آبیِ خاکستری` @louis_tomlison Channel on Telegram

آبیِ خاکستری`

@louis_tomlison


لطفاً با ذکر منبع از نوشته‌هام استفاده کنید.

آبیِ خاکستری` (Persian)

آبیِ خاکستری` یک کانال تلگرامی است که به وسیله کاربر louis_tomlison اداره می‌شود. در این کانال، شما با دفترخاطرات شخصی louis_tomlison آشنا خواهید شد. این کانال به عنوان یک فضای شخصی برای اشتراک گذاری تجربیات، افکار و احساسات louis_tomlison ساخته شده است. با عضویت در این کانال، شما به یک سفر درونی در دنیای louis_tomlison خواهید رفت و از زوایای مختلف زندگی او آگاه خواهید شد. از طریق این کانال، louis_tomlison با دنیای خود و دیگران ارتباط برقرار می‌کند و شما را به تجربیاتش دعوت می‌کند. پس اگر علاقه‌مند به مطالعه دفترخاطرات شخصی و تجربیات دیگران هستید، حتما این کانال را دنبال کنید. منبع: @Zouisna

آبیِ خاکستری`

11 Jan, 23:03


سری نامه های کارلوس به خدا ام عجیب با قلب بازی می‌کرد هیونگ.

آبیِ خاکستری`

11 Jan, 18:34


- اون تو رو اسراف می‌کنه عزیز من، تویی که ذره ذره‌ی وجودم تشنه‌ی وجودته رو اینجوری هدر میده (دست مرد رو فشار میده) تو با اون خوشحال نیستی ادموند، اگه بودی انقدر داغون نبودی.
+ من با تو هم خوشحال نبودم آزاله.
- حداقل من دوستت داشتم.
+ کارولین هم دوستم داره.
- اون خودشو دوست داره نه تو رو.
+ (با اخم از جاش بلند می‌شه) نمی‌خوام این چیزا رو بشنوم! حرف زدنمون درست نیست آزاله؛ باید تمومش کنی. دیگه به دیدنم نیا.
- ادموند، چیزی که درست نیست بودن تو با اون زنه. (روبروی مرد می‌ایسته) نمی‌دونم چرا داری این بلا رو سر خودت میاری، اما نمی‌ذارم اینجوری خودتو غرق کنی؛ من اینجام تا وقتی اون زیر پات رو خالی کرد نذارم زمین بخوری، می‌دونی چرا؟ چون عشق همچین چیزیه.. و تو اینو خیلی دیر می‌فهمی.

آبیِ خاکستری`

10 Jan, 18:35


ما خوشبخت بودیم.

آبیِ خاکستری`

09 Jan, 19:32


به احساساتت لطمه زدم؟ مگه احساس هم داری؟

آبیِ خاکستری`

09 Jan, 18:33


همه خسته‌ام می‌کنند. گفت‌وگو‌های بی‌سر و ته و بی‌معنا حوصله‌ام را سر می‌برند. حتی اگر خیلی با محتوا هم صحبت کنیم باز حوصله‌ام سر می‌رود. در ظاهر میان آن‌هایم، میان مردمی که گمان می‌کنند کنارشان خوشحالم؛ اما در حقیقت غرق در افکارم‌. غرق در تو. هر لحظه و دقیقه به تو فکر می‌کنم. آنقدر فکر می‌کنم که دیگر به خودم هم نمی‌توانم اعتراف کنم تا چه حد درگیرت شده‌ام. دلم می‌خواهد امشب زود به خانه بروم تا بیشتر با یادت خلوت کنم. آیا تو هم چنین مبتلا به من هستی؟ بگذریم. برای من، بودنت همه چیز بود. حال یادت را مرور می‌کنم. خاطراتی که با من ساختی تمام دارایی‌ام شده‌اند.

- دل‌نوشته‌های پاریس

آبیِ خاکستری`

08 Jan, 06:30


سراسر کینه از تو شدم‌، تویی که از عشقت لبریز بودم. تماما غصه از تو شدم، تویی که عامل خنده‌هایم بودی. پا شکسته شدم، همان پایی را که تو هدیه‌ام داده بودی. آزرده و بی‌رنگ شدم، همان روحی که تو رنگش داده بودی. آغشته به دردی شدم که درمانش تو بودی. دیدی چه کردی با منی که همه‌ام را از تو گرفته بودم؟ چرا نگفته بودی جان دادی که جانم بگیری؟

- برشی از کتاب افسرده‌ها شادترند.

آبیِ خاکستری`

07 Jan, 18:31


آنچنان در آغوشم بگیر که در تو حل شوم..
آنچنان به خود بفشارم،
که از خود برهم،
و تو شوم!

آبیِ خاکستری`

05 Jan, 20:36


- تو بی‌رحمانه رهام کردی تهیونگ، حتی.. حتی فرصت ندادی که بتونم هضمش کنم.. زمان ندادی تا بفهمم چی شده و چرا باید ازت جدا شم.. مثل این بود که یهویی همون طناب نجاتی که برام فرستاده بودی تا از ته چاه بیام بیرون رو بریدی! تو اون طناب لعنتی رو بریدی و من سقوط کردم. انقدر بد سقوط کردم که حالم بدتر از چیزی شد که وقتی پیدام کردی بودم. تو این‌کارو با تمام بی‌رحمی با من انجام دادی و بعد توو چشم‌هام نگاه کردی و گفتی دوستم داری. گفتی دوستم داری و یک‌بار دیگه منِ مُرده رو کشتی.

- آمیرال

آبیِ خاکستری`

05 Jan, 19:45


میام دنبالت همه چیو بردار بریم.

آبیِ خاکستری`

05 Jan, 14:41


مادمازل سالویای عزیز،
رنج‌های پنهان بسیاریست که شما از آن‌ها خبر ندارید و تنها چیزی که می‌بینید چشمان پر غروب من است. نگاهم که می‌کنید، با هر تصادف چشم‌هایمان برای لحظاتی همه چیز را از خاطر می‌برم. گاه با خودم فکر می‌کنم اگر ادامه دهیم چه خواهد شد؟ آنقدر در نگاهتان غوطه‌ور می‌شوم که خودم را از یاد ببرم؟

آبیِ خاکستری`

03 Jan, 15:33


من الان دوست داشتنی ترم،
ولی تو دیگه نیستی که دوستم داشته باشی.

آبیِ خاکستری`

02 Jan, 10:51


- چشمات سرخ شدن.
+ چیزی نیست.
- چرا وقتی نیاز داری گریه کنی فقط انجامش نمیدی؟
+ شاید چون گریه دردامو آروم نمی‌کنه. (چشم‌های سرخشو تو نگاه دختر می‌چرخونه) انگار اونقدری که به من سخت گذشته، جدایی‌مون به تو ساخته.
- راسل!
+ ازت متنفرم ماریا. از اینکه نمی‌تونم دوستت نداشته باشم متنفرم. از اینکه مجبورم جوری زندگی کنم که انگار تموم شدی متنفرم. از اینکه بیشتر از روح خودم تو وجودم ریشه زدی متنفرم. (انگشتشو زیر چشم خیس دختر می‌کشه) منو گذاشتی رفتی که به کی برسی ماریا؟ ما رو کُشتی که به چی برسی؟

آبیِ خاکستری`

27 Dec, 20:14


من را ببخش ماریتای من.
بابت دوست نداشتنت، برای اشک‌هایی که ریختی و دفعاتی که پس زده شدی. بابت هرچیزی که زیر کفش‌هایم له شد، از جمله قلبت. من را بابت مهربانی‌ام نسبت به احساست ببخش پرنده‌ی سفید کوچک. شاید اگر محکم‌تر قصد جانت را می‌کردم نیمه‌جان نمی‌ماندی. اما باید بدانی دیگر دلش را نداشتم بیش از این‌ها دلت را بشکنم.

- ویکتور

آبیِ خاکستری`

27 Dec, 20:12


- اون دوستت داشت ویکتور.
+ علاقه‌اش سمی بود دوست من.
- چرا؟ چون زندگیشو گذاشت پای تو اینو می‌گی؟ (از کوره در میره) می‌دونی بعضی وقت‌ها با خودم فکر می‌کنم هرگز لیاقت عشق ماریتا رو نداشتی و نداری!
+ منم همین فکرو می‌کنم.
- (اخم‌هاش وا میرن) ویکتور. (غم تو چشم‌هاش می‌شینه) چرا این‌کارو با خودت می‌کنی؟
+ (برمی‌گرده سمتش) چیکار می‌کنم مت؟
- زندگی رو از خودت می‌گیری و خودتو به مرگ هدیه میدی! تو خودت رو از عشق، و عشق رو از خودت دریغ می‌کنی. چرا این‌کارو با خودت می‌کنی؟

آبیِ خاکستری`

26 Dec, 18:30


- اون نمی‌تونه قدر من دوستت داشته باشه ادموند.
+ آره نمی‌تونه. (نگاهشو مستقیم به چشم‌های دختر می‌دوزه) هیچ‌کس نمی‌تونه جوری که تو دوستم داشتی دوستم داشته باشه (انگشتشو روی گونه‌ش می‌کشه) هیچ‌کس جای زخم‌هامو حساب نمی‌کنه. هیچ‌کس به فرم چشمام دقت نمی‌کنه. هیچ‌کس به جنس صدام عشق نمی‌ورزه. (نگاهش بین چشم‌های دختر تردد می‌کنه و پلک می‌زنه) هیچ‌کس برای سرگذشت تلخم گریه نمی‌کنه آزاله؛ هیچ‌کس نمی‌تونه قدر تو عمیق و خودخواهانه دوستم داشته باشه.

آبیِ خاکستری`

26 Dec, 18:27


But if the world was ending you’d come over, right?

آبیِ خاکستری`

25 Dec, 19:55


یه چیزی درموردم بود که نمی‌دونستی. در واقع خیلی چیزها. گفتنشون مثل پرده برداشتن از یه راز مهم بود. شخصیتم رو می‌گم؛ وقتی چیزی گفته بشه عملی نمی‌شه برای همین باید پیش خودت نگهش داری تا انجامش بدی. برای همین بود هیچ وقت نگفتم فراموشت می‌کنم، فقط انجامش دادم. اما دلیل این تصمیم تو بودی، تو و رفتارت. متأسفم اما حواسم به همه چیز بوده و هست. تو سزاوار همینی. که هیچ جای فکر و قلبم نباشی.

- برشی از کتاب افسرده‌ها شادترند.

آبیِ خاکستری`

25 Dec, 14:55


مرا عشق می‌خواندی،
و دلم را زیر پاهایت لگدمال کردی؛
بیش از هرچیزی، تو عشق را بدنام کردی.

آبیِ خاکستری`

24 Dec, 18:40


مبادا بروی، یک نفر ماندنت را هر شب آرزو می‌کند.

آبیِ خاکستری`

24 Dec, 18:30


میرم به سوی اون دیاری
که توش منو تنها نذاری.

آبیِ خاکستری`

24 Dec, 18:30


+ هرکسی نمی‌تونه شعر بفهمه. رازی که داخل اشعاره از هر کتابی طولانی‌تره.
- خب چه کسایی شعر می‌فهمن؟
+ اونایی که قلبشون خیلی بد شکسته باشه؛ اونایی که عاشقن اما نمی‌تونن به زبون بیارن، اونایی که آزرده‌ان اما نمی‌تونن به ستوه بیان.

آبیِ خاکستری`

22 Dec, 15:40


ارغوانم،
هرگز انتظار یاری از کسی نداشتم، حتی یادم نمی‌آید آخرین باری که احساس کردم به کسی نیاز دارم تا دستم را بگیرد چه زمانی بود. اما اخیراً فکر می‌کنم؛ به اینکه چرا هیچ کجای زندگی‌ام هیچ احدی پشت من نه‌ایستاد. رنجور می‌شوم ارغوان، چرا که در این جنگ تماما تنها بودم؛ چرا که حتی محبوبان نیز همیشه در جبهه‌ی مقابل بوده‌اند.

آبیِ خاکستری`

22 Dec, 15:39


چرا من همیشه تنها هستم مادر؟
چرا دوستم دارید اما دستم را نمی‌گیرید؟

آبیِ خاکستری`

22 Dec, 15:21


What can I possibly say?
I guess that I miss you.
I guess I forgive you.

آبیِ خاکستری`

21 Dec, 21:39


می‌گفت: «شکستن قلب دلیلی محکمی برای نابود شدن نیست، یه چسب زخم بهش بزن و ادامه بده.» اون یا نمی‌دونست یه قلب شکسته چجوری موجب مرگ می‌شه یا هم خودش قلبش شکسته و مرگ رو پس زده بود که اینجوری حرف می‌زد. بهرحال باعث می‌شد با خودم فکر کنم که اگه من قلبم شکسته خب که چی؟ اتفاقیه که تو دنیا برای همه رخ میده، باید باهاش کنار بیام ولی می‌دونستم درست نیست. نمی‌شه با همچین چیزی کنار اومد. تا اینکه اون شب دیدمش، قبل از اینکه راهش رو کج کنه و بره، سمتم برگشت و بهم گفت: «اگه پات شکست و درد داشتی گریه کن، کسی ملامتت نمی‌کنه. فکر می‌کنی یه قلب شکسته چقدر آزار دهندست؟ یه زخم غیرقابل رویته پس دردش حتی بزرگ‌تر و عمیق‌تره، گریه کن. شونه‌ی من برای توئه اما همین‌جا رهاش کن و فردا اونی باش که با زخم‌هاش هم زیباست»

آبیِ خاکستری`

21 Dec, 16:03


بهای دیدن زیبایی‌ات چیست، مرگ دل؟

آبیِ خاکستری`

21 Dec, 16:02


- دیدن زیبایی‌ها سخته.
+ چطور؟
- چون تو برای دیدن طلوع باید به سختی از خواب بیدار شی، برای دیدن دریا باید به سختی با کشتی سفر کنی و برای دیدن فضا هم به سختی یه فضانورد بشی و برای دیدن خدا هم باید بمیری.
+ پس چرا من به سادگی می‌تونم ببینمت؟

آبیِ خاکستری`

21 Dec, 11:15


I used to live alone before I knew you.
All I’ve ever learned from love
Was how to shoot somebody who outdrew you.

آبیِ خاکستری`

05 Dec, 21:49


معمولا در نگاه اطرافیان، من آن فردی هستم که روابط و دوستی هارا به پایان میرساند؛ اما تنها چیزی که من تمام میکنم، توده آزار دهنده ای از تظاهر و تصنع است. در واقع همه‌چیز مدت‌ها قبل به اتمام رسیده و من فقط رشته نازک و پوسیده آخر را قیچی میکنم.

آبیِ خاکستری`

05 Dec, 19:53


- آخرش چی می‌شه راسل؟
+ من میرم و تو فراموشم می‌کنی.

آبیِ خاکستری`

04 Dec, 15:28


چرا فکر می‌کنی قلبت رو نشونه گرفتم؟ دیگه برام اهمیت نداره اگه به همدیگه پشت کردیم. اگه دیگه کنار هم نیستیم. اگه تو باورم رو شکستی و من هم قلبت رو؛ اینجا دیگه جایی برای کینه باقی نمی‌مونه عزیزم. تو هم خودتو هدر نده. دیگه هیچ خنجری سمتت نشونه نمی‌گیرم.

آبیِ خاکستری`

02 Dec, 21:07


« به قلم پیام احمدیان»

🎙️| @Iawabel

آبیِ خاکستری`

02 Dec, 15:38


- من نتونستم اونطور که باید باهاش بمونم ویکتور.. حس می‌کنم قلبم درحال پاره شدنه.
+ چی شد دوست من؟
- عشق ازم یه هیولا ساخت.
+ عشق از تو هیچ چیزی نساخت، اون فقط تو رو بین عذاب و لذت سردرگم نگه داشت. این تویی که انتخاب می‌کنی به چی تبدیل بشی.
- من درد کشیدم، می‌خواستی چی باشم؟
+ نمی‌دونم. (سمت پیاده‌رو میره)
- ویکتور، خواهش می‌کنم.
+ (برمی‌گرده و خونسرد نگاهش می‌کنه) همون عشقی که ملامتش می‌کنی و می‌گی ازت یه هیولا ساخته قادر بود ازت یه شاعر بسازه! (جلوتر میاد) تویی که به درد شکل میدی نه اون به تو! تویی که تصمیم می‌گیری با سنگی که به پات خورده به دیگری حمله کنی، یا اینکه تراشش بدی!

آبیِ خاکستری`

01 Dec, 20:02


چه کسی تضمین می‌کند من اگر حرف بزنم،
تو خواهی شنید؟

آبیِ خاکستری`

30 Nov, 21:40


- اهدافت رو رها نکن ویکتور.
+ اما اونا منو رها کردن سارا؛ اشتیاق برای زندگی رهام کرده، امید به آینده و ادامه رهام کرده، هرچیزی که برای زنده موندن لازمه رهام کرده؛ تو رهام نکن.
- اگه من رهات کنم چی می‌شه؟
+ آخرین نخی که به زندگی وصلم می‌کنه ازم بریده می‌شه؛ اون‌وقت تنها دلیل زیستنم رهام کرده. و از من هیچ چیزی نمی‌مونه جز یه مرده‌ی متحرک.

آبیِ خاکستری`

29 Nov, 22:33


Am I wrong for wanting us to make it?

آبیِ خاکستری`

29 Nov, 21:57


کاش می‌نوشتی عزیزم، تا می‌خوندمت.

آبیِ خاکستری`

28 Nov, 15:41


ازم متنفری چون دلتنگ نشدم؟
جوری که تو دلتنگ شدی.
و نیومدم،
جوری که تو هربار اومدی.
بنظرت هیچ احساسی نداشتم اما ازم متنفری چون می‌دونی سکوت رو خیلی خوب بلدم؛ شایدم از من نه، بیشتر از سکوتم متنفری‌.

آبیِ خاکستری`

28 Nov, 13:46


- برای به دست آوردن کارولین بود که منو پس زدی و رها کردی ادموند. این چیزی بود که بخاطرش با اون سرعت ازم گذشتی؟
+ بخاطر رنجی که از جانبت می‌کشیدم رهات کردم. کارولین ربطی به این قضیه نداره.
- پس دقیقاً برای همین بود که وقتی داشتم بخاطرت می‌مردم تو با اون مشغول فراموش کردنم شدی؟!
+ آزاله...
- کاری باهام کردی که دیگه دوست داشتن کسی رو باور نکنم، که همیشه یه شک ته قلبم داشته باشم. شک جا موندن، شک انقضاء، شک خسته کننده شدن، شک.. (اشک می‌ریزه) شک همه چیز ادموند.

آبیِ خاکستری`

26 Nov, 23:07


ترک شدن دردناکه ماریتای من؛
اما ترک کردن بدتره.
زمانی که مجبور باشی محبوبت رو رها کنی درحالی که قلبت عمیقاً خواهانشه انگار با خنجر سینه‌ی خودت رو دریدی و قلبت رو بیرون کشیدی.

آبیِ خاکستری`

26 Nov, 21:44


نمی‌دانستم صبح‌هایی که با تو بیدار مانده بودم در نبودت شب‌های زیادی خواب را از من می‌ربایند.

آبیِ خاکستری`

25 Nov, 16:12


خدافظ عزیزم اگه این آخرین باره،
برام هیچکی مثلت نمیاد دوباره.

آبیِ خاکستری`

24 Nov, 18:53


- اگه بقیه بفهمن هنوز عاشقتم برام افسوس می‌خورن. شرم‌آوره! تو یه راز سیاه توی قلبمی که حتی به خودم هم اعترافش نمی‌کنم.
+ بخاطر بقیه پنهونم می‌کنی؟
- بخاطر خودم انجامش میدم.
+ چرا؟
- چون تو سزاوار قلبم نیستی.
+ اگه سزاوارش نبودم فراموشم می‌کردی؛ ته قلبت می‌دونی که سزاوارشم. از من چیزهایی یادته که اجازه نمیده به سادگی رهام کنی. شاید بتونی بقیه رو فریب بدی، ولی من رو نه.

آبیِ خاکستری`

22 Nov, 22:19


کاش سخنانم مانند چشمانت زیبا بودند.

آبیِ خاکستری`

22 Nov, 13:37


می‌دونستم که هیچ‌وقت درکم نمی‌کنی و این دردم رو بیشتر می‌کرد؛ اینکه به قلبم خنجر می‌زدی اما قلبی نداشتی که بفهمی دردش چجوریه.

آبیِ خاکستری`

21 Nov, 18:52


«وقتی قلبت بشکنه تنها راهی که به زندگیت ادامه بدی اینه که بی‌رحم باشی، حتی اگه فرزندت تورو نبخشه، چیزی که تو نمی‌فهمی سباستین اینه که من بهت لطف کردم، تو بخاطر رفتار من قوی شدی.»
- و چیزی که تو نمی‌فهمی اینه مادر، من در مقابل رفتار تو قوی شدم.

آبیِ خاکستری`

21 Nov, 18:48


How am I so deep in love?
When I dream of dying
I never feel so loved.

آبیِ خاکستری`

17 Nov, 20:28


گذشته را به یاد می‌آورم و از خود می‌پرسم: آن‌همه اشتیاق چه شد؟

آبیِ خاکستری`

17 Nov, 18:31


چقدر دور شدم از چیزی که باید می‌بودم

آبیِ خاکستری`

16 Nov, 18:41


- باهاش مهربون شدی ویکتور.
+ چون دوستم داره ولی دوستش ندارم.
- وقتی کسی رو دوست نداری باهاش مهربون می‌شی چون بابتش عذاب وجدان داری؟
+ نه فقط معتقدم با یه قلب اسیر نباید بد رفتاری کرد مت (نگاهش پرنده‌های مهاجر رو دنبال می‌کنه) اونا به قدر کافی رنج می‌کشن. (به سینه‌ش اشاره می‌کنه) تو قلبشون آشوبه؛ بمب خورده، خمپاره خورده ولی صداش در نمیاد. عشق یه درد غیرقابل رویته دوست من. وقتی می‌دونی یکی کجاش زخمیه باید خیلی شرافت داشته باشی که جاشو فشار ندی.

آبیِ خاکستری`

15 Nov, 18:49


Run to me when world get mean to you.

آبیِ خاکستری`

15 Nov, 17:08


از دردت درد می‌کشم. نه اینکه برام مهم باشی، نه. فقط یک‌سری دردها زخم‌های خودم رو برام یادآور می‌شن. و زخم‌هام انقدر عمیقن که هربار یه غریبه دچار درد مشابهی می‌شه دوباره از نو رنج می‌کشم و از همه بیزار می‌شم. آدما طوری رفتار می‌کنن انگار این چیزیه که بشه درست یا انتخابش کرد. یا حتی تو درد می‌کشی چون خودت می‌خوای. چون سزاوارشی. جالبه اونا حتی تو ساده‌ترین شرایط هم بلد نیستن آدم باشن و فقط اسمشو یدک می‌کشن. حتی بلد نیستن خفه شن و برن بمیرن؛ فقط بلدن بکشنت بعد بابت مرگت شیون و زاری کنن‌.

آبیِ خاکستری`

15 Nov, 13:02


بمانم و بدانم که چه؟
بجنگم که چه؟
چه خواهد شد مگر؟

آبیِ خاکستری`

11 Nov, 19:15


از کینه‌توزی، دعواها و دلخوریا خسته‌ام؛ حتی اگه ازم متنفر شدی هم فراموش نکن یه زمانی عاشق خاکستر وجودم بودی؛ همون‌طور که من توو خلوتم هرگز فراموش نمی‌کنم تو برام کی بودی‌.

آبیِ خاکستری`

11 Nov, 18:51


- پشت سرت خیلی حرف می‌زدن.
+ چی می‌گفتن؟
- نمی‌خوای بدونی، بهتره ندونی‌.
+ اتفاقاً بهتره بدونم تا مبادا دلتنگشون بشم.
- فکرشو می‌کردی که انجامش بدن؟
+ نه.
- چرا؟
+ چون براشون خیلی بهتر از آدمایی بودم که پشت سرشون حرف می‌زدن. پس اینجوریه، فایده‌ای نداره چقدر تلاش کرده باشی و چقدر خوب بوده باشی؛ حروم لقمه‌ها در آخر پشت سرت حرف می‌زنن.

آبیِ خاکستری`

11 Nov, 18:23


تو نیازم نبودی، ولی انتخابت کردم. راه نجاتم نبودی، ولی انتخابت کردم. تو حتی انقدری که برام بد بودی خوب نبودی، ولی بازم انتخابت کردم. انتخابت کردم چون دوستت داشتم؛ بدون اینکه احتیاجی بهت داشته باشم. آخه عزیزم من که بدون عشق هم بلد بودم زندگی کنم، ولی تو رو می‌خواستم. می‌دونستم قلبمو می‌شکنی ولی بازم خیلی بد تو رو می‌خواستم.

آبیِ خاکستری`

11 Nov, 15:15


من هنوزم نمی‌تونم بخوابم،
با اینکه رو به نابودی‌ام.

آبیِ خاکستری`

06 Nov, 19:59


مادمازل سالویا، حرف‌های زیادی برای گفتن دارم که درونم خاک کرده‌ام. جوانه‌‌ی تمام آن کلمات خورده شده از جنس آتش است. درخت ناگفته‌ها درونم‌ را می‌سوزاند. من را همواره دچار درد می‌کند اما هنوز هم نمی‌توانم دهان باز کنم و سخن بگویم. بسیاری رفته‌اند و نمی‌شنوند و بسیاری مانده‌اند و نمی‌شنوند؛ در هرحال این من هستم که در سیل ناگفته‌هایم غرق می‌شوم و هنوز هم هیچ‌کس نمی‌شنود.

آبیِ خاکستری`

05 Nov, 20:31


- فکر می‌کنی همه چیز با رفتن درست می‌شه؟
+ بهتر می‌شه.
- پس این تنها چیزیه که توو زندگیت یاد گرفتی ویکتور؛ رفتن، تموم کردن، ترک کردن!
+ (خسته پلک می‌زنه) می‌دونی چرا همیشه رفتم و نموندم مت؟ چون خونه‌ای نداشتم که بمونم (از جاش بلند می‌شه) چون به جایی تعلق نداشتم که بمونم (روبروی دوستش می‌ایسته) چون هیچ‌کس اصرار نکرد بمونم! چون هیچ‌وقت احساس نکردم که باید بمونم؛ موندن پر از درد بود، پر از خستگی، پر از بیهودگی؛ پر از جاهای خالی. (لبخندی به چهره‌ی گرفته‌ی مرد می‌زنه) اما قسم می‌خورم اگر یک روز خونه‌م رو پیدا کردم دیگه نرم، بمونم و بسازم؛ بمونم و زندگی کنم تا وقتی که بمیرم.

آبیِ خاکستری`

04 Nov, 21:05


همه در اعتیادیم؛ تو به من، من به تو، ما به هم.

آبیِ خاکستری`

02 Nov, 18:31


سهم من شب‌های خاکستریه.

آبیِ خاکستری`

02 Nov, 18:31


از من چه ماند که بخواهد سهم کسی شود؟
معشوقهٔ سنگدل و فراموشکارم؛
همه‌ام صرف تو شد.

آبیِ خاکستری`

02 Nov, 18:19


اینجا نیستم اما نامه‌هام رو جا گذاشتم، خوب نگاه کن حتی نقاشی‌هام رو هم گذاشتم. برعکس تو؛ من به فکر بعد از بودنم هستم. به فکر دلتنگی‌های تو هستم. به فکر تنهایی‌های تو هستم. به فکر تسلی دادن قلب شکسته‌ی تو هستم. به فکر آرامش گم‌گشته‌ی تو هستم. برعکس تو؛ من حتی اگه نباشم هم باز در کنار تو هستم.

- نامه‌ی پیدا شده در کشوی خاطرات

آبیِ خاکستری`

01 Nov, 09:21


Baby, baby, I feel crazy
I see you around in all these empty faces.

آبیِ خاکستری`

01 Nov, 09:17


I don’t wanna live forever, ’cause I know I’ll be living in vain, And I don’t wanna fit wherever, I just wanna keep calling your name until you come back home.

آبیِ خاکستری`

31 Oct, 19:37


- اگه جدا بشیم.
+ چی می‌خواد بشه؟
- تو یه عاشق واقعی رو از دست میدی!
+ اشتباه نکن، این باختِ توئه. دیگه هیچ‌کس عاشقت نمی‌شه، اونا فقط شیفته‌ات می‌شن و رهات می‌کنن. هیچ‌کس نمیاد جوری که هستی دوستت داشته باشه. عزیزم درواقع این تویی که باخت میدی.
- و تو چی؟ تو چیزی رو از دست نمیدی؟!
+ چرا، یه سردرد رو از دست میدم.