ᴛᴏsᴋᴀ @tfortoska Channel on Telegram

ᴛᴏsᴋᴀ

@tfortoska


https://t.me/HarfinoBot?start=92836ff49e0f9cf

ᴛᴏsᴋᴀ (English)

Welcome to ᴛᴏsᴋᴀ, a Telegram channel where creativity meets community! ᴛᴏsᴋᴀ, also known as @tfortoska, is a hub for artists, creators, and enthusiasts to share their passion for art, design, and everything in between. Whether you're a seasoned pro or just starting out, ᴛᴏsᴋᴀ provides a supportive and inspiring environment to connect with like-minded individuals. With a diverse range of content including tutorials, challenges, and showcases, there's something for everyone to enjoy and participate in. Join us on this journey of self-expression and creativity by clicking the link provided and becoming a part of our growing community! Let your imagination run wild and explore the endless possibilities that ᴛᴏsᴋᴀ has to offer.

ᴛᴏsᴋᴀ

11 Nov, 16:53


خوش اومدین 🫂

ᴛᴏsᴋᴀ

08 Nov, 16:29


"من دیدم که چطوری تمامِ مَن دیگه نمیتونست باهام ادامه بده، انگاری که با من توی قفسی گیر کرده باشه..ولی اصلا اینطوری نبود. پس منم در قفس رو باز کردم و نشونش دادم که میتونه بره من جلوش رو نمیگیرم..اما اون قفسی نبود که داخلش بود، اون خونه ای بود که با تمام جون و دلمون، باهم ساخته بودیمش و من بهش گفتم اگر بودن با من براش سخته، اون آزاده که بره و من مجبورم که بذارم بره.
و من فقط اون رو رها کردم تا حالش خوب باشه نه بخاطر اینه که دوستش نداشتم.

مهم نبود چی به سر خودم میاد، من فقط نمیخواستم اذیت شدنش رو ببینم ماهِ مَن."

ᴛᴏsᴋᴀ

05 Nov, 21:47


با من قهر کن، از دوست داشتنت خسته شدم.

ᴛᴏsᴋᴀ

20 Oct, 19:31


من فقط می‌خوام داستان‌هایی بنویسم که به دست تو برسه.

ᴛᴏsᴋᴀ

16 Aug, 17:46


بگو که داری می‌خندی(:

ᴛᴏsᴋᴀ

04 Aug, 14:45


«تو می‌دونی کجا میشه قایم شد
که غم‌ پیدامون نکنه؟»

ᴛᴏsᴋᴀ

17 Jul, 20:03


هرگز شبی که طلسم شکسته شد رو از یاد نبردم؛ طلسمی که بدن‌های عریانمون رو در هم گره زد و من بین هر لمس و بوسه‌ی یونگی برفی سبک بودم که به راحتی ذوب می‌شد. طلسمی که شاهد اشک‌های اون مرد بین هر بوسه‌ و نوازش عاشقانه‌اش روی تن من بود؛ شاهد اولین احساسی که من رو درون خودش بلعیده و جسمم رو با یونگی یکی می‌کرد. طلسمی که به دلتنگی اون مرد غبطه می‌خورد و با هربار بیرون خزیدن اسم من از گلوی خسته‌اش ستاره‌های سرخ و سفید بین چشم‌های تیره‌اش میرقصیدن. طلسم شکست خورده‌ای که شاهد اعتراف به یک عشق متفاوت بود. من اما، برای بوسیدن اشک‌هاش ضعیف بودم و برای دلتنگی و عشق سوخته‌اش حسود. اما در اون شب، برای آغوش یونگی آفریده شده بودم، برای آرامشی که سال‌ها ازش منع شده بود.

-TapTap

ᴛᴏsᴋᴀ

17 Jul, 17:08


-کاری می‌کنم تمام دنیا بفهمن مال منی...