استاد
ببخشید که کامتان تلخ و روزتان خراب شد
حتما آمده بودید مورنینگ که بشویید و بتکانید و بروید...سکوت در برابر سوال ببینید و تفاخر کرده ما را به نادانی و ناتوانی مصلوب کرده و از افتخارات روزهای دور در اورژانس و بخش بگویید و حظ امروز را تکمیل کنید
چقدر بدیم ما و زشتیم!...که به جای دست و پا گم کردن ایستادیم و یک دقیقه از درد خود گفتیم..از شب بیداری و بی نظمی و بار روانی مورنینگ روز بعد ...رزیدنت را چه به حرف از درد؟؟...رزیدنت باید بدود و بدود و خفه باشد و اگر هم برید و خود را کشت لااقل شام ترحیم را مفصل بدهد که بی احترامی به بزرگان نکند
چرا وقت مورنینگ را گرفتیم؟ اصلا چرا اینجاییم؟ چرا انصراف ندادیم ؟ چرا گریه میکنیم؟ چرا هنوز زنده ایم اصلا؟
ببخشید که مصدع اوقات شدیم...ببخشید که بعد از میلیون ها دقیقه یک دقیقه را صرف مسائل بی مورد فشار کاری و سختی کردیم
ما میخواستیم حداقل یک حق با توست بشنویم یا اصلا چیزی نشنویم و حرفمان را بزنیم....ببخشید که هنوز توان چیدن کلمات داریم...عفو بفرمایید
پ.ن: رزیدنت عزیزی که اینجا صحبت میکند چند روز بعد انصراف داد...خداروشکر که انصراف داد و هنوز سرحال است...شاید اگر...
بگذریم..خیر پیش✋
دکتر سید مجتبی موسوی
@mahanmedicine