بهمنی قاجار @bahmanighajar Channel on Telegram

بهمنی قاجار

@bahmanighajar


محمد علی بهمنی قاجار وکیل دادگستری ، دکترای حقوق بین الملل دانشگاه تهران ، پژوهشگر تاریخ

بهمنی قاجار (Persian)

بهمنی قاجار یک کانال تلگرامی است که توسط محمد علی بهمنی قاجار اداره می شود. او یک وکیل دادگستری با دکترای حقوق بین الملل از دانشگاه تهران است و همچنین یک پژوهشگر تاریخ معتبر است. این کانال برای افرادی که علاقه مند به مباحث حقوقی، حقوق بین الملل و تاریخ هستند طراحی شده است. در اینجا شما می توانید اطلاعات جدید و مهم در این زمینه ها را بیابید، همچنین از تجربیات و دیدگاه های ارزشمند محمد علی بهمنی قاجار بهره مند شوید. پیوستن به این کانال به شما کمک خواهد کرد تا اطلاعات عمیق تری درباره حقوق و تاریخ کسب کنید و با دیدگاه های منحصر به فرد محمد علی بهمنی قاجار آشنا شوید.

بهمنی قاجار

04 Jan, 12:31


مسلما دیدگاه هر دو دوست عزیز مورد تایید من نیست اما چون قول دادم یادداشت هایی که حداقل انسجام را داشته باشد منتشر خواهم کرد، بنابراین منتشر شدند .

بهمنی قاجار

04 Jan, 12:06


دیدگاه آقای امیر علیپور دانشجوی اخراجی کارشناس ارشد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی و دانش آموخته کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه تهران


در نقد گفتمان سوم بهمنی قاجار

اخیراً کتابی نوشتم با عنوان «چرا لیبرال هستم»، اما به دلیل نبود منابع مالی در سیاست‌خوانی و سیاست‌نویسی، این کتاب همچنان به صورت دست‌نویس باقی مانده است. با توجه به محتوای آن، قصد دارم گفتمان سوم بهمنی را نقد کنم.

بگذارید با یک مثال ساده بحث خود را آغاز کنم. فرض کنید صد دلار پول دارید و می‌خواهید روی یک تیم فوتبال شرط بندی کنید برای قهرمانی. آیا روی تیم فوتبال استان ما، نساجی، شرط بندی می‌کنید یا روی تیم آبی و قرمز پایتخت یا تراکتور سازی تبریز؟ من می‌گویم روی هیچ کدام شرط نبندید. بهتر است بروید روی لیورپول انگلستان و تیم ملی اسپانیا شرط ببندید. حالا تصور کنید ۱۰۰ هزار دلار دارید و می‌خواهید آن را سرمایه‌گذاری کنید. من پیشنهاد می‌کنم به جای خرید زمین کشاورزی در مازندران یا باغ سیب در ارومیه یا سرمایه‌گذاری در دو شرکت ایرانی مانند ایران‌خودرو و سایپا، سهام شرکت‌های ایلان ماسک را بخرید. بله، درست فهمیدید.

من می‌گویم گفتمان سوم بهمنی که از آن به عنوان ملی و دموکراتیک یاد می‌کند، فرقی با استبداد سلطنتی و قوم‌گرایی ندارد. اصولاً این‌ها ضد یکدیگر نیستند و صد سال است که با هم ساختند و پدر ایرانیان را درآورده‌اند. آنچه که به درد ما می‌خورد این‌ها نیستند، بلکه لیبرالیسم کلاسیک و نئولیبرالیسم است. پولی که در کشاورزی و صنعت مازندران، تهران و صنعت خرج شود هم خودش نابود خواهد شد و هم بقیه ملت را فقیرتر خواهد کرد، اما پولی که در شرکت‌های ایلان ماسک هزینه شود، زودتر با عالم‌گیر کردن خودروهای پاک، موشک‌های پیشرفته و هوش مصنوعی هزینه‌ها را صد برابر کاهش خواهد داد. بله، صد برابر! درست می‌شنوید. امروز به مدد عملکردهای کارآفرین‌های نظام نئولیبرال، تحقق هزینه صفر بیش از پیش نزدیک است. به گوشت کیلویی ۸ سنت و برنج کیلویی یک سنت فکر کنید؛ به خانه‌هایی که سریع و آسان ساخته می‌شوند؛ به ربات‌هایی که کارهای خانه و بیرون را انجام می‌دهند؛ و به آموزش و پرورشی که به مدد تکنولوژی‌هایی مثل دولینگو نه تنها می‌تواند مجانی شود بلکه می‌تواند سودآور هم باشد.

جماعت‌گرایان (از ملی‌گرایان، قوم‌گرایان، چپ‌های تند و کند و فمینیست‌ها) هر کدام به گمان خودشان فکر می‌کنند ما طرفداران بازار آزاد خائن، ساده‌لوح و رویا فروش هستیم، اما من به آن‌ها می‌گویم به آرژانتین نگاه کنید که چگونه یک نئولیبرال در مدت یک سال کاری را کرد که چندین دهه ملی‌گراها، فمینیست‌ها و چپ‌ها نتوانستند انجام دهند.

به تاریخ نگاه کنید: در طول دو هزار سال گذشته، همه مدعیان جماعت‌گرایی در صحنه بودند، اما تا سال ۱۸۰۰ فقط ۴۰٪ اقتصاد دنیا را بزرگ کردند. اما در فقط ۲۰۰ سال، لیبرال‌ها با وجود مزاحمت‌هایی که همین‌ها برایشان ایجاد کردند و می‌کنند، اقتصاد دنیا را بیش از ۸۰۰٪ بزرگ‌تر کردند و خط فقر مطلق را از ۹۵٪ به زیر ۵٪ رساندند. بله، ۱۸۰ برابر کارآمدتر از حضرات مدعی! مردم اگر به ما «آری» بگویند و بگذارند که ما وارد میدان شویم، می‌توانیم همین کارها را در ایران هم انجام دهیم. به ایتالیا، اسپانیا، کره جنوبی، سنگاپور، امارات، تایوان و اخیراً آرژانتین نگاه کنید؛ همیشه پای یک لیبرال و یک ایده نئولیبرالی در کار بوده است. به ما اعتماد نکنید تا به قول خاویر میلی شیرها را آزاد کنیم، نه اینکه بخواهیم از گله گوسفندان مراقبت کنیم.

بهمنی قاجار

04 Jan, 12:04


دیدگاه آقای میر جلیل موسوی ملکی، کارشناس ارشد علوم سیاسی از دانشگاه آزاد قم و مولف کتاب جامعه توده وار



 سلام ایام به کامتان باشد مطالب تاریخی و حقوقی دوستان در ارتقای دانش تاریخ در میان دانشجویان و جوانان ارزشمند است لیکن دوستان هم میهن آینه یکدیگرند پس نکاتی چند به عرض می رسانم  نخست تلقی از ایران به اتکای منابع کهن در ادبیات مبنای معنوی و فرهنگی دارد پس فاصله روشن با تلقی فاشیستی از آن و تندروی های روشنفکری در یکصد ساله اخیر دارد دوم فرم ایرانی فرهنگ در نظر و آرمان سلاطین قاجار به مخاطبان هم میهن بیشتر معرفی گردد تا تفاوت ها معلوم شود نامه های سلاطین قاجار و آثار هنری و فرهنگی آنان به دریافت تاریخی مخاطبان کمک می‌کند سوم کهن اندیشه شهریاری ایرانی نامیراست و قایم به شخص نیست فریدون جاودان است چهارم از آن روی که سلاطین قاجار را پیشگام اصلاحات می دانم به لحاظ تاریخی برنامه شاه شهید ناصر الدین شاه قاجار و دموکراسی رجالی مورد نظر ایشان را یگانه اندیشه متین برای اتحاد حقیقی و اعتلای ایران می‌دانم.

بهمنی قاجار

03 Jan, 17:06


دوستانی که ایمیل می فرستند اگر مایل به انتشار مطلب خود هستند، نام و نام خانوادگی و رزومه علمی و حرفه ای خود را نیز ارسال کنند .

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

03 Jan, 14:49


دوستان عزیز و همراه ، چنانچه نسبت به هریک از یادداشت های منتشره در کانال ، نقد و نظر و یا توضیحی دارید ، می توانید با ارسال مطلب به ایمیل من نظرخودتان را ارسال بفرمایید ، مطالب چنانچه با رعایت شئونات اخلاقی و حداقل های علمی باشد در کانال منتشر خواهد شد .
ایمیل من :

[email protected]


https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

02 Jan, 12:06


دیدگاه استاد کورش احمدی درباره یادداشت من درباره ضرورت مطرح شدن گفتمان سوم :

گفتمان ملی و دموکراتیک که مخالف بازتولید استبداد سلطنتی و قوم گرایی باشد :

نظر استاد کورش احمدی :

جناب بهمنی قاجار دست شما درد نکند. بسیار یادداشت منسجم و سنجیده ای است. با بخش عمده مطلب شما و نتیجه گیری آن و اینکه استقلال و حاکمیت ملی و حقوق شهروندی  باید محور اصلی ساختار سیاسی مطلوب برای ایران باشد در غیر این صورت کشور ما روی آسایش و توسعه را نخواهد دید کاملا موافقم  .  چند نکته در مورد جزئیات می توانم اضافه کنم و آن اینکه من هنوز نشانه هایی حاکی از غلبه هویت طلبی قومی در معنی سیاسی آن در بین آذری ها و کردها و بلوچ ها و ... ندیده ام. یعنی فکر می کنم که جریان قومگرا که رو به خارج دارد، اقلیت کوچکی است و اکثریت بزرگ اقوام خود را ایرانی می دانند و علائق نیرومند ملی دارند. گرایش آشکار و علنی و اعلام شده تجزیه طلبی هم در کشور و در بین مهاجرین به خارج از کشور حداقل من ندیده ام. همه حتی جریاناتی مثل کومله و دمکرات و ... نیز بر ماندن در چارچوب ایران تاکید دارند و تنها حقوقی را مطالبه می کنند.  البته مطلب شما هم نافی این نیست. فقط خواستم این را یادآوری کرده باشم.  در مورد جریان سلطنت طلب هم برداشت من (بدون اینکه کار چندانی در این مورد کرده باشم) این است که جریان مشروطه خواه  که مطالبه اش چیزی مانند قانون اساسی مشروطه است، جریان ضعیفی نیست. هر چند سروصدای زیادی ندارد و تحت الشعاع هوچی های پادشاهی خواه هستند که امثال پرویز ثابتی سمبل آرمانیشان است. اصولا این جریان پادشاهی خواه فکر نمی کنم نقطه قوت چندانی داشته باشد چرا که اولا حمایت از حقوق شهروندی در بین ایرانیان قوی و ریشه دار شده است و ثانیا فعال مایشاء بودن یک نفر در راس به اشکال مختلف امتحان شده و جواب نداده و ثالثا الگوی سلطنت های مشروطه اروپایی پیش روی همگان است و مشکل کسانی می توانند برای یک پادشاه قدر قدرت جلب طرفدار کنند. 
در واقع من فکر می کنم چنین گفتمانی وجود دارد و غالب است. اما به دلایل روشن سامان یافته و منسجم نیست.

بهمنی قاجار

31 Dec, 16:49


بخشی از نامه فتحعلی شاه قاجار به ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه به خامه توانا میرزا رضی تبریزی منشی آذربایجانی که در آن چند بار به نام ایران اشاره شده است به نقل از کتاب زنبیل شاهزاده فرهاد میرزا معتمد الدوله :


به نام خداوند جان و خرد
کزان برتر اندیشه بر نگذرد
خداوند جان و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای

سپاس خدای را در این سال فرخنده ، دشمنان چیره دست بوم ایران،  به زور پنجه شیران دلیر ، زیر دست و پشت نیروی آن ها از توان بازوی گردان گردن فراز در نشیب و فراز به خاک پست آمده،درفش سیاه سپاهیانشان نگونسار و سردارشان پیرایه سر دار گشت.
و چون اکنون میان این دو پادشاه ،روز افزون یگانگی و همخانگی است ،سزا و شایسته است که چند تن از مردان نوآموز گرد افکن ،‌روانه ایران ساخته شود تا ایرانیان نیز هریک از آن کارهای نو که مایه بردن گرد از دشمن تندرو است بیاموزند و در دم تنگ جنگ ، خرمن به اخگر کینه بسوزند،بر رای مهر نهاد پوشیده مباد که به یاری خداوند زمین و آسمان،همگی سپاهی و لشگر ایران از سواره و پیادگان و جوانان و پیران به ویژه در این چند سال که به راه و رای ما پرورش پرورش یافته،دلاورانه به سوی دشمن شتافته اند‌ .

بهمنی قاجار

31 Dec, 10:00


بازنشر سخنرانی سال گذشته ام درباره حماسه چالدران

بهمنی قاجار

29 Dec, 17:16


یک سوال از  سلطنت طلبان

شما که روشنفکران چپ را هر روز مورد حمله قرار می دهید و ادبیات چپ و انقلابی را عامل انقلاب ۵۷ می دانید و از چریک های فدایی خلق به دلیل ترور کارآفرینان انتقاد می کنید؟ ( که انتقاد درست و واردی هم هست ) چرا به اصلاحات ارضی شاه که هزاران زمین دار ایرانی را نابود کرد یک انتقاد ساده هم نمی کنید؟ زمین دارانی که هزاران سال از طریق کشاورزی کار آفرینی کرده بودند و افزون بر این،  مدافعان استقلال و تمامیت ارضی ایران بوده و صدها سال با روسیه و بریتانیا و عثمانی مبارزه کرده بودند و آخرین خدمت آنان مبارزه با فرقه پیشه وری بود ، زمین دارانی که نه تنها کار آفرینی می کردند بلکه از آب و خاک و محیط زیست و منابع طبیعی در روستاها صیانت می کردند.‏خان ها و مالکانی که یادگار دهقانان ایران باستان و حامل میراث فرهنگی و تاریخی و هویتی ایران بودند  و هر کدام شان یک شاهنامه خوان و مروج فرهنگ و ادب ایرانی بودند و فردوسی نیز از میان آنان برخاسته بود .نمی توانید منتقد سوسیالیسم باشید امابزرگترین حرکت سوسیالیستی تاریخ ایران یعنی اصلاحات ارضی رامدح کنید،اقدامی که در عمل به مصادره اموال حتی خرده مالکان منجر شدو یکپارچگی زمین را از بین بردوسنگ بنای بسیاری ازمشکلات امروز ایران ازبحران آب و فرونشست زمین تا نابودی جنگل ها و مراتع است.
اصلاحات ارضی که کمر اقتصاد ایران و جامعه ایران را شکست و پیامدهای زیانبار آن تا صدها سال دست از سر ایران بر نمی دارد ؟ اگر شما مخالف سوسیالیزم و طرفدار سرمایه داری هستید اگر حق مالکیت را قبول دارید و مخالف انقلابی گری هستید چگونه با انقلاب سفید شاه که مبدع جو انقلابی و ادبیات انقلابی در ایران و بزرگترین حرکت ضد سرمایه داری در تاریخ ایران بود ،‌همراه و هم نوا هستید؟

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

28 Dec, 14:56


‏گفتمان سوم ؛گفتمان ملی و دموکراتیک

در سپهر سیاسی ایران به ویژه پس از اعتراضات  ۱۴۰۱ و با توجه به زوال تقریبا قطعی جریان اصلاح طلبی،دو گفتمان بیش از دیگری مطرح شده اند یک گفتمان پهلویسم و دیگری گفتمان چپ، پهلویسم  به معنای احیای سلطنت پهلوی در شکل جدید آن است،مختصات گفتمان پهلویسم ایجاد يک حکومت غربگرا و سرمایه سالار و توسعه گرا وغیر مذهبی با سویه های ضد مذهبی و غیر مقید به آزادی و  دموکراسی و حقوق بشر است،هنگامی که می گوییم پهلویسم با شکل جدید آن، یعنی سویه های محافظه کاری و ناسیونالیستی رژیم رضا شاه و محمدرضاشاه در گفتمان پهلویسم جدید کمرنگ خواهد شد،اگرچه رضاشاه و محمدرضاشاه سکولار بودند اما نظام حقوقی حاکم بر ایران در عصر پهلوی نظام مشروطه بود که بر رسمیت مذهب شیعه استوار شده بود،اما در پهلویسم به شکل جديد آن تشیع و اسلام نه تنها موقعیت ویژه و ممتازی نخواهند داشت بلکه به واسطه بدنه اسلام ستیز جریان پهلویسم تحت فشار نیز خواهند بود.از سویی دیگر رضاشاه و محمدرضا شاه اگرچه مظاهر مشروطیت را تعطیل کردند اما در بستر استقلال خواهی  مشروطیت بودندو محمدرضاشاه حتی بعد از کودتای ۲۸ مرداد نیز باز از فضای ضد استعماری  ملی شدن نفت متاثر بود ،  بنابراین با وجود انتقادات وارد بر رویکرد وابسته شاهان پهلوی،باز آنان یکسره نافی ارزش استقلال نبودند و حداقل سودای تامین استقلال ایران را داشتند ، اما شکل جديد پهلویسم با تاکید بر حساسیت منفی ایجاد شده علیه مفهوم استقلال،به طور کلی اهمیت چندانی برای استقلال قائل نیست و آشکارا از مداخله خارجی حمایت کرده و حتی مفهوم استقلال به معنای عدم وابستگی را قبول ندارد، بنابراین پهلویسم یک گفتمان لائیک و غربگرا است ، اما دموکراتیک و لیبرال نیست ، زیرا که صرف توسعه را کافی دانسته و برای  آزادی و دموکراسی به طور مستقل ارزشی قائل نیست ،اگر تحولات داخلی اردوگاه پهلویست را مورد بررسی قرار بدهیم ،دو رویکرد درونی در میان پهلویست ها  در چند سال اخیر مطرح بوده است رویکردی که آنان خود را مشروطه خواه تعریف می کردند و رویکردی که خودشان را پادشاهی خواه توصیف می کردند،  اگرچه ضعف استدلال مدعیان مشروطه خواهی مشخص بود،اما این عنوان ولو به صورت تصنعی هم برای آنان جعل می شد نشان دهنده نوعی ابراز علاقه به دموکراسی بود ،اما پهلویست ها آشکارا از عنوان مشروطه خواهی عبور کرده و هم اکنون می توان گفت که عنوان پادشاهی خواه در میان آنان تقریبا  به اجماع مورد پذیرش قرار گرفته و مشروطه خواهی رد شده است.بنابراین دیگر تردیدی نیست که دموکراسی و آزادی و حقوق بشر در گفتمان پهلویسم جایگاهی ندارد ، براین اساس گفتمان پهلویسم را می توان گفتمانی لائیک و غربگرا و  توسعه محور و اقتدارگرا است که استقلال و آزادی در آن جایگاهی ندارد . اما گفتمان رقیب و یا بدیل پهلویسم ، گفتمان چپ هویتی است که با استفاده از ظرفیت جنبش زن و زندگی و آزادی،  در تلاش است تا با سوار شدن بر جنبش زنان و پیوند خوردن با قوم گرایان،  یک گفتمان سیاسی برای خود دست و پا نماید ، محور اصلی این گفتمان اقلیت محوری است ، گفتمان مذکور در مجموع از نظر نگاه به جایگاه دین و مذهب در جامعه ایران نسبت به پهلویسم رادیکال تر است و سویه های آتئستی نیرومند تری دارد اما برخی از بقایای جریان رو به نابودی  ملی و مذهبی هم از عناد با پهلویسم وارد نوعی ائتلاف تاکتیکی با گفتمات چپ هویتی شده اند ، چپ هویتی ضد ملی است و به ایران و وحدت ایران باور ندارد ، این گفتمان هم به شدت وابسته به خارجی است و به  استقلال باور  ندارد، در مجموع گفتمانی است لائیک ،غربگرا و فمینیستی و انترناسیونال و اقلیت محور

هیچ کدام از این دو گفتمان در تکمیل آرمان های مشروطیت و نهضت ملی نیستند.
ملت ایران شایسته حاکمیت ملی ودموکراتیک برای ایرانی نیرومند ویکپارچه است ،نه گفتمان سلطنت طلبی که درسودای غصب حاکمیت ملی به سود  سلطنت است ونه گفتمان چپ هویتی که درصدد برجسته سازی شکاف های قومیتی و جنسیتی و...درواقع تقسیم و تجزیه حاکمیت ملی است.‏ما  ایرانیان نه شایسته  باز تولید دیکتاتوری و استبداد هستیم  و نه سزاوار  قوم گرایی و برکشیدن عصبیت های قومی و قبیله ای  با  فدرالیسم و تجزیه طلبی ، بلکه حق داریم که یک ایران دموکراتیک و یکپارچه و نیرومند و مستقل را بخواهیم  که نه بیگانگان و اجانب در آن نفوذی داشته باشند ونه جایی برای قوم گرایی و پان ترک و پان کرد و...باشد ونه برای دیکتاتوری پهلوی، گفتمان سوم یعنی گفتمانی ناسیونالیستی و دموکراتیک،  ملی گرا و ایران پرست  که حاکمیت ملی را می خواهد حاکمیتی که منشا آن صرفا از ملت بوده و در خدمت ملت و منافع ملی و ارزش های تاریخی و فرهنگی ایران باشد ، حاکمیتی که  نه  به وسیله سلطنت موروثی دائم العمر غصب گردد و نه به وسیله تجزیه طلبان و فدرالیست ها و.....تقسیم و متلاشی گردد .
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

26 Dec, 15:03


صدای کریه انسان ستیزی



هتک حرمت به آرامگاه غلامحسین ساعدی،  صدای کریه پای فاشیسم نو ظهور یک فرقه تمامیت خواه است که به‌ هیچ معیار انسانی و اخلاقی پایبند نیست،  این که بر سر آرامگاه منتقد یا حتی دشمن فکری خود بروی و به آن توهین کنی،  یعنی هیچ تفاوتی با خلخالی ‌ و داعش و....نداری.‏این که اقدامات ضد انسانی مانند کشتار و جنایت و توهین به مردگان و قبور و شکنجه و مثله و ....را با این ادعا توجیه کنی که طرف مقابلت آدم بدی بوده و شایسته رفتار ضد انسانی است یعنی دارای اندیشه تمامیت خواه و انسان ستیزی هستی که براساس آن خود را تمیز دهنده حق و باطل می دانی.نخست این که غلامحسین ساعدی نه جنایتکار بوده و نه متجاوز و شکنجه گر،اندیشه ای داشته ،خوب یا بد،قابل نقد ولی بر فرض که کسی آدمکش یا جنایتکار و شکنجه گر هم باشد انسان به ماهو انسان دارای کرامت است ، وقتی می گوییم شکنجه ممنوع به این معنا نیست که صرفا انسان های خوب از شکنجه مصون هستند‌ .‏بلکه آن انسان متهم به جنایت یا حتی آن که جنایتکاری وی محرز شده است نیز باید از شکنجه مصون باشد ، ممنوعیت شکنجه صرفا نباید شامل حال آزادیخواهان و دانشجویان و روزنامه نگاران و.... باشد که آنان اصولا نباید تحت تعقیب قرار بگیرند یا مجازات بشوند چه برسد به شکنجه.ممنوعیت شکنجه امری مطلق است یعنی یک قاتل سریالی یا متجاوز به عنف هم نبایدشکنجه بشود،  ممنوعیت هتک حرمت جنازه انسان نیز همین طور امری مطلق و عام الشمول است ، فلسفه مجازات،  بازدارندگی و تنبه است مرده که نه دستش به جایی بند است ونه قابلیت تنبه پذیری دارد پس مجازات مرده معنایی ندارد.‏کسانی  که در برابر چنین عمل شنیعی ساکت مانده اند  و یا از آن ابراز انزجار نکرده اند به میزان همان فرد هتاک در این کار رذیلانه سهیم هستند ، بدتر از اقدام آن فرد هتاک ، کسانی هستند که چنین کثافتکاری را توجیه نمایند که خوب درست است کار بدی بوده ولی ساعدی هم خیلی آدم بدی بوده.‏باور کنید چنین توجیهی از اصل ماجرا زننده تر است چرا که  هر تباهی و پلشتی را به صرف داوری شخصی ، مجاز می پندارد ، بر همین اساس می شود قتل ها و نسل کشی ها و جنایات و تجاوزها و بمباران ها و.....همگی را تطهیر و توجیه کرد، نگذاریم کشور ما دچار دور باطل تسلسل خشونت و رذالت گردد.دیروز ساواکی ها را می کشتندو
شکنجه می دادندتحقیر می کردندوتوجیه این بود که این ها مگر آدم هستند این ها جنایتکار و آدمکش وشکنجه گرند ولایق هر رفتار ضد انسانی، اگر کسی هم اعتراض می کرد که درست است این ها ساواکی و یا سایر وابستگان به حکومت دیکتاتوری هستند ، پاسخ این بود که شما وقتی امثال این ها ، آزادیخواهان و انقلابیون را در زندان ها شکنجه می دادند کجا بودید ؟؟!! چرا آن زمان ساکت بودید اما الان زبان باز کردید و از نبود دادرسی منصفانه برای هویدا ها و نصیری ها می گویید؟!  امروز برسر قبر فلان نویسنده چپ ادرار می کنند  و می گوینداو با ساواکی ها وحکومت متبوع آنان بد بودپس لایق هرنوع توهینی هست،  اگر هم اعتراض کنی می گویند چرا وقتی امثال این غلامحسین ساعدی،  مملکت ما را به نابودی سوق دادند شما ساکت بودید اما الان به صرف یک ادرار بر قبرش زبان باز کردید ، استدلال ها هر دو یکی است و نتیجه گیری هم یکی است ، خفه بشید و رفتار ضد انسانی را تحمل کنید و گرنه می‌گوییم شما هم همدست متهمانی هستید که جو زمانه هر نوع رفتار با آنان را توجیه می کند  ،بیایید یک بار برای همیشه فرمان ایست به توحش و اخلاق ستیزی بدهیم و بگوییم انسان به ماهو انسان ارزشمند و ارجمند و صاحب کرامت است و حتی مجازات او باید دارای فلسفه و با حفظ احترام و کرامت وی باشد.

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

24 Dec, 20:59


امروز شورای شهر تهران نام خیابان بیستون را به یحیی سنوار تغییر داد ، کتیبه بیستون جامع ترین سند از تاریخ و جغرافیای ایران است که نام تمام ایالات ایران را ذکر کرده است و از منظر قدمت پیش از شاهنامه و از منظر اهمیت پس از کتاب حکیم طوس ،مهمترین سند هویتی ایران و شناسنامه ملک و ملت ایران است ، قطعا چنین تغییر نامی برای ملت ایران و شهروندان تهران پذیرفتنی نخواهد بود . بیستون همیشه بیستون است .
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

22 Dec, 16:47


جولانی یا طالبان کدام یک خطرناک تر هستند



یکی از تحلیل گران طرفدار رابطه با طالبان  در مصاحبه ای با مقایسه جولانی و طالبان  ابراز کردند  :

جولانی جهادی مستقل نیست و پس از  دیدار با مقامات آمریکایی گفته است  که ایران جایی در آینده سوریه ندارد اما طالبان مستقل هستند ‌و رابطه شان را با ایران هم حفظ می کنند،  اما پاسخ به این ادعا :

برای امثال من   به عنوان‌ پژوهشگرانی که تلاش می کنیم ملی و مستقل با تکیه بر موقعیت ژئوپلتیک و جایگاه حوزه تمدنی و فرهنگی ایرانی و منافع ملی ایران، مسائل را تحلیل کنیم،  جولانی و طالبان و سپاه صحابه و ....... در مجموع همگی سر تا پا یک کرباس هستند، چرا که همگی آنان کم و بیش ایران ستیز و خصم مظاهر فرهنگ و هویت ایرانی هم چون زبان فارسی و نوروز و تشیع و دشمن شیعیان و فارسی زبانان و کردها و..... هستند ، اما خطر طالبان به مراتب بیشتر از جولانی است چرا که نخست طالبان بر بخشی از ایران فرهنگی مسلط شده است و در قلب سرزمین های ایرانی است و جولانی بر سوریه ای مسلط شده که علی رغم برخی اشتراکات مانند حضور علوی ها و کردها و وجود برخی مشاهد متبرکه ، پیوند خاصی با ایران ندارد اما افغانستان گوشه گوشه اش پیوندی ناگسستنی با ایران دارد و افزون بر آن نزدیک هزار کیلومتر مرز مشترک با ایران دارد و ملیون ها افغانستانی در ایران هستند،  اما ادعای این که جولانی از طالبان به آمریکایی ها نزدیک تر است نیز ادعای درستی نیست ،  طالبان رسما هفته ای ۴۰ میلیون دلار کمک از آمریکا می گیرد و جولانی تاکنون  آشکارا پولی از آمریکا نگرفته است. ‏افزون بر این بر فرض که  نتیجه حکومت جولانی این باشد که ایران در سوریه نباشد چنین وضعیتی  نه تنها هزینه ای برای ایران ایجاد نمی کند بلکه هزینه ها و حتی آسیب پذیری  ایران را  از هر جهت کاهش می دهد،  اما طالبان نقدا  هزینه چند میلیون مهاجر اضافه را به ایران تحمیل کرده است .
‏هم چنین  جولانی با ایران و بشار اسد که متحد ایران بود،  در جنگ بود ولی طالبان به نوعی از حمایت ایران هم برخوردار بود و قیاس آنان قیاس مع الفارق است .  ضمن این که افغانستان طالبانیزه شده باتوجه به هم مرزی با ایران می تواند منشا صادرات افراط گرایی به ایران باشد چنانچه در همبن سه سال چنین بوده است اما سوریه جولانی بخواهد هم باتوجه به هم مرز نبودن چنین موضوعی برایش کار ساده ای نیست .
سرآخر این که هم جولانی به طالبان تبریک گفت و هم طالبان به جولانی
ودر نهایت:
چرا باید گزینه های ما انتخاب بین بدتر بودن جولانی و طالبان باشد؟!

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

19 Dec, 15:22


کاش یک نفر به آقای پزشکیان بگوید در مقابل روسای جمهور کشورهای دیگر دست به سینه نگذارد به ویژه در برابر اردوغان ، احتمالا این عادت آقای پزشکیان باشد ولی ایشان تا به عنوان نماینده یک کشور در مراسم رسمی شرکت می کند باید برعادات و رفتار خودشان مسلط باشند. ضمنا نوعی شیفتگی در برابر اردوغان هم در بریکس و هم این جا هویدا و آشکار بود که البته چنین شیفتگی غیر قابل پذیرش است .‌

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

18 Dec, 12:45


ضرورت عادی سازی روابط ایران و مصر



آقایان پزشکیان و عراقچی در این سفر به مصر، در عادی سازی روابط ایران ومصر وبرقراری روابط کامل بین دو کشور هیچ تردیدی به خرج نداده و لحظه ای درنگ نکنید ،به خاطرنام یک خیابان ویا رضایت چند تا اخوانی و... اجازه ندهید ایران و مصر از روابط کامل دیپلماتیک با یکدیگر محروم باشند .سفارت خانه ها را باز کنید،ایران و مصر باید متحد یکدیگر باشند ، دو کشور به یکدیگر سفیر رد و بدل کنند و حتی سفر میان اتباع دو کشور آسان شود و مناسبات تجاری میان این دو تمدن کهن تشویق و ترغیب گردد . با شرایطی که در سوریه رخ داد ، ایران می تواند و بلکه ضرورت دارد که یک محور منطقه ای با عربستان سعودی و مصر و امارات علیه محور اخوانی ایجاد نماید ، چنین ائتلافی به مراتب بیشتر از هر سخت افزاری می تواند برای کشور ، بازدارندگی ایجاد کرده و فشارهای آمریکا و اسرائیل علیه ایران را کاهش دهد، رها کردن جریان اخوانی و قرار گرفتن در کنار کردهای سوریه می تواند دو محور دیگری باشد که سیاست های منطقه ای ایران را ترمیم بخشیده و در تغییر اوضاع به سود ایران تاثیرگذار باشد.

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

16 Dec, 06:21


این تصویر با عنوان دستگیری مدیر زندان صیدنایا سوریه منتشر شده است، این درجه از توحش ولو در برخورد با جنایتکار  سابق به هیج وجه قابل توجیه نیست ملتی به تمدن رسیده که با جنایتکاران نیز انسانی برخورد نماید،  این گونه نقض حقوق متهم و جایز دانستن شکنجه، باز تولید چرخه خشونت است.
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

14 Dec, 12:35


راهکار ایران در سوریه


راهکار ایران در سوریه باید حمایت ازسکولاریسم و حقوق بشر باشد،سکولاریسم وحقوق بشر تضمین کننده حقوق شیعیان وسایراقلیت ها است ، ایران باید با تشکیل ائتلافی با کشورهای محافظه کار عربی و غربی ها برگزاری انتخابات در سوریه باهدف ایجاد دولتی سکولار و متعهد به حقوق بشر را مطالبه کند. اگر دولتی سکولار و متعهد به حقوق بشر در سوریه باشد کسی نمی تواند به حرم حضرت زینب جسارت کند و یا بیرق ها و مفاتیح را از حرم حضرت رقیه جمع آوری نماید ، سکولاریسم و حقوق بشر و ثمره مبارک آنان که پلورالیسم و تکثر گرایی است تضمین کننده آزادی هر عقیده و وجدان و بیانی است . نه تنها در سوریه که در سرتاسر جهان اسلام، آن چیزی که به سود ایرانیان و شیعیان و اقلیت های مذهبی است ، سکولاریسم و حقوق بشر و دموکراسی است ، همین دموکراسی نیم بند و مصنوعی و سفارشی در افغانستان بلز باعث شد که فقه جعفری رسمیت پیدا کند و برای اولین و آخرین بار تشیع در کنار تسنن در افغانستان مذهب رسمی شود و معاونان روسای جمهور افغانستان شیعه مذهب باشند. ایران باید در کنار دولت های محافظه کار عرب قرار بگیرد ، دولت هایی مانند سعودی و امارات و مصر و در مقابل هرچه می تواند از اخوان المسلمین فاصله بگیرد چرا که اخوان المسلمین خوش نما و بد باطن است و وحدت مورد نظر آنان به معنای تسلیم عقیدتی شیعیان است اما سکولارها کاری به این کارها ندارند. اتحاد میان ایران و مصر و عربستان و امارات و حتی عراق ، می تواند ترکیه و قطر و حکومت جدید سوریه را منزوی کند و موجب ایجاد مصالحه با جهان غرب و آمریکا نیز بشود .‌

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

12 Dec, 09:36


https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

12 Dec, 09:33


هفتاد و هشتمین سالگرد نجات آذربایجان گرامی باد .

به مناسبت ببست و یک آذر ، هفتاد و هشتمین سالگرد نجات آذربایجان،  دو سند کمتر دیده شده را به اشتراک می گذارم ، یکی تصویر بیانیه ارتش  در زمان ورود به آذربایجان و دیگر تصویر ورود سلطان محمود خان ذوالفقاری،  فرمانده ایران دوستان زنجانی به شهر خودش زنجان و استقبال پرشور مردم زنجان از وی ، محمود خان ذوالفقاری و سایر مردم میهن پرست آذربایجان در طول یک سال با مبارزه مستمر خود بساط فرقه دموکرات آذربایجان را برچیدند و همبن موضوع باعث شد ارتش به سهولت و بدون هیچ گونه مقاومتی به حیات فرقه دموکرات پایان دهد .

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

08 Dec, 19:33


چرا  این چنین شد؟!

چه باید کرد ؟


درباره سقوط بشار اسد و راهکاری برای صیانت از امنیت ملی و منافع ملی ایران




سقوط سریع و‌ناگهانی بشار اسد ، از ابعاد گوناگون حائز اهمیت است ،در وهله نخست این انگاره که برخی جامعه شناسان و  اساتید علوم سیاسی مطرح می کردند که یک حکومت تا اراده و توان سرکوب داشته باشد ، باقی خواهد ماند، رنگ باخت ، بلکه مشخص شد که حکومتی که فاقد مشروعیت ملی و مردمی باشد دوام پذیر نیست و این موضوع ،  به قول معروف  دیر یا زود دارد،  ولی سوخت و‌سوز ندارد ، حکومت سوریه برای بقای خود و دیکتاتوری اش هر کاری کرد ولی شکست خورد ، اما در میدان چه رخ داد که  حکومت سوریه این چنین ضعیف شد و شورشیان این قدر نیرومند گردیدند، در  میدان ، در طول یک سال گذشته ، ایران  ‌و حزب الله لبنان به عنوان دو متحد اصلی دولت سوریه ، خود را درگیر جنگ غزه کردند و در برابر  اسراییل ایستادند و اسراییل به طور مرتب پایگاههای ایران و حزب الله را در داخل سوریه و در لبنان مورد حمله قرار داد ،اما در مقابل، دولت ترکیه به عنوان  متحد و حامی  اصلی مخالفان بشار اسد نه تنها از جنگ غزه لطمه ندید و به طور منفی متاثر نشد ، بلکه در تمام این مدت، روابط دوستانه و نزدیک خود با اسراییل را حفظ کرد و علی رغم لفاظی های پوچ ، نفت جمهوری آذربایجان را هم به اسراییل رساند و از این امر منتفع گردید .  در واقع هر چه قدر ایران و حزب الله در برابر حملات اسرائیل هزینه دادند ، ترکیه خود را دور نگه داشت ، ائتلاف عملی بین ترکیه و اسرائیل که در نبرد قره باغ  و در کنار رژیم باکو یک بار خودش را نشان داده بود،  حال در عمل در سوریه با همکاری معارضان بشار اسد شکل گرفته بود ، نتیجه چنین سیاستی ضعیف شدن متحدان بشار اسد   و قدرت گرفتن معارضان وی شد ، روسیه هم که به شدت در جنگ اوکراین فرسوده شده و توان مداخله جدی را نداشت. در چنین فضایی بشار اسد هم که نشان داده بود شجاعت و شهامت و میهن پرستی لازم برای مصالحه با مردمش و کنار رفتن از رویه استبدادی و خودکامگی را ندارد ، قادر به بازسازی قدرت خود  نگردید و در شرایط ضعف و فقدان متحدانش ، به سادگی قربانی گردید .

هم اکنون این سقوط یک پیامد مثبت بزرگ برای ایران دارد و یک پیامد منفی بزرگ :

پیامد مثبت بزرگ ، این که با پایان گرفتن حضور ایران در سوریه و وضعیت فعلی لبنان  ، امکان تصادم ایران و اسرائیل به شدت کاهش می یابد،  حتی نتانیاهو نیز نمی تواند دیگر خطر ایران را بزرگ نمایی کرده و به این ترتیب رویکرد تجاوزکارانه خود  نسبت به ایران را توجیه کند،  بنابراین سایه جنگ تا حد بسیار زیادی از ایران دور خواهد شد .

اما پیامد منفی سقوط بشار اسد برای ایران،  اعتماد به نفس ترکیه و اقدامات خطرناک ترکیه علیه ایران خواهد بود .

ایران دو راه دارد یا باز هم در شرایطی که همه کشورها در فکر منافع خود هستند به منافع دیگران بیاندیشد  و یا باید منافع ملی خود را در اولویت قرار بدهد.

اگر منافع ملی در اولویت قرار بگیرد چنین اقداماتی می تواند ورق را به سود ایران برگرداند  :

تنش زدایی فوری با آمریکا و حفظ و تداوم آتش بس حزب الله با اسرائیل

تنش زدایی کامل با عربستان و امارات و مصر اتحاد با آنان علیه اخوان المسلمین

اتحاد با کردها و جبهه دموکراتیک سوریه در  سوریه و حفظ  روژاوا 

برقراری روابط با مصر

همسویی با جهان عرب در لبنان و عراق و یمن

ورود  نیروهای مسلح ایران به سیونیک برای جلوگیری از ایجاد کانال زنگه زور

تقویت مخالفان طالبان و بازنگری در تطهیر طالبان و نزدیکی به آنان

بی طرفی کامل در منازعه اوکراین و تنش زدایی با اروپا

آشتی ملی در داخل و دلجویی از مردم و ثبات اقتصادی در داخل

تغییر تمرکز ایران از خاورمیانه عربی به حوزه تمدن ایرانی یعنی : خلیج فارس ، قفقاز ، آسیای مرکزی و افغانستان.

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

07 Dec, 18:23


آینده سوریه

به نظر می رسد ، سوریه به چهار قسمت تقسیم شود : جنوب و‌دمشق در اختیار نیروهای اپوزیسیون سکولارتر و غیر جهادی ، شمال و مرکز در تصرف جهادی های نزدیک به ترکیه ، شرق در دست کردها و روژوآ و غرب در اختیار علوی ها و بقایای نظام اسد باقی خواهد ماند .احتمالا نوعی هماهنگی تاکتیکی میان کردها و عرب های سکولار و علوی ها در داخل سوریه و کشورهای عربی و امریکا و ایران و‌ روسیه و …. سایر کشورهای ذی نفوذ منطقه علیه ترکیه صورت خواهد گرفت ، ترکیه بازنده این تحولات خواهد بود .

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

01 Dec, 11:35


ابعاد و پیامدهای به اصطلاح قانون عفاف و حجاب

مصوبه عفاف و حجاب ، فرمان نابودی و انهدام کامل جامعه ایران است ، در صورت اجرایی شدن این مقرره ، جامعه ایرانی دچار  یک تنش مدام و مستمر خواهد گردید ،‌ دو قطبی در جامعه کامل می گردد و نفرت و کینه عمیقی که هم اکنون وجود دارد افزایش بیشتری خواهد یافت.کسی دیگر جرات نخواهد کرد که از استقلال ایران و نفی مداخله بیگانه دفاع کند ، اجنبی پرستی به حد اعلا خواهد رسید،مهاجرت فراگیرتر خواهد شد ، جامعه خشن و عصبانی و مضطرب شده،سرمایه گذاری خارجی امکان پذیر نخواهد بودوسرمایه های داخلی اعم ازسرمایه های مادی و انسانی، کشور را ترک خواهند کرد.افکار عمومی دیگر از کشور دفاع نخواهند کرد و ایران از منظر اراده عمومی و ملی بی دفاع خواهد شد ، هم زمان به دلیل انزوا در سیاست خارجی ، چشم اندازی برای بهره بری ایران از کریدورهای بین المللی وجود ندارد و با این قانون سرمایه گریز ، این محرومیت و انزوا بیشتر خواهد شد ، در چنین شرايطي و در نبود گردشگری و‌ ترانزیت و سرمایه گذاری داخلی و خارجی و...
.... فشار برای تولید اقتصادی بر کشاورزی و صنعت افزایش می یابد و در نتیجه محیط زیست و منابع طبیعی و میراث فرهنگی بیش از پیش تخریب می گردند . اگر اسرائیل و دشمنان خارجی در پی نابودی پدافند سخت افزاری ایران هستند،  این قانون پدافند نرم افزاری ایران را از بین خواهد برد. زیان هایی که این مصوبه ، بر توان ملی ایران وارد خواهد کرد از شمار خارج بوده و غیر قابل جبران خواهد بود .
‏در یک کلام این به اصطلاح قانون ، سند نابودی ایران و تسلیم کشور به بیگانه و تخریب تمامی شئون اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ایران است و ابعاد زیانبار آن سیاست داخلی و سیاست خارجی و اقتصاد و محیط زیست و.... همه را در بر خواهد گرفت‌.

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

19 Nov, 12:18


دکتر صادق زیبا کلام و مغلطه نصف به علاوه یک

(آیا حقی به نام جدایی طلبی براساس رای اکثریت یک گروه جمعیتی وجود دارد؟ )

بخش سوم


ادامه بند ۳ : حقی به نام‌ جدایی طلبی وجود ندارد

دیوان فدرال کانادا در سال ۱۹۹۸ از عالی ترین اساتید و نظریه پردازان حقوق بین الملل که بعضا سابقه قضاوت در دیوان بین المللی دادگستری نیز داشتند برای صدور نظریه مشورتی درباره  بررسی مشروعیت استقلال احتمالی کبک ، دعوت به عمل آورد و در رای صادره از سوی این اساتید ، تصریح گردید که مردم کبک حق جدایی طلبی ندارند زیرا امکان مشارکت آنان در اداره امور کانادا سلب نشده است ، پس حتی در دکترین حقوقی و آن هم در سطح دادگاه کشور لیبرالی هم چون : کانادا،  جدایی طلبی به عنوان یک حق مطلق به رسمیت شناخته نشده و بلکه برعکس در حقوق بین الملل موضوعه ،غیر قانوني بوده و حتی در دکترین کشورهای لیبرال و حقوقدانان تجدید نظر طلب نیز نیز هرگز به عنوان  یک حق مطلق و بدون قید و شرط،  شناسایی نشده است

۴.جدایی طلبی غیر اخلاقی است

افزون بر این که در حقوق بین الملل موضوعه،  جدایی طلبی غیر قانونی است در حقوق طبیعی نیز  حقی مطلق برای جدایی طلبی وجود ندارد ، بزرگترین فلاسفه لیبرال حقوق مانند جان رالز نیز اگرچه در شرایطی امکان توسل به حق تعیین سرنوشت تا آستانه جدایی را مجاز می دانستند اما این جواز را صرفا منوط به شرایط استثنایی مانند جلوگیری از نابودی موجودیت یک گروه جمعیتی و ممانعت از نسل کشی ، امکان پذیر می دانستند. این که ما با برجسته سازی قومیت و نژاد یا مذهب ،بین مردم در درون یک کشور خط بکشیم ، اقدامی نه تنها علیه موجودیت و تمامیت یک کشور بوده بلکه برجسته سازی یک‌هویت جمعی تحت عنوان قومیت یا ملیت و.....علیه فردیت و هویت فردی است ،تجربه تاریخی از شورش اهالی بیافرا علیه نیجریه تا وقایع بالکان و ....درگیری‌های متعدد در میان جمهوری های باقی مانده از اتحاد جماهیر شوروی و یا تجزیه پاکستان و سودان و.....‌نشان می دهد که تفسیر حق تعیین سرنوشت به عنوان حقی  تا آستانه جدایی طلبی از هر سو یعنی چه از طرف دولت مرکزی و چه شورشیان جدایی طلب و چه کشورهای خارجی که درگیر چنین اقداماتی می شوند ، منجر به چه فجایع ضد انسانی و نقض حقوق بشر و حقوق بشردوستانه گسترده  و خونریزی های بزرگ شده است ، بنابراین تجویز تجزیه طلبی به معنای باز کردن جعبه پاندروایی است که از درون آن از نسل کشی و جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی گرفته تا برجسته سازی عصبیت های قومی بیرون می‌آید.

۵. حد یقف نداشتن تجزیه طلبی و پایان ناپذیر بودن آن

هنگامی که در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ با استعمار زدایی ، کشورهای جدید افریقایی تاسیس شدند ، دیری نگذشت که فورا گروه‌های قومیتی و جمعیتی درون این کشورهای تازه تاسیس به هوس ایجاد کشورهای تازه افتادند،  خیزش جدایی طلبی بیافرا علیه نیجریه یکی از این جنبش های تجزیه طلبانه بود،  اما این شورش ها به گستردگی و با خشونت تمام سرکوب شدند چرا که کشور تازه استقلال یافته تحمل ایجاد کشوری دیگر از درون خود را نداشت،  تجزیه طلبی پایانی ندارد چرا که بعید است ما واحد جغرافیایی ایجاد کنیم که به طور کامل با یک گروه قومیتی تطابق داشته باشد ، پس یا باید به سیکل پایان ناپذیر تجزیه طلبی تن داد و یا در جایی در برابر آن ایستاد.
۶.‌رسالت حفظ موجودیت یک کشور

نمی توان در کشوری که ملک مشاع همه ماست زندگی کرد و حکم به نابودی و تخریب آن داد ، نمی توان در درون کشتی و قایقی بود و جواز تخریب و قطع کردن بخشی از آن را داد و از آسیب های بعدی در امان ماند .
۷. گفتمان تجزیه طلبی یاور دیکتاتوری

سخنان دکتر زیبا کلام برای نشان دادن دغدغه دموکراسی خوش نما ولی بد باطن است ، او نمی داند و یا بی توجه است که همیشه دیکتاتورها با توجیه حفظ استقلال و تمامیت ارضی یک کشور آزادی ها را محدود می کنند ، دکتر زیبا کلام با برکشیدن گفتمان تجزیه طلبی ، پاس گلی طلایی به طرفدران استبداد می دهد که ببینید هدف و منظور آزادی خواهان از آزادی همین نابودی کشور است و تنها راه برای حفظ موجودیت کشور نابودی جمهوریت و دوری جستن از آزادی و دموکراسی است ، ملت اگر در چنین دو راهی قرار بگیرند،  انتخابی سخت نخواهند داشت و بقای کشور را بر آزادی ترجیح خواهند داد.
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

19 Nov, 12:17


دکتر صادق زیبا کلام و مغلطه نصف به علاوه یک

(آیا حقی به نام جدایی طلبی براساس رای اکثریت یک گروه جمعیتی وجود دارد؟ )

بخش دوم

۳. حقی به نام جدایی طلبی وجود ندارد


۳. حقی به نام جدایی طلبی وجود ندارد

در حقوق موضوعه ما با حقوق بین الملل و حقوق داخلی سر و کار داریم ، آیا حقوق داخلی ما اجازه جدایی طلبی می دهد ، می دانیم که این طور نیست و در قانون اساسی تمامیت ارضی تضمین شده است در قوانین اساسی مشروطیت هم به همین گونه بود در حقوق بین الملل نیز تمامیت ارضی کشورها مورد احترام است و احترام به تمامیت ارضی کشورها از قواعد آمره حقوق بین الملل است ، حق تعیین سرنوشت مردم که در منشور ملل متحد و قطعنامه های متعدد مجمع عمومی و نیز آرای دیوان بین المللی دادگستری مورد تصریح قرار گرفته است باید در کنار اصل احترام به تمامیت ارضی کشورها مورد تفسیر قرار بگیرد، در این راستا حق تعیین سرنوشت مردمان نخست باید در چارچوب حق رهایی مردمان تحت اشغال خارجی از سلطه بیگانه و نیز پایان تحت الحمایگی و استعمار زدایی تفسیر شود ، در وهله بعدی به معنای ممنوعیت اشغالگری و ضمیمه سازی است . بنابراین اقداماتی مانند تجاوز گری روسیه در اوکراین،  که اتفاقا به بهانه حمایت از حق تعیین سرنوشت روس زبانان اوکراین انجام شده است مصداق اشغالگری و ضمیمه سازی و سلب حق تعیین سرنوشت مردم اوکراین است ، جنبه دیگر حق تعیین سرنوشت حق مردم برای مشارکت در اداره امور کشورشان یا همان دموکراسی برای همه است که در میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی نیز مورد تاکید قرار گرفته است ، حق شهروندان متعلق به اقلیت های زبانی و قومی و نژادی ، اولا حقی است فردی و ناشی از حقوق شهروندی و بنابراین قابلیت اعمال در حد حق تعیین سرنوشت که حقی جمعی است را ندارد و در ثانی دارای دو جنبه سیاسی و مدنی از یک سو و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی از سوی دیگر است،  حق سیاسی و مدنی یعنی شهروندان متعلق به اقلیت های زبانی و مذهبی و قدمی و.....حق مشارکت در اداره امور کشور را به طور برابر با سایر شهروندان داشته باشند و حق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نیز یعنی به طور برابر از کلیه منابع اقتصادی کشور بهره مند گردند و در تکلم به زبان خود و یا آموزش زبان و ادبیات خود و استفاده از سنن و فولکلورشان تا جایی که مغایر با حقوق بشر و نظم عمومی و اخلاق حسنه نباشد ، آزاد باشند،  پس در این جا نیز حقی به نام جدایی طلبی وجود ندارد،  در این میان دکترینی به نام دکترین جدایی چاره ساز وجود دارد که باید دانست :
اولا دکترین است و نه هنجار و قاعده ، بنابراین صرفا یک نظریه است و هنوز جامه حقوقی به خود نپوشیده است تا چه رسد به این که الزام آور باشد یعنی به قولی هنوز حقوق نرم نیز نشده است تا چه رسد به این که حقوق سخت باشد. 
ثانیا صرفا درباره گروه‌های جمعیتی است که خود را به صورت مردمانی جدا و متمایز از سایر هم میهنان خود شناسایی کرده اند ، مانند مردم سرزمین های فدرال قومی و یا اتحادیه هایی مانند بربتامیا که اسکاتلندی ها خود را به عنوان مردم جداگانه متمایز کرده اند .
ثالثا در چارچوب همین دکترین جدایی چاره ساز هم جدایی طلبی از طرف مردم یک گروه جمعیتی جداگانه فقط در صورت احراز شرایط ذیل مجاز است :
اول - مردم جدایی طلب از  همه ابزارهای لازم و مسالمت آمیز  برای تحقق مشارکت  در اداره امور خودشان بهره گرفته باشند و در این راه موفق نگردیده باشند .
دوم - به طور سیستماتیک سرکوب شده باشند.
سوم - ابزار مداخله  کشوری خارجی نبوده و در جهت اهداف کشور خارجی عمل نکنند.
چهارم - هیچ راهی برای تحقق تعیین سرنوشت شان در تطابق با تمامیت ارضی کشور متبوع شان باقی نمانده باشد. 

طرفداران دکترین جدایی چاره ساز،  اعلام استقلال کوزوو را یک نمونه موفق برای این دکترین می دانند. اگرچه کوزوو هنوز هم عضوی از سازمان ملل نشده است ولی دیوان بین المللی دادگستری، صرف اعلام استقلال مجمع ملی کوزوو راصرفا چون این مجمع ،  یک نهاد غیر دولتی بود را مغایر با حقوق بین الملل ندانست . اما در کوزوو نه تنها همه تلاش ها برای مشارکت در اداره امور شکست خورده بود بلکه حتی نسل کشی و جنایت علیه بشریت رخ داده بود . اما در مقابل کوزوو  ، اعلام استقلال در مواردی هم چون : کریمه و اوستیای جنوبی و آبخازیا و دونتسک و لوهانسک اوکراین و کاتالونیا و کردستان عراق و یا آرتساخ یا همان جمهوری کوهستانی قره باغ ، همگی در جامعه بین المللی مورد بی اعتنایی قرار گرفت و حتی بعضا  مصداقی برای سیاست های تجاوز گری همسایگان تلقی گردید و نقض حقوق بین الملل دانسته شد. در مهمترین تفسیر حقوقی که تاکنون از حق تعیین سرنوشت و نسبت آن با جدایی طلبی به عمل آمده است .
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

19 Nov, 12:16


دکتر صادق زیبا کلام و مغلطه نصف به علاوه یک

(آیا حقی به نام جدایی طلبی براساس رای اکثریت یک گروه جمعیتی وجود دارد؟ )

بخش اول

صادق زیبا کلام می گوید اگر نصف به علاوه یک کردها بگویند می خواهم جدا بشوم ، چرا زیر بار نمی روید ؟  پاسخ سر راست و مختصر آن اینست که چون هیچ کدام از شهروندان ایران با هر وابستگی که به هر گروه جمعیتی زبانی و مذهبی و.... غیره که داشته باشند حق مالکیت و مهمتر از آن حاکمیت اختصاصی بر هیچ بخشی از ایران ندارند ، بلکه یگانه حاکم و مالک سرتاسر ایران ،‌موجودیتی است به نام ملت ایران که حق دارد از موجودیت و تمامیت ارضی و حق حاکمیت خود نیز دفاع نماید .اما سخنان آقای دکتر زیبا کلام افزون بر این که ضدملی است ، غیر حقوقی و ناصحیح و غیر دموکراتیک و ضد لیبرال و فراتر از همه غیر اخلاقی است . ناحقی و بی ربطی ادعای دکتر زیبا کلام را از ۶ جنبه می توان بررسی گرد :

۱. دموکراسی نصف به علاوه یگ نیست

تعریف از دموکراسی به معنای نصف به علاوه یک در واقع دیکتاتوری هولناک اکثریت است ، بنابراین تعریف روسویی از دموکراسی به عنوان حاکمیت نصف به علاوه یگ رای ، خیلی زود مورد نقد قرار گرفته و امروزه می توان با قاطعیت گفت  که چنین برداشت و تعریفی از دموکراسی منسوخ شده است،  تعریف از دموکراسی به عنوان دموکراسی لیبرال هم اکنون بیشترین جاذبه و مقبولیت را دارد،  حق اکثریت محدود به حقوق دیگران و نظم عمومی دانسته شده است ،از همین رو اگر نصف به علاوه یک یا اصولا هر اکثریتی به طور مثال رای به قانونی بودن برده داری یا مجاز بودن شکنجه بدهد ، چنین رایی بی اعتبار است به همان نسبت رای به نابودی و تجزیه یگ کشور که می تواند منتج به خونریزی بسیار ‌و نابودی چند نسل از مردم یک کشور بشود فاقد اعتبار است ‌.

۲. یک کشور ، ملک مشاع همه شهروندان آن است نه یک گروه خاص جمعیتی و قومی و نژادی

اصلا این عبارت اگر کردها بگویند کردستان جدا شود ، از منظر مفهمومی دچار مشکل است چرا که ما شاخصه ای برای تشخیص کرد از غیر کرد نداریم ، ما در این کشور ، فقط شهروندان ایران و بیگانگان را داریم ، حال کردها کی هستند؟  ساکنان استان کردستان ؟ خوب اگر در میان ساکنان استان کردستان،  ترک زبان و فارس زبان و لرستانی و خوزستانی و .....بود هم حق رای دارد ؟ یا کردهای آذربایجان غربی و کرمانشاه و ایلام چی ؟ یا حتی کردهای خراسان ؟ چرا سایر  شهروندان ایران حق ابراز نظر درباره آینده کردستان را نداشته باشند ؟ آیا آن ها الان حق مالکیت و سرمایه گذاری و.....در کردستان ندارند ، می دانیم که به درستی چنین حقی دارند و هر شهروند ایرانی به درستی این حق را دارد که در هر نقطه از ایران سرمایه گذاری کند ، مالکیت داشته باشد و ملک بخرد ، حالا منطقی و عاقلانه و اخلاقی است که کسی را صرفا به دلیل زبان و تبار یا مذهبش از ابراز نظر درباره سرزمینی که در آن مالکیت دارد و سرمایه گذاری کرده و..... محروم کرد ، اگر دختر کردی شوهر تهرانی یا اصفهانی داشته باشد و در کردستان ساکن شوند و یا پسر کردی ، دختری یزدی یا کرمانی را به همسری برگزیند ، آن ها کرد هستند یا نیستند و آیا اجازه دارند در آن رفراندوم خیالی دکتر زیبا کلام مشارکت کنند ؟ پس ببینیم که این ادعای احترام به رای  نصف به علاوه یک کردها در ظاهر چه قدر خوش نما و در باطن چه قدر ضد انسانی ووتفرقه برانگیز و ضد حقوقی است ، چه قدر نژاد و قومیت و زبان را برجسته و پررنگ ساخته و چه میزان انسانیت و شهروندی را بی اعتبار و بی ارزش می سازد و در یک کلام تا چه حدی فاشیستی و ضد انسانی است . یک کشور ملک مشاع و سرزمین همه مردمان و شهروندان آن است هیچ کردستانی بر سنندج حقی ویژه تر از یگ یزدی یا کرمانی یا بلوچ و گیلک ندارد و بالعکس یگ سنندجی یا بانه ای حقی کمتر از سایر ایرانیان درباره تهران و مشهد و مازندران و شیراز و.....ندارد همه ایران متعلق به همه ایرانیان است.

۳. حقی به نام جدایی طلبی وجود ندارد

در حقوق موضوعه ما با حقوق بین الملل و حقوق داخلی سر و کار داریم ، آیا حقوق داخلی ما اجازه جدایی طلبی می دهد ، می دانیم که این طور نیست و در قانون اساسی تمامیت ارضی تضمین شده است در قوانین اساسی مشروطیت هم به همین گونه بود در حقوق بین الملل نیز تمامیت ارضی کشورها مورد احترام است و احترام به تمامیت ارضی کشورها از قواعد آمره حقوق بین الملل است ، حق تعیین سرنوشت مردم که در منشور ملل متحد و قطعنامه های متعدد مجمع عمومی و نیز آرای دیوان بین المللی دادگستری مورد تصریح قرار گرفته است باید در کنار اصل احترام به تمامیت ارضی کشورها مورد تفسیر قرار بگیرد، در این راستا حق تعیین سرنوشت مردمان نخست باید در چارچوب حق رهایی مردمان تحت اشغال خارجی از سلطه بیگانه و نیز پایان تحت الحمایگی و استعمار زدایی تفسیر شود ، در وهله بعدی به معنای ممنوعیت اشغالگری و ضمیمه سازی است .
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

13 Nov, 15:37


مسولیت ملی


مسولیت ملی امروز، بازنگری کلی در سیاست خارجی و داخلی کشور در جهت منافع ملی و با هدف رفع تهدیدات فزاینده پیشروی است. مهمترین مساله در این ميان، بیرون کشیدن ایران از ورطه بحران های بین المللی و منطقه ای است، جهان پر از بحران است و حضور در هرکدام از این بحران ها هزینه زاست . چرا کشوری مانند ایران با هزار و یک گرفتاری و مشکل داخلی باید بیش از حد برای بحران های بین المللی هم هزینه بدهد . تا جهان بوده است ، دنیا محل ظلم و زور و ناجوانمردی بوده و ملت ایران رسالتی ندارد که با تمام بدی ها در جهان ستیز کند ، بلکه باید از منافع ملی و امنیت خود صیانت نماید ، لازم به ذکر است که‌ مسائلی مانند رفع فیلترینگ هیچ اهمیتی ندارد ، کشور و کیان مملکت در معرض خطرات قطعی است و موضوعی مانند رفع فیلترینگ در کل هیچ اهمیتی ندارد ، مهمترین مساله در کشور بازنگری در سیاست خارجی و داخلی در راستای منافع ملی است نه رفع فیلترینگ.

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

12 Nov, 10:19


صد روزگی پزشکیان



عمده ترین دستاوردهای پزشکیان در این صد روزه ، دیدار با تجزیه طلبان تابلو دار و مساله دار و عدم هرگونه ابتکار و طرح در سیاست خارجی و خاموشی برق بوده است، پزشکیان حتی از آنچه ما بدبینانه نیز فکر می کردیم ، بدتر بوده است نه نبوغ و ابتکاری و نه تعصب ملی و نه خط مشی روشنی ، دیدار با عناصر نفرت پراکن قومی و نژاد پرست که در عمل گرایش های آشکار تجزیه طلبی دارند ، برگ دیگری در کارنامه سراسر شکست کسی بوده که در همین صد روزه خیلی ها را نا امید کرده است ، لازم است مبلغان پزشکیان با حداقل مسولیت شناسی نسبت به عملکرد وی پاسخگو باشند.

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

09 Nov, 13:38


سه سند نو یافته از شب اعدام فاطمی

به مناسبت سالگرد اعدام دکتر فاطمی


این سه سند را برای نخستین بار ۵ سال پیش منتشر کردم

از محمدعلی بهمنی قاجار 

دکتر حسین فاطمی در آخرین لحظات حیات خود به چه می اندیشیده است. ایران ، مصدق ، همسرش و فرزندش و نیز  نوع دوستی و قدرشناسی از کسانی که به وی خدمت کرده بودند ، احساسات متلاطم فاطمی در آخرین لحظات زندگی وی پیش از اعدام در نیمه شب 19 آبان 1333 بودند . سه سند که آخرین نامه نگاریهای فاطمی هستند ، ما را با روحیات این مبارز تاریخ معاصر ایران بیش از پیش آشنا می سازد. اولین سند نامه فاطمی به دو پرستاری است که به وی خدمت کرده بودند. فاطمی رنجور از بیماری و شکنجه ، از کسانی که به وی خدمت کردند غافل نیست . نامه وی به دو پرستار ، نشان دهنده اوج روح قدرشناسی و نوع دوستی فاطمی است :
مبلغ دویست و بیست و یک تومان پول موجودی را به دو نفر پرستار زن که خدمت اینجانب را عهده دار بودند ، تقدیم می کنم. با تقدیم تشکر از خدماتشان ، بالمناصفه تقسیم نمایند - ساعت چهار و نیم بعد از نیمه شب - 19 آبان ماه 1333 – دکتر حسین فاطمی
ص 2- پرونده 51 – سال 1333

پیام دیگر فاطمی به همسرش پریوش سطوتی بود. فاطمی تلاش کرده بود با همسر خود دیدار کند ، آخرین خواسته وی دیدار با همسرش و مصدق و سخنرانی برای افسران بود ، آزموده و تیمور بختیار با دیدار وی با مصدق و سخنرانی اش برای افسران مخالفت می کنند ولی  تلاش می کنند تا زمینه دیدار او با همسرش پریوش سطوتی را فراهم بیاورند ، اما سرهنگ سطوتی پدر همسر فاطمی به تیمور بختیار می گوید که دخترش علاقه ای به دیدار فاطمی ندارد. خدا می داند که سرهنگ سطوتی واقعیت را گفته و یا خود مانع از دیدار این زن و شوهر شده است . با وجود عدم توفیق فاطمی در دیدار با همسرش باز او به عشق زندگی اش می اندیشید و آخرین لحظات زندگی اش را تقدیم به اومی کند :
این عکس خود را در آخرین لحظه زندگی به زن وفادار و پاکدامن خود تقدیمش کردم که بداند او را در هر حال که باشم (دوست دارم) - چهارونیم بعد ازنیمه شب 19 آبان ماه 1333 -  دکتر حسین فاطمی
ص 6- پرونده 51- سال 1333

نامه دیگر فاطمی تعیین تکلیف وی درباره فرزندش است :
قیمومیت بچه ام را تا زمان حیات جناب آقای دکتر مصدق به ایشان و سپس سیف پور فاطمی (واگذار می کنم.)



https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

08 Nov, 18:54


ترامپ و ایران


به نظر می رسد ایران برای ترامپ نه اولویتی دارد و نه جذابیتی ، ترامپ نه قصد تغییر رژیم در ایران دارد و نه هدفی برای مداخله در امور داخلی ایران و مذاکره و مصالحه با ایران نیز برایش اهمیتی ندارد، ترامپ در دوره پیش باتوجه به رای کمی که اخذ کرده بود و در آرای مردمی رای کمتری از هیلاری کلینتون گرفته بود و باتوجه به عقده و حسادتی که به اوباما داشت ، به شدت مایل بود که برجام را به عنوان میراث اوباما ضایع کند ، بنابراین در فکر نابودی برجام و مصالحه جدید با ایران به عنوان دستاورد جدید بود،  از این رو،  انداختن عکس یادگاری با مقامات ایرانی برای ترامپ مهم بود،  اما در دوره جدید ، هیچ کدام از این شرایط نیست ،  پس ایران برای ترامپ جدید چندان موضوعیتی ندارد ، بنابراین سیاست  ترامپ در قبال ایران دو جنبه دارد:

۱- تحریم ها را با جدیت تشدید کرده و اجرا می نماید  و همان سیاست فشار حداکثری سابق را دوباره احیا خواهد کرد.

۲-  به طور کامل هم از اسرائیل حمایت خواهد کرد .

ترکیب این دو تا باهم برای ایران و ملت ایران خوب و خوش نخواهد بود

راهکار چیست ؟

راهکار مقابله با این سیاست ، سخت و پیچیده و با دقت است ، نشان دادن عطش برای مذاکره با آمریکا بی ربط و بی فایده است ، استمرار تنش و تداوم مقابله پینگ و پونگی هم عایدی نخواهد داشت . تکیه به روسیه و چین هم فایده ای ندارد که هر دو به خصوص روس ها در کنار ترامپ خواهند بود ، اروپا هم که کلا با ایران درافتاده است ، همسایگان و مسلمانان و اعراب هم که کلا هیچ وقت قابل اتکا نیستند و صرفا ممکن است مترصد باشند تا از این وضعیت جهت ضربه زدن به ایران استفاده کنند ، پس راهکار چیست؟ 
به نظر می رسد در وهله نخست راهکاری وجود ندارد ولی همین هم خودش راهکاری است یعنی این که شرایط و سختی و پیچیدگی آن  را درک کنیم ، گام نخست و صحیح برای نیل به یک رهیافت صحیح خواهد بود.
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

06 Nov, 12:57


ترامپ چه خواهد کرد ؟


سیاست خارجی ترامپ چند ستون اصلی دارد :

۱. اولویت آمریکا و منافع ملی آمریکا( با تفسیری تقریبا آن انزواگرایانه از آمریکا )
۲.عدم مداخله در امور داخلی کشورها
۳. بی اعتنایی به ارزش های لیبرال و حقوق بشری
۴.فروش امنیت ( یعنی حاضر به حمایت از هم پیمانان خود هستیم اما نه رایگان )
۵. اسرائیل محوری ( با رویکردی نزدیک به مسیحیت تبشیری و یهودیت حریدی )

مصادیق عمده این سیاست ها در فضای بین الملل چنین خواهد بود :

عدم حمایت از اروپا

عدم همکاری فعالانه با ناتو

آزاد گذاشتن روسیه

توجه نکردن به مسائل حقوق بشری

افزایش تعرفه های وارداتی  نسبت به چین در ضمن عدم حمایت از تایوان

آزاد گذاشتن کامل اسرائیل و حمایت مطلق و یک طرفه از اسرائیل در منازعه خاورمیانه

فشار حداکثری و تحریم همه جانبه علیه ایران

حمایت از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در مقابل ایران در ازای حمایت مالی این کشورها

در نتیجه در دوره ترامپ باید شاهد :

آتش بس در اوکراین به سود روسیه

نابودی بیشتر طرح دو کشوری در منازعه خاورمیانه و باز گذاشتن دست اسرائیل برای اعمال سیاست های مطلوبش در غزه و کرانه باختری و حتی لبنان و سوریه و ...

افزایش شدید تحریم ها علیه ایران

و سردی روابط آمریکا و اروپا باشیم .

نکته منفی این است که به دلیل سابقه جنگ اوکراین،  ایران قادر به بهره مندی از سردی روابط آمریکا و اروپا هم نخواهد شد .

کلام آخر این که در شرایط ناشی از روی کارآمدن ترامپ:

همسایگان طماع و نیروهای ایران ستیز  مترصد سو استفاده از اوضاع خواهند بود. فهم و درک درست شرایط خطیر پسا ترامپ ،‌گام نخست برای مدیریت این شرایط نوین خواهد بود .


https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

04 Nov, 19:35


ترامپ یا هریس ؟

اراده مردم ایران در تعیین رییس جمهور امریکا. هیچ تاثیری ندارد حتی ایرانی امریکایی ها هم در عمل در انتخاب رییس جمهور امریکا بسیار کم تاثیر هستند چرا که هم جمعیت شان نسبت به کل جمعیت امریکا خیلی زیاد نیست و هم اکثریت آنان در ایالات طرفدار دموکرات ها هستند و بنابراین رایشان تغییر چندانی در انتخابات ایجاد نمی کند ، اما فهم تفاوت مهم میان ترامپ و هریس برای ایرانیان با اهمیت است ، صرفا به یک نمونه اشاره می گردد :

قیمت دلار در آبان ۹۵
در زمان انتخاب ترامپ
۳۶۰۰ تومان

و در آبان ۹۹
در زمان انتخاب بایدن
۲۹۰۰۰ تومان شد

یعنی ۸ برابر

هم اکنون بعد ۴ سال بایدن

قیمت دلار ۷۰ هزار تومان شده یعنی حدودا دو و نیم برابر

افزایش ۸ برابری در عمل ناشی از سیاست های ترامپ بود و افزایش دو و نیم برابری فعلی بیشتر ناشی از عدم تمایل خود ما به بازگشت برجام و بحران خاورمیانه بوده

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

03 Nov, 15:39


تفاوت ترامپ و هریس برای ایران :

ترامپ صراحتا گفت نتانیاهو حق داره به تاسیسات هسته ای ایران حمله بکنه و نباید به بایدن گوش بده


اما بایدن گفت :

به تاسیسات هسته ای حق نداری حمله کنی و اگر جای نتانیاهو بودم به تاسیسات نفتی هم حمله نمی کردم

نه ترامپ و نه هریس دلشون برای ایران نسوخته و اصلا در مخیله شان هم نیست و واقعا هم مسولیتی ندارند که قدمی برای سعادت مردم ایران بردارند.

اما ترامپ آتش جنگ و انزوا و تحریم علیه ایران را تندتر می کند و هریس شاید کمی کندتر

این تفاوت برای من مهم است

همین یک قلم تفاوت ترامپ با بایدن و هریس درباره حمله به تاسیسات هسته ای بسیار بسیار مهمه :

چنین حمله ای یعنی قربانی شدن چندین نسل در ایران و قرار گرفتن میلیون ها ایرانی در معرض سرطان و بیماری و ......

برای من این تفاوت ها مهم و خطرناک و دردناک است .

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

31 Oct, 21:11


ترامپ و انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و سلطنت طلبان


پیروزی احتمالی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، دو فرضیه احتمالی را در رابطه آمریکا و ایران را خواهد داشت که در هر دو این فرضیه ها بازنده اصلی اپوزیسیون برانداز جمهوری اسلامی و به طور خاص سلطنت طلبان خواهند بود ، در فرضیه نخست ، ترامپ موفق خواهد شد که با ایران معامله نماید، در چنین فرضی رابطه ج.ا با آمریکا بهبود خواهد یافت و اپوزیسیون برانداز خارج نشین منزوی خواهد شد ، فرضیه دوم عدم معامله است ، در چنین شرایطی، ترامپ فشارهای همه جانبه ای به ایران تحمیل خواهد کرد و این فشارها ایران را بیشتر به سمت روسیه و چین سوق خواهد داد و در درون خود نیز ایزوله تر و منزوی تر خواهد کرد ، فقر و تورم و گرانی افزایش خواهد یافت و شرایط کشور جنگی تر و با اختناق بیشتر می گردد، در چنین شرایطی کشور مستعد جنبش های سیاسی و اجتماعی ترقی خواه نمی گردد و بر فرض که حرکات اعتراضی هم شکل بگیرد از جنس آبان ۹۸ ، تند و کوتاه و زودگذر خواهد بود، بنابراین کشور ضعیف تر و مردم فقیر تر و بی پشتوانه تر می گردد ولی فرصتی برای تحول اجتماعی پیش نخواهد آمد ، نگاه اپوزیسیون سلطنت طلب نسبت به ترامپ نگاه به شدت احساساتی و غیر واقعی و مصادره به مطلوب ترامپ است ، باید انصاف داد و حق داد که ترامپ خودش صادقانه نه یک بار بلکه بارها اعلام کرده است که صرفا در پی معامله با جمهوری اسلامی است و هرگز به فکر تغییر رژیم و هم چنین جنگ و اقدام نظامی نیست ، اما اپوزیسیون برانداز نمی خواهد ترامپ را آنچه که هست ببیند بلکه از او یک ترامپ خیالی و مطلوب خود ساخته است .ترامپ به انزوا و تحریم شدید ایران و حداکثر اقدامات ایذایی اکتفا خواهد کرد و هرگز در اندیشه براندازی و تغییر رژیم و حتی مداخله در امور داخلی ایران نخواهد بود، بنابراین ترامپ برای اپوزیسیون برانداز و خوش خیال و ساده اندیش جمهوری اسلامی، هیج عایدی نخواهد داشت ، اما در این میان مغبون ترین اپوزیسیون ، سلطنت طلبان خواهند بود، حتی اگر بر فرض محال، ترامپ در اقدامات ایذایی خود علیه جمهوری اسلامی به سمت ورشکستگی دولت ایران و حملات نظامی و ..... برود هیچ گاه بر سلطنت طلبان تکیه نخواهد کرد و برای چنین اقدامات ایذایی از فرقه تروریستی رجوی و تجزیه طلبان و یا عناصر خائن و مزدور داخلی استفاده خواهد کرد .ترامپ خودش می گوید نمی خواهد در امور داخلی ایران مداخله کرده و یا از گروه خاصی برای آتیه ایران حمایت کند ، جان بولتون که مشاور امنیت ملی ترامپ بوده و پومپئو وزیر خارجه ترامپ، مهمان فرقه تروریستی رجوی بوده اند ، هیچ کدام از این ها حتی در لفظ هم به سلطنت طلبان اشاره نکردند ، اما این ها خوش بینانه و متاسفانه حقیرانه چشم به ترامپ دوختند، امیدی که سرابی خیالی است و هرگز به جایی نخواهد رسید .
من احتمال پیروزی ترامپ را بیش از هریس می دانم و در فرض پیروزی احتمالی ترامپ ، خواهیم دید که اپوزیسیون از پیروزی ترامپ مطلقا هیچ عایدی نخواهد داشت .

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

31 Oct, 08:56


شاهزاده محمد حسن میرزا ولیعهد لحظه ای پس از خروج از ایران و ورود به عراق پس از تبعید غیر قانونی از ایران

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

30 Oct, 16:08


كمال اشتياق زيارت می‌كنم، از والاحضرت هم از وقتی كه تشريف برده، خبری نداريم، و از خانم (مراد ملكه است) هم اطّلاعی نداريم. از قرينه نمی‌گذارند خبری از حالشان بنويسند. ديگر منتظر اوامر اعليحضرت هستم. الامر الاقدس اعلی، پيره كنيز معزّزالسلطنه ( 2)

1-شنيدم كه‌این مبلغ را بعد، از بابت حقوق اجزاي جزء دربار وليعهد كسر گذاشتند و رضاشاه دريافت كرد. 2 – افسر خانم دختر سردار منتخب و يكی از زنان شاه بود. 3- بدرالملوك زن اوّل احمد شاه، دختر شاهزاده حسين، مادر‌ایران دخت. 4– خانم خانم‌ها زن احمد شاه و دختر معزّالدوله، مادر همايون دخت. 5- ليلی خانم هم زن احمدشاه بود


@qajariranhistory

بهمنی قاجار

30 Oct, 16:08


مأمور بود از ورود اشخاص و ملاقات‌ها جلوگيري نمايد و بجز از چهار نفر همسفر، كسي حقّ ملاقات را نداشت، آنها نيز با حضور صاحب منصب می‌بايست ملاقات كنند

وحدت و انفراد

امر نظامی‌بموقع اجرا گذاشته شد و ديگر كسي حقّ ملاقات نداشت!

محمّد حسن ميرزا از اجراي‌این‌امر مستحضر گرديد. از درب سالن خارج شد و از پشت سر اظهار نمود: مگر از ملاقات اشخاص ممنوع هستم؟

– چون قبلاً با سايرين توديع نموده‌اید، ديگر با كسي ملاقات نخواهيد كرد، مگر با چهار نفر همراهان خود، آنهم با حضور مأمور.

قانع شد و ساكت گرديد و سر به زير‌انداخت.

این‌جانب و رفقا از اتاق‌هاي سلطنتي خارج و براي تسريع حركت مسافرين و عرض راپورت به خاك پاي والاحضرت] رضا خان[ تشرّف حاصل نموديم. مراتب را معروض داشتم،‌امر فرمودند مبلغ پنج هزار تومان نقد پرداخته و به قدركفايت اتومبيل و كاميون براي حمل اسباب و مسافرين داده شود. فوراً‌امر عالي اجرا و ساعت نه بعد از ظهر همان روز وسايل نقليه حاضر و نه و نيم بعد از ظهر‌اینجانب و سرتيپ مرتضي خان به دربار رفته، وسايل حركت آماده، اعلام شد كه ساعت ده حركت نمايند.

در ساعت شش بعد از ظهر اعتضاد السلطنه، نصرة السلطنه و يمين الدوله كه از صبح براي توديع‌ آمده بودند، ساعت ورود ما، در گوشۀ اتاق انتظار، آنها را ديدم كه مجسمه وار با رنگ پريده‌ایستاده‌اند. به مجرّد‌اینكه چشمشان به ما افتاد، بي‌اندازه پريشان شدند و بی‌اختيار لرزيدند! چه يقين كردند كه توقيف خواهند شد، ولي كم كم ‌این اضطراب ازآنها رفع شد، براي آنكه اعتماد به عاطفۀ والاحضرت پهلوي ‌انديشه‌هاي مشوّش آنها را رفع و مرعوبيت آنها را تسكين داد و در برابر جرايم غيرقابل عفو سلسلۀ خود شخص كريم و با عاطفه‌ای را ديدند كه چشم از سيّئات آنها پوشيده و به نام عظمت اخلاقي ملّت‌ایران (؟) از گناهان آنها صرف نظر نموده، بلكه هم خود را متوجّه تأمين موجوديت آنها كرده و در بهبوحۀ (كذا) طغيان عصبانيت ملّي (؟)‌اینك دست آنها را گرفته و از گرداب هلاكت به ساحل می‌برد.‌این بود در مقابل يك چنين عطوفت و مهرباني (ظاهراً‌ اینهمه عطوفت‌ها و مهرباني‌ها و تفاهمات دور و دراز كه مؤلّف شارلاتان به آنها اشاره می‌كند، به علم اشراق يا “تلپاتي” كه قطعا” شاهزاده‌ها در هيچكدام‌امر نبودند به آنان مفهوم گرديده است!) هول و هراس را تسكين داد! و بالجمله ساعت هشت و نيم بعد از ظهر است كه شاهزادگان هنوز در‌اینجا هستند و منتظر آخرين توديع می‌باشند، در همين ساعت محمّد حسن ميرزا براي توديع با خانوادۀ خود به‌اندرون رفت. آخرين توديع در ساعت نه و پنج دقيقه بعد از ظهر، محمد حسن ميرزا در درب‌اندرون با اجزاء و مستخدمين و خواجه‌ها آخرين مراسم توديع را بعمل آورده و در تحت محافظت صاحب منصبان مخصوص به طرف خارج دربار حركت نمود. نقشه حركت يك اتومبيل حامل نظاميان از جلو، اتومبيل محمّد حسن ميرزا از عقب و مابقي اسكورت به فاصلۀ ده قدم از يكديگر، سلسله وار، راه بغداد را از خط قزوين پيش گرفتند! پس از صدو پنجاه سال تقريبي، آخرين شخص منتظر كه روزي بر اريكۀ سلطنت جلوس نمايد و يكدفعۀ ديگر تخت و تاج با افتخار‌ایران ملعبۀ هوا و هوس گردد، از‌ایران رفت و در عالم سياست به درياي نيستي غرق، و‌امواج از سرش گذشت. كان لم يكن بين الجحون الي الصفا انيس و لم يسر بمكه سامر. هيچ اثري باقي نماند، چه آنكه اثري نداشت تا از خود باقي بماند، رفت و به درياي عدم ملحق شد. انتهي. از تاريخ طهماسبی‌2

@qajariranhistory

بهمنی قاجار

30 Oct, 16:08


اخراج وليعهد از‌ایران

ما نخست روايتي از قول يكي از خويشاوندان سلطنتي كه شب و روز 9 آبان با وليعهد ملاقات كرده بود و در نزديكي وليعهد بود، آورديم. پس از آن روايت ديگري از قول صاحب منصب ارشد و حاكم نظامی‌كه خود مأمور اخراج باقيماندۀ قاجار از دربار و ضبط دربار بود، نقل كرديم.

اكنون روايت ديگري از قول يك نفر از مستخدمين دربار می‌خواهيم نقل كنيم، تا از هر سو و از همه طرف‌این صحنۀ نمايش بتوانيم بر صحنه مشرف بوده، تمام اطراف آن را ببينيم. زيرا آنكه پهلوي وليعهد بوده است از بيرون و از صحن عمارت خبر نداشته، يا چيزي شنيده و خود به چشم نديده است، و آنكه خود مأمور اخراج درباريان بوده است، از حالات داخل تالار برليان و اتاق عاج و اتاق محمّد شاهي و سرگذشت داخلي حرم و غيره بی‌خبر بوده است. همچنين، هر كسي چيزي ديده و گفته است، ولي ما درصدد آن هستيم كه بواسطۀ‌این روايات مختلف همه، اطراف را ديده، به خوانندگان‌این تاريخ كه در شرف ختم است، نشان بدهيم. از‌این روي، پس از آوردن روايت دكتر جليل، مكتوبی‌ مهم كه مرحومۀ معزالسلطنه قهرمان از حرم سراي احمد شاه در همان روز به شاه مرحوم نگاشته است، نيز خواهيم آورد تا خوانندۀ تاريخ از وقايع‌اندرون هم بی‌خبر نماند.

روايت دكتر جليل

مرحوم دكتر جليل خان، ملقّب به نديم السلطان، يكي از فضلاي معاصر، از برادران آقاي دكتر ثقفي و مرحوم متين السلطنه بود كه مدّتي در فرنگستان تحصيل كرده و در كتابخانۀ ملي پاريس عمري به مطالعه و استنساخ كتب علمی‌و ادبی‌فارسي و عربی‌پرداخته، اخيراً پير شده و به‌ایران بازگشته بود ودر خدمت محمّد حسن ميرزاي وليعهد به سمت منادمت و همصحبتي انتخاب شد. وي مردي فقير مشرب و‌امين و دانا و با وفا بود، و با وجود پيري كه قريب هشتاد سال از سنين عمرش می‌گذشت، با جسمی‌نحيف و نزار، آن روز از خدمت آقاي خود تخلّف ننمود، و چنانكه خواهيد ديد، در موقع تصميم وليعهد به عزيمت كه كسي را براي داوطلب همسفري می‌جست، آقاي دكتر رضا خان صحّت السلطنه و مرحوم دكتر جليل خان داوطلبانه حاضر براي‌این مسافرت بی‌بنياد و مجهول العواقب، گرديدند!

دكتر جليل از ساعت حركت دفتر يادداشت خود را‌آماده كرده قضايا را روز به روز می‌نويسد و اكنون ما عين يادداشت دكتر جليل را با حذف جزئياتي كه ربطي به تاريخ ندارد و بسيار هم قليل المورد می‌باشد

@qajariranhistory

بهمنی قاجار

30 Oct, 16:08


چگونه آنها را بيرون كردند؟

روز شنبه 13 ربيع الثانئ 1344 (مطابق 31 اكتبر 1925) به در خانه آمدم. دم وزارت خارجه دو نفر از نظاميان، همين كه وارد حياط شدم، صدا كردند: آقا، آقا! صبر كن! ابتدا گمان نكردم كه مخاطب من باشم. احتياطاً‌ ایستاده، روبه آنها كردم كه چه می‌گوييد؟ يكئ گفت اسلحه همراه نداری؟ هنوز من جوابی‌به او نداده، يك نظامی‌ديگری غير از آن دو گفت: آقا شما بفرماييد. آنوقت خوب ملتفت شدم كه طرف خطاب منم. به آنها گفتم: من اهل قلم و كتابم. گفت: بفرماييد. بدون‌اینكه چيز ديگری بگويم، رد شده ، به سمت حياط تخت مرمر رفته، از آن‌جا گذشته، به در دوّم جنب كارخانه كه سرباز‌ایستاده بود رسيدم. سه چهار نفر هم آن‌جا بودند( بجای يكی كه در ساير‌ایّام بود) و پرسيدند: شما را گشتند؟ گفتم نه، اگر شما می‌خواهيد بگرديد. خنده كنان گفتند: خير تشريف ببريد.

از آنجا نيز گذشته، حياط كوچكی را كه زرگرباشی در يكی از اتاق‌های آن می‌نشست عبور كرده وارد گلستان شدم. ديدم مثل‌ایّام سابق فراش و نائب و اجزای ديگر كه هميشه بودند، نيستند. يك راست به سمت اتاق برليان و درب‌اندرون رفتم. و در جلو قصر ابيض كه درش باز بود، نيز كسی را نديدم.

در‌ اندرون بجز بابا و يك قاپوچی پيرمرد، ديگر هيچكس ديگر نبود. با بابا سلام عليكی كردم. به احوالپرسی او مشغول بودم، كم كم بعضی از اجزاء يكی يكی پيدا شدند و هر كس می‌رسيد می‌گفت كه مرا در وقت ورود تفتيش كردند كه اسلحه همراه نداشته باشم. يك ساعت به ظهر مانده، والاحضرت اقدس بيرون تشريف آورده، قدری جلو اتاق برليان و يك دور در حياط گردش فرموده، بعد بالا تشريف بردند. گاهگاهی بعضی از نظاميان را می‌ديدم كه گردش كنان می‌آيند و می‌روند. دو نفر هم‌آمدند سيم‌های تلفن حياط بلور را كه‌ اندرون والاحضرت بود و سيم‌های تلفن اتاق برليان را بريدند، در حالتی كه گريه می‌كردند (!). منصورالسلطنه و خازن و بعضی ديگر هم آمده، اظهار كردند كه در اتاق‌ها و صندوقخانه و اسلحه خانه و غيره همه را مقفّل كرده‌اند و نظامی‌گذارده‌اند. ناهار را در همان جای هميشه، يعنی در اتاق پهلوی اتاق تشريفات، در عمارت قصر ابيض صرف كرديم و لي چه ناهاری و چه حالتی كه خدا نصيب هيچكس نكند. مسلمان نشنود كافر نبيند!

(قبلاً می‌دانيم كه وليعهد ناهار را در اتاق جنب برليان با شاهزادگان صرف كرده است – مؤلّف)

بعد از ظهر در اتاق جنب اتاق برليان با جمعی از همقطاران و مشيرالسلطنه و پسرهای نايب السلطنه، سالار اقدس و فرّخ الدوله و غيره هم بوديم. در ساعت سه بعد از ظهر صدای شلّيك توپ شنيديم كه دوازده تير خالی كردند.

فخرالملك و ميرزا علي اكبرخان نقاش باشی مزيّن الدوله هم در اتاق قبل از اتاق برليان، در جنب همين اتاق كه ماها بوديم، بودند.

معلوم شد كه مجلس جمع شده است و رأی به خلع اعليحضرت داده‌اند. از آقای صحّت السلطنه پرسيدم چه خبر است؟ فرمودند از قرار معلوم كار خيلی سختی است. در‌این بين خبر آوردند كه مرتضی خان‌اميرلشكر كه حاكم نظامی‌سابق تهران بود، با عبدالله خان حاكم نظامی‌فعلی و كريم آقا رئيس بلديّه ( محقّق شد كه محمّد درگاهی و جعفرقلی آقا و تاج بخش هم بوده‌اند – مؤلّف)‌آمده، در آلاچيق نشسته، رؤسای درباری را خواسته‌اند كه كاريهای آنها را و اداراتی را كه به هر يك سپرده شده است، تحويل نظاميان بدهند.‌این بود كه فرستادند وزير دربار و اسلحه دار باشی و سرايدار باشی و غيره و غيره همه را حاضر كردند. در همين بين خبر شديم كه سه نفر، عبدالله خان و مرتضی خان و جعفرقلی آقا رئيس تيپ سوار، به حضور والاحضرت رفته و از طرف اعليحضرت پهلوی اخطار كرده‌اند كه بايد تا ساعت 9 شب از تهران خارج شويد. بين راه شنيدم (در حاشيه: از قرار تقرير والا) كه عبدالله خان كه در حقيقت عبدالسلطان بوده است، وقتی كه وارد اتاق شد گفت محمّد حسن ميرزا سلام عليكم. والاحضرت ابداً اعتنايی نفرموده بود. از قرار مذكور جوابی‌جز سكوت ندادند. چون والاحضرت هيچوقت ديناری ذخيره ندارند و هر چه می‌رسد از يكدست گرفته و از دست ديگر می‌دهند، از بابت مخارج راه نگرانی داشتند، فرموده بودند بدون وجه چگونه می‌توان حركت كرد؟ لذا از قراری كه شنيدم، پنج هزار تومان آورده، دادند. يقين است‌این وجه را از طلب‌هايی كه والاحضرت دارند كم خواهند گذاشت و قبض گرفته از بابت طلب‌های معوّقۀ والاحضرت (حساب خواهند كرد). ( شنیدم که این مبلغ را بعد، ازبابت حقوق اجزای جزء دربارولیعهد کسرگذاشتند ورضا شاه دریافت کرد.- مؤلّف


@qajariranhistory

بهمنی قاجار

30 Oct, 16:08


همين كه‌این اخبار دراتاق به ما رسيد، فوراً همه برخاسته، به اتاق برليان به حضور مبارك رفتيم. يمين الدوله، عضدالسلطنه، مشيرالسلطنه، سالاراقدس، فرّخ الدوله، آقاي صحّت، ظهيرالدوله، فخرالملك، مزيّن الدوله و صنيع الدوله بودند. مزين الدوله بی‌اختيار گريه می‌كرد، والاحضرت او را تسلّی دادند. فخرالملك به حساب دلداری می‌داد، ولی‌امروز كه از صبح زود آمده (نه وقت ناهار خوردن) برای مشاهدۀ حالات است! … چون والاحضرت را خيلی متأثّر و متألّم و مكّدر ديدم، دلم طاقت نياورد، وقتي كه فرمودند نمی‌دانم كی‌ها را همراه ببرم، از جا برخاستم. فرمودند: كجا؟ عرض كردم می‌روم خانه عبا و شال گردن و گالش بردارم. فرمودند مگر می‌آيی؟ عرض كردم بلی، ديدم آن نذر پانزده ساله ممكن است حاصل‌ آید، زيرا كه در اتاق شنيدم به بغداد می‌روند و من گمان می‌كردم ابتدا به كربلا می‌روند و از آنجا به بغداد. با خود گفتم در كربلا خواهم ماند، آن‌جا ديگر زور كسی به من نمی‌رسد. ولی وقتی كه آمدم، فهميدم از‌این راه، بغداد قبل از كربلاست. از جمله احكام پَهلوی‌این بود كه لباس نظامی‌را نيز بكند كه يكساعت قبل از حركت همين كار را فرمودند. آمدم نزديك آلاچيق، وزير دربار و مرتضی خان و عبدالله خان و كريم آقا را ديدم. مختصر تعارفی با سر كرده، گفتم من می‌خواهم به خانه بروم، خواهش می‌كنم مرا بگذاريد خارج شده و در موقع برگشتن نيز بگذارند داخل شوم. (چون از صبح زود، سر آفتاب به تمام درهای عمارات سلطنتی اعلام كرده‌اند كه كسی نمی‌تواند خارج شود. در‌اندرون، در شمس العماره، در ارك، در حياط وزرات خارجه و غيره و غيره، به بعضی كه می‌خواستند داخل شوند، بعد از تفتيش می‌گفتند حقّ خرج نخواهی داشت. با‌این شرط اگر می‌خواهی برو. هر كس خواست بيايد و هر كس خواست برگردد.)

پرسيدند برای چه؟ گفتم چون محتمل است والاحضرت‌امشب حركت بفرمايند، می‌خواهم عبا و شال گردنی از خانه بردارم. پرسيدند مگر شما هم خواهيد رفت؟ گفتم: نمی‌دانم، ولي احتياطاً می‌خواهم خود را حاضر كنم، شايد فرمودند بيا. عبدالله خان برخاست، چند قدم با من‌ آمد، نزديك پل آهنی دوّم‌ایستاد با دست صاحب منصبی‌را اشاره كرد كه نزديك قصرابيض بود،‌ آمد. چنانچه خواستم سفارش كرد. آن صاحب منصب نيز دم درآمده، سفارشات كرد. از در ارك كه توپ مرواريد نادری در آن‌جا بود، بيرون شده و به عجله تا به خانه رفتم. انورالدوله نبود، بتول و زن مشهدی و محمود در خانه بودند. تا رسيدم، كيفی را که همراه دارم خواستم. دو سه جفت جوراب زمستانی و دو شال گردن با اسباب ريش تراشی و ماهوت پاك كن و غيره در آن نهاده، در آن بين انورالدوله آمد. گويا ملتفت نشد كه من برای چه‌این كار را می‌كنم. لدی الورود گفت از نزد خانم آقای صحّت می‌آيم كه اوقاتش فوق العاده تلخ است و خوب شد كه شما به خانه‌ آمديد كه تحقيقی كنم و جواب او را ببرم كه خيلی نگران است.

در باب آقای صحّت گفتم آقای صحّت و من در ركاب والاحضرت‌امشب چندين فرسخ از تهران دور خواهيم بود. بمحض‌این كلام بنا گذاشت به گريه كه ‌ایوای من باز بيكس شدم. گفتم گريه نكنيد، عبای زمستاني مرا بياوريد. عبای نائينی زرد سنگينی را كه دارم، بتول آورد. گفتم عبای سياه را می‌خواهم. انورالدوله گفت همين را بپوشيد. گفتم سنگين است نمی‌توانم تحمّل كنم، عباي سياه را بياوريد. گفت نيست … با آنها به قاعده خداحافظی كرده و براه افتادم، در حالتی كه عبا را از شدّت سنگينی نمی‌توانستم بكشم، زيرا كه به عجله‌ آمده و خسته شده بودم. چون چندين روز بود من پولی نداشتم،‌ امروز صبح از آقای صحّت هم خواستم چون كسی را نمی‌گذاشتند از گلستان خارج شود، ممكن نشد بدهند. همينقدرگفتم شما می‌دانيد كه پولی ندارم ولی خاطرتان جمع باشد به شماها پول خواهد رسيد.

محمود كيف را برداشت و دنبال من راه افتاد. بتول و زن مشهدی خواستند گريه كنند، مانع شده، گفتم من بزودی برخواهم گشت. از خانه بيرون آمدم تا سركوچۀ خاص. ديدم محمود پرگريه می‌كند، گفتم اگر گريه كني كيف را از تو خواهم گرفت. ديدم گريه اش بيشتر شد، ناچار كيف را گرفته، او را برگردانده، براه افتادم. مردم مرا تماشا كردند و آدم‌های آقای صحّت و نوكران ناصرالدین ميرزا و اهل قهوه خانه و كسانی كه وسط راه سر آن كوچه بودند، همه ملتفت شدند. به عجله آمده، از همان درب ارك كه سفارش شده بود مانع نشوند، داخل شدم. تقريباً يك ساعت به غروب مانده بود كه صاحب منصبان می‌آمدند و می‌رفتند. با همقطاران كه بودند خداحافظی می‌كردم. غروب اسمعيل خان پيشخدمت كابينه را كه با اجازه می‌رفت و می‌آمد، فرستادم عبای سياه را بياورد، تقريباً يك ساعت ونيم بلكه بيشترطول داد. معلوم شد عصرنفرستاده بودند بياورند. همين كه اسمعيل خان رفت و گفت فلانی از بابت عبا راحت نيست، انورالدوله درشكه گرفته تا دم در ادارۀ گمرك كه خانۀ فخر عالم بود رفته، عبا را گرفته آورد
@qajariranhistory

بهمنی قاجار

30 Oct, 16:08


اوّل حكم بود ساعت 9 شب حركت كنيم، ولی بعد به ده قرار شد. معلوم بود می‌خواهند ديرتر شود كه مردم آگاه نشوند.

ساعت ده حاضر بوديم. به‌امر والاحضرت، آقای صحّت السلطنه و بنده رفتيم جلو سر درب وزارت خارجه. دو اتومبيل رلس ريس والاحضرت حاضر بود، شش كاميون پر از نظاميان، كه جمعا” 45 نفر بودند. يك “فرد” هم بود كه سلطان اسد الله خان در آن بود وجلو می‌رفت.

زماني كه حركت كرديم ساعت 10 و بيست پنج دقيقه بود كه‌این 25 دقيقه ، بلكه نيم ساعت، برای آوردن والاحضرت بود تا دم اتومبيل، (چون ) كه‌ایشان را در حياط تخت مرمر و غيره در بعضی جاها نگاه می‌داشتند. در حياط وزارت خارجه مرتضی خان نگاه داشت تا نظاميانی كه حركت می‌كردند، در كاميون‌ها قرار گيرند. زمانی كه دم در وزارت خارجه رسيد، جلو اتومبيل را باز نگاهداشته، ياور احمدخان (بقولی خود سرتيپ مرتضی خان) والاحضرت را تفتيش كرد كه اسلحه همراه نداشته باشد و مقصود اهانت بود. مرتضی خان و كريم آقا و عبدالله خان همراه بودند و بيرون هم جمعيتی بود از جمله نوۀ موثّق الملك كه جزء تأمينات است و يكي ديگر باز و همچنين محمّد خان رئيس نظميه و چندين نفر ديگر از اجزای تأمينات و نظميه و مفتّشين. ولی مردم خارج نبودند، ولی مثل‌این كه مخصوصاً خلوت كرده بودند.

كريم آقا بمحض آنكه ما را در اتومبيل نشاندند، خودش جلو رفته درب دروازه قزوين و با لباس‌ایستاده بود. همين كه ما رسيدم و رد شديم، از قرار تقرير ابوالفتح ميرزا و صالح خان، می‌گفت برويد، برويد، زود برويد …

ما را كه از دروازه بيرون كرد خاطر جمع شد، ناچار با دل خوش كار خود را به انجام رسانده، رفته، به رفقاي خودش ملحق شد. بديهی است حضرات آن شب را تا صبح از خوشحالی خواب نكرده و در صدد تدارك جشن بودند …

به عقيدۀ والا(در مورد) حركاتی كه زمان آوردن او از درب‌اندرون تا دم اتومبيل كرده بودند ( من با آقای صحّت زودتر رفته بوديم)، به هر حال تقرير خودشان است كه :
«هيچكس درجۀ بی‌احترامی‌و خشونت را از سرتيپ مرتضی خان (كه حالا سرلشكر است) و كريم آقا و محمّدخان نظميه پيشتر نبرد و بيشتر نكرد.” عبدالله خان شايد مجبور بود ولی آنها به اختيار از هيچ گونه خفت دادن خودداری نكردند. »

سلطان اسدالله خان و ياور احمدخان مأمور و مفتّش از طرف مرتضی خان بودند. به همان نحوی كه دستور داده بودند در بين راه حركت شود، روز دويّم خودش دراتومبيل ما نشسته و احمدخان را بجای خودش در ماشين “فرد” نشانده بود. ولی ما بجز صحبت ادبی‌چيز ديگری نمی‌گفتيم. از جمله شعری را كه پروفسور براون به توسّط علاء السلطنه كه آن وقت مشيرالملك بود برای روز سال شكسپير خواسته بود و من دو بيتی از لاهه نوشته و فرستاده بودم، خواندم كه والاحضرت هم فوق العاده خوششان‌ آمده، دست زدند. اسدالله خان هم زمينه به دستش‌ آمد و ديد كه ما بجز صحبت ادبی‌و تاريخي حرف ديگرنمی‌زديم.

دنباله روايات

شب يكشنبه كه شب شنبه فرنگيان است، 14 ربيع الثاني 1344، ساعت 10و 25 دقيقه بعد از ظهر از تهران حركتمان دادند، يعنی از‌ایران نفی كردند، والاحضرت اقدس را به اجبار بردند، ولی ماها، يعنی اجزا، همگی به اختيار و ميل خودمان حركت كرده، نخواستيم از‌ایشان دست برداريم.
والاحضرت دراتومبيل رلس ريس سفيد، اتومبيل مخصوص سفرخودشان، سمت راست و آقای دكتر صحّت در مقابل‌ایشان و فدوی پهلوی والاحضرت طرف دست چپ، ياور احمدخان مأمورنظامی‌ روبروی بنده.‌این چهارنفر در داخل اتومبيل بوديم. مسيو ژان در جلو، پشت سر آقای دكتر صحّت مشغول راندن و‌ایمان نام نظامی‌با تفنگ پشت سر ياور،‌این دونفر يعنی ياور احمدخان و‌ایمان مأمور بودند كه در اتومبيل ما باشند و دستورالعمل به مسيو ژان دادند كه پشت سر اتومبيل “فرد” سياه باشد كه سلطان اسدالله خان در آن بود.

پشت سر ما يك كاميون كه چند نفر نظامی‌كه تفنگ‌های پر در دست آنان بود، بعد از آن اتومبيل رلس ريس والاحضرت و اتومبيل “فرد” سياه كه ابوالفتح ميرزا پسر شاهزاده معزّالدوله كه او هم داوطلبانه قبول‌این مسافرت نموده است، با صالح خان در آن نشسته و مسيو پل وارنبر، شوفر والاحضرت، همقطار ژان، می‌راند و يك نظامی‌با تفنگ هم پهلوی مسيو پل نشسته بود.

جعبه‌ها و بعضی اسباب‌های مخصوص والاحضرت در اتومبيل ابوالفتح ميرزا و صالح خان بود، بقيۀ اسباب‌ها در يكی از كاميون‌ها با ياقوت گماشتۀ آقای دكتر صحّت بود كه نظامی‌هم در آن نشسته بود. در اتومبيل ما فقط سه جعبۀ آهنی با يك كيف بود كه پول و بعضی اشياء مختصر در آنها بود. از قرار مذكور، زمان سواری احمدخان تپانچۀ خود را نشان ژان داده بود، كه اگر غير از‌این بكنيد می‌زنم. تو دنبال “فرد” بايد باشی و نبايد تند بروی يا وارد بيراهه شوی. ولی من ملتفت آن نشدم، تقرير سايرين است. بعد از آن، با پنج كاميون ديگر پشت سر، كه ياقوت هم در يكی از آنها بود، بقيّۀ اسباب والاحضرت می‌آمد.

@qajariranhistory

بهمنی قاجار

30 Oct, 16:08


كاميون‌ها خيلي بد و سنگين بود. همواره عقب می‌افتادند، فقط گاهی ما را چند دقيقه نگاه می‌داشتند تا آنها برسند كه بالاخره در گردنۀ اسدآباد خيلی عقب ماندند و از همدان سلطان و ياور تلگراف كرده، هفت هشت اتومبيل از كرمانشاه آوردند و اسباب‌های كاميون و ياقوت را در يكی دو تا از آنها نهاده، نظاميان را در آن “فرد”‌ها نشاندند.

اتومبيل كاميون شب 15 در مقابل همدان عقب ماند و فردا شب در ماهی دشت به ما رسيد. نايب اوّل محمد حسين پسر دريابيگی كه مأمور اتومبيل‌ها بود و كاميون را خودش می‌برد، در ماهی دشت به‌امر ياورسوار رلس ريس سياه شد و تا سر حدّ با ما بود و كاميون اسباب‌ها تا سرحدّ‌ آمد.

باری شب يكشنبه 14 ربيع الثانی، ساعت 10 و 28 دقيقه، كه ما را از دم در حياط وزارت خارجه حركت دادند، از آنجا به خيابان باب الماسی ، به ميدان توپخانه ( كه حالا موسوم به ميدان سپه شده) و به خيابان‌اميريه و از دروازه قزوين بيرون بردند و تا صبح به عجله راندند (سران سپاه تا دم دروازه قزوين رفته بودند). روز يكشنبه، 14 ربيع الثانی، ساعت 7 صبح به قزوين رسيديم، ما را از دروازۀ تهران داخل كرده و از دروازۀ رشت بيرون نمودند. مردم قزوين خبر نداشتند و همه در خيابان و دكاكين به حيرت تماشا می‌كردند و نمی‌دانستند چه خبر است. يكشنبه ظهر در دهی از نهاوند ناهار خورديم. تخم مرغ و پنير و چای. والاحضرت به ياد حكايت عمروليث افتادند، فرمودند تفصيل آن چگونه بود؟ عرض كردم كه تمام غذای او در سطلی بود، بند سطل به گردن سگي افتاده و می‌برد كه عمرو را خنده گرفت، الخ…

خروسی را خواستند بگيرند در آن‌جا كباب كنند، والاحضرت راضی نشد، فرمودند خروس را نكشند، همان نان و پنير و تخم مرغ ما را كافی است. شب دوشنبه، 19 ربيع الثانی، كه شب يكشنبۀ فرنگيان می‌شود، ساعت يازده، در وسط راه مقابل تپّۀ مصلّای همدان اطراق كردند و ما را تا ساعت 6 صبح روز دوشنبه نگاه داشتند.‌امشب شب دويّم بود.

والاحضرت در اتومبيل خود خوابيدند و ابوالفتح ميرزا و صالح خان را هم نزد خود در جلو اتومبيل نگاه داشته، به جای مسيو ژان و‌ایمان. به آقای دكتر صحّت (و من) فرمودند ما هم برويم در اتومبيل ديگر بخوابيم.‌ایشان زودتر رفته، والاحضرت مرا صدا زدند و چند دقيقه صحبت فرمودند. وقتي كه رفتم، ديدم آقای صحّت از كثرت خستگي بيحال در اتومبيل افتاده و مسيو ژان پهلوی‌ایشان بجايی كه بنا بود بنده باشم، به خواب رفته است. مسيو پل هم به در جلو پتويی روی خود‌انداخته دراز شده. ولی مسيو ژان بيدار شد، گفت من بيش از يك ساعت‌اینجا نخواهم بود، جا را به شما وامی‌گذارم. من نيز ناچار شروع به قدم زدن نمودم. هوا خيلي سرد بود، دستمالی از جيب بدرآورده، برای حفظ از سرما به دور سر پيچيده، بعد كلاه را به سر گذاشتم كه اقلاً گوش‌ها قدر گرمتر شود. ولی سرما به درجه‌ای شديد بود كه ديدم فايده ندارد. سلطان هم پالتوی ضخيمی‌به دوش‌انداخته و يك پالتو “كا اوتشو” نيز در زير آن پوشيده، مشغول قدم زدن شد. اتومبيل او را لدی الورود آنجا ياور سوار شده به همدان رفت برای اطّلاع دادن به كرمانشاهان و خواستن چند اتومبيل “فرد” و كارهای ديگری كه داشت و ما نمی‌دانيم. كاميون‌ها نيز همه عقب مانده بودند. من هر چه قدم زدم ديدم گرم نمی‌شوم. تپّه در سمت راست بود، خيال كردم بالای آن بروم شايد گرم شوم. به سلطان گفتم، گفت خسته می‌شود. گفتم خستگی بهتر از سرما خوردنست. آن شب اگر سلطان نبود من تلف شده بودم. از همان شب زمينه به دستم آمد و فهميدم كه بی‌احتياطی كردم، ولی چون نذر خود را بعمل می‌آوردم، خداوند حفظ كرد. والاحضرت بيدار بود، مرا ديده، فرمودند برو بخواب. شايد هم خيال فرمودند كه مبادا دو سه نظامی‌كه بودند (بقيه همه در كاميون‌ها عقب مانده بودند) گمان كنند من خيال فرار دارم و با تفنك بزنند. ولی در آن‌جا نيمه شب چه جای فرار بود؟

سلطان گفت صبر كن، كاميون‌ها رسيدند، من ترا پهلوی خود جای می‌دهم. به هر حال، حسب الامر برگشته باز با سلطان مشغول صحبت شديم. قريب سه ساعت طول كشيد. گاهي عبا را به خود پيچيده، به روی ركاب اتومبيل كه آقای صحّت و ژان و پل بودند می‌نشستم، ولی پاهايم به درجه‌ای سرد می‌شد كه مجبور بودم برخاسته، باز راه بروم. متوسّل به خدا شده، مشغول مناجات و بعضی اوراد شدم كه صدای‌ آمدن كاميون‌ها به گوش رسيد. نظاميان در آن بودند، يك نفر نظامی‌در بالا پهلوی موتور بود. سلطان حكم كرد او پايين آمده نزد سايرين به داخل كاميون رفت و بعد به اصرار و با كمال مهربانی خودش كمك كرده، ابتدا مرا بالا فرستاد بعد خودش هم‌ آمده هر دو در آن بالا نشستيم، مشغول صحبت شديم. ديدم حقيقتاً به من مهربان شده، و صحبت به ميان آمد، فهميدم كه مادر او از شاهزادگان است. كم كم از شدّت خستگی مرا خواب برد. يكدفعه بيدار شدم ديدم سلطان نيست. فردا صبح اظهار كرد كه من عمداً پياده شدم كه شما راحت باشيد و جای حركت و دراز كشيدن داشته باشيد.

بهمنی قاجار

30 Oct, 16:08


د نظامی‌بيان كردم. كم كم خوابشان برد، زيرا از ساعتی كه از تهران خارج شديم تا به آن شب يك خواب راحت يك ساعتی يا دو ساعتی هم ننموده بودند.

از غرائب اتّفاقات آنكه يك خواب غرق بسيار سختی برايشان عارض و مستولی شد و‌این استيلای خواب به آن شدّت يكی از علائم الطاف الهی بود و الّا تلف می‌شدند.



@qajariranhistory

بهمنی قاجار

30 Oct, 16:08


خلاصه، آن شب سلطان به جان من رسيد، والّا از شدّت سرما اگر هلاك نشده بودم، يقيناً سخت ناخوش می‌شدم. كما‌اینكه كسالت آن شب تا يكي دو روز بعد باقی بود. در آن شب يك ساعت قبل از رسيدن كاميون، باران هم گرفته، كم كم می‌باريد. ولي يك ربع قبل از رسيدن كاميون باران قدری بيشتر و شديدتر شده بود. بهر حال خداوند در آن شب خيلی رحم كرد.

باری، روز دوشنبه 15، ساعت شش از همدان حركت كرديم. يك ساعت به ظهر مانده در نزديكی بيستون در دهی موسوم به مهينان صرف ناهار نموديم. نان و چای و سيب زمينی كه صالح خان خريد، در خدمت والاحضرت خورديم و باز به راه افتاديم. باران گرفت. يك كاميون كه نظاميان در آن بودند، بواسطۀ بارندگی و گل از راه قدری خارج و كج شد، افتاد و صدمه سختی به يكی از نظاميان وارد آمد. رگ دست چپ او پاره شد كه آقای دكتر صحّت رفته، با دستمال بستند تا نزف الدم موقوف شود.‌این شخص شوفر آن كاميون بود.

در ساعت 5 و نيم بعد از ظهر از پهلوی كرمانشاهان كه در سمت چپ ما واقع بود عبور كرديم.

باری، از قزوين كه به سمت نهاوند و همدان و اسدآباد و كنگاور و صحنه و بيستون و كرمانشاهان و كرند و غيره و غيره هر جا می‌رسيديم، تاريخ هر نقطه‌ای را كه می‌ديديم، هر چقدر كه می‌دانستيم و در هر موقع، به عرض رسانده و به صحبت‌های مناسب خاطر مبارك والاحضرت را مشغول می‌كرديم.

در قره سو صاحب منصبی‌كه سرتيپ بود، از كرما نشاهان قبلاًآمده، هفت، هشت اتومبيل “فرد” آورده بودند. كاميون‌ها عوض شده و نظاميان نيز در “فرد”‌ها نشستند و از‌اینجا به بعد همه جا پست گذاشته بودند.

شب سه شنبه، 16 ربيع الثانی، ساعت 7 و نيم شب به ماهی دشت رسيديم.‌امشب شب غريبی‌بود. بمحض‌اینكه ما را نگاه داشتند، همچو اظهار كردند كه در‌اینجا اردو است، اردوی غرب است و قريب دو هزار نفر در‌اینجا هستند، از آن‌جا كه دروغگو كم حافظه می‌باشد، يك دفعه گفتند دو هزار تا، يك دفعه گفتند قريب دوهزار. به خود من سلطان گفت هزار و ششصد نفر، ابوالفتح ميرزا و صالح خان هزار و پانصد نفر شنيدند! روشنايی چند چادر هم ديديم، بعد معلوم شد سياه چادرها بودند، اردوی نظامی‌ابداً نبود، بجز پستی كه تقريبا” بيست نفر می‌شدند. آن شب سلطان پهلوی اتومبيل والاحضرت همه را صحبت از نقاطی می‌كرد كه برای محبوسين دولتی خوب است! و بعضی جاها را می‌گفت بهترين جاها است زيرا كه آب و هوای خيلی بدی دارد كه هر كس را به آن‌جا ببرند و نگاه دارند، يك ماه و دو ماه بيشتر نمی‌تواند زندگانی كند و از كثرت ردائت آب و هوای مالاريايی و غيره هر چقدر خوش بنيه و پرطاقت هم باشند،‌اینجا دارفانی را وداع خواهند نمود!

ابولفتح ميرزا خواست برود و نان و تخم مرغ بخرد، مانع شدند. صالح خان دو تومان داد كه نظامی‌رفت نان و پنير بخرد. نظامی‌رفت و پس از چند ساعت فقط دو تا نان خالي خريد و آورد، فقط دو تانان خالي! ماها هيچيك شام نخورديم جز مسيو ژان و پل كه غذای خود را با كنياك همراه دارند. ابوالفتح ميرزا و صالح خان قدری نان و تخم مرغ پيدا كردند و خوردند، ولی من بجز يك پياله چای چيزی ننوشيده و غذايی هم نخوردم. آقای صحّت كه چای هم نخورد و ابداً از اتومبيل والاحضرت پياده نشد. والاحضرت هم گرسنه ماند. از قره سو تا به ماهی دشت ما را به عجلۀ غريبی‌بيشتر از سابق راندند. ياور هم گاهی تپانچۀ خود را به مسيو نشان داده، می‌گفت تند بران. به سرعتی آوردند كه “فرد”‌هايی كه نظاميان و ياقوت در آنها بودند با كاميون اسباب‌ها فردا صبح به ما رسيدند. اسباب‌ها هم در آنها بودند، عقب افتاده بودند. باری آن شب همچو وانمود كردند كه از برای آقای دكتر صحّت خيال‌ آمد كه می‌خواهند در سر حدّ ما را از والاحضرت جدا كنند. بعضی عبارات و گوشه كنايات كه مفاد آن چنين بود، گوشزد می‌كردند و دليل‌این عجله در شب آخر‌این بود كه گويا دستور داشتند كه هر چه ممكن است زودتر ما را به سرحدّ برسانند. از قرار مذكور، ياور می‌گفت در هفتاد ساعت بايد مسافت بين تهران و سرحدّ را طی كنند. هر چقدر بعضی نگران و خائف و بدحال بودند، من راحت و آسوده، بهيچ وجه خيالاً صدمه‌ای نداشتم و می‌دانستم كه در هر صورت به ما كار ندارند و از بابت آنها نيز راحت بودم. ولی هر چه در مواقع تسلّی می‌دادم فايده نكرده، چندين صد مرتبه تفصيل تذكره را پرسيد! (يعنی وليعهد)

در كرمانشاه گويا سرتيپ فرج الله خان (برادر سرتيپ فضل الله خان كه گفتند خودش را كشته است) كه تا قره سو‌آمده و “فرد”ها را آورده بود، به سلطان و ياور تأكيد كرده بود كه حتّی المقدور سعی كنيد زودتر به سر حدّ برسانيد.‌این بود كه ما را در 62 ساعت به خسروانی كه سر حدّ است، رسانيدند، چنانچه خواهم نگاشت. خلاصه در ماهی دشت من پياده شده، يك پياله چای خوردم و از نظاميان اجازه گرفتم ده دوازده قدم دورتر رفته، ادرار نمودم، و در جنب اتومبيل والاحضرت با سلطان‌ایستاده بودم. فرمودند بيا بالا نقل بگو. رفتم و دو نقل از حكايات هفت گنب

بهمنی قاجار

30 Oct, 16:08


روز سه شنبه 16 ربيع الثانی 1344، در ساعت يك صبح، از ماهی دشت به عجلۀ هر چه تمامتر ما را بردند. ساعت شش صبح ما را به خسروانی كه سر حدّ است رساندند. سلطان و ياور به كرمانشاه تلفن كردند كه به‌اینجا رسيديم، حكم چيست، بگذاريم بروند يا خير؟ جواب دادند بروند. بهر كدام از ما يك پاسپورت درجه سيّم دادند! پاسپورت والاحضرت’ محمد حسن ميرزا، از راه بغداد عازم اروپا.

آقای صحّت السلطنه: دكتر رضا خان، ولد …، از راه بغداد عازم اروپا.

حقير: دكتر جليل خان، ولد …

ابوالفتح ميرزا: ولد …

صالح خان: ولد …

مسيو ژان از تهران پاسپورت سفارت بلژيك داشت.

مسيو پل وارنبر، تبعۀ فرانسوی.

به ياقوت پاسپورت ندادند، چون در تهران بواسطۀ عدم دقّت و كثرت عجله اسم او را كه جزء همراهان است، نداده بودند. از آن‌جا با كمال نوميدی مراجعت كرد. خيلی دلمان به حال او سوخت. حقيقت، نوكر با وفای درست و خوبی‌است.

اين تذكره‌های درجه سوّم مرور زوّار بود و كاغذ زرد داشت. باری، 16 ربيع الثانی از ماهی دشت حركت كرده و در ساعت شش صبح در خسروانی رسيديم. هوا گرگ و میش بود، تاريك و روشن. بعد از گرفتن تذكرۀ درجه سيّم، تذكرۀ مرور زوّار، اسباب‌هايی كه در اتومبيل ياقوت و غيره بود در كاميون ريخته، از سلطان و ياور خداحافظی كرده، والاحضرت و آقای دكتر صحّت السلطنه و حقير در اتومبيل رلس ريس سفيد كه مسيو ژان – كه در عالم خودش حكم جان دارد – می‌راند، سوار شديم. الوافتح ميرزا و صالح خان در اتومبيل سياه كه هر دو از خودمانست و مسيو پل می‌راند، نشستند.

سلطان احمد خان و ياور اسدالله خان معذرت‌ها خواستند و حلّيت طلبيدند. ما نيز آنها را بحل كرديم و به حكم المأمور معذور، همه را عفو كرديم. (پسر دريابيگی دويست تومان از والاحضرت وليعهد قيمت بنزين مطالبه كرد، بنزين اتومبيل‌های تبعيدشدگان!، و دكتر صحّت پيشكار وليعهد پول را پرداخت – مؤلّف)

ساعت هشت و نيم صبح به قره تو رفتيم. در قره تو اسباب‌ها را از كاميون به اتومبيل پست ريخته، رفتيم. ظهر به خانقين رسيديم. شب چهارشنبه، 17 ربيع الثانی 1344، در ترن خوابيديم كه بعد از شام به سوي بغداد راه افتاده، صبح روز چهارشنبه 17، ساعت 6 صبح به بغداد وارد شديم. شاهزادگان عظام سلطان محمود ميرزا و سلطان مجيد ميرزا و آقای مختارالدوله در گار حاضر بودند. آقا سيد مصطفی برادر كوچك آقا سيد باقر كه رئيس تشريفات ملك فيصل است (يعنی آق سيد باقر) همراه‌ایشان بود. آقا سيد باقر صاحبخانۀ علياحضرت ملكۀ جهان در كاظمين است.

شاهزادگان والاحضرت را برداشته، (ايشان) در اتومبيل رئيس پليس كه آورده بودند، با آقای مختارالسلطنه به كاظمين خدمت علياحضرت تشريف بردند.

اسباب‌ها را در درشكۀ كرايه ريختند. ابوالفتح ميرزا و صالح خان هم در درشكه، كرايه نشستند، به سمت هتل كارلتن روانه شدند. آقای دكتر صحّت و آقای سيد مصطفی نيز اتومبيلی را كه مسيو ژان می‌راند، نشسته، دنبال‌ایشان اسباب‌های مخصوص والاحضرت و جعبه‌های آهنی و غيره را در اتومبيل مخصوص او ريخته، پر كرده و من پهلوی مسيو ژان جلو اتومبيل نشسته، دنبال‌ایشان به هتل كارلتن‌ آمديم. الحمدالله علی السلامه. 4 نوامبر چون از تهران به قونسولخانه ماوقع را تلگراف كرده بودند، قونسول خوش ذات علياحضرت ملكه و شاهزادگان را شبانه ازورودبه قونسولخانه معذرت خواسته بود. ادارۀ پليس مطّلع شده و در نتيجه آقای سيد باقر رئيس تشريفات مطّلع و ملكه را به خانۀ خود در كاظمين راهنمايي كرد. در‌این موقع‌ایشان از تشريف آوردن والاحضرت مطّلع شده به گار (برای) استقبال‌ آمده بودند و با والاحضرت به كاظمين رفتند.
انتهای يادداشت دكتر جليل خان


@qajariranhistory

بهمنی قاجار

30 Oct, 16:08


يادداشت‌هاي متفرق

يكی از همسفران محمد حسن ميرزا چنين می‌گويد:

وقتی سرتيپ مرتضی خان وليعهد راتا كنار ماشين آورد، دست برد تا جيب و بغل او را تفتيش و وارسی كند. وليعهد گفت: مرا تفتيش می‌كنی؟ گفت: دستور چنين است، و همۀ جيب‌ها ، حتّی جيب پشت شلوار را وارسی كرد.

هنگام سواری نمی‌گذاشتند كسی ازهمراهان در اتومبيل وليعهد سوار شود و می‌خواستند فقط دو نفر، ياور و سلطان و يك سرباز، با او سوار شوند. وليعهد از نشستن در ماشين جدّاً خودداری كرد و گفت:‌این ديگر برخلاف قاعده است و من محال است با‌این ترتيب سوار شوم! بالاخره چون حضرات مقاومت مرد مسافر را ديدند، بر او رحم كردند و اجازت دادند كه با دونفر از اصحاب خود در ماشین خويش سوار شود. یاور احمدخان بمحض آنكه سوار ماشین شده و روبروی دكتر جليل قرار گرفته بود، سيگاری بيرون آورد و آتش زد و مشغول شد به تدخين و تون تابی‌و حركاتي می‌كرد كه معلوم بود از روی عمد و قصد توهين است، چنانكه از جيب خود مشتی تخمه بيرون آورده، به تخمه شكستن و تف كردن پوست تخمه مشغول شد و به صحّت السلطنه كه روبروی محمّد حسن ميرزا نشسته بود نيز تعارف كرد.‌ امّا او از دريافت آجيل و تخمه معذرت خواست!
وليعهد متوحّش بود، از دكتر می‌پرسيد كجا خواهيم رفت؟

او نگران بود كه مبادا او را به باغشاه برده، حبس كنند. از دكتر خواهش می‌كرده است كه مرا تنها مگذار. هوا آن شب خيلی سرد بود، ياور احمد خان سخنان عاميانه می‌گفت، اصرار داشت با وليعهد صحبت كند و او هم پاسخ دهد، ولی او جواب نمی داد. ياور به وليعهد آقا آقا می‌گفت …

نزديك سحر به شريف آباد قزوين رسيدند، مسافرين دربار‌امشب شام نخورده بودند. به‌امر مأمورين نظامی‌ديگ پايها را در مطبخ‌اندرون واژگون كرده و غذاها را ناپخته دور ريخته بودند و آن شب اهل حرم سرا و ساكنان دربار غذا نداشتند كه بخورند يا در قابلمه براي مسافرت بردارند و هم از اوّل شب دايم می‌گفتند عجله كنيد، بايد زود برويد. روز هم در زحمت بوده‌اند، اتّفاقاً شب قبل را هم وليعهد به اتّفاق پيشكارش، دكتر صحّت السلطنه، تا پاسی از شب مشغول سوزانيدن اوراق و اسناد سياسی بودند. صبح هم بسيار زود از خواب برخاسته بود، روز را هم بدان طريق گذرانده و‌امشب هم شام نخورده بود.

در شريف آباد وليعهد گفت: خوب است توقّف كنيم و چای بخوريم،‌امّا ياور صلاح ندانست كه چای تازه حاضر شود و اسباب از چمدان وليعهد بيرون بياورند،‌امر داد ماشين را به كناری بردند و خود دستور داد چای در استكان قهوه خانه آوردند و مجال نشد نان تهيّه شود و مسافرين از‌این چای نخوردند و رد شدند و تا نيم ساعت بعد از ظهر می‌راندند. در‌این وقت رسيدند به دهی از نهاوند و آن‌جا‌ایستادند و ناهار خوردند و شرح آن را دكتر جليل داده است. مردی كه اگر مويی در غذا می‌ديد از خوردن غذا صرف نظر می‌نمود، شاهزاده كه در سرويس‌های عالی غذای شاهانه خوده است،‌اینجا چهار عدد تخم مرغ در سينی لعابی‌لب پريده، كثيف قهوه چی با نان لواش سياه و نمك زرد رنگ درشت پيش روی او آوردند و ناچار شد در‌این سفرۀ شاهانه كه مهمانداران براي تدراك ديده بودند، ناهار بخورد!

پشت قهوه خانه چند درخت بود، نيمكتی شکسته آن‌جا بود، وليعهد نشسته منتظر ناهار بود. دكتر جليل عبائی به خود پيچيده، با وليعهد صحبت می‌كرد وتاريخ می‌گفت. ناهار حاضر شد. دكتر جليل به‌امر وليعهد داستان عمروليث را شرح داد، وليعهد‌ایران تشكّر كرد واز آن ناهار تناول نمود و از آن چای خورد و بنا برحركت شد.

این‌جا وليعهد قدری دورتر رفت كه دست به آب برساند. يكی از سربازان مستحفظ به ديگری گفت:‌این وليعهد است؟! رفيقش گفت نه، او وكيل مجلس است كه تبعيد می‌شود. سوّمی‌گفت نه، او وليعهد است و من در تبريز او را ديده‌ام. يكی از همراهان وليعهد آهسته به تركی به آن سه تن كه آنها هم ترك و آذربايجانی بودند فهمانيد كه وليعهد است.
اين خبر فورا” در كاميون‌ها انتشار يافت كه وليعهد را تبعيد می‌كنند. زمزمه بلند شد. بنابراين كاميون‌ها از آن ساعت به بعد متّصل عقب می‌ماندند و ديگر سربازان وليعهد را تا سر حدّ نديدند!

آن روز، ساعت يازده شب، مقابل تپّۀ مصلّا اطراق كردند كه تفصيل آن را ديديم. كاميون‌ها عقب ماندند، ظاهراً‌امشب به كرمانشاهان تلفن يا تلگراف شده است كه چند عدد “فرد” بفرستند …

وليعهد شام می‌خواهد ولی شام نيست.

ياور احمدخان به استهزا می‌گويد: در جلو راه شام مفصّلی تهيّه شده است و به استقبال خواهند‌آمد و‌امشب آن‌جا شام خواهيم خورد،‌اما‌این شام هيچ جا تهيّه نشده بود!
امشب گرسنه راندند، ناهار در نزديك بيستون نان و چای و سيب زمينی خوردند!

يكی از كاميون‌ها‌اینجا برگشت!

در سرحدّ علی افندی مأمور عراق به وليعهد از طرف “مندوب سامی” ‌تبريك ورود گفت و بسيار انسانيت كرد و مسافرين‌ایرانی گرسنه بر سر سفرۀ علی افندی توانستند فنجانی چای بنوشند. نظاميان از آن‌جا بازگشتند و دويست تومان هم پول بنزين و

بهمنی قاجار

30 Oct, 16:08


در واقع كرايۀ مسافرت (مسافرتی كه با اتومبيل‌های خودشان كرده بودند) از وليعهد با سماجت دريافت داشتند! ‌امّا مهمانداران نجيب‌ایراني حليت طلبيدند و بازگشتند و مسافرين خسته و گرسنه كه سه شب بود چيزی نخورده بودند، وارد خانقين شده، در رستوران ناهار خوردند. دو شبانه روز است مسافران و شوفرها گرسنه‌اند و نخوابيده‌اند، شصت ساعت اخير را شوفر مشغول راندن بوده است، زيرا در خاك كلهر و كردستان وحشت داشتند كه مبادا عشاير حمله كرده، وليعهد را از آنها بگيرند،‌این بود كه تند راندند!

مسافران در خانقين خواب راحتی كردند و در ترن نشسته، به سوی بغداد روان شدند


@qajariranhistory

بهمنی قاجار

30 Oct, 16:08


در حرم پادشاهي

… وليعهد وارد حرم شد، از پردۀ قرمز داخل گرديد، مستحفظ نظامی‌شرمش‌ آمد كه مانع از دخول وليعهد بشود و خودش هم شرم داشت كه داخل شود. وليعهد داخل شد. قضايا را به بانوان گفت، زنان را وداع كرد، گفت عجله كنيد و هر چه اسباب داريد جمع آوری كنيد كه بايد بيرون برويد!

فرياد ناله و ضجۀ زنان بلند شد …

اين است بخشی از مكتوبی‌كه بانو معزّزالسلطنه همان روزها به شاه نوشته و به يكی از رجال محترم دربار داده است كه به شاه برساند و ما موادّ آن نامه را از آن شخص و از روی خط خود آن مرحومه برداشته‌ایم و‌اینست:

بعد العنوان،

اولاً سلامتی و كامكاری وجود مبارك اعليحضرت را از درگاه احديّت خواستاريم. بعد هم اگر از راه ذرّه پروری از حال پيره كنيز و سايرين استفسار بفرماييد، شرح حال از روز شنبه تا عصر يكشنبه را به خاك پای مبارك با كمال بدبختی عريضه (كذا) می‌دارم.

صبح شنبه كه از خواب بيدار شدم، گفتند كه از صبح ديگر رفت و‌ آمد ‌اندرون بكلّی ممنوع شده است و نوكرهای اعليحضرت اقدس هم كه می‌آيند دربار، آنها هم پس از تفتيش می‌آمدند ولی رفتن‌امكان نداشت. تا سه به غروب دور قصرهای سلطنتی محاصره بود. كنيزان هم با چشم گريان منتظر نتيجه بوديم كه آغاباشی با آقايان والاحضرت گريه كنان‌ آمدند كه ديگر جمع آوری نماييد برای عصر يا فردا صبح كه‌اندرون را بايد تخليه كنيد. ديگر بكلّی زمام اختيار از دست كنيز رفت. تا يك ساعت هيچ از خود خبر نداشتيم و از طرف والاحضرت هم گفته بودند كه بياييد حياط عمارت بلور، می‌خواهند شما را ملاقات كنند. بالاخره يك ساعت از شب رفته كنيز والاحضرت اقدس را زيارت كردم تا يك ساعت از شب گذشته هم نظامی‌ها پيش والاحضرت بودند كه نتوانستند ‌اندرون تشريف بياورند. دو مرتبه عبدالله خان، مرتضي خان و كريم آقا خان می‌آيند، پس از آنكه سلام می‌دهند می‌گويند محمد حسن ميرزا! اعليحضرت پَهلوی می‌فرمايند كه شما محبوس هستيد و لباس‌های نظامی‌را هم بايد تغيير بدهيد. اعليحضرتا! تحرير و تقرير هيچيك نمی‌تواند اضطراب خاطر كنيز را مجسّم نموده، بيچارگی و بدبختی كه هرگز انتظار نداشتم، برای اعليحضرت شرح دهم. چنين بنطر می‌آيد عدم رضايت خداوند به حسد و بغض دشمنان اعليحضرت معاونت نمود. آن روز ناهار‌اندرون را هم تفتيش كردند. تمام خوراك‌ها را چنگ زده بودند. همينكه دو از شب گذشته، والاحضرت اقدس و تمام اهل‌اندرون مشغول شيون بوديم. پدر و مادر افسر خانم آمدند كه می‌خواهيم افسر خانم را ببريم. هر چه كنيز اصرار و ابرام نمودم، قبول نكردند. افسر خانم را بردند و والاحضرت را هم چهار از شب رفته نظامی‌ها بردند. اعليحضرتا! با درد و‌اندوهي كه دارم زندگانی غيرممكن است. آن شب را تا صبح بيدار بوديم، اسباب جمع آوری كرديم.

اگر چه شب گذشته گفته بودند كه‌اندرون‌ها را خالی كنيم، ولی والاحضرت در خواست كردند كه يك شب مهلت بدهند و قبول شد و صبح هم تا عصر كه كنيز در‌اندرون بودم. چون بدرالملوك و خانم خانم‌ها و ليلی خانم را هم صبح زود پدرانشان‌ آمدند بردند و هر چه به‌ایشان گفتم كه نرويد، عجالتاً با كنيز باشيد تا از طرف اعليحضرت اقدس نسبت به‌ایشان و همه دستوری مرحمت شود، قبول نكردند و رفتند. متّصل نظامی‌ها می‌آمدند ‌اندرون، تيغۀ خزانه را خراب كردند و از طرف خودشان مهر كردند و رفتند. كنيز هم با كشور و عذرا و زرّين تاج و زری و كبری و شمامه و چندين نفر ديگر با درشكۀ كرايه‌ آمديم ‌اميريه، عجالتاً در عمارت حضرت ملكۀ جهان هستيم و چند عدد هم از تفنگ‌های اعليحضرت در‌اندرون ماند، نتوانستيم بياوريم. از خاك پای مبارك استدعا دارم كه تكليف‌اینها كه هستند مرحمت بفرماييد.

اعليحضرتا! چندين دفعه است كه می‌آيند پيش كنيز و از كنيز كسب تكليف می‌خواهند و حالا استدعای عاجزانه از خاك پای مبارك دارم اگر ميل مبارك‌این است كه‌اینها را نگه داريد باز يك دستوری مرحمت بفرماييد به واجب، پيش هر كسی و هر جايی كه رأی مبارك است. چون، از طرف دولت به كنيز سفارش كرده‌اند كه اگر فحش به من بدهيد، ناسزا بگوييد، چه خودتان ، چه آدمها را همان دقيقه در يك گاری شكسته می‌ريزم و از‌این شهر گرسنه و تشنه بیرون می کنم ؛ پس ، به این جهت، کنیز دیگر نمی توانم توقّف كنم، خيال دارم ماه شعبان بروم زيارت كه دعاگوی وجود مبارك اعليحضرت شوم و اگر هم رأی مبارك اقتضا نمود، همۀ‌اینها را آزاد بفرماييد و مقّرر فرماييد مهرشان را بدهند. دستخط بفرماييد اكرم السلطنه از عايدات‌املاك اعليحضرت سه هزار تومان بدهد و خود اعليحضرت هم حساب بفرماييد. الهی تصدّقتان بروم، هر طوری كه‌امر می‌فرماييد بفرماييد ، اطاعت می‌شود، كه تمام‌اینها بی‌تكليف هستند. كنيز هم بواسطۀ‌اینهاست كه تا بحال در‌این شهر مانده‌ام. آنهايی كه مانده‌اند جايی را ندارند. چون قصر را مهر و موم نمودند، بدبختانه اسباب اعليحضرت هم از كتاب و غيره توقيف شد، نتوانستيم همراه بياوريم. در آخر عريضه پای مبارك را با

بهمنی قاجار

26 Oct, 09:31


شهادت دو رزمنده سرافراز ارتش قهرمان ایران سرگرد حمزه جهاندیده و استوار محمد مهدی شاهرخی فر در دفاع از حریم و خاک میهن در برابر عملیات تجاوزکارانه اسرائیل را به ملت ایران و خانواده و بازماندگان این دو شهید بزرگوار تسلیت عرض می نمایم، به حق این شهدای عزیز و سایر مدافعان ایران زمین در درازنای تاریخ ، ایران از هر تعرض خارجی و چشم طمع بیگانه محفوظ و مصون بماند .
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

25 Oct, 14:46


بریکس

بریکس به دلیل ماهیت نامتجانس اعضای آن و تضادهای عمیق ژئوپلیتیک و هویتی و اختلافات ارضی و سیاسی میان اعضا و نیز عدم جذابیت اقتصادی شان نسبت به غرب و هم چنین وابستگی عمیق برخی اعضا به غرب و آمریکا ، به هیچ روی نمی تواند یک پیمان کارآمد و موثر باشد.در این میان ، سود اصلی بریکس عاید روسیه خواهد شد که می تواند ادعای انزوایش به وسیله غربی ها را رد کرده و مدعی رهبری و یا حداقل محوریت یک مجموعه از کشورها گردد، ‏سود بعدی نصیب چین و هند و برزیل می گردد که در ضمن حفظ روابط گسترده و تنگاتنگ خود با غربی ها می توانند دوستی با روسیه را نیز برای غرب فاکتور کنند و از این طریق باز هم بهره ای عاید خویش نمایند ، منتفع بعدی ترکیه و جهان عرب هستند که نوعی توازن در روابط خود با شرق و غرب ایجاد می نمایند.برنده بعدی طالبان است که نخستین بار نام حاکمیتش در اسکناس خیالی بریکس هم نقش بسته است .اما هیچ کدام از این ها در عمل برای بریکس ارزش خاصی قائل نخواهند بود ، برای ایران عضویت در هر سازمان و مجموعه بین المللی فی نفسه مثبت است اما به شرط آن که ما را دچار اشتباه محاسباتی نکند ، ‏در نهایت برای ارزیابی مقدماتی از تاثیر بریکس می توانیم به بازار توجه کنیم چرا که بازار هیچ گاه دروغ نمی گوید و راستگو و صادق است و به دور از هیاهو تبلیغات به ما واقعیت را می گوید .
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

23 Oct, 10:41


فتوحات خیالی و ترویج تاریخ نگاری زرد


آقای قشقاوی دیپلمات وزارت خارجه در یک برنامه تلویزیونی از تجزیه ایران سخن گفته و مدعی شده که در عهدنامه های گلستان و ترکمان چای ، چچن و اینگوش و در عهدنامه آخال ترکمنستان و ازبکستان و تاجیکستان و قزاقستان و.....از ایران تجزیه شده اند ، این سخنان از چند جهت جای تاسف دارد :
۱‌.سطح اطلاعات و آگاهی‌های تاریخی دیپلمات با سابقه ما
۲. ترویج این ادعاها در برنامه تلویزیونی
۳‌. نگاه غیر علمی به تاریخ

جناب قشقاوی شما که مدعی حاکمیت ایران بر قزاقستان و یا چچن و اینگوش تا زمان قاجاریه هستید می توانید نام یگ حاکم ایرانی قزاقستان و ازبکستان و تاجیکستان و یا چچن و اینگوش در عصر صفوی یا زندیه و یا حتی دوران باستان را ذکر کنید ؟ می توانید یک سکه ایرانی ضرب شده در قزاقستان یا چچن و اوستیا را ارائه کنید ؟ این که مثلا اوستایی ها هم تبار ما هستند و یا تاجیکستان فارسی زبان هستند دلیل بر حاکمیت قبلی ایران بر این سرزمین ها نیست چه برسد به چچن و اینگوش و قزاقستان که اصلا شاید پیک و سفیری هم از ایران گذرش به آن جاها نیافتاده تا چه رسد به حاکمیت ایران بر این سرزمین ها؟!
در خاتمه یادداشت چند وقت پیش استاد دکتر گودرز رشتیانی درباره نگاه غلط به مساله عهدنامه آخال در تاریخ نگاری ایرانی را باز نشر می کنم باشد که این نگاه به تاریخ تصحیح گردد:

⚜️پیمان آخال⚜️

سایهٔ سنگین قاجارستیزی و توهم بر تاریخ‌نگری

پیمان آخال در ۲۱ سپتامبر ۱۸۸۱ برابر با ۳۰ شهریور ۱۲۶۰ مابین ایران و روسیهٔ تزاری به امضاء رسید. با وجود آنکه متن عهدنامه به فارسی و روسی در دسترس است اما بسیاری از پژوهشگران، بدون مطالعه دقیق آن، نتایجی خارج از واقعیت تاریخی می گیرند. هرکس که مختصر مطالعه‌ای در ‌تاریخ ایران⁩ از بعد از تیموریان⁩ و روی کارآمدن صفویان⁩ کرده باشد نیک می‌داند که بیشتر این مناطق با قدرت‌گیری ازبکان و بیرون راندن شاهزادگان تیموری از فرارود(ماوراء‌النهر) به سلطهٔ خانات شیبانی و جانشینان آنها رسید و در خوارزم نیز خان‌نشین مستقلی از ایران شکل گرفت. همه منابع صفوی⁩ و اسناد و مکاتبات بازمانده از آن دوره گویای استقلال این خانات از دولت صفوی و آمودریا⁩ به عنوان مرز طرفین است. اما بعد از مرگ ‌شاه‌عباس⁩ بزرگ و به‌ویژه با سقوط صفویان مرز ایران با خانات آسیای مرکزی (خیوه⁩ و بخارا⁩) از سرخس فراتر نرفت. تنها در دورهٔ نادرشاه⁩ افشار بود که سربازان ایرانی چونان گردبادی خوارزم و بخارا را هم درنوردیدند اما این گرباد به همان سرعت فرونشست و از لحظهٔ مرگ او و بعد آن در دورهٔ زندیان همه این مناطق و حتی شهر ‌مرو⁩ هم عملاً از دست رفت. از آن روز و روزگار روستاییان و شهرنشینان مرزی در سرخس، قوچان، گنبد و حتی مشهد و نیشابور و سبزوار به دلیل حملات گاه‌و‌بیگاه ترکمانان به تیرگی تمام گراییده بود. به قدری اوضاع تیره‌وتار بود که اسرا و بردگان ایرانی مهم‌ترین منبع درامد بازار برده‌فروشان خیوه بودند. آقامحمدشاه⁩ قاجار و بعداً شاهزاده باکفایت عباس‌میرزا⁩ نیز نتوانستند مرزهای ایران را فراتر از سرخس پیش ببرند. همزمان، روسیه تزاری شروع به تصرف آسیای مرکزی کرد و در نهایت با شکست ترکمانان تکه در نبرد گوک‌تپه⁩ در ۱۸۸۱ به مرزهای ایران رسید. در واقع پیمان آخال یک قرارداد تعیین دقیق مرزی بین دو کشور بود نه چیزی فراتر از آن. دست بر قضا از این تاریخ به بعد، روستانشینان و شهرنشینان مرزی ایران نفس راحتی کشیده، از ایلغار ترکمانان در امان ماندند و از کنترل و سلطهٔ روس‌ها بر مرزها رضایت کامل داشتند. شاید اگر دولت قاجار⁩ قدرت نظامی کافی داشت و اگر پیش از روس‌ها می‌توانست مرو⁩ را در اختیار بگیرد وضعیت تعیین مرز مقداری تغییر می‌کرد و این شهر بخشی از ولایت خراسان⁩ می‌شد.

✍🏼 دکتر گودرز رشتیانی⁩
استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران⁩، تاریخ‌پژوه حوزهٔ جغرافیای آسیای مرکزی و قفقاز


@IIFOM_CO
@qajariranhistory

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

22 Oct, 11:36


نظر دکتر مصدق برای تلاش ها جهت جدایی جزایر سه گانه از ایران

بدانید دولت انگلیس چرا می خواهد دو جزیره مزبور، جزء شارجه باشد و دولت ایران از هرگونه دخالتی در آن ها خودداری کند ، محتاج به توضیح نیست و همه می دانند که مقصود این است ، از شیخ شارجه بهتر می توان کسب امتیاز نمود تا از دولت باستانی و مشروطه ایران .....کما این که بحرین هم جزء لایتجزای ایران است .
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

20 Oct, 13:30


🔹️بیانیه کانون وکلای دادگستری مرکز در محکومیت تهدید تمامیت ارضی ایران به وسیله اتحادیه اروپا


🔹️اتحادیه اروپا با صدور بیانیه ای مشترک با شورای همکاری خلیج فارس،  ضمن حمایت یک طرفه و یک جانبه از ادعای واهی امارات متحده عربی علیه حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک ، این جزایر را بخشی از خاک امارات متحده عربی دانسته و از ایران درخواست کرده که به‌ اشغال این جزایر پایان دهد!حال آنکه جزایر سه گانه ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک ، بخشی جدایی ناپذیر از خاک ایران بوده و خواهدبودو موضع گیری ثالث یعنی اتحادیه اروپا در این باره،  تهدید علیه تمامیت ارضی و حاکمیت ملی ایران و مغایر با قاعده آمره حقوق بین الملل در احترام به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی کشورها و نقض منشور ملل متحد و به طور خاص نقض بند ۴ ماده ۲ منشور ملل متحد است .بی شک موضع گیری و بیانیه اتحادیه اروپا  فاقد شان و آثار حقوقی است و نمی تواند خدشه ای بر حق حاکمیت مسلم ایران بر جزایر وارد نماید .

🔹️در این راستا کانون وکلای دادگستری مرکز ضمن محکومیت تهدید تمامیت ارضی ایران به وسیله اتحادیه اروپا ،  بر موارد ذیل تاکید می نماید:

بهمنی قاجار

20 Oct, 13:30


۱. تا پیش از سده بیستم میلادی،  تنها دولت مستقل  موجود در خلیج فارس دولت ایران بوده و شیخ نشین های خلیج فارس از منظر حقوق بین الملل،  دولت نبوده و فاقد شخصیت حقوقی بین المللی بودند تا بتوانند بر سرزمینی حاکمیت داشته باشند .
۲. شیخ نشین های راس الخیمه و شارجه که بعدها با تحریک بریتانیایی ها مدعی حاکمیت بر جزایر سه گانه شدند هیچ گاه دولت مستقل و دارای حاکمیت سرزمینی نبودند و به عنوان‌ واحدهای ایلیاتی و عشیره ای فاقد مرزهای ملی و مشخص بودند، تا بتوانند بر جزایر سه گانه اعمال حاکمیت نمایند .
۳. حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه تا ۱۹۰۴ میلادی بلامنازع استمرار داشته و دولت های ثالث از جمله بریتانیا در اسناد و نقشه های رسمی به این حاکمیت اذعان داشته اند وجزایر سه گانه جزئی از شهرستان بندر لنگه بود و به وسیله فرمانداران بندر لنگه که تابع دولت ایران بودند اداره می شد.
۴. اشغال جزایر به وسیله بریتانیایی ها با اعتراض مستمر و بی وفقه ایران مواجه شد و ایران هیچ گاه از حق حاکمیت خود بر این جزایر صرفنظر نکرد و بیش از ۴۰ یادداشت اعتراض به دولت بریتانیا در این باره در سال‌های متمادی ارسال کرد .
۵. آزادسازی جزایر سه گانه در سال ۱۹۷۱ با تمکین عملی بریتانیا به حاکمیت ایران همراه بود .
۶. شیخ نشین شارجه به عنوان طرفی که از سوی بریتانیایی ها مدعی حاکمیت بر جزیره ابوموسی مطرح شده بود با امضای یادداشت تفاهم ۱۹۷۱ با ایران و پذیرش ضمایم این یادداشت ، اعمال حاکمیت ایران بر جزیره ابوموسی را مورد پذیرش عملی قرار داده و با استقرار مظاهر حاکمیت ایران بر جزیره از جمله ارتش ایران و انحصار حضور نیرو نظامی در ابوموسی به ارتش ایران و نیز اهتزاز پرچم ایران در ابوموسی در قبال شریک شدن در بخشی از درآمد حوزه نفتی مبارک و استمرار حضور اتباع شارجه در نزدیک به یک پنجم جزیره ،‌موافقت کرده است.
۷. جامعه جهانی در زمان اعمال حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه ، این اقدام را به عنوان عملی مشروع و قانونی مورد پذیرش قرار داده و جز ۴  کشور تندرو عربی، هیچ کشوری به این موضوع اعتراض نکرده و در هنگام مطرح شدن مساله جزایر در شورای امنیت ملل متحد  خود دولت امارات متحده عربی هم با مسکوت گذاشتن این موضوع و حل مساله ادعایی از طریق مذاکره دوجانبه و بدون دخالت هیچ طرف ثالثی مخالفت نکرد ،  اعضای دائم شورای امنیت نیز هیچ گونه نظری درباره اشغالگرانه یا تجاوزکارانه بودن اقدام ایران ابراز نداشتند.
۸.موضع گیری اتحادیه اروپا علیه حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه و حمایت کامل این اتحادیه  از ادعای امارات و اشغالگر دانستن ایران و درخواست رفع اشغال جزایر ، یک اقدام بی سابقه و نامشروع و غیر قانونی و مغایر با حقوق بین الملل و اصل احترام به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی کشورها به عنوان قاعده آمره حقوق بین الملل است .ایالات متحده آمریکا و روسیه و چین اگرچه با اعلام موضع مبنی بر درخواست از ایران جهت ارجاع مساله جزایر به دیوان بین المللی دادگستری،  در عمل علیه ایران موضع گرفتند اما هیچ گاه نه امارات را مالک این جزایر دانستند و نه ایران را اشغالگر ،در سابقه اتحادیه اروپا و کشورهای اروپایی نیز هیچ پیشینه ای مبنی بر چنین حمایت یک طرفه ای از ادعای امارات وجود ندارد،حداکثر موضع کشورهای اروپایی از جمله بریتانیا و فرانسه و ایتالیا درباره مساله جزایر ، درخواست از ایران برای گفتگو دوجانبه جهت رفع اختلاف و یا احاله موضوع به دیوان بین المللی دادگستری بوده است. افزون بر این اصولا در روابط بین الملل ، حمایت یک طرفه از یک ادعا آن هم ادعایی که به تمامیت ارضی کشورها مرتبط است ، متعارف و متداول نیست،  بسیاری از کشورها با یکدیگر اختلاف ارضی دارند اما کشورهای ثالث از ورود به این اختلافات و اعلام موضع درباره آن خودداری می ورزند .موضع گیری  اروپایی ها  قطعا سیاسی و غیر حقوقی است وگرنه اروپایی ها با چه ساز وکاری توانسته اند،  در موضوع اختلافی به این‌ درجه حساسی و با ابعاد تاریخی و حقوقی گسترده به چنین نتیجه گیری برسند؟  آیا آنان مرجع قضایی یا داوری هستند که ابراز نظر قضایی کرده و ایران را اشغالگر می دانند یا اینکه بانقض اصول حقوقی رفتار سیاسی در قبال سرزمین ایران در پیش گرفته اند !

🔹️در پایان کانون وکلای دادگستری مرکز باردیگر اعلام می نماید که این نوع بیانیه ها هیچ خدشه ای بر حق حاکمیت مسلم ایران بر جزایر سه گانه ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک وارد نخواهد کرد ودفاع از حاکمیت ملی ایران بر این جزایر یک بایسته ملی و مورد تاکید همه ایرانیان از هر گروه و جمعیتی است وایران از حق حاکمیت خود بر این جزایر به هر ترتیبی دفاع خواهدکرد و هیچ مرجع بین المللی نیز صلاحیت ورود به این مساله را که ناقض تمامیت ارضی و حاکمیت ملی ایران است رانداشته و نخواهد داشت.

اداره روابط عمومی کانون وکلای دادگستری مرکز

بهمنی قاجار

19 Oct, 14:56


جناب آقای دکتر عراقچی وزیر محترم امور خارجه

تواضع و فروتنی و خاکی بودن در تعاملات روزمره شخصی ، بی تردید امری مثبت و قابل تحسین است ، اما هنگامی که شما نماینده یک مجموعه یا سازمان هستید ، دیگر متعلق به خودتان نیستید و باید از شان نهادی که شما را به نمایندگی خود ارسال کرده است پاسداری کنید ، حال اگر شما نماینده یک کشور باشید تکلیف تان به مراتب سنگین تر است ، شما نماینده یک کشور چند هزار ساله هستید و در کشوری مهمان بودید که سابقه نزدیک به ششصد سال رقابت مستمربا ایران را داشته است ،جای شما آن گوشه اتاق و بعد از وزرای خارجه چهار کشور نیست،کاش به رویکرد اسلاف خود توجه می کردید ،حساسیت سفارت ایران در اسلامبول در دوره عثمانی درباره بیرق ایران و یا خط قرمزهای سفرای ما در عثمانی را مطالعه می کردید و یا شرح دیدار استالین وقوام السلطنه را می خواندید و به این ترتیب نشستن اعتراض می کردید ، متوجه هستم که شرایط کشور و منطقه خطیر است و شما برای تحقق منافع ملی ایران شاید سختی ها و ناملایمات را تحمل می کنید،اما این صحنه جای مماشات نبود کاش جلسه را ترک می گردید و کاش دیگر چنین تصویر تلخی تکرار نشود.
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

18 Oct, 18:31


شیخ زاید و جزایر سه گانه

بخش دوم

شیخ زاید در سفر به سوریه نیز بیانیه مشترکی با حافظ اسد علیه حاکمیت ایران بر جزایر منتشر کرد اما پس از بازگشت از سوریه و در ۹ شهریور ۱۳۵۱ در دیدار با امین اله فروغی کنسول ایران در دبی سعی کرد این بیانیه را به عنوان اقدامی نمایشی جهت کاستن از فشار های دولت های تندرو عربی ‌و در راس انان عراق توجیه نماید ، شیخ زاید در این باره گفت :

در سوریه اعلامیه لحن خیلی ملایم داشت و آن مختصری هم که نوشته شد ، در حقیقت ترس سوریه از عراق بود . این حقیقت را به شما بگویم که حافظ اسد شخصا مردیست که به حفظ دوستی با ایران علاقه دارد و حتی خیلی به من سفارش کرد که در حفظ دوستی امارات با ایران بکوشم.

تنها و تنها شیخ زاید زیر فشار کشورهای تندروی عرب و بعد از انقلاب اسلامی زیر فشار اسراییل و آمریکا و به اکراه ادعای مصنوعی و تحمیل شده بر امارات در مورد بخشی مسلم از خاک ایران یعنی جزایر سه گانه را گاه به گاه طرح می کرد . اما رویه عملی او ترک چنین ادعای سخیفی بود . موضوعی که می تواند الگویی برای جانشینان آن مرحوم هم باشد.

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

18 Oct, 18:13


شیخ زاید بن سلطان آل نهیان  بنیانگذار امارات و مساله جزایر سه گانه



در پژوهشی که با بهره گیری از اسناد ساواک و اسناد وزارت امورخارجه طی جلد دوم دوره تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی با عنوان :
ابوموسی ، تنب بزرگ و کوچک ، انجام داده  ام،  موارد متعددی درباره دیدگاه‌های شیخ زاید بن سلطان نسبت به جزایر سه گانه وجود دارد .


شیخ زاید و مساله جزایر سه گانه پیش از تاسیس امارات

بخش اول

شیخ زاید پیش از تاسیس امارات بارها تلاش کرد به ایران ثابت نماید که درصدد تامین نظرات ایران درباره جزایر سه گانه است ، شیخ زاید اولا تاکید می کند که در مساله جزایر دخالتی ندارد و افزون بر این نیز اصرار دارد که ایران ، شیوخ راس الخیمه و شارجه را نیز طرف خود قرار ندهد  چون آن ها در سیاست بین الملل وارد نیستند، 
شیخ زاید در مذاکره ای با نماینده ساواک در مورخ ۱۳۵۰/۲/۱۶ تصریح کرد :

برای من و شیخ نشین ابوظبی ، دوستی ایران مهم است ، نه وجود این چند جزیره ، ما به دوستی مان از جهات مختلف از جمله این که ایران قوی ترین همسایه است که در خلیج فارس داریم ، احتیاج داریم .

پیشتر در ۲/۲/۱۳۵۰ نیز گفته بود :

باتوجه به این که ایران بزرگ ترین و قدرتمندترین و نزدیک ترین همسایه به امارات خلیج فارس است، هدف اصلی ابوظبی ، عملی کردن نظر ایران است .

در همین دیدار باز شیخ زاید تصریح می کند :

مساله جزایر هیچ ارتباطی به ابوظبی ندارد ، مساله ای بین ایران و حکام راس الخیمه و شارجه است .

شیخ زاید در اظهار نظری دیگر در مذاکره با نماینده ساواک در ۱۳۵۰/۲/۵ ، به ایران توصیه کرد که برای حل مساله جزایر با شیوخ شارجه و راس الخیمه که با اصول سیاست بین الملل آشنایی ندارند،  مذاکره نکند و در این باره تصریح کرد:

به نظر من ایران نباید در مورد مساله جزایر با حکام راس الخیمه و شارجه که با اصول سیاست و روابط بین دول آشنایی ندارند ، صحبت کند ، ایران باید با کویت و عربستان سعودی که به ظاهر خود را دوست ایران نشان می دهند ، مذاکره کند که اولا از تحریک حکام راس الخیمه و شارجه که مهمترین عامل عدم قبول نظریات ایران از طرف آنها است ، خودداری کنند ، دوما عربستان سعودی و کویت را تحت فشار قرار دهد تا با اختیاری که آن دو از طرف امارات خلیج فارس دارند ، مساله جزایر را حل کنند  و حکام راس الخیمه و شارجه را برای مذاکره به پشت میز بنشانند و یا این که از هریک از دولتین کویت و عربستان سعودی یک نفر و از چهار شیخ نشین دبی و ابوظبی و قطر و بحرین هر کدام یک نفر نماینده انتخاب شده و این هیات از آخرین نظریات حکام راس الخیمه و شارجه اطلاع حاصل و با ایران برای حل مساله جزایر تماس برقرار نمایند و ایران باید صراحتا به کویت و عربستان سعودی بگوید اگر طالب استقرار امنیت خلیج فارس می باشند و معتقد به تشکیل فدراسیون امارات خلیج فارس هستند،  اول باید مساله جزایر را حل کنند و فدراسیونی که از طرف ایران تایید و حمایت نشود ، بی فایده است .

شیخ زاید در آستانه اعلام موجودیت امارات و نیز اعمال حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه ، نقش فعال تری در جهت حل و فصل مساله جزایر با کسب رضایت ایران بر عهده گرفت و از جمله درمذاکره با فرستاده دولت ایران در سوم آبان ۱۳۵۰ تصریح کرد :

من نمی دانم این جزایر در کجا واقع هستند؟ شنزار هستند یا سنگی ؟ من خدا را شاهد می گیرم که تا سرحد امکان به شیوخ شارجه و راس الخیمه نصیحت کردم که با ایران کنار بیایید و موجبات رنجش ایران را  فراهم نکنید.

شیخ زاید در دیدار ششم آبان ۱۳۵۰ با دیپلمات های انگلیسی مقیم خلیج فارس نیز پذیرش پیشنهادات ایران را به صلاح شارجه و حتی موجودیت امارات دانست ، در  هشتم آذرماه 1350 نیز ریچارد بومونت سفیر انگلیس در قاهره اظهار داشت که شیخ زاید  یادداشت تفاهم در حال انعقاد ایران و شارجه را پذیرفته و مورد ستایش قرار داده است.


شیخ زاید به عنوان رئیس امارات و مساله جزایر سه گانه


به دنبال آزاد سازی جزایر سه گانه از اشغال استعمار انگلیس در نهم آذرماه 1350 و اعاده حاکمیت ایران بر این جزایر هم موضوع حاکمیت ایران بر جزایر از دیدگاه شیخ زاید تمام شده بود . وی نه تنها در مذاکرات با مقامات ایرانی بلکه در دوسفر خود به ایران در سالهای 1354 و 1356 و بیانیه های رسمی پس از این دیدارها نیز هیچ گونه  اشاره و ادعایی علیه حاکمیت ایران بر جزایر نداشت . شیخ زاید در سفر به لیبی در بیانیه ای علیه حاکمیت ایران بر جزایر موضع گرفت اما بعدا در دیدار با مقامات ایرانی این موضع گیری را ناشی از فشار قذافی و ترس خود از دیوانگی قذافی دانست.
ادامه در بخش دوم
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

17 Oct, 15:32


اتحادیه اروپا و تهدید تمامیت ارضی ایران


اقدام اتحادیه اروپا در حمایت از ادعای واهی امارات علیه جزایر سه گانه ، تهدید علیه تمامیت ارضی و حاکمیت ملی ایران و مغایر با قاعده آمره حقوق بین الملل در احترام به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی کشورها و نقض منشور ملل متحد است و خدشه ای بر حق حاکمیت مسلم ایران بر جزایر وارد نمی کند. با این وجود، موضع گیری اتحادیه اروپا علیه حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه و حمایت کامل این اتحادیه از ادعای امارات و اشغالگر دانستن ایران و درخواست رفع اشغال جزایر ، یک تحول خطرناک و بدعت تهدید کننده در مساله ادعای امارات علیه جزایر سه گانه ایرانی است ، ایالات متحده آمریکا و روسیه و چین اگرچه با اعلام موضع مبنی بر درخواست از ایران جهت ارجاع مساله جزایر به دیوان بین المللی دادگستری، در عمل علیه ایران موضع گرفتند اما هیچ گاه نه امارات را مالک این جزایر دانستند و نه ایران را اشغالگر ،در سابقه اتحادیه اروپا و کشورهای اروپایی نیز هیچ پیشینه ای مبنی بر چنین حمایت یک طرفه ای از ادعای امارات وجود ندارد،حداکثر موضع کشورهای اروپایی از جمله بریتانیا و فرانسه و ایتالیا درباره مساله جزایر ، درخواست از ایران برای گفتگو دوجانبه جهت رفع اختلاف و یا احاله موضوع به دیوان بین المللی دادگستری بوده است،افزون بر این اصولا در روابط بین الملل ، حمایت یک طرفه از یک ادعا آن هم ادعایی که به تمامیت ارضی کشورها مرتبط است ، متعارف و متداول نیست، بسیاری از کشورها با یکدیگر اختلاف ارضی دارند اما کشورهای ثالث از ورود به این اختلافات و اعلام موضع درباره آن خودداری می ورزند ، موضع اروپایی ها نشان می دهد که ایران در عرصه بین المللی به گونه بی سابقه ای ضعیف و منزوی شده و به عبارتی دیگر ، اقدام علیه ایران ولو تهدید تمامیت ارضی آن یک اقدام بدون هزینه تلقی می گردد ، افزون بر این اروپایی ها بر سر جنگ اوکراین و موضع ایران در این جنگ ، نسبت به ایران موضع خصمانه ای گرفته اند ، دولت پزشکیان و وزیر خارجه آن تاکنون بسیار ضعیف و کند عمل کرده اند، تجدید نظر کلی در سیاست خارجی آن و بازسازی آن به نوعی که کشورهای ثالث حداقل در سودای تهدید تمامیت ارضی ایران نباشند، یک ضرورت و اولویت و فوریت ملی است . بی تردید این اقدام اروپایی ها یک موضع گیری خصمانه آشکار علیه ایران است ، اروپایی ها باید بدانند وضعیت ایران به همبن منوال نخواهد بود و اروپایی ها در حمایت یک طرفه از امارات صرفا جلوی پای خود را دیده اند و این دشمنی و خصومت آنان علیه ایران و تمامیت ارضی ایران و ملت ایران هرگز از اذهان و افکار عمومی ملت ایران پاک نخواهد شد و به سیاهه خیانت ها و جنایات اروپا علیه ایران افزوده خواهد شد و در مناسبات و نگرش ملت ایران به اروپایی ها بی تردید تاثیرگذار خواهد بود چنین دشمنی آشکار علیه ملتی با نزدیک یکصد میلیون نفر جمعیت و یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار کیلومتر مربع وسعت و چند هزار سال تاریخ قطعا به زیان اروپایی ها خواهد بود.
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

25 Sep, 06:21


انتخاب شایسته همکاران و دوستان عزیز به مدیریت روزنامه همدلی را صمیمانه شادباش می گویم، امید که با ابتکار و نبوغی که در این دوستان ارجمند سراغ دارم ، تحول کیفی بزرگی در روزنامه همدلی و به طور کلی رسانه ها و مطبوعات کشور رخ بدهد.
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

06 Sep, 06:57


آگهی ترحیم خانواده شادروان دکتر محمود مصدق

از خاطر دلها نرود یاد تو هرگز
ای آنکه به نیکی همه جا ورد زبانی

با اندوه فراوان

درگذشت پدری دلسوز و همسری مهربان شادروان مرحوم مغفور

دکتر محمود مصدق

را به اطلاع عموم می رسانیم .

حضور شما عزیزان در روز جمعه ۱۶ شهریور ماه ۱۴۰۳ از ساعت ۱۸ الی ۱۹/۱۵ در مسجد جامع شهرک غرب به نشانی : شهرک غرب، میدان صنعت ، ابتدای بلوار فرحزادی ، نبش حسن سیف ، موجب تسلی خاطر بازماندگان است .

از طرف همسر و فرزندان
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

04 Sep, 11:44


به نام یزدان نیکی دهش

اطلاعیه‌ی هیات امنای مقبره‌ی دکتر محمد مصدق (احمدآباد)

با تاسف و دریغ دکتر محمود مصدق به دیار باقی شتافت. (دوشنبه ۱۲ شهریور ۱۴۰۳)
هر از گاه در گذر زمان، در گذر بی‌صدای ثانیه‌ها جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می‌دهد
که آغازی بی‌پایان را می‌سراید.

با اندوه فراوان درگذشت نوه‌ی محترم دکتر محمد مصدق بزرگ‌مرد نامیرای تاریخ معاصر
دکتر محمود مصدق از پزشکان عالیقدر را به آگاهی مردم شرافتمند ایران می‌رساند.

این ضایعه‌ی دردناک را به خانواده‌ی محترم، یاران و هم‌اندیشان دل‌آرامی و تسلیت می‌گوییم.
مراسم ختم شادروان روز جمعه ۱۶ شهریورماه ساعت ۱۸ الی ۱۹.۳۰  در مسجد جامع شهرک غرب برگزار می‌شود.

هیات امنای مقبره‌ی دکتر مصدق:
دکتر فریدون سحابی،‌ دکتر ابوالقاسم فروزان، محمد محمدی اردهالی،‌ مهندس حسین شاه‌اویسی،‌
دکتر رضا گلنراقی، دکتر حسین مجتهدی، دکتر ابراهیم احدی، مهندس بامداد ارفع‌زاده، محمودرضا شاه‌حسینی

بهمنی قاجار

03 Sep, 18:20


دکتر محمود مصدق پزشکی حاذق، انسانی والا، و نوه شادروان دکتر محمد مصدق زعیم عالیقدر ملت ایران و پیشوای نهضت ملی از میانمان رفت، این ضایعه را به خاندان ارجمند مصدق ، جناب آقای دکتر علی مصدق فرزند و نورچشم عزیز آن زنده یاد و همه بستگان و دوستداران ایشان و علاقه مندان مصدق کبیر ، تسلیت عرض کرده و برای آن مرحوم آرامش روح و روان از خداوند بزرگ مسألت می نمایم .

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

01 Sep, 18:17


هزینه های کاتوزیان بودن

یادداشتی به مناسبت دهمین سالگرد درگذشت استاد دکتر ناصر کاتوزیان

چند روز پیش دیدم در یکی از صفحات اینستاگرام، به روشی که اکنون متداول شده به شدیدترین و می توان گفت ناجوانمردانه ترین شکلی به دکتر ناصر کاتوزیان حمله شده بود که کاتوزیان پیش نویس قانون اساسی را نوشته است و... ،نکته قابل تاسف این است که در زمان ما که عصر منفعت طلبی و مصلحت جویی و گذشت از اصول و آرمان ها برای منافع زودگذر است ، کسانی به خود این جرات را می دهند که امثال کاتوزیان را نقد کنند ، کاتوزیان اگر با انقلاب پنجاه و هفت ولو با مشارکت در نگارش پیش نویس قانون اساسی پس از انقلاب ، همراهی کرد ،بعدها نیز این دل و جرات و شجاعت را داشت که در برابر تعدی به حقوق و آزادی های مردم وشان دانشگاه، بایستد، او با استعفا از ریاست دانشکده حقوق دانشگاه تهران در زمان انقلاب فرهنگی و بعد با اعتراض به لایحه قصاص ، هزینه های سنگینی هم چون ؛ اخراج از دانشگاه را تحمل کرد ، در ایران ماند ، نه به خارج رفت و نه در داخل از اصول خود دست کشید، سال ها از تدریس در دانشگاه و درآمد حداقلی محروم شد و در عین این که بر فراز قله علم و دانش قرار داشت ، سالها رنج و محرومیت و سختی را تحمل کرد ، اگر می خواهید به امثال کاتوزیان ها انتقاد کنید ، نخست ببینید شهامت و شجاعت اخلاقی و تقوا سیاسی واعتقادی مانند او را دارید یا خیر ، برای حسن ختام ، متن استعفای دکتر کاتوزیان از ریاست دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران را تقدیم می کنم

مدیریت محترم دانشگاه تهران

بدین وسیله استعفای خود را از سرپرستی دانشکده حقوق و علوم سیاسی اعلام میکنم و برای رفع هرگونه شبهه ای دلایل این کناره گیری را توضیح می دهم.
۱ - با وضعی که در دانشگاه پیش آمده است، توان اداره دانشکده را در خورد نمیبینم و به ناچار، امانتی را که مدتی کوتاه در اختیار داشتم به اهل آن می سپارم؛ وانگهی، انصاف نیست که پیامدهای تصمیمی را که خود در گرفتن و اجرای آن دخالتی نداشته ام و از توجیه آن عاجزم بر دوش بگیرم.
۲- حرمت دانشگاه میراث گرانبهایی است که همه دانشگاهیان باید پاسدار آن باشند. این استعفا به نشانه اعتراض به نقض این حرمت است؛ زیرا تغییر بنیادی نظام آموزشی و انقلاب فرهنگی هیچ ملازمه ای با اهانت به استادان و اشغال دانشگاه ها و روبه رو قرار دادن جوانان و کشاندن مردم به دانشگاه و ضرب و شتم دانشجویان نداشت.
٣ - حفظ این اتهام که نظام حاکم بر دانشگاه در مسیر منافع امپریالیسم است، بر دوش من سنگینی می کند و احساس می کنم که باید از مقام اداری کناره گیری کنم
با احترام
دکتر ناصر کاتوزیان
چهارشنبه
سوم اردیبهشت ماه


https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

01 Sep, 14:03


سرمایه گذاری ایرانیان خارج از کشور


‏می خواهید ایرانیان خارج از کشور در داخل ایران سرمایه گذاری کنند، یک فرمول ساده دارد،بسیاری از ایرانیان خارج از کشور هستند که باوجود این که حکم برائت آنان از کلیه اتهامات صادر شده است،اموالشان به بهانه هایی مانند خمس وسرپرستی مصادره و یا پرداخت معادل های ناچیز و غیر واقعی به آنان پیشنهادشده است ،
حداقل آن بخش از سرمایه های ایرانیان خارج از کشور که به عناوینی مصادره کردید و بعدا حکم برائت آنان صادر شده ولی به بهانه اخذ سرپرستی و خمس به آنان پس ندادید را مسترد نمایید،کسی که حکم برائت گرفته چرا باید مالش را ازدست بدهد؟خود من به تنهایی سه موکل دارم که به این عناوین اموالشان ازدست رفته است،یک بانوی محترم و بیگناه زرتشتی که هیج سابقه سویی ندارد،یک پزشک که ازبنیانگذاران اورژانس کشور بوده وهیچ سمت دولتی هم در قبل از انقلاب نداشته واموالش موروثی بوده ویک فرد خیلی عادی و محترم که هیج سمت دولتی نداشته، پیشنهاد می کنم یک هیات ویژه قضایی برای رسیدگی به کلیه مصادره ها تشکیل و حداقل اموال افرادی که حکم برائت در مورد آنان صادر شده ، پس از بررسی و احراز به آنان مسترد گردد چنین اقدامی،اعتمادبی نظیری در ایرانیان خارج از کشور ایجاد می کند در گام بعدی هم به پرونده های سایرین رسیدگی شود، ‏یک نفر مثل حسن شماعی زاده چرا باید خانه اش را از دست بدهد ؟ اموال این ها را پس بدهید ، میلیون ها ایرانی بدون اعتنا به بیگانگان و اپوزیسیون ، اموال خود را برای سرمایه گذاری به وطن شان می‌آورند. اما تا اعتماد و اطمینان نیست کسی سرمایه گذاری نمی کند .
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

24 Aug, 11:01


یاد و خاطره شهدای سوم شهریور ۱۳۲۰، شهدای مقاومت در برابر تجاوز مشترک شوروی و انگلیس ، گرامی باد .

به این مناسبت شعری از شادروان استاد مسرور سخنیار درباره شهید بایندر نماد شهدای سوم شهریور تقدیم همراهان عزیز می نمایم :

کیست یاران، خفته در دامان بهمن‌شیر این‌جا

خفته در خاکِ سیه با چکمه و شمشیر این‌جا

از چه هر کس پا گذارد می‌شود دلگیر این‌جا

بهمن این‌جا، اردشیر این‌جا، نژاد شیر این‌جا

ناخدا بایندر است این تنِ مشبّک، جامه‌ی گلگون

خون ایرانی است آری گشته با این خاک، معجون

ناخدای ماست پس کو کشتی دریاگذارش

سازمان نوجوانش، نوجوانان دیارش

غرقه کرد اما به‌خونِ خویش خصمِ نابکارش

می‌زند موج خروشان بوسه هر دم بر مزارش

بوسه‌های ماست این امواج لب بر لب نهاده

بهر دیدار مزارش پشت بر پشت ایستاده

ناخدای ما چرا افتاده این‌سان بر کرانه

دست از سکان کشیده، مستِ خوابِ جاودانه

رستم است این‌جا شده تیرِ خیانت را نشانه

یا که بهرام است این، گم کرده این‌جا تازیانه

گور سربازِ وطن پامال کینِ دشمن است این

شعله‌ی یزدان، فسرده از دمِ اهریمن است این

زد به‌عمرِ چند روزی، پشت پای بی‌نیازی

با مسلسل چون سر زلفِ مسلسل کرد بازی

گفت با پرچم چو کرد آن‌ را به‌خون خود نمازی

ای درفش سرفرازان، بیش‌بادت سرفرازی

آبت از خون می‌دهم تا جاودان بالنده باشی

بر سر گُردان ایران، گوهری تابنده باشی

خوش بخواب ای سر که زیر تاج عزّ و افتخاری

شاد باش ای تن که در دامان میهن سوگواری

از نژاد شیرگیران دیارت یادگاری

گر چه اندر گوشه‌ای، بر گوشِ ایران گوشواری

باش تا روزی پرستشگاه ایرانت ببینم

لوحه‌ی جاوید ایوان دلیرانت ببینم

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

24 Aug, 11:00


بر مزار شهدای سوم شهریور ۱۳۲۰ در جلفا
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

21 Aug, 12:55


دادگاه ۲۸ مرداد


از لحظه ای که خبر برگزاری دادگاه ۲۸ مرداد را شنیدم نگران شدم ، زیرا تاریخ و حقوق دو ساحت مهمی هستند که باید از هرگونه سیاست زدگی و سیاسی کاری به دور باشند ، افزون بر این خود سیاست وقتی در معنای کلان ملی آن و مترادف با حفظ مصالح و منافع ملی به کار می رود نیز باید از عوام زدگی و مصرف شدن برای تبلیغات و پروپاگاندا جدا و منفک باشد ، اما برگزاری دادگاه ۲۸ مرداد دقیقا یک اقدام صرفا تبلیغاتی در مورد مساله بسیار با اهمیت تاریخی با ابعاد مهم حقوقی و سیاسی است . از منظر حقوقی ، دولت ایران حق دارد ، ایالات متحده آمریکا و هر کشور دیگر را به سبب اعمال متخلفانه و نقض حقوق بین الملل نسبت به ایران و مردم ایران، وادار به پاسخگویی و قبول مسولیت نماید ، اما در مورد ۲۸ مرداد به دلیل این که وقوع آن پیش از انعقاد عهدنامه مودت ایران و آمریکا در سال ۱۹۵۵ بوده است ، مرجع صلاحیتداری برای رسیدگی به تخلفات آمریکا وجود نداشت ، به همین دلیل ، ایران به درستی دعوایی در این باره در دیوان بین المللی دادگستری مطرح نکرد و باوجود طرح دعاوی متعدد میان ایران و آمریکا پس از انقلاب اسلامی در دیوان لاهه ، درباره کودتای ۲۸ مرداد دعوایی در دیوان مطرح نگردیده است ، هم اکنون که با خروج آمریکا از عهدنامه مودت همان مبنای صلاحیتی سابق در سایر موارد نیز از میان رفته است ‌‌. دادگاه‌های ایران به طور کلی براساس اصل مصونیت در حقوق بین الملل حق و اجازه محاکمه یک دولت را ندارند، اما چون دادگاه‌های امریکایی این اصل حقوق بین الملل را مرتبا نقض کرده اند دادگاه‌های ایرانی نیز در مقام مقابله به مثل می توانند درباره آمریکا چنین اقدامی نمایند ، اما بحث اینجاست که فایده عملی چنین دادگاهی چیست؟ دادگاه‌های آمریکایی می توانند با محکوم کردن دولت ایران، اموال ایران در آمریکا را ضبط نمایند اما آمریکا که هم اکنون در ایران مالی ندارد که قابل ضبط کردن باشد، پس نتیجه عملی از حکم نهایی چنین دادگاهی حاصل نخواهد شد ، ولی این دادگاه و چنین محاکمه ای می تواند به معنای عدم پایبندی دولت ایران به اصل مصونیت تلقی شده و در نتیجه در دعاوی احتمالی بین ایران و سایر کشورها به زیان ما باشد، بنابراین فایده حقوقی چنین دادگاهی صفر است اما ضرر و زیان آن محتمل است ، از منظر تاریخی نیز ، مطرح کردن موضوع حساسی مانند ۲۸ مرداد در یک دادگاه فاقد تخصص تاریخی ، گره گشایی از ابعاد تاریخی کودتا نمی کند و فقط به کار پروپاگاندا و تبلیغات می آید ، سود ظاهری این دادگاه شاید عاید برگزار کنندگان آن شود اما سود بیشتر ، نصیب همان جریان پشت کودتا خواهد شد ، آمریکا ضرری نخواهد کرد ، بریتانیا منتفع می گردد چون با وجود این که یکی از بانیان کودتا است نامی از آن در دادگاه نیست ، پهلوی و سایر عوامل داخلی کودتا نیز از دادگاه منتفع می گردند ، در واقع سود اصلی به جیب آنان می رود که می گویند یا ایها الناس ، ای مردم نگاه کنید این ۲۸ مردادی که می گویند کودتا است همین است که این ها برایش دادگاه برگزار کردند و ادعای این ها سیاسی است چرا که به جنبه های حقوقی ۲۸ مرداد و حق شاه برای عزل نخست وزیر ورود نکردند ، در واقع این دادگاه با چنین وضعیتی یک قدم بزرگ به سود کسانی است که مدعی بودند ۲۸ مرداد کودتا نیست و حالا با مکتوم ماندن و عدم بررسی ادعاهای البته ناحق آنان در این دادگاه ، می توانند مظلوم نمایی کنند و ژست محق بگیرند . کودتای ننگین ۲۸ مرداد نه در دادگاه‌های این چنینی ، بلکه در دادگاه تاریخ و وجدان عمومی ملت ایران مورد محاکمه قرار گرفته و کلیه عوامل داخلی و خارجی آن محکوم شده اند، بیرون آوردن پرونده ۲۸ مرداد از دادگاه تاریخ اشتباه است و باید پرونده این کودتا در همان محکمه وجدان عمومی و ملی هم چنان مفتوح بوده و به وسیله مورخان مستقل و بی طرف مورد قضاوت و داوری تاریخی قرار بگیرد.

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

17 Aug, 21:17


مصدق و شوروی

بخش دوم

اگر بخواهیم رابطه مصدق با شوروی را با رابطه محمدرضاشاه، رضاشاه ، فروغی ، رزم آرا و زاهدی با شوروی مقایسه کنیم ، متوجه می شویم که همگی اینان در مقاطع مختلف به شوروی باج های گران بها داده و یا وارد رابطه سرسپردگی با شوروی شدند، سلطنت رضاشاه با امتیازات بزرگ ارضی وی به شوروی و اهدای شیلات شمال به شوروی میسر شد ، سلطنت محمدرضاشاه پس از کودتا با بازپس دادن فیروزه به شوروی ممکن شد و زاهدی نیز در این راه همکار شاه بود، فروغی در تمام دوران وزارت خارجه و نخست وزیری اش در برابر شوروی هم‌مانند بریتانیا و حتی ترکیه، ‌مطیع محض بود و به دستور فروغی حتی با احداث کانال برای شوروی در منطقه مغان رود ارس موافقت شد ، اقدامی که به تصرف کیلومترها مربع خاک ایران به وسیله شوروی منجر شد ، رزم آرا هم که در برهه نخست وزیری و قبل از آن به صورت پنهانی به متحد مخفی حزب توده تبدیل شده بود و اعضای اصلی حزب توده را از زندان فراری داد .
همگی این افراد در برهه های گوناگون از همکاری با شوروی ابایی نداشتند چون ملی نبودند اما مصدق هیچ گاه و حتی به بهای سقوط خود حاضر به انحراف سیاست خارجی ایران به سمت مسکو نشد چون او یک ملی گرای واقعی و معتقد به استقلال و تمامیت ارضی ایران بود.

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

17 Aug, 21:17


مصدق و شوروی



یکی از جلوه های بارز استقلال و میهن پرستی و ملی گرایی اصیل مصدق ، سیاست او در برابر شوروی بود ، مصدق از زمان قاجاریه و در هنگامی که در دولت مشیرالدوله وزیر خارجه بود به سیاست خارجی ملی و در واقع همان موازنه منفی پایبند بود ، مصدق در مقام وزیر خارجه مشیرالدوله هم با تعدیات مرزی شوروی مقابله کرد و هم رسما به اشغالگری بریتانیا در جزایر سه گانه اعتراض کرد و هم زیر بار قرارداد درباره آب های مرزی با شوروی نرفت و موضوع استرداد قصبه فیروزه از شوروی را نیز پیگیری گرد ، در مقابل ، وقتی دولت مشیرالدوله سقوط کرد و رضاخان سردارسپه بر سر کار آمد ، او هم مساله جزایر سه گانه را مسکوت گذاشت و هم به تمام خواسته های شوروی تن داد ، اعتراض به تجاوزات مرزی شوروی در مغان را مسکوت گذاشت ، استرداد قصبه فیروزه را متوقف کرد و در قرارداد آب های مرزی ایران و شوروی نه تنها حقوق و امتیازات بیشتری به شوروی داد بلکه حتی به شوروی از آب های داخلی ایران هم سهم و حق داد ، بدتر از همه این که با امضای قرارداد تاسیس شرکت مختلط شیلات ایران و شوروی در حقیقت ۲۵ سال شیلات ایران را در اختیار شوروی قرار داد ، رضاخان همه این کارها را کرد تا شوروی به تغییر سلطنت چراغ سبز دهد ، در واقع سلطنت پهلوی بر دو پایه جلب رضایت بریتانیا و شوروی قرار داشت ، اما پس از سقوط حکومت دیکتاتوری ، مصدق بار دیگر استقلال خود را نسبت به شوروی و بریتانیا نشان داد ، در نخستین گام این مصدق بود که با اعطای امتیاز نفت شمال به کافتارادزه مخالفت کرد و مهمتر این که وقتی شوروی ها دولت را برای اعطای امتیاز تحت فشار گذاشتند با تصویب امتیاز منع اعطای امتیاز به بیگانگان و جرم انگاری از این اقدام، عملا یک تنه، شوروی را در کسب امتیاز نفت ناکام گذاشت، مصدق پس از نخست وزیری نیز سیاست مستقل خود را در برابر شوروی و بریتانیا و آمریکا حفظ کرد ، در شرایطی که مصدق در اوج منازعه با انگلیس ها بود ، طبیعتا نزدیکی با شوروی یک گزینه جایگزین به شمار می رفت، ‌اما مصدق باتوجه به آگاهی ژرف تاریخی و حس تعهد ملی که داشت ، از بیم مار انگلیس به عقرب جراره شوروی پناه نبرد ، بلکه در کنار ملی شدن نفت به ملی شدن شیلات پرداخت، مصدق همان طور که با ملی کردن نفت اثر زیانبار تمدید قرارداد نفت به وسیله رضاشاه را از بین برد ، با ملی کردن شیلات این میراث دیگر رضا شاه یعنی شرکت مختلط شیلات ایران و شوروی را نیز از بین برد و شیلات ایران را نیز به رغم خواسته شوروی ها ملی کرد ، عدم تمدید امتیاز شیلات و خلع ید کامل شوروی ها از شیلات ، باعث شد شوروی ها کینه مصدق را به دل بگیرند ، در واقع شیلات شمال برای شوروی یگ سرپوش جهت نفوذ استعماری در شمال ایران بود و شرکت شیلات نیز مشابه همتای نفتی و جنوبی و بریتانیایی آن تبدیل به مکانی برای نفوذ شوروی ها در شمال ایران شده بود ( ر.ک به کتاب دروازه های ایران قفل است اثر ابوالحسن احتشامی خبرنگار روزنامه اطلاعات در سال ۱۳۲۵ ) ، ملی کردن شیلات و مخالفت صریح مصدق با استمرار سلطه شوروی در شمال ایران، منجر به خصومت شوروی با مصدق شد ، در کنار این موضوع، مصدق هم چنان بر استرداد قصبه فیروزه و خلع ید شوروی از قصبه فیروزه تاکید می کند ، در مرداد ۱۳۳۲ و در آستانه کودتای ۲۸ مرداد ،‌هیات شوروی برای رفع اختلافات مرزی با ایران و به طور خاص مساله قصبه فیروزه به ایران آمد و با دکتر فاطمی وزیر خارجه مذاکره کرد اما چون به جایی نرسید دست خالی ایران را ترک کرد و همبن منجر به همراهی عملی و سکوت شوروی و حزب توده در برابر کودتا ۲۸ مرداد شد ، مهمترین تشکیلات منسجم طرفدار دکتر مصدق در آن دوره ، حزب نیروی سوم به رهبری خلیل ملکی بود که بیشتر از دربار و شاه با حزب توده مبارزه می کرد ، نقش مخرب حزب توده و جریان توده ای نفتی در حوادث منتهی به ۲۸ مرداد از عوامل اصلی توفیق کودتای ۲۸ مرداد بود ، توده ای ها با مغشوش کردن اوضاع و ملتهب کردن خیابان ها باعث شدند تا مصدق دستور خلوت کردن خیابان ها را صادر کند و برای جلوگیری از اغتشاش، از مردم بخواهد به تظاهرات و حضور خیابانی پایان دهند و این خلوت شدن خیابان ها از مردم بود که منجر به اقدام آسوده و بدون رقیب کودتاچی ها در خیابان ها و توفیق کودتا شد ، حزب توده به عنوان یک سازمان پادو و وابسته سهم و امتیازی از خیانت خود در ۲۸ مرداد دریافت نکرد، اما شوروی پاداش خود را گرفت ، بهترین پاداش برای شوروی، ‌واگذاری قصبه استراتژیک و زیبا و تفریحی فیروزه از سوی دولت زاهدی به شوروی و با تایید محمدرضا شاه بود .
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

14 Aug, 16:41


‏چرایی سقوط افغانستان پس از ۳ سال

فارغ از همگی عوامل تاکتیکی سقوط افغانستان، یک دلیل کلان در پشت سقوط افغانستان در سال ۲۰۲۱ بود ، دولت و ملت سازی مطلوب امریکا در افغانستان با هدف ایجاد يک هویت ملی افغانستانی شکست خورده بود، ‏تداوم جمهوریت و دموکراسی در افغانستان منجر به فروپاشی جغرافیای سیاسی ۲۵۰ ساله افغانستان با محوریت سلطه افغان ها ( پشتون ها ) می گردد و منجر به ایجاد یک موجودیت فارسی زبان و ایرانی در مناطق غیر پشتون نشین می شد، ‏ساخت موجودیتی به نام افغانستان به وسیله استعمار بریتانیا جهت مهار ایران و تجزیه ایران خاوری بود ، تداوم جمهوریت و دموکراسی در افغانستان ، این موجودیت استعمار ساخته و استبدادی و تک قومی را از میان می برد و به جای آن یک ایران خاوری ایجاد می کرد، آمریکایی ها در ۲۰ سال تلاش کردند یک هویت سوم ایجاد کنند یک دولت و ملت افغانستانی با روح و روان افغانستانی متکثر، اما این تلاش شکست خورد و آمریکایی ها در یک دو راهی قرار گرفتند، احیا افغانستان پشتون محور یا تسلیم به یک افغانستان فدرال با محوریت فارسی زبانان در شمال و مرکز و غرب، آمریکایی ها راه حل نخست را برگزیدند تا ایران به تاجیکستان و چین وصل نشود و دولتی خالص فارسی زبان ایجاد نشود، بر همین اساس دوباره افغانستان را تسلیم طالبان کردند تا افغانستان پشتون محور احیا گردد ، البته طالبان نسخه راه حل نهایی هیتلر علیه یهودیان راعلیه فارسی زبان به کار می برد، ‏طالبان با حمایت ضمنی آمریکا و غرب ، ایران زدایی ۲۵۰ ساله از افغانستان را تکمیل می کند ، سیاستی که نه علیه روسیه است و نه چین و نه ترکیه و نه جهان عرب و نه حتی پاکستان ، بر همین اساس هیچ کسی مخالف این سیاست نیست، بازنده اصلی ایران است که هم باید نظاره گر فارسی زدایی از افغانستان باشد و هم در نتیجه چنین سیاستی باید با هجوم میلیون ها نفر افغانستانی به ایران دست و پنجه نرم کند ، هم عمق استراتژیک تاریخی و فرهنگی اش از دست رفته است و هم مهاجران برایش تبدیل به یک تهدید بزرگ و فراگیر شده اند، برای عبور از چنین تهدیدی در وهله نخست باید آن را پذیرفت و درک کرد و در وهله بعدی باید با تدبیری همه جانبه از این بحران خارج شد ، در شرایط فعلی هیچ اراده ای برای فهم واقعیت در سیاست خارجی ایران وجود نداردتا بخواهد در اندیشه راهکارهای بعدی باشد ،پس بی تردید وضعیت هر روزبدترخواهد شد.

https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

13 Aug, 09:00


دیوانسالاری و دستگاه دولت و وزارت در ایران

بخش دوم


بدین ترتیب ساختار دولت ایران در عصر ناصری از دولت سنتی به دولتی مدرن با وظایف عمومی تغییر می کند و در همبن راستا هیات وزیران نیز با عنوان دارالشورای کبری یا دربار اعظم تشکیل می شود این دارالشورای کبری از هشت  وزیر شامل وزرای: داخله ، خارجه،  پست و تلگراف( وظایف ) ، معارف،  جنگ ، عدلیه ، فوائد عامه و رسائل خاصه تشکیل می شد ، نکته جالب این است که وزیر داخله در ضمن مسول دفتر محاسبات نیز بود یعنی امور مالی و مستوفیان نیز زیر نظر او بود ، ریاست دارالشورای کبری نیز با صدر اعظم بود . از آغاز مشروطیت،  این وزارتخانه ها به ۸ وزارتخانه : داخله ، خارجه ، جنگ ، مالیه ، عدلیه ،  پست و تلگراف ، معارف و فوائد عامه تبدیل شدند که روی هم کابینه را تشکیل می دادند و رئیس الوزرا هم رئیس کابینه بود . از آن زمان تاکنون وزرات خانه های : داخله ( کشور ) ، خارجه ، مالیه( اقتصاد و دارایی ) ، عدلیه ( دادگستری ) ، جنگ ( دفاع ) و عدلیه ( دادگستری ) تقریبا با تغییر نام و عنوان ، پابرجا مانده اند ، فقط می توان گفت که بخشی از اختیارات وزارت کشور به وزارت اطلاعات و برخی از اختیارات وزارت جنگ به  ستاد ارتش و سپس ستاد نیروهای مسلح   و اختیارات وزارت عدلیه به قوه قضائیه و برخی اختیارات وزارت مالیه به وزارت بازرگانی و سپس صمت فعلی ،  تفویض شده است ولی بزرگترین تحولات در دو وزارتخانه فوائد عامه و معارف رخ  داده است،  از دل وزارتخانه فوائد عامه ، وزارتخانه هایی مانند: کشاورزی،  طرق و شوارع ( راه و شهرسازی ) ، مسکن،  صنایع ، کار ، رفاه ، منابع طبیعی ، اصلاحات ارضی ، جهاد ، نیرو و نفت و ...... درآمده است و هم اکنون نیز وزراتخانه های : جهاد کشاورزی ، صمت، کار و رفاه و امور اجتماعی ، نیرو و نفت و راه و شهرسازی   از بقایای همین وزارتخانه هستند ، در کنارش وزارتخانه معارف نیز تحولات گسترده ای داشته و از دل آن وزارتخانه های : فرهنگ و هنر ، اطلاعات و جهانگردی ، آموزش و پرورش و فرهنگ و آموزش عالی و .... در طول زمان ایجاد شدند و امروز نیز کارکرد   آن وزارتخانه معارف در عمل این وزارتخانه ها سپرده شده است :
فرهنگ و ارشاد اسلامی،  آموزش و پرورش،  علوم ، بهداشت و درمان و آموزش پزشکی،  میراث فرهنگی و گردشگری  ، ورزش و جوانان .

به نظر می رسد که این وزارتخانه های کنونی می توانند در جهت کوچک سازی و کارآمد کردن دولت ، ادغام شده و تعداد وزارتخانه ها از این میزان فعلی کمتر شده و مثلا به ۱۵ و ۱۶ وزارتخانه برسد .
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

13 Aug, 08:59


دیوانسالاری و دستگاه دولت و وزارت در ایران

بخش اول

معرفی وزرای جدید دولت ایران ،‌ فرصتی شد تا  نگاهی به پیشینه دستگاه دیوانی در ایران و سیر تحول ساختار دیوانسالاری ایران پرداخته شد ، در ایران کهن و پیشا مدرن از دوران باستان تا تشکیل دولت مدرن در ایران،  دستگاه‌های حاکمیت و دیوانسالاری در ایران ، در برگیرنده ۴ بخش اصلی بود :
۱. امور نظامی
۲. امور مالی
۳. امور خاص دربار
۴. امور قضایی و انتظامات

دستگاه شاهنشاهی یا بعد از سقوط ساسانیان،  خلافت یا پس از زوال خلافت،  امیران و سلاطین و باردیگر از زمان صفویه ، شاهنشاهی ایران ، در وهله نخست بر قدرت نظامی خودش متکی بوده که او را در برابر دشمنان داخلی و خارجی حمایت می کرده،  این تشکیلات نظامی را هرچه بخوانیم ، ارتش ، سپاه،  جیش یا قشون و‌.....یا هرچه دیگر،  هم دارای مقامات و مناصب نظامی بوده و هم مقامات اداری و دیوانی که قشون را اداره می کردند ، فرمانده کل قشون را سپهسالار می خواندند و امیران لشگر با درجات نظامی که پس از دوره مغول ، عناوین مغولی مانند امیر نویان و امیر تومان و ..... داشتند ، مقامات نظامی دیگری چون: قورچی باشی و قوللر آغاسی بودند،  کنار مقامات نظامی برای مدیریت  امور اداری و مالی قشون،  مقامات غیر نظامی وجود داشتند که نمونه بارز آنان وزیر لشگر بوده که در واقع مدیریت مالی قشون را برعهده داشت ،  حاکمیت برای اداره امور قشون نیاز به پول داشت و  وزیر لشگر صرفا بر چگونگی خرج و تقسیم پول در قشون نظارت می کرد ، پس باید تشکیلات دیگری در کنار قشون و خارج از قشون،  امور مالی را اداره می کرد ، تشکیلاتی گسترده تر از وزارت لشگر که امور مالی قشون بود و بنابراین مستقل از قشون بود ، این تشکیلات در واقع امور مالی کشور بودند ، عالی ترین مقام مالی کشور ، در واقع مستوفی الممالک بود که امور مالی و مالیاتی کشور را با شبکه ای از مستوفیان در سراسر کشور اداره می کرد، در کنار مستوفی الممالک،  وزیری نیز وجود داشت که به بدهی های مالیاتی رسیدگی می کرد و ابن مقام عنوان وزارت داشت و وزیر بقایا نامیده می شد ، اما در کنار امور نظامی و امور مالی،  برای اداره دستگاه سلطنت ، دربار هم وجود داشت ، دربار مدیریت کلان کشور را برعهده داشت و تشکیلات گسترده و وسیعی را در بر می گرفت،  مهمترین مقام در دربار خود صدراعظم یا وزیر اعظم بود که در واقع پیشکار شاه و مسول کلی امور کشور بود ، پس از وی وزیر دربار اعظم که گاه با صدراعظم هم یکی بود و گاه جدا بود و در کنار این ها وزیر تشریفات و وزیر حضور بودند که عنوان وزرات داشتند ، وزیر تشریفات  یا ایشیک آغاسی همان طور که از نامش پیداست مسول امور تشریفات و نظم و نسق دربار بود و وزیر حضور به نوعی منشی شخص شاه به شمار می رفت ، سرانجام امور انتظامات و قوه قضائیه حکومت نیز وجود داشتند که این امور بی اهمیت ترین بخش حکومت بودند چون باتوجه به تکثر قدرت و وجود قدرت های محلی،  در عمل  دادگستری و پلیس و دستگاه امنیتی فراگیری وجود نداشت،  اما برای اداره امور شهرها ، از داروغه و برای امور قضایی از صدر الممالک استفاده می شد ‌، این کم و بیش ساختار دیوانی در ایران پیشا مدرن بود ، ساختاری که بر مبنای حفظ قدرت سلطنت و دفاع از آن در برابر دشمنان خارجی و سرکشان داخلی شکل گرفته بود و در امور عمومی کشور از اقتصاد تا فرهنگ دخالت حداقلی داشت ، اگر جاده ای ساخته می شد یا کاروانسرا یا مدرسه ای احداث می شد ، این اقدامات به وسیله دربار و با تخصیص منبع مالی از طرف مستوفیان و یا جلب کمک مالی مردم انجام می شد و برای این اقدامات نیاز به وزراتخانه و یا دستگاه دیوانی خاصی نبود، البته گاهی مثلا چاپارخانه ایجاد می شد و یا برای امور جاسوسی و امنیتی باز نیز نظر دربار نهادهایی تعریف می شد اما این نهادها  فراگیر و تثبیت شده نبودند ، اما با ورود ایران به دنیای جدید و به طور خاص پس از جنگ روسیه علیه ایران به تدریج ساز و کارهای مدرن وارد نظام دیوانی ایران شدند ، نخستین وزراتخانه مدرن در ایران وزارت امور خارجه است ، وزیر خارجه از زمان فتحعلی شاه ایجاد و بعد و به تدریج یک وزارتخانه در ذیل وزیر خارجه ایجاد شد ، وزارت جنگ هم از زمان ناصرالدین شاه ایجاد شد ، یک وزارتخانه جدید دیگر وزارت علوم بود که از سال‌های ابتدایی سلطنت  ناصرالدین شاه در سال ۱۲۳۷ خورشیدی ایجاد و ده سال بعد به وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه ( همان هنرهای زیبا ) تبدیل شد ، در عمل و از زمان میرزا حسین خان سپهسالار وزارت داخله نیز ایجاد می شود و با توسعه پست و تلگراف وزارتخانه ای به نام وزارت وظایف ایجاد و سپس به وزارت پست و تلگراف تغییر نام می دهد ، برای رسیدگی به امور منابع طبیعی و معادن و کشاورزی و صنعت و..... باز به دستور ناصرالدین شاه ، وزارت فوائد عامه ایجاد می شود.
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

11 Aug, 09:52


نونت کم بود و آبت کم بود


دلم به شدت برای آقای دکتر پزشکیان عزیز می سوزد ، نماینده مجلس از تبریز بودی و دارای احترام و شان و مقام و جایگاه ، برای چی کاندید ریاست جمهوری شدی که حتی در اختیاراتت برای تعیین معاون و مشاور خودت هم تشکیک کنند و اجازه هیچ کاری نداشته باشی ، ریاست جمهوری با این کیفیت چه ارزش و جایگاه و اعتباری دارد ؟ اگر دغدغه خدمت به کشور و منافع ملی را داشتی در این شرایط میسر نمی شود ، الان حتی از دوره نمایندگی هم در عمل بی اختیارتر هستی و اگر در سودای پست و مقام و قدرت بودی که اولا داشتی و در ثانی چیزی عایدتان نشده است و اگر در اندیشه محبوبیت بودید که محبوبیتی نخواهید یافت بلکه از چشم مردم خواهید افتاد ، شما مسولیت خواهید داشت بدون قدرت و پاسخگو خواهید بود بدون اقتدار و اختیار، این چه لذتی دارد ؟ و چه منفعت عقلایی برای شما دارد ؟
https://t.me/bahmanighajar

بهمنی قاجار

11 Aug, 06:53


عیار کابینه پزشکیان


عیار کابینه با وزیر کشور مشخص می شود اگرچنانچه شایع است آقای علایی وزیر کشور گردد می توان به دولت پزشکیان امیدوار بود ، شخصیتی هم چون علایی ، می تواند ما را به دولتی ملی و پایبند به حقوق مردم امیدوار کند . هم چنان که دیگرانی می توانند ما را نا امید کنند .
https://t.me/bahmanighajar