أحدث المنشورات من تاوان | پژوهش‌های حدیثی (@tavanerejal) على Telegram

منشورات تاوان | پژوهش‌های حدیثی على Telegram

تاوان | پژوهش‌های حدیثی
تاوان: جبران خسارت|
تلاشی برای جبران کم‌کاری و خسارتمان در حدیث‌پژوهی|
مصطفی قناعتگر
2,460 مشترك
104 صورة
14 فيديو
آخر تحديث 28.02.2025 15:37

قنوات مشابهة

أحدث المحتوى الذي تم مشاركته بواسطة تاوان | پژوهش‌های حدیثی على Telegram


🔻 مادّیّت حج: موردِ «کعبه»
🔸️ مطالعاتی در پیوند «مادیت زیارت*» با مفاهیم غیرمادی در روایات امامیه



▪️ محترم‌ترین ماده در میان مادیات حاضر در فرآیند حج، «کعبه» است؛ به‌گونه‌ای که حتی مسجدالحرام و مکه نیز احترام خود را از دربردارندگی کعبه به دست آورده‌اند[1].
▪️ اندیشه «حرمت کعبه» نزد زائر، در افزونیِ رتبه زیارت موثر می‌افتد[2]. حرمت کعبه در دوران پیشااسلامی، در زیارت مومنان به آن و عقاب حرمت‌شکنان آن نمود یافته است[3]. نیز اساسا تمام بایدها و نبایدهای «اِحرام» که برای زائر در نظر گرفته شده، به هدف «کعبه‌پایی» و حفظ حرمت آن است[4].
▪️ کمترین انتظاری که حرمت کعبه ایجاد می‌کند، ممنوعیت تخریب[5] و بایستگیِ بازسازی[6] آن در صورت ویرانیِ احتمالی است.
▪️ «هیبت» اماکن مقدس از مسائل مطالعات زیارت و پیوسته با «حرمت» است. بسیاری از زیارتگاه‌ها به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند تا زائران را با ابعاد گسترده، شکوه معماری و تزئینات خود متحیر کنند. این هیبت، دو پیام را به زائران منتقل می‌کند: الف) شکوه و عظمت خدا/مراد ما بسیار زیاد و قابل احترام است. ب) هیبتِ مادی که این شگفتی را ساخته، احترام مشابهی (شبیه به احترام مزور) را می‌طلبد.
کعبه در این مساله مسیری میانه را برگزیده است. این بنا در گودی قرار دارد؛ در حالی که در نظر گرفتن شکوه و هیبت اقتضا می‌کند اماکن مقدس در موقعیت‌های مرتفع ساخته شوند (بسیاری از معابد شرق آسیا). با این حال حفظ شکوه و مهابت و حرمت آن، ممنوعیت مرتفع‌سازی در اطراف آن را مطالبه می‌کند[7].
ساختمان کعبه همانگونه که از نامش نیز پیدا است، به شکل یک مکعب ساده است که با معماری های پُرکار و پرخرج بسیاری از بناهای مقدس دنیا متفاوت است (گرچه امروزه مینیمالیسم در معماری، جذابیت‌ها و طرفدارانی پیدا کرده است). با این حال، پوشیدگیِ این بنا با پرده، تمهیدی است برای هیبت‌افزایی[8].
ارتفاع کعبه که به هیبت آن افزوده اینک بیش از 13متر است؛ اما شواهدی نشان می‌دهد که این ارتفاع نسبتا زیاد، مورد تاکید نیست. ارتفاع کعبه در عهد رسول خدا حدود ۲متر بوده و بعدها به دست خلفای اسلامی چندین برابر مرتفع گردیده است.
▪️ «نذر و هدیه» (پیشکش)، واکنشی از جنس ارج‌نهی در برابر حرمت اماکن زیارتی است که از سوی زائران در بسیاری از ادیان و فرهنگ‌ها، انجام می‌شود. این پدیده از مصادیق چالش‌برانگیز مادیت حج است. میل به پیشکش اموال به پیشگاه کعبه با انگیزه‌های حاجت‌خواهانه یا ثواب‌طلبانه پیوسته طرفدارانی داشته است[9]. واقعیت این است که کعبه نه می‌خورد و نه می‌نوشد[10]؛ بلکه در نهایت این متولیان کعبه هستند که از این مادیات پیشکشی‌شده بهره‌مند می‌شوند[11]. به همین دلیل پیشکش به کعبه از اساس نکوهیده است[12]. راهکار ایجابی به پیشکش‌های احتمالی زائران، تقدیم آنان به زائران نیازمند است[13].

مصطفی قناعتگر
@tavanerejal
 ____
* materiality of pilgrimage
[1] علل الشرائع ؛ ص415 ؛ الفقيه ؛ ج2 ؛ ص191
[2] وسائل الشيعة ؛ ج‏13 ؛ ص242
[3] وسائل الشيعة ؛ ج‏13 ؛ ص238
[4] علل الشرائع ؛ ص415
[5] وسائل الشيعة ؛ ج‏13 ؛ ص236
[6] وسائل الشيعة ؛ ج‏13 ؛ ص208
[7] الكافي ؛ ج‏4 ؛ ص230
[8] وسائل الشيعة ؛ ج‏13 ؛ ص207 و ص211
[9] وسائل الشيعة، ج‏13، ص: 247
[10] وسائل الشيعة، ج‏13، ص: 254
[11] وسائل الشيعة ؛ ج‏13 ؛ ص255
[12] همان
[13] وسائل الشيعة ؛ ج‏13 ؛ ص250

🔻زیارت عوام، نخبگان، مومنان
🔹️اواخر  دوره‌ی دبیرستان (حدود بیست سال پیش) برای اولین‌بار به زیارت خانه‌ی خدا مشرف شدم. زیارت آن سال اما با یک چالش همراه بود: من به سختی می‌توانستم مقابل کعبه نماز بخوانم!
ذهنیت انتزاعیِ تربیت‌نشده از امر قدسی، کارم را به هنگام مواجهه با مادیتِ امر قدسی سخت کرده بود.
برای من سخت بود روبه‌روی خانه‌ای که از سنگ ساخته شده بایستم و خدا را بخوانم. بدیهی است که می‌دانستم برای خدا نماز می‌خوانم و این خانه‌ی سنگی، قبله است تنها؛ اما چالش عمیق‌تر از این حرف‌ها بود. من در ایام شباب قبل حج، خدا را وجودی منزه از ماده می‌دانستم به درستی و به هنگام نماز در بلد خویش، هیچ تصویر مادی از معنایِ پیشِ‌رو نداشتم. اما در مسجدالحرام قرار بود در برابر بنایی مکعب به ارتفاع بیش از ۱۳متر، ساخته‌شده از سنگ‌های گرانیت سجده کنم.
بازگویه می‌کنم: بدیهی بود که نماز برای کعبه نیست و برای الله است و کعبه قبله است؛ اما تا به زیارتش مشرف نشده بودم، چالش "خدای منزّه و خانه‌ی نامنزّه" را وجدان نکرده بودم.
سال‌ها بعد روایات امامیه را در موضوع حج خواندم. درست فهمیده بودم! کعبه از سنگ‌هایی است که نه سودی می‌رسانند و نه زیانی می‌زنند و نه مقدس‌اند (الکافی، ج۴، ص۱۹۹). در کعبه به‌خودی‌خود خبری نیست. اما غلط فهمیده بودم! هم امتحانِ حج همین است و هم سنگ‌ها به جعل الهی مبارک و محترم هستند.
سنگ‌ها بوسیدنی شده‌اند، لمس‌شان شایسته است و برکت‌بخش هستند و پناهگاه (ابواب متعدد کتاب الحج در وسائل الشیعه). رسیدن به این درک که کعبه و سنگ‌هایش ماده هستند و هیچ ارزشی ندارند حتما لازم است؛ اما بسندگی به این درک، درست نمی‌نماید. مادیت حج، ممتاز شده است به جعلِ حرمت و برکتی که خداوند در آن قرار داده است.
باز بایسته است در کنار این حرمت و برکتِ اعطائیِ واقعیِ کعبه، آن بی ارزشیِ ذاتیِ واقعیِ کعبه را نیز در ذهن داشته باشیم. این همان بخش سخت و امتحان‌زای حج است.
در شماری از مکتوبات برادران دانشیِ علوم اجتماعی می‌خواندم که زیارت نخبگان، هرچه بیشتر به سمت انتزاع می‌رود و زیارت عوام به سمت ماده.‌ می‌پذیرم و وجدان کرده‌ام. اما بالاتر از این دو، زیارتِ مومنان است (نه اینکه آن دو مرتبه مومن نیستند). مومن به اینکه خدای منزّهِ از ماده، مسیر وصول عباد به خودش را همین ماده قرار داده در شمار مهمی از منزلگاه‌ها. قال زیاد است و حال و مجال اندک.
مصطفی قناعتگر

@tavanerejal

🔻نقش اصطلاحات مرکّب در فهم حدیث
🔹️مورد «رغم انف»، «القم حجرا»

فهم معنای اصطلاحات مرکب برای یک حدیث‌پژوه ضروری می‌نماید. بسیاری از این اصطلاحات در احادیث آمده که بدون فهم آن، فقه و فهم کاملی از حدیث به دست نمی‌آید. در پیگیری «اصطلاحات مرکّب» چهار نکته مورد توجه است:
۱. برخی واژگان در سیر تطور خویش، به اصطلاح تبدیل می‌شوند. به این معنا که مقید به حدود و ثغور معنای لغوی نیستند و معنایی دیگر به خود می‌بینند. این معنای دوم یا همان «معنای اصطلاحی» گاه در حوزه عرف و محاورات اجتماعی است و گاه در یک علم خاص.
۲. اصطلاحات وقتی از ترکیب چند واژه تشخّص می‌یابند، «اصطلاح مرکب» نامیده می‌شوند. فهم این مرکبات تا حدودی از فهم اصطلاحات مفرد پیچیده‌تر است.
۳. اصطلاحات مرکب گاه به معنای لغوی واژگانِ به‌کاررفته نزدیک‌تر و پایبندتر و گاهی از آن رهاتر و دورتر هستند.
۴. اصطلاح مرکب گاهی در کلام امام و گاهی در کلام راوی است. حتی در صورت دوم نیز فهم درست آن اصطلاح، فوائد حدیثی فراوان دارد.
در گذشته به نمونه «اصلحک الله» اشاره شد که مقاله‌اش به زودی منتشر خواهد شد. در این نوشتار به بررسی دو نمونه دیگر از این اصطلاحات که در کتب حدیثی یافت می‌شوند پرداخته شده است.

🔸️رغم انف
این اصطلاح و اصطلاحات شبیه (علی رَغم اَنفِه، و اِن رَغِمَ انفُه، رَغِمَ لک انفُه و ...) در کلام امامان آمده است؛ برای نمونه در بصائر الدرجات دو بار (ص156 و 160)، در الکافی هفت بار (ج1، ص342؛ ج2، ص590 و 655؛ ج3، ص313؛ ج6، ص57 و 58؛ ج7، ص220) و در بحارالانوار سی و چهار بار (مثلا ج5، ص160).
در کتب لغت بیان شده که عبارت «ارغم الله انفَه»، یعنی خداوند بینی او را به خاک چسباند (الصقه بالرَّغام و هو التراب). این در اصل لغت است؛ اما در استعمال به هنگام رساندن معنای «ذلّت» استعمال می‌شود (النهایه، ج2، ص238).
این اصطلاح مرکّب در برخی کاربست هایش، معنای «علی رغم میلش، به کاری مجبور شد/ کسی کاری را کرد که او دوست نداشت» مانند: «و ان رغم انفه» (الکافی، ج6، ص57)؛ نیز مانند: «علی رغم انفه» (الکافی، ج3، ص313).
گاهی عبارت «رغم انفی لله» (الکافی، ج2، ص655) به کار رفته که معنای خضوع و تذلل و تواضع در برای خدای متعال دارد.
در فارسی نیز اصطلاح «بینی‌اش را به خاک مالاندم» و امثال آن برای معانی پیش گفته به کار می‌رود. البته مانند استعمال عربی، در موارد اعلام تواضع و فروتنی گوینده به کار نمی‌رود.

🔸️القم حجرا
اصطلاح «اُلقِمَ حجراً» یا «اَلقَمَه الحجر» هنگامی به کار می‌رود که شخص در برابر استدلال دیگران یا در مناظره و امثال آن، شکست بخورد و نتواند پاسخ دهد.
ارتباط معنای لغوی و اصطلاحی نیز جالب است. وقتی کسی در دهانش سنگ نسبتا بزرگی داشته باشد، نمی‌تواند سخن بگوید و سکوت می‌کند. در اصطلاح نیز وقتی شخصی با استدلال و قوت کلام خودش چیزی بگوید که مخالفانش نتوانند پاسخش را دهند و به تعبیری کم بیاورند، گویا در دهان آنان سنگی فرو کرده که آنان نتوانند حرف بزنند. در برخی کتب لغت آمده است:
أَلْقَمْتُهُ‏ الْحَجَرَ: أَسْكَتُّهُ عِنْدَ الْخِصَامِ (المصباح المنير في غريب الشرح الكبير، ج‏2، ص: 558).
در روایتی از امام رضا علیه السلام در بیان علت استلام حجر در حج آمده:
وَ عِلَّةُ اسْتِلَامِ‏ الْحَجَرِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا أَخَذَ مِيثَاقَ بَنِي آدَمَ الْتَقَمَهُ الْحَجَرُ فَمِنْ ثَمَّ كَلَّفَ النَّاسَ تَعَاهُدَ ذَلِكَ الْمِيثَاق‏ (عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج‏2 ؛ ص91).
در برخی احادیث، «اُلقِمَ فوه الحجر» آمده که به واژه دهان تصریح شده است (بحارالانوار، ج5، ص27).
گاهی به معنای صرفاً لغوی این ترکیب برخورد می کنیم؛ مانند «وَ أَمَّا الرَّجُلُ الَّذِي أَتَيْتَ عَلَيْهِ فَيَسْبَحُ فِي النَّهْرِ وَ يُلْقَمُ الْحِجَارَةَ فَإِنَّهُ آكِلُ الرِّبَا» (الدعوات للراوندی، ص284).
اصطلاح مرکب فارسی که بتوان عدیل این اصطلاح عربی و نزدیک به آن یاد کرد «دهانش را دوختم/ دهانش دوخته شد» است.

مصطفی قناعتگر
@tavanerejal