کانال شعر مولانا سعدی حافظ و... @delarampoem Channel on Telegram

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

@delarampoem


کانال شعر دلارام؛ اشعار زیبا از مولانا، سعدی، حافظ و دیگر شاعران ایرانی

هر که «دلارام» دید از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت(سعدی)
ثبت نظر:
t.me/delaramm316

کانال شعر دلارام (Persian)

کانال شعر دلارام یک فضای زیبا و شیرین برای علاقمندان به شعر و ادبیات ایرانی است. این کانال شامل اشعار زیبا و الهام بخش از شاعران بزرگ ایرانی مانند مولانا، سعدی، حافظ و دیگر شاعران معروف می باشد. اگر به دنبال یک تجربه متفاوت و دلنشین در دنیای شعر هستید، کانال شعر دلارام بهترین انتخاب برای شماست. این کانال با ارائه اشعار متنوع و زیبا، شما را به دنیای زیبای شعر و ادبیات ایرانی می برد و شما را با عمق و زیبایی این هنر آشنا می کند. اگر علاقه‌مند به خواندن و شنیدن شعرهای زیبا هستید، حتما به کانال شعر دلارام سر بزنید. برای ثبت نظر و اشتراک گذاری تجربیات خود، می‌توانید به لینک زیر مراجعه کنید: t.me/delaramm316

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

27 Jan, 15:52



باز گو، ای به کنار دگری خفته‌ی من
چه کند با غم تو این دل آشفته‌ی من؟

وه که امروز پراکنده‌تر از بوی گل است
خاطر جمع‌تر از غنچه‌ی نشکفته‌ی من

آفتابِ نگهِ گرمِ تو را می‌جوید
این دلِ سردتر از برف ِ فروخفته‌ی من

یاد از آن روز که انگشت تو اشکم بسترد
خاتَمِ دست تو شد گوهر ناسفته‌ی من

شاهد آتش عشق تو که گرم است هنوز
شعله‌هایی‌ست که سر می‌کشد از گفته‌ی من

چه کنم؟ دل به که بندم؟ به کجا روی کنم؟
بازگو، ای به کنار دگری خفته‌ی من!

#سیمین_بهبهانی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

27 Jan, 05:08


‌‌
بر گلشنی اگر بگذشتم چو باد صبح
نی عشق سرو بود و نه شوقِ صنوبرم

بوی تو می‌شنيدم و بر ياد روی تو
دادند ساقيانِ طرب يک دو ساغرم...

نامم ز کارخانه‌ی عشّاق محو باد
گر جز محبّت تو بود شغل ديگرم

ای عاشقانِ روی تو از ذرّه بيشتر
من کی رسم به وصل تو کز ذرّه کمترم

#حافظ

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

26 Jan, 18:21



گلِ نگاهِ تو، در کارِ دلربایی بود
فضای خانه پُر از عطر آشنایی بود

به رقص آمده بودم چو ذرّه‌ای در نور
ز شوق و شور، که پرواز در رهایی بود

چه جای گل، که تو لبخند می‌زدی با مهر
چه جای عمر، که خواب خوش طلایی بود!

هزار بوسه به سوی خدا فرستادم
از آن که دیدن تو قسمت خدایی بود

شب از کرانه‌ی دنیای من جدا شده بود
که هر چه بود تو بودیّ و روشنایی بود

#فریدون_مشیری

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

26 Jan, 18:14




سفر از خویش چو کردی، همه جا معراج است
منبر و دار، برِ حالتِ منصور یکی است

#صائب_تبریزی



کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

26 Jan, 15:56




دلم شکسته شد... این بار هم نجات نداد
شرابِ عشق تو، این کوزه‌ی سفالی را

#حسین_منزوی



کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

26 Jan, 13:00



نامِ تو گر بر زبان رانم زبانم خوش شود
چون زبان از تو سخن گوید دهانم خوش شود

گر لبم بر لب نهی چون کوزه‌ای شیرین چو جان
در تنِ همچو سبو آب روانم خوش شود

ای طبیبِ عاشق از دارالشّفای وصلِ خود
شربتی بفرست تا بیمار جانم خوش شود

دل چو بستانی‌ست بی‌برگ از زمستان فراق
در نوا آیم چو مرغ، ار بوستانم خوش شود...

#سیف_فرغانی

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

26 Jan, 04:52



نه تختِ جَم، نه مُلک ِ سلیمانم آرزوست
راهی به خلوتِ دلِ جانانم آرزوست

تا خنده بر بساطِ فریبِ جهان کنم
چون صبح، یک دهن لبِ خندانم آرزوست

#صائب_تبریزی


کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

24 Jan, 17:57


ای دل صبور باش و مخور غم که عاقبت
اين شام صبح گردد و اين شب سحر شود

#خواجوی_کرمانی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

24 Jan, 16:38



در جمعه‌ی بی‌حوصلگی یاد تو بودم
در دفتر شعرم غزلی از تو سرودم

یک هفته پر از همهمه و یاد تو بگذشت
من غیر  سکوت از لب  لعلت نشنودم

تو قصّه‌ی دیرین خوشایند  مکرّر
زنگاره ز نامت ز دل خسته  زدودم

افسون چو ز مهرت شدم ای ماه دلارا
آبادی از این مهر شده کلّ ِ وجودم

ای مُهره‌ی امید و شمیم گل نرگس
پاسخ ز شما بر همه تعظیم و  درودم

#فهیمه_خلیلی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

23 Jan, 17:10



جان پرورم گهی که تو جانان من شوی
جاوید زنده مانم اگر جان من شوی

رنجم شفا بُوَد چو تو باشی طبیب من
دردم دوا شود چو تو درمان من شوی

پروانه‌وار سوزم و سازم بدین امید
کآید شبی که شمع شبستان من شوی

دور از تو گرچه زآتشِ دل در جهنمم
دارم طمع که روضه‌ی رضوان من شوی

مرغِ دلم تَذروِ گلستان عشق شد
بر بوی آنک ِ لاله و ریحان من شوی

اکنون که خضرِ ظلمتِ زلفِ تو شد دلم
بگشای لب که چشمه‌ی حیوان من شوی

چشمم فتاد بر تو و آبم ز سرگذشت
و اندیشه‌ام نبُوَد که طوفان من شوی

چون شمع پیش روی تو میرم ز سوز دل
هر صبحدم که مِهرِ دُرفشان من شوی

زلف به خواب بینم و خواهم که هر شبی
تعبیر خواب‌های پریشان من شوی

می‌گفت دوش با دل خواجو خیال تو
کآندم رسی به گنج که ویران من شوی

وآن ساعتت رسد که بر ابنای روزگار
فرمان دهی که بنده‌ی فرمان من شوی

#خواجوی_کرمانی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

22 Jan, 17:47



به برّ و بحر نخواهی دید کسی چنین که منم آتش
دو سوم بدنم آب است، تو سوم بدنم آتش

نهنگ ِ شعله‌وری هستم که می‌توانم اگر باشی
میان آبیِ اقیانوس محیط را بزنم آتش

چه کرده داغ تو با قلبم که با تپیدن این کوره
رسوخ کرده به‌جای خون، به پاره‌های تنم آتش؟

چه کرده‌ای که منِ آرام میان پیله‌ی ابریشم
چو اژدها شوم و یکسر بریزد از دهنم آتش؟

چه دوزخی‌ست حیات من که روز واقعه هم حتی
بعید نیست که چون ققنوس، برآید از کفنم آتش

نه شیخم و نه ز صنعانم، جوان کافر زنجانم
که چشمِ خیره‌سری انداخت میان پیرهنم آتش

زهی زبان پر از قندی، که سوخت جان مرا چندی
نداد آب حیات امّا، نهاد در سخنم آتش

#غلامرضا_طریقی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

21 Jan, 19:24



مگو پرنده در این لانه ماندنش سخت است
بمان! که مهر تو از سینه راندنش سخت است

چگونه دل نسپاری به دیگران ؟ که دلت
کبوتری است که یک جا نشاندنش سخت است

چه حال و روز غریبی که قلب عاشق من
اسیر کردنش آسان، رهاندنش سخت است

زبان حال دلم را کسی نمی‌فهمد
کتیبه‌های ترک خورده خواندنش سخت است

هزار نامه نوشتم بدون ختم کلام
حدیث شوق به پایان رساندنش سخت است

#سجاد_سامانی

‌‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

21 Jan, 16:56



دلبرا! پیشِ وجودت همه خوبان عدمند
سروران بر درِ سودای تو خاک ِ قدمند

شهری اندر هوَسَت سوخته در آتش عشق
خلقی اندر طلبت غرقه‌ی دریای غمند

خون صاحب‌نظران ریختی، ای کعبه‌ی حُسن
قتل اینان که روا داشت که صید حرمند؟

صنم اندر بلد کفر پرستند و صلیب
زلف و روی تو در اسلام صلیب و صنمند

گاه گاهی بگذر در صف دل‌سوختگان
تا ثناییت بگویند و دعایی بدمند

هر خم از جعد پریشان تو زندانِ دلی‌ست
تا نگویی که اسیرانِ کمندِ تو کمند


حرف‌های خط موزون تو پیرامن روی
گویی از مشک سیه بر گل سوری رقمند

در چمن سرو ستادست و صنوبر خاموش
که اگر قامت زیبا ننمایی بچمند

زین امیران ملاحت که تو بینی بر کس
به شکایت نتوان رفت که خصم و حکمند

بندگان را نه گزیرست ز حکمت نه گریز
چه کنند ار بکشی ور بنوازی خَدَمند

جور دشمن چه کند گر نکشد طالب دوست
گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به همند

غم دل با تو نگویم که تو در راحت نفس
نشناسی که جگرسوختگان در المند

تو سبک‌بارِ قوی‌حال کجا دریابی؟
که ضعیفان غمت بارکشانِ ستمند

سعدیا عاشق صادق ز بلا نگریزد
سست عهدانِ ارادت ز ملامت برمند

#سعدی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

20 Jan, 18:24



خوش باش که هر که راز داند
داند که خوشی خوشی کشانَد

شیرین چو شِکر تو باش شاکر
شاکر هر دم شِکر سِتانَد

شُکر از شِکرست آستین‌پُر
تا بر سرِ شاکران فشانَد

تلخش چو بنوشی و بخندی
در ذاتِ تو تلخیی نماند

گویی که چگونه‌ام خوشم من
گویم تُرُشم دلت بماند

گوید که نهان مکن ولیکن
در گوشم گو که کس نداند

در گوش تو حلقه‌ی وفا نیست
گوش تو به گوش‌ها رسانَد

#مولانا

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

20 Jan, 15:12


تو را روزی‌‌ رها از ظلمت و بیداد می‌خواهم
لبت را وا به خنده، مردمت را شاد می‌خواهم

تو را بر قله‌های بیستون سبز آزادی
نماد کوشش عاشق‌ترین فرهاد می‌خواهم

تو را با قلبی از جنس گُل آلالهٔ دشتی
تنت را باغ سرو و سبزه و شمشاد می‌خواهم

دو دستت را پر از احساس ناب رویش امید
تمام غصه‌هایت را به دوش باد می‌خواهم

تو را‌ ای خانهٔ تاریخی قومی سراسر مهر
نه تاریک و نه بی‌رونق، تو را آباد می‌خواهم

تو را خاموش نه، خسته و زخمی نمی‌خواهم
که دائم در خروش جنبش و فریاد می‌خواهم

تو را از ابتدای یک خلیج بی‌‌‌نهایت پاک
و تا آنجا که تیر آرش‌ات افتاد می‌خواهم

برای پرکشیدن تا دل یک سرزمین لبخند
تو را ایران جاویدان من آزاد می‌خواهم

#آناهیتا_ترکمان
#دکلمه

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

19 Jan, 17:22



از آن باده ندانم چون فنایم
از آن بی‌جا نمی‌دانم کجایم

زمانی قعر دریایی درافتم
دمی دیگر چو خورشیدی برآیم

زمانی از من آبستن جهانی
زمانی چون جهان خلقی بزایم

چو طوطی جانْ شکر خاید به ناگه
شوم سرمست و طوطی را بخایم

به جایی درنگنجیدم به عالم
به جز آن یارِ بی‌جا را نشایم

منم آن رندِ مستِ سخت شیدا
میانِ جمله رندان‌ های هایم

مرا گویی چرا با خود نیایی؟
تو بنما خود که تا با خود بیایم

مرا سایه‌یْ هما چندان نوازد
که گویی سایه او شد من همایم

بدیدم حُسن را سرمست می‌گفت
بلایم من بلایم من بلایم

جوابش آمد از هر سو ز صد جان
تُرایم من تُرایم من تُرایم

تو آن نوری که با موسی همی‌گفت
خدایم من خدایم من خدایم

بگفتم شمس تبریزی کیی؟ گفت
شمایم من شمایم من شمایم

#مولانا

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

19 Jan, 17:22


#غزل: #مولانا
#دکلمه: #پری_ساتکنی

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

19 Jan, 12:53



ز چه جوهر آفریدی، دل داغدار ما را؟
که هزار لاله پوشد، پس از این مزار ما را

چه کنم جز این که گویم «بِنِگر به لطف بِنْگر
دل گرمسوز ما را، رخ شرمسار ما را»؟

ز سرشک نم فشاندم، به بنفشه زارِ دوری
که ز بوته‌ها بچینی، گل انتظار ما را

چو نسیمِ آشنایی، ز کدام سو وزیدی
تو که بی‌قرار کردی، همه لاله زار ما را؟

منم آن شکسته سازی، که تواَم نمی‌نوازی
که فغان کنم ز دستی، که گسسته تار ما را

ز کویرِ جان سیمین، نه گل و نه سبزه روید
دل رنگ و بو پسندت، چه کند بهار ما را؟

#سیمین_بهبهانی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

17 Jan, 17:39



در امتدادِ سحر می‌رسم به خانه‌ی تو
سلام بر تو و دریای بی‌کرانه‌ی تو

سلام بر نفسِ باد و بادبان که مرا
رسانده‌اند به مهمانیِ شبانه‌ی تو

چه محفلی‌ست، به مهمانیِ بهارانم
چه مجلسی‌ست، صدای من و ترانه‌ی تو

بریدم از همه و آمدم به دیدارت
کبوترانه نشستم به شوقِ دانه‌ی تو

دلم دلی‌ست که در زلفت آشیان کرده
سرم سری‌ست که جا مانده روی شانه‌ی تو

بیا قدم به سراپرده‌ی خودت بگذار
رواق منظرِ چشمانم آشیانه‌ی تو

#جویا_معروفی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

17 Jan, 06:44


‌‌
سوال کرد دل من که دوست با تو چه کرد؟
چرات بینم با اشک سرخ و با رخ زرد؟

دراز قصّه نگویم حدیثْ جمله کنم
هر آن چه گفت نکرد و هر آن چه کِشت نخورد

جفا نمود و نبخشود و دل رُبود و نداد
وفا بگفت و نکرد و جفا نگفت و بکرد

چو پیشم آمد کردم سلام روی بتافت
چو آستینْش گرفتم گفت: بردابرد!*

نه چاره‌ای که دل از دوستیش برگیرم
نه حیله‌ای که توانمْش باز راه آورد

بر انتظار میان دو حال ماندستم:
کشید باید رنج و چشید باید درد


ایا سنایی لؤلؤ ز دیدگانْت مبار
که در عقیلهٔ هجران صبور باید مرد

#سنایی

*بردابرد: برو کنار

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

16 Jan, 06:07


من آن یخ‌ام که از آتش گذشت و آب نشد
دعای یک لبِ مستم‘ که مستجاب نشد

من آن گُلم که در آتش دمید و پرپر شد
به شکل اشک در آمد ولی گلاب نشد

نه گُل که خوشه‌‌ی انگورِ گور خود شده‌‌ای
که روی‌ شاخه دلش خون‌ شد و شراب نشد

پیمبری که به شوق رسالتی ابدی
درون غار فنا گشت و انتخاب نشد

نه من که بال هزاران چو من به‌ خون غلتید
ولی بنای قفس در جهان خراب نشد

هزار پرتو نور از هزار سو نیزه
به شب زدند و جهان غرق آفتاب نشد

به‌ خواب رفت جهان آن چنان که تا به ابد
صدای هیچ خروسی حریف خواب نشد

#غلامرضا_طریقی
#دکلمه

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

14 Jan, 14:51



از آن رو صبح اين روشندلی يافت
که چون ما در دلش مهرِ علی تافت

ز مهر او منوّر خانه‌ی خاک
به نام او مزيّن مهرِ افلاک

در علم نبی غير از علی کيست؟
ز هستی مدّعا غير از علی چيست؟

زهی از آفرينش مدّعا تو
درِ گنجينه‌ی سرّ ِ خدا تو

در اين دريای ناپيدا کناره
که غير از غرقه گشتن نيست چاره،

اگر تو بگذری از آشنايی
که از موجش دهد ما را رهايی...

#وحشی_بافقی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

14 Jan, 14:50


پا مِنَه بیرون ز حدّ ِ خود، سعادتمند باش
نیست کمتر از هما تا جغد در ویرانه است

#صائب_تبریزی


کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

14 Jan, 14:39




در شجاعت شیرِ رَبّانیستی
در مُروَّت‘ خود که داند کیستی؟

#مولانا


کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

13 Jan, 16:05



بار دگر زنده شد کودکیم پشت در
خانه‌ی ما منتظر، چشم به راه پدر

خسته نباشی پدر، رنج و ملالت مباد
گرچه هیاهوی ما، کاهش دردت نداد

باز پدر آمد و باز عطر خوش نان رسید
باز پدر، معنی آرامش و ایمان رسید

زین سو و آن سو شدن، کاهش دردت نبود
این که پسر بودمت، پاسخ رنجت نبود

باز خیال تو بود از پس این سال‌ها
آمده بویی که باز، زنده کند حال‌ها

باز پدر دیدمت، از پنجره‌ آسمان
بوی تو را می‌شنوم، از در و دیوارمان

#ساعد_باقری

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

12 Jan, 16:40



گفتند از خدا و نگفتند آن کجاست؟
با من بگو نشانیِ آن بی‌نشان کجاست؟

با من بگو پرنده‌ی آهم کجا رَوَد؟
آن شاخه‌ی تناورِ خُلد آشیان کجاست؟

گفتند حق قرینِ قلوبِ شکسته است*
پس کو؟ رفیقِ این همه غمگین‌دِلان کجاست؟!

ما را فریفتند به پندی و وعده‌ای
آن معجزات و وعده‌ی آخر زمان کجاست؟

در ما نمانده قدرتِ موساییان ولی
با ما بگو فصاحتِ هارونیان کجاست!

دستِ دعا شکست و طنابِ طلب گُسست
آن بَدبَده، همان کَرَکِ غُصّه‌خوان کجاست؟**

بُغضی‌ست در گلوی من و‌ همگنانِ من
با ما بگو که شانه‌ی آن مهربان کجاست؟!

#جویا_معروفی

‌* اَنا عِندَ المُنکسِرَه قُلُوبُهم: من در نزدِ قلبِ شکسته هستم. (حدیث قدسی)

** بده ... بدبد ... چه امیدی؟ چه ایمانی؟
کَرَک جان! خوب می‌خوانی
(مهدی اخوان ثالث)

بدبده، کَرَک: بلدرچین

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

12 Jan, 05:03



چون پایِ خود بر سر نهی پا بر سرِ اختر نهی
چون تو هوا را بشکنی پا بر هوا نِه هین بیا

بر آسمان و بر هوا صد ره پدید آید تو را
بر آسمان پرّان شوی هر صبحدم همچون دعا

#مولانا

‌‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

11 Jan, 19:57


هر که را می نگری شکوه ز قسمت دارد
جز دل ما که به ناداده قناعت دارد

#صائب_تبریزی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

11 Jan, 11:38


‌‌
غزلم درّه‌ای از نسترن و شب‌بوهاست
مرتعِ درمنه‌ها دهکده‌ی آهوهاست

این طرف کوچه‌ی بن‌بست نگاه آبی‌ها
آن طرف کوچه‌ی پیوند کمان ابروهاست

این خیابان بلندی که به پایین رفته
مال گیسوی به‌هم‌ریخته‌ی هندوهاست

غزلم گردش کاشی‌ست در اسلیمی‌ها
غزلم تابش خورشید بر اسکیموهاست

باد می‌آید و انجیر مقدس مست از-
روسری‌های به رقص آمده در هوهوهاست

هر چه که بر سر من رفته از این قافیه‌ها
از به رقص آمدن باد میان موهاست

تلخ مردن وسط هاله‌ای از ابر و عسل
سرنوشت همه‌ی هسته‌ی زردآلوهاست

کار سختی‌ست، ببخشید، ولی می‌گویم
این‌ که بوسیدن‌تان دغدغه‌ی کم‌روهاست

#حامد_عسکری

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

10 Jan, 15:06



بوی تو می‌دهد آغوشِ خالی‌ام
ای واقعیت عشق خیالی‌ام

مست توام که قنوتم ترانه شد
چون مؤمنِ تو شدم، لاابالی‌ام

بعد از تو بی‌خبرم از خودم بگو
این روزها چه شدم در چه حالی‌ام

روزی یقین تو بودم ولی گذشت
امروز فاجعه‌ای احتمالی‌‌ام

شعرم شکفتن بارانیِ تو بود
حالا فقط خبر خشکسالی‌ام

بی‌هیچ دلهره حال مرا بپرس
روزی که من جسدی این حوالی‌‌ام


#افشین_یداللهی


‌‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

10 Jan, 15:01



تو کیستی؟ که سفر کردن از هوایت را
نمی توانم، حتی به بال‌های خیال

#محمدعلی_بهمنی


‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

10 Jan, 11:25



تو را من چشم در راهم
شباهنگام
که می‌گیرند در شاخ تَلاجَن سایه‌ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم
شباهنگام

در آن دم که بر جا درّه‌ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام،

گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی‌کاهم
تو را من چشم در راهم.

#نیمایوشیج

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

09 Jan, 16:37


‌‌
حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد
بیانِ دوست به گفتار در نمی‌گنجد

سماعِ اُنس که دیوانگان از آن مستند
به سمعِ مردم هشیار در نمی‌گنجد

مُیسّرت نشود عاشقی و مستوری
ورع به خانه‌ی خمّار در نمی‌گنجد

چنان فراخ نشسته‌ست یار در دل تنگ
که بیش زحمت اغیار در نمی‌گنجد

تو را چنان که تویی من صفت ندانم کرد
که عرض جامه به بازار در نمی‌گنجد

دگر به صورت هیچ آفریده دل ندهم
که با تو صورت دیوار در نمی‌گنجد

خبر که می‌دهد امشب رقیب مسکین را
که سگ به زاویه‌ی غار در نمی‌گنجد

چو گل به بار بود همنشین خار بود
چو در کنار بود خار در نمی‌گنجد

چنان ارادت و شوق‌ست در میان دو دوست
که سعی دشمن خون‌خوار در نمی‌گنجد

به چشم دل نظرت می‌کنم که دیده‌ی سر
ز برق شعله‌ی دیدار در نمی‌گنجد

ز دوستان که تو را هست جای سعدی نیست
گدا میان خریدار در نمی‌گنجد

#سعدی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

09 Jan, 09:46



ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدن دادگر پیشه کن

بترس از خدا و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس

#فردوسی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

08 Jan, 12:14



ز کینه دور بود سینه‌ای که من دارم
غبار نیست بر آیینه‌ای که من دارم

ز چشم پرگهرم اختران عجب دارند
که غافلند ز گنجینه‌ای که من دارم

به هجر و وصل مرا تاب آرمیدن نیست
یکی‌ست شنبه و آدینه‌ای که من دارم

سیاهی از رخ شب می‌رود ولی از دل
نمی‌رود غم دیرینه‌ای که من دارم

تو اهل درد نه‌ای ورنه آتشی جان‌سوز
زبانه می‌کشد از سینه‌ای که من دارم

رهی ز چشمه خورشید تابناک‌تر است
به روشنی دل بی‌کینه‌ای که من دارم

#رهی_معیری

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

06 Jan, 17:48


بدی مکن که درین کشتزارِ زود زوال
به داسِ دهر همان بدروی که می‌کاری

#مولانا

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

06 Jan, 16:03



بُوَد آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبسته‌ی ما بگشایی؟

نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی

گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو
من به جان آمدم، اینک تو چرا می‌نایی؟

بس که سودای سرِ زلف تو پختم به خیال
عاقبت چون سرِ زلف تو شدم سودایی

همه عالم به تو می‌بینم و این نیست عجب
به که بینم؟ که تویی چشم مرا بینایی

پیش ازین گر دگری در دل من می‌گنجید
جز تو را نیست کنون در دل من گنجایی

جز تو اندر نظرم هیچ کسی می‌ناید
وین عجب تر که تو خود روی به کس ننمایی

گفتی: «از لب بدهم کام عراقی روزی»
وقت آن است که آن وعده وفا فرمایی

#فخراالدین_عراقی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

06 Jan, 10:45



بی من چگونه رفت؟ مگر دوستم نداشت؟
آخر چه خواستم که دگر دوستم نداشت؟

آن اشک‌های شوق در آغازِ هر سلام
آن خنده‌ها چه بود؟ اگر دوستم نداشت

آه ای دل صبورِ کماکان در انتظار!
آه ای نگاه مانده به در! دوستم نداشت

کار رقیب بود که نامهربان من
از روز دیدنش به نظر دوستم نداشت

من تا سحر به گریه و او تا سحر به خواب
دردا که قدر خواب سحر دوستم نداشت...

#سجاد_سامانی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

03 Jan, 16:52


بار بردار ز دل‌ها که درین راه دراز
آن رسد زود به منزل که گرانبارتر است

#صائب_تبریزی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

03 Jan, 12:54



سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت
سرها در گريبان است
كسی سر بر نيارد كرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را
نگه جز پيش پا را ديد، نتواند
كه ره تاريک و
لغزان است.
وگر دست محبّت سوی كسی يازی
به اكراه آورد دست از بغل بيرون
كه سرما سخت سوزان است
نفس، كز گرمگاه سينه می‌آيد برون، ابری شود تاريک
چو ديوار ايستد در پيش چشمانت
نفس كاين است، پس ديگر چه داری چشم
ز چشمِ دوستانِ دور يا نزديک؟

مسيحای جوانمرد من! ای ترسای پيرِ پيرهنْ چركين
هوا بس ناجوانمردانه سرد است... آی،
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای

منم من، ميهمان هر شبت، لولی‌وشِ مغموم
منم من، سنگ تيپاخورده‌ی رنجور
منم، دشنامِ پستِ آفرينش، نغمه‌ی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم،
همان بی‌رنگ بی‌رنگم
بيا بگشای در، بگشای، دلتنگم

حريفا! ميزبانا! ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج می‌لرزد
تگرگی نيست، مرگی نيست
صدايی گر شنيدی، صحبت سرما و دندان است

من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را كنار جام بگذارم
چه می‌گويی كه بی‌گَه شد، سحر شد،
بامداد آمد؟
فريبت می‌دهد، بر آسمان اين سرخی بعد از سحرگه نيست
حريفا! گوش سرما برده است اين، يادگار سيلی سرد زمستان است
و قنديلِ سپهرِ تنگْ ميدان، مرده يا زنده
به تابوتِ ستبرِ ظلمتِ نُه توی مرگ اندود، پنهان است
حريفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز يكسان است
سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت
هوا دلگير، درها بسته، سرها در گريبان، دست‌ها پنهان
نفس‌ها ابر، دل‌ها خسته و غمگين
درختان اسكلت‌های بلور آجين
زمين دلمرده، سقف آسمان كوتاه
غبارآلوده مهر و ماه
زمستان است.

#مهدی_اخوان_ثالث

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

03 Jan, 10:42



از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند
تا کاج جشن‌های زمستانی‌ات کنند

پوشانده‌اند صبحِ تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنن

یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند

ای گل گمان مبر به شب جشن می‌روی
شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند

یک نقطه بیش فرق "رحیم" و "رجیم" نیست
ازنقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه است که قربانی‌ات کنند

#فاضل_نظری

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

03 Jan, 04:40



بی‌گل رویت ندارد، رونقی بستان ما
بی‌حضورت، هیچ نوری نیست، در ایوان ما

گر به سامان سر کویش رسی ای باد صبح
عرضه داری شرح حال بی سر و سامان ما

#سلمان_ساوجی

‌‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

01 Jan, 18:44



تو چه دانی که چه افسونگر و بی‌پا و سرم؟
تو چه دانی که پس هر نگه ساده‌ی من
چه جنونی، چه نیازی، چه غمی‌ست؟
یا نگاه تو، که پر عصمت و ناز
بر من افتد، چه عذاب و ستمی‌ست
دردم این نیست ولی
دردم این است که من بی‌تو دگر
از جهان دورم و بی‌خویشتنم...

#مهدی_اخوان_ثالث

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

01 Jan, 11:02


کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست
بر زمستان صبر باید طالب نوروز را...

سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست
در میان این و آن فرصت شمار امروز را

#سعدی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

01 Jan, 09:32



به دیدن تو، همه، ذرّه‌های من شد چشم
و چشم‌ها ،همه سرتا پا، تماشا شد

#حسین_منزوی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

31 Dec, 19:41



خواهی که شود دل تو چون آیینه
ده چیز برون کن از میان سینه:

حرص و دغل و بخل و حرام و غیبت
بغض و حسد و کبر و ریا و کینه

#خاقانی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

31 Dec, 16:21


‌‌
می‌نوشمت که تشنگی‌ام بیش‌تر شود
آب از تماس با عطشم شعله‌ور شود

آن گاه بی‌مضایقه‌تر نعره می‌کشم
تا آسمانِ کر شده هم با خبر شود

آن‌قدرها سکوت تو را گوش می‌دهم
تا گوشم از شنیدنِ بسیار کر شود

تو در منی و شعرم اگر «حافظانه» نیست
«عشقت نه سرسری‌ست که از سر به در شود»

آرامشم همیشه مرا رنج داده‌ است
شورِ خطر کجاست که رنجم به سر شود؟

مرهم به زخمِ بسته که راهی نمی‌برد
کاشا که عشق مختصری نیشتر شود

#محمدعلی_بهمنی

‌‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

30 Dec, 19:54



دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را

شب همه شب انتظار صبح‌رویی می‌رود
کان صباحت نیست این صبح جهان‌افروز را

وه که گر من باز بینم چهر مهرافزای او
تا قیامت شکر گویم طالع پیروز را

گر من از سنگ ملامت روی برپیچم زنم
جان سپر کردند مردانْ ناوکِ دلدوز را

کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست
بر زمستان صبر باید طالب نوروز را

عاقلان خوشه‌چین از سرّ ِ لیلی غافلند
این کرامت نیست جز مجنون خرمن‌سوز را

عاشقان دین و دنیاباز را خاصیتیست
کان نباشد زاهدانِ مال و جاه‌اندوز را

دیگری را در کمند آور که ما خود بنده‌ایم
ریسمان در پایْ حاجت نیست دست‌آموز را

سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست
در میان این و آن فرصت شمار امروز را


#سعدی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

30 Dec, 14:26



کو آن همه نشاط و سرورِ فضای شهر
این همرهان، قبیله‌ی محزونِ عالم‌اند

کی مژده می‌دهی دگر ای آسمان به خاک؟
این زخم‌های کهنه مهیای مرهم‌اند

#فهیمه_خلیلی

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

30 Dec, 13:02


ای دل از پست و بلند روزگار اندیشه کن
در برومندی ز قحطِ برگ و بار اندیشه کن

از نسیمی دفترِ ایّام بر هم می‌خورد
از ورق گردانیِ لیل و نهار اندیشه کن

#صائب_تبریزی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

28 Dec, 16:39



دوش به خواب دیده‌ام روی ندیده‌ی تو را
وز مژه آب داده‌ام باغ نچیده‌ی تو را

با دل چون کبوترم اُنس گرفته چشم تو
رام به خود نموده‌ام بازِ رمیده‌ی تو را

#فروغی_بسطامی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

28 Dec, 15:11




گر رَوی پاک و مجرّد چو مسیحا به فلک
از چراغِ تو به خورشید رسـد صد پرتو

#حافظ

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

28 Dec, 11:39




یارب نصیب کن پر و بالی که چون مسیح
زین خاکدان به عالم بالا شویم ما

#صائب_تبریزی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

27 Dec, 15:08



چو چشمت، هرگزم چشمی به چشمم در نمی‌آید
به چشمانت، که چشمم را به جز چشمت نمی‌باید

چو چشمت چشمِ آن دارد که ریزد خون چشم من
اگر چشمت به چشمانم زند چشمی بیاساید

هر آن چشمی که می‌بیند به غیرِ چشم او چشمی
چو چشمش چشم تو بیند ز چشمش چشمه بگشاید

به سوی چشم من چشمی بکن ای نور چشم من
که تا چشمم ز چشمانت به چشمانی بیاساید

به وعده چشم تو گفته: که چشمم را به چشم آرد
به چشمت هم شتابی کن که چشمم چشم می‌باید

چه‌ دانی حال چشم من‌ چو چشمت نیست در چشمم؟
که چشمم در غم چشمت چه خون از چشم پالاید

اگر چشمت به چشم آرد به چشم خویش سلمان را
خوشا چشمی که پیش چشم تو جانا به چشم آید

#سلمان_ساوجی

‌‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

27 Dec, 10:40



پُر کن پیاله را
کاین آب آتشین
دیری‌ست ره به حال خرابم نمی‌برد.
این جام‌ها که در پی هم می‌شود تهی،
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
گرداب می‌رباید و آبم نمی‌برد.
من با سمند سرکش و جادویی شراب
تا بیکران عالم پندار رفته‌ام
تا دشت پر ستاره اندیشه‌های گرم
تا مرز ناشناخته‌ی مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره‌های گریزپا
تا شهرِ یادها،
دیگر شراب هم
جز تا کنار بستر خوابم نمی‌برد.
هان ای عقابِ عشق
از اوج قله‌های مه آلود دور دست
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
آن جا ببر مرا که شرابم نمی‌برد.
آن بی‌ستاره که عقابم نمی‌برد.
در راه زندگی
با این همه تلاش و تمنّا و تشنگی
با این که ناله می‌کشم از دل که: آب آب
دیگر فریب هم به سرابم نمی‌برد.
پر کن پیاله را...

#فریدون_مشیری

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

26 Dec, 14:40



ای حسرت خوبان جهان روی خوشت
وی قبله‌ی زاهدان دو ابروی خوشت

از جمله صفات خویش عریان گشتم
تا غوطه خورم برهنه در جوی خوشت

#مولانا

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

26 Dec, 06:45



روشنگرِ آیینه‌ی دل‌ها دم صبح است
این روحِ نهان در نفس مریمِ صبح است

خورشید جهانتاب کز او لعل شود سنگ
از پرتو روشن گهریِ خاتم صبح است

آن را که دل از زنگ سیه چون دل شب نیست
هر دم که برآرد ز جگر چون دم صبح است

چون قامت خود راست نماید علم صبح
گیسوی شب شک فشان پرچم صبح است

عیسای سبکروح بُوَد مهر جهانتاب
کز لطف در آغوش و برِ مریم صبح است...


#صائب_تبریزی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

25 Dec, 18:03


زرد گشتی از خزان غمگین مشو
در خزان بین تابِ تابستانِ نو

#مولانا

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

25 Dec, 15:59



گر تو گرفتارم کنی، من با گرفتاری خوشم
گر خوار چون خارم کنی، ای گل بدان خواری خوشم

زان لب اگر کامم دهی یا آنکه دشنامم دهی
با این خوشم با آن خوشم، با هر چه خوش داری خوشم

خواهی مرا گر بینوا ،درد دلم را بی‎دوا
ور صد ستم داری روا، با آن ستمکاری خوشم

والاترین گوهر تویی، داروی جان پرور تویی
درمان دردم گر تویی، در کنج بیماری خوشم

آرد گرم غم جان به لب، کی آیدم افغان به لب؟
با هر چه خواهد یار من در عالم یاری خوشم

ای بهترین غمخوار دل، وی محرم اسرار دل
خواهی اگر آزار دل، با آن دل آزاری خوشم

تا گشته‌ام یار تو من، از جان بَرم بار تو من
عشق است اگر بار گران، با این گرانباری خوشم

گر وصل و گر هجران بود ،گر درد و گر درمان بود
’حالت‘ خوشم با این و آن، آری خوشم، آری خوشم

#ابوالقاسم_حالت

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

25 Dec, 05:14


در دست‌های تو
آیا کدام رمز بشارت نهفته بود؟
کز من دریغ کردی
تنها تویی
مثل پرنده‌های بهاری در آفتاب
مثل زلال قطره باران صبحدم
مثل نسیم سرد سحر...

#حمید_مصدق


‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

24 Dec, 17:21



سخن به دلبری چهر‌ه‌ی گشاده رسید 
سلام کردی و گفتم حلال‌زاده رسید!

چنین که بوی تو مدهوش می‌کند ما را 
عجب که شهرت افسونگری به باده رسید

چه بود فرق میان من و رقیب؟ چه بود؟ 
چقدر سخت گذشتم، چقدر ساده رسید

به کوه بودن خود سخت دلخوشم، هرچند 
هر آن چه بود به سنگ کنار جاده رسید

خوشا که مرگ جوانمرد بود و آخر کار 
به داد عاشقِ هستی به باد داده رسید

#سجاد_سامانى

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

24 Dec, 04:50


ما در چه شماریم، که خورشید جهانتاب
گردن به تماشای تو از صبح کشیده است

#صائب_تبریزی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

03 Dec, 17:47



ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت
گوی از همه خوبان بربودی به لطافت

ای صورت دیبای خطایی به نکویی
وی قطره‌ی باران بهاری به نظافت

هر مُلک وجودی که به شوخی بگرفتی
سلطان خیالت بنشاندی به خلافت

ای سرو خرامان گذری از در رحمت
وی ماه دُرفشان نظری از سرِ رأفت

گویند برو تا برود صحبتت از دل
ترسم هوسم بیش کند بُعد مسافت...


#سعدی

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

03 Dec, 15:43


به عاشقان بسپارید منتظر باشند
که پادشاهِ خزان را بهار خواهد کشت

#جویا_معروفی

شعر کامل 👉

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

02 Dec, 18:52



ای تیر غمت را دل عشّاق نشانه
خلقی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

گه معتکفِ دِیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه

هر کس به زبانی صفت مدح تو گوید
مطرب به سرود نی و بلبل به ترانه

حاجی به رهِ کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی‌جوید و من صاحب خانه

مقصود من از کعبه و بت خانه تویی، تو
مقصود تویی کعبه و بت خانه بهانه

چون در همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه نیم من، که روم خانه به خانه

افسون دل افسانه‌ی عشقست وگر نی
باقی به جمالت که فسونست و فسانه

تقصیر هلالی به امید کرم توست
یعنی که گنه را به ازین نیست بهانه

#هلالی_جغتایی

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

02 Dec, 18:01



کسی با موج موهایت کنار آمد به غیر از من؟
کسی با هستی‌اش پای قمار آمد به غیر از من؟

کدامین سنگدل فکر شکار افتاد غیر از تو
کدام آهو به میدان شکار آمد به غیر از من؟

تمام شهر در جشن تماشای تو حاضر شد
تمام شهر آن شب در شمار آمد به غیر از من

برایت دستمال کاغذی بودم ولی آیا
کسی در لحظه‌ی بغضت به کار آمد به غیر از من؟

مرا از جمع خاطرخواه‌ها منها کن ای حوا
تو را کافیست آدم هرچه بار آمد به غیر از من

#حسین_زحمتکش

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

02 Dec, 12:26



ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید
این گیسو پریشان كرده بیدِ وحشیِ باران
یا نه دریایی‌ست گویی واژگونه بر فراز شهر،
شهر سوگواران

هر زمانی كه فرو می‌بارد از حد بیش
ریشه در من می‌دواند پرسشی پی‌گیر با تشویش
رنگ این شب‌های وحشت را، تواند شست آیا از دل یاران

چشم‌ها و چشمه‌ها خشک‌اند، روشنی‌ها محو
در تاریكی دلتنگ، همچنان‌كه نام‌ها در ننگ

هر چه پیرامون ما غرق تباهی شد
آه باران! ای امید جان بیداران!
بر پلیدی‌ها كه ما عمری‌ست در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد؟


#فریدون_مشیری

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

01 Dec, 17:11



در کوله‌بارِ قسمتِ ما غم زیاد بود
کم بود عمر ما و همین کم زیاد بود

آن سوی شوق و شادی و شور و نشاط ما
اندوه و رنج و غصّه و ماتم زیاد بود

این یک دو روز را که به آن عمر گفته‌اند
یک دم نبود بیش و همان دم زیاد بود

گیرم چکید قطره‌ای از عشق روی خاک
آن هم برای عالم و آدم زیاد بود

چیزی نصیب من نشد از کارگاه عشق
غیر از غمی که از سر من هم زیاد بود

#فاضل_نظری

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

01 Dec, 16:19


بدی مکن که درین کشتزارِ زود زوال
به داسِ دهر همان بدروی که می کاری

#مولانا

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

01 Dec, 14:44



دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن

خواهم شدن به بستان چون غنچه با دلِ تنگ
وآن جا به نیک‌نامی پیراهنی دریدن

گه چون نسیم با گل راز نهفته گفتن
گه سِرّ عشق‌بازی از بلبلان شنیدن

بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار
کآخر ملول گردی از دست و لب گزیدن

فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن...

#حافظ

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

01 Dec, 04:49


از دمِ صبح چو اوراقِ خزان انجم ريخت
همچنان شمع به تاجِ زرِ خود مغرورست

#صائب_تبریزی

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

29 Nov, 16:45


#غزل: #سعدی
#دکلمه: #پری_ساتکنی

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

29 Nov, 16:44


‌‌
آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد
الحق آراسته خلقی و جمالی دارد

درد دل پیش که گویم که به جز باد صبا
کس ندانم که در آن کوی مجالی دارد

دل چنین سخت نباشد که یکی بر سر راه
تشنه می‌میرد و شخص آب زلالی دارد

زندگانی نتوان گفت و حیاتی که مراست
زنده آنست که با دوست وصالی دارد

من به دیدار تو مشتاقم و از غیر ملول
گر تو را از من و از غیر ملالی دارد

مرغ بر بام تو ره دارد و من بر سر کوی
حبذا مرغ که آخر پر و بالی دارد

غم دل با تو نگویم که نداری غم دل
با کسی حال توان گفت که حالی دارد

طالب وصل تو چون مفلس و اندیشه گنج
حاصل آنست که سودای محالی دارد

عاقبت سر به بیابان بنهد چون سعدی
هر که در سر هوس چون تو غزالی دارد

#سعدی

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

29 Nov, 09:59


پر و بالم به حسرت ریخت در کنج قفس آخر
خوشا ایّامِ آزادی و در گلشن دویدن‌ها

#هاتف_اصفهانی

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

29 Nov, 06:26



دیگر گذشته نوبتِ آن سررسیدها
حالا رسیده وقت به ما ناامیدها

ما مردمانِ خسته دلِ ناتوان شده
ما سروهای دست به دامانِ بیدها

ما عاشقانِ مخلصِ ابن السّلام‌ها
ما عارفانِ بی‌خبر از بایزیدها

بر بختِ بی‌گشایشِ ما قفلِ محکمی است
آن گونه‌ای که هیچ نچرخد کلیدها

گقتی که « شاد باش که شادی سزای توست »
سر می‌زند به جای سیاهی سپیدها

در گوشه گوشه‌ی دلِ ما غصّه ریخته
دیگر به گوشِ ما نرود آن نویدها

تنها زمانه بر سرِ این شعر با من است
بد فرصتی است فرصتِ ما ناامیدها

#جویا_معروفی

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

28 Nov, 19:40




بهرِ
شرابِ
شادیِ
روزِ
وصالِ
او


هر شب هزار جرعه‌ی غم نوش می‌کنيم

#سیف_فرغانی

‌‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

28 Nov, 18:31



با پای دل قدم زدن آن هم كنار تو
باشد كه خستگی بشود شرمسار تو

در دفتر هميشه‌ی من ثبت می‌شود
اين لحظه‌ها عزيزترين يادگار تو

از هر طرف نرفته به بن‌بست می‌رسیم
نفرین به روزگار من و روزگار تو

تا دست هيچ‌كس نرسد تا ابد به من
می‌خواستم كه گم بشوم در حصار تو

احساس می‌كنم كه جدايم نموده‌اند
همچون شهاب سوخته‌ای از مدار تو

آن "كوپه‌‌ی تهی" منم آری كه مانده‌ام
خالی‌تر از هميشه و در انتظار تو

اين سوت آخر است و غريبانه می‌رود
تنهاترين مسافر تو از ديار تو

هر چند مثل آينه هر لحظه فاش‌تر
هشدار می‌دهد به خزانم بهار تو

امّا در اين زمانه‌ی عسرت مسِ مرا
ترسم كه اشتباه بسنجد عيار تو

#محمدعلی_بهمنی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

28 Nov, 08:59



دل ز تن بردی و در جانی هنوز
دردها دادی و درمانی هنوز

آشکارا سینه‌ام بشکافتی
همچنان در سینه پنهانی هنوز

#امیرخسرو_دهلوی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

28 Nov, 07:06



خانه‌ی تن، جايگاه زيست نيست
در خورِ جانِ فلکی نيست، نيست

آن که تو داری سر سودای او
برتر از اين پايه بُوَد، جای او

چشمه‌ی مسکين، نه گهرپرور است
گوهرِ ناياب، به دريا در است

ما که بدان دريا، پيوسته‌ايم
چشم ز هر چشمه، فرو بسته‌ايم

پهنه‌ی دريا، چو نظرگاه ماست
چشمه‌ی ناچيز، نه دلخواه ماست

#رهی_معیری

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

28 Nov, 04:44



مکن ديو را آشنا با روان...
چو خواهی که بختت بماند جوان،
خردمند باش و بی‌آزار باش
هميشه روان را نگهدار باش

#فردوسی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

27 Nov, 18:36



ای نگاهت لای لایی سِحربار
گاهوار کودکان بی‌قرار
ای نفس‌هایت نسیمِ نیم خواب
شُسته در خود، لرزه‌های اضطراب
خفته در لبخند فرداهای من
رفته تا اعماق دنیاهای من

ای مرا با شور شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لاجرم، شعرم به آتش سوختی

#فروغ_فرخزاد

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

27 Nov, 18:00



خوی با ما کن و با بی‌خبران خوی مکن
دم هر ماده‌خری را چو خران بوی مکن

اوّل و آخرِ تو عشق ازل خواهد بود
چون زن فاحشه هر شب تو دگر شوی مکن

دل بنه بر هوسی که دل از آن برنکنی
شیرمردا دلِ خود را سگ هر کوی مکن

هم بدان سو که گَهِ درد دوا می‌خواهی
وقف کن دیده و دل‘ روی به هر سوی مکن

همچو اُشتر بِمَدو جانب هر خاربنی
ترک این باغ و بهار و چمن و جوی مکن...

قامت عشق صلا زد که سماع ابدی است
جز پی قامت او رقص و هیاهوی مکن...


#مولانا

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

27 Nov, 04:08


هرگز از جیبِ فلک سر بر نیارد آفتاب
صبح‌دم بیند اگر چاکِ گریبان تو را

#فروغی_بسطامی

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

26 Nov, 19:04




گر امروز آتشِ شهوت بکُشتی بی‌گمان رَستی
و گرنه تَف ِ آن آتش تو را هیزم کند فردا

#سنایی

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

26 Nov, 18:40



هراس نیست مرا، تا تو در کنار منی
بگو تمام جهانم زند صلای ستیز

تو آن دیاری، آن سرزمینِ موعودی
فضای تو همه از جاودانگی لبریز

#حسین_منزوی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

26 Nov, 17:01




چون متصوّر شود در دلِ ما نقشِ دوست
همچو بُتش بشکنیم هر چه مصوّر شود

#سعدی

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

25 Nov, 16:37


‌‌

حیرت هرکس درین عالم به قدرِ بینش است
هرکه بیناتر درین هنگامه، حیران بیشتر

#صائب_تبریزی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

25 Nov, 14:55


‌‌
بار دگر آن دلبرِ عیّار مرا یافت
سرمست همی‌گشت به بازار مرا یافت

پنهان شدم از نرگسِ مخمور مرا دید
بگریختم از خانه‌ی خمّار مرا یافت

بگریختنم چیست کز او جان نَبَرد کس
پنهان شدنم چیست چو صد بار مرا یافت

گفتم که در انبوهیِ شهرم که بیابد
آن کس که در انبوهیِ اسرار مرا یافت

ای مژده که آن غمزه‌ی غمّاز مرا جُست
وی بخت که آن طرّه‌ی طرّار مرا یافت...

#مولانا

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

25 Nov, 12:43


به ساقه‌ی تو اگر تازیانه زد پاییز
صبور باش و به اُمیّدِ نوبهار بایست

#سجاد_سامانى

‌شعر کامل 👉

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

24 Nov, 16:37



قدح ز هر که گرفتم به جز خمار نداشت
مریدِ ساقیِ خویشم که باده‌اش ناب است

مدار چشمِ اُمید از چراغدارِ سپهر
سیاه‌گوشه‌ی زندان چه جای مهتاب است

#هوشنگ_ابتهاج

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

24 Nov, 16:35



مثل گل‌های ترک‌خورده‌ی کاشی شده‌ام
بعد تو پیر که نه من متلاشی شده‌ام

پیش از آن که به هر کوچه و هر خانه رسم
غرق در واهمه‌ی این‌ که نباشی شده‌ام

با همه کس در همه جا درگیرم
مدّتی است که من اهل حواشی شده‌ام

دیگر این عرصه‌ی کاغذ نبود جای قلم
عاشق تیغه‌ی جانکاهِ تراشی شده‌ام

چون رسیدن به تو دیگر نبود قسمت من
غرق در خواب زمانی که تو باشی شده‌ام

#مهدی_نظام‌آبادی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

24 Nov, 12:00


‌‌

تا به خود داری گمانِ علم و دانش، ناقصی
چون به نقصِ خود شدی قایل، کمال این است و بس

#صائب_تبریزی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

20 Nov, 17:49



تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید
تو یکی نه‌ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز

که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر
که بِه است یک قدِ خوش ز هزار قامت کوز

#مولانا

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

20 Nov, 16:36


سعدی به مال و منصب دنیا نظر مکن
میراثِ بس توانگر و مردارِ بس کلاغ

#سعدی

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

20 Nov, 16:33



ای از بهشت باز دری پیش چشم تو!
افسانه‌ایست حور و پری پیش چشم تو

صورتگران چین همه انگار خوانده‌اند
زیباشناسی نظری پیش چشم تو

باید به جای نرگس و مستی بیاوریم
تصویرهای تازه‌تری پیش چشم تو

"زین آتش نهفته که در سینه ی من است"
خورشید، شعله... نه. شرری پیش چشم تو

هرشب ز چشم تو نظری چشم داشتیم
دارد دعای ما اثری پیش چشم تو؟

چیزی نداشتم که کنم پیشکش، به جز
دیوان شعر مختصری پیش چشم تو

#قیصر_امین_پور

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

20 Nov, 16:16



بر نقشِ روزگار مَنه دل، که عاقبت
این نقش را که باز کنی جز خیال نیست

این سایه‌ها زوال‌پذیرند یک به یک
در سایه‌ای گریز، که آن را زوال نیست

#اوحدی_مراغه‌ای

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

19 Nov, 16:26



نیمه‌ جان با نفَسِ بوی تو بر می‌گردد
این مبارز که به اردوی تو بر می‌گردد

من ضمانت‌ شده‌ی مکتب عشقم، صیاد!
هر کجا هم رَود آهوی تو بر می‌گردد

ای به دلدادگی‌‌ات شیفته! با این عاشق
مچ نینداز که بازوی تو بر می‌گردد

عمر، خونی‌ست که از زخمِ عمیقم رفته
عمر، آبی‌ست که در جوی تو بر می‌گردد

دل شكستى و کسی نیست بگوید این غم
بومرنگ است، شبی سوی تو بر می‌گردد


آن که ما را به زمین زد تو نبودی؟! باشد
پس چرا وقت گِله روی تو بر می‌گردد؟!

#سيد_سعيد_صاحب_علم

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

19 Nov, 13:45



برخیز تا تفرّج بستان کنیم و باغ
چون دست می‌دهد نفسی موجب فراغ

کاین سیلِ متّفق بکَنَد روزی این درخت
وین بادِ مختلف بکُشد روزی این چراغ

سبزی دمید و خشک شد و گل شکفت و ریخت
بلبل ضرورت است که نوبت دهد به زاغ

بس مالکانِ باغ که دورانِ روزگار
کرده‌ست خاکشان گِلِ دیوارهای باغ

فردا شنیده‌ای که بُوَد داغِ زر و سیم
خود وقت مرگ می‌نهد این مرده ریگ داغ

بس روزگارها که برآید به کوه و دشت
بعد از من و تو ابر بگرید به باغ و راغ

سعدی به مال و منصب دنیا نظر مکن
میراث بس توانگر و مردار بس کلاغ


گر خاک مرده باز کنی روشنت شود
کاین بادِ بارنامه نه چیزیست در دماغ

گر بشنوی نصیحت و گر نشنوی، به صدق
گفتیم و بر رسول نباشد به جز بلاغ

#سعدی

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

18 Nov, 16:55



تا در دل من آتش عشقِ تو فروخت
از نیک و بد جهان مرا چشم بدوخت

سر جمله‌ی کار خود بگویم با تو
درد تو مرا بکشت و عشق تو بسوخت

#عطار_نیشابوری

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

18 Nov, 16:23



من
تو را
برای شعر
برنمی‌گزینم

شعر، مرا
برای تو
برگزیده است

در هشیاری
به سراغت‌
نمی‌آیم

هر بار
از سوزش انگشتانم
در می‌یابم باز
نام تو را می‌نوشته‌ام.

#حسین_منزوی

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

18 Nov, 15:42




دل به نگاهِ اولین گشت شکار چشم تو
زخمِ دگر چه می‌زنی صید به خون تپیده را

#فروغی_بسطامی

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

18 Nov, 12:38


عزیز دار محبّت که خارزارِ جهان
گرش گلی‌ست همانا محبّت است ای دوست

#شهریار

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

18 Nov, 10:37



نیَم ز کار تو فارغ، همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم

به ذات پاک من و آفتاب سلطنتم
که من تو را نگذارم، به لطف بردارم

رخ تو را ز شعاعات خویش نور دهم
سر تو را به ده انگشت مغفرت خارم

هزار ابرِ عنایت بر آسمانِ رضاست
اگر ببارم از آن ابر بر سرت بارم

ببسته‌ست میان لطف من به تیمارت
که دیده برکات وصال و تیمارم

هزار شربت شافی به مهر می‌‌جوشد
از آن شبی که بگفتی به من که «بیمارم»

بیا به پیش که تا سرمه «نو»اَت بکشم
که چشم‌روشن باشی به فهمِ اسرارم

ز خاص ِ خاص ِ خودم لطف کی دریغ آید؟
که از کمالِ کرم دستگیرِ اغیارم...

#مولانا

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

17 Nov, 10:34



جنگ از طرف دوست‘ دل‌آزار نباشد
یاری که تحمّل نکند یار نباشد

گر بانگ برآید که سری در قدمی رفت
بسیار مگویید که بسیار نباشد

آن بار که گردون نکشد یار سبک‌روح
گر بر دل عشّاق نهد بار نباشد

تا رنج تحمّل نکنی گنج نبینی
تا شب نرود صبح پدیدار نباشد


آهنگ ِ درازِ شبِ رنجوریِ مشتاق
با آن نتوان گفت که بیدار نباشد

از دیده‌ی من پرس که خوابِ شبِ مستی
چون خاستن و خفتن بیمار نباشد

گر دست به شمشیر بری عشق همان است
کآنجا که ارادت بُوَد انکار نباشد

از من مشنو دوستیِ گل مگر آن‌گاه
که‌ام پایِ برهنه خبر از خار نباشد

مرغان قفس را المی باشد و شوقی
کآن مرغ نداند که گرفتار نباشد

دل آینه‌ی صورتِ غیب است ولیکن
شرط است که بر آینه زنگار نباشد

سعدی حیوان را که سر از خواب گران شد
در بند نسیم خوش اسحار نباشد

آن را که بصارت نبُوَد‘ یوسف صدیق-
جایی بفروشد که خریدار نباشد

#سعدی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

17 Nov, 05:06


چو صبح همنفس مهر آفتابی باش
مزن به هرزه نفس زانکه زندگی نفسی است

#اهلی_شیرازی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

16 Nov, 18:07


درون خانه‌ی خود، هر گدا شهنشاهی است
قدم برون مَنه از حدّ خویش، سلطان باش

#صائب_تبریزی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

16 Nov, 16:17



گر چراغِ شعرِ روشن در شبِ تارم نبود
رای رفتن، روی گفتن، چشمِ بیدارم نبود

گر نبود این شب‌چراغِ جاودانِ قرن‌ها
در ظلامِ این شبستان راهِ دیدارم نبود

گر نبود آن پرسش خیام ز اسرار وجود
راه بر هر یاوه‌ای اکنون جز اقرارم نبود

گر نوای نای رومی بر نمی‌شد در سماع
از چنین زهرِ خموشی، هیچ، زنهارم نبود

مشعله در دست حافظ گر نبود، آن دورها
اندر این جا روشنایی، هیچ در کارم نبود

راستی زندان‌سرایی بود آفاقِ وجود
گر چراغِ شعرِ روشن در شب تارم نبود

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

16 Nov, 13:20



امروز تو را دسترس فردا نیست
واندیشه‌ی فردات به جز سودا نیست

ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست

#خیام

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

16 Nov, 04:16




با جلوه‌ی او در چه حساب است وجودم؟
چون صبح دمد، شمع سحرگاه تمام است

#حزین_لاهیجی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

15 Nov, 18:17



اگر تو بازنگردی
قناریان قفس‘ قاریان غمگین را
که آب خواهد داد
که دانه خواهد داد؟

اگر تو باز نگردی
بهار رفته در این دشت بر نمی‌گردد
به روی شاخه‌ی گل غنچه‌ای نمی‌خندد
و آن درخت خزان‌دیده تورِ سبزش را به سر نمی‌بندد....

اگر تو بازنگردی
امید آمدنت را به گور خواهم برد
و کس نمی‌داند
که در فراق تو دیگر
چگونه خواهم زیست
چگونه خواهم مرد

#حمید_مصدق

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

15 Nov, 15:24




روی بنمای که دیدار تو درمان من است...

#سیف_فرغانی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

15 Nov, 14:55


غزل #مولانا
دکلمه #پری_ساتکنی


کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

04 Nov, 18:01



چیزی از عشق بلاخیز نمی‌دانستم
هیچ از این دشمن خونریز نمی‌دانستم

در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق
چه کنم؟ شیوه‌ی پرهیز نمی‌دانستم

گفتم ای دوست، تو هم گاه به یادم بودی؟
گفت من نام تو را نیز نمی‌دانستم

بغض را خنده‌ی مصنوعی من پنهان کرد
گریه را مصلحت‌آمیز نمی‌دانستم

عشق اگر پنجره‌ای باز نمی‌کرد به دوست
مرگ را این همه ناچیز نمی‌دانستم

#سجاد_سامانی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

04 Nov, 17:54




ای دهنده‌یْ قوت و تمکین و ثبات
خلق را زین بی‌ثباتی دِه نجات


#مولانا

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

04 Nov, 17:37



کی روا باشد که گردد عاشق غمخوار، خوار؟
در ره عشق تو اندر کوچه و بازار، زار

در جهان عیشی ندارم بی‌رخت ای دوست، دوست
جز تو در عالم نخواهم ای بت ِ عیّار، یار

از دهانت کار گشته بر منِ دلتنگ، تنگ
با لب لعل تو دارد این دلِ افگار، کار

هر چه می‌خواهی بکن با من تو ای طنّاز، ناز
گر دهی یک بوسه‌ام زان لعل شکّربار، بار

ساقیا! زان آتشین می ساغری لبریز، ریز
تا به مستی بر زنم در رشته‌ی زنار، نار

مطربا! بزم سماع است و بزن بر چنگ، چنگ
چشم خواب آلودگان را از طرب بیدار، دار

ای صبوحی شعر تو آرد به هر مدهوش، هوش
خاصه مدهوشی که گوید دارم از اشعار، عار

#شاطر_عباس_صبوحی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

03 Nov, 19:51



دلواپس هر قطار يعنی من
قربانی يک قرار يعنی من

آواره‌ی دشت‌های بی‌حاصل
غم ناله‌ی جويبار يعنی من

آن كس كه شبی ستاره‌ی بختش
خارج شده از مدار يعنی من

بالی كه هوای او نمی‌گنجد
در حوصله‌ی حصار يعنی من

گم گشته تمام آرزوهايش
در هاله‌ای از غبار يعنی من

تک خال محبّتش به دست امّا
بازنده‌ی هر قمار يعنی من

می‌ميرد و زنده می‌شود آنكه -
هر لحظه هزار بار يعنی من

با نيم جرقه مثل باروتی
آماده‌ی انفجار يعنی من

يک آمدن بعيد يعنی تو
صد پنجره انتظار يعنی من


#محمدعلی_بهمنی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

03 Nov, 18:13



دامنِ جان درکش از آلودگی
نيست در آلودگی آسودگی

#جامی

‌‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

03 Nov, 13:41



تا بپیوندد به دریا‘ کوه را تنها گذاشت
رود رفت امّا مسیر رفتنش را جا گذاشت

هیچ وصلی بی‌جدایی نیست، این را گفت رود
دیده گلگون کرد و سر بر دامن صحرا گذاشت

هر که ویران کرد ویران شد در این آتش‌سرا
هیزم اوّل پایه‌ی سوزاندن خود را نهاد


اعتبار سر بلندی در فروتن بودن است
چشمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت

موج راز سر به مهری را به دنیا گفت و رفت
با صدف‌هایی که بین ساحل و دریا گذاشت

#فاضل_نظری

‌‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

01 Nov, 17:55



در ازدحامِ این همه ظلمتِ بی‌عصا
چراغِ راهم را از من گرفته‌اند
امّا من
دیوار به دیوار
از لمسِ معطّرِ ماه
به سایه‌روشنِ خانه باز خواهم گشت.
پس زنده‌باد امید!

در تکلّمِ کورباشِ کلمات
چشم‌های خسته‌ی مرا از من گرفته‌اند
امّا من
اشاره به اشاره
از حیرتِ بی‌باورِ شب
به تشخیصِ روشنِ روز خواهم رسید.
پس زنده‌باد امید!

در تحمّلِ بی‌تابِ تشنگی
میلِ به طعمِ باران را از من گرفته‌اند
امّا من
شبنم به شبنم
از دعای عجیبِ آب
به کشفِ بی‌پایانِ دریا رسیده‌ام.
پس زنده‌باد امید!

در چه‌کنم‌های بی‌رفتنِ سفر
صبوریِ سندباد را از من گرفته‌اند
امّا من
گرداب به گرداب
از شوقِ رسیدن به کرانه‌ی موعود
توفان‌های هزار هیولا را طی خواهم کرد.
پس زنده‌باد امید!

چراغ‌ها، چشم‌ها، کلمات
باران و کرانه را از من گرفته‌اند،
همه‌چیز
همه‌چیز را از من گرفته‌اند،
حتی نومیدی را
پس زنده‌باد امید!

#سید_علی_صالحی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

01 Nov, 15:39



آسمان آسوده است از بی‌قراری‌های ما
گریه‌ی طفلان نمی‌سوزد دل گهواره را

#صائب_تبریزی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

01 Nov, 11:02



اگر تو مست ِ وصالی رخِ تو تُرُش چراست
برونِ شیشه ز حال درون شیشه گواست

خم شراب میان هزار خم دگر
به کف و تَف و به جوش و به غلغله پیداست

#مولانا

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

01 Nov, 08:25



بیا که مانده شرابی به جامِ باده هنوز
بیا که عشق به امیدت ایستاده هنوز

ببین که بی‌تو چه بر ما گذشته...، می‌بینی؟!
پُریم از غم و از بغضِ بی‌اراده هنوز

اگرچه بالِ پریدن پریده از کفِ ما
و مانده‌ایم در آغازْ راهِ جاده هنوز

ولی امید به دیوانِ ما نمی‌میرد
خوشیم، خوش به همین دولتِ نداده هنوز


چه روزها که گذشت و غمِ تو کهنه نشد
فلک به عشق و وفا مثلِ من نزاده هنوز!

زمان زمانه‌ی نامردمی‌ست، امّا ما
نگفته‌ایم به جز شعرِ صاف و ساده هنوز

#جویا_معروفی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

31 Oct, 17:43



روزی به دو زانو برِ دلدار نشستم
گفتم که تویی قبله‌ی من؟ گفت که هستم

گفتم چه شد آن عهدِ محبّت که تو بستی؟
گفتا که همان لحظه‌اش از ناز شکستم!

گفتم که بخور باده‘ گرفت و به زمین ریخت!
گفتم که چرا ریختی‌اش؟ گفت که مستم

گفتم ز که عاشق‌کشی آموختی امروز؟
گفتا که بدین شیوه من از روز الستم

گفتم که شکستی دل ما گفت درست است
گفتم که چرا؟ خنده‌زنان گفت که مستم

گفتم چه شد آن دل که ز قصاب ربودی؟
برداشت ز زیر قدمش داد به دستم

#قصاب_کاشانی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

31 Oct, 16:33


تو آسمان آبیِ
آرام و روشنی

من چون کبـوتری
که پرم در هوای تو

#فریدون_مشیری

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

31 Oct, 13:49



در دو چشم من نشین ای آن که از من من‌تری
تا قمر را وانمایم کز قمر روشن‌تری

اندرآ در باغ تا ناموس گلشن بشکند
ز آنک از صد باغ و گلشن خوشتر و گلشن‌تری

تا که سرو از شرم قدت قد خود پنهان کند
تا زبان اندر کِشد سوسن که تو سوسن‌تری

وقت ِ لطف ای شمع جان مانند مومی نرم و رام
وقت ِ ناز از آهن پولاد تو آهن‌تری

چون فلک سرکش مباش ای نازنین کز ناز او
نرم گردی چون زمین گر از فلک توسن‌تری

زآن برون انداخت جوشن حمزه وقت کارزار
کز هزاران حصن و جوشن روح را جوشن‌تری

زآن سبب هر خلوتی سوراخ روزن را ببست
کز برای روشنی تو خانه را روشن‌تری

#مولانا

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

31 Oct, 08:09


‌‌
هفته‌ای می‌رود از عمر و به ده روز کشید
کز گلستانِ صفا بوی وفایی ندمید

آن که برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت
به همه عالمش از من نتوانند خرید...

گر من از خار بترسم نبرم دامن گل
کام در کام نهنگ است بباید طلبید

مرو ای دوست که ما بی‌تو نخواهیم نشست
مَبُر ای یار که ما از تو نخواهیم بُرید

از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم
که محال است که در خود نگرد هر که تو دید

آفرین کردن و دشنام شنیدن سهل است
چه از آن به که بُوَد با تو مرا گفت و شنید

جهد بسیار بکردم که نگویم غم دل
عاقبت جان به دهان آمد و طاقت برسید

آخر ای مطرب از این پرده‌ی عشّاق بگرد
چند گویی که مرا پرده به چنگ تو درید

تشنگانت به لب ای چشمه‌ی حیوان مردند
چند چون ماهی بر خشک توانند طپید

سخن سعدی بشنو که تو خود زیبایی
خاصّه آن وقت که در گوش کنی مروارید

#سعدی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

30 Oct, 18:11



بیمار چشم اویم و آن سنگدل، مرا
درمان که بگذریم، دعا هم نمی‌کند..

#سجاد_سامانی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

30 Oct, 17:10



بانوی فصل درختان سارپوش!
مهتاب پنجره‌های غبارپوش!

بانوی آبی آبان و آسمان!
ای پرحرارتِ سردِ بهارپوش!

زیبایی تارک دنیای بی‌حصار!
اعجاز صومعه‌های حصارپوش!

روح شرابی و قانونِ مست‌ها
ای بی‌تو، خُم خفقانی خمارپوش!

دیدی که رفتنت از شهرِ شعرِ من
یعنی غروب ِ زمینی مزارپوش؟

پر می‌دهی که مرا در قفس کنی
ای جبرِ گاه‌به‌گاه اختیارپوش!

آواره‌ام که تو عریان کنی مرا
آری... منم، شبحِ انتظارپوش

#افشین_یداللهی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

30 Oct, 11:54



خوشا دردی که درمانش تو باشی
خوشا راهی که پایانش تو باشی

خوشا چشمی که رخسار تو بیند
خوشا مُلکی که سلطانش تو باشی

خوشا آن دل که دلدارش تو گردی
خوشا جانی که جانانش تو باشی

خوشی و خرّمی و کامرانی
کسی دارد که خواهانش تو باشی

چه خوش باشد دل امیدواری
که امیّدِ دل و جانش تو باشی

همه شادی و عشرت باشد ای دوست
در آن خانه که مهمانش تو باشی


گل و گلزار خوش آید کسی را
که گلزار و گلستانش تو باشی

چه باک آید ز کس آن را که او را
نگهدار و نگهبانش تو باشی

مپرس از کفر و ایمان بی‌دلی را
که هم کفر و هم ایمانش تو باشی

مشو پنهان از آن عاشق که پیوست
همه پیدا و پنهانش تو باشی

برای آن به ترک جان بگوید
دل بیچاره تا جانش تو باشی

عراقی طالب درد است دایم
به بوی آن که درمانش تو باشی

#فخراالدین_عراقی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

29 Oct, 16:02


خزان به لطف ِ تو چشم و چراغ تقویم است
که دیدنِ تو در این فصل، اتفاق افتاد

چه زندگانی سختی است زیستن بی‌عشق
ببین پس از تو که تکلیف ِ من چه شاق افتاد

#حسین_منزوی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

29 Oct, 13:15



نیستی از که بپرسیم نشانی‌ها را
پای عشق که بریزیم جوانی‌ها را

رفته‌ای فکر نکردی که پس از رفتن تو
چه کسی درک کند حال روانی‌ها را

هیچ کس مثل دل بی‌کس من لمس نکرد
این دل آشوبی و این دل نگرانی‌ها را


هر شب جمعه دلم منتظرت می‌ماند
تا لبت تازه کند فاتحه‌خوانی‌ها را

با همان پاشنه‌هایی که بلند است بیا
قبرها دوست ندارند کتانی‌ها را

#حامد_عسکری

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

29 Oct, 11:05



آب حیات من است خاک سر کوی دوست
گر دو جهان خرّمی‌ست ما و غم روی دوست

ولوله در شهر نیست جز شکنِ زلف ِ یار
فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست

دوست به هندوی خود گر بپذیرد مرا
گوش من و تا به حشر حلقه‌ی هندوی دوست

داروی مشتاق چیست؟ زهر ز دست نگار
مرهم عشاق چیست؟ زخم ز بازوی دوست

گر متفرق کنند خاک من اندر جهان
باد نیارد ربود گرد من از کوی دوست

گر شب هجرش مرا تاختن آرَد اجل
روز قیامت زنم خیمه به پهلوی دوست

هر غزلم نامه‌ایست شرح غم عشق یار
نامه نبشتن چه سود چون نرسد سوی دوست؟


لاف مزن سعدیا شعر تو خود سحر گیر
سحر نخواهد خرید غمزه‌ی جادوی دوست

#سعدی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

26 Oct, 17:05



ای خداوند یکی یار جفاکارش ده
دلبری عشوه دهِ سرکشِ خون خوارش ده

تا بداند که شبِ ما به چه سان می‌گذرد
غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده

#مولانا

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

26 Oct, 12:14



میان غنچه و گل، از تو گفت و گو شده است
که باد، خوش نفس و باغ مشک بو شده است

تو بر فکنده‌ای از خویش پرده‌، ای خورشید!
که شهر خواب‌زده، غرقِ های و هوی شده است

درونِ دیده‌ی من، آفتابگردانی است
که در هوای تو چرخان، به چهار سو شده است

به تابناکی و پاکی، تو را نشان داده است
ز هر ستاره‌ی رخشان که پرس و جو شده است

تنت ز لطف و طراوت به سوسنی ماند،
که در شمیم گل سرخ، شست و شو شده است

برابر تو چه یارای عرض اندامش
که پیش روی تو دست بهار، رو شده است

چگونه آینه، لاف برابری زندت؟
که از تو صاحب این آب و رنگ و رو شده است

تو آن بهشت برینی که جان خاکی من،
برای داشتنت، عین آرزو شده است


#حسین_منزوی

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

24 Oct, 15:37


‌‌
جهان روشن به ماه و آفتاب است
جهانِ ما به دیدارِ تو روشن

شبی خواهم که مهمان من آیی
به کامِ دوستان و رغمِ دشمن

#سعدی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

24 Oct, 06:46



سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم
ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم

چو گلدان خالی، لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده‌ایم

اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم
اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم

اگر دل دلیل است، آورده‌ایم
اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم

اگر دشنه‌ی دشمنان، گردنیم!
اگر خنجر دوستان، گُرده‌ایم!

گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم!

دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده‌ایم

#قیصر_امین_پور

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

23 Oct, 17:31



چو گل ز دست تو جیب دریده‌ای دارم
چو لاله دامن در خون کشیده‌ای دارم

به حفظِ جانِ بلا دیده سعیِ من بی‌جاست
که پاسِ خرمنِ آفت رسیده‌ای دارم

ز سردمهریِ آن گل چو برگ‌های خزان
رخِ شکسته و رنگِ پریده‌ای دارم

نسیمِ عشق کجا بشکفد بهار مرا؟
که همچو لاله دلِ داغ‌دیده‌ای دارم

مرا ز مردمِ نااهل چشمِ مردمی‌ست
امیدِ میوه ز شاخِ بریده‌ای دارم

کجاست عشق جگرسوز اضطراب‌انگیز؟
که من به سینه دلِ آرمیده‌ای دارم

صفا و گرمیِ جانم از آن بُوَد که چو شمع
شرارِ آهی و خوناب دیده‌ای دارم

مرا چگونه بُوَد تابِ آشناییِ خلق؟
که چون رهی دل از خود رمیده‌ای دارم

#رهی_معیری

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

23 Oct, 16:49



در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت

آمدی کآتش در این عالم زنی
وانَگَشتی تا نکردی عاقبت

ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویرانه کردی عاقبت

من تو را مشغول می‌کردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت

عشق را بی‌خویش بردی در حرم
عقل را بیگانه کردی عاقبت...

#مولانا

@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

22 Oct, 17:59



نهفت چهره گلی زیر برگ و بلبل گفت:
مپوش روی، به روی تو شادمان شده‌ایم

مسوز زآتش هجران، هزار دستان را
به کوی عشق تو عمریست داستان شده‌ایم

جواب داد، کازین گوشه‌گیری و پرهیز
عجب مدار، که از چشم تو‘ بد نهان شده‌ایم

ز دستبردِ حوادث، وجود ایمن نیست
نشسته‌ایم و بر این گنج، پاسبان شده‌ایم

تو گریه می‌کنی و خنده می‌کند گلزار
ازین گریستن و خنده، بد گمان شده‌ایم

مجالِ بستنِ عهدی به ما نداد سپهر
سحر شکفته و، هنگامِ شبْ خزان شده‌ایم

مباش فتنه‌ی زیبایی و لطافتِ ما
چرا که نامزدِ بادِ مهرگان شده‌ایم


نسیم صبحگهی، تا نقاب ما بدرید
برای شکوه ز گیتی، همه دهان شده‌ایم

بکاست آن که سبکسار شد، ز قیمت خویش
ازین معامله ترسیده و گران شده‌ایم

دو روزه بود، هوسرانیِ نظربازان
همین بس است، که منظورِ باغبان شده‌ایم

#پروین_اعتصامی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

22 Oct, 16:23



مغرور مشو به خود که اصلِ من و تو
گردی و شراری و نسیمی و نمی‌ست

#ابوسعید_ابوالخیر
#شعرگرافی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

22 Oct, 15:13



بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی


آخرالامر گلِ کوزه‌گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی

گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمی‌یی چند پری‌زاده کنی

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی

اجرها باشدت ای خسرو شیرین‌دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل‌افتاده کنی

خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی

کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی


#حافظ

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

21 Oct, 17:48



می‌روم بی‌دل و بی یار و یقین می‌دانم
که منِ بی‌دلِ بی‌یار نه مرد سفرم

خاک من زنده به تأثیر هوای لب توست
سازگاری نکند آب و هوای دگرم

#سعدی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

21 Oct, 12:06



گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست

حاصل خیره در آیینه شدن‌ها آیا-
دو برابر شدن غصّه‌ی تنهایی نیست؟!

بی‌سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن! روح تو دریایی نیست

آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه! دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست

آن‌که یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می‌آیی نیست

خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت: هر خواستنی عین توانایی نیست

#فاضل_نظری

‌‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

21 Oct, 11:30



دل منوّر کن گَرَت تسخیرِ عالم آرزوست
کز دلِ روشن بُوَد حکمِ روانِ آفتاب

#صائب_تبریزی
#شعرگرافی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

20 Oct, 17:45



یک شب ز ماورای سیاهی‌ها
چون اختری به سوی تو می‌آیم
بر بال بادهای جهان پیما
شادان به جستجوی تو می‌آیم...

#فروغ_فرخزاد

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

20 Oct, 16:23



دزدیده چون جان می‌روی اندر میانِ جانِ من
سروِ خرامانِ منی ای رونقِ بستانِ من

چون می‌روی بی‌من مرو ای جانِ جان بی‌تن مرو
وز چشم من بیرون مشو ای شعله‌یِ تابانِ من

هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
چون دلبرانه بنگری در جانِ سرگردانِ من

تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدنِ تو دینِ من وی رویِ تو ایمانِ من

بی‌پا و سر کردی مرا بی‌خواب‌وخور کردی مرا
سرمست و خندان اندرآ ای یوسفِ کنعانِ من

از لطفِ تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم
ای هستِ تو پنهان‌شده در هستیِ پنهانِ من

گل جامه‌در از دست تو ای‌چشمِ نرگس مستِ تو
ای شاخ‌ها آبستِ تو ای باغِ بی‌پایانِ من

یک لحظه داغم می‌کشی یکدم به باغم می‌کشی
پیشِ چراغم می‌کشی تا وا شود چشمانِ من

ای جانِ پیش از جان‌ها وی کانِ پیش از کان‌ها
ای آنِ پیش از آن‌ها ای آنِ من ای آنِ من

منزلگهِ ما خاک نی گر تن بریزد باک نی
اندیشه‌ام افلاک نی ای وصلِ تو کیوانِ من...

#مولانا

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

19 Oct, 17:50


تو آن بتی که پرستیدنت خطایی نیست
وگر خطاست! مرا از خطا ابایی نیست

بیا که در شب گرداب زلف موّاجت
به غیر گوشه‌ی چشم تو ناخدایی نیست


درون خاک دلم می‌تپد، هنوز این جا
به جز صدای قدم‌های تو صدایی نیست

نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون
که هر کجا خبری هست ادعایی نیست

دلیل عشق فراموش کردن دنیاست
وگرنه بین من و دوست ماجرایی نیست

سفر به مقصد سردرگمی رسید، چه خوب!
که در ادامه‌ی این راه رد پایی نیست

#فاضل_نظری
#شعرگرافی

‌‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

19 Oct, 16:40



هوسی‌ست در سر من که سرِ بشر ندارم
من از این هوس چنانم که ز خود خبر ندارم

دو هزار مُلک بخشد شهِ عشق هر زمانی
من از او به جز جمالش طمعی دگر ندارم...

#مولانا

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

19 Oct, 14:20


‌‌
نسیمی شاخه‌هایم را شکست و با خودم خواندم:
بهار با تو بودن‌ها چه شد؟ پاییز دلتنگی‌ست

#سجاد_سامانی

‌‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

19 Oct, 06:09



صبر کن ای دل که صبر سیرتِ اهلِ صفاست
چاره‌ی عشق احتمال، شرطِ محبّت وفاست

مالک ِ ردّ و قبول هر چه کند پادشاست
گر بزند حاکم است ور بنوازد رواست

گرچه بخواند هنوز دستِ جزع بر دعاست
ورچه براند هنوز روی امید از قفاست

برق یمانی بجست باد بهاری بخاست
طاقت مجنون برفت خیمه‌ی لیلی کجاست

غفلت از ایّام عشق پیش محقق خطاست
اول صبح است خیز کآخر دنیا فناست

صحبتِ یارِ عزیز حاصلِ دورِ بقاست
یک دمه دیدار دوست هر دو جهانش بهاست

درد دل دوستان گر تو پسندی رواست
هر چه مراد شماست غایتِ مقصود ماست

بنده چه دعوی کند حکمْ خداوند راست
گر تو قدم می‌نهی تا بنهم چشمِ راست

از درِ خویشم مران کاین نه طریق وفاست
در همه شهری غریب در همه مُلکی گداست

با همه جرمم امید با همه خوفم رجاست
گر دِرم ما مس است لطف شما کیمیاست

سعدی اگر عاشقی میل وصالت چراست
هر که دل دوست جُست مصلحت خود نخواست

#سعدی

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

18 Oct, 17:40



بر سرِ آتش تو سوختم و دود نکرد
آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد

آزمودم دلِ خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد


آنچه از عشق کشید این دل من کُه نکشید
وآنچه در آتش کرد این دل من عود نکرد

گفتم این بنده نه در عشق گرو کرد دلی؟
گفت دلبر که بلی کرد ولی زود نکرد

آه دیدی که چه کردست مرا آن تقصیر
آنچه پشّه به دماغ و سر نمرود نکرد

گرچه آن لعل لبت عیسیِ رنجورانست
دلِ رنجور مرا چاره‌ی بهبود نکرد

جانم از غمزه‌ی تیرافکن تو خسته نشد
زانک جز زلف خوشت را زره و خود نکرد

نمک و حُسن جمال تو که رشک چمن است
در جهان جز جگر بنده نمکسود نکرد

هین خَمُش باش که گنجیست غمِ یار ولیک
وصف آن گنج جز این رویِ زراندود نکرد

#مولانا

‌@DelaramPoem

کانال شعر مولانا سعدی حافظ و...

18 Oct, 16:41



حکایت من و تو داستانِ تکّه‌‌ یخی‌ست
که در برابر خورشید انتظار کشید

#غلامرضا_طریقی
#شعرگرافی

‌@DelaramPoem