکوس خود را در آیینۀ هریوا دیده‌اند و بیان کرده‌اند. پس آنچه از خساست طبع، بیان داشتند، توصیف خبایای قلب خویشتن کرده‌اند؛ و آنچه به هریوای بزرگ نسبت داده‌اند، تبیین خصایل خود در انجمن داشته‌اند!!
اهل هرات خسیس نیستند و هرات سرزمینی است که مهمان‌پذیری‌اش از اهالی مناطق دور و نزدیک را با قلبی گشاده در همه عصرها و در بسا حوزه‌ها به اثبات رسانده است.
هرات یا همان هریوای بزرگ، نه تنها در جوان‌مردی و پذیرایی مادی- که بسی بی‌ارزش است و تنها اسیران وادی خورد و خواب در بند آن هستند- دست بالا داشته است، بلکه مهمان‌پذیرِ حوزه‌های گوناگون دانش و تمدن و فرهنگ و معنویت بوده است. این سرزمین سترگ، مهمان‌پذیر شخصیت‌های بزرگی بوده و دانش‌مردانی را در آغوش خود پرورده که مایۀ افتخار نه تنها جهان اسلام، بلکه جهان انسانیت شده‌اند.
هرات در آوان ظهور خورشید تابناک اسلام، مهمان‌پذیر خانوادۀ شریفی از سلالۀ ابوایوب انصاری، صاحب رحل رسول الله صلی الله علیه وسلم گردید که با مهمان‌داری از آن سلالۀ پاکیزه، پیر هرات شیخ الاسلام خواجه عبدالله انصاری را در آغوش خود پرورد و به جهانیان تقدیم داشت؛ شخصیتی را که با مناجات‌های سوزناکش، شعله در خرمن سوختگان عالم زد، با منازل خویش، نوابغ تألیف و تصنیف عرب را ریزه‌خوار خوان تزکیه و احسان ساخت و با صدمیدان خود، عارفان عجم را مرهون دانش و عرفان گردانید.
هرات در قرن چهارم و پنجم، مهمان‌پذیر خانواده‌های عزیز و سترگ سیستان بود که با مهمان‌داری از آنان، توانست یحیی بن عمار سجستانی، معروف به خواجه غلطان ولی، و خواجه محمد بن فضل طاقی سجستانی را در دامان خود پرورش دهد که هر دو مأمن فضل و دانش و مرجع اهل معرفت و بینش بودند.
هرات در قرن شش هجری از خانوادۀ بزرگ و نام‌دار خطیب ری مهمان‌پذیری کرد و توانست، بزرگ‌مرد دانش و تمدن، امام فخرالدین رازی هروی را در دامان خود پرورش دهد، شخصیتی را که نه تنها جهان اسلام، بلکه جهان بشریت را به نور دانش خود روشنگری نمود.
هرات در قرن هشتم و نهم هجری، مهمان‌پذیر خانواده‌های بزرگی از کاشغر و تفتازان تا جام و بیهق و سیستان بود. این شهر بزرگ با مهمان‌نوازی از آن خانواده‌ها توانست، علامۀ بزرگ تفتازانی، مولانا جامی هروی، واعظ کاشفی و معین الدین معینی فراهی هروی معروف به ملا مسکین را در دامان پرمهر و مهمان‌نوازش تربیت کند و به جامعۀ دانش و معرفت تقدیم نماید. شخصیت‌هایی که از خوان این سرزمین مهرانگیز، استفاده بردند و الوان رنگارنگی از معنویت و دانش و تمدن را برای جامعۀ انسانی به ارمغان آوردند.
هرات این شهر بزرگ و باستانی و این خطۀ سترگ آرمانی، همین اکنون نیز در تمام سرزمین خراسان قدیم یا افغانستان امروز، جایگاه برتر، منزلت والاتر، شکوه عالی و مفاخر متعالی دارد. همه اصحاب دانش و ارباب بینش به سرافرازی این سرزمین اقرار دارند و به مهمان‌نوازی این شهر اعتراف می‌دارند. خسیسی باید که قدر و منزلت این خطۀ دانش‌پرور را نداند و بی‌هنری باید که جایگاه این سرزمین هنر را نشناسد:
قدر این مهد تعالی را نداند سفلگان
قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری
Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

04 Mar, 07:32

1,271

نماز تراویح از جملۀ عبادات ارزش‌مند ماه مبارک رمضان است و از عباداتی است که ادای آن سنت است و برکات و فیوضات زیادی را شامل حال مؤمنان می‌گرداند.
حکم نماز تراویح در بالاترین وجه خود، سنت است ولی وحدت و همدلی و اخوت ایمانی، میان امت اسلامی، از فرایض است. بنابراین، اختلاف نزاع و کش‌مکش میان امت اسلامی بر سر تعداد رکعات این نماز، ناروا و گناه است.
دیده می‌شود که برخی برادران در این زمینه، آگاهانه یا ناآگاهانه اختلاف نزاع را به وجود می‌آورند و دامن می‌زنند. نگارنده مدتی پیش به منظور حل اختلاف و اثبات اینکه این موضوع، نیاز به اختلاف نزاع ندارد، رسالۀ «تنویر المصابیح فی تبیین رکعات التراویح» را نگاشته است. به امید اینکه این رساله در رفع و دفع اختلاف نزاع، کمکی کرده باشد.
Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

04 Mar, 03:50

358

#قدس
تجمع نمازگزاران پس از نماز تروایح در مسجد مبارک الاقصی
Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

02 Mar, 02:41

377

فرق میان نقد علمی و دشنام و ناسزاگویی به علمای امت اسلامی؟!
(آیا امام ابن ابی العز حنفی- نعوذ بالله- منافق بوده است؟)
نوشتۀ: د. فقیهی هروی

نقد دیدگاه‌های علمی هرکسی، کاری ستوده است؛ به شرط آنکه شخص ناقد، جایگاه علمی لازم را داشته باشد و از سویی هدفش، تصحیح یک دیدگاه علمی باشد؛ نه توهین و تخریب شخصیت‌ها. این همان نقد سالم است، که کاری است ستوده و نمونه‌های زیادی از آن در کتب اهل علم و انصاف، قابل مطالعه است. ابن قیم رحمه الله، وقتی سخن شیخ الاسلام ابو اسماعیل عبدالله انصاری هروی رحمه الله را در شرح «منازل السائرین» نقد می‌کند، می‌فرماید: «شيخ الإسلام حبيب إلينا؛ والحق أحب إلينا منه= شیخ الاسلام نزد ما دوست‌داشتنی است؛ اما حق نسبت به وی در نزد ما دوست‌داشتنی‌تر است» [مدارج السالكين: 2/ 38]. او بدین گونه در هنگام نقد دیدگاه شیخ الاسلام انصاری با حرمت زاید الوصفی از وی یاد می‌کند و او را به لقب شیخ الاسلام یاد می‌نماید.
در این برابر اما هرگاه شخص نگارنده و یا گوینده، هدفش توهین شخصیت‌ها و تخریب آثار علمی باشد، کاری ندارد؛ جز اینکه در پی عیب‌جویی اهل علم می‌برآید؛ به دروغ‌گویی و جعل‌کاری دست می‌زند؛ تهمت می‌بندد و افترا می‌کند، دشنام می‌دهد و لعنت می‌نماید، علمای دین را توهین و تحقیر می‌کند و می‌کوشد آثار علمی ارزنده و معتبر شان را در نگاه اهل مطالعه، زشت و مشبوه جلوه دهد. چنین نوشته‌هایی جز خسارت دنیا و آخرت برای صاحبش، چیزی را به ارمغان نخواهد آورد. چون هدف نویسنده، تصحیح مطلب یا موضوع علمی نیست؛ بلکه هدفش تخریب شخصیت‌ها و آثار علمی و لعن و توهین اهل علم است. نوشته و مطلبی که به هدف تخریب شخصیت‌ها و به منظور توهین اهل علم انجام شود، گناه بزرگی است که مستلزم، دورشدن نگارنده‌اش از رحمت پروردگار خواهد بود. صاحب چنین نوشته‌هایی در حقیقت مصداق این سخن رسول گرامی اسلام است که فرمودند:
«مَنْ طَلَبَ العِلْمَ لِيُجَارِيَ بِهِ العُلَمَاءَ أَوْ لِيُمَارِيَ بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ يَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَيْهِ أَدْخَلَهُ اللَّهُ النَّارَ» [سنن الترمذی: 5/ 32].
(هرکه علم را بجوید تا با آن با علما درگیر شود، یا با نابخردان مجادله نماید، یا روی مردم را به سوی خود جلب کند، الله وی را به آتش دوزخ وارد می‌سازد).
توهين و بدگویی و غیبت مردگان به طور عام، کاری است زشت که رسول الله صلی الله علیه وسلم، به طور صریح از آن نهی نمودند؛ آنجا که فرمودند:
«لاَ تَسُبُّوا الأَمْوَاتَ، فَإِنَّهُمْ قَدْ أَفْضَوْا إِلَى مَا قَدَّمُوا= مردگان را دشنام ندهید؛ چه آنان به آنچه پیش انجام دادند رسیدند» [صحيح البخاري 2/ 104].
حال وقتی بدگویی مردگان عادی، چنین نهی شده باشد، غیبت و توهین علمای بزرگ عالم اسلام، چه قدر شناعت دارد؟!
امام ذهبی می‌گوید، سخنی که لعنت و بدگویی مردگان را احتوا کند، گناهی بزرگ‌تر از لعنت و دشنام به زندگان است...» [المنتقى من منهاج الاعتدال ص: 291]. این بدان سبب است، که معذرت خواهی از زندگان در دنیا ممکن است؛ امام معذرت خواهی از مردگان در دنیا، ممکن نیست و جزا و کیفر اخروی آن متوجه دشنام‌دهنده خواهد بود.
به سلسلۀ عیب‌جویی‌های دروغین، تهمت‌های ناروا و جعل‌کاری‌های نابجایی که برخی افشا گردید و عاملان آن با سکوت جاهلانه، بی‌پاسخ ماندند، اینک باز یکی از کاربران نادان و معروف الحال صفحات مجازی، در یک نوشته‌اش، بر دانشمند بزرگ عالم اسلام، «امام ابن ابی‌العز حنفی» توهین و تحقیر روا می‌دارد و با نهایت گستاخی وی را علنا به نفاق و منافقت، متهم می‌سازد.
مسلّمًا نفاق و منافقت، مفهومی است که نسبت به کفر و شرک، مصداق زشت‌تری دارد؛ چه منافق در نزد الله متعال از کافر و مشرک هم جایگاه بدتری را داراست. حال چه گونه یک انسان مؤمن واقعی، یکی از علمای معروف جهان اسلام را که همه امت اسلامی از آثار علمی او مستفید می‌شوند، به نفاق متهم می‌دارد و مورد هتک حرمت قرار می‌دهد؟!
آیا علم به نفاق و منافقت علمای امت به این شخص- نعوذ بالله- وحی آمده است؟!
آیا این شخص علم غیب دارد؟ و این علم غیب را از کجا دریافته است؟!
حقیقت این است که این همه توهین به اهل علم و علمای اعلام امت اسلامی، از خباثت باطنی این افراد سرچشمه می‌گیرد که به اثر نهادینه شدن دو عنصر شبهه و تعصُّب در خبایای قلوب آنان، شکل می‌گیرد و با شیطنت و تلبیس بر صفحات اجتماعی، نشر و پخش می‌شود. متأسفانه بیماری شبهه، که این طیف سراپا تهمت و دغل، بدان گرفتاراند، از بیماری شهوت زشت‌تر و خطرناک‌تر است و کم‌تر قابل معالجه است.
Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

02 Mar, 02:41

440

آری، اهل تحقیق و از جمله امام ابن ابی‌العز حنفی رحمه الله [شرح الطحاوية ص: 187] گفته‌اند که امراض قلوب، دو گونه‌اند: مرض شهوت و مرض شبهه. شخص بیمار گرفتار به مرض شهوت، می‌داند که در زشتی و پلشتی فرو رفته است؛ لذا به توبه و شفایابی وی امیدواری وجود دارد. اما مرض شبهه، شفایی ندارد و دیده می‌شود شخص باورمند به شبهات، با عقیدۀ نابجا به حقانیت آن‌ها در گودال باورهای شبهه‌اندود، دوام‌دار فرو می‌رود و نجاتی ندارد؛ مگر اینکه الله او را به رحمت خود دریابد و هدایت فرماید.
خوب می‌دانیم و ثابت است که جایگاه علمای بزرگی، چون امام ابن ابی‌العز حنفی و امثال وی، با طعن طاعنان و توهین جاهلان، کاستی نمی‌پذیرد و مخدوش نمی‌شود؛ اما هدف این نوشته آن است که اهل مطالعه و تحقیق، آگاه شوند و فریب خزعبلات و نوشته‌های دروغین چنین انسان‌های دشنام‌پیشه و تهمت‌گر را نخورند؛ بلکه بدانند که اتهامات دروغین و تهمت‌های ناروای اینان قابل خوانش و پذیرش نیست، جز تهمت و توهین و جز کذب و بهتان، محتوایی ندارد، جز به سوی شبهات، فراخوانی نمی‌کند و جز دعوت به بدعات، پیامی ندارد.
اهل علم گفته‌اند که زبان خویش را از غیبت نگاه دارید؛ به‌ویژه غیبت و بدگویی علماء و بزرگواران امت اسلامی؛ زیرا گوشت علمای امت مسموم است و سنت الهی در بارۀ کسانی که به بدگویی علمای امت، فرو می‌روند، این است که آنان را قبل از مرگ، به مردن قلب دچار می‌سازد.
بارالها! قلب ما را به نور علم و انصاف منور بگردان و زبان ما را از بدگویی اهل علم، نگاه دار!
«رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ» [الحشر: 10].
Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

28 Feb, 17:44

296

در فضیلت عیب پوشی
یکی از عادات ناپسند، برملا ساختن عیب برادر مسلمان است. اما در این برابر، کسی که عیب برادر مسلمانی را بپوشاند و آبرویش را نریزاند، الله متعال عیبهای او را در دنیا و آخرت می‌پوشاند و او را مورد مغفرت خویش قرار می‌دهد.
رسول گرامی اسلام در ضمن حدیث ضحیحی فرمودند:
«...وَمَنْ سَتَرَ مُسْلِمًا، سَتَرَهُ اللهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ...» [صحيح مسلم 4/ 2074]
(هرکه[عیب] مسلمانی را بپوشاند، الله[عیبش را] در دنیا و آخرت می‌پوشاند).
Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

28 Feb, 09:54

335

دروغ‌گویان حافظه ندارند!؟
(افشای دو دروغ شاخ‌دارِ اعتزال‌اندیشان)

دروغ آدمی را کند شرم‌سار
دروغ آدمی را کند بی‌وقار
ضرب المثل معروفی است که «دروغ‌گوی حافظه ندارد». این خصوصیت در نوشته‌های جعل‌کاران معاصر که در پی اختلاف‌انگیزی و تفرقه‌افکنی میان امت اسلامی هستند، به خوبی مشاهده می‌شود و هر روز آشکار می‌گردد.
دیده می‌شود یکی از این دروغ‌گویان بی‌حافظه، وقتی می‌خواهد بر ابن تیمیه رحمه الله خُرده بگیرد و او را به انحراف متهم بدارد، ادعا می‌کند که «سبب انحراف ابن تیمیه، این است که کتاب‌های محمد بن عبد الوهاب را زیاد خوانده است».
وی از کم‌حافظه‌گی فراموش کرده، که ابن تيميه رحمه الله در قرن هشتم هجری زندگی داشته و متوفای سال 728هجری است. اما محمد بن عبد الوهاب رحمه الله در قرن دوازدهم هجری زندگی می‌کرده و متوفای 1206 هجری است.
این آدم بی‌سواد و کم حافظه ندانسته که ابن تیمیه رحمه الله، پنج قرن پیش از محمد بن عبد الوهاب می‌زیسته است، لذا چه گونه تصور می‌شود که وی کتاب‌های محمد بن عبد الوهاب را مطالعه کرده باشد؟!
یکی دیگر از افراد معروف به اختلاف‌انگیزی و تفرقه‌افکنی در میان امت اسلامی، امام ابن ابی‌العز حنفی را که در همه آثارش و در همه تذکره‌ها به نام «ابن ابی العز الحنفی» معروف می‌باشد و ثبت شده است، به نام «ابن ابی العز سلفی» نام می‌گذارد. بدین طریق می‌خواهد ذهنیت مسلمانان، به‌ویژه جامعۀ مسلمانان حنفی را نسبت به آن عالم نامدار و تألیفات او به شکوک و شبهات مواجه گرداند.
این شخص با توطئه‌گری و دروغ‌گویی با وجود آنکه دروغ‌هایش باربار افشا شده، باز هم با دست و پاچه‌گی تمام، فراموش کرده یا خود را به فراموشی انداخته و از این چشم پوشی می‌کند که حرکت سلفیت به مفهوم امروزی و نام‌یافتن فرقه‌یی از مسلمانان بدین نام، در دورۀ معاصر صورت گرفته و در زمان حیات «ابن ابی العز الحنفی» وجود نداشته است.
از سوی دیگر همچنان که ابن ابی العز رحمه الله چند قرن پیش از پیدایش سلفیت معاصر و نامیده شدن بدین نام، می‌زیسته، وی خود را حنفی می‌نامیده و اهل تحقیق نیز وی را حنفی ثبت کرده‌اند. خیرالدین زرکلی در «الاعلام» از وی چنین نام گرفته است: «ابن أبي العز (731 - 792 هـ = 1331 - 1390 م) علي بن علي بن محمد بن أبي العز، الحنفي الدمشقي» [الأعلام للزركلي 4/ 313].
باید تبیین شود که اصطلاح «سلف» و «سلفیت» دو مفهوم دارد: یکی عام و دیگری خاص که در زیر به بیان هرکدام به گونۀ کوتاه پرداخته می‌شود:

1. اصطلاح «سلف» پیروی از سلف به معنای عام

اصطلاح «سلف» به طور عام، معنای پیشینیان امت اسلامی یعنی اهل خیر القرون را می‌رساند. به عبارت دیگر، اصطلاح «متابعت از سلف» به معنای پیروی از «صحابه و تابعین و اتباع شان» است. این اصطلاح، مفهومی است که همه بزرگان اهل علم اعم از بزرگان ائمۀ مذاهب اربعه و دیگر اهل اجتهاد بر آن تأکید کردند. به دلیل آنکه اهل خیر القرون، به شهادت قرآن و سنت نبوی، بهترین مردم بعد از پیامبر اسلام بودند. لذا پیروی از آنان در عمل و در فهم نصوص دینی، همواره مورد تأیید و تأکید همه اهل اجتهاد بلکه همه اهل سنت و جماعت بوده است. تنها گروه‌های اهل بدعت از این روش و منهج، تخلف می‌ورزند. اعتزال‌اندیشان امروزی نیز، از پیروی سلف صالح، تبرّا می‌جویند و به دامان خردگرایی اعتزالی پناه می‌جویند. بلکه پیروی از سلف صالح (صحابه، تابعین، اتباع تابعین) را به دروغ و بهتان، مایۀ تکفیر و افراط‌گرایی برمی‌شمارند.
ملاحظه می‌شود که در تمام ادوار تاریخ پیش از امام ابن ابی العز حنفی و در زمان حیات وی و نیز بعد از وفات وی تا قرون معاصر، گروهی به نام سلفی وجود نداشته تا وی به آنان منسوب باشد و حالا کسی بیاید، وی را «ابن ابی العز سلفی» بگوید و نام بگذارد.

2. اصطلاح «سلف» و «سلفیت» به معنای خاص امروزی
Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

28 Feb, 09:54

358

اما اصطلاح «سلفیت» یا حرکت «سلفیت معاصر» به معنای امروزی، کتلۀ از مسلمانان‌اند که بدین نام نامیده می‌شوند و خود را با افتخار به این نام می‌نامند. این حرکت به دلیل فعالیت‌های مهم و متبارز در شبه جزیرۀ عربستان به شیخ محمد بن عبدالوهاب منسوب است که با همیاری حاکمان سیاسی آن سرزمین، رشد یافت و قوت گرفت.
امروزه، وقتی نام یا اصطلاح «سلفی» بر کسی اطلاق می‌شود، همین معنای دومی و وابسته بودن به منهج شیخ محمد بن عبد الوهاب در ذهن متبادر می‌شود. بدین اساس، سلفی نامیدن امام ابن ابی العز حنفی، در حقیقت، نسبت دادن وی به شیخ محمد بن عبد الوهاب، و به حرکت سلفیت معاصر امروزی است. لذا ثابت می‌شود که چنین نسبتی، دروغی برملا و جعل‌کاری مرموز، ولی آشکار است. چه امام ابن ابی العز، پیش از محمد بن عبدالوهاب و پیش از پیدایش سلفیت می‌زیسته است.
چه گونه می‌تواند کسی امام ابن ابی العز حنفی، را به «حرکت سلفیت معاصر» نسبت دهد و «سلفی» بنامد و چه گونه ممکن است، کسی وی را به «شیخ محمد بن عبدالوهاب است» منسوب بدارد؟! در حالی که ابن ابی العز حنفی در قرن هشتم زندگی می‌کرده و متوفای 792 هجری است و شیخ محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم می‌زیسته و متوفای 1206 هجری بوده است؟! یعنی که امام ابن ابی العز حنفی، چهار قرن پیش از شیخ محمد بن عبدالوهاب و چهارصد سال قبل از پیدایش سلفیت معاصر، می‌زیسته است!!

نتیجۀ سخن اینکه، دروغ‌گویان حافظه ندارند و جعل‌کاران معاصر با دروغ گفتن‌ها و توطئه‌های دروغین در پی آن هستند که اذهان امت اسلامی را پریشان گردانند و نسبت به بزرگان امت اسلامی و اهل علم، بی اعتماد سازند. نسبت خوانش و مطالعۀ آثار شیخ محمد بن عبدالوهاب به ابن تیمیه رحمه الله، و سلفی نامیدن امام ابن ابی العز حنفی، دو دروغ برملا از این توطئه‌ها و جعل‌کاری‌های دروغین است که تبیین شد.
این جعل‌کاران دروغ‌گوی همیشه در پی توطئه هستند و چنین دروغ‌های شاخ‌داری را همیشه تحویل جامعه می‌دهند. چنانچه اختلاف‌انگیزترین چهرۀ شان در نوشته‌یی، شیخ مولانا نوراحمد اسلام‌جار حنفی را متأثر از وهابیت و موافق با اصول محمد بن عبدالوهاب معرفی کرده بود و در نوشتۀ دیگرش، شیخ مولانا عبدالقاهر را نیز، ترویج دهندۀ وهابیت و خارج از مذهب حنفی، معرفی داشته بود.
این‌ها نمونه‌هایی از دروغ‌پردازی‌های اختلاف انگیزی بود که خدمت اهل مطالعه تبیین شد، تا جوانان امت اسلامی، فریب دروغ‌ها و توطئه‌های این جعل‌کاران معاصر را نخورند، به نوشته‌های جعلکاری شدۀ آنان اعتماد ننمایند؛ بلکه در مسیر وحدت امت اسلامی بر محور قرآن کریم و سنت نبوی، مطابق فهم سلف صالح گام بردارند.
پیروی از سلف صالح، یعنی صحابه و تابعین و اتباع شان، امری است که همه اهل علم برآن تأکید داشتند و امام بزرگوار مان، امام ابوحنیفه رحمه الله، یکی از این پیشگامان و بزرگان سلف امت اسلامی می‌باشد. چه وی از تابعین است و خود نیز بر التزام کتاب الله و سنت نبوی، مطابق منهج صحابه تأکید فراوان داشته است.
Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

26 Feb, 18:56

1,151

کوکب الطاف

(به استقبال از ماه رمضان المبارک)

مژده کز بارگه دوست صفا می‌آید
شاهد نورصفا در همه جا می‌آید

در بهار کرمش فضل و رضا می روید
وز حریم حرمش جود وسخا می‌آید

خبر فتح درِ رحمت محبوب کریم
به قبال أمل شاه و گدا می‌آید

بر وجود همۀ شب زده‌ها هر دل شب
تابش کوکب الطاف و عطا می‌آید

بهر کسب کرمی در صف عُشّاق زمین
ارض را قاطبۀ ارض و سما می‌آید

بر ضمیر عطش تشنه‌لبان ره نور
راحت ناب و می نور و ضیا می‌آید

لالۀ فیض به ویرانۀ خاکینه سرشت
ز چمن‌خانۀ فیّاض بقا می‌آید

نظردوست شفابخش مریضان دل است
سوی گیتی همه‌جاگیر شفا می‌آید

خیمۀ رأفت واحسان عزیز دو جهان
بر فراز سر اخوان جفا می‌آید

گرۀ زلف گنه را به ریاضیات وجود
شانۀ عاطفه‌یی عقده‌گشا می‌آید

بشتابید به روضات جنان مشتاقان
که از آن نغمۀ توحید فرا می‌آید

مرغ آمین شود بال‌کش مرکز چرخ
به سراغ حرم دام دعا می‌آید

آفتاب کرم وعفو شود نورفزا
چشم‌پوشی ز خطاکاری ما می‌آید

به سراپردۀ دل شوق قدوم آوردم
که زنای غزلم شور و نوا می‌آید

«فقیهی هروی»
Dr. Faqihi Herawi- د. فقیهی هروی

26 Feb, 18:35

203

حال شاید این سؤال وارد آید که آنچه گفته آمد، ادعای خود ابن ابی العز است، اما واقعیت عقیده و منهج بیان و تألیف او چه گونه است؟ آیا او واقعا، روش سلف (صحابه و تابعین و اتباع شان به شمول امام ابوحنیفه و یارانش) را در پیش گرفته و مطابق ایشان باور و عقیده دارد، یا اینکه مطابق ادعای مخالفانش از روش سلف امت و به‌ویژه از روش امام و یارانش تخلف کرده است؟

نگاه دقیق و محققانه به محتوای «شرح العقیدة الطحاویة» تألیف ابن ابی العز حنفی و آثار بجامانده از امام ابوحنیفه رحمه الله و یارانش، برای شخص منصف و غیر مغرض، ثابت می‌سازد که این کتاب، قوی‌ترین و مستندترین شرحی است که بر عقیدۀ امام طحاوی، مطابق با منهج خود امام طحاوی، و برابر با منهج ائمۀ بزرگ حنفی یعنی امام ابوحنیفه، امام ابویوسف و امام محمد بن حسن شیبانی رحمهم الله نوشته شده است. چه نگارندۀ آن مطابق دیدگاه اهل تحقیق، حنفی بوده و بدین نام خود خویشتن را می‌نامیده است.
به عبارت دیگر، هرگاه عالمی محقق، محتوای رساله‌های «الفقه الاکبر»، «الفقه الابسط»، «کتاب الوصیة»، «العالم والمتعلم»، «رسالۀ امام به عثمان البتّی» عالم بصره را که از امام ابوحنیفه رحمه الله در باب اصول دین، به میراث مانده و نیز اقوال و دیدگاه‌های احیانًا منقول از امام و یارانش در باب مسائل اعتقادی در کتب فقه مذهب حنفی را به دقت بنگرد، و با دیدۀ انصاف و عاری از غرض، با آنچه در «شرح العقیدة الطحاویة» نوشتۀ ابن ابی العز، در شرح سخنان امام طحاوی آمده است مقایسه نماید، بدون شک نتیجه خواهد گرفت، که نظریات ابن ابی العز حنفی، به پیمانۀ بالایی با دیدگاه‌های امام ابوحنیفه، امام ابویوسف و امام محمد شیبانی رحمهم الله، برابر و یکسان است. انسان محقق و منصف، بدون شک حکم خواهد کرد که دیدگاه‌های مطرح شده در این شرح، نزدیک‌ترین نظریات به آراء و اقوال امام ابوحنیفه و یاران او می‌باشد.

نگارندۀ این سطور می‌داند و اعتراف می‌دارد و نیز هر شخص منصف، باید اقرار و اعتراف نماید که منهج و دیدگاه‌های ابن ابی العز حنفی در شرح عقیدۀ طحاوی، با نظریات و دیدگاه‌های مطرح شده در آثار متکلمان منسوب به مذهب حنفی متفاوت است. به طور مثال اگر، آثار کلامیی چون: التوحید و سایر آثار ابومنصور ماتریدی، شرح فقه اکبر ابواللیث سمرقندی (مشکوک بین او و ماتریدی)، شرح عقاید نسفی، شرح مواقف و شرح مقاصد سعد الدین تفتازانی، المسایرۀ ابن همام، اصول الدین جمال الدين احمد غزنوي حنفی و امثال این‌ها را با شرح ابن ابی العز بر عقیدۀ امام طحاوی مقایسه نماییم، تفاوت زیادی در منهج و نظریات مطرح شده به چشم می‌خورد. اما منصفان اهل تحقیق می‌دانند، که با وجود چنین تفاوت‌هایی، نمی‌توان حکم کرد بر اینکه ابن ابی العز از منهج مذهب حنفی و دیدگاه ائمۀ این مذهب بزرگ، تخلف ورزیده است. بلکه قضیه برعکس است و با صراحت لهجه می‌توان گفت، منهج و دیدگاه‌های ابن ابی‌العز حنفی، بارها نسبت به دیدگاه‌ها و منهج متکلمان منسوب به مذهب حنفی، نزدیک‌تر به منهج و دیدگاه‌های عقیدتی امام ابوحنیفه و یارانش می‌باشد.

وقتی متن رساله‌های بجا‌مانده از امام ابوحنیفه رحمه الله در باب عقاید اسلامی را از نظر بگذرانیم، می‌بینیم که محتوای آن‌ها به مفاهیم نصوص آیات و احادیث نبوی بسیار نزدیک است؛ حتی متن برخی از این رساله‌ها (همانند الفقه الابسط، العالم والمتعلم و رسالۀ امام به عثمان البتّی) به آیاتی از کتاب الله و روایاتی از احادیث نبوی، آراسته است و بدان‌ها تمسک و استدلال جسته شده است. این در حالی است که در آثار متکلمان مذکور منسوب به مذهب حنفی، به ویژه در بخش توحید و مباحث اسماء و صفات الله، بسیار کم به آیات و احادیث، تمسک جسته شده و بیشتر و وافرتر به دامان فلاسفه آویخته شده‌اند و استدلال‌های آنان، منهج فلاسفه و منطق یونان را پیموده است. بنابراین به صراحت و قاطعیت می‌توان حکم کرد، که شرح ابن ابی العز حنفی بر عقیدۀ امام طحاوی، که مستدل با آیات قرآنی و احادیث نبوی است، به روش و منهج امام ابوحنیفه رحمه الله بسیار نزدیک است؛ برعکس روش و منهج متکلمان منسوب به مذهب حنفی، که روش و منهجی متفاوت و دور از منهج امام رحمه الله را اختیار کردند و مسیر دیگری را پیمودند.

اگر به دیدۀ انصاف بنگریم، هرگاه از ضعف روایات در شروح فقه اکبر مثل «نور الظلم» و ابو المنتهي» بگذریم، می‌توانیم حکم کنیم که منهج به کار رفته در این شروح کوچک نیز، نسبت به روش متکلمان مذکور در آثار شان، به منهج امام رحمه الله نزدیک‌تر و برابرتر است.

روش و منهج برخی متکلمان منسوب به مذهب حنفی مثل علامه تفتازانی رحمه الله، در مواردی به حدی از منهج امام ابوحنیفه به حاشیه و دور رفته است، که گاهی برخی تذکره نگاران، وی را حنفی ندانسته‌اند و شافعی و اشعری برشمردند.