Tafsire.molana.karimzamani @tmolana Channel on Telegram

Tafsire.molana.karimzamani

@tmolana


تفسير اشعار مثنوی معنوی مولانا برگرفته از کتاب تفسیر استاد كريم زمانی
تفسیر ابیات
📕 مثنوی معنوی

💠 در کانال تفسیر مثنوی
@Tmolana

ارتباط با ادمین
@Arezoo_skoot

Tafsire.molana.karimzamani (Persian)

با خوش آمدید به کانال "تفسیر مثنوی معنوی" با نام کاربری @tmolana. این کانال تفسیر اشعار مثنوی معنوی مولانا را برگرفته از کتاب تفسیر استاد کریم زمانی ارائه می‌دهد. در اینجا شما می‌توانید تفسیر ابیات و اصول مثنوی معنوی را بیابید. با عضویت در این کانال، شما به دنیای زیبایی از شعر و فلسفه عشق و عرفان وارد خواهید شد.

از طریق لینک زیر به کانال ما بپیوندید و از مطالب فوق‌العاده این کانال بهره‌مند شوید.

💠 برای عضویت در کانال تفسیر مثنوی، به ادمین کانال به نام Arezoo_skoot پیام دهید. او شما را به یک جاذبه هنری و فرهنگی جذاب و آموزنده خواهد برد.

Tafsire.molana.karimzamani

15 Feb, 12:33


بسیار بسیار مهم👆🏻👆🏻👆🏻

Tafsire.molana.karimzamani

15 Feb, 12:32


❤️معجون گنجِ‌حضور❤️

دوساعت از بهترین گزیده نکات گلچین شده‌ی برنامه‌ی گنجِ‌حضور‌ در طی این چندین‌سال...

نکته مهم :
_دوستان این ویس ثمره‌ی چندین ماه تلاش برای گردآوری و میکس فایل‌های منتخب برنامه‌های گنج‌ِ‌حضور بوده‌، پس لطفا ویس را با دقت گوش بدید و تا جای ممکن در انتشار این ویس کوتاهی نکنید.

💥تهیه کننده: آقای عرفان

Tafsire.molana.karimzamani

18 Oct, 14:59


https://t.me/Tmolana

بیدار کردنِ ابلیس، مُعاویه را، که: خیز وقتِ نماز است. [باز جواب گفتنِ ابلیس، معاویه را] از دفتر دوم مثنوی

ابیات ۲۶۳۸ تا ۲۶۴۴ دفتر دوم مثنوی معنوی


۲۶۳۸. چند روزی که از پیشم رانده است
چشمِ من در رویِ خوبش مانده است

معنی:
با اینکه چند روزی حضرت حق، مرا از درگاه خود رانده است، ولی دیدگانم نظاره‌گر روی زیبای اوست. [یعنی من همچنان عاشق حق هستم.]
🌺🌺🌺🌺
۲۶۳۹. کز چنان رُویی چنین قهر ای عَجَب!
هر کسی مشغول گشته در سَبَب

معنی:
شگفت‌انگیز است که از رویی آن چنان، قهری این چنین سرزند. از این رو هر کسی به سببی در آویخته است.
[تا اسباب طاعت و عبادت را وسیلهٔ تقرّب به درگاه الهی کند.]
🌺🌺🌺🌺
۲۶۴۰. من سبب را ننگرم، کآن حادث است
ز آنکه حادث، حادثی را باعث است

معنی:
ولی من به سبب توجّه نمی‌کنم، زیرا که سبب، حادث است، و هر حادثی، حادث دیگر را می‌زاید.
[قهر خداوند صفت اوست و صفات او عین ذات اوست. در حالی که اعمال صالح و یا افعالِ فاسد، به منزلهٔ اسبابِ حادث‌اند.]
🌺🌺🌺🌺
۲۶۴۱. لطفِ سابق را نِظاره می‌کنم
هرچه آن حادث، دوپاره می‌کنم

معنی:
پس به مصداق حدیث: سَبَقَتْ رَحْمَتی عَلیٰ غَضَبی. «مِهرم بر خشمم پیشی دارد.» تنها به لطف رحمت ازلی حق می‌نگرم. و هر چیزی را که حادث است، درهمش می‌شکنم.
[ابلیس می‌گوید: من به لطف ازلی حق نگاه می‌کنم، و هر چند امر او را عصیان کرده‌ام، ولی عصیان، پدیده‌ای حادث است و اعتباری ندارد، در حالی که لطف ازلی غالب و باقی است. پس عصیان من مانع از لطف ازلی نیست.]
🌺🌺🌺🌺
۲۶۴۲. ترکِ سجده از حسد گیرم که بود
آن حسد از عشق خیزد، نَه از جُحود

معنی:
فرض می‌کنیم که سجده نکردن من بر آدم از حسادت ناشی شده، ولی همین حسادت، زاییده عشق است و نه انکار.
[ابلیس، خود را عاشقی دلداده معرّفی می‌کند، ولی حسّ حسادت او مانع از آن است که به رقیب خویش ابراز اطاعت نماید. در حقیقت، ابلیس می‌گوید که امتناع او از تجلیل آدم ابوالبشر، اعلام این امر بود که او هیچکس را جز خداوند ستایش نخواهد کرد. در اینجا مولانا به رأی حلاج و عین‌القضاة نزدیک می‌شود، زیرا آن دو، ابلیس را عاشق حق می‌دانند.]
🌺🌺🌺🌺
۲۶۴۳. هر حسد از دوستی خیزد یقین
که شود با دوست، غیری همنشین
معنی:
بی‌گمان هر حسادتی از دوستی و عشق زاده می‌شود، از اینرو عاشق می‌ترسد از اینکه مبادا دیگری با معشوق وی همنشینی کند.
[ابلیس چنین مدّعی شد که چون حسادتش از عشق و غیرت الهی سرچشمه گرفته پس عصیانش بخشودنی است.]
🌺🌺🌺🌺
۲۶۴۴. هست شرطِ دوستی، غیرتْ‌پَزی
همچو شرطِ عطسه گفتن، دیر زی

معنی:
از جمله شروط عاشقی و دوستی، داشتن حمیّت و غیرت شدید است، همچنانکه یکی از شروط دوستی اینست که وقتی کسی عطسه زد به او بگویی: عافیت باد، عمرت دراز باد.


https://t.me/Tmolana

Tafsire.molana.karimzamani

18 Oct, 14:25


🎧 جستجوی موزیک در آهنگیفای

Tafsire.molana.karimzamani

12 Oct, 08:40


https://t.me/Tmolana

بیدار کردنِ ابلیس، مُعاویه را، که: خیز وقتِ نماز است. [باز جواب گفتنِ ابلیس، معاویه را] از دفتر دوم مثنوی

ابیات ۲۶۲۸ تا ۲۶۳۷ دفتر دوم مثنوی معنوی


۲۶۲۸. از که خوردم شیر، غیرِ شیرِ او؟
کی مرا پرود جُز تدبیرِ او؟

معنی:
از چه کسی شیر خوردم به جز شیر حق؟ چه کسی مرا پرورش داد جز تدبیر حق؟
🌺🌺🌺🌺
۲۶۲۹. خوی، کآن با شیر رفت اندر وجود
کی توان آن را ز مردم واگشود؟

معنی:
خوی و خصلتی که همراه شیر در سرشت و طبع آدمی درآید، چه کسی می‌تواند آن خوی و خصلت را از آدمیان بگیرد؟
(مولانا در اینجا از زبان ابلیس به این مسأله اشارت دارد که بخش مهمّی از خوی و منش آدمی تحتِ تأثیرِ مسائلِ ژنتیکی شکل می‌گیرد. گفته شده است: اَلرِّضاٰعُ یُغَیِّرُ الطِّباعَ. «شیر خوردن از کسی طبیعت شخص را دیگرگون می‌کند»)
🌺🌺🌺🌺
۲۶۳۰. گر عِتابی کرد دریایِ کَرَم
بسته کَی کردند درهایِ کَرَم؟

معنی:
اگر حق‌تعالی بر کسی عتاب و خطایی تُند کند، درهای کرم و بخشایش الهی کی بسته شود؟
(«دریایِ کَرَم» کنایه از حضرت باری تعالی است. صوفیان می‌گویند: امر الهی، بر دو قسم است: امر ایجادی و امر ایجابی؛ امر ایجادی همان فرمان نکوینی حضرت حق‌تعالی است که با کلمهٔ «کُِن وجودیّه» تعبیر می‌شود و تخلف از آن ناممکن. امّا امر ایجابی حق‌تعالی، همان فرمان تشریفی اوست که تخلّف و عصیان از آن ممکن است. ابلیس می‌گوید: من نسبت به فرمان نخستین که همان امر ایجادی است مطیع و منقادم، هرچند که فرمان دوّم، یعنی امر ایجابی را اطاعت نکرده‌ام، از اینرو باز هم امید لطف و کرم دارم.)
🌺🌺🌺🌺
۲۶۳۱. اصلِ نقدش، داد و لطف و بخشش اوست
قهر بر وَی، چون غباری از غش است

معنی:
اصل و هویّت سکّهٔ الهی، عدل و لطف و بخشش است. و قهر همچون غباری روی آن را می‌پوشاند و تنها سطح ظاهری آن را می‌آلاید.
(همانگونه که اگر غبار روی سکّه را بپوشاند به ارزش و بهای آن لطمه‌ای نمی‌زند. همینطور، اصل و مبنای صفت الهی، رحمت و لطف است و قهر، حکمِ غبار روی سکّه را دارد. زیرا رحمت الهی بر غضب او سبقت دارد.)
🌺🌺🌺🌺
۲۶۳۲. از برایِ لطف، عالَم را بساخت
ذرّه‌ها را آفتابِ او نواخت

معنی:
حق تعالی از روی لطف و عنایت، جهان را پدید آورد، و ذرات وجود را مورد رحمت خود قرار داد.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۳۳. فُرقت از قهرش اگر آبستن است
بهرِ قدرِ وصلِ او، دانستن است

معنی:
فراق و هجران اگرچه از قهر آن محبوب حقیقی، باردار و حامله است، (زیرا دوری و مفارقت در حقیقت، مظهر قهر و غضب و حاوی خشم اوست. ولی این فراق، تنها برای اینست که قدر وصال او دانسته شود.)
🌺🌺🌺🌺
۲۶۳۴. تا دهد جان را فِراقش گوشمال
جان بداند قدرِ ایّامِ وصال

معنی:
تا اینکه حضرت حق، جان و روان آدمی را تنبیه و تأدیب کند و بواسطهٔ آن فراق، آدمی قدر روزگارانِ وصال را درک کند.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۳۵. گفت پیغمبر که حق فرموده است:
قصدِ من از خلق، احسان بوده است

معنی:
حضرت پیامبر (ص) از قول حضرت حق گفت: مقصود من از آفریدن مردم اینست که در حقّ آنان احسان و نیکی کنم.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۳۶. آفریدم تا زِ من سودی کنند
تا ز شهدم دستْ‌آلودی کنند

معنی:
من آفریدگان را بیافریدم تا از من سودی برند، تا دستِ خود را به انگبین رحمت و احسانم بیالایند.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۳۷. نَی برای آنکه سودی کُنم
وز برهنه من قبایی بر کَنَم

معنی:
آفریدگانم را نیافریدم تا فایده‌ای از آنها به من برسد، و از آدم برهنه قبایی برای خود دست و پا کنم.
(زیرا خلق، فی حد ذاته چیزی ندارد که به من بدهد، بلکه سر تا پای ماسوی‌الله فقر و نیاز است. ابیات اخیر اشاره است به حدیثِ: اِنَّماٰ خَلَقْتُ الْخَلْقَ لِیَرْبَحْوا عَلَیَّ وَ لَمْ اَخْلُقْهُمْ لاَرْبحَ عَلَیْهِمْ. «آفریدم آفریدگان را تا از من سود برند، و نیافریده‌ام ایشان را تا سودی از آنان برم.»)


https://t.me/Tmolana

Tafsire.molana.karimzamani

12 Oct, 04:49


Channel name was changed to «Tafsire.molana.karimzamani»

Tafsire.molana.karimzamani

11 Oct, 13:37


https://t.me/Tmolana

بیدار کردنِ ابلیس، مُعاویه را، که: خیز وقتِ نماز است. [باز جواب گفتنِ ابلیس، معاویه را] از دفتر دوم مثنوی

ابیات ۲۶۱۷ تا ۲۶۲۷ دفتر دوم مثنوی معنوی


۲۶۱۷.
گفت: ما اوّل فرشته بوده‌ایم
راهِ طاعت را به جان پیموده‌ایم

معنی: ابلیس گفت: ما اوّل فرشته بودیم و راه طاعت را به جان و دل می‌پیمودیم.
[در اینکه آیا ابلیس در آغاز جزو فرشتگان بوده و یا از جنّ، میان علما و مفسّرین اختلاف است. و گویا منشأ این اختلاف باز می‌گردد به چگونگی و تفسیر آیاتی که خداوند فرشتگان را مأمور به سجده کردن به آدم (ع) کرده است، نظیر آیهٔ ۳۴ سورهٔ بقره: وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ. «و یاد آر زمانی را که به فرشتگان گفتیم: سجده آرید بر آدم، همه به سجده شدند مگر ابلیس که سرکشی و گردنفرازی نمود و از کافران گشت.» برخی با استناد به این قبیل آیات، ابلیس را از فرشتگان دانسته‌اند. یعنی از لحاظ نحوی، ابلیس را مستثنای متّصل گرفته‌اند. پس گفته‌اند مستثنای متصل با مستثنامنه همجنس است. ولی عدّه‌ای دیگر «ابلیس» را مستثنای منقطع گرفته و گفته‌اند به همین دلیل ابلیس از جنس فرشتگان نیست، زیرا در این نوع از استثناء، مستثنا از جنس مستثنامنه نیست. و دیگر گفته‌اند در آیهٔ ۵۰ سورهٔ کهف صراحتاً ابلیس را از جن دانسته است: فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ... و علاوه بر این، فرشتگان ذاتاً قدرت بر عصیان امر حق را ندارند، چنانکه در آیهٔ ۶ سورهٔ تحریم آمده است:... لاٰ یَعْصُونَ اللهَ ماٰ اَمَرَهُمْ «... فرشتگان، در برابر فرمان خداوند، سرکشی نمی‌کنند.»
به هر تقدیر چون فرشته، مظهر پاکی و طاعت است، لذا می‌تواند در این بیت جنبهٔ وصفی داشته باشد نه ذاتی.)
🌺🌺🌺🌺
۲۶۱۸. سالِکان راه را مَحْرَم بُدیم
ساکنانِ عرش را همدم بُدیم

معنی:
ما با سالِکان را حقّ، مَحْرَم بوده‌ایم و با عرش‌نشینان انیس و مونس.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۱۹. پیشهٔ اوّل کُجا از دل رود؟
مِهرِ اوّل کَی ز دل بیرون شود؟

معنی:
پیشه و حرفهٔ نخستین کی از خاطر آدمی فراموش و محو می‌شود؟ همینطور مهر و محبّت نخستین کی از دل بیرون می‌رود؟
🌺🌺🌺🌺
۲۶۲۰. در سفر گر رُوم بینی یا خُتَن
از دلِ تو کَی رود حُبُّ‌الْوَطَن

معنی:
به عنوان مثال، اگر سفر کنی و روم و خُتن را ببینی، کی عشق و علاقهٔ وطن خودت از دل تو بیرون می‌رود؟
(خُتَن، شهری بوده در ترکستان شرقی (ترکستان چین) و گاهی هم به تمام ترکستان چین اطلاق می‌شد؛ و آن درّ‌ه‌ای بوده میان کوه‌ها.)
🌺🌺🌺🌺
۲۶۲۱. ما هم از مستانِ این مَی بوده‌ایم
عاشقانِ درگهِ وَی بوده‌ایم

معنی:
ما نیز از این باده نوشیده و مست شده‌ایم، و عاشق درگاهِ حق شده‌ایم.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۲۲. نافِ ما بر مِهرِ او بُبْریده‌اند
عشقِ او در جانِ ما کاریده‌اند

معنی:
ابلیس دوباره می‌گوید: نافِ ما را بر دوستی و مهر خدا بریده‌اند، و عشق خدا را در پهنه جان ما کاشته‌اند.
(مصراع اوّل، کنایه از اینست که ما فطرتاً دوستدار حق بوده‌ایم.)
🌺🌺🌺🌺
۲۶۲۳. روزِ نیکو دیده‌ایم از روزگار
آبِ رحمت خورده‌ایم اندر بهار

معنی:
ما از روزگار، روز خوب و خوش دیده‌ایم. یعنی از بارگاه قرب الهی بهره‌مند شده‌ایم. و در موسم بهار، آب رحمت نوشیده‌ایم.
(گویا «بهار» در اینجا کنایه از تجلّیات لُطفیّه و جمالیهٔ حق‌تعالی باشد، به قرینهٔ «آبِ رحمت خورده‌ایم.»)
🌺🌺🌺🌺
۲۶۲۴. نه که ما را دستِ فضلش کاشته است؟
از عدم ما را نه او برداشته است؟

معنی:
مگر نه اینست که دستِ فضلِ خداوند، وجودِ ما را کاشته و پدید آورده است؟ مگر نه اینست که خداوند، ما را از عدم (و یا از کَتْمِ عدم) به عرصهٔ وجود درآورده است؟
🌺🌺🌺🌺
۲۶۲۵. ای بسا کز وَی نوازش دیده‌ایم
در گلستانِ رضا گردیده‌ایم

معنی:
چه نیکی‌ها و الطاف فراوان که از حضرت حق دیده‌ایم، و در گلشنِ خشنودی و رضای او سیر کرده‌ایم.
(شرح رضا در بیت (۱۵۷۴) دفتر اوّل آمده است.)
🌺🌺🌺🌺
۲۶۲۶. بر سَرِ ما دستِ رحمت می‌نهاد
چشمه‌های لطف از ما می‌گشاد

معنی:
حق‌تعالی دست رحمت رویِ سرِ ما می‌کشید و چشمه‌های مهربانی و لطف را در هستیِ ما روان می‌ساخت.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۲۷. وقت طِفلی‌ام که بودم شیرْ‌جُو
گاهوارم را که جنبانید؟ او

معنی:
در آن زمان‌ها که من کودکی شیرخواره بودم، چه کسی گهواره‌ام را به حرکت درمی‌آورد؟ مسلّماً خداوند.



https://t.me/Tmolana

Tafsire.molana.karimzamani

07 Oct, 12:24


https://t.me/Tmolana

بیدار کردنِ ابلیس، مُعاویه را، که: خیز وقتِ نماز است. [از خر فگندنِ ابلیس، مُعاویه را، و رُوپوش و بهانه کردن و جواب گفتنِ معاویه، او را.] از دفتر دوم مثنوی

ابیات ۲۶۱۲ تا ۲۶۱۶ دفتر دوم مثنوی معنوی


۲۶۱۲. گفت: هنگامِ نماز آخر رسید
سویِ مسجد زود می‌باید دوید

معنی:
ابلیس گفت: وقت نماز است، زود باید به طرف مسجد رفت.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۱۳. عَجِّلُوا الطّاعاتِ قَبلَ الْفَوْت گفت
مُصْطَفی چون دُرِّ معنی می‌بِسُفت

معنی:
حضرت مصطفی(ص) آنگاه مروارید معنا را بیان می‌کرد فرمود: برای انجام طاعات‌ها شتاب کنید پیش از آنکه وقت سپری شود.
[اشاره به حدیث "عَجّلوا بالصلاة قبل الفوت وعجلوا بالتوبة قبل الموت".«بشتابید به سوی نماز پیش از سپری شدن وقت آن، و بشتابید به سوی توبه، پیش از فرا رسیدن مرگ.»]
🌺🌺🌺🌺
۲۶۱۴. گفت: نَی نَی این غَرَض نَبْوَد تو را
که به خیری رهنما باشی مرا

معنی:
معاویه در پاسخ گفت: نه نه غَرَض تو این نیست که مرا به کار نیکو راهنمایی کنی.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۱۵. دُزد آید از نهان در مَسْکَنم
گویدم که پاسبانی می‌کنم

معنی:
به‌عنوان مثال، دزدی پنهانی به سرایم وارد می‌شود و من به آن دزد اعتراض می‌کنم که چرا به خانه‌ام درآمدی، او به من می‌گوید: من دارن از خانه‌ات نگهبانی می‌کنم!
🌺🌺🌺🌺
۲۶۱۶. من کجا باور کنم آن دزد را؟
دزد کَی داند ثواب و مُزد را؟

معنی:
من کی می‌توانم حرف آن دزد را باور کنم؟ دزد کی معنی پاداش و اجر را درک می‌کند؟


https://t.me/Tmolana

Tafsire.molana.karimzamani

05 Oct, 15:32


https://t.me/Tmolana

بیدار کردنِ ابلیس، مُعاویه را، که: خیز وقتِ نماز است. از دفتر دوم مثنوی

ابیات ۲۶۰۴ تا ۲۶۱۱ دفتر دوم مثنوی معنوی

۲۶۰۴. در خبر آمد که آن مُعاویه
خُفته بُد در قصر، در یک زاویه

معنی:
روایت کرده‌اند که معاویه، در گوشه‌ای از کاخ خود خفته بود.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۰۵. قصر را از اندرون در بسته بود
کز زیارت‌هایِ مردم خسته بود

معنی:
معاویه، درِ کاخ را از داخل بسته بود، زیرا از دیدارهای مردم، خسته شده بود.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۰۶. ناگهان مَردی وَرا بیدار کرد
چَشم چون بگشاد، پنهان گشت مَرد

معنی:
ناگهان شخصی او را از خواب بیدار کرد، همینکه چشم خود را گشود، آن شخص پنهان شد.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۰۷. گفت: اندر قصر کس را رَه نبود
کیست کین گستاخی و جرأت نمود؟

معنی:
معاویه با خود گفت: کسی نمی‌تواند به داخل کاخ بیاید، پس چه کسی چنین گستاخی و جسارتی کرده است؟
🌺🌺🌺🌺
۲۶۰۸. کرد برگشت و طلب کرد آن زمان
تا بیابد زآن نهانْ‌گشته نشان

معنی:
بیدرنگ در گوشه و کنار کاخ شروع به جستجو کرد، تا از آن کسی که در آنجا نهان شده اثری به دست آورد.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۰۹. از پسِ در، مُدْبِری را دید کو
در در و، پَرده نهان می‌کرد رُو

معنی:
او در حین گشتن، با موجودی شقی و مطرود روبرو شد که چهرهٔ خود را پشت در و پرده پنهان می‌کرد.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۱۰. گفت: هَی کیستی؟ نام تو چیست؟
گفت: نامم فاش، ابلیسِ شقی است

معنی:
معاویه به او گفت: آهای تو کیستی؟ نامت چیست؟ گفت: نام من آشکارا ابلیس بدبخت است.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۱۱. گفت: بیدارم چرا کردی به جِدّ؟
راست گو با من، مگو برعکس و ضِدّ

معاویه:
معاویه گفت: چرا کوشیدی مرا بیدار کنی؟ به من راست بگو و برخلاف حقیقت حرف نزن.


https://t.me/Tmolana

Tafsire.molana.karimzamani

05 Oct, 09:01


‼️اطلاع‌رسانی‼️

به استحضار بینندگان محترم می‌رساند که هم‌اکنون هر سه کانال ماهواره‌ای گنج حضور ۱، ۲ و ۳ به صورت ۲۴ ساعته، درتلگرام پخش می‌شود.

برای دسترسی به کانال‌ها و تماشای پخش زنده، به لینک‌های زیر مراجعه نمایید:

پخش زنده کانال گنج حضور ۱:
https://t.me/GanjeHozourLive1

پخش زنده کانال گنج حضور۲:
https://t.me/GanjeHozourLive2

پخش زنده کانال گنج حضور ۳:
https://t.me/GanjeHozourLive3

Tafsire.molana.karimzamani

28 Sep, 07:33


https://t.me/Tmolana

بیدار کردنِ ابلیس، مُعاویه را، که: خیز وقتِ نماز است. از دفتر دوم مثنوی

خلاصهٔ داستان

حکایت کرده‌اند که معاویه در گوشه‌ای از کاخ خود خوابیده بود. درهای ورودی کاخ از اندرون بسته بود تا کسی مزاحم خواب او نشود. او در خوابی ژرف فرو رفته بود که ناگهان، شبحی او را از خواب بیدار می‌کند معاویه آسیمه سر از خواب بیدار می‌گردد ولی کسی را نمی‌بیند. پیش خود می‌گوید: همهٔ درهای کاخ که بسته است، پس این شخصِ موهوم از کجا به اندرون درآمده است؟ برمی‌خیزد و به جستجو می‌پردازد. و بالاخره با شبحی برخورد می‌کند و به او می‌گوید: کیستی؟ پاسخ می‌دهد: ابلیس. معاویه می‌پرسد: چرا مرا بیدار کردی؟ می‌گوید: وقت نماز است. تو را بیدار کردم تا فوراً به مسجد بروی. معاویه می‌گوید: می‌دانم که تو حیله‌ای در کار داری؛ والّا خواهان عبادت و طاعت بندگان خدا نیستی. ابلیس سخنان فریبنده بسیاری بر زبان می‌راند ولی نمی‌تواند وی را فریب دهد. سرانجام غَرَض خود را چنین بازگو می‌کند: می‌دانی چرا از خواب بیدارت کردم؟ برای اینکه به نماز جماعت حاضر شوی. اگر خواب بر تو چیره شود و نمازت فوت گردد از شدّت ناراحتی و حسرت، جهان در مقابلِ دیدگانت تیره و تار می‌شود، و احساس درد و اندوه سراپای وجود تو را می‌گیرد و سیلاب اشک از چشمانت فرو می‌ریزد. همین حالِ ندامت و سوزِ درون از دهها نماز بالاتر و ارجمند‌تر است. پس تو را بیدار کردم تا به این حالِ لطیف نرسی.
🍃🍃🍃
این حکایت با این صورت، در هیچ مأخذی از مأخذ تاریخی و منابع دیگر نیامده است. بلکه طبق شیوهٔ معهود مولانا گاه حکایات و روایات را درهم می‌آمیزد و حتّی شخصیت‌های داستانی را نیز تغییر می‌دهد تا مقاصد معنوی و معارف الهی خود را بیان کند. مرحوم استاد فروزانفر چهار داستان را به‌عنوان مأخذ نقل می‌کند که شباهت چندانی با آن حکایت ندارد. از آن جمله حکایتی است که از قصص الانبیاء ثعلبی ص ۳۶ نقل کرده که ترجمهٔ فارسی آن اینست: و چنین روایت کرده‌اند که مردی، روزانه هزار بار بر ابلیس لعنت می‌فرستاد. تا اینکه روزی در کنار دیواری به خواب فرو رفته بود که ابلیس او را بیدار کرد و بدو گفت: برخیز که دیوار در شرف فرو ریختن است. آن مرد گفت: تو کیستی که اینقدر نسبت به من مهربانی و شفقت نشان می‌دهی؟ گفت: من ابلیسم. آن مرد گفت: چگونه است که من هر روز تو را هزار بار لعنت می‌کنم و تو نسبت به‌ من مهر می‌ورزی؟ ابلیس گفت: من نیک می‌دانم که شهیدان در بارگاه الهی مقام والا دارند؛ پس ترسیدم که مبادا تو نیز بدان مقام برسی.
🍃🍃🍃
معاویه پسر ابوسفیان و هِنْد دختر عُتبة بن ربیعه بیست سال قبل از هجرت در مکّه متولّد شد و در سال ۶۰ ه.ق. درگذشت. در روز فتح مکّه به اسلام درآمد. در عهد عُمَر خلیفهٔ دوم به حکومت اردن منصوب شد و سپس به حکومت دمشق نیز نایل گردید و در عهد عثمان، خلیفهٔ سوم، امارات همهٔ شام در اختیار او قرار گرفت و چون عثمان کشته شد، حضرت علی(ع) وی را از امارت همهٔ شام عزل کرد، امّا معاویه نپذیرفت و جنگ صفین واقع شد و... آنچه که مسلّم است اینست که معاویه و امویان، رسم زندگی سادهٔ خلفای اسلامی را تغییر دادند و به نوعی اشرافیت و تجمّل و دنیاخواهی گراییدند. از اینرو جای تعجّب است که مولانا وی را در این حکایت، مقابل ابلیس قرار داده است. نیکلسون ضمن تعجّب از این انتخاب معتقد است که شاید علت آن این باشد که وی از اصحاب رسوالله بوده. این احتمال، وجهی ندارد، زیرا معاویه از اصحاب طبقهٔ اوّل پیامبر(ص) محسوب نمی‌شده، چه معاویه همانسان که گذشت در فتح مکّه به اسلام درآمد و مسلّماً اصحابی که در دوران قبل از هجرت به پیامبر (ص) ایمان آورده بودند و در راه عقیدهٔ خود، سختی‌های فراوانی را تحمّل کرده بودند، بدین انتخاب بسی شایسته‌تر بودند. ممکن است علّت این انتخاب، زیرکی و حیله‌گریِ او بوده باشد، که این وجه به صواب نزدیکتر است، زیرا او در تاریخ به این صفت مشهور بوده است. کفافی در این‌باره می‌گوید: معاویه در زیرکی و حیله‌گری بس شهرت داشته، و مولانا او را به همین خاطر در این حکایت انتخاب کرده است.
به هر حال مولانا نکات عارفانه‌ای از زبان معاویه بیان می‌دارد که مسلّماً تناسبی با شخصیّت منحط و دنیاخواهانهٔ او ندارد، بلکه همهٔ این سخنانِ عالی از خود مولاناست. و این شیوهٔ کلامی حضرت مولانا در مثنوی، امری معهود و شناخته شده است.
🍃🍃
در این حکایت بسیاری از مسائل مهمّ کلامی بر مشرب صوفیه طرح شده است. از آن جمله مسألهٔ جبر و اختیار، تبرئهٔ شیطان (البته نه آنگونه که امثال حلاج و عین‌القضاة و احمد غزالی گویند). مسألهٔ دیگری که در مطاوی ابیات بیان شده اینست که حسرت بر فوت نماز (یا هر عبادت دیگر) از ادای صوری و تقلیدی آن نزد خدا محبوب‌تر است، و این بحث نیز با مذاق صوفیه سازوار است.

Tafsire.molana.karimzamani

27 Sep, 12:28


https://t.me/Tmolana

وصیّت کردنِ پیغامبر صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ، مر آن بیمار را و دعا آموزیدنش


ابیات ۲۵۹۳ تا ۲۶۰۳ دفتر دوم مثنوی معنوی

۲۵۹۳. در جهان، پوشیده گشتی و غنی
چون بُرون آیی از اینجا، چون کنی؟

معنی:
در این دنیا، پوشیده از ثروت و مکنت شدی و در شمار توانگران قرار گرفتی. حال اگر از این دنیا کوچ کنی، چه کار خواهی کرد؟
🌺🌺🌺🌺
۲۵۹۴. پیشه‌یی آموز کاندر آخرت
اندر آید دخلِ کسبِ مَغْفرت

معنی:
فن و حرفه‌ای بیاموز که در آخرت، محصول و فایدهٔ آن آمرزش باشد.
🌺🌺🌺🌺
۲۵۹۵. آن جهان شهری است پُر بازار و کسب
تا نپنداری که کسب اینجاست حَسْب

معنی:
جهان آخرت، شهری است که بازارهای فراوان و داد و ستدهای بسیار دارد، تا مباد گمان کنی که داد و ستد فقط در همین دنیاست.
(در حدیث است که اِنَّ فِی الْجَنَّةِ سُوقاً یُباٰعُ فیهِ الصُّوَر.
«همانا در بهشت، بازاری است که در آن صورت‌ها خرید و فروش می‌شود.» این کسب و داد و ستد در دنیا انجام می‌شود و در آخرت روز درویدن است نه کاشتن. و این کسب‌ها همانا تحصیل ملکات فاضلهٔ اخلاقی است. اعمال خوب و بد، عرضه می‌شود و جزای آن داده می‌شود.)
🌺🌺🌺🌺
۲۵۹۶. حق‌تعالی گفت کین کسبِ جهان
پیش آن کسب است، لَعبِ کودکان

معنی:
حق‌تعالی فرمود: کسب و‌ سود این دنیا پیش کسب سود آخرت، مانند بازی کودکانه است.
(اشاره است به آیهٔ ۶۴ سورهٔ عنکبوت: وَمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ ۚ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ. «و نیست این زندگانی دنیا مگر سرگرمی و‌ بازی. و همانا سرایِ آن جهان، زندگانی جاودان است اگر می‌دانستند.» و آیهٔ ۳۶ سورهٔ محمّد و آیهٔ ۲۰ سورهٔ حدید.)
🌺🌺🌺🌺
۲۵۹۷. همچو آن طفلی که بر طفلی تَنَد
شکلِ صحبتْ‌کن مِساسی می‌کند

معنی:
این درست بدان می‌ماند که کودکی به کودک دیگر بچسبد و مانند کسی که جماع می‌کند خود را به او بمالد.
🌺🌺🌺🌺
۲۵۹۸. کودکان سازند در بازی، دکان
سود نبْوَد جُز که تعبیرِ زمان

معنی:
مثال دیگر، کودکان در بازی خود دکانی برپا می‌کنند. ولی از آن دکان هیچ سودی عاید آنان نمی‌شود جز وقت گذراندن.
🌺🌺🌺🌺
۲۵۹۹. شب شود در خانه آید گرسنه
کودکان رفته، بمانده یک تنه

معنی:
وقتی که شب فرا رسد، آن کودک (همان که نقش صاحب دکّان را بازی کرده.) با شکم گرسنه به خانه باز خواهد گشت، زیرا در آن وقت، همهٔ کودکان رفته‌اند و او را یکّه و تنها گذاشته‌اند.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۰۰. این جهان بازیْ‌گَه است و مرگ، شب
باز گردی، کیسه خالی، پُر تَعَب

معنی:
عین دنیا محلّ بازی و شب، مرگ آدمیان است. از این بازی با کیسهٔ خالی و رنج فراوان بازخواهی گشت. اهل دنیا خود را به امور بی‌اساس مشغول می‌دارند و گاهِ کوچ بدان جهان خالی از کمالات‌اند.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۰۱. کسب دین، عشق است و جذبِ اندرون
قابلیّت نورِ حق را ای حَرون

معنی:
ای سرکش، کسب دین همان عشق و جذبهٔ باطنی و قابلیت پذیرش نور الهی است.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۰۲. کسبِ فانی خواهدت این نفسِ خَس
چند کسبِ خَس کُنی؟ بگذار پس

معنی:
نفس فرومایه و پست تو به کسب فانی دنیا یعنی به غفلت و شهوت علاقه دارد؛ تا کی می‌خواهی به کسب بی‌ارزش و پست بپردازی؟ دیگر بس است.
🌺🌺🌺🌺
۲۶۰۳. نفسِ خَس‌ گر جُویدت کسبِ شریف
حیله و مَکری بُوَد آن را رَدیف

معنی:
هرگاه نفس فرومایه و پست تو خواهان کسبی شریف و ارزشمند شد، بدان که حیله و خیرنگی در پشت آن قرار دارد.
(زیرا نفس امّاره طبعاً کانون زشتی‌های اخلاقی است. و اگر تو را به خیر و صلاح خواند بدان که دامی برایت گسترده است. حکایت بعدی در بیان همین مطلب است.]


🌺پایان حکایت🌺

https://t.me/Tmolana

Tafsire.molana.karimzamani

26 Sep, 17:04


https://t.me/Tmolana

وصیّت کردنِ پیغامبر صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ، مر آن بیمار را و دعا آموزیدنش


ابیات ۲۵۸۳ تا ۲۵۹۲ دفتر دوم مثنوی معنوی

۲۵۸۳. تا چو زن، عِشْوه خری ای بی‌خرد
از دروغ و عِشْوه کَی یابی مدد؟

معنی:
ای بی‌عقل تا وقتی مانند زن، نیرنگ و حیله را می‌پذیری، از دروغ و حیلهٔ این مردمان کی می‌توانی یاری و کمکی بیابی؟ یعنی از مکر و ظاهرسازی اینان هیچ کمکی به تو نمی‌رسد.
[از نظر صوفیه، زن کسی است که بر طریق هویٰ و دغا گام سپارد اگرچه جنساً مرد باشد.]
🌺🌺🌺🌺
۲۵۸۴. چاپلوس و لفظِ شیرین و فریب
می‌ستانی، می‌نهی چون زر به جیب

معنی:
تو تملّق و سخنان شیرین و خوشامدگویی‌های فریبکاران را مانند طلا با حرص و ولع می‌گیری و در جیب خود می‌گذاری.
🌺🌺🌺🌺
۲۵۸۵. مر تو را دشنام و سیلیِّ شهان
بهتر آید از ثنایِ گمرهان

معنی:
درحالی‌که ناسزا و درشتی و سیلی شاهان حقیقت برای تو بهتر و سودمندتر است از مدح و ستایش گمراهان.
🌺🌺🌺🌺
۲۵۸۶. صَفْعِ شاهان خور، مخور شهدِ خَسان
تا کسی گردی ز اقبال کسان

معنی:
سیلیِ شاهانِ حقیقت را نوش‌جان کن، ولی عسل و انگبین فرومایگان را مخور، تا بر اثر اقبال و دولت آن سعادتمندان و بزرگان برای خود انسانی وارسته شوی.
🌺🌺🌺🌺
۲۵۸۷. زآنک ازیشان دولت و خِلْعَت رسد
در پناهِ روح، جان گردد جسد

معنی:
زیرا از آن پادشاهان معنوی به تو دولت و خلعت می‌رسد و‌در پناهِ روحِ آنان، جسمبه روح مبدّل می‌شود.
[زیرا هر چیزی، حکم مقارن خود را می‌گیرد، آنکه با نیکان مصاحبت دارد و با آنان همنشینی می‌کند به مرتبهٔ نیکان می‌رسد. ر.ک. صحبت، شرح بیت (۲۶۸۷) دفتر اوّل.]
🌺🌺🌺🌺
۲۵۸۸. هر کجا بینی برهنه و بی‌نوا
دان که او بگریخته است از اوستا

معنی:
به عنوان مثال، هرجا که آدمی برهنه و بینوا دیدی، بدانکه او از دست استاد یعنی مرشد و راهبر گریخته است.
[آن کس که از تربیت و ارشاد مربیان دانا و وارسته بگریزد قطعاً از حیث سرمایه‌های معنوی و کمالات روحی فقیر و بینوا خواهد بود. از این بیت تا بیت (۲۵۹۱) لزوم داشتن راهبر در امر سلوک مورد تأکید قرار گرفته است. ر.ک. بیت (۲۹۸۰-۲۹۴۷) دفتر اول.]
🌺🌺🌺🌺
۲۵۸۹. تا چنان گردد که می‌خواهد دلش
آن دلِ کورِ بدِ بی‌حاصلش

معنی:
تا آنگونه باشد که دلش حکم می‌کند، همان دلی که کور و بد و فاقد ارزش است.
🌺🌺🌺🌺
۲۵۹۰. گر چنان گشتی که اُستا خواستی
خویش را و خویش را آراستی

معنی:
اگر آن بینوا مطابق دستور استاد عمل می‌کرد، هم خود را آراسته می‌کرد و هم خویشان و کسان خود را.
🌺🌺🌺🌺
۲۵۹۱. هر که از اُستا گریزد در جهان
او ز دولت می‌گریزد، این بدان

معنی:
این مطلب را بدان هرکس در این جهان از استاد بگریزد قطعاً از دولت و حشمت گریخته است.
🌺🌺🌺🌺
۲۵۹۲. پیشه‌یی آموختی در کسبِ تن
چنگ اندر پیشهٔ دینی بزن

معنی:
برای پرورش جسم، حرفه و فنّی یاد گرفته‌ای، حالا باید به کاری دست بزنی که دین و ایمانت پرورده شود.


https://t.me/Tmolana