خلاصه داستان:در سرزمین هیلاکا آشوب به پا شده است مردم عادی یک شب خوابی میبینند و روز بعد به درون آن خواب کشیده میشوند. بدون آن که جسم خود را ببرند! حکومت نام آنها را "خوابمرده" گذاشته است اما طبق گفتهی بعضی از نجات یافتهها آنها در بدن حیوانات بیدار شدهاند. مرز بین واقعیت و خواب، زندگی و پسازندگی بهم ریخته است حکومت "ردای سرخ" را برای حل این مشکل مسئول کرده اما ردای سرخ فسادی ملتهب را در قلب هیلاکا کاشته است فسادی از جنس قلعهای مملو از بدنهای بو گرفته. تا زمانی که یک مرد کودکی را از این خواب درخوابِ مرگ آلود بیدار میکند و اکنون مردم به صاحبان رگه" روی آوردهاند. افرادی با بینشی غریب که میتوانند بعضی از خوابزدگان را درمان کنند اما نیروی صاحبان رگه در برابر تعداد خوابمردهها کم است و شهر هر لحظه خالی و خالیتر میشود. سه جوان، یک دختر و دو پسر عشق و جادو را معنا میکنند. زندگی در دستان چه کسی دوباره جوانه میزند ؟ پایان این خوابها کجا و توسط چه کسی رقم میخورد...
جدیدترین رمان فانتزی، عاشقانه تلگرام 🖤
برای خوندن رمان روی لینک
https://t.me/sahebanrage2728123459kgdschhjkll