👆
روزی از آن روزها آقای منوچهر آزادی (مدیر انتشارات «نیداوود») خبر داد که آقای شهبازیان در حال دیجیتالی کردن نسخههای «مستر» کارهایش است تا با نظارت خودش منتشر شود.
بهترین خبر بود. ناگفته پیدا بود که «کاشفان فروتن شوکران (۱)» باید اولین مجموعهای باشد که منتشر خواهد شد.
طرح جلد کیانوش غریبپور هم آماده بود.
از منوچهر آزادی خواستم که در بعضی از این جلسات حاضر باشم. بهترین آموزشگاه بود برای درک و دریافت ذهنیت موسیقایی یک دانا و توانای موسیقی.
گفت: هر پنجشنبه عصر، استودیو «پژواک»
اولین پنجشنبه آنجا بودم. مهدی اردستانی گرامی، پشت سیستم بود و آقای شهبازیان هم داشت نظارت میکرد (مدام نظارت میکرد)
نوار صدای شاملو و موسیقی «کاشفان» را جداگانه داشتند و حالا داشتند دوباره درهم میکس میکردند.
-فریدون خوبه؟
-از یک دقیقه قبل بذار گوش بدم
…
از شانس خوب من کار «کاشفان فروتن شوکران (۱)» همان
جلسه تمام شد.
آن لحظات را فراموش نخواهم کرد.
کار که تمام شد گفتند:
-مهدی! حالا بذار «با چشمها» را بشنوم.
-کدوم بود؟
که خودشان اول شعر را یافتند.
پشتی صندلی را به عقب هل دادند و دو دست را روی پیشانی گذاشتند و چشمها را بستند و شنیدند
و من محو تماشای لذت او از آفرینش خود.
تمام آن لحظات پیش رویم است.
«و کاردهایشان را جز از برای قسمت کردن بیرون نیاورند» و ورود فلوت و همراهی پیانو؛ اینجا چشمها را به هم فشار دادند.
لذتی داشتند میبردند.
و در انتها، آنجا که شاملو با یأس میگوید: «ای کاش میتوانستم» و پاساژ زهی وپاسخ ابوآ و …
با همان چشمان بسته، سر را تکان دادند و …
یک دیدار بیواسطه از کیفیت مواجههی هنرمند با آفریدهاش. آفریدهای که همچنان در وجودش میدرخشید و قلبش را روشن میکرد.
…
چند پنجشنبهی بعد که آقای شهبازیان و مهدی اردستانی درگیر پالایش نوار «سعدی» با صدای ابتهاج بودند، منوچهر آزادی اولین نسخه از «کاشفان فروتن شوکران (۱)» را که آمادهی انتشار کرده بود، از کیفش درآورد و گفت: «هنوز منتشر نشده… اما دوست داشتم فریدون اولین نسخه رو برای تو امضا کنه»
و این دستخط زیبای هنرمند گرامی، فریدون شهبازیان، یادگاری آن روز است.
…
الان که تن ایشان سرد شده و در انتظار گل دادن دوباره در خاک در تاریکی نشسته است، شاملو دارد میگوید:
«در اینجا چهار زندان است
به هر زندان دوچندان نقب
در هر نقب، چندین
حجره
در هر حجره چندین مرد در زنجیر»
یادش خوش.
@Taranehbazzii