Последние посты صبح اسلام (@sobheeslam) в Telegram

Посты канала صبح اسلام

صبح اسلام
🟡 لينك عضويت در كانال صبح اسلام:
https://t.me/joinchat/AqvfZjxpATSagK5xag1W-g
2,344 подписчиков
615 фото
436 видео
Последнее обновление 10.03.2025 21:01

Похожие каналы

😍کانال شادی😂
125,055 подписчиков
OSINT+ER - اوسینت
1,746 подписчиков

Последний контент, опубликованный в صبح اسلام на Telegram

صبح اسلام

16 Oct, 09:22

1,664

🟡 قالتاقانه یا متوهمانه بودنِ وعده‌های آخرالزمانی

تردیدی نمی‌توان داشت که فرقه‌های آخرالزمانی یا قالتاق‌اند و یا متوهم. قالتاق‌اند؛ یعنی دروغگویند و مردم را فریب می‌دهند و متوهم‌اند؛ یعنی اگر دروغ می‌گویند و مردم را فریب می‌دهند، از روی عمد نیست؛ بلکه از روی وهم و خطایی است که به آن گرفتار آمده‌اند.
شاید بتوان گفت که لااقل برخی از رهبران فرقه‌های آخرالزمانی مثل نتانیاهو قالتاق‌اند؛ یعنی علم دارند که روایات آخرالزمانی خرافه است. منتها برای سواری گرفتن از گُردۀ مردمان ساده‌لوح به آن روایات متمسک می‌شوند و آن‌ها را بر زمانه و زمینۀ خود منطبق می‌سازند.
اما به طور قطع، عمدۀ تودۀ مردمی که به وعده‌های پوچ آخرالزمانی‌ها اعتماد می‌کنند، گرفتار توهم‌اند؛ یعنی باور کاذب پیدا کردند که این وعده‌ها بر روایاتِ معتبری متکی‌اند و وعده‌های مطرح در آن‌ها به طور قطع واقع خواهد شد.

داستان قالتاقی و توهم فرقه‌های آخرالزمانی

فرقه‌های آخرالزمانی بدون هیچ سند و مدرک معتبری ادعا می‌کنند که آخرالزمان نزدیک شده و به زودی مُنجیِ آخرالزمان ظهور می‌کند و قیامت بر پا می‌شود و پیروان فرقه به سروری جهان می‌رسند و وارث بهشت می‌شوند و دشمنان فرقه هلاک می‌گردند و به دوزخ انداخته می‌شوند.
حتی گاهی با قاطعیّت اظهار می‌دارند که در زمان حکومت فلان شخص یا در فلان تاریخ یا بعد از نابودی فلان کشور آخرالزمان وقوع پیدا می‌کند و از این رهگذر، مردمان ساده‌لوح بسیاری را فریب می‌دهند و سرمایه‌های مادی و معنوی بسیاری را از این انسان‌های ساده‌لوح و حتی دیگر انسان‌ها تباه می‌سازند.
بعد مدتی سپری می‌شود و حتی آن زمانی را که مشخص کردند، می‌آید و می‌گذرد؛ اما هیچ خبری نمی‌شود؛ یعنی نه مُنجیِ آخرالزمان ظهور می‌کند و نه قیامتی برپا می‌شود.
بعد وقتی که به جماعت آخرالزمانی‌ها اعتراض می‌شود که چرا مُنجیِ آخرالزمان ظهور نکرد و قیامت برپا نشد، قیافۀ حق به جانب می‌گیرند و می‌گویند که تقصیر خودتان بود؛ چون شما چنان که بایست از خودتان مایه نگذاشتید و به میدان نیامدید؛ لذا مُنجیِ آخرالزمان، یا خدا، بر شما خشم گرفت و ظهور یا قیامت را به تأخیر انداخت.
این جماعت، هیچ‌گاه خود را در قبال وعده‌های پوچ خویش، خطاکار یا مقصر نمی‌شمارند و خطا یا تقصیر را بر گردن مردم ساده‌لوحی می‌اندازند که تمام عمر و دارایی‌های خود را حتی در طَبَقِ اخلاص نهاده و برای تحقق وعده‌های پوچ این جماعتِ قالتاق یا متوهم هزینه کردند.
اوج قالتاقی و توهم این جماعت در آنجاست که وعده‌های پوچ خود را به خود خدا و مُنجیِ آخرالزمان منسوب می‌سازند؛ یعنی ادعا می‌کنند که خود خدا یا خود مُنجیِ آخرالزمان به ما وحی کرد یا به خواب ما آمد و فرمود که زمان ظهور یا وقوع قیامت نزدیک است، لذا خودتان را برای ظهور من یا وقوع قیامت آماده کنید و تمام سرمایه‌های مادی و معنوی خود را به میدان بیاورید و هزینه کنید تا ظهور یا قیامت محقق شود و مبادا از قافلۀ یاران منجی و وارثان بهشت عقب بمانید.

خاستگاه توهم یا قالتاقی فرقه‌های آخرالزمانی

چنانکه اشاره شد، آنچه باعث شده است که فرقه‌های آخرالزمانی وعده‌های پوچ بدهند، دو چیز است:

الف. روایات خرافی اسرائیلی:

خاستگاه اولیه وعده‌های پوچ فرقه‌های آخرالزمانی روایات خرافی اسرائیلی است که در کتاب‌های مقدس جمع آمده است و این فرقه‌ها آن‌ها را حجت و معتبر می‌شمارند و بعد بر زمانه و زمینۀ خود منطبق می‌سازند.
مضمون این روایات از این قرار است که روزی دنیا به پایان می‌رسد و قبل از به پایان رسیدن عمر دنیا یک انسان مقدسی ظهور می‌کند که مردم را از نزدیکی پایان جهان آگاه سازد تا مردم خود را برای ورود به جهان دیگر که سرشار از نعمت و آسایش است، آماده سازند و گرنه از قافلۀ بهشتیان عقب خواهند ماند و بلکه به دوزخ انداخته می‌شوند و به آتش می‌سوزند.

ب. رؤیاها و تأییدات علمای دینی:

حجیت و اعتبار روایات آخرالزمانی وقتی نزد آنان افزایش می‌یابد که با رؤیاها و تأییدات افراد مقدس همراه بگردد؛ یعنی وقتی که به مردم ساده‌لوح گفته شود که فلان خاخام یهودی تأیید کرده یا در رؤیا دیده است که ما اکنون در قرب ظهور مُنجی یا وقوع قیامت واقع شدیم.
آنگاه است که دیگر این مردم ساده‌لوح سر از پا نمی‌شناسند و تمام هستی خود را در طبق اخلاص می‌گذارند و به میدان می‌آورند تا مبادا از قافلۀ یاران منجی یا وارثان بهشت عقب نمانند و یا مورد خشم مُنجی یا خدا واقع نشوند و به هلاکت نرسند.

جعفر نکونام

SobheEslam
صبح اسلام

26 Sep, 10:49

2,684

🟡 رسول اکرم و حقوق شهروندی کافر

⚪️ رسول خدا کافری را که جهت کُشتَنش به مدینه آمده بود و پیامبر را نمی‌شناخت، پناه می‌دهد. به خانه خود می‌بَرد و پذیرایی می‌کند.
و در آخر به او می‌گوید: «من محمدم، همان که برای کُشتَنش آمده‌ای!»

⚪️ رسول خدا بعد از قدرت یافتن در مدینه، همۀ مشرکین را، بلااستثناء، می‌بخشد و از حقوق شهروندی محروم نمی‌کند. و مادام که پیمان نمی‌شکنند و مسلمان‌کُشی راه نمی‌اندازند شهروندی ایشان را به رسمیّت می‌شناسد.

⚪️ در زمان حکومت امام علی، همچون حکومت حضرت رسول، هیچ انسانی به دلیل عقیدۀ متفاوت از حقوق شهروندی محروم نمی‌شود.

⚪️ «ابوالعاص بن ربیع»، داماد پیامبر، (پسر خاله و همسر زینب، دخترِ بزرگِ رسول خدا) مسلمان نمی‌شود و همچنان مُشرک باقی می‌ماند. اما هرگز از خانواده رسول خدا طرد نمی‌شود! و همچنان عضو خانواده پیامبر باقی می‌ماند و برخوردار از تعریف و تمجیدِ پیامبر!
پیامبر او را «والامقام» می‌خواند زیرا معتقد است حق‌طلب و حق‌پذیرِ است.
رسول اکرم می‌گوید کُفرِ ابوالعاص برای آن است که هنوز بهحقانیّت این دین نرسیده است و لذا شایستۀ تکریم است.
زینب، که عاشق ابوالعاص است، طلاق نمی‌گیرد،
ابوالعاص حتی رو در روی پیامبر در سپاه کفر می‌جنگد و بعد از جنگ همچنان در خانواده پیامبر است. تا آن‌که بالاخره در سال ششم هجری با خواستِ خودش مسلمان می‌شود.

SobheEslam
صبح اسلام

26 Sep, 10:28

1,074

🟡 عشق به وطن

اگر عشقِ به وطن نبود، ریاست‌جمهوری را به عهده دیگرانی که به آن علاقه دارند می‌انداختیم
.

مسعود پزشکیان

SobheEslam
صبح اسلام

24 Sep, 17:05

912

🟡 حرکت جوهری

🟢 موضوع: شرح مختصری بر حرکت جوهری صدرالمتألهین شیرازی.

🟣 مدت گفتگو: ٥٦ دقیقه
🔴 مورخ: پنج‌شنبه ١٣٩۵/١/٢۶

SobheEslam
صبح اسلام

23 Sep, 07:40

1,194

🟡 کوه یخی در گرما

وضعیت ما مثل کوه یخی است که به دلیلِ گرما همه آن در حال آب شدن است و آب‌ها نیز در اقیانوس هرز رفته و پس از مدتی تمام می‌شوند. ناترازی‌های کشور به مرحله بحران‌زا رسیده است. در جهان به ما می‌خندند که چرا در چنین شرایطی ۵ میلیارد دلار از منابع کشور را صرف واردات بنزین کرده و برای سوزاندن در خودروهای بی‌کیفیّت و جاده‌های خطرناک هزینه می‌کنیم، در حالی که ده‌ها اولویّت دیگر مثل دارو و غذا، سرمایه‌گذاری و ..... وجود دارد که ارز ندارند. این ناشی از یک ذهن جمعی و اجتماعی یا سیاسی معیوب است.

مسئولین باید مسائل کشور و راه‌حل‌های آن صریح‌تر طرح و در باره آن‌ها به توافق برسند، سپس در اجرای آن اقدامات قاطع انجام دهند، و اجازه ندهند که نیروهای غیرمسئول بر اثر بی‌اطلاعی یا از روی آگاهی در آن اخلال ایجاد کنند. وفاق حکومت با مردم در گرو وفاق درون حکومت به علاوه انتخاب یک سیاست اصلاح‌گرانه برای حل مشکلات اصلی مردم است.
مردم عادی بیش از هر گروه دیگری آماده حمایت هستند، به شرطی که مسئولین این دو گام را بردارند، نه این‌که در فضای عمومی برای یکدیگر درس انقلاب و اخلاق و سیاست دهند.

عباس عبدی

SobheEslam
صبح اسلام

21 Sep, 01:58

1,322

🟡 محمد در قرآن

اگر کسی هرگز در میان مسلمانان نزیسته باشد و هیچ کتابی هم دربارۀ پیامبر اسلام(ص) نخوانده باشد، جز قرآن، چه تصویری از ایشان در ذهن او رسم می‌شود؟ پیامبری که قرآن از او و با او و دربارۀ او سخن می‌گوید، با پیامبری که از طُرُق دیگر، معرفی شده است، فرق‌هایی دارد. این فرق‌ها و تفاوت‌ها به قدری است که «این قلم، جرأت گفت‌وگو دربارۀ آن را ندارد»؛ مگر اندکی:
١- پیامبر از سوی خدا مأموریتی جز «ابلاغ» نداشت؛ اگرچه گاه از سوی مردم، مسئولیت‌هایی را ‌می‌پذیرفت. (مائده/٩٩)
٢- قلبی مهربان داشت و همین مهربانی، مردم را به گرد او جمع می‌کرد. بنابراین، عامل مهم دین‌گرایی، «مهربانی و رأفت» است و عامل مهم دین‌گریزی، خشونت و کینه‌ورزی.
پس هر جا که دین‌گریزی است، عامل مهم آن، خشونت‌گرایی متولیان دین است، نه چیز دیگر. (آل عمران/ ١٥٩)
٣- خدا بر او منّت می‌گزارد که تو چنین و چنان بودی، و «ما تو را به راه آوردیم». (ضحی/ ١١-٦ و فتح/٢)
٤- «زندگی را دوست داشت» و از همۀ حقوق ویژه و عرفی خود استفاده مى‌کرد. (احزاب/٣٨-٣٧)
٥- گاهی بیش از آنچه وظیفه داشت، برای مردم «دلسوزی» می‌کرد. (شعراء/٣)
٦- «حق نداشت از جانب خدا سخنی بگوید که خود نشنیده است»، بیان قرآن در نهی از سخن‌افزایی، به قدری تند و شگفت‌آور و تکان‌دهنده است که گویی مخاطب، کسی است جز پیامبر. (حاقه/ ٤٦-٤٤)
٧- رفتار ایشان با مسلمانان، بیشتر شبیه رفتار «دوستان با یکدیگر» یا «برادر بزرگ‌تر با برادران کوچک‌تر است»؛ نه «رفتار چوپان با گوسفندان». (شوری/ ٣٨)

بسیاری از آنچه امروز مسلمانان به پیامبر(ص) نسبت می‌دهند، «هیچ نشانی در قرآن ندارد»؛ حتی گاهی خلاف آن در قرآن آمده است. صفات و آرایه‌هایی که اکنون اگر کسی دربارۀ آن‌ها چند و چون کند، حسابش با کرام‌الکاتبین است، در قرآن نیست؛ اگرچه مقداری از آن‌ها را در روایات پراکنده می‌بینیم و بسیار بیش از این مقدار را در کتاب‌های پسینیان.
با وجود این، پیامبری که قرآن معرفی می‌کند، بسیار دوست‌داشتنی‌تر و به ما نزدیک‌تر است؛ آنقدر که هر خداپرست زنده‌دلی آرزوی همدمی با او را دارد.
بله؛ برخی از آنچه تاریخ از ایشان نقل کرده است، برای ما مفهوم نیست؛ اما این نامفهومی، گاهی بیش از آنکه دلیل دینی داشته باشد، علت بشری و تاریخی دارد.
تناقض‌ها از آنجا آغاز می‌شود که ما پیامبری ساخته‌ایم که «نه تاریخ» آن را می‌شناسد و «نه قرآن» و نه «دستگاه نبوّت».

فتنه و آشوب و خون‌ریزی مجو
بیش از این از شمس تبریزی مگو
از درونم صد خموشِ خوش نَفَس
دست بر لب می‏‌زند، یعنی که بَس

رضا بابايى

SobheEslam
صبح اسلام

20 Sep, 13:42

296

🟡 والا پیامدار محمد

نخستین ترانه را پس از انقلاب زنده ‌یاد فرهاد مهراد دربارۀ پیامبر خواند. از آن تاریخ تاکنون حدود نیم قرن گذشته است.
از کجا به کجا رسیدیم! از صدای فرهاد و شعر کسرایی و آهنگ منفردزاده به روضه‌های سطحی و آلوده به خرافه و مداحی‌های بی‌اصالت و بی‌محتوا و صداهای غوغاپسند و بعضاً نتراشیده و نخراشیده که رونق مسلمانی را پاک برده است. بر میراث معنوی و اخلاقی‌مان چوب حراج زده شد!

احمد زیدآبادی

SobheEslam
صبح اسلام

19 Sep, 07:57

488

🟡 به نقل از منابع اهل سنت!

تاریخ اسلام و تاریخ زندگی پیامبر(ص) حداقل یکصد سال پس از ایشان نوشته شده است و مَملوِّ از گزارشات متناقض تاریخی است، علت آن هم نقل قول‌های سینه به سینه و بعضاً گزارشات دروغین و منفعت‌طلبانه و بعضاً غالیانه بوده است. به هر حال باید توجه داشت که «سنّت و حدیث» حداقل تا یک‌صد سال حالت «شفاهی»، و پس از آن حالت «کتبی» به خود گرفته است. و لذا نقل آن با وسواس و احتیاط کامل و دیدن همه‌ی جوانب عقلانی و تاریخی باید باشد.
و اما تاریخ طبری در قرن چهارم نوشته می‌شود و مملوِّ از گزارشات متناقض است. خود طبری تأکید می‌کند که مطالب تاریخی خود را از راویان مختلف نقل می‌کند که برخی از ایشان مانند «سیف بن عمر» دروغگو و غیرموثق‌اند، اما برای آن‌که این دروغ‌ها با گذشت زمان بیشتر نشود «محمد بن جریر طبری» همۀ آن گزارشات راست و دروغ را تا آن زمان جمع می‌کند (دقیقاً همان کاری که مرحوم مجلسی در باره‌ی احادیث مختلف در «بحارالانوار» کرده است)
لذا مشاهده می‌شود که در تاریخ طبری بعضاً در یک صفحه ماجرایی نقل می‌شود و در چند صفحۀ بعد، همان ماجرا، به شکلی دیگر و کاملًا متضاد با گزارش اول می‌آید، و در این میان هر کس (اعمِّ از شیعیان، اهل سنت و غیره) متناسب با اهداف خویش و به نقل از تاریخ طبری، (و به قول برخی از روحانیان و مداحان، به نقل از منابع اهل سنت!) آن را ذکر می‌کند!
برای مثال در همین ماجرای در و دیوار و آتش و میخ و سقط جنین، طبری در گزارش دیگری می‌نویسد که وقتی خبر بیعت اکثریّت مردم با ابوبکر به گوش علی(ع) می‌رسد، ایشان شتابان و حتی با لباس زیر و پای برهنه، برای بیعت با ابوبکر به سمت مسجد می‌دود، و پس از بیعت با او، به قنبر، غلام خویش، می‌فرماید: «اکنون که خاطرم آسوده گشت لباس و کفشم را بیاور که تأخیر در بیعت با خلیفۀ مسلمین جایز نبود!»

نکتۀ آخر آن‌که به‌نظر می‌رسد هر چه به خورشید صدر اسلام و زمان پیامبر(ص) و علی(ع) نزدیک و نزدیک‌تر می‌شویم این اختلافاتِ هویتی و مذهبی بی‌رنگ‌تر می‌شود.
شاید بسیاری از دعواهای امروز ما با اهل سنّت، نزاع‌هایی است که حتی خود علی(ع) در زمان حیاتش با ایشان نداشت.
شخصاً دوست می‌دارم که در فضایی گرم و روشن و نزدیک به خورشید، که به قول مولانا، مشرق و مغرب نداشته باشد، به سر بَرَم، و داوری دربارۀ این‌گونه گزارشاتِ متناقض تاریخی را در قیامت به خود خداوند واگذارم:

سوی مَشرِق نرویم و سوی مغرب نرویم / تا اَبَد گام‌زنانْ جانب خورشید اَزَل
هان و هان ناقۀ حَقّیم، تَعَرُّض مَکُنید / تا نَبُرَّد سَرِتان را سَرِ شمشیرِ اَجَل


(دیوان شمس / غزل ١٣٤٤)

SobheEslam
صبح اسلام

15 Sep, 11:03

557

🟡 داستان موسی و شبان

داستان موسی و شبان، خلاصۀ مثنوی است. این حکایت که در دفتر دوم آمده است، همۀ مختصات زبانی و فکری مولانا را داراست و شاید زیباترین داستان مثنوی باشد. اگر کسی تنها همین داستان را از مثنوی بخواند، مهم‌ترین و محبوب‌ترین آموزۀ عرفانی مولانا را دانسته و نیز با بیشتر مهارت‌های زبانی آن سلطان شگرف آشنا شده است. مولانا در این داستان، هم طنز آورده و هم تَغَزُّل کرده و هم پرده از راز دین برداشته و هم مرام‌نامۀ ايمان وجودی را در داستانی دلکش به نظم کشیده است. دکتر سروش در کتاب قمار عاشقانه، این داستان را احسن‌القصص مثنوی خوانده و شرحی نیکو بر آن نوشته است.
داستان موسی و شبان مثنوی، از جهتی دیگر نیز سزاوار درنگ است: مخالفان مولوی، این داستان را فراوان نکوهیده‌اند. من نخست گمان می‌کردم که تنها دلیل مخالفت‌ها، تقابل قهرمان داستان (چوپان) با پیامبری بزرگ (موسی) است. اگر هر داستانی، قهرمانی داشته باشد، بی‌شک قهرمان این داستان چوپان ساده‌دل است، نه موسی. در نهایت نیز خدا طرف شبان را می‌گیرد و موسی را سرزنش می‌کند که چرا «بندۀ ما را ز ما کردی جدا؟»
دوستداران مولوی می‌گویند: اولًا ارادت و علاقۀ مولانا به حضرت موسی زبانزد است (نام هیچ پیامبری در آثار او به اندازۀ موسی نیامده است). ثانیاً شبیه این تقابل‌ را در قرآن (در داستان موسی و خضر) و در روایات و حکایات اسلامی می‌توان دید. ثالثاً شیوۀ داستان‌سرایی مولوی به‌گونه‌ای است که جایی برای این‌گونه خرده‌گیری‌ها نمی‌گذارد.
اما گویا علتی مهم‌تر، منتقدان مولوی و مثنوی را بر ضدِّ این داستان برانگیخته است، و آن، ستایش نوعی از دینداری در این داستان است که قرائت رسمی از دین و خداپرستی را آچمز می‌کند. مولوی می‌گوید: ایمان رابطه‌ای وجودی با خدا است و این رابطه، در گرو دانستنی‌های بسیار و افعال و اذکار خاص نیست. بسا کسانی که هیچ تعلق خاطری به هیچ آیین و مناسکی ندارند، اما خدا را چنان می‌پرستند که فرهاد، شیرین را، و بسا کسانی که آن دانستنی‌ها و آن افعال و اقوال را دارند، اما هیچ نشانی از خداباوری در سراپای وجودشان نیست:

نشانِ اهلِ خدا عاشقی است، با خود دار
که در مشایخِ شهرْ این نشان نمی‌بینم


مولوی در این داستان، کنایاتی نیز دارد که شرح و بسط آن‌ها، پشت پردۀ کینه‌ورزی‌ها را با مولوی آشکارتر می‌کند. مثلًا وقتی می‌گوید «جامه‌چاکان را چه فرمایی رفو؟»، طعنه‌ای است به کسانی که شغلشان رفوگری است. یا آن‌جا که از زبان خدا می‌گوید: «چند از این الفاظ و اضمار و مَجاز/ سوز خواهم سوز، با آن سوز ساز»، لفاظان و صاحبان علوم رسمی را در مرتبه‌ای بس فروتر می‌نشاند؛ مرتبه‌ای که آنان به هیچ روی به آن رضایت نمی‌دهند. مولوی در همین داستان، باورمندان را به دو گروه «آداب‌دان» و «سوخته‌جان» تقسیم می‌کند و در کل مثنوی‌، وفاداری‌اش به این تقسیم، بیش از دوگانه‌هایی است که فقه و کلام می‌سازند. در مثنوی، فاصلۀ آداب‌دانان تا سوخته‌جان و روانان، بیش از فاصلۀ کافر تا مسلمان است.

موسیا! آدابْ‌دانان دیگرند
سوخته‌جان و رَوانان دیگرند


مولوی به واکنش‌هایی که چنین داستانی برمی‌انگیزد آگاه بود. به همین دلیل در همین داستان بارها عنان سخن می‌کشد و بر خود نهیب می‌زند که «بیش ازین گر شرح گویم ابلهی است.»

وَرْ بگویم، عقل‌ها را بَر کَنَد
وَرْ نِویسَم، بَسْ قَلَم‌ها بِشْکَنَد

چندی پیش، سخنرانی یکی از واعظانِ نامدار را دیدم و شنیدم که می‌گفت: «داستان موسی و شبان جایی برای دین باقی نمی‌گذارد.»، بله؛ اگر دین، همین بساط و دستگاهی باشد که بر حفظ ظواهر استوار است، داستان موسی و شبان، وقعی به آن نمی‌نهد؛ زیرا این داستان از نوعی دینداری سخن می‌گوید که اولًا متولی و نان‌خور ندارد و ثانیاً قهرمان آن، انسان‌های دل‌سوخته و پاک‌باخته است، نه سخندانان و ظاهرسازان. داستان موسی و شبان، هدف را و مقصود را چنان عریان می‌کند که آبرویی برای مدعیان باقی نمی‌‌ماند. داستان موسی و شبان، راهی را نشان می‌دهد که با پای ادعا و سخن پیمودنی نیست. در این راه، دانش دینی و ظاهرسازی و حتی زهد و تقوا کسی را واجد ایمان نمی‌کند.

تکیه بر تقوا و دانش، در طَریقت، کافری است
راهرو گر صد هُنَر دارد، تَوکُّل بایَدَش

دینی که مولانا از آن سخن می‌گوید، از جنس احکام و عقاید و حتی اخلاق و افعال نیست؛ از مقولۀ حس درونی است. فروداشت عقاید و احکام در آثار مولانا تنها در جایی است که با آن حس درونی مقایسه می‌شوند. مولوی خود در شمار ملتزمان به شریعت بود؛ اما می‌دانست که مغز دین، ایمان است، و حقیقت ایمان در احوال انسان است، نه در اقوال و افعال و باورهای او. این، همان درسی است که خدا به موسی آموخت.

بَعد ازان در سِرِّ موسی حَق نَهُفت
رازهایی گفت کان نایَد به گفت

رضا بابایی

SobheEslam
صبح اسلام

14 Sep, 16:17

669

🟡 قبض و بسط مناسک دینی

🟢 مناظره میان آقایان:
محسن حسام مظاهری / عبدالرسول علم‌الهدی

🟢 موضوع: تورم مناسک در تشیعِ ایرانی

🟢 مدّت گفتگو: ١۴٠ دقیقه
🟢 مورّخ: ١۴٠٣/۶/٢١

SobheEslam