Dernières publications de سوتی های خانومانه (@sootemoote) sur Telegram

Publications du canal سوتی های خانومانه

سوتی های خانومانه
سوتی ها و خاطرات جالب دوران مجردی،درس و دانشگاه و کار، نامزدی ، عقد و متاهلی خودتون که باهاش خاطره دارید رو واسمون ارسال کنید تا در کانال درج کنیم و باهم بخندیم😍😂


اینم ایدی ادمین 👈👈
@mkasff
6,320 abonnés
856 photos
61 vidéos
Dernière mise à jour 11.03.2025 02:42

Le dernier contenu partagé par سوتی های خانومانه sur Telegram

سوتی های خانومانه

10 Jul, 16:32

5,202

سلام به سحرگل و اعضای گروه انشالله بحق طفل شش ماهه امام حسین همه حاجت روابشید😭😭😭

من معجزه ای برام اتفاق افتاد می خوام براتون بگم😘
من چندسال پیش مریض شدم پاها شدید درد میکرد
دکترا میگفتن از کم خونیه ، هرچی دارو میدادند تاثیر نداشت اتفاقا اون وقت محرم بود از درد خوابم نمی برد تا دم دم های صبح گریه میکردم
قسمش میدادم حضرت علی اکبر رو که من از این درد لعنتی خلاص بشم
سرتونو درد نیارم یه شب اینقدر درد کشیدم خوابم برد خواب دیدم افتادم توی استخر آب دارم غرق میشم همه دوروبرم بودن فرار کردن
دیدم دو نفر دستهامو گرفتن منو از آب بیرون اوردن فهمیدم امام حسن امام حسین بودن
بعدش رفتم دکتر بدون اینکه آزمایش بدم دکتر یه سری دارو بهم داد
شاید باور نکنید من یه بار از داروها رو مصرف کردم ، درد پاهام خیلی کم شد🖤🖤🖤

@sootemoote

https://t.me/joinchat/AAAAAEmQFVglLYGUEzDObg
سوتی های خانومانه

10 Jul, 16:32

3,646

سلام سحر جون

من یه بار به یکی از خواستگارام گفتم که واسه آیندم هدف ها و ایده هایی دارم و کارهایی میخوام بکنم که الان نمیتونم بهتون بگم ولی حتما میرم دنبالشون ، از شما هم میخوام سد راهم نشین (خام بودم 😂😂😂😂😂)...

اونا هم سریع فرار کردن و سد راهم نشدن😏😂😂

@sootemoote

https://t.me/joinchat/AAAAAEmQFVglLYGUEzDObg
سوتی های خانومانه

09 Jul, 15:47

4,158

سلام

اومدم تا از معجزه امام حسین بگم براتون...
چند سال پیش بین پدر و مادرم دعوا شد و کارشون به طلاق کشیده شد و دیگ مصمم بودن که از هم جدا بشن منم اون سال دانشجو بودم یه شهر دیگ و یه چشمم گریه شده بود یه چشمم خون
خلاصه که شبا توی هیات دانشگاه کار میکردم به نیت حاجت روا شدن و یه شب که بهم زنگ زدن که دیگ امیدی نیس اینا تصمیمشونو گرفتن منم عصبانی شدم و رو به مسجد دانشگاه ایستادم و با گریه و داد گفتم اینا همش الکیه پس چرا این همه ناله کردم این همه التماس کردم این همه شبا واستادم کمک  توی هیات هیچ کاری برام نکردن؟

خلاصه از رو عصبانیت من دهن به ناسزا باز کردم ولی از ته دلم نبود
همینو ک گفتم فرداش زنگ زدن بهم ک همه چی حل شده و مامان بابام الان دوباره با هم هستن
فقط خدا رو شکر میکردم و از امام حسین معذرت خواهی
به خدا بهترین کشتی نجاتو داریم همیشه ازشون بخواین که کرامت و بخشندگی رو
خدایا خودت حاجت دل همه رو بده و تا آخرین نفس عشق علی و آل علی رو توی دلمون زنده نگه دار

آمین

@sootemoote

https://t.me/joinchat/AAAAAEmQFVglLYGUEzDObg
سوتی های خانومانه

09 Jul, 15:47

3,835

سلام

یه بار مهمون داشتیم و رفتم طبق معمول سلام کنم و دست بدم و طبق رسوممون دست بزرگترارو ببوسم(اما الان این کارو نمیکنم مگه ملکه انگلستانن)🤨

یکی یکی دست می دادم و نمیدونم یهو چیشد دست دختر خالم رو بوسیدم ، سی سالش بیشتر نبود😱😩
یهو همه برگشتن بهم نگاه کردن و منم اروم اروم صحنه رو ترک کردم😏

من😳
دخترخالم😬😬
بقیه😐😂

@sootemoote

https://t.me/joinchat/AAAAAEmQFVglLYGUEzDObg
سوتی های خانومانه

09 Jul, 15:47

3,362

سلام‌ مهربانو جون خسته نباشید

ماه محرم پارسال بود ما هیئت بودیم شبم بود ما خانوما یک طرف بودیم آقایون یه طرف
بعد من همینطور که داشتم با گوشی کار می‌کردم احساس کردم یکی داره بهم نگاه میکنه
سرمو بلند کردم دیدم یه پسره🧑‍🦱 روی موتور روبه‌رویم نشسته و داره  به طرف من نگاه میکنه
دور برمو نگاه کردم دیدم اطرافیانم یا بچن یا ازدواج کردن یا پیرزن هستن
مطمئن شدم داره به من نگاه میکنه کم مونده بود فقط شمارشو بیاره بهم بده📱
حالا پسره بد هم نبودا ولی من اهل دوست پسر و اینا نیستم🧑‍🦱👱‍♀
خلاصه دوباره حواسمو با گوشی📱 پرت کردم تا خسته بشه بره ولی مگه میرفت دلم میخواست کفشمو پرت کنم طرفش👠
ولی میدونستم نشونه گیریم ضعیف هست پرت کنم فقط آبروم میره
تو همین فکرا بودم که خدارو شکر دوستش اومد بردش😝
بعد بلند گفتم اخیشششش رفت
بعد مامانم شنید😢 گفت کی رفت؟؟
گفتم هیچی دوستم هی پیام میداد رفت بالاخره 😃


@sootemoote

https://t.me/joinchat/AAAAAEmQFVglLYGUEzDObg