قطره محال انديش ۲ @ghatremahalandish Channel on Telegram

قطره محال انديش ۲

@ghatremahalandish


"چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش" #حافظ

كانال اول :

@rostami_hamid_54



لينك join:
https://telegram.me/joinchat/BVyybjwpTpAocqvN6mcX9A

ادمين :

#حميد_رستمى

قطره محال انديش ۲ (Persian)

فکر کردن در مورد معنای اشعار حافظ و شناخت اعمال انسانی، همیشه یک تجربه طیف گسترده و جذاب است. اگر شما هم به دنبال تفسیر و تبیین دقیق تر ابیات حافظ هستید، کانال تلگرامی "قطره محال اندیش ۲" بهترین گزینه برای شماست. در این کانال توسط اعضای متخصص و علاقمند، آثار حافظ با دقت و شور تحلیل می شود

اگر سوالی درباره معانی عمیق و پیچیده در شعر حافظ دارید، می توانید به راحتی با اعضای دیگر کانال در تبادل نظر شرکت کنید. این فضایی مناسب برای یادگیری و بحث درباره اشعار معروف حافظ است و به شما امکان می دهد که از دیدگاه های مختلف، به فهم عمیق تر این شعرها بپردازید

آیا می خواهید در جشنواره شعر و ادبیات شرکت کنید؟ آیا به دنبال ارتقاء دانش شعری خود هستید؟ اگر پاسخ شما بله است، پیوستن به کانال "قطره محال اندیش ۲" به شما کمک بیشتری می کند. با اعضای ارجمند این کانال، سفری جذاب و الهام بخش در دنیای شعر و ادبیات شروع کنید

با کلیک بر روی لینک join، به سرعت وارد کانال شوید و از محتوای متنوع و سرگرم کننده اینجا لذت ببرید. ادمین حمید رستمی همواره در کنار شماست تا در هر گوشه از این فضای معنوی حافظ شناسی، به شما همراهی کند. پس حتما از این فرصت بی نظیر بهره ببرید و با ما همراه شوید!

قطره محال انديش ۲

08 Feb, 22:01


شاید نباشم
آن روز که آزادی را جشن خواهی گرفت
و از گیسوانِ رهایت
باد
پرچمی خواهد ساخت


شاید نباشم
اما سنگ‌ها
حریفِ چشمه‌‌سارهای صدایت
نمی‌شوند
و روی هر دیوار
گُلی خواهد رُست ...
می‌دانم!


چشمانم را می‌بندم
و هیجانِ سپیدِ کبوتران را
خیال می‌کنم

کبوترانی که
از دست‌های آزادِ تو
آب می‌خورند

از دست‌های آزادِ تو
دخترم ...!



 #صدیق_قطبی

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

08 Feb, 21:54


.

آنگاه که می‌رقصم و
پاهایم عطر خوش زمین را جشن می‌گیرند،
جرمی مرتکب شده‌ام؟
جرم است اگر شانه‌ بالا انداخته
و موها را رها بر شانه‌ بریزم؟
جرم است اگر رنگ سرخی بر لبانم بنشانم و
با صدای بلند بگویم:
من یک زنم
مانند تمام زنان جوان جهان
یک دهان دارم...
یک بدن دارم...
آیا رقصیدنم
نوشتنم
خواندنم
خواستنم
عشق ورزیدنم
جرم است؟
آیا زاده شدن
در سرزمینی که در آن آزادی را
به دار می‌آویزند
جرم است؟

#مرام_المصری
ترجمه: #سید_محمد_مرکبیان

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

08 Feb, 05:42


دستت در جیب من
راز قفلی پنهان است
که کلیدهایش را در دهان قورت داده
و پای سیبی را درگلوی گوزنی زخمی فروبرده

از بلوار مدرس تا راهنمایی بوسیدمت
برف می‌بارید از سینه تا گلو
درکوچهٔ ثبت تا کنسولگری بوسیدمت

برف می‌بارید از سینه تا گلو
و وزغ چشمت حشره‌ی نگاهم را به زبان کشیده بود
تو لفظ رایی برای من
نشانه‌ی مفعولی که فاعلش را گم کرده

چندم بهمن بود؟
که دست بردم بر رودخانه‌ای که پشت سد گیر کرده بود
کدام نیمکت چشم‌هایش را گرد کرده بود
که شب در پل پارک ماهش را گم کرد
و شاخه‌ی گلی قرمز
گونه‌های تورا برافروخت

تا صدا کردی مرا
نان پخته شد
و رودخانه‌ی هیرمند درهایش
به روی سیستان باز شد


تو زیبا بودی
10 و 10 دقیقه بودی
بهاری که در دهانش فصل‌ها راتقطیع می‌کرد
و چهل گیاه مقدس را غسل تعمید می‌داد

#محمد_توکلی_کوشا

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

07 Feb, 10:19


دو آدم برفی از چشم‌هاشان برف بارید

کمی از هم دوریم
شبیه دو فنجانِ چایِ روی میز
بی‌خبر از این‌که در جهانِ قبل
تا نقطه‌ی فنا
در گرمی هم لولیده‌ایم
و حالا سرد می‌شویم
شبیه دو عاشق
که خط استوا
شروع جدایی‌شان بود
و از هم دور شدند
دور و سرد
آنقدر که دو آدم‌برفی
از چشم‌هاشان برف بارید
و قطب‌ها پدید آمدند...


قرن‌هاست تو را می‌شناسم
ما نام‌های دیگری داشتیم
و اگر یک‌روز
به رازهای اولین لایه‌ی زمین پی ببرند
افسانه‌ی عشق ما
بر سر زبان‌ها می‌اُفتد...



#آریا_معصومی

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

07 Feb, 10:10


بادهای بی مجال می‌آیند
اندوه عابران ولیعصر می‌آید،
زمستان می‌آید
برف می‌آید ، باران می‌آید
باهار می‌رسد
پرندگان رفته می‌رسند
پرندگان باز مانده از دهان تفنگ‌ها
پرندگان باز مانده از شقاوت کاردها
پرندگان جفت مرده‌ی مفرد می‌رسند
پرندگان پریخته
پرندگان گریخته
پرندگان گداخته
پرندگان جویده شده در دهان دلتنگی
پرندگان تتمه‌ی دهان گرسنه‌ی آدمی ...

تو اما نمی‌آیی
تو اما نمی‌رسی
تو اما مُیسر نمی‌شوی....
و این تمام ماجراست.


#امیرعباس_فرجی

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

07 Feb, 09:59


کسی چه می‌داند
که گفتگوی شاعر و کوچه
چقدر غمگین است
چقدر بارانی ست
هر کجا که رفتم
نه صبح بود
نه ظهر
باور کن غروبی دلگیر بود
آسمان اش بن بست
خیابان اش خلوت
کسی می گفت:
ساعت ساعت است
و ایستگاه همان ایستگاه
فقط ابدیت
بوی باران را دوست دارد
تو به خاطر ابدیت
اینجا را باور کن...

#فریبا_نادعلی

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

06 Feb, 18:49


https://filmemrooz.com/5693/

قطره محال انديش ۲

06 Feb, 12:44


‌‌
باران همیشه کودک است
برف اما چیزهایی را می‌پوشاند
من در آفتاب و باران و برف با تو به یک صورت بوده‌ام
‌‌
از کنارم که می‌گذری
نوری در سینه‌ام می‌تابد
و سایه‌ی قلبم
روی تمام استخوان‌هایم می‌افتد
‌‌
گریه اگر شوم تو کفی دست می‌شوی
خنده اگر شوم، ریسه‌ای از چراغ‌های یخی می‌بندی
اگر سکوت کنم تو پچ‌پچه‌ی غارهایی
‌‌‌‌
از بس دلم به جانب تو کج بود
گرفته‌ است
‌‌
_ دلم:
سیمانی که هنوز نمُرده
و می‌توان بر آن نامی نوشت _
‌‌
با تو سنگی جهش‌یافته به پرنده‌ام
که بر آب‌ها می‌پرد
انگشتانت
حواسِ پنج‌گانه‌ام را بیدار می‌کند
دری که تویی
به آن‌همه دیوار در
‌‌
تو با زبانِ نخستین انسان حرف می‌زنی
_ با سکوت _
با من حرف بزن
گذشته‌ای نیست که از آن دست بکشیم
‌‌
ما به کشفِ هم آمده‌ایم
و ناباورانه
ساکت و معصوم
به گونه‌های هم دست می‌کشیم
‌‌

#رضا_جمالی_حاجیانی

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

06 Feb, 09:59


زمانی به زبانِ گل‌ها سخن می‌گفتم
زمانی هر کلمه‌ای که کرمِ ابریشم مى‌گفت را می‌فهمیدم
زمانی در خفا به ورّاجی‌های سارها می‌خندیدم
و در رختخواب با مگسی گپ می‌زدم
زمانی به تمامِ سوال‌های جیرجیرک‌ها گوش می‌دادم
و به تمامِ آن‌ها جواب می‌دادم
و با گریهٔ هر دانه برفِ درحالِ مرگ که فرو می‌افتاد
همدردی می‌کردم
زمانی به زبانِ گل‌ها سخن می‌گفتم

چه شد که این‌ها همه از یادم رفت؟
چه شد؟

#شل_سيلور_استاين


کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

06 Feb, 09:29


در میان استخوان‌هایم زنی آواز می‌خواند
و صدایش چون نسیم
سوی جنگل‌های آفاق طلايی می‌شتابد
برگ‌ها از گل و صدها میوه از هر برگ می‌سازد
و زمان در زیر باران نوازش‌های او
بر فراز تپه‌ها آرام می‌ماند
در میان استخوان‌هایش زنی آواز می‌خواند
و صدایش چون نسیم
از فراز قله‌های برف‌پوش دور
برف‌ها را می‌بارید
- برف می‌بارد -

در بهار صبح‌گاه دست‌های او
از افق‌ها تا افق‌ها برف می‌بارد
در میان استخوان‌هایم زنی آواز می‌خواند

گوش کن عابر
در میان استخوان‌هایم زنی آواز می‌خواند



#رضا_براهنی

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

05 Feb, 12:18


کنار دستم
جاده ای
از دیوارهای اتاقم
عبور می کند

#اسماعیل_علی_پور

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

03 Feb, 20:18


https://filmemrooz.com/5661/

قطره محال انديش ۲

01 Feb, 08:26


آخ!
تو با رخت سرخ که می‌خوابی
تاریخ به صفویه می‌رود
و من
خنده‌ی آن مردِ مست می‌شوم
در نقاشیِ رضا عباسی
بر سقف چهلستون.

دهان که باز می‌کنی تا حرف بزنی
دهانِ دهخدا می‌شوم
کلمات را بر دفتر می‌پاشم
مثلا نام تو را "ماه نو" معنی می‌کنم.

و آن هنگام که در بغلم می‌خندی
ویترین عینک فروشِ چهارباغ
می‌شوم
و تصویر چشمان شادت را به نمایش می‌گذارم
و پلیس و عابر و مومن را گیج می‌کنم.

در کوچه که راه می‌روی
انگشتِ دعانویسی پیر می‌شوم
و بر کف دست همه‌ی مردمان شهر
شکل تو را می‌کشم
و وعده می‌دهم که به زودی می‌آیی.

به آغوشم که می‌آیی
"لعنت به شانسِ " مردی می‌شوم
که در کوچه تو را گم کرد
و هنوز حیران است.

تو زنگ که می‌زنی
من صدای بوق اِشغال می‌شوم
و در گوش جهان می‌پیچم
تا کسی تو را جز من نشنود.

و بی هوا که مرا می‌بوسی
آخ!
شوقِ کندنِ سنگی داغ می‌شوم
از تنِ یک سنگک
به دستِ زنی در صبح

قرار که می‌گذاری
مرضیه می‌شوم
و در آوازِ مردِ زیر پلِ خواجو می‌پیچم
و زنان دیگر را مسخ می‌کنم

نامم را که صدا می‌زنی
بی‌هوا
شادیِ کشفِ آن شبِ رازی می‌شوم
ذکریا
و الکل نذر می‌کنم میانِ مومنانِ پدرسوخته

و وقتی به من گوش می‌کنی
رباعی گیجی می‌شوم
به دستِ خیام
تا حلقِ جهان را خیام
از شراب پُر کند

اما گریه که می‌کنی
گریه که می‌کنی
جهانم‌ عملیاتِ کربلای پنج می‌شود
و من
تکه‌های تنِ خرازی می‌شوم
میانِ شلمچه‌ی غمگین.


گریه که می‌کنی
سرفه‌های کردستان می‌شوم بر گُرده‌ی کولبری مغموم در برفِ زاگرس
خوزستان می‌شوم و تب می‌کنم
زاینده رودی می‌شوم خشک و خاک آلود
جنگلی می‌شوم در چنگِ سپاه
نفت می‌شوم و با لوله‌های هرمزگان
از ایران می‌روم
گریه که می کنی
بُغض می‌شوم
و در گلوی زنی می‌پیچم
که به وقت اعتراف در زندان
پیرهنش
زیر پای بازجو افتاده

گریه که می‌کنی
درختانِ افرا گریه می‌کنند
کوچه‌های کوی سپاهان گریه می‌کنند
محله‌های زادگاهم گریه می‌کنند
گلدسته‌های شهر گریه می‌کنند

گریه که می‌کنی
گریه می‌کنم
و چون کودکِ در زهدان
به خواب می‌روم.



#حسام_پورگردی

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

28 Jan, 20:55


https://filmemrooz.com/5561/

قطره محال انديش ۲

26 Jan, 17:30


https://filmemrooz.com/5549/

قطره محال انديش ۲

22 Jan, 13:28


می‌دانم
تمام اهالی این حوالی
گهگاه عاشق می شوند
اما شمار آنهایی
که عاشق می‌مانند
از انگشتان دستم بیشتر نیست
یکی‌شان همان شاعری
که گمان می‌کرد
در دوردست دریا امیدی نیست
می‌ترسیدم خدای نکرده
آنقدر در غربت گریه‌هایم بمانی
تا از سکوی سرودن تصویرت
سقوط کنم ..

#سيدعلى_صالحى

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

20 Jan, 11:59


نبی : از سیب اولی اولی شروع شد ، خدا گفت : نخور خرابن
آدم گفت : تو راست میگی ها...ولی مو باید امتحان کنم .
آدمیزاد تو چهارسالگی همی چی فهمید ، فقط این موند که
مو باید امتحان کنم .
فائز (مصطفی زمانی) : مو دیگه شوق امتحان کردن نداروم
دلوم میخواد برم تو سردخونه ی وزیری ، کارگراش نفهمن
در روم قلف کنن ، یخ بزنوم ، اووقت یکی بعد هفت سال
در روم وا کنه بگه : بیوو حالا ادامه بده...

#دیالوگ
#تیک_آف
#احسان_عبدی_پور

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

20 Jan, 11:37


در زمستان مهربانی
و کوچه های برف گرفتهء نوجوانی
دو رّدِ پا مانده

ردّی از تو
که نمی دانم کِی
و چگونه خانه دل به یغما برد

و ردّ پایی از من
که ظالمانه دربدر شد!
انگار تمام برف سالیان
در دلِ تو بارید
و هیچ آفتاب نگاهی
تا قیامِ قیامت یخ رابطه را
آب نخواهد کرد!

#حميد_رستمى

کتاب : #لیلایی_که_نیامد
#نشر_عنوان

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

11 Jan, 18:53


https://filmemrooz.com/5485/

قطره محال انديش ۲

10 Jan, 08:46


می‌خواستم دنیا را عوض کنم
دنیا عوض شد
اما کار من نبود

می‌خواستم انسان را دگرگون کنم
انسان‌ها دگرگون شدند
نه آن‌گونه که من می‌خواستم

حالا دیگر
فقط می‌خواهم
تو را همان‌گونه که بودی نگه دارم
بی هیچ تغییری
پیچیده در رویاهای کاغذی‌ام

و تو
می‌دانم
عوض نخواهی شد
همان گونه که بودی گریزپا
پرطغیان و تغیُّر
ویران‌گر
رودخانه‌ی آتش

#شهاب_مقربین

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

10 Jan, 08:37


روزی قدیمی




چه در میانه باشد و
چه نه این آتش
تو خود گُلی باش
کودکم
میان زخم اَطهر و
رودخانه‌ی خفته در چشم ببر و
ارغنونی که باد در آن می‌نالد

و سپاس بر تو ای ماه
که می‌وزی
به گریبان ستاره‌جوی مَجوس و
پهنه‌ای از مرغان
گاه سایه
گاه اَشهَب
سوی تو می‌آیند و
تو مرده‌ای در فراز
چونان که بگذرد زورقی
بر آب‌های ویران!


#قاسم_آهنین_جان
📘شاخه‌های یاس به شام خرابات ،شیراز، ۱۳۹۵

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

10 Jan, 08:31


.
برای نگاه کردن به چشم‌های تو
چند قرن آرامش
چند قرن سکوت و فاصله کم دارم
آواز که می‌خوانم
آتشی در آتش می‌پیچد
و مادرم پشتِ در می‌نشیند و با صدای بلند گریه می‌کند
و در صدای لرزانش مدام می‌گوید:
باز خواب او را دیده است
باز خواب او را دیده است

#شهرام_شیدایی
از کتابِ #آتشی_برای_آتشی_دیگر

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

07 Jan, 13:50


دیوارها تهی از پنجره
پنجره ها،
تهی از آسمان
آسمان،
تهی از پرنده
پرنده ها،
تهی از پرواز
آه ...
ادامه ی این تراژدی را
به چند درخت بسپارم
که جنگل تهی نشود

#بدری_دهنوی

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

07 Jan, 13:41


چگونه بیان کنم



چگونه بیان کنم
زخمی که به گرده‌ی ماه می‌نشیند
اکنون که سپیده می‌زند
میانِ آب و پنجره
در امانِ تو خواهم بود
- بی فکر و خیال -
بر ارتفاعی که مرا برده‌ای
گریزی جز پرواز نخواهم داشت.

در نگاه کودکانه‌ام
هیاهویی‌ست
کز دهانِ مرگ برخاسته.


#یارمحمد_اسدپور
📘‌‌ ‌مجلهٔ تماشا، سال هشتم؛
‌‌ ‌‌شمارهٔ۳۷۶ ،مرداد ۱۳۵۷

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

07 Jan, 13:37


نگاه کن
چگونه بالش گیر کرده است
میان آبی و پرواز

نه بال‌ها
که صدایش هم
میان لاله و بغض
و در گلویش پرواز

نگاه کن که چه بغضی شده‌ست
برای آن
که لاله‌ها را دیگر نه‌ سرخ
آبی می‌خواهد.

#ضیاء_موحد

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

06 Jan, 12:42


پرنده ی نوح


مه
نشسته
به شاخه‌ی زیتون
سایه‌واری پرنده‌ی دریا
بال‌ها خرد و خسته از طوفان
رفته در خواب گوییـا
‌ ‌ ‌ امـا
غیّه بر می‌کشد
‌ ‌به ناگاهان.

#حسن_عالیزاده
📘دوچرخهٔ آبی
‌نشر رشدیه؛ چاپ اول: تهران. ۱۳۹۴

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

06 Jan, 12:36


شاید نبودن
بودن در غياب تو باشد
شاید ندیدن عبورت باشد
كه چونان شاخه گلی کبود
نور ظهرگاهان را در هم می‌شکنی.

شاید  نبودن
ندیدن تو باشد كه از ميان سنگ‌ها بگذری
از میان غبار و مِه
شاید ندیدن فانوسی باشد که دستان تو بلندش کرده است

آه که شاید  نبودن
ندیدنِ تو در آغاز  باشد
و در پایان
شاید نیامدنت  باشد
شاید  نرفتنت

#پابلو_نرودا

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

06 Jan, 12:28


تو را
در پیرهنم می جویم
در خونم
در آتش باغ هایم
که درختانش قلم
مه و بارانش کاغذند.

تو را
در صبحانه موسیقی می جویم
وقتی که به نت های چکیدن آب در لیوانت خیره است
در لرزش طیاره ها
وقتی به نام تو برخورد می کنند.

و تو را نمی یابم
مگر هنگامی که در آینه ها خیره ام
در گردبادی تیره از حنجره ها، سربازان، حاکمان
و سکوت دستش را باز می کند
تا آبی بنوشم که تو تقدیسش کرده یی.



#شمس_لنگرودی

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

05 Jan, 07:17


امنیت حضور تو



شبتاب
در قلمرو روزانش نیز
می تابد
اما
در تابش برهنه ی خورشید
نامی که در میانه نشیند
شبتاب است
تنها من
امنیت حضور تو را می‌دانم
تنها من
امنیت حضور تو را می‌دانم...



#منصور_برمکی
📘 در روشنای صبح
ص ۱۵۳ ، ۱۳۴۸

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

04 Jan, 17:02


آغاجلار اللری بوش
آغزی قارا بیر قیش شهره دوشموش
بو قارانلیق‌لاری یوماق ایسته‌ییرم
تکی قار قوناق گلسه‌یدی

قار گلرسه
آغ دنه‌لردن سنه پالتارلار گتیره‌جه‌یم
سنه آغ بیر کؤینک
سنه آغ بیر اتک
سنه بیر چوخ آغ شئی‌لر
آما قار گلرسه

بایاق آنلادیم آغ‌لاری بَیه‌نمیرسن
بونو دیلینه گتیرمه
بوتون پالتارلارین آغ اولورسا
بوش اللری‌یله آغاجلار سنی گؤستررلر

آغزی قارا بیر قیش شهره دوشموش
بو وئریم‌سیز گؤیون قارشیسیندا
قووما آغ‌لاری اؤزوندن!

#ابوالفضل_پاشا

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

02 Jan, 15:16


زنی را میشناسم عاشق مردیست معمولی تر از همه ی مردانِ شهرش.
لب هایش همیشه میخندند
چشم هایش برق میزند
حرف هایش...
آخ که وقتی روبه رویش مینشینی
آرزو میکنی کاش لحظه ای جایِ خوشی هایِ کوچکش بودی.
زنی را میشناسم دور از هیاهویِ شهر
جدا از شلوغی هایِ روزگارانش
افسارِ زندگی اش را در دست هایش محکم میگیرد و همه ی خوشبختی هایِ دنیایش را دِرو میکند.
که عاشقِ مردیست که با همه ی وجود دوستش دارد.
و خوشبختی اش تنها ثمره یِ عشقِ بی نهایتِشان است.
زنی که با وجودِ همه ی ناملایماتِ زندگی اش یک دلگرمیِ عظیم
شبیه یک کوه پشتِ تمام روزهای خاکستری اش نقش میگیرد.
و او را قوی ترین زنِ دنیا میکند.

#فرگل_مشتاقی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

31 Dec, 21:08


بعدازظهر




این هم بعدازظهری است مثل تمامی آن صبح‌ها
که فراموشم می‌کردی
این‌بار بر سنگ سیاه و غبارین
نام‌ها این‌جا واقعی‌اند
بر صفتی دلالت ندارند.

منتظر نمی‌ماند تماشا را این کاج
تا سر برگردانده‌ای چهل سال جلوتر است.

آن وقت هم بعدازظهر بود
که یکی یادش ماند و رفت از یاد دیگری
آن‌که زودتر به زیر کاج خزید.

ندانستیم بعدازظهر بود
آن‌چه باید به یادمان می‌ماند!



#جواد_مجابی
📘در این اتاق‌ها ،تهران، نشر چشمه، ۱۳۹۴

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

30 Dec, 15:40


https://filmemrooz.com/5461/

قطره محال انديش ۲

27 Dec, 14:19


https://filmemrooz.com/5451/

قطره محال انديش ۲

25 Dec, 22:40


داستان سبز شدن،
داستان تمام نو شدن‌های دوباره،
قصه ساده جنبشِ درختان است
میان دستانت.

شکوه باشکوهِ لذتِ تماشایی یک زندگی
لا‌به‌لای رنگ‌ها و رگ‌ها
سبزِ مانده بر دیواره سبزه ‌میدان.

آنجا که جمهوری،
جنگلی بود در چشمان میرزا.
و من
سرگشته گمنامِ خیابان‌هایِ پابرهنه
که می‌روند
تا آن سوی مجسمه!
بعد می‌رسند به سنگ‌فرش‌های چند قدم مانده تا کلیسای متروک
به ملاقاتِ قداستِ مسیحِ خرقه‌پوشی
که تو را، خدای‌گونه می‌بوسید.
می‌بوسید!
می‌بوسید
لب‌های درختانِ سرباز را!



#اسماعیل_باستانی
📘عوارض جانبی، انتشارات نیستان، ۱۴۰۰

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

25 Dec, 18:19


https://filmemrooz.com/5444/

قطره محال انديش ۲

22 Dec, 11:14


«آه، مادر… مادر… مادر… چرا نباید سرم را روی دامنت بگذارم و زارزار گریه کنم؟
برای چه باید ادای آدم‌های قوی و خوددار را دربیاورم؟
دلم می‌خواهد گریه کنم و تو دل‌داری‌ام بدهی.
دلم می‌خواهد بپرم بغلت و سرم را نوازش کنی.
به سن‌وسالم نگاه نکن، راستش خیلی چیزهای بچگی در من باقی مانده است. من هنوز کودکم...»

#حمیدرضا_صدر
📘از قیطریه تا اورنج‌کانتی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

22 Dec, 10:53


وهم


گلدان زرد
با نقش ناشیانه‌ی دریا
در چتری از تصور زنبق
خمیازه می‌کشد.

یاد
از سکوت پنجره می‌آید
و باد پرده را
بر چارچوب لخت
آشفته می‌کند.

مادر
کنار بهت اجاق سرد
در تابه‌ی مسین
رؤیای قرمه را
تفت می‌دهد
و شوق شال سبز را بر شانه می‌کشد.

مادر
کنار حسرت بستر
طرح عبور دستی را
بر جای جای خاطره‌ی جسمش
احساس می‌کند.

مادر گذار شانه‌ی عاجی را
همچون خیال پنجه‌ی مردی
در انتظار گیسوی خود
کشف می‌کند

و ناگهان
پر میشود سینه‌اش
از یاد شیر و عشق

بر جاجم درگاه
فکر عبور مرد.

باد
از سکوت پنجره می‌آید
در ذهن گهواره
یاد گذشته
غرغره‌ی گنگی است

کودک
به خواب رفته‌ست
دستی به پیرهن
دستی به طره‌های بلوطی
و در ملال رؤیایش
پیری خود را
خواب می‌بیند.


#عبداله_کوثری
📘از پنجره به شهر هرم‌ها،۱۳۵۳،ص ۴۷

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

19 Dec, 15:06


کدخدای چراغ ها بودم
شاه تاریکی ها شدم!
امیر دقیقه های نورانی بودم
کوتوال دیوارهای بلند و اسیر دهلیزهای تاریک شدم

وقتی پادشاهی را می گیرند
او را از اسب فرود می آورند
تاجش را از سر بر می گیرند
جشمانش را در می آورند
و دستهایش را از پشت سر می بندند
و سرش را اسیر سکوتی می کنند
که من می دانم!
و آنگاه پشت میله ها محبوسش
می کنند
مثل من در فراق تو
در این سال ها!


#محمدباقر_کلاهی_اهری
📘ببری با ترقوه‌ای مهیب

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

19 Dec, 14:36


در چشمانش نگریستم
باغی می سوخت
باغی می سوخت
باغی می سوخت
ولولیان گریبان چاک از فرط شراب
ته مانده ی آن آخرین جرعه را بر دستان طوبای منفرد
خطی دراز می کشیدند...

در چشمانش نگریستم باغی می سوخت!

#حسن_موذن_زاده

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

19 Dec, 13:17


پرویز اسلامپور (1391- 1322)، محل تولد: تهران


در شعرهای اسلامپور، وصف‌های متنوّع و موجز، و بیان تصویری فشرده و مخصوص تا سرحدّ خیال و ذهنِ غریب شاعر تداوم و وسعت یافته است. او به برخی شاعران بنیادستیز/ رادیکال سبک هندی بی‌شباهت نیست که برای رسیدن به شهرِ شعر حاضر به درنوردیدن بیراهه‌های شگفت‌آور استعاره هستند. این شاعر به ترکیب خاص کلمه‌ها، نحوه‌ی همنشینی سطرها، و نوع موسیقی زبان برای رسیدن به ساختاری متمایز در سروده‌هایش عقیده دارد. به‌نظر می‌رسد در مجموع، وی به انسان، طبیعت، اسطوره و ماوراء طبیعت، تاحدودی به‌تساوی، علاقه‌مند باشد. اما به احتمال زیاد، در نزد او اشتیاق و امتیازی بالاتر از شکل/ فرم‌گرایی برای دیگر ـ دیدن و دیگر ـ گفتن در جهان شعر وجود نداشته است و نخواهد داشت. بیش از نیمی از دوره‌ی دوم زندگی اسلامپور در فرانسه و در سکوت ادبی گذشت.

◉ دفترهای شعر:

وصلت در منحنی سوم (1346)، نمک و حرکت ورید (1347)، پرویز اسلام‌پور (1350)، طبقات جنون (1399).



مژه



دشنه‌های کوچک استخوانی که بر پوسته می‌رویند و نجار
مچ بسته در سیاهی، و یا
به کبودی
که
این‌سان تو را و مرا
از دشنام معاف می‌دارد

و دری‌ست گشاده به روشنا
و مسدود
بر وهم
و خود سایه‌ای دراز را به دو میدان‌گونه
می‌گسترد
و در سایه‌ی گسترده
رخ
به خواب می‌رود

رگ‌هایی موازی، و گاه
چاقوهایی که همیشه
آخته‌اند
پس
چون بر هم آیند، تیرگی دردم
لباس می‌پوشد بر هیکل باد

و این
پوششی است تار
چندان که به مرگ پدری و یا به
سودای سوگی بر ریگ و بخار!


#پرویز_اسلامپور

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

16 Dec, 16:04


https://filmemrooz.com/5362/

قطره محال انديش ۲

16 Dec, 16:00


https://filmemrooz.com/5359/

قطره محال انديش ۲

14 Dec, 11:25


از راه برف آمدم سراغت را بگیرم
اما چون گلِ ریواس
در گلوله‌های سفید خواب بودی
انگار کسی گفت به من:
عاشق شده‌ای
پنجره‌ی اتاقت
رو به خیابان‌ تنهایی روشن بود
گنجشکی با پرِ دلتنگی پرواز کرد

می‌دانی
من خیابان به خیابان
پیاده آمدم
قرارمان این همه بی‌قراری نبود
همین که من از سفیدی آمدم
تو در خوابِ زمستانی باشی

بیداری شدی اما
برف از شانه‌ی درخت‌ها‌ی همسایه
آنقدر بر سرم بارید
تا تو از رد پاهایم
آدرس خانه‌ی جدیدم را پیدا کنی.

دیر آمده بودی
دیر
من از همان خیابانی
که ‌گنجشک‌ها پرواز کردند
راه دریا را پیدا کردم
و ایستگاه  پر از دلتنگی شده بود
ناگاه سوار قطاری شدم
که تنها دو مسافر داشت
زنی چمدان به دست و
مردی سیگار به دست!

ما تنها مسافرانی بودیم
که از تنهایی خوابمان برده بود
و از چمدان‌هایمان
خاطرات چون پیراهنی گشاد
بیرون زده بود!


#زینب_نیکونام

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

14 Dec, 11:14


ما بر آتش کفران ورزیدیم
تابوت زندگی به دوش
دور شدیم از او
در آسایشی که خنکای صبحگاهی
به فریب بر ما می‌وزانْد
از آن پس چون پاییزان پرگرگ
چون طعنه‌ی دانستن
افسرده شدیم
نایی نبود برای فریاد
امیدی که فهمیدن پوست درخت را سعید کند
شاید شیدایی شبی از شدت شرم‌مان شکسته باشد
هر چند به جان سنگواره‌ی سپیدار
سکوت کاری‌تر است

برگرد
برگرد
مدام با خودش می‌گوید و بر کتاب‌های پاره اش می‌دمد
آه از این نشئه‌ی ناتمام آدمی
به دور از آتش زندگی
برخیز و به ساعت‌ها زمان را بیاموز
برخیز و بگو که دشنه خستگی بر تو کاری کرده نمی تواند
برخیز
برقص
چون رقصیدن برف در چشم مسافر ناامید

#عباس_رضایی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

12 Dec, 16:19


فاصله‌ام با اولین درخت
                     یک اتوبان
و با نزدیک‌ترین ستاره
                     تمام آلودگی هوا.
باید گل‌هایم را
داخل مانیتور آب بدهم
و ماهی‌هایم
که هرگز بزرگ نمی‌شوند...
کم کم دارم فراموش می‌کنم خاطره‌ام را
                       از تکه ابری
                            که نزدیک دستانم بود
و غریبه می‌شوم
             با بوی شب‌بویی
                    که در خوابم می‌پیچید.

#عارف_حسینی
شعر معاصر افغانستان

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

12 Dec, 16:08


تا آن سوی شهر
پاییز گونه‌هایت را لمس می‌کرد
تو فرزند درخت‌های خواب آلود بودی
نسیم با گیسوانت بازی می‌کرد
و خیابان‌ها در نگاهت امتداد می‌یافتند

آن سال من از پنجره‌ها می‌نگریستم
به جاده‌های دور و بر پشت بام‌ها
به انتظارت می‌نشستم

تو فرزند درخت‌های خواب‌آلود بودی
تو باران را دوست داشتی
و اطلسی‌هایت را در طاقچه می‌چیدی

تو میان تپه‌ها خانه‌ای داری
خانه‌ای پر از شراب و هم‌آغوشی و مرگ
تو از سایه‌ها نمی‌ترسی
پاییز برهنگی‌ت را دوست دارد


#کامیار_شاپور
📘اتاقی در حومه‌ها، ۱۳۵۶،ص ۶۹

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

11 Dec, 18:48


https://filmemrooz.com/5351/

قطره محال انديش ۲

08 Dec, 18:10


https://filmemrooz.com/5348/

قطره محال انديش ۲

08 Dec, 07:24


تو یادت هست
ما از کی
زیر آب زندگی می‌کنیم؟

من همۀ حرف‌های تو را
حباب می‌شنوم

تنها یادم است‌ می‌گفتم
زندگی یک خونریزی دائمی است
جز لحظه‌ای
که دستت را بر زخمم می‌فشاری
تو جلوی مرگ را می‌گیری
جلوی سقوط
جلوی زمان
جلوی تاریکی

نمی‌دانم
شاید هم بی‌خبر
دستت را برداشته‌ای
و آب همه‌جا را گرفته است

گفتی ما از کِی...

#مهدی_تدینی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

07 Dec, 19:06


https://filmemrooz.com/5344/

قطره محال انديش ۲

06 Dec, 18:44


https://filmemrooz.com/5338/

قطره محال انديش ۲

06 Dec, 18:43


https://filmemrooz.com/5333/

قطره محال انديش ۲

05 Dec, 15:26


تاریک‌ترین نقطه‌ی عالم



راه را
در شب و الکل پیچیده‌ام
با هزار پله‌ی گداخته
تا از پیچ کنار آن حرف بگذرم
هنوز به خاطرم نرسیده است
که در آن شهر بی‌سایه
چه‌چیز را گم کرده‌ام

وقتی برمی‌گشتی صدایت بوی نم می‌داد
بوی چاهی که
آب‌هایش در سیّاره‌ای دیگر می‌ریخت
رطوبت دستانت جُلگه‌زاری بود
که با مشتی گندم در خاطرم می‌نشستی

سوارانی که از مغرب استخوان‌هایشان
نوری لخته برمی‌دارند
از کوچه‌ای می‌گذرند
که روزی تو بر زبان آوردی
و در همه‌ی زمان‌ها گم شدی

چه بی‌نهایت بودی تو
اکنون نوازنده‌ای بی‌زمان
تمام دلش را در من می‌نوازد!


#نسرین_جافری
📘نیمی از مرا کشته‌اند،۱۳۷۹

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

04 Dec, 18:52


https://filmemrooz.com/5328/

قطره محال انديش ۲

27 Nov, 10:57


«زنی که واقعاً عاشق باشد فراموشی در ذاتش نیست.»
کاپیتان هارویل لبخند زد و گفت: «در مورد هم جنس های تان چنین ادعایی می کنید؟» و ان با لبخند جواب داد: «بله. مسلماً ما زن ها به آن سرعتی که شما مردها فراموش مان می کنید شما را فراموش نمی کنیم.
شاید بیشتر به قضا و قدر مربوط بشود تا به فضیلت و شایستگی.
دست خودمان نیست.
توی خانه هستیم، آرام و بی سرو صدا، محدود، و احساسات به ما هجوم می آورد.
شماها مجبورید کار و تقلا بکنید. همیشه شغلی دارید، تفریحات و مشغله هایی دارید، کار و بار دارید، و همین ها شماها را زود به امور روزمره بر می گرداند.
کار و مشغله و تغییر و تحول خیلی زود خاطرات را کمرنگ می کند.»

📕ترغیب
#جین‌_آستین

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

27 Nov, 10:47


بوسه هایم تکه ابری بی مرزند
و گردباد سبز عشق
که یک‌سر سراغ تو را می گیرند
اگر شبی زمستانی و یخبندان
صدایی از پشت در خانه ات شنیدی
بدان بوسه های من است
که دارد در خانه ات را می کوبد
 
#لطیف_هلمت

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

27 Nov, 10:36


گنجشک بودن
در سرنوشت ما قطعی است
و آنچه در چشمان ما خانه کرده بود
یک جفت پرنده ی قهوه‌ای دائمی است
که با هم می پریدند در پوره های برف

بگو نام آن پرنده را که بر لب‌هایم نوک می زد
و می خواست که لب باز کنم
و نام گرم تو را بگویم

عزیزم
گفتن و نوشتن نام تو غیر ممکن نیست
در سر چهار راه ها، در اتوبوس، در مترو بر دیوار
نام تو در آشپزخانه بود، در جعبه ی چاقو
در قابلمه‌ی سیب‌زمینی روی گاز
نام تو درب کتری بجوش آمده را برمی‌گرداند

در قاب عکس آویزان شده از دیوار
در اول فروردین، در روزهای بارانی و ابری
در سرمای استخوان‌ سوز زمستان
نام تو مانند الکل همه چیز را خورده بود
و نامرئی و مست در همه ی رگهایم می دوید.

در سرِ نام تو چه می گذشت
که آنطرف خیابان را برایم جذاب کرده بود.
و نقاشِ خیابانی کنار پیاده‌رو
در کار کشیدن پرتره‌ی  تو بود.

#علی_عربی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

26 Nov, 20:02


https://filmemrooz.com/5217/

قطره محال انديش ۲

26 Nov, 19:56


https://filmemrooz.com/5214/

قطره محال انديش ۲

23 Nov, 21:29


قرمز
             نارنجی
                         بنفش
تپیده در خود
کنار بطری های خالی
کبریت های سوخته و ته سیگارها!

پر از سکوت
می افتد آخرین برگ
بر این جاده ی متروک!

تو از غم پرنده
چه می دانی؟!

#فرشته_محمدشاهی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

23 Nov, 21:09


زیبا زیبا بود پنجره
در حسرتِ ما می‌چرخید ماه
گردِ سرم
در اندیشه‌ی چشمانِ صاحبِ نگاهت
که می‌آویزد از برگ شاخه‌ی کنارِ لبم
از لبم
می‌افتد میانِ واژه‌های میانِ انگشتم
انگشت‌هایی که از پوستِ تو تازه‌اند
که از تازه تازه‌تر وُ
شبیهِ لحظه‌ی رویشِ موی تواَند

زیبا زیبا بود پنجره
نگاهت را نگاه می‌داشت افزونِ
طاقچه‌ی پشت تنش
چار چوب
چهار چوب
اما تو بلندتری
بالای قدم
تا کجا سر بگردانم و بچرخم زیرِ این کبودِ زیاد؟
اما تو بیشتری
کبود‌تری
دست می‌کشی بر سایه‌ی گلوی بی برگ وُ علفم
آب می‌چکی از گوشه‌ی آستین نم نمکت
از گلو گلو گلو گلو
حلقه‌ی نو می‌تراود بیرون تنم
تو را می‌چرخد
مرا می‌چرخد
گلوگاهِ ماهِ منی
قامتِ پنجره‌ی تارِ منی...!

#گندم_شرفی‌فر


کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

23 Nov, 20:50


درد می‌آید و می‌رود
اما
پاییز پشت پنجره
استوار ایستاده است.



#احمدرضا_احمدی


کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

17 Nov, 18:57


https://filmemrooz.com/5141/

قطره محال انديش ۲

12 Nov, 19:52


https://filmemrooz.com/5135/

قطره محال انديش ۲

09 Nov, 16:19


https://filmemrooz.com/5130/

قطره محال انديش ۲

08 Nov, 18:24


یک تخته و دو پخمه!
حمید رستمی🖋پس از ساخت سریال «وضعیت سفید» (حمید نعمت‌الله) بیش‌تر کارگردانان برای تجدید خاطرات خود هم که شده از فضای نوستالژیک دهۀ 1360 برای نشان دادن توانایی‌های فنی و هنری خود استفاده می‌کنند که برخی از این تجربه‌ها در حوزۀ تاریخ‌نگاری با لحنی جدی است، همچون «ماجرای نیمروز» (محمدحسین مهدویان) و برخی هم مثل «نهنگ عنبر» (سامان مقدم) با پس‌زمینه‌ای از آن دوران و نشانه‌هایش، روایت داستانی تخیلی در فضایی شوخ‌وشنگ به قصد نشان دادن تفاوت مناسبات آدم‌ها و سبک زندگی و سلایق جامعه را در دستور کار قرار می‌دهد.
«زودپز» (رامبد جوان) از همۀ این تجربه‌ها استفاده کرده اما راه خود را می‌رود و دنیای خودش را بنا می‌کند که در آن حتی با موشک‌باران هم بشود شوخی کرد. فیلمی ‌پرزحمت با لوکیشن‌های عموماً خارجی و دو بازی درخشان از محسن تنابنده و نوید محمدزاده که اولی با خلق شخصیتی جدید از دامادی که شغل درست‌وحسابی ندارد و حتی بعد از مرگ زنش هم در خانۀ پدرزن زندگی می‌کند و عاشق تیم استقلال و جعفر مختاری‌فر و عبدالعلی چنگیز و رفتن به امجدیه برای تماشای فوتبال است و کم‌تر نشانی از تجربه‌های کمیک قبلی را با خود دارد و برای رسیدن به نقش سیروس، قالب‌های پیشین را کنار گذاشته و شباهتی به نقی معمولی (پایتخت) ندارد. دومی‌ هم در نخستین تجربۀ طنزش در جان بخشیدن به یک باجناق محافظه‌کار و داماد سرخانه‌ای که آویزان پدرزن شده و دائم در کار تأیید گفته‌های اطرافیان برای خودشیرینی است و در حالی که علاقه‌ای به زنش ندارد اما صبح تا شب قربان‌صدقه‌اش می‌رود تا موقعیتش از دست نرود، سنگ تمام می‌گذارد. محمدزاده نقشی پرجنب‌وجوش و پرحرف را بر عهده دارد که هم در طنز کلامی ‌با نوع خاص حرف زدن و گاه در میانۀ جمله با عوض کردن ماهیت آن تبحر خاصی از خود نشان می‌دهد و هم با آمادگی بدنی، ویژگی‌های جدیدی از هنر بازیگری‌اش را به نمایش می‌گذارد...*

*متن کامل این نقد را در صفحات 66و67 شمارۀ آبان «فیلم امروز» بخوانید.

قطره محال انديش ۲

08 Nov, 05:59


.
وقتی شبانه چون روحی عریان می آیی
نام تو وسوسه است
زیر درخت سیب نامت حوّاست
و چون به ناگزیر
با اولین نفس که سحر می زند
می گریزی
نام گریزناکت
رؤیاست ...

#حسین_منزوی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

06 Nov, 09:37


رود عزیز
آن روز که
تازه از کوهستان آمده بودی
و هنگام پیچیدن پشت تپه‌ای
یک دیگر را دیدیم
آن روز را تو بخاطر سپرده‌ای
و اکنون تو به اقیانوس‌ها پیوسته‌ای
یا در پهنهٔ خاک
آهسته و آرام فرورفته‌ای
و من نیز چندبار دیگر
به ابدیت سفر کرده‌ام

و باز یکدیگر را می‌بینیم
و اینک تو رود دیگری هستی
و من مرد دیگری
ولی باز یکدیگر را دوست داریم
و دوستی ما
از خاطرهٔ عشق آن روز
توانگر است

#بیژن_جلالی


کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

06 Nov, 09:24


بنویس ، کسی می‌گفت 
زندگی سرشت غمگینی دارد
ما اما باور نمی‌کردیم چون ندیده بودیم او را
حالا ولی خوب می‌فهمیم که خنده‌های ناتمام
نمی‌گذارندمان که با گل دوستی کنیم 
چنان که می‌خواهیم
آتش‌ها به ما مهلت نخواهند داد
نمی‌بینید که هیچ‌گاه حرفی را 
به روشنی نمی‌گوییم
و مثل چهره‌های گونه‌گون مرگ هستیم

همین ما که می‌میریم 
وقتی کسی در هر کجای این زمین می‌گرید


#هرمز_علیپور

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

06 Nov, 09:10


هر چیزی نو کردنش ذوق و افتخار دارد
الّا رفیق که کهنه‌اش بهتر...
چون آنچه به پای کهنه کردنِ رفاقت رفته را به هیچ قیمتِ دیگر نمی‌توان خرید
| زمان |
این است که تو اگر می‌خواهی زرنگ بودنت را به رخ بکشی - عزیزِ دلم - به جایِ دور ریختن و نو کردن رفیق‌ها و رفاقت‌هایت،کهنه‌ یشان کن.

#حسین_وحدانی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

31 Oct, 10:45


تو این دور و زمونه سعی کن به آدما زیاد نزدیک نشی....‌هر چقدر دورتر بهتر ....آدما از دور بهتر دیده میشن... هر آدمی از دور برای بقیه جذاب هست ...دوستش دارن...‌ بهش اظهار علاقه می کنن....حرف زدن باهاش لذت بخشه... بدون باهاش... هم نفس شدن...‌یادت باشه که اگه میخوای کسی رو از دست بدی خودتو علاقمند نشون بده .‌‌‌‌....فقط کافیه یک کلمه بگی: "میخوامت".... بعد طرف خیلی زود....بدون اینکه متوجه بشی اصلا.‌. کوله بارش را جمع میکنه و دِ برو که رفتی.‌‌..‌‌ تو این دنیا نباید دلبسته شی ...اگر هم شدی نباس خودت رو طالب نشون بدی .....کلا نباس طالب هیچی باشی..‌‌‌باهاس خودت باشی و خودت باشی و تنهایی ات.... تنها کسی که حوصله اش از دست آدم و اخلاق سگی ش سر نمیره خود آدمه ....یعنی در یک کلام باهاس خودت باشی و خودت .... والا دکترای " از دست دادن" کل دانشگاههای دنیا اخذ خواهی کرد....اره داداشم..‌‌..


بخشی از نمایشنامه "سیاه مثل سرمه"

#حمید_رستمی

کانال: #اتاقی_در_حومه_خاطره🔻

@rostami_hamid_54

قطره محال انديش ۲

30 Oct, 12:17


چه عاشقانه ای بنویسم
که دلتان برایم بلرزد!؟‌

وقتی نه دستانش را گرفته ام،
نه در آغوشش کشیده ام،
و نه حتی او را بوسیده ام ...!

من فقط از دور،
او را در خویش گریسته ام.

عشق میان ما...
معصوم ترین عشق تاریخ جهان بود...

#نرگس_صرافیان_طوفان

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

30 Oct, 12:05


جای دوری نمی روم
کمتر بازویم را تکان بده
چگونه بگویم دوستت دارم
وقتی
بریخی نازک و لغزنده قدم می زنم
با اسب سرکشی
که مدام شیهه می کشد درمن!!


#زهرا_کشتکار

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

30 Oct, 11:24


جای دوری نیستم ،
همین جا
میان همین واژه های مهربان زندگی می کنم !
هر روز با واژه ها ،
به استقبال معجزه ی سلام
تا لبخند خدا
پرواز می کنم .
گاهی سرخوشانه
به واژه های شاد سرک می کشم !
گاهی با همین واژه ها
شاعری می شوم
برای دلتنگی ها ،
گاهی
سخت دلتنگ می شوم !
و دستان واژه ها را می گیرم
و گم می شوم
در دامن مادرم !
کودکی می شوم
می دوم
می دوم
می دوم
و پشت درختی پنهان می شوم !
و فریاد می زنم
بیایید مرا پیدا کنید ،
من اینجام
اینجا
اینجا
اینجا
اینجا
اینجا!

#تابان_رضازاده

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

28 Oct, 17:22


https://filmemrooz.com/5037/

قطره محال انديش ۲

26 Oct, 22:28


تو را صدا کردم
که شک
ترک های گلدان خالی از گل شد
و باد
با تردید
پرده ها را تکان می داد

تو را صدا کردم
شاخه ای شکست
تنها درخت بود
که قاطعانه گفت
فصل ها تمام شده اند!

#وحيدرضا_سياوشان

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

26 Oct, 22:19


چماق درد دارد
دارد
داراست‌و فخر می‌فروشد
به خونی که ریخت
به سَری که شکست
به انگشت رأی دهنده.
گفته بودم
چماق، حتّا با خط ‌نستعلیق هم درد دارد!


#رضاآمن

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

26 Oct, 22:04


دیر است
آنقدر دیر که دیگر به سختی گریه‌ام می‌گیرد،
آنقدر دیر که دیگر نمی‌دانم چقدر دوستت داشته‌ام
آنقدر دیر شده که قاب عکس شکست
لبخندت، ترک برداشت
اما نگرانم نکرد!



#امیرمحمد_مصطفی_زاده

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

26 Oct, 10:04


کلماتی بفرست
که خلاصم کند از دلتنگی
که منوّر بزند در روحم
مین خنثی‌شده را
هیچ امیدی به عوض کردن این منظره نیست
کلماتی بفرست
که به اندازه‌ی خمپاره تکانم بدهد
که به موج تو دچارم بکند
که شهید تو شوم.


#سید_علی_میرافضلی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

26 Oct, 09:07


مثل دُرنایی بی‌تاب
که در ترافیک همت گیر کرده باشد،
به تو فکر می‌کنم،
با سر به شیشۀ پنجره می‌کوبم
و در سینه‌ام، طفلک معصومی
بال‌هایش را برای در آغوش کشیدن امتحان می‌کند
 
به تو فکر می‌کنم
و اینکه از میان هزاران طوفان سهمگین،
سالم به ساحل ‌رسیده‌ام
 
به تو فکر می‌کنم
و اینکه از میان هزاران جنگ خونین،
به سلامت ‌گذشته‌ام
 
به تو فکر می‌کنم
و اینکه هرشب از ترافیک سنگین تهران،
زنده به خانه برگشته‌ام!
 
من
یک جانِ سالم به‌دربردۀ حرفه‌ای‌ام
و آدم‌های کمی می‌شناسم
که فرق میانِ زنده بودن و زنده ماندن را می‌فهمند.


#لیلا_کردبچه

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

25 Oct, 15:58


https://filmemrooz.com/5013/

قطره محال انديش ۲

24 Oct, 11:57


سرباز
سرش را بالا آورد و
پرسید
امن ترین نقطه ی دنیا
برای تو کجاست
گنجشک گفت:
لانه ی کوچکی که سالهاست
زیر سقف انبار مهمات ساخته ام
سرباز
سرش را پایین آورد و
به خانه اش
فکر کرد.

#پاکزاد_اجرایی

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

21 Oct, 21:57


در چشم‌های او هزاران درختِ قهوه بود
که بی‌خوابی‌های مرا تعبیر می‌نمود
باران بود
که می‌بارید
و او بود
که سخن می‌گفت
و من بود که می‌شنُود
آوای لیموییِ لیموییِ لیمویی‌اش را.
او می‌گفت: باید قلب‌های خود را عشق بیاموزیم.
و من می‌گفت: عشق غولی‌ست که در شیشه نمی‌گنجد.
باران بود که بند آمده بود
و در بود که باز مانده بود
و او بود که رفته بود.

#کیومرث_منشی‌زاده [ ۱۳۹۶-۱۳۱۷ ]

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

21 Oct, 19:30


https://filmemrooz.com/4944/

قطره محال انديش ۲

19 Oct, 16:52


حمید رستمی: پسرکی که در خردسالی و دوران دبستان برای تماشای چندباره یک نمایش در مدرسه مجبور بود هر روز صبح سالن را جارو بکشد تا مجوز تماشای مجددش را بگیرد، هیچ‌وقت فکرش را نمی‌کرد که بعدها تبدیل به بازیگری درجه‌یک شود و محبوب مردم. در حالی‌که به‌ظاهر هیچ کدام از شرایط ستاره بودن را نداشت؛ با چهره‌ای معمولی و سری بی‌مو چنان در قلب بینندگان تلویزیون جا خوش کرد که نزدیک به یک سال، هر چهارشنبه شب پای تلویزیون و شبکه دو نشستند تا فرجام کل‌کل‌های خانوادگی مهین و کمال را به تماشا بنشینند و گاه از ته دل خنده‌ای سر دهند و برای ساعتی هم که شده بدبختی خود را فراموش کنند و گاه با احساسات پاک شخصیت‌های داستان همذات‌پنداری کرده در خود بشکنند و در پی گوشه‌ای دنج برای شکستن بغض بگردند. سریال «همسران» و در کنارش رانندهٔ نوع‌دوست «آژانس دوستی» باعث شد مخاطب عام با پرسونای آشنایش کاملاً خو بگیرد.
حضور در برنامه‌های تلویزیونی «محله بروبیا» و «محله بهداشت» (هر دو ساخته داریوش مؤدبیان، ۱۳۶۲ و ۶۳) و متعاقب آن‌ها سریال «آیینه» (غلام‌حسین لطفی، ۱۳۶۴) از ابتدا چهره دل‌پذیری از او در نقش‌های مثبت به مخاطب ارائه کرد. داریوش مهرجویی یکی از بهترین نقش‌های «اجاره‌نشین‌ها» (۱۳۶۵) را برای او کنار گذاشت و به نوعی سنگ بنای کلیشه رایج کاویانی در سینمای ایران گذاشته شد. در فیلم «در مسیر تندباد» (مسعود جعفری‌جوزانی، ۱۳۶۷) در نقش فردوس، مرد ساده‌دل روستایی کولاک می‌کند. در «سایه خیال» (حسین دلیر، ۱۳۶۹) نقش آقای ابری خوش‌قلب را بازی می‌کند و در «بانو»ی مهرجویی کرم‌علی باغبان همسایه بانوست که بعد از اخراج از باغ در خانه بانو ساکن می‌شود و باید بین خانواده فقیر و زیاده‌خواه خود که تبدیل به مصادره‌کننده اموال بانو شده‌اند، با بانوی رئوف و بخشنده پلی برقرار کند و نماینده وجدان آگاه طبقه فرودست باشد که گاهی از فرط نداری مجبور به سکوت در برابر کژی‌هاست. بعدها در «میکس» او در حالی‌که در استودیو پشت میز نشسته، صحنهٔ دشوار درگیری‌اش در شبی برفی و سرد با گوهر خیراندیش را روی صندلی بازی می‌کند.

«سگ‌کشی» (۱۳۷۹) تنها همکاری او با بهرام بیضایی است در نقش کارمند مرموز هتل که به نوعی هدایت‌گر گلرخ کمالی در مسیر داستان است. یکی از کامل‌ترین نقش‌های تلویزیونی کاویانی، صفرعلی در «تفنگ سرپر» (امرالله احمدجو، ۱۳۷۷) به نوعی عصاره و چکیده تمام نقش‌های قبلی‌ست. و البته «نارنجی‌پوش» و …
اما ردیف کردن آثار پرتعداد فردوس کاویانی به این مجال قد نمی‌دهد. این فقط چند نمونه از شخصیت منحصر‌به‌فرد و توانایی‌های هنرمندی‌ست که هرگاه فرصتی یافت بهترین بود. یادش گرامی باد

قطره محال انديش ۲

17 Oct, 13:29


آخرین سرباز



جایی بین دو لبخندِ مانده میان عکس
با چهره‌ای گرفته‌تر از دلواپسی‌های خودم
حرف می‌زنم
مثلِ آخرین سرباز باقی‌مانده از سنگر

جرئت نداشتم
دستم را روبه‌روی آینه
از آستینِ لباسی بالاتر بیاورم
تا تسلیمِ دیروزهایی شوم
- حتی - بدونِ فراموشی!

روی تخت‌خوابی دراز کشیده‌ام
و فکر می‌کنم این تخت‌خواب!
این کشتی بدون بادبان‌مانده از سفرهای بی‌تقویم
دوباره پیکر شکسته‌ام را به آغوشِ تو خواهد رساند
نوحم! اگر برای من پارو بیاوری جایی...

نمی‌دانم کجای یکی از خانه‌های این شهر
گم شده‌ای
دلگیرم از صدای خواننده‌ای که مُدام می‌گوید:
دوستت دارم!

دلگیرم از هنرپیشه‌های فیلم‌هایی
که ماهواره برایم کوک می‌کند

به باد اگر مسیرش به بام خانه‌ام بیفتد
خواهم گفت:
مِدادم تنها می‌تواند از دست‌های زنی بنویسد

حسابِ کار من از
یکی... دوتا سه‌تای انگشت‌هایم گذشته است
کم آورده‌ام و سطرهام فرودگاه متروکه‌ای شده‌اند
و سطل زباله‌ی گوشه‌ی کنار اتاقم

قبرستان کاغذهای مچاله‌ای
که هر چه می‌نویسم نامه نمی‌شوند

چندتا غروبِ دلگیر دیگر مانده بیایی؟
قول بدهی پیشم بمانی
-عروسِ شعرهای غمگینِ زخم‌های عاشقی-
که هر چه ملافه و باند می‌پیچم
بند نمی‌آید خاطراتی که برایم جا گذاشته‌ای!
بند نمی‌آید!



#سیدمرتضی_نجاتی
📘 آوازهای زنی که از گرامافون می‌آمد،نشر چشمه،زمستان ۱۳۹۰

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

13 Oct, 17:48


منبع : روزنامه #هفت_صبح روز پنجشنبه تاریخ ۲۴ آذر ماه سال ۱۴۰۱

چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود!

#حمید_رستمی

بخش اول:

۱- وقتی در اوایل دهه شصت طی قرعه کشی مرسوم محلات و مساجد آن زمان ، رادیو ضبطی تک کاسته به ناممان درآمد، کسی فکرش را هم نمی کرد که خیلی زود این وسیله ، تبدیل به مقدس ترین رسانه در اختیار و روزنه یی کوچک رو به دریای بی انتهای موسیقی سنتی ایران شود و هوای سرد و یخ زده شبهای دراز پاییزی و زمستانی به آوای "اندک اندک جمع مستان می رسند" و " باز هوای وطنم آرزوست" معطر شود.
آوازهایی که پنج سال بعد، از پشت یک وانت باری و در مسیر خاکی روستاهای حومه از میان دره ها و رودها ،کوه ها و دشت ها با حنجره نوجوانی که می خواست ادای #شهرام_ناظری را دربیاورد به طبیعت باز پس داده می شد. بعدها با "مطرب مهتاب روی" ناظری و حنجره جادویش چه بیدارخوابی هایی که نکردیم و از آنچه شنیده و آنچه دیده بود پرسش ها می کردیم و جوابی نیامد که نیامد تا اینکه یک صبح دل انگیز بهاری آن هنگام که خروس سحری با قوقولی قوقوی خود نوحه خوانی کرد و یادآور شد که از عمر شبی رفت و تو بی خبری، آتشی در نیستان دل افتاد و سوخت آن بیچاره را چون اشکی که در جانی فتاد و فرصت آن یافتیم که از اسبی شیری رنگ و نجیب که رفیق روز جنگ و بزم بود بگوییم و از تفنگی که به زعم خیلی‌ها مهمتر از اسب بود و عاشقی بی مزار که تفنگ دسته نقره ایش را فروخت تا برای دل قبای ترمه بدوزد و بفرستد برای چشم روشنی یاری که در پس فرستادن هدایا استاد دو عالم بود.
این تمام نوجوانی های جامانده در کوهستان بود که اروتیک ترین تصنیف هایش "گفتم غم تو دارم!" با صدای #شاپور_رحیمی بود که بعدها هیچکس نفهمید کجا رفت و چه بر سرش آمد و آن که بر خیالش راه نظر بست کدام شب رویی بود که از راه دیگر آمد و هیچ کس نفهمید.

۲- در همان روزها که نوجوانان محل در پی خال هندوی دختر همسایه بودند #جلال_الدین_محمدیان خواننده کرمانشاهی از مردان خدا خواند و آنان که پرده پندار دریدند و همه جا غیر خدا، یار ندیدند تا ما عرق شرمندگی بر جبین، شبانه روز خودمان را مواخذه کنیم که جمعی به در پیر خرابات خرابند و ما از در و دیوار هر روزنی در پی نگاهی سرگشته چون مرغی نظرباز از دامگه خاک، توانِ پریدن به افلاک نداریم و هنوز نفس می کشیم و چه نیکو در سریال وضعیت سفید ( #حمید_نعمت_الله ) به آن ارجاع داده شد و در صحنه‌ نوستالژیک خشکشویی که هوشنگ خان این تصنیف را با استفاده از دو دستگاه ضبط روبروی هم بر روی نوار دیگری ضبط می کرد و بعد از اتمام ، زیر لب زمزمه می کرد تا خود را به عنوان یکی از آن مردان خدا در دلها جا دهد. هنوز چند سالی تا "گل می روید به باغ گل می روید" مانده بود و باغ گل مان همین ها بودند که هیچ وقت پژمرده نشدند.

۳ - #علی_بابا_محمداف که خود از آهنگسازان و خوانندگان زبده #جمهوری_آذربایجان بود و یکی دو سال پیش دنیایش را عوض کرد، چند باری به هنگام داوری مسابقات موقام که مختص جوانان و نوجوانان بود از خاطرات ۵۰ سال پیش می گفت و این که در اوج قدرت کمونیست ها، هر روز ظهر حوالی ساعت یک دزدکی رادیو ایران را گرفته و برنامه گلها را می شنید و از دو خواننده بزرگ همواره به نیکی یاد می‌کرد و می‌گفت: "وقتی آوازهای ایرج و گلپا پخش می شد ذوقی دوچندان یافته و بسیاری مواقع آن را ضبط کرده و بعدها چند بار گوش می دادم" که این تاثیرپذیری آشکارش از این دو استاد که سالهای سال علاقمندان موسیقی سنتی را سیراب کرده بودند را در آثارش براحتی می شد حس کرد.

بقیه در بخش دوم

کانال: #مقالات_حمید_رستمی🔻

@hamid_rostami_1354

قطره محال انديش ۲

13 Oct, 17:48


منبع : روزنامه #هفت_صبح روز پنجشنبه تاریخ ۲۴ آذر ماه سال ۱۴۰۱

ستارگان آسمان موسیقی سنتی ایران

#حمید_رستمی

بخش دوم:

۴- اوایل دهه هفتاد و بعد از آشنایی با آثار #استاد_شجریان، در یکی دو سریال ایرانی آوای حزین تصنیفی دلنشین که انباشته بود از تمنای وصال دوباره و آرزوی بازگشت به دوران شکوهمند با هم بودن، خاک ره یک الهه ناز شدن و ساختن با دلی شوریده و آمدن با امید آنکه این غم جانگداز برود از برش! نسیم این صدای مخمل گون و بی همتا از کدام کوهستان سبز و دامن چین چین رنگ در رنگش به طبیعت دلشده عاشقان وزیدن می گرفت که بعد از شنیدنش دلت میخواست جامه دران بروی و یقه این محبوب ظالم را بگیری و کشان کشان بیاوری و برای رضا دادن به ندای دل از دست شده‌ای ترغیبش کنی! این چنین بود که استاد بنان، مقدمات مجنون شدن نسلی بی آرزو را فراهم کرد و تا بهار دلنشین اش راهی به سوی چمن یافته، از بهار آرزو تقاضای سایه فکندن بر سرش کند و همانند نسیم نوبهار بر آشیانش گذر کرده و کلبه ویرانش را گلباران کند و یا آن غزل جاودانه #استاد_شهریار "آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟" که شاید یکی از طولانی ترین آواز های ایرانی باشد با شعبده حنجره استاد تبدیل به شاهکاری غیر قابل تکرار شود، نوشدارویی که بعد از مرگ سهراب آمده و سنگدلی که اگر این را زودتر می خواست چه ها که نمی‌شد و در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین، خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا؟ و تنها ماندن و تنها رفتنی به مکانی نامعلوم همچون بوی گل و ناله ای چون نی در شبانگاهان که دل و جان برده و نشده یار و کاروانی که وقتی رفت فغان از زمین بر آسمان رفت و خونبارشی دور از یاران! خدای من این کلمات و این آوا و این سوز نهان در صدای استاد و شعر رهی معیری چقدر مردافکن است؟! و البته تصنیف دردناک و پرخاطره استاد #ابوالحسن_ورزی و عشقی سالیان که سر از بالش اغیار در آورده‌ و بعدها چون از به یغما رفتن دل و دلدار غمین و دلشکسته به گوشه یی خزیده و همدلانش با هزار خواهش و تمنا سعی در بازگشت شریک زندگی اش کردند، دیگر آن‌ چشمها، چشم های سابق نبودند. بوسه اش گرمی سابق را نداشت گر چه لب همان لب بود اما در نگاهش هیچ نوازشی که خاطره ای کمرنگ از سالیان وصال داشته باشد را با خود به همراه نداشت و این سردی فضا را فقط #استاد_بنان می‌توانست در بیاورد و بگوید: "چشم خواب آلوده اش را مستی رویا نبود!"

۵- سالهای ابتدایی دبیرستان با "شبانگاهان" #عبدالحسین_مختاباد سپری شد و عشقی که تا سحر دست از یقه دل بر نمی داشت و زبانه کشیدن سوز آواز تا حریم فلک، مگر یک دم گرم شعله فشان تا به بام جهان بال و پر بگیرد و بعد هم "ای تیر غمت را دل عشاق نشانه" و تقریباً دیگر هیچ و نوروزی که #ایرج_بسطامی کم رو و خجل در گوشه‌ای حزین و دل افگار می نشست و درد دل می گفت و می خواند با صدایی غیر قابل تکرار از من مانده ام تنهای تنها ،میان سیل غمها می‌گفت و شکایت به گل پونه ها می برد و از بی همزبانی ناله میکرد و آتش گرفتن و خاکستر شدن و وطن ویران شده و با خاک یکسان که بعدها و با وقوع زلزله بم و جوانمرگ شدنش و به خرابه تبدیل شدن زادگاهش تصنیف "وطن من" مفاهیم دیگری به خود گرفت. انگار که او از فرجام خود و زادگاهش باخبر بود!

۶- و #امین_الله_رشیدی و "ای دل چرا رفته؟ کجا رفته؟ ز من راز خود نهفته، شب تا سحر گریم به دست غم دگر چشم من نخفته"! یا #داریوش_رفیعی و گلنار و زهره و یاد از آن شب که بودی، زهره یار من! و گلنار گلنار کجایی که بی تو شد دل اسیر غم دیده ام گهربار؟ #قوامی و شبی که آوای نی تو شنیدم چو آهوی تشنه به سویت دويدم، آلبوم نیلوفرانه #علیرضا_افتخاری، تار و کمانچه دیوانه‌کننده #محمدرضا_لطفی و تار #حسین_علیزاده و تک‌تک آثار استاد شجریان گنجینه ذی قیمتی است که به این زودی ها تمام نمی شود و تمام شدنی نیست.

کانال: #مقالات_حمید_رستمی🔻

@hamid_rostami_1354

قطره محال انديش ۲

13 Oct, 15:42


https://filmemrooz.com/4880/

قطره محال انديش ۲

13 Oct, 11:39


دلتنگی
ظریف ترین
قتل عام بشر است
بدست
کوتاه ترین شعر جهان :
'' نیامد.''


#حسنا_میرصنم

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

09 Oct, 09:14


تا در نازکای من
اندوه قد می‌کشد
تنهایی ی گیاه برابرم
شکل مصیبت است
افسوس که خواب قبیله را
آشفته نمی‌کند
زنگوله ای که
از رویای سقوط
تا معماری ی انزوا می آویزی
با این همه
از کلام من
اگر صدایی بماند
پرنده می‌شوم.



#آریا_آریاپور
📘دل چه پیر شود چه بمیرد
مجموعه اشعار ۱۳۵۶- ۱۳۵۲
کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

08 Oct, 15:44


https://filmemrooz.com/4869/

قطره محال انديش ۲

06 Oct, 15:35


دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است.
و هیچ چیز،
نه این دقایق خوشبو، که روی شاخه نارنج می‌شود خاموش،
نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست،
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی‌رهاند.
و فکر می‌کنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد...

#سهراب_سپهری
#از_شب_گسیخته

کانال #قطره_محال_اندیش

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

06 Oct, 15:35


بر بلندای خود بالا رو و سپیده‌دم خود را چشم‌به‌راه باش. جهان را نوازش کن. دریچه را بگشا. پیچک را ببین. بر روشنی بپیچ. از زباله‌ها رو مگردان که پارهٔ حقیقت است. جوانه بزن.

لبریز شو تا سرشاری‌ات به هر سو رو کند. صدایی تو را می‌خواند. روانه شو. سرمشق خودت باش. با چشمان خودت ببین. با یافتهٔ خویش بِزی. در خود فرو شو تا به دیگران نزدیک شوی. پیک خود باش. پیام خودت را بازگوی. میوه از باغ درون بچین. شاخه‌ها چنان بارور بینی که سبدها آرزو کنی و زنبیل تو را گرانباری شاخه‌ای بس خواهد بود.من تو را میان جهان صدا خواهم کرد و چشم‌به‌راه صدایت خواهم ماند و در این درهٔ تنهایی، تو آب روان باش و زمزمه کن. من خواهم شنید.


(هنوز در سفرم)
#سهراب_سپهری

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

06 Oct, 15:35


پاییز، روی وحدت دیوار
اوراق می شود.
حسی شبیه غربت اشیا
از روی پلک می گذرد.
بین درخت و ثانیه سبز
تکرار لاجورد
با حسرت کلام می آمیزد.
باید کتاب را بست.
باید بلند شد
در امتداد وقت قدم زد،
گل را نگاه کرد، ابهام را شنید.
باید به بوی خاک فنا رفت.
باید به ملتقای درخت و خدا رسید.
باید نشست
نزدیک انبساط
جایی میان بیخودی و کشف!


#سهراب_سپهری

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

06 Oct, 15:35


‍ کار ما نیست
شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ
شناور باشیم

پشت دانایی اردو بزنیم
دست در جذبه یک برگ بشوییم
و سر خوان برویم

صبح ها وقتی خورشید در می اید
متولد بشویم
هیجان ها را
پرواز دهیم
روی ادرک ‚ فضا ‚ رنگ صدا
پنجره گل نم بزنیم

آسمان را بنشانیم
میان دو هجای هستی

ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم
بار دانش را از دوش پرستو
به زمین بگذاریم

نام را باز ستانیم از ابر
از چنار از پشه از تابستان

روی پای تر باران
به بلندی محبت برویم
در به روی بشر و نور و گیاه و حشره
باز کنیم

کار ما شاید این است
که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم...


#سهراب_سپهری
کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

06 Oct, 15:35


من که تا زانو
در خلوص سکوت نباتی فرو رفته بودم
دست و رو در تماشای اشکال شستم.
بعد ، در فصل دیگر ،
کفش های من از لفظ شبنم
تر شد.
بعد، وقتی که بالای سنگی نشستم
هجرت سنگ را از جوار کف پای خود می شنیدم.
بعد دیدم که از موسم دست هایم
ذات هر شاخه پرهیز می کرد.
نبض من در میان عناصر شنا کرد.
ای شب ...
نه ، چه می گویم،
آب شد جسم سرد مخاطب در اشراق گرم دریچه .
سمت انگشت من با صفا شد.


#سهراب_سپهری

عکس: #حسین_ملکی

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

06 Oct, 13:53


خاطره‌هایت
آتش‌اند
و برف‌‌های روی سرم
نه خاموشش کردند،
نه فراموشش.

به وقت پاییز
بیشتر می‌خواهمت
هرچند
خود به پاییز بدل شده‌ام

مثل شال‌گردنی
که زمانی دور دوست می‌داشتی
و گرم گردنت می‌شد
فراموشم کرده‌ای

هنوز
غم‌هایت را
به من ترجیح می‌دهی؟

چگونه کنارم گذاشتی؟
مرا که ترک شدن را نیز
یاد نگرفته‌ام...
و هیچ‌کس نمی‌داند
اگر روزی به خاطره‌ات
محتاج باشم
مرا می‌کشد
یا بازمی‌گرداند.


#سیاوش_یزدان_دوست

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

06 Oct, 13:47


دست‌هایت،
بویِ پاییز می‌دهد
به وقتِ شهریور
شاید از چیدنِ انار می‌آیی؛
شاید از کوچه‌هایِ دلتنگی
شاید از بغضِ کالِ خرمالو
شاید از فصلِ انتظار می‌آیی؛
چشم‌هایت،
رنگِ پاییز می‌‌‌شود
به وقتِ شهریور
در نگاهت چیزهایی هست
مثلِ رازِ یک جنگل
مثلِ خوابِ یک کودک
مثلِ عطرِ بابونه
مثلِ رقصِ پروانه
شاید از پیله‌های بی‌قرار می‌آیی؛
شوقِ ماندن،
در نگاهت نیست
می‌دانم؛
گویی از جاده‌‌های پُر غبار می‌آیی ...
من دلم بهار می‌خواست
اما؛
دست‌هایت،
بوی پاییز می‌دهد
به وقتِ شهریور ...

#میرمحمد_شهیدی

کانال: #قطره_محال_اندیش🔻

@ghatremahalandish

قطره محال انديش ۲

06 Oct, 13:12


مطلبی از حمید رستمی درباره نقش‌های مهم آتیلا پسیانی به مناسبت سالمرگش در سایت «فیلم امروز»:👇

🔗 https://filmemrooz.com/4728/

قطره محال انديش ۲

04 Oct, 19:17


https://filmemrooz.com/4705/