آذرِ بُرزین‌مهر @azarborzinmehr Канал в Telegram

آذرِ بُرزین‌مهر

آذرِ بُرزین‌مهر
خانه‌ی فرهنگ ایران
برای پرورش هوش طبیعی

سپاس ریوندی
2,776 подписчиков
157 фото
34 видео
Последнее обновление 28.02.2025 05:33

Похожие каналы

📚 آرمان‌شهر 📚
3,396 подписчиков
یدالله موقن
2,649 подписчиков
music mood
1,447 подписчиков

آذرِ بُرزین‌مهر: یک شخصیت تاریخی و فرهنگی

آذرِ بُرزین‌مهر یکی از شخصیت‌های برجسته و تاریخ‌ساز ایران است که در ادبیات و فرهنگ ایرانی جایگاه ویژه‌ای دارد. نام او در متون مختلف تاریخی و ادبی به چشم می‌خورد و آثارش تأثیر عمیقی بر نسل‌های بعدی گذاشته است. آذر برزین‌مهر به عنوان یک هنرمند، شاعر و نویسنده، نه تنها در عرصه ادبیات بلکه در زمینه‌های دیگر نیز فعالیت داشته و خدمات شایانی به فرهنگ و هنر کشور ارایه کرده است. او در دوره‌ای زندگی می‌کرد که ایران با چالش‌های سیاسی و اجتماعی زیادی مواجه بود و توانست با آثارش به بهبود وضعیت فرهنگی و اجتماعی مردم کمک کند. این مقاله به بررسی شخصیت، آثار و تأثیرات آذر برزین‌مهر بر فرهنگ و هنر ایرانی می‌پردازد.

آذر برزین‌مهر چه تأثیری بر ادبیات فارسی گذاشت؟

آذر برزین‌مهر با آثارش به غنای ادبیات فارسی افزوده و سبکی نوین در شعر و نثر به وجود آورد. اشعار و نوشته‌های او به زبان فارسی به صورت عمیق و زیبا بیان کننده احساسات و اندیشه‌های انسانی هستند.

آثار او به مسائلی چون عشق، تنهایی، و جستجوی حقیقت می‌پردازند و همچنین مضامین اجتماعی نیز در آنها به وضوح دیده می‌شود. این تأثیرات باعث شد تا نسل‌های بعد از او نیز به آثارش رجوع کنند و از آن الهام بگیرند.

زندگی آذر برزین‌مهر چگونه بود؟

آذر برزین‌مهر در خانواده‌ای فرهنگی و هنرمند به دنیا آمد و از سنین نوجوانی به ادبیات و هنر علاقه‌مند شد. تحصیلاتش در زمینه‌های مختلف به او کمک کرد تا به یک هنرمند چندبعدی تبدیل شود.

در طول زندگی‌اش، او با بسیاری از شخصیت‌های برجسته زمان خود ارتباط برقرار کرد و از تجربیات آنها بهره گرفت. این تجربیات به شکل‌گیری افکار و عقاید او کمک شایانی کرد.

آثار برجسته آذر برزین‌مهر کدامند؟

آذر برزین‌مهر آثار متعددی در زمینه شعر، نثر و نقد ادبی از خود به جا گذاشته است. یکی از مشهورترین آثار او، کتابی است که به بررسی موضوعات فلسفی و انسانی پرداخته و تأثیر قابل توجهی بر ادبیات فارسی گذاشته است.

علاوه بر این، او همچنین در زمینه ترجمه آثار ادبی از زبان‌های دیگر به فارسی فعالیت داشت که موجب غنای ادبیات فارسی شد و مفاهیم جدیدی را به این زبان معرفی کرد.

چگونه آذر برزین‌مهر را در تاریخ ایران می‌توان ارزیابی کرد؟

آذر برزین‌مهر به عنوان یک شخصیت فرهنگی و هنری بزرگ در تاریخ ایران شناخته می‌شود. او نماینده‌ای از دوره‌ای است که ادبیات و هنر در ایران به شکوفایی رسیدند و افراد بزرگی در این عرصه فعالیت داشتند.

تأثیر او نه تنها محدود به زمان خودش نیست، بلکه امروزه نیز آثار و افکار او الهام‌بخش نسل‌های جوان است و تأثیراتش همچنان در ادبیات و فرهنگ ایرانی مشاهده می‌شود.

آیا آذر برزین‌مهر با سایر نویسندگان هم‌عصر خود ارتباط داشت؟

بله، آذر برزین‌مهر با نویسندگان و شاعران دیگر هم‌عصر خود ارتباط نزدیکی داشت و با برخی از آنها دوستی عمیقی برقرار کرد. این ارتباطات به تبادل افکار و تجربیات فرهنگی کمک بسیاری کرد.

از طریق این روابط، آذر برزین‌مهر توانست آثار خود را به جامعه ادبی ارائه دهد و همچنین از الهام‌های دیگر شاعران بهره‌مند شود که به غنای آثارش افزود.

Телеграм-канал آذرِ بُرزین‌مهر

سپاس ریوندی یک کانال تلگرامی با نام کاربری @azarborzinmehr می‌باشد. این کانال با هدف به اشتراک گذاری ایده ها، تجربیات و دانسته های مرتبط با روانشناسی و روان‌پزشکی تاسیس شده است. اگر به دنبال راهکارهایی برای بهبود وضعیت روانی خود هستید یا علاقه‌مند به فراگیری مطالب جذاب و مفید در زمینه روانشناسی هستید، پیوستن به این کانال می‌تواند برای شما مفید باشد. در این کانال، مطالبی از متخصصان معتبر و تجربیات افرادی که با مشکلات روانی مواجه شده‌اند، به اشتراک گذاشته می‌شود تا شما بتوانید از آنها برای بهبود وضعیت خود استفاده کنید. سپاس ریوندی با دقت به نیازها و مشکلات روانی کاربران خود توجه دارد و سعی در ارائه راهکارهایی موثر و کارآمد دارد تا بتواند به شما کمک کند. پس حتما از این فرصت برای ارتقای روانی خود بهره ببرید و به کانال سپاس ریوندی ملحق شوید!

آذرِ بُرزین‌مهر Последние сообщения

Post image

روزی که از پایان‌نامۀ دکترایم درمورد «وجوه زیبایی‌شناسانه در آثار توماس آکویناس» دفاع می‌کردم—که موضوعی بسیار مناقشه‌انگیز بود، چرا که در آن زمان استادان دانشگاهی عقیده داشتند در انبوه آثار آکویناس شاخصه‌های زیبایی‌شناختی یافت نمی‌شود—یکی از ممتحن‌ها مرا به نوعی «مغالطۀ روایی» متهم کرد. گفت که محقق کارآزموده هر بار که تحقیقی را آغاز می‌کند کارش را به‌ناگزیر از راه آزمون و خطا پیش می‌برد و فرضیه‌های گوناگون را به کار می‌گیرد و رد می‌کند؛ اما در نهایت، محقق باید تمامی این اعمال را تجزیه و تحلیل کند و فقط نتیجه را ارائه دهد. گفت: «اما تو بر خلاف این رویه عمل کرده‌ای و داستان تحقیقت را، انگار یک رمان پلیسی باشد، بازگو کرده‌ای.» اعتراضش را دوستانه مطرح کرد و این نکتۀ اساسی را به من پیشنهاد کرد که تمامی دستاوردهای تحقیقاتی باید به همین صورت «روایت شوند». هر کتاب علمی باید یک داستان جنایی باشد: گزارش جست‌وجو در طلب نوعی «جام مقدس گمشده».

اعترافات یک رمان‌نویس جواناومبرتو اکو

25 Feb, 15:07
700
Post image

بازاندیشی مفاهیم فرهنگی

کمبودهای زبان فارسی - یک

عوام‌الناس می‌پندارند چیزی به نام کامل‌ترین، بهترین، خوش‌آهنگ‌ترین، قدیمی‌ترین یا جدیدترین زبان وجود دارد. زبان‌شناسان البته این تصورات را رد می‌کنند، اما بیرون از حلقه‌های محدود دانشگاهی آنها، احساس کلی وجود دارد مبنی بر اینکه زبان مثلاً انگلیسی برتر از زبان فارسی است. این احساس، هرچند به لحاظ فنّی و در عرصه‌ی انتزاعی زبان‌شناسی مهمل باشد، در عرصه‌ی عمل با اطمینان‌بخشی‌های زبانشناسان به سادگی محو نمی‌شود. به نظر می‌رسد انگلیسی کارهایی می‌کند که فارسی نمی‌کند. هرقدر هم بگوییم ساخت‌ها و سازوکارهای زبان فارسی دست‌کم بالقوه قادر هستند به همان میزان و به همان دقت و حتی بیشتر لغت بسازند، همه، از عارف و عامی، احساس می‌کنند انگلیسی برتری یا توان مرعوب‌کننده‌ای دارد. آیا این احساس مطلقاً توهم است؟

مثالی بزنم. در یک متن انگلیسی من به لفظ Misotheism برخوردم. این لفظ در لغتنامه‌های معمول انگلیسی-فارسی نیامده (که باعث تعجب نمی‌شود) معنای آن «بیزاری از خدا» و اصل آن یونانی است. زبان‌های اروپایی که اغلب هیچ ابایی از وام‌ستانی از یونانی ندارند، همه تقریباً همین لفظ را به کار می‌برند. اکنون آیا زبان فارسی نمی‌تواند برای این لفظ معادلی داشته باشد؟ طبعاً چرا و تازه بدون اینکه از جای دیگری وام بگیرد. معادل «خدابیزاری» یا «ازخدابیزاری» به ذهن هر کسی می‌رسد. پس مشکل کجاست؟

بزرگی گفته بود: «تنها مشکل زبان فارسی فارسی‌زبانان هستند.» به نظرم جواب سوال اینجا هم همین است. به چه معنا؟

میزوتئیسم یونانی سرگذشتی دارد: آیسخولوس آن را به کار برده. گوته در شعری از زبان پرومثئوس این احساس را تشریح کرده. پرسی شلی و دیگران به نحو خود آن را بسط داده‌اند. از کتاب ایوب تا پژواک‌های متعددش در رمان‌های یوزف رُت (عصیان و ایوب و...) از این پدیده حرف زده می‌شود. فکر نوابغ درگیر آن است. پدیده‌ای را مشاهده می‌کنند. جوانبش را می‌سنجند، به وجود و ماهیتش پی می‌برند و سپس برایش لغت هم می‌سازند. وقتی می‌گویی میزوتئیسم، هزاران هزار زنگ از سراسر تاریخ تمدن غربی به صدا درمی‌آیند. اما وقتی می‌گویی «خدابیزاری» چه؟

کلمه هست. نباشد هم می‌سازیمش. ساختنش خیلی وقت‌ها از من غیرمتخصص هم برمی‌آید. ولی طنین ندارد، چون به نظر می‌رسد قبلاً به کار نرفته. مثل شراب نیست که حرام و ممنوع بوده ولی هزار طنین دارد. البته اگر دقیق شویم خدابیزاری هم بی طنین نیست. در مصیبت‌نامه‌ی عطار، از زبان دیوانگانی که حرجی بر آنان نیست، به نوعی کفرگویی برمی‌خوریم که کمابیش میزوتئیستی است. هلموت ریتر، شرق‌شناس آلمانی در کتاب خود این مطلب را متذکر شده. پس از او، نوید کرمانی، در کتابش با نام خوف خدای این مضمون را بسط داده. ولی ریتر آلمانی است، نوید کرمانی هم که اصالتاً ایرانی است به آلمانی می‌نویسد و تازه بر خلاف ریتر کتابش حتی به فارسی ترجمه هم نشده است. ظاهراً میزوتئیسم عطار را کسانی می‌بینند که به آلمانی فکر می‌کنند! و ما؟ ما درگیر پیدا کردن لفّ و نشر مشوّش و جناس ناقص حرکتی هستیم!

بیایید صورت مساله را دقیق‌تر بنگریم: جامعه‌ی ایران در حال گذار از احتمالاً بزرگ‌ترین تحول دینی خود پس از سقوط شاهنشاهی ساسانی و گرویدن از دین مزدایی زردشت به اسلام است. هزارهزار کس را می‌شناسید که در همین‌ سال‌ها اعتقاد دینی خود از دست دادند و با نفرت و بیزاری از خدایی روی گرداندند که این همه ظلم را دید و دخالتی نکرد. عطار نامی هم که وقت تفاخر به مشاهیر ایران‌زمین کمتر اسمش را از قلم می‌اندازند، پیش‌تر درباره‌ی این احساس حرف زده بود، آن هم تازه پیش از گوته و شلی و شوپنهاور و سایر اختران "باکلاس" آسمان فرهنگ اروپا.

می‌شد یک لحظه صبر کنیم و بگوییم آن احساسی که دیوانگان مصیبت‌نامه‌ی عطار از آن حرف می‌زنند، آن احساس مومنی که از کودکی به او گفتند خدا جای حق نشسته و دید که چه حق‌ها ناحق شد و خدا دخالتی نکرد، آن احساس "لامصّب" که اساس لامذهبی است، اسمش چیست؟ می‌شد عطار بخوانیم، چشممان را باز کنیم و از خودمان بپرسیم، کمی فکر کنیم و بعد اسمش را بگذاریم: «خدابیزاری.» حتی اگر اصلاً نمی‌دانستیم گوته کیست و شوپنهاور چه گفته.

امکان فنّی ساختن کلمه در زبان فارسی بود. سابقه‌ای فکری دست‌کم در شعر عطار بود. شرایط عینی و تجربه‌ی زیسته‌ بود. ولی کلمه‌ای که گویای این حال باشد ساخته نشد. این را نمی‌توان و نباید به مساله‌‌ای زبانشناختی تحویل کرد و تقلیل داد. این چیزی فراتر است! اما اسم خود این چیز را چه باید گذاشت؟ زبان‌پریشی ملی؟ آیا ما در مقام یک ملت شبیه بیماری نیستم که به علت ضربه‌ی مغزی توانایی تکلم را از دست داده است؟ آیا ارتباط ما با تاریخ و زبان و سنت خودمان قطع نشده است؟ شاعرانه و آبکی و عوامانه‌اش را بگویم: آیا ما خودمان را گم نکرده‌ایم؟

#بازاندیشی_مفاهیم_فرهنگی
سپاس ریوندی

17 Feb, 16:46
1,321
Post image

مدت‌هاست من شخصا به این نتیجه رسیده‌ام که اساسی روانشناختی برای گرایش به مارکسیسم یا سایر انحاء چپ‌گرایی وجود دارد و مساله‌ی آنها اختلاف نظر و تفاوت رویکرد فکری نیست.

آن قسم استدلال‌ها و آن شکل از مدینه‌ی فاضله و آن درک از برابری در مناسبات انسانی را افرادی خریدار می‌شوند که پیش از هر چیز ساختار روانی و ذهنیشان اجازه‌ی پذیرش چنان چیزی را بدهد.
از همین روست که هوش و بلکه نبوغ مانع افتادن فرد به ورطه‌ی طرفداری از آن قسم افکار نمی‌شود.

اینجا مثالی خیلی کوچک و خیلی جزئی از همین بحث را می‌توان دید:
چگونه افرادی می‌توانند بعد از دیدن فجایع شوروی بگویند آن مارکسیسم واقعی نبود و مارکسیست بمانند؟

16 Feb, 08:34
1,635
Post image

بازاندیشی مفاهیم فرهنگی

جشن‌های ایرانی - یک

کریسمس یا عید سن‌والنتین (یکی از قدیسین مسیحی) ذاتاً هیچ فرقی با مبعث رسول اکرم یا تولد امام محمد باقر ندارد. اما تاریخ طولانی و پیوسته‌ی سکولاریزاسیون (عرفی شدن) در غرب، باعث شده که این مناسبت‌ها از معنای دینی خود تهی شوند ولی همچنان باقی بمانند. این جشن‌ها به هیچ ملت و قومیت و جغرافیای خاصی تعلق ندارند. اما علت این امر جنبه‌ی جهان‌وطنی و انسان‌گرایانه و معنوی آنها نیست، پیشینه‌ی دینی آنهاست. عید قربان هم به هیچ ملت و قوم و جغرافیای خاصی تعلق ندارد. عیدی است برای مسلمانان، هر جا که باشند، چنانکه کریسمس عید مسیحیان است، اگر در آفریقا باشند یا اروپا. تفاوت در اینجاست که فرآیند سکولاریزاسیونی که در مسیحیت کریسمس را به جشن خالی -یعنی صرفاً بهانه‌ای برای تعطیلی و خوشگذرانی- تبدیل کرده، در اسلام انجام نشده است. عید قربان را کسی یا جشن می‌گیرد چون مسلمانی معتقد و ملتزم است، یا اگر معتقد و ملتزم نیست، اصلاً جشن نمی‌گیرد.
در ایران قضیه مشکل‌تر هم می‌شود. هویت اروپایی چندان تنافری با مسیحیت ندارد. البته مسیحیت کمابیش با خشونت و هر جا لازم بوده به ضرب و زور در آنجا مسلط شده. در تاریخ کهن اقوام شمال اروپا خاطره‌ی مسیحیت اجباری هنوز منعکس است و یونانی و رومی هنوز می‌تواند بگوید من پیش از مسیحیت خودم متمدن بودم. اما مسیحیت دیگر عامل مهمی نیست که کسی بخواهد در مقابلش چنان موضعی بگیرد. لزومی ندارد ایسلندی، آلمانی، یونانی یا ایتالیایی بودن خود را علیه مسیحیت برجسته کنی. حتی در بعضی جاها هویت ملی همان هویت دینی است، مثلاً در روسیه که روس بودن تقریباً همان مسیحی ارتدکس بودن است. اما در ایران شکاف هویتی عمیقی وجود دارد. اسلامی شدن ایرانی بودن را دفع می‌کند و ایرانی بودن اسلامی شدن را. در عرصه‌ی سیاست رژیم‌های سیاسی پهلوی و جمهوری اسلامی که سراپای وجودشان نفی دیگری است، دستگاه تبلیغات خود را به نوبت بر ایران و اسلام نهاده‌اند. در هر دو مورد یکی از این دو (ایران یا اسلام) اصل است و دیگری را تنها به اکراه تایید می‌کنند.
اما بر خلاف سیاست، در خود جامعه صلح میان ایران و اسلام برای گروه بزرگی اتفاق افتاده است. زیرا اگر هیچ هویتی نداشته باشی، در هیچ طرف دعوای ایران و اسلام هم طبعاً نیستی و غالب جامعه‌ی ما خصوصاً در نسل جوان هیچ هویتی ندارد. یعنی نه ایرانی است، نه اسلامی، نه چیز دیگر. البته عید سن‌والنتین یا هالووین یا کریسمس یا هر چه را دم تیغشان بیاید جشن می‌گیرند. اما از آن هویت نمی‌گیرند. زیرا متعلق به آنها نیست. پدران و مادرانشان این کار را نمی‌کرده‌اند و خودشان هم از آنجا که تابع چیزی جد مد نیستند، اگر فردا هالووین از مد بیفتد، دیگر در آن شرکت نخواهند کرد. این نقطه‌ی مقابل آن فرآیند پیوسته است که در آن اروپایی بیش از یک و نیم هزاره کریسمس را جشن گرفته، هرقدر هم که عقایدش دگرگون شده باشد.
کهن‌ترین ارجاع به عید سن‌والنتین در مقام جشن عاشقان در کتاب مجلس مرغان جفری چاوسر آمده، یعنی اواخر قرون وسطا. سپندارمذگانی که بعضی خواستند در ایران علمش کنند، البته از اینها بسیار کهن‌تر است و به دوران ساسانی می‌رسد. اما میان ما و دوران ساسانی نزدیک یک و نیم هزاره تاریخ اسلامی است. سپندارمذگان حتی اگر زیباتر و برازنده‌تر باشد، نیازمند احیا است، حال آنکه ایرانی امروز دوست دارد مصرف کند، نه احیا. ارثیه‌ای را دوست دارد که به او برسد و خرجش کند. چه میراث فرهنگی، چه نظام سیاسی. برای همین مدام درصدد است خودش را سر سفره‌ی اروپایی‌ها جا بدهد که هم جشن عاشقانش از پیش موجود است، هم دموکراسیش.
چه عجب اگر بعضی در اروپا احساس می‌کنند از ما برترند؟ آنها اگر هم وارث هستند، لااقل وارث چیزی هستند که خودشان یا اجدادشان ایجاد کرده‌اند. ما معتقدیم چون ارثیه‌ی اجدادی نیمه‌ویران افتاده، بهتر است شناسنامه‌ای برای خود جعل کنیم که از اموال کس دیگری به ما به ارث برسد.

#بازاندیشی_مفاهیم_فرهنگی
#شرق‌زدگی

#جشن‌های_ایرانی

سپاس ریوندی

14 Feb, 07:50
1,291