شرنگ @drabbasee Channel on Telegram

شرنگ

@drabbasee


SHARANG

SHARANG (Persian)

SHARANG کانال تلگرام Drabbasee است که به طرفداران سینما و تئاتر ایرانی اختصاص دارد. این کانال یک منبع بزرگ برای اخبار، بررسی‌ها، و تحلیل‌های عمیق در مورد فیلم‌ها و نمایش‌های ایرانی است. اگر علاقه‌مند به فرهنگ سینمای ایران هستید، SHARANG مکان مناسبی برای شماست. این کانال به شما فرصت می‌دهد تا از آخرین اخبار صنعت سینما و تئاتر ایران با خبر شوید، نقدها و بررسی‌های حرفه‌ای از فیلم‌ها و نمایش‌ها را مطالعه کنید، و به تبادل نظر و گفتگو با دیگر طرفداران سینما و تئاتر بپردازید. با عضویت در SHARANG، به یک جامعه فعال از علاقه‌مندان به فرهنگ سینمای ایران ملحق شوید و تجربیات خوبی در این زمینه کسب کنید. پس حتما از فرصت عضویت در این کانال استفاده کنید و به دنیای جذاب سینما و تئاتر ایرانی خوش‌آمدید بگویید!

شرنگ

14 Jan, 15:27


می‌خواهم دمی به خواب روم
دمی،
دقیقه‌ای،
قرنی.






لورکا
بیژن الهی

شرنگ

13 Jan, 14:36


بد نیست مدعیان، به همین پرسش‌های ساده پاسخ بدهند که سقراط اجاره‌خانه می‌پرداخت؟. هزینهٔ پوشاک و خوراک او چگونه تأمین می‌شد؟. هزینهٔ خرید کتابش را چگونه تأمین می‌کرد؟. به مسافرت هم می‌رفت؟. دیگر معلمانی که سقراط‌وار زندگی کردند، هزینه‌های سرسام‌آور خانوادهٔ چندنفری یا تحصیل و ازدواج فرزند یا خرید سرپناه‌شان از کجا تأمین می‌شد؟.
و به‌جای مباحث بی‌سرانجام، راحت‌تر نیست سقراط‌های زمانه، راه چاره بدهند؟.
فرض کنید استادان دانشگاه برای آموزش خصوصی، مبلغی دریافت نکنند. اگر مخالفان تدریس آزاد از حقوق معلمی و نسبت آن با تورم اطلاعی دارند، راهکار عملی ارائه دهند.
اگر منطق آنان هم منطق حکومت است که هرکه با ما نیست، بر ما است و جمع کند از کشور برود؛ یا نه، اصلاً بمیرد، به بیانی ساده بگویند. اما اگر دیگران را انسان می‌دانند و حقوق ذاتی برای‌شان قائل هستند، لطفأ کار آموزش آگاهی‌ساز را با کار معممین و مداحان حکومتی مقایسه نکنند که با استبداد دینی و ترویج خرافات، نان از سفرهٔ ایرانیان می‌ربایند و هدایا! و ردیف بودجه‌های چندهزار میلیارد تومانی دارند و کمتر هم مورد هجمه قرار می‌گیرند.
کوتاه سخن، مخالفان درآمد آموزش خصوصی، به صورت ساده راهی نشان بدهند که زندگی این استادان در حد متوسط رو به پایین تأمین بشود، آنان هم متعهد می‌شوند تا چون سقراط و شریعتی!!، آموزش را به رایگان در اختیار عموم قرار بدهند.

https://t.me/drabbasee

شرنگ

13 Jan, 14:36


مسیر سنگلاخی آموزش

مباحثی پیرامون تدریس خصوصی استادان دانشگاه میان برخی از دانشگاهیان در گرفته است و عده‌ای به مخالفت با این کار برخاسته و برآن هستند که استادان دانشگاه به‌جز تدریس موظفی در دانشگاه، نباید وارد حیطهٔ آموزش خصوصی بشوند. آنان این اقدام را معادل تجاری‌سازی دانش می‌دانند.
این یادداشت پاسخی کوتاه به آن مخالفت است.
اگر این سخن بهانه به‌دست مدعیان و دور از آتش‌نشستگان ندهد، به‌نظر می‌رسد حکومت اسلامی در ایران آگاهانه یا ناآگاهانه دست بر زیربنایی‌ترین و مهم‌ترین عنصر زندگی ایرانیان گذاشته و اقتصاد زندگی مردم را چنان منهدم کرده که هر ایرانی از هر قشری، به‌جز مدیریت زندگی اقساطی، فرصت فکر کردن به پیرامون زندگی سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و... نداشته باشد. از میان «هر ایرانی»، لازم است سفره‌داران انقلاب و حکومت را مستثنا کنم. و البته درصد بسیار اندکی از متخصصان مانند متخصصان حوزهٔ پزشکی و پیراپزشکی یا تجارت‌پیشه‌گان را هم از این دایره که بیرون بگذاریم، اکثریت ایرانیان گرفتار و زنجیرشدهٔ گذراندن زندگی و امرار معیشت هستند. دردمندی خانواده‌هایی که بیمار یا دانش‌آموز یا دانشجو یا جوان بیکار یا فرزند در آستانهٔ ازدواج و ... دارند، طبیعی است که چندبرابر است.
این سخن تازه‌گی ندارد اما ضروری است هرروز هم گفته شود.
از یک‌سو حکومتی مستقر است که هر منتقد و مخالفی را از وجه امرار معیشت و (به زبان ساده) نان خوردن محروم می‌کند. کارگزاران حکومت به هزاران شیوه گفته‌اند و می‌گویند با ما باش و پادشاهی کن. سفرهٔ انقلاب گسترده است. کافی‌است کسی در هر رده‌ای، خود را با سیاست حکومت تنظیم و به‌فرموده عمل کند تا زندگی بدون دغدغه‌ای داشته باشد و سهم یومیه‌اش از سفرهٔ انقلاب را تحویل بگیرد. آن‌که می‌تواند عملاً و نظراً عقل و هوش و گوش خود را بفروشد اما تأمین باشد. و بر این اساس است که فیلسوف و استاد و خبرنگار و دانشجو و مدیر و معلم و کارگر و پزشک و ... حکومتی نامیده می‌شوند.
کافی است کسی اندک‌زاویه‌ای با حکومت داشته باشد. بر اساس منطق فاشیستی، هر آن که با ما نیست، به‌کلی نباید باشد. او مستحق زنده بودن نیست. اگر زنده است و شغلی هم دارد، نه از منظر محق بودن او، که از رئوفت و گذشت و مهربانی و مدارای حکومت است که اجازه می‌دهد ناموافقان‌اش حتی به‌صورت خنثی، زنده باشند.
از منظر منطق فاشیست‌ها، شخص یا خودی است یا دیگری؛ و درهای زندگی بر خودی‌ها گشوده و گشاده است. در ایران ما، نتایج خودی‌سازی، منجر به فجایع کم‌مانندی در تاریخ شده است. کافی‌است اجرای عدالت در کیفردادن به مفسدان بزرگ با سارقان جزئی را مقایسه کنید.
حالا فرض کنید درصد اندکی از آن اکثریت مخالف یا منتقد، تسلیم منطق حکومت نشوند و شرافت و شخصیت و زندگی کوته و استقلال خود را نفروشند و از نعمات سفرهٔ انقلاب درگذرند و با فقر و کمبود بسازند اما با ساز حکومت هم‌نوا نشوند و البته بکوشند در حوزهٔ فرهنگی هم به مسئولیت مثلاً معلمی و استادی و روزنامه‌نگاری و نویسندگی و مترجمی و... وفادار بمانند.
من به ساده‌ترین زبان می‌گویم بلکه مدعیان متوجه بشوند که مخالف یا منتقد حکومت انسانی ساخته از گوشت و پوست و استخوان است که نیاز به سرپناه و خوراک و پوشاک و سایر نیازمندی‌ها دارد. این افراد، حقوق اندکی دارند. سر خوان گستردهٔ انقلاب ننشسته‌اند. اهل تسلیم و خودفروشی نیستند. حقوق سازمانی، کفاف زندگی و اقساط آنان را نمی‌دهد. در شأن خود نمی‌بینند که با همهٔ کمبودها، هم‌نشین کارگزاران نالایق حکومت بشوند. مسئولیتی برای خود تعریف کرده و به آن پای‌بند هستند. اهل سازش نیستند. به وطن خیانت نمی‌کنند. اهل تزویر و ریاکاری نیستند. با دین و مذهب ارتزاق نمی‌کنند. و با تمامی این‌ها، از این آب و خاک و منابع، حق دارند و مهم‌تر از آن، حق گفتن و نوشتن و فریاد زدن و انتقاد و مخالفت دارند. جرم قانونی مرتکب نشده‌اند، گناه شرعی هم نکرده‌اند، به اخلاق انسانی متعهد هستند و در قبال زندگی فلج‌شدهٔ دیگران احساس دردمندی دارند. آنها تافتهٔ جدابافته نیستند. اگر مدعیان بپذیرند، آنها هم انسان هستند؛ اما انسان محق نه مکلّف.
در این میان، وقتی همان حکومت و همان مدعیان، زندگی منتقدان و میلیون‌ها انسان دیگر را با خودکامه‌گی و استبداد رأی و نخبه‌کشی در حوزهٔ اقتصاد و سیاست و آموزش و... نابود کرده‌اند، آیا قربانیان حق ندارند به راه درآمد دیگری فکر کنند؟.
آن که از زندگی سقراطی می‌گوید و معلم به‌تنگ آمده از گرانی و تورم و اجارهٔ منزل کمرشکن را بابت درآمد آموزشی ملامت می‌کند، اطلاع دارد زندگی سقراط از چه منابعی تأمین می شد؟.
از مخاطبان این صفحه عذرخواهی می‌کنم اما علی‌الظاهر، پنهان شدن پشت مفاهیم فلسفی و جامعه‌شناختی، برای کسانی پرستیژ و فضیلت می‌آورد و لاجرم من با سطح فکری خودم باید بپرسم.
https://t.me/drabbasee

شرنگ

13 Jan, 11:59


نجات‌دهنده‌ای نیست

قاتلی در پی من است که تنها، گاه به گاه در آینه می‌ببنم‌اش.


داستایفسکی

شرنگ

12 Jan, 16:38


‏خاک را بگویید،
پیکر کُرد دیگری را در خود جای ندهد.
باد را بگویید،
تازیانه‌اش را بر دل مادران کُرد نکوبد.
شب را بگویید؛
پنجره‌ی امید را بر روی هیچ پدر کُردی نبندد.
و خدا را بگویید،
فرود آید و برای چند لحظه هم که شده، ‎کُرد باشد.
شیرکو بیکس
نه به اعدام

شرنگ

12 Jan, 07:24


نسخه‌ی لورفته‌ی مستند «پسر ملا»


مستند پسر ملا با به تصویر کشیدن ماه‌های پایانی زندگی روح‌الله زم، فعال سیاسی ایرانی، جزو #تاثیرگذارترین مستندها می‌باشد.
این مستند به کارگردانی ناهید پرسون سروستانی، مستندساز ایرانی تبار مقیم سوئد تهیه شده است.

شرنگ

11 Jan, 08:32


گفتاری از زنده‌نام استاد سعیدی سیرجانی

شرنگ

10 Jan, 13:56


نه پیر شدن جُرم است، نه سپری شدن عمر.
اما هدر دادن عمر برای تنها اندکی از آدمیان جرم است،‌ و مجرم نیز خودشان.
هدر رفتن عمر، پشیمانی می‌آرد و حسرت.
از این دو، آن که روان را می‌کُشد، مهدور کردن عمر و زندگی میلیون‌ها انسان است توسط دیکتاتورها.
بر سر درِ حکومت دیکتاتور نوشته‌اند: «متخصص روان‌کُشی».

«روان‌کُشی» را به فرهنگ لغات بیفزایید.

شرنگ

09 Jan, 20:51


دیر زمانی‌است که مرگ من فرا رسیده است‌؛ چرا که نه صبح‌گاه انگیزه‌ای برای بیدار شدن دارم و نه شب‌هنگام بهانه‌ای برای خفتن.

نا/آشنا

شرنگ

08 Jan, 18:42


رنج و عذاب موجود در جهان تنها حقیقتی است که انسان با آن روبه‌روست. آن چه که به راستی شادی نامیده می‌شود در حقیقت نبود چند لحظه غم است، مانند روشنایی که نبود تاریکی است. احساس شادی بعد از پشت سر گذاشتن رنج و مصیبتی است که بر آن غلبه کرده‌ایم. پس بدون رنج و مشقت شادی معنا نمی‌داشت. پس در حقیقت این ذات غم‌هاست که مثبت است. اگر شادی قائم به ذات خود بود نهایت آن چیزی به غیر از کسالت نبود.
شوپنهاور

شرنگ

07 Jan, 07:37


تاریخ نزدیک، علیه تحریف

شرنگ

04 Jan, 19:10


BBCPersian
عادل یزدی، هنرمند شیرازی با آثار و نقاشی‌هایش بر دیوارهای کوچه تاریخی نارنجستان شیراز، محله تاریخی خود را جهانی ساخت.

خبرگزاری فرانسه درباره آثار این هنرمند نوشته است که او با نقاشی پر جنب و جوش و صورتک‌های حکاکی شده‌اش، کوچه یک محله‌ قدیمی را به یک قطب فرهنگی و گردشگری تبدیل کرده است.

نارنجستان در شیراز محله‌ای قدیمی با خانه‌های کهنه و خالی از سکنه است که به دلیل معماری تاریخی، باغ‌های سرسبز و همچنین محل زندگی شاعران شهرت دارد.

در گزارش خبرگزاری فرانسه آمده که این هنرمند شیرازی ۴۰ ساله، خود را وقف احیای نارنجستان کرده است. او می‌گوید که بیشتر دیوارهای کهنه شیراز قدیم هیج ارزش تاریخی ندارند ولی او با نقاشی‌هایش روحی تازه به آن دمیده است.

آثار این هنرمند دیوار محله‌ای را که در آن زندگی می‌کند به یک تابلوی زنده تبدیل کرده است؛ تابلویی که داستان مردمی را روایت می‌کند که‌ آنجا زندگی می‌کنند
عادل یزدی، هنرمند شیرازی با آثار و نقاشی‌هایش بر دیوارهای کوچه تاریخی نارنجستان شیراز، محله تاریخی خود را جهانی ساخت.

خبرگزاری فرانسه درباره آثار این هنرمند نوشته است که او با نقاشی پر جنب و جوش و صورتک‌های حکاکی شده‌اش، کوچه یک محله‌ قدیمی را به یک قطب فرهنگی و گردشگری تبدیل کرده است.

نارنجستان در شیراز محله‌ای قدیمی با خانه‌های کهنه و خالی از سکنه است که به دلیل معماری تاریخی، باغ‌های سرسبز و همچنین محل زندگی شاعران شهرت دارد.

در گزارش خبرگزاری فرانسه آمده که این هنرمند شیرازی ۴۰ ساله، خود را وقف احیای نارنجستان کرده است. او می‌گوید که بیشتر دیوارهای کهنه شیراز قدیم هیج ارزش تاریخی ندارند ولی او با نقاشی‌هایش روحی تازه به آن دمیده است.

آثار این هنرمند دیوار محله‌ای را که در آن زندگی می‌کند به یک تابلوی زنده تبدیل کرده است؛ تابلویی که داستان مردمی را روایت می‌کند که‌ آنجا زندگی می‌کنند.

شرنگ

30 Dec, 20:19


طرح مات انتظار...؛ شاهرخ

شرنگ

30 Dec, 19:46


‏در دلم غوغاست اما راز داری بهتر است...

حسین دهلوی

شرنگ

29 Dec, 06:04


جدا زِ ما دلِ ما را به زیرِ خاک کنید
به این ستم‌زده در یک مزار نتوان خفت.
🦜🦜








نسبتی تهانیسری
ریاض‌العارفین

شرنگ

28 Dec, 15:42


در به دری؛ عماد رام

شرنگ

28 Dec, 15:12



گر هر ستاره ماه شود،
باز شب، شب است.








اخوان

شرنگ

27 Dec, 22:26


مرگی آشنا اما بی‌نام و پُر نشان. در ایران امروز، بسیار کسانی از تنهایی می‌میرند؛ آنان که در میان جمع اما بیگانه و تنها هستند. بسا کسان که از فرسودگی و خستگی می‌میرند. این نوع مرگ، الزامن، خستگی و فرتوتی جسمی در پی ندارد. برعکس، در این وضعیت، انسان بیمار است؛ بیماری که جسم و بدن نرمالی دارد. شاداب و شادان می‌نماید؛ شیک می‌پوشد؛ به ورزش و تغذیه اهمیت می‌دهد؛ چکاپ پزشکی دوره‌ای می‌رود، خوش می‌گذراند؛ می‌خندد، گاه به صدای کشیده؛ و گاه ممکن است لایف‌استایلی مورد حسرت دیگران داشته باشد. اما روان او خُرد و خسته است چون تاب تحمل ندارد. آستانهٔ تحمل‌اش فروکاهیده و با تلنگری کم‌جان، چون کشتی بی‌لنگر کژ می‌شود و مژ.
پشت آن لایف‌استایل حسرت‌زا، بیماری خسته‌گی و فرسوده‌گی، ریزومیک جان‌اش می‌ستاند و چون گندم سن‌زده، درون‌اش تهی از هر انگیزه و انرژی و امید به آینده و مقاومت در برابر مشکلات است؛ مشکلاتی که در ایران، می‌توان گفت اغلب آن‌ها حکومت‌ساخته (Made by goverment) هستند.
پزشکان هم در تشخیص این بیماری به اشتباه می‌افتند چون نمود آن فیزیکال است اما ریشه در روان بیمار دارد. به گمانم فروید جایی این بیماری را کان‌ون‌شن نامیده است. حدس می‌زنم در کشورهایی با حکومت های توتالیتر که جسم و روان انسان در سیطرهٔ خود می‌خواهند و به تصرف و تسخیر خود درمی‌آورند، چنین بیماری‌هایی بسیار شایع است؛ فراتر از اپیدمیک.
گویی حکومت توتالیتر، ام‌الامراض است که صدها مرض تنی و روانی به سوی بدن‌های آدمیان روانه می‌کند.
کاش می‌شد سنگ مزار کسانی را که با بیماری فرسوده‌گی و خموده‌گی و خسته‌گی روانی از پا فتاده‌اند را نشان‌دار کرد تا آیندگان از نوع مردن‌ها، اوضاع زندگی زنده‌ها را در زمانهٔ حکومت اسلامی احساس و لمس کنند.
https://t.me/drabbasee

شرنگ

27 Dec, 19:33


تذکرة‌الاولیاء شیخ عطار

«نقل است که یکی از او پرسید: که چگونه‌ای؟.
گفت: چگونه بُوَد حال قومی که در دریا باشند و کشتی بشکند و هرکسی به تخته‌ای بمانند.
گفت: صعب باشد.
گفت: حال من هم، چنان باشد.».

شرنگ

22 Dec, 21:05


مرهم موسیقی بر زخم‌هایی که درمان‌ناشده، چون لایه‌لایه خون‌های دلمه بستهٔ شهدا و شاهدان اسیر در سلول‌های زمام‌داران ضحاک‌نژاد، بر روان‌های چاک‌چاک ما، ناسور شده‌اند.
مگر موسیقی نه دست‌تنها، که به یاری شعر و ادبیات، و پشتوانهٔ فلسفه، بتوانند نفس‌های‌مان را از چنگال زمستان استبداد برهاند بلکه نیم‌نفسی تازه کنیم؛ که چنین سرمای استخوان‌سوزی را راویان از دوردست‌های تاریخ روایت کرده بودند و هرگز گمان‌مان نبود که فرزندان تیمور، چنان بزیند که گوشت بدن‌های‌مان را سده‌ها این‌سوتر، با تدلیس و تدین شلاق‌کَن کنند و در آرزوی نفسی زندگی، پنهان در شولای زمستانی، به‌تدریج تسلیم نیستی و نابودی بشویم.
شاید هنر موسیقی نوش‌دارویی پیش از مرگ سهراب بنوشاندمان که سخت است رهایی از این‌همه زهرآگین‌تیرهایی که‌از زمستان استبداد خورده‌ایم.
ما را گمان این‌چنین به سخت‌جانی سرما و سوز استبداد نبود.

شرنگ

19 Dec, 04:01


ضرورت احیای رساله یک کلمه...

( پیرامون اخراج مجدد فریبا (رقیه) انامی از آموزش و پرورش )


✍️ #عزیز_قاسم_زاده

🔸رساله یک کلمه میرزا یوسف مستشار الدوله تبریزی را باید  از مهم‌‌ترین تلاش‌های روشنفکری در ایران و سر آغاز مانیفست روشنفکری و تجدد و زمینه ساز مشروطه نامید که در سال ۱۲۴۷ شمسی برای نخستین بار در ایران چاپ شد. او که کاردار سفارت ایران در پاریس بود، پس از مقایسه ترقی و توسعه در اروپا و عقب ماندگی ایران در واکاوی علل و عوامل وضع موجود، عدم پیشرفت ایران را در یک کلمه یافت و آن نبود قانون بود و بر آن بود که باید  قانونی مکتوب و کامل داشت که در آن شاه و گدا یکسان باشند. این کتاب که مشتمل بر ۲۱ فصل است، در فصل اول خود به «مساوات در محاکمات در اجرای قانون» پرداخته است.

🔸اکنون بعد از گذشت بیش از یک قرن و نیم از انتشار این رساله، جامعه ایرانی بیش از هر زمان دیگری به خوانش دوباره این کتاب برای سامان دادن امور و پایان دادن به سلسله‌ی عظیمی از پریشانی‌های انباشته شده بر هم نیازمند است.

🔸خانم #فریبا_انامی معلم کنشگر شهرستان #انزلی که در فعالیت‌های خیرخواهانه آموزشی نظیر خرید گوشی و دیگر وسایل کمک آموزشی برای بسیاری از دانش آموزان بی بضاعت این شهرستان به ویژه در ایام کرونا فعالیت داشته، با اتهاماتی از سوی  تخلفات اداری آموزش و پرورش گیلان مواجه شد که هیچ کدام از منظر جمیع اهالی حقوق و مجموعه گفتارهای قلمی و قدمی آن‌ها چنانچه بر می‌آید، نه تخلف محسوب می‌شود و نه جرم؛ بلکه مطالبه گری صنفی به ویژه در راستای اصل تعطیل شده ۳۰ قانون اساسی، یعنی آموزش رایگان بوده است و این تلاش‌ها به پشتوانه دو اصل دیگر قانونی یعنی ۲۶ و ۲۷ انجام گرفته است. اما آموزش و پرورش به جای قدردانی از چنین معلمانی که به غیرت معلمی سخت باورمندند، در  مجازات آن‌ها پیش قدم‌تر از نهادهای دیگر است. از همین رو خانم انامی در هیئت تخلفات بدوی آموزش و پرورش گیلان به اخراج محکوم شد و این حکم عیناً در تجدید نظر وزارت آموزش و پرورش تأیید شد اما با اعتراض به رأی صادر شده، دیوان عدالت اداری این رأی را دارای ایراد دانست و آن را نقض کرد و خانم انامی مجدداً به سر کار برگشتند.

🔸 #مسعود_پزشکیان که در ایام تبلیغات انتخابات می‌گفت تا معلمان اعتراضی می‌کنند با باتوم از آن‌ها پذیرایی می‌کنیم، اینک وزارت و آموزش و پرورش متبوعش، علی رغم شکسته شدن این حکم در دیوان، مجدداً این فعال صنفی معلمان را به اخراج محکوم نموده است.

🔸به راستی اگر به جای این همه همت مضاعف در جهت قانون شکنی و معلم ستیزی و پایمال کردن حقوق شهروندی، آن هم در دولتی با شعارهای فریبنده، اندکی تلاش خیرخواهانه برای بهبودی شرایط دهشتناک این کشور می‌شد که دست کم این حکمرانی به غایت پریشان در تمامی عرصه‌ها در معرض این همه چالش‌ها نمی‌بود، برای گردانندگان این ملک دستاورد بهتری عاید نبود؟ دست کم اگر شهروندان را واجد حق نمی‌پندارند و همچنان معتقدند بر رعایا حکم می‌رانند، برای صلاح و فلاح خویش، آیین خسروی شیوه دیگری را طلب نمی‌کند؟

🔸این شیوه مواجهه وزارت آموزش و پرورش و این حجم از قانون شکنی چیزی جز بازگشت به دوره حسینقلی خانی و قلدر مابی نیست. ضروری است جمیع فعالان صنفی و تشکل‌های صنفی نسبت به احیای این شیوه‌های خطرناک، واکنش جدی نشان دهند. همدلانه و مشفقانه از معلمانی که در ایام انتخابات با سخنرانی و مقاله و بیانیه به حمایت از پزشکیان پرداخته‌اند، اکنون انتظار می‌رود به رفتار قانون ستیزانه آموزش و پرورش این دولت واکنش جدی نشان دهند و نسبت به این ظلم‌ها خاموشی اختیار نکنند.

#آموزش_و_پروش #فعالان_مدنی #معلمان #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

شرنگ

17 Dec, 14:38


به گزارش ایران اینترنشنال به نقل از رویترز، سرپرست یک سازمان حامی حقوق سوری‌ها در آمریکا از کشف یک گور جمعی در حومه دمشق خبر داد که به گفته وی پیکرهای دست‌کم ۱۰۰ هزار نفر در آن دفن شده‌اند. این افراد در طول حکومت بشار اسد به قتل رسیده‌اند.

معاذ مصطفی، رئیس «کارگروه اضطراری سوریه»، که از دمشق با رویترز صحبت می‌کرد، اعلام کرد این گور جمعی در منطقه القطیفه، در ۴۰ کیلومتری شمال پایتخت سوریه قرار دارد. او گفت: «صد هزار نفر، محافظه‌کارانه‌ترین برآورد از تعداد اجسادی است که در این محل دفن شده‌اند. این برآورد به شکلی غیرمنصفانه، بسیار محافظه‌کارانه است.» مصطفی تأکید کرد که این تنها یکی از پنج گور جمعی‌ شناخته‌شده توسط این سازمان است و احتمال وجود گورهای بیشتری نیز مطرح است.

به گفته مصطفی، علاوه بر قربانیان سوری، اتباع خارجی از جمله شهروندان آمریکایی و بریتانیایی نیز در میان کشته‌شدگان هستند. وی همچنین اضافه کرد که اجساد قربانیان شکنجه، ابتدا از بیمارستان‌های نظامی و مراکز اطلاعاتی جمع‌آوری می‌شدند و سپس به گورهای جمعی منتقل می‌شدند. برخی از این انتقال‌ها از طریق دفاتر خدمات کفن‌ودفن شهری دمشق و با استفاده از تریلی‌های یخچال‌دار انجام می‌شد.

این گزارش همچنین حاکی از آن است که رانندگان بولدوزر، که با این سازمان گفتگو کرده‌اند، بارها مجبور شده‌اند اجساد را در گورها فشرده کنند تا تعداد بیشتری از آن‌ها دفن شود. مصطفی هشدار داد که این محل‌ها باید محافظت شوند تا شواهد لازم برای تحقیقات آتی محفوظ بمانند.

بشار اسد و پیش از او، پدرش حافظ اسد، به سرکوب وحشیانه و اعدام‌های دسته‌جمعی متهم شده‌اند. این جنایات شامل کشتارهای فراقضایی و شکنجه در زندان‌های مخوف سوریه می‌شود.

رژیم جمهوری اسلامی ایران در طول سال‌های گذشته از دیکتاتوری جنایتکار بشار اسد حمایت کرده و با او هم‌پیمان بوده است.

همچنین، جمهوری اسلامی خود نیز در طول سال‌ها بسیاری از مخالفانش را مخفیانه به قتل رسانده است. روزی با سرنگونی این دیکتاتوری در ایران، پرده از این جنایت‌ها برداشته خواهد شد و حقیقت این کشتارها آشکار خواهد شد.


#بشار_اسد #جنایت_علیه_بشریت #محور_مقاومت #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

شرنگ

15 Dec, 08:22


از شاهنامه حضرت فردوسی


به آواز گفت ای سر سرکشان
ز برگشتنِ بختت آمد نشان
ازین با تن خویش بد کرده‌ای
دم از شهر ایران برآورده‌ای
ز تو دور شد فرّه و بخردی
بیابی تو بادافرهٔ ایزدی
شکسته شد این نامور پشت تو
کزین پس بود باد در مشت تو
جهانی پر از دشمن و پر بدان
نماند به تو تاج تا جاودان
بدین گیتی‌ات در نکوهش بود
به روز شمارت پژوهش بود

ز گیتی ندانی سخن جز دروغ
به کژی گرفتی ز هرکس فروغ
میان کیان دشمنی افگنی
همی این بدان آن بدین برزنی
ندانی همی جز بد آموختن
گسستن ز نیکی بدی توختن
یکی کشت کردی تو اندر جهان
که کس ندرود آشکار و نهان
بزرگی به گفتار تو کشته شد
که روز بزرگان همه گشته شد
تو آموختی شاه را راه کژ
ایا پیر بی‌راه و کوتاه و کژ





https://t.me/drabbasee

شرنگ

11 Dec, 09:08


گویی انقلاب‌ها می‌آیند. جامعه‌شناسان تأکید فراوانی بر علل انقلاب‌های سیاسی دارند. آنان پیش‌زمینه‌های را مفروض می‌گیرند که با حضور تمامی آن‌ها در معادله، آن‌گاه انقلاب سیاسی قطعی خواهد شد. وجود رهبری برای سازمان‌دهی مخالفین، بسیج عمومی، همراهی نیروهای ارتشی و نظامی با انقلابیون، شکل‌گیری فضای روانی شکست در میان هیأت حاکمه، رسانه‌ها، حمایت بیرونی و... علل شناخته‌شده‌ای هستند. اما گویی اگر تمامی عوامل در ترکیبی متجانس هم آماده باشند، عنصر «زمان» فروپاشی سیستم سیاسی حاکم در زمان مورد انتظار انقلابیون کج‌دار و مریز عمل کند و خود ِ زمان، به‌مثابه عنصری مستقل‌تر از بقیّه عوامل عمل می‌کند. این سخن به معنای انتظارگرایی، ترویج انفعال، دترمینیسم و بی‌وجهی کوشش‌ها و هزینه‌های انقلابیون نیست.
انقلاب سوریه درست زمانی به بار نشست که انتطارش نمی‌رفت. همین است که گفتم انقلاب می‌آید. نه تنها سیاست‌مداران و سازمان‌های اطلاعاتی جهانی، که دانشمندان و مردم کوی‌وبرزن هم غافلگیر شدند. انقلاب می‌آید درست لحظه‌ای که انتظار آمدنش نیست. از این زاویه، نه کنشگر فردی و نه احزاب و نیروی اپوزیسیون در هیچ کشوری نباید مأیوس و نظاره‌گر باشد. در واقع بهتر است بگویم «انقلاب امید» می‌آید.
آن‌چه در سوریه اتفاق افتاد، «انقلاب سیاسی» است و بی‌شک با «انقلاب اجتماعی» تفاوت دارد هرچند پیش‌درآمد آن است.
در انقلاب ۱۹۷۹ در ایران هم همین اتفاق افتاد اما انقلاب سیاسی به انقلاب اجتماعی منجر نگردید؛ گرچه من در انقلاب نامیدن آن تردید دارم. در ایران، جابجایی نظام سیاسی رخ داد. برای دیدن«نتایج انقلاب سوریه» آن‌گونه که نیکی‌کدی انقلاب ایران را تبیین کرد، محتاج زمان هستیم.
اما پیشینهٔ ایدئولوژیک انقلابیون اسلام‌گرای رادیکال و نقش اردوغان، دو فاکتور مهمی است که شکست دگردیسی انقلاب سیاسی سوریه به انقلاب اجتماعی را محتمل می‌کند؛ یعنی ایدئولوژی‌ای که اهل تسنن از اسلام استخراج و استنباط می‌کنند، و توهم تشکیل امپراطوری در ضمیر دیکتاتوری چون اردوغان، ناکامی سوری‌ها برای رسیدن به آرامش را (متأسفانه) پر رنگ می‌کند؛ چرا که اساساً هیچ انقلاب دینی نمی‌تواند توسعه و رفاه و آزادی در پی داشته باشد. برای نمونه: بنگرید به انقلاب اسلامی ایران و انقلاب‌های بهار عربی در مصر، تونس، یمن و «انقلابون بدون انقلاب»

https://t.me/drabbasee

شرنگ

08 Dec, 05:42


حدود ۵۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ دلار پول ایرانیان در سوریه دود شد. بدون خون‌های ریخته‌شده که هدر رفتند.

شرنگ

17 Nov, 15:48


گل‌سرخ نیشابور، تازه‌ترین رمان امیرحسن چهل‌تن داستان عشق، حسادت و شکستن تابو است

کیانوش فرید

رمان گل‌سرخ نیشابور را انتشارات «س اچ بک» به زبان آلمانی منتشر کرد و به‌تازگی با حضور امیرحسن چهل‌تن در کشورهای آلمان، اتریش و سوئیس، تازه‌ترین اثر او رونمایی و به بازار عرضه شد. این دهمین رمان چهل‌تن است که به زبان آلمانی منتشر می‌شود و مانند دیگر آثارش در ۲۰ سال گذشته از حق انتشار در ایران محروم بوده است. در این داستان، دیوید، جوانی انگلیسی به آرزوی دیرین خود دست می‌یابد و در سال ۲۰۱۵ به زادگاه شاعر محبوبش، عمر خیام سفر می‌کند. اما ایران پیش از این نشانه هایی از نامهربانی با مسافران خارجی از خود نشان داده است و دیوید باید در سفرش احتیاط کند. با این حال، دوست ایرانی‌اش، نادر و دوست دخترش نسترن به او در تهران خوشامد می‌گویند و زوایای مرموز و جذاب این شهر آشفته را به او نشان می‌دهند.
علاقه مشترک آنها به خیام، به یک مثلث عشقی می‌انجامد که به نظر می‌رسد محکوم به شکست است. گل‌سرخ نیشابور رمانی تکان‌دهنده درباره عشق، حسادت و شکستن تابوها در یک دولت استبدادی است. چهل‌تن به‌خوبی تنش‌های میان شرق و غرب را به تصویر می‌کشد و قدرت تأثیرگذار ادبیات را در فرار از زندگی روزمره و واقعیت‌های تلخ به تصویر می‌کشد.

چهلتن و روایت‌های عمیق از تناقضات اجتماعی تاریخ معاصر ایران
امیرحسن چهلتن، که در محافل فرهنگی آلمان به «بالزاک ایران» شهرت یافته، با نثر خاص و روایت‌های عمیقش، جامعه و تاریخ معاصر ایران را به‌گونه‌ای بی‌پرده و موشکافانه تصویر می‌کند. او به‌مانند بالزاک که با ترسیم لایه‌های زیرین جامعه فرانسه به ادبیات جهانی راه یافت، به ریشه‌یابی زخم‌ها و رازهای تاریخ ایران می‌پردازد و تهران و مردم آن را از دل روایت‌های تاریخی زنده می‌کند.
در آثار چهلتن، تهران چیزی فراتر از یک مکان جغرافیایی است؛ او این شهر را به‌عنوان موجودی زنده، با لایه‌های سرشار از تناقض و بحران به صحنه می‌آورد. از دل این شهر و از خلال رویدادهای کلیدی مانند کودتای ۲۸ مرداد، گروگان‌گیری، اعدام‌های ۶۷ و قتل‌های زنجیره‌ای دهه ۷۰، او داستانی از حافظه‌ی زخمی و واقعیت تلخ جامعه ایران می‌سازد. چهلتن با اشاراتی به مکان‌های نمادین مانند خیابان انقلاب و گورستان خاوران، تاریخ را روایت می‌کند اما از چشم‌انداز کسانی که بیشترین آسیب‌ها را از دگرگونی‌ها و بحران‌ها متحمل شده‌اند.

شرنگ

13 Nov, 19:40


به کدامین گناه کشته شدی فرزند وطن که سهمی از وطن جز مرگ نصیب‌ات نشد؟. در آبان، داغی بر داغ‌های دیگر ما نهادی. بسیاری چون تو را شوکران مرگ نوشاندند در خلوت و‌ جلوت. مام وطن سینه‌هایش را خواهد برید تا قاتلان کیانوش‌‌های آینده شیر از آن ننوشند.
‎#کیانوش_سنجری

شرنگ

08 Nov, 19:43


‌دستِ ملا ز چه بوسیم که این دست تهی
نه به چنگ و نه به تار و نه به پیمانه رسید!

عماد خراسانی

شرنگ

04 Nov, 21:01


نامه دارم. در رسا و عزای وطن بشنویم‌اش. میکائیل برای وطنی به نام ایران خوانده که بسیاری از «ما»، ما ایرانیان، سهمی از آن نداریم. «وطن‌دزدی» را می‌توان به ادبیات سیاسی هم افزود. وطن ما گویی اِشغال شده یا به سرقت رفته است و اینک، ما را اگر بی‌وطن بخوانند، پُر به‌راهه خوانده‌اند.

شرنگ

04 Nov, 04:14


چطور حکمرانی را فشل کنیم؟!

شهریار عامری

چندی پیش سندی در فضای مجازی وایرال شد که دستورالعملی بود از طرف سرویس اطلاعاتی انگلیس برای جاسوس های نفوذی به دشمن. در این سندِ سال های1940، با جزئیات و به تفصیل اشاره شده بود که چطور می شود با عملیات خرابکارانه سیستم حکمرانی کشور دشمن را به هم ریخت. من در آغاز به مستند بودن آن دستورالعمل شک کردم ولی بعد از جستجو اصل سند را پیدا کردم و تعجبم بیشتر شد. برای کوتاهی سخن، آن دستورالعمل را در پنج اصل زیر خلاصه کرده ام:
1. مراکز تصمیم گیری را تا می توانید افزایش دهید
2. برای هر کاری یا تصمیمی یک کارگروه، کمیته، شورا .... تشکیل دهید و تعداد اعضا را تا می توانید افزایش دهید
3. کارها و تصمیمات مهم و بنیادی را معطل و بجای آن به امور روزمره و کم اهمیت بپردازید
4. با هر نوع تغییر و بهبودی مخالفت کنید و زمان تصمیم گیری را به تعویق بی اندازید و تصمیم نهایی را به مشورت بیشتر و نظرات کارشناسی دیگران منوط کنید
5. افراد همراه، بله قربان گو، کیف کش . . . را ارتقا دهید و صاحب نظران و افراد برجسته را به کارهای بی اهمیت و کوچک وادارید یا حذف کنید

مهمترین شاخص تعیین موفقیت و یا شکست کشورها در طول زمان، مقایسه تولید ناخالص داخلی (GDP) آنها است. تولید ناخالص ملی یا داخلی ایران در سال 1976، قبل از شروع خیزش های انقلابی 68 میلیارد دلار بوده است (به روایت آمار بانک جهانی). در همین سال GDP کشورهای اسرائیل، ترکیه و کره جنوبی، به ترتیب 16، 51 و 30 میلیارد دلار بوده است. در سال 2023 بانک جهانی GDP همان سه کشور اسرائیل، ترکیه و کره جنوبی را به ترتیب 513، 1130، 1713 میلیارد دلار اعلام کرده است. بدون در نظر گرفتن اینکه منابع ایران با هیچ یک از این سه کشور قابل مقایسه نیست و با فرض مساوات، با بستن یک تناسب ساده می شود گفت که اگر بنا بود GDP ایران با روند ترکیه رشد کند در 2023 باید به 1506 میلیارد و با رشد مساوی با اسرائیل 2180 و با رشد مساوی با کره 3883 میلیارد دلار می شد. ولی بر اساس گزارش متورم شده ارسالی (نرخ تسعیر واقعی و دولتی) از ایران به بانک جهانی حجم اقتصاد ایران 370 میلیارد دلار است. یعنی بین یک چهارم تا یک دهم آنچه می باید باشد. یعنی انقلاب اسلامی، اقتصادی را که 1.3 برابر ترکیه، 2.3 برابر کره جنوبی و 4.25 برابر اسرائیل بوده تحویل گرفته و بعد از 45 سال اقتصادی که یک سوم ترکیه، یک پنجم کره جنوبی و هفت دهم اسرائیل است را تحویل داده است.

در مورد بحث بالا باید از چه سازمان یا مقامی در ج. ا. پرسش کرد؟ از وزارت اقتصاد؟ سازمان برنامه و بودجه؟ از رئیس های ادوار بانک مرکزی؟ از وزرای ادوار نفت و نیرو؟ از معاونین ادوار رئیس جمهور؟ از خود رئیس های جمهور؟ از نمایندگان ادوار مجالس؟ از کمیسیون های ادوار مجالس؟ از رئیس های ادوار مجالس؟ از شورای نگهبان؟ از دیوان محاسبات؟ از بازرسی کل کشور؟ از مجمع تشخیص مصلحت؟ از دیوان عدالت اداری؟ از دیوان عالی کشور؟ از رئیس های ادوار قوه قضاییه؟ از مجلس خبرگان؟ از یکی از صدها شورای عالی؟ از اندیشکده ها، پژوهشکده ها، از دانشگاه های بی شمار؟ از کارشناسان و متخصصانی که هر روز از گوشه و کنار می رویند؟
دیروز بودجه سال 1404 (خاطرتان هست که سال 1404 قرار بود ما کجا ها باشیم) تسلیم مجلس محترم شد. کمیسیون محترم تلفیق بودجه بناست این بودجه که صدو هفتاد و هفت صفحه دارد را بررسی کند و به دولت بگوید کجاهای بودجه را چاق کند و از کجاهایش بزند. این کمیسیون بیش از چهل عضو دارد! ریز و درشت، بدون در نظر گرفتن کوچکترین ارزیابی صلاحیت اظهار نظر در یک موضوع اقتصادی، بدون گرفتن یک درس در زمینه میکرو یا ماکرو اقتصاد، همینطور دورهمی باید در مورد امر خطیر بودجه کشور تصمیم بگیرند (اینکه خود بودجه با چه وضعی نوشته می شود، بماند). معلوم نیست چطور بناست تقسیم کار کنند، فرآیند کارشان چیست، انتظار از ایشان چیست؟ در راس شان هم همان نماینده ایست که در زمان آقای روحانی برجام را زیر سوال برد و طرحی را علیه عضویت در برجام به قانون تبدیل کرد.

یعنی خلاصه به عنوان یک شهروند از کجا باید فهمید تصمیماتی که منجر به چنین فاجعه ی عظیم اقتصادی در یک کشور شده از کجا آمده است؟ چه کسی یا کسانی مسئولند؟ 700 میلیارد دلار درآمد نفت زمان احمدی نژاد کجا رفت، زیان قطع رابطه با جهان چند تریلیون دلار بوده است؟ چه کسی این زیان های نسلی را به مردم بر می گرداند؟ چه کسی برای ما جنگ تجویز می کند؟ ما را به انتظار وا می دارد؟ چه کسی حواس مردم را از بدبختی های بزرگی که به سرشان آمده پرت می کند و به فیلتر و حجاب مشغول شان می کند؟.

شرنگ

26 Oct, 19:13


حقی به نام وطن

وطن کجاست؟. وطن ایرانیان کجاست؟. آیا تمامی ایرانیان، سهم و حقی از وطن دارند؟.

پس از کشمکش‌های میان ایران و اسرائیل بر سر مسألهٔ فلسطین و اینک نیز لبنان، شکاف ارزشی و عقیدتی میان ایرانیان به اوج رسیده است. بخشی از ایرانیان بنا بر تحلیل خود، از حملهٔ امروز اسرائیل شادمان شدند. آرزوی این بخش از جمعیت این است (بنا بر اظهارات‌شان در فضای واقعی و سایبری) که با کمک دولت‌های خارجی بتوانند دست به انقلاب سیاسی بزنند و حکومت فعلی را سرنگون کنند. در مقابل، نیروهای حکومتی (موسوم به ارزشی‌ها)، دستهٔ اول را وطن‌فروش و بی‌وطن نامیده‌اند. دسته‌ای هم معتقدند جدای از عملکرد حکومت اسلامی، بایستی در برابر تجاوز به ایران، متعهدانه به وطن وفادار ماند؛ چرا که وطن، متعلق به حکومت نیست بلکه متعلق به مردمان گذشته، فعلی و آینده است و برخلاف ظهور و سقوط حکومت‌ها، عنصر ذهنی و عینی ِ ماندگاری است که به‌جز خاک، فرهنگ دیرپا و تعلق خاطر و دلبستگی جمعی مردمی متمایز را پوشش می‌دهد. این احساس تعلق به سرزمین جغرافیایی و فرهنگ و تمدن، منشأ روح جمعی و احساس همبستگی و یکپارچگی مردمی به نام ایرانیان است که در شکل‌گیری فرهنگ و تمدن جهانی سهم و مشارکت داشته‌اند. با این استدلال، حتی مفهوم ملت، جدیدتر از وطن است و ملت بدون وطن، امکان شکل‌گیری تاریخی ندارد.
بعید می‌دانم مردم عادی حتی خیالاتی از وطن‌فروشی در ذهن داشته باشند، چه رسد به امکان آن. در تاریخ ایران، هیچ مرد و زن ایرانی با وطن‌فروشی نسبت نداشته‌اند به‌جز کسانی که قدرت سیاسی داشتند. واگذاری پاره‌های از مام وطن به متجاوزان، توسط سیاستمداران انجام شد نه مردم کوی و برزن.
واقعیت این است که این قطب‌سازی، از دل ایدئولوژی حکومت برآمده است. سال‌های سال، حکومت مردم را به دو دستهٔ خودی- غیر خودی تقسیم کرد. دستهٔ اول را بالا کشید و مشمول هدایا و امتیازات و مزایای نامتناسب کرد (فقط به صِرف حمایت چشم‌بسته از حکومت)، و دسته دوم را معزول و محروم از حقوق مسلّم و اساسی و بشری کرد و انواع محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها و حق‌کشی‌ها را به آنان تحمیل کرد.
کافی است گذری در کوی و برزن و فضای سایبری داشته باشیم تا ببینیم که اگر بخشی از ایرانیان از هجوم به خاک و وطن شادی می‌کنند، بر اساس تحلیل خود وطن‌فروشی نمی‌کنند بلکه معتقدند با این‌گونه حملات، حکومت ضعیف می‌شود تا آنان بتوانند دست به سرنگونی آن بیازند. به این‌ترتیب، واقعیت ذهنی آنان، این است که وطن اِشغال شده است و به هر راهی باید آزاد بشود حتی با هجوم کشوری بیگانه.
حکومتیان و ارزشی‌ها، بپسندند یا نه، این واقعیتی عریان در پهنهٔ ایران‌زمین است. ایجاد آن گسل ایدئولوژیک، اقدامی بود از سوی حکومت در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی، اقتصادی و حتی سازمانی که بر زندگی بسیاری از ایرانیان تأثیرات مخرّب و ویران‌گری بر جای نهاد. یک نتیجه از نتایج پیدا و پنهان دوقطبی‌سازی، امروز مقابل چشمان همگان رخ نموده است. نتیجهٔ بلافصل استقبال از هجوم به آسمان و خاک ایران، اضمحلال اتوریته و مشروعیتی است که هر حکومتی محتاج و مقوّم به آن است.
معنای افت و اضمحلال مشروعیت را حکومت می‌تواند در همین چندماه گذشته چشیده باشد که اگر هر نیروی مهاجمی از مشروعیت حکومت میان مردم‌اش مطمئن باشد، حتی خیال درازدستی هم نمی‌پرورد؛ چه رسد به انجام عملیات نظامی.
این که چند درصد از ایرانیان، احساس تعلق به وطن دارند؛ و این‌که آیا مسئولین حکومت با تجربیات چندماههٔ اخیر، هنوز هم با هزینه‌کرد میلیاردها تومان از سهم ایرانیان، به تعمیق و گسترش دوقطبی‌سازی ادامه می‌دهند، نیاز به اندکی گذشت زمان دارد.

https://t.me/drabbasee

شرنگ

14 Oct, 21:33


.

تصنیف در این شب سیاه

آواز:  همايون‌ شجریان
آهنگساز: فردین‌ خلعتبری
شعر: امیرحسین الهیاری

از کوچه بگذر و به خیابان بریز ماه
دزدیده از خلایق و پنهان ز خشم شاه
آه آه آه در این شب سیاه
آن‌گونه عاشقم که اگر دست بر زنی
چون ماجرای موج بیابی مشوشم
آن‌گونه عاشقم که اگر پای بر نهی
دریای دامن تو بسوزد در آتشم
با یاد من غمینی و من با غمت خوشم
تلفیق خون و برف و بهار است دامنت
تصویر سبز سرخه‌حصار است دامنت
خود حسرت هزار سوار است دامنت

در شیشه‌های رنگی بنگر به چشم شاه
انگار سوی توست اگر می‌کند نگاه
در مقدم تو می‌زنم امشب نقاره را
بی‌خواب می‌کنم
چشم خمار و خفتهٔ شمس‌العماره را

از کوچه بگذر و …

https://t.me/drabbasee

شرنگ

14 Oct, 20:13


https://www.instagram.com/p/DBGqbWDR8bK/?igsh=eXducG0wbW91d2Z5

شرنگ

10 Oct, 11:29


جایزه نوبل ادبیات به هان کانگ، زنی نویسنده‌ از کره جنوبی رسید | ایران اینترنشنال
https://www.iranintl.com/202410100175

شرنگ

04 Oct, 23:00


https://t.me/drabbasee

شرنگ

04 Oct, 11:41


‍ ای ما که عدد فقط!
رثای معدنچیان ِ مدفون‌مان.🖤🌿

آورده‌اند که
زندگی زیباست!
هست آری
یگانه موهبت ِ میان ِ دو نیست
گویا
"آتشگهی دیرنده پابرجا"*
یا
گوهر گرانبهای ِ هستی
خلقت
تکامل
یا هرچه
ههه!
راستی که عجب زیباست!

ما هم از نخست که به خشت
افتادیم
خانه به گور بوده‌ایم
استخوان‌هامان
صیقل‌خورده به گرسنگی و رنج
تن‌ستون ِ جان‌هامان
مستحکم ِ در
حسرت و
درد
پس راه ِ دوری‌ نرفته‌ایم
هم اینک نیز!

عمری به ظلمات ِ اعماق
شعله‌‌ی چشمان ِ گودی‌نشسته‌مان
سرخ درخشیده
در سیاهی ِ ملعون ِ معدن
و نان‌قاتق‌ و
چای ِ جوشیده‌مان
خش‌خش ِ شن و زغال داشته
به زیر دندان و
استکان شکسته‌ی جرم‌گرفته‌مان.

آه
که عروس سپیدپوش ِ ما
هم از شب ِ اول
دلهره‌ی رخت عزا به جان داشته
و کودکان‌مان
ترس ِ از تنهایی را
پناه به عروسک و توپ و کتاب ِ مدروس ِ خویش برده‌اند.

زنده به گور بوده‌ایم ما
هم از نخست
بر سفره‌ی کم‌رونق ِ ناگزیرمان
نیز
پس نه!
راه ِ دوری نرفته‌ایم
مایی که عدد
فقط!
چرا که چون
به زمانی
تقدیر را
به خشت‌اندر فرو افتادیم به ناخواست،
فرزندان ِ گور بوده‌ایم
"دوزخیان ِ زمین"** بوده‌ایم
ما!

فواد نظیری
۳ - مهرماه - ۱۴۰۳

* تعبیری به وام از "آرش کمانگیر" ساوش کسرایی‌.
** عنوان کتابی از فرانتس فانون.

موسیقی: "مارش عزا"/ شوپن/ پاره‌ای از موومان سوم، سونات ۲.

شرنگ

03 Oct, 21:04


تولد را همیشه جشن گرفته‌اند. اما تصور کنید که فیلسوفی معتقد باشد برای میلاد یک کودک، باید سوگواری کرد و تولد را منشأ هر فاجعه و رنجوری بداند و بر آن باشد که یکی از مدارک به قهقرا رفتن بشریت این است که هنوز ملت یا قبیله‌ای پیدا نشده که برای تولد، سوگواری و مرثیه‌خوانی کند. اغلب ما، چنان خود را فراموش می‌کنیم که یک اتفاق مضحک - یعنی تولد خودمان- را رخدادی ملوکانه می‌دانیم که برای پیشرفت و موازنهٔ جهان ضروری بوده است!.
از منظر امیل چوران، پدر شدن یعنی ارتکاب جرم. در مسیر گذشت عمر و پیر شدن هم اتفاق خاصی نمی‌افتد. هر آن‌چه را در ۸۰ سالگی می‌دانیم، در ۲۰ سالگی هم می‌دانستیم؛ پس آن ۶۰ سال، تقلایی بوده است تا دانستنی‌های خود را بسنجیم. در زندگی احساس آزاد بودن می‌کنیم اما می‌دانیم که آزاد نیستیم. آزاد، کسی است که مُرده به دنیا آمده است. در مجموع چون نیک بنگری، متولد شدن، دردسر و رنج است و بس. گویی ابوالعلی معرّی پُر به‌راهه گفته است که آن‌کس که فرزندی به دنیا نمی‌آورد، مرتکب جنایت نگردیده؛ چرا که افزودن فرزند بی‌چاره به جمع رنج‌کشنده‌ها، ارتکاب یک جنایت است. به این ترتیب، اکثریت نزدیک به ۱۰۰% انسان‌ها، جنایت‌پیشه‌اند!.
امیل‌چوران در این کتاب به شیوهٔ نیچه، فلسفهٔ خود را گزین‌گویه کرده است. بند بند این کتاب تأمل‌برانگیز است. باید آن را مدام در آستین داشت. احساس من این است که مراجعهٔ روزانه به این کتاب، سبک‌کردن رنج سنگین هستی است.
فرض کنید این سخن یک راز است: تنها احساس خوشبختی در زندگی این است که مرگ واقعی است.
بکوشید این راز، بلکه هیچ رازی را به کسی نگویید. افشا کردن راز، کاری احمقانه است؛ و اگر روزی ما مرتکب این کار احمقانه شدیم، علاجش این است که شنوندهٔ راز را در دم بکُشیم!.
این کتاب، زندگی خواننده را به دو بخش تقسیم می‌کند؛ بخشی پیش از خواندن آن و بخشی پس از خواندنش.
فلسفهٔ زندگی است به زبانی ساده.
#امیل_چوران
#دردسر_متولد_شدن
#ترجمه
#مترجم
#فرهاد_کربلایی
#انتشارات_ثالث
#گزین_گویه
#نیچه
https://www.instagram.com/p/DArSS8ZSqE9/?igsh=MXQ4Z3Vta2U5MDF0eg==

https://t.me/drabbasee

شرنگ

02 Oct, 09:54


🔴 صدام دیر فهمید

توس طهماسبی

چرا صدام حسین به التیماتوم‌های چندباره ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده اعتنا نکرد و از کویت خارج نشد؟ آیا او فکر می‌کرد نیروی نظامی‌اش از آمریکا قدرتمندتر است؟ خیر! اما صدام گمان می‌کرد که ماشین جنگی‌اش به عنوان بزرگترین ارتش خاورمیانه آنقدر توان دارد که جنگ زمینی را چند هفته طول بدهد و ده هزار نفر تلفات از آمریکایی‌ها بگیرد. از نگر او در این شرایط فشار شدید افکار عمومی آمریکا همچون جنگ ویتنام موجب توقف عملیات ارتش آمریکا خواهد شد.
صدام از حمله آمریکا مدلی همچون عملیات نرماندی برای سربازانش ترسیم کرده بود: یک حمله آبی خاکی از ساحل کویت و انبوهی از تفنگداران که مستقیم به سوی آتش سلاح‌های سربازان عراقی پیشروی می‌کنند و در این شرایط او آنقدر فرصت دارد که تلفات لازم را از آمریکایی‌ها بگیرد‌. حتی زمانی که شش هفته بمباران دقیق و بی سابقه شیرازه ارتش عراق را گسیخته بود، سازمان تبلیغاتی او مدام به سربازان وحشت زده که عموما ارتباطشان با فرماندهی و دیگر واحدها قطع شده بود، پیام می‌داد: " استقامت کنید! محکم بمانید! آمریکایی‌ها بالاخره می‌آیند! آنها از دریا می‌آیند! آنها تماما هلیکوپتر و پیاده نظام سبک هستند!
در اوهام صدام آمریکایی‌ها بالاخره آنقدر نزدیک می‌شدند که سربازان او بتوانند از آنها تلفات لازم را بگیرند. او بخش بزرگی از نیروهایش را رو به دریا مستقر کرده بود! اما آمریکایی‌ها هیچوقت از دریا نیامدند! آنها با لشکرهای زرهی مجهز به تانک‌های وحشتناک آبرامز با سرعتی باور نکردنی از صحرای عربستان وارد خاک عراق شده و از پشت به نیروهای او در کویت حمله کردند و جنگ زمینی تنها هفتاد و دو ساعت طول کشید! صدام درکی از تغییرات شگرفی که در یک دهه گذشته در عرضه تکنولوژی نظامی روی داده بود نداشت. او درکی از نبرد عصر اطلاعات نداشت و به نبرد دره بقاع که هشت سال قبل بین سوریه و اسرائیل رخ داده بود توجهی نکرده بود. صدام به شدت از زمان عقب بود.
او گفته بود که آنقدر از خلبانان آمریکایی اسیر می‌گیرد که افکار عمومی آمریکا با دیدن صف طولانی آنها جنگ را تمام کند و موقعیت او در کویت را به رسمیت بشناسد. او نیرومندترین شبکه پدافند هوایی در جهان سوم را در اختیار داشت‌. اما در شب نخست آغاز جنگ هوایی شانزده فروند هواپیمای نامرئی اف صد و هفده نایت هاوک که در این تصویر می‌بینید، هر کدام با دو بمب دو هزار پوندی هدایت لیزری بدون آنکه کسی متوجه آنها شود به قلب بغداد نفوذ کرده و حساس ترین هدف‌ها را بمباران کردند. پدافند عراق حیرت زده شده بود که این دیگر چه نوع حمله‌ای است؟ آنها تا لحظه انهدام مواضع‌شان هیج هواپیمایی ندیدند.
در همان حال اهداف حساس دیگر عراقی‌ها با موشک‌های کروز توماهاوک که از هزار و هفتصد کیلومتر دورتر شلیک شده و با جثه کوچک و ارتفاع پایین‌شان قابل شناسایی نبودند، منهدم می‌شدند. رادارها قبل از این که بتوانند واکنشی نشان دهند، توسط موشک‌های هارم ضد رادار که توسط فانتوم‌های وایلد ویزل و ای شش‌ها شلیک شده بودند، منهدم می‌شدند. فرودگاه‌ها توسط مهمات دقیق و ضد بتنی که استرایک ایگل‌ها و تورنادو‌ها شلیک می‌کردند، از کار می‌افتادند و جنگنده‌های صدام درون پناهگاه‌های بتنی خود منهدم می‌شدند. صدام بهای سنگینی برای عقب ماندن ذهنش از تحولات کلیدی عرصه فن‌آوری نظامی پرداخت.
آمریکایی‌ها هیچوقت در جایی که او می‌خواست و در فاصله نزدیکی که مد نظر او بود، آفتابی نشدند تا او بتواند رویای "ویتنام در صحرایش" را محقق کند! رهبری که حتی تفاوت جنگ منظم در دشت باز را با جنگی چریکی و نامنظم همچون ویتنام تشخیص نمی‌داد برای چند دهه سرنوشت میلیونها عراقی را به دست گرفته بود. جنگ برای آزادی کویت نخستین پرده پر سر و صدا از جنگ نوین هوشمند عصر اطلاعات بود که توجه جهان را به خود جلب کرد. طرح‌هایی که از اوائل دهه هفتاد میلادی در مراکزی نظیر ترادوک تدوین شده بودند، حالا میوه داده بودند. با اینحال این تنها آغاز راهی طولانی بود که حتی امروز هم به پایان خود نرسیده است. در جنگ کویت تنها سیزده درصد از مهمات سنگین مصرفی هوشمند بودند! هنوز بمب‌های هدایت ماهواره‌ای، تسلیحات شبکه محور و بسیاری از فناوری‌های موثر امروز به میدان نیامده بودند

شرنگ

27 Sep, 12:53


زندگی ارزش زیستن دارد؟. اگر دارد، چگونه زندگی‌ای ارزش زیستن دارد که برای‌اش زحمت و رنج بکشیم؟
من نسبت به زندگی اکنون (یعنی در ایران و در این زمانه) خیلی بدبین هستم. اگر هم تا حالا دست به خودکشی نزده‌ام، صرفاً به این دلیل است که دو یا سه نفر از اعضای خانواده‌ام با مرگ من آسیب می‌بینند. ماجرای مزخرفی است که آدمی‌بچه، نه تولدش به اختیار خودش بوده و نه مرگ دلخواهش در کنترل خودش است
در غرب فیلسوفان و ادیبان؛ و در شرق، ادیبان و عرفا در مورد ارزش زندگی بسیار گفته‌اند. گفته‌های ادیبان و عرفای شرقی و ایرانی هرچند با جملات و اشعار زیبایی گفته آمده، اما در اغلب موارد، چرندیات و ترّهات بافته‌اند. فراوان گفته‌اند ما در زندگی، موجودات مختاری هستیم؛ که حرف یاوه‌ای است.
از نگاه کامو، همه، پرومتهٔ در زنجیریم که مقهور ابسورد شده‌ایم. در منظومهٔ ایلیاد، مدیوس از اصل‌ونسب گلائوکوس می‌پرسد و پاسخ می‌شنود که وقتی که نسل انسان بر روی زمین شبیه برگ‌هاست، پرسش از اصل‌ونسب چه اهمیتی دارد؟. کامو البته خودکشی ناشی از ابسورد را رد می‌کند هرچند معتقد است خودکشی به زندگی و‌ جهان خالی از معنا، رسمیت می‌بخشد.
کامو می‌کوشد در تحلیل زندگی ارزشمند از تجربهٔ شخصی فراتر برود اما اگر کامو به جای کارگر معدن طبس یا مهاجر افغانستانی یا دختر باغملکی(که برای ناتوانی از خرید لوازم مدرسه خودکشی کرد) یا زندانی تحت شکنجه روانی یا کولبر کُرد و سوخت‌بر بلوچ بود، باز از عصیان در برابر ابسورد و ارزش دادن به زندگی می‌گفت؟ نمی‌دانم.
https://www.instagram.com/reel/DAa5N97uePy/?igsh=Y3lzZWc5bmd3ejUx

https://t.me/drabbasee

شرنگ

24 Sep, 07:24


این تنها یک دقیقه از سال‌ها ستمی‌است که بر کارگران و خانواده‌های آنان رفته است. پیش از همه، وظیفهٔ رسانه‌های داخلی بود که چنین ظلم‌هایی را علنی و منتشر کنند؛ همان رسانه‌هایی که سوبسید از بیت‌المال می‌گیرند؛ شبانه‌روز در حال لابی‌گری برای گرفتن آگهی هستند و تعداد بسیاری از آنان در پنهان‌کاری فاجعه‌آفرینی مسئولان نقش اول را ایفا می‌کنند. ننگ بر آن رسانه و خبرنگاری که می‌دید و می‌گذشت؛ که می‌بیند و می‌گذرد. حقوق ماهیانه یک کارگر، معادل میز نهار یک رئیس با دو تا مهمان ویژه‌اش نیست. اکثریت رسانه‌ها در واقع، قلم‌به‌مزد هستند.
مصیبت بزرگ همین است که چنین فاجعه‌ای هر سال تکرار می‌شود و گرد روزگار بر چهرهٔ مسئولی نمی‌نشیند. این‌که دادستان و دادگاه و مجلس و قاضی و نماینده و شحنگان و حجاب‌بان‌ها در این کشور چه می‌کنند، والله بر ما پوشیده است.
هواپیمای اوکراینی، کشتی سانچی، هواپیمای کوه دنا، پلاسکو، و فاجعه پشت فاجعه؛ و جان‌های ما مردم بی‌ارزش و بی‌مقدار، و مسئولانی نالایق و حکومتی زورگو. این است زندگی ما مردم سالخوردهٔ تاریخ.
#معدن_طبس
#ایران
#عزادار
#سوگوار
#کارگر
#کارگران
https://www.instagram.com/reel/DASoFJkukEw/?igsh=MWp0ejZ4eGJkMWx6bA==
https://t.me/drabbasee

شرنگ

16 Sep, 19:02


‏گفتند: چگونه‌ای؟
گفت: زخمی عظیم خورده‌ام.
گفتند: بر کجا؟
گفت: بر جان.
[گفتند: از چه کسان زخمی چنین عظیم رسیده‌ات؟
گفت: غریبان را دست‌رسی به جان ما نبود. جان در کف آشنایان بود؛ و خنجر نیز در بساط دوستی ٍشان فراوان و پنهان].

تذکرة‌الاولیا، شیخ عطار

شرنگ

12 Sep, 06:53


رویش ناگزیر جوانه‌ها
با همهٔ یأس و ناامیدی که بر روان اجتماعی ایرانیان حاکم شده (و صد البته علت‌العلل آن هم معروف و مشهود است)، گاهی شررهای امید چنان سرکشی می‌کنند که همان روان‌های ناامید را شکوفه‌باران بهاری می‌کنند
به‌نظرم به موازات کشف‌های حیرت‌انگیز در میلیاردها کهکشان و انقلاب‌های فکری و معرفتی و علمی، جامعهٔ ایران با همان سرعت، مستعد تغییرات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شده است
این کودک - نوجوان جوانه‌ای است که زیر سایهٔ کهنسال‌درختی چون حضرت فردوسی، بر خلاف شعارهای مضحک، ضحاک را از قله به پایین بیاورد
#رویش
#رویش_ناگزیر_جوانه_ها
#فردوسی
#ضحاک
#ضحاک_ماردوش
#جوان
#جوانان
#انقلاب
#ایران
#مردم
#شاهنامه
#شاهنامه_فردوسی
https://www.instagram.com/reel/C_zqbGHsjcv/?igsh=aW8zcmFqYzk0aTVl

شرنگ

01 Sep, 20:24


هر دمی چون‌‌ نی از دل نالان...


حضرت استاد شجریان

شرنگ

26 Aug, 20:03


تصنیف: چه غریب ماندی ای دل
شاعر: امیر هوشنگ ابتهاج؛ سایه
صدا: همایون شجریان
آهنگ‌ساز: حمید متبسم

شرنگ

26 Aug, 08:07




«خانه‌ام آتش گرفته است؛
آتشی جان‌سوز...»


زمانی که افراد معدودی از جامعه‌شناسان مستقل، از نقد جامعه‌شناسی در ایران و جامعه‌شناسان ایرانی (و در مجموع اهل تفکر و نویسندگان و استادان ایرانی) نوشتند، غوغائیان زبان و قلم به اعتراض و‌ کنایه و مخالفت گشودند و چرخاندند.
شوک‌آور است. وحشتناک است. مصیبت است که علی انتظاری به عنوان جامعه‌شناس و رئیس یک دانشکدهٔ علوم اجتماعی در تلویزیون، با خون‌سردی و تفرعن و تکبر و رعونت، کشته شدن یک «انسان» را «نفله شدن دختر کُرد سنی» وانمود کند.
این «انسان» در دامان کدام ایدئولوژی تربیت شده است که این‌چنین در مورد جان انسان‌ها اظهار لحیه می‌کند؟.**



https://t.me/drabbasee

شرنگ

25 Aug, 11:36


افاغنه: مهاجرانی به‌مثابه تهدید

این روزها آمار تعداد مهاجران افغانی و افزایش شک‌برانگیز آنها در سه سال گذشته، واکنش‌های متفاوتی در میان ایرانیان برانگیخته است. واکنش حکومت هم‌چنان «در ظاهر» کج دار و مریز است به این علت مهم که متأثر است از روابط دو جانبهٔ حکومت با حکومت اسلامی طالب‌ها. «در نهان» اما بدیهی است اشتراکات فراوان ِ میان هر دو حکومت اسلامی در عرصهٔ سیاست بین‌المللی و سیاست‌گزاری داخلی، مانع از اجرای برنامهٔ اخراج مهاجران افغانی توسط حکومت ایران می‌شود.
مسأله اما برای حکومت اسلامی ایران و مردم متفاوت است.
مردم نگرانی‌های مختلف و متفاوتی (از تهدیدات فرهنگی تا بیکاری ایرانیان تا امتیازاتی که حق میزبان است اما سهم میهمان شده و... ) از افزایش مهاجران افغانی دارند.
من معتقدم نگرانی ایرانیان از یک منظر، به‌جا است.
مهاجران افغانی به هر علتی که از وطن خود مهاجرت کرده باشند، به‌جز درصد ناچیزی از آنان، زندگی سخت و ناگواری (دست کم در ماه‌ها و شاید سال‌های اول اقامت در ایران) داشتند و دارند. اکثریت آنان هم به سودای درآمد و ارسال آن به افغانستان، ایران را انتخاب کرده‌اند
مسلّم این است که این مهاجران، اگر حتی تحصیلات عالیه داشته باشند که ندارند، امکان اشتغال در مشاغل دفتری و کارمندی ندارند.
پیشینهٔ قومیّتی، مذهبی و فرهنگی و اوضاع اقتصادی افغانستان از زمان اشغال توسط کمونیست‌ها، نیز از آنان انسان‌هایی فقیر، غیر مدنی، نامداراگر، فرصت‌طلب، متعصب، مذهبیِ جزم‌گرا و کم‌سواد یا بی‌سواد ساخته است که پتانسیل بالای افتادن در دام کارهایی جنایی با انگیزهٔ اقتصادی را دارند؛ بدون تعمیم این صفات به ۱۰۰درصد آنان. شواهد آماری ِ چند دههٔ گذشته از این موارد کم نیستند.
اما و صد اما، مهاجران افغانی به واسطهٔ همان ویژگی‌ها، پتانسیل «ابزار سیاسی شدن» را هم دارند. کافی است درآمد و امتیازات رؤیایی در اختیارشان بگذارند، اسلحه در دست‌شان بگذارند و فرمان شلیک بدهند.
هدف برای آنان فرقی ندارد. مخالفان حکومت بشار اسد باشند یا داعشی‌ها در عراق یا معترضان ایرانی. چه تفاوت دارند وقتی شلیک‌کردن، منبع درآمد رؤیایی باشد.
از قضا، تجربهٔ این یکی پیش چشم همگان است که با سوءاستفاده از ویژگی‌های یادشده، کوته‌زمانی، لشگرهایی از آنان شکل داده شد که اینک، یکی از مجلسیان نورسیده، آنان را هم‌وطن خود می‌خواند.
از همین منظر می‌توان پرسید که فردا روز اگر این مهاجران چند میلیونی که عمدتاً جوان هم هستند، با قراردادهای پنهانی، مسلح به روی معترضان ایرانی آتش گشودند، از مردم چه کاری ساخته است؟.
آنان به محض پایان مأموریت می‌توانند بدون نگرانی از پی‌گیری مردم، با اندوختهٔ مالی فراوان به وطن خود بازگردند و در انتظار مأموریت‌های بعدی بنشینند.
ارزش‌های انسانی، مهمان‌نوازی، پیشینهٔ مشترک فرهنگی دو کشور، حق همسایگی، حقوق بین‌المللی و... به‌جای خود مهم و شایستهٔ احترام هستند. اما پیچیدگی مسأله این است که مهاجران افغانی، تافتهٔ جدا بافته‌ای هستند و با مهاجران دیگر، با هر معیاری تفاوت ماهیتی دارند. آمار آنها که شبانه‌روز هم در حال افزایش است، می‌تواند اکنون و آیندهٔ امنیت، رفاه، اقتصاد، آموزش و به‌ویژه مسیر جنبش دموکراسی‌خواهی در ایران را مورد تهدید جدی قرار بدهد.




https://t.me/drabbasee

3,432

subscribers

132

photos

88

videos