شعر و غزل @sherroghazal Channel on Telegram

شعر و غزل

@sherroghazal


شعر و غزل (Arabic)

مرحبًا بكم في قناة 'شعر و غزل' على تطبيق تليجرام! هذه القناة هي وجهتك المفضلة لاستكشاف عالم الشعر والغزل باللغة العربية. ستجد هنا مجموعة متنوعة من القصائد الجميلة، والأبيات الرائعة، والكلمات الملهمة التي تجعل قلبك ينبض بشغف وجمال. هل تبحث عن مصدر للإلهام والتأمل؟ هل ترغب في الاستمتاع بجمال اللغة العربية من خلال قصائد تعبر عن المشاعر بشكل عميق ومؤثر؟ إذا كانت إجابتك نعم، فإن قناة 'شعر و غزل' هي المكان المثالي لك. سواء كنت محبًا للشعر الكلاسيكي أو الحديث، أو تريد اكتشاف مواهب شعرية جديدة، ستجد كل ما تبحث عنه هنا. بفضل تنوع المحتوى وجودة القصائد المشاركة، ستستمتع بتجربة فريدة وممتعة في كل زيارة. هذه القناة تهدف إلى نشر الجمال والفن والثقافة من خلال كلمات تنطق بالعواطف وتصل إلى أعماق القلوب. نحن نؤمن بقوة الشعر والغزل في تغيير وجذب الأرواح، وهدفنا هو تقديم تجربة ملهمة ومثيرة لكل متابع لنا. فلا تفوت الفرصة للانضمام إلى هذه القناة الرائعة واستكشاف عوالم جديدة من الجمال والإبداع. انضم اليوم ودع الشعر يأخذك في رحلة لا تُنسى مليئة بالعواطف والإلهام! تابعونا الآن على 'sherroghazal' وعيشوا أجمل التجارب الشعرية.

شعر و غزل

19 Nov, 13:15



دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو
که هر بندی که بربندی بدرانم به جان تو

من آن دیوانه بندم که دیوان را همی‌بندم
زبان مرغ می‌دانم سلیمانم به جان تو

نخواهم عمر فانی را توی عمر عزیز من
نخواهم جان پرغم را توی جانم به جان تو

چو تو پنهان شوی از من همه تاریکی و کفرم
چو تو پیدا شوی بر من مسلمانم به جان تو

گر آبی خوردم از کوزه خیال تو در او دیدم
وگر یک دم زدم بی‌تو پشیمانم به جان تو

اگر بی‌تو بر افلاکم چو ابر تیره غمناکم
وگر بی‌تو به گلزارم به زندانم به جان تو

سماع گوش من نامت سماع هوش من جامت
عمارت کن مرا آخرکه ویرانم به جان تو

درون صومعه و مسجد توی مقصودم ای مرشد
به هر سو رو بگردانی بگردانم به جان تو

سخن با عشق می‌گویم که او شیر و من آهویم
چه آهویم که شیران را نگهبانم به جان تو

ایا منکر درون جان مکن انکارها پنهان
که سر سرنبشتت را فروخوانم به جان تو

چه خویشی کرد آن بی‌چون عجب با این دل پرخون
که ببریده‌ست آن خویشی زخویشانم به جان تو

تو عید جان قربانی و پیشت عاشقان قربان
بکش در مطبخ خویشم که قربانم به جان تو

ز عشق شمس تبریزی ز بیداری و شبخیزی
مثال ذره گردان پریشانم به جان تو

#رشید_کاکاوند
#حضرت_مولانا

شعر و غزل

19 Nov, 03:37


فقط خدا نکند عشق آرزو باشد
دلیلِ این همه اندوه کاش او باشد!

چو دیگران خبر از داستانِ ما دارند
در این میانه کجا بیمِ آبرو باشد؟

بیا زِ عشق طریقِ سخن بیاموزیم
خوشا که بوسه سرآغازِ گفت‌وگو باشد

سخن زِ چشمِ پر از حیرتِ تو می‌شنوم
که برخلافِ تو آیینه راست‌گو باشد

همین کسی که دل از او بریده‌ای می‌خواست
کسی شود که برای تو آرزو باشد

#محمدعلی_مقیمی
📕جایگاه شهود

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

19 Nov, 03:37


شبی که می‌گذرد با تو بی‌کران خوش‌تر
که پای بند تو، وارسته از زمان خوش‌تر

برای مستی و دیوانگی، می و افیون
خوش‌اند هر دو و چشمت ز هر دو آن خوش‌تر

ز گونه و لب تو، بوسه بر کدام زنم
که خوش‌تر است از آن و این از آن خوش‌تر

ستاره و گل و آیینه و تو، جمله خوش‌اید
ولی تو از همگان میانشان خوش‌تر

خوشا جوانی‌ات از چشمه‌های روشن جان
خوشا! که جان جوان از تن جوان خوش‌تر

درآ، به چشم من ای شوکت زمینی تو
به جلوه از همه خوبان آسمان خوش‌تر

مرا صدا بزن آه! ای مرا صدا زدنت
هم از ترنم بال فرشتگان خوش‌تر

خوش است از همه با هر زبان روایت عشق
ولی روایت آن چشم مهربان خوش‌تر

ز عشق‌های جوانی، عزیزتر دارم
تو را، که گرمی خورشید در خزان خوش‌تر

#حسین_منزوی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

19 Nov, 03:37



امیدوار چنانم که کار بسته برآید

وصال چون به سر آمد فراق هم به سر آید

#حضرت_سعدی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

19 Nov, 03:37



ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی

دودم به سر برآمد زین آتش نهانی...

#حضرت_سعدی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

18 Nov, 12:46


شمس
هیبتی بیش از این دارد
اما رندی حافظ خوب بر چهره نشسته.

ویدیو:
#میلاد_کامباری
مدرس
هوش مصنوعی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

18 Nov, 12:46




‌‌‌‌‌

دوست داشتنِ تو
در وجود من است
خاکش، آبش، نورش
زندگی و خیالش با عشق
با هم آمیخته است
تو همچو نفسی هستی که در جانم
همان سویی هستی که در چشمم
همان تپشی هستی که در قلبم
و همان فکری هستی
که در سرم جریان دارد
محبوب من!
به هر چه بیندیشم به تو فکر می‌کنم
به هر چه می‌نگرم تو را می‌بینم.


#ناظم_حکمت

@sherroghazal🌸🍃


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌

شعر و غزل

18 Nov, 03:37



کنارم چایِ صبح را بنوش
من این حال را به تمامِ شادی‌ها
و مستیهای جهان نخواهم داد.

#افشین_یداللهی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

18 Nov, 03:37



مثال عشق پیدایی و پنهان

ندیدم همچو تو پیدا نهانی

#حضرت_مولانا

@sherroghazal🌸🍃

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌

شعر و غزل

18 Nov, 03:37



چو جَمالِ او بتابَد چه بوَد جمالِ خوبان؟

که رُخ چو آفتابَش بکُشد چراغ‌ها را ...

#حضرت_مولانا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

17 Nov, 08:55



وقتی
در سطرِ سومِ شعرم
دیدم که واژه ها تهی از تو
از چله کمان خیالم گذشته است
و هیج واژه ای
و هیچ سطرِ شعری
دیگر نشانی از تو ندارد
غیظم گرفت از اینکه این همه واژه
بی هیچ نقش روی تو
از خامه خیال
بر بستر سپیدیِ کاغذ فرو چکید.
شعری که بی نشانِ تو باشد
نگفتنی‌ست.

#حمید_مصدق

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

17 Nov, 08:55



این چنین زیر و زبر عالم نمی ماند مدام

می نشاند چرخ ، هر کس را به جای خویشتن.


#صائب_تبریزی


@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

17 Nov, 08:55


‍ ایوان من تهی‌ست‌پرستو بیاورید
بیزارم  از سکوت  هیاهو بیاورید

اینجا شکوهِ منظره‌ها بی‌طراوت است
از کوچه باغِ  دهکده  شب بو بیاورید

هرسو نگاه می‌کنم اینجا غریبه‌است
یک آشنا چو آینه  یکرو  بیاورید

یک مشت شعرِ نغز از استاد رودکی
بویی ز مولیان و لبِ جو بیاورید

بی چشم های روشنِ او غرق ظلمتم
خورشید را به خانه ام‌این‌سو بیاورید

ای بادها به میهن من رو کنید و بعد
یک تارِ مو  برای  من از  او  بیاورید

#فردوس_اعظم

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

16 Nov, 18:52


پیداست ماه و ابر شب تار نازک است
امشب حجاب چهره‌ی دلدار نازک است

سرمست می‌نوازی با زلف او خوشی
آهسته‌تر نسیم! که این تار نازک است

چون چشم بسته‌ام به جهان، دیده‌ام تو را!
فهمیده‌ام که پرده‌ی اسرار نازک است

می‌ترسم از هجوم غمت بشکند؛ دریغ!
در سینه‌ام دلی‌ست که بسیار نازک است

چیزی نمانده است که طوفان به پا شود
بغضِ مرا ببین که چه مقدار نازک است!

#حسین_دهلوی
📕آشفتگی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

16 Nov, 11:11



آری
باید از میان زن و شعر یکی را برگزینم
به شعر گفتم:
ناچارم از برگزیدن آن زیباروی
دیگر سراینده ات نیستم
شعر رفت و زن نَزدَم ماند

اما زمانی که زن زیبا
به دیدگانم قدم گذاشت
مقابل روحم ایستاد
و بی آنکه خود بداند،
به قصیده ای بدل شد .

#شیرکو_بیکس

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

16 Nov, 03:37



در دور دست آمدن روز
شعر بلند و روشن بیداری
تضمینی از ترانه شیرین جویبار
ترجیع یک درخت صنوبر
با واژه‌های سیره و سارش
همواره در ترنم
با صخره‌های قافیه ای استوار
آفاق می‌سراید
شعری برای تو
شعری برای من
و یک هجای روشن خونرنگ
گاه گاه
در شعر او
به شادی
تکرار می‌شود
اینک تمام شعر
در ذهن آب و آبی مشرق
صبح آمده ست و
هستی بیدار می‌شود

#شفیعی_کدکنی


@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

16 Nov, 03:37


در بسیطِ خطّه‌ی آرام،
می‌خواند خروس از دور
می‌شکافد جِرمِ دیوارِ سحرگاهان.

وز بر آن سرد دوداندودِ خاموش
هرچه، با رنگِ تجلّی،
رنگ در پیکر می‌افزاید.

می گریزد شب.
صبح می آید.

#نیما_یوشیج


@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

16 Nov, 03:37



صبح شد مطرب، قدح راپرکن از می زود باش

ازدم جان بخش، جان کن درتن نی زود باش

می پرد گوش اجابت در هوای ناله ات

هایهایی سر کن ای بیدرد، هی هی زود باش

#صائب_تبريزی


@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

16 Nov, 03:37


ياد بعضي نفرات روشنَم می‌دارد
قوّتم می‌بخشد
ره می‌اندازد
و اجاقِ كهنِ سردِ سَرايم گرم می‌آيد
از گرمیِ عالي دَمِشان
نام بعضی نفرات رزقِ روحم شده است
وقت هر دلتنگی سويشان دارم دست
جرأتم می‌بخشد روشنم می‌دارد

#نیما_یوشیج

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

15 Nov, 10:53



من عاشقی از کمال تو آموزم

بیت و غزل از جمال تو آموزم

در پردهٔ دل خیال تو رقص کند

من رقص خوش از خیال تو آموزم

#حضرت_مولانا

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

15 Nov, 10:53



ز مال و منصب دنیا جز این نمی‌ماند
میان اهل مروت که یاد باد فلان

سرای آخرت آباد کن به حسن عمل
که اعتماد بقا را نشاید این بنیان

حیات مانده غنیمت شمر که باقی عمر
چو برف بر سر کوهست روی در نقصان

بمرد و هیچ نبرد آنکه جمع کرد و نخورد
بخور ببخش بده ای که می‌توانی هان

#حضرت_سعدی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

15 Nov, 03:37


نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم
در این سراب فنا چشمه حیات منم

وگر به خشم روی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم

نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که نقش بند سراپرده رضات منم

نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای باصفات منم

نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم

نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و تبش و گرمی هوات منم

نگفتمت که صفت‌های زشت در تو نهند
که گم کنی که سر چشمه صفات منم

نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت
نظام گیرد خلاق بی‌جهات منم

اگر چراغ دلی دان که راه خانه کجاست
وگر خداصفتی دان که کدخدات منم

#حضرت_مولانا

برون شادمان و نهان   پر ز مهر
تنت دور بادا ز درد و ز  کبر

@sherroghazal🌸🍃

درود
آخرین آدینه آبانماهتون ۱۴۰۳
یکی از روزهای زیبای پاییزی 
بر شما دلنشین


شعر و غزل

15 Nov, 03:37


.

باید زنده بمانیم، هنوز هم باران هست، راه، رویا، روشنایی هست.

شب فقط استعاره است،
شب هرگز دشمن کسی نبوده است
. ما در ستایش زنده ماندن به شادمانی رسیده ایم.

ما زنده می مانیم، ما باید زنده بمانیم. باران خوب است، بوسه خوب است، بوسیدن بی پایان در تو شدن، با تو شدن، از تو شدن.

خورشیدهای بی شماری در چشم های من مخفی مانده اند،
ما طلوع خواهیم کرد.
صبح نزد من است. من نزد توام،
تو نزد زندگی. ما نباید بمیریم،
رویاها بی مادر می شوند.

#سیدعلی_صالحی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

14 Nov, 21:29


در شب تیره‌ی خود چشم به ماهی دارم
جز تماشای تو از دور، چه راهی دارم؟

اشتباه تو دل از «اهل نظر» بردن بود
دلربایی تو اگر، من چه گناهی دارم؟

بی سبب نیست که اینقدر شبیهیم به هم
مثل گیسوی تو، من بختِ سیاهی دارم

من حبابم شب دیدار تو ای ماهِ در آب
سخنی با تو به اندازه‌ی آهی دارم

باز صد شکر که میخانه‌ی آغوش تو هست
دست کم پیش تو ای عشق، پناهی دارم

#فاضل‌_نظری

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

13 Nov, 11:21



به مجنون گفت روزي عيب جويي
كه پيدا كن به از ليلي نكويي

كه ليلي گر چه در چشم تو حوري است
به هر جزئي ز حسن او قصوري است

ز حرف عيب جو مجنون برآشفت
در آن آشفتگي خندان شد و گفت:

اگر در ديده ي مجنون نشيني
به غير از خوبي ليلي نبيني

تو كي داني كه ليلي چون نكويي است
كز و چشمت همين بر زلف و رويي است

تو قد بيني و مجنون جلوه ي ناز
تو چشم و او نگاه ناوك انداز

تو مو مي بيني و مجنون پيچش مو
تو ابرو ، او اشارت هاي ابرو

دل مجنون ز شكر خنده خون است
تو لب مي بيني و دندان كه چون است

كسي كاو را تو ليلي كرده اي نام
نه آن ليلي است كز من برده آرام


#وحشی_بافقی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

13 Nov, 11:21


زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست

این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست

صاحب دیوان ما گویی نمی‌داند حساب
کاندر این طغرا نشان حسبه لله نیست

هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست

بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود
خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست

هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست

بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربیست
عاشق دردی کش اندربند مال و جاه نیست

#حضرت_حافظ

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

13 Nov, 11:21


دل سراپرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست

من که سر درنیاورم به دو کون
گردنم زیر بار منت اوست

تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست

گر من آلوده دامنم چه عجب
همه عالم گواه عصمت اوست

من که باشم در آن حرم که صبا
پرده دار حریم حرمت اوست

بی خیالش مباد منظر چشم
زان که این گوشه جای خلوت اوست

هر گل نو که شد چمن آرای
ز اثر رنگ و بوی صحبت اوست

دور مجنون گذشت و نوبت ماست
هر کسی پنج روز نوبت اوست

ملکت عاشقی و گنج طرب
هر چه دارم ز یمن همت اوست

من و دل گر فدا شدیم چه باک
غرض اندر میان سلامت اوست

فقر ظاهر مبین که "حافظ" را
سینه گنجینه محبت اوست

#حضرت_حافظ

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

12 Nov, 09:21



اي که برداشتي از شانه ي موري باري
بهتر آن بود که دست از سر من برداري

ظاهر آراسته ام در هوس وصل ولي
من پريشان تر از آنم که تو مي پنداري

هر چه مي خواهمت از ياد برم ممکن نيست
من تو را دوست نمي دارم اگر بگذاري

موجم و جرأت پيش آمدنم نيست مگر
به دل سنگ تو از من نرسد آزاري

بي سبب نيست که پنهان شده اي پشت غبار
تو هم اي آيينه از ديدن من بيزاري؟


#فاضل_نظری

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

12 Nov, 09:21



ناگهان آمد و دلشوره به دل‌ها انداخت
عشق این‌گونه جهان را به تقلا انداخت

قطره از ابر جدا شد که به دریا برسد
آسمان دام به اندازه صحرا انداخت

ترس در جامه صبر آمد و دستم را بست
کار امروز مرا باز به فردا انداخت

عقل چون در قلمم جوهر معنا می‌ریخت
عشق در دفتر خود نام مرا جا انداخت

آن‌قدر در طلب هیچ دویدم که سراب
کودک شوق مرا عاقبت از پا انداخت

هیچ جز تکیه به خوش عهدی ایام نبود
اشتباهی که دلم گردن دنیا انداخت

مثل سهراب دلم از همه عالم که گرفت
قایقی ساخت و یک روز به دریا انداخت

#پوریا_شیرانی
📕ماهی نمیر! باش که دریا بیاورم

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

12 Nov, 09:21



ساده ترین کار جهان
این است که خودت باشی
و دشوارترین کار جهان این است که ،
کسی باشی که دیگران می خواهند

#دیل_کارنگی


@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

11 Nov, 06:53



هرچند عمر در غم و حرمان گذاشتم
هرگز دل از محبّتِ او برنداشتم
 
جان و دل است هیمة آن آتشی که من
همّت به زنده‌‌داشتنش برگماشتم
 
در داوِ عشق دستِ تهی نیست عذرِ مرد
من از میانِ مدعیان جان گذاشتم
 
در خاک و خون میان علَم‌های سرنگون
با رایتِ وفای تو سر بَرفراشتم
 
بیرون ز هرچه صورت بیداری است و خواب
نقشی که از خیالِ تو در دل نگاشتم
 
بی‌حاصل است فرصتِ فصلِ سیاه‌کار
سرسبز باد بذرِ امیدی که کاشتم
 
عشقی بدست کردم و چون سایه در رهش
صد ره سرم زدند و ز سر پای داشتم.


#هوشنگ_ابتهاج

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

11 Nov, 06:53


دیگه دلم هوای دونفره نمیخواد...
فقط دلم میخواد یکی هوای
دلمو داشته باشه،
فقط همین..😊



@sherroghazal🌸🍃


شعر و غزل

11 Nov, 06:53



حکایتِ بارانِ بی‌امان است...

#محمد_شمس_لنگرودی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

10 Nov, 08:42


دعنا نتبادل الأدوار...
انت تنظر
و أنا لا أعود...

بیا نقش هایمان را عوض کنیم....
تو منتظر بمانی
و من بر نگردم...


#محمود_درویش

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

10 Nov, 08:42


اگر بگویی؛
چقدر دوستم داری؟

می‌گویم:

به اندازه‌ی اَنار،

از بیرون، تنها " من" دیده می‌شوم
در درونم، هزاران" تو " فرو می‌ریزد . . .

#آتیلا_ایلهان

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

10 Nov, 08:42


نگذارید زنانِ زیبا
ترانه های غمگین بخوانند!
این سه درد
وقتی کنار هم می ایستند
بیشتر می شوند
زن، زیبایی و ترانه...

آوازِ ترانه های غم انگیز را
بگذارید زنان زیبا بخوانند
این سه درد
وقتی کنار هم می ایستند
کامل می شوند
زن، زیبایی و ترانه...

ای رویایی که تمام عمر آدمی را در بر گرفته ای!
نکند اندوه
آن روی دیگر شادمانی ست؟

#شکری_ارباش
ترجمه: #سیامک_تقی‌زاده

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

08 Nov, 07:58



گر بگویم با خیالت تا کجاها رفته‌ام

مردمان این زمانه سنگسارم می‌کنند...

#فرامرز_عرب_عامری


@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

08 Nov, 07:58



وداع و وصل، جداگانه لذتی دارد

هزار بار برو، صدهزار بار بیا...

#غالب_دهلوی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

08 Nov, 07:58



باغ سبز عشق کو بی منتهاست

جزغم وشادی دروبس میوه‌هاست

عاشقی زین هر دو حالت برترست

بی بهار و بی خزان سبز و ترست

#حضرت_مولانا

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

07 Nov, 12:07



#فریدون_مشیری

من عاشق آفتاب تابانم
من تشنه این هوای جان بخشم
دیوانه این بهار و پاییزم
تا مرگ نیامدست برخیزم
در دامن زندگی بیاویزم

رقص در دل طبیعت

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎.‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

07 Nov, 12:07



فرض کن آتش به فرمانِ پرِ پروانه باشد
پاسبان‌ها مِی فروش و پادگان میخانه باشد


فرض کن از آهِ ما آتش به ریشِ ظالم افتد
عصر او پایان بگیرد، قصرِ او ویرانه باشد

روزگاری آرمانی را تصور کن که در آن
عهدها محکم بماند، قول‌ها مردانه باشد


چشم‌هایت را ببند و تن به او بسپار، هر چند
آنکه می‌بوسد لبت‌ را با غمت بیگانه باشد


شربتِ مسموم خوردن، بهتر از لب تشنه مردن
نوش جان کن گر چه شاید زهر در پیمانه باشد


سال‌ها در گوشِ مردم قصه‌ی موعود خواندند
من که باور کردم اما، وای اگر افسانه باشد!!!


#محمدرضا_طاهری
خوانش #باران_نیکراه

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

06 Nov, 13:09



به یاد داشته باش
هم‌اکنون است.
هم اکنون،
هم اکنون.
زندگی کن
. حس‌اش کن.
رهایش نکن.

#سیلویا_پلات

‌‌‌.‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@sherroghazal🌸🍃


🌹پست ویژه (تقدیم بانوان عزیز کانال )

شعر و غزل

06 Nov, 13:09



هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
الا بر آن که دارد با دلبری وصالی

دانی کدام دولت در وصف می‌نیاید
چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی

خرم تنی که محبوب از در فرازش آید
چون رزق نیکبختان بی محنت سؤالی

همچون دو مغز بادام اندر یکی خزینه
با هم گرفته انسی وز دیگران ملالی

دانی کدام جاهل بر حال ما بخندد
کاو را نبوده باشد در عمر خویش حالی

بعد از حبیب بر من نگذشت جز خیالش
وز پیکر ضعیفم نگذاشت جز خیالی

اول که گوی بردی من بودمی به دانش
گر سودمند بودی بی دولت احتیالی

سال وصال با او یک روز بود گویی
و اکنون در انتظارش روزی به قدر سالی

ایام را به ماهی یک شب هلال باشد
وآن ماه دلستان را هر ابرویی هلالی

صوفی نظر نبازد جز با چنین حریفی
سعدی غزل نگوید جز بر چنین غزالی

#حضرت_سعدی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

06 Nov, 03:58



امروز بی‌وقفه لذت ببر و لبخند بزن ...!
از پرورگار به خاطرِ این "صبح دل‌انگیز" و نور زیبا عمیق « تشکر کن ...! »

صبحتون بخیر

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

06 Nov, 03:58



باوفاتر گشت یارم اندکی
خوش برآمد دی نگارم اندکی

دی بخندید آن بهار نیکوان
گشت خندان روزگارم اندکی

خوش برآمد آن گل صدبرگ من
سبزتر شد سبزه زارم اندکی

صبحدم آن صبح من زد یک نفس
زان نفس من برقرارم اندکی

ابر من دی بر لب دریا نشست
خاک شو تا بر تو بارم اندکی

خوش ببارم خاک را گل‌ها دهم
باش کاندر دست خارم اندکی

مهلتم ده خوش به خوش از سر مرو
صبر کن تا سر بخارم اندکی

نی غلط گفتم که اندر عشق او
کافرم گر صبر دارم اندکی

#حضرت_مولانا

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

06 Nov, 03:58



از چیزای کوچیک تو زندگی لذت ببرید. یه روز بر میگردین نگاه می کنین می فهمین این چیزهای کوچیک چقدر بزرگ بودن


@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

05 Nov, 09:51


با شما از زخمی سخن می‌گویم
برآمده از نیزه‌های نادانی،
و ما همه قربانی آنیم.
کسی دوستدار حقیقت نیست
همه دوستدار مصلحت‌اند ...

#بهرام_بیضایی

@sherroghazal🌸🍃

.‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌

شعر و غزل

05 Nov, 09:51



از حادثهٔ جهان زاینده مترس

وز هرچه رسد چو نیست پاینده مترس

این یکدم عمر را غنیمت میدان

از رفته میندیش وز آینده مترس

#حضرت_مولانا

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

04 Nov, 11:47



ﻭ ﺁﺏ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯽﺭﻓﺖ
ﮐﻮﭼﻪ ﺧﻠﻮﺕ ﺑﻮﺩ
ﺻﺪﺍﯼ ﻗﻠﺐ ﺗﻮ ﺁﺭﯼ،
ﺻﺪﺍﯼ ﻗﻠﺐ ﺗﻮ ﭘﺎﺷﯿﺪ ﺑﺮ ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ...

ﻭ ﻋﻄﺮ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﺍﺷﮏ ﻭ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺷﺘﺎﺏ
ﻣﯿﺎﻥ ﺑﻨﺪﺑﻨﺪ ﮐﻬﻨﻪﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺁﺟﺮﯼ ﮔﻢ ﺷﺪ
ﻓﻀﺎﯼ ﮐﻮﭼﻪﯼ ﻣﯿﻌﺎﺩ
ﻃﻨﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮﻩﯼ ﺿﺮﺑﻪﻫﺎﯼ ﮔﺎﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺫﻫﻦ ﻣﻨﺠﻤﺪ ﺳﻨﮓﻓﺮﺵ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺩﺍﺩ
ﻭ ﺁﺏ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯽﺭﻓﺖ!...


#ﻧﺼﺮﺕ_ﺭﺣﻤﺎﻧﯽ

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

04 Nov, 11:47



حالا دیگر دیر است
من نام کوچه‌های بسیاری را از یاد برده‌ام
نشانی خانه‌های بسیاری را از یاد برده‌ام
و اسامی آسان نزدیکترین کسان دریا را
راستی آیا به همین دلیل ساده نیست
که دیگر هیچ نامه‌ای به مقصد نمی‌رسد؟
نه ری‌را
سالها و سالها بود
که در ایستگاه راه‌آهن
در خواب و خلوت ورودی همه‌ی شهرها
کوچه‌ها، جاده‌ها، میدان‌ها
چشم به راه تو از هر مسافری که می‌آمد
سراغ کسی را می‌گرفتم که بوی لیموی شمال و
شب حلال دریا می‌داد.
چقدر کوچه‌های خلوت بامدادی را
خیس گریه رفتم و در غم غروب باز آمدم.
من می‌دانستم تو از میان روشن‌ترین رویاهای روزگار
تنها ترانه‌های ساده‌ی مرا برگزیده‌ای
چرا که من هنوز هم خسته‌ترین برادر همین سادگان زمینم، ری‌را
هر بار که نام تو بر دفتر گریه‌های من جاری شد
مردمانی را دیدم که آهسته می‌آمدند
همانجا در سایه‌سار گریه و بابونه
عطر ترا از باغ پروانه به خواب کودکان خود می‌خواندند.
مردمان می‌فهمند
مردمان ساکت و مردمان صبور می‌فهمند
مردمان دیری‌ست که از رازِ واژگان ساده‌ی من
به معنای بعضی آوازها رسیده‌اند.
رازی دارد این سادگی،
این رسیدن رویا
معلوم است که بعد از «نامه‌ها»
مرا آوازی از تحمل اوقات گریه آموخته‌اند.
کجا می‌روی حالا؟!
بیا، هنوز تا کشف نشانی آن کوچه
حرف ما بسیار و
وقت ما اندک و
آسمان هم بارانی‌ست!
اصلا فرض که مردمان هنوز در خوابند،
فرض که هیچ نامه‌ای هم به مقصد نرسید،
فرض که بعضی از اینجا دور،
حتی نان از سفره و کلمه از کتاب،
شکوفه از انار و تبسم از لبانمان گرفته‌اند،
با رویاهامان چه می‌کنند؟!

#سیدعلی_صالحی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

04 Nov, 03:51



نیامد
شتاب کردم که آفتاب بیاید
نیامد

به روی کاغذ و دیوار و سنگ و خاک نوشتم که تا نوشته بخوانند
که آفتاب بیاید
نیامد
چو گرگ زوزه کشیدم
چو پوزه در شکمِ روزگارِ خویش دویدم
دریدم
شبانه روز دریدم
که آفتاب بیاید
نیامد
چه عهدِ شومِ غریبی!

اگرچه هق هقم از خواب، خوابِ تلخ برآشفت خوابِ خسته و شیرین بچه‌های جهان را
ولی، گریستن نتوانستم
نه پیشِ دوست
نه در حضور غریبه
نه کنجِ خلوتِ خود
گریستن نتوانستم که آفتاب
بیاید
نیامد


شعر و صدا: #رضا_براهنی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

04 Nov, 03:51



بذر دادی
گلت را بگیر
هسته دادی
درختت را بگیر
شاخه دادی
جنگلت را بگیر
دنیایم را به تو دادم
در من بمان

#عزیز_نسین


@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

04 Nov, 03:51


تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد

من از دست تو در عالم نهم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد

مبادا در جهان دلتنگ رویی
که رویت بیند و خرم نباشد

من اول روز دانستم که این عهد
که با من می‌کنی محکم نباشد

مکن یارا دلم مجروح مگذار
که هیچم در جهان مرهم نباشد

#حضرت_سعدی


@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

04 Nov, 03:51


.

يك صبحِ زود
يك صبحِ زودِ قشنگ خواهيم رفت
همان طرف هاى دورِ آشنا خواهيم رفت

مى‌گويند آنجا
كوچه‌هايى دارد عجيب،
غرقِ نور و سلام و تبسم وُ
هر چه شما بخواهيد!
مى‌گويند آنجا
نسترن ها نماز مى‌خوانند
آب، اهل آوازِ رفتن است
و ملائكى بى سوُال
پياله‌هاى پُر از مى را
بر چينه هاى ستاره چيده‌اند،
هوا خوش است و كلمات،
همه كلمات از هر چه گفتنِ بوسه آزادند!

#سید_علی_صالحی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

03 Nov, 12:35



اگرچه دست و دلی سخت ناتوان دارم

تو را نمی‌دهم از دست، تا توان دارم

#عبدالجبار_کاکایی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

03 Nov, 12:35



چه غريب ماندی ای دل ! نه غمی, نه غمگساری
نه به انتظار ياری, نه ز يار انتظاری

غم اگر به كوه گويم بگريزد و بريزد
كه دگر بدين گراني نتوان كشيد باری

چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان
كه به هفت آسمانش نه ستاره‌اي است باری

دل من ! چه حيف بودی كه چنين زكار ماندی
چه هنر به كار بندم كه نماند وقت كاری

نرسيد آن كه ماه به تو پرتوی رساند
دل آبگينه بشكن كه نماند جز غباری

همه عمر چشم بودم كه مگر گلی بخندد
دگر ای اميد خون شو كه فرو خليد خاري

سحرم كشيده خنجر كه: چرا شبت نكشته‌ست
تو بكش كه تا نيفتد دگرم به شب گذاری

به سرشك همچو باران ز برت چه برخورم من؟
كه چو سنگ تيره ماندی همه عمر بر مزاری

چو به زندگان نبخشی تو گناه زندگانی
بگذار تا بميرد به بر تو زنده واری

نه چنان شكست پشتم كه دوباره سر برآرم
منم آن درخت پيري كه نداشت برگ و باری

سر بى پناه پيری به كنار گير و بگذر
كه به غير مرگ ديگر نگشايدت كناری

به غروب اين بيابان بنشين غريب و تنها
بنگر وفای ياران كه رها كنند ياری...

#هوشنگ_ابتهاج


@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

01 Nov, 13:22


خانه‌ام ابری‌ست
یکسره روی زمین ابری‌ست با آن

از فراز گردنه خرد و خراب و مست
باد می‌پیچد
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من!
آی نی زن که تو را آوای نی برده‌ست دور از ره کجایی؟

خانه‌ام ابریست اما
ابر بارانش گرفته‌ست
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم،
من به روی آفتابم
می‌برم در ساحت دریا نظاره.
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره، نی زن که دائم می‌نوازد نی، در این دنیای ابراندود
راه خود را دارد اندر پیش

#نیما_یوشیج

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

01 Nov, 13:22


باران می‌شوم
و در خود می‌بارم
خورشید می‌شوم و در خود می‌تابم
سبزه می‌شوم و در خود می‌رویم
باد می‌شوم و در خود می‌وزم
خاک می‌شوم و در خود فرو می‌افتم
شب می‌شوم و بر خود سایه می‌افکنم
عشق می‌شوم
و در خود بر تنهایی خود
می‌گریم

#بیژن_جلالی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

01 Nov, 13:22


انسان ممکن است
بایک نفر
بیست سال زندگی کند
و آن شخص
برایش یک غریبه باشد
ومیتواند
بایک نفر
بیست دقیقه وقت بگذراند
و تا آخر عمر فراموشش نکند...

#اوریانا_فالاچی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

31 Oct, 10:06


مردم حقیقت را نمی پذیرند،
چون نمی خواهند
به تخیلاتی که تمام عمر
بر اساس آن زندگی کرده اند،
آسیبی وارد شود...!

#فردریش_نیچه

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

31 Oct, 10:06


هستم میان جمع شماها و نیستم
«بودن» بدون اینکه بدانم که کیستم

عمری‌ست در اسارت تقدیرم و هنوز
فکر رهایی از غم این قصه نیستم

ای روح گنگِ خیره به من پشتِ آینه
با تو هزار حرف مگو را گریستم

با تو مسیر خاطره‌ها را قدم زدم
تا لحظه‌ای مقابل دنیا بایستم

شاعر شدم نهان نکنم نام خویش را
شاید به بام شعر ببینم که چیستم

#پوریا_شیرانی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

31 Oct, 03:37



ای مسٖتان خیزید که هنگام صبوحست

هردم که درین حال زنی دام فتوحست

آراست همه صومعه مریم که دم صبح

صاحبت خبر گلشن و نزهتگه روحست


#سنایی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

31 Oct, 03:37



بنام خداوند جان و خرد

کزین برتر اندیشه برنگذرد

ز نام ونشان وگمان برترست

نگارنده‌ی بر شده پیکرست


#فردوسی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

31 Oct, 03:37



صبح است وصبا مشک فشان میگذرد

دریاب ،که از کوی فلان می‌گذرد

برخیزچه خسبی که جهان می‌گذرد

بوئی بستان که کاروان می‌گذرد


#حضرت_مولانا

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

30 Oct, 04:38



ای روزهای خوب که در راهید

ای جاده‌های گمشده در مه

ای روزهای سخــتِ ادامه

از پشتِ لحظه‌ها به درآیید

#قیصر_امین‌پور

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

30 Oct, 04:38



مرا كاشته بودند
كاشته بودندم تا با خورشيدهاي عجول
احاطه ام كنند.
تو آمدي و چنان نرم مرا چيدي
كه رفتار نسيم را
در دست تو حس كردم.

#بيژن_الهی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

30 Oct, 04:38



ره آســمان درونــست پـــر عـــشق را بـــجنـــبان

پــر عــشق چــون قـــوی شد غــم نردبان نــماند

تو مبین جهان ز بیرون که جهان درون دیده‌ست

چـــو دو دیـــده را ببستی ز جــهان جــهان نماند

#حضرت_مولانا

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

29 Oct, 20:30



دختری خوابیده در مهتاب
چون گل نیلوفری بر آب
خواب می بیند
خواب می بنید که بیمار است دلدارش
وین سیه رویا شکیب از چشم بیمارش
باز می چیند
می نشیند خسته دل در دامن مهتاب
چون شکسته بادبان زورقی بر آب
می کند اندیشه با خود
از چه کوشیدم به آزارش؟
وز پشیمانی سرکشی گرم
می درخشد در نگاه چشم بیدارش
روز دیگر
باز چون دلداده می ماند به راه او
روی می تابد ز دیدارش
می گریزد از نگاه او
باز می کوشد به آزارش

#هوشنگ_ابتهاج

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

29 Oct, 04:26



راهیست راه عشـــــق
که هیچش کناره نیست
آنجاجزآن که جانبسپارندچاره نیست

هرگه که دل به عشق
دهی خوش دمی بود
درکارخیرحاجت هیچ استخاره نیست


#حضرت_حافظ

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

29 Oct, 04:26



سبکساران به شور آیند از هر حرف بی مغزی

به فریاد آورد اندک نسیــــمی نیستانی را...


#صائب_تبریزی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

29 Oct, 04:26




از دشمنان برند شکایت به دوستـــــان

چون دوست دشمنست شکایت کجا بریم

#حضرت_سعدی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

29 Oct, 04:26



بوقت صبح قیامت

که سر ز خاک برارم

به گفتگوی تو خیزم

به جستجوی توباشم


#حضرت_سعدی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

28 Oct, 17:13


به یادتان می آورم تا بدانید که
زیباترین منش انسان محبت اوست
پس محبت کنید
چه به دوست چه به دشمن
که محبت دوست را بزرگ کند و دشمن را دوست

کوروش کبیر

تیر آرش در کمانم
نام ایران برزبانم
سرکشم چون کوه آتش
آتشم آتشفشانم
چون سیاوش پاک پاکم
همچو رستم پهلوانم
کاوه ام من تار وپود کاویانم
من ز ماد و کورشم من مازیارم
بابکم ایرانیم من وارث آزادگانم

۷ آبان بزرگداشت کوروش بزرگ [ هویت - اعتبار - افتخار ]
بر تمامی میهن دوستان همایون باد 🌷

۷ آبان ماه
روز کوروش بزرگ
نامگذاری شده است که از دیرباز
دوستداران حقوق بشر بصورت
ملل مشترک المنافع آنرا گرامےمیدارند
روزکوروش بزرگ گرامےباد🌹

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

28 Oct, 17:08



آتش دوزخ باشد
شراب باشد
تو کنارمن باشی‌
و شیطانی که گولمان بزند
شب که شد
از بام جهنم خودمان
بهشت دیگران را می‌‌بینیم ..

#نیکی_‌فیروز_كوهی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

28 Oct, 17:08



آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
همچون گلوگاهِ پرنده ای
هیچ کجا
دیواری فروریخته بر جای نمی ماند ...

#شاملو

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

28 Oct, 17:08


⁣دلم قلمرو جغرافیای ویرانی است
هوای ناحیه ی ما همیشه بارانی است

دلم میان دو دریای سرخ مانده سیاه
همیشه برزخ دل تنگه ی پریشانی است

مهار عقده ی آتشفشان خاموشم
گدازه های دلم دردهای پنهانی است

صفات بغض مرا فرصت بروز دهید
درون سینه ی من انفجار زندانی است

تو فیض یک اقیانوس آب آرامی
سخاوتی ، که دلم خواهشی بیابانی است!

#قیصر_امین_پور

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

28 Oct, 07:41



وطن من چمدان است
و چمدانم وطنِ من است
بدون ِپیاده رو
بدونِ دیوار !

زیر پایم زمینی نیست
تا آنگونه که می خواهم بمیرم
و اطرافم آسمانی نیست
تا نقبی در آن بزنم
و واردِ چادر پیامبران شوم.

پشتم به دیواری است
که فرو ریخته
وطن من چمدان است
و چمدان، وطنِ کولی هاست
مردمانی که در دود و آهنگ چادر می زنند.
و مردمانی که در ترانه ها و باران
دنبالِ جایی هستند.

وطنِ من چمدان است
شبها تختخواب من است
در آن می خوابم
در آن خیانت می کنم
عزیزانم را به خاک می سپارم،
چون سرنوشت قبولش می کنم
و در آنجا می میرم !

#محموددرویش برگردان: #یدالله_گودرزی
از کتاب #وطن_من_چمدان_است

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

28 Oct, 03:50



در این صبح دل انگيز
از خدای مهربان
براتون
یک حس قشنگ
یک شادی ماندگار
یک نفس عطر خدا
یک دنیا آرزوهای خوب
و آرامش خواستارم
سلااااام
صبحتون
بخیر و شادمانی💜

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

28 Oct, 03:50


بانگ زٖدم صبح دمان کیست در این خانه ی دل

گفت منم کز رخ من شد مه و خورشید خجل

#حضرت_مولانا

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

27 Oct, 17:47



روزی گفتی
شبی کنم دل شادت
وز بند غمان خود کنم آزادت
دیدی که از آن روز چه شب ها بگذشت؟
وز گفته ی خود هیچ نیامد یادت؟

#حضرت_سعدی

@sherroghazal🌸🍃

#شبتون_خوش_دلتون_شاد....

شعر و غزل

27 Oct, 17:47


«امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی»

ساز و آواز: #امشب_ای_ماه

آواز: #محمد_معتمدی

سنتور: #مسعود_آرامش

کمانچه: #آرش_کامور

#بشنوید_ولذت_ببرید👌☺️

@sherroghazal♥️🍃

شعر و غزل

27 Oct, 17:46


خوش خرامان می‌روی ای جان جان بی‌من مرو

ای حیات دوستان در بوستان بی‌من مرو

ای فلک بی‌من مگرد و ای قمر بی‌من متاب

ای زمین بی‌من مروی و ای زمان بی‌من مرو

#حضرت_مولانا

@sherroghazal🌸🍃


شعر و غزل

27 Oct, 17:46



دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت

عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت

ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه

زان پیش که گویند که از دار فنا رفت

حضرت حافظ


@sherroghazal🌸🍃


شعر و غزل

27 Oct, 17:45



جان ز سنگ و دل ز آهن کن که با نازکدلی

زحمت خار از گل بی خار می باید کشید

هر نگاهی محرم رنگ لطیف عشق نیست

پرده ای از اشک بر رخسار می باید کشید

#صائب_تبریزی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

26 Oct, 07:42


تا آمدی اندر برم
شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدن تو دین من
وی روی تو ایمان من

#حضرت_مولانا

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

26 Oct, 07:41


از گلی که نچیده ام
عطری به سرانگشتانم نیست
خاری در دل است...

#شمس_لنگرودی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

26 Oct, 07:41



الان فقط نیاز دارم بغلم کنی،
حرکتی به قدمت خودِ بشریت که معنایش خیلی فراتر از تماس دو بدن است.
در آغوش گرفتن یعنی...
از حضور تو احساس تهدید نمی‌کنم، نمی‌ترسم این قدر نزدیک باشم،
می‌توانم آرام بگیرم، در خانه‌ی خودمم، احساس امنیت می‌کنم و کنار کسی هستم که درکم می‌کند. می‌گویند هر بار کسی را گرم در آغوش می‌گیریم، یک روز به عمرمان اضافه می‌شود.
پس لطفا مرا بغل کن...


#پائولو_کوئلیو

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

26 Oct, 07:40


ﺭﺳﯿﺪﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺮﺍﯼ هیچﮐﺲ ﺣﺘﻤﯽ ﻧﯿﺴﺖ!
ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﺑﺮﻗﺼﯿﺪ ﺗﺎ ﭘﺎﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺩﺭﺩ ﺑﮕﯿﺮﺩ!
ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﺑﺨﻨﺪﯾﺪ ﺗﺎ ﭘﻬﻠﻮﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺍﺫﯾﺖ ﺷﻮﺩ...
ﺑﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ دوستشان ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﮐﻨﯿﺪ!
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﻫﺮﮔﺰ نیاید...
ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ،
ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎﻣﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﮕﯿﺮﺩ!


#ارنستو_چگوارا

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

25 Oct, 13:48


یادداشت‌های روزانه
#سیلویا_پلات

دوست داشتن و دوست داشته شدن؛
از عشق می‌ترسم، از قربانی شدن در قربانگاه.
پس تصمیم دارم؛ بیشتر فکر کنم، فقط بزرگ شوم و کار‌های مهمی انجام‌ بدهم تا شاید در زندگی برج‌های بلندتری بسازم.


@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

25 Oct, 13:48



#رابرت_فراست

سال‌های سال بعد روزی
با حسرت به خود خواهم گفت:
در جنگلی دو راه از هم جدا می‌شد و من
آری – من – راهی را در پیش گرفتم که رهگذر کمتری داشت
و تمامی تفاوت در همین بود.

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

25 Oct, 05:08


امید گاهی به خانه ی ما می‌آید
به خنده اش بیدار می‌شویم
دورش می‌نشینیم
و چای سبز می‌نوشیم
امید دستان لطیفش را روی سرمان می‌کشد
و دلداری می‌دهد
به خاطر مرگ پدر
سل مادر
سرمای بیرون دریچه
امید چون آهنگی آرام ما را آرام می‌کند
اما پریشان است هنگام رفتن
پاهایش ناتوان
نفسش می گیرد
دردهامان را با خود می‌برد
"به امید دیدار"
به رسم همیشه می‌گوید
در آستانه ی در
امید گاهی به خانه‌ی ما می‌آید...


#الیاس_علوی
شاعر افغانستانی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

25 Oct, 04:11



ای ز عشقت این دل دیوانه خوش

جان و دردت هر دو در یک خانه خوش

گر وصال است از تو قِسمَم گر فراق

هست هر دو بر من دیوانه خوش


#عطار
‌‌
@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

24 Oct, 14:00


من دل به زیبایی به خوبی می‌سپارم
دینم این است
من مهربانی را ستایش می‌کنم
آیینم این است
من رنج ها را با صبوری می‌پذیرم
من زندگی را دوست دارم
انسان و باران و چمن را می‌ستایم
انسان و باران و چمن را می‌سرایم
در این گذرگاه
بگذار خود را گم کنم در عشق، در عشق
بگذار از این ره بگذرم با دوست، با دوست


#فریدون_مشیری

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

24 Oct, 11:01


سوم آبان ماه سالروز درگذشت #فریدون_مشیری
گرامی باد.
(۱۳۰۵٫۰۶٫۳۰ - ۱۳۷۹٫۰۸٫۰۳)


غزل پایانی #فریدون_مشیری

مرگ عاشقانه

جان زنده‌است اگر چه به رنج از تنم هنوز
با خون اين و آن نفسی می‌زنم هنوز

از خون تابناك و طربناك و پاك خود
يك يا دو قطره شعله كشد در تنم هنوز

گرمای عشق تاخته تا مغز استخوان
شعرم شرار اوست اگر روشنم هنوز

برگی به شاخسار حياتم نمانده‌است
خار چمن گرفته به كف، دامنم هنوز

از صحبت و صفای تو دل بر نمی‌كنم
از دست دل، به جان تو، جان می‌كنم هنوز


آخرین غزل زنده یاد #فريدون_مشيری



@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

24 Oct, 11:01


📜 با تمام اشک‌هایم
شرم‌ِتان باد ای خداوندانِ قدرت!
بس کنید
بس کنید از این همه ظلم و قساوت
بس کنید
ای نگهبانانِ آزادی
نگهدارانِ صلح!
ای جهان را لطف‌ِتان تا قعرِ دوزخ رهنمون
سربِ داغ است این که می‌بارید بر دل‌های مردم
سربِ داغ
موجِ خون است این که می‌رانید بر آن
کشتیِ خودکامگی را
موجِ خون!
گر نه کورید و نه کر
گر مسلسل‌هایِ تان یک لحظه ساکت می‌شوند
بشنوید و بنگرید:
بشنوید این "وایِ" مادرهای جان‌آزرده است
کاندرین شب‌هایِ وحشت سوگ‌واری می‌کنند
بشنوید این بانگِ فرزندانِ مادر مرده است
کز ستم‌های شما هر گوشه زاری می کنند
بنگرید این کشت‌زاران را که مزدوران‌ِتان
روز و شب، با خون مردم، آبیاری می‌کنند
بنگرید این خلقِ عالم را که دندان بر جگر
دم‌به‌دم بیدادتان را
بردباری می کنند
دست ها از دست‌‌ِتان ای سنگ چشمان بر خداست
گرچه می‌دانم
آن‌چه بیداری ندارد
خواب مرگِ بی گناهان است و وجدانِ شماست
با تمام اشک‌هایم، باز، -نومیدانه
خواهش می‌کنم:
بس کنید!
بس کنید!
فکر مادرهایِ دلواپس کنید
رحم بر این غنچه‌های نازکِ نورس کنید
بس کنید
زنده‌یاد #فریدون_مشیری
سوم آبان
سالروز درگذشت شاعر معاصر
"فریدون مشیری"
یادش جاودانه باد


@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

24 Oct, 03:56


چه زیباست كه چون صبح،
پیام ظفر آریم
گل سرخ،
گل نور،
ز باغ سحر آریم.

چه زیباست، چو خورشید،
دُرافشان و درخشان
ز آفاقِ پر از نور، 
جهان را خبر آریم.

همان‌گونه كه خورشید، 
بر اورنگ زر آید؛
خرد را بستاییم و،
بر اورنگِ زر آریم.

چه زیباست، كه با مهر،
دل از كینه بشوییم.
چه نیكوست كه با عشق،
گل از خار برآریم.

گذرگاهِ زمان را،
سرافراز بپوییم.
شب تارِ جهان را
فروغ از هنر آریم.
اگر تیغ ببارند، 
جز از «مهر» نگوییم
وگر تلخ بگویند،
سخن از شكر آریم.

بیایید،
بیایید،
ازین عالم تاریک
دل‌افروزتر از صبح،
جهانی دگر آریم!

#فریدون_مشیری

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

24 Oct, 03:56


‌در نوازش‌های باد
در گل لبخند دهقانان شاد
در سرود نرم رود
خون گرم زندگی جوشیده بود
نوشخند مهر آب
آبشار آفتاب
در صفای دشت من کوشیده بود
شبنم آن دشت از پاکیزگی
گوییا خورشید را نوشیده بود



#فریدون_مشیری

@sherroghazal🌸🍃


شعر و غزل

24 Oct, 03:56


در زلال لاجوردين سحرگاھي
پیش از آنی كه شوند از خواب خوش بیدار
مرغ يا ماھی
من در ايوان سرای خويشتن
تشنه كامی خسته را مانم درست
جان به در برده ز صحراھای وھم آلود خواب

تن برون آورده از چنگ ھیولاھای شب
دور مانده قرن ھا و قرن ھا از آفتاب
پیش چشمم آسمان : دريای گوھربار
از شراب زندگی بخشنده ای سرشار

دستها را می گشايم می گشايم بیشتر
آسمان را چون قدح در دست می گیرم
و آن زلال ناب را سر می كشم
سر می كشم تا قطره آخر
مي شوم از روشنی سیراب
نور اينك در رگهای من جاری است
آه اگر فريادم از اين خانه تا كوی و گذر می رفت
بانگ برمی داشتم
ای خفتگان ھنگام بیداری است



#فریدون_مشیری

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

24 Oct, 03:56


دست ها را می گشایم
آسمان را چون قدح در دست می گیرم
و آن زلال ناب را سر می کشم
سر می کشم تا قطره آخر
می شود از روشنی سیراب
نور ، اینک نور در رگ های من جاری ست
آه اگر فریادم از این خانه تا کوی و گذر می رفت
بانگ بر می داشتم
ای خفتگان ، هنگام بیداری ست...

#فریدون_مشیری

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

23 Oct, 11:10


‏«از کوه اگر می‌گویی
آرام‌تر بگوی!
بار گریه‌ای بر شانه دارم»

و ‎#هوشنگ_چالنگی بار گریه‌ی این زندگی را بر زمین گذاشت...یادش زنده می‌ماند در سطرهایش.

#هوشنگ_چالنگی
(۲۹ مرداد ۱۳۱۹، مسجدسلیمان - ۲ آبان ۱۴۰۰)

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

23 Oct, 11:10


.

‌ ‌وقتِ باريدنِ باران
‌ ‌ای دوست؛
‌ ‌هر کسی تنهاست
‌ ‌توی تنهایی
‌ ‌پسری را باران شاعر کرد
‌ ‌دختری را گرياند.

‌ ‌پشت اين پنجره من می‌شنوم
‌ ‌ريزشِ باران
‌ ‌تنهايی را می‌گويد.

‌ ‌وقتِ باريدنِ باران بود
‌ ‌که کسِ را از مرزِ باد با خود آورد
‌ ‌وقتِ باريدنِ باران بود
‌ ‌که جوانی لاغر ظاهر شد در کوچه
‌ ‌و زنی نادم شد
‌ ‌وقتِ باريدنِ باران بود...

‌‌هوشنگ چالنگی
۲۹ مرداد ۱۳۱۹ – ۲ آبان ۱۴۰۰



@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

23 Oct, 04:59


شما داد جویید و پیمان کنید
زبان را به پیمان گروگان کنید

مکن ای برادر به بیداد رای
که بیداد را نیست با داد پای

به هرکار فرمان مکن جز به داد
که از داد باشد روان تو شاد


#فردوسی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

23 Oct, 04:59



زنی که با یک کتاب، شعر، آهنگ یا حتی یک فنجان قهوه حالش خوب می‌شود، هیچ‌کس در برابر او پیروز نمی‌شود.
حتی زندگی در مقابلش شکست می‌خورد.

#جبران_خلیل_جبران

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

23 Oct, 04:59


اما یادتان باشد که به شعر ، به آواز ، به لیلاهایتان، به رویاهایتان پشت نکنید .
به فرزندانتان یاد بدهید برای سرزمینشان ، برای امروز و فرداها ، فرزندی از جنس شعر و باران باشند.
به دست باد و آفتاب میسپارمتان.


"نامه ی فرزاد کمانگر قبل از اعدام"


@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

23 Oct, 04:10


یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است
آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

#حضرت_حافظ

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

22 Oct, 21:57


میتوانی آنقدر خسته باشی
که خواب را، که کابوس را
حتا مرگ را، پس بزنی
جهان، جوابم کرده است
اتاق از هرّای دیوان و هراس کرکسان                                                آکنده است
چراغ را خاموش نکن، میترسم
زمزمه را نکُش، میترسم...

آه که اگر امشب
تنها همین امشب                                                صبحی داشته باشد
دیگر جهان، همیشه
آفتابی خواهد بود...




#حسین_منزوی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

20 Oct, 09:46


دلم می خواهد دختران جوان بدانند برای
آنکه دوست داشته شوند و ارزشمند باشند،
نیازی به مدل شدن نیست. این دروغی
است که رسانه‌ها به خورد آنان می‌دهند.

همه ما قدرتمندیم. این قدرت ربطی به
جذابیت جسمانی ما ندارد، بلکه در هوش،
آگاهی، عشق و شوری نهفته است که با آن
به دنیا آمده‌ایم. زمانش فرا رسیده که از
تمرکز بر زیبایی دست برداریم و به این
شناخت برسیم که ما زنان چیزی فراتر از
ظاهر جسمانی هستیم.

ما روحی بزرگ و متعالی داریم که هیچ
ربطی به اندازه دور کمرمان ندارد. پیوند
با این روح بزرگ، بهترین فرصت را برای
زندگی آگاهانه فراهم می‌سازد. باید آن را
نمایان سازیم.



#کارا_الویل_لیبا
📙 راز دختران موافق


@sherroghazal🌸🍃

‌‌

شعر و غزل

20 Oct, 09:46



سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی

سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی

در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی

گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی

‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

#حضرت_حافظ

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

20 Oct, 05:00


صبح یعنی ...
وسط قصه تردید شما،
کسی از در برسد،
نـور تعـارف بکـند...!

#میترا_ملک_محمدی

@sherroghazal🌸🍃

شعر و غزل

20 Oct, 05:00



به ندای قلبت گوش بسپار
قلبت همه چیز را میداند

#پائولو_کوئیلو

@sherroghazal🌸🍃