گذرگاه @carlosfreedompass Channel on Telegram

گذرگاه

@carlosfreedompass


احساسی جسمانی داشتم
که در گذرگاهی گام نهاده ام.
گذرگاهی که نیرویی از خود داشت.
دون خوان این گذرگاه آرام و عظیم بود.
جایی برای احساسات و یا دلتنگی نبود.
زیرا او به مثابه احساسی غیر شخصی
آنجا بود که مرا به درون می فریفت.
C.C

گذرگاه (Persian)

با خوش آمدید به کانال گذرگاه! یک فضای احساسی و جسمانی برای تجربه کردن آرامش و عظمت است. اینجا جایی است که می‌توانید از دلتنگی‌ها و احساسات خود رها شوید و با نیرویی درونی که در خود دارید، به سوی آرامش و توانایی هدایت شوید. با عبور از گذرگاه‌هایی گام به گام، مثل دون خوان، به یافتن حالتی آرام و ساکت می‌رسید. اینجا اندیشه‌ها و احساسات شما به یک احساس غیر شخصی تبدیل می‌شوند و شما را به درون خود می‌کشانند. فراموش نکنید که به کانال carlosfreedompass هم سر بزنید تا اطلاعات بیشتری درباره مباحث روانشناسی و روانکاوی کسب کنید. احساسات خود را در گذرگاه به اشتراک بگذارید و تجربه‌ی یک اتفاق جذاب و آموزنده را تجربه کنید.

گذرگاه

18 Feb, 03:50


با کلام خود بی عیب و نقص باشید
• هیچ چیز را به خود نگیرید
• حدس نزنید
• همیشه بیشترین تلاشتان را بکنید.


چهار میثاق دون میگوئل روئیز
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

16 Feb, 03:29


اقتدار شخصی به معنی کنترل کردن وضعیت دور و اطراف نیست، بلکه در مورد کنترل خودمان است. خودآگاهی داشتن از تمام کارهایی که من توانایی انجامشان را دارم. خودآگاهی داشتن از تمام اعمالی که من لازم است دست از انجام شان بردارم؛ این قدرت شخصی است.

فیلم اول هفته ششم
#دوره_هفت_قاعده_اقتدار
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

15 Feb, 05:14


یک شکارچی
با قناعت و شفقت
از دنیا استفاده می کند،
مهم نیست دنیای اطراف تو چه باشد؛
اشیا، حیوانات، آدم ها یا قدرت ها.
یک شکارچی با دنیای اطرافش
رابطه ی نزدیک برقرار می‌کند
و معذالک برای همین دنیا هم
دست نیافتنی است
.
۹۴

#دون_خوان_ماتئوس
#کتاب_سفر_به_دیگر_سو
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

13 Feb, 05:55


ساحران وضعیت عادی ما را به باد انتقاد می‌گیرند که به نظر می رسد ما دائماً در راهنمایی اتوماتیک هستیم؛
چیزهایی می گوییم که منظورمان گفتن آن نیست.
چیزهایی را نادیده می انگاریم که نباید نادیده بگیریم.

به زبان دیگر ما از آنچه ما را احاطه کرده است، فقط در مواقع کوتاهی خبر داریم. اکثر اوقات ما بنا به عادت کار می‌کنیم و این عادت در اصل این است که امور را درک نکنیم.
ساحران مکزیک کهن عقیده داشتند که زهدان در زنان اندامی است که می‌تواند از این بن‌بست رهایی یابد، اما بدین منظور باید استحکام لازم را به دست آورد.
۱۱۷

#کارلوس_کاستاندا
#کتاب_حرکات_جادویی
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

12 Feb, 10:09


وقتی که اتصالت را با قصد جلا داده باشی، قدرت قصد باندازه کافی خواهد بود که چشمانت را تنها از دیدن انعکاس خود دور کند. قبل از آنکه این اتفاق بیفتد ذهن و بدن باید بوسیله مرور دوباره و حرکات جادویی پاکسازی شوند. تمرین حرکات جادویی و پاک کردن خطوط گذشته بوسیله تنفس وقتی با فعالیت‌هایت یکی شود چه در حال مطالعه، خیاطی، طراحی یا هر کار دیگری باشی، تو را دگرگون می کند. البته بشرط آنکه این کارها را با هدف ساحران انجام دهی.
۲۴۵

#نلیدا_آبلار
#کتاب_متون_چاپ_نشده
#خلق_و_خوی_سالک_مبارز
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

11 Feb, 04:34


_ دلیل ها فقط به شکل و شمایل چیزی ظاهر می شوند که آن را تقلید می کنند همین شکل و شمایل کافی است که چشمها را فریب دهد، البته چشمهای ما را. یک سگ هرگز گول نمی خورد. کلاغ هم همینطور.
_ برای چه آنها می‌خواهند ما را فریب دهند؟
_ فکر می کنم که ما دلقکیم. ما خودمان را گول می زنیم. دلیل ها شکل ظاهری آنچه را که در دور و بر ماست به خود می‌گیرند و ما آنها را به جای چیزهایی می گیریم که واقعاً نیستند. این گناه آنها نیست که ما به چشمان خود آموخته ایم که به اشیا فقط نگاه کنند.
_ کارکرد آنها برای من روشن نیست، دون خوان. دلیل ها در جهان چه می کنند؟
_ این مثل آن است که از من بپرسی ما آدم ها در جهان چه می کنیم. واقعا نمی‌دانم. ما اینجا هستیم، فقط همین. و دلیل ها هم اینجا هستند، مثل ما. و شاید هم که پیش از ما اینجا بوده اند.
۴۷
دلیل: متفق، هم پیمان، موجودات غیرآلی یا غیرارگانیکهایی که تغییر شکل می دهند.

#دون_خوان_ماتئوس
#کتاب_حقیقتی_دیگر
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

10 Feb, 05:31


اجرای هر تصمیمی مسئله ی مرگ و زندگیه.

گذرگاه

09 Feb, 04:54


روح؛
نگهبان هیچ کسی نیست،
نیرویی مجرد است،
نه خوب و نه بد.
نیرویی که هیچ علاقه‌ای به ما ندارد،
ولی با این حال به قدرت ما پاسخ می‌گوید،
نه به دعاهای ما.
متوجه هستی؟
فقط به اقتدار ما.

۱۲۶

#کلارا_گرا
#کتاب_گذر_ساحران
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

08 Feb, 07:59


باید به تو هشدار دهم که هیچ آیینی نمی تواند کسی را مطهر کند.
تطهیر باید از درون برآید.
این مبارزه ای خصوصی و یکه و تنهاست.

۴۳۴

#سرایدار
#کتاب_در_رویا_بودن
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

07 Feb, 06:10


خودت را فراموش کن و از هیچ چیز نخواهی ترسید.

گذرگاه

06 Feb, 12:15


سکوت درونی یا آشفتگی درونی؟

رسیدن به  سکوت درونی، مسئله کلیدی ای است چرا که عزیمت از این نقطه انجام میپذیرد. وقتی که ذهنمان را خاموش میکنیم، اتفاق جالبی می افتد. همانطور که در فصل ۷ ذکر شد، وقتی تمرکزمان را از ذهن (و تونال) برداریم، دنیا، آنگونه که میشناسیمش، متوقف میشود.از آن نقطه، هر اتفاقی امکان پذیر میگردد، چرا که خودمان را به حضور چیزی دیگر میگشاییم: خود واقعی (ناوال). «بیکران» از طریق زبان و مفاهیم سخن نمیگوید، چرا که ناوال، هیچ است (حقیقت ورای مفاهیم). ولی برما، از طریق احساسات و دل، تاثیر عمیق میگذارد. سوال این است که، با این عادتمان به فکر کردن و ژرف اندیشی، چگونه میتوانیم به اطلاعات موجود در احساسات و دلمان دست یابیم؟

(خرد تولتک برای خنگول ها، فصل ۲۳)

گذرگاه

05 Feb, 12:33


اگه آرمانهاتو، رویاهاتو ازت بگیرن، چی ازت باقی میمونه؟

گذرگاه

05 Feb, 04:46


دون خوان گفت که مطمئن ترین راه برای مهار کردن خودپسندی از طریق فعالیتهای روزمره ی زندگی ماست و من در هر کاری که انجام می دهم باکفایت هستم، چون کسی را ندارم که جلویم را بگیرد و اگر تنها باشم هیچ چیز مانع پیشرفتم نمی شود. از آنجا که وظیفه ی مراقبت از لاگوردا به عهده ی من گذاشته شده است، کارایی که به هنگام استقلال دارم خرد خواهد شد و برای بقای خود مجبورم که علائق خودپسندانه ی خود را نیز شامل حال لاگوردا کنم. دون خوان با لحن موکدی گفت که فقط از طریق کمک به لاگوردا، راههای به انجام رساندن وظیفه ی حقیقیم را می یابم.
۱۳۲

دون خوان رو به من کرد و گفت که مهم نیست لاگوردا با من چه می کند، بایستی بدون توجه به کارهایی که با من می کند به او احترام بگذارم و از رابطه ی متقابل با او جسمم را تربیت کنم. و باید در مواجهه با سخت ترین شرایط خود را راحت حس کنم. سپس رو به دیگران کرد و گفت که در پریشانی شدید، درست رفتار کردن، بسی آسانتر از آنست که شخص در شرایط عادی، مثلا در رابطه ی متقابل با فردی چون لاگوردا بی عیب و نقص باشد. دون خوان افزود که من اجازه ندارم تحت هیچ شرایطی نسبت به لاگوردا عصبانی شوم، چون او واقعا حامی من است و فقط توسط او موفق می شوم خودپسندیم را مهار کنم.
۱۳۳

من می دانستم که از لاگوردا مراقبت می کردم تا خود را در برابر مشکلات رابطه ی متقابل با دیگران آموزش دهم. ضرورت ایجاب می کرد که من در برابر مشکلات موقعیتهای اجتماعی، آرامشی درونی در خود ایجاد کنم و هیچ مربی ای نمی توانست بهتر از لاگوردا باشد.
۱۳۶

دون خوان کناره گیری از دنیا و پنهان شدن را بیهوده می دانست، زیرا حتی اگر انسان، در مکانی دورافتاده و متروک، تنها باشد، باز هم مزاحمتهایی از جانب همنوعان وجود دارد، چون تمرکز اولین دقت نمی تواند قطع شود. فقط بعضی اوقات در ساعاتی که اکثر افراد در خوابند، شخص می تواند قسمتی از این تمرکز را برای مدت کوتاهی منحرف کند. در این اوقات، اولین دقت افراد دوروبر ما، خاموش است.
۱۳۹

اولین دقت ما صرفا آموخته است که با نیروی بسیار بر عناصر این جهان متمرکز شود تا قلمرو بی شکل و نظم ادراک را به جهان منظم آگاهی مبدل کنند.
دون خوان همچنین به ما گفته بود که دومین دقت، نقش مامور گوش به فرمان و آماده به خدمت فرصتها را ایفا می کند. هر چه بیشتر به کار گرفته شود، به همین نسبت امکان دستیابی به نتایج مطلوب، بیشتر است. اما دقت به طور عام نیز چنین نقشی دارد. نقشی که در زندگی روزمره چنان بدیهی پنداشته ایم که دیگر توجهمان را جلب نمی کند. اگر ما با رویدادی ناگهانی مواجه شویم، به جای آنکه بگوییم دقت ما باعث آن رویداد شده، می گوییم حادثه یا اتفاقی بوده است.
۱۴۰

دون خوان برای توضیح مفهوم دومین دقت، اندیشه ی اراده را ارائه داد. او گفت که اراده می تواند به عنوان حداکثر تسلط بر فروزندگی جسم، به معنای میدان انرژی توصیف شود یا به عنوان مرحله ی مشخصی از مهارت یا حالتی از بودن که ناگهان در هر زمانی که بخواهد در زندگی سالک رخ می دهد. اراده، نیرویی است که از میان جسم پرتو می افکند و آن هم در پی لحظه ای سکوت مطلق یا لحظه ای وحشت ناب و یا اندوه بی پایان، و نه پس از لحظات شادی. زیرا شادی آنچنان ناپایدار است که مانع تمرکزی می شود که سالک برای استفاده از تابندگی جسم و تبدیل آن به سکوت نیاز دارد.
ناوال به من گفت که اندوه نیز برای انسان به اندازه ی وحشت قدرت دارد. اندوه، سالک مبارز را بر آن می دارد که خون گریه کند. هردو می تواند لحظه ی سکوت را به همراه داشته باشد. یا اینکه سکوت خودبخود می آید، زیرا سالک مبارز در تمام مدت زندگیش در طلب آن است.

۱۴۳

ناوال می گفت که لحظه ای از سیاهی است، لحظه ای سکوت ژرف، ژرف تر از زمانی که انسان گفتگوی درونی اش را متوقف می کند. این سیاهی، این سکوت، قصد را به وجود می آورد تا دومین دقت را هدایت کند. به آن فرمان دهد و وادار به عمل کند. به همین دلیل است که اراده نامیده می شود. قصد و عمل، اراده هستند.
۱۴۴

«قصد» همه جا حضور دارد.


«قصد» دنیا را به وجود می آورد.



او به من گفت که آدمیان و تمام موجودات زنده ی دیگر برده ی قصد هستند. ما در چنگال آن اسیریم و ما را وادار به انجام کارهایی که می خواهد، می کند. ما را وادار به عمل و حتی وادار به مردن می کند. به گفته ی او وقتی که ما سالک شویم، قصد دوست ما می شود و لحظه ای ما را آزاد می گذارد. حتی گاهی اوقات به سویمان می آید، گویی که انتظار ما را می کشیده است. دون خوان  فقط دوست قصد بود، در حالی که سیلویو مانوئل استاد آن بود.
۱۴۸

#کتاب_هدیه_عقاب
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

03 Feb, 12:43


حرکات زهدان برای مردان:

حرکات جادویی برای زهدان بیش از حد قدرتمنداند و باید با احتیاط تمرین شوند. در زمانهای قدیم مردان از اجرا کردن آنها معاف بودند. در زمانهای اخیرتر تمایلی در میان ساحران وجود دارد که این حرکات جادویی را عامتر عرضه دارند و بدینسان این امکان پدید آمد که آنها همچنین می توانند در خدمت مردان باشند. به هر حال، این امکان بسیار ظریف و حساس است و باید با احتیاط، تمرکز و عزم جزم اجرا شود.
مردانِ کارآموز تنسگریتی که این حرکات جادویی را یاد دادند، به دلیل اثر قدرتمند حرکات آنها، تصمیم گرفتند تا فقط مختصری از انرژیی را که بری اثر آن حرکات ایجاد می شود در شرمگاههایشان توزیع کنند. این مقدار انرژی نشان داد که کافی است تا جهشی سودمند، بدون پیامدهای زیان آور یا شدید، در اختیار گذارد.
دون خوان توضیح داد که ساحران مکتب او در زمانی معین به مردان نیز اجازه دادند تا این حرکات جادویی را به دلیل امکان این امر تمرین کنند: انرژیی که توسط آن حرکات پدید می آید، عملکرد ثانوی اندامهای تناسلی مذکر را بیدار می کند. او گفت که آن ساحران فکر می کردند عملکرد ثانوی اندامهای تناسلی مردان به هیچ وجه شبیه زهدان نیست. چون اندامهای تناسلی مردان در بیرون از حفره ی بدن است، هیچ تفسیری از داده های حسی نمی تواند به وقوع پیوندد. به دلیل آن شرایط خاص به این نتیجه رسیدند که عملکرد ثانوی اندامهای مردان در چیزی است که آنها تکیه گاه تکاملی نامیدند: نوعی تخته ی پرش که مردان را قادر به اجرای شاهکارهای خارق العاده ای می سازد که ساحران مکزیک کهن قصد نرمش ناپذیر نامیدند و یا قادر می سازد تا صبورانه در پی هدفی واضح و متمرکز باشند.
۱۰۴
۱۰۵
#کتاب_حرکات_جادویی
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

03 Feb, 12:43


حرکات زهدان برای زنان:

طبق نظر دون خوان ماتوس یکی از خاصترین دلبستگیهای شمنانی که در زمانهای قدیم در مکزیک می زیستند، چیزی بود که آزادسازی زهدان می نامیدند. او توضیح داد که آزادی زهدان مستلزم بیداری دومین عملکرد آن است و چون عملکرد اصلی زهدان، تحت شرایط عادی، تولید مثل است، آن ساحران صرفاً به چیزی پرداختند که دومین عملکرد آن می دانستند؛ یعنی تکامل. برای آنان تکامل در مورد زهدان بیداری و بهره برداری کامل قابلیت آن برای پردازش مستقیم معرفت بود؛ یعنی می‌شود گفت امکان دریافت داده های حسی و تفسیر کردن مستقیم آن، بدون کمک روشهای تفسیریی که با آنها آشنا هستیم.
برای شمنان، لحظه ای که در آن کارورزان از موجوداتی که در جامعه بار آمده اند تا تولید مثل کنند به موجوداتی مبدل می شوند که می‌توانند تکامل یابند، لحظه ای است که آنها از دیدن انرژی، آنچنانکه در جهان جاری است، آگاهی می یابند.
به نظر شمنان، زنان می توانند انرژی را به دلیل اثر زهدان خویش راحت تر از مردان به طور مستقیم ببینند. همچنین عقیده آنهاست که تحت شرایط عادی، بی توجه به قابلیتهایی که زنان دارند، تقریباً برای زنان یا مردان ناممکن است تا بدلخواه آگاه شوند که می‌توانند مستقیماً انرژی را ببینند. دلیل این ناتوانی چیزی است که شمنان آن را یاوه می دانند: این واقعیت که کسی نیست به انسانها نشان دهد که برای آنان طبیعی است که انرژی را مستقیماً بینند.
شمنان خاطرنشان ساختند که زنان به دلیل داشتن زهدان چنان همه فن حریف اند، چنان در توانایی خویش برای دیدن مستقیم انرژی فردگرایانه اند که این دستاورد که باید پیروزی روح انسانی باشد، بدیهی انگاشته می‌شود. زنان هرگز از تواناییهای خویش آگاهی ندارند. در این خصوص مردان حرفه ای ترند. چون برای آنان مشکلتر است که انرژی را مستقیماً ببینند، وقتی آنان این شاهکار را تکمیل می‌کنند، آن را بدیهی نمی انگارند. به هر حال مردانِ ساحر کسانی بودند که پارامترهای مشاهده ی مستقیم انرژی را به راه انداختند و نیز همان کسانی که کوشیدند تا پدیده ها را وصف کنند.
۹۹
۱۰۰
#کتاب_حرکات_جادویی
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

03 Feb, 12:43


دومین دسته ی کتاب حرکات جادویی،
۱۲ حرکت دسته ی زهدان؛
گروه اول: ۳ حرکت متعلق به تایشا آبلار.
گروه دوم: حرکت جادویی مربوط به فلوریندا دانرگرا.
گروه سوم: ۳ حرکت جادویی مربوط به کارول تیگز.
گروه چهارم: ۵ حرکت جادویی متعلق به بلو اسکات
.

#کتاب_حرکات_جادویی
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

01 Feb, 05:03


فلوریندا گفت:
- در یک محیط آشنا، شیوه های رفتاری گوناگونی موجود است. ولی وقتی کسی تنهاست، در خطر و تاریکی است؛ فقط یک راه، یک طریق وجود دارد: طریقت سالکان.
او گفت: که من اکنون قدر و قیمت طریقت سالکان و مفهوم‌ تمام مفروضات آن را درک کرده ام. در اثر برخورد با وضعیت زندگی جدید دریافتم که آزادی یعنی تسلیم نشدن. خویش را مهم نپنداشتن، اشتیاقی سرکش می آفریند. و غلبه بر داوریهای اخلاقی، تواضعی همه جانبه و حقیقی را سبب می شود که دنائت و بردگی نیست.
۳۲۱

#کتاب_رؤیای_ساحره
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

01 Feb, 04:59


🧚🧚‍♀

گذرگاه

01 Feb, 04:44


بعضی اوقات، یا در حالت هایی خاص چیزی در خود تونال به این آگاهی می رسد که در درون ما چیز دیگری هم وجود دارد و این چون ندایی است که  از  ژرفا  می آید،  ندای  ناوال  است. می فهمی؟  تمامیت ما حالتی طبیعی است که تونال نمی تواند همه را با هم محو کند، و بویژه در زندگی سالکان و مبارزان لحظاتی وجود دارد که در آن لحظات این تمامیت آشکار می شود و در چنین لحظه هایی است که ما می توانیم آنچه را که واقعا هستیم حدس زده و ارزیابی کنیم. روش هویدا گشتن  ناوال  تکانهای ناگهانی است که تو حس کرده ای و این تکانها باعث دلمشغولی من می شوند. در این لحظات است که تونال از تمامیت وجود ما، از خویشتن ما اگاه می شود. این همیشه لرزشی ناگهانی است، زیرا که این آگاهی باعث برهم خوردن آرامش است. این آگاهی  را من تمامیت هستی ای می نامم که در حال مرگ است.

تمامیت وجود ما مساله بسیار گسترده ای است. با اندک کمکی از آن ما می توانیم پیچیده ترین وظایف حیاتی را به انجام رسانیم، و به هنگام مرگ، با تمامیت نفس خود، با خویشتن خویش می میریم. یک ساحر این سوال را مطرح می کند: وقتی قرار است با تمامیت نفس مان بمیریم، پس چرا با تمامیت آن زندگی نکنیم؟
۱۴۲

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_افسانه_های_قدرت
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

30 Jan, 20:02


🎬 Moana 2 (2024)
زیرنویس فارسی

یادت باشه؛
همیشه یه راه دیگه هست،
حتی اگه لازم باشه برای پیدا کردنش گم بشی.

@CarlosFreedomPass

گذرگاه

29 Jan, 10:17


یک سالک به چیزی احتیاج ندارد.

گذرگاه

29 Jan, 04:50


هرگز فکر نکرده ام که تو محتاح کمک هستی. یک سالک به چیزی احتیاج ندارد. تو باید این احساس  را در خودت تقویت کنی. می گویی، کمک می خواهی. کمک برای چه؟! تو همه چیزهای مورد نیاز را برای این سفر عجیب که زندگی تو است، داری. سعی کردم به تو یاد بدهم که تجربه واقعی در انسان بودن است، و زنده ماندن از هر چیزی مهمتر. زندگی امروز ما راه پیچ در پیچ کوتاهی است، زندگی خود گویای خود است و کامل. یک سالک این را می فهمد و طبق آن هم زندگی می کند. به همین علت بدون هیچ گونه گستاخی می توان گفت که سالک بودن تجربه ی تجربه هاست.
۵۹
#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_افسانه_های_قدرت
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

28 Jan, 07:10


■ توضیح داد که مرور دوبارۀ هر رویدادی این طور شروع می شود که
● ابتدا هر چیزی را که به مرور آن واقعه ارتباط دارد در ذهن مرتب می کنیم. مرتب کردن به معنای بازسازی تکه به تکه ی واقعه است، به این طریق شروع می کنیم که جزئیات مادی اطراف را به یاد می آوریم،
● بعد نوبت به شخصی که با آن در عمل متقابل سهیم بوده ایم می رسد
● و سپس نوبت خود شخص است که احساسات خصوصی خویش را بررسی کند.

■ دون خوان به من آموخته بود که مرور دوباره را با نفس کشیدن طبیعی هماهنگ بیامیزم. برای این کار لازم است که سر را بملایمت و آرامی از راست به چپ حرکت دهیم و بازدمی طولانی برآوریم؛ بعد سر را از چپ به راست حرکت دهیم و نفسی عمیق بکشیم. او این عمل حرکت سر را از سویی به سوی دیگر "باد زدن واقعه" می نامید. ذهن با این شیوه واقعه را از آغاز تا پایان بررسی می کند در حالی که آنچه را ذهن بر آن تمرکز کرده است، جسم دائماً باد می زند.

■ دون خوان گفت که ساحران عهد کهن در مقام مخترعان مرور دوباره، نفس کشیدن را عمل جادویی و زندگی بخش می دانستند و از آن به عنوان وسیله ی نقلیه ی جادویی استفاده می کردند. در مرور دوباره دَم بیرون دادن؛ انرژی بیگانه را که در خلال عمل متقابل در شخص باقی مانده بیرون می آورد. و نفس فرو بردن؛ انرژیی را باز می گرداند که آنها خودشان در خلال عمل متقابل برجای نهاده اند.

■ به دلیل تربیت آکادمیکی، من مرور دوباره را روند تجزیه و تحلیل زندگی شخص برداشت کردم، ولی دون خوان اصرار داشت که چیزی بیش از پسیکو آنالیز روشنفکرانه است. او مرور دوباره را لم ساحران می دانست که تغییر مكان جزئی ولی دائمی پیوندگاه را موجب می شود. گفت که پیوندگاه در اثر فشار شدید بازنگریِ اعمال و احساسات گذشته، بین مکان کنونی و مکانی که وقتی واقعه روی می داده اشغال کرده بود، به جلو و عقب می رود.

دون خوان اظهار داشت که دلیل اساسی و منطقی ساحران برای این مرور، ایمان محکم آنها بود که نیرویی حل شده و باورنکردنی در عالم وجود هست، نیرویی که به اندامها از طریق وام دادن آگاهی زندگی می بخشد. این نیرو همچنین با استخراج همان آگاهیِ وام گرفته موجب مرگ اندامها می شود، آگاهیی که اندامها در اثر تجربیات زندگیشان افزون کرده اند. دون خوان دلیل ساحران قدیم را توضیح داد و گفت که آنها یقین داشتند که چون این نیرو در پیِ تجربه ی زندگی ماست، اهمیت فراوانی دارد که با کُپیِ دقیق از تجربیات زندگیمان راضی شود؛ یعنی با مرور دوباره. نیروی حل شده وقتی آنچه را که می خواست به دست آورد آنگاه ساحران را رها می سازد. آزاد برای آنکه توانایی درک و مشاهده ی خود را توسعه دهند و با آن به مرزهای زمان و فضا برسند.
۱۴۶
۱۴۷
فصل ۸، سومین خوان رویا دیدن
#کتاب_هنر_رؤیا_دیدن
#مرور_دوباره
#آزادی
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

26 Jan, 20:02


دنیای ساحران دنیایی تکامل یافته است و کفایت نمی کند که اصول آن را بطور شهودی بفهمیم. شخص همچنین نیاز دارد که آنها را بطور عقلایی هم بفهمد. او توضیح داد:
_ برعکس آنچه مردم فکر می‌کنند ، ساحران کارورزان آیینهای رازورزانه ی نامفهوم نیستند، بلکه جلوتر از زمان ما هستند و شیوه ی زمان ما منطق است. ما در کل مردمی منطقی هستیم. به هر حال ساحران مردان خرد هستند که روی هم رفته موضوع دیگری است. ساحران ارتباطی رمانتیک با عقاید دارند. آنان خود را تا مرزهای امکاناتشان پرورانده اند، چون یقین دارند که فقط با فهم تمام و کمال نیروی عقلانی می‌توانند اصول ساحری را تجسم بخشند، بی آنکه انسجام و هوشیاری خویش را از دست بدهند. این همان نکته‌ای است که ساحران به طور چشمگیری متفاوت از ما هستند. ما خیلی کم هوشیاری و حتی کمتر انسجام داریم.
۲۷۰

#ایسیدورو_بالتاسار
#کارلوس_کاستاندا
#کتاب_در_رویا_بودن
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

25 Jan, 15:16


🦎

گذرگاه

25 Jan, 05:36


دون خوان گفت که ساحران مکتب او موجودات غیرآلی را که ساکن دنیای توأمان ما هستند، خویشاوندان ما می دانند. آن شمنان اعتقاد داشتند بیهوده است که با اعضای خانواده ی خود دوست شویم، زیرا درخواستهایی که برای چنین دوستی ای وضع می شود همواره بیش از حد است. او گفت که آن نوع موجودات غیرآلی که نخستین پسر عموهای من هستند، بی وقفه با ما تماس برقرار می کنند، اما تماس آنها با ما در سطح آگاهی هشیارانه نیست. به زبان دیگر ما همه چیز را به طریقی نامحسوس درباره ی آنها می دانیم، در حالی که آنها همه چیز را درباره ی ما به شیوه ای اختیاری و آگاهانه می دانند. دون خوان ادامه داد:
- انرژی نخستین پسر عموهای ما مایه ی زحمت است. آنها به اندازه ی ما ناتوان هستند. بگذار بگویم که موجودات آلی و غیرآلی دنیای توامان ما کودکان دو خواهرند که در مجاورت هم زندگی می کنند. آنها کاملاً شبیه یکدیگرند، هر چند متفاوت به نظر می رسند. نمی توانند به ما کمک کنند و ما هم نمی توانیم به آنها کمک کنیم. شاید بتوانیم با یکدیگر همراه شویم و خانواده ی محشری را تشکیل دهیم، اما چنین اتفاقی نیفتاده است. هر دو شاخه ی خانواده بیش از اندازه حساسند و سرِ هیچ چیز، ناراحت می شوند. این رابطه ی خاصی بین نخستین پسر عموهای حساس است. ساحران مکزیک کهن اعتقاد داشتند که اساس مطلب این است که انسانها و موجودات غیرآلی دنیای توامان بسیار خودپردازند.
طبق سخنان دون خوان طبقه بندی دیگری که ساحران مکزیک کهن از موجودات غیرآلی درست کرده بودند، مربوط به پیشاهنگان یا کاشفان بود و منظور آنها از این مطلب آن نوع موجودات غیرآلی بود که از اعماق جهان می آیند و دارندگان آگاهیی هستند که بیش از اندازه سریعتر و تیزتر از آگاهی انسانهاست. دون خوان اظهار داشت که ساحران کهن نسلها طرحهای طبقه بندی شده ی خود را صیقل داده و ظریف کرده اند و نتایج آنها این بوده است که انواع خاصی از موجودات غیرآلی از مقوله ی پیشاهنگان یا کاشفان، به دلیل سرزندگی خود به بشر شباهت دارند. آنها می توانستند ارتباط برقرار کنند و روابط نمادینی را با بشر بنا نهند. ساحران کهن این نوع موجودات غیرآلی را همزاد می نامیدند.
دون خوان توضیح داد که اشتباه مهم آن شمنان با ارجاع به این نوع از موجودات غیرآلی این بود که ویژگیهای انسانی را به آن انرژی غیر شخصی نسبت می دادند و عقیده داشتند که می توانند آن را مهار کنند. آنان به این بلوکهای انرژی به عنوان یاورشان فکر می کردند و به آنان اعتماد داشتند، بی آنکه بفهمند که چون انرژی ناب هستند، قدرت تحمل هیچ تلاشی را ندارند. ناگهان دون خوان گفت:
- همه ی چیزهایی را که می شود درباره ی موجودات غیرآلی دانست، به تو گفته ام.
تنها راهی که می توانی این را بیازمایی به وسیله ی تجربه ی مستقیم است.
از او نپرسیدم می خواست چه کنم. ترس عمیقی بدنم را با انقباضی عصبی چنان لرزاند که همچون انفجار آتشفشانی از شبکه ی خورشیدی ام فوران کرد و تا نوک انگشتهای پا و بالاتنه ام ادامه یافت. او اعلام کرد:
- امروز به جستجوی موجودات غیرآلی می رویم.
دون خوان به من دستور داد روی تختم بنشینم و دوباره حالتی را اتخاذ کنم که سکوت درونی را موجب می شد. از دستوراتش با سهولتی غیر عادی پیروی کردم. معمولاً به این کار تمایلی نداشتم، شاید این علنی نبود، ولی به هر حال آن را با ناراحتی و اکراه انجام می دادم. فکر مبهمی داشتم که زمانی که نشستم، تقریباً در وضع سکوت درونی بودم. افکارم دیگر واضح نبود.
۲۴۵
۲۴۶
#کتاب_کرانه_فعال_بیکرانگی
#غیرارگانیک
#غیرآلی
#همزاد
#پیشاهنگ
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

25 Jan, 05:36


تاریکی نفوذ ناپذیری در اطرافم احساس می کردم که مرا وا می داشت احساس کنم که گویی به خواب می روم. بدنم کاملاً بیحرکت بود یا به این دلیل که قصد نداشتم به آن فرمان حرکت دهم و یا برای اینکه نمی توانستم چنین چیزی را فرموله کنم.
لحظه ای بعد خودم را با دون خوان دیدم که در صحرای سونورا قدم می زدیم. اطراف را شناختم. آنقدر بارها با او به آنجا رفته بودم که تمام جزئیات آن را به یاد داشتم. پایان روز بود و نور خورشید غروب کننده در من حالت نومیدی پدید می آورد. خود به خود راه می رفتم و از احساس جسمانی ام آگاهی داشتم که همراه با افکار نبود. حالت بودنم را برای خودم نمی گفتم. می خواستم این را به دون خوان بگویم، ولی آرزوی گفتن درباره ی احساس جسمانی من به او در آنی محو شد.
دون خوان خیلی آهسته و با صدایی آرام و جدی گفت که بستر خشک رودخانه ای که روی آن راه می رویم مناسبترین مکان برای چیزی است که در نظر داریم و من باید تنها روی تخته سنگی بنشینم و خودش هم رفت و روی تخته سنگ دیگری نشست که پانزده متر دورتر بود. از دون خوان نپرسیدم که چه کنم، پرسشی که معمولاً از او می کردم. خودم می دانستم چه باید بکنم. آنگاه صدای خش و خش گامهای مردمی را شنیدم که در میان بوته هایی راه می رفتند که در آنجا به مقدار کم پراکنده بودند. در آن ناحیه رطوبت کافی نبود تا رویش متراکم بوته ها را امکان پذیر سازد. به فاصله های سه یا چهار متری چند بوته ی مقاوم روییده بود.
سپس دو مرد را دیدم که نزدیک می شدند. به نظر بومی می رسیدند، شاید سرخپوستان یاکی از یکی از شهرهای مجاور یاکی بودند. آمدند و نزدم ایستادند. یکی از آنها خونسرد از من پرسید حالم چطور است. می خواستم به او لبخند بزنم، بخندم، اما نتوانستم. چهره ام بیش از اندازه سفت و سخت بود، با وجود این شادمان بودم. می خواستم بالا و پایین بپرم، اما نتوانستم. به او گفتم که خوب هستم. سپس از آنها پرسیدم چه کسی هستند. به آنان گفتم که آنها را نمی شناسم و با وجود این آشنایی فوق العاده ای با آنان احساس می کنم. یکی از مردان سرراست گفت که همزادان من هستند.
به آنها خیره شدم و کوشیدم صورتشان را به خاطر بسپارم، اما تغییر کرد. به نظر رسید که آنها خودشان را بسته به حالت نگاه کردنم شکل می دهند. هیچ افکاری نداشتم. هر چیزی را احساسی درونی رهنمون می شد. آنقدر به آنها نگریستم تا صورتشان کاملاً از بین رفت و سرانجام دو لکه ی براق درخشان در مقابلم بود که نوسان داشت. لکه های درخشان حد و مرزی نداشتند. به نظر می رسید که از درون به طور منسجمی نگاه داشته می شوند گاهی صاف و پهن می شدند و سپس دوباره بلند و بزرگ به اندازه ی یک آدم.
ناگهان حس کردم که دست دون خوان، دست راستم را چنگ زد و مرا از روی تخته سنگ کشید. گفت که وقتش است برویم. لحظه ای بعد، دوباره در خانه اش در مکزیک مرکزی و بیش از هر زمان دیگری گیج بودم. او گفت:
- امروز موجودات غیرآلی را یافتی و سپس آن را همان طور دیدی که واقعاً هست: انرژی ته نشست شده ی تقلیل ناپذیر از هر چیزی است. تا آنجا که به ما مربوط است دیدن انرژی به طور مستقیم، اصل مطلب برای هر انسانی است. شاید چیزهایی دیگری فراسوی آن است، ولی آنها در دسترس ما نیستند.
دون خوان تمام اینها را بارها و بارها بیان کرد و هر بار که گفت به نظر می رسید کلماتش مرا بیشتر و بیشتر محکم و کمک می کند تا به حال طبیعیم بازگردم.
آنچه را شاهدش بودم، آنچه را شنیده بودم به دون خوان گفتم. دون خوان برایم توضیح داد که آن روز موفق شدم شکل آدمسان موجودات غیرآلی را به اصل و جوهرشان تغییر شکل دهم: انرژی غیر شخصی که از خویشتن خویش آگاهی دارد. او گفت:
- باید متوجه باشی این شناخت ما در اصل نظامی تفسیری است که منابع ما را محدود می کند. نظام تفسیری ما آن چیزی است که به ما می گوید پارامترهای امکانات ما چیست و چون ما از آن نظام تفسیری در تمام زندگیمان استفاده می کنیم، احتمالاً جرئت نداریم خلاف اظهار نظرهایمان
عمل کنیم.

دون خوان ادامه داد:
- انرژی این موجودات غیرآلی ما را هل می دهد و ما این ضربه را بسته به حالتمان تفسیر می کنیم. برای ساحران عاقلانه ترین امر این است که آن موجودات را تا سطح تجریدی پایین آورند. هر قدر ساحران تفسیر کمتری کنند، برای آنها بهتر است.
ادامه داد:
- از حالا به بعد هرگاه که با منظر عجیب شبحی مواجه شدی، جا نزن و مقاوم باش و با حالتی انعطاف ناپذیر به آن خیره شو. اگر موجودی غیرآلی باشد، تفسیر تو از آن همچون برگ پژمرده ای می افتد. اگر اتفاقی نیفتاد، فقط اختلال بی اهمیت ذهن توست، که به هر حال ذهن تو نیست.
۲۴۷
۲۴۸
۲۴۹
#کتاب_کرانه_فعال_بیکرانگی
#غیرارگانیک
#غیرآلی
#همزاد
#پیشاهنگ
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

23 Jan, 10:01


🌱

گذرگاه

23 Jan, 07:00


دون خوان به من گفت:
- بیا در جاده ی اآخاکا قدم بزنیم. خنارو در طول راه منتظر ماست.
پیشنهادش غافلگیرم کرد. تمام روز انتظار می کشیدم که به توضیحاتش ادامه دهد. خانه را ترك كردیم و در سکوت قدم زنان از شهر گذشتیم و به بزرگراه خاکی رسیدیم. مدت مدیدی در کمال آرامش قدم زدیم. ناگهان دون خوان شروع به صحبت کرد.
- مرتب برایت از دستاوردهای بزرگ بینندگان کهن حرف می زنم. همان طور که آنها دریافتند موجودات ارگانيك، تنها شکل حیات در روی زمین نیستند. همانگونه نیز کشف کردند که زمین خود موجود زنده ای است.
قبل از ادامه ی حرفهایش لحظه ای مکث کرد. لبخندی به من زد. گویی از من می خواست که نظری ابراز کنم. چیزی برای گفتن نیافتم. ادامه داد:
- بینندگان کهن دیدند که زمین پیله ای دارد. دیدند که زمین توسط يك گوی احاطه شده، توسط پیله ی درخشانی که فیوضات عقاب را محبوس کرده است. زمین موجود زنده ی غول پیکری است و تابع همان نیروهایی است که ما هستیم.
توضیح داد که بینندگان کهن بلافاصله پس از این کشف به استفاده ی عملی از این دانش علاقه مند شدند. نتیجه ی علاقه ی آنها این بود که دقیقترین مقولات ساحری به زمین مربوط است. آنان زمین را منبع اصلی هر چه که هستیم می دانستند.
دون خوان مجددا تأکید کرد که بینندگان کهن از این لحاظ اشتباه نکرده بودند، زیرا زمین براستی منبع اصلی ماست.

۲۱۱
۲۱۲

#کتاب_آتش_درون
ترجمه مهران کندری/مسعود کاظمی
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

22 Jan, 11:47


همیشه همون بار اول، صدت رو بزار 😉

گذرگاه

21 Jan, 04:25


(هر روز یک تکه از #دوره_تعامل_با_خرده_ستمگر)


https://t.me/O0O0O0O0O0O0O0O0O0O0shift

گذرگاه

20 Jan, 12:16


نلیدا به من یک بطری آب معدنی پنافیل داده بود و گفته بود که آن را به آرامی بیاشامم. من به آخرین قطراتش رسیده بودم و آماده بودم آن را دور بیاندازم که او با قدرت بازویم را گرفت و متوقف ام کرد.
او گفت: تو باید بی عیب ونقص رفتار کنی و معنای آن این است که چیزی در پشت سرت به جا نمی گذاری.
۲۳۴

#نلیدا_آبلار
#کتاب_متون_چاپ_نشده
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

20 Jan, 12:16


گفت که بینندگان، چه جدید و چه کهن رویا دیدن را عبارت از کنترل جابجایی طبیعی می‌دانستند که پیوندگاه در طول خواب دستخوش آن می شود. تاکید کرد که کنترل جابجایی به هیچ وجه به معنای هدایت آن نیست، بلکه پیوندگاه را در وضعیتی که در خواب به طور طبیعی برایش پیش می‌آید، ثابت نگه می‌دارد. این پیچیده‌ترین تمرینی بود که بینندگان کهن برای انجام دادن آن کوشش و تمرکزی عظیم به کار بردند.
دون خوان توضیح داد که رویابینان باید به تعادل بسیار دقیقی دست یابند، زیرا رویابینان نمی‌توانند در رویاها دخالت کنند و یا با کوششی آگاهانه به آن فرمان دهند. با وجود این جابه‌جایی پیوندگاه باید تحت فرمان رویابین باشد. این تضادی است که با منطق قابل حل نیست و باید در عمل برطرف شود.
۱۸۱

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_آتش_درون
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

19 Jan, 07:45


تجدید عمیق خاطرات،
مناسبترین شیوه ی از دست دادن شکل انسانی است.

۳۲۴

#مرور_دوباره
#فلوریندا_ماتوس
#کتاب_هدیه_عقاب
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

18 Jan, 05:18


اتهام زدن به دیگران به خاطر خطاهایشان،
نشانه نیاز اتهام زننده به تعلیم و رشد است.

اتهام زدن به خود، بیانگر این امر است که
تعلیم و رشد آغاز شده است.

پرهیز از اتهام زدن به خود و دیگران
بیانگر کمال یافتنِ تعلیم و رشد است
.

#اپیکتتوس
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

16 Jan, 21:20


من همیشه یک شروع هستم.
به این ترتیب بدون پیش‌فرض یا قضاوت
وارد فضا می‌شوم. 
سپس می توانم با چشمانی تازه
به موقعیت ها، کلاس ها و غیره نگاه کنم،
زیرا تصور می کنم هیچ چیز نمی دانم
.

#کارول_تیگز
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

15 Jan, 21:56


🍁

گذرگاه

15 Jan, 14:00


کتاب چرخ زمان:
ص۱۸۹:
وقتی سالک مبارزی هیچگونه انتظاری ندارد، اعمال مردم دیگر او را تحت تاثیر قرار نمیدهد. آرامشی عجیب نیروی حاکم بر زندگی او میشود. او یکی از مفاهیم زندگی سالکان مبارز را پذیرفته است.«وارستگی»
ص۱۹۰: وارستگی به خودی خود به معنای خِرَد نیست، ولی با این حال مزیتی است، زیرا باعث میشود که سالک مبارز با لحظه ای درنگ دوباره اوضاع را ارزیابی و در وضعیت خود تجدید نظر کند. به هر حال برای استفاده صحیح و منطقی از آن لحظه اضافی، سالک مبارز باید عمری بی وقفه مبارزه کند.

#کتاب_چرخ_زمان
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

14 Jan, 10:44


(حرکتی پیشنهادی در پایان دسته ی قصد)

باز کردن خود به قصد، حرکات پاک کننده:
این حرکات جادویی به معنای واقعی کلمه، ارتباط ما را با قصد غبارروبی می‌کنند. شما می‌توانید آن را در صبح، یا در شروع یک پروژه ی جدید، یا هر زمان که بخواهید لحظه‌ای را برای تغییر مود و جهت جدید در نظر بگیرید، انجام دهید. در این حرکت جادویی تمرین کنندگان قصد را صدا می‌کنند؛ برای شمن‌ها قصد نیرویی است که به خودش آگاه است، و به صدای کسانی که او را صدا می‌کنند پاسخ می‌دهد، و به آنها قصد زندگی کردن در همه ی امکانات فرم انسانی را اجازه می‌دهد.


@CarlosFreedomPass

گذرگاه

13 Jan, 20:51


به هر حال هر طور که باشد سالکان به این جهان آمده‌اند تا خود را به گونه ای تربیت کنند که شاهدان بی غرضی شوند و بتوانند اسرار هستی را درک کنند و از شادمانی کشف آنچه که واقعا هستیم لذت ببرند. این والاترین هدف بینندگان جدید است و فقط بعضی از سالکان به این هدف دست می‌یابند. 
۱۵۵
#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_آتشی_از_درون
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

13 Jan, 11:57


دون خوان گفت که آگاهی انسانها همچون خانه ی بزرگی است که رفت و آمد آن زیاد است. آگاهی روزمره ی ما قابل قیاس با این حالت است که تمام عمر در یکی از اتاقهای زیاد این خانه ی بزرگ حبس شویم. ما از دری جادویی وارد این اتاق می شویم: در  تولد. و این اتاق را از در جادویی دیگری ترک می‌گوییم: در  مرگ.
ولی ساحران می‌توانند روزنه ی دیگری بیابند و اتاق را در زمان حیات خود ترک کنند. این عملی بس خارق العاده است. دون خوان گفت که خارق العاده تر این است که هنوز پا از اتاق بیرون نگذاشته اند که آزادی را برمی‌گزیند. تصمیم می‌گیرند در عوض آنکه در قسمت‌های دیگر این خانه گم شوند، این محل پر رفت و آمد را برای همیشه ترک گویند.
۲۸۶

#کتاب_قدرت_سکوت
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

12 Jan, 13:17


جلسه سوم پرسش و پاسخ با رنتا مورز
22 دی ماه / 11 ژانویه

(یازده پرسشگر در این پرسش و پاسخ شرکت کردند)

+رنی: سلام و خوش‌آمد گویی (با خنده و شادی)
حدود 3 دقیقه تاخیر داشتیم پس بهتره بریم سراغ اولین سوال


پرسشگر (یک آقا)
+رنی قبل از اینکه فرد روی صفحه بیاید: سلام خوشگله، دوربینتو باز کن تا ببینیمت.
پرسشگر : سه سوال دارم، ولی یکی میپرسم. پرسشگر در رابطه با مرور کردن و نحوه انجام مرور پرسید.
+رنی : ما در این رابطه بسیار حرف زدیم و کلاس داشته‌ایم و خب این طبیعیه چون بسیار مهم و اساسی هستش. شما شروع به انجام حرکات می‌کنید و سپس مرور رو اضافه خواهید کرد و در این حال پیوندگاه شما شروع به حرکت می‌کنه و شما ادراک جدید به دست می‌آرید. پس اگر به این نتیجه رسیدی که در رابطه با مرور سوال بپرسی حتما انجامش بده.
(رنی از اول صحبت هی میزد زیر خنده، بعد گفت اینجا آتش‌سوزی شده، باد هر وری بخواد میاد، خیلی بامزست... )
پرسشگر گفت اشکالی نداره سوال بعدی هم بپرسم؟
و رنی پاسخ داد بپرس، سوال شماره سی و دومیت رو هم بپرس :)
و مرد پرسش کوتاهی در رابطه با روابطش با آدم‌ها پرسید و رنی پاسخ داد سخت نگیر، مرور کن و ببین کجاها و با چه افرادی هستی و چطوری میخای باهاشون تعامل کنی و مرور رو ادامه بده.

نفر دوم یک آقا به نام متؤ
رنی : سلام، به یادت میارم.
متؤ: ذوق زده از اینکه رنی به یاد میاردش و شروع به صحبت کرد از اینکه ممنونم منو به خاطر دارید و…
رنی: باشه، بیا سریع باشیم، بقیه هم منتظرن.
متؤ: من میدانم در دنیای زیبا و عجیبی (غریبی) زندگی میکنیم. اما خیلی وقت ها حس هایی منفی و گناه‌کارانه دارم. چه کار کنم؟
+رنی: تو در دنیای فرصت ها زندگی میکنی. حرکات جادویی انجام بده تا پیوندگاهت تغییر کنه. وضعیت بدنت رو تغییر بده. الان دارم میبینمت، شونه‌هاتو ننداز پایین، شونه هاتو بالا بگیر و حس بی‌انرژی بودن نکن، شروع به مرور از والدینت و سپس پدر بزرگ ‌و مادربزرگت بکن.
متو: بابابزرگم در جنگ جهانی اول شرکت داشت و اون توی جنگ شرکت کرده و آدم هایی رو کشته و این‌ها رو برای من تعریف کرده و این احساسات با منم هست و من اینها رو دوست ندارم.
+ رنی: بابابزرگ تو میشه جنگ جهانی دوم عزیزم نه اول، آره و شاید اینکارو کرده.
متو: خب من خواب دیدم خودم آدم ها رو دارم میکشم و اصلا حس خوبی ندارم ازین بایت.
+رنی: آره عزیزم، تو به اونا وصلی، به والدینت، اما حس برچسب‌ها رو ول کن، حس اینکه من یه بازنده لعنتیم، اینا تو نیستی، اینا در جهان وجود داره ولی جهان هستی تو رو اینجوری نمیبینه. بس کن از اینکه بگی من شکست خورده ام چون سه نقطه، من اینطوری گند زدم چون سه نقطه، من یه گناهکارم چون سه نقطه.
دست بردار از این ادراک و خواهی دید تو هیچ کدوم از اینها نیستی.



پرسشگر سوم : یک آقا
پرسشگر: در رابطه با اینکه ادراک مرگ و مردن دیگران چطور روی ما تاثیر می‌ذاره سوال پرسید.
رنی : اما این ادراک اونه، تو که این ادراک رو نداشتی درسته؟(باخنده)
پرسشگر: بله، این برای کس دیگست، بله، خب من هنوز زنده ام.
پس به این فکر کن که مرگ چطور میتونه بهت مشاوره بده، به اینکه اینکه شاید همین الان بمیری، مسلما آخرین لحظه نمیتونی شاکی باشی که چرا رستوران مورد علاقت غذای دلخواهت رو نداد. سکوت کن.



پرسشگر یک آقا

من مدتی هست که تمرین می‌کنم و این به تغییر عادات احساسات متفاوتی در من منجر شده. احساس بهتری داشتم و تمرکز کردم روی تنسگریتی و مدیتیشن. چه تمریناتی برای بیشتر انجام دادن و یکپارچه کردن زندگی روزمره ارائه می‌کنید؟
+ رنی: ما در رابطه با تمرینات روزانه خیلی صحبت کردیم، ما نمی‌خوایم فقط تند تند کارها رو انجام بدیم، در رابطه با تصمیمات و تمرینات، ما از روح می‌خوایم تا روح هدایتمون کنه، راه رو نشونمون بده. تو یه موجودی توی این سیاره، همه چیزی که احاطت کرده روحه، حالا جسم داری پس برو باهاش یه کاری بکن. صبور باش و اینکه فقط تند تند یه کاری کنی رو بیخیالش شو. همه‌ی کارهایی که نیاز داری به وقتش سراغت میان.



پرسشگر یک خانم : نلی
نلی: من برخی کتاب ها رو خوندم و برخی تمرینات رو انجام دادم. می‌خواستم بدونم چطور می‌تونم اون تجربیانی که کاستاندا داشته رو داشته باشم.
+رنی: از کاستاندا تقلید نکنید. انرژی به خود اتفاق میاد.(انرژی به اتفاقات فراخونده میشه)
کلی پاس‌های جادویی انجام بدین و یادبگیرین‌. بعدش مرور دوباره میاد‌. تو در رابطه با سکوت یاد میگیری و رویا بینی. بعد در مرحله بعدی مرور در تمامی مراحل زندگی میاد و دخیل میشه. مرحله بعد رویابین بودنه. اینو بدون آنچه رویا میبینی، داستان توست‌.



@CarlosFreedomPass

گذرگاه

12 Jan, 13:17


پرسشگر: گفته می‌شود که جهان دارای توده های میدان های انرژی است و پروازگرها در هنگام گفتگوی درونی به انرژی ما نفوذ می‌کنند، بنابراین می توانید چیزی در مورد این نیروی ارتعاشی بگویید و اینکه چه روش هایی هستند که به ما کمک می کنند تا آن را جذب کنیم.
+ رنی: همانطور که برای صحبت در مورد نیروی اتصال‌دهنده و استفاده از آن مطرح می شود، اینطور نیست که این نیروها را در جایی ابدی برای خودمان قرار دهیم، بلکه فقط نیرویی است که اکنون ما را به عنوان انرژی در کنار هم نگه می دارد. پروازگر ها اگر شما صحبت کنید به سراغ شما می آیند و اگر صحبت نکنید میروند. پس شما باید یکی دو راه از تمرینات را بدانید که چگونه با استفاده از آنها سکوت کنید. فقط بخش‌های خاصی از میلیون‌ها خط پرانرژی که از پیوندگاه شما عبور می‌کنند با پروازگرها در اختلاط است و زمانی که پیوندگاه خودتان را حرکت می‌دهید نورهای پرانرژی مختلف از آن عبور می‌کنند و پروازها دیگر شما را نمی‌شناسند.



پرسشگر یک آقا: پاسکا

بعضی ناوال ها از آنجایی که او به مردم اهمیت می داند، می خواستند به آنها کمک کنند، و در حالی که برخی ناوال‌ها از آنجایی که نمی توانستند شرارت نکنند، برایشان اهمیتی نداشت. من خودم آدم بخشنده‌ای هستم. اما از خودم می‌پرسم این بخشندگی چه میشود و چه ثمره ای برای من دارد؟
+رنی، خب اینطور که شما می‌گویید نیست. این زمانی است که ما هنوز در منیت هستیم، اینها معمولاً انگیزه‌های بخشش هستند. وقتی که مرور کنیم دیگر انگیزه‌ای برای اینطور بخشش‌ها نداریم. این همان تمایزی است که شما بین بخشیدن از نفس و دادن از ذات و خلا قائل می شوید.



پرسشگر : یک آقا

من وقتی در جهات مختلفی می‌خوابم ادراکات مختلفی دارم. می‌خواستم بدونم به کدوم جهت باید بخوابیم؟
+رنی: توی دوران مختلف زندگیت همه نوعش رو امتحان کن و ببین چه حسی از هر جهت میگیری.
شما در حال پرسیدن جهت خوابیدن خود برای تخت خود هستید، بله، باید روی زمین دراز بکشید و باید ببینید کدام جهت برای شما بهتر است و سپس آن جهتی است که باید در آن بخوابید یا کار کنید یا باشید، جهت شما خواهد بود. و البته مسئله تغییر در گذر زمان. شاید هر چند سال یکبار، دوباره آن را بررسی کنید. سپس به نوبه خود به همان عقربه قطب نما تبدیل می شوید که حس بسیار خوبی به شما می دهد، می دانید منظور من چیست و سپس مسیری که قطب نما نشان می‌دهد را پیدا کنید. ما مناطق مختلف زمانی در روی زمین داریم، با یک سفر هوایی این موارد تغییر می‌کنه و کلی چیز دیگه که در مورد این موجودات جادویی در اینجا داریم، بنابراین فقط باید قطب نما را آنجا قرار دهید و مسیر را پیدا کنید.



پرسشگر: یک آقا

پرسشگر:چطوری از خودم بدم نیاد؟
+ رنی: از چیه خودت بدت میاد؟
پرسشگر: ضعفم
+رنی: خب باید ببینی توی چی احساس ضعف می‌کنی، ضعف خیلی وقت‌ها از عدم توانایی در تصمیم گیری حاصل میشه. برخی از مردم نوعی مکانیسم دارند که تصمیم گیرندگان بسیار سریعی هستند، اما همه اینطور نیستند. همه اینها چیزهایی هستند که از بدو تولد به شما داده شده است و تا زمانی که آنها را تغییر ندهید به شما می چسبد. باید یاد بگیرید که کارها رو به روش درست برای خودتون انجام خواهید داد و دیگر به چیزی که به شما گفته شده اعتقادی نداشته باشید.

به امید دیدار

(از یک دوست)
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

12 Jan, 13:17


پرسشگر : یک آقا
دوباره (ماه پیش هم بود)
پرسشگر: چطور میشه از چیزهای منفی که به ما یا داده شده رها شد؟
رنی: خب این‌ها رو پدر و مادر ما یا هرکس دیگری در کودکی به ما یاد داده، سعی کنید ساکت شوید و سعی کنید آرام باشید و سعی کنید فقط سرزنش و شکایت را متوقف کنید. پروازگر‌ها از همان وقت کودکی به سراغ شما می‌آیند، آن کوسه ها از ماهی های کوچک تغذیه می کنند. بله اینطور است و همانطور که کارلوس می گوید از وقتی به دنیا می آیید، منظورم این است که شما یک پرواز بچه کوچولو زیبا دارید. آنها فقط به این دلیل این دور و بر هستند که شما فقط یک ابله هستید، منظور من را می فهمی. شما باید یک جنگجو باشید. اما معمولا شما در حال جنگ با چیزی هستید که دارید حمل می کنید، با اجتماع، با چیزهایی که از پدر و مادرتان گرفته اید. جنگ شما با عموم و اجتماع و ... نیست. جنگجو با خودش میجنگد. پس لطفاً از آن آگاه باشید که ما می توانیم از موقعیت یا جادویی گذر کنیم.



پرسشگر: یک آقا
می‌خواستم یک سوال بزرگ و یک سوال کوچک مطرح کنم. سوال بزرگ من این است که احساس می‌کنم که هر کاری می کنم بی فایده است، یک جور حس بی‌مصرف بودن.
رنی: یه بار دیگه از خودت بپرس کاری رو واقعا خاستی و نشده و حالا احساس بی مصرف بودن رو داری. میدونی امروز به طرز جالبی داریم راجع‌به این موضوع صحبت می‌کنیم، توی بچگیت یکی به تو گفته اوه تو هرگز چیزی نخواهی شد. شاید معلمی داشتی که اینو بهت گفته.
مرد تایید می‌کند که بله معلمانی و دوستانی داشتم که اینها رو به من می‌گفتن.
+رنی: واقعا متاسفم که چنین تربیتی داشتی. حالا دلیل اینکه آنها این چیزها را به شما گفتن شاید فقط به این دلیل بوده که روز بدی رو سپری می کردن و می خواستن شما هم روز بدی داشته باشین.
مرد: من خیلی خجالتی هم هستم.
رنی: خودتون می‌تونید با اون کنار بیایید و با اون در جامعه کارآمد باشید، قبل‌تر از اینکه شما به این ادراک برسید گزینه‌ها در دسترس شما نبودند. اون موقع شما در مغز دوست داشتنی خود چند جمله کلیدی داشتید. در مقیاس بزرگ، چیزها بسیار ناعادلانه بود، زیرا با کاشتن این ایده های احمقانه، از پیش تعیین کرده بودند که چه کسی خواهید بود. حالا یک لیست از همه این چیزهای وحشتناکی که در تربیتت داشتی تهیه کن و لیست کن دقیقا چه کسی بهت اینو داده و این تعریف رو برات رقم زده‌‌. اینطوری همه چیز برات روشن خواهد شد.
پرسشگر: ممنونم، و حالا یک سوال کوچک، من خیلی شکر دوست دارم، ولی نخورم؟
رنی: ما همه شکر دوست داریم اما شکرهای صنعتی و گیاهی وجود دارند. شکرهای صنعتی (شکر سفید/گلوکز) و شکرهای طبیعی مثل شکری که در میوه ها است. پس دو شاخه وجود دارد که هر یک از آن یک گروه متفاوت دارند، بنابراین شما شکر بد دارید و شکر خوب. شکر بد مثل قند نیشکر شش کربن دارد و یک گروه اتصال دهنده. شکرهای دیگری که به صورت فرآوری شده و صنعتی تولید می‌شوند هم هستند مثل مالتوز یا اصطلاحا قند جوانه گندم که هنوز شش کربن است. همچنین آسپارتام که شیرین کننده ایست که مشخص شده می‌تواند بیماری‌زا باشد. اما در مقابل قند طبیعی یا فروکتوز هم داریم که قند میوه‌هاست و برای بدن مفید است و خوشمزه. پس به انواع شکرها نگاه کنید و ببینید چه عوارض جانبی دارند. اگر استویا می‌خورید یا از مالتوز استفاده می کنید ببینید چه عوارض جانبی وجود دارد. به هر حال بهتر است قند مصنوعی را استفاده نکنید.



پرسشگر یک خانم: سو هاچینسون

@CarlosFreedomPass

گذرگاه

12 Jan, 13:17


جلسه سوم پرسش و پاسخ با رنتا مورز
22 دی ماه / 11 ژانویه

@CarlosFreedomPass

گذرگاه

12 Jan, 13:17


جلسه سوم پرسش و پاسخ با رنتا مورز
22 دی ماه / 11 ژانویه

@CarlosFreedomPass

گذرگاه

11 Jan, 15:06


میلیون ها نفر در آرزوی جاودانگی به سر می برند، در حالیکه نمی دانند با بعدازظهر بارانی یک روز تعطیل خود چه کنند ...

#سوزان_ارتز
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

11 Jan, 15:02


🪲

گذرگاه

11 Jan, 10:08


حیات واحد، به این معنی است که ما (انسان ها، حیوانات، گیاهان، زمین)، همه با هم یک هستی زنده هستیم، «بیکران»، و همه بخشی از این هستی زنده واحد هستیم. وقتی اینگونه به خلقت نگاه کنیم، متوجه می شویم که ما از یکدیگر جدا نیستیم.
انسان های زیادی می توان یافت که از قدرت خود برای آسیب رساندن یا دستکاری دیگران استفاده می کنند. ولی وقتی خودمان را عضوی از حیات واحد ببینیم، متوجه می شویم که هر عملی جهت آسیب به دیگری انجام دهیم، عکس العملی خواهد داشت که بر ضد خودمان خواهد بود.”

#کتاب_خرد_تولتک_برای_خنگولها
نویسنده: شری رزینتال
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

09 Jan, 09:21


ما بسختی به حال و اینجا تمرکز می کنیم، چراکه نصف ما؛ نصف انرژی ما در گذشته حبس شده. بقیه اش هم درگیر بنوعی طرح ریزی برای آینده ای ناشناخته است و چیز زیادی در واقع مشغول هر آنچه که الان انجام می دهیم نیست.
مرور دوباره کردنم باعث شد که دیگر گذشته ای وجود نداشته باشد و دیگر افق دنیوی ای نباشد.
بنابراین ساحران واقعاً توافق فضایی و دنیوی ای را باطل می کنند که ما با بدنهایمان و بودن در فضای محدودِ محاصره شده با چیزهایی که نمی گذارند که افق را ببینیم، یاد گرفته ایم.

#تایشا_آبلار
مصاحبه رادیویی تایشا آبلار با جان مارتینز ۱۹۹۳
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

08 Jan, 22:32


🧩

گذرگاه

08 Jan, 14:24


فهمیدم آنچه کلارا و امیلیتو می خواهند به من بیاموزند، روش جدید درکِ بدن است. روشی که در آن خود شخصی یا خود روانی اولویت ندارند. بارها، مجبور شدند به من اطلاع دهند که امکانات دیگری برای شناخت در برابر ما وجود دارد، امکاناتی که در درک روزمره ما از جهان جایی ندارد. اصرار داشتند که فرد با تمرکز کامل بر زندگی خود، می تواند مخزن وجود را از اقلام آشنا خالی و در قلمرو نامشخصی سرمایه گذاری کند. گفته بودند که رها کردن چیزهای آشنا و معمول خیلی مهم است. ذخیره انرژی برای حرکت، عامل اصلی است.
همچنان اصرار کردم: از چه چیزی باید دور شوم؟
کلارا جواب داد: از انتظاراتت، از آنچه دیگران از تو انتظار دارند، خلاصه از هر آنچه هستی، بودی یا انتظار داری باشی. خودت را رها کن و اجازه بده انرژی مستقیماً روی حواس تو کار کند، بدون اینکه با ذهن ناچیز خود تفسیر یا تفکر کنی. اگر مجبور به تفسیر هستی، این کار را به روش ساحران انجام بده، یعنی آنها را دسته بندی کن و سپس از دستشان خلاص شو.
پرسیدم: کلارا بگو جادوگر دقیقاً کیست؟
وی پاسخ داد: جادوگر کسی است که از طریق تنظیم و صرفه جویی در مصرف انرژی، قادر است درک بیشتری از دنیای روزمره داشته باشد.
به تدریج فهمیدم که ساحران روش ویژه خود را برای درک و تفسیر دارند. روشی که ساحران زیادی آن را بنا نهاده اند و هر کدام قدرت خود، درک خود، توضیحات شخصی خود را به آن اضافه کردند، که منجر به یک واقعیت موازی شده است. واقعیت موازی که قابل پیش بینی است، درست مانند واقعیتی که ما در آن متولد شدیم. واقعیتی که مجبور است برای درکِ شناخت از ساحری استفاده کند، سپس تکنیکهایش را برای حذف موانعی که ما را به بند کشیده به کار برد.
پرسیدم: اما آیا برای همیشه محکوم به توضیح و تفسیر جهان هستیم؟
کلارا سرش را تکان داد: نه، سرانجام فرد به جایی می رسد که توضیحی لازم نیست و نمی توان چیزی را توضیح داد. آنجا است که فرد دست از فکر کردن بر می دارد و در خاموشی، غرق رازی می شود که ما را احاطه کرده است.

تکه ای از آخر فصل شش
#کتاب_متنهای_منتشر_نشده۱۹۹۶
نویسنده: تایشا آبلار
برگردان: مصطفی نصیری
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

06 Jan, 06:55


۴. فشار به بالا و پایین

گذرگاه

06 Jan, 06:55


۵. چرخش درونی

گذرگاه

06 Jan, 06:55


۶. چرخش برونی

گذرگاه

06 Jan, 06:55


(سه حرکت ۴ و ۵ و ۶ از گروه اول دسته ی گرما)

چهارمين و پنجمین و ششمین حرکت جادویی این گروه با یکدیگر اجرا می شوند. شمنان به وسیلهٔ دیدن خود دریافتند که انسانها ذخایر عظیمی از انرژی استفاده نشده دارند که درون کره ی تابان آنها قرار دارد. به همین طریق نیز کشف کردند که این حرکات جادویی انرژی متفرق شده از مراکز نیروی حیاتی را - یکی در ناحیه ی جگر و دیگری در ناحیه ی لوزالمعده - به کار می اندازند که برای مدتی، قبل از آنکه شروع کند تا به ته کره ی تابان فرو رود، معلق می ماند‌.
۲۰۰

#حرکات_جادویی
#کتاب_حرکات_جادویی
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

05 Jan, 07:41


استفاده از داروها، یا گیاهان روان گردان، مکان پیوندگاه را به وضعیت دیگری تغییر می دهد و الیاف متفاوتی را روشن می کند. پس ما خواهیم توانست چیزهای متفاوتی را ادراک کنیم، داروها بواسطه ی عکس العمل های شیمیایی کالبد انرژی را تحت تاثیر قرار می دهند و شما ادراک متفاوتی خواهید داشت، شما چیزهایی را ادراک می کنید. حالا دلیل اینکه دون خوان کاستاندا را در معرض اینها قرار داد تنها بخاطر سنت نبود، بلکه به این جهت بود که؛ این در سنت وجود داشت. برای کاستاندا بسیار مشکل بود که مکان پیوندگاهش را بوسیله ی روش های طبیعی یا تمرین های دیگر ساحری تغییر دهد. او باید که از جایگاهش بسرعت تکان می خورد، و این کاری است که این گیاهان انجام می دهند.
با استفاده از دودک و یا پیوتی، آنها مکان پیوندگاه را به زور و خیلی جدی به جایگاه دیگر تغییر می دهند. خطر اینکار بهر حال بسیار مهیب است. یکی اینکه مهار کردنی نیست، چرا که در زیر تاثیر دودک یا داروهای روانگردانِ زمان ما معلوم نیست که پیوندگاه به کجا می خواهد حرکت کند، چه دنیایی را شما ادراک خواهید کرد، حالا چه ماریجوانا باشد یا حتی تنباکو، لازم نیست که حتماً کوکائین باشد، یا چیزی در این حد پر قدرت، خطر همان قدر است. ما بر اینکه چه می خواهد که بر ادراک ما از واقعیت بیاید کنترلی نداریم. و هر زمانی که شما تجربه ی حرکت پیوندگاه را داشته باشید خطر آسیب بدنی وجود دارد چونکه باعث نشت انرژی می شود، مگر آنکه آنرا کنترل کنید والا تخلیه ی انرژتیکی می شوید و البته بهر حال، نهایت خطرش این است که ممکن است بمیرید و یا اینکه دیوانه شوید یا ذهنتان را از دست بدهید. ما اینرا هر روز می بینیم.
البته دون خوان در زمانی که سنت گیاهان را به کارلوس ارائه می داد همواره حضور داشت و دون خنارو در کنارش بود تا مطمئن شوند که می دانند مکان پیوندگاه به کجا حرکت می کند. آنها به دقت از طریق دیدن خود می دانستند که کدام واقعیت را کاستاندا روشن می کند و کنترلی را که او برای خود نمی توانست داشته باشد برایش تأمین می کردند چراکه او در زیر تاثیر غیر خود قرار داشت، یک نیروی خارجی.
پس آنها برای او کنترل را تامین می کردند و مطمئن می شدند که اتفاقی برای او نمی افتد، و مطمئن می شدند که او بر می گردد که پیوندگاهش می تواند برگردد، که معمولاً بطور طبیعی وقتیکه تاثیرات تمام می شوند خود بخود این اتفاق می افتد. اما گاهی پیوندگاه بر نمی گردد. گاهی ساحران در قلمروهای دیگر گم می شوند و آنها از خواب بیدار نمی شوند. آنها بر نمی گردند و می میرند. پس در این قضیه خطر شدیدی است و انجام آن بدون راهنما یا رهبر، واقعاً خودکشی است.

#گیاهان_اقتدار
#تایشا_آبلار
مصاحبه رادیویی تایشا آبلار با جان مارتینز ۱۹۹۳
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

04 Jan, 07:32


به خاطر جزئیات نگران نباش. اگر کسی عقیده ی ثابتی داشته باشد، جزئیات با شرایط موجود تطبیق می کند. برنامه ی تو می تواند این طور باشد: چیزی را انتخاب کن و آن را نقطه ی شروع بنام، بعد پیش برو و با نقطه ی شروع مواجه شو! وقتی که با آن نقطه رویارو شدی، بگذار هرجا که دلش می خواهد تو را ببرد. یقین دارم که عقیده ی راسخ تو نمی گذارد شروع پیچیده ای را برگزینی. چنان واقع بین و میانه رو باش که راهت را عاقلانه انتخاب کنی. حالا شروع كن!
۲۳

#خلق_و_خوی_سالک_مبارز
#فلوریندا_ماتوس
#کتاب_رؤیای_ساحره
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

03 Jan, 10:46


مواد مخدر، حتی به صورت تفریحی ویران کننده هستند و هرگز نمی توانیم از آن معنایی پیدا کنیم. این مواد ما را در تحمل فشارهای زندگی و ورود به ناشناخته ناتوان می کند.
دون خوان از گیاهان برای شفا و تربیت تمرکز من استفاده کرد، چون من حتی یک اونس از آن شجاعت و آمادگی را در خود نداشتم. به جای استفاده از مواد مخدر برای یافتن جادوی زندگی، چیز بسیار بهتری وجود دارد: "خود انضباطی" ؛ این تنها راه خروج از دام نظام اجباری است. چون با نظم و انضباط درونی می توانیم معجزه کنیم.

#گیاهان_اقتدار
#کارلوس_کاستاندا
#کتاب_ناگفته_هایی_از_کارلوس_کاستاندا
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

01 Jan, 23:14


منش جنگجو

او گفت که در دنیای سرخ پوستان قدیم تعداد زیادی از این مکان‌ها وجود داشته است. در واقع منظور از "مکان اقتدار" این نیست که مثل برخی تپه‌ها یا مکان‌های طبیعی، ارواح در آن سکونت داشته باشند. بلکه منظور این است که اینجا مکان الهامات و حل دوگانگی‌هاست.
۱۳۸

به این دایره ی سنگی نگاه کن و آنرا به خاطر بسپار. روزی کلاغی ترا به طرف یکی از این مکانها هدایت خواهد کرد. هرچه دایره ی آن کامل‌تر باشد اقتدارش بیشتر خواهد بود.
۱۳۸

تو مضطرب هستی چون اقتدار نداری.
۱۴۰

جنگجویی که توسط عزم راسخ خود هدایت می‌شود، قادر است هر مانعی را از سر راه بردارد. و هیچ حیوانی مزاحم او نمی‌شود. نه موش، نه مار و نه شیر کوهی.
۱۴۰

اگر فکر می کنی که روحت ضایع شده، آنرا اصلاح کن، پاکیزه کن و به کمال برسان. زیرا در زندگی انسان وظیفه‌ای شایسته تر از این نیست. روح خود را اصلاح نکردن یعنی به جستجوی مرگ رفتن. پس در واقع یعنی جستجوی هیچ. زیرا مرگ در هر صورت ما را خواهد برد.
۱۴۱

جستجوی کمال روحی یک جنگجو، تنها وظیفه ی شایسته ی انسان این زمان است.
۱۴۱

مهم نیست که تا چه حد از سرنوشت خود متاثر باشی یا دلت بحال خودت بسوزد، این مناسب زندگی یک جنگجو نیست، تو باید تغییر کنی.
۱۴۲

آنچه در دنیا از همه دشوارتر است انتخاب کردن و عهده دار شدن منش و شخصیت یک جنگجوست. غمگین بودن، شکایت کردن و خود را کاملاً موجه و محق دانستن هیچ فایده ای ندارد. به هیچ دردی نمی خورد که فکر کنیم دیگران ما را آزار می دهند. هیچ کس به کسی کاری ندارد. مخصوصاً به یک جنگجو. تو اینجا پیش من هستی، چون می خواهی اینجا باشی. و حالا باید مسئولیت تام این عمل را بپذیری. در این صورت تصور اینکه تو برگی در گرو باد هستی غیرقابل قبول است.
۱۴۳

تو خودت را رها کردی و تا حدی هم کنترل کردی، این آن چیزیست که من رفتار یک جنگجو می نامم.
۱۵۲

دون خوان گفت:
_ ما برای همه ی اعمالمان نیاز به رفتار جنگجو داریم. اگرنه دچار انحراف و زشتی می‌شویم. زندگی بدون چنین رفتاری عاری از اقتدار است. خودت را نگاه کن. عصبانی و خشمگین می‌شوی، ناله می‌کنی، شکایت می‌کنی و گمان می‌کنی هر کس تو را به ساز خودش می‌رقصاند و تو برگی در گرو باد هستی. در زندگی تو اقتدار نیست. وای که چه وحشتناک است! در عوض یک جنگجو مانند یک شکارچی همه چیز را محاسبه می‌کند معنی کنترل کردن همین است. ولی وقتی همه چیز را محاسبه کرد، اقدام می‌کند. خود را رها می‌کند و این توکل است. یک جنگجو برگی در باد نیست. هیچکس نمی‌تواند او را به کاری وادار کند هیچکس نمی‌تواند علیه او یا علیه قضاوت تأمل شده ی او اقدامی کند. یک جنگجو در زندگی خودش جا می‌افتد و به بهترین نحو ممکن زندگی می‌کند.
۱۵۳

_ یک جنگجو ممکن است جریحه‌دار شود ولی مکدر نمی‌شود. برای یک جنگجو تا وقتی که خودش رفتار صحیحی دارد هیچ چیز برخورنده‌ای در اعمال همنوعانش وجود ندارد.
۱۵۳

رفتار یک جنگجو در همه جا موثر است و با دنیای تو یا دنیا و جامعه ی هر کس دیگری مغایرت ندارد. برای جان سالم بدر بردن از نیرنگ‌های دنیا و مردم آن تو به رفتار جنگجو نیاز داری.
۱۵۴

می دانم، می دانم. مانند یک جنگجو رفتار کردن، کار ساده ای نیست. یک انقلاب است. شیر کوهی، موش آبی و همنوع خود را در یک ردیف قرار دادن کار شگفت انگیزی است که فقط ذهن یک جنگجو از عهده آن برمی آید.
۱۵۴
#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_سفر_به_دیگر_سو
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

01 Jan, 05:21


بینندگان مکزیک باستان اعتقاد داشتند که بشر سه کیسه ی کوچک انرژی دارد:

یکی بالای کبد و کیسه ی صفرا است،
یکی بالای پانکراس و طحال،
و سومی در بالای کلیه ها و غدد فوق کلیوی است.
این سه کیسه بعنوان ذخیره ی انرژی عمل می کنند:

کیسه ی سمت راست بر روی کبد به باور ایشان مرکز اقدام سریع و بلافاصله است،
کیسه ی سمت چپ بر روی پانکراس بعنوان مرکز احساس در نظر گرفته میشده،
و سومین مرکز بر بالای کلیه ها و غدد فوق کلیوی فکر می‌کردند که مرکز پایداری و مداومت و عمل هدفمند است.

بعد از به کنایه خواندن قصد (حرکت اول از فیلم سوم تنسگریتی چاکمولها) قدم معقولانه ی بعدی از نظر بینندگان کهن پرکردن دو کیسه ی قدامی در بدن انسان بعنوان همجوشی از میدان های انرژی بود. از این رو نام دومین حرکت جادویی ریختن قصد در دو کیسه ی بدن است.

در نظر آنها قصد باید بر هر کاری که ما انجام می‌دهیم مقدم باشد.

برای آنکه بر شاخه ی جانوریمان قلم بطلان بزنیم، برای انجام آن نخست باید قصد را با ریختن انرژی بر دو کیسه جهت احساس و عمل بلافاصله دایر کنیم.

بینندگان عقیده داشتند که انرژی پراکنده شده در سمت راست کره ی درخشان برای هدف سفر به  بیرون از سلسله ی جانوریمان بی ارزش است.


فیلم سوم تنسگریتی چاکمولها
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

31 Dec, 13:26


انرژی زمین پرورنده است، تو بدلیل مرور دوباره ات به قدر کافی خالی هستی که قدری از آن در جسمت رخنه کرده است. احساس راحتی می کنی، زیرا می دانی که زمین مادر همه چیزهاست.
... همه چیز از زمین می آید. زمین ما را تاب می آورد، ما را تغذیه می کند و وقتی که بمیریم جسممان به آن بر می گردد... مگر اینکه در گذر بزرگ موفق شده باشیم.
... توضیح داد که با ذخیره کردن انرژی می توانیم ادراک خود را درباره دنیا و جسم از بین ببریم و بدینسان در انبار خویش جایی برای امکانات باز کنیم. شانس نمردن، یکی از این امکانات است.
۱۶۰
#کلارا_گرا
#کتاب_گذر_ساحران
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

31 Dec, 01:55


بی عیب و نقصی با یک عمل آغاز می‌شود که بایستی اندیشیده، دقیق و پایدار باشد.
اگر این عمل به اندازه ی کافی تکرار شود،
شخص احساس قصدی استوار می کند که می تواند در مورد هرچیز دیگری به کار گرفته شود. اگر در این کار موفق گردد، آنگاه راه باز است. هر چیز به چیزی دیگر منتهی می‌شود تا سالک مبارز به تمام ذخایر نهانی خود پی می برد.
۲۳۵

#کتاب_چرخ_زمان
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

30 Dec, 00:00


(فلوریندا ماتوس) - زنان به حقه های ویژه ای نیاز دارند تا به درونی ترین نقطه ی خویش دست یابند.
(فلوریندا دانر گرا) - چه حقه ای فلوریندا؟ منظورت از درونی ترین نقطه ی ما زنان چیست؟
- باید دریابیم که آیا چیزی درون ما هست که از آن بی خبر باشیم: مثل مایه های نهانی، ارزشها و مهارتهای تصور ناپذیر یا اصالت روح در برابر درد و رنج. وقتی که با ناشناخته ها مواجه می شویم؛ وقتی که بی دوست، بی خانواده و بی یاور تنها می مانیم؛ همه ی این مایه ها بیرون می ریزد. اگر تحت چنین شرایطی چیزی بیرون نتراوید، یعنی چیزی درون ما نیست. و پیش از آنکه بگویی به خواست ناوال اهمیت می دهی و توجه داری، باید دریابی که واقعاً در تو چیزی وجود دارد؛ مایه ای داری یا نه. از تو می خواهم که این کار را بکنی.
۱۵


(ف م) - نه، تو فقط فکر می کنی که دنیای مرا برگزیده ای. دنیای ناوال را برگزیدن، تنها بر زبان آوردن آن نیست. باید ثابت کنی که آن را انتخاب کرده ای.
- چطور باید این امر را ثابت کنم؟
- به تو پیشنهادی می کنم. می توانی آن را نپذیری، ولی اگر پذیرفتی باید به تنهایی همانجایی بروی که متولد شده ای. هیچ کاری آسانتر از این کار نیست. به آنجا برو و از فرصتهایی که پیش می آید استفاده كن!


- در آنجا چه کنم؟
- خودت باش، کارت را بکن.
۱۶


(ف م) - امیدوارم بفهمی که ورطه ای ما را از یکدیگر جدا کرده است و با حرف زدن نمی شود بر این ورطه پلی بست. مردان می توانند با کلمات خود پل بزنند، زنان نمی توانند. تو اکنون ادای مردان را در می آوری. زنان باید با اعمال خود پل بزنند. همان طور که می دانی ما زندگی می بخشیم. مردم را به وجود می آوریم. می خواهم که بروی و در تنهایی دریابی که نقاط قوت و ضعف تو چیست.
۱۹


(ف م) - اولین نکته ی مهم که باید به خاطر سپاری، ورانداز کردن خودت است. می دانی که در دنیای ناوال ما باید مسئول اعمال خود باشیم.


(ف م) - زنان در طریقت سالکان احساس اهمیت نمی کنند. خود را مهم‌ پنداشتن از اشتیاق می کاهد. زنان در طریقت سالکان حریصند. آنها تحت هر شرایطی به شدت خونسرد می مانند. چیزی نمی‌خواهند و حاضرند همه چیز خود را بدهند. آنها با اشتیاق تشنه ی نشانه ای از روح اشیا به شکل واژه ای صمیمانه و حرکتی مطابق با آنند. اگر به این نشانه برسند، با اشتیاق بیش از حد مراتب سپاس خود را بیان می دارند. زنان در طریقت سالکان داوری نمی‌کنند. مصمم اند که برای شنیدن و دیدن، چنان وحشیانه خود را به هیچ تنزل دهند تا بتوانند پیروز شوند و از پیروزیشان تواضع یابند؛ یا مغلوب گردند و از هزیمتشان به بزرگی رسند. زنان در طریقت سالکان هرگز وا نمی دهند. ممکنست هزاران بار شکست بخورند، ولی هرگز تسلیم نمی شوند. و مهمتر از همه، زنان در طریقت سالکان آزادند.
۲۰


فلوریندا به من هشدار داده بود که در دنیای ناوال هرکسی باید مبنای کار را بر بی کسی مطلق گذارد. برایم روشن ساخته بود که بی کسی به مفهوم تنهایی نیست، ولی حالت مادی انزواست.
۲۲

#فلوریندا_ماتوس
#کتاب_رؤیای_ساحره
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

29 Dec, 06:05


« تنها واسطه برای تکامل »

مرور دوباره برای کارورزان شمنی به معنای دادن چیزی به نیرویی وصف ناپذیر (دریای تیره ی آگاهی) است، دقیقاً همان چیزی که به نظر می رسد در جستجوی آن است: تجربیات حیات، این طور بگویم، در واقع آگاهیی که آنان از طریق تجربیات واقعی زندگی بسط و افزایش داده اند. چون دون خوان احتمالا نمی توانست این پدیده را برایم بر حسب منطق استاندارد توضیح دهد، گفت که تمام آن ساحران توانستند در خصوص این شاهکار بکوشند که نیروی حیاتشان را حفظ کنند، بی آنکه بدانند این امر چگونه روی می دهد. همچنین گفت هزاران ساحرند که بدین امر دست یافته اند. بعد از آنکه آنان به دریای تیره ی آگاهی نیروی تجربیات زندگیشان را داده اند، نیروی حیاتشان را حفظ کرده اند. این امر برای دون خوان بدان معنا بود که آن ساحران به آن شکل معمولی که ما مرگ را می فهمیم نمرده اند، بلکه با حفظ نیروی حیاتشان، فراسوی آن رفته و بدینسان از چهرۀ خاک محو شده اند که به سفر نهایی ادراک مبادرت ورزیده اند [ به سفر بی بازگشت بینش رفته اند ].
عقیده ی شمنان مکتب دون خوان این بود: وقتی که مرگ بدین صورت روی می دهد، تمام وجود ما انرژی می شود، نوع خاصی از انرژی که حاوی ویژگی فردیت ماست. دون خوان کوشید تا این امر را به شکلی استعاری با گفتن این مطلب شرح دهد که ما متشکل از تعدادی قلمرو منفردیم: قلمرو ریه ها، قلمرو قلب، قلمرو شکم، قلمرو کلیه ها و غیره. هر یک از این قلمروها گاهی اوقات مستقل از دیگران کار می کند، اما در لحظه ی مرگ همۀ آنها به یک واحد مبدل می شوند. ساحران مکتب دون خوان این وضع را آزادی مطلق نامیدند. برای آن ساحران، مرگ پیوند دهنده، متحد کننده است و نه نابود سازنده، آن گونه که برای آدم عادی هست. من پرسیدم:
- دون خوان، این امر جاودانگی است؟
- به هیچ وجه جاودانگی نیست. فقط آغاز روندی تکاملی است و تنها وسیله ای را برای تکامل به کار می گیرد که بشر در اختیار دارد؛ یعنی آگاهی را. ساحران سنت من متقاعد بودند که بشر از لحاظ زیست شناسی نمی تواند بیش از این تکامل یابد، بنابراین آنان آگاهی بشر را تنها واسطه برای تکامل یافتند. ساحران در لحظه ی مردن توسط مرگ نابود نمی شوند، بلکه به موجوداتی غیر آلی مبدل می شوند: موجوداتی که آگاهی دارند، اما سازواره ندارند. مبدل شدن به وجودی غیر آلی برای آنان تکامل بود و بدین معنا بود که نوع جدید و وصف ناپذیری از آگاهی به آنان وام داده می شد، آگاهیی که برای آنان میلیونها سال دوام می آورد، اما باز هم می بایست روزی به بخشنده ی آن، به دریای تیره ی آگاهی، باز می گشت.

۱۴۲
۱۴۳

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_حرکات_جادویی
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

28 Dec, 02:39


(حرکت سوم از گروه اول دسته ی گرما)

انرژی گرایش دارد که به پایین فروافتد و بسیار مهم است که آن را به طرف بالا، به بخش میانی بدن برد و پخش کرد. عقیده ی شمنان است که بر بدن چپ ناحيه ی لوزالمعده و طحال و بر بدن راست ناحیه ی جگر و کیسه ی صفرا تسلط دارند. شمنان این روند بالاکشیدن انرژی را به عنوان مانوری برای انرژی دادن به این دو مرکز، به طور جداگانه می دانستند.
۱۹۸

#کتاب_حرکات_جادویی
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

26 Dec, 22:05


اگر انسان اعتقاد و ایمان داشته باشد می تواند به تنهایی اقدام کند. و برای اینکار باید کوشش فراوانی کرد. تو هنوز خیلی کار داری. تازه شروع کرده ای.
۱۹۵
۱۹۶

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_سفر_به_دیگر_سو
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

26 Dec, 07:15


او به من اطمینان داد که ادراک ما از دنیا بطور اساسی به چگونگی ادراک ما از بدن هایمان و اینکه تنفس ما تا چه حد انعطاف پذیر باشد، ارتباط دارد.
برای آنکه ادراک مان از دنیا را تغییر دهیم، باید که از تغییر آگاهی مان از بدن هامان شروع کنیم. باید بدانیم که کالبد ما در سیلانی دائمی است، بهرحال برای اینکه کنترل خودمان را در گردش اثیری از دست ندهیم، آگاهی ما باید که بشدت تثبیت شود.
پرسیدم: آگاهی ما به چه چیزی تثبیت شده است؟
او مرا خاطر جمع کرد که نه بر خود یا چیزی دنیوی، برای اینکه اینچنین تثبیتی تو را حبس خواهد کرد. بهتر است که با تنفس فرد این را ثابت کرد. تنفس خطی است که می تواند شخص را از محدودیت ها خارج کند، و کالبد فیزیکی تو را ناپدید یا ظاهر سازد.
۱۸۷

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_متون_چاپ_نشده
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

26 Dec, 07:13


❄️

گذرگاه

24 Nov, 11:17


🎬 Wild Robot 2024
دوبله فارسی

به سبک خودت پرواز کن، نه مث اونا...
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

24 Nov, 04:38


آنچه به حساب می آید آگاه بودن است،
بی توجه به اینکه شخص خواب است یا بیدار.


#کلارا_گرا
#کتاب_گذر_ساحران
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

24 Nov, 04:38


کلارا ادامه داد:
- زمانی سلاحهای جادویی بسیار مهم بودند. سلاحهایی مثل این کریستالها، افزودگی بدن خود ساحران شدند. آنها چنان سرشار از انرژی بودند که می توانستند جهت داده شوند و به میان زمان و مکان پرتاب شوند.
کلارا گفت که به هر حال سلاح نهایی تیر کریستال، شمشیر یا حتی تفنگ نیست، بلکه جسم انسان است، زیرا می تواند به وسیله ای مبدل شود که قادر به گردآوری، ذخیره سازی و هدایت انرژی است. کلارا شرح داد:
- می توانیم به جسم به عنوان سازواره ای بیولوژیکی یا منبع قدرت توجه کنیم. تمام آن بستگی به سیاهۀ موجود در انبار ما دارد. جسم می تواند سفت و سخت یا نرم و نرمش پذیر باشد. اگر انبار ما خالی باشد، خود جسم خالی است و انرژی بیکرانگی می تواند در آن جریان یابد.
کلارا تکرار کرد برای آنکه خود را تهی سازیم، باید در حالت مرور دوباره ی ژرفی فرو رویم و بگذاریم تا انرژی بی هیچ مانعی در ما جریان یابد. او تأکید کرد که فقط وقتی ما کاملاً در آرامش هستیم، می توانیم در درون خود فرمانروایی کامل را به بیننده واگذاریم یا انرژی غیر شخصی از جهان به نیروی شخصی قصد مبدل شود. او ادامه داد:
- وقتی که خود را بقدر کافی از فهرست بی مصرف و انباشته ی خویش تهی ساختیم، انرژی به درون ما می آید و به طور طبیعی جمع می شود و موقعی که بقدر کافی جمع شد به قدرت مبدل می شود. هر چیزی می تواند حضور آن را اعلام کند: صدایی بلند، صدایی ملایم، فکری که مال تو نیست، موج نامنتظره ی شور یا خوشی.
۱۴۸

#کلارا_گرا
#کتاب_گذر_ساحران
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

23 Nov, 17:51


اگر مي خواهيد چيزي كوچكتر شود،
اجازه دهيد خوب گسترده شود.
اگر مي خواهيد از چيزي رها شويد،
ابتدا اجازه دهيد شكوفا شود.
اگر مي خواهيد چيزي را بدست آوريد،
ابتدا آن را ببخشيد.
اين درك ظريفي از قانون هستي است.
نرم بر سخت غلبه مي كند.
آرام بر سريع پيروز مي شود.

اجازه دهيد آن چه مي كنيد پنهان باقي بماند
و تنها نتيجه را به ديگران نمايش دهيد.

گذرگاه

23 Nov, 17:27


👒

گذرگاه

22 Nov, 05:32


_ شما پیشنهاد می کنید که من چکار کنم؟
_ خودت را در دسترس اقتدار قرار بده. خوابهایت را در دست بگیر. تو آنها را "رویا" می نامی چون اقتدار یک جنگجو را نداری. جنگجویی که در جستجوی قدرت است آنها را رویا نمی نامد بلکه واقعیت می داند.
_ منظورتان اینست که او خواب را واقعی تلقی می کند؟
_ او چیزی را به جای چیز دیگری نمی گیرد. آنچه تو رویا می نامی برای یک جنگجو واقعیت است. تو باید بفهمی که یک جنگجو آدم نادانی نیست. جنگجو شکارچی منزهی است که به شکار اقتدار می رود. او وقت و حوصله لاف زدن، بخود دروغ گفتن یا راه غلط رفتن را ندارد. آنچه در صحنه برد و باخت قرار دارد زندگی اوست و زندگی او مهمتر از آن است که چنین کارهایی بکند. زندگی ای که به دقت پیراسته و محدود شده است زندگی کسی که مدت زیادی وقت گرفته تا به حداقل مورد نیاز تقلیل یابد و به کمال برسد. او زندگیش را با یک سنجش احمقانه از دست نخواهد داد و یا با اشتباه گرفتن چیزی به جای چیز دیگری. پس خواب دیدن برای یک جنگجو واقعیت دارد، زیرا می تواند مختارانه در آن عمل کند. می تواند چیزی را بپذیرد یا رد کند. بین وسایل مختلف آنهایی را که به اقتدار منجر می‌شوند، برگزیند و سپس می تواند از این وسایل استفاده کند. در حالیکه در رویاهای عادی، او نمی تواند مختارانه اقدام به عمل کند.
۱۲۰
۱۲۱

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_سفر_به_دیگر_سو
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

21 Nov, 06:31


در آن موقع بر مفهوم سالک مبارز، جنگجو، تاکیدی بی پایان می ورزید. او گفت که البته سالک مبارز چیزی بیش از صرفاً یک مفهوم است. نحوه ی زندگی است و این نحوه ی زندگی تنها عامل بازدارنده ی ترس و تنها طریقی بود که کارورز می توانست از آن سود جوید؛ یعنی بگذارد که جریان عمل او به آزادی حرکت کند. بدون تصور سالک مبارز امکان پیروزی بر موانع و مشکلات طریقت معرفت وجود نداشت.
دون خوان سالک مبارز را به عنوان مبارزی بی نظیر تعریف کرد. حالتی روحی، تسهیل شده به کمک قصد شمنان عهد عتیق بود، وضعی که هر انسانی می تواند وارد آن شود. دون خوان گفت:
_ قصد آن شمنان چنان برنده، چنان قدرتمند بود که ساختار سالک مبارز را،
در
هر
کسی
که
تقاضای
آن
را
داشت،
استحکام می بخشید، حتی اگر آنها از آن خبر نداشتند.

۷۱

#دون_خوان_ماتئوس
#کتاب_چرخ_زمان
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

20 Nov, 20:23


جلسه ی پرسش و پاسخ آنلاین رناتا مورز
شنبه ۱۶ نوامبر ۲۰۲۴ - ۱۹ آبان ۱۴۰۳
بوقت ایران ۲۱:۳۰ تا ۲۲:۳۰

چکیده ی جلسه؛ جمعا چهار نفر سوال پرسیدن.


س: من هر چند روز تنسگریتی انجام میدم
آیا هدف فقط اینه که ببینیم؟ و بدون قضاوت باشیم؟
ج: دیدن یک عمر بی‌عیب و نقصی می‌طلبه و بسیار هدف والایی هست. و اینکه صرفا بدون قضاوت باشید معنا نمیده.
مرور هم می‌کنی؟
مرد جواب میده:
- نه، و نکردم تا حالا.
رنی میگه:
- پس کونت رو هم بکش و مرور کن.
(با همین ادبیات :)

یه خانمی گفت:
- من از این راه خوشم میاد اما دچار تکانش های افسردگی میشم،
بعد گفت انکلیسیم ضعیفه ببخشید و...
رنی گفت خودتو دست کم نگیر،
سعی کن تنسگریتی انجام بدی هر روز.
آیا انجام میدی؟
و زن گفت نه
رنی گفت اگه انجام بدی انقدر جمع و جور میشی که دیگه جایی واسه‌ی غصه خوردن به حال خودت وجود نداره.

یه پسر ایرانی گفت:
- من و چندتا از دوستام شروع کردیم به تنس زدن. روزی ۶ ساعت و آدم‌های اطرافمون شروع کردن به بدشون اومدن از ما. این طبیعیه؟
رنی گفت:
- شما وقتی تنس میزنید، دچار تغییر میشید.
این آدم‌های اطرافتون نیستن که تغییر کردن
پس الکی شلوغش نکن و سعی کن کمین و شکارخودت رو هم به تمریناتت اضافه کنی و بهترین حالت اینه که مرور هم بکنی،
ومثلا با مرور روابط جنسیت شروع کن.

یه آقایی هم اومدن و گفتن:
- من هر از گاهی تمرین می‌کنم،
ولی باید نتایج کارها رو به صورت عملی ببینم.
رنی بهش جواب داد باید پایداری و ثبات رو به صورت مستمر داشته باشی تا اراده خودش همه چیز رو بهت ثابت کنه.
آقاهه گفت من خیلی باهوشم، مرسی جواب دادی
تو رنی از من سوالی داری؟
رنی گفت تو فقط یه مسافری
من از یه مسافر سوالی ندارم و کارلوس همیشه میگفت آدم‌ها همه فکر می‌کنن خیلی باهوشن و بهترینن
بهتره یه فکری به حال این نگرشت بکنی چون خیلی عادی و روزمرست...

گذرگاه

19 Nov, 19:41


تنها درخشش آگاهی که از روکش تابنده ی آگاهی در انسانها باقی مانده است در ته گوی درخشان آنهاست. حاشیه ای دایره شکل که تا سطح انگشتهای پا می رسد. با این حرکت جادویی(حرکت آخر گروه مروردوباره) به آن حاشیه با پشت انگشتها ضربه ملایمی وارد می آید و با نفس به هم خورده می‌شود.
۱۷۱
#کارلوس_کاستاندا
#کتاب_حرکات_جادویی


انضباط روکش تابنده ی آگاهی را برای پروازگر بدمزه می کند. نتیجه این است که متجاوزان گیج می شوند. روکش تابنده ی آگاهی که خوراکی نباشد، جزو شناخت آنان نیست. گمان می کنم پس از آنکه گیج شود، چاره ی دیگری برایش نمی‌ماند، جز اینکه از کار شنیع خود صرف‌نظر کند.
۲۷۷
#دون_خوان_ماتئوس
#کتاب_کرانه_فعال_بیکرانگی

@CarlosFreedomPass

گذرگاه

19 Nov, 19:41


یادداشت های وینسنت سارگنتی و رندی استارک
کارگاه لس آنجلس، 23 تا 27 آگوست 1997

فلوریندا و تایشا در صبح روز پنجم و آخر با تشویق های پرشور روی صحنه آمدند. آنها به حاضران گفتند که برای پاسخ به سؤالات آنجا هستند. دو صندلی در هر طرف تریبون گذاشته شده بود. تایشا روی صندلی سمت راست صحنه نشست، در حالی که فلوریندا پشت تریبون ایستاد و شروع به پاسخ دادن به سوال اول کرد:

"آیا درخشش آگاهی(روکش تابنده ی آگاهی) در داخل پیله است یا بیرون؟"
فلوریندا بلند شد و خیلی سریع شروع به صحبت کرد و مترجمان را دیوانه کرد. او تکرار کرد که چگونه دون خوان درخشش آگاهی را ال کاندونسیتو نامید و آن را پوششی محکم بر روی پیله نورانی توصیف کرد.
چند کامنت دیگر گذاشت و بعد گفت: اجازه بدهید با یک سوال دیگر جواب سوال را بدهم، آیا شما از کاندوم خود در داخل یا خارج آلت تناسلی خود استفاده می کنید؟

@CarlosFreedomPass

گذرگاه

19 Nov, 16:38


دیدن» ربطی به چشمان ندارد. یک چنین اشتباهی کاملاً طبیعی است.
_ پس «دیدن» چیست؟
پاسخ داد که «دیدن»، یعنی همسویی. به یادش آوردم که گفته بود مشاهده و ادراک یعنی همسویی. توضیح داد که همسویی فیوضاتی که معمولاً مورد استفاده قرار می‌گیرند، مشاهده و درک جهان روزمره است. ولی همسویی فیوضاتی که هرگز از آنها استفاده نمی شود، «دیدن» نام دارد. وقتی یک چنین همسویی رخ می‌دهد، شخص «می بیند». بنابراین «دیدن» که نتیجه همسویی فیوضات غیر معمولی است، نمی‌تواند صرفاً چیزی باشد که شخص به آن نگاه می کند. گفت گر چه من بارها «دیده‌ام» ولی هرگز به فکرم نرسیده است که چشمانم را نادیده بگیرم، زیرا خود را به تعریف و توصیفی که از «دیدن» می شود محدود کرده ام. ادامه داد:
_ وقتی که همسویی جدید رخ می دهد، بینندگان «می‌بینند» و صدایی همه چیز را توضیح می دهد. در گوش آنها می‌گوید موضوع از چه قرار است. اگر این صدا نباشد، عملی را که بیننده انجام می دهد، «دیدن» نیست.
پس از مکث کوتاهی به توضیح صدای «دیدن» پرداخت و گفت در عین حال اشتباه است که بگویم «دیدن» یعنی شنیدن، زیرا واقعاً چیزی بیشتر از آن است، ولی بینندگان تصمیم گرفته اند که واژه ی صدا را به عنوان معیار همسویی جدید به کار برند.
دون خوان صدای «دیدن» را اسرارآمیزترین و وصف ناپذیرترین مسئله نامید. گفت:
_ به نظر من صدای «دیدن» تنها به انسان تعلق دارد. شاید به خاطر اینکه صحبت کردن عملی است که هیچ موجودی جز انسان قادر به انجام دادن آن نیست. بینندگان کهن معتقد بودند که این صدای وجودی است مقتدر، کاملاً به انسان وابسته و محافظ او. بینندگان جدید کشف کردند این وجود که آن را قالب بشر می نامیدند هیچ صدایی ندارد. برای بینندگان جدید صدای «دیدن» چیزی کاملاً درک ناپذیر است. آنها معتقدند این صدا تابش آگاهی است که بر فیوضات عقاب می تابد، درست همچون چنگ نوازی که چنگ می نوازد.
۶۴
۶۵
#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_آتشی_از_درون

گذرگاه

18 Nov, 09:52


این واقعاً مهم نیست که روش توضیح داده شده را به طور کامل دنبال کنید یا خیر. تنها چیزی که ضروری است تلاش غیرقابل انعطاف برای مروردوباره است.

وقتی تلاش درستی می‌کنید، 27 نسل جادوگر پشت سر خود دارید.

توصیه در مورد مروردوباره: آن را امتحان کنید. فراگیر باشید. رقابت نکنید، در انضباط خود هماهنگ عمل کنید. هیچ کاری را تصادفی انجام ندهید مگر اینکه باندازه کافی تلاش کنید. در مرور دوباره شکل تنفس  مهم نیست. نکته ضروری این است که از تنفس برای آزاد کردن انرژی استفاده کنید. مروردوباره  یک عمر طول می کشد.

#تایشا_آبلار
#مرور_دوباره

گذرگاه

18 Nov, 05:56


یک شکارچی
با قناعت و شفقت
از دنیا استفاده می کند،
مهم نیست دنیای اطراف تو چه باشد؛
اشیا، حیوانات، آدم ها یا قدرت ها.
یک شکارچی با دنیای اطرافش
رابطه ی نزدیک برقرار می‌کند
و معذالک برای همین دنیا هم
دست نیافتنی است
.
۹۴

#دون_خوان_ماتئوس
#کتاب_سفر_به_دیگر_سو
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

17 Nov, 14:58


تنهات یافتم!
هر یکی به چیزی مشغول و بدان خوش دل و خرسند:
بعضی، روحی بودند، به روح خود مشغول بودند. بعضی به عقل خود، بعضی به نفس خود.
تو را، بیکس یافتم!
همه یاران رفتند به سوی مطلوبان خود
تنهات رها کردند
من، یار بی یارانم!


#شمس

گذرگاه

17 Nov, 10:01


به آرامی خندید.
- چرا می خندی؟
- تو بطرز وحشتناکی در دام افتاده ای و برگشت برایت خیلی دیر است. در عین حال برای عمل کردن هم هنوز زود است. تنها کاری که می توانی بکنی، این است که ناظر باشی. تو در بدترین وضعیت کودکی هستی که نه می تواند به رحم مادر بازگردد و نه اینکه به اطراف بدود و خود اقدام به کاری کند. كودك هیچ چاره ی دیگری ندارد جز اینکه نظاره کند و به داستانهای حیرت آوری گوش فرادهد که برایش نقل می شود. تو اکنون درست در این نقطه قرار داری. نه می توانی به دنیای قدیمت برگردی و نه اینکه توسط اقتدار خودت اقدام به عمل کنی. برای تو فقط يك راه وجود دارد: شاهد اعمال اقتدار باشی و داستانها، داستانهای اقتدار را بشنوی. کالبد اختری یکی از همین داستانهاست. تو می دانی و به همین دلیل منطق تو تا این حد تحت تأثیر آن است. وقتی برای فهمیدن بهانه می آوری، انگار سرت را به دیوار می کوبی. تنها چیزی را که بعنوان توضیح می توانم بگویم این است که رسیدن به کالبد اختری هرچند که توسط به رؤیا رفتن و «رؤیا دیدن» صورت می گیرد، ولی به اندازه ی حقیقت واقعی است.
۶۲

#دون_خوان_ماتئوس
#کتاب_افسانه_های_قدرت
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

16 Nov, 20:24


زنان رویا بینان بی نظیری هستند. زنان بینهایت اهل عمل هستند، چون رویا باید در رابطه ی مستقیم با جنبه‌های عملی رویابین باشد. رویای محبوب معلم من این بود که خود را در رویا بسان «باز» ببیند. رویای دیگر، دیدن خویش بسان «جغد» بود. بسته به اینکه چه ساعتی از روز است، می توانست رویا ببیند که یکی از اینهاست و چون وقتی که رویا می دید، بیدار بود واقعاً و مطلقاً باز یا جغد بود.
۸۷

زنان برای اجرای رویایی با آن ماهیت نیاز به انضباطی آهنین دارند.
۸۷

منظورم از انضباط آهنین هیچ یک از امور روزمره ی طاقت فرسا نیست، بلکه بیشتر این است که زنان باید عاداتی را از بین ببرند که از آنها انتظار می رود.
۸۷

#کتاب_در_رویا_بودن
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

16 Nov, 12:08


⚓️

گذرگاه

16 Nov, 12:07


سریع خشمگین شدن،
خیلی زود از تو یک احمق می‌سازد!


#بروس_لی
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

16 Nov, 08:29


دست بردار،
یک سالک همیشه آماده است.
سالک بودن کار ساده ای نیست
که آدم فقط دلش بخواهد.
بیشتر مبارزه ی بی پایانی است
که تا آخرین لحظه ی زندگی ما طول می کشد.
هیچ کس سالک متولد نشده است.
همچنانکه هیچ کس بعنوان موجودی منطقی
به دنیا نیامده است.
این ما هستیم که
به این یا آن بدل می شویم. 
خودت را جمع و جور کن
.
۶۵

#دون_خوان_ماتئوس
#کتاب_افسانه_های_قدرت
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

15 Nov, 06:09


کارورزان باید قصد تغییر خود را داشته باشند؛ آنها باید قصد متوقف کردن جهان را داشته باشند. بنابراین، فقط انجام گامها کافی نیست؛ آنچه اهمیت فوق العاده دارد، قصد کردن نتیجه پیروی از این گام ها است.
- آیا دارید کاری با من از طریق تنسگریتی انجام
می دهید؟ امروز احساس کردم چیزی در پشتم حرکت می کند و می ترسم. من انجام تنسگریتی را متوقف کرده ام تا زمانی که این موضوع را برایم روشن کنید.

تجربه ی ما نشان داده است که منطقی ترین افراد، مانند وکلا یا روانشناسان، از این نوع سوالات می پرسند. چند سال پیش، فلوریندا دانر در یک گفتگو با یکی از دوستانش که زنی بسیار موقّر و فرهیخته بود، به زبان اسپانیایی چنین گفت:
"Eres tan linda que te queremos robar"
"تو آنقدر عزیز هستی که می خواهیم تو را بدزدیم."
در زبان اسپانیایی، این عبارت به عنوان یک بیان محبت آمیز کاملا صحیح است. فلوریندا دوستش را تا یک سال بعد ندید، تا اینکه آن زن اعلام کرد که به توصیه ی روانپزشکش باید او را ببیند. او می خواست پس از یک سال تحلیل، که ناشی از رویاهای وسواس گونه و تکراری بود که در آن نیروی غیرانسانی سعی می کرد او را از خانواده و دوستان نزدیکش دور کند، با فلوریندا و همراهانش مواجه شود. در ذهن او، آن نیروی غیرانسانی البته فلوریندا دانر و همراهانش بودند.
هیچیک از این مسائل برای ما جدید نیست. هر یک از ما همان احساسات را داشتیم و همان سوال را با درجات مختلف تُندی از دون خوان ماتوس پرسیده ایم. همه ی ما احساس کرده ایم که چیزی روی پشتمان حرکت می کند. دون خوان گفت که این احساس ناشی از عضله ای خشنود است که برای اولین بار پس از انجام پاس های جادویی با اکسیژن تغذیه شده است.
او به همه ما که شکایاتی از سر خود مهم بینی داشتیم اطمینان داد که به اندازه سر سوزنی به ما نیاز ندارد. او به ما یادآوری کرد که قرار ملاقاتهای روزانه ای با بیکرانگی دارد؛ قرارهایی که باید با حالتی از آرامش و خلوص عمیق در آنها حاضر شود و تأثیرگذاری بر دیگران به هیچ وجه بخشی از این آرامش و خلوص مورد نیاز نیست. او توضیح داد این تصور که نیرویی شیطانی ما را مثل خوکچه هندی ها از گردن گرفته و ما را کنترل می کند، محصول عادت مادام العمر ما به لذت بردن از قربانی بودن است. او معمولا با لحنی تمسخرآمیز و ناامیدانه به ما طعنه می زد: "اون داره این کار رو با من می کنه و من نمیتونم به خودم کمک کنم."
توصیه دون خوان به ما در مواجه با ترس از تحت تأثیر قرارگرفتن بی جهت، نوعی تقلید طنزآمیز از آشوب های سیاسی دهه ی شصت بود که در آن زمان، این جمله به عنوان یک اصل برای فعالان سیاسی مطرح بود: "در صورت شک، بسوزان." دون خوان این جمله را تغییر داد و گفت: "در صورت شک، بی عیب و نقص باش."
امروزه، ما دیدگاه دون خوان را بهتر درک می کنیم، زمانی که میگفت: "غیرقابل تصور است که بتوان با باری از تردیدها، تصورات غلط و اشتباهات، به هدف حقیقی ساحری که سفری به سو ی بیکرانگی است، دست یافت."
هنگامی که شکایات قدیمی خودمان را از زبان دیگران می شنویم، عمل بی عیب و نقص ما این است که به فرد شاکی اطمینان دهیم که ما در جستجوی آزادی هستیم و این آزادی رایگان است؛ رایگان به این معنا که بدون هزینه است و آزادی به این معنا که از چنگال شدید خودمهم بینی غیر موجّه و وسواسی رهاست.

#کارلوس_کاستاندا
https://t.me/rahnamafiles/2/342

گذرگاه

14 Nov, 20:13


🎬 Free Guy 2021
دوبله فارسی

بالاخره در یک نقطه شروع میکنیم به زیر سوال بردن تمام الگوهای عادت شده.
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

14 Nov, 18:17


وقتی انسان به حد معینی از اقتدار شخصی می رسد، تمرین و ورزشهای گوناگون بی فایده می شود. زیرا آنچه شخص برای سرحال بودن از نظر جسمی به آن نیاز دارد فقط "بی عملی" است.
۲۳۵

#دون_خوان_ماتئوس
#کتاب_سفر_به_دیگر_سو
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

14 Nov, 06:30


دنیا بد است
اما در حق آن کس که نداند دنیا چیست
چون دانست که دنیا چیست
او را دنیا نباشد.

#شمس

گذرگاه

14 Nov, 05:18


_ می دانم که فکر می کنی فاسد و پوسیده هستی و این" عمل" توست. حالا برای تغییر دادن این عمل به تو توصیه میکنم "عمل" دیگری را فرا بگیری. از این لحظه به مدت هشت روز، می خواهم که بخودت دروغ بگویی. بجای اینکه بگویی که زشت و فاسد هستی و تا مغز استخوانت پوسیده است، درست برعکس اینها را به خودت بگو، با علم به اینکه دروغ میگویی و هیچ امیدی برایت وجود ندارد.
_ اما دون خوان، چرا باید اینطور دروغ بگویم؟
_ این ترا در "عمل"  دیگری ثابت می کند و آنوقت متوجه خواهی شد که هر دو "عمل" دروغ است و غیرواقعی است و هر یک از آنها را بعنوان نقطه ی عطف زندگی تلقی کردن، فقط هدر کردن وقت است. زیرا واقعیت آن وجودیست که باید در تو بمیرد.  رسیدن به آن موجود، از طریق "بی عملی" خود است.
۲۴٠
۲۴۱

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_سفر_به_دیگر_سو
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

12 Nov, 17:20


- ممکن است به من بگویی که کارم زیبایی صرف است یا اینکه وقتم را هدر می دهم، اما این آرامش درونی مرا تحت تأثیر قرار نمی دهد. این طرز برخورد "دانستن ارزش خود" نام دارد.
آنگاه پرسشی بلاغی کرد که خودش پاسخ داد:
- و فکر می کنی ارزش من چیست؟ مطلقاً هیچ.
به او گفتم که به عقیده ی من او خارق العاده است. حقیقتاً الهام بخش ترین شخص است. چگونه می تواند بگوید که هیچ ارزشی ندارد؟ او پاسخ داد:
- همه چیز بسیار ساده است. تا وقتی که نیروهای مثبت و منفی در توازن هستند، یکدیگر را بی اثر می کنند و این بدین معناست که ارزشم صفر است. همچنین بدین معناست که احتمالاً نمی توانم ناراحت باشم، وقتی کسی از من انتقاد می کند و نیز نمی توانم خشنود باشم وقتی کسی تحسینم می کند.
۹۹
۱۰۰

#کلارا_گرا
#کتاب_گذر_ساحران
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

12 Nov, 07:41


یک زنگوله تا زده نشه، زنگوله نیست
یک آهنگ تا خونده نشه، آهنگ نیست
محبت درون قلب شما،
برای ساکن ماندن قرار داده نشده
چون عشق تا وقتی داده نشه، عشق نیست
.

@CarlosFreedomPass

گذرگاه

12 Nov, 04:48


جنگاور
کسی است که به تنهایی مبارزه می کند
و از سکوتش تمام انگیزه هایی را که برای جلو رفتن لازم دارد بیرون می کشد،
بدون شکایت و بدون نیاز به ستوده شدن.


#دون_خوان_ماتوس
#فیلم_دوم_هفته_چهارم
#دوره_تقدم_انرژی
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

11 Nov, 04:38


مبارزه برای سالکی مبارز، به مفهوم شرکت در اعمال فردی یا جمعی احمقانه و یا اعمال زور وحشیانه نیست. مبارزه برای سالکی مبارز، ستیزه ای علیه «من» انفرادی است که انسان را از اقتدارش محروم کرده.
۱۷۲

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_قدرت_سکوت
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

11 Nov, 04:35


🌗
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

10 Nov, 09:53


خودت را بهتر کن
این است همه ی کاری که
برای بهتر کردنِ جهان میتوانی بکنی.


#ویتگنشتاین
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

10 Nov, 04:38


این طور نیست که سالک مبارز به مرور زمان آیین شمنی را بیاموزد، بیشتر به مرور زمان می آموزد که انرژی را ذخیره کند.
این انرژی او را قادر می سازد تا با چند میدان انرژی که معمولا در دسترس اوست سروکار داشته باشد.
آیین شمنی حالتی از آگاهی است.
توانایی استفاده از میدانهای انرژی که با درک و مشاهده ی دنیای روزمره ای که می شناسیم، مصرف نمی شود.
۲۴۶

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_چرخ_زمان
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

09 Nov, 19:30


بر آن زشت بخندید که او ناز نماید
بر آن یار بگریید که از یار بریده‌ست
همه شهر بشورید چو آوازه درافتاد
که دیوانه دگربار ز زنجیر رهیده‌ست




#رومی

گذرگاه

09 Nov, 19:25


«وقتی که ما انرژی داشته باشیم همه چیز خود به خود برای ما اتفاق می‌افتد. حقه اش این است که برج و باروی از خود ممنون بودن را ترک کنیم.»

#کارلوس_کاستاندا
فیلم سوم قاعده ی ششم
#دوره_هفت_قاعده_اقتدار
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

09 Nov, 11:04


انسانها در اطراف شکمشان نور ضعیفی دارند و این نور توسط تمام چیزهای اطراف کشیده می شود. گاهی اوقات وقتی این کشش بیش از حد شدید باشد، مثل مورد برخورد با همزادها و یا حتی به هنگام رویارویی با افراد نیرومند، این نور آشفته می شود و تغییر رنگ می دهد و یا حتی کاملا رنگ می بازد. او گفت در این مورد تنها کاری که شخص می تواند انجام دهد این است که بالا بیاورد.
۱۵۷

#کتاب_دومین_حلقه_قدرت
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

09 Nov, 06:29


هیچ راهی وجود ندارد که به خود یا به دیگری فرمان دهیم تا معرفت جمع کند. این مسئله به زمان نیاز دارد. جسم در زمان مناسب و تحت شرایط خاصی از کمال، معرفتش را بدون دخالت تمایلات انسان، گردآوری می کند.
۲۶۴

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_هدیه_عقاب
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

08 Nov, 17:42


🕸🕸🕸
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

08 Nov, 11:11


(چگونه مرور دوباره کنیم؟)

کلارا گفت: باید فهرستی از تمام کسانی که از حال حاضر ملاقات کرده ام تا گذشته و نخستین خاطراتم تهیه کنم.
گفتم: غیرممکن است! چگونه می توانم تمام کسانی را به یاد آورم که از اولین روز با آن سرو کار داشته ام؟
کلارا گفت: مشکل بله، ولی نه غیرممکن. این بخش ضروری مرور دوباره است. فهرست، قالبی را شکل می دهد که ذهن می تواند به آن متکی باشد.
کلارا گفت: مرحله اولیه مرور دوباره متشکل از دو چیز است. نخستین مرحله فهرست است و دومین آن ترتیب صحنه است و ترتیب صحنه متشکل از مجسم کردن تمام جزئیات مربوط به وقایعی است که شخص باید به یاد آورد:
وقتی تمام عناصر را با هم در جای خود داشتی از تنفس پاک کننده استفاده کن. حرکت سرت همچون بادبزنی است که هر چیزی را در این صحنه به حرکت در می آورد. برای مثال اگر اتاقی را به یاد می آوری، دیوارها، سقف، مبلها و مردمی را که می بینی، استنشاق و دست از این کار برندار تا آخرین ذره انرژی را جذب کنی که پشت سر گذاشته ای.
گفتم: از کجا بدانم که این کار را کرده ام؟
کلارا گفت: جسمت به تو می گوید که چه موقعی کافی است. یادت باشد قصد کنی انرژی را استنشاق کنی که در صحنه ای که دوباره مرور می کنی به جای گذاشته ای و نیز قصد کنی تمام انرژی نامربوطی را که دیگران در تو فرو کرده اند، بیرون دهی.
۷۹
۸۰

#کلارا_گرا
#کتاب_گذر_ساحران
#مرور
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

08 Nov, 06:29


این حقیقت دارد که بعضی از ارواح کمک کننده هستند. به هر فردی در هنگام به دنیا آمدن حیوان توتمی داده می شود که در طول زندگی اش او را کمک و نصیحت می کند.
۱۶۹

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_متون_چاپ_نشده
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

07 Nov, 19:45


ناوال به من حرف خیلی عجیبی زد. او گفت که من اقتدار شخصی زیاده از حدی دارم  و به همین علت در حالیکه خانواده ام گرسنه هستند، من همیشه از دوستان و آشنایانم غذا بدست می اورم.
هر کسی برای مساله خاصی اقتدار شخصی کافی دارد. حقه ای که در مورد من باید زده می شد، این بود که اقتدار شخصی ام از غذا به هدف سالک بودن معطوف شود.
نیمه شوخی پرسیدم: 
_ آن هدف چیست گوردا؟
با پوزخند جواب داد:
_ ورود به عالم دیگر.
۲۳۸

#کتاب_دومین_حلقه_قدرت
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

06 Nov, 21:35


جانبازان
مرگ را چنان جويند
كه شاعر
قافيه را.


#شمس

گذرگاه

06 Nov, 09:07


"خلق و خوی سالک مبارز ۱"


● سالک مبارز راهی را بر می گزیند که دل دارد، هر راهی که دل دارد و آن را دنبال می کند. آنگاه لذت می برد و می خندد. او می داند، زیرا می بیند که بزودی زندگیش یکسره به پایان خواهد رسید. او می بیند که هیچ چیزی مهمتر از چیز دیگری
نیست.
۴۷

● معرفت پیشه فخر ندارد، مقام ندارد، خانواده ندارد، نام ندارد، وطن ندارد، فقط حیات دارد که باید زندگی کند و تحت این شرایط، تنها پیوند او با همنوعانش همان حماقت اختیاری است.
۴۸

● از آن رو که هیچ چیز مهمتر از چیز دیگری نیست، سالک مبارز، هر عملی را بر می گزیند و آن را چنان انجام می دهد که گویی برایش مهم است. حماقت اختیاری او وادارش می کند بگوید که آنچه انجام می دهد مهم است و او را وا می دارد چنان عمل کند که گویی مهم است و با این حال او می داند که مهم نیست. پس، وقتی کار را به پایان برد، در آرامش خلوت می کند و اعمالش، چه خوب و چه بد، چه ثمربخش و چه بی ثمر به هیچ وجه برایش اهمیتی ندارد.
۴۹

● سالک مبارز ممکن است چنین برگزیند که کاملاً خونسرد و آرام بماند و هرگز دست به عمل نزند و چنان رفتار کند که گویی خونسرد و آرام بودن برایش مهم است، ولی او در این کار نیز بحق صادق خواهد بود چرا که این نیز همان حماقت اختیاری ساحر است.
۵۰

● هیچ گونه تهیگی در زندگی سالک مبارز نیست. هر چیزی پر و سرشار است، همه چیز لبالب است و همه چیز یکسان.
۵۱

● آدم معمولی زیاده از حد به دوست داشتن مردم یا دوست داشته شدن اهمیت می دهد. سالک مبارز نیز دوست می دارد، فقط همین و بس. او هر چه یا هر کسی را که بخواهد، برای نفس عمل، دوست دارد.
۵۲

● سالک مبارز مسئولیت اعمالش را می پذیرد، حتی پیش پا افتاده ترین اعمالش را. آدم معمولی افکارش را به نمایش می گذارد و هرگز مسئولیت آنچه را انجام می دهد، نمی پذیرد.
۵۳

#کتاب_چرخ_زمان
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

06 Nov, 04:41


او به دقت برایم شرح داد که بین این دو _تونال و ناوال_هیچگونه تضادی وجود ندارد و حرفهایم صحیح است و تونال _مانند ناوال_ در همه چیز وجود دارد. او این طور گفت که ما باسانی می توانیم با حواسمان تونال را که در همه چیز وجود دارد درک کنیم، در حالی که ناوال هم در همه چیز است، ولی تنها با چشم یک ساحر دیده می شود.
بنابراین یک ساحر حق دارد بگوید که «نگاه کردن» دیدن تونال است که در همه چیز است و برعکس «دیدن» به چشم آمدن «ناوال» است که باز هم در همه چیز یافت می شود. پس اگر سالکی به عنوان انسانی معمولی به دنیا بنگرد، «نگاه می کند»، ولی اگر به عنوان ساحری چنین کاری کند، «می بیند». لذا بهتر است انچه را که «می بیند»، «ناوال» بنامیم.
۲۳۴
۲۳۵

#کتاب_دومین_حلقه_قدرت
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

05 Nov, 10:13


پاندای بزرگ: بنظرت کدومش مهم تره؟ سفر یا مقصد؟!
اژدهای کوچک: هیچ کدوم، هم سفر🤍

@CarlosFreedomPass

گذرگاه

05 Nov, 05:06


در جهان نیرویی بیکران و وصف ناپذیر وجود دارد که «قصد» نامیده می شود و مطلقاً آنچه در کل جهان هستی موجود است با پیوندی به «قصد» پیوسته است. ساحران یا سالکان نگران بحث کردن، فهمیدن و استعمال این پیوندند. به ویژه نگران تطهیر این پیوند از اثرات فلج کننده ای هستند که نگرانی های عادی زندگی روزمره به همراه دارد. در این مفهوم ساحری می‌تواند به عنوان طرز عمل تطهیر پیوند شخص با قصد تعریف شود. دون خوان تاکید کرد که فهمیدن و به مرحله اجرا در آوردن «طرز عمل تطهیر» بی نهایت مشکل است.
۱۰

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_قدرت_سکوت
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

05 Nov, 04:49


اعتقاد و عشق
دلير کُند
و همه ترس‌ها بِبَرد.

هر اعتقاد که گرم کرد
آن را نگه دار
و هر اعتقاد که سرد کرد
از آن دور باش
.

#شمس
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

04 Nov, 20:20


نام اثر: شکارچی رویا
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

04 Nov, 14:38


بیننده می بیند که هر انسانی با همه چیز در تماس است، این تماس از طریق دستهای او نیست، بلکه به کمک دسته ای از رشته های درازی است که از مرکز شکمش به هر سویی پرتاب می شوند. این رشته ها آدم را به محیط اطراف خویش پیوند می دهند، آنها تعادل او را نگاه می دارند، آنها به او ثبوت و پابرجایی می بخشند.
۳۵

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_چرخ_زمان
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

03 Nov, 05:01


در این دنیا اگر همه چیز را فراموش کنی باکی نیست.
تنها یک چیز را نباید از یاد برد.
تو برای کاری به دنیا آمدی که اگر آن را انجام نرسانی، هیچ کاری نکرده‌ای.
از آدمی کاری برمی‌آید که آن کار نه از آسمان برمی‌آید و نه از زمین و نه از کوه‌ها، اما تو می‌گویی کارهای زیادی از من برمی‌آید، این حرف تو به این می‌ماند که شمشیر گرانبهای شاهانه‌ای را ساطور گوشت کنی و بگویی آن شمشیر را بیکار نگذاشته‌ام،
یا اینکه در دیگی زرین شلغم بار کنی یا کارد جواهرنشانی را به دیوار فرو ببری و کدوی شکسته‌ای را به آن آویزان کنی.
این کار از میخی چوبین نیز برمی‌آید.
خود را اینقدر ارزان مفروش که بسیار گرانبهایی!
بهانه می‌آوری که من با انجام دادن کارهای سودمند روزگار می‌گذرانم.
دانش می‌آموزم، فلسفه و فقه و منطق و ستاره‌شناسی و پزشکی می‌خوانم، اما این‌ها همه برای تو است و تو برای آن‌ها نیستی.
اگر خوب فکر کنی درمی‌یابی که اصل تویی و همه این‌ها فرع است.
تو نمی‌دانی که چه شگفتی‌ها و چه جهان‌های بیکرانی در تو موج می‌زند
.
آخر این تن اسبِ توست و این عالم آخور اوست؛ غذای اسب، غذای سوار نباشد.


فیه مافیه
#رومی
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

03 Nov, 04:38


🕷🕸
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

03 Nov, 02:39


من واقعاً یقین کرده بودم که مطلع مردمشناختی شمنی را یافته ام. این وقتی بود که تحت توجهات دون خوان و به علت نفوذ او خاطرات روزانه را می نوشتم و نقشه های قدیمی را گردآوری می کردم که مکان شهرهای سرخپوستان یاکی را در سراسر سده ها نشان می داد و این کار را از وقایع نگاران ژزوئیت در اواخر دههٔ ۱۷۰۰ شروع کرده بودم. من تمام این مکانها را گزارش کردم و ظریف ترین تغییرات را تعیین و شروع کردم به تعمق و تعجب که چرا شهرها به مکانهای دیگری منتقل شده اند و چرا هر بار که تغییر مکان یافته اند، ترتیب طرحها اندکی تفاوت یافته است. گمانه زنیهای کاذب درباره ی دلایل این امر و تردیدهای منطقی مرا غرق خود کرد. هزاران ورق از یادداشتهای مختصر و امکاناتی را گردآوردم که از کتابها و وقایعنامه ها بیرون کشیده بودم. من دانشجوی تمام عیار مردمشناسی بودم. دون خوان به هر طریقی که می توانست تصور و خیالبافی مرا بر می انگیخت. یکبار دون خوان در لفافه ی توضیح به من گفت:
- در طریقت سالکان مبارز هیچ داوطلبی نیست. شخص را باید بر خلاف میل خودش بزور مجبور به گام نهادن در طریقت سالکان کرد.
در آن موقع از او پرسیدم:
- دون خوان من با هزاران یادداشتی که به من حقه زدی گردآورم، چه کنم.
پاسخش برای من شوک آور بود. او گفت:
- کتابی درباره ی آنها بنویس. به هر حال مطمئنم که اگر شروع به نوشتن کتاب کنی، هرگز از این یادداشتها استفاده نمی کنی. آنها بیهوده اند، اما من کی هستم که این را به تو بگویم؟ خودت مطلب را بفهم، ولی سعی نکن کتاب را مثل یک نویسنده بنویسی. سعی کن آن را همچون
سالکی مبارز، همچون شمن - مبارزی بنویسی.

- دون خوان منظورت چیست؟
- نمی دانم، خودت آن را بفهم.
مطلقاً حق با او بود. من هرگز از آن یادداشتها استفاده نکردم. در عوض دیدم که خودم با بی اطلاعی درباره ی احتمالات تصورناپذیر هستی سیستم دیگری از شناخت می نویسم.
۲۹
۳۰

#کتاب_چرخ_زمان
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

02 Nov, 15:56


هر چیزی در قلمرو مرئی و نامرئی
جوهری اثیری دارد
و شخص باید آن را پذیرا باشد
تا بداند که چگونه پیش رود
.
۴۶

#کلارا_گرا
#کتاب_گذر_ساحران
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

02 Nov, 05:04


یک داستان در مورد این موضوع کارلوس کاستاندا است. آنهایی از شما که بعضی از دوازده کتاب او را، یا تمام دوازده کتاب او را خوانده اید، باشه هیچ کتابی از او نخوانده اید.
مسئله این است که در ابتدا کارلوس فشار می آورد، از اراده استفاده می کرد، از تلاش و کوشش استفاده می کرد، کوشش می کرد که به دون خوان گوش فرا دهد. او تقلا می کرد تا ایگویش را کناری بگذارد، چون او بطرز باورنکردنی ذهنی تحلیل گر داشت. اگر بشود این را بگویم، او تقریبا چندان ترسیده و پریشان ذهن نبود. تنها کاری که می خواست بکند این بود که از معلم اش دون خوان سؤالی در پی سوالی دیگر بپرسد. منظورم این است که اگر بخواهید در موردش فکر کنید؛ ممکن است اگر کارلوس از سوالهایش دست برمی داشت، شاید سخنرانی دون خوان طولانی تر می شد. کارلوس فعال بود و او تلاش می کرد؛ تلاش، تلاش و تلاش، و باز هم دوباره تلاش می کرد تا یاد بگیرد. بخودش فشار می آورد که توجه کند وشما این را در چند کتاب اول می بینید. بسوی کتاب های پایانی او که می رویم، احتمالا چهار کتاب آخر؛ نویسنده ی متفاوتی را می یابید، مولف متفاوتی را پیدا می کنید، کارلوس کاستاندا ی متفاوتی. و آنچه که آنجا می بینید کسی است که کشیده می شود، کسی است که گذاشته برود، کسی است که در حالت تسلیم و رضا است. هر آنچه که او در ابتدا می خواست او گذاشته که همه شان بروند. در ابتدا شما کارلوس را می بینید که می خواهد به بی کرانگی، به کیهان، به آزادی وارد شود؛ آن طور که او می نامیدش و در موردش فکر می کرد و در اخر گذاشت آن برود، حتی آن هدف. در پایان زندگی اش کارلوس کاستاندا حتی دیگر نامش را نمی خواست، چرا که آنرا هم گذاشته بود که برود: بی کرانگی مرا هر جا که بخواهد می کشد.
این موضوع می تواند بطور چشمگیری در شیوه ای که کارلوس کتاب هایش را نوشت دیده شود. همچنین در اولین کتابش شما کلی نیرو می بینید. کلی تنظیم تفکرات جدید می بینید. شما مقداری سردرگمی می بینید. شما کلی تکرار ایده ها می بینید. کلی تلاش و تلاش برای برنامه ريزي جهت تز دکتری در میان کلی دست نوشته ی تنظیم نشده می بینید. او به این دست یافت اما نه بدون کلی زحمت و تلاش. کتاب دوم و سوم هنوز عموما مشق هایی از روی دستنوشته هایش در زمان بودن با معلمش دون خوان هستند. کتاب های میانی او ترکیبی از دستنوشته ها و خاطراتش هستند؛ خاطرات عمیق او از زمانی که با دون خوان صرف کرده. کتاب های پایانی او کاملا متفاوت هستند، حتی در اولین کتابش که دنیای دون خوان را آنالیز می کند و آخرین کتابش که او سیاحت خودش را آنالیز میکند خیلی بیشتر در جریان چیزها در کتاب های آخرش شناور شده است، چر اکه او حتی رسیدن به خود بیکرانگی را گذاشته که برود.

پس این فشرده کردن زمان است؛ ترکیبی از تمرکز ما که هنوز بر راهی است که می خواهیم برویم و اینکه همه ی وابستگی های فردی به نتیجه را رها کرده ایم. و بعد چیزی وارد می شود و ما را به مسیری می کشد.

#هفت_قاعده_اقتدار
فیلم اول هفته ششم
#رناتا_مورز
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

02 Nov, 04:31


حق با دون خوان بود. تنها چیزی که شخص به آن نیاز دارد بی عیب و نقصی انرژی است و این تنها با یک عمل آغاز می گردد که باید اندیشیده، دقیق و پایدار باشد. اگر این عمل به اندازه ی کافی تکرار شود، شخص احساس قصد استواری می کند که می تواند در مورد هر چیز دیگری به کار گرفته شود. اگر شخص در این کار موفق گردد. آنگاه راه باز است. هر چیز به چیزی دیگر منتهی می شود تا سالک به تمام ذخایر نهانی خود پی ببرد.
۱۸۴
#کتاب_آتش_درون
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

01 Nov, 17:42


هنوز نمی توانی اهمیت تمام این ها را دریابی، نه فقط به این دلیل که انرژی کافی نداری، بلکه چون تو قصد چیزی را نمی کنی. اگر می کردی کالبد انرژیت فوراً می فهمید که تنها راه قصد کردن، تمرکز قصدت بر هر چیزی است که می خواهی قصد کنی.
۳۴

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_هنر_رویا_دیدن
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

01 Nov, 17:35


❤️

گذرگاه

31 Oct, 20:25


جوهر آنچه دون خوان در آغار کارآموزیم به من گفت در ماهیت تجریدی نقل قولهای برگزیده شده از اولین کتاب، آموزشهای دون خوان، قرار دارد. در زمان وقایعی که در کتاب وصف شده است، دون خوان مقدار زیادی درباره ی همزادان، گیاهان قدرت، مسکاليتو، دودک، باد، روح رودخانه ها و کوهستان، روح چاپارل و غیره و غیره صحبت کرد. بعدها، وقتی از او درباره ی تأکید وی بر این عناصر و این امر پرسیدم که چرا دیگر آنها را به کار نمی برد، او بی هیچ خجلتی اظهار داشت که در آغاز کارآموزیم به خاطر من به درون تمام این جفنگیات کاذب سرخپوستی شمنی رفته و بررسی کرده است.
من مات و مبهوت بودم. تعجب کردم که چطور می تواند چنین عباراتی را بگوید که ظاهراً حقیقی نبودند. واقعاً منظورش از آنچه می گفت، جدی بود و من یقیناً مردی بودم که می توانست صحت
گفتار و رفتارش را تأیید کند. او خنده کنان گفت:
- اینقدر مطلب را جدی نگیر. برای من خیلی لذت بخش بود که تمام این چرت و پرتها را بررسی کنم و حتی لذت بخش تر بود برای اینکه می دانستم این کار را به خاطر تو می کنم.
- به خاطر من دون خوان؟ این دیگر چه خبطی است؟
- بله، به خاطر تو. من با نگاه داشتن دقت تو بر اقلام دنیایت که جذابیت شدیدی برایت دارد، به تو حقه زدم و تو هم قلاب، ریسمان و وزنه ی ماهیگیری را بلعیدی. به تنها چیزی که نیاز داشتم گرفتن دقت منقسم نشده ی تو بود. اما چگونه توانستم این کار را کنم، در حالی که تو چنین روح بی انضباطی داری؟ تو خودت بارها و بارها به من گفته ای، برای این با من مانده ای که آنچه دربارۀ دنیا می گویم مسحور کننده است. آنچه نمی دانستی چگونه بیان کنی این بود که جذابیتی که حس می کردی، بر مبنای این واقعیت قرار دارد که تو خیلی مبهم متوجه عنصری می شوی که درباره اش حرف می زنم. البته فکر کردی که ابهام آیین شمنی است و تو مجذوب آن شدی؛ یعنی ماندی.
- دون خوان، این کار را با همه می کنی؟
- نه همه، چون همه به سراغ من نمی آیند و مهمتر آنکه همه برای من جاذب نیستند. تو برای من جاذب بودی و هستی، فقط تو. معلم من، ناوال حولیان، به همین شیوه به من حقه زد. او با استفاده از شهوت و حرص من به من حقه زد. قول داد تمام زنان زیبایی را که دور و برش بودند به من بدهد و نیز قول داد مرا با طلا بپوشاند. به من قول بخت و اقبال را داد و من گول خوردم. از دوران بسیار قدیم به تمام شمنان مكتب من همین طور حقه زده شده است. شمنان مکتب من آموزگار یا گورو (معلم روحانی) نیستند. آنان اهمیتی نمی دهند که معرفت خود را یاد بدهند. آنان می خواهند معرفت خود را به ارث بگذارند، نه اینکه مردم به طور مبهمی، به دلایل روشنفکرانه، به معرفت آنها علاقه داشته باشند.
۲۷
۲۸

#کتاب_چرخ_زمان
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

31 Oct, 08:11


- جادوگران سیاه دیگر چه کسانی هستند؟ 
- آن‌ها "هم" همنوعان ما می‌باشند و چون تو هم با آنان هستی، پس تو نیز یک جادوگر سیاهی. یک کمی فکر کن، می‌توانی راهی را که آن‌ها برایت تعیین کرده‌اند رد کنی؟
۲۶

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_افسانه_های_قدرت
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

30 Oct, 22:41


هرگاه آدم خودش را آمادۀ آموختن کند، باید همچنانکه هر کسی می تواند بسختی کار کند و حدود آموختنش از طریق ماهیت خودش معلوم می شود. بدینسان نکته ای درباره ی معرفت نیست که گفته شود.
۲۲

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_چرخ_زمان
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

30 Oct, 13:53


انسانی که از درون برده است،
نمی‌تواند در بيرون برده نباشد،

و برای آنكه آزاد شود،
بايد به آزادی درونی برسد
.

#گرجیف
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

30 Oct, 07:01


سال ۱۹۸۵
مصاحبه کارلوس کاستاندا با مجلهٔ مجیکال بلند (بخش اول)
مصاحبه گر : گراسیلا کوروالان
ترجمه به انگلیسی: لری تولر
مجلد ۱۴ مجیکال بلند


تولتک کسی است که از رازهای رویابینی و دیدن آگاه است. هرکسی اینها را بداند تولتک است. این در ارتباط با گروه کوچکی است که از سه هزار سال قبل از میلاد مسیح می دانستند که چگونه این سنت را زنده نگاهدارند.
۸


با سود جستن از وقفه ای که پیش آمد، از او پرسیدم آیا وظیفه ای که به آن مشغول هستند برای تمامی انسانها در دسترس است یا اینکه تنها مربوط به عده ای خاص می شود؟ منظور پرسش ما این بود که ارتباط آموزه های تولتکی و ارزش تجربه گروه برای باقی بشریت را دریابیم.
کاستاندا برایمان تشریح کرد که هرکدام از اعضای گروه تکلیف ویژه ای دارد خواه در منطقه یوکاتان یا دیگر مناطق مکزیک یا هرجای دیگر.
انجام رساندن تکالیف فرد چیزهای زیادی را نمایان می کند که قابل اجرا در وضعیت زندگی روزانه است. فرد با انجام وظایف خود بسیار می آموزد. بعنوان مثال خناروها ، یک گروه موسیقی دارند بواسطه آن به همه نقاط مرزی می روند. می توانید تصور کنید که مردمان بسیاری را می بینند و با آنان برخورد می کنند. همیشه احتمال آن برای شما وجود دارد که دانش را انتقال دهید. این کار همیشه کمک می کند. با یک کلمه کمک می کند با یک نفوذ غیر مستقیم و کوچک.... هر کسی که صادقانه تکلیف او را انجام نمی دهد. همه بشریت می تواند یاد بگیرد. همه این امکان را دارند که مانند یک جنگاور زندگی کنند.
هر کسی می تواند تکلیف یک جنگجو را تقبل کند. تنها لازمه آن خواست در بانجام رسانی آن با اشتیاقی تزلزل نا پذیر است. آنچه می شود گفت این است که فرد می بایست اشتیاق تزلزل ناپذیری به آزاد شدن داشته باشد. این راه آسانی نیست. ما دائماً بدنبال بهانه و تلاش برای فرار هستیم. این محتمل است که ذهن آنرا احراز کند اما جسم همه چیز را احساس نمی کند... بدن بسرعت و ساده یاد می گیرد
. یک تولتک نمی تواند انرژی اش را در حماقت هدر دهد.
۱۱

#کارلوس_کاستاندا
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

30 Oct, 04:17


ویسنت به کنارم آمد. به آرامی صحبت می کرد. گفت که مبارزه ی سالک در این است که به موازنه ی دقیق نیروهای مثبت و منفی دست یابد. این مبارزه به معنای کوشش برای تسلط بر همه چیز نیست، بلکه سالک مبارز بایستی تلاش کند که با هر موقعیت منتظره یا غیرمنتطره تصورپذیری با قابلیت یکسان روبرو شود. کامل بودن در شرایط کامل، شایسته ی سالکان قلابی است.
۲۹۳

#ویسنت
#کتاب_هدیه_عقاب
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

29 Oct, 08:42


🌫

گذرگاه

29 Oct, 05:33


اگر از نیرویی که کلمات
در بعد انرژی دارند،
خبر داشتی،
شگفت زده می شدی.

۱۴۲

#کلارا_گرا 
#کتاب_متون_چاپ_نشده
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

28 Oct, 16:19


بینندگان کهن «دیدند» که زمین پیله ای دارد. «دیدند» که زمین توسط یک گوی احاطه شده، توسط پیله ی درخشانی که فیوضات عقاب را محبوس کرده است. زمین موجود زنده ی غول پیکری است و تابع همان نیروهایی است که ما هستیم.
توضیح داد که بینندگان کهن بلافاصله پس از این کشف به استفاده ی عملی از این دانش علاقه مند شدند. نتیجه ی علاقه ی آنها این بود که دقیق ترین مقولات ساحری به زمین مربوط است. آنان زمین را منبع اصلی هر چه که هستیم می دانستند.
۲۱۲

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_آتشی_از_درون
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

24 Oct, 15:06


اهل معرفت راهی را به هدایت دل برمی گزیند و آن را دنبال می کند؛ و آنگاه نگاه می کند و شاد می شود و می خندد، و سپس می بیند و می داند. او می داند که خیلی زود زندگیش یکسره به سر خواهد آمد؛ او می داند که، چون هر کس دیگر، راه به جایی نخواهد برد؛ چون می بیند پس می داند که هیچ چیز مهمتر از هیچ چیز نیست. به بیان دیگر، اهل معرفت فخر ندارد. مقام ندارد، خانواده ندارد، نام ندارد، وطن ندارد؛ و آنچه دارد تنها زندگی است که باید آن را گذراند.
۹۷

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_حقیقتی_دیگر
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

23 Oct, 21:15


به بستر رفتم و تنها تسکینی را جستم که می توانستم به آن فکر کنم: آرامش، سکوت. برای آنکه پیدایی سکوت درونی را تسهیل کنم، دون خوان راهی را به من یاد داده بود که در بسترم طوری با زانوهای خمیده بنشینم که کف پاها، پاهایم را لمس کند و با دستها قوزک پاها را بگیرم و آنها را به یکدیگر فشار دهم. او به من تکه چوب کلفتی داده بود که همواره هر جا می رفتم با خودم داشتم. چوب تقریباً سی و پنج سانتیمتر بلندی داشت. وقتی به جلو خم می شدم و چوب را بین پاهایم می گذاشتم، می توانستم سرم را روی آن بگذارم و بعد وسط پیشانیم را بر انتهای دیگر قرار دهم که بالشتک مانند بود. هر بار که این کار را می کردم، در یک آن به خواب می رفتم.
۱۴۵
۱۴۶
#کتاب_کرانه_فعال_بیکرانگی
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

23 Oct, 16:38


یک جادوگر، یک جادوگر است و یک جنگجو، یک جنگجو. یا یک مرد می تواند هر دو باشد. آدمهای زیادی هر دو هستند. اما مردی که فقط مسیرهای زندگی را می پیماید همه چیز هست. امروز من نه جنگجو هستم نه یک جادوگر. برای من فقط مسیری که دل دارد یا ممکن است داشته باشد، وجود دارد. من آنجا سفر می کنم و تنها چیز قابل درگیری برای من پیمودن تام و تمام آن است. و آنجا من سفر می کنم و لاینقطع نگاه می کنم، و نگاه می کنم.
۲۳۲

#دون_خوان_ماتئوس
#تعلیمات_دون_خوان
#کارلوس_کاستاندا
#حسین_نیر
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

23 Oct, 01:14


س:اجازه دهید که  مفهوم معنویت را آگاه بودن ازسطحی از هوشیاری در نظر بگیریم که در آن بشریت توانایی کامل در کنترل پتانسیل های گونه  را دارد چیزی که وضعیت ساده ی حیوانی را از راه تلاش سخت ذهنی ،اخلاقی و روانی به اعلی  میرساند.آیا شما با این ادعا موافقید؟چگونه دنیای دون خوان با این زمینه جمع می شود؟
 
ج:برای دون خوان بعنوان یک شمن عملگرا و بشدت خردورز ،معنویت یک خیالپردازیه تو خالی بود ،ادعایی بدون اساس که باور داریم خیلی زیباست چرا که با معانی ادبی و تجلیات شاعرانه پوشیده شده اما  هیچگاه جلوتر از آن نمی رود.شمن هایی چون دون خوان اصولن عملگرا هستند.برای آنها تنها دنیایی یغماگر که بینش یا آگاهی تولید شده از حیات و مرگ در مبارزه اند وجود داشت. او خودش را دریانورد دریای  بی کرانگی می دانست و می گفت که برای سیر در ناشناخته آنگونه که یک شمن انجام می دهد فرد نیاز دارد تا بی اندازه پراگماتیست(مکتب فلسفی اصالت عمل)،بی  حدو حصر هوشیار وصاحب جراتی فولادین باشد. نظر به تمام اینها ،دون خوان باور داشت که معنویت بسادگی توصیفی از چیزی ناممکن برای رسیدن بدرون  الگوهای دنیای زندگی روزمره است و یک راه واقعی برای عمل نیست...  ..


مصاحبه با کاستاندا مجله ی اونو میسمو ۱۹۹۷
 
 
دریانوردی بسوی ناشناخته :مصاحبه ای با کارلوس کاستاندا
برای مجله ی اونو میسمو ،شیلی و آرژانتین ،فوریه 1997
با  دانیل تورو خیلو  ریواس

گذرگاه

22 Oct, 15:36


_ من نیز یک بار عهدی بستم.
صدایش مرا از جا پراند.
_ به پدرم قول دادم که زنده بمانم تا قاتلانش را نابود سازم. من این قول را سالها نگه داشتم. اکنون این قول عوض شده است. من دیگر به نابودی هیچکس علاقمند نیستم. از مکزیکیها بیزار نیستم. از هیچکس بیزار نیستم. من آموخته ام که همه ی راههای بی شماری که انسان در زندگی خود می پیماید یکسان است. ستمگران و ستمدیدگان سرانجام به هم می رسند، و تنها حکم غالب این است که زندگی روی هم رفته برای این هر دو گروه بس کوتاه است. من امروز غمگینم، نه برای اینکه پدر و مادرم آنچنان مردند که گفتم؛ اندوهم از این است که سرخپوست بودند. آن‌ها سرخپوست وار زندگی کردند و سرخپوست وار مردند، و هرگز ندانستند که پیش از هر چیز انسان اند.
۱۵۹
۱۶۰

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_حقیقتی_دیگر
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

22 Oct, 11:30


دنیای ساحران مثل دنیای زندگی روزمره، دنیای تغییر ناپذیری نیست که وقتی به هدفت رسیدی، به تو بگویند همواره برنده می مانی. در دنیای ساحران دستیابی به هدفی معین بسادگی به این معناست که تو مؤثرترین وسیله را برای ادامه ی مبارزه ات یافته ای که ضمناً هرگز پایان نمی یابد. اما دومین قسمت این قضیه ی دوگانه این است که تو دیوانه کننده ترین پرسش برای قلبهای انسانها را تجربه کرده ای. خودت آن را به زبان آوردی وقتی که پرسیدی: چطور امکان دارد که ندانم تمام عمرم انرژی را مستقیماً مشاهده کرده ام؟ چه چیزی مانع دستیابی من به این جنبه از وجودم شده است؟
۲۶۵

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_کرانه_فعال_بیکرانگی
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

21 Oct, 14:38


https://t.me/kastanedasbooks
#کرانه_فعال_بیکرانگی
۱۴_آگاهی غیر آلی

گذرگاه

20 Oct, 20:23


سرگین غلتان و من با هم برابر بودیم، هیچکدام بر دیگری ارجح نبود و این مرگ بود که ما را با هم برابر می کرد.
این وجد و جذبه بقدری مرا منقلب کرد که بگریه افتادم. دون خوان حق داشت.  او همیشه حق داشت.  من در دنیایی اسرارآمیز زندگی می کردم و مانند همه ی انسانها، موجود اسرارآمیزی بودم، و با وجود این مهم تر از یک سرگین غلطان نبودم.
۳۰۱

#کارلوس_کاستاندا
#کتاب_سفر_به_دیگر_سو
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

20 Oct, 13:51


کلارا قدری آب در فنجانم ریخت. تنگ سفالین را زمین گذاشت و صادقانه مرا نگریست و گفت:
_ راهی برای عوض شدن هست و حالا تو در آن غرق شده‌ای. این راه مرور دوباره نام دارد.
به من اطمینان داد که مرور عمیق و کامل ما را قادر می‌سازد تا از آنچه می‌خواهیم تغییر کند، آگاه شویم، آن هم به این طریق که به ما اجازه می‌دهد تا زندگی خود را بدون توهم ببینیم. به ما لحظه ی مکثی می دهد که طی آن می توانیم انتخاب کنیم که به رفتار معمولی خود ادامه دهیم یا آن را به این طریق دور افکنیم که قصد آن را کنیم، البته قبل از آنکه ما را کاملاً به دام اندارد.
پرسیدم:
_ و چگونه قصد می کنی چیزی را دور کنی؟ فقط می گویی برو، شیطان؟
کلارا خندید و جرعه ای آب نوشید، بعد گفت:
_ برای تغییر کردن نیاز به سه شرط داریم؛
نخست باید تصمیممان را مبنی بر تغییر کردن طوری اعلام کنیم که قصد صدای ما را بشنود.
دوم آنکه باید آگاهیمان را برای مدتی به کار گماریم: نمی‌توانیم صرفا کاری را شروع کنیم و به محض اینکه دلسرد می شویم آن را به حال خود رها سازیم.
سوم آنکه باید پیامد اعمالمان را با حس بی طرفی کامل بنگریم. این بدان معناست که نمی‌توانیم درگیر افکار موفقیت یا شکست شویم.
این سه مرحله را دنبال کن، آنگاه می توانی هر احساس و آرزوی ناخواسته را در خودت تغییر دهی.
۹۷

#کلارا_گرا
#کتاب_گذر_ساحران
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

20 Oct, 07:20


مدت زیادی به من چشم دوخت. سپس در حالیکه خیابان پر رفت و شد و پرفعالیت را از پنجره نشان می داد گفت:
_ این دنیای توست. تو متعلق به این دنیا هستی و این دنیا میدان شکار تو هم هست. هیچ راهی برای فرار از "عمل" دنیا نیست. پس یک جنگجو دنیا را تبدیل به میدان شکار می کند. بعنوان شکارچی یک جنگجو می داند که دنیا برای خدمت کردن ساخته شده است. بنابراین او از همه چیز آن استفاده می کند. یک جنگجو مانند یک دزد دریایی بی هیچ ملاحظه ای آنچه را که می خواهد می گیرد و از هر چه می خواهد استفاده می کند با این تفاوت که یک جنگجو از اینکه خودش هم مورد استفاده و تصاحب قرار گیرد، هیچ ناراحت و متعجب نمی شود.
۲۵۶
۲۵۷

#دون_خوان_ماتئوس
#کتاب_سفر_به_دیگر_سو
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

20 Oct, 05:20


در حالت مشاهده گر هوشیار باشید. اغلب اوقات حقیقتاً کیهان تلاش می‌کند که همه مشکلاتمان را برای ما حل کند، اما ما گوش نمی‌کنیم، ما در خانه نیستیم.

#رناتا_مورز
#دوره_هفت_قاعده_اقتدار
#قاعده_پنجم
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

19 Oct, 01:14


خودآگاهی، خود انضباطی، خودتنظیمی: اقتدار شخصی هستند. اگر بتوانید استفاده تان از انرژی را تنظیم کنید، اگر بتوانید تنظیم کنید که کجا انرژی صرف کنید، همواره ذخایر و منابع خوبی از آن خواهید داشت.

#رناتا_مورز
#دوره_هفت_قاعده_اقتدار
#فیلم_اول_هفته_پنجم
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

17 Oct, 22:11


اولگ اس.
جنگجو-لارو

هنگامی که هدف و جهت سمینارهای کلیرگرین پس از خروج کارلوس کاستاندا برای ما تمرین‌کنندگان تنسگریتی مشخص شد، بسیاری از ما، از جمله من، احساس ناخوشایندی داشتیم که همه‌مان را به اطراف هدایت می‌کنند. به ما گفته می شود که چگونه روابط خود را در خانواده اصلاح کنیم، چگونه بخشش دریافت کنیم، چگونه به رویاهایمان در مورد یک ماشین اسپرت، یک سفر دور دنیا یا خانه خودمان برسیم. یا حتی نحوه تشکیل خانواده و بچه دار شدن! اما به این دلیل نیست که ما به اینجا آمدیم! ما احساس "خوب" می کردیم، رویای شاهکارهای ادراک، سرگردانی در سیارات دیگر را می دیدیم، بسیاری از ما قبلاً تجربیاتی از رویاهای انرژی، رویاهای آگاهانه یا تصادفات و نشانه های جادویی معجزه آسا داشته ایم. برخی ناامیدی را تجربه کرده اند و شروع به نفرین کردن کسانی کرده اند که دیروز آنها را می پرستیدند و به آنها حسادت می کردند.
بیست سال پس از شروع تمرین تنسگریتی، بالاخره متوجه شدم که چیست و بالاخره توانستم از مانور زن ناگوال کارول تیگز برای آنچه که بود قدردانی کنم. با بررسی مجدد خودم در این امر کمک شدم، اما حتی بیشتر از این با این واقعیت که در بررسی مجدد تجربیات زندگی بسیاری از مشتریانم شرکت داشتم. من به جایگاه خودم در دنیا پی بردم و تصمیم گرفتم. من هم دیدم که جواب تمام مدت جلوی چشمم بود. این پاسخ عبارت کوتاه کارول تیگز است که می گوید اکثریت قریب به اتفاق مردم در این دنیا، علیرغم سن بدن فیزیکی 20 تا 70 ساله خود، هنوز کودکان 5 تا 7 ساله به معنای پرانرژی هستند. کارلوس کاستاندا همچنین بیان کرد که ما تمدنی از کودکان بدبخت هستیم. من هم در رابطه با خودم و هم با صدها نفر دیگر که فرصت گفتگوی عمیق و باز با آنها را داشته ام، به این واقعیت متقاعد شده ام. همچنین متوجه شده ام که من خودم با هیچ یک از مشتریانم و به طور کلی با اکثر مردم تفاوت بسیار کمی دارم. واقعاً همان طور است که نقول و زن نقول گفتند. من در این مورد کاملاً متقاعد هستم. و این نه تنها برای "افراد عادی" بلکه برای تمرین‌کنندگان نیز صدق می‌کند.

همانطور که اکنون می‌توانستم بفهمم، استراتژی کلیگرین این بود که انبوه تمرین‌کنندگان را به آستانه ناشناخته در وضعیت افراد بالغ و مسئول با لحن مناسب برساند. Infantilism یک تونال شکل‌نگرفته، غیرقابل بیان و ناکارآمد است. در اصطلاح علوم اعصاب، ساختارهای ناقص و ناقص اتصالات عصبی مغز، در درجه اول مدار اجرایی مغز، لوب گیجگاهی و پیشانی است. ما باید از نظر درونی به بلوغ رسیده و آگاه تر، وظیفه شناس و مسئولیت پذیرتر شویم تا به آستانه ای برسیم که بتوانیم با معنای رزمنده بودن عمیق تر آشنا شویم. اگر لارو در گل داودی زمان درستی برای شکل گیری نداشته باشد، وقتی بیرون می آید نمی تواند بال های خود را باز کند و به عنوان یک پروانه واقعی پرواز کند. یکی از اولین درس های دون خوان به کارلوس کاستاندا در روز جمعه، 23 ژوئن 1961، تغییر شخصیت و رفتار روزانه اش بود:

" او با صدای بلند شروع به فهرست کردن تمام تغییرات شخصیتی کرد که به من توصیه کرد انجام دهم. گفتم که همه اینها را خیلی جدی در نظر گرفته بودم و متوجه شدم که احتمالاً نمی توانم آنها را به انجام برسانم زیرا هر کدام از آنها برخلاف عقاید من بود. او خاطرنشان کرد که فقط در نظر گرفتن آنها کافی نیست و آنچه به من گفت برای سرگرمی گفته نشده است. "
(آموزه های دون خوان: راه دانش سرخپوستی یاکی)

community.castaneda.com

گذرگاه

17 Oct, 16:06


س: با در نظر گرفتن آنچه که شما از پیش بینی ناپذیری اعمال یک جنگجو گفته اید، کدام را برای این سه دهه باید تایید کنیم، ما باید انتظار داشته باشیم که در این دوره ی همگانی شما بخواهید تا آخر بروید؟ تا کی؟
 
ج: برای ما راهی نیست که یک موضوع دنیوی را به انجام برسانیم. ما بر مبنای عهدی که دون خوان برابرمان گذاشت، زندگی می کنیم وهرگز از آن منحرف نمی شویم .دون خوان برای ما مثال ترسناکی از مردی است که بر مبنای آنچه که  میگفت زندگی می کرد.و من آنرا مثال ترسناک نامیدم چرا که سخت ترین چیز برای تقلید کردن است.که به یکپارچه گی سنگ باشی و در عین حال برای روبرو شدن با هر چیزی سیال بمانی .این راهی بود که دون خوان در آن زیست.درمیان این تعهد ها ،تنها چیزی که می توان بود ، واسطه ای بی عیب و نقص است.فرد در شطرنج کمدی ، بازیگر نیست، او تنها سربازی در صفحه ی شطرنج است.آنچه که  برای همه چیز تصمیم می گیرد، نیروی آگاهی غیر شخصی است که ساحران به آن قصد و یا روح می گویند.   
 
مصاحبه با کاستاندا مجله ی اونو میسمو ۱۹۹۷
 
 
دریانوردی بسوی ناشناخته :مصاحبه ای با کارلوس کاستاندا
برای مجله ی اونو میسمو ،شیلی و آرژانتین ،فوریه 1997
با  دانیل تورو خیلو  ریواس

گذرگاه

17 Oct, 06:50


آنچه باید بکنی، این است که برای یورشهای بینهایت آماده شوی. باید در حالت آمادگی دائمی برای تحمل ضربه ی بیش از حد نیرومند آن باشی. این شیوه ی هشیارانه و عاقلانه‌ای است که ساحران باید با بی کرانگی رویارو شوند.
۲۱۶

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_کرانه_فعال_بیکرانگی
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

16 Oct, 19:21


یک بار در مورد دوست عزیزی که بیماری علاج ناپذیری داشت، چنین احساسی به من دست داده بود. فکر کرده بودم که می‌توانم آن دختر را نجات دهم. بیمارستانی را که او در آنجا در حال مرگ بود، ترک کرده و حتی با دون خوان نیز در این باره مشورت کرده بودم. دون خوان گفته بود:
_ مطمئنا تو می توانی او را بهبود بخشی و کاری کنی که از دام مرگ نجات یابد.
_ چگونه؟
_ روال کار خیلی آسان است. تنها کاری که می کنی این است که مرتبا یادآوری کنی که بیماری علاج ناپذیری دارد. او چون در مرحله آخر است، اقتدار کافی دارد و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. همه چیز را از دست داده است. وقتی هم که آدم چیزی برای از دست دادن نداشته باشد، باشهامت می شود. ما تا وقتی که می توانیم دستمان را به چیزی بند کنیم، ضعیف هستیم.
_ آیا تنها یادآوری بیماری لاعلاجش برای او کافی است؟
_ نه، این یادآوری، حرکت اولیه ای را که به آن نیاز دارد به او می دهد. بعد باید بیماری را با دست چپ از خودش دور کند. باید دستها را به جلو بیاورد و طوری نگه دارد که انگار دستگیره ای را گرفته است، سپس به جلو فشار آورد. فشار آورد و بگوید: بیرون! بیرون! بیرون! به او بگو چون کار دیگری از او ساخته نیست، باید از هر لحظه ی باقیمانده ی زندگی‌اش برای انجام این حرکت استفاده کند. به تو اطمینان می‌دهم که اگر بخواهد می‌تواند بلند شود و راه بیفتد.
_ خیلی آسان به نظر می رسد.
دون خوان خندیده و به آهستگی گفته بود:
_ به نظر آسان می رسد، ولی آسان نیست. برای انجام این کار دوست تو به یک روح بی عیب و نقص نیاز دارد.
مدت مدیدی به من نگریسته بود. چنین می نمود که احساس دلواپسی و اندوه مرا نسبت به دوستم می‌سنجد. بعد اضافه کرده بود:
_ البته اگر دوست تو روح بی عیب و نقصی داشت، هیچ گاه به این روز نمی افتاد.
من آنچه را که دون خوان گفته بود به دوستم گفته بودم، ولی او دیگر آنقدر رنجور شده بود که حتی قادر نبود برای تکان دادن دستش کوششی کند.
۱۱۴

#کتاب_دومین_حلقه_قدرت
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

16 Oct, 12:26


او گفت: معنای زنده بودن این است؛ دریافت شهودی اعجاز دنیا و شیرجه جسورانه در بیکرانگی بجای محدودیت های عقلانی مان، برای اتصال تنفس مان به همه چیز می توانیم آنقدر تصور کنیم تا آنقدر سیال و ناشناخته برای خودمان شویم که به تصور ناپذیر مبدل گردیم. کمین و شکار با همتا(کالبد انرژی) تلاش برای لمس منابع پایان ناپذیر منشاء رازآلود ماست.
۱۹۲

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_متون_چاپ_نشده
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

15 Oct, 23:33


نهایت سعی خود را بکن.
بهترین کار را کن.

۱۸۸

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_کرانه_فعال_بیکرانگی
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

15 Oct, 07:22


نلیدا من را مطلع کرد که برعکس آنچه بنظر می رسد، ساحران تمایلی به تسخیر یا تلاش برای تسلط بر مردم نداشتند. او فورا گفت: در واقع ساحران مدعی هستند که حتی لباس تن ما نیز متعلق به ما نیست. چطور می تواند چیزی متعلق به ما باشد، وقتی که حتی قدرت نگهداریش را نداریم؟
۲۱۳

#نلیدا_آبلار
#کتاب_متون_چاپ_نشده
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

15 Oct, 07:20


خیلی جدی گفت:
_ بیشعور. تو برای چنین کج خلقی هایی وقت نداری. این کار، کاری که الان داری می کنی، درست در این لحظه، شاید آخرین کار تو در روی زمین باشد. ممکن است که این آخرین نبرد تو باشد هیچ قدرتی وجود ندارد که قادر باشد تضمین کند تو یک دقیقه دیگر هم زنده خواهی بود.
۱٠۹

#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_سفر_به_دیگر_سو
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

14 Oct, 11:30


_ عذر نخواه! خودت باش، ولی خودت را کنترل کن. اگر می خواهی تمام زردآلوها را بخوری پس بخور، تمام کن و بس. کاری که هیچ وقت نباید بکنی این است که آنها را تمام کنی و سپس برای این کار متاسف شوی.
۱۷۹

#کتاب_در_رویا_بودن
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

13 Oct, 23:33


کلارا شرح داد:
_ می‌توانیم به جسم به عنوان
سازواره ای بیولوژیکی یا منبع قدرت توجه کنیم، تمام آن بستگی به سیاهه ی موجود در انبار ما دارد. جسم  می تواند سفت و سخت یا نرم و نرمش پذیر باشد. اگر انبار ما خالی باشد، خود جسم خالی است و انرژی بیکرانگی می‌تواند در آن جریان یابد.
کلارا تکرار کرد:
_ برای آنکه خود را تهی سازیم، باید در حالت مرور دوباره ی ژرفی فرو رویم و بگذاریم تا انرژی بی هیچ مانعی در ما جریان یابد.
او تاکید کرد که
فقط وقتی ما کاملا در آرامش هستیم، می توانیم در درون خود فرمانروایی کامل را به بیننده واگذاریم یا انرژی غیرشخصی از جهان به نیروی شخصی قصد مبدل شود.
۱۴۷
#کلارا_گرا 
#کتاب_گذر_ساحران


دون خوان به من اطمینان داد که اگر می خواهیم به تغییر رفتاری دست یاییم باید بر اثر مرور دوباره روی دهد، زیرا تنها محملی است که می تواند آگاهی را با رهاسازی شخص از تقاضاهای خاموش و بی صدای جامعه پذیری بسط و افزایش دهد که این چنین اتوماتیک هستند، این چنین بدیهی انگاشته شده اند که حتی در شرایط عادی هم به آنها توجهی نمی شود، چه رسد به اینکه آزموده شود.
۱۴۸
#دون_خوان_ماتوس
#کتاب_حرکات_جادویی


@CarlosFreedomPass

گذرگاه

13 Oct, 15:08


لحظاتی هستند که، حالت بدن هرطور هم که باشد
روح زانو زده است.

و.ه
@CarlosFreedomPass

گذرگاه

12 Oct, 15:27


🍁