اخلاق و معرفت در قرآن و روایات @akhlagh_marefat Channel on Telegram

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

@akhlagh_marefat


این کانال، مرجع و تمام مطالب آن مدد الهی توسط نویسنده کانال تحقیق و نگاشته می‌شود و هیچ یک از مطالب آن از کتاب، کانال و سایت دیگری کپی و شبیه‌سازی نمی‌شود. تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. بروزرسانی یک شنبه ها
@H_J_1354 👈 ارتباط با نویسنده✍️

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات (Persian)

با خوشامدگویی به کانال "اخلاق و معرفت در قرآن و روایات" خوش آمدید! این کانال به عنوان یک منبع معتبر و معرفی شده است که تمام مطالب آن با مدد الهی توسط نویسنده کانال تحقیق و نگاشته می‌شود. اینجا هیچ یک از مطالب از منابع دیگر کپی و شبیه‌سازی نمی‌شود، از این رو مطالب این کانال بسیار ارزشمند و سنجیده شده هستند. این کانال تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد و بروزرسانی‌های آن هر هفته روز شنبه انجام می‌شود. اگر سوال یا نظری دارید، می‌توانید با نویسنده کانال با نام کاربری @H_J_1354 تماس بگیرید و از آخرین اخبار و مطالب این کانال با خبر شوید. اینجا مکانی است که با اخلاق و معرفت در قرآن و روایات آشنا شده و دانش خود را گسترش دهید. پس از عضویت در این کانال، مطالب مفید و آموزنده‌ای در زمینه‌های مختلف مذهبی و اخلاقی خواهید یافت. از این پس همراه با ما باشید و از دانش و معارف ارزشمند این کانال بهره‌مند شوید!

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:14


#یک_داستان_یک_پند ۴۴۱

روزی مرد جوانی، دیار به دیار به دنبال مرشدی برای رشد خود می گشت. پیرمردی را در روستایی نشان او دادند. جوان خانه پیرمرد میهمان شد. پیرمرد از جوان، با نان و حلوایی پذیرایی کرد. جوان وسط نان را خورد و حاشیه های نان را در سفره رها کرد و گفت: «الهی شکر»، پیرمرد گفت: در این شکر تو جز ناشکری من ندیدم. نان اسراف شدۀ تو را من به الاغ ام خواهم داد و حیوان آن را خواهد خورد، همانا الاغ شاکر است اما تو ناشکری...

جوان بدان! بالاترین شکر آن است که نعمت های خدا را اسراف نکنی، و در راه عصیان او استفاده ننمایی. بدان که اسراف، بدترین ناشکری بر حق تعالی است. مرد جوان! قبل از اصلاح زبانت به اصلاح افعال ات بپرداز و افعال خویش اصلاح کن، خداوند نیز با نور هدایت اش تو را در این اصلاحِ نَفس یاری خواهد کرد.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:14


#یک_داستان_یک_تصویر

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:14


#یک_شعر_یک_معرفت

چه  سعادت  آن  کسی  را  که  به رنگ ات،  رنگ اش آید
دل  آن  انیس  مِهرت  همه  جا  به  تنگ اش  آید

به  کسی  که  شد  غلام ات،  به  خفا  کند  غلامی
که  غلام  کوی  وصل ات، ز  نشان  ننگ اش  آید

حسین جعفری خویی (نایر خویی)

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:14


#مناجات

پاک پروردگارا! در گذر این عمر که ثانیه های آن بدون اراده من بر من می گذرند، مرا رحمتی فرما و اراده من در عبادت خویش به دست نفس و شیطان از من مگیر. خدایا! مرا توفیقی فرما لحظات عمرم بر یاد تو بر من بگذرند و بابت تمام لحظاتی که در غفلت و یا در لذت دنیا گذرانیدم از تو طلب مغفرت می نمایم.

ای جسم خاکی من که شما به یاد خالق خویش بودید ولی من غافل از یاد او، شما خالق خویش شناختید ولی مرا هوای نفس ام مانعی برای شناخت خالقم شد. وای بر انسان از این همه غفلت؛ و ستایش خدایی را که هر غفلتی را می بخشد. ستایش و تسبیح و تکبیر خدایی را که هرگز از بنده خویش خسته نمی شود و ترک ابدی اش نمی کند و درب توبه و ورود به آتش خویش بر او هرگز نمی بندد. (مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ) و بنده خود را خُرد و کوچک نمی گیرد. (وَمَا قَلَىٰ)

نازنینا! مرا با کلام وحی ات مأنوس فرما، و اشک چشمان مرا در این دنیای گذرا و فانی قرار مده، بلکه در اشک شوقِ تلاوت و تدبر در آیات خویش از رحمت ات قرار فرما.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:13


#یک_پند_یک_معرفت

🚫دنیا از دُون است؛ و دُون یعنی در دسترس همگان است.

قَائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ (۱۹_کهف)
گوينده‏ اى از آنان گفت: چقدر مانده‏ ايد؟ گفتند: روزى يا پاره‏ اى از روز را (در دنیا) مانده‏ ايم.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:13


مثال چنین کسی وقتی دچار بیماری می شود وجه الله در عبادت اش را از دست می دهد و به سوی نفس اش عبادت اش وجه و صورت به خود می گیرد. چنین کسی که در حال نماز شب است دیگر "تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ" در عبادت را از دست می دهد. یعنی در نماز شب صورت اش از سوی خدا به نفس هم بر می گردد و دنبال شفای بیماری خود در عبادت خود هم هست و شرک در عبادت یا مَثنیٰ پیدا می کند و در هدف اش شفای بیماری خود را هم وجهه می بخشد. این امر، وجه الله را در او کمتر می کند و در عبادت اش که از وجه الله منقلب شده است وای بر حال اش که اگر حاجت نفس خود از خدا نگیرد و شفا نیابد؛ نفس اش به کل ممکن است از وجه الله برگردد و شیطان در او با یأسی که ایجاد کرده است سبب کنار گذاشتن همه عباداتش شود و چنین کسی است که بهانه می کند دیگر نماز شب نمی خواند چون خدا حاجت اش را نمی دهد و حرف او را گوش نمی دهد، نتیجه عبادت خدا در حرف این می شود.

برای همین حق تعالی می فرماید: وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۸۷_قصص) در زمان دعوت به سوی خدا به کسی وعده رفع حاجت دنیوی او به شرط انجام فلان عبادت را ندهید که خود را شریک خدا در حکمت اش کنید. مثال کسی که از روی حکمتی از جانب خدا صاحب اولاد نمی شود اگر بگویی فلان نماز را بخوان صاحب فرزند می شوی... در زمان دعوت او به سوی خدا با نماز، خود را شریک خدا کرده ای و از سوی او شریک حاجت خلایق اش شده ای. بلکه باید بگویی نماز بخوان و سمت خدا برو امید است حق تعالی نظری به سوی تو کند.

پس در باب بسط روزی کسی حق ندارد در زمان دعوت به سوی خدا بر کسی وعده ای شرک آلود بدهد. یا مثال بگوید اگر این نماز را بخوانی روزی تو زیاد می شود... چرا که او نمی داند شاید حکمت خدا بر آن فرد آن است که روزی اش قبض شود تا توحید را فراموش نکند. چنانچه نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: خداوند مومنی را می داند روزی اش اگر بسط دهد از یاد او غافل می شود پس روزی او را بسط نمی دهد تا در خود حسّ نیاز به خدا همیشه داشته و دعایش کند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:13


حق تعالی می فرماید: إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا (۷_کهف)
ما در روی زمین زینت هایی برای شما برای امتحان تان قرار دادیم.

و در آیه ۱۴ آل عمران زینت را شامل زنان و فرزندان و ثروت و طلا و نقره معرفی می کند، و در آیه ۸ سوره کهف در ادامه می فرماید: "وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا" یعنی ما قرار دادیم بر هر کس که (این زینت ها بخشیدیم) به حالت بالا رونده ای ناهموار.... یعنی این زینت ها را یک سان در بین خلق یک اندازه پخش نکردیم به یکی بهره اش از یکی، بیش از دیگری دادیم. مثال کسی را در ثروت بالا بردیم، در تعداد فرزند پایین آوردیم و دیگری را در فرزند پایین آوردیم و در ثروت بالا بردیم.

برای این لغت می شود نمودارهای پراکندگی یک شیء را که می کشند مصداق جَرَز دانست.

جَزر هم با این ریشه ارتباط مفهومی دارد که به بالا و پایین آمدن سطح آب دریا گفته می شود. جزیره از جَزر است چون با جَزر و مدّ آب، وسعت آن تغییر می کند.

به تدبر آیه ای مرتبط می رویم : وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ (۱۱_حج)
این آیه تصریح می کند کسانی که خدا را در حرف و زبان عبادت می کنند، توحیدشان متزلزل است. این افراد تا زمانی که در عافیت رزق قرار دارند عبادت شان از وجه الله منقلب نشده و بر نمی گردد ولی وقتی در معرض آزمونی بر نفس شان قرار گیرند وجه الله شان منقلب شده و از سوی خدا به نفس شان بر می گردد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:13


#یک_لغت_قرآنی ۴۲۸

🌟جَرَزَ:
به ناهمواری گفته می شود.

أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنْفُسُهُمْ أَفَلَا يُبْصِرُونَ (۲۷_سجده)
آیا نمی بینید ما هدایت می کنیم آب را در روی زمین براساس ناهمواری های آن تا بتوانید از آن زراعت کنید.

آب همیشه در روی زمین بر اساس ناهمواری های آن در حال گردش است تا آدمی بتواند به زراعت بپردازد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:13


#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع: چشم برزخی در قرآن

#حسین_جعفری_خویی

⛔️ این ویس حاوی مطالب متافیزیک بوده و برای همگان به خصوص کودکان، شنیدن آن توصیه نمی شود.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:13


ب) نوع دوم، گاهی در برخی که مستضعف هستند از سوی حق تعالی برای کمک کردن به آنان و در حقیقت به نوعی تقلب دادن از آخرت در دنیا چشم برزخی شان باز می شود و سیمای افراد را می بینند، در حالی که در نوع اول که سراغ شیاطین می روند دیدن سیمای مردم بر آن گروه ممکن نیست.

گروه اول چشم خود می بندند و باز می کنند و چیزی از برزخ می بینند گروه اول بدون اراده و بسته و باز کردن چشم می بینند.

آیا نبی مکرم اسلام چشم برزخی شان باز بود؟

گفتیم که صورت، چهرۀ بدن خاکی هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ (۶_آل عمران) و سیما چهرۀ بدن برزخی هر انسان است.

البته کسانی که با گناهان چهره دنیوی خود را نکول و برگشت به عقب نداده باشند در قیامت با همین صورت محشور خواهند شد که قرآن می فرماید: يَتَعَارَفُونَ بَيْنَهُمْ، یعنی اگر با صورت دنیا محشور نشده باشند در آن دنیا چنین شناختی هم ممکن نخواهد شد.

در حق نبی مکرم اسلام (ص) می فرماید: وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ (۳۰_محمد)
آیه تصریح می کند نبی مکرم اسلام (ص) چشم بصیرت شان باز بود و سیمای فرد را در پشت صورت می دیدند و چشم برزخی شان برای دیدن سیما از سوی خدا اذن داده نشده بود.

نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند: مَنْ أخْلَصَ لِلّهِ أرْبَعينَ صَباحا ظَهَرَتْ يَنابيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ، هر كس چهل روز خود را براى خدا خالص كند چشمه هاى حكمت از قلب وى بر زبانش جارى مى شود.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:12


🌹باز شدن چشم برزخی بر چند نوع است:

چشم برزخی انسان دو نوع باز می شود: الف) یکی به اختیار شیطان باز می شود؛ و کسی که به شیطان پناه می برد شیطان این اختیار را دارد چشم برزخی او را باز کند و بر گمراهی او بیفزاید.

وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا (۶_جن)
مانند کسی که سراغ گرفتن موکل یا ارتباط با اجنه برای کنجکاوی یا طرح دوستی می رود. این افراد اجنه شیاطین را در اطراف خود مشاهده می کنند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:12


وقتی مردی مومن را می بینیم می گوییم سیمای نورانی داشت که حق تعالی می فرماید: سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ (۲۹_فتح)
پس سجده طولانی و خالصانه بخصوص در دل شب باعث نورانی شدن سیما یا همان جسم برزخی انسان می شود و او را بر بیننده اش جذاب می کند.

در کلام وحی کسی را که نیازمند با عفت است ولی در آتش آن ایستاده و خدا را شکر کرده و به کسی نیاز خود نمی گوید او هم سیمای فقرش در پشت سیمای عاری از فقر و لباس عالی اش داده شده است. تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا (۲۷۳_بقره)

در آیه "يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ" پرواضح است چهره برزخی یا همان سیمای مجرمان در روز قیامت مثل دنیا نیست که بر بسیاری ناشناخته باشد بلکه در قیامت بر همگان شناخته خواهد شد و پرونده اعمال هرکس در ظاهرش و در شکل سیمای او تجلی خواهد نمود. پس چهره انسان در دنیا از دو گوش و دو ابرو و چشم و یک لب شکل گرفته است و در همه یکسان و مشترک است؛ ولی سیمای برزخی هر کس نشان دار است و نمی تواند آن را در دنیا و آخرت عوض کند.

کسی که رباخوار است و نماز می خواند و در مسجد کار خیر می کند تا خود را خوب و مثبت نشان دهد پیشانی اش داغ می کند و تسبیح دست می گیرد و ریش بلند می گذارد و... به خیال خود گمان می کند می تواند سیمای میمون خود را عوض کند او نمی داند هر کس او را ببیند از او بدتر متنفر می شود پس سیمای هر کس براساس اعمال اش نشان دار است و قابل تغییر نیست.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:12


#یک_لغت_قرآنی ۴۲۷

🌟سیما:
مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ (۳۴_ذاریات)

آیه اشاره دارد سنگ های آسمانی برای نابودی قوم لوط نشان دار بودند، یعنی هر سنگی برای نابودی یک فرد خاصی اختصاص و نامزد شده و از آسمان بر سر او فرود می آمد.

سیما هم از مُسَوَّمَةً است، یعنی چیزی که نشان دار شده است. پس کسی که به نام دین مردم را گمراه و در حق شان ستم و به خدا مانند یهود مکر کند، جسم برزخی او مُسَوَّمَةً و نشان دار شده و به شکل میمون باشد و میمون سیمای واقعی او در دنیاست. کسی که چشم برزخی او باز شده است او را در سیمای خودش می بیند و کسی که چشم برزخی اش باز نشده است ولی چشم دل و بصیرت اش باز شده است در قلب خود و با چشم بصیرت سیمای او را می بیند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:12


این مسلمانان و غیر مسلمانان مثال است محشور خواهند شد و در صحرای محشر به امر الله به هم خواهند پیوست و در پای جهنم لشکری از خوک ها حرکت خواهند کرد که به آن فوج گفته می شود.

اگر ٱلۡوُحُوشُ را حیوان در نظر بگیرم باید برای حیوانات هم محاسبه اعمال و بهشت و جهنم منظور کنیم که محال است، پس محشور شدن آنان در قیامتی که نتیجه اش نه بهشت است نه جهنم معنی ندارد. اگر حیوانی به حیوانی به ناحق شاخ زده باشد می دانیم حیوانات برای بقاء مثل انسان کسب و کار نمی کنند بلکه باید با وحشی گری و مکر و حیله روزی بخورند.

پس مراد از "ٱلۡوُحُوشُ حُشِرَتۡ" این است که این افراد به شکل و سیمایی تنکیل شده با حیوانات در جهنم وارد خواهند شد. در حدیث آمده است: جهنم روز ترسانده شدن خلایق از خالق است و کسی که در دنیا از خدا ترسیده باشد در قیامت خدا او را نخواهد ترساند و کسی که در دنیا از خدا نترسیده باشد قیامت روز لرزه و ترس و وحشت او خواهد بود. محشور شدن برخی انسان ها در قالب ٱلۡوُحُوشُ که در حدیث نبوی است که برخی چون شکل حیوانی بین شتر و گاو و پلنگ محشور خواهند شد بر رعب و وحشت صحرای قیامت خواهد افزود که اراده حق تعالی هم بر آن است. "ٱلۡوُحُوشُ" از وحشت است. شما با دیدن سر بریده دچار وحشت می شوید، پس سر بریده ٱلۡوُحُوش وحشت آفرین است. طبق حدیث نبوی برخی در روز قیامت در حال جویدن زبان که چرک و خون از آن می ریزد، برخی بدون دست و پا، برخی با لباس هایی که آتش است، گروهی با صورتی زخمی و متعفن و بدبو... محشور می شوند، برخی صورت بر زمین کشیده راه می روند و... تصور کنید همه این صحنه ها وحشت آور و نوعی حشر به معنی حرکت و جمع شدن در یک جا را گویند. پس حُشِرَتۡ در وُحـوش یعنی جمع شدن وحشت در یک جا در روز قیامت است.

ٱلَّذِينَ يُحۡشَرُونَ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ إِلَىٰ جَهَنَّمَ (۳۴_فرقان) یا آیات دیگری چون قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَىٰ (۱۲۵_طه) همه اشاره بر این امر دارد.

تصور کنید فوجی از کسانی که صورت شان میمون ولی دست و پای انسان دارند در محشر جایی جمع شوند و سوی جهنم با این سیما حرکت کنند ببیننده چه اندازه دچار وحشت می شود؟!!!!

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:12


#یک_آیه_یک_تدبر ۷۵۱

🌟مراد از "وَإِذَا ٱلۡوُحُوشُ حُشِرَتۡ" چیست؟

مراد از افواج در آیه وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا (۲_نصر) چون برخی مردم مکه مثل ابوسفیان و ابوجهل بودند که از ترس جان شان مسلمان شدند اشاره حدیث در آیه فوق به این امر است که آنان مسلمان شدند ولی جسم برزخی شان میمون و خوک بودند.

و مراد از وَإِذَا ٱلۡوُحُوشُ حُشِرَتۡ (۵_تکویر) محشور شدن این گروه از مسلمانان و غیر مسلمانان با جسم برزخی واقعی آنهاست که در تنکیل توضیح داده شد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:12


حق تعالی می فرماید: به آنان گفته می شود خفه شوید و دور شوید و سخنی نگویید که باید در آتش بسوزید چون تمام حجت های من در دنیا را بر خود نادیده گرفته اید. آیه تصریح می کند برخی عصیان‌کاران در روز قیامت در جسم برزخی شکل حیوانات در محشر حاضر می شوند که مانند حیوان و سگ طرد و رانده می شوند.

حق تعالی می فرماید: در هفت طبقه آسمان من اگر دنبال عیبی می گردید بگردید تا پیدا کنید.

ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِيرٌ (۴_ملک)

مراد از "الْبَصَرُ خَاسِئًا" یعنی هر اندازه دنبال نقص و عیب بگردید چشم تان که طلبکار و دنبال عیبی بود لال و خفه می شود و در گوشه ای می رود چون عیبی نمی تواند بیابد.

فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ (۶۵_بقره) حق تعالی صفت خساء را در میمون بکار برده است چون میمون عادت به دزدی از انسان دارد. اگر در زمان دزدی بر او ضربه زده شود زوزه ای کشیده از هیاهو افتاده و به گوشه دور فرار می کند.

جسم برزخی مانند جسم خاکی قابلیت دیدن و شنیدن و بوییدن و حتی خوردن دارد، ولی عموماً چشم را می گیرند و چشم برزخی می گویند. در تشییع جنازه انسان اولیاء الله ناشناخته ای ممکن است بویایی برزخی تشییع کنندگان از رحمت الهی باز شود و کل قبرستان بوی عطر وجود آن مؤمن را درک کنند و این اراده خدا بر آن است تا در مورد او کنجکاوی کنند تا بیشتر او را بشناسند.

چنانچه در حدیث نبوی است: «هر کس در دل سنگ بزرگی در بیابان رود که روزنه ای به بیرون نداشته باشد که کسی او را ببیند روزی حق تعالی هر چه در خلوت از نیکی و بدی کرده بود بر مردم فاش خواهد ساخت.»

حتی برخی اولیاء الله را فرشتگانی در شکل انسان حاضر و غسل می دهند بدون این که او را کسی ببیند. حقیر سراغ دارم یکی از اولیاء الله را در همین تبریز در غسالخانه می برند تا غسل دهند. غسال را کاری پیش می آید و قبل از شروع کار غسل دقایقی بیرون می رود. مردی غریبه وارد می شود و جنازه را غسل می دهد بستگان میت گمان می کنند غسال دیگری جای او آمده است، بعد متوجه می شوند آن که آمده بود غسال قبرستان اصلا نبود.....

وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّه (۸۷_یوسف)
مراد از "رَوْح" همان رایحه و بوی عطر الهی است که تمام ریاحین که بوی خوش دارند از بوی عطر ذات قدسی حق تعالی است.

استشمام این بوی خوش در برزخ با مشام برزخی همان استشمام بوی عطر حق تعالی است. در تشییع جنازه برخی اولیاء بی نام و نشان حق تعالی که خالصانه در راه او گام برداشته اند گاهی این رایحه و بوی خوش همان "رَوْحِ الله" بر مشام برزخی برخی باز می شود و احساس اش می کنند. داستان مشهور کیسه برنجی که به یکی از اولیاء الله داده بودند و تمام نمی شد همان طعام برزخی بود.

به گروه هایی از مردم که آیات الهی را در دنیا تکذیب می کردند و تنکیل شده اند و در این گروه ها راهی جهنم می شوند فَوج گفته می شود. درباره آیه يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا (۱۸_نبا) از نبی مکرم اسلام سؤال شد. حضرت فرمودند: در روز قیامت ده گروه از مسلمانان جدا شده، ستمگران در حق امت و دین امت در شکل میمون، رباخواران و فاسدان در شکل خوک و... در می آیند. وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ (۸۳_نمل)

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:12


#یک_لغت_قرآنی ۴۲۶

مدد الهی به لغت مرتبط دیگری با بحث چشم برزخی می پردازیم:

🌟خَسأ:
ساکت و لال کردن طلبکار کاذب را گویند. خسأت الكلب فخسأ (سگ را طرد كردم) دور شد. وقتی سگ به سمت کسی طلبکارانه هجوم می آورد بر او ضربه ای می زنند زوزه کشیده و لال می شود و در گوشه ای می‌رود. به این حالت إخساء گفته می شود.

قَالَ اخْسَئُوا فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ (۱۰۸_مومنون) آیه خطاب به دروغگویان اهل جهنم است که از خدا می خواهند از جهنم دورشان کند که دیگر عصیان او نکنند. چون نوعی اهل جهنم طلبکارانه از خدا می خواهند نجات شان دهد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:11


کسی که سارق باشد جسم برزخی او تنکیل به خوک شده است، حال چه دزد از مغازه مردم و در زندان باشد، چه دزد بیت المال و پشت ماشین دولتی که هنوز خداوند آبروی اش نبرده و مهلت اش داده است. حق تعالی می فرماید: جسم برزخی او که نزد من است تبدیل به حیوان و تنکیل شده است، یعنی رحمت من وسیع است من در یک بار دزدی، سارق را آبروی اش نبرده و دست شما گرفتار نساخته ام. چنانچه امام رضا (ع) فرمودند: خداوند هیچ دزدی را بار اول گرفتار قطع ید اش نمی کند.

در حدیث از امام صادق (ع) است طبق آیه حق تعالی عاصیان قوم یهود تنکیل کرد تا برای خودشان و بعدی ها عبرت شوند و بدانند کسانی که احکام الهی را دور بزنند و بر او مکر کنند و با احکام دین بازی کنند به صورت میمون نکول می شوند. عالم بی عمل و کسی که راه دین خدا سدّ کند و کج نماید و به نفس خودش دروغ بگوید او را در شکل سگی که زبان اش بیرون است تنکیل می کند.

فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ (۱۷۶_اعراف) در حدیث است برخی شکل حیوانی بین شتر و گاو و پلنگ، و برخی چون ماری که بر روی زمین می روند، و برخی عقرب جسم برزخی شان تنکیل می گردد.

فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَىٰ (۲۴_نازعات) وقتی فرعون خود را خدای مردم معرفی می کرد. فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَىٰ (۲۵_نازعات) خداوند در دنیا جسم برزخی فرعون نکول به حیوان کرد که شما نمی دیدید، ولی موسی با چشم دل می دید که ترس داشت با او هم‌ کلام شود، در آخرت هم در شکل آن حیوان در محشر وارد خواهد شد.

وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا (۱۱_مزمل) خداوند کافران صاحب نعمت در دنیا را که از نعمات او در عصیان او بهره می برند در حق شان می فرماید: إِنَّ لَدَيْنَا أَنْكَالًا وَجَحِيمًا (۱۲_مزمل) آنان نزد ما شکل حیوان نکول شده اند و در آتش شکل آن حیوان خواهند رفت. پس در جهنم انسان هم با انسان های شکل حیوان و هم اجنه زشت صفت همنشین خواهد شد. وقتی در خواب که برزخ انسان است و آدمی می بیند سگی سیاه دنبال اوست این همان جسم برزخی نکول شده و تجسم اعمال اوست که به دنبال او می گردد.

وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَىٰ أَجَلٌ مُسَمًّى  ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۶۰_انعام)
طبق این آیه هر انسان در شب با خواب می میرد و حق تعالی می فرماید: "وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ" در شب برخی گناهان او را بر او نشان می دهد. (اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ) سپس در صبح از خواب بیدار می شود (ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ) تا زمانی که بمیرد و خداوند بعد از مرگ او را از خوب و بد تمام اعمال اش در برزخ آگاه می کند. آیه تصریح می کند که هر انسان، هر شب بخشی از عالم قبر یا برزخ خود را می بیند.

و از امام صادق (ع) حدیث است خواب های بد و پریشان کفاره گناهان روز است؛ یا از نبی مکرم اسلام (ص) آمده است: «خداوند در رؤیای یک مؤمن او را بشارت می دهد» که همان اشاره به برزخ مؤمن دارد. اما در عالم رؤیا در دنیا ما از علت خواب های بد و گناهان خود گاهاً بی خبریم، ولی بعد از مرگ طبق آیه مذکور این علم به نهایت خواهد رسید. پس کسانی که منکر سرای دیگر هستند منکر خواب های خود هم هستند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:11


پس دریافتیم مَسخ یعنی تبدیل وجود انسان به حیوان هرچند در اراده خدا وجود دارد ولی در رحمت خدا چنین امری واقع نشده است و در فضای مجازی انسانی را که شکل حیوان نشان دهند و بگویند: مسخ شده است این امر کذب است، انسان تنکیل می شود یعنی جسم برزخی اش شبیه حیوان می شود که آن هم به علت بسته بودن چشم برزخی برای عموم قابل دیدن نیست.

یا بر کسانی که پیرو شیطان هستند باز می شود که اجنه شیاطین را فقط می بینند، یا برخی مستضعفین فکری که آن گروه هم فقط جن صالح می بینند. حال که برخی می گویند فلان عالم ربانی مردم را به چشم برزخی می دید این امر بعید است چون علماء چشم بصیرت دارند و در درون خود با نوری که خداوند عنایت شان کرده است شکل جسم برزخی را تا حدی که آبروی آن انسان هم نرود بر روی جسم خاکی مشاهده می کنند و نیازی به تفکیک شکل جسم برزخی در قالب خوک و سگ برای شناختن مردم از سوی آنان نه ضرورت است نه لطف حق تعالی در حق آنان، چون در این صورت در فتنه عظیمی قرار می گیرند که به جای خدمت به خلق باید در گوشه ای بروند و کسی را نگاه نکنند و کاری بر کسی انجام ندهند.

باز شدن چشم برزخی و دیدن شکل جسم برزخی انسان ها باعث افشای آبرو و اسرار آن‌ها در بین خلق می گردد و با صفت سَتّار العُیُوب بودن حق تعالی هم در منافات است.

از سوی دیگر در آیه اگر دقت کنیم حق تعالی چشم برزخی تنکیل شدگان برای دیدن هم باز کرد چون اگر غیر این بود مردی که خودش را انسان، و همسرش را میمون می دید جز نفرت و طرد او کاری بر او نمی کرد؛ ولی وقتی خودش هم میمون می دید نمی توانست او را طرد یا آبروی او ببرد چون خودش هم چنین بود.

از جهل، مردم بازشدن چشم دل اولیاء الله که چشم بصیرت است را با باز شدن چشم برزخی یکی می گیرند که اگر چنین باشد یک جن گیر هم چشم بصیرت اش باز است و جن را می بیند، در حالی چشم دل و چشم بصیرت اش باز نیست تا برای مردم سحر و دعا به خاطر رفع مشکلات شان نکند.

وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا (۱۷۹_اعراف) یعنی اولیاء خدا با قلب شان تفقه و می بینند و با چشم سر به دیده عبرت می گیرند.

وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ  وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرً (۶۰_اسراء)

در شأن نزول این آیه آمده است نبی مکرم اسلام (ص) در رؤیایی صادقانه دیدند از منبر او میمون ها بالا می روند... که در خواب همان جسم برزخی بنی امیه را دیده بودند که به میمون تنکیل شده بود. این امر نشان می دهد کسانی که چون بنی امیه به نام دین درصدد کسب دنیای خود از گفتن نام خدا و رسول در منبر چون معاویه ملعون باشند، نکول به میمون شده اند.

حال طبق حدیث به برخی تنکیل ها به مدد الهی می پردازیم: دزد و حرام خوار به صورت خوک جسم برزخی شان نکول می گردد. وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ  وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيم (۳۸_مائده)

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

18 Jan, 22:11


مثال، کارخانه ای را وامی داده و خود کارخانه وثیقه است می تواند در زمان نُکول، بانک، کارخانه را هرگونه که خواست بفروشد و بدهی خود را بردارد و مابقی را واگذارد. مثال می تواند آن کارخانه تمیزِ ساخت دستمال کاغذی را بانک به یک گاوداری تبدیل کند که این اختیار را "اختیار نُکول" می گویند.

در کلام وحی هم حق تعالی به انسان هایی که عرضه امانت الهی را سست گرفته و چون بنی اسرائیل به جای اجرای تعهد پیام الست اش با حق تعالی با فرمانبری شان، و پس از این همه براهین از حق تعالی باز ایراد گرفتند و با خدا از در مکر و حیله وارد شدند (یعنی وقتی حق تعالی فرمود شنبه را ماهیگیری نکنید، آب را بستند تا ماهی ها جمع شدند و یک شنبه ماهی های شنبه را از آب گرفتند) حق تعالی در حق آنها می فرماید: وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ (۶۵_بقره)
یعنی خداوند چشم برزخی آنان را گشود تا تجسم این نافرمانی خود را در جسم برزخی خود ببینند پس دیدند که در زمان نافرمانی حق تعالی شکل میمون شده اند ولی خودشان از آن بی خبرند.

در ادامه حق تعالی می فرماید: فَجَعَلْنَاهَا نَكَالًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ (۶۶_بقره)

یعنی ما به علت عصیان این جمع و ترک امانتداری شان در پرداخت امانتی که به آنها داده ایم با اطاعت شان، ما نیز وثیقه خود از آنان را که وثیقه سنگین انسان بود پس گرفتیم و کاربری جسم برزخی شان را به شکل اعمال شان کردیم که چون میمون عقل بهره ای نداشتند و از این طرف به آن طرف می پریدند و خَاسِئِينَ شدند، یعنی میمون به سمت کسی بیاید ضربه ای بزنید با ناله ای دور می شود... در تفاسیر این تغییر کاربری و میمون شدن را به تعبیری، تغییر در جسم خاکی نموده اند که طبق کلام وحی به این چنین حالتی "مَسخ" گفته می شود. وَلَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَىٰ مَكَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِيًّا وَلَا يَرْجِعُونَ (۶۷_یس)

از خود آیه "وَلَوْ نَشَاءُ" پیداست حق تعالی از رحمت اش انسانی را مسخ یعنی جسم خاکی اش به حیوان تبدیل نکرده است چون از روح خود در انسان تا زمان مرگ اش دمیده است و انسانی که روحی از خدا در بدن اوست هرگز روا نباشد جسم خاکی اش تبدیل به حیوان شود چون با روح خدا چنین امری در تضاد و منافات است.

حتی در آیه حق تعالی از رحمت خویش آبروی بندگان نزد یکدیگر نمی برد که افرادی را که بر اثر عصیان شان جسم برزخی شان تبدیل به میمون شد، کسانی که تنکیل نشده بودند از اسرار آنان خبر دار شوند. وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا (۶۵_بقره) و فقط چشم برزخی کسانی را گشود که خود جسم برزخی شان میمون شده بود آنان همدیگر را می شناختند. حق تعالی در محشر می فرماید: يَتَعَارَفُونَ بَيْنَهُمْ (۴۵_یونس)

یعنی برخی در روز محشر طبق آیات ذکر خواهد شد تنکیل شده اند و در برزخ که مردم با جسم برزخی شان شناخته خواهند شد به شکل حیوان هستند و شاید مرد همسرش را که شکل میمون شده است نشناسد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

11 Jan, 13:44


#یک_داستان_یک_پند ۴۴۰

روزی شاگردانِ مُرشدی به او گفتند: ای شیخ! به ما حکمتی از خود بیاموز. حکیم گفت: همیشه به خدا می‌گفتم: خداوندا! ثروتی بر من عنایت کن تا بخشش کنم و بسوی تو پرواز کنم. روزی از کنار کوهی می‌گذشتم، ناگاه در میان صخره‌ای عقابی را دیدم که به جوجه‌هایش پرواز کردن می‌آموزد، جوجه‌ها از صخره پایین می‌افتادند و در سقوط به ناگاه بال می گشودند و به آسمان پرواز می‌کردند. آموختم برای پرواز، ابتدا باید به خدا اعتماد کنم، باید خود را با تواضع در برابرش به زمین بیندازم و با بخشش مال، خویش را از دارایی‌ها سقوط دهم، تا خداوند پَر پروازم دهد. آموختم، علت ندادن های من، نداشتن های من نبود، بلکه علت نداشتن های من، ندادن های من بود. خداوند هیچ پرنده ای را پرواز نیاموخته مگر بار اول پرنده بوده که به خدا اعتماد کرده و خود را از بلندای آسمان به آغوش خالق خود انداخته و خداوند او را در آغوش گرفته است.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

11 Jan, 13:44


#یک_داستان_یک_تصویر

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

11 Jan, 13:44


#یک_پند_یک_معرفت

گاهی دل سوزی در دنیای زود گذر، دل سوزی نیست بلکه خود سوزی است. در اسلام کلمه ای به نام دل سوزی نداریم. باید آدمی به حال خودش فقط بسوزد.

هرگز دیدن یک گدا دل سوزی ندارد، بلکه باید بر حال خود بسوزیم که چگونه نعمت های الهی را پاسخ خواهیم داد.

اگر زنی را نیازمند کمک دیدیم مبادا رضای خدا رها کرده و از سر دل سوزی و مَثْنیٰ (شرک و هَویٰ نفس) بر او کمکی کنیم، بلکه دل مان بر حال خودمان باید بسوزد که مبادا این دل سوزی ما در حق او، باعث خودسوزی دنیا و آخرت ما با گناه مان با او گردد.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

11 Jan, 13:44


#مناجات

معبودا! ای آن که ما نبودیم ولی تو بودی و ما نخواهیم بود و مُلک تو برقرار خواهد بود. از رحمت خویش عنایتی فرما در راه خود شجره خود را طیّب و پاک سازیم که همانا ذریّه طیّبه در دامن شجره طیّبه است که می تواند عهد الست خود را به سرانجام برساند. پروردگارا! من کنون یک نفر بیش نیستم ولی من یک نفر نیستم، من هزاران نفر هستم که از رحمت ات ذریه ای در سَلَف من است که بی تردید آن گاه که من بی نام و نشان در گوشه ای از این کره خاکی مدفون و پوسیده شدم آنان در کره خاکی تو از رحمت ات به آدمیت خود ادامه خواهند داد.

معبودا! هر لقمه حرامی بر شکم من، آنان را هزاران سال گرفتار خواهد ساخت و هر غفلتی از من یاد تو را با عصیان ام، دامان آنان را هزاران سال خواهد گرفت و من چه قدر شَقَی باشم که با کسب حرام و ترک عبادت ام و بار سنگین معصیت ام در این چند روز موقت دنیا، بر آن بی گناهان ترحم نکنم.

معبودا! عنایتی کن من ذریّه صالحی برای اجداد خود باشم و مرا جَدّ صالحی برای ذریّه ام از رحمت ات قرار فرما.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

11 Jan, 13:43


#یک_داستان_یک_پند ۴۳۹

مرد مؤمنی را می شناختم که با وجود ثروت هرگز خودروی نو نخرید. وقتی علت را پرسیدم، گفت: نفس من حبّ دنیا دارد. اکنون با این خودروی کهنه راحت تر عبادت خدا می کنم و در کار خیر استفاده می کنم. ترس دارم اگر خودروی نویی بخرم از ترس خط و خراش به دیدن خواهرم که در منطقه فقیر شهر است نروم.

پس نفع او در نداشتنِ خودروی نو است و چون خودش می دانست آن را نمی خرید. اگر جاهل بود خدا که نفس او را بهتر از او می شناسد ثروتی به او نمی داد تا این نفع را که سبب ظلمت اوست بر او برساند.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

11 Jan, 13:43


#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع: روح در قرآن

#حسین_جعفری_خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

11 Jan, 13:43


یکی از علایم مهتدین و وجود ارتباط روحی خدا با انسان آن است که چنین اشخاصی به وجود کوچک‌ترین ظلم پیرامون خود واکنش نشان می دهند. گیرنده های الهی آنان کار می کند چون می دانند خدا و فرشتگان از ظلم بشر بر بشر بیزارند. چنین کسی همیشه در کنار و یاری گر نیازمندان است و از اصحاب شِمال دوری می کند و به فقرا حس قرابت و نزدیکی بیشتری دارد.

"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ" مراد از ارواح، یعنی آن وارستگانی که به اندازه ای صاحب تقوی و معرفت در آتش الهی بودند که روح شان متصل به روح خدا بود و رضایت الهی را که در شهادت آنان در کنار امام حسین (ع) بود آن را دریافت کرده و از همه دارایی و اهل و عیال و ثروت شان گذشته و در راه او با علم به مرگ در دشت کربلاء حاضر و شهادت را خریدند.

اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا  فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى (۴۲_زمر)
آیه تصریح می کند که در زمان خواب روح شما نزد من است و من روح برخی را به بدن شان بر نمی گردانم و در همان برزخ می مانند و در خواب جان می دهند. برخی که علائم مرگ را در خود حس می کنند کسی که نزدشان است می گویند دست مرا بگیر و نگذار بخوابم... او می داند که اگر بخوابد روح او بر نخواهد گشت.

گر  یار  تو  را  خواهد  بیدار  تو  را  خواهد 
در  روح  و  دلت  هر  دَم  بیمار  تو  را  خواهد

هرگز  ز علاماتش  رنجور  مشو  ای  دل
از  غیر  خودش  هر چیز  بیزار  تو  را  خواهد

حسین جعفری خویی (نایر خویی)

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

11 Jan, 13:43


"وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ" یعنی تا زمانی که انسان در حال ظلم است این غِشَاوَةٌ از او برداشته نمی شود تا روح او، روح اللّه شود؛ این به معنی آن است این ظالم است که ترکِ ظلم نمی کند تا خدا هدایت اش کند چرا که خداوند مشتاق ترک ظلم و توبه اوست. چنانچه حدیث نبوی است: حق تعالی چون کسی که در بیابان شتر گم کرده شترش را می یابد، از توبه بنده خود چنین خوشحال می شود.

لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَٰذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ (۲۲_ق)
آیه تصریح دارد در زمان دیدار مَلکُ المَوت که توبه دیگر قبول نمی شود و فرصت ورود به آتش الهی از انسان در دنیا سلب می شود اشاره دارد. یعنی در زمان جان دادن، و رجوع نزد روح اصلی هر کس که خداست، پرده از روح انسان برداشته می شود و انسان با چشم دل و چشم سر فرودگاه را می بیند که کجا باید فرود بیاید و هدف او از خلقت اش چه بود در حالی که سودی برای او دیگر در این کشف و شهود نیست و کار حسرت و ندامت و التماس است.

گفتیم برترین ذکر، ذکر عملی است. وقتی کسی به آنچه از قرآن یاد دارد عمل می کند یک پرده از هشتاد هزار پرده حاجب بین روح او و روح خدا به کنار می رود. وقتی شما نیازمندی را اطعام می کنید در اصل روح خدا را و اراده خدا را که اطعام مسکین به دست شماست محقق می کنید، پس یک پرده یا غِشَاوَة را به کنار می زنید تا جمال قدسی حق تعالی را ببینید و روح اللّه می شوید. اگر در این امر تداوم و استمرار کنید نفس مسیحا که همان روح اللّه است در شما محقق می شود اگر مرده ای را از دم خود وارد کنید که همان "نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي" است، روح خدا و اراده او در شما محقق می شود و صفت یحیی حق تعالی در شما تجلی می کند. تجلی روح خدا در یک بنده منوط به ورود او به آتش الهی است.

مصائب مسیح همان ورود او به آتش خداوند متعال بود که باعث تجلی و بروز نفس مسیحا در او از رحمت و باذن الله تعالی شد. هر اندازه ورود اختیاری به آتش الهی بزرگ‌تر باشد تجلی روح الهی در او عظیم تر خواهد بود. برای همین هیچ نبی نبود که در آتش الهی به اختیار وارد نشود و تبلیغ دین خدا نکند تا تهدید نشود و آزار نبیند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

11 Jan, 13:43


🌹حجاب بر روح الهی بر اثر کثرت معصیت

خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ (۷_بقره)

مراد از "غِشَاوَةٌ" یعنی پوشش، یعنی بر اثر کثرت معصیت بر روح خدایی بین آن ها و خودشان پوشش و پرده ای خدا قرار می دهد که اراده خدا از خلقت شان در دنیا را نبینند.

این غِشَاوَة از رحمت خداست، یعنی بعد از معصیت حق تعالی روح و اراده خود از ادامه زندگی انسان را از او نمی ستاند بلکه پرده ای برای قطع ارتباط با عالم معنا بر او می کشد که اگر توبه کند خدا هم بر او بر می‌گردد و این پرده و غِشَاوَة را از روح او بر می دارد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

11 Jan, 13:42


گاهی روح چنان در وجود ایشان بزرگ می شد یعنی چنان گیرنده در ذات حق تعالی وصل می شد که جسم شان را سنگینی عارض می گردید و دست عایشه همسرش را می گرفت و از او می خواست با او سخنی از دنیا بگوید تا این اتصال را ضعیف تر نماید تا در آن لحظه از دنیا نرود، چرا که خود حضرت فرمودند: اگر اراده خدا بر این بود ارواح در اجساد برای مدت معینی بمانند، هر لحظه از شوق (وصل) حق تعالی از بدن پرواز می کردند.

گفتیم روح یعنی اراده حق تعالی بر کائنات و چون حق تعالی از روح و اراده خود بر انسان فقط دمیده است یعنی این انسان در صورت اعتلای روحی می تواند کاری را کند که خدا در حق خلایق می کند. همان که در حق عیسی مسیح که روح الله بود محقق شد.

إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ  وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي  وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي  وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي  وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ (۱۱۰_مائده)
آیه تصریح می کند روح و اراده خدا که در عیسی نبی دمیده شده بود همان باعث می شد وقتی عیسی به گِل خشکی دمید زنده شد. می دانید خروج روح الهی از بدن انسان یعنی اراده حق تعالی برای خروج اراده او از انسان و انسانی که اراده حرکت نداشته باشد یعنی مرده است همان روح و اراده خدا بود که وقتی از سوی عیسی به مرده ای می دمید او را زنده می کرد.

وقتی زیارت مؤمن در اسلام بر مؤمن تاکید شده است علت آن است مؤمن چون در امر تقوی خداست پس گیرنده یا همان روح اش به حق تعالی وصل است و نشستن با او در اصل نشستن با روح خدا و شنیدن از او در اصل دمیده شدن روح خدا در کلام او بر مؤمن است. وقتی مؤمنانی راستین که نزد شما هستند از شما دور می شوند حس دلتنگی می کنید و شوق دارید در حلقه مومنان باشید، جدایشان شوید دلتنگ شان می شوید این دلتنگی ها نه به خاطر جسم مؤمنان است بلکه به خاطر کارهای بزرگ و مخلصانه و آتش های وارد شده مؤمنان است که روح شان به حق تعالی قوی تر و اراده ای که حق تعالی بر آنان در رساندن مردم به خود بر آنان بخشیده است بسیار است. چنین کسی کلام اش کلام انسان عادی نیست، نوشته اش نوشته انسان عادی نیست، روح دارد. یعنی روح و اراده خدا در کلام او دمیده شده است که کلام او انسان را به خدا برساند.

سید رضی در جمع آوری نهج البلاغه بیشترین تکیه اش بر روح کلمات و جملات حضرت در شناخت آن و تفکیک آن از احادیث دیگر بود. چنین کلامی که روحی از خدا داشت باعث می شود انسان در زمان شنیدن آن خواطر شیطانی بر او وارد نشود چون شیطان از روح خدا وحشت دارد، از اراده خدا وحشت دارد چون می داند که از رحمت خدا دور شده است...

رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ (۴۷_هود)
یعنی یک گوینده مذهبی باید پناه بَرد به خدا که سخنی از خدا بر خلق گوید که خودش به آن عمل نمی کند، چرا که این سخن بی روح دست مایه ای برای شیطان برای استناد به آن برای گمراه تر کردن گمراهان است‌.

إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ (۱۰_فاطر)
یعنی هر سخن نیکی از من گفته شود به سمت من بالا می آید ولی اگر گوینده آن علاوه بر گفتن به گفته های خود دارای عمل صالح باشد و درصدد آسایش مردم شب و روز وقت و جان و مال خود هزینه کند و مجاهدت نماید، با این کار گیرنده های خود همان روح مرا که در او ودیعه نهاده ام قوی تر خواهد کرد و خواطر ملکی را دقیق تر و کامل تر از دیگران دریافت خواهد نمود و این دریافت به خاطر آن است که من اراده کردم در سینه او نوری برای دیدن حقایق خلقت ام قرار دهم. چنین کسی روح الله می شود و کلام او روحی دارد برای دمیده شدن بر کسانی که خود با تقوی و عمل در صدد کسب روح الله بر خویش هستند. دوری از کلام او دلتنگی می آورد چون انسان حس می کند از روح و اراده خدا دور شده است چرا که علم چنین کسی ما را به رضایت و خواسته خدا یا همان روح خدا می رساند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

11 Jan, 13:42


🌹خروج روح الهی از بدن انسان

وقتی روح خدا از جسم انسان خارج می شود انسان باید غسل میّت شود و کسی که او را مسّ کرده باید غسل کند.

پس این روح خداست که باعث پاکیزگی جسم خاکی او شده است. خداوند روح خود در انسان دمید تا این انسان بتواند مظهر اراده حق تعالی در زمین باشد.

بزرگ ترین تزکیه نفس را در خلقت، نبی مکرم اسلام (ص) داشتند که این تزکیه سبب شده بود روح بلندی از حضرت شاهد باشیم. یعنی گیرنده های حضرت بیشترین اتصال را به حق تعالی در بشریت داشت.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

11 Jan, 13:42


برای روشن شدن امر روح مثالی عینی مدد الهی می زنیم: یک هواپیما برای پرواز و فرود در مکان دیگری ساخته می شود که زمان ساخته شدن در آن رادار و گیرنده نهاده می شود که این همان "نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي" است که در شکم مادر بعد از سه ماهگی اتفاق می افتد و تهوع مادر در زمان بارداری مربوط به این دمیده شدن است. چون سرشت کودکی که در شکم او نهاده می شود طینت اش با طینت مادر یکی نیست پس تهوع در این زمان بر مادر دست می دهد که این تهوع مربوط به جا شدن روح فرزند در چاکراهای شکم مادر است که باید گشوده شود و معمولا در فرزند اول اتفاق می افتد چرا که از فرزند دوم به بعد چاکراهای مادر باز شده است.

وقتی روح یا سیستم گیرنده یا همان رادار در بدن جنین نهاده شده جنین از سوی حق تعالی گیرنده اش کار می کند و در درون شکم مادر به حالت سجده و به سرش به درون بر می گردد. فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ (۷۲_ص)

وقتی نوزاد متولد شد به سان هواپیما در آسمان است و تا زمان مرگ باید با برج مراقبت که از آن فرمان می گیرد برای نشستن در مقصد در ارتباط باشد. اگر انسان مؤمن باشد این گیرنده را که روح گفته می شود به مراقبت نیاز دارد که زنگ نزند تا پیام های رادار را نگیرد. این گیرنده و رادار در قلب انسان نهاده شده است.

لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها (۱۷۹_اعراف)
اشاره به کسانی است که در آسمان که پرواز کرده اند مأموریت خود را فراموش کرده اند و از آسمان (دنیا) لذت می برند پس هوای نفس شان برج مراقبت شان شده و هر روز به سمتی هدایت شان می کند. این ها در ضلال و گمراهی در آسمان هستند که رادار یا همان قلب شان زنگ زده و توان دریافت پیام هدایت از برج مراقب را ندارد. وقتی هواپیما به مقصد نشست (إِنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ) دیگر نیازی به رادار نیست چون فرودگاه دیده می شود و خلبانی که از هواپیما در مقصد سالم پا به زمین می گذارد دیگر نیازی به برج مراقبت ندارد، چون در مقام کشف و شهود است.

قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ۖ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۸_جمعه)
این که می گویند حبّ دنیا منشأ تمام گمراهی ها است، یعنی کسی که در هواپیما پرواز می کند درست است آسمان (دنیا) دیدنی و جذاب و لذت بخش است ولی باید فراموش نکند او برای فرود در مقصدی در آسمان است. اگر مقصد که همان مرگ و سرای آخرت است فراموش شود انسان گمراه می شود و نشان دادن مقصد بر او سخت است مگر مرگ او را دریابد و خود را در حال سقوط از آسمان آرزوهای خود بیند.

همان طور که پیشتر عرض شد مراد از تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ جبرئیل امین است که یا به صورت مستقیم و در شکل وحی بر پیامبر است یا غیر مستقیم بر قلوب مؤمنان با خواطر ملکی القاء می کند و مراد از ملائکه فرشتگانی غیر از جبرئیل است که طبق قرآن فرشتگان را مأموریت های خاص است: برخی برای یاری مؤمنان در میدان های جنگ، برخی فرشتگان قبض روح، برخی فرشتگان برای نزول عذاب و..... یعنی در شب قدر همه فرشتگان همراه جبرئیل در حال نزول و عروج به آسمان هستند. روح یا اراده خدا در قالب نور اگر بر قلبی ساطع نشود بی تردید جبرئیل قدرت القاء به او را نخواهد داشت.

روح امری الهی است برای همین می گویند: "روحشان شاد" و حتی به انسان خبیث هم روح اش لعنت و ناسزا نمی گویند چون امری الهی است.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

11 Jan, 13:42


🌹القای خواطر شیطانی بر انسان

جالب است بدانیم شیطان برای القاء بر انسان با روح او و گیرنده الهی او نمی تواند ارتباط برقرار کند و از سوی خدا مجاز به استفاده از این گنجینه الهی نیست بلکه بر گوش انسان فقط می تواند صدا کرده و از طریق گوش بر او خواطر زده و سخن می گوید. آیه إِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیْطانِ (۱۰_مجادله) بیانگر این امر است.

وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ (۶۴_اسراء)
خواطر ملکی بر قلب القاء می شود و خواطر شیطانی بر گوش که گوش را طبق قرآن سنگین و موقر برای شنیدن حقیقت می کند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

11 Jan, 13:42


تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ (۹۸_مومنون)

بی تردید چنانچه ذکر شد روح امری قدسی است و احضار کردن آن بر انسان ممکن نیست و تمام آنچه به عنوان احضار روح یاد می شود همان احضار اجنه است که احضار کننده نسبت به این امر در جهل است و گمان می کند روح نزد او حاضر شده است. پس با این حساب احضار روح امری منتفی است و آنچه صورت می گیرد قریب به یقین در اکثر موارد احضار اجنه است که مردم غافل هستند که در تدبر چشم برزخی به آن خواهیم پرداخت.

وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِنْ رُوحِنَا (۹۱_انبیاء) مراد از روحی که بر عیسی نبی دمیده شد یک شئ خارجی نیست چرا که حق تعالی برای تحقق اراده اش نیازی به واسطه ای از اشیاء هرگز ندارد. إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (۸۲_یس) بلکه اراده خداوند است و بس.

تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ (۴_قدر)
یعنی در شب قدر فرشتگان الهی نازل می شوند و شما سریع تر از شب های دیگر و راحت تر از شب های قبل می توانید دریافت شان کنید و اگر استغفار و توبه کنید، راحت تر وصل می شوید و بیشتر گریه از دل می کنید.

رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ ذُو الْعَرْشِ يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلَاقِ (۱۵_غافر)
یعنی هر بنده ای را که مجاهدت در راه او کند حق تعالی روحی از خود که همان اراده اوست در او دمیده و فعال می سازد تا بیدار شود و خواطر ملکی را دریافت کند تا از روز قیامت بترسد و سعادتمند دو دنیا شود.

فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا (۱۷_مریم)
زمانی که حق تعالی مریم را خواست به عیسی باردار کند در این آیه مراد از "رُوحَنَا" جبرئیل را فرستاد تا او را خبر دهد از روح و اراده خدا بر مریم، و چنین نبود جبرئیل دستی بر مریم کشد و چیزی در رحم او قرار دهد. با خبر دادن جبرئیل اراده و روح خدا محقق و مریم باردار شد.

وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ (۴۵_مائده)
مراد از "الْجُرُوحَ قِصَاصٌ" در آیه آن جراحت های جسم و روح را شامل است که قصاص دارد.

مثال، کسی که به کسی دشنام گوید مستوجب حدّ قذف شده و باید قصاص شود و شلاق بخورد چون روح کسی را آزرده و باید جسم اش آزرده شود.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

11 Jan, 13:42


مثال: اگر مظلومی را در بیابان ظالمی با خنجر تکه تکه کند، حیوان یا سنگ و... چون روح خدا در آن ها دمیده نشده است با دیدن آن صحنه هیچ گونه متأثر نمی شوند مگر انسان، که این تأثر به علت داشتن روحی از خداست. البته اطلاق واژه روح به خدا شرک است چون روح تکمیل کننده امری است، اگر بگوییم حق تعالی روح بر خود دمیده است شرک و کفر گفته ایم چون او را دچار نقیصه ای فرض کرده ایم.

بلکه مراد از "مِنْ رُوحِي" چون حق تعالی امری را بدون واسطه و فیزیک انجام می دهد مراد از روح آن است. می دانیم روح حق تعالی در کائنات جاری است و مراد از روح حق تعالی یعنی اراده حضرت اش بر جهان؛چنانچه بدن انسان اگر روح اش از بدن او خارج شود می میرد. اگر از کائنات هم روح خدا خارج شود کائنات نابود می شوند.

قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ (۱۰۲_نحل)
مراد از روح القدس حضرت جبرئیل است. یعنی خداوند جبرئیل را که صاحب علم کثیر است. ذِي‌ قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي‌ الْعَرْشِ‌ مَکِينٍ (۲۰_تکویر) به عنوان رسول و فرستاده با نور هدایتی از جانب خویش با خواطری ملکی برای کسانی که ایمان آورده اند نازل می کند تا هدایت شان کند.

بی تردید اگر کسی از کافران باشد این گیرنده نفیس و اختصاصی برای بنی آدم الهی ودیعه شده در وجود اش، قابلیت دریافت خواطر ملکی را نخواهد داشت.

وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ (۸۷_بقره)
یعنی او را با فرشتگان و القاء علم از سوی فرشتگان یاری می کردیم.

رَوْحٌ هم از روح خدا یا همان بوی عطر الهی است که در قالب ریحان و بوی خوش در کائنات دمیده است و در بهشت اعلی آن اهل بهشت شاهد خواهند بود که ریحان از آن مشتق شده است.

فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ (۸۹_واقعه)
یعنی بوی خوش عطر وجود حق تعالی در بهشت در ریاحین آن پیچیده است.

وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ (۸۷_یوسف)
یعنی از بوی عطر الهی ناامید نشوید و برادر خود بجویید چنانچه یعقوب نبی ناامید نشد و بوی پیراهن یوسف را که بوی عطر خدا بر وصل یعقوب به خدا و پسرش بعد از آتش او بود از راه دور حس کرد.

يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا (۳۸_نبأ)
در روز قیامت در زمان حساب و کتاب روح انسان یا همان گیرنده، با خدا حساب و کتاب خواهد کرد که شکل و کیفیت آن بر ما مشخص نیست و حق تعالی در قرآن فرموده کسی از آن اگر سؤال کرد بگو امر خداست.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

11 Jan, 13:41


🌹روح در قرآن
📆۱۴۰۳/۱۰/۲۳

انسان از سه جزء به نام روح، جسم برزخی و جسم خاکی تشکیل شده است که در این فایل به روح و در فایل های بعدی به جسم برزخی و چشم برزخی مدد الهی خواهیم پرداخت.

روح، به آن نیرو و قدرت گیرندگی ودیعه شده از سوی خدا در انسان گفته می شود که می تواند خواطر ربّانی و ملکی را از سوی خدا دریافت کند که فقط در آفرینش کائنات در انسان دمیده شده است.

فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ (۷۲_ص)
مراد از روح خدا، یعنی روح خدا اگر در انسان دمیده نمی شد چیزی از بیرون بدون شنیدن صدا و تصویر نمی توانست دریافت کند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:53


#یک_داستان_یک_پند ۴۳۸

مردی با دو پسر خود برای مردم با سنگ و گِل خانه می‌ساخت. مرد دختری داشت که به تازگی به خانه بخت فرستاده و بخاطر تهيه جهیزیه بدهکار مردم شده بود. او حتی در سرمای زمستان دست از کار نمی‌کشید. مرد در سحرگاهی برای نماز بیدار شد و به حیاط خانه رفت، بارش شدید برف را دید و گفت: خدایا بر من رحمی کن چند روز بارش برف را به تأخیر بینداز تا من بدهی‌های خود را بدهم. ولی برف همچنان بارید و تمام مسیرها و راه‌ها را مسدود کرد. مرد با دیدن این صحنه نالان و غمگین شد که چرا خدا دعای او را اجابت نکرد؟ صبح که شد درب خانه را باز کرد، برف روبی را دید که بازارش گرم است، فکری به ذهنش خطور کرد، بلافاصله دو پارو تهیه کرد و با پسرش مشغول به پارو کردن پشت بام خانه‌ ها شدند. آنان دو روز از برف روبی درآمد خوبی داشتند چنان که آرزو می کردند سراسر زمستان را برف ببارد. آن گاه پدر به فرزند گفت: پسرم! آموختم که خداوند کسب روزی را بر بنده‌ای هرگز نمی‌بندد. این چشم دل ما انسان‌هاست که بسته است. ما روزی خدا را فقط در جایی که خود گمان می‌کنیم می جوییم.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:53


#یک_داستان_یک_تصویر

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:53


🚫عبرت عبرت عبرت برای شناخت این دنیا...

تابوت را از آن جهت تابوت گویند که نشانِ مرگ است و باید تشییع کنندگان پشت سر او حرکت کنند.

خوشا به حال کسی که با دیدن این فیلم تابوت خود را در برابر خود ببیند و پشت سر او حرکت کند که به فرمایش نبی مکرم اسلام (ص) آن گاه است که کاخ آرزوهای او پشت سر تابوت مرگ او قرار می گیرد و سعادتمند دنیا و آخرت می شود.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:52


#پندهای_قصار

هر کس خود را در انجام هر کار خیری فراموش کند، خداوند او را برای همیشه و همه زمان بر یادها زنده خواهد داشت. پس بدانیم شرط فراموش نشدن، فراموش کردن خود است.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:52


#یک_آیه_یک_تدبر ۷۵۰

الزَّانِي لَا يَنْكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ (۳_نور)

حق تعالی در این آیه زناکار را معادل مشرک گرفته است. چون زناکار در الست عهدی با خدا برای صاحب فرزند شدن ندارد و مؤمن چون عهد دارد از او مؤمن به دنیا بیاید برای همین حق تعالی ازدواج مؤمن با زناکار را حرام کرده است، و چون ذریّه مشرکان محکوم به نابودی است حق تعالی برای این إذن ازدواج زناکار با مشرک را داده است.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:52


سعدیا کجایی که ببینی...... بنی آدم ابزار یکدیگرند

چو عضوی به عیش آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

تو کز لذت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

واقعاً زمانه ای شده است که مردم به جای ناراحتی برای دردهای هم نوع، از خوشحالی او ناراحت اند....

حسين جعفری خویی (نایر خویی)

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:52


#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع: عالم برزخ و چشم برزخی در قرآن
#حسین_جعفری_خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:51


وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ (۱۵۷_اعراف)
إصر اشاره به برداشتن برخی بدعت و بندهای جاهلی در ادیان گذشته توسط نبی مکرم اسلام (ص) دارد.

پس إِصْر به معنای رها کردن از زنجیر اسارت را هم گفته می شود و به نوعی باد گرم درختان را از اسارت زمین در بهار نجات می دهد و سرسبزی بر زمین هدیه می کند.

قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ (۸۱_آل عمران)
آیه اشاره دارد که پیامبران را حق تعالی تعهد گرفت اگر پیامبری دیگر بر آنان فرستاد او را یاری کنند و پیرو او شوند. عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي یعنی شما از بند نبوت آزاد می شوید و إِصْرَ من از شما برداشته می شود وقتی پیامبری بر شما بفرستم.

فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِي صَرَّةٍ (۲۹_ذاریات)
اینجا صَرَّةٍ یعنی صیحه و صدای بلند که گویی سارا در خواب بود و با این صدای بلند از خواب برخاست و پرسید: من پیرزنی عجوز ام چگونه حامله می شوم؟ "فَصَكَّتْ وَجْهَهَا" یعنی بر خودش سیلی هم زد مبادا آن چه می شنود در خواب شنیده باشد.

قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا (۲۶۰_بقره)
آیه خطاب به حضرت ابراهیم برای کشتن و زنده شدن پرندگان به اذن الله است.

"فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ" یعنی پرندگان را هر طور تکه تکه کنی به بند شان کشیده ای، پس آنان را باذن ما و بعد از این که به سوی خود دعوت شان کنی آنان از بند رها شده و سمت تو دوباره پرواز و به سرعت خواهند آمد.

تصویر هم از صِرّ است یعنی به بند کشیدن یک لحظه بر روی کاغذ که هر زمان بخواهی آن لحظه بر تو برای دیدن آزاد می شود. هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ (۶_آل عمران) یعنی این خداوند است که هر طور که دوست داشته چهره شما را در شکم مادرتان به بند کشیده و صورت گری کرده است و شما قادر به آزاد کردن این بند و تغییر در شکل صورت خود را ندارید. صورت چهره بدن خاکی و سیما چهره بدن برزخی هر انسان است. البته کسانی که با گناهان چهره دنیوی خود را نکول و برگشت به عقب نداده باشند در قیامت با همین صورت محشور خواهند شد.

"يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ" صُور از صرّ است یعنی صدایی که سه حالت دارد: مثل سارا از خواب بیدار می کند، مثل قوم عاد صدایی که می کشد، مثل ابراهیم صدایی که به جایی انسان را فرا می خواند. پس بی تردید صور اسرافیل در یک صور مردگان در گورهایشان از خواب بیدار خواهد کرد، در یک صور زندگان را چون ابلیس و فرشتگان و.. باد سرد بر زمین خواهد انداخت و خواهد کشت، در صور بعدی همه را به محشر دعوت و جمع خواهد نمود.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:51


#یک_لغت_قرآنی ۴۲۴

در پایان این بحث به لغتی مرتبط درکلام وحی با برزخ اشاره می کنیم.

🌟صِرٌّ:
به معنی بادی که می کُشد و زنده می کند و صدای بلندی که کسی را از خواب بر می خیزاند. كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا صِرٌّ أَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَأَهْلَكَتْهُ (۱۱۷_آل عمران)

در این آیه باد سرد، همان باد مرگ است که در پاییز با وزیدن همه نباتات را زرد کرده و می کشد. فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا (۱۶_فصلت)

صَرْصَر خزان اشاره به این باد سرد پاییزی است. وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا رَبَّنَا (۲۸۶_بقره)
مراد از إصْر همان باد سردی است که در زندگی انسان می وزد و تمام برکات را زرد کرده می کشد. قحطی و بیماری اجتماعی (مثل کرونا) مصداق إصْر است که تمام دنیا را دچار افسردگی در روح و اقتصاد و... کرده بود.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:51


برای همین در آیه می فرماید: وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُنْ جَبَّارًا عَصِيًّا (۱۴_مریم)
یحیی نبی از کودکی بر والدین خود مهربان بود.

يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ ۖ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا (۱۲_مریم)
این حکمت کودکی یحیی به خاطر آتشی بود که در الست از آن ردّ شده و طبت شده بود.

با دقت در آیه یحیی رحمت واسعه الهی را می توان یافت اگر در عالم الست وارد آتش طبت او شده بودیم در این دنیا با نور معرفت اش چون یحیی نبی دیوانه وار خدا را می پرستیدیم.

وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَراً (۷۳_زمر)
چرا که ملاک ورود به بهشت اصلی شرط اش حصول معرفت کامل به توحید است و بی تردید کسانی که در دنیا به معرفت قرآن نایل شده بودند در بهشت برزخی نیز مومنان را معرفت قرآن خواهند آموخت و به قول مرحوم استاد فاطمی نیا که فرمودند شنیده است که فلان عالم ربانی که مرحوم شده است در بهشت برزخی حکومتی خداوند برایش عنایت کرده است البته در این بهشت برزخی بی تردید، کسی نمی تواند اصل جهنم برزخی را که در حال طبت و پاک شدن هستند شفاعت و مراحل پختگی کامل آن ها را ناقص بگذارد برای همین اهل بیت فرموده اند در برزخ شفاعتی از آنان نیست. تفکیک آیات جهنم برزخی و بهشت برزخی براحتی از کلام وحی ممکن نیست ولی آنچه در باب بهشت برزخی است کلمه جنت ولی آنچه در باب بهشت موعود است کلمه جنّات به کار برده شده است که از باغ های متعددی برخوردار است.

حق تعالی در آیات بعدی می فرماید: وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (۱۱۷_ آل عمران)
من نیستم شما را در ظلمت و تاریکی و جهل تان نگه داشته ام که با گناهان خود در دنیای موقت به خود ظلم می کنید بلکه این خود شما هستید که توبه و استغفار و عمل صالح نمی کنید و به سوی من باز نمی گردید تا نور هدایت خود بر شما ببخشم.

اگر حق تعالی می فرمود شراب بخورید تا هدایت شوید آن گاه حق تعالی انسان را گمراه کرده بود در حالی که چنین آیاتی در این باب در کلام وحی ذکر نشده است که نشان گمراه کنندگی خداوند در حق بنده ای باشد بلکه که خداوند راه را نشان داده إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً (۳_ انسان) و این انسان است که در بین راه هدایت و راه ظلمت، خود راه ظلمت را انتخاب می کند. اگر خداوند اعمال ظلمت بار مثل شراب خوردن را دلیل بر هدایت معرفی می کرد آن گاه می شد استناد کرد که خداوند انسان را گمراه کرده است در حالی که هرگز در کلام وحی چنین امری وجود ندارد.

در آیه بعدی حق تعالی تصریح می کند: وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ (۳۶_ نحل)
یعنی من بر هر امتی پیامبرانی برانگیختم که شما را به بندگی من دعوت کنند و از بندگی طاغوت دور سازند، برخی که عبادت من می کنند نور هدایت شان می دهم، و برخی که به دنبال طاغوت هستند پس نوری برای دیدن حقیقت نمی بینند و در حق خود، خودشان هستند که ظلمت و گمراهی را بر خود بار می آورند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:50


۳) بَلی‌، یعنی حق تعالی از این لحظه تا قیامت از غَفور رَحیم بودن خویش شما را فرصت دیگری برای ورود به آتش خود می دهد که آتش این دنیا که باید وارد شوید بدانید آتش آن دنیا یعنی جهان برزخ سخت تر و طول مدت امتحان و عذاب شما طولانی تر خواهد بود.

۴) این فرصت برای کسانی است که مشرک و کافر از دنیا نرفته اند و گناهان شان بخاطر بدی هایی بود که در حق دیگران و خود انجام داده اند.

در آیه بعدی می فرماید: پس وارد شوید از درهای جهنم که در آن در عذاب همیشگی خواهید بود و از عذاب فرصتی برای استراحت شما داده نخواهد شد. فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَكَبِّرِينَ (۲۹_ نحل) آیه عذاب جهنم که بعد از لحظه مرگ در اینجا ذکر شده است کاملاً روشن می کند مراد از آیات جهنم در کلام وحی، جهنم برزخی را هم شامل می شود.

در آیات بعدی به کیفیت جان دادن کسانی اشاره می کند که در دنیا با تقوی، نفس خود را پاک کرده اند. الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۳۲_ نحل)

به این گروه بجای القای تسلیم با چهره ای زیبا و نورانی فرشتگان سلام می دهند و اذن ورود به بهشت بخاطر اعمال شان می دهند. پس چهره کریه مَلک المَوت بر ظالم برای تسلیم کردن او در زمان جان دادن و پایانی بر زمان انظار الهی بر معاصی اوست. مراد از "الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ" یعنی فرشتگانی که پاک می گردانند.

پرواضح است که گروه دوم هم که بهشتی شده اند بخاطر ایمان و کارهای نیک آن هاست؛ پس این گروه هم باید در بهشت برزخی طبق فرمایش امام کاظم (ع) قرآن را کامل بیاموزند و به معرفت آن برسند، که مراد درک معرفت قرآن است نه روخوانی آن تا طبت گردند یعنی تقوی کامل الهی را دریافت کنند و برخی خطاهای آنان در دنیا به آنان یادآوری شده و در بهشت برزخی هم استغفار نماید.

الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۳۲_نحل)

من خیلی رحمت خدا شامل ام شود در زمان مرگ ملائک طیبین روح مرا طبت شده باشد می گیرند و اگر طبت نشده باشد در برزخ طبت خواهد شد.

وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ (۷۳_زمر)
خوشا به حال کسی که طبت به دنیا آمده باشد و بدا به حال کسی در ورود به آتش الهی چنان تاخیر کند در برزخ طبت شود...

هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِيَّا رَبَّهُ ۖ قَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً ۖ إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ (۳۸_آل عمران)
در این آیه زکریا نبی از خداوند می خواهد بر او فرزندی ببخشد که در عالم ذرّ از آتش او ردّ شده و طبت و پاک است.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:50


#یک_آیه_یک_تدبر ۷۴۹

الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلی‌ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۲۸_نحل)

۱) ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ، یعنی خودشان بر خودشان در دنیا ظلم کردند و در راه خدا با مال و جان خویش مجاهدت ننمودند تا نور هدایت بگیرند و از ظلمت خارج شوند.

۲) فَأَلْقَوُا السَّلَمَ، یعنی چنان فرشتگان عذاب با چهره کریه بر آنان ظاهر می شوند که همان لحظه با دیدن او به آنان القاء می کنند که تسلیم شوید و تکان نخورید، عمر شما و فرصت شما در دنیا که باید با اسلام آوردن تسلیم خدا می شدید و گناه نمی کردید به پایان رسید.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:50


در نهج الفصاحه از نبی مکرم اسلام  (ص) آمده است، خداوند می فرماید: «به عزت و جلال ام قسم من یک بنده را دو امنیت و دو ترس با هم ندهم، اگر در دنیا از من ایمن باشد در روزی که بندگان ام برای ترساندن حاضر کنم او را بترسانم، و اگر در دنیا از من بترسد روزی که بندگان ام برای ترساندن در محشر حاضر کرده ام او را نترسانم‌. بدانید در علم مرد همین بس از خدا بترسد که هر کس از خدا بترسد خداوند او را از همه چیز محفوظ می کند و همه چیز از او می ترساند که اگر از خدا نترسد از همه چیز او را می ترساند.»

از حدیث پرواضح است مراد از ترساندن روز قیامت از رحمت او برای آمرزش گناهان است، چنانچه انسان را در حدیث است با خواب ترسناک گناهان اش از او می ریزد.

و نیز حضرت می فرمایند: «خداوند فرشته ای دارد که هنگام نماز بانگ می زند برخیزید و آتش هایی که به دست خود برافروخته اید با (شکر و استغفار) بر خود با نماز خاموش کنید.»

هر بذری که در دل خاک می کارند بذری است که در بیرون خشک شده و مرگ را تجربه کرده است سپس برای حیات و زنده شدن در درون خاک می رود. پس کسی که در زندگی بمیرد (مُوتُوا قَبْلَ أنْ تَمُوتُوا) او به سان بذری خشک شده است که بعد از مرگ اش در جهان برزخ اش زنده می شود و حیات می یابد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:50


🌹آیا در برزخ هم آموزش وجود دارد؟

حق تعالی می فرماید: وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا (۱۳_اسراء) در روز قیامت کتاب اعمال انسان خارج می شود و بسته می گردد.

اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا (۱۴_اسراء) محل شاهدی دیگر بر این امر است که برزخ محل آموزش است، چرا که اگر پرونده اعمال انسان در دنیا اگر مطلق بسته می شد طوری که دخل و تصرفی در آن نشود این پرونده اعمال هر کس بعد از مرگ او داده می شد و به قیامت موکول نمی گردید.

پس برخی از گناهان در دنیا در برزخ هرچند به سختی ولی امکان آمرزش اش وجود دارد، و غَفُور رَحیم بودن خدا هنوز بر بنده ای که بخواهد وارد آتش او شود تداوم دارد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:50


يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْليکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ عَلَيْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ یُؤْمَرُونَ (۶_تحریم)
مراد از ما يُؤْمَرُونَ در این آیه اشاره دارد که در برزخ فرشتگان هم انسان خبیث و طیب نشده در آتش الهی را برای ورود به آتش الهی در برزخ عذاب غلیظ و شدید می دهند. (یعنی در برزخ انسان خبیث و ناخالص و خام بین آتش عذاب فرشتگان و عذاب اجنه قرار دارد) فرشتگان او را سمت آتش می برند تا وارد شود چنانچه در دنیا با نیکی ها و تشویق ورود به آتش الهی انسان را عذاب می دهد و شیاطین با تهدید به فقر انسان را از ورود به آتش الهی عذاب می دهند و مانع می شوند، در آخرت هم چنین است.

تصور کنید شاگردی درس نمی خواند، هم از سوی معلم که حکم فرشته دارد عذاب و تنبیه می شود هم از سوی دوست نااهل اش که اگر با او مشغول خوشگذرانی و تنبلی نشود عذاب می شود. پس برزخ به نوعی گرفتاری بین عذاب فرشته و عذاب شیطان از بُعد دیگر هم معنی می یابد.

اسْتَجِيبُوا لِرَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ (۴۷_شوری)
استجابت خدا از سوی انسان یعنی جواب دادن به دعوت الهی در ورود به آتش اوست که طبق این آیه تا روز قیامت ادامه دارد.

گفتیم منافقان در دنیا نور ایمان ودیعه الهی را نتوانسته اند تثبیت کنند و در روز قیامت از مومنان که ایمان شان تثبیت کرده اند نور می طلبند. يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ (۱۳_حدید)

حق تعالی باز آنان را در پاسخ گفتن ربنایشان استجابت می کند یعنی جواب می دهد و دعوت به ورود به آتش خویش برای بخشش آن می کند.

وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ إِنْ شَاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ  إِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا (۲۴_احزاب)

"غَفُورًا رَحِيمًا" یعنی خداوند تا روز قیامت اگر بنده اش ربنا بگوید و بخواهد بر عهد پیمان الست خود برگردد و وارد آتش او شود بر او بر می گردد.

نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (۴۹_حجر)
پس صفت غفور خداوند یعنی فرصت ورود به آتش را از بنده تا دروازه های جهنم نمی گیرد ولی این غفور بودن حق تعالی برای کسی است که عبدیت او کند.

می گویند، «قبرش پرنور باد»، یعنی خداوند در برزخ نوری بر او بدهد تا وارد آتش الهی شود که اگر نور را در دنیا کسب نکرده بود وارد آتش او شود.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:50


وَكَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضَى بَعْضُكُمْ إِلَى بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا (۲۱_نساء) ولی چون غلیظ است و شدید نیست یعنی راهی برای طلاق در هر ازدواجی باز است.

مِنْ وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَىٰ مِنْ مَاءٍ صَدِيدٍ (۱۶_ابراهیم) گفتیم مراد از وَراء اشاره به عذاب برزخ است. در جهنم عُقبیٰ آبی که به اهل جهنم می دهند.

هَٰذَا فَلۡيَذُوقُوهُ حَمِيمٞ وَغَسَّاقٞ (۵۷_ص)
یعنی آبی جوشان که چنان داغ است با نوشیدن جرعه ای از آن تمام وجودشان را آتش پوشانده و غَسَق می کند. (مانند فلفل تندی که حبه ای خورده می شود) ولی در جهنم، وراء جهنم عقبی یا همان جهنم برزخی به "مَاءٍ صَدِيدٍ" اشاره می کند که آبی را گویند که درون و ماهیت آن از بیرون آن دیده نمی شود مانند آب تلخ و شور که ماهیت اش تلخ و شور است ولی از بیرون دیده نشده و مثل آب زلال دیده می شود.

در ادامه آیه می فرماید: يَتَجَرَّعُهُ وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ وَمِنْ وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ (۱۷_ابراهیم)
این آب تلخ و شور را جرعه جرعه از شدت تلخی می نوشد. وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُ او را نمی پوشاند و از حرارت آتش محافظت نمی کند.

می دانیم کسی که در حرارت قرار گیرد خوردن آب باعث خنک شدن دمای بدن او می شود و چون زره او را از حرارت حفظ می کند. از هر طرف دوست دارد بمیرد تا رها شود ولی مرگی در کار نیست این عذاب در برابر عذاب جهنم عقبی که شدید است عذابی غلیط محسوب می شود. (عَذَابٌ غَلِيظٌ)

مثال شما از کسی طلبکار هستید اگر شکایت کنید باید زندان رفته عذاب شدید ببیند. قبل از شکایت هر روز به او زنگ می زنید و به محل کارش برای مطالبه حق خود می روید؛ و این عذاب غلیظ است چون دوست دارید با هزینه کمتر و عذاب کمتری به او، او را وارد آتش کنید تا با پول شما که ماشین لوکس خریده با فروش آن وارد آتش شود تا بدهی شما را بدهد. در برزخ نیز آتش اجنه است تا انسان به سمت اعتماد به خالق خویش و ورود به آتش او حرکت کند.

وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُجِعْتُ إِلَى رَبِّي إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنَى فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِمَا عَمِلُوا وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ (۵۰_فصلت)
آیه با فَلَنُنَبِّئَنَّ تنبیه و انباء دادن برزخی با عذاب غلیظ، اشاره دارد که کسانی که به مرگ و رجعت به سوی خدا ایمان داشتند و خود را نزد خدا در جایگاه بزرگی برای بخشش می دیدند، اشاره دارد که قیامت را باور نمی کردند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:50


#یک_لغت_قرآنی ۴۲۳

🌟غَلَظ:
از علایم برزخ در آیات وحی علاوه بر کلمه وَراء، واژه عذابٌ غَلیظ است. غلیظ به حالتی می گویند که زیاد شدید نیست و قابلیت رقیق شدن دارد.

اگر رنگی بماند و سفت شود که نشود استفاده کرد دچار شدت شده است ولی اگر خشک نشده باشد و سفت شده باشد که بشود با بنزین آن را رقیق کرد به آن غلیظ گویند.

مثال دیگر برای کسی که سرقت کرده است حکم قطع دست صادر شده است، این حکم تا دو هفته قابل تجدید نظر و رقیق شدن به مجازات کمتری است اگر اعتراض داده نشود حکم قطعی و شدید و لازم الاجراء و غیر قابل تخفیف است.

حق تعالی در این آیه عقد ازدواج را پیمانی غلیظ معرفی کرده که به راحتی نباید شُل شود.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:50


در اصول کافی امام صادق (ع) بعد از ذکر آیه مستضعفین به آیه ۱۰۶ توبه استناد می کنند. وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ  وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيم (۱۰۶_توبه)
بی تردید مراد از "يَتُوبُ عَلَيْهِمْ" یعنی خداوند به سوی آنان بر می گردد و چنانچه برگشت خدا به انسان، بدون توبه ممکن نیست و گفتیم توبه ورود اختیاری انسان به آتش الهی بعد از غفلت اوست، پس این گروه با ورود به آتش الهی توبه و به سوی خدا بر می گردند و خدا هم به سوی آنان بر می گردد.

و مراد از "إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ" کسانی هستند که وارد آتش او نمی شوند. چون این گروه به دلایل غیر ارادی سلبی شرایط ورود به آتش الهی در این دنیا را نداشته اند پس در آتش برزخ بر آنان شرایط فراهم می شود. شاید کسی از شما با خواندن این مطالب چنین برداشت کند که کسی با خواندن این تدبر گمراه شده و به امید بخشش در آتش الهی در برزخ گناه کند در پاسخ باید گفت: بی تردید چنین کسی چنان گمراه است که وقتی با نخواندن این تدبر در آتش الهی وارد نمی شود پس خواندن آن نیز دست آویز و بهانه ای برای نزدیک شدن به گناه نخواهد بود.

إِنَّ هَٰؤُلَاءِ يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَاءَهُمْ يَوْمًا ثَقِيلًا،(۲۷_انسان)
مراد از وَراء همان برزخ می باشد. در ورای هر کس است که با طمع لذات فانی دنیای گذرا عذاب سنگین برزخ بر دوش خود می کشد. یعنی اگر در دنیا وارد آتش الهی شده و در برابر تمنیات نفس خود بایستد بسیار سود کرده که طالب دنیای در دسترس باشد و آتش الهی وارد نشود و برای برزخ اش روز سنگینی با آتش سنگینی برای وارد شدن بر آتش الهی برای نجات خود رها کند.

حال در زیر به آیاتی که به کیفیت عذاب قبر اشاره می کند می پردازیم. توضیح آن که برخی گمان می کنند عذاب قبر برای لحظاتی در اول قبر و شب اول قبر است، ولی باید گفت عذاب قبر با مرگ انسان شروع می شود حتی بدون این که خاک شود.

در فرمایش امام صادق (ع) کسی که در بالای دار آویزان است از آن لحظه دچار عذاب قبر است. از سوی دیگر عذاب قبر منوط به شب اول قبر نیست تا روز قیامت ممکن است ادامه داشته باشد.

از سوی دیگر چنانچه در این دنیا انسان با وارد شدن به آتش الهی از آتش های دنیا فقر و بیماری و ناراحتی روحی رها می شود، در عالم برزخ نیز بعد از ورود به آتش الهی از عذاب قبر رها و آزاد و نزد اهل یمین رفته و منتظر قیامت می شود که بستگی به شدت گناهان و شیاطینی دارد که او را گرفتار کرده اند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:49


🌹طبق قرآن مستضعفین چه کسانی هستند؟

آیه ۹۸ نساء اشاره صریح به این امر و اثبات حدیث دارد. إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلاً (۹۸_نساء)

مراد از "الْمُسْتَضْعَفِينَ" دو گروه هستند کسانی که عقل داشتند ولی دسترسی به کتاب و حدیث نداشتند. مثل سرخ پوست ها و بربر های آفریقا، و گروه دیگری که یا از نظر جسمی ضعیف از سوی خدا شده بودند‌. مانند انسان های ناشنوا و نابینا و محجور و دیوانه و نیز فرزندان قبل از بلوغ، که حق تعالی در ادامه می فرماید: فَأُولَٰئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا (۹۹_نساء)

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

04 Jan, 20:49


پس چنانچه طبق تصریح کلام وحی در عالم دنیا شیاطین نامرئی بر چشم انسان، انسان را در زمان انفاق از فقر می ترساندند و مانع پذیرش نباء و انذار انبیاء می شدند و قرین و همنشین او بودند تا وارد آتش او برای سعادت اش با انفاق نشود در عالم برزخ و قبر نیز همین شیاطین مرئی شده و در شکل حیوانات درنده و شراره آتش انسان را احاطه می کند تا نباء فرشتگان در برزخ را نتواند بشنود ولی نتواند اعتماد کند و در آتشی که طبق فرمایش امام باقر (ع) برای نجات شان افروخته می شود، وارد شوند. اگر اعتماد کرد حق تعالی مانند این دنیا که توبه او را می پذیرد و سمت او بر می گردد، در عالم برزخ نیز توبه او پذیرفته و از شرّ شیاطین نجات اش می دهد.

گفتیم اجنه از آتش هستند چنانچه انسان بداخلاق را در دنیا در زمان عصبانیت نزدیک شده و وارد بدن او می شوند و بدن او را گرم می کنند عذاب و آتش قبر هم از آتش همین شیاطین است که همنشین او شده اند. در جهنم اصلی شراره آتش جهنم با آتش برزخ و اجنه فرق دارد که اگر نداشت اجنه که از آتش هستند در آن نمی سوختند و آیه وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ (۱۷۹_اعراف) از محل اعتبار ساقط بود.

پس بی تردید چنانچه در خواب که انسان به برزخ خود با جسم برزخی می رود، اجنه و شیاطین قدرت ورود به آن عالم را دارند در قبر برزخی هم این اختیار از سوی خدا بر آنان داده شده است، با این فرق در دنیا هوای نفس شان مانع انفاق شده و سبب تقرب شیطان می شود و بعد از مرگ که نفس و دنیا طلبی نیست تهدید شیطان مانع این امر خواهد شد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

07 Dec, 23:35


#یک_داستان_یک_پند ۴۲۹

تاجر فرشی را در حجره اش جوانی بود که وقتی تاجر می رفت جوان پشت میز او می نشست و چرتکه بازی می کرد و دفتر می نوشت و آرزوی نشستن جای تاجر را داشت. روزی تاجر به او یک خروس و گوسفندی داد و گفت: خروس برای تو و گوسفند برای من. گوسفند را به خانه ببر روزی می آیم آن را سر ببریم و با هم آن را کباب کنیم.

روزها گذشت ولی تاجر خانه شاگرد نیامد. شاگرد که در حسرت دل و قلوه گوسفند بود و هر روز می گفت: ارباب کی تشریف می آوری؟! تا این که ارباب خانه شاگرد رفت و گوسفند سر برید و کباب کرد ولی خروس را زنده یافت. ارباب روی به شاگرد کرد و گفت: می دانی چرا خروس را نخورده ای و منتظر من برای ذبح گوسفند بودی؟ چون خروس مال تو بود ولی گوسفند مال من. آری! بدان آدمی چیزی را صاحب شود نمی تواند دست بزند و همیشه فکر خوردن چیزی است که صاحب آن نیست. حال دیدی تو که آرزوی تاجر شدن داری وقتی تاجر شدی آنچه را صاحب هستی دست نخواهی زد و دنبال خوردن چیزی هستی که برای تو نیست و آدمی با دارا شدن این چنین خسیس تر می شود.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

07 Dec, 23:35


#یک_داستان_یک_تصویر

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

07 Dec, 23:34


#یک_شعر_یک_معرفت
سَرای زن (غزل)

بس زن که سرای خود سیراب نشد از مِهر
در چشم و دل مردان دنبال سرا گردد

با ناز و اداء گشتن با خنده سخن گفتن
با پوشش جوراجور دنبال ثنا گردد

هم صحبتی مردان کار و هنرش گردد
از قید حیاء و حجب هر روز جدا گردد

مسرور شود از حُمق محبوب کسی گشته
غافل که در این وادی روزی به فنا گردد

زن را اگرش وزنی است در خانه خود باشد
با رفتن از خانه بی ارج و بهاء گردد

در خانه بمیرد زن بی قُوت و عطش تشنه
بهتر که برون بیت دنبال غذا گردد

بس گرگ ز مردان است با پوشش یک بره
از پنجه آن گرگان سخت است رها گردد

نایر سخن ات کوتاه بنما و سکوت افزا
گاهی است سخن گفتن بر تو به بلاء گردد

حسین جعفری خویی (نایر خویی)

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

07 Dec, 23:34


بهرام را بغضی می گیرد و می گوید: استاد گاهی آرزو می کنم منم مشکلی (رنگ کبودی) داشتم در دنیا تا از دنیا لذت می بردم. زندگی بدون مشکل یکنواختی و تکرار است....

آری کبودی های زندگی چون پیچ های جاده برای راننده لازم است که هوشیار باشد و خواب اش نرود. رانندگی طولانی در جاده صاف و مستقیم خواب آور است.

بهرام می گوید: ماه عسل از تهران به رشت رفتیم و حقوق یک ماهم برای سه روز ماه عسل ام کنار گذاشته بودم. آخر شهریور بود و ترمینال شلوغ، با مینی بوس روی چهارپایه وسط مینی بوس با همسرم نشستم... وقتی رشت رسیدیم چنان خوشحال بودم و حس رضایت می کردم که الان زندگی بدون آتش و سختی سرسوزنی این لذت را نمی دهد....

آری! پس نداشتن کمبودی در زندگی خودش نوعی کَبَد و کبودی و سیاهی از نوع دیگر می شود.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

07 Dec, 23:34


#یک_داستان_یک_پند ۴۲۸

بهرام از دوستان مؤمن است. روزی سه بلیط هواپیما برای کیش می گیرد و با هم مدد الهی هم سفر می رویم. ساعتی بعد هواپیما در کیش فرو می نشیند به هتل رزرو شده می رویم و منتظر می مانیم ناهار بخوریم. بعد از ناهار که کمی استراحت کردیم بهرام می گوید: به ساحل برویم و کشتی های تفریحی سوار شویم... سوار کشتی می شویم بهرام باز لذت نمی برد....

به هتل بر می گردیم. بهرام ساک خود برداشته و  سمت فرودگاه قصد برگشتن به تهران را دارد. ما می مانیم و او بر می گردد.

شب زنگ می زنم تا بهرام ببینم چه کار داشت و چه می کند؟ می گوید: شام اش را خورده روی تخت دراز کشیده و سقف را نگاه می کند. بهرام کوچک ترین مشکلی در زندگی از نظر تامین مالی، فرزندان و سلامتی در عافیت مدد الهی ندارد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

07 Dec, 23:34


وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَی السَّامِرِيُّ (۸۷_طه) 
آیه اشاره به ساخته شدن گوساله سامری دارد که سامری طلاها و زیور آلات بنی اسرائیل در کوره ای ریخت و آتش بر آن روشن کرد و گوساله را ابداع نمود. پس معنی آیه چنین می شود: و لکن ما همراه داشتیم وِزر (مازاد طلا و جواهر) که از آن ها به عنوان زینت در قوم خود استفاده می کردیم. پس انداختیم آن را (در کوره آتش سامری) و چنین (به گوساله) سامری سخن گفتن القاء می شد. آیه اشاره دارد که مازاد طلا و جواهرات در دنیا اهرم و ابزاری برای شیاطین در دنیا جهت غافل کردن آنان از راه خداست.

أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ (۳۹_طه)
آیه اشاره دارد که به مادر موسی نبی امر شد که او را درون تابوت قرار دهد و تابوت را درون رود بیندازد. آیه تصریح دارد مادر موسی نبی تابوت را وسط رود نیل پرتاب کرد و از ساحل آن را حرکت نداد.

کسی که به کسی ناسزا گوید مستوجب حدّ قَذَف می شود‌ چون ناسزا آتشی از دور در درون انسان می اندازد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

07 Dec, 23:34


#یک‌_لغت_قرآنی ۴۰۵

🌟قَذَف:
به معنای انداختن یک شی یا یک القاء در درون یک شی، یا انسان و جن را گویند.

وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ (۲_حشر)
اشاره به انداختن وحشت و ترس در درون قلب است.

لا يَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلی‌ وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ (۸_صافات) 
اشاره به این دارد که اجنه در صورت نزدیکی به آسمان برای پی بردن به اسرار الهی در وجودشان از سوی پروردگارشان وحشت و هراس القاء می شود و از ترس بر می گردند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

07 Dec, 23:34


#پندهای_قصار

بنی آدم تا به آنچه نزد خدا برای بندگان صالح اش ابدی محفوظ است به مقام شهود اش نرسد هرگز آن اندک بضاعت بی ارزش و موقت از دنیا را که صاحب آن است رها نخواهد کرد.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

07 Dec, 23:34


#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع : اعتکاف در قرآن

#حسین_جعفری_خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

07 Dec, 23:34


در پاسخ سوالی که حضرت زکریا از حضرت مریم درباره علت وجود مائده آسمانی می کند حضرت مریم به جای هذا، هو را حق تعالی ذکر فرموده است. (قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ)

علت این امر آن است که حضرت مریم (س) به جای اشاره به این که مستقیم بگوید غذا از نزد خداست می گوید: «او از خداست» او یعنی به زکریای نبی می خواهد نشان دهد با دیدن مائده آسمانی تمرکز و فکر به این چند میوه و غذا نباشد بلکه به هُو یا همان خدای یگانه ای بیندیش که چنین قدرتی دارد که در غیر فصل میوه ای بفرستد.

این نگرش، نوعی نگرش توحیدی است که انسان زمانی که به درخت و ماه و خورشید و ستاره و باران و میوه و.... می نگرد به جای دیدن آن‌ها، هُو یا او را بنگرد که با چه قدرتی آنها را خلق کرده است. این نوعی نگرش توحیدی و وحدت به تمام مخلوقات است. اگر انسان در زمان دیدن هر مخلوقی، خالق آن را بنگرد به آن مخلوق نوعی رأفت از خود نشان می دهد و به او قلب اش جذب می شود.

به عنوان مثال وقتی در باغ وحش شیردادن آهوی زیبا به نوزادش را می بیند به هُو یا خدا بنگرد که حق  تعالی چه با قدرتش خلق کرده است و این امر را کسانی که موحد در هر دینی هستند در کلام رعایت می کنند و با دیدن آن می گویند: «خدای من.....» و این یعنی همان "هُو".....

در روایت است روزی اصحاب نبی مکرم اسلام (ص) سگ زشت و چرکین سیاهی دیدند و هر کس عیبی از او گفت و نبی مکرم اسلام فرمودند: عجب دندان های سفیدی دارد، این یعنی حضرت به جای هذا، هُو را می دیدند. چنین نگرشی باعث رحمت انسان و عفو بر خلایق و در نتیجه زندگی در آرامش و عزتمندی خودش می گردد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

07 Dec, 23:33


#یک_آیه_یک_تدبر ۷۴۵

فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا ۖ كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا ۖ قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّىٰ لَكِ هَٰذَا ۖ قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ (۳۷_آل عمران)
پس خدا او را به نیکویی پذیرفت و به تربیتی نیکو پرورش داد و زکریّا را برای کفالت و نگهبانی او برگماشت؛ هر وقت زکریّا به صومعه عبادت مریم می‌آمد نزد او رزق شگفت آوری می‌یافت، گفت که ای مریم، این روزی از کجا برای تو می‌رسد؟ پاسخ داد که این از جانب خداست، همانا خدا به هر کس خواهد روزی بی‌حساب دهد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

07 Dec, 23:33


وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُود (۱۲۵_بقره)
و چون خانه (كعبه) را براى مردم محل اجتماع و (جاى) امنى قرار داديم (و فرموديم) در مقام ابراهيم نمازگاهى براى خود اختيار كنيد و به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم كه خانه مرا براى طواف‏ كنندگان و معتكفان و ركوع و سجودكنندگان پاكيزه كنيد. حق تعالی برای مکه، واژه عاکف را بکار برده است، چون حاجیان در کعبه در عبادت الهی هستند و از انجام بسیاری از امور حلال مثل شکار منع شده اند. حتی کنار کعبه بنشیند و به خدا فکر کند معتکف کعبه است. مثال آن در خانه خدا مسجد هم چنین است در مسجد هرگونه سخن از دنیا و اقتصاد و تجارت ممنوع و حرام است ولی در بیرون از مسجد فعلی حرام نیست. وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ (۱۸۷_بقره)

مباشرت با زنان یعنی خوردن بشره به بشره مثال دست دادن با همسر و روبوسی امری حرام نیست ولی در مسجد حرام شرعی است چون هر کس در مسجد حتی بیکار بنشیند باید در اعتکاف الهی باشد

وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاكِفُ فِيه (۲۵_حج)
حق تعالی اشاره می کند شرایط اعتکاف در مسجد الحرام با مساجد دیگر سواء و جدا و متفاوت است. مثال در ورود آن باید لباس احرام بست، و یا کسی که آن مسجد پناه برده است نمی شود قصاص کرد و... کسی برای نیت عمل صالحی به نام کمک به ابن السبیل ترمینال شهر رود و در آن مکان نشیند به شرط این که در طول نشستن یاد خدا باشد و گناهی نکند چون در محضر الهی خلوت کرده است و برای خود مسجدی در حرم الهی وارد شده است تا به خانه برگردد نوعی معتکف محسوب می شود

اگر کسی مدتی را برای عبادت غیر خدا در مکانی باشد به آن ضد اعتکاف گفته می شود. قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى (۹۱_طه)
آیه اشاره به نشستن قوم موسی نبی در غیبت او پای گوساله سامری و عبادت او دارد که وقتی هارون گفت: دست بردارید؛ گفتند ما دست برنداریم از نشستن در این مکان برای گوساله پرستی تا خود موسی از طور برگردد.

پس کسی که در یک مسجد یا منزل برای جلسه قرآن دعوت شده است اگر یک ساعت قبل چند نفر بروند و در آن مکان بنشینند و لَهو و لَعب یا خدای نکرده غیبت کنند تا معلم قرآن بیاید و درس رسمی شود ضد اعتکاف کرده اند و نیز چنین است اگر بعد از اتمام جلسه چند نفر بنشینند. "وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ" حدیث و سخن لغو گویند ضد اعتکاف کرده اند.
برخی پا را فراتر نهاده نه تنها از ذکر خدا خارج می شوند بلکه به  لهو و لغو هم بسنده نکرده و با غیبت و خنده های بلند لعب، ضد اعتکاف می کنند و از آن بدتر معلم قرآن است با غیبت در جلسه قرآن ضد اعتکاف می کند و دیگران گمراه می سازد.

در برخی مجالس دعا و قرآن زنانه، زنان به جای بودن در ذکر خدا، در ذکر دنیا و نمایش دادن نوع لباس و وسایل خانه هستند و سابق که برای عروسی لباس جدید دیده نشده می پوشیدند برای مجالس خدا این کار سرایت کرده است، و این ضد اعتکاف چون قوم موسی نبي در زمان فقدان او هستند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

07 Dec, 23:33


اما اگر چنین نکند مثال، قصدش از سفر، بخشی به امور دنیوی او، مثال رفتن به شهرداری باشد و ذهن اش درگیر آن شود صرفا زمانی را که خانه رسیده و والدین را زیارت کرده است در حال عبادت و احسان والدین بوده است. کسی که قصد زیارت کربلا کند و اگر در قصد خود هیچ امر دنیوی و خرید نداشته باشد و از ذهن اش نگذرد و در طول سفر مدام به یاد خدا باشد در زمان برگشت زائر معتکف برگشته است؛ اما اگر چنین نکند زائر برگشته است.

نکته مهم در این امر، هرگونه خرید در این زیارت او را از اعتکاف در عبادت خارج نمی کند بلکه مهم آن است به نیت خرید نرفته باشد و اگر از بازار تصادفی که عبور می کند وسیله ای بیند و خرید کند اعتکاف عبادی او را از بین نمی برد یا برای ارحام هدیه ای خرید کند که نوعی ذکر خداست.

مثال دیگری می زنیم سه نفر قصد دارند از ساعت ۸ صبح تا ۱۱ شب طعام برای نیازمندان بپزند و توزیع کنند، اگر از زمان طبخ و شروع به کار تا توزیع و پایان کار از خدا و قرآن و حدیث گویند و صلوات بفرستند و در زمان های سکوت شان غیر از خدا سخن نگویند و لَهو ننمایند و به خدا و سنت نبوی و سیره اهل بیت (ع) فکر کنند در اعتکاف بوده و اطعام اعتکافی کرده اند. ولی اگر در طول این زمان به لَهو و خنده یا غیبت روی آورند و غذا را طبخ و توزیع کنند، فقط اطعام مسکین کرده اند و اجر آن لحظه اطعام مسکین را فقط می برند.

پس اعتکاف صرفاً به معنای روزه دار شدن در مسجد و بیرون نرفتن از خانه خدا و بیرون نرفتن از ذکر خدا نیست و در هر عبادتی انسان اگر از ابتدا تا انتهای آن خود را در حضور الهی بیند و ذکر او کرده و از لَهو و لَعب دوری کند آن زمان طولانی را در حال عبادت الهی بوده و معتکف خداوند است؛ و چنانچه هرگونه خرید و فروش دنیوی و بیرون رفتن از مسجد و تماشای دنیا اعتکاف را باطل می کند یک معتکف الهی هم می تواند در هر عبادتی در روی زمین اعتکاف کند و در بین مردم باشد ولی در دل از مردم جدا، از کلام شان جدا و در یاد خدا، پس معتکف خدا باشد.

چنانچه حضرت علی علیه السَّلام می فرمایند: مؤمن وجودش در بین مردم ولی دلش فقط نزد خداست، پس مؤمن همیشه در محضر الهی معتکف و خلوت نشین است، هر چند در بین مردم راه برود و بنشیند و بخوابد.

کسی که در مترو یا اتوبوس نشسته است اگر چشم از دنیا با توجه نکردن به آنچه می بیند فرو ببند و دلش در ذکر خدا باشد نوعی اعتکاف کرده است. به عبارت بهتر دائم الذکری نوعی اعتکاف است. کسی که در کارخانه به شرط عدم نیاز به تمرکز در کارش، اگر در ذکر الهی باشد و به هر چیز غیر از دنیا فکر کند از قبیل فکر انجام عمل صالح، فکر گناهان و حساب و کتاب قیامت، اندیشه به آیات خدا و قرآن کند به نوعی در اعتکاف در محضر الهی است.

کسی که برای رضای خدا از خواب نیمه شب بیدار شود و تا طلوع خورشید نخوابد دو رکعت نماز و قرآن بخواند در بستر بنشیند و به خدا فکر کند یا مطلب قرآنی مطالعه کند و یا بنویسد، و یا حتی چای بخورد بیرون از پنجره اتاق به آسمان نگاه کند در عبادت اعتکاف بین الطلوعین است.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

07 Dec, 23:33


🌹اعتکاف در قرآن
#یک‌_لغت_قرآنی ۴۰۴
📆۱۴۰۳/۰۹/۱۸

🌟عَکَفَ:
مدت زمان مشخصی را که مؤمن آن زمان از زندگی دنیا مطلق دور شود و به عبادت الهی بپردازد گفته می شود.

در حدیث نبوی است کسی که در مسجد قبل از اذان رود و منتظر شود تا اذان گوید و نماز بخواند اگر در آن زمان گناهی مرتکب نشود و دل اش پیش خدا باشد در حال عبادت (اعتکاف) است.

برای این امر مثال هایی می زنیم. کسی از شهری که در آن سکونت دارد به دیار خود صرفا برای زیارت والدین اش رود اگر در طول سفر به امور دنیوی هرگز نپردازد و ذهن خود درگیر آن نکند، از زمان رفتن تا برگشتن در حال عبادت الهی و احسان والدین و در اعتکاف است.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

03 Dec, 14:26


ایام سوگواری بانو فاطمه زهرا سلام الله علیها دخت بزرگوار نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم بر همه مسلمانان جهان تسلیت باد

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

01 Dec, 02:12


#یک_داستان_یک_پند ۴۲۷

پیرمردی در روستایی عمرش به پایان رسید. او را به غسالخانه کنار قبرستان، برای غسل و کفن بردند.
غسال که از جاهلان بود بعد از خاکسپاری در قهوه خانه روستا گفت: فلانی مرد مؤمنی بود ولی حیف،
موهای زائدی بر بدن داشت و تمیز نبود. غیبت غسال به گوش پسر متوفی رسید. به او گفت: بدان و هوشیار باش که در حدیث نبوی است که غسال باید اسرار جنازه ای را که غسل می‌دهد، حفظ کند.

پدر من اگر با موهایی زائد رهسپار گور شد باکی نیست زیرا مورهای گور، موهای زائد او را تمیز خواهند کرد. تو نگران پدر خودت باش، زیرا با غصب اموال و املاک مردم روستا ثروتی زائد برای خود ایجاد کرد و قبل از رفتن از دنیا، ثروتِ زائد را تمیز و پاک نکرد و با اموال حرام و زائد هم خودش را گرفتار کرد، هم شما را.... آری! پدری با موی زائد بر بدن به گور برود، بهتر از آن که با مال زائد غصبی به دوزخ برود.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

01 Dec, 02:11


#یک_داستان_یک_تصویر

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

01 Dec, 02:11


#مناجات

پروردگارا! ما را در برزخ حیات مان از برزخ کفر و ایمان، برزخ جهل و علم، برزخ نور و ظلمت، و شک و یقین و هزاران برزخ هایی که عقل می ربایند، می سوزانند و تباه می سازند، به عزت و جلال ات سوگند خلاص فرما...

نازنینا! ای آن که حتی بر وجود قدسی ات وجودی را نیافریدی که حتی بتواند تاب فهم وجود قدسی تو کند. ای آن که اندیشه در قدرت و عظمت و رحمت ات، وجود را چنین می سوزاند و برای درک وجود قدسی خویش برزخی بر خلایق قرار دادی تا نسوزند. از رحمت ات با نور هدایت خویش ما را از شرّ برزخ جدال نفس و عقل مان در راه رسیدن به تو با عمل کردن به اوامر خویش یاری فرما!

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

01 Dec, 02:11


#پندهای_قصار

هرگز به خدا مشرک نشو و روزی خود جز از خدا دست کسی نبین که سگ با آن همه قدرت و هیبت به خاطر شرک اش به خدا، همیشه خوار و ترسو و گرسنه است....

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

01 Dec, 02:11


شیاطین به همین راحتی می توانند اشیاء را تکان دهند و ما را دچار گمراهی کنند که گمان کنیم این تکان از سوی خدا و فرشتگان است.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

01 Dec, 02:11


در روایتی از پیامبر اسلام (ص) خطاب به اباذر آمده است که خدا را با ذکر خامِل یاد کن و زمانی که از چیستی ذکر خامل سؤال شد، فرمودند: همان ذکر خفی است.

خامل از ریشه خَمَلَ است. اگر ماهیت واقعی یک شئ با پوششی از جنس خودش چنان پنهان شود که دیده نشود به آن فعل خَمل گویند. پارچه ای که ماهیت آن با بیرون زدگی ریس و نخ هایی از خود آن پارچه، از چشم مخفی شده باشد (مثل حوله) به آن پارچه مخمل گویند.

این ذکر در روایت است هفتاد برابر بیش از ذکر آشکار نزد حق تعالی ارزشمند است. سامع این ذکر جز حق تعالی کسی نیست. پس یکی از اسامی حق تعالی "یَا سَامع الذِکر الخَامل" است. این ذکر الزاماً به معنای صدا کردن خدا در درون با اسم خاصی را شامل نمی شود. بلکه همان طوری که گفته شد مراد از ذکر یاد کردن خدا در تمام حالات است.

در روایت است کسی اگر نیازمندی ببیند ولی وسع کمک نداشته باشد همین که از دل اش بگذرد و حسرت بخورد که کاش مالی داشت و به او می داد حق تعالی اجر و ثواب آن بخشش را به او بخشیده است.

در روایت دیگر است کسی که زمان گناه همین که از دل اش بگذرد که گناه کرده و پشیمان شود خدا او را می بخشد که همه این احادیث اشاره به ذکر خامل دارد.

کسی که روزه نمی تواند بگیرد همین که روزه داری را ببیند از دل اش بگذرد کاش او هم عافیت داشت و می توانست روزه بگیرد ذکر خامل کرده و اجر روزه دار برده است چون حق تعالی صمد و بی نیاز است و عبادات ما مثل روزه چیزی بر او نمی افزاید که روزه نگرفتن ما چیزی از او کم کند.

کسی که نمی تواند نماز بخواند همین که در زمان اذان از دل اش با حسرت بگذرد کاش او هم می توانست سجده کند و... در ذکر خامل حق تعالی است.

کسی که در مجلسی دعوت است و غذاهای رنگارنگ در برابر خود می بیند همین که غصه بخورد کاش می توانست از این غذاها قدری به نیازمندان ببرد او در ذکر خامل است.
🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

01 Dec, 02:11


#یک_آیه_یک_تدبر ۷۴۴

وَ اذْكُر رَّبَّكَ فىِ نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَ خِيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ (۲۰۵_اعراف)

آیه اشاره به ذکر خامل دارد. یعنی حق تعالی امر می کند انسان مؤمن در درون خود با زاری و پنهانی و مخفی، بدون این که صدای او بیرون بیاید و کسی بشنود خدا را یاد کند.
🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

01 Dec, 02:10


#یک_داستان_یک_پند ۴۲۶

پیر خردمندی را فرزندی نابخرد بود که مدام پدر را اصرار می کرد خانه را بفروشد و خانه ای بزرگتر بخرد. پیر روزی فرزند خویش با خود به صحرا برد و لانه ای در دل خاک نشان پسر داد و پرسید: گمان می کنی این خانه برای کدام حیوان است ؟ فرزند گفت: خانه موش صحرایی است. پدر گفت: خانه روباه است. پسر گفت: هرگز چنین چیزی ممکن نیست. پدر گفت: استدلال ات چیست؟ پسر گفت: چون روباه در این حفره تنگ جای نشود... پدر گفت: راست گفتی هر حیوان خانه خود را اندازه جثّه و وجودش می سازد چون اگر بزرگتر سازد امنیت خویش درون لانه اش به مخاطره می اندازد، چون حیوان بزرگتر از خودش می تواند وارد آن شود و او را شکار خود سازد. انسان نیز چنین است اگر خانه اش بیش از جثه و وجودش که همان امکانات و دارایی اوست بسازد و در وادی طمع افتد پس طعمه ای برای شکار رباخواران شود یا ورشکست گردد و در خانه کوچک خود شکار شود. آن گاه خانه کوچک خویش برای قرض سنگین اش بفروشد و خسارت طمع خویش دهد و بی خانمان گردد.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

01 Dec, 02:10


#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع:حَصید در قرآن

#حسین_جعفری_خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

01 Dec, 02:10


أَوَلَمْ يَرَوْا إِلی‌ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‌ءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّـهِ وَ هُمْ داخِرُونَ (۴۸_نحل)

مراد از داخِرُونَ در آیه فوق چیست؟

"يَتَفَيَّؤُا" به معنای چیزی که به دو سمت، قدرت چرخش دارد گفته می شود. یک‌ شاخه درخت به دو طرف می تواند خم شود پس "يَتَفَيَّؤُا" است، ولی پای انسان فقط به سمت داخل بر می گردد و قدرت برگشت به بیرون را ندارد پس مصداق "يَتَفَيَّؤُا" نیست.

سایه اجسام هم، چون در صبح و شام به دو طرف بر می گردد حکم "يَتَفَيَّؤُا" دارد. در ظهر که آفتاب بالای سرمان است سایه اجسام کوتاه و با رفتن به سمت غروب تمام اجسام سایه دار می شوند و هیچ بخشی از جسم نمی ماند که سایه نداشته باشد برای همین داخِرُون در آیه به کار رفته است. "سُجَّداً لِلَّـهِ وَ هُمْ داخِرُونَ" یعنی به تدریج به خدا سجده می کنند و هیچ بخشی از آن جسم نمی ماند که سایه اش بر زمین نیفتد.

وقتی مشرکان تردید می کنند که اگر مـُردند چگونه خاک تبدیل به انسان می شود و اجزای آن، از آن جدا می گردد حق تعالی در پاسخ شان می فرماید: "قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ داخِرُون" بگو: بلی، و هیچ چیزی از بدن شما در خاک نمی ماند و همگی تبدیل به اجزا می شود. چنانچه شما چسبی را که استفاده کرده اید آن را برای خود کنار گذاشته اید و تا قطره آخر به سمت آن خواهید رفت.

إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ (۶۰_غافر)
مراد از "سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ" در آيه، یعنی خداوند انسان متکبر را در دنیا و برزخ وارد آتش می کند که در دنیا با کوچکترین بی حرمتی به خیال خود آتش می گیرد و در برزخ هم در آتش است و چیزی که از او مانده است آن هم در قیامت وارد جهنم خواهد شد و هیچ چیزی از انسان متکبر خارج از آتش نخواهد ماند.

حق تعالی می فرماید: وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ (۸۷_نمل)
مراد از "وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ" یعنی هرچه از فرشتگان و اجنه که در آسمان هستند و انسان و اجنه که در زمین و زیر خاک هستند همه را به صحرای محشر خواهیم کشاند و کسی باقی نخواهد ماند. پس "دَاخِر" به حالتی گویند که هرچه به نیتی کنار گذاشته شده برای امری که کنار گذاشته شده است برای دسترسی فراخوانده شده و حاضر می گردد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

01 Dec, 02:10


#یک‌_لغت_قرآنی ۴۰۴

🌟دَخَر:
اگر چیزی استفاده شود و ماندۀ آن برای استفاده کامل اش برای فرصت بعدی، به کناری گذاشته شود به این فعل "دَخَر" گویند. مثال، شما یک‌ چسب مایع را اگر باز کنید کاغذی را بچسبانید و مابقی آن برای استفاده در زمان دیگری کنار بگذارید "تَدَّخُّر" کرده اید.

یکی از آیات معجزه عیسی نبی آن بود که فرمود: وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ (۴۹_آل عمران)
می دانیم در هر خانه ای خوراکی مانند آرد، خرما، روغن، نمک و... وجود دارد که بخشی از آن، در طول روز طبخ و خورده می شود و بخشی برای مصرف در روزهای بعد در منزل کنار گذاشته می شود چرا که هیچ کس سیب زمینی، پیاز و گوجه و گوشت را برای مصرف یک وعده استفاده نمی خرد، بلکه به قدر وسع و نیاز می خرد، که بخشی برای استفاده خوردن آن روز، و بخشی برای خوردن روزهای دیگر کنار می گذارد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

01 Dec, 02:10


برای همین در آیه بعد خداوند می فرماید: يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا (۶_مریم)
از آل یعقوب ذریه ای وارث می خواهد چون آل یعقوب انبیاء بنی اسراییل بودند. زکریا نگران اموالش بعد از مرگش نبود که دست چه کسی بیفتد و شادی چیزی جزء علم نداشت کسی بعدش ارث برد.

پس حدیث نبی مکرم اسلام (ص) که انبیاء بعد از خود مالی به ارث نمی گذارند مگر علم و حکمت با آیه مطابق است، اما این آیه منسوخ به دیگری دارد.

مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ (۷_حشر)
هر آنچه خداوند فی ء و بهایی بابت آن از پیامبرش نگرفت از اهل قرایی که دارایی آن را ترک کردند برای خدا و رسول و ذی القربی اوست و ایتام و مساکین. در سند فدک آن ملک فی ء بود و برای نبی مکرم اسلام (ص) حضرت در زمان حیات آن را به دخترشان بخشیده و از شمول میراث خارج ساخته بودند پس فدک مالک حقیقی برابر قرآن داشت و هیچ کس نمی توانست آن را بدون رضایت متصرف شود.

چرا پیامبران اخلاقاً ارث نمی گذارند؟ چون ارث گذاشتن نوعی نشان از حبّ دنیاست که پیامبرش مالی را جمع می کند که مبادا در روزی نیاز داشته باشد و کسانی که ارثی می گذارند این کار برای روز مبادای احتمالی عمرشان بخصوص در سن پیری می کنند و نوعی شرک خفی ناشی از ترس از رزّاق بودن حق تعالی در روزهای سخت است، و یا ارث می گذارند چون از آینده فرزندان شان بیم دارند که این هم نشان نوعی شرک خفی است که از ذات انبیاء باید به دور باشد.

در روایت است نبی مکرم اسلام (ص) شب زمان برگشتن به خانه هر آنچه کسب کرده بودند به فقرا می بخشیدند و دست خالی منزل می آمدند. این امر برای مسلمان عادی جایز نیست ولی برای پیامبرش باید باشد چون پیامبرش اگر پس اندازی کند نوعی شرک خفی به رزّاق بودن خدا و فرض عمر طولانی بر خودش دارد. چنانچه نبی مکرم اسلام (ص) می فرمودند: به خدا قسم هر لحظه پلک بر روی پلک می گذارم نمی دانم مرگ مرا در این فاصله خواهد گرفت یا نه؟

علت امر خدا بر فی ء بر رسولش آن است چون می داند آن حضرت برای وراث ارثی به جای نمی گذارد نوعی جبران این کسری اختیاری نبی از محل فی ء است.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

01 Dec, 02:10


#یک_آیه_یک_تدبر ۷۴۳

وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا (۵_مریم)
در این آیه اگر دقت کنیم زکریا نبی از خدا ولی و سرپرستی برای بعد از مرگ خود می خواهد نه وارثی.

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُون (۵۵_مائده)
در این آیه ولی مشخص شده است، کسی که نماز بخواند و زکات بدهد و راکع در برابر خداوند باشد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

01 Dec, 02:09


آیه اشاره به این دارد بین دو گروه از مومنان که درگیر کشتار یکدیگر شده اند صلح ایجاد کنید. اگر گروهی طغیان کرد بر گروه دیگر، از گروه طغیان گر بکشید (حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّهِ) تا در برابر امر خدا کوتاه بیایند و جنگ کنار نهند و صلح کنند. "إِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا" وقتی پایین یا همان کوتاه آمدند بین آنان صلح ایجاد کنید.

أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَىٰ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ يَتَفَيَّأُ ظِلَالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَالشَّمَائِلِ سُجَّدًا لِلَّهِ وَهُمْ دَاخِرُونَ (۴۸_نحل)
مراد از "يَتَفَيَّأُ ظِلَالُهُ"، اشاره به بالا رفتن سایه و بلند شدن و کوتاه شدن و پایین آمدن آن در طول روز دارد.

"لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَاءُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيم (۲۲۶_بقره)
آیه اشاره به این دارد مردانی که زن خود را ایلاء کنند (یعنی قسم به ترک معاشرت کنند) اگر کوتاه آمدند (در مثل معروف از خر شیطان پایین آمدند) خداوند آنان را می بخشد. به استناد این آیه است که عدم مباشرت با همسر بیش از چهار ماه حرام بوده و جایز نیست.

وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ (۶_حشر)
فَى‏ء اموالى است كه از كفّار به رسول خدا (ص) و ولى امر بر مى‌‏گردد. مثال کفار، شهری یا آبادی را بدون جنگ از ترس ترک و فرار می کنند آنچه به جا مانده آن فَیء است. به عنوان نمونه بعد از انقلاب فیء آن افراد در اختیار بنیاد مستضعفان و جانبازان قرار گرفت. در این آیه مراد از "وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ" خداوند فیء و بهایی نگرفت از پیامبرش (بابت غنایم جنگی رایگان تان بخشید) مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ برای آن از شما هم (پیامبرش) سختی و مرارتی از شما نکشید برای (کسب آن) اسب یا مرکبی سوار شوید (میدان جنگ بروید) این خداوند است که مسلط می کند بر پیامبرش هر چه بخواهد و بر آن قادر است.

مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَىٰ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ (۷_حشر)
خداوند فیء نگرفت از رسول اش از اهل قری (کافران زمانی که آن را ترک و رایگان برای شما رها کردند) پس آن برای خدا و رسول اوست. مراد آیه آن که این خدا بود كه رعب در دل کافران انداخت و از آن قُری رفتند و این خداوند بود مال آنان بر شما حلال کرد که بدون پرداخت بهایی به آن رسیدید که اگر رعب نمی انداخت و نمی رفتند اگر هم بعد رفتن شان حلال شما نمی کرد شما نمی توانستید حلال خود کرده از آن بهره برید.

در نهج الفصاحه از نبی مکرم اسلام (ص) آمده است: العِلمُ مِیراثیٖ وَ میراثُ الأنبیاء من قبلی، علم میراث من و میراث پیامبران پیش از من است. یعنی پیامبران و علمای راستین برای جمع کردن دنیا به دنیا نیامده اند که شب و روز کار کنند ارثی از باغ و خانه مجلل و ملک برای وارثان بگذارند بلکه شب و روز در راه تحقیق دین هستند و زندگی محقر و ساده ای دارند و میراث شان علم شان است.... این به این معنی نیست آن محقرات و امکانات جزیی به جا مانده از آنان حرام است و باید به نیازمندان تقسیم شود.

اما حدیث مورد استناد جعلی در فدک این بود که پیامبر و علمای راستین حق ندارند ارثی بگذارند و هر چه دارند بعد از مرگ شان باید صدقه داده شود. پیامبران خود آگاه به معرفت الهی هستند، از خود مال دنیا در زمین به ارث نمی گذارند، این به معنی این نیست هر چه دارند قبل از مرگ جارو می کنند و یا هرچه از پیامبران ماند بعد از مرگ اش بر وراث حرام کرده و باید به فقراء صدقه اش بدهند، ولی حدیثی که خلفا استناد کردند و جعلی بود، این بود اگر ارثی ماند بعد از او بر وراث حرام است و از خود میراثی به یادگار نباید گذارند، و آنچه بماند باید به عنوان صدقه در راه خدا مصرف شود که این حدیث با آیات قرآن هرگز سازگار نیست.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

01 Dec, 02:09


#یک‌_لغت_قرآنی ۴۰۳

🌟فَیَءَ:
چیزی که قابل بالارفتن و پایین آمدن باشد. مثال دماسنج عقربه اش هم به سمت بالا هم به سمت پایین قدرت آمدن دارد.

فِیٖ به قیمت کالا گویند، چون قابلیت بالا و پایین آمدن را دارد.

وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّهِ  فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا  إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ (۹_حجرات)

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

01 Dec, 02:09


نکته بسیار مهمی كه در باب کلام وحی قابل تدبر است حق تعالی هیچ جا نفرموده من به انسان چیزی فروخته ام بلکه مي فرماید: من خریدارم! إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ (۱۱۱_توبه)

علت امر آن است اگر کسی بر کسی چیزی بفروشد بدون کسب رضایت او نمی تواند از خریدار آن را پس بگیرد. اگر اولاد و روزی را برای ما فروخته بود بدون کسب رضایت ما نمی توانست طبق قانون تجارت خویش، بدون رضایت و اذن فروش ما آن را بردارد. ولی هر چه هست امانت در اختیار ما گذاشته است بدون این که زمانی برای آن مشخص کند. هیچ یک از ما را زمانی برای عمرمان قرارداد نزد خدا نیست. هرچه داریم امانت است پس هر زمان بخواهد می تواند از ما بگیرد.

ما برای فرزندی که داریم پولی به خدا نداده ایم، برای عافیت مان، قلب و کلیه مان پول نداده ایم بخریم... امانت است پس نصف شب هم بخواهد بدون این که اطلاع دهد و رضایت ما لازم باشد می تواند تمام امانات خود را پس بگیرد. اگر به فرض حق تعالی بخواهد آنچه به آدمی داده است آن را بفروشد باز این انسان با آنچه می خواهد از خدا بخرد همانی است که خدا بی منت به او بخشیده است. مثال فرزند شما از شما می خورد و زندگی می کند و پول تو جیبی می گیرد. شما بخواهید در خانه شامی را که می خورد به او بفروشید او با پولی خواهد خرید که از شماست، پس فروختن به او معنایی ندارد و او را قدرتی برای خریدن اش نیست. هر چه هست امانت خداوند است  (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ)

برای همین در آیه انفاق می فرماید: بدهید از آنچه ما به شما داده ایم. پس انسان خود نیز به خوبی می داند در دنیا مالک چیزی نیست. تصور کنید شما برای خانه ای که می خوابید سند مالکیت دارید و چیزی داده خریده اید. شهرداری و هیچ کس نمی تواند شب آجری از شما را از آن بردارد، پس راحت شب را می خوابید. ولی اگر زلزله ای بیاید سریع از خانه فرار می کنید چون می دانید مالک آن نیستید و آن را نخریده اید و کسی هست صاحب اصلی که اگر بخواهد ویران کند به هیچ سند مالکیتی اعتناء نمی کند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

01 Dec, 02:09


به آیه دیگر می رویم: وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشاتٍ وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُتَشابِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ (۱۴۱_انعام)
انسان زمانی که محصول کشاورزی خود را برداشت می کند حق تعالی به آن "يَوْمَ حَصادِهِ" اطلاق کرده است چون آدمی در برداشت محصول، مزرعه را کامل درو می کند و همه محصول را جمع آوری می نماید.

فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِيدِ (۹_ق)
آدمی شاید محصول میوه ها را به علت عدم دسترسی بر همه شاخه های درختان نتواند برداشت کند و آنان را مطلق بچیند، ولی حبوبات را چون در روی زمین و در دسترس است به طور کامل می چیند و درو می کند، برای همین خداوند برای غلات و حبوبات حَصید ذکر کرده است.

پس "يَوْمَ حَصادِهِ" یعنی ای انسان در روزی که محصولات کشاورزی از میوه و حبوبات و غلات را درو کرده و جمع آوری می کنی غافل مباش که من می توانم تمام درو کرده های تو را حَصَد نمایم و از تو پس بگیرم اگر زکات و حق آن را ندهی و این پس گرفتن من شاید با موریانه ای ریز باشد.

در آیه ای دیگر خداوند می فرماید: إِنَّما مَثَلُ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّی إِذا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَها وَ ازَّيَّنَتْ وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها أَتاها أَمْرُنا لَيْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصِيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ (۲۴_یونس)
یعنی ای انسان گناه نکن، محصولات کشاورزی تو وقتی رسید، دام هایت بزرگ شد، افسار نعمت کامل در دست توست. من در شبی قبل از برداشت محصول اگر عصیان و نافرمانی کنی همه آن را کامل نابود و از تو حَصَد می کنم، چنانچه در سوره مبارکه قلم این سنت الهی برای اصحاب باغ به طور کامل شرح شده است.

بدانید هر آنچه در دنیا دارید به اذن من برای شماست که اگر نافرمانی مرا کنید در شبی همه آن نعمات را چنان محو‌ و جارو و حصید می نمایم (كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ) که گویی شما هرگز غنی و ثروتمندان دیروز بخاطر این نعمت ها نبودید.

"یَا بَنی آدم أحذُروُا وَاتَّقُوا مِن اللّه الحَصِید" ای فرزند آدم، بترس از خدایی که اگر نافرمانی اش کنی هر آنچه به تو از نعمات اش به امانت بخشیده است در لحظه ای از زندگی تو همگی نعمات درو می کند و روز مرگ تو همان "يَوْمَ حَصادِه" توست که هرچه داری از آن دور می شوی و این همان درو کردن قطعی نعمات من بر همه بنی آدم است.

پس فرق لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ با آدمی در آن است که آدمی اگر چیزی را فروخت نمی تواند پس بگیرد ولی خداوند در هیچ جای قرآن نفرموده است: «نعمات ام بر بندگانم فروخته ام چون بندگان قدرت خرید آن را ندارند و فقط اوست که از بندگان می خرد و توانمندی دارد» پس فرموده: «به من بفروشید و با من تجارت کنید‌.» تمام نعمات او امانت است و هر چه داده است در لحظه ای بدون این که نیازی به رضایت بنده داشته باشد تمام و کمال درو می کند و از او ستانده و در یک روز خاک نشین اش می سازد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

01 Dec, 02:09


🌹حصيد در قرآن
#یک‌_لغت_قرآنی ۴۰۲
📆۱۴۰۳/۰۹/۱۱

🌟حَصَد:
محو مطلق و جارو کردن یک نعمتِ در دسترس مالک حقوقی و موقت از سوی مالک حقیقی را حَصَد گویند.

فَما زالَتْ تِلْكَ دَعْواهُمْ حَتَّی جَعَلْناهُمْ حَصِيداً خامِدِينَ (۱۵_انبیاء)
آیه اشاره به نابودی مال و جان کافران از سوی حق تعالی دارد‌.

"حَصِيد" یکی از اسماء الهی است، یعنی کسی که نعمتی را بعد از بخشش و عطا در صورت عصیان و نافرمانی بشر از او به طور کامل می تواند بگیرد. هرچند خداوند را نمی شود با این اسم منادا قرار داد و "یَا حَصِيد" خواند، چون به نوعی طلب انتقام و بار منفی بر منادا کننده دارد.

ولی بدانیم حَصِيد یکی از اسماء الهی حق تعالی در کلام وحی است که در قرآن در کنار اسم قائم حضرت حق تعالی آمده است.ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْقُری‌ نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْها قائِمٌ وَ حَصِيدٌ (۱۰۰_هود)

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

24 Nov, 11:57


#یک_داستان_یک_پند ۴۲۵

قاسم سی سال دارد. از پانزده سالگی در دیار غربت با کارگری مشغول کار شده است. در سال های آخر عمر مادرش، زیاد برای دیدن او به شهرستان نمی آمد و بهانه اش کار و نداشتن مرخصی بود. حال که مادرش را از دست داده بسیار نادم و پشیمان است. سال قبل پدرش زن جوانی را به جای مادر قاسم، چشم و چراغ زندگی خود کرده است و همسرش به کُلّ با قدم نوعروس جوان فراموش شده است. قاسم که پسر ساده و مؤمنی است از من می پرسد که می خواهد به نیت مادرش به نامادری اش خدمت کند و برای او خرید کرده و به او محبت نماید... می گویم: این کار تو مثل مسواک زدن دندان مصنوعی است.

آری! واقعا بسیاری از کارهای ما مسواک زدن دندان مصنوعی است. مثال؛ در زمان حیات والدین خدمت شان نمی کنیم ولی بعد از مرگ شان بر مزارشان بقعه می سازیم و خیریه می زنیم.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

24 Nov, 11:54


#یک_داستان_یک_تصویر

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:40


#یک_داستان_یک_پند ۴۲۲

اشراف زاده ای، خانه درویشی رفت تا از او پندی فراگیرد و سؤالی که داشت بپرسد. چون وارد خانه شد عنکبوت ها با تارهایشان در گوشه گوشۀ سقف دید. از سؤال اش منصرف شد و خواست که برگردد.

درویش زاهد حکایت را فهمید. به او گفت: نرو و جواب سؤالی که ذهن ات رسید بگیر...

تارهای عنکبوت برای روزیِ خودشان در سقف هستند و من طُعمه و روزی آن‌ها نیستم که از آنان بترسم... ولی تو را تکبری است که بهترین طُعمه و روزی شیطان هستی که تارهای نامرئی شیطان و کمین اش را برای شکارت در اطراف خود نمی بینی.....

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:39


🌟🌟🌟🌟🌟🌟

#یک_داستان_یک_تصویر

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:38


#یک_شعر_یک_معرفت

🌟غزل بار ابروی یار

چون دور شوی از من، من را نبود طاقت
چون دون شوی بر من، من را ببَری راحت

شمع و پَر پروانه تمثیل به این عشق است
از ذکر تو اَم سرشار هر لحظه و هر ساعت

ای صاحب هر ثروت، وی حافظ هر مِکنت
این عشق مرا بر خود ایمن کن از هر آفت

از آتش نفس و دیو پرهای مرا برگیر
تا رشد دهی جانم در مکتب و در راهت

هر نعمت تو جانا در آتش وصل توست
در آتش وصل تو چیزی نشود حاجت

گر پَر به تن ام سوزد، چشم ام به لب ات دوزد
تا امر تو را از جان بی پَر بکنم طاعت

در آتش وصل تو من را سر اگر سوزد
در پای تو افتم من ای سرو، تو را قامت

در نام تو شد مجموع هم ذکر و همی نسیان
هر نام رود از هوش وقتی که برم نام ات

یکبار اگر هر کس بر کام تو شد وصل اش
کام اش نشود هرگز شیرین تر از آن کامت

ابروی تو را باری است سنگین به تن و جانم
بر من مددی فرما تا نیک برم بارت

گر تور کنی نایر در طور به سینایت
راضی نشود هرگز بِرهانی از آن دامت

(دون شدن در بیت اول به معنای نزدیک شدن است)

✍️حسین جعفری خویی (نایر خویی)

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:37


#یک_داستان_یک_پند ۴۲۱

سارا برای عروسی، برای سفارش لباس به خیاط رفته است. هر پیشنهادی که خیاط از مدل ها می دهد او را راضی نمی کند چون لباسی می خواهد که تک تک حضار عروسی آن را پسند کنند و هاج واج بمانند.

خیاط به او می گوید: برای این که راحت انتخاب کنی از بین اهل آن مجلس خودت را انتخاب کن ببین چه مدلی دوست داری؟!

افکارت را عوض کن، که تو قدرت تغییر افکار دیگران را نداری، پس لباسی انتخاب کن که فقط خودت را راضی کند، نه دیگران را.....

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:37


#پندهای_قصار

خداوند همه را برای بهشت آفریده است، ولی بهشت را برای کسی خلق نکرده است و این آدمی است که بهشت را برای خود خلق می کند......

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:37


#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع: طَیِّب در قرآن

#حسین_جعفری_خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:37


اگر این ایمان عاریتی در دنیا اندکی این امانت حفظ کنند در برزخ حق تعالی با فتنه آتشی دیگر از رحمت اش آنان را فرصت ورود به آتش و بخشش و طِبْت شان عنایت می کند. اگر انسان به مرحله تثبیت قلب در دین رسید طبق فرمایش حضرت علی علیه السَّلام در نهج البلاغه به کمتر چیزی که بنده مؤمن می شود خداوند خود را به او بشناساند پس او امر خدا برد، سپس پیامبرش به او بشناساند و او فرمانبری پیامبرش کند و سپس امام و حجت خود بر او بشناساند و او از امام و حجت خود پیروی کند.

پس شناخت امام زمان (عج) فقط به امر خدا ممکن است و با جستجوی کوی و برزن ممکن نیست. کسی که در دنیا ایمان عاریتی در قلب اش تثبیت شود در زمان خواب در رؤیا زیاد خواب نمی بیند پس کسانی که خواب های زیاد و عجیب و غریب می بینند نشان آن است در کوره الهی باید بسوزند تا ایمان امانتی شان تثبیت شود. 

نکته مهم دیگر آن که نبی مکرم اسلام (ص) بالاترین آتش را به فرمایش حضرت اش در طول تاریخ بشر در الست وارد شده است. بی تردید در الست هم کسانی که وارد آتش الهی شده اند مثل این دنیا مراتبی دارد.

نمونه اش آزار آتش زنان نبی مکرم اسلام (ص) که آن قدر حضرت آزار دادند که بر حضرت علی (ع) آزاری در این راه نبود، یا آتش تبلیغ صدر اسلام بر هیچ کس به اندازه پیامبر (ص) نبود...

نکته مهم دیگر آن که علم الهی برخی گمان می کنند چیست؟ علم نور است و خدا در قلب کسی که بخواهد قرار می دهد‌. تصور کنید هزار نفر در اتاق تاریکی هستند وقتی چراغ روشن شود و یک نفر در نور چراغ همه چیز را ببیند. برای همین لقمان در لحظه ای نور الهی توسط فرشتگان قلب اش را گرفت و بیدار شد و حقایق را که در نور دیده بود ذکر می کرد. نبی مکرم اسلام (ص) طبق حدیث از حضرت اش اولین کسی بود که در الست به خدا لبیک گفت و بعد از او حضرت علی (ع) بود. پس نوری که در الست کسب کردند بیشترین بود اما این نور باید در دنیا با مجاهدت از بالقوه به بالفعل می رسید، پس باید در آتش مجاهدت الهی وارد می شدند. اگر خود حضرت علی (ع) نماز شب نمی خواند و اطعام مسکین و یتیم نمی کرد این نور در او خاموش می شد و او مسلمانی عادی مثل سلمان می شد.

پس حق تعالی هرگز در بحث نبی و امام تبعیض با دیگری قائل نمی شود. از ایمان امانتی در فرزند مان باید در ورود به آتش الهی با تقوا کمک بگیریم تا با نور الهی از تزلزل که در دسترس شیطان است خارج شود. متاسفانه بسیاری از ما از این ایمان ودیعه در فرزندان مان با وارد کردن شان در آتش برای تثبیت اش بهره نمی بریم و اگر زمان دیر شود از مَغضُوب به غَیر مَغضوب تبدیل نمی شوند. مراد از مَغضُوب کسانی هستند که در الست از آتش الهی برای کسب نورش ردّ نشده اند، برای همین در دنیا مورد غضب الهی هستند ولی خداوند نظری از رحمت کرده و ایمان عاریتی به آنها داده است تا نوری کم برای وارد شدن به آتش الهی داشته باشند. خوارج ایمان عاریتی داشتند ولی چون در ولایت امام وارد آتش نشدند ایمان عاریتی شان از آنان گرفته شد و جزء ضَالّین گردیدند. این که امر شده کودکان در کودکی همراه خود نماز کنید تا نماز به پا دارند برای تثبیت این ایمان عاریتی در وجود آن هاست.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:37


برای چنین کسی خواطر ملکی از جانب حق وارد می شود و نوری برای هدایت او می بخشد تا باورهایش در قلب او تثبیت شود.

قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُسْلِمِينَ (۱۰۲_نحل)

آیه ۱۲ انفال هم این سنت الهی را تصریح می کند. (إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا)

گفتیم برخی در عالم الست وارد آتش او شده و اهل یمین و مهتدین هستن. وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا (۶۹_نسا) که مراد از أنعَمت در سوره حمد این افراد هستند.

ولی برخی وارد آتش الهی نشده و تا آخر اهل شمال باقی می مانند و ضَالّین هستند. برخی دیگر بین این دو گروه و مَغْضُوب هستند. اکثر بنی آدم از مَغْضُوب است، چنانچه در جامعه هم ده درصد اوباش، ده درصد صالح، و هشتاد درصد انسان ها بین این دو طیف هستند.

إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَىٰ يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا (۱۴۲_نساء)

منافقین در اصل نور عاریتی را نمی دانند کدام سمت ببرند و سرانجام چون وارد آتش الهی نمی شوند گمراه می شوند. کسانی هستند در الست وارد آتش الهی نشده اند ولی حق تعالی نوری در دنیا برای هدایت به آنان امانت و عاریت و امانت می بخشد.

به حدیث امام صادق علیه السَّلام در اصول کافی در این امر دقت کنیم که محمد ابن مسلم از امام باقر (ع) گوید: خداوند آفریدگانی برای ایمان آفرید که ایمان آنها همیشگی است. (اصحاب یمین) و آفریدگانی برای کفر آفرید که کفر آنها هم ابدی است. (اصحاب شمال) و آفریدگانی بین این دو آفرید. (برزخ یمین و شمال) که ایمان آنها امانتی است اگر بخواهد می گیرد و اگر بخواهد به پایان می رساند.

با توجه به حدیث برزخ برای همین افراد برزخ میان یمین و شمال است که مَغضُوب خوانده می شود و در نماز می خواهیم ما را از غیر مَغضُوب قرار دهد یعنی ایمان عاریتی که در دنیا به ما برای هدایت مان بخشیده توفیق تثبیت آن به شرحی که رفت بدهد. از ایمان عاریتی ها بسیاری دیده ایم مدتی اهل عبادت بوده اند ولی عبادت را رها نموده اند، چرا؟ چون در الست وارد آتش الهی برای کسب نور نشده بودند و در دنیا حق تعالی نوری برای هدایت شان امانت می دهد ولی آنان با بدعت ها و رفتن سراغ اباطیلی به نام دین این نور را خاموش می کنند و سرانجام در دین که چیزی نیافتند همه دفتر دین را به کل بسته کنار می گذارند.

در اصول کافی از امام صادق علیه السَّلام آمده است: همانا تو را طبیب جان خودت قرار داده اند بیماری ات بر تو آشکار شده و علایم تندرستی شناسانیده شده است و تو به درمان راهنمایی شده ای پس بنگر چگونه نفس خویش درمان می کنی.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:36


#یک‌_لغت_قرآنی ۳۹۵

🌟ثَبَتَ:
گفتیم ریب در امری است که انسان به صدق آن شکی ندارد ولی در وارد شدن به آن دچار دودلی است.

کسی می داند وعده انفاق را خداوند محل آن پر می کند و برکت می دهد و قطعی و صدق است، ولی در ورود به آتش الهی با انفاق ترس دارد.

کسی که در این آتش الهی وارد شد به تدریج از مرحله رَیْب خارج می گردد، پس این عقیده در قلب او تثبیت و از حالت متزلزل خارج می گردد.

وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ (۲۶۵_بقره)
آیه اشاره دارد هر کس در جستجوی رضایت الهی در انفاق از حد تجاوز کند به مرحله تثبیت می رسد، یعنی باور لرزان در او تثبیت شده و بدون لرزش دست می بخشد چون وعده پر کردن الهی محل انفاق را با چشم دل دیده است.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:36


مثالی بر این امر می زنیم. حقیر در سال ۸۰ قطعه زمینی ۱۴۰ متری را به قیمت یک میلیون خریدم. در سال ۸۸ که قصد ساخت آن کردم مبلغ ۴۰ متر آن بر اثر طرح های شهرداری از دست دادم و خیابان شد... اگر با شکر کردن وارد آتش الهی می شدم از آتش دوم که بیماری بر اثر غصه و فشار عصبی بر خودم به خاطر نقص مال بود خود را بی نیاز کرده بودم. از سوی دیگر کسب آرامش از داشته خود می کردم، پس گفتم: خدایا من آن زمان، آن زمین را به قیمت یک سیم کارت موبایل مدد تو خریدم پس من ضرر نکرده ام و اکنون سودمندم تو را بابت این نعمت شکر می گویم چون اگر سیم کارتی خریده بودم الان پنج هزار تومان شده بود ولی آن را زمینی خریدم که اکنون پنجاه میلیون است، پس من سود کرده ام، نه ضرر و تو را بابت این نعمت شکر می گویم.

حال اگر شاکر نبودم و با این شکر مدد الهی صابر نشده بودم، شب و روز غصه می خوردم و لذت تمام داشته ها بر خود صفر می کردم و شیطان بر من حملات خود با خواطر می افزود و مرا به کفر می برد و سرانجام بر اثر بیماری ناشی از فشار روحی، شاید سکته کرده از دنیا می رفتم و مرا وارد آتش برزخ خویش برای ورود دوباره اختیاری ام به آتشی دیگر تا روز قیامت می کرد.... "لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ" امر الهی برای ورود به آتش او با شکر اوست.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:36


آتشی که به اختیار وارد شوند، مانند کسی که در دنیا به اختیار انفاق می کند. کسی که انفاق می کند با کسی که دزد جیب او می زند هر دو مالی را از دست می دهند و وارد آتشی می شوند، اما کسی که انفاق کرده چون به اختیار وارد آتش الهی شده، آتش تَصْطلُون الهی است؛ ولی کسی که جیب اش را زده اند چون به اختیار خویش از مال دنیا گذر نکرده تا وارد آتش او شود هیچ مزد و اجری نزد خدا ندارد پس آتش او از جنس عذاب است. برای همین کسی که جیب اش را دزد زده حسرت می خورد کاش آن را ساعتی پیش از این که دزد بزند به نیازمندی بخشیده بود... یعنی به اختیار وارد آتش الهی شده بود و نه به اجبار، حق تعالی او را وارد آتش خود کرده باشد. اگر به اجبار وارد آتش الهی شود مصداق ابتلاء و قَالوا بَلی برای او از نوع بلاء است. (وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ) که هیچ اجری بر مال باخته نیست مگر صبوری کند و مزدی برد. (وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ) حق تعالی باز بر کسی که مال او دزد برده تاکید می کند با صبر وارد آتش او شود و به خاطر مالی که از دست داده است بی قراری و ناشکری نکند، که اگر چنین کند همین کسی که دزد جیب او را زده بود وارد آتش دیگری به نام "نَقْصٍ الْأَنْفُسِ" خواهد شد تا در کورۀ آن خدا تربیت اش کند که بداند مال دنیا بی ارزش است.

در حقیقت کوره آتش دوم که بیماری است از سوی خدا برای آن وارد می شود که به آن مال باخته یاد دهد دیدی دنیا ارزش ندارد، اگر عافیت نداشته باشی پولی که از تو دزدیده شده حتی اگر دزدیده نشده بود و داشتی چون بیمار هستی تو را سودی نمی بخشد، پس بدان در زمانی که وارد آتش خدا با نقص مال کرده بود ات، باید شکر عافیت خویش می کردی.... عنایت کنیم بزرگترین رسالت شیطان بر انسان فقط ناشکر کردن او است. ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ (۱۷_اعراف)

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:36


#یک_آیه_یک_تدبر ۷۴۲

وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ (۱۵۵_بقره)

تاکنون از خود پرسیده ایم وقتی بهشت و جهنم خداوند خلق شده و حاضر است پس فاصله برزخ تا قیامت بر انسان برای چیست که درهای بهشت در قیامت باز می شوند؟؟؟؟

این فاصله همان رحمت خداوند برای فرصت دادن به انسان برای ورود گنهکاران به آتش اوست...

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:36


گاهی که حق تعالی می بیند بنده اش تحمل کوره معرفت او را برای تربیت و اصلاح خود ندارد سریع بر او فرج حاصل می کند و درب کوره بر او می گشاید. (امَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ)

باید دقت داشت اگر میزان حرارت کوره زیاد یا مدت بقاء بیشتر باشد انسان حتی مؤمن، دین و اعتقاد اش می سوزد و از دست می دهد که این خواست خدا بر بنده مؤمن اش نیست پس فرج حاصل می کند. دقیقا مانند طبخ غذا، گوشت که خوشمزه ترین غذاست بیشترین زمان ماندن در آتش را نسبت به تخم مرغ یا سیب زمینی طلب می کند و این ماندن هر اندازه با حرارت کم و مدت طولانی همراه باشد طعام خوش مزه تر می شود.

علت تأکید بر صبر، همان نیاز انسان به بقاء زمان لازم در کوره برای پخته شدن اوست که گریزی از آن هرگز بر او نیست. اگر صبر در این امر از دست برود و انسان به زور بخواهد از این کوره خارج شود، چون خام است خود را با خطایی که به دست خود خواهد کرد در کوره بزرگتری از بلاء خواهد انداخت.

مثال، زوج جوانی که معلم هستند و خانه ندارند در کوره مستأجری می سوزند. این کوره را زمانی برای بقاء لازم است و این اراده خدا بر آنان است، پس باید مدت ده سال مستأجر باشند و سپس به تدریج در آتش قرار گرفته و با ردّ خواسته های نفس مبنی بر خریدِ لوکس و تفریح لوکس و... قرار گیرند تا پخته شوند و زمانی که خدا خانه ای بر آنان می بخشد طعم شیرین آن خانه را حس کرده و از آن لذت برند و شکرش کنند.... اگر روزی صاحبِ خانه دومی شدند. اجاره اش دادند، چون در کوره صاحب خانه بد سوخته و تربیت شده اند پس با مستأجر خود غیر آن کنند که با آنان کرده اند.

اگر این زوج جوان معلم در این کوره که زمان برای بقای در آن تعریف شده و این تعریف بر اساس اختیار خود آنان است (که ذکر خواهد شد) زودتر خارج شوند باید وام سنگین بگیرند تا خانه ای بخرند پس چون قدرت بازپرداخت آن را نخواهند داشت در کوره دیگری خود را با خروج از این کوره با ناصبری خویش قرار خواهند داد و بدهی و بهره آن وام باعث خواهد شد ورشکست شوند، یعنی هم خانه ای که خریده بودند خواهند فروخت و بانک مصادره خواهد کرد و هم طلاهای زن را برای پرداخت بدهی و سود از دست خواهند داد، پس خود را در آتش بزرگتری از طمع گرفتار خواهند ساخت.

برای کوتاه کردن بقای زمانی در کوره یک راه دارند که خود را وارد آتش دیگری در کوره کنند و حرارت کوره قدری بیشتر کنند و از هزینه های زندگی خود قدری بیشتر کم و پس انداز بیفزایند. مثال میوه نخرند و در آتش هوای نفس خود زمانی که میوه ای می بینند خود را قرار دهند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:36


#یک_آیه_یک_تدبر ۷۴۱

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ  مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ  أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ (۲۱۴_بقره)

آیه اشاره دارد که مؤمنان در کوره آتش الهی می سوزند و باید استقامت کنند تا پخته شوند. در قانون پخته شدن زمان بَقَی در حرارت و درجه حرارت لازم است.

یک پلاستیک بازیافتی در کارخانه (گرانول) مدت زمان لازم را در کوره با حرارت مورد نیاز برای پخته شدن و دوام یافتن را باید طی کند. آیه اشاره به آن دارد که مومنان از خدا می خواهند آنان را از کوره پخته شدن برای کسب معرفت خلاص شان کند. اگر زودتر خارج شود خام و شکننده و بی خاصیت است و اگر دیرتر خارج شود زغال می شود و از خاصیت می افتد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:35


این فعل اگر در جستجوی رضایت الهی باشد امری ممدوح است. وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ (۲۰۷_بقره)

یعنی برخی مردم هستند مشتری خریدن رضایت الهی در کارهای خود هستند و در آن تجاوز می کنند. مثال اولیاء دم حق قصاص قاتل دارند که مورد رضایت حداقل خداست ولی اگر ببخشند خداوند راضی تر می شود، و اگر قاتل را با روی خوش ببخشند و زمان بخشش تحقیرش نکنند بَغی در رضایت الهی بیشتر کرده اند، و اگر بخشیدند و قاتل معتاد بود برای او کسب کار فراهم کردند یک پله رضایت بیشتری از خدا جسته اند. حق تعالی می فرماید: زمان انفاق اسراف نکنید ولی کسی بخواهد بَغی کرده و در جستجوی بیشتر رضایت الهی با انفاق بیشتر باشد این امر ممدوح است.

وَ مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّه (۲۶۵_بقره)

عنایت کنیم انفاق برای رضای خدا شرط امر است. کسی که در زمان مشکل، مال زیادی انفاق برای رفع مشکل خود کند این امر با آیه هماهنگ نیست چون چنین کسی به حاجت خود نمی رسد و از دین خدا این انفاق او را دورتر می سازد. پس بَغی و تجاوز از رضایت الهی در انفاق برای کسی است که فقط برای رضایت خدا می گردد و بیشتر می خواهد به اختیار وارد آتش او شود نه رضایت رفع مشکل برای آسایش نفس اش و به اکراه و اجبار وارد آتش او شود.

این که در قرآن آمده است، میزان محاسبه اعمال شما نیات شماست؛ بیانگر آن است که انسان در هر کار خیری باید فقط برای رضای خدا وارد آتش شود. اگر نشود باید منتظر آتش دیگری باشد. مثال کسی که برای ریا اطعام مسکین می کند چون برای رضای خدا وارد آتش او نشده است خداوند در روز جزاء به عنوان یک مشرک او را وارد آتش خود خواهد کرد، علاوه بر این که اعمال ریاکارانه او را حَبط خواهد نمود.

🌟نَذَر:

قُمْ فَأَنْذِرْ (۲_مدثر)
انذار یعنی ترساندن انسان از آتش عذاب الهی در دنیا و آخرت برای وارد شدن او به آتش دنیا با تقوی و خوف الهی.

نذر را از آن جهت نذر گویند كه انسان وقتی آتشی از بلاء در مقابل خود ببیند آتشی کوچک تر را به اختیار برای دور کردن آن آتش از خود وارد می شود. يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ (۷_انسان)

مثال وقتی کودک کسی بیمار می شود و مشکوک به سرطان نشان می دهد او در برابر خود آتش بزرگی را می بیند پس به اختیار وارد آتش الهی می شود و گوسفندی را قربانی می کند یا بر خود واجب می کند تا حق تعالی با واردن شدن به اختیاری بر آن آتش، او را از آتش بیماری کودک اش رهایی بخشد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:35


#یک‌_لغت_قرآنی ۳۹۴

🌟بَغَی:
بسنده نکردن و تجاوز از حد در انجام کاری را گویند.

وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا (۲۱۳_بقره)

آیه اشاره به قوم یهود دارد که با شنیدن قرآن و بیّنات آن از حدّ تجاوز کردند و خواستار برتری پیامبرشان بر پیامبر اسلام (ص) بودند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:35


دختر ۱۶ ساله اش زانیه شده بود. برای تعقیب او آن روز رفته بود و او را در ویلایی در حال زنا با سه پسر مست دیده بود. وقتی مزاحم عیش دخترش شده بود دختر به حالت عریان با چاقو به پدر حمله کرده و گفته بود: چه می خواهی از جان من؟! مرا به دنیا آوردی این که چگونه از دنیا لذت برم.... بدنم برای من است ربطی به تو ندارد.

در آتش بزرگتری از سوی خدا برای تنبیه قرار گرفته بود و آن آتش آن بود که حتی نمی توانست از زناکاران در حق ناموس اش شکایت کند چون اگر شکایت می کرد وارد آتش بزرگتری چون بی آبرویی و شماتت دوستان و دشمنان قرار می گرفت و حتی دخترش باید به دست خویش روانه زندان می کرد و آتش دیگری در زندان باید تجربه می کرد... باید فقط نگاه می کرد و می سوخت در آتشی که خودش آن را برای خودش آفریده بود. حتی قدرت مجازات شان هم نداشت.

فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ (۲۴_بقره)

مراد از وَقُود این است؛ یعنی اي انسان! اگر آتشی از هوای نفس بپا کردی و شیطان وارد زندگی خود ساختی دیگر توان کنترل شراره های آن را نخواهی داشت باید بنشینی و فقط بسوزی و تماشا کنی...

گریه می کرد و می گفت: از هر چیز سخت تر بر من  آن لحظه بود که دخترم را عریان دیدم حتی شرم نکرد پتو از زمین بردارد و بر خود کشد......... آتش پشت آتش. پناه می بریم به خدا از آتشی که با عصیان مان بر خود فراهم ساخته ایم و استغفارش می کنیم.

حق تعالی بر این مرد چون با تقوای او در دادن حق کارگر وارد آتش او نشد و از خدا نترسید. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ (۱۰۲_آل عمران) و حق تقوی او را رعایت نکرد خودش بر خودش آتشی دیگر افروخت و این اراده خداست که شاید در عذاب آتش دخترش، بیدار شود و وارد آتش الهی به اختیار خویش گردد، یعنی توبه كند و عمل صالح انجام دهد و جبران خسارت کند.

حال اگر این فرد در این آتش بیدار شد و توبه کرد حق تعالی آتش های دیگر از او بر می دارد ولی اگر توبه نکرد آتشی بزرگتر و عذابی شدید تر از آن بر او می فرستد. پس با گمراهی بیشتر انسان آتشی بیشتر بر خود می افروزد که مراد آیه آن است. اگر در دنیا بیدار نشد در برزخ این آتش به مراتب شدید تر است. اگر تا قیامت هم وارد این آتش نشد درهای جهنم و آتش ابدی و جاودانه حق تعالی در خدمت اوست و اجرای حکم الهی در باب صدور این آتش ها در دنیا همان است که از آن به قضای قدر الهی یاد می کنیم.

عذاب وجدان در اصل ورود به اختیار به آتش الهی بعد از انجام گناه است به شرط این که فقط به خاطر ترس از خدا بوده باشد. اگر این عذاب وجدان بعد از گناه صورت گیرد باعث دور کردن آتش بزرگتر از انسان می شود و اگر پشیمانی یا عذاب وجدان که همان خاطر ملکی یا نفس لوامه است بعد از آتش دوم که بر اثر آتش اول بر انسان وارد شود، آتش سوم که بزرگتر است را از انسان می گیرد. چنانچه نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: انسان بعد از گناه تا پشیمان شد حکم توبه بر او نوشته می شود چون عذاب وجدان با خاطری ملکی بر انسان وارد می شود.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:35


#یک_آیه_یک_تدبر ۷۴۰

فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ (۲۴_بقره)

صاحب کارگاهی را می شناختم که حقوق کارگر به خاطر تأخیر یک ساعته اش یک روز نمی دهد. در برابر آتش هوای نفس اش که از او دنیای زیاد طلب می کند نایستاده بود. شبی صدای تلفن ام به زنگ آمد، مرا سراسیمه می جست. پایین آمدم و سوار ماشین اش شدم، آشفته بود و در عذاب آتش الهی از سوی شیطان که بر دخترش بر اثر کسب حرام وارد شده بود قرار داشت. مرا به مکان خلوتی برد، گریه می کرد دیدم بازوی خویش بسته است گفت: اثر چاقوی دخترم است......

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:35


اراده خلقت جن و شیطان از آتش برای آن است که بسوزاند و با نزدیک شدن به انسان عاصی از امر خدا را که در آتش او وارد نشده و هوای نفس خود کنترل نکرده است و در برابر آتش هوای نفس خود نایستاده است، او را عذاب دهد تا از داشته های خود از کسب حرام لذتی نبرد تا شاید از عصیان الهی برگردد، و چنین فردی را چنان در زندگی اش آتشی به پا کند تا شاید او از مسیر گمراهی و کسب مال حرام برای عیش و نوش باز دارد تا توبه کند و بقیه عمر در دنیای فانی به عمل صالح برای جبران عصیان های خود بپردازد تا بهشتی را که نعمات ابدی خدا در آن است و برای رفتن به بهشت او را آفریده است از دست ندهد و این آتش شیطان اراده ای از روی رحمت خدا بر عصیان کار برای دوری از عصیان خداوند در زندگی چند روزه دنیا و برای برگشتن به پیمان الست اوست تا یادش بیاورد که او به اذن خالقی در دنیا و برای عبادت او متولد شده است نه عصیان اش.....

بی تردید خلقت اجنه از آتش، آن آتش از نوع آتش  جهنم نیست چون اگر آتش اجنه با آتش واقعی الهی در جهنم یکسان بود، اجنه در جهنم به علت هم جنسی با آتش نمی سوختند در حالی که حق تعالی فرموده است. وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ (۱۷۹_اعراف)

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

16 Nov, 15:35


#یک_آیه_یک_تدبر ۷۳۹

وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ (۱۵_الرحمن)

جن از آتش خلق شده است. در حدیثی از نبی مکرم اسلام (ص) است: بر شیطان با گناهان خود اجازه نزدیک شدن به خود ندهید، او از آتش است و آتش اگر در جایی بیفتد برای خود با سوزاندن جای باز می کند.

کسی که در مال خود حرام وارد می کند و حتی با کسب حلال، واجبات الهی از حلال خویش نمی پردازد طبق قرآن حق تعالی به شیطان امر می کند در مال و اولاد او شریک شود. پس شیطان در زندگی خانوادگی  او آتش به پا می کند، آتشی از فتنه و دعوا و بدبینی و بدخلقی و بی رحمی و... پس بر این فرد رنگ دیگری از آتش ظاهر می شود.

آتش کسی که فقیر است و چیزی ندارد بخورد با آتش آن فرد دارا برابر می شود و عدالت الهی محقق می گردد که دارد ولی به علت استرس شیطان اشتهایی برای خوردن دیگر در او نیست.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

09 Nov, 14:12


#یک_داستان_یک_پند ۴۲۰

مطربی در شهری شهره گشت و زنان بسیاری از اهل شهر عاشق و شیفته صدای مطرب و چنگ او بر تار اش شدند. هر زمان که مطرب از خانه بیرون می شد زنان و دختران شهر یکدیگر را برای تماشای او خبر می کردند. مطرب را همسری بسیار حسود بود که از این امر همیشه در رنج و مرارت بود. روزی شویِ خود گفت: از این که زنان بی شماری در شهر تو را عاشق و شیفته هستند بسیار در رنج و عذاب ام...... مطرب روی به او کرد و گفت: هرگز از این امر در رنج مباش و بدان که من هیچ یک از آنان را هرگز دوست ندارم. زن مطرب بسیار خرسند گشت و دستی بر پیشانی معشوق خود به نشانِ تملک قلب اش کشید. آن گاه مطرب را لب از روی لب گشود و تبسمی بر چهره ظاهر کرد. همسرش علت را جویا شد. مطرب گفت: خوشحال مباش که من هیچ کسی را در عمرم دوست نداشته و ندارم!!! آری، حکمت داستان این است که ما برای کسب دنیایی می جنگیم و با هم نزاع و دشمنی می کنیم و دنیایی را دوست داریم که او هیچ یک از ما را دوست ندارد و اگر هر اتفاق بدی در این دنیا بر ما بیفتد این دنیا کوچک ترین جنگی برای بدست آوردن ما نخواهد کرد.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

09 Nov, 14:11


#یک_داستان_یک_تصویر
                      
🆔 @akhlagh_marefat

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

09 Nov, 13:46


#یک_داستان_یک_پند ۴۱۹

روزی در تولد پیرمردی نشسته بودم که شمع های روی کیک را فوت می کرد.... خنده ای آرام در دل ام کردم و از خود پرسیدم: همه ما روز تولد خود می دانیم ولی از سال روز مرگ خود بی خبریم......؟

آری! براستی اگر در حیات ما آن تاریخ بدون ذکر سال اش بر ما مشخص شود، چه حالی می شویم؟ چقدر با نزدیک شدن به آن تاریخ دست و دل از دنیا می کشیم؟ و اگر آن تاریخ بر ما می گذشت باز هم حسّ شادی داشتیم وقتی می دانستیم یک سال دیگر، همان تاریخ منتظر ماست؟!!!

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

09 Nov, 13:46


#یک_پند_یک_تصویر

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

09 Nov, 13:45


#یک_آیه_یک_تدبر ۷۳۷

وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ (۲۲_روم)

یکی از نشانه های الهی در بین خلایق، تفاوت زبان در آن هاست. سخن گفتن یا شعر سرودن به زبان مادری نوعی عمل به این آیه و نشان دادن اختلاف زبان است. برخی کوته فکران زمانی که به محیط و شهر بزرگ تری می روند این اختلاف زبان را که اراده الهی در حق آنان است نادیده می گیرند و سعی در پنهان کردن قومیت و زبان خود دارند و آن را مایه شرم خود می دانند که آنان خود باختگانی بیش نیستند. نقل است یکی از علمای مشهور در نجف با آن که بر زبان عربی تسلط داشت ولی عربی را با لهجه ایرانی می گفت تا بدانند ایرانی تبار است و عرب نیست. برخی نیز هستند که وقتی به شهر بزرگ تر دیگری می روند که زبان آن شهر، زبان رسمی آنان نیست، نوعی تعصب جاهلی منجر به ناعدالتی در آنان نسبت به هم زبان های خود ایجاد می شود که آنان هم خود شیفتگانی بیش نیستند. پس در مورد زبان مادری خود نه خود باخته باشیم و نه خود شیفته......

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

09 Nov, 13:45


#مناجات

نازنینا! ای آن که مشتی خاک را قدرت و توانِ فهم و درک خویش عنایت کردی، و بر من ناچیز در این راز آفرینش ات آموختی که تنها معلم تویی. معبودا! چه کسی جزء تو می تواند چنین کند؟!!! پس بر من یاد دادی که برای درکِ معرفت تو بر بنی آدم عقل و خِرَد را کفایت و نور هدایتی برای معرفت ذات قدسی تو نیست و باید خاک بودن خویش در برابر عظمتِ تو را فراموش نکنم تا تو حق معلم بودن ات چون جدّم آدم را بر من در حق من از رحمت ات عنایت فرمایی.....

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

09 Nov, 13:45


#یک_شعر_یک_معرفت

گر یار تو را خواهد بیدار تو را خواهد
در روح و دلت هر دم بیمار تو را خواهد

هرگز ز علاماتش رنجور مشو ای دل
از غیر خودش هر چیز بیزار تو را خواهد

تَتَجافی‌ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً
فَقالَ إِنِّي سَقِيمٌ

وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ
وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلاً

حسین جعفری خویی (نایر خویی)

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

09 Nov, 13:45


داخل سواری گفت: پسته را بده تا بخوریم... مشتی پسته دادم. گفت به راننده و دو مسافر دیگر هم بده... آنان چند تایی بیشتر برنداشتند.

استاد دست در پاکت کرد و مشت خود پُر کرد و در دست شان ریخت.... در تعجب بودم. وقتی سواری از جلوی روستا ردّ شد پیاده شدیم و راننده کرایه را کامل گرفت. استاد شروع به سخن گفتن کرد تا به منزل قدیمی و خشتی او رسیدیم... من که از این سخاوت بی مورد استاد ناراحت بودم تمرکزی بر کلام او نداشتم...

چون خانه رسیدیم چهار بز داشت یکی را برای من سر برید و کباب کرد و خودش نخورد...

پرسید: هنوز در فکر پسته هستی؟ گفتم: آری! این سخاوت شما بی مورد بود و سنگین تر از آن، این بود که راننده کرایه را از ما گرفت در حالی که بیش از آن پسته از ما گرفته بود...

گفت: می توانی بروی یا بمانی مخیرت کردم؛ درس من تمام شد. مبلغ هفت هزار تومان به پسته داده بودم، کامل داد و کرایه را هم داد و گفت: برگرد به شهر خودت... وقتی تو تاب بخشش و ورود به آتش دنیا به اندازه هفت هزار تومان را نداری من چگونه می توانم به تو توحیدی به این عظمت بیاموزم..... درسی که بعدها فهمیدم که کلّ درس معرفت در آن بود.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

09 Nov, 13:45


#یک_داستان_یک_پند ۴۱۸

در ایام جوانی به دنبال کسی بودم که بوی خدا و معرفت و هدایت اش در او ببینم. مردی را در اطراف شهری نشان ام دادند. به دیدارش رفتم و مُعرف ام را معرفی کردم.

او بر من توصیه کرده بود چیزی جز "چَشم" نگویم. پذیرفتم و با او در مسیری به راه افتادیم. ابتدای کار گفت: «برو نیم کیلو پسته بخر.» چَشم گفتم و خریدم. سپس سوار ماشین شدیم تا از شهر به روستای او برویم.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

09 Nov, 13:45


#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع: حَمیٖم در قرآن

#حسین_جعفری_خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

09 Nov, 13:44


هرگز اسرار خانۀ خود را به بیرون از خانه نبرید؛ بخصوص اگر زن هستید و مادر یا پدرتان از وصلت‌ شما ناراضی هستند. فاش شدن اسرار و اتفاقات تلخ خانه از سوی زنِ جاهل یا مردِ نادان باعث نفوذ دست اغیار و بر هم زدن زندگی‌تان خواهد شد. اختلافات درون منزل را خودتان مدیریت کنید و بدانید مدیریت دیگران قطعاً سودی بر شما نخواهد داشت. چه شیر زنان صبور و با درایتی هستند که با بداخلاق‌ترین و خسیس‌ترین و معیوب‌ترین شوهر خود ساخته‌اند و اگر یک راز از خانه به بیرون برده بودند هرگز صاحب اولاد و زندگی موفق در سن میانسالی به بعد نبودند.

نکته دیگر آن که در حمام چرک از پوست انسان خارج می شود و رفیق گرمابه آن را دیده است پس کسی که رفیق گرمابه است بی تردید در همه جا با او رفته است و هر عیبی داشته حتی از سیگار کشیدن و چشم چرانی و.... را او می داند. از دعوای زن و شوهری از عیوب همسر و فرزندان و... باخبر است.

نکته سوم این که در گرمابه چون آتش و رنج و سختی است پس رفیق گرمابه در روزهای سخت در کنار رفیق اش بوده است نه فقط در روزهای آسان. (مثل رفاقت دو هم خدمت سربازی یا دو زندانی) تحمل و همراهی در راه سخت نوعی رفاقت ایجاد می کند. تصور کنید دو مرد پسرشان معتاد است و به کمپ ترک اعتیاد سپرده اند و هر دو با هم به کمپ می روند و روزهای آتش را تحمل می کنند این امر نوعی رفاقت پایه دار بین دو طرف ایجاد می کند، در حالی که اگر این دو فرد با هم همیشه به پارک می رفتند این رفاقت حاصل نمی شد؛ یا دو زن که فرزندشان بیماری مشابه دارد و در بیمارستان بستری هستند.

در اوصاف روز قیامت آمده است: "وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا" آن دوست و رفیق روزهای گرمابه از سختی آن روز از آن دوست اش جویای حالی نخواهد شد. تصور کنید شما فرزند خود را از دست داده اید اگر بشنوید دوست صمیمی تان برای آپاندیس در تخت بیمارستان است و روز سختی دارد اصلاً برای تان مهم نیست جویای حال او شوید چون خود دردی بیش از او دارید. در قیامت هم هرکس دردش بیشتر از هر دوست خود است. قیامت روز اوج بی وفایی کائنات و عرصه نمایش وفاداری حق تعالی است. اگر سنگی در دنیا به یاد و نیت خالص برای خدا از راه مردم کنار زده باشد دوستی خدا را خواهد دید. اگر برای دوستان خود دنیای خود هم فدا برای نفس کرده باشد از دوستان اش ثمری به او هرگز نخواهد رسید.

"يَطُوفُونَ بَيْنَهَا وَبَيْنَ حَمِيمٍ" در تعریف امام حسن (ع) در من لایحضره الفقیه حَمِيمٍ به عرق بدبو گویند. آیه بیان گر آن است آنان در میان عرق بدبو هستند و عرق بدبو تمام بدن آنان را احاطه کرده و طواف می کند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

09 Nov, 13:44


۲) اگر پاهایتان ترک خورده است نوره (واجبی) را بر آن بمالید به طوری که در آن نفوذ کند. توضیح حدیث این که این امر باعث می شود پوست کهنه از پوست اصلی کَنده شود و ترک ها محو گردند.

۳) رنگ کردن موی سر با حنا یا هر رنگ کننده دیگر چون کَتْم و وَسْمه واجب است. برای ریش مردان رنگ سیاه بهتر است.

۴) سزاوار نیست زن از حنا زدن به دست خود دوری کند حتی اگر سالمند باشد. بعد از نوره، حنا زدن باعث دور شدن بیماری پیسی (برص) می شود. توضیح حدیث آن که براساس علوم غریبه شیاطین برخی زنان را که تسلط می کنند کف دست شان با حنا رنگین می کنند برای همین در شب عروسی حنابندان می گیرند تا عروس و داماد و اطرافیان کف دست خود حنا بزنند و شیطان از خضاب و حنا گریزان است.

۵) در حمام خواندن قرآن بدون لُنگ جایز نیست. اگر کسی نوره بزند، نوره خود بر عورت قبل از نشستن پوشش است.

حَمیم از حمام است. امام صادق علیه السَّلام می فرمایند: چه جایگاه بدی است حمام که پرده عفاف و شرم را از بین بر می دارد و عورت شخص آشکار می شود. و امیر المؤمنین علی علیه السَّلام می فرمایند: چه جای نیکی است حمام یادآور آتش دوزخ است و چرک و پلیدی از انسان می زداید.

"وَلَا صَدِيقٍ حَمِيمٍ" حال مراد از رفیق گرمابه که در فارسی هم استفاده می شود و مبنای قرآنی دارد چیست؟

با توجه به احادیث کسی که حمام برود اندازه عورت او و برخی عیوب بدنی احتمالی او آشکار است و کسی که با او هم گرمابه شود آن‌ها را خواهد دید. پس "صَدِيقٍ حَمِيم" کسی است که انسان در کنار او به راحتی اسرارش گفته یا بر اثر معاشرت او نقاط ضعف و عیوب اش را دوست گرمابه اش می داند. دانستن اسرار از هم نوعی نشانِ صمیمیت است چون هر دو طرف نزد هم از اسرار گرویی دارند و اگر یکی خیانت کند دیگری هم این ابزار دارد و این باعث نوعی رفاقت ناشی از اعتماد می شود.

نکته مهم این که برخی زنان که فساد اخلاقی آشکار یا پنهان دارند سعی دارند با نشست و برخاست با برخی نو عروسان جوان، و گفتن اسرار محرمانه روزهای ازدواج نوعی آنان را رفیق گرمابه شوند، لباس در می آورند که لباسی درآورده شود و از اسرار شوهرشان چیزی بدانند... در این مواقع عروس جوان باید هوشیار باشد و از ابتدا اجازه ندهد کسی لباس اش پیش او در بیاورد و از اسرار خانوادگی که اصلاً نیاز نیست کسی بداند سخنی بشنود. (هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ) اگر کسی پیش من لباس خود در بیاورد یعنی علامتی به من می دهد که من هم باید لباس خود در بیاورم....

از نبی مکرم اسلام (ص) در الامالی شیخ‌ صدوق آمده است: هر دو زن که نزد هم بنشینند و اسرار شوهرشان را به هم بگویند خداوند و ملائکه او را لعنت می‌کنند. (برخی زنان از روی حبّ کلام، اسرار زناشویی و حتی صفات خصوصی و ملاقات خصوصی با شوهرشان را به برخی زنان که دوست‌ شان هستند به طور دقیق می‌گویند که این امر مورد لعنت الهی است)

اگر ازدواج کرده‌اید و صاحبِ اولاد نمی‌شوید، هرگز اسرار پزشکی خود را نزد هیچ یک از اقوام خویش فاش نکنید، اجازه ندهید هیچ کس حتی والدین‌تان بدانند که مشکل ناباروری از سوی کدام‌ یک از شماست چون در صورتی که مشکل ناباروری از شما نباشد با مداخلات خود، شما را از زندگی‌تان دلسرد و شاید تشویق به طلاق بکنند که این امر برای شوهران از سوی والدین‌شان بیشتر محتمل است. در پاسخ دیگران اگر سؤال کردند، بگویید: مشکل از هر دوی ماست یا اگر مجبور شدید که سخنی بگویید و مشکل در همسرتان بود، آن را فقط در بینِ فامیل خود، بر خود نسبت دهید و بگویید: مشکل از من است، چون والدین اگر حس کنند فرزند خودشان مشکل باروری ندارد و همسرش مشکل دارد، بر او در حالت خوش‌بینانه به چشم حقارت نگاه می‌کنند و در حالت بدبینانه طلب‌کار و پرمدّعا می‌شوند که این امر بنیان زندگی زناشویی را تهدید می‌کند و از نظر اخلاقی به هیچ وجه درست نیست.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

09 Nov, 13:44


🌹حَمیٖم‌ در قرآن
#یک_لغت_قرآنی ۳۹۰
📆۱۴۰۳/۰۸/۲۰

🌟حَمَمَ:
به معنای گرما و تغییرات گرما در انسان است.

قبل از ورود به این لغت نیاز است از کتاب من لایحضره الفقیه مطالبی از احادیث امام صادق (ع) در باب حمام را خدمت دوستان عارض شویم:

۱) بعد از بیرون آمدن از حمام پاهای خود را در آب سرد فرو برید که بر شما عافیت دارد. "ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هَٰذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ" اشاره حق تعالی به ایوب نبی در آیه بر این امر است. گفتیم تب از ورود اجنه به بدن است که دمای حرارت بدن را بالا می برند و علت پاشویه به عنوان درمانی برای رفع تب بر همین امر است.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

02 Nov, 18:02


#یک_داستان_یک_پند ۴۱۷

اشراف زاده ای را پدر چون مُرد از طراوت زندگی افتاد و از هر چه داشت متنفر شد. نزد پیر مغان رفت و گفت: مرا به شاگردی بپذیر. پیر گفت: برو آنچه از گوشت اضافی که بر تن داری کم کن و جسم ات لاغر کن تا همسفر شویم. جوان مدتی رفت و خود لاغر کرد و برگشت. گفت: حاضرم. پیر گفت: برو ارث پدر را لاغر کن و اضافه بر نیازت را در خرابات به گرسنگان اطعام کن سپس برگرد تا با تو راه و روش زهد و آسایش در دنیا بیاموزم. اشراف زاده رفت ولی مدت ها گذشت خبری از او نشد، پیر یکی از شاگردان فرستاد تا از او خبری آورد. چون شهر وارد شد خانه او جُست و اشراف زاده را در عبادت دید. پرسید: چرا امر استاد تمام نکردی و به دِیر مغان برنگشتی؟ اشراف زاده گفت: برو به پیر مغان بگو: چون ارث پدر به وارث اش بخشیدم مرا خود وارث شد. شاگرد کلام به استاد رسانید. استاد در حسرت رفت و گفت: چون همه ثروت در راه او به خودش برگشت داد و بخشید او نیز او را به خودش بخشید و خود معلم اش گشت و هدایت اش کرد. وای بر من که بعد از چهل سال به یک گفته از خود عمل نکرده ام که مرا هدایت ام کند.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

02 Nov, 18:01


#یک_پند_یک_معرفت

آیا تاکنون فکر کرده ایم که چرا کودکان معصوم هستند؟

کودکان نفس دارند ولی هوایِ نفس ندارند، یعنی میل به خوردن دارند ولی آرزوی خوردن در زمان بعد با ذخیره کردن که هوای نفس است را ندارند. پس هر چه بیابند همان لحظه می خورند...

آنان دروغ نمی گویند، میل به قدرت ندارند، میل به شهرت ندارند، تکبر ندارند. و... پس آنچه با بزرگ شدن مان ما را ویران می کند هوایِ نفس و آرزوها و امیال ما به دنیاست......

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

02 Nov, 18:01


#یک_شعر_یک_معرفت

فرجام رهی که آخرش بُستان است
تردید مکن روز و شب ات بِستان است

او لاف به نادانی و تزویر کند
هر کس که بگوید این رَهی آسان است

وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّـهِ أَكْبَرُ
إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا

رَجْماً بِالْغَيْبِ
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي كَبَدٍ

حسین جعفری خوی (نایر خویی)

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

02 Nov, 18:01


🌟

اعجاز خالق در خلقت

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

02 Nov, 18:01


می بینی چه دختران زیبا و شاکر و مهربانی داری؟ و.... گفتم: حالا می بینی خدا چقدر به تو نعمت داده است که این ها با پول خریدنی نیستند؟ گفتم: دوست داشتی شوهرت درآمدش زیاد ولی حرام خور بود و عیاش و....؟ گفت نه!

گفتم: پس یادمان باشد هر تصویری و عکسی و لباسی زمانی زیباست که رنگ روشن در درون رنگ تیره قرار گیرد. مانند رنگ قرمز که روشن است در درون سیاه تیره زیبایی اش را نشان می دهد نه در درون رنگ روشنی چون سفید. یک رنگ قرمز درون رنگ زردی که روشن است زیبایی اش دیده نمی شود. نعمات الهی هم چنین هستند وقتی نعمتی از خدا دیدی که روشنی بخش زندگی توست به فقدان آن که تیرگی آن است اگر بیندیشی، روشنایی و زیبایی آن نعمت را بیشتر خواهی دید. پس فقط نگو خدایا! شکرت که تَن ام سالم است، این روشنایی سلامتی را روزی در سیاهی نگر پس بیمارستان برو و التماس کنندگان عافیت و درد کشندگان بیماری ببین و عافیت روشن و سفید خود در سیاهی بیماران قرار بده تا روشنایی و زیبایی این نعمت را بیشتر بینی.... به درستی هیچ کس را به اندازه خدا انسان بدهکارش نیست و هیچ کس اندازه خدا کمترین طلبکاری از انسان نمی کند.

حق تعالی می فرماید: من در سیاهی و سختی ها تو را خلق کردم پس سفیدی های زندگی بر ما بروز می کنند و نعمات زیبایی خویش بیشتر نشان می دهند که در قرار دادن این نعمات و سفیدی ها در کَبَد و سیاهی ها است که دیگران از آن نعمات محروم هستند. برای همین در اسلام به زیارت فقرا و عیادت بیماران و تشییع جنازه از دست دهندگان دنیا تأکید و فضیلت بسیاری بر آن نوشته می شود.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

02 Nov, 18:01


#یک_داستان_یک_پند ۴۱۶

زن جوانی نزد من آمد و از درآمد کم شوهرش شکایت کرد. گفتم: آیا می دانی چه شوهر حلال خور و مؤمنی داری؟ چقدر با ایمان است و از زنان در محیط کار دوری می کند؟ می دانی اگر شوهرت حرام می خورد الان فرزندان ات بی بندوبار شده بودند؟ می بینی فلانی دخترش بی بندوبار است و ثروت و اخلاق شوهر همه بر او خنثی شده و در آتش این دختر شب و روز می سوزد؟

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

02 Nov, 18:00


#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع:عَفو و غُفران الهی در قرآن

#حسین_جعفری_خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

02 Nov, 18:00


حق تعالی رحمت اش آتش است، پس برای همين که آتش مستقیم رحمت اش می سوزاند نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: خداوند هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت دارد که اگر آن ها کنار روند، هر چه در برابر اوست سوخته و نابود می شود و جبرئیل در شب معراج به نبی مکرم اسلام (ص) فرمود: دیگر قدرت پرواز ندارد اگر نزدیک تر از این به عرش شود شهپرهای او می سوزد که این همان آتش رحمت الهی است. پس حق تعالی در عرش آتش رحمت خود را "يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ" می سوزاند و این آتش رحمت سوزاننده است پس در پشت شيشه برده که از او در مشکاة است و او با نوری که از پشت مشکاة بر زمین می دهد که آیات او نشانی از آتش قدرت و رحمت اوست، با این نور مردم را به آتش خفیف و اختیاری خود در تقوی برای ورود دعوت می کند تا در تَصْطَلون آن گرم شوند و معرفت او با نورش کسب کنند و اگر کسی در آتش تقوی او وارد نشود به جبر او را وارد آتش خود می کند تا نور بگیرد و اگر انسان به جبر هم در این آتش تحمیلی وارد آتش اختیاری او نشود و نور نگیرد، اگر او را عفو کند و بهشت برد در آتش رحمت او در بهشت خواهد سوخت پس چاره ای برای ماندن در آتش جهنم بر خود انسان باقی نمی گذارد.

روزی نبی اکرم (ص) به جبرئیل فرمودند: می خواهم صورت و هیأت ات را آن گونه که هست ببینم. جبرئیل پاسخ داد: یا محمّد، حواسِ ظاهرۀ بشری طاقتِ رؤیتِ حقیقتِ مرا ندارد. پیامبر (ص) فرمودند: تو خود را بنما تا این هیکلِ خاکی دریابد که چقدر ناتوان است.

جبرئیل، اندکی از هیبت خود را بنمود و آن حضرت از هوش برفت. جبرئیل پیامبر (ص) را در آغوش کشید و به هوش اش آورد.

در معراج جبرییل آن حضرت سرانجام به «سدرة المنتهی» در آسمان هفتم و «جنةالمأوی» (بهشت برین) رسید و در آنجا، آثار شکوه پروردگار هستی را دید. وی چنان اوج گرفت و به جایی رسید که جز خدا، هیچ موجودی به آنجا راه نداشت. حتی جبرئیل از حرکت باز ایستاد و گفت: «به یقین، اگر به اندازه سرانگشتی بالاتر آیم، خواهم سوخت.

نکته پایانی آن که، خفّت به عفو با تخفیف و کم گرفتن گویند. مثال در محضر پادشاهی کسی را به امر او گردن می زنند، اگر متهم بر پای سلطان بیفتد و طلب عفو کند و سلطان لگدی با پا بر سینه او بزند و امر کند "او را بخشیدم" این عفو چون با تحقیر بوده است به معنی خفّت از آن یاد می شود.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

02 Nov, 18:00


تصور کنید شما یک انسان بزرگواری که صاحب کار و شغل و فرزندتان کرده بود به عمد بر او سیلی می زنید و ناسپاسی اش می کنید، او اگر بلافاصله شما را عفو و به باغ بزرگی برد و آن باغ به نام شما سند کند شما جز افسردگی و عذاب وجدان حاصل تان نمی شود چون رحمت خود بدون این که از پشت شیشه به شما برساند شعاع آتش رحمت خود را باز کرده و شما را سوزانده است پس برای این که وقتی وارد آن باغ شما را کرد و به نام شما سند زد قبل آن یا خود وارد آتش اختیاری شوید و عذاب وجدان بگیرید و بسوزید و طلب عفو کنید یا او با یک گوشمال شما را در آتش تحمیلی وارد کند تا بتوانید از دایره رحمت و آتش آن بزرگ مرد غنی برخوردار شوید.

در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) در نهج الفصاحه آمده است: «اگر گناه نکنید، خداوند قومی می‌آورد که گناه کنند و توبه کنند و خدا آنان را ببخشد.»

حدیث فوق به آن معنی نیست که بروید گناه کنید، بلکه به معنی آن است اگر گناه کردید از رحمت خدا ناامید نشوید که این سنت خدا بر اوست شما گناه کردید توبه کنید و استغفار و صدقه دهید و عمل صالح کنید و وارد آتش او شوید تا شما را ببخشد که اگر این آتش رحمت ضعیف حق تعالی نباشد شما وارد بهشت شدید دایره رحمت او آتش اش شما را به کل می سوزاند.

پس به این رسیدیم چرا مشرک و کافر آتش لازم برای بخشش شان سنگین است؟ در داستان فوق آن دو دختر پسر عموی خود را از جهل شریک کمک پسردایی خود کرده بودند، از سوی دیگر چون نمی دانستند آن مال از پسردایی شان بوده در حق او با ناسپاسی و توهین کفر ورزیدند.

پس اگر بعد از این همه شرک و کفر و توهین، پسر دایی شان آنان را به باغی می برد و به آنان می داد تا از نعمات آن همیشگی بهره مند شوند (بهشت) دختران نمی توانستند از آن باغ لذت برند پس باید برای مغفرت خود آتشی را وارد می شدند و عفو در حق آنان آتشی نداشت که بار عذاب وجدان از آنان بردارد.

پس بهشت آتش رحمت و نعمت الهی بر انسان است و اگر با عفو گناهان یا همان بدون ورود به آتش وارد آن شود آتش رحمت الهی در بهشت او را می سوزاند و او چون در برابر آن همه عصیان آن را حق خود نمی داند پس نمی تواند از بهشت با وجود بودن لذتی ببرد. او باید با وارد شدن در آتش کوچک تری بتواند تحمل آن آتش بزرگ را داشته باشد. در مثال فوق پسر دایی یک سیلی باید بر گوش دختر دایی ها بزند و آتش کوچکی واردشان کند که بتوانند از باغ لذت ببرند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

02 Nov, 18:00


#یک_آیه_یک_تدبر ۷۳۶

فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ (۱۳_حدید)

مراد از رحمت در آیه فوق همان آتش ضعیف شده حق تعالی است که اگر آنان وارد آن نشوند و مورد عفو قرار گرفته و وارد بهشت رحمت او شوند بی گمان در آن آتش رحمت وسیع الهی خود به خود از بین خواهند رفت. چنانچه در ظهور اسم کریم برخی اهل جهنم که از جهنم مورد رحمت خدا قرار می گیرند و وارد بهشت او می گردند از بهشت او لذت نمی برند چون خود را لایق آن نمی دانند.

تصور کنید اگر حق تعالی انسان نافرمان را عفو و به بهشت برد آن انسان تحمل دایره وسیع آتش رحمت الهی را ندارد پس در آن آتش تلف خواهد شد. پس برای رفتن به بهشت باید آتش ضعیف شده ای را یا به اختیار یا به تحمیل وارد شود.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

02 Nov, 18:00


پس برادر زاده متوفی را که پسر عموی دختر عمه های من بود دیدم و خواستم دست روی قرآن بگذارد مبلغ را برای دفن او خرج کند و تا زنده ام به کسی از این کمک خبری ندهد و بگوید: خودش این کمک را می کند. او شرط را پذیرفت. وقتی مراسم دفن رفتم دخترش در قبرستان تُف به صورت من انداخت و گفت: «خاک بر سرت بروید و جمع کنید...» پسر عموی کارگرم برای این مراسم قرض گرفته و دارایی اش به ما داد. پسر عموی اش چون قسم خورده بود سخنی نگوید ترسید نتواند تاب این رحمت کند و شرط بشکند پس از صحنه با خشم دور شد.

از آن روز که ده سال است می گذرد. پسر عموی اش می گوید: مرا در آتشی قرار داده ای که می سوزم. شب و روزی نبود از تو و پدرت آنان بد نگویند و چون من قسم خورده بودم راز نگشایم هر طور دفاع کردم از من نپذیرفتند. من تحمل ام دیگر تمام شده می خواهم حقیقت را بگویم. گفتم: تو قسم یاد کرده ای... گفت: ترس دارم روزی قسم خود بشکنم. گفتم: نزد خدا چه باید بگویی؟...

آری! این همان اشراق حق تعالی است که در روز قیامت وقتی دَابَّة الأرْضِی از زمین خارج شد و حقیقت را گفت و انسان را به شرک و کفرش آگاه ساخت در روز قیامت انسان خود بخود واحسرتا می خورد و می سوزد و این بزرگترین تنبیه از جنس سوزاننده ترین آتش برای او از جنس رحمانیت اوست.

چنانچه اگر آن دختر بداند صورت چه کسی تُف انداخته است از شدت این همه رحمت خود را بی تردید اگر هم نکُشد عمری در گوشه نشینی در آتش این خطای خود می سوزد. در روز قیامت که نود و نُه درصد رحمت الهی اشراق می شود. این چنین اکثر خلایق در آتش می سوزاند و سپس بهشتی می کند که "یَوم الحَسرة" نشانی از این امر است.

چنانچه در تدبر مشکات ذکر شد رحمت الهی چنان واسعه است که اگر تجلی کند همه کائنات را می سوزاند، پس نور الهی از پشت شیشه و بدون آتش باید بر مردم برسد تا مردم را آن نور به آتش الهی و ورود به آن دعوت کند و رهنمون گردد. چنانچه تاکنون هم بشر موفق نشده است آتشی را که تبدیل به نور کرده شیشه را از چراغ بردارد چون نور باید از پشت زجاج و شیشه در سنت الهی بتابد. کسانی که از خداوند تقوی می کنند خود بخود وارد آن آتش در دنیا می شوند. کسانی هم که تقوی او نمی کنند از سوی حق تعالی وارد آتش او می شوند تا در این آتش بیدار و تنبیه شوند و به اختیار وارد آتش او دوباره شوند.

خداوند اگر این گروه را که عصیان او کرده اند عفو کرده و بدون نیاز به مغفرت و ورود به آتش خود ببخشد شعله های رحمت او کائنات و همه انسان ها را می سوزاند. چنانچه اگر در حکایت فوق آن گیرندگان رحمت اگر بدانند پولی که در دفن پدر استفاده کرده اند برای کسی بود که ناشکری و ناسزای او می گفتند بی تردید خود را مستحق آتشی برای بخشش از سوی او خواهند یافت و از او طلب آتش و عذاب برای خود خواهند نمود چنانچه برادران یوسف از او زمان عفوشان طلب آتش و مجازات نمودند. پس حق تعالی برای این گروه هم در عالم برزخ آتشی برای ورودشان فراهم خواهد ساخت.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

02 Nov, 18:00


#یک_داستان_یک_پند ۴۱۵

دوستی دارم که می گفت: روزی یکی از بستگان (دختر عمه) که دو دختر داشت و مادرشان فوت شده بود پدرشان فوت کرد. دختران بی عفت بودند و خرجی پدر از حرام می دادند. روزی که پدرشان مُرد به خانه ما آمدند و گفتند: پدرمان دو روز است که جسدش در سردخانه است و پولی نداریم دفن اش کنیم و مرگ اش پنهان کرده ایم. پدرم به خاطر دختران که بی عفت بودند کمکی نکرد.

مزرعه کوچکی داشتم که آفتابگردان کاشته بودم رفتم و محصول آن نصف قیمت پیش فروش کردم و مبلغی گرفتم. اگر می خواستم مستقیم برسانم احترام پدرم می رفت چون علنی گفت: من پولی ندارم و بعدا اگر می شنید از من ناراحت می شد، و بدتر این که نمی توانستم دروغ مصلحتی خود پنهان سازم، از سوی دیگر اعمال ظاهری من طوری بد بود نمی خواستم مردم مرا انسان خیّری بشناسند. از سوی دیگر ترس داشتم دختر عمه هایم که فاسد بودند به خاطر این محبت به من نزدیک شوند و گناه مرا بیفزایند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

02 Nov, 18:00


حق تعالی درباره آتش برزخ مستضعفین و دیوانگان و کودکان می فرماید: فَأُولَٰئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا (۹۹_نساء)

یعنی حق تعالی به خاطر آتشی که در دنیا وارد شده بودند بسیاری از گناهان شان بخشیده و آتش بسیار سبکی بر آنان نسبت به آتش اهل عقل و اختیار و امانت در برزخ برای آنان فراهم خواهد ساخت که کلمه غَفور در قرآن یعنی بخشش با شرط ورود به آتش..... و توابٌ رحیٖم یعنی از رحمت اش اگر بنده بخواهد سمت او برگردد و وارد آتش او شود او به سمت بنده خود بر می گردد و از بنده خود خسته نمی شود اما این برگشت خدا به سوی بنده هر بار با توبه شکستن بنده و وارد نشدن او بر آتش خدا، آتش اش بزرگ تر می شود و سوزاننده تر که برگشت انسان به سمت خدا را بر او سنگین تر می کند.

مثال یک نفر، با یک نفر در حالت مستی در تصادف رانندگی درگیر شده و خودروی او آسیب زده، این یک آتش بوده و آن فرد خسارت می طلبد و او باید وارد شود. اگر راننده مست یک سیلی بر گوش راننده ای که با خودروی او تصادف کرده زده باشد می تواند زندانی نشود ولی باید آتش بزرگ‌ تری وارد شود تا بخشیده شود، و هم خواهش کند و هم دیه بدهد..... پس برای چنین راننده ای برای بخشیده شدن اش قانون راه را باز گذاشته ولی با هر خطا آتش اش سنگین تر می گردد. آتش مجازات مستی با شلاق، آتش مجازات غفلت و تصادف با جریمه مالی، آتش مجازات تندی و سیلی با قصاص و دیه.

"توابٌ رَحیٖم" یعنی من، سمت تو اگر توبه کنی بر می گردم؛ ولی باید در هر مرحله توبه شکستن آتش سنگین مرا هم وارد شوی.... پس گناه کردن به شرط توابٌ رَحیٖم بودن خدا هرگز به نفع انسان نیست فقط راه بسته نیست. شما در مثالی که ذکر شد کسی را فرستاده اید که راننده، شما را ببخشد و به سمت شما برگردد راننده هرگز نمی گوید: سمت شما بر نمی گردد بلکه می گوید: من حرفای خود زده ام خسارت ماشین و دیه مرا بدهد من رضایت بدهم و به سوی او برگردم. شما می گویید: چیزی ندارد مستأجر است و باید وسایل خانه اش را بفروشد. (این آتش ورودش برای او سنگین است‌، از سوی دیگر در مقابل خود آتش زندان را می بیند که سنگین تر است، پس چاره را در ورود به آتش اول و فروش اثاث خانه می بیند)

راننده می گوید: من گوشم به این حرف ها بدهکار نیست باید خسارت مرا تأمین کند تا رضایت دهم، یعنی آتشی را که وارد نشده بود ده دقیقه دیرتر برسد و خشم خود را بخورد باید با چنین آتش سنگینی وارد شدن جبران کند.

در حدیثی در بحارالانوار از امام سجاد علیه السلام فرمودند: «ای جماعت شیعه ما، دیر یا زود بهشت شما را در خواهد یافت، اما در به دست آوردن درجات آن از هم پیشی بگیرید و بدانید آن کس از شما در آن درجات والاتر است و در کاخ ها و خانه ها و سراهای نیک تری جای می گیرد که در حق برادران مومن اش وظیفه شناس تر و برای نیازمندان شان دلسوزتر باشد.

خداوند عزّوَجلّ هر یک از شما را به پاداش هر کلمه نیکی که به برادر مومن نیازمند اش گوید، بیش از آنچه که در صد هزار سال به گام خود ره بسپارد به بهشت نزدیک تر سازد، حتی اگر او در زمره دوزخیان و در عذاب باشد، پس نیکی به برادرانتان را کوچک مشمارید که هیچ چیز همچون آن به شما سود نخواهد رساند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

02 Nov, 17:59


حق تعالی در ادامه آیات می فرماید: وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَكَشَفْنَا مَا بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ (۷۵_مومنون)

اگر خداوند رحم کرده و از بین ببرد ضرری که در دنیا به آنان برای تربیت آنان و دور داشتن آنان در طغیان شان رسیده، آنان باز لجاجت کرده و طغیان شان ادامه می دهند. پس در ادامه آیات حق تعالی در حق این افراد نخست ضرر جزیی وارد می سازد.

وَلَقَدْ أَخَذْنَاهُمْ بِالْعَذَابِ فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ وَمَا يَتَضَرَّعُونَ (۷۶_مومنون)

مثال، احمد خدا را باور دارد ولی معاد را منکر است پس در تجارت خود، به کم فروشی و گران فروشی مبادرت می ورزد چون اعتقاد دارد یک بار بیشتر به دنیا نیامده پس نباید از لذت های دنیا عقب بماند. "أَخَذْنَاهُمْ بِالْعَذَابِ" حق تعالی در تجارت او شرایطی فراهم می کند که کسی که مثل خود اوست با او شراکت در تجارت می کند پس بخشی از سرمایه او را با کلاهبرداری از او می دزدد.

حق تعالی علت این اراده خود را "فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ" معرفی می کند. (یعنی پس ساکن کند او را برای تربیت شدن در برابر پروردگارش) به عبارتی بعد از این ضرر سر او به سنگ بخورد و از ادامه کم فروشی و گران فروشی منصرف شود و در فکر فرو رود که حاصل این همه زحمات او را کسی در شبی از او برد پس ساکن شود و دیگر اقدام به کم فروشی و گران فروشی در تجارت نکند. اما چنین نتیجه ای از عذاب خفیف الهی در عملکرد احمد حاصل نمی شود. "فَمَا اسْتَكَانُوا لِرَبِّهِمْ" پس او از ادامه راه خطای خود برای تربیت شدن به دست پروردگارش ساکن نمی شود. "وَمَا يَتَضَرَّعُونَ" و از راه خطای خود ابراز تضرع و ندامت هم نمی نماید.

در ادامه آیات حق تعالی می فرماید: حَتَّى إِذَا فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَابًا ذَا عَذَابٍ شَدِيدٍ إِذَا هُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ (۷۷_مومنون)

خداوند بر او دری از عذاب شدید می گشاید و این بار تمام ثروت و سرمایه او دچار فنا و نابودی می شود و احمد دچار ابلاس می گردد، یعنی چون در عذاب اندک برنگشته است، در عذاب بزرگ تر چنین نیست که به سمت خدا برگردد بلکه دچار ابلیس و ابلاس می شود و بر اثر شکست مادی خدا را انکار می کند و بعد از این انکار بی رحمانه تر از قبل کم فروشی و گران فروشی می کند تا خطای خود را رفع کند.

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِنْ مَقْتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ (۱۰_غافر)

آیه اشاره می کند رحمت الهی چنان وسیع است کسانی که به خدا در دنیا کفر ورزیده اند آنان خود از دست خود ناراحت هستند.

وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ (۲۵_شوری)

مراد از "وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ"، یعنی برخی گناهان و بدی های کوچک را می بخشد و نیازی به آتش ابتلای آن نمی بیند. اما از ذُنوب و گناهان دنباله دار به شرط ورود به آتش ابتلاء و مصیبت می گذرد. غَافِرِ الذَّنْبِ، در اینجا نیز برای ذُنُوب، واژه غفران را خداوند ذکر کرده است. (فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا)

مثال، کسی که بلند می خندد و بسیار شوخی می کند این یک سیئه است که آن را عفو می کند، کسی که یک بار غیبت کرد سیئه است آن را می بخشد حتی اگر استغفاری صورت نگیرد. ولی کسی که با غیبت همیشه آبروی خلق را می برد و از این کار دست نمی کشد او را به شرطی می بخشد که وارد آتش او شود یعنی در جایی آبروی او به دست خودش می ریزد و فرشتگان محافظ آبرو را امر می کند کنار روند تا رسوا شود و در آتش ابتلاء قرار گیرد.

پس کفران سیئه، یعنی خدایا! گناهان ما را بپوشان، چنانچه در دنیا پوشاندی و رسوایمان نساختی. رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ (۱۹۳_آل عمران)

چنانچه نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: خداوند اگر در دنیا بر گناه کسی پرده بپوشاند بسی رحیم تر از آن است در سرای دیگر آن باز کند....

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

02 Nov, 17:59


#یک_آیه_یک_تدبر ۷۳۵

مراد از "فَمَا اسْتَكَانُوا" در قرآن چیست؟

وَإِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ (۷۴_مومنون)
کسانی که به خدا ایمان دارند ولی به آخرت ایمان ندارند از صراط مستقیم سرریز شده و سقوط می کنند.

بسیاری هستند که اکنون به خدا ایمان دارند ولی معاد را باور نداشته و معاذالله بهشت و جهنم را در این دنیا می دانند. حق تعالی به این افراد هشدار می دهد که هر لحظه از صراط مستقیم در حال سقوط هستند چون عدم باور به معاد باعث تمایل به رونق زندگی دنیوی در انسان می شود و کسانی که می گویند: «جوانی ما رفت لذتی نبردیم...» دارای این افکار هستند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

02 Nov, 17:59


در تهذیب الاحکام حدیث ۲۴۰۷ آمده است، مردی حضور ابوعبدالله صادق علیه السَّلام شرفیاب شد و از رفیق خود شکایت کرد. لحظاتی نگذشت که رفیق او نیز وارد شد و ابوعبدالله به او گفت: علت چیست که فلانی از تو‌ شکایت دارد؟ آن مرد گفت: شکایت دارد که چرا با جدیت حق خود را مطالبه می کنم؛ علت دیگری ندارد. ابوعبدالله با حالت خشم به دو زانو نشست و گفت: تصور می کنی اگر با جدّ و فشار حق خود را خواهان شوی، به رفیق خود بد نکرده ای؟ ندیده ای که خداوند تعالی در کتاب خود می گوید: «مومنان در روز رستاخیز از سوء حساب بیمناکند» فکر می کنی مومنان از آن رو در هراسند که خدای تعالی به هنگام حسابرسی بر آنان ستم کند؟ نه بخدا سوگند! مومنان می ترسند که خداوند تعالی به جِدّ تمام از حقوق و تکالیف شرعی حساب بکشد و آنان شرمنده و محکوم شوند. وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ (۱۳۳_آل عمران)

نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: «بر درب بهشت این جمله دیدم که امتی گناه می کند و خدایی می بخشد.» و در حدیث دیگری فرموده اند: «اگر شما گناه نکنید خداوند خلق دیگری می آفریند که گناه کنند تا آنان را بیامرزد تا بهشت را ارزانی شان دارد.»

در آیه فوق هم حق تعالی ورود به بهشت را به مغفرت خویش موکول کرده است، یعنی هر اندازه فرزندان کسی را بکشی و توبه کنی فرصت ورود به آتش و اصلاح را از انسان سلب نمی کند. و مراد از "وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ" آن است که سریع تر در این دنیا وارد آتش من شوید و توبه کنید که این امر در جهان برزخ و بعد از مرگ شما بر شما سخت تر خواهد شد.

حال بهتر است بدانیم در آیه "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيم" (۱۴_تغابن)
حق تعالی در حق همسر و فرزندان انسان را دعوت به غفور بودن نموده است، یعنی مبادا همسرت خطایی کرد او را نبخشی و طلاق دهی و روانه خانه پدری و یا عدم اش سازی، بلکه ببخشی و فرصت ادامه زندگی و جبران خطا در نزد خود بر او بدهی. وقتی زن بگوید: مرا طلاق نده، هر کاری کردی بکن! یعنی طلب آتش برای مغفرت می کند.

وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ (۳۰_شوری)
یعنی من بسیاری از گناهان شما را می بخشم و می گویم: بروید در برخی از گناهان تان که می بینم تا وارد آتش مصیبت نشوید وارد آتش تقوی من نمی شوید شما را برای تنبیه و بیداری تان با ابتلاء به مصیبت وارد آتش می کنم.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

02 Nov, 17:59


در عَفو فرصت ورود به آتش یا فتنه سلب می شود و انسان همان لحظه از نعمات محروم و عذاب نمی شود ولی در مغفرت فرصت ورود به آتش سلب نشده، پس از نعمات محروم نمی گردد.

مثال دیگری می زنیم. قبل از مثال دقت کنیم، چون غَفور و رَحیم از صفت حق تعالی است این مثال در مورد انسان ناباورانه خواهد بود چون انسان یک بار می تواند غفور باشد و آن هم نهایت بر همسر و فرزندان اش و تداوم در غفران بر انسان بر یک فرد محال است.

مثال شما با شش پسر خود در کارگاهی کار می کنید، کارگری از شما نمی تواند در برابر هوای نفس خود بایستد و پسر شما را در حین عصبانیت می کشد. شما اگر او را مورد مجازات قرار ندهید و کلید کارگاه را بگیرید و به او بگویید: «برو و در چشم من پیدا نشو...» او را عفو کرده اید. ولی اگر او، پسر شما را بکشد و ناراحت باشد و طلب بخشش کند شما نه تنها او را می بخشید بلکه اخراج هم نمی کنید و فرصت ورود به آتش دوباره در برابر هوای نفس به او می دهید و می گویید: «یک سال باید رایگان کار کنی و در آتش آن وارد شوی» اگر او فرزند دیگر شما را کشت و نادم بود و طلب بخشش کرد باز او را اخراج نمی کنید بلکه دو سال کار رایگان و هر روز یک ضربه شلاق بر او به عنوان آتش در نظر می گیرید. حتی همه فرزندان شما را بکشد و توبه کند باز او را فرصت ورود به آتش اما با آتش های سنگین تر را به او می دهید که در این صورت شما غَفور و رَحیم می شوید، یعنی از رحمت خود او را می بخشید. اما نکته بسیار مهم در این فرایند کشتن، آن است که با هر قتل آتشی که باید وارد شود تا بخشیده شود سنگین تر می شود. حق تعالی آتش را سنگین تر می کند ولی شرط عدل اش اجازه نمی دهد درب توبه یا همان ورود به آتش رحمت خویش را بر عاصی ترین بنده اش ببندد.

خداوند در اکثر آیات از انسان می خواهد طلب مغفرت کند نه طلب عفو. چون اگر آن کارگر طلب عفو کند شما او را اخراج خواهید کرد ولی اگر طلب استغفار کند یعنی از شما می خواهد هر اندازه فرزندان او از خطا کشتید شما را ببخشد. اگر خداوند عَفُو بود و غَفُور نبود زمانی که بنی آدم خطا و عصیان او می کرد او را اخراج از خلقت خویش می کرد یعنی به همان عدم یا عالم الست بر می گردانید و از بهشت محروم اش می کرد؛ ولی چون عَلیم است و می داند این انسان در بهشت هدف خلق خود و شرمندگی از معاصی اش را خواهد فهمید او را عفو و به عدم بر نمی گرداند بلکه تا باز شدن دروازه های جهنم فرصت ورود به آتش را از او نمی گیرد. برخی که معنی غفور را نمی دانند به خطا چنین محاسبه می کنند که خداوند آنان را بعد از مرگ بدون ورود به آتش خویش فقط همین طور جمع کرده و خواهد بخشید که هرگز چنین نیست. چنانچه آن کارفرما در صورت کشته شدن پسرش توسط کارگر به او نمی گوید: «چون تو عصبی هستی برو در خانه بخواب من دستمزد تو را بدهم....» که چنین کاری نه عفو است و نه غفران، و برای همین مردم خدا را نشناخته اند و براساس باورهای خود خدایی برای خود در ذهن شان تراشیده اند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

02 Nov, 17:59


🌹عفو و غفران الهی در قرآن

#یک_لغت_قرآنی ۳۸۹


📆۱۴۰۳/۰۸/۱۳

🌟غَفَر:
بخشش مشروط را غَفَر و بخشش غیر مشروط را عَفو گویند.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيم (۱۴_تغابن)

شما خودروی خود به فرزندتان تان داده اید و او وسوسه شده و با رانندگی بد ماشین شما را خسارت زده است، شما اگر خسارت را بر او ببخشید و کلید ماشین را از او بگیرید او را مورد عفو قرار داده اید. اما اگر او را مشروط ببخشید که قول دهد دیگر در رانندگی وسوسه نشود و کلید را از او نگیرید او را مورد مغفرت قرار داده اید.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

26 Oct, 16:20


#یک_داستان_یک_پند ۴۱۴

پیرمردی، جوانی در صحرا به چوپانی دید. گفت: ای جوان تا پیر نشده ای از گلّه خود بهره ببر. همانا ارزش یک گوسفند نزد صاحب اش از ارزش یک پیرمرد بیشتر است. چون گوسفند را صاحب اش تا نمرده است از خود نمی راند، ولی فرزند را والدین چون پیر شدند دیگر کارشان نیاید. پس یک گوسفند مریض نزد بشر از یک پیرمرد سالم ارزشمندتر است.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

26 Oct, 16:20


#پندهای_قصار

✍️تا خدا را نشناسی خود را رها نخواهی کرد و تا خود را رها نکنی خدا را نخواهی شناخت، در جهان هستی حق تعالی هر شئ را یا مبداء آفرید یا مقصد.... جز ذات قدسی خودش که هم مبداء اش آفرید و هم مقصد اش..... جان ها به قربان این همه حکمت حکیم

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

26 Oct, 16:20


#یک_آیه_یک_تدبر ۷۳۴

إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ ۚ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَىٰ إِثْمًا عَظِيمًا (۴۸_نساء)

شرک تنها گناهی است که حتی با استغفار هم حق تعالی از آن نمی گذرد. (لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ)

کسی که در توفیق عبادتی مَثْنیٰ دارد (يعنی نفس خود شریک عبادت خداوند کرده است) مشرک است، نه تنها مزدی از خدا نمی برد؛ بلکه معصیتی را مرتکب شده است که با استغفار هم بخشیده نخواهد شد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

26 Oct, 16:20


#یک_شعر_یک_معرفت


هر آن کس ذکر او گوید بحال خود غمی جوید
مشو خسته ز ذکر او که بر غم آتشی روید


اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً (۴۱_احزاب)


حسین جعفری خویی (تخلص نایر خویی)

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

26 Oct, 16:20


خواهر عبدالله شبی با او پنهانی از چشم وراث سمیرا را از پدرش که معتاد بود در قبال مهریه ای اندک خواستگاری می کنند و مبلغ مهریه را به پدر عروس می دهند و عروس جوان با برگ عقد موقت خانه پیرمرد می آورند. خواهر عبدالله نقشه ای طرح می کند که به وراث و همسایگان حقیقت را نگویند بلکه بگویند: برای عبدالله پرستاری در منزل استخدام کرده اند. فرزندان که از ماجرا خبر نداشتند ریحانه هم از این امر خوشحال می شود که پدرش را مراقب موقتی پیدا شده است.

عبدالله بعد از سه سال زندگی مشترک از دنیا می رود و قبل از مرگ مغازه اش را به نام او می زند. روز مرگ اش خواهر عبدالله که پیرزنی تنهاست سمیرا را به منزل خود می آورد و از او می خواهد بیرون نرود. چون همه سمیرا را به عنوان پرستار می شناختند و پرستار بعد از مرگ عبدالله دیگر نیازی نبود در آن خانه بماند. یک هفته بعد از مرگ عبدالله، سمیرا خواهر عبدالله هم ترس داشت مبادا وراث او را در خانه او ببینند و برای آن ها سوال شود و مشکوک شوند و همه کارهای پنهانی لو رود.

پس باید برای سمیرا و زندگی او فکر می کردند. خواهر عبدالله تصمیم می گیرد مغازه را اجاره بدهد و با پول آن خانه ای برای سمیرا اجاره کند. سمیرا که دختر زجر کشیده ای بود و از عبدالله و خواهرش مهر زیادی دیده بود دوست نداشت برای عبدالله وراث بعد مرگ اش عاق شوند و عمه شان به دردسر بیفتد. پس سند مغازه را به نام خواهر عبدالله می زند که روزی اگر وراث قصد فروش و تقسیم ارث را داشتند از گذشته پدرشان خبری نداشته باشند و تصمیم می گیرد با مرد دیگری ازدواج کند. خواهر عبدالله از این همه شعور و درایت و حس فهمیدگی سمیرا متعجب می شود و بعد از انتقال سند به نام اش، او را به عنوان پرستار خودش در خانه خودش برای وراث معرفی می کند.

اما گویی اراده خدا بر آن بود این پنهان کاری را کسی توفیقی حاصل نکند. قبل از چهلم عبدالله خواهر عبدالله و سمیرا متوجه می شوند سمیرا باردار است.
خواهر عبدالله مجبور می شود برای حفظ آبروی برادرش و فرزندان اش، موضوع را به فرزندان برادر شفاف باز کند و توضیح دهد چون اگر چاره ای اندیشیده نمی شد بعد از زایمان سمیرا و پدرشان به بدنامی در محله و فامیل در سوء استفاده از پرستار جوان متهم می شد... عمه وقتی حقیقت را به فرزندان روشن می کند ترس و فشار روحی جمع کردن این مسئله شوک همه مسائل پنهان گذشته را از بین می برد. فرزندان تسلیم می شوند مغازه را بفروشند و با پول آن واحدی برای سمیرا بخرند و حقوق بازنشستگی پدر را به سمیرا بدهند.

سمیرا پسری به دنیا می آورد که اکنون چهارده سال دارد. وحید، بسیار سرو قامت و زیبا و مؤدب و باهوش است در مدرسه شاگرد اول است و تابستان ها برای کمک خرجی مادرش به کارگری می رود... تمام دلخوشی و ستون زندگی سمیرا پسرش وحید است.
بعد از مرگ پدر یکی از برادران سمیرا در تصادف می میرد و برادر دیگرش آواره می شود و مدت هفت سال است با سمیرا زندگی می کند... آری با خود می اندیشم که داستان احسن القصص یوسف نبی همیشه در طول تاریخ تکرار می شود. و نکته دیگر که ذهن مرا به خود مشغول می کند این که هرگز نباید والدین و فرزندان را از حق مسلم شان محروم کنیم که تبعات کارشان دامن ما را هم روزی خواهد گرفت.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

26 Oct, 16:20


#یک_داستان_یک_پند ۴۱۳

عمو عبدالله در محله شهانق زندگی می کند و چهار سال است که از فوت همسرش می گذرد. او چهار پسر دارد که سری به او زیاد نمی زنند، ولی تنها دخترش ریحانه هر روز به او سر می زند و خانه اش مرتب می کند و غذای او می پزد و همدم پدر است. عمو عبدالله به خواهرش می گوید: به دخترش پیام بدهد که او می خواهد همسری پیدا کند. عبدالله شرم دارد مستقیم به دخترش نیازش را بیان کند. ریحانه که نمی تواند زنی را در خانه زندگی مادرش ببیند به شدت عصبانی می شود و می گوید: «من همیشه مراقب پدرم هستم، او زن می خواهد چکار....؟؟؟»
خواهرش به عبدالله قول می دهد برای او همسری انتخاب کند. اما سراغ هر زنی می روند مهریه نقد سنگینی طلب می کنند و عمو عبدالله از عواقب کار نگران است که فرزندان اش از کم شدن ارث بیشتر ناراحت شوند و در آخر عمر او را طرد کنند. از قضای پروردگار، خواهر عموعبدالله روزی سمیرا دختری ۲۱ ساله را پیدا می کند که بی اذن پدر شوهر کرده بود و شوهرش بعد از مدتی روانه خانه پدر کرده بود. سمیرا روزی نبود که از برادران کتک نخورد و تحت فشار برای ترک منزل قرار نگیرد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

26 Oct, 16:20


#یک_حدیث_یک_حکمت

نبی مکرم اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می فرمایند:

کمیاب ترین چیزی که در آخر الزمان یافت شود؛ برادری مورد اطمینان یا درهمی‌ پول حلال است.

📓 تحف العقول، ص ۸۳

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

26 Oct, 16:20


#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع: مشکاة در قرآن

#حسین_جعفری_خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

26 Oct, 16:20


مثال، تصور کنید تاجری که در سرای تجارت خود مشغول کسب دنیای پوچ است، اگر معشوقه ای زیبا ببیند این دیدن نورش او را چنان می سوزاند که حجره و تجارت را رها کرده و به دنبال او فقط می رود... این همان سوختن است و حق تعالی نورش در دنیا در زجاج قرار داده است تا خلایق چنین نسوزاند.

نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: «اگر امر خدا بر ماندن روح های شما در جسم تان برای زمانی که مقرر کرده است نبود، روح های شما از شوق وصل حق تعالی لحظه ای در جسم تان درنگ نمی کردند و اسیر نمی شدند.»

و زمانی که مولای متقیان حضرت علی علیه السَّلام به شهادت رسیدند، فرمودند: "فُزت و‍َ ربَُ الکَعبه" اشاره به آن زمان دارد که روح بزرگ اسیر شده، حضرت در جسم خاکی اش به بیکران الهی پر کشید و وصل شد.

نور حق تعالی در زجاج است چرا که زجاج آتش و حرارات را می گیرد و فقط نور را بیرون می دهد. هر نور منبعث از آتشی است، یعنی زجاج حرارت و آتش حق تعالی را می گیرد که شما را نسوزاند و بخشی از نور که برای هدایت شما و سعادت دنیا و آخرت شما برای همنشینی با حق تعالی در بهشت لازم است بر شما می بخشد. اگر از نور الهی زجاج برداشته شود آتش و حرارت وصل او چنان شما را می سوزاند که نیازی دیگر به نورش برای هدایت و رسیدن به او نمی بینید و سوخته می شوید.

چنان چه در حالات نبی مکرم اسلام (ص) آمده است: گاهی چنان در آتش الهی از زجاج بر حضرت خارج می شد که تب می کردند و در بستر می افتادند و دست عایشه را می گرفتند و می گفتند: "کلمینی حمیرا و اشتغلنی بالدنیا" ای همسر زرد گونه و زیبای من با من کمی از نفس حلال و دنیا سخن بگو و مرا به سمت دنیا بیاور تا از آتش خدا فاصله ام دهی تاب سوختن ندارم.

"لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ" در آیه نشانگر آن است که نور الهی نه در شرق است نه در غرب، این امر بیانگر آن است چون شرق و غرب نشان محدودیت بر یک قلمرو است پس حق تعالی در قلمرو پادشاهی اش نامحدود است و شرق و غربی بر آن نیست.

ابری که ز آسمان می بارد
از دوری اوست که این چنین می زارد

از دوری او چگونه دل خون نشود
این اشک تَر است که وصل او می آرَد

تابوت مرا به آسمان بردارید
تا آتش من به کهکشان بسپارید

ترسم که چو تابوت زمین بگذارید
نعشی زخلایق ز زمین بردارید

حسین جعفری خویی (نایر خویی)

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

26 Oct, 16:20


#یک_لغت_قرآنی ۳۸۸

🌟زجاج:
رحمت الهی در دنیا در زجاج است، یعنی چنان وسیع است که این زجاج مانع از آن می شود در دنیا رحمت واقعی حق تعالی که همان صد در صد اوست تجلی کند.

و این تأخیر در مجازات عاصیان فقط یک درصد از رحمت حق تعالی است، و مجازات الهی بندگان عاصی در دنیا را از زجاجی است که در دنیا رحمت حق تعالی را به خاطر تربیت بشر مانع دریافت اش می شود و اگر زجاجی در دنیا نور الهی را نبود ذات خویش با نور خویش بر خلایق نشان می داد که همگی از آن نور می سوختند و حتی نفس و کسب لذتی در دنیا برایشان نمی ماند و همگی شیفته حق تعالی شده و مجنون وار به دنبال او می گشتند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

26 Oct, 16:19


آیه تصریح می کند که نور خداوند چنان وسیع است که اگر از سوی حق تعالی در شیشه یا زجاج، آن را قرار نداده بود هر گنهکاری را بدون توبه می بخشید و مجازاتی خلایق را نمی کرد و در این آیه به نوعی فرشتگان شکایت خدا بر کثرت رحمت او می نمایند و اگر رحمت واسعه الهی در زجاج نباشد و نامحدود حرکت کند این رحمت، خلایق را می سوزاند.

تصور کنید کسی را شما فرزندش به عمد بکشید و او در مقابلِ شما، شما را ببوسد و بگوید: مبادا غصه بخورید، فرزندم فدای تو...... این رحمت چنان وسیع است که می سوزاند و زجاج لازم دارد.

برادران یوسف نبی وقتی ستمکاری خود و بخشش و رحمت وسیع یوسف را دیدند از او خواستند مجازات شان کند که اگر مجازات شان نکند آنان خودشان بلایی بر سرخود می آورند چون تحمل رحمت بیکران یوسف را در این بخشش نداشتند و اگر این چنین بخشیده می شدند رحمت یوسف آنان را آتش می زد و زجاج رحمت یوسف نبی لازم بود که در پاسخ گفت: قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين (۹۲_یوسف) و با شنیدن آن، یکی از برادران یوسف به نام لاوی، خود شروع به ضرب و شتم و سیلی زدن خویش کرد چون تحمل این همه نور رحمت را نداشت....

گویند: پادشاهی را پسرش بیمار شد و اطباء بر بالین او از هر سو جمع کرد. بوعلی سینا فهمید او را بیماری در جسم نیست و به او گفت، و شاهزاده فهمید بوعلی تیز است، پس راز با او در میان گذاشت. گفت: من پسر این شاه از کنیز او هستم. شاهان را رسم است از فرزند زن عقدی جانشین بر خود انتخاب کنند ولی پدرم در برابر همه مخالفت ها ایستاد و مرا جانشین خود کرد. روزی مرا اطرافیان تطمیع کردند تا در شراب پدر زهر بریزم و من کردم تا زودتر پادشاه شوم. پدرم زهر را فهمید و شراب نخورد. من لرزیدم و منتظر بودم مرا حکم قتل دهد، ولی نداد. از آن روز منتظرم مرا بپرسد: چرا؟ ولی نمی پرسد. (شعله آتش رحمت از زجاج خارج ساخته است و من می سوزم) من با این آتش خواهم مُرد و تحمل این را ندارم. برو و مرا به حال خود بگذار تا بمیرم...

حق تعالی از شدت ظهور ناپیداست. اگر نور زیاد باشد اشیاء دیده نمی شوند و این از شدت رحمت حق تعالی است که در عذاب انسان تأخیر می اندازد و کافر را روزی می دهد تا کافر و عاصی منکر وجود او شوند.

وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ (۶۹_زمر)

اشراق به نوری گفته می شود که کوچکترین ظلمتی در آن نیست. یک جراح وقتی کلیه را جراحی می کند باید در اشراق دست به کار شود.

وقتی می فرماید: نور من در زجاج است که آن شیشه شاکی از آن است، اشاره به این امر در دنیا دارد که رحمت او مانع می شود عاصی را در دنیا سریع کیفر کند که در روز قیامت نور حق تعالی از زجاج بیرون شده و رحمت اش همه کائنات را اشراق خواهد کرد طوری که گنهکار خود سر به زیر انداخته و سمت جهنم روانه خواهد شد.

طبق کلام نبی مکرم اسلام (ص) که می فرمایند: «حق تعالی را رحمت اش یک درصد در این دنیاست و نود و نُه درصد رحمت او در قیامت تجلی خواهد کرد» و این همان اشراق حق تعالی است.

در این دنیا کواکب نمایندگانی از نور الهی هستند که فقط بخشی از کائنات را در ساعات محدود و معدودی اندک روشنایی می بخشند، ولی در روز قیامت کواکب إنتثار شده و هیچ ظلمتی در جهان با وجود نور حق تعالی نخواهد ماند. از این اشراق و تجلی نور حق تعالی است که کائنات در روز قیامت از هم می پاشند و تجلی نور حق در کوه طور بخش کوچکی از این تجلی بود که از این تجلی کائنات متلاشی و هر نفسی به مرگ و بی هوش خواهد افتاد که در صور دوم توسط اسرافیل کائنات زنده خواهند شد..

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

26 Oct, 16:19


#یک_آیه_یک_تدبر ۷۳۳

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ (۳۰_بقره)

فرشتگان تاب و تحمل رحمت و عفو الهی را ندارند چون می دانند او به قدری بخشنده است که اگر بنده اش بزرگ ترین خطا را انجام دهد و از او طلب عفو کند، او را می آمرزد پس فرشتگان از رحمت خدا بر خدا شکایت می کنند و از خلقت انسان به این امر شاکی اند.

چرا که فرشتگان در تنعم از نعمات الهی هیچ وجه اشتراکی مثل آب و غذا با انسان ندارند که خساست خلقت انسان را کنند، یا در آنان نفسی نیست که حسادت کنند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

26 Oct, 16:19


صدا زدن کسی هم شریک قرار دادن او به خدا نیست. کسی که دست اش ناگهان می سوزد می گوید: «ای وای ننه.......» ننه اش ده سال است که مرده و او مادرش را از روی محبت و احساس مادر و فرزندی صدا می کند نه این که جای خدا در قدرت اش شریک کرده باشد.

صدا کردن اهل بیت علیهم السَّلام هم در مصائب از سوی شیعه به معنای صدا کردن آنان برای کمک به جای خدا نیست بلکه از روی ارادت قلبی و محبت شان است. وقتی کسی زمان بلند شدن می گوید: یا علی! در اصل "یا خدا" می گوید و نام امیر المؤمنین علی علیه السَّلام را برای محبتی که خدا به او دارد بر زبان می آورد.

اگر در بازار دقت کرده باشیم کسانی که با چهارچرخ بار جابجا می کنند پشت سر هم می گویند: یا اللّه! یا اللّه! آیا واقعاً آنان با گفتن "یا اللّه" خدا را صدا می کنند؟ یا رهگذران را صدا می کنند که حواس شان به آنان باشد؟ پس یا اللّه بوق آنهاست، ذکر آنها نیست. بسیاری هم یا اللّه می گویند که در لفظ مشرک نیستند ولی یا اللّه بوق و کرنای شان برای دیده شدن وجودشان برای شهرت است.

عنایت کنیم هرگز کمک خواستن به یاء نداء نیست. کسی که گناه می کند مگر "یا شیطان" گفته و از او برای گناه یاری می طلبد؟ پس یا علی و یا حسین نشان محبت است. مانند کسی که می گوید: ای مادرم.... هرچند قبول دارم برخی جاهلان در این امر دچار خطا شده و اهل بیت علیهم السَّلام را کافی برای حاجت خود می دانند و مشرک می شوند. اینجا هدف تبیین شیعه راستین است، شیعه مشهود در بین مردم نیست..

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

26 Oct, 16:19


#یک_آیه_یک_تدبر ۷۳۲

فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ (۱۴۳_اعراف)

اگر در کلام وحی دقت کنیم فرشتگان از خداوند در خلقت انسان شاکی بودند، نجوم از انسان کافر شاکی و قصد نابودی او در زمین را دارند.......

شکایت از تنگی روزگار، شکایت از بی اعتقادی و ستم است که نشان حبّ و بغض فِی اللّه است. شکایت از گرسنگی و نداشتن ویلا نیست که کفر باشد. شکایت برای طلب یاری و استمداد است.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

26 Oct, 16:19


قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (۸۶_یوسف)
یعنی من بیرون می برم بدی هایی را که در حق من شده است و فقط به سوی خدای خودم و آنچه از درد در دل جمع کرده ام سفره دل در نزد او بثّ کرده و می گشایم.

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ (۳۵_نور)

مِشْكَاة بر وزن مِفعٰال، اسم آلت از شَکَی است. آتش درون چراغ را شیشه آن اجازه نمی دهد به بیرون بیاید و آتش با نورش شکایت به بیرون از چراغ می بَرد. مفتاح یعنی گشاینده، و مِقراض یعنی بُرنده و مِشْكَاة یعنی ابزار شکایت کننده است..... چرا که آتش درون چراغ همیشه از شیشه آن در شکایت است.

چراغدان را مِشْكَاة گویند، چون آتش از آن شکایت می کند که اجازه نمی دهد شعله اش بیرون رود. در اسرار مِشْكَاة باید دانست حق تعالی مقرر کرده است نور آتش درون زجاج بیشتر باشد چرا که اگر زجاج بر چراغدان نباشد آتش چراغ خانه را می سوزاند و نیز زجاج باعث می شود دود از آتش چراغدان برنخیزد. پس آتش الهی که موسی نبی در آن وارد شد اگر در زجاج نباشد شعله آتش الهی همه چیز می سوزاند و دود می کند و فنا می گرداند.

حق تعالی مَثَل نور خود را مِشْكَاة ذکر کرده است، چرا که اگر آتش خدا تجلی یابد و درون این مِشْكَاة به اراده حق تعالی محدود نشود داستان موسی نبی و بنی اسرائیل تکرار می شود و کائنات از تجلی نور الهی به هم می ریزند و نابود می شوند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

26 Oct, 16:18


🌹مشکات در قرآن
📆۱۴۰۳/۰۸/۰۶

🌟شَکیَ:
بیرون بردن یک بدی یا خوبی را از یک محدوده گویند که ممکن است درست یا نادرست باشد.

شکایت از شَکَی است و هر چند در عام به معنی بیرون بردن یک بدی را گویند، ولی در خاص بیرون بردن یک نیکی را هم می گویند.

مثال، فرزندی که بسیار وابسته مادر خود است و او را خیلی دوست دارد که مادر از این کار او شکایت می کند.

قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ (۱_مجادله)
یعنی خداوند شنید سخن زنی را که با تو بحث می کرد و بدی های شوهرش را از محدوده منزل بیرون و نزد تو آورد...

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:47


یکی از آن دو که صاحب خرد بود روی به او کرد و گفت: هیچ یک از ما آدم فروش نیستیم و این تو بودی که قیمت کمی بر خود نهادی و به سه شب شام بره ای خود را فروختی....

پس دشمن تو خود تو هستی که به قیمت کمی خود را فروختی! و تا آدمی خود بر خود قیمتی برای فروش تعیین نکند کسی نمی تواند او را بفروشد.

پس همیشه باید خود بهای سنگینی بر خود بگذاری تا دیگر کسی نتواند تو را بخرد تا که بفروشد ات......

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:47


#یک_داستان_یک_پند ۴۱۲

پادشاهی را مأموران خراج بسیاری بود که آنان را به ولایات برای ستاندن خراج، می فرستاد.

روزی سه خراج گزار به شهری فرستاد. یکی از خراج گزاران را دامداری ثروتمند خدمت کرد و گوسفندی هر روز ذبح می کرد و سه شب سه خراج گزار به جگر و گوشت تازه گوسفندان مهمان کرد. یکی از آن خراج گزاران، خراج آن دامدار را کمتر حساب کرد و چون نزد پادشاه آمدند یکی از آن دو نفر داستان به پادشاه پنهانی رسانید و پادشاه خراج گزار شلاق زد و دارایی اش به جریمه ستاند و از کار بیکارش ساخت.

مدتی گذشت و او دو رفیق سابق خود را در حمام شهر در استحمام یافت. زبان به شکایت گشود و گفت: من نمی دانستم که یکی و شاید هردو شما آدم فروش بودید. خطا کردم و دوست از دشمن نشناختم.....

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:47


#پندهای_قصار

ای بنی آدم! حاجت های دنیوی ات را از من بخواه ولی مرا برای حاجت های دنیوی ات مخواه؛ تو را در من حاجتی است به نام آخرت ات، آن را بخواه که حاجات دنیوی تو هم در آن داده ام......

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:47


#یک_شعر_یک_معرفت

اگر جانم به لب آید مرا گفتن به ربّ آید

درون ام مشنوی هرگز گَر م مرگی ز تب آید


إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَی اللَّـهِ (۸۶_یوسف)


حسین جعفری خویی (نایر خویی)

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:46


#یک_داستان_یک_پند ۴۱۱

در جمعی غافل تر از خود نشسته بودم که دیدم یکی می گوید: خداوند عقل داده است، اگر عقل ات به کار بیندازی در دنیا صاحب همه چیز می شوی؛ خدا عقل داده و روزی ات دست عقل توست!!!

گفتم: من روزی فهمیدم در دنیا هیچ کس عقلی ندارد، آن گاه بود که دیدم همه از مرده ای که می دانند حتی نمی تواند تکان بخورد از شرّ او می ترسند ولی از زنده ای که تکان می خورد و هر کاری می تواند بکند نمی ترسند......

پس آموختم آدمی را خداوند طوری خلق کرد که از آنچه در غیب است و با عقل فهم نمی شود، بیشتر حساب می بَرد تا از آنچه در مقام شهود است و با چشم سر آن را می بیند.

حسین جعفری خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:46


#فایل_صوتی_قرآنی
#موضوع: ترفندهای گمراهی شیطان در قرآن (۳)

#حسین_جعفری_خویی

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:46


#یک_آیه_یک_تدبر ۷۳۱

يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لَا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا (۱۰۸_طه)

هَمس به معنی صدای آهسته است که در محیط خفقان و ترس می پیچد. تصور کنید عده ای که در قدیم برای سربازی می رفتند یا به زندانی وارد می شدند روز اول آنان را به خط می کردند و چنان می ترساندند که کسی اگر مجبور به خواستن چیزی از بغل دستی اش بود با صدایی بسیار آرام آن را می خواست این صدا تعبیرش هَمس است.

وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِِكْزًا (۹۸_مریم)

رِکَز به عدم وجود کوچک ترین سر و صدا گویند که معادل معنی سوت و کور است. آیه اشاره به نابودی قوم های گذشته دارد که می بینید سوت و کور است و هیچ صدایی در آن نیست.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:46


از قضا آن مرد کمک کننده ضد مسجد و عالم بود در محل پیچید که عالم شهر یک زخمی را که وسط کوچه دیده بود کمک اش نکرده و ایستاده نگاه اش کرده است تا که مست کوچه رسید و عالم از شرم به منزل خود رفت....

این هجمه تبلیغ بر علیه عالم باعث شد مردم از نماز و منبر او گریزان شدند و تعیُرش کردند. دقیقا این جا بود که شیطان از زیغ و سیاهی فضا استفاده کرد و مردم را از عالم دور ساخت. نَزغ شیطان در جهل انسان، پرحرفی و کنجکاوی انسان، حبّ دنیا و... ریشه می زند.

وَالنَّازِعَاتِ غَرْقًا (۱_نازعات)
مراد کافرانی هستند که با جنگ و جدال جان می دهند و در کلام نبی مکرم اسلام (ص) چون کندن پوست گوسفندی که زنده هست جان شان ستانده می شود و مراد از تشبیه غَرق برای آن است که کسی که در حال غرق شدن است و آب می خواهد جان او را بگیرد و او را پایین می کشد ولی او نزاع با آب کرده برای لحظاتی که نفس بکشد سر را بیرون می کشد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:46


#یک_داستان_یک_پند ۴۱۰

گویند: روزی خان قریه ای برای پسرش بساط عروسی گرفته بود که عالِم آن قریه زودتر از همه خانه برگشت. چون درب خانه گشود و بر حیاط وارد شد، در ورودی خانه دریافت که دزدی در حال جمع کردن اشیاء از منزل است.

با لحنی بلند گفت: بیا بیرون! و هر چه برداشته ای زمین بگذار، من درب خانه باز می گذارم که راحت ترک محل کنی. دقایقی گذشت و دزد با سرعت و دست خالی از منزل بیرون جست، طوری که در تاریکی شب در وسط کوچه بر زمین خورد.

عالِم خواست نزدیک رود تا بلندش کند و کمکی نماید یادش افتاد که او راضی نیست عالم نزدیک او شود و او را بشناسد پس قدری درنگ کرد تا کسی از سر کوچه بر کوچه وارد شد و عالم چون یقین کرد او کمک اش می کند سریع منزل رفت و درب خانه بست.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:45


مراد از "زَاغَ الْبَصَر" این امر است چرا که چشم مکانیسم اش جستجو برای دیدن حتی در مکان تاریک است برای همین اگر مدتی در مکان مطلق تاریک  بمانید در حالی که چشم های تان را باز گذاشته باشید دچار سرگیجه می شوید و اگر در مکانی کم نور چشم خود را باز بگذارید بعد از ساعتی دچار خواب آلودگی خواهید شد چون چشم از تلاشی که برای دیدن در آن تاریکی می کند خسته می شود و نیاز به استراحت می یابد برای همین مکان های کم نور بهترین مکان برای خواب هستند.

چشم انسان در روز در زیر آفتاب روشن هم به سیاهی می رود و آن زمانی است که مکانی بسیار دور را نگاه می کند که هر چند آن مکان روشن است ولی نورش به علت بُعد مسافت به چشم ما نمی رسد پس چشم دچار سیاهی شده و چیزی در آن مکان نمی بیند. "وَمَا طَغَىٰ" یعنی طغیان الهی نکرد و آنچه لازم و نیاز بود در شب معراج دید و در اسرار حق تعالی که غیر نیاز و نامربوط به او  بود وارد نشد. چنان که جبرئیل امین هم در حد فاصلی از عرش الهی برای دور ماندن شهپرش از آتش، پرواز نکرد و برگشت پس و طَغی ننمود.

یوسف نبی بعد از رسیدن خانواده اش در مصر بر او می گوید: نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي (۱۰۰_یوسف)

یعنی شیطان بود که بین من و برادرانم را تاریک ساخت و آنان در این ظلمت و تاریکی بودند که اراده خدا را بر من برای پیامبر شدنم ندیدند و گمان کردند اگر مرا بکشند نبوت مد نظر الهی به آنان می رسد.

وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (۲۰۰_اعراف)
یعنی وقتی شیطان خواست فضا را در باب کسی بر تو تاریک کند تا تو را گمراه سازد به خدا از شرّ او سریع پناه ببر تا خدا بر تو نوری برای دیدن و هدایت و دوری از گمراهی ببخشد. (مثال، تعیّر بسیار زیبا و مرتبط بر این امر است)

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:45


#یک_لغت_قرآنی ۳۸۷

🌟نَزَغَ:
به معنای سیاه کردن می باشد که از ترفندهای شیطان برای گمراهی انسان است.

سیاه کردن به معنی رنگ کردن یک سطح با رنگ سیاه نیست، بلکه به معنی سیاهی و ظلمت ناشی از نبود نور، یا نبود نور در حدّ کفایت برای دید را گویند.

چنانچه وقتی ابرها بر روی هم در آسمان انباشته می شوند نور کمتری از خورشید ردّ می کنند پس هر اندازه نور کمتر ردّ شود ابر نزغ و سیاه تر دیده می شود.

مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ (۱۷_نجم)
یعنی هیچ نکته تاریکی در شب معراج از اسرار آفرینش و خلقت بر محمد ( ص) باقی نماند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:45


این به خاطر آن است اجنه و شیطانی که آن لحظه قرین و همنشین اوست وقتی شما نزدیک همسر خود می شوید در حقیقت نزدیک آن اجنه شده و بدن شما به وجود او می خورد و اذیت می شود پس شما را با خواطر شیطانی که به همسرتان می زند و او را به داد و بیداد وا می دارد، از نزد همسرتان دور می کند تا راحت همنشین او باشد.

اگر شما انسان مؤمنی باشید چون طبق قرآن مؤمن در سمت راست اش نوری از جانب خدا دارد و شیاطین از این نور گریزان هستند، دست راست خود را روی کتف راست همسر خود یا هر کسی که خواطر شیطانی قرار دارد قرار دهید، خواهید دید آن فرد دست شما را از روی کتف خود بر خواهد داشت و علنی خواهد گفت: که دست شما بر شانه او سنگینی می کرد....

حال به آیه بر می گردیم؛ شیطان برای قرین سازی بنده ای برای خودش او را به نافرمانی خدا وا می دارد، او را خسیس و بی رحم و پرخاشگر می کند تا تک تک اطرافیان را از اطراف او پراکنده سازد تا خود به راحتی و بدون وجود مزاحمی همنشین او شود.

برعکس کسی که در راه فرشته و خواطر ملکی است فرشته با توصیه او به صبر و بخشش و خوش اخلاقی و مهربانی و عفو... او را محبوب خدا و خلق خدا می سازد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:45


#یک_آفت_از_شیطان

شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (۳۶_زخرف)

یکی از ترفندهای شیطان برای این که همنشین کسی شود آن است همه کس را از او دور کند و تنها او را بگذارد. کسانی که تابع شیطان هستند پس از مدتی که شیطان قرین و همنشین آنان شد، آنان را به گوشه ای برده و خلوت نشین شان می سازد تا خود همیشه کنارش بنشیند.

مثالی می زنیم. همسر شما بدون علت از دست شما عصبانی است یا به خاطر کمک مالی اندکی که به مادر پیر فقیر خود می کنید از شما شاکی و دایم در حال پرخاش به شما یا غُر زدن است. در این حال شیطان یا اجنه ای در کنار او نشسته است پس اگر شما نزد او حتی برای طلب پوزش و با صدای آرام و تبسم بروید تا نزدیک او شدید، او بر خشم و صدای خود افزوده و شما را با دست از خودش دور خواهد کرد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:45


یکی از راه های نفوذ شیطان به انسان سرودن شعر و نوشتن سخنان مبهم و بی معناست. گاهی کسی را که شیطان قصد گمراهی و القاء عالم بودن به او دارد شب ها از خواب بر می خیزد و دفتری را بدون فکر از شعر و نوشته پر می سازد و شیطان که گوینده این اشعار و جملات است به او چنین القاء می کند که این اشعار پوچ قدرتی از جانب خدا بر توست و تو را نظری خاص نموده است. وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ (۲۲۴_شعراء)

او (محمد علی باب) نیز ادعا می کرد و می گفت: ای اصحاب ما! این روزگار، ایام فترت است و امروز تکالیف شرعیه یک باره ساقط شده و نماز و روزه و صلوات کاری عبث و بیهوده است.

اعتقاد به اعداد و بازی با آن برای اثبات یک حقیقتی که مراد بازیگر آن است یکی از ترفندهای شیطان است که در هیچ آیه و حدیث و روایتی دریافت حکمت و اسرار الهی از روی محاسبه اعداد ذکر نشده است، پس کسی که تابع حدیث ثقلین است باید از آن دور باشد و برای خود عدد سازی برای امری در دین ننماید.

یکی از ترفندهای شیطان در مذهب بابیّت استناد به اعداد است. آنان عدد نوزده را به استناد آیه عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ (۳۰ـ مدثر) عددی مقدس فرض کردند که محمد علی باب، ایام سال و ماه را براساس این عدد تقسیم بندی نموده است. اکثر رمّال ها و دعانویسان در نوشته های خود به اعداد استناد می کنند تا به نوعی رمز آلود بودن و غیبی بودن کار خود را به جاهلان نشان داده و آن ها را فریب دهند. استناد تقدس عدد نوزده، به نوزده حرف داشتن آیه "بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ" و نیز نوزده حرف داشتن پنج تن آل عباء (محمد علی فاطمه حسن و حسین) است. در حالی که محمد علی باب دوران فترت و بی اثر بودن نماز و روزه را مطرح می کند در دزدیدن اعتقاد در اینجا به عقاید شیعه و اسلامی متوسل می شود که این یک فریبکاری بسیار ماهرانه است.

پس از مرگ سید کاظم رشتی بنا به فرمان وی که ظهور امام زمان (عج) را نزدیک می دانست شاگردان خویش را به جستجوی شخص مقصود و به اصطلاح شمس حقیقت می فرستد. فرقه ای که جمع اضداد است به دنبال امام زمانی می فرستد که او هیچ نسبتی با کتاب خدا و اهل بیت علیهم السلام ندارد. عمده گروندگان به بابیّت از فرقه شیعه، شاگردان سید کاظم رشتی بودند که به علت فساد دربار قاجار معتقد بودند ظهور نزدیک است و در مجالس خود همه را به این امر تشویق می کرد برای همین در شیعه پیش بینی و دادن وعده ظهور عملی کذب و مدعی را کذاب باید خواند.

محمد علی باب کتاب قرآن را قبول نداشت و برای خود، قرآنی ترکیبی از آیات قرآن و برخی ادعیه من درآوردی ساخته بود که ابتدای کتاب خود هم برای مشابه کردن آن با قرآن آیه ای با حروف مقطعه قرار داده بود. پس یکی از ترفندهای گمراهان ادعای ناقص بودن کلام وحی است.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:45


#یک_لغت_قرآنی ۳۸۶

🌟شعر:
در تهذیب الأحکام از رسول خدا (ص) آمده است که حضرت فرمودند: «اگر درون آدمی از چرک و خون پر شود بهتر از آن است که از شعر و غزل پر شود.»

پیشتر در تدبر شعر عرض کردیم که شعر از شیطان است و فرق آن با نظم تفصیل گردید. وقتی محمد علی باب را که ادعای باب علم علی و نبی بودن کرد در جلسه ای توسط نظام العلماء به چالش کشیده شد و هرچه از او در باب قرآن و حدیث و حتی شکیّات نماز سؤال کردند پاسخی نیافتند، پس از او معجزه اش را سؤال کردند. گفت: در یک روز هزار بیت شعر گفته است.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:44


کسانی که به دنبال نقشه گنج هستند اجنه یا همان شیاطین گنج را در زیر زمین جابجا می کنند و به همین دلیل می لغزند و آدرس ثابتی به یابنده گنج نمی دهند‌. بدبختی آن است وقتی قرآن گنج است و هر کس سمت آن برود گنج اش را به او و صد درصد جویندگان اش روی می کند ولی مردم سمت گنج هایی می روند که فقط به یک از صد نفر آنان روی می کند.

مٰاردین کسانی هستند که اهل نفاق اند و ثابت قول نبوده و همیشه اقوال خود جابجا می کنند. وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ (۱۰۱_توبه)

چنانچه در زمین برفی زمین ثابت نیست و اگر در محلی ترمز زده شود چند متر طول می کشد تا تایر در زمین متوقف شد. کسانی که تحت نفوذ شیطان قرار دارند و هر لحظه قولی می دهند و تصمیمی می گیرند و ثابت قول و قدم نیستند؛ مانند زنی که از خانه شوهر فرار کرده و چون تحت امر شیطان است هر لحظه یک قول و قرار و تصمیمی برای برگشت به خانه به شوهرش مطرح می کند به چنین کسی مردّد و یا دو دل و صاحب تردید هم گفته می شود.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:44


#یک_لغت_قرآنی ۳۸۵

🌟مَرَد:
به معنای لیز خوردن است. قالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِيرَ (۴۴_نمل)

که مراد از مُمَرَّدٌ یعنی، بلوری و صاف و لغزنده بودن است. وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطاناً مَرِيداً (۱۱۷_نساء)

یعنی شیطانی که در وعده های خود به انسان می لغزد و در یک جای ثابت قرار نمی گیرد و با وعده های کذب انسان را از جایی به جای دیگر می کشاند.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:44


الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ (۲۷۵_بقره)

پس شیطان انسان مَسّ شده را، چنانچه جنس مونث انسان با مذکرش مَسّ و نزدیکی می کند با او نزدیکی می کند. برای همین در روایت است کسی که شب را مست تا صبح شود باید غسل جنابت کند چون مورد نزدیکی شیاطین قرار گرفته و به نظر برخی، برخی جوش های صورت و دست و زگیل و... اثر نزدیکی اجنه با انسان می تواند باشد.

🌟خَبط:
به حالتی گویند که شیطان انسان را فراموشکار کرده و تعادل بدن او در ایستادن را از بین می برد. مانند راه رفتن کسی که زیاد مست کرده است او آن زمان طبق حدیث و کلام وحی در آغوش شیطان است.

ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ (۲۴_آل عمران)
پس آتش انسان را در آغوش می کشد و خلقت جن از آتش است و از علایم در آغوش کشیدن اش فراموشی و حرارت زیاد در بدن است.

قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ (۹۷_طه)

کسی که در مَسّ شیطان باشد نزدیک شدن به او هم می تواند مَسّ شیطان بر همراه او داشته باشد. برای همین به شراب خوار حتی دادن سلام ممنوع است تا چه رسد به دست دادن....

شیطان پرستان برای کسانی که جدید وارد جمع شان می شوند خون رگ دست خود را پاره و خون نجس یکدیگر را به هم برای نشان اخوت می آمیزند که بالاترین مَسّ است.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:44


#یک_لغت_قرآنی ۳۸۴

🌟مَسّ:
به معنای نزدیکی طوری که دو شئ مثل یک شئ شوند.

قَالَتْ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا (۲۰_مریم)

از نزدیکی زن و مرد مَسّ نام برده شده است. إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ (۲۳۶_بقره)

طبق قرآن شیطان با انسان تمایل به مَسّ و نزدیکی پیدا می کند. إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ (۲۰۱_اعراف)

آیه دیگر تصریح می کند موفق به نزدیکی هم می شود.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی

اخلاق و معرفت در قرآن و روایات

19 Oct, 16:44


مراد از دین وَاصب، یعنی هم دین خدا از آسیب شیاطین حفظ می شود، هم کسانی که وارد دین خدا شوند از آسیب شیاطین در امان خود را وارد می کنند. دین خدا از آسیب شیاطین اگر حفظ نشده بود شیاطین کتاب خدا و احادیث را از زمین محو می کردند....

در آخر آیه فوق هشدار می دهد آیا از کسی جز من در راه دین من می ترسید؟ (أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ) یعنی من شما را از شرّ شیاطین در دین خود بی تردید اگر با اخلاص نزدیک من شوید حفظ خواهم کرد پس به جای انس و جن از من بترسید که من شما را توان حفظ کامل از شرّ آنان دارم ولی جن و انس توان حفظ شما از عذاب من حتی به اندازه سر سوزنی ندارند.

از امام صادق (ع) در اصول کافی آمده است: اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيد

مراد همان محدوده واصب الهی است که اگر مؤمن در آن قرار گیرد یعنی به یقین برسد، اگر شیطان إنس و جن از هر سمت به او حمله کند نمی تواند دین واصب الهی را از او بگیرد.

پس دین الهی، واصب و از حملات شیاطین دور شده است و در کتاب و حدیث قابل دریافت است و این دریافت برای رَاسخون فِی العِلم است که در آن دِرْعِ الْحَصِينَةِ الهی قرار دارند که بأساء و ضَراء و شدائد نمی تواند دین آنان را متزلزل باذن الله تعالی سازد.

🆔 @akhlagh_marefat
داستان‌ها و پندهای اخلاقی