این ویدئو رو از دست نده
شاهکاره 👍
شاهکاره 👍
دل شدگان
@ashoftehalan
شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد. .
دل شدگان (Persian)
دل شدگان یک کانال تلگرامی است که به منظور ایجاد ارتباط و اشتراک احساسات عشق و عاطفه بین افراد شکل گرفته است. این کانال به دنبال جمع آوری عاشقان و دل شکسته ها برای به اشتراک گذاشتن تجربیات و احساسات آنها می باشد. اگر شما هم عاشق یا دل شکسته ای هستید که دنبال یک جامعه متقابل برای ابراز احساسات خود هستید، دل شدگان کانال مناسبی برای شما است. در اینجا شما می توانید با افرادی با احساسات مشابه ارتباط برقرار کرده و از تجربیات آنها بیاموزید. شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد، پس به دل شدگان بپیوندید و تجربه عشق و عاطفه را با دیگران به اشتراک بگذارید.
دل شدگان
21 Nov, 15:22
📽حمله خرس به گله گوسفندان و واکنش جالب چوپان
این اتفاق در دالاهوی کرمانشاه رخ داده است. واکنش و خونسردی چوپان، قابل احترام است.
این اتفاق در دالاهوی کرمانشاه رخ داده است. واکنش و خونسردی چوپان، قابل احترام است.
دل شدگان
21 Nov, 14:45
گر تو خود را پیش و پس داری گمان
بسته جسمی و محرومی ز جان
زیر و بالا ، پیش و پس ، وصف تن است
بی جهت ، آن ذاتِ جانِ روشن است
#مثنوی_مولانا دفتر اول
اگر تو خود را با کسی مقایسه می‌کنی و خود را بالاتر یا پایین تر از کسی میدانی
بدان که وابسته به جسم هستی و از عالم جان بی بهره
زیر و بالا و پیش و پس مربوط به جان و روح نیست
بسته جسمی و محرومی ز جان
زیر و بالا ، پیش و پس ، وصف تن است
بی جهت ، آن ذاتِ جانِ روشن است
#مثنوی_مولانا دفتر اول
اگر تو خود را با کسی مقایسه می‌کنی و خود را بالاتر یا پایین تر از کسی میدانی
بدان که وابسته به جسم هستی و از عالم جان بی بهره
زیر و بالا و پیش و پس مربوط به جان و روح نیست
دل شدگان
21 Nov, 14:35
محبوبم !
شما طعم چای چین اول دشت های لاهیجانید
یک قندان قند، که حبه حبه کامم را شیرین میکند...
عصرتون آرام
شما طعم چای چین اول دشت های لاهیجانید
یک قندان قند، که حبه حبه کامم را شیرین میکند...
عصرتون آرام
دل شدگان
21 Nov, 08:55
چشم جادوگر
آهنگساز: پیمان خازنی
ترانه سرا: احسان افشاری
خواننده: میثم اکبری...
آهنگساز: پیمان خازنی
ترانه سرا: احسان افشاری
خواننده: میثم اکبری...
دل شدگان
21 Nov, 08:53
اگر او او نماید ید رخ چون مه مه و خور خور
شود ود از جمالش لش مه و خور خور منور ور
منش مه مه نگویم یم که مه مه را نباشد شد
دو گیسو سو مسلسل سل، دو طره ره معنبر بر
یکی چینی ز جعدش دش اگر گر گر گشاید ید
شود ود از نسیمش مش دماغم غم معطر طر
رخانش نش چو لاله له دو چشمش مش چو نرگس گس
دهانش نش چو پسته ته لبانش نش چو شکر کر
عرق رق میکند گل گل ز رویش یش به بستان تان
خجل جل می‌شود ود ود ز قدش دش صنوبر بر
مرادم دم جز او او او نباشد شد که باشد شد
وصالش لش به عمرم رم دمی می می میسر سر
دلم لم خوش نخواهد هد شدن دن با کلامش مش
مشرف رف اگر گردد به تحسین سین دلبر بر
ازین سان سان غزل‌ها ها نسیمی می بگفتا تا
موشح شح مسجع جع مرصع صع مکرر رر
عمادالدین نسیمی. . .
( مریم جباری)
شود ود از جمالش لش مه و خور خور منور ور
منش مه مه نگویم یم که مه مه را نباشد شد
دو گیسو سو مسلسل سل، دو طره ره معنبر بر
یکی چینی ز جعدش دش اگر گر گر گشاید ید
شود ود از نسیمش مش دماغم غم معطر طر
رخانش نش چو لاله له دو چشمش مش چو نرگس گس
دهانش نش چو پسته ته لبانش نش چو شکر کر
عرق رق میکند گل گل ز رویش یش به بستان تان
خجل جل می‌شود ود ود ز قدش دش صنوبر بر
مرادم دم جز او او او نباشد شد که باشد شد
وصالش لش به عمرم رم دمی می می میسر سر
دلم لم خوش نخواهد هد شدن دن با کلامش مش
مشرف رف اگر گردد به تحسین سین دلبر بر
ازین سان سان غزل‌ها ها نسیمی می بگفتا تا
موشح شح مسجع جع مرصع صع مکرر رر
عمادالدین نسیمی. . .
( مریم جباری)
دل شدگان
21 Nov, 08:39
دلم اکنون در کنارم بودنت را می‌خواست
نیستی اما.
تو در آن‌جایی.
و "آن‌جا" از آن‌همه خوشبختیِ خود
بی‌خبر است
ناظم حکمت
پنجشنبه های_دلتنگی
عزیزان آسمانیم دلم تنگتونه💔🕊
نیستی اما.
تو در آن‌جایی.
و "آن‌جا" از آن‌همه خوشبختیِ خود
بی‌خبر است
ناظم حکمت
پنجشنبه های_دلتنگی
عزیزان آسمانیم دلم تنگتونه💔🕊
دل شدگان
21 Nov, 07:03
انقدر م سختی کشیدیم که ما رو باید ببرن بهشت..
ایرانم...
سرزمینم...
وطنم...
کنسرتهای خواننده های قدیمی خودمون نرفتیم
ایرانم...
سرزمینم...
وطنم...
کنسرتهای خواننده های قدیمی خودمون نرفتیم
دل شدگان
21 Nov, 06:53
پنج شنبه ی
این هفته را
ڪنار عڪس هایت
یڪ بوته گل اطلسی و یڪ سبد
سیب ِسرخ میگذارم، تا بدانی
عطرِ خاطرت همیشه در
اطلسی های ِدلم میپچد
و سیبِ خواستنت سُرخ ترین
و شیرین ترین نوبرانه ی
فصل فصل دلم خواهد بود...
مهنازنجفی
این هفته را
ڪنار عڪس هایت
یڪ بوته گل اطلسی و یڪ سبد
سیب ِسرخ میگذارم، تا بدانی
عطرِ خاطرت همیشه در
اطلسی های ِدلم میپچد
و سیبِ خواستنت سُرخ ترین
و شیرین ترین نوبرانه ی
فصل فصل دلم خواهد بود...
مهنازنجفی
دل شدگان
21 Nov, 06:52
دل شدگان
21 Nov, 06:35
باران، سپید است وُ رؤياهايم نيز چنین‌اند
اما آیا خیابان‌ها، میان آنها
تفاوت قائل خواهند شد..؟
باران، غمگین است وُ هم‌چنین دلم
اما کدام‌شان رنجورتر خواهد بود..؟
آن‌گاه که رهگذران، روی آنها پا گذارند.
#عدنان_الصائغ
ترجمه: محمد حمادی
اما آیا خیابان‌ها، میان آنها
تفاوت قائل خواهند شد..؟
باران، غمگین است وُ هم‌چنین دلم
اما کدام‌شان رنجورتر خواهد بود..؟
آن‌گاه که رهگذران، روی آنها پا گذارند.
#عدنان_الصائغ
ترجمه: محمد حمادی
دل شدگان
21 Nov, 06:35
نادر ابراهیمی عادت داشته کارهایی را که برای یک سال برنامه‌ریزی می‌کرده با خط خوش و درشت می‌نوشته و روی دیوار اتاقش می‌زده. این یادداشتی است که اواخر عمرش نوشته تا به مفاد آن پایبند باشد، و چقدر جالب است.
(این یادداشت اکنون در موزه‌ی نادر ابراهیمی قرار دارد.)
📚
(این یادداشت اکنون در موزه‌ی نادر ابراهیمی قرار دارد.)
📚
دل شدگان
21 Nov, 06:32
آذر زنی است!
درد کشیده ازخزان پاییز
با کوله باری پراز آرزوهای الوان
گمشده ایی است
در برهوت عشق
گیسوان سیاه ومواجش
کرده سپید برف زمستان!
سبدش پر از سیب حوا
قلبش پر از احساس
دستانش خالیست
از گل یاس
خاطراتش شد قربانی
یک رویا !!
مینو_پناهپور
📘دمی برای خویش
اذر ماهتون پر از روزهای قشنگ
درد کشیده ازخزان پاییز
با کوله باری پراز آرزوهای الوان
گمشده ایی است
در برهوت عشق
گیسوان سیاه ومواجش
کرده سپید برف زمستان!
سبدش پر از سیب حوا
قلبش پر از احساس
دستانش خالیست
از گل یاس
خاطراتش شد قربانی
یک رویا !!
مینو_پناهپور
📘دمی برای خویش
اذر ماهتون پر از روزهای قشنگ
دل شدگان
20 Nov, 18:07
مثل بارانم
بی‌نیاز از آواز آدمی،
همین سایه برای من کافی است
همین سکوت برای من ...
تمام!
دست از کلمات کشیده
کنار خودم به خواب می روم،
و در خواب می‌بینم گاهی
دارم به دعوت دریا
دور می‌شوم از درد و از آدمی ...
محشر است این
که از هفت دولت دنیا آزادم ،
من عین بارانم
یک وقت‌هایی
خنکای آرام خداوندم
یک وقت‌هایی
عطرِ آهسته‌ی هوا ......
سید_علی_صالحی
بی‌نیاز از آواز آدمی،
همین سایه برای من کافی است
همین سکوت برای من ...
تمام!
دست از کلمات کشیده
کنار خودم به خواب می روم،
و در خواب می‌بینم گاهی
دارم به دعوت دریا
دور می‌شوم از درد و از آدمی ...
محشر است این
که از هفت دولت دنیا آزادم ،
من عین بارانم
یک وقت‌هایی
خنکای آرام خداوندم
یک وقت‌هایی
عطرِ آهسته‌ی هوا ......
سید_علی_صالحی
دل شدگان
20 Nov, 17:16
نشست از بر رخش رستم چو گرد
پر از خون رخ و لب پر از باد سرد
بیامد به پیش سپه با خروش
دل از کردهٔ خویش با درد و جوش
چو دیدند ایرانیان روی اوی
همه برنهادند بر خاک روی
ستایش گرفتند بر کردگار
که او زنده باز آمد از کارزار
چو زان گونه دیدند بر خاک سر
دریده برو جامه و خسته بر
به پرسش گرفتند کاین کار چیست
ترا دل برین گونه از بهر کیست
بگفت آن شگفتی که خود کرده بود
گرامی‌تر خود بیازرده بود
همه برگرفتند با او خروش
زمین پر خروش و هوا پر ز جوش
چنین گفت با سرفرازان که من
نه دل دارم امروز گویی نه تن........
یکی دشنه بگرفت رستم به دست
که از تن ببرد سر خویش پست
بزرگان بدو اندر آویختند
ز مژگان همی خون فرو ریختند
.
.
.
.
.
به گودرز گفت آن زمان پهلوان
که ای گرد با زور و روشن‌روان
پیامی ز من نزد کاووس بر
بگویش که ما را چه آمد به سر
به دشنه جگرگاه پور دلیر
بریدم که دستم مماناد یر
گرت هیچ یاد است کردار من
یکی رنجه کن دل به تیمار من
از آن نوشدارو که در گنج توست
کجا خستگان را کند تن‌درست.....
.
.
.
.
غریو آمد از شهر توران زمین
که سهراب شد کشته بر دست کین
خبر زو به شاه سمنگان رسید
همه جامه بر خویشتن بردرید
به مادر خبر شد که سهراب گرد
به تیغ پدر خسته گشت و بمرد
بزد چنگ و بدرید پیراهنش
درخشان شد آن لعل زیبا تنش
برآورد بانگ و غریو و خروش
زمان تا زمان او همی شد ز هوش
مر آن زلف چون تاب‌داده کمند
بر انگشت پیچد و از بن بکند....
همی کند موی و همی خست روی 💔💔
پر از خون رخ و لب پر از باد سرد
بیامد به پیش سپه با خروش
دل از کردهٔ خویش با درد و جوش
چو دیدند ایرانیان روی اوی
همه برنهادند بر خاک روی
ستایش گرفتند بر کردگار
که او زنده باز آمد از کارزار
چو زان گونه دیدند بر خاک سر
دریده برو جامه و خسته بر
به پرسش گرفتند کاین کار چیست
ترا دل برین گونه از بهر کیست
بگفت آن شگفتی که خود کرده بود
گرامی‌تر خود بیازرده بود
همه برگرفتند با او خروش
زمین پر خروش و هوا پر ز جوش
چنین گفت با سرفرازان که من
نه دل دارم امروز گویی نه تن........
یکی دشنه بگرفت رستم به دست
که از تن ببرد سر خویش پست
بزرگان بدو اندر آویختند
ز مژگان همی خون فرو ریختند
.
.
.
.
.
به گودرز گفت آن زمان پهلوان
که ای گرد با زور و روشن‌روان
پیامی ز من نزد کاووس بر
بگویش که ما را چه آمد به سر
به دشنه جگرگاه پور دلیر
بریدم که دستم مماناد یر
گرت هیچ یاد است کردار من
یکی رنجه کن دل به تیمار من
از آن نوشدارو که در گنج توست
کجا خستگان را کند تن‌درست.....
.
.
.
.
غریو آمد از شهر توران زمین
که سهراب شد کشته بر دست کین
خبر زو به شاه سمنگان رسید
همه جامه بر خویشتن بردرید
به مادر خبر شد که سهراب گرد
به تیغ پدر خسته گشت و بمرد
بزد چنگ و بدرید پیراهنش
درخشان شد آن لعل زیبا تنش
برآورد بانگ و غریو و خروش
زمان تا زمان او همی شد ز هوش
مر آن زلف چون تاب‌داده کمند
بر انگشت پیچد و از بن بکند....
همی کند موی و همی خست روی 💔💔
2,949
subscribers
21,360
photos
11,006
videos
