شعر: کاوه منتظری
برگردان به فارسی: بهزاد سیفیپور
ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ
نامطمئن در خویش، ادامه دارم
با حسرتی از صدها آرزوی بجا مانده
همچو گوشوارهی رنگ پریدهی
دخترانی که دستشان به آفتاب نرسید.
در عطوفت پاییز تردید دارم
که طپش هربارهی قلبش
یادآور لرزش پاهایی بود
کە قدم به قدمش
آخرین قمار زندگی را در پی داشت.
به بیرحمی باران نیز میاندیشم
که یک روز ظالمانه
بر تن پیرمردی آلزایمری میکوبید
که راه خانهی پسرش را از یاد برده بود.
سقوط کردهام به اجبار
در فرکانس رادیویی دروغگو
چونان زردی آفتابی دیرهنگام
که خبر غروب شدن را
نمیخواست باور کند.
خیالِ بە گذشته
پنجرهایست برای گریز اکنونم!
اما میدانم راه رفته رو به بنبست است
و باید به پیش روم
هرچند بدون آفتاب...
هرچند با قمار...
هرچند با حافظهای فراموش...
هرچند به سوی غروب شدن...
#کانال_رسمی_شاینی
@shainee1