علی حقیقت عدل است، عدالت است علی
نه خالق است و نه مخلوق، علت است علی…
نه خالق است و نه مخلوق، علت است علی…
سيد تقى سيدى
@seyedtaghiseyedi
لنگ پیچیدگیست فعل شدن
ساده باش اتفاق می افتی...
سيد تقى سيدى (Persian)
سيد تقى سيدى یک کانال تلگرامی با عنوان "seyedtaghiseyedi" است که با هدف ارائه محتوای مفید و آموزشی برای جامعه فارسی زبان فعالیت می‌کند. این کانال تلاش دارد تا با ارائه مطالب متنوع و جذاب، به ارتقاء دانش و آگاهی مخاطبان خود کمک کند. اگر به دنبال یادگیری و به اشتراک گذاشتن اطلاعات مفید هستید، سيد تقى سيدى بهترین انتخاب برای شماست. با پیوستن به این کانال، شما فرصتی عالی برای گسترش دانش و ارتقاء مهارت‌های خود خواهید داشت. بنابراین، پیوسته بمانید و از محتواهای ارزشمند این کانال بهره ببرید. لنگ پیچیدگیست فعل شدن، ساده باش اتفاق می‌افتی...
سيد تقى سيدى
11 Jan, 20:10
من از اهالی ای کاش‌های بی‌ثمرم
اگر تو خسته‌ای از من، من از تو خسته‌ترم
نگو که می‌گذرد، نه تو ساده می‌گذری
گذشتم از تو ولیکن شکسته شد کمرم…
اگر تو خسته‌ای از من، من از تو خسته‌ترم
نگو که می‌گذرد، نه تو ساده می‌گذری
گذشتم از تو ولیکن شکسته شد کمرم…
سيد تقى سيدى
08 Jan, 22:25
وقتى كه قبله گم بشود راه چاره چيست؟
بايد به مهر سر بگذارى به هر جهت…
بايد به مهر سر بگذارى به هر جهت…
سيد تقى سيدى
07 Jan, 19:52
فلسفه‌ی من این نیست که «من چرا هستم» فلسفه‌ی من اینه که «تو چرا نیستی»
سید تقی سیدی
سید تقی سیدی
سيد تقى سيدى
07 Jan, 19:19
غير تو خيرى نديدم از دعاى هيچ‌كس
يا خدايى كه تو دارى يا خداى هيچ‌کس
مرگ هم زیباست وقتی با خدا طی کرده ام
من به‌جای تو بمیرم، تو به‌جای هیچ‌کس
من حبابی کوچکم، از دار دنیا غیرِ تو
در دل تنگم ندارم جا براى هيچ‌كس
از تو می گویند دائم با زبان بوسه ها
ماهیان از پشت شیشه با صداى هيچ‌كس
گریه کن، دشنام ده، دلگیر شو، اما بمان
هيچ كس اينجا نمى‌ماند به پاى هيچ‌كس
囧
يا خدايى كه تو دارى يا خداى هيچ‌کس
مرگ هم زیباست وقتی با خدا طی کرده ام
من به‌جای تو بمیرم، تو به‌جای هیچ‌کس
من حبابی کوچکم، از دار دنیا غیرِ تو
در دل تنگم ندارم جا براى هيچ‌كس
از تو می گویند دائم با زبان بوسه ها
ماهیان از پشت شیشه با صداى هيچ‌كس
گریه کن، دشنام ده، دلگیر شو، اما بمان
هيچ كس اينجا نمى‌ماند به پاى هيچ‌كس
囧
سيد تقى سيدى
02 Jan, 19:35
آه ای سپید تن زده از پیرهن برون
ای آبشار زلف تو چون بخت من نگون
پیچیده در سرم ز لبت رد بوی خون
با من قرین به غیر تو کی بوده در قرون
از من مخواه از تو و عشق تو بگذرم
این آرزوی توست که در گور می برم
یکسو زدم به لابه و یکسو زدم به عجز
چون قایقی شکستم و پهلو زدم به عجز
تصویر من که پیش تو زانو زدم به عجز
راهی نمانده بود که من رو زدم به عجز
از من مخواه از تو و عشق تو بگذرم
این آرزوی توست که در گور می برم
囧
ای آبشار زلف تو چون بخت من نگون
پیچیده در سرم ز لبت رد بوی خون
با من قرین به غیر تو کی بوده در قرون
از من مخواه از تو و عشق تو بگذرم
این آرزوی توست که در گور می برم
یکسو زدم به لابه و یکسو زدم به عجز
چون قایقی شکستم و پهلو زدم به عجز
تصویر من که پیش تو زانو زدم به عجز
راهی نمانده بود که من رو زدم به عجز
از من مخواه از تو و عشق تو بگذرم
این آرزوی توست که در گور می برم
囧
سيد تقى سيدى
01 Jan, 23:23
مثل آن شیشه که در همهمه‌ی باد شکست
ناگهان باز دلم یاد تو افتاد شکست…
ناگهان باز دلم یاد تو افتاد شکست…
سيد تقى سيدى
31 Dec, 20:01
عشق خوب است تا زمانی که
با همین جسم نیمه جانی که
دل سپردی فقط بدانی که
حق نداری که انتخاب کنی
عشق یعنی غرور غم بارت
که بگویی خدانگهدارت
تا همان لحظه توی افکارت
ساختی هر چه را، خراب کنی…
با همین جسم نیمه جانی که
دل سپردی فقط بدانی که
حق نداری که انتخاب کنی
عشق یعنی غرور غم بارت
که بگویی خدانگهدارت
تا همان لحظه توی افکارت
ساختی هر چه را، خراب کنی…
سيد تقى سيدى
29 Dec, 20:01
می‌مردم و می‌خنديد، می‌ديد و نمی‌ديدم
چشمان خمارش را، چشمان خمارم را
تا در دل هم باشيم تاوان بدى داديم
او گيره‌ى مويش را من ايل و تبارم را…
چشمان خمارش را، چشمان خمارم را
تا در دل هم باشيم تاوان بدى داديم
او گيره‌ى مويش را من ايل و تبارم را…
سيد تقى سيدى
27 Dec, 19:23
من فکر میکنم،
من جزئی از غمم،
غم جزئی از من است
آری قبول کن
تکرار ما فقط
بیهوده بودن است…
من جزئی از غمم،
غم جزئی از من است
آری قبول کن
تکرار ما فقط
بیهوده بودن است…
سيد تقى سيدى
26 Dec, 20:30
در حالی که به نیمی از مردم این شهر یک لبخند بدهکار بودم، به تو می‌خندیدم...
سید تقی سیدی
سید تقی سیدی
سيد تقى سيدى
25 Dec, 09:11
رسيدن من و تو وصلت دو ديوار است
چقدر عشق دو مغرور مردم آزار است
اگر چه درد زياد است در دلم اما
نگفتن از تو برايم هنوز دشوار است
يگانه بودى و بسيار عاشقت بودم
ولى به چشم نمى آيد آنچه بسيار است
به خواب بى خبرى رفته ايم و در دلمان
هنوز هم كه هنوز است عشق بيدار است
اگرچه در دل من اشتياق ديدن توست
هميشه روى لب تو خدا نگهدار است
囧
چقدر عشق دو مغرور مردم آزار است
اگر چه درد زياد است در دلم اما
نگفتن از تو برايم هنوز دشوار است
يگانه بودى و بسيار عاشقت بودم
ولى به چشم نمى آيد آنچه بسيار است
به خواب بى خبرى رفته ايم و در دلمان
هنوز هم كه هنوز است عشق بيدار است
اگرچه در دل من اشتياق ديدن توست
هميشه روى لب تو خدا نگهدار است
囧
سيد تقى سيدى
21 Dec, 20:16
#غزل_جدید
صبرها کردم که شاید کار آسان می‌شود
گاه انسان از صبوری‌ها پریشان می‌شود
لب به بدنامی رسید از بس که مضمون‌ساز شد
بوسه در اوج تمنا سهم دستان می‌شود
نونهالی تا جوانی در بلوغ دیدن است
باد می‌افتد به دامان تو طوفان مى‌شود
شادمانم بین خوب و بد نشد عمرم تلف
هر کسی که عمر بفروشد پشیمان می شود
لحظه‌اى يادت نبودم چهره‌ات از ياد رفت
جهل از دروازه‌ى غفلت نمايان مى‌شود
囧
صبرها کردم که شاید کار آسان می‌شود
گاه انسان از صبوری‌ها پریشان می‌شود
لب به بدنامی رسید از بس که مضمون‌ساز شد
بوسه در اوج تمنا سهم دستان می‌شود
نونهالی تا جوانی در بلوغ دیدن است
باد می‌افتد به دامان تو طوفان مى‌شود
شادمانم بین خوب و بد نشد عمرم تلف
هر کسی که عمر بفروشد پشیمان می شود
لحظه‌اى يادت نبودم چهره‌ات از ياد رفت
جهل از دروازه‌ى غفلت نمايان مى‌شود
囧
سيد تقى سيدى
21 Dec, 19:38
بر داشتی از دوش من خسته اگر بار
از دِین معافم کن و بگذار دگر بار…
از دِین معافم کن و بگذار دگر بار…
سيد تقى سيدى
29 Nov, 07:39
#غزل_جدید
تحمل میکنم اندوه دنیایی خیالی را
تماشا میکنم نیم پر لیوان خالی را
چرا عاشق شدم؟ از خویشتن هر روز می‌پرسم
مدام این جمله‌ی بی‌معنیِ تلخِ سوالی را
دلیل کشف و شوق و ذوق و احساس و جنون در من
تو در من ساختی تشخیص و تلمیح و توالی را
تو از یک تکه سنگ سخت شاعر ساختی و من
نشستم شعر کردم واژه های لاابالی را
تو بودی اوج مفهوم رسیدن در درون من
که من در حسرتت طی کرده بودم نونهالی را
از اینجا رد شدی حتما، اگر من اینچین مستم
اگر بو می‌کشم رد تو بر گل‌های قالی را…
囧
تحمل میکنم اندوه دنیایی خیالی را
تماشا میکنم نیم پر لیوان خالی را
چرا عاشق شدم؟ از خویشتن هر روز می‌پرسم
مدام این جمله‌ی بی‌معنیِ تلخِ سوالی را
دلیل کشف و شوق و ذوق و احساس و جنون در من
تو در من ساختی تشخیص و تلمیح و توالی را
تو از یک تکه سنگ سخت شاعر ساختی و من
نشستم شعر کردم واژه های لاابالی را
تو بودی اوج مفهوم رسیدن در درون من
که من در حسرتت طی کرده بودم نونهالی را
از اینجا رد شدی حتما، اگر من اینچین مستم
اگر بو می‌کشم رد تو بر گل‌های قالی را…
囧
سيد تقى سيدى
26 Nov, 04:44
می روم گم می شوم در خاطراتت صبر کن
از همین امروز تا روز قیامت صبر کن…
از همین امروز تا روز قیامت صبر کن…
سيد تقى سيدى
21 Nov, 20:22
شبيه قاصدك هاى رها در دشت ميدانم
لبت بر باد خواهد داد روزى دودمانم را…
لبت بر باد خواهد داد روزى دودمانم را…
سيد تقى سيدى
18 Nov, 19:34
من از این زندگی این مرگ بالاجبار بیزارم
از این تکرار در تکرار در تکرار بیزارم
نگاهم کن چه میبینی در این مخلوق نااشرف
از این چیزی که از من ساختی بسیار بیزارم…
از این تکرار در تکرار در تکرار بیزارم
نگاهم کن چه میبینی در این مخلوق نااشرف
از این چیزی که از من ساختی بسیار بیزارم…
سيد تقى سيدى
13 Nov, 05:35
صبح، کودک مدرسه‌ایِ بی‌خوابی که مشق هایش را ننوشته است، صبح کارمندی که می‌داند کارهایش امروز تمام نمی‌شود، صبح صاحب دکانی زیان ده است اگر بی تو شروع شود…
سيد تقى سيدى
10 Nov, 20:06
تنها كه باشى زمان خيلى كند حركت مى‌كند، هر چقدر تعداد بيشتر باشد زمان سريع‌تر مى‌شود ،تا تعداد به دو نفر برسد، وقتى دو نفر باهم‌اند اوج سرعت پيمايش زمان است، اجتماع بيشتر از دو نفر هر چقدر هم كه زياد باشد بين تنها بودن و دو نفر بودن قرار مى‌گيرد، دو نفر بودن خيلى زود مى‌گذرد.
囧
سیدتقی سیدی
囧
سیدتقی سیدی
سيد تقى سيدى
02 Nov, 10:13
امید دادن به آدم‌ها به خودی خود کار زیان‌باریست، امید واهی دادن که دیگر بد‌ترین بلاییست که می‌توان بر سر کسی آورد، امید است که می‌کشد…
سيد تقى سيدى
01 Nov, 16:25
این موسیقی رو یکی از دوستان برام فرستاده، یکی از غزل های بنده است که با هوش مصنوعی درست شده، العجب…
سيد تقى سيدى
30 Oct, 19:11
با سلاحی که مرا کشت به او جان می داد
با همان لب که به من قول فراوان می داد…
با همان لب که به من قول فراوان می داد…
سيد تقى سيدى
27 Oct, 15:30
نگاه کن اینجا همان جاییست که مردم
یک عمر از عشق سخن می گویند و در نهایت
در جنگ ها می میرند
سید تقی سیدی
یک عمر از عشق سخن می گویند و در نهایت
در جنگ ها می میرند
سید تقی سیدی
سيد تقى سيدى
22 Oct, 17:52
خدا شب را برای فکر کردن آفرید و من
تمام شب به زیبایی چشمت فکر می کردم…
تمام شب به زیبایی چشمت فکر می کردم…
سيد تقى سيدى
17 Oct, 17:40
امشب كه هيچ حال دلم روبراه نيست
مطرب خلاف حال دلم شاد مى‌زند
مى‌بندم اين دهان پر از حرف را ولى
آخر سكوت لعنتى‌ام داد مى‌زند
囧
مطرب خلاف حال دلم شاد مى‌زند
مى‌بندم اين دهان پر از حرف را ولى
آخر سكوت لعنتى‌ام داد مى‌زند
囧
سيد تقى سيدى
12 Oct, 20:20
گفت تا امروز دیدی من دلی را بشکنم؟
بغض کردم،خود‌خوری کردم، نگفتم بارها…
بغض کردم،خود‌خوری کردم، نگفتم بارها…
سيد تقى سيدى
12 Oct, 04:56
اولين صبح پس از او ديدم
زندگى بى وقفه
بى تعصب به جدا بودنمان
در تب ثانيه ها مى گذرد
اولين صبح پس از او ديدم
زندگى در همه جريان دارد
الا من
زندگى خواب نبود كه من از آن بپرم
باورش هم سخت است
حس تلخى مى گفت
او بدون تو ولى خوشبخت است
囧
زندگى بى وقفه
بى تعصب به جدا بودنمان
در تب ثانيه ها مى گذرد
اولين صبح پس از او ديدم
زندگى در همه جريان دارد
الا من
زندگى خواب نبود كه من از آن بپرم
باورش هم سخت است
حس تلخى مى گفت
او بدون تو ولى خوشبخت است
囧
سيد تقى سيدى
11 Oct, 19:41
به جبر رزق خودم را به عاقلی زده‌ام
ولی جواز جنونم هنوز معتبر است
چه روزها که از این طبع چشمه می‌جوشید
و حال آنچه که دارم همین دو چشم تر است…
ولی جواز جنونم هنوز معتبر است
چه روزها که از این طبع چشمه می‌جوشید
و حال آنچه که دارم همین دو چشم تر است…
سيد تقى سيدى
02 Oct, 19:10
جهان حریر سپیدی نیست
که با سخاوت دستانت
نگین های عقیقت را
به تارهاش بیاویزی
چنین مکن
من از اهالی این شهرم
که خانه خانه تن خود را فروختم به امیدی کور
امید یافتنی چون تو
مکن چنین
میان کوچه خیابان‌ها مگرد در پی هر چیزی
عمارتیست پشیمانی
دری میانه ی خود دارد
دری شبیه دگر درها
که روی هر احدی باز است
و عشق خانه برانداز است…
囧
که با سخاوت دستانت
نگین های عقیقت را
به تارهاش بیاویزی
چنین مکن
من از اهالی این شهرم
که خانه خانه تن خود را فروختم به امیدی کور
امید یافتنی چون تو
مکن چنین
میان کوچه خیابان‌ها مگرد در پی هر چیزی
عمارتیست پشیمانی
دری میانه ی خود دارد
دری شبیه دگر درها
که روی هر احدی باز است
و عشق خانه برانداز است…
囧
سيد تقى سيدى
30 Sep, 04:51
امیدوارم، اگر چه که جان رسیده به لب
به صبح می‌رسد این روزگارِ دائم شب!
به صبح می‌رسد این روزگارِ دائم شب!
سيد تقى سيدى
28 Sep, 14:03
سرويم و از اين تيغ هرس شكوه نداريم
سهراب اگر كم شده تهمينه زياد است…
سهراب اگر كم شده تهمينه زياد است…
سيد تقى سيدى
25 Sep, 19:50
عشق يعنى تار موهاى تنت مى ايستد
هر كجا كه نام او را روى لب مى آورى…
هر كجا كه نام او را روى لب مى آورى…
15,196
subscribers
222
photos
71
videos
