صالح نیک‌بخت @salehnikbakht Channel on Telegram

صالح نیک‌بخت

@salehnikbakht


کانال رسمی صالح نیک‌بخت
🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹
در باب حقوق ؛ جامعه ؛ فرهنگ ؛ سیاست ؛ تاریخ و زندگی

صالح نیک‌بخت (Persian)

با خوشامدگویی به کانال رسمی صالح نیک‌بخت خوش آمدید! این کانال یک منبع ارزشمند برای مطالعه و بحث در مورد حقوق، جامعه، فرهنگ، سیاست، تاریخ و زندگی است. صالح نیک‌بخت یک فعال جامعه شناس و نویسنده است که تمام تلاش خود را برای ارتقای دانش عمومی و بحث بر پایه حقیقت انجام می‌دهد. اگر به موضوعات پرباری مانند حقوق انسانی، تاریخ جهان و ایران، و یا مسائل اجتماعی و فرهنگی علاقه‌مندید، این کانال انتخاب بسیار مناسبی برای شماست. پیوستن به این کانال شما را به یک جامعه علاقه‌مند به بحث و یادگیری در موردهای مختلف می‌برد. منتظر حضور گرمتان در این کانال مفید و پربار هستیم!

صالح نیک‌بخت

24 Nov, 07:29


عدالت بی مرز

علی رضایی
اعتماد ۴ آذر ۱۴۰۳

روز پنجشنبه، دیوان کیفری بین‌المللی (ICC) احکام بازداشت بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل و یوآو گالانت، وزیر دفاع پیشین این کشور، را به اتهام ارتکاب جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت صادر کرد.این اتهامات مرتبط با درگیری‌های جاری در غزه و بر مبنای اصول حقوق بین‌الملل، به‌ویژه ماده ۸ اساسنامه رم، مطرح شده‌اند.در این ماده، استفاده از گرسنگی غیرنظامیان به‌عنوان ابزار جنگی و محرومیت آنان از نیازهای اساسی مانند غذا، آب و دارو، صراحتاً ممنوع شده است.
اقدام روز پنجشنبه دیوان کیفری بین‌المللی ، یادآور احکام مشابهی است که پیش‌تر علیه رهبران بلندپایه‌ای همچون عمر البشیر، رئیس‌جمهور سابق سودان، صادر شده بود و نشان می‌دهد که هیچ‌کس، حتی رهبران مستقر در قدرت نیز از پاسخ‌گویی در برابر جنایات ارتکابی مصون نیستند.
جنایات جنگی، بیش از آنکه نقض قوانین باشند، زخم‌هایی عمیق بر پیکره انسانیت‌اند.هنگامی که انسان ها از ابتدایی‌ترین نیازهای خود، چون آب و غذا محروم می‌شوند و زمانی که جنگ، با تمام قساوتش، به‌طور سیستماتیک بر زندگی غیر نظامیان بی‌گناه سایه می‌افکند، جامعه جهانی وظیفه‌ای حقوقی_اخلاقی دارد تا در برابر این بربریت مدرن بایستد و از جنایتکاران پاسخ بخواهد.
احکام صادرشده علیه نتانیاهو و گالانت، صرفاً یک پیام قانونی نیست، بلکه حاوی هشداری اخلاقی هم هست که: هرگز نباید اصول مبتنی بر حقوق انسان، قربانی بازی‌های قدرت شود. این احکام ، تعاملات دیپلماتیک و سفرهای بین‌المللی این دو فرد را به‌شدت محدود خواهد کرد، چراکه کشورهای عضو دادگاه (۱۲۴ کشور) موظف‌اند افراد موضوع احکام بازداشت را در صورت ورود به قلمرو خود بازداشت کنند.
این احکام همچنین می‌توانند نظارت بین‌المللی بر اقدامات نظامی اسرائیل را تشدید کرده و فشارها برای پاسخ‌گویی به نقض حقوق انسانی توسط این رژيم را افزایش دهند.
با این حال، اجرای حکم صادره با موانع جدی روبه‌روست؛ از فشارهای سیاسی گرفته تا برخی پیچیدگی‌های حقوق بین‌الملل در مقام اجرا.
اما مهم‌تر از این چالش‌ها، تأثیر حقوقی_سیاسی نمادین این تصمیم است.فلسفه وضع مقررات و نهادهای بین المللی ناظر بر حقوق بشر این است که جهان بپذیرد: قدرت، نه در انباشت سلاح های بزرگ ، بلکه در پذیرش مسئولیت و احترام به حقوق انسان‌ها نهفته است.
احکام دادگاه کیفری بین‌المللی علیه نتانیاهو و گالانت، پژواکی از تعهد جامعه جهانی به عدالت و کرامت انسانی است. این اقدام نه‌تنها یادآور محدودیت قدرت مطلق است، بلکه راهی است برای التیام زخم‌های بشریت و امید به ساختن آینده‌ای که در آن هیچ‌کس فراتر از قانون نخواهد بود.
اگر این احکام با حمایت جهانی و اجرای مؤثر همراه شود، می‌تواند سرآغازی برای جهانی عادلانه‌تر باشد؛ جهانی که در آن حقوق، اخلاق و عدالت بی مرز، در برابر خشونت و اقتدارگرایی بی‌پایان، پیروز می‌شود.
@Salehnikbakht

صالح نیک‌بخت

24 Nov, 07:26


عدالت بی مرز

یادداشت روزنامه اعتماد در بررسی صدور دستور بازداشت نتانیاهو و گالانت توسط دیوان کیفری بین‌المللی

👇👇👇👇
https://is.gd/n0oKuw

صالح نیک‌بخت

22 Nov, 20:16


🔘 *حدود ۵۶۰.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰۰.۰۰۰ تومان تخفیف سالیانه به خاطر تحریم!*

#مجید_انصاری عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام:
📌گروهی با نام دور زدن تحریم می‌گویند جاده را باز نکنیم ما جاده فرعی ساختیم و روزانه یک میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه نفت را می‌برند.
📌ما پرسیدیم به چه قیمتی می‌فروشید؟
👈می‌گویند ۱۵ تا ۳۰ دلار در هر بشکه.
📌یعنی میانگین ۲۰ دلار در هر بشکه تخفیف می‌دهند. یعنی روزی یک میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه نفت ضربدر ۲۰ دلار؛  یعنی اینکه روزانه ۲۶ میلیون دلار از پول مردم ایران، کشاورزان و اعضای کمیته امداد به خریدار انحصاری نفت تخفیف می‌دهند.
📌می‌پرسیم چه کسانی نفت می‌فروشند؟ اسامی را اعلام کنید.
👈می‌گویند اگر بگوییم دشمن متوجه می‌شود.
📌می‌پرسیم به چه کسانی نفت را می‌فروشید؟
👈می‌گویند؛ اگر بگوییم مشتری منصرف می‌شود زیرا امریکا اینها را رصد می‌کند.
📌وقتی سوال می‌کنیم نفت را با چه قیمتی می‌فروشند؛
👈می‌گویند اینها محرمانه است.
📌می‌پرسیم پول به کدام حساب واریز می‌شود؟
👈می‌گویند امریکا بانک را تحریم کرده اما پول‌ها برمی‌گردد.
📌می‌پرسیم از چه طریقی برمی‌گردد؟
👈می‌گویند: صرافی‌ها؛
📌می‌پرسبم صرافی‌ها متعلق به چه کسانی است؟
👈 می‌گویند محرمانه است.
📌می‌پرسیم بخش عمده پول کجاست؟
👈می‌گویند همه در یک کشور است.
📌می‌پرسیم آیا آن کشور پول را می‌دهد؟
👈می‌گویند خیر، فقط می‌توانیم کالا وارد کنیم.
📌می‌پرسیم کالا را چه کسی وارد می‌کند؟
👈 بازهم نمی‌گویند!
یعنی رقمی حدود ۹.۴۰۰.۰۰۰.۰۰۰ دلار و معادل  ۵۶۰.۰۰۰.۰۰۰.۰۰۰۰.۰۰۰ تومان تخفیف سالیانه به خاطر تحریم، بخوربخورهایی که این وسط صورت می‌گیرد به کنار!
مملکت گل و بلبل به اینجا می‌گویند. حالا شما پیدا کنید پرتقال فروش را و اینکه میان این روابط و مناسبات اقتصادی چه نسبتی وجود دارد با شیوه برخورد حضرت علی(ع) با شمع بیت‌المال، زمانی که طلحه و زبیر به دیدار ایشان می‌روند.

#اکبر_اعلمی
@Salehnikbakht

صالح نیک‌بخت

22 Nov, 20:15


روانشناسی قدرت!


■برداشت عمومی در ارتباط با علت رفتار غالبا مستبدانه یک صاحب قدرت، این است که فرد مزبور انسانی است که ذاتاً از طبیعتی مالامال از خصلت‌های منفی، از قبیل خودبزرگ‌بینی، کیش شخصیت و نگاه از موضع بالا در رابطه خود با انسان‌های دیگر است.

□اما مطالعاتی که در زمینه‌های مشترک روانشناسی و علوم سیاسی بعمل آمده، نشان می‌دهند که چرا افراد قدرتمند در اکثر مواقع و در طول تاریخ به نحوی شگفت‌انگیز از خود، رفتاری به کلی متفاوت، پیش و پس از به قدرت رسیدن نشان می‌دهند و رفتار و کردار و حتی نحوه سخن گفتن فرد بطور بارزی پس از رسیدن به قدرت دست‌خوش تغییر می‌گردد.

●ادم گالینسکی، روانشناس اجتماعی در دانشگاه Northwestern University-Kellogg School of Management سالها پیش دست به آزمایشی بدیع زد. او دو گروه از دانشجویان را برگزید و با هر گروه به این ترتیب عمل کرد: با گروه A به بحث و تبادل نظر نشست و از انواع وسائل استفاده نمود تا نقاط قوت روحی آنان را استخراج و برای آنان برجسته نماید. او با تأکید بر قدرتمند بودن این گروه آنان را برای ورود به آزمایش آماده نمود. رفتار گالینسکی با گروه B درست از نقطه عکس آغاز شد و آنان را به لحاظ روانی در شرایطی قرار داد که احساس ضعف و زبونی بر آنان غالب گردد و پس از آن هر دو گروه را راهی آزمایش نمود.

○گالینسکی و دستیارانش از داوطلبین خواستند که در یک محل گرد هم آیند و سپس به آنان گفتند که حرف E را با یک ماژیک بر روی پیشانی خود بنویسند. تعداد کسانی که در گروه B حرف E را وارونه نوشتند (آنچنانکه این حرف در آینه ظاهر می‌شود) به نحوی که برای نفراتی که از روبرو به پیشانی آنان نگاه کنند، قابل خواندن باشد سه برابر گروه A بود که اکثریت قریب به اتفاق افراد آن حرف E را از دید و منظر خود نوشتند؛ یعنی برای کسانی که از روبرو آنان را می‌دیدند وارونه به نظر می‌آمد و قابل خواندن نبود.

■نتیجه‌ای که دیچر کلتنر، روانشناس اجتماعی از دانشگاه برکلی از آزمایش گالینسکی گرفت این بود که قدرت باعث می‌گردد که به نحوی اعجاب‌آور، فرد تازه به قدرت رسیده، از لحظه تکیه زدن به جایگاه قدرت رفته‌رفته جهان پیرامون خود را تنها از منظر خود می‌بیند و بطور اسرار‌آمیزی تجزیه و تحلیل‌ها و تصمیماتش در جهت حفظ و بقاء قدرت خویش است.

□دستیابی به قدرت باعث می‌گردد که فرد به سرعت تمامی مهارت‌های خود را در ایجاد رابطه عاطفی با پیروان خود به فراموشی سپرده و دیگر دیدگاه‌های آنان را نبیند و صدای آنان را نشنود. او تنها چیزهائی را می‌بیند که دوست دارد ببیند و صداهائی را می‌شنود که دوست دارد بشنود.

●در حقیقت، فرد قدرتمند با دستیابی به قدرت به این نتیجه می‌رسد که لابد توانائی‌های فردی و مهارت‌های تخصصی و یا قدرت مدیریت او از دیگران یک سر و گردن بالاتر بوده که توانسته گوی سبقت را از دیگران برباید. او با خود می‌اندیشد: اگر من برتر از همه نبودم چه دلیلی داشت که به این موفقیت و مقام برسم؟ از این لحظه به بعد او خود را بطور بی‌وقفه مُحق می‌داند که وزن به مراتب بیشتری به نظرات خود بدهد و انتخاب مردم را اینگونه تفسیر کند که چون نمی‌توانسته‌اند و یا نمی‌دانسته‌اند که چگونه کار‌ها باید سامان داده شود به من روی آورده‌اند.

○اما اشکال بزرگتر در اینجاست که وقتی از نظرات مردم سخن به میان می‌آید خواست‌های آنان نیز با نظراتشان درهم می‌آمیزد. وی هرگز توجه نمی‌کند که هر چند ممکن است در باب اداره و مدیریت و یافتن راه حل، نظر مردم صائب نباشد (که در آن هم بحث است) اما قرار نیست “خواسته‌هایشان” نیز هم‌پای “نقطه نظرات غیرتخصصی‌شان” در هم آمیخته و فاقد ارزش و اعتبار گردد.

■در نهایت، الزاماً این خصائل فردی که در مسند قدرت نشسته نیست که رفتار او را رقم می‌زند، بلکه در اکثر موارد این پروسه رسیدن به قدرت است که از فرد شخصیت جدیدی می‌سازد. این فرآیند می‌تواند کاراکتری افتاده و درویش مسلک و همراه مردم را به مستبدی سرسخت و نفوذناپذیرو بی‌توجه به خواست مردم مبدل کند. تغییر و تحول یاد شده بخصوص برای آنان که خود را خادمین خداوند و یا مردم می‌دانند سخت هشدار‌دهنده است.
@Salehnikbakht

صالح نیک‌بخت

21 Nov, 20:13


بیست و ششمین سالگرد قتل داریوش و پروانه فروهر، امروز - اول آذر - با حضور جمعی از فعالان سیاسی و دخترشان، پرستو فروهر، برگزار شده است آن هم در حالی که ماموران امنیتی در خانه فروهرها و اطراف آن حضور یافته بودند.‎به‌ جز فعالان سیاسی و مدنی، جمعی از چهره‌های خانواده‌های دادخواه اعتراضات دو سال پیش و زندانیان سیاسی سابق هم در این مراسم حاضر شده بودند.از جمله آتش شاکرمی، خاله نیکا شاکرمی، دختر نوجوانی که در جریان اعتراضات«زن، زندگی، آزادی» کشته شد.‎داریوش فروهر زمانی که در سال ۱۳۷۷ توسط ماموران امنیتی به قتل رسید، هفتاد ساله بود. نیم قرن از زندگی فروهر در مخالفت و مبارزه با حکومت مرکزی سپری شد؛ هم در دوره پادشاهی پهلوی و هم در زمانه جمهوری اسلامی، او از مخالفت دست برنداشت.‎پروانه فروهر، همسر او هم در این حمله به قتل رسید.‎این دو در خانه خود در تهران با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیدند.قتل سیاسی این دو و چندین چهره از روشنفکران و دگراندیشان در پاییز ۷۷، به #قتل‌های_زنجیره‌ای موسوم شد و وزارت اطلاعات نیروهای خودسر را مسئول آن اعلام کرد.
📷باربد گلشیری، وبسایت فروهرها، نشر آسو
@Salehnikbakht

صالح نیک‌بخت

21 Nov, 19:42


♨️ ‌سید محمدرضا مرتضوی دبیر کل خانه صنعت و معدن ایران:

انقلاب کارگری خواهد شد؛ فقرا خانه‌های ثروتمندان را آتش خواهند زد...!
@Salehnikbakht

صالح نیک‌بخت

21 Nov, 19:38


@Salehnikbakht

صالح نیک‌بخت

21 Nov, 19:09


🌐 *حکم بازداشت #نتانیاهو و #گالانت توسط لاهه صادر شد*

دادگاه کیفری بین‌المللی حکم بازداشت نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی و وزیر جنگ برکنار شده را صادر کرد.

دادگاه کیفری بین‌المللی با انتشار بیانیه‌ای در وب‌سایت خود اعلام کرد: این دادگاه حکم دستگیری «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر اسرائیل و «یوآو گالانت» وزیر جنگ برکنار شده اسرائیل را به دلیل جنایات جنگی مرتکب شده در جنگ غزه صادر کرده است.»
@Salehnikbakht

صالح نیک‌بخت

21 Nov, 07:53


زندگی به مثابه سیاست چگونه امکان‌پذیر است؟

✍️ مهران صولتی

در تاریخ جوامع مختلف همیشه روزهایی وجود داشته‌اند که فشار سرکوب مانع از شکل‌گیری فعالیت‌های سیاسی متعارف هم‌چون تظاهرات، انتخابات آزاد یا فعالیت حزبی شده است. در چنین ایامی مفهوم زندگی به مثابه سیاست پدیدار می‌شود و زیستن روزمره مردم بیش از پیش سیاسی می‌شود. به طور مثال در روزهای سرکوب بعد از ۲۸ مرداد، شعر نو به ابزاری برای بیان آزادی و نه گفتن به استبداد تبدیل شده بود (شعر زمستان اخوان نمونه‌ای از این اشعار به‌شمار می‌رود.)

در زندگی به مثابه سیاست بسیاری از کنش‌های تکراری و بی‌اهمیت رنگ و طعم مقاومت پیدا می‌کنند و برای دیگران هم الهام‌بخش می‌شوند. آن‌چنان که به یک زبان مشترک و نمادین در میان مردم تبدیل می‌شوند. البته جامعه برای ورود به میدان این مبارزه نمادین نیازمند آمادگی‌هایی است که آصف بیات برخی از الزامات آن را بیان کرده است.

نویسنده کتاب زندگی به مثابه سیاست با ذکر ویژگی‌های سیاست‌ورزی در خاورمیانه کوشیده است تا از امکانات نهفته در زندگی شهروندان این منطقه  برای تاثیر‌گذاری بر سیاست‌های حکومت‌های‌شان پرده بردارد. وی سه شرط لازم برای زیستن سیاسی را؛ شاد بودن، مسئولیت‌پذیری و سیاسی فکر کردن می‌داند.

شاد بودن: برای جامعه‌ای که در آن غمناکی روند مشارکت اجتماعی را به حاشیه برده، و ناامیدی شهروندان را از پی‌گیری مطالبات خود بازداشته است، شادی امری سیاسی، و از جلوه‌های مقاومت در برابر نظم مسلط محسوب می‌شود. در چنین وضعیتی شادی وجهی اجتماعی یافته و به افزایش اعتماد عمومی می ‌انجامد. شاد بودن هم‌چنین مبداء هر گونه فعالیت تحول‌خواهانه محسوب می‌شود زیرا هیچ جامعه‌ای با شهروندان افسرده و غمگین روی توسعه‌یافتگی را ندیده است‌.

مسئولیت پذیری: بر‌خلاف این باور رایج که با انجام ندادن وظایف روزمره اداری می‌توان به حاکمیت ضربه زد واقعیت این‌است که انجام مسئولانه و منتقدانه وظایف شهروندی اساس تحول‌خواهی محسوب می‌شود. از همین‌رو کسانی که با بی‌مبالاتی به دنبال مسولیت‌گریزی و منفعت‌طلبی هستند نمی‌توانند راهبر خوبی برای تغییر شرایط موجود باشند. در روزگار به بن‌بست رسیدن بسیاری از آرزوها تنها می‌توان به کسانی امید بست که با درک مسئولیت‌های خطیر شهروندی می‌کوشند تا جامعه را حتی اندکی به سمت‌و‌سوی وضعیت بهتر هدایت کنند‌.

نگاه سیاسی: پیش از آن‌که سیاست این‌چنین به مسائل زرد و نگرش‌های منفعت‌طلبانه آلوده شود، پدیده‌ای ارزشمند و متکی بر مقوله‌ای به نام خیر عمومی تلقی می‌شد. چنین سیاستی قرار بود که زندگی را برای همگان دلپذیرتر و قابل تحمل‌تر سازد. هم‌چنین بنا بود که سیاست‌مداران حقایق و ارزش‌هایی از جمله منافع ملی، مدیریت عقلانی، عدالت، و دموکراسی را بر منافع شخصی و جناحی مقدم بدانند. نگاه سیاسی به معنای دغدغه داشتن برای مردم و سایر آرمان‌های بلند انسانی است حتی اگر امروز هم کاری از ما ساخته نباشد. بالاخره روزی فرا می‌رسد که راهی گشوده یا ساخته خواهد شد‌
@Salehnikbakht

صالح نیک‌بخت

21 Nov, 07:19


💥تنها ثروت بابا یک قوطی بود!
✍️
علی مرادی مراغه ای

♦️«رضا گنجه‌ای» متعلق به خاندانی از شهر گنجه بوده که پس از شکست ایران از روسیه و پیوستنِ شهر گنجه و برخی شهرهای دیگر به روسیه، تابعیت روسیه را نپذیرفته، به تبریز آمدند.
او در١٢٩٠ش در محله ششگلان تبریز متولد شد. در ۱۳۰۵ش به تهران و سپس آلمان رفت و در رشته مهندسی پلی‌تکنیک زوریخ تحصیل کرده پس از بازگشت، در دانشکده فنی دانشگاه تهران، استاد و سپس ریاست دانشکده فنی شد و در سال ۱۳۳۴ در کابینه حسین علا وزیر صنایع و معادن شد...
اما آن چه سبب شهرت او شد مدیریت نشریه «باباشمل» بود که اولین هفته نامه فکاهی ایران بوده. با وجود شغلهای مهمی چون ریاست، وزارت... از دارِ دنیا عزیزترین چیزِ بابا در زمان مردن، یک قوطی کوچک بود! به این قوطی در آخر نوشته باز خواهم گشت...

♦️بیشتر از هر مقامی به نقد و شوخی با مجلس و نمایندگان می پرداخت. مثلا از زبان نمایندگان مجلس چنین می سرود:
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم لذت شغل وکالت نرود از یادم
جزصحیح است نگفتم سخنی در مجلس چه کنم حرف دیگر یاد نداد استادم

♦️یا در ستونی دیگر در گزارش از سخنان نمایندگان مجلس نقل قول میکرد و خودش چنین پاسخ میداد:
آقای دکتر شفق نماینده مجلس: مطابق اصول پارلمانی دنیا...
باباشمل: جانِ بابا، تو کی از این مقایسه ما با دنیا دست بر میداری؟ چه چیز پارلمان شما با پارلمانهای دنیا قابل قیاس است که اصولش باشد.
آقای ثقه الاسلامی: خیلی خوشوقتم که دوره چهاردهم انتخابات آزاد است...
باباشمل: تو را به روح ثقه الاسلام مرحوم. بگو ببینم، خودت حرف خودت را باور داری؟.
آقای فولادوند: مردم را از حق قانونی شان که داشتن نماینده است در مجلس نباید محروم کرد.
باباشمل: ای کاش بجای محرومیتهای غیرقانونی فقط این حق قانونی را از ما میگرفتند.
(مجله باباشمل،18خرداد1323،ش57.ص7)
آقای شریعت زاده نماینده مجلس: تبریز مهد پرورش آزادی و موجد اساس مشروطیت ایران بوده است.
باباشمل: جانم، مشروطیت حال، سی و هشت سالش است دیگر مهد ندارد بلکه تختخواب لالایی میکند.
(مجله باباشمل،15تیر1323،شماره61،ص6)
یک ستونی بنام نیش و نوش داشت در باره موضوعات مختلف. به عنوان نمونه:
صلاح مُلک کجا؟ کله ی خراب من کجا؟! ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا؟!
یکی زمجلسیان نکته ای حسابی گفت: که این جماعت رهزن کجا، حساب کجا؟!
وزیر فکر خود و ما صلاح از او خواهیم ببین که ما کجائیم و آن جناب کجا؟!
(باباشمل، سال دوم، شماره49، 17فروردین1323)

♦️در سر مقاله ای با عنوان «شیربرنج» مینویسد:
«یکی به کورمادرزاد گفت: هیچ تا به‌ حال شیربرنج خورده‌ای؟ جواب داد: نه، اصلاً من نمیدونم شیربرنج چه شکلیه. گفت: یه چیز سفیده. کورمادرزاد جواب داد: سفید چیه؟ گفت: سفید، رنگ غازه. جواب داد: غاز چه شکلیه؟ یارو انگشت‌هاش رو راست کرد و نوکاش رو به‌ هم چسبوند و مچ دستش رو کج کرد، دستش رو شکل غاز نمود و دست کوره را گرفت و مالید به دست خودش. گفت: غاز یه همچو شکلی داره. کوره همین که دستش به دست گُنده و زِبر یارو خورد، خودش رو عقب کشید و گفت: نه جانم! من شیربرنج به این کلفتی نخورده‌ام...
حالا به جون همه‌ تون، اونایی هم که خواستن به ما کور و کچل‌ها، مشروطه و حکومت ملی رو حالی کنن، همین کار و کردن و درست همون قدر ما از مشروطه و آزادی سر در آوردیم که اون کوره از شیربرنج...»!

♦️پس از انقلاب، بابا شمل نیز راهی غربت شد و البته علیرغم وزارت و ریاستش که در طول عمرش داشت اما در سویس در نهایت فقر بود، فقط تعدادی کتاب، مجله و آن قوطی معروفش را با خود داشت. حتی در آخر عمرش به کمک دیگران زندگی میکرد و تنهای تنها...
زمانی همه را میخنداند اما خودش مدت زیادی با خنده بیگانه شده بود! وقتی هم در ١٥ شهریور ١٣٧٤ در ژنو درگذشت سه روز جنازه اش بر زمین مانده بود!
اما تنها ثروتش که برایش از هر چیزی گرانبهاتر و عزیزتر بود یک قوطی بود که وقت رفتن از ایران، آنرا نیز با خودش برده و در غربت همیشه در کنار رختخوابش و کنار داروهایش میگذاشت. کسی نمیدانست داخل آن چیست، بارها کسانی از محتویات قوطی پرسیدند پاسخ نداده بود اما در یکی از سفرها به دکتر هوشنگ طالع که خواهرزاده اش بود باباشمل گفت:
- اون قوطی را می بینی؟ همان که بالای گنجه است.
- بله...بله دیدم.
- آن را بردار.
- دکتر طالع آن را برداشت، درش را باز میکرد که فریاد باباشمل بلند شد.
- چه می کنی؟ مواظب باش نریزد!
- با دقت جعبه را به سوی او دراز کرد. بابا در حالی که هم دستش و هم صدایش از شدت هیجان می لرزید گفت:
- می دانی این تو چیست؟ داخل این جعبه، خاک وطن است یادت باشد وقتی من مُردم آن را در تابوت من بریزی...!»

و این خاک را در طول تاریخ همین باباها حفظ کرده اند...

کاریکاتوری از طرز رفتار متفاوت نمایندگان مجلس در قبل و پس از انتخابات از باباشمل آورده ام در
اینجا...!

صالح نیک‌بخت

21 Nov, 06:35


اخلاقی زیستن در شرایط اضطراری

✍️محمدباقر تاج الدین

این موضوع کم و بیش آشکار و مسلم است که تمام انسان ها در شرایط گوناگون وظیفه دارند که تا آن جا که ممکن است اخلاقی زیستن را در پیش بگیرند و ارزش ها و قواعد اخلاقی را رعایت کنند تا از این طریق امکان رشد و بالندگی فردی و جمعی فراهم شود. اما می ماند این پرسش مهم که در شرایط اضطرای و دشوار که برای هر کسی ممکن است در طول زندگی اَش پیش بیاید چه باید کرد؟ آیا در چنین شرایطی نیز انسان ها موظف به اخلاقی زیستن هستند یا این که می توانند از هنجارهای اخلاقی سرپیچی کنند؟ برای مثال دست به دزدی بزنند یا دروغ بگویند که از شرایط اضطراری و به اصطلاح از مهلکۀ نابودی جان سالم به در ببرند؟ به نظر می رسد که پرسش آسانی نباشد چرا که پیچیدگی ها و ابعاد گوناگونی دارد.

این که سعدی از "دروغ مصلحت آمیز" سخن گفته است نیز ناظر به همین موضوع است چرا که با چنین دروغی جان انسانی نجات می یابد. آشکار است که این گفته هرگز مجوز دروغ گویی برای همیشه و تمام موقعیت ها را برای هیچ کس صادر نمی کند، بلکه فقط و فقط برای شرایط اضطراری. لذا هنگامی که شرایط اضطراری برطرف شد دیگر نباید قواعد اخلاقی را زیر پا گذاشت. در مثالی دیگر اگر فرد فقیری برای نجات جان فرزندش از بیماری ناچار دست به دزدی بزند عملی غیر اخلاقی انجام نداده است و نباید هم تحت تعقیب و مجازات قرار گیرد چرا که در شرایط اضطراری دست به چنین عملی زده است. البته فلاسفۀ اخلاق برای چنین وضعیتی عنوان دوراهه ها یا دشواره های اخلاقی نیز نهاده اند که آدمی باید بین دو شرایط دشوار یکی را برگزیند و دیگری را فروبنهد.

واقعیت این است که نمی توان به افراد در شرایط دشوار و اضطراری توصیه های اخلاقی نمود و از آنان خواست که انسان های اخلاقی و به اصطلاح نرمالی باشند. چنین توصیه هایی نه تنها نوعی فریب برای آنان محسوب می شود، بلکه از صدها دشنام هم برای شان بدتر است. انسان های فقیر و بی نوایی که از برآورده نمودن نیازهای اولیه و ضروری یک زیست معمولی نیز درمانده شده اند چگونه می توانند آدم های اخلاقی باشند؟! اگر اخلاقی باشند که بسیار عالی و بلکه آرمانی است(و البته در مواردی هم دیده می شود که واقعاً اخلاقی اَند) اما اگر نباشند هم نمی توان آنان را سرزنش کرد. لذا اخلاقی زیستن بیش از همه برای شرایط نرمال و بهنجار است که دست کم نیازهای اولیه و ضروری همگان در حدّ مطلوبی برآورده شده باشد و نه برای شرایط دشوار و اضطراری.

این گونه به نظر می رسد که شرایط اضطراری شرایطی است که طی آن فقر و محرومیت از یک سو و تنگناهای اجتماعی و اقتصادی از سوی دیگر عرصه را برای کسر قابل توجهی از مردم محدودتر و دشوارتر نموده باشد و در نتیجه انتظار اخلاقی زیستن انسان ها نیز بسیار دشوار شود. نکتۀ مهم تر در این زمینه این است که در وضعیت و شرایطی که عده ای اندک بخش بزرگی از ثروت و سرمایه های کشور را در اختیار گرفته و حتی به غارت برده باشند نمی توان از مردمان فقیر و بی نوا در خواست اخلاقی بودن را داشت که در حقیقت نوعی فریب آشکار است. به زبان ساده اگر در جامعه ای عده ای فرصت طلب و در واقع غارتگر و دزد سرمایه های کشور را به آسانی به یغما ببرند و از مردم به ویژه بی نوایان و فقیران بخواهند که شما اخلاقی باشید روشن است که راه غارتگری و به یغما بردن سرمایه های مردم نیز به آسانی باز خواهد شد. بدتر این که در اثر بروز چنین وضعیتی هیچ گونه انتظاری برای بهبودی وضعیت فقرا و محرومین نیز وجود نخواهد داشت. در واقع، نمی شود که عده ای اندک سرمایه ها و ثروت ملی شهروندان یک جامعه را به آسانی به یغما ببرند و از همان شهروندان بخواهند که شما زیست اخلاقی داشته باشید که این نوعی فریب و شارلاتانیسم بزرگ و کُشنده است!!
@Salehnikbakht

صالح نیک‌بخت

20 Nov, 07:13


💥آنا آخماتووا و سیصد ساعت انتظارش!
✍️
علی مرادی مراغه ای

در آن سال‌ها تنها مردگان لبخند می‌زدند
خشنود از اینکه آرمیده‌اند:
و لنینگراد همچون زائده‌ای بی‌مصرف کنار زندان‌هایش آویخته بود...!


♦️گورهای دسته جمعی زیادی از دوران استالین کشف شده اما یکبار در حفاری جهت لوله کشی گاز به گورهایی برخوردند که بیش از هزار اسکلت بیرون آمد و شگفتی آنجا بود که این اسکلتها جفت شده در کنار هم بودند یعنی دژخیمان استالین برای صرفه جویی در گلوله هر دو نفر را به همدیگر جفت کرده و با شلیک یک گلوله دو نفر را باهم کشته بودند!
در دوران استالینیزم ۲۲ میلیون نفر اعدام شدند و ۱۵۰۰ نفرشان شاعر و نویسنده بوده، استالین برعکس هیتلر که از یهودیان و از بیگانگان کشت از مردم شوروی کشته!
آمار دقیق محکومین اردوگاهها را از منابع روسی به ترتیب سال در
اینجا آورده و آمار به خاک افتادگان ایرانی و کشورهای دیگر را به تفکیک اینجا آورده ام.

♦️در آن دوران وحشتناک، سرگئی یسنین و ولادیمیر مایاکوفسکی خود را کشتند، اوسیپ ماندلشتام در اردگاه زندانیان جان سپرد، مارینا تسوتایوا در همین سالها خود را حلق آویز کرد و...
اما شگفت انگیز است که وقتی میلیونها انسان در اردوگاهها با مرگ تدریجی دست و پنجه نرم میکردند نویسندگانی از کشورهای جهان مانند پابلو نرودا، برنارد شاو، رومن رولان، ژان پل سارتر، رافائل آلبرتی، هانری باربوس، امیل لودویگ، لویی آراگون، اچ. جی. ولز و کثیری از نویسندگان و شاعرانی ایرانی در ستایش از حاکمیت تاواریش استالین قلمفرسایی کرده و میکوشیدند به چهره ضدانسانی آن سیستم، صورتی انسانی ببخشند!.

♦️در اوج تصفیه ها، آنا اخماتووا ابتدا طرد شد، دبیر حزب در یک سخنرانی او را به عنوان یک فاحشه محکوم کرد و او از اتحادیه نویسندگان شوروی اخراج شد، تمام کتاب‌هایش جمع آوری گردید و انتشارشان ممنوع شد...
این شاعره دستگیر نشد در عوض شوهرش و پسرش را دستگیر کردند وضعیت او چنان وحشتناک شد که دوستانش به آخماتووا توصیه کردند برای عفو پسرش شعرهایی در ستایش استالین بنویسد و او برای نجات جان پسرش تن به خفت داد! استالین را ستایش کرد، سرزمین مادری را تجلیل و از زندگی شاد در شوروی نوشت...!
اما جلادش استالین آنها را به اندازه کافی صمیمانه تشخیص نداد و ترتیب اثر نداد!
آنا آخماتووا بعدا در این زمینه چنین سرود:
آه پسرم!
هفده ماه صدایت کرده‌ام که به خانه بیایی،
به پای جلاد افتاده‌ام
آه پسر من، دهشت من!

♦️آنا آخماتووا به مدت ۱۷ ماه یعنی ۳۰۰ ساعت در سرما و یخبندان و در گرما در مقابل زندان انتظار کشید تا بلکه خبری از پسرش بیابد اما نیافت و شعر ماندگار مرثیه را در همین صفِ انتظار مخفیانه سرود بی‌آنکه آن را بنویسد یا چاپ کند، شعر را تنها به خاطر می‌سپارد و برای دوستان معدودش می‌خواند تا به خاطر بسپارندش. نیم قرن طول می‌کشد تا در ۱۹۸۷ در روسیه این شعر منتشر می شود که در واقع وصیتنامه آخماتووا است. او در پایان شعر می‌گوید اگر زمانی بخواهند برایش تندیسی به افتخارش بسازند، تنها به یک شرط بدان رضایت خواهد داد که انرا کنار همین زندان بسازند، همینجا که به همراه میلیونها خانواده زندانیان، ۳۰۰ساعت ایستاد تا آن در گشوده شود و گشوده نشد:
و اگر روزی در این کشور
تصمیم بگیرند که تندیسی برای من برپا کنند،
من تنها به یک شرط بدان رضایت می دهم
آنرا نه کنار دریا، یا جایی که به دنیا آمدم
و نه در باغ سلطنتی در نزدیکی درخت کاج عزیز،
فقط اینجا، جایی که من سیصد ساعت ایستادم،
و هرگز درها را برای من باز نکردند....

♦️ژرفای اندوه این ۳۰۰ ساعت انتظار در تصور نمیگنجد که زن باشد که شاعره باشد که مادر باشد و خشونتِ بی انتهای استالینیزم...!
اما سرانجام شعر ماند و دیکتاتور رفت و این تندیس برنزی با ارتفاع سه متر در حدود نیم قرن پس از مرگِ دیکتاتور پلید در ۲۰۰۶ در جلوی همان زندان ساخته شد و یک شاهکار است تصویر تندیس را در زیر آورده ام:
مانند شمعی در حال ذوب شدن است یک دست در سینه و در دستی دیگر تسبیح قرار دارد به نشانه محبوبترین کتاب شعریش که بنام تسبیح است، تندیس سرش را چرخانده به عقب به همان درِ زندان نگاه می کند که ۳۰۰ساعت نگاه کرده بود و یادآور همسر لوط است به روایت تورات، زمانی که سدوم نابود شد، به لوط و خانواده‌اش دستور آمد برای نجات، از آنجا خارج شوند و به عقب نگاه نکنند، اما زن لوط به عقب نگاه کرد و تبدیل به ستونی از نمک شد!
و این لحظه ی همسر لوط قبلا یکی از شعرهایش بوده:
زمانی هست، میتوانی همچنان به گذشته نگاه کنی،
در برجهای قرمز سدوم که در آن متولد شده اید،
جایی که در آن آواز می خواندی، می چرخیدی،
جایی که زندگی فرزندان بوده،
او نگاه کرد و از درد متحیر شد،
بدنش به نمک نیمه شفاف تبدیل شد،
چگونه، برای یک نگاه، او جان داد...؟!


◀️تندیس آنا آخماتووا

صالح نیک‌بخت

20 Nov, 06:55


فیلم‌های بخش مسابقه یازدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم «دهوک» معرفی ‌شدند

منصور جهانی ـ فیلم‌های بخش مسابقه یازدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم «دهوک» در اقليم کردستان عراق معرفی شدند و کارگردانان ایرانی با آثار سینمایی، مستند و کوتاه خود، حضور پررنگی در این رویداد سینمایی ‌دارند.
یازدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم «دهوک» Duhok با یاد «یولماز گونای» Yılmaz Güney کارگردان سرشناس کُرد برنده جایزه نخل طلای جشنواره بین‌‌المللی فيلم «کن» فرانسه (1982) به ریاست «امیرعلی محمدطاهر» مدیر جشنواره بین‌المللی فیلم «دهوک» و با مدیریت هنری «شوکت امین کورکی» فیلمساز کُرد، با شعار «ورزش» و «ورزش همگانی» و با نمایش 107 اثر از کارگردانان ایرانی و کشورهای مختلف جهان، در قالب فیلم‌های بلند سینمایی، کوتاه و مستند در بخش‌های رقابتی و غیررقابتی و با حمایت حکومت اقلیم کردستان عراق از روزهای 19 تا 26 آذر ماه 1403 (9 تا 16 دسامبر 2024) در سالن «کنگره» دانشگاه دهوک و مجموعه سینمایی «دهوک مول» در شهر دهوک در اقليم کردستان برگزار می‌شود.

رقابت برای دریافت 7 جایزه اصلی جشنواره
«روند زید» Ravand Zaid مدیر برنامه‌ریزی بخش «سینمای کُردی» یازدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم «دهوک»، در کنفرانس خبری این رویداد سینمایی گفت: از روز 26 خرداد ماه 1403 (15 ژوئن 2024) پذیرش آثار را از طریق درگاه فیلم برای شرکت در یازدهمین دوره این جشنواره شروع کردیم در نهایت در روز 11 شهریور ماه 1403 (1 سپتامبر 2024) 180 فیلم کُردی را دریافت کردیم؛ که بعد از ارزیابی توسط هیأت انتخاب جشنواره، 46 فیلم در مرحله نهایی برای حضور در بخش‌های رقابتی و غیررقابتی «پانوراما» انتخاب شدند که برای تصاحب جوایز بهترین فیلم، بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر زن، بهترین فیلمنامه، بهترین کارگردانی، جایزه «فیپرشی» FIPRESCI فدراسیون بین‌المللی منتقدان فیلم و همچنین جایزه استانداری دهوک با یکدیگر به رقابت می‌پردازند.

فیلم‌های سینمایی بخش رقابتی «سینمای کُردی»
وی همچنین گفت: در بخش فیلم‌های سینمایی بخش مسابقه «سینمای کُردی»، 8 فیلم در بخش مسابقه اصلی انتخاب شده‌اند که عبارتند از: «باکره و کودک» The Virgin and Child به کارگردانی «بنفشه بریوان» Binevsa Berivan از بلژیک، «برندگان» Winners به کارگردانی «سولین یوسف» Soleen Yusef از آلمان، «وقتی برگ‌های گردو زرد می‌شوند» When The Walnut Leaves Turn Yellow به کارگردانی «مهمت علی کُنار» Mehmet Ali Konar از ترکیه، «هیوا» (امید) Hêvî به کارگردانی «اُرهان اینجه» Orhan Ince از ترکیه، «ساکار» (ساده) Sakar به کارگردانی «ابراهیم سعیدی» از ایران، «کوچر» (مهاجر) Caucher به کارگردانی «مشفق شجاعی» از ایران، «سناریست» Scenarist به کارگردانی «سامی صباح» Sami Sabah از اقلیم کردستان و همچنین «روزت مبارک» A Happy Day به کارگردانی «هیشام زمان» Hisham Zaman از نروژ.

فیلم‌های مستند بلند بخش رقابتی «سینمای کُردی»
مدیر برنامه‌ریزی بخش «سینمای کُردی» در ادامه سخنانش گفت: امسال برای بخش رقابتی مستند جشنواره، 8 فیلم انتخاب شده‌اند و برای کسب جایزه بهترین مستند، با هم رقابت می‌کنند که عبارتند از: «بی‌سرزمین مثل باد» landless like the wind به کارگردانی «برهان احمدی» از ایران، «خوشه‌های خشم» The Grapes of Wrath به کارگردانی «ماریا ماوتی» از ایران، «گیلاوه» Gelawe به کارگردانی «محمد حمزه‌پور» از ایران، «خواب روژین» (خه‌ونی روژین) Rojin is Dream به کارگردانی «سوره علی‌ویسی» از ایران، «پسر کوهستان» Son of Mountain به کارگردانی «احسان کمرخانی» از ایران، «ملافه‌های سفید» White Sheets به کارگردانی «زانیار عزیزی» از ایران، «گفت‌وگوی زنانه» GotûbêJin به کارگردانی «نعمت قطار» Nimet Gatar از ترکیه و همچنین «اسماعیل ما» Our Ismail به کارگردانی مشترک «فاتین کانات» Fatin Kanat و «کِندر اینجه» Önder İnce از ترکیه.

صالح نیک‌بخت

20 Nov, 06:53


💥آخرین ایستوری اینستاگرامی اینجانب.

✍️علی مرادی مراغه ای

مرگ شاه به دلیل مصرف بیش از حد قرصهای جنسی!
برخی میگویند نباید به حوزه خصوصی صاحبان قدرت پرداخت اما وقتی آن حوزه خصوصی آنقدر در تصمیم گیرهای آنها و سرنوشت مردم تاثیر دارد دیگر اینجا حوزه خصوصی چه معنی ندارد؟!
مگر می توان به دوره فتحعلیشاه پرداخت اما به حرمسرای 700 نفری او با هزاران کنیز و نوکر و اسب خانه مستقل و دخیل و تاثیرگذار در کل سیاست کشور نپرداخت؟!
اسدالله علم در خاطراتش دهها بار از خانم بازی خود و شاه نوشته:
«مهمانی برایم رسیده، ملاحظه فرمودند و چون شاهنشاه شیفته لب کلفت هستند، فرمودند، بعد از ظهر باید او را قطعاً ببینم. من واقعاً پشیمان شدم[چون همبستری همه روزه شاهنشاه با دختران جوان برای سلامتی شان مضر است]...»
(خاطرات علم، ج ۶. ص ۴۲).
اکنون منوچهر رزم آرا(وزیر بهداری پهلوی) میگوید:
شاه به دلیل مصرف زیاد قرص های جوانی و تقویت جنسی سرطان گرفت و مرد! و علت مرگ مشکوک علم، عبدالکریم ایادی، قلی ناصری و حسین دانشور از وزرا و درباریان شاه، استفاده از همین داروی تقویت جنسی بود...


◀️دوستان جهت مراجعه به اینستاگرام اینجانب:
@ali_morady_maragheie

صالح نیک‌بخت

19 Nov, 18:24


🔴 برق از کجا می‌رود

وقتی دندان درد می‌گیرد، چند روز با مُسکن جلوی درد را می‌گیریم. درد آرام می‌شود.
خیلی‌ها در این مرحله باقی می‌مانند، به خیال اینکه خلاص شده‌اند و مشکلی نیست. یادشان می‌رود که آن درد نشانه شروع خرابی دندان است. مدتی می‌گذرد و ناگهان می‌فهمند که دندان از بین رفته ‌ و جز کشیدن راهی باقی نمانده است. یا اگر اقبال داشته باشند، باید با هزینه زیاد و رفت‌و‌آمدهای فراوان و کارهای مفصل تخصصی شاید بتوان آن را درمان کرد.
دردها نشانه‌های مرض‌اند.

حکایت اغلب مشکلات و بحران‌هایی که سال‌ها گریبان ما را گرفته است، حکایت درد و مُسکن است.

ماجرای کمبود برق، نوک کوه یخ بحران‌ها و ماجرای سلسله‌ای از دردهاست که با مسکن موقتا آرام می‌شوند و فراموش می‌شوند.

سه نیروگاه از مدار خارج شده‌اند، چون مازوت می‌سوزانند که هوا را بسیار می‌آلاید. مازوت می‌سوزانند، چون کشور دچار کمبود گاز است. کمبود گاز به خاطر وجود بحران فرسودگی در صنایع نفت و گاز و برق است. بحران و فرسودگی دارند، چون سوءمدیریت طولانی‌مدت و تا حدی تحریم‌ها مانع از به‌روز‌رسانی آنها شده است. سوءمدیریت است، چون این صنایع در ایران از بزرگ‌ترین منابع تولید رانت‌اند و تسلط بر آنها از عسل شیرین‌تر. تصدی این مجموعه‌های عظیم نه تابع معیارهای تخصصی، بلکه تابع منفعت‌طلبی قدرت‌های سیاسی است.

سال‌هاست که درد کمبود برق را مثل دیگر دردها با مسکن‌های مختلف می‌خواهند آرام کنند. گاه با استفاده از سوخت‌های آلاینده در نیروگاه‌ها و گاه دادن برنامه‌های خاموشی، گاهی نیز با قطع برق کارخانجات. آن‌قدر استفاده از مسکن‌ها زیاد شده ‌ که دیگر اصل درد و منشأ آن به فراموشی سپرده شده است. در آرامشی ویرانگر دندان‌ها یک به یک به سوی خراب‌تر‌شدن می‌روند.

هرگاه بحث کمبود برق به میان می‌آید، کارشناسان مختلف به بیان راه‌حل‌های متعدد می‌پردازند؛ شیوه‌های افزایش تولید برق، روش‌های صرفه‌جویی در مصرف برق، استفاده از انرژی‌های نو مانند باد و آفتاب و راه‌های تخصصی دیگر.

اینک از زاویه‌ای دیگر به موضوع نگاه کنیم.

تقریبا در تمام برنامه‌های توسعه پنج‌ساله کشور، موضوع افزایش تولید برق و اصلاح نیروگاه‌ها مورد توجه قانون‌گذار بوده و در بودجه‌های سالانه هم ردیف‌های بودجه‌ای برای آن پیش‌بینی شده است. علاوه‌براین بیش از 30 سند بالادستی در همین حوزه در سطوح عالی تصویب شده‌اند که هرکدام ضوابطی برای این صنعت تعیین کرده‌اند تا برق مورد نیاز ‌ برای انواع مصارف کشور تأمین شود. در سال‌های 93 و 94 که سند چشم‌انداز صنعت برق در افق 1404 تصویب شد، «تأمین برق مطمئن و پایدار» اولین هدف استراتژیک از اهداف 12گانه این سند بود. اگر این قوانین و این اسناد اجرا می‌شدند، الان کشور دچار چنین بحران سنگینی برای تولید برق نبود که نقطه پایان هم معلوم نباشد.

گفته می‌شود کمبود گاز یکی از دلایل بروز بحران در صنعت برق است.
ایران دومین ذخایر طبیعی گاز جهان را دارد‌ اما نمی‌تواند برای نیروگاه‌ها گاز مورد نیاز را تأمین کند. درباره تولید و مصرف گاز هم مقررات زیادی وجود دارد که اگر اجرا شده بودند، این سال‌ها کشور دچار این بحران‌ها نمی‌شد.

این مقدمه نسبتا طولانی ما را به این نتیجه می‌رساند که پرسش اصلی این نیست که چرا کشور در کمبود برق به سر می‌برد. کارشناسان صنایع نفت و گاز و برق دلایل فنی و تخصصی را  می‌دانند و گفته‌اند.

پرسش اصلی و مهم‌تر این است که چرا و چگونه قوانین و مقررات مربوط به صنایع نفت و گاز به اجرا درنیامده‌اند تا براساس آنها صنایع برق و گاز بتوانند به‌درستی به اجرا درآیند و کشور وارد چنین بحران‌های بزرگی نشود. ریشه اینجاست. برق از جای دیگر است که می‌رود. تا به این سؤال پاسخ داده نشود و براساس پاسخ اقدام اصلاحی نشود، هر راه‌حل فنی برای بهبود وضعیت تولید نفت و گاز و برق بی‌اثر است و حداکثر اینکه باز مسکنی خواهد بود که درد اصلی را از یاد می‌برد.

ریشه دندان که خراب باشد، هر درمانی روی دندان بیهوده است، مگر درمان از ریشه آغاز شود.

@Salehnikbakht

صالح نیک‌بخت

18 Nov, 06:20


انتظار از سیاست

جواد کاشی

در دهه هفتاد سوال «انتظار از دین» در ذهنیت اهل فکر و نظر محوریت پیدا کرد. کاش قبل از آن سوال «انتظار از سیاست» را طرح کرده بودیم و به آن می‌اندیشیدیم. هر پاسخی به پرسش «انتظار از سیاست» پیامدهای تلخ و شیرین خود را در همه عرصه‌ها به بار می‌آورد منجمله بر دین.
تجربه جنگ هشت ساله با عراق، پاسخی به پرسش انتظار از سیاست ساخت و پیش روی ما قرار داد: اقتدار، عزت و شکوه. نظام سیاسی با این پاسخ سامان یافت و مسیر خود را پی گرفت. ما در انتخاب میان دو گزینه «عزت و ذلت» قرار گرفتیم. پیداست که نباید تن به ذلت می‌دادیم و همیشه در جهت عزت و اقتدار و شکوه ملی حرکت می‌کردیم.
این امکان وجود داشت که به پرسش انتظار از سیاست، پاسخ دیگری می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دادیم و در مقابل دوگانه‌های دیگر قرار می‌گرفتیم. «فضیلت» یک پاسخ دیگر به سوال انتظار از سیاست بود. آن را رها کردیم. فضیلت در ادبیات سیاسی به معنای اولویت بخشی به خیر عمومی در مقابل خیر یا نفع خصوصی است. اگر انتخابش کرده بودیم در میان دوگانه آنچه خیر عموم مردم را تامین می‌کند و آنچه نفع یک گروه خاص را قرار داشتیم.
رفاه و خوشی یک پاسخ دیگر به پرسش ما بود. آنگاه می‌توانستیم در دوگانه هر آنچه موجبات رفاه و شادی اکثر مردم است و آنچه سبب رفاه و خوشی اقلی از مردم قرار داشتیم.
آزادی یک پاسخ دیگر بود. آنگاه می‌توانستیم در دوگانه کاستی یا افزونی هستی آزاد تک تک شهروندان قرار داشته باشیم.
گسترش میدان رقابت یک پاسخ دیگر بود. اگر آن را اختیار کرده بودیم می‌توانستیم به عرصه سیاسی به مثابه میدان بازی بیاندیشیم تا خود را در دوگانه برد و باخت بیابیم. آنگاه از یکی دو باخت، خود را نمی‌باختیم و آماده بازی‌های بعد می‌شدیم.
اختیار هر پاسخی به سوال انتظار از سیاست، پیامدهای خود را به بار خواهد آورد. می‌توانستیم انتخاب‌های دیگر کنیم و اینک در موضع پاسخ‌گویی به پرسش‌های دیگر باشیم. سخت است، اما می‌توانستیم به توازن میان این همه بیاندیشیم. متاسفانه مثل کشتی بانانی عمل شد که همه چیز را هیزم سوخت حرکت کشتی می‌کنند منجمله بدنه خود کشتی‌ را. اگر هم فر و شکوه و عزت نصیب ایران شده، باید پاسخ دهیم چقدر یک جامعه و حکومت فضیلت‌مند داریم به طوری که دلمشغول خیر عمومی مردم باشیم؟ رفاه و خوشی مردم را تا کجا افزون کرده‌ایم؟ چقدر مردم احساس آزادی در انتخاب و مشارکت و زندگی می‌کنند، چقدر آموخته‌ایم با قواعد یک بازی منصفانه در داخل، منطقه و عرصه بین‌الملل بازی کنیم؟
اقتدار و عزت را نمی‌توان از دایره حیات سیاسی حذف کرد. اما امروز بیش از هر وقت نیازمند آن هستیم که پنجره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دیگر را هم به پرسش انتظار از سیاست بگشائیم. نباید آنچه تاریخ پیش روی ما قرار داده، به تقدیر و زندان ما تبدیل شود. برخیزیم پنجره‌ها را بگشائیم.

@Salehnikbakht

صالح نیک‌بخت

18 Nov, 06:12


🔲⭕️غریبه آشنا، دوست دارم بیا!
مجتبی لشکربلوکی

آیا به نظرتان می رسد ما این ظرفیت، این تحمل و این بلندنظری را داریم که مدیر عامل ایران خودرو یک آلمانی باشد، مدیر عامل همراه اول یک لبنانی باشد و مدیر عامل یکی از بانک های ما یک تایوانی؟ بلافاصله خواهیم گفت ما این همه استعداد مدیریتی در کشور داریم چرا دستمان را به سوی بیگانگان دراز کنیم؟ چرا برویم زیر دست اجنبی؟ مگه ما خودمان چه چیزی کم داریم!

حالا به این واقعیت ها توجه کنید: ساندار پیچای، مدیر عامل آلفابت (گوگل)، یک هندی‌الاصل است، کارلوس گُسِن، مدیر عامل سابق رنو، اصالتاً برزیلی-لبنانی بود. مارک جوزف کارنی، رئیس اسبق بانک مرکزی کانادا بود تا اینجایش خاص نیست ولی جالب اینجاست که ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۰ شد رئیس بانک مرکزی انگلستان! ایلان ماسک از آفریقای جنوبی آمده، دارد در آمریکا موشک هوا می کند! جنسن هوانگ در تایوان دنیا آمده اما در آنسوی دنیا دارد جهان را به عصر هوش مصنوعی می برد! نماد ژاپن چیست؟ سونی! مدیر عاملش برای مدت های طولانی یک آمریکایی بود! دارا خسروشاهی، مدیر عامل اوبر است با ۳۷ میلیارد دلار درآمد (مقایسه کنید با فروش سالانه نفت ایران)

سال هاست که ارتباط ما با جهان به سطحی اسفناک سقوط کرده. قبول ندارید؟ به چهار سوال جواب بدهیم، بعد شما و وجدان تان!
از ۱۰۰۰ شرکت برتر جهان، کدامشان در ایران دفتر فعال دارند؟
از ۱۰۰ دانشگاه برتر دنیا، چند درصدشان با دانشگاه های ایران برنامه مشترک دارند؟
از ۱۰ شرکت برتر مشاوره جهان کدامشان در ایران فعالند؟
سرمایه گذاری خارجی مستقیم (FDI) و در بازار سرمایه (FPI) ما نسبت به کشورهای عربستان و ترکیه چقدر است؟

دقت کنید که اصلا منظورم این نیست که سکان شرکت ها و سازمان هایمان را به دیگران بدهیم، بلکه تاکیدم روی همکاری و تعاملات بین المللی است. سپردن مدیریت یکی از صدها روش همکاری بین المللی است.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
کار کردن با خارجی ها اصلا چه فایده ای دارد؟ جدای از دسترسی به بازارهای بین المللی، جذب منابع مالی و انتقال تکنولوژی که در همه منابع اشاره می شود می خواهم روی موضوع دیگری دست بگذارم و آن تغییر عمیق درونی است. اگر با جهان کار کنیم ما دیگر آن آدم سابق نخواهیم شد:

۱) قد ما بلند می شود. فرض کنید که کسی در یک روستای ۱۰۰ نفره به دنیا می آید و همانجا زندگی می کند و می‌میرد. درکش از جهان و فرصت هایش چقدر است؟ کسی که با جهان در ارتباط است قدش بلند می شود چیزهایی را می بیند که امکان دیدن آن را قبلا نداشته

۲) می فهمیم که آدم های دیگر با دین و آیین متفاوت نیز به اندازه ما انسان هستند. به اندازه ما وجدان دارند، به اندازه ما به خانواده اهمیت می دهند، به اندازه ما برای عدالت دغدغه دارند. ما قطعا و حتما انسان تر خواهیم شد.

۳) ژن نوآوری ما تقویت می شود. دو تن از اساتید دانشگاه هاروارد و یک استاد دیگر این سوال برای شان مطرح شد که کارآفرینان نوآور با مدیران معمولی چه تفاوتی دارند؟ بررسی هایشان را در کتابی منتشر کردند به نام ژن نوآوری! آن ها متوجه شدند تفاوت در ۵ مهارت کلیدی است. یکی از آن ها شبکه سازی بود؛ ساختن ارتباطات اجتماعی و جستجوی فعالانه برای یادگیری از افراد با زمینه‌های متفاوت، تخصص‌های متنوع و دیدگاه‌های مختلف. شبکه بزرگ تر و متنوع تر یعنی ایده های با کیفیت تر، دیدگاهی وسیع تر و خلاقیت بیشتر.

۴) همزمان تواضع و اعتماد به نفس ما بیشتر می شود. وقتی در ایران زندگی می کنيم، به عنوان یک نویسنده یا کارآفرین یا مربی باشگاه فوتبال، جامعه ای که خودم را با آنان مقایسه می کنم محدود است (حدود ۱٪ جمعیت جهان). ممکن است به درستی یا نادرستی خودم را بهترین بیابم. ولی به محضی که پایم را از ایران بیرون می گذارم می بینیم که ده ها نویسنده، کارآفرین و مربی بالاتر از من هستند. دیگر امکان ندارد که مغرور شوم. ارتباط با جهان، فروتنی و تواضع می آورد. همچنین وقتی با خارجی ها کار می کنیم، می فهمیم که ما به یک اندازه باهوشیم، آن ها آدم های عجیب و غریبی نیستند. برخی از ما به خاطر شبکه محدودمان به شدت در معرض «غرور جاهلانه» و برخی دیگر در معرض ضعف اعتماد به نفس هستیم.

تا رفع تحریم ها که نمی دانیم چه زمانی است، به هر طریقی که می توانیم باید تعاملات بین المللی خود را توسعه دهیم.

می توانید مرا به غریبه پرستی، خودباختگی و «مرغ همسایه غازپنداری» متهم کنید. اما پیش از آن از خودتان بپرسید که کدام یک از استدلال های بالا اشتباه است. خلاصه کلام اینکه ما باید یاد بگیریم که با غریبه‌ها، بیگانگان، خارجی‌ها و اجنبی‌ها، کار کنیم. مدت هاست جهان، جهانی شده است و آنانکه بلد نیستند با جهان کار کنند ممکن است در نقشه های جفرافیا باقی بمانند اما در صفحات تاریخ حذف خواهند شد. با غریبه های بیشتر باید آشنا شد!

@Salehnikbakht

صالح نیک‌بخت

18 Nov, 06:10


🔴دست و پا زدن در بن‌بست

🔺اعتماد ۲۸ آبان ۱۴۰۳

✍️عباس عبدی

🔘هنگامی که یک فرد به بن‌بست می‌رسد، عقل سلیم به او دستور می‌دهد که برگرد. ولی مشکل برخی از آنجا آغاز می‌شود که هزینه بازگشت را خیلی زیاد می‌بینند و جرأت فکر کردن به آن یا شجاعت پذیرش تصمیم جدید را ندارند. تصمیمی که باید گرفته شود و هزینه‌های آن نیز باید پرداخت گردد تا از هزینه‌های بزرگتر در امان ماند. به همین دلیل افراد فاقد شجاعت در انتهای راهی که روشن است هیچ افقی ندارد و به هیچ ده‌کوره‌ای ختم نمی‌شود؛ توقف نمی‌کنند و با تبلیغات فراوان امید می‌دهند که راه باز است و هدف نزدیک است، یک تکان دیگر ما را به هدف می‌رساند.

🔘جالب اینکه شعار‌دهندگان غالباً می‌دانند که واقعیت چیست، در حالی که می‌دانند راه نیز بن‌بست است، ولی هم چنان ادامه می‌دهند. دلایل این ادامه دادن نیز گوناگون است. شاید بتوان گفت که فضای بسته و ممنوعیت سخن گفتن و نقد آزادانه ریشه اصلی رسیدن به بن‌بست و توقف در آن است. هنگامی که دیگر بن‌بست قابل انکار هم نیست، به کارهای دیگری دست می‌زنند، بلکه خود را مشغول کنند. کارهایی که عوارض راه طی شده را چند برابر می‌کند.

🔘چندی پیش ویدیویی از معاون امور زنان دولت آقای رییسی منتشر شد که درباره سیاست‌های مواجهه با پوشش زنان سخن می‌گفت و ابراز داشت که ماجرای مهسا یک اتفاق بود و قتل نبود.‌ وی بلافاصله به تنهایی خود پرداخته و اضافه می‌کند که من تنها یک زن بودم در دولت. ادامه می‌دهد که وقتی اکثریت به نتیجه می‌رسند، کار تیمی اقتضا دارد که بقیه همراهی کنند یا حداقل سکوت کنند (منظور مصوبه آنان در باره حجاب است.)

🔘از نظر او، آقای رییسی بر بحث فرهنگی تأکید داشت و این مسأله را فرهنگی می‌دانست ولی از طرف دیگر سیستم هم به شدت تحت فشار بودند (با مکث قابل توجه)، و خیلی از افرادی که معتقد بودند در ریاست جمهوری ایشان نقش داشته‌اند، معتقد بودند که او باید خیلی صریح‌تر عمل کند، می‌گفتند چرا با قاطعیت برخورد نمی‌شود. یک بخشی تحریک دشمن بود، خیلی از آنان از روی اخلاص این حرف‌ها را می‌زدند ولی دشمن سعی می‌کرد ببندد راه مسایل را و سعی می‌کرد که این تقابل را در جامعه ایجاد کند.

🔘اینها سخنان اخیر این خانم سه ماه پس از خروج از دولت است. هنگامی که مدیرانی در بالاترین سطوح دولت معتقدند که بخشی از این سیاست تبلیغاتی در باره فشار به رییس جمهور در موضوع پوشش زنان، تحریک دشمن است که البته اقرار محسوب می‌شود، پس چرا همچنان در این مسیر گام برمی‌دارند یا متوقف شده‌اند؟ آیا این رفتار معنایی جز آگاهی نسبت به وجود بن‌بست و ضمنا توقف در آن است؟


https://telegra.ph/دست-و-پا-زدن-در-بن%E2%80%8Cبست-11-17

صالح نیک‌بخت

17 Nov, 08:28


من کاندیدای ریاست جمهوری هستم!

✍️ مجتبی لشکربلوکی

۱۵۰ سال پیش در آمریکا اتفاق بامزه ای افتاد. یک زن در آمریکا، به جرم «کاندیداتوری برای ریاست جمهوری» زندانی شد! «ویکتوریا وودهال» به‌عنوان اولین زن در تاریخ آمریکا رسما کاندیدای ریاست جمهوری شد. او زمانی چنین تصمیمی گرفت که حتی زنان حق رای نداشتند.
خانم «وودهال» استدلال جالبی داشت. طبق قانون (که البته آن هم باید تغییر کند) ما، زنان، حق رای دادن نداریم اما کجای قانون نوشته زنان حق کاندیدا شدن ندارند. سه روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، «ویکتوریا وودهال» بازداشت شد. جرم او مسخره بود: اعلان مکرر کاندیداتوری ریاست جمهوری و پافشاری بر جذب کردن رای شهروندان از تریبون روزنامه‌ای که تحت مالکیت وی بود.او پس از آزادی از زندان، همچنان به سخنرانی‌ها و فعالیت‌های اجتماعی خود برای دستیابی زنان امریکایی به حقوق سیاسی و اجتماعی برابر با مردان، ادامه داد. سرانجام «وودهال» توانست در آخرین سال‌های عمر خود، «اعطای حق رای به زنان» را ببیند.

نکته اول اینکه آدم های منطقی که وضعیت موجود را می پذیرند، رشد و پیشرفت مدیون آدم های غیرمنطقی است که می زنند زیر میز!
نکته دوم اینکه لازم نیست من و شما رییس جمهور شویم، فقط کافیست در هر حوزه ای که هستیم، خط شکن باشیم:

اولین دختری که تصمیم گرفت پنهانی درس بخواند راهی را باز کرد برای فعال شدن تمام زنان و دختران.

اولین کاسبی که تصمیم گرفت اعتماد کند و کالای فروخته شده را پس بگیرد

اولین تولیدکننده ای که تصمیم گرفت از مواد اولیه با کیفیت در محصولاتش استفاده کند.

اولین کسی که تصمیم گرفت از بیت کوین برای خرید و فروش استفاده کند و آن را جایگزین پول واقعی کند

اولین پزشکی که تصمیم گرفت مانند همه کارمندان و معلمان مالیات پرداخت کند و بقیه پزشکان را هم به مالیات دادن ترغیب کند.

اولین کارمندی که به احترام مراجعه کننده (و نه هیچ دلیل دیگری) از وقت ناهارش بگذرد.

اولین سیاست مداری که مثل بچه آدم تصمیم گرفت غرور را کنار بگذارد و از مردم معذرت خواهی کند.

اولین مدیری که تصمیم خواهد گرفت نامه ای بنویسد به تمام زیرمجموعه هایش و ابلاغ رسمی کند که هیچ کدام از فرزندان، اطرافیان، هم محلی ها و اقوامش حق ندارند خارج از عرف اداری درخواستی کنند.

اولین کارخانه داری که تصمیم گرفت به جای گواهی عدم سوء پیشینه، گواهی سوء پیشینه بگیرد و کسانی که زندان رفته اند را استخدام کند.

این ها همه شان کاندیداهای ریاست جمهوری هستند. این ها قهرمان های توسعه یافتگی هستند. داستان این «زن قهرمان» نشان می دهد که هر کدام از ما فارغ از سن و سال، فارغ از جنسیت و زبان می‌توانیم یک کنشگر توسعه باشیم. کافیست از خانه و محله، سازمان و مدرسه خود شروع کنیم یک بهبود و یک تغییر را هدف گیری و پی گیری کنیم. خداوند همه مدیران، پزشکان، و سیاست مداران و زنان و مردان خط‌شکن را یاری خواهد کرد.
@Salehnikbakht

صالح نیک‌بخت

17 Nov, 07:29


🔸حاکم، تجارت کند، بازرگان چه کند؟!

وزير هرمز بن شاپور به وی نامه نوشت که بازرگانانِ دریا، بارِجواهر بسیار آوردند و آنرا به صدهزار دینار خریده‌ام برای پادشاه، شنیده‌ام که پادشاه آنرا نمی‌خواهد، اگر راستست فلان بازرگان، به صد هزار دینار سود می‌خرد. هرمز در جواب نوشت، که:
«صد هزار دینار و صد هزار چندان پیش ما قدری ندارد. اما چون ما بازرگانی کنیم پادشاهی که کند و بازرگانان چه کار کنند؟».

✔️بهارستان جامی
امروز سالروز درگذشت عبدالرحمان جامی شاعر و ادیب بزرگ ایرانی است
@sahandiranmehr

3,900

subscribers

3,535

photos

1,564

videos