تصور فراسو از يک سو سوژه را چنین اغوا مىكند که گویا او به ابژهای كه واقعاً در اختيارش نيست دسترسى دارد؛ اما از سوى ديگر٫ سناريوى خيالى امكان ورود به مكانى را به سوژه مىدهد که در آن جا قواعد رايج معتبر نيست. ما با فرورفتن در فراسو و اعتقاد به منطق فانتزى نظم متفاوتى از عليّت رادر دنياى پدیداری القا میكنيم. به اين لحاظ، همذات انگاری كامل با انحراف فانتزى، عملى اخلاقى است كه در آن به كلِ عرصه بازنمايى و دستورات قانون نمادين بىاعتنا مىشويم.
فانتزى تنها وقتى امكان كشف آزادى ما را به ما مى دهد كه آن را نه گريز از واقعيت خود بلكه واقعىتر از واقعيت خود بدانيم. امر واقعى در تقلب آشكار فانتزى نمايان مىشود. ما با همذاتانگارى كامل با فانتزى به منزله چيزى واقعى، اختلال خيالى در هستى را بر خود هستى ترجيح مىدهيم – و به اين واسطه شكاف ساختار ايدئولوژى و رخنه در قلمرو عليّت را ترجيح مىدهيم. با قبول فانتزى خود به طور همگانى و ترک ایده فانتزى به منزله عقب نشينى شخصى از دنيا، عملى ناظر بر اخلاق جمعى انجام دادهايم.(۱)
سينما مكان ممتاز تسهيل چنین اعمالى است، چون فرم آن نمايش فانتزى شخصى به شكل همگانى است. اما سينما براى تحقق اخلاق فانتزى بايد بتواند فانتزى را تا نقطه انتها تعقيب كند. ديويد لينچ با جداكردن دنياى فانتزى به منزله قلمرو مجزا در چارچوب تجربه سينمايى اين كار را انجام مىدهد. او به ما نشان مىدهد كه سرسپاری مطلق به فانتزى شخصى، آزادى را برای سوژه به ارمغان مىآورد. نزد لينچ، فانتزى نه عقب نشينى خيالى از واقعيت ناخوشايند، بلكه مسيرى است كه ما را به فراسوى محدوديتهاى كاذب
واقعيت روزمره مىبرد، ما با تعهد مطلق به فانتزى، سرشت خود واقعيت را تغيير میدهیم.
– سینمای دیوید لینچ (تحلیلی بر پایه اندیشههای فروید، لاکان و هگل)؛ تاد مکگوان؛ ترجمه محمدعلی جعفری
۱. كانت آزادى و عمل ناظر بر اخلاق جمعى را به يک معنا میگیرد. توانايى انجام دادن عمل اخلاقى ثابت مىكند که ما آزاديم، و تنها به وسيله عمل اخلاقى مىتوانيم خودآيينى خود را تایید كنيم. هر چند سوژه آزاد مىتواند عمل اخلاقى را انتخاب نكند، اما تصميم به عدم انتخاب، نشانه تأثير عوامل آسيب شناختى و در نتيجه فقدان آزادى است.
«دیوید لینچ: ۲۰۲۵-۱۹۴۶»