دخترک دو قدم به عقب برداشت و اخم غلیظی کرد:از من چی می خوای؟چشمان جوکر برق عجیبی زد که ترس را به دل دخترک راه داد:می خوام نمایش تو رو ببینم سرگرمم کن!- مثله این که اشتباه گرفتی نمایش کار توعه نه من!پسرک جوکر پشت دست دختر را بوسید و لبخند زیبایی زد: ولی من مطمئنما تو ماهرتری!
...
برای دانلود رمان های جدید روی لینک زیر کلیک کنید :
دانلود رمان جدید
@skin98