Latest Posts from بازسازی گفتمان دینی (@drbehrouzmoradi) on Telegram

بازسازی گفتمان دینی Telegram Posts

بازسازی گفتمان دینی
@Behrouz_Moradi44
دکتر بهروز مرادی؛ فارغ‌التحصیل جامعه‌شناسی دين و فرهنگ از دانشگاه‌های هلند، قرآن‌پژوه، نویسنده، دین‌پژوه، شاعر، مترجم، پژوهشگر اجتماعی و مطالعات شهری
2,557 Subscribers
150 Photos
98 Videos
Last Updated 12.03.2025 10:33

Similar Channels

تفکر
14,399 Subscribers
ذوالنون
2,216 Subscribers

The latest content shared by بازسازی گفتمان دینی on Telegram

بازسازی گفتمان دینی

18 Feb, 07:54

1,503

«مسلمانی»

🖍بهروز مرادی

به این‌ پرسش‌ها که مسلمانی چیست و مسلمان کیست، پاسخ‌های مختلف و متنوعی داده‌اند.
نگارنده‌ی این مکتوب به‌خوبی به دشواری ارائه‌ی پاسخی شامل به این پرسش‌ها برپایه‌ی مؤلفه‌های باطنی واقف است.
اگرچه قرآن، مسلمانی را بر معیارهایی همچون تقوا، ایمان، راستگویی، پاکیزگی نفس، بندگی خدا، تسلیم‌بودگی و.... استوار می‌سازد، اما رصد محتوای مسلمانی و قضاوت در مورد این شاخص‌ها در افراد کار ساده‌ای نیست و به‌همین خاطر است که داوریِ دقیق در خصوص این معیارها در درون هر فرد به روز رستاخیز موکول گردیده است، هرچند که تجلیات عینی و رفتاری این معیارها تاحدی قابل سنجش می‌باشند.

اما نویسنده‌ی این نوشته مایل است در راستی‌آزماییِ مسلمانی، در کنار معیارهای باطنی، از یک معیار بیرونی بهره ببرد که دارای تجلی رفتاری است. این معیار که "میزان صلح‌گرایی انسان" است، ره‌آورد کالبدشکافی ریشه‌ی "اسلام" می‌باشد.
ریشه‌ی کلمه‌ی اسلام؛ "سَلَمَ" است و ازجمله به معنی "صلح".
ریشه‌ی کلمه‌ی اسلام که هم بر سلامت در همه‌ی ابعاد انسانی دلالت دارد، هم بر تسلیم در برابر خداوند و هم بر صلح، راه را برای داوری در خصوص میزان مسلمانی هموار می‌سازد.
جان کلام این است که مسلمان آن کسی است که با همه‌ی مخلوقات جهان در صلح است.
اما برکشیدنِ خود بر مقام صلح با جهانِ پیرامون هرگز میسر نمی‌شود، مگر آن‌که آدمی از درون با خویشتنِ خویش در صلح باشد. صلح با خویشتن؛ ترجمانِ حل تضادهای درونی، چاره‌کردن تنش‌های روانی و مدیریت و مهار بحران‌های وجودی است. این همان انتقال توحید از بیرون به درون آدمی است که با خودسازی و خودپالایی و پاکسازی نفسانی (تزکیه) ممکن می‌شود. برقراری چنین رابطه‌ای با خود، آدمی را یکپارچه می‌سازد و او را لیاقت آرامش می‌بخشد. چنین کسی است که از ستیزه با خود رهایی یافته و درپی آن، به ستیزه با دیگران و جهان پایان داده و دست‌اندرکار ترویج صلح و تقدیر آبادی انسان و جهان می‌گردد.
این بدین معنی که گفتمان اصلی اسلام در ذات خود بر صلح تبیین گردیده و مسلمان راه خود را در زندگی بر رابطه‌ی مسالمت‌آمیز با خود و دیگران و جهان استوار می‌دارد. آدمی که با دیگران بر موضع ستیزه است و هیجاناتی حاضر و فعال برای درگیری با دیگران دارد و شتابی تیز برای واکنش‌های هیستریک پرخاشگرانه از خود نشان می‌دهد، هنوز نه مسلمانی را درک نموده، نه هنوز شایستگی آرامش را یافته و نه هنوز توحید درون را تجربه نموده است. بحران‌های درونِ چنین فردی حل‌ناشده باقی مانده‌اند و در او تضاد می‌زایند و درون او را متلاطم و زبان او را تیز و گزنده و احساسات او را مدام برانگیخته و حالت مسلط رفتاری او را خصلتی تهاجمی می‌بخشند.

جوامع و نظام‌های اجتماعی و سیاسی نیز چنین‌اند. جنگ‌طلبی آنان نشان از تضادهای به وحدت‌نرسیده‌ی درون آنها دارد و ستیزه‌جویی آنها از وجود بحران‌های عدیده‌ی حل‌ناشده در بخش پنهان وجود آنان حکایت دارد و رفتار پرخاشگرانه و تهاجمی آنها ترجمان همین بحران‌های درون است که اگر آن‌ها چاره نشوند، نظام وجودی‌شان را دچار فروپاشی می‌سازد، چون تنها آن‌چه که با خداوند هم‌جهت و هم‌سوست و به توحید پیوسته است، باقی و پایدار و استوار می‌ماند.

پس انسان‌ها و نظام‌های ستیزه‌جو و جنگ‌طلب هنوز به مرحله‌ی مسلمانی نرسیده‌اند و رفتار نامسالمت‌آمیزِ آنها ترجمانِ بحران‌های درون آنهاست و مسلمانیِ وجودی؛ اکسیر این بحران‌های درونی فردی است، آنچنانکه صلح‌گرایی اکسیر بحران‌های بیرونی است.

٣٠ بهمن ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
بازسازی گفتمان دینی

16 Feb, 11:53

1,235

«در دفاع از آزادی»

🖍بهروز مرادی

شاید نام این مکتوب را بتوان نامه‌ی سرگشاده به آقای دکتر پزشکیان نهاد.

اگر شما فراموش کرده‌اید، اما رأی‌دهندگان به شما فراموش نمی‌کنند، چراکه عموم آن‌ها به شما برای تغییر رأی دادند؛ تغییر همان سنت‌های غیرمردمی و غیرعلوی و غیراسلامی و غیرقرآنیِ پیشین که‌ در فرهنگ حکمرانی این سرزمین نهادینه گردیده‌اند و اعتبار خود را از تکرار خود اخذ نموده‌اند و نه از اصالت و ارزش و حقانیت خود.

قرار بود شما پاسدار قانون اساسی باشید و در اصل ٢٧ آن نیز برگزاری تجمع و راهپیمایی بدون حمل سلاح مجاز شمرده شده است.
در هفته‌ی گذشته اعلام گردید که عده‌ای از انسان‌های آزادی‌خواه و فرهیخته و دلسوز و متعهد به آرمان انسانیت و دیانت، درخواست برگزاری یک تجمع بدون حمل سلاح و حتی بدون سردادن شعار را داده‌اند. اما به کمک نیروهایی که قرار است مدافع حق همه‌ی شهروندان باشند، از برگزاری چنین تجمعی جلوگیری گردید. این درحالی‌است که فحاشان و مرگ‌خواهان آزادانه و بدون نیاز به کسب مجوز هرکجا که بخواهند تجمع می‌کنند و فضای جامعه را از نفرت و کینه و ناسزا و مرگ پر می‌کنند.

چگونه است که وزارت کشور شما نیز جا پای تبعیض‌گرانِ سلف خود گذاشته و راه بر فرهیختگان منتقدِ ظلم بسته و راه را بر مرگ‌خواهان ناسزاگو باز نموده است؟

آیا شما هم به راهیان ظلم و تبعیض پیوسته‌اید و ایران را برای ظالمان می‌خواهيد؟

چگونه است که فحاشان در این مملکت آزادند و فرهیختگان دربند؟

مگر قول ندادید که پیرو علی‌ع باشید و حق مظلوم را از ظالم بستانید؟
پس چرا اجازه می‌دهید سلطه‌ی ظالم بر مظلوم تداوم یابد؟

مگر قرار نبود که در دولت شما فریاد مظلومان سرکوب نشود؟
اینک چرا تنها این فریاد از حلقوم ظالمان است که شنیده می‌شود؟

قرار نبود شما نیز دولتی وارونه تشکیل بدهید.

تا وقت‌تان به پایان نرسیده، استراتژی دولت خود را متناسب با خواسته‌های رأی‌دهندگان به خود تنظیم کنید و نه متناسب‌ با منافع و مصالح صاحبان زر و زور و تزویر.

وقت شما و دولت شما خیلی تنگ است.

٢٨ بهمن ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
بازسازی گفتمان دینی

14 Feb, 06:21

990

سلسله پیام‌هایی از نهج‌البلاغه(٣۵)


«شرح عهدنامه‌ی حضرت علی‌ع
           به جناب مالک اشتر»
                  
     "قسمت پایانی (سی‌ام)"

(بهره‌گیری از میراث بشری و الهی)


👈 استفاده از تجارب حکومت‌های
عادل
👈 بهره‌گیری از میراث مثبت بشری
👈 استفاده از سنت حضرت رسول‌ص
👈 بهره‌گیری از ارزش‌های کتاب خدا
👈 اهمیت قضاوت مردم راجع به
حکومت
👈 آبادکردن کشور توفیقی الهی‌ست



              توسط بهروز مرادی؛
    فارغ‌التحصیل جامعه‌شناسی دین
                    از هلند



                  ٢۶ بهمن ١۴٠٣

🌿@drBehrouzMoradi
بازسازی گفتمان دینی

09 Feb, 15:34

1,604

«دلالان میلیونی و شرّطلبی جمعی»

🖍بهروز مرادی

سرعت پَرکشیدنِ قیمت طلا و ارز آن‌چنان زیاد و نگران‌کننده شده که هر آدم منطقی و معقولی را نیز شوکه می‌کند و قادر است ذهن و روان هر انسان کوه‌صفتی و خانه‌ی آباد هر خانواده‌ی بابنیانی را ویران نماید.

در این میان مشاهدات و شواهد عینی تأیید و اثبات می‌کنند که بسیاری از مردم ایران که از سامان‌یافتن امور ناامید شده‌اند و اعتمادی به بهبود اوضاع ندارند، پول و سرمایه‌ی انباشتی خود را به ارز و طلا تبدیل نموده‌اند تا افزایش وحشت‌آور قیمت‌ها در بازار طلا و ارز آنان را به مالباختگانی فلک‌زده تبدیل نکند.

اگرچه اینان از یک سو خود قربانی آن نظامی هستند که مصالح خصوصی و باندی خود را از منافع عمومی و ملی جدا نموده، اما از سوی دیگر بیم از آن دارند که نوسات و کاهش مدام ارزش پول ملی و افزایش ناگهانی و دیوانه‌کننده‌ی قیمت‌ها در بازار ارز و طلا بنیان مالی‌شان را برکند و آنان را بر خاک مذلّت نشاند. به‌همین‌خاطر ارز و طلاخریدن ميليون‌ها نفر از ایرانیان و انبارکردن آن‌ها در پستوی خانه‌ها کاملاً قابل درک است. اما بااینحال شایسته است به پیامدهای این انباشت طلا و ارز نیز توجه کنیم.

یکی از این پیامدها این است که این ميليون‌ها نفر از مردم در همراهی با کاسبان بازار و سیاسیون دست‌اندرکار به طور مدام در حال دعا برای افزایش قیمت ارز و طلا می‌باشند و در این دعای جمعی با اعضای طبقه‌ی حاکمه و کاسبان تحریم و دستگاه‌های رسمی و غیررسمی و شخصیت‌های حقیقی و حقوقی و عوامل قاچاقچیِ منتفع و سودکننده از افزایش قیمت‌ها در بازار ارزی و طلا همدل و همراه و همکار و هم‌سرنوشت می‌باشند.
اینان که جمعیت‌شان ممکن است به ده‌ها میلیون نفر هم بالغ بشود، اوضاع دهشتناک بازار مالی و طلا را به صورت لحظه‌ای رصد می‌کنند و چه در ذهن و چه بر زبان دعای افزایش قیمت طلا و ارز را مکرر زمزمه می‌کنند. خواست مسکوت قلبی آن‌ها حتی اگر به زبان هم نیاید، همچون دعای کلامی آنان برای افزایش قیمت ارز و طلا تمنای شر جمعی است و اجابت آن به ویرانی هرچه بیشتر ایران و ایرانی می‌انجامد.

واقعیت این است که چنین مردمی با افزایش قیمت‌ها در بازار مالی و ارزی و طلایی، احساسی از خوشحالی وجود آنان را در بر می‌گیرد. غافل از اینکه این جشن شادی بر ویرانه‌های نظام اجتماعی و اقتصادی و معیشتی و خانوادگی این جامعه برگزار می‌شود.

به عنوان یک پژوهشگر دین و قرآن بر این باورم که دعای جمعی ده‌ها ميليون‌ها نفر برای افزایش قیمت ارز و طلا و تکرار ملتمسانه‌ی آن می‌تواند نظام حاکم بر زندگی را به اجابت دعای این ده‌ها میلیون نفر مجاب کند تا آنان برآيند نیروی دعای جمعی و نتیجه‌ی تمنای جمعی خود را در همدستی با نظام ناکارآمد مدیریت جامعه در ورشکستی هرچه بیشتر نظام اجتماعی و فلاکت هرچه بیشتر خود مردم که خودشان نیز جزو همان مردم هستند ببینند. اینان مردمی قربانی‌اند که برای زنده‌ماندن، همدست قاتلان خویش و تخریب‌کنندگان ایران می‌شوند.

بدین‌ترتیب این چند ده میلیون نفر نیز منافع خود را از منافع سایر مردمِ متعلق به اقشار آسیب‌پذیر اجتماعی جدا نموده و در همدستی با نظام فاسد مدیریت اجتماعی، خود در سوق دادن جامعه به سوی ویرانی تمام‌عیار، ایفای نقش می‌کنند.

در کشوری که امید به بهبود امور از سوی مسئولان نمی‌رود و حتی برعکس؛ روند اوضاع وخامت شدیدتری را تدارک می‌بیند، مردم نیز به دلالانی تبدیل می‌شوند تا سرمایه‌های انباشتی خود و زندگی خود را از نابودی نجات دهند. اما آنچه که به عنوان نجات دیده می‌شود، تشدید بحران‌های ملی و تسریع فروپاشی مالی و تعمیق فقر و فلاکت جمعی است.

این پرسشی بسیار قابل تأمل است که چرا مردمی که در یک نظام ویران و فاسد مالی و ارزی و اقتصادی، خود قربانی شرّ رسمی می‌باشند، به‌جای آنکه به تغییر آن وضعیت نابسامان و تبدیل آن به یک وضعیت سالم و شرافتمندانه بیندیشند و از ظرفیت عاملیّت نقش خود در این تبدیل بهره‌ی بایسته و شایسته را ببرند، خود همدست وضعیت نابسامان می‌شوند و ظرفیت عاملیّت جمعی خود را در خدمت بازتولید شرّ جمعی به کار می‌گیرند.

این وضعیت یادآور سخنی از حضرت رسول‌ص است که فرمود:
"در سرزمینی که حقیرانِ بی‌فضیلت بر مردم حکومت کنند و فرومایگان رؤسای مردم باشند، در آنجا منتظر بلا و مصیبت باشید."

به‌جای این همدستی، راهی دیگر باید جُست و کاری دیگر باید کرد و راهی دیگر باید رفت.

٢١ بهمن ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
بازسازی گفتمان دینی

08 Feb, 13:11

1,470

«آنگاه که عقل غایب باشد»

🖍بهروز مرادی

یک ضرب‌المثل ایرانی می‌گوید:
"آنگاه که عقل نباشد، جان در عذاب است".

امام علی‌بن ابی‌طالب‌ع نیز در همین راستا جمله‌ای دارد که می‌فرماید:

لسان العاقل وراء قلبه،
و قلب الاحمق وراء لسانه.

ترجمه: "زبان عاقل، پشت دل اوست
و دل احمق، پشت زبان او." (حکمت‌ها:۴٠)

انسان‌های عاقل در کم و کیف سخن خود اندیشه می‌کنند، تأثیرات سخن خود را بر جریان امور خود و دیگران می‌سنجند، پیامدهای گفتار خود را بر محیط اطراف و بر کیفیت مسائل لحاظ می‌کنند و به گونه‌ای سخن می‌گویند که کارها به سامان گردند و زخم‌ها درمان شوند و خرابی‌ها آباد و ویرانی‌ها تعمیر گردند. دل آنان آنچنان از خرد آن‌ها متأثر است که حقایق را می‌فهمد و ارج می‌نهد و زبان‌شان فرمان چنین دلی را می‌برد. آنان به دل خود رجوع می‌کنند و از آن مرجع فطری، حقیقتِ آبادکننده را اخذ و بر زبان جاری می‌سازند. درون و بیرون اینان از سخنان آن‌ها در امنیت و آبادی است.

اما زبان اشخاص احمق که از خردورزی و حکمت بهره‌ی کافی نبرده است، سرشار از حقارت‌ها و رشدنایافتگی‌ها و بی‌خردی‌ها و عقده‌ها و ستیزه‌جویی‌ها و کینه‌ها و نفرت‌ها و نفرین‌ها و مرگ‌خواهی‌ها و رشک‌ها و بدخواهی‌ها و دشمن‌خویی‌هاست و چنین زبانی از موضع نامربوط و پریشان و نامحترم و ناسنجیده و غیرمسئولانه و ویران‌گر و صلح‌ستیزانه و کینه‌توزانه و تخریب‌کننده و زندگی‌بربادده و آرامش برهم‌زننده سخن می‌گوید و دل احمق پیرو چنین زبانی است.

عقل و حکمت در کلام آنان غایب
و جان و روان از سخنان آنان در عذاب است.

خردمندان سخن می‌گویند و آباد می‌کنند
و احمقان سخن می‌گویند و ویران می‌کنند.

٢٠ بهمن ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
بازسازی گفتمان دینی

06 Feb, 09:50

1,156

سلسله مباحث نوگرایی قرآنی (٢٠٣)


«بررسی سوره‌ی ماعون در قرآن»


👈 رابطه‌ی دین‌داری حقیقی و رفع
آسیب‌های اجتماعی

👈 سکوت نسبت به فقر؛ شورش علیه
قرآن است.

👈 عدم حل معضل یتیمان؛ نفی دین
و روز رستاخيز است.



          بهروز مرادی: قرآن‌پژوه و 
    دکترای جامعه‌شناسی دین از هلند


              ١٨ بهمن ١۴٠٣

🌿@drBehrouzMoradi
بازسازی گفتمان دینی

04 Feb, 12:10

2,876

همه‌ی اونایی که ایران رو دوست دارند، این فیلم ١۵ دقیقه‌ای رو لطفاً ببینند.

🌿@drBehrouzMoradi
بازسازی گفتمان دینی

03 Feb, 10:39

1,467

«دین موافق فقر و فلاکت؟»

🖍 بهروز مرادی

یکی از طایفه‌ی صاحبان منبر اخیراً در دفاع از فقر و فلاکت مردم چنین گفت که مردم برای رفاه و امور اقتصادی انقلاب نکردند.
این سخنان که معطوف به توجیه وضعیت فلاکت‌بار اقتصادی و معیشتی مردم جامعه و در مخالفت با مذاکره با غرب برای رفع تحریم‌ها و در دفاع از بدبختی و بیچارگی حداکثری ایرانیان بر زبان رانده شده، دست‌کم دو مسئله‌ی اساسی را از نظر دور داشته است:

نخست آنکه بیش از نیمی از مردم ایران پیش از انقلاب (۵۴%) ساکن روستاها بودند و اینان عمومأ در نداری و بی‌امکاناتی و فقر به‌سر می‌بردند. بسیاری از روستاهای پیش از انقلاب فاقد آب لوله‌کشی، برق، گاز، حمام، مدرسه، جاده آسفالته و سایر امکانات اولیه‌ی زندگی بودند.
مضاف بر این؛ از حدود یک دهه پیش از انقلاب، ميليون‌ها نفر از روستاها به شهرهای بزرگ مهاجرت نموده و در حاشيه‌ی شهرهای بزرگ بویژه تهران، تبریز و مشهد اسکان یافتند. حاشیه‌های شهرها فاقد ظرفیت لازم جهت تأمین مایحتاجات اولیه‌ی زندگی برای چنین جمعیت میلیونی بود و درنتیجه حاشیه‌نشینان در فقر و فلاکت دست‌وپا می‌زدند.
پژوهش‌های اجتماعی تأیید می‌کنند که یکی از گروه‌های فعال شرکت‌کننده در تظاهرات منتهی به انقلاب همین جماعت حاشیه‌نشین محروم بعلاوه‌ی سایر گروه‌های نابرخوردار اجتماعیِ گرفتار در تله‌ی فقر بودند که انگیزه‌ی اصلی آنها از شرکت در تظاهرات؛ بهبودبخشی و به‌سامان‌رسانی معیشت و زندگی‌شان بود.

بنابراین سخن آن فرد صاحب منبر رسمی که بهبود مسائل رفاهی و اقتصادی و افزایش توان مالی و رفع فقر و بیچارگی را از انگیزه‌های انقلاب ندانسته، از اساس باطل و بلکه تحریف‌کننده‌ی علل مؤثر بر وقوع انقلاب در سال ۵٧ می‌باشد.

اما سخن وی وجه دیگری از تحریف در خود دارد و آن‌هم تحریف گفتمان دین است. فحوای کلام وی این است که دینی که ایشان از آن دفاع می‌کند، موافق با فقر و بدبختی و فلاکت و بیچارگی است.

جهت روشن شدن ذهن ایشان و آشنایی با گفتمان قرآنی و مبانی حقیقی دین اسلام، لازم است بیان گردد که چنین موضعی در کتاب و دین خدا یافت نمی‌شود و اتفاقاً برعکس؛ قرآن مخاطبان خویش را به بیرون آمدن از استضعاف فرا می‌خواند و حتی مستضعف‌بودن را عامل رهایی از بازخواست اخروی نمی‌داند.

قرآن صالحان را به مسئولیت‌شناسی نسبت به سرنوشتِ به ضعف کشیده‌شدگان نهیب می‌زند و خداوندش، پیامبران را برای هدایت مردم به ساختن یک نظام اجتماعی سالم اقتصادی، مالی، کسب‌وکاری، قضایی مبتنی بر برابری و عدالت (قسط) به سوی بشریت مبعوث و اعزام نموده است.

پیامبرش حضرت محمد ص که درود خدا و مردم پاک بر او باد، فقر را؛ «روسیاهی هر دو جهان» نامیده است:
(الفقر سوادالوجه فی الدارین)
(فقر؛ [مایه ی] روسیاهی در هر دو سراست.)
و این بدین معنی ست که فقر به فرد و جامعه مجالی برای معنوی‌زیستن و اخلاقی‌عمل‌کردن و رشد باطنی نمی‌دهد و به‌همین خاطر مانعی بر سر راه تحقق اهداف پیامبران است.
براستی آن جامعه و آن نظام اجتماعی تولیدکننده‌ی فقر که مردمش در چنین فقری برای زنده‌ماندن دست‌وپا می‌زنند، هم در این جهان و هم در جهان پس از مرگ روسیاه است، بویژه آنان که حق مردم را برای بهره‌مندشدن از یک زندگی شرافتمندانه و سالم پایمال کرده‌اند، روسیاه دوعالم‌اند.

آموزه‌های قرآنی و پیامبر والامقامش تأیید می‌کنند که هر گاه شکم آدمی سیر نباشد، بعید است دلش از نور ایمان پر شود. (هرگاه فقر در خانه‌ای داخل شود، ایمان از در دیگر خارج شود).
مأموریت پیامبر اسلام ص ازجمله فقرزدایی بود و نه فقرزایی.

همچنین امام علی‌ع نیز فرمود:
الفقر الموت الاکبر
(فقر؛ مرگِ بزرگتر است).
مرگِ بزرگتر یعنی مرگ بزرگتر از مرگ جسمانی، یعنی مرگ روح و شخصیت و روان و قلب و وجود، چراکه فقر نمی‌گذارد آدمی زندگی کند و بهترینِ خودش بشود.
فقر ابعاد متنوعِ وجودِ آدمی را تعطیل می‌کند و همه‌ی زندگی آدم را در وضعیت استیصال در پی لقمه نانی دوان و روان می‌سازد و شخصیت فرد را در پی این دویدن‌ها به حقارتِ سرفرودآوردن در مقابل هر ظالمی می‌آلاید و درنتیجه روح و روان و شخصیت و باطن و معنویت و ارزش‌ها و خوبی و نیکی را در فرد می‌کشد، پیش و بیش از مرگ جسمانی او.

کلمه‌ی ٣٢٠ از نهج‌البلاغه نیز در تقبیح فقر چنین گفته است:
اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ فَرَضَ فی‌ اَموالِ الأَغنیاءِ أَقواتَ الفُقراءِ فما جاعَ فقیرٌ اِلاّبِما مَنعَ غنیٌّ.
"خداوند سبحان، آذوقه‌ی فقرا را در اموال اغنیا قرار داده است. هیچ فقیری گرسنه نمانده مگر به سبب آنچه که ثروتمندی از او دریغ داشته است."

برای چندصباحی بیشتر بهره‌مندی از فقر و بی‌سروسامانی خلق پریشانِ پیچیده در گردابِ انبوه فلاکت، جعل علل وقوع انقلاب و تحریف گفتمان دین و وارونه‌سازی تعالیم پیامبران و امامان بزرگوار هرگز به کار نیاید.

١۵ بهمن ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
بازسازی گفتمان دینی

01 Feb, 19:10

1,441

«دستاورد»

🖍بهروز مرادی

یک‌بار دیگر ماه بهمن آمد و بازار دستاورد‌شماری‌های مثبت و منفی گرم شده است.
مدافعان نظام، فضای جامعه را از شمردنِ دستاوردهای مثبتِ فراوانِ پس از انقلاب مالامال می‌سازند و فلاکت‌زدگان و مخالفان، بسیاری از پیامدهای منفیِ پس از انقلاب را فهرست می‌کنند.

در این میان یادم آمد حدود ١٠ سال پیش به دعوت یکی از شبکه‌های رادیویی در بحثی راجع به علل گرایش شدید به جراحی‌های زیبایی در ایران به صدا و سیما رفتم. به‌جز منِ جامعه‌شناس، یک روانشناس و یک متخصص جراحی زیبایی نیز در میزگرد حضور داشتند که هر کدام پدیده‌ی مورد بحث را از زاویه‌ی نگاه خود شرح می‌دادند و تحلیل می‌کردند.

نوبت به من که رسید، در تحلیل این پدیده از نظر جامعه‌شناسی ازجمله چنین گفتم که:

"گرایش شدید به جراحی‌های زیبایی در جامعه نشان می‌دهد که دست‌اندرکاران حوزه‌ی فرهنگی که چند دهه بودجه‌های بسیار کلان و همه‌ی تریبون‌های رسمی را در اختیار داشته‌اند، نتوانستند بذر معنویت و باطن‌گرایی را در نهاد نسل‌های نو در جامعه بکارند و چون رویکرد آنها به دین سطحی بوده و مشغول پوسته‌ی دین می‌باشند و درک صحیحی از به‌روزرسانی فرهنگ و گفتمان دین ندارند و برداشت‌های ناصحیح خود را با زور به انسان تحمیل می‌کنند، به‌همین خاطر نسل‌های مخاطب، هم از آنها گریزان گردیده‌اند و هم از دینی که ملعبه و لقلقه‌ی زبان آنهاست. این نسل‌های گریزان از معنویت‌ و معنا طبیعی است که سر از جسم‌گرایی و بدن‌نمایی و چهره‌پردازی درآورند. جامعه‌ی ما یک جامعه‌ی جسم‌گرا گردیده و متولیان امر فرهنگی، در حوزه‌ی فرهنگ شکست خورده‌اند چون نتوانستند جامعه‌ای معنوی بسازند و با ندانم‌کاری‌های خود، جامعه را به سوی یک تمدن جسمانی سوق داده‌اند.
اینکه بخش بسیار زیادی از مردم جامعه اعم از دختر و پسر و زن و مرد تا در آینه به خود می‌نگرند، بیشتر بینی خود را می‌بینند و به چگونگی تحقق رؤیای پنهان‌کردن چروک‌های صورت خود می‌اندیشند و مهم‌ترین مسئله‌ی زندگی بسیاری از آنان همانا پردازش چهره‌شان و عرضه‌ی آن به چشم‌هاست و جراحی بینی برایشان ارزش نمادین (symbolic value) پیدا کرده، اینها همه نشان از شکست پروژه‌ی فرهنگی متولیان رسمی فرهنگ و به هدردادن بودجه‌ی عمومی در این راه دارد. آنها با این شکست نشان داده‌اند که صلاحیت لازم برای در دست گرفتن سکان حوزه‌ی فرهنگ این جامعه را ندارند و اگر صداقت دارند، باید صادقانه از این حوزه کنار بکشند و......"

در تمام آن مدتی که بنده مشغول بیان چنین سخنانی بودم، از پشت اتاق فرمان، به من با دست و دهان و پا و سر و گردن و چشم و ابرو علامت می‌دادند که من چنان سخنانی را بر زبان نیاورم، اما من به علامت‌ها و ایماء و اشاره‌ها و یقه‌درانی‌های پشت اتاق فرمان اهمیتی ندادم و سخنان خود را تا به آخر ایراد نمودم.

پس از اتمام برنامه، عوامل ممیزی به سراغم آمدند و گفتند:
"ما که به شما علامت دادیم که آن سخنان را ادامه ندین، پس چرا.... ؟"

گفتم: "اگر می‌خواستین در برنامه تحلیل جامعه‌شناسی نشود، پس چرا یک جامعه‌شناس به برنامه دعوت کردین؟ بهتر بود شخصی را می‌آوردین که گناه را به گردن تهاجم فرهنگی غرب بیاندازد و این شکست‌ها را نوعی دستاورد برای متولیان وضع موجود معرفی کند. کسی از خودتان را می‌آوردین تا حرف‌های خودتان را بزند و واقعیات را کتمان کند."

گفتند:" به هر حال بعید است سخنان شما پخش بشود."

از آن به بعد هم دیگر هیچوقت بنده را به رادیو دعوت نکردند.

١٣ بهمن ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi
بازسازی گفتمان دینی

31 Jan, 10:34

1,189

«استمرار جاهلیت و تداوم جنایت
در خلاء قانون حمایت از زنان»

🖍بهروز مرادی

در روزهای اخیر، ارتکاب چند فقره دخترکُشی در بوکان و نقده و شوشتر آنهم به دست پدر و برادر یک بار دیگر چهره‌ی جاهلیت را از زیر نقابِ غیرت به‌در آورد.

غیرت؛ حمایت و مسئولیت را تداعی می‌کند و نه جنایت و جاهلیت را.

پیش از اسلام، بسیاری از مردان و حتی زنان دختران خود را زنده‌به‌گور می‌کردند و یکی از افتخارات دین حضرت محمد رسول‌الله‌ص همانا نجات دختران از مرگ زودرس و نسخ این سنت جاهلی بود.

اما سنت‌های قبیله‌ایِ برخی از گروه‌های قومی در ایران هنوز و همچنان از پندار جاهلیت تبعیّت می‌کنند و زندگی عاطفیِ شخصی دختران را به عنوان انسان‌های مستقل به‌رسمیت نمی‌شناسد.
این سنت جاهلی مبتنی بر تفکری است که پدران و مردان را صاحب و مالک دختران و زنان می‌پندارد، حال آنکه خداوند متعال در قرآن کریم هرگز خود را صاحب و مالک انسان معرفی ننموده و ای‌بسا وجه غالب لقب خداوند در این کتاب نسبت به انسان، همانا پروردگار (ربّ) باشد. "ربّ" هم به معنی "ارباب" است و هم به معنی "پرورش‌دهنده" و هم به معنی "مربی". انسان اعم از مذکر و مؤنث جز خداوندش ارباب ندارد که بر او مسلط باشد، ضمن آنکه خداوند قرآن با تفویض قوه‌ی اختیار و اراده‌ی آزاد به انسان، او را در انتخاب‌هایش آزاد و البته مسئول گذاشته است و حتی حضرت رسول‌ص نیز آن پیامبری نیست که بر انسان حق سلطه داشته باشد، که او فقط یادآورنده و بیدارکننده و هشداردهنده و بشارت‌دهنده است (انما انت مذکر، لست علیهم بمصیطر. (غاشیه:٢٢-٢١).

همچنین پرورش‌دهندگی و مربی‌بودن خداوند، بر غیرت حضرتش نسبت به پرورش و رشد و هدایت انسان به راه نیک و فرجام رستگاری دلالت دارد.

در همین راستاست که از نظر قرآن حکیم، هیچ پدری یا مردی مالک و صاحب هیچ دختری یا زنی شمرده نشده و هر کس چه مرد و چه زن مسئول عملکرد و انتخاب‌های خویش است و خود به تنهایی می‌بایست در روز رستاخيز در پیشگاه خداوند پاسخگوی عملکرد خود باشد.
به همین‌خاطر تعرض به حریم شخصی و خصوصی و خانوادگی دختران و زنان از آنجا که نافی حق خدادادی آنان برای زندگی‌ست، ظلم محسوب گردیده و تعرض‌کنندگان ظالم شمرده می‌شوند.
قتلی که با این ظلم همراه می‌شود و جان دختری را به صرف انتخاب شخصی در زندگی عاطفی‌اش می‌گیرد، جنایت علیه انسان است و بدون تردید مستوجب قصاص.

مضاف بر این؛ قانونی که برای چنین جنایاتی علیه دختران و زنان یا سکوت پیشه کرده و یا با ضعف خود موجبات ارتکاب و تکرار مکرر آن را فراهم می‌آورد، شریک جرم است و وارث همان نظام جاهلیت پیش از اسلام.

آن سنت‌های قومی و قبیله‌ای که خود را با ارزش‌های دین محمدص هماهنگ نکرده‌اند، در خلاء وجود قوانینی که دختران و زنان را در انتخاب‌های شخصی‌شان حمایت کنند، راه را برای ارتکاب جنایت و تداوم نظام جاهلیت هموار می‌بیند.

جامعه‌ی ایران از یک‌سوی سخت نیازمند به‌روزرسانی فرهنگ سنتی گروه‌های قومی خود در راستای پذیرش حق زندگی و انتخاب آزادانه‌ی همه‌ی انسان‌ها و دورکردن اعضای خود از هنجارهای منسوخ و ضدانسانی جاهلی می‌باشد و از سوی دیگر به شدت نیازمند وجود قوانینی استوار در حمایت از حق خدادادی زیستن برای همه‌ی انسان‌ها اعم از زن و مرد است تا آن قوانین هم متعرضان به زندگیِ دختران و زنان را قصاص نماید و هم پشتوانه‌ای رسمی برای بهره‌مندی حق زندگی برای آحاد انسان‌ها در جامعه فراهم آورند، چراکه نبود قوانینِ حمایت‌کننده‌ی زندگیِ اعضای جامعه، یاری‌دهنده‌ی جنایت علیه دختران و زنان و تداوم‌دهنده به نظام جاهلیت است.

١٢ بهمن ١۴٠٣

🌿
@drBehrouzMoradi