@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ با گذشت بیش از چهاردهه از پیروزی انقلاب اسلامی اکنون برای نقد آنچه این تحول شگرف برای جامعه ایران به ارمغان آورد ضرورت بیشتری احساس میشود. انقلابی که به باور چارلز کورزمن در کتاب ناگهان انقلاب با مشارکت ۱۰ درصد مردم حتی از نصاب بالاتری نسبت به دو انقلاب فرانسه و روسیه هم برخوردار بوده است. اما پرواضح است که انقلاب ۵۷ نتوانست به تناسب امیدهای فراوانی که برانگیخت کامیاب شود. اگرچه رجوع به آرای مردم در سالهای نخست و سپس مشارکت بخش قابل توجهی از مردم در جنگ هشت ساله توانست پشتوانه تودهای انقلاب را به رخ کشد ولی همآیندی بحرانهای متعدد اجتماعی و اقتصادی در سالهای اخیر موجبات احساس نارضایتی بسیاری از ایرانیان را از وضعیت موجود فراهم آورده است. این یادداشت به برخی از علل ناکامیهای انقلاب پرداخته است:
✅ فقدان نظریهای برای کنترل قدرت: انقلابها با هدایت رهبران کاریزماتیک به پیروزی میرسند. اما در فردای انقلاب که قرار است نهضت به نظام تبدیل شود کار دشوار عبارت از گنجاندن روح فربه کاریزما در کالبد تنگ قانون است. همین میشود که جامهی قانون اساسی را به تناسب قامت بلند رهبران میدوزند. چالش کاریزما و قانون از این جا به بعد نیز تداوم مییابد. انقلاب ایران فاقد نظریهای برای کنترل قدرت بود. تئوری ولایت فقیه نیز بیش از اتکای بر عدالت ساختاری، مبتنی بر عدالت فقهی بود که صبغهای کاملا شخصی و درونی داشت. شاید بتوان فقدان نظریاتی برای کنترل قدرت و ثروت را از جمله کمبودهای آشکار انقلاب ۵۷ دانست. غفلت روشنفکران عمدتا چپزده پیش از انقلاب در این زمینه نابخشودنی است.
✅ تداوم ساختاری حکومت غیر پاسخگو: انقلاب ۵۷ اگر چه بنا داشت تا فلک را سقف بشکافد و طرحی نو دراندازد ولی خیلی زود در چنبره یک دولت رانتیر متکی به اقتصاد نفتی گرفتار آمد. امری که دولتی ارباب صفت و غیر پاسخگو را بر سرنوشت آینده ایرانیان مسلط ساخت. در حقیقت انقلاب نتوانست ساختارهای مولد استبداد را دگرگون سازد چرا که اگر چه در عرصه فرهنگی واجد آرمانهای بلند انسانی بود ولی نتوانست ایدههای موثری برای مهار سرکشیهای دو عرصه سیاست و اقتصاد پیشنهاد کند. از همین رو تنها بعد از گذشت یکدهه، وجوه رهایی بخش انقلاب تسلیم سودگرایی و قدرتمحوری آنها شده و صرفا بهصورت مناسکی تداوم یافتند.
✅ فقدان گفتمان دموکراسی و حقوق بشر: در روزگاری که روایت روسی از مارکسیسم توانسته بود دموکراسی را محصول بورژوازی غرب و امپریالیسم امریکا معرفی کند، روشن بود که حقوق بشر نیز به دلیل خاستگاه سرمایهداری خویش نمیتوانست جایگاه رفیعی نزد انقلابیون ایران بیابد. آنچه البته رونق داشت آمیزهای از خوانش چپگرایانه از اسلام در کنار بومیگرایی جهانسومی و معنویتگرایی پست مدرن بود. ملغمهای که بر تیرگی اذهان میافزود و افقی مبهم و مهآلود را فراروی انقلابیون ترسیم میکرد. بنابراین در فقدان گفتمان دموکراسی و حقوق بشر در بحبوحه انقلاب بسیاری از رویدادهای چهار دهه گذشته نباید چندان شگفت انگیز جلوه کند.
✅ انقلابیگری و پیشبینیناپذیری: انقلابها جزء استثناییترین پدیدههای اجتماعی محسوب میشوند. دینامیسم حاکم بر انقلابها هم به گونهای است که با تبدیل کاریزما به قانون، و نهضت به نهاد بهتدریج عادیسازی و محاسبهپذیری بر این پدیده حاکم میشود. شگفت آنکه بر خلاف عرف رایج برخی از انقلابیون همچنان در قبال نرمالیزاسیون مقاومت کرده و میکوشند تا این پدیده با تحمیل هزینههای بسیار، ارادهگرایانه، ساختارگریز و پیشبینیناپذیر جلوه نماید. اگر عقبماندگی را سرنوشت محتوم سیاستگذاریهای کنونی در نظر بگیریم پر واضح است که تداوم استثناگرایی و محاسبهناپذیری نظم سیاسی موجود نمیتواند به توسعهای شایسته ملت ایران بینجامد.
🔹 نکته پایانی: در میانه نبرد گفتمانی انقلابیون و براندازان بر سر میراث انقلاب ۵۷ شاید راهگشاترین موضع عبارت از بازخوانی این رخداد شگفت در افق تحولات امروزین باشد. میزان تحقق یافتن شعارهای استقلال، آزادی، و جمهوریت، به علاوه بیان شجاعانه بحران دستاوردی که انقلاب به آن دچار شده است از مهمترین مولفههای این رویکرد محسوب میشود. با گذشت حدود نیم قرن از پیروزی انقلاب اکنون فرصت برای بازاندیشی بیش از همیشه مناسب است.
@solati_mehran
#انقلاب_اسلامی
#ناکامی_ها