یک قبیله ویران گشت
از آینه های دشت
حیات هم نمی روید
ای روحِ نابودم
آن مزرعه خنده
این حقیر و تنها را
از عشق گرفت و بُرد
زیبا بود او ناماش
عریان ز بدی کردن
زیباتر بود از هر زن
و پاک تر از رویا
من عاشق او بودم
او عاشقِ ویرانه
از حِجلِ سفر برخواست
یک عمر خوشی کردن
این مردِ جنون آمیز
هر شب به لطفِ درد
گریه میکند با رقص
از دستِ توهم ها
تو کجای این شهر
بی یاد میخندی
من اسیرِ تابوتم
در خانه متروکم
ای عشق کجا هستی
ای قشنگترین صورت
دنباله چشمانات
دنباله خورشید بود
اما خیرگی هایش
اکنون برای کیست ؟
آه ای دلِ دیوانه
مغموم شدی رفتی
تو مرده ای ، نمیدانی ؟
آرام بخواب ای روح
جای او چنان زیباست
که میخندد و می روید
تو کجای کار هستی؟
بگذار بمیری و بعد
زیبا کند گورت را
شاخه گل سرخی که
هرگز نخواهی دید !!!...
#مرتضی_رشید
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ