روباه به شیر گرسنه گفت: تو خر را بکش، من هم سهمی بر میدارم،
شیر گفت چطور؟ روباه گفت: به خر بگو "ما نیاز به انتخاب سلطان داریم" قطعا تو انتخاب میشوی و بعد دستور بده تا خر را بکشم.
شیر قبول کرد و خر را صدا زد ، شیر شجره نامهاش را خواند و گفت جّد اندر جدِ من سلطان بودهاند. روباه گفت:من هم جَد اندر جَدَم خدمتکار سلطان بوده ایم . خر گفت من سواد ندارم و شجره نامه ام زیر سُم عقبم نوشته شده!!! شیر گفت من باسواد هستم و رفت نوشته زیر سمش را بخواند.
خر جفتکی زد و گردن شیر شکست و مرد. روباه پا به فرار گذاشت،خر او را صدازد و گفت:چرا فرار میکنی؟ روباه گفت : میخواهم بروم سر قبر پدرم تشکر کنم که نگذاشت باسواد شوم ، چون با سوادان بیشتر در معرض لگد خرها هستند...!! 💐 https://t.me/darolaytam12