حاج آقا در دسترس بود و دست یافتنی!
خدم و حشم نداشت،
بزرگ منش بود اما بزرگی اش را نمایش نمی داد،
خاکی بود و افتاده!
ذره ای غرور و تکبر در رفتار و گفتارش نمی دیدی!
آدم را به یاد این توصیه ی امام زمان علیه السلام به آقا سید ابوالحسن اصفهانی می انداخت:
«أرْخِصْ نَفْسَکْ وَ اجْعَلْ مَجْلِسَکَ فی الدِّهْلیزِ وَ اقْضِ حوائِجَ النّاس نَحْنُ نَنْصُرُکَ»
«خودت را برای مردم ارزان کن! در دسترس باش! حاجتهای مردم را برآور! ما یاریات میکنیم.»
خوب بلد بود با همه ی داشته هایش، فروتنانه زندگی کند.
همیشه برای دیگران وقت داشت،
هیچ وقت خودش را بالاتر از دیگران نمی دید،
می گفت؛ به فرموده ی امیرالمومنین علیه السلام عظمت آدمی در تواضع اوست.
همواره به دوستانی که موفقیت علمی یا مالی یا شغلی پیدا کرده بودند، تذکر می داد که ارزش و بزرگی یک انسان در جایگاهش، یا موقعیت اجتماعی، یا در لباس و دارایی و خانه و ماشینش نیست، بلکه در رفتار فروتنانه و متواضعانه ایست که رضایت خدا و ولی خدا و راه اندازی کار مردم را در پی داشته باشد.
با تبختر راه نمی رفت،
بی تکلف بود و بی آلایش،
لباس فاخر نمی پوشید،
ساده زندگی می کرد،
ساده حرف می زد،
اصالتا اهل سادگی بود.
در کنار فروتنی عملی، فروتنی علمی اش نیز چشمگیر بود!
دانشمند بود اما دانش اش برای ثبت روی جلد کتاب های قطور نبود،
اندیشمند بود اما نه با چهره ی نمایشی و فریبکارانه و نه با ژست های ریاکارانه ی مرسوم امروزی که اکثراً پوک و تو خالی اند،
وقتی می نوشت، می خواست راهگشا باشد و گره از اعتقادات مردم باز کند.
وقتی سخنرانی می کرد بیشتر هدفش این بود که سخنش درس آموز و کاربردی باشد و این که دردی دوا کند!
کلمات قلمبه سلمبه که فقط گوش پرکن باشند و با گوینده فاصله را بیشتر کنند نمی گفت!
حرف های آقای افتخار زاده آدم را به خدا و امام زمان نزدیک تر می کرد،
نه حرف ها، بلکه کردار و صفای باطن و حتی چهره ی آرام اش این طور بود!
می فرمود؛ خدا خیلی چیزها به من داده اما بهترینش ولایت امام زمان علیه السلام است و به نقل از استاد می گفت؛
با کسانی حشر و نشر کنید که شما را به یاد امام زمان بیندازند!
حاج آقای افتخار یکی از آن ها بود!
و
او آدم را به یاد امام زمان می انداخت!
بهزاد فیروزمنش.ابتدای بهمن ۱۴۰۳
https://t.me/parakandehp