روانکاوی کلاسیک @psychoanalysis_classical Channel on Telegram

روانکاوی کلاسیک

@psychoanalysis_classical


@Fereshte_abbasii
ای دی جهت ارتباط با من☝️
اینستاگرام: instagram.com/fereshte.abbasi_
کانال اسطوره شناسی
https://t.me/Mythology_ist

روانکاوی کلاسیک (Persian)

روانکاوی کلاسیک یک کانال تلگرامی است که توسط فرشته عباسی اداره می شود. این کانال به بررسی روانکاوی کلاسیک و تئوری های مربوط به آن اختصاص دارد. اگر به روانکاوی و روانشناسی علاقه مند هستید، این کانال بهترین مکان برای یادگیری و تبادل نظر با دیگر اعضاست. فرشته عباسی با تجربه خود در زمینه روانکاوی، باعث می شود که محتوای این کانال بسیار ارزشمند و آموزنده باشد. جهت ارتباط با فرشته عباسی و شرکت در بحث های مفید، می توانید با استفاده از ایدی تلگرامی @Fereshte_abbasii در ارتباط باشید. همچنین می توانید فرشته عباسی را در اینستاگرام به آدرس instagram.com/fereshte.abbasi_ دنبال کنید. پس از پیوستن به این کانال، شما به دنیای جذاب و پر از اطلاعات مفید روانکاوی کلاسیک وارد می شوید. پس فرصت را از دست ندهید و همین حالا به این کانال متمایل شوید!

روانکاوی کلاسیک

26 Jan, 21:25


تداوم هروضعی که اصل لذت، رسیدن به آن را آرزو می کند، فقط باعث خشنودی متوسط می شود؛ما طوری ساخته شده ایم که فقط از تباین و ناهمگونی می توانیم لذت بسیار ببریم
و در وضعیت پایدار فقط اندکی کامرواییم.
بنابراین امکانات سعادت ما را سرشت خود ما محدود می کند.
همچنین گوته گوشزد می کند:
"هیچ چیز در جهان تحمل ناپذیر تر از روزهای خوش پیاپی نیست." البته شاید این سخن اغراق آمیز باشد.


زیگموند فروید

@psychoanalysis_classical

📚به زودی در جلسات پیش رو ، از «رانه ها و component» هایش و همینطور «تکرار» ، از دید فروید و لکان خواهیم گفت و شنید....

روانکاوی کلاسیک

25 Jan, 09:49


اشتباه است فکر کنیم یک تحلیل به پایان بندی موفقی رسیده چون روانکاونده آگاهانه چیزی را درک کرده،
آنچه مورد بحث است حرکت از سطحی ناآگاه فرورفته در تاریکی به سطحی آگاه ،مقر وضوح و روشنی ،توسط یک جور آسانسور جادویی نیست ...
آنچه مورد بحث است در واقع حرکت در جهت خودآگاهی نیست بلکه در جهت گفتار است...
و آن گفتار باید توسط کسی شنیده شود.»



#لکان

@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

23 Jan, 18:03


درباره‌ی آغاز درمان

یک سوال ناخوشایند که بیمار در ابتدا از پزشک می‌پرسد این است: «درمان چقدر طول خواهد کشید؟ برای این که مرا از مشکلاتم خلاص کنید به چقدر زمان نیاز خواهید داشت؟»

اگر روانکاوی یک درمان آزمایشی برای چند هفته را پیشنهاد دهد می‌تواند با دادن این قول که در انتهای این دوره آزمایشی یک اظهار نظر قابل اعتماد‌تر خواهد کرد، از دادن یک پاسخ مستقیم به این سوال پرهیز کند.

پاسخ ما مشابه پاسخی است که فیلسوف در افسانه ازوپ به سالک می‌دهد. وقتی که سالک از او می‌پرسد که سفر پیش رو چقدر طول خواهد کشید، فیلسوف صرفاً پاسخ می‌دهد «راه برو!» و پس از آن این پاسخ ظاهراً بی‌فایده را این‌گونه توضیح می‌دهد که پیش از این که بتواند بگوید سفر سالک چقدر طول خواهد کشید باید طول گام‌های او را بداند.

این تدبیر به فرد در مشکلات نخست کمک می‌کند؛ اما این مقایسه‌ی خوبی نیست، چرا که بیمار روان‌نژند به راحتی سرعت خود را تغییر داده و ممکن است گاه تنها پیشرفت بسیار آهسته‌ای داشته باشد. در حقیقت، مسئله طول احتمالی درمان تقریبا غیرقابل پاسخ دادن است.

نویسنده: زیگموند فروید

ترجمه و انتشار: گروه روانکاوی تداعی

روانکاوی کلاسیک

23 Jan, 09:00


بعد از خوانش درس گفتارهای مقدماتی زیگموند فروید و سه رساله ی جنسی در جلسات خوانش آثار روانکاوی ، پیشنهاد بعدی شما برای خوانش چه اثری از زیگموند فروید هست؟



@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

21 Jan, 14:17


لکان را می‌توان فرمالیست‌ترینِ روانکاوان نامید؛ بدین معنا که تا پیش از لکان بهره‌گیری از فرم جلسات برای ارائه تفسیر تا این میزان بی‌سابقه بوده‌است.
می‌توان با یک مثال از «داریان لیدر» قضیه را روشن‌تر کرد. آنالیزان در بازگویی قصدش به سفر به ادینبورگ به مادرش، جمله‌اش را از نظر دستوری بدین شکل صورت‌بندی می‌کند:
"I said I'm going to Edinburgh to my mother"
همان طور که مشخص است، قسمت «به مادرم» در پایان جمله آمده است، حال آنکه می‌توانست در ابتدای جمله بیاید، همان‌طور که در انگلیسی رایج، معمول‌تر است. تقطیع جلسه پس از واژه مادر، می‌تواند متضمن دعوت به فکر کردن از آنالیزان درباره قصد حقیقی او از سفر باشد.

روانکاوی کلاسیک

21 Jan, 07:25


فرهنگ به تبدیل هر چه بیشتر کنش های کلامی روزمره به کنش های کلامی جدی متمایل است و آن را مظهر اراده معطوف به حقیقت میداند که هر روزه بر قوت و عمق و سرسختی اش افزوده می شود. روش تصدیق و تکذیب به این کنش های کلامی جدی داعیه معرفت ( savoir) می بخشد و آنها را به صورت موضوعاتی قابل مطالعه و تکرار و انتقال به دیگران در می آورد. این اظهارات جدی در بین همه چیزهایی که گفته یا طراحی یا سرسری نوشته می شوند، نادرند و لذا همین کمیابی و مدعی معنای جدید بودن هم گرامی داشته می شود. احکام نه تنها از طریق نسخه برادری و ترجمه بل از طریق تفسیر و تعبیر معانی درونی از نسلی به نسل دیگر منتقل و حفظ و تکثیر می شوند و افراد به لحاظ ارزشمندی جویای بدست آوردن آنهایند.

جامعه شناسی میشل فوکو
دکتر عباس محمدی اصل

@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

15 Jan, 06:46


شوق اصلی پل کلی گرایی است و تصادفی نیست که او را «رسول امتها » لقب داده اند. صریح ترین اعتقاد وی آن است که رستاخیز در هیئت رخداد مازاد بر عرصه ی واقعی و حادث خویش است، عرصه ای که همان هستی فی الحال جماعت مؤمنان است. کار عشق هنوز پیش روی ماست؛ امپراتوری پهناور است. این مرد یا این قوم که همه ی ظواهر حاکی از بی تقوایی و جهل ایشان است باید اساساً همان کسانی شمرده شوند که فرد مبارز باید خبرهای خوش (انجیل ) را نزد ایشان برد کلی گرایی پل اجازه نخواهد داد محتوای امید امتیاز خاص مؤمنانی گردد که از قضا هم اینک زنده اند. عدالت توزیعی را مرجع امید دانستن نابجاست.

از نظر پل امید در نهایت امید به یک پیروزی عینی نیست برعکس این پیروزی سوبژکتیو است که زاینده ی امید است باید بکوشیم این متن دشوار را درک کنیم متنی که استلزامهایی دامنه دار برای هر مبارز راه یک حقیقت دارد: «و ما به امید سهیم شدن در جلال خدا فخر میکنیم. نه تنها این بلکه در سختی ها نیز فخر میکنیم زیرا میدانیم که سختی ها بردباری به بار می آورد و بردباری وفاداری ماندگار میزاید و وفاداری ماندگار سبب امید میگردد و امید نومید نمیکند » (رومیان ۲۵-۴)

آن ساحت سوبژکتیو که «امید» نام دارد همان آزمونی است که به سربلندی انجامیده است نه آن چیزی که به نامش این سربلندی حاصل شده است. امید « وفاداری ماندگار» است سرسختی عشق در بوته ی آزمون و نه هرگز چشم دوختن به پاداش یا مجازات امید همان سوبژکتیویته ی یک وفاداری پیروز است وفاداری به وفاداری و نه بازنمایی پیامد آن در آینده.

امید نشانگر هسته ی واقعی وفاداری در بحبوحه ی آزمون عمل بدان در اینجا و اکنون است. عبارت معمایی «امید» نومید نمیکند » را این گونه باید فهمید. ما این عبارت را با حکمی از لاکان مقایسه خواهیم کرد که به موجب آن «اضطراب آن است که نومید نمیکند »، دقیقاً به سبب درگیری اضطراب با امر واقعی به سبب مازاد امر واقعی که موجد اضطراب است

می توان گفت امید نه وجه خیالی آرمان عدالتی است که عرضه و اجرا خواهد شد بلکه آن چیزی است که بردباری ،حقیقت یا کلیت اثر گذار عشق را در طول آزمون مواجهه با امر واقعی همراهی میکند.

اگر پل - صرف نظر از مخالفت عمومی اش با تصور «دستمزد» داشتن ایمان - نمیتواند امید را تابع وجه خیالی نوعی جزا سازد، بدین سبب است که رستاخیز مستقل از خصلت کلی فرایندش هیچ معنایی ندارد.

هر جا مسئله بر سر حدوث و فیض است هرگونه تثبیت تقسیم ها یا توزیع ها ممنوع است: «یک عمل صالح نیز به تبرئه ی حیات همه ی آدمیان منتهی میگردد» (رومیان ۱۸۵) تعبیر « همه ی آدمیان » بی هیچ استثنایی باز می گردد زیرا همانگونه که همه در آدم می میرند، در مسیح نیز همه زنده خواهند شد » اول قرنتیان (۱۵ (۲۲) در این جا انتقام و کین توزی محلی از اعراب ندارند پل به دوزخ این گودال سوزاندن دشمنان هیچ علاقه ای ندارد.

با این حال یک دشمن را میتوان شناسایی کرد؛ نام او مرگ است. ولی این یک نام عام (ژنریک ) است نامی اطلاق کردنی بر یکی از راه های تفکر. پل در مواردی معدود از این دشمن به صیغه ی مستقبل سخن میگوید: آخرین دشمن که نابود خواهد شد مرگ است اول قرنتیان، ۱۵. ۲۶). آن حق و عدالتی را که در بطن امید مطرح است بی تردید می توان مرگ مرگ خواند. اما مسئله آن است که از هم اکنون باید رسالت شکست دادن چهره ی سوبژکتیو مرگ را به دوش کشید عدالت همراه با خطاب کلی عشق حاضر است و هیچگاه به جدایی قضایی میان نجات یافتگان و محکوم شدگان نمی انجامد. اما امید در مقام اطمینان به وفاداری فرد مبارز، مؤید آن است که هر پیروزی به واقع پیروزی همگان است. امید همان جهت (modality) سوبژکتیو پیروزی امر کلی است: « و این چنین تمامی اسرائیل نجات خواهند یافت» (رومیان، ۱۱. ۲۶)

بنیاد کلی گرایی
آلن بدیو

@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

10 Jan, 15:40


آخرین حضور #چارلی چاپلین به عنوان بازیگر اصلی در سينما

"A King in New York"

این فیلم کمدی انتقادی محصول سال 1957 ، توسط خود #چاپلین نوشته کارگردانی و بازی شده است و با طنزی گزنده به مسائل سیاسی و اجتماعی دوران #مک_کارتیسم به معنی #پارانویا درباره #کمونیسم ، و محدودیتهای اجتماعی می پردازد.

داستان فیلم درباره شاه Igor Shadow پادشاه کشور خیالی Estrovia است که پس از سرنگونی سلطنتش به نیویورک پناه می آورد. او که توسط نخست وزیرش فریب خورده و ثروتش را از دست داده تلاش میکند ایده های آرمان گرایانه خود درباره انرژی اتمی را مطرح کند. در نیویورک او با پسری به نام Rupert Macabee آشنا میشود که والدینش به دلیل عقاید کمونیستی تحت تعقیب هستند مکالمات هوشمندانه و طنز آمیز میان آن دو نقطه قوت فیلم است و پیام انتقادی آن درباره سیاست و آزادی را برجسته میکند.

این فیلم نخستین اثری بود که چاپلین کاملاً در اروپا ساخت و به دلیل لحن انتقادی آن تا سال 1972 در ایالات متحده اکران نشد. بازی Michael Chaplin پسر چاپلین در نقش Rupert Macabee یکی از نکات برجسته فیلم است.

با نگاه جسورانه چاپلین به سیاست و جامعه آمریکا همچنان به عنوان یکی از آثار خاص و متمایز او شناخته میشود.

ترجمه و معرفی اثر:
#نیما_ناظمی


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

08 Jan, 21:55


روانکاوی در ایران
دکتر حسن مکارمی


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

06 Jan, 16:48


با کمی دقت در رفتار وجدان متوجه میشویم که آن کس که وجدان بازدارنده تری دارد سهمش از احساس گناه هم بیشتر است. اگر بخواهیم خاستگاه خود وجدان و احساس گناه را بفهمیم میتوانیم از همین مشاهده کمک بگیریم و در موردش استنباط کنیم.

همان طور که فروید - نشانمان میدهد رابطه ای که همیشه بین وجدان و احساس گناه فرض کرده ایم اشتباه است وجدان منشأ احساس گناه نیست بلکه اول یک احساس گناه بیرونی از سمت مرجعیت والدین بوده است که درونی شده است و منجر به پیدایش وجدان شده است.

آن کس که خشمش را بیشتر فرو میخورد همان کسی است که احساس گناه بیشتری هم میکند.

چه بسا این احساس گناه درونی شده فرد را به ارتکاب خطا و جرم هدایت کند تا بتواند برای خودش یک تنبیه بیرونی حسابی پیدا کند و دیگر از این منشأ ظاهراً بی اساس و غیر موجه خلاص شود.

ایگو و اید (۱۹۲۳)
مسأله اقتصادی مازوخیسم (۱۹۲۴)
و درس گفتارهای مقدماتی جدید (۱۹۳۳)
علی الوند
@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

05 Jan, 21:37


نسخه Pre-Psychoanalytic Publications and Unpublished Drafts مجموعه‌ای از آثار زیگموند فروید است که توسط جیمز استراچی جمع‌آوری و با ویرایش مارک سولمز منتشر شده است. این اثر بخشی از پروژه بزرگ‌تر The Standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund Freud به‌شمار می‌رود.

موضوعات این نسخه شامل موارد زیر است:
_ مقاله‌ها و تحقیقات فروید در زمینه نورولوژی و علوم عصبی
_نظریات اولیه درباره هیستری
_ دست‌نوشته‌ها و طرح‌هایی که فروید هرگز منتشر نکرد اما ایده‌های او را در دوره قبل از روان‌کاوی نشان می‌دهند.
_ بخشی از نامه‌های او که نشان‌دهنده تعاملات علمی‌اش در آن دوره هستند.





@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

01 Jan, 07:03


دل بستن به دیگری
کار بزرگی ست
باید توانا ، با گذشت و کور بود ....


#سارتر

@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

31 Dec, 20:24


واقعاً این طور به نظر می رسد که ما برای این که خودمان را تخریب نکنیم و خود را از تمایل به خود تخریبی مصون کنیم، انگار لازم داریم چیز یا کس دیگری را تخریب کنیم.



فروید
درس گفتارهای مقدماتی جدید در باب روانکاوی
علی الوند




@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

30 Dec, 19:44


هایدگر و تفکر در قالب زبانی نوین

روانکاوی کلاسیک

27 Dec, 19:22


ما به مفاهیم نیاز داریم، اما نباید مدام تحت سلطه و وابستگی آن‌ها باشیم. من از مفاهیمی که ادعا می‌کنند همه‌چیز را روشن ‌می‌سازند دوری می‌کنم، این مفاهیم محصول یک تفکر عینیت‌نایافته‌اند.



#ژان_برتران_پُنتالیس





@psychoanalysis_classical


پ.ن: در راستای صحبت‌هایی که در «گپ روانکاوانه » صورت‌گرفته....

روانکاوی کلاسیک

25 Dec, 01:01


فرد هیستریک موجودی ترسیده است که برای کاهش اضطرابش چاره ای جز این ندارد که پیوسته در فانتزی ها و زندگی اش حالت دردناک نارضایتی را حفظ کند، فرد هیستریک می گوید تا زمانی که ناراضی هستم از خطری که در انتظارم است در امانم اما این خطر چیست؟ چه چیزی فرد هیستریک را می ترساند؟ تنها یک خطر اساسی وجود دارد که او را تهدید میکند و آن تجربه نهایت لذت است که تجربه ای ست خالص بدون شکل و شمایل که بیش از آن که تعریف شود احساس میشود و اصطلاحاً همان خطر تجربه نهایت لذت است؛ لذتی که تجربه اش او را دیوانه ساخته فرو می پاشد و نابود میکند.

ترجمه ی صفحات آغازین از کتابNasio, J. D. (2001). Resenha: Hysteria from Freud to Lacan: the splendid child of psychoanalysis. Contemporary Psychoanalysis, 335-53.
ترجمه ی گروه روانشناسی دیگری


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

24 Dec, 06:14


خالق:یان تیرسن
بخشی از موسیقی متن فیلمAmélie( 2001)
کارگردان: ژان-پیر ژونه
داستان فیلم :دختری به نام آملی را روایت می‌کند که در تلاش است زندگی دیگران را بهتر کند، در حالی که خود با احساس تنهایی و پیچیدگی‌های زندگی درگیر است.

قطعه با ملودی پیانویی ساده شروع می‌شود. این سادگی، فضا را برای شنونده باز می‌گذارد تا با احساسات خود ارتباط برقرار کند.
ترکیب نت‌ها حالتی از نوستالژی را به ذهن می‌آورد؛ انگار داستانی از دست‌رفته یا لحظه‌ای غم‌انگیز از گذشته را بازگو می‌کند.در واقع یک نوستالژی همراه با یک اندوه شیرین را تداعی می‌کند و یک گفت‌وگوی درونی را ایجاد می‌کند که می‌تواند احساس غم، امید، یا تأمل را در شنونده برانگیزد. هر کس می‌تواند بخشی از داستان زندگی خود را در آن بیابد. برای برخی یادآور لحظات تلخ و شیرین زندگی است، و برای برخی فرصتی برای تفکر درونی و تسکین عاطفی.

@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

20 Dec, 20:53


بنابراین، تشابه بیشتری بین روان‌پریشی و روان نژندی وجود دارد، به این معنا که در هر دوی آنها، وظیفه‌ای که در مرحله دوم انجام می‌شود تا حدی ناموفق هستند. زیرا غریزه واپس زده شده قادر به یافتن یک جایگزین کامل (در روان نژندی) نیست. و بازنمایی واقعیت را نمی‌توان به شکل‌های رضایت‌بخش (حداقل در هر گونه بیماری روانی) درآورد. اما تاکید در این دو مورد متفاوت است. در روان پریشی به طور کامل بر روی پله اول قرار می گیرد که به خودی خود بیمارگونه است و نمی تواند منجر به بیماری نشود. از سوی دیگر، در یک روان نژندی، روی پله دوم، یعنی شکست واپس رانی می افتد، در حالی که گام اول ممکن است موفق شود، و در موارد بی شماری بدون فراتر رفتن از مرزهای سلامت موفق می شود - حتی اگر این کار را در یک زمان انجام دهد. بهای معین و بدون برجای گذاشتن آثاری از مخارج روانی که به آن نیاز داشته است. این تمایزات، و شاید بسیاری دیگر نیز، نتیجه تفاوت توپوگرافیک در موقعیت اولیه تضاد بیماری زا است - یعنی اینکه آیا در آن ایگو به وفاداری خود به دنیای واقعی تسلیم شده یا به وابستگی خود به نهاد.

روان نژندی معمولاً خود را به اجتناب از واقعیت مورد نظر و محافظت از خود در برابر تماس با آن بسنده می کند. با این حال، تمایز شدید بین روان‌نژندی و روان‌پریشی با این شرایط تضعیف می‌شود که در روان‌نژندی نیز تلاش‌هایی برای جایگزینی واقعیت ناخوشایند با واقعیتی که بیشتر با خواسته‌های سوژه مطابقت دارد، وجود ندارد. این امر با وجود دنیای خیال امکان پذیر می شود، قلمرویی که در زمان معرفی اصل واقعیت از دنیای واقعی خارجی جدا شد. از آن زمان، این حوزه، مانند نوعی «رزرو»، از نیازهای ضروری زندگی دور مانده است. برای نفس دست نیافتنی نیست، بلکه تنها به طور سست به آن متصل است. از این دنیای فانتزی است که روان نژندی مواد را برای ساخت‌های آرزویی جدید خود می‌کشد، و معمولاً آن مواد را در مسیر بازگشت به گذشته واقعی رضایت‌بخش‌تر می‌یابد.
به سختی می توان تردید کرد که دنیای فانتزی همان نقش را در روان پریشی ایفا می کند و در آنجا نیز انباری است که مصالح یا الگوی ساخت واقعیت جدید از آن استخراج می شود. اما در حالی که دنیای بیرونی جدید و تخیلی روان پریشی سعی می کند خود را در جای واقعیت بیرونی قرار دهد، برعکس، دنیای روان نژندی مستعد است که مانند بازی کودکان، خود را به بخشی از واقعیت بچسباند. بخشی متفاوت از آن چیزی که باید در برابر آن دفاع کند - و به آن بخش اهمیت ویژه و معنای پنهانی بدهد که ما (نه همیشه کاملاً مناسب) آن را نمادین می نامیم. بنابراین می بینیم که هم در روان نژندی و هم در روان پریشی مسئله نه تنها از دست دادن واقعیت بلکه همچنین جایگزینی واقعیت مورد توجه قرار می گیرد.


۵/۵

Der Realitätsverlust bei Neurose und Psychose
زوال واقعیت در روان نژندی و روان پریشی
زیگموند فروید ۱۹۲۴
ترجمه : علی درخشنده
منتشر شده در انجمن فرویدی


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

20 Dec, 20:52


بر این اساس، تفاوت اولیه به این ترتیب در نتیجه نهایی بیان می شود: در روان نژندی از بخشی از واقعیت با نوعی گریختن اجتناب می شود، در حالی که در روان پریشی بازسازی می شود. یا ممکن است بگوییم: در روان پریشی، گریز نخستین، با مرحله فعال بازسازی انجام می گیرد. در روان نژندی، تمکین اولیه با تلاشی به تعویق افتاده در گریختن انجام می گیرد. یا باز هم به بیان دیگر : روان نژندی واقعیت را انکار نمی کند، بلکه فقط آن را نادیده می گیرد. روان پریشی آن را رد می کند و سعی در جایگزین کردن آن دارد. رفتار عادی یا "سالم" را آن چیزی می نامیم که ترکیبی از ویژگی های خاصی از هر دو واکنش را داشته باشد ، واقعیت را به اندازه روان نژندی نادیده بگیرد ،اما پس از آن مانند روان پریشی تلاش خود را بکار گیرد تا در آن تغییر ایجاد کند. البته این رفتار تهور آمیز و بهنجار منجر به انجام عملکرد در دنیای بیرون می شود و همچون روان پریشی با ایجاد تغییرات درونی اقناع نمی شود .دیگر ، درون دگر ساز(autoplastisch)نیست بلکه برون دگر ساز(alloplastisch)است.

در روان پریشی، دگرگونی واقعیت بر روی رسوبات روانی روابط قبلی با آن انجام می شود - یعنی بر اثر حافظه، ایده ها و قضاوت هایی که قبلاً از واقعیت نشأت گرفته اند و به وسیله آنها واقعیت در ذهن بازنمایی شده است. اما این رابطه هرگز یک رابطه بسته نبود. مدام توسط ادراکات تازه غنی و تغییر می کرد. بنابراین روان پریشی همچنین با وظیفه ای مواجه می شود که برای خود ادراکاتی را به دست آورد که مطابق با واقعیت جدید باشد. و این به طور رادیکال از طریق توهم تأثیر می گذارد. این واقعیت که در بسیاری از اشکال و موارد روان پریشی، پارامنزیاها، هذیان ها و توهماتی که رخ می دهد، بسیار آزاردهنده است و با نسلی از اضطراب مرتبط است-بدون شک نشانه ای است که کل این روند بازسازی در برابر نیروهایی که به شدت با آن مخالفت می کنند انجام می شود. ما ممکن است این فرآیند را بر اساس مدل یک روان نژندی بسازیم که با آن بیشتر آشنا هستیم. در آنجا می بینیم که هر زمان که غریزه واپس زده شده به سمت جلو حرکت کند، واکنشی از اضطراب ایجاد می شود و نتیجه تعارض فقط یک مصالحه است و رضایت کامل را فراهم نمی کند. احتمالاً در روان پریشی، تکه رد شده واقعیت دائماً خود را به ذهن تحمیل می کند، درست همانطور که غریزه واپس زده در روان نزندی انجام می دهد، و به همین دلیل است که در هر دو مورد پیامدها نیز یکسان است. روشن ساختن مکانیسم‌های مختلفی که در روان‌پریشی‌ برای دور کردن سوژه از واقعیت و بازسازی واقعیت طراحی شده‌اند، یک کار برای مطالعه تخصصی روانپزشکی است که هنوز در دست نیست.


۴/...


Der Realitätsverlust bei Neurose und Psychose
زوال واقعیت در روان نژندی و روان پریشی
زیگموند فروید ۱۹۲۴
ترجمه : علی درخشنده



@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

20 Dec, 20:51


ممکن است انتظار داشته باشیم زمانیکه روان پریشی به وجود می آید، چیزی شبیه به فرآیند روان نژندی اتفاق بیفتد، البته بین عوامل مختلف ذهن. بنابراین ممکن است انتظار داشته باشیم که در روان پریشی نیز دو مرحله قابل تشخیص باشد که اولی ایگو را از واقعیت دور میکند، و دومی تلاش می کند آسیب ایجاد شده را ترمیم کند و رابطه سوژه با واقعیت را به خرج نهاد دوباره برقرار کند. در واقع ، مقایسه ای دیگر از این نوع را می توان در روان پریشی مشاهده کرد. در اینجا نیز دو مرحله وجود دارد، که دومی دارای ویژگی جبران است. اما فراتر از آن، قیاس جای خود را به شباهت بسیار گسترده‌تری بین این دو فرآیند می‌دهد. درگام دوم روان پریشی بدنبال جبران از دست دادن واقعیت است البته نه به قیمت محدود کردن نهاد - همانطور که در روان نژندی به قیمت رابطه با واقعیت- بلکه به شیوه ای دیگر ،خودکامه تر ، با ایجاد یک واقعیت جدید که دیگر همان نیرو و انگیزه ی واقعیت رها شده را ندارد. بنابراين مرحله دوم، هم در روان نژندی و هم درروان پریشی، از طريق گرایش مشابهي پشتيباني مي شود. هر دو مورد، در خدمت اشتیاق نهاد به قدرت است که اجازه نمی دهد واقعیت به خود دیکته شود . روان نژندی و روان پریشی هر دو تجلی عصیانگری نهاد علیه جهان خارج هستند ، در مواردی که تطبیق با ضرورتهای واقعیت خواستنی نیست یا فرد ظرفیت آن را ندارد. روان نژندی و روان پریشی در واکنش اولیه و مقدماتی بسیار بیشتر از تلاش بعدی برای جبران تفاوت دارند.



۳/...

Der Realitätsverlust bei Neurose und Psychose
زوال واقعیت در روان نژندی و روان پریشی
زیگموند فروید ۱۹۲۴
ترجمه : علی درخشنده



@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

20 Dec, 20:51


هیچ چیز جدیدی در توصیف ما از روان نژندی به عنوان نتیجه شکست واپس رانی وجود ندارد.ما تمام اینها را گفته ایم و تنها بدلیل موقعیت جدید که در آن هستیم به موضوع نگاه می کنیم و لازم است آن را تکرار کنیم.
هنگامی که ما با یک روان نژندی روبرو می شویم که در آن علت هیجان انگیز («صحنه تروماتیک») شناخته شده است و می توانید ببینید که چگونه فرد درگیر از چنین تجربه ای روی گردان می شود و آن را به سمت فراموشی سوق می دهد. به عنوان مثال به یک پرونده که سالها پیش مورد تحلیل قرار دادم اشاره خواهم کرد ، بیمار، یک زن جوان، که عاشق برادر شوهرش بود، در حالیکه در کنار بستر مرگ خواهرش ایستاده بود با این فکر که "اکنون او آزاد است و می تواند با من ازدواج کند." به وحشت افتاد. این صحنه به سرعت فراموش می شود و روند واپس روی(Regressionsvorgang)، که منجر به درد های هیستریک او شد، به جریان می افتاد . آن چیزی که در این مورد آموزنده است ،که یاد بگیریم از چه مسیری روان نژندی تلاش در حل تعارض دارد . ارزش تغییری را که در واقعیت رخ داده بود با واپس زدن آن تقاضای غریزی که در واقعیت پدیدار شده بود - یعنی عشق او به برادر شوهرش –از بین برد. در حالیکه واکنش روانپریش می توانست انکار(verleugnen) واقعیت مرگ خواهرش باشد .

۲/...


Der Realitätsverlust bei Neurose und Psychose
زوال واقعیت در روان نژندی و روان پریشی
زیگموند فروید ۱۹۲۴
ترجمه : علی درخشنده



@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

20 Dec, 20:49


اخیرا به یکی از ویژگی هایی که روان نژندی را از روان پریشی متمایز می کند اشاره کردم و آنهم این است که در روان نژندی «من»ایگو(das Ich) در وابستگی خود به واقعیت بخشی از «آن» نهاد ( des Es)(حیات غریزی)را سرکوب(unterdrückt) می کند در حالی که در روان پریشی، همان ایگو تحت فرمان نهاد ازبخشی از واقعیت کناره گیری می کند . بنابراین برای روان نژندی عامل تعیین کننده غلبه تأثیر واقعیت است، در حالی که برای روان پریشی عامل تعیین کننده غلبه نهاد است. در روان پریشی، فقدان واقعیت ضرورتا وجود دارد، در حالی که به نظر می رسد در روان نژندی ، از این فقدان اجتناب شود.
اما این به هیچ وجه با مشاهداتی که می توانیم انجام دهیم همخوان نیست که هر روان نژندی به طریقی رابطه بیمار با واقعیت را مختل می کندو به عنوان وسیله ای برای روی گردانی از واقعیت به او خدمت می کنند و در اشکال شدیدتر در واقع به معنای گریختن از زندگی واقعی است. این تناقض جدی به نظر می رسد اما به راحتی قابل حل است و در واقع توضیح آن به درک ما از روان نژندیها کمک خواهد کرد.
برای اینکه تناقض تنها تا زمانی وجود دارد که ما به وضعیت آغازین روان نژندی ، چشم دوخته باشیم، که در آن ایگو در خدمت واقعیت، واپس راندن (Verdrängung) یک تکانه ی غریزی را آغاز می کند. با این حال، این هنوز خود روان نژندی نیست.روان نژندی بیشتر شامل فرآیندهایی است که جبران خسارت بخشی از نهادرا که آسیب دیده است محیا می کند- یعنی در واکنش در برابر واپس رانی و شکست واپس رانی . بنابراین سست شدن رابطه با واقعیت پیامد مرحله دوم در شکل گیری روان نژندی است، اگر بررسی دقیق نشان دهد که از دست دادن واقعیت دقیقاً بر بخشی از واقعیت تأثیر می گذارد که در نتیجه تقاظاهای آن واپس رانی غریزی رخ داده است، ما راشگفت زده نخواهد کرد.


۱/..


Der Realitätsverlust bei Neurose und Psychose
زوال واقعیت در روان نژندی و روان پریشی
زیگموند فروید ۱۹۲۴
ترجمه : علی درخشنده


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

19 Dec, 21:01


مدل‌های گسست فروید، نتایج گسست ناشی از تروما در نظریه و عمل، الیزابت هاول

مترجم: سپهر مقصودی، و رامین صبا

Models of dissociation in Freud's work: Outcomes of dissociation of trauma in theory and practice, Elizabeth F. Howell

@Dosipus

روانکاوی کلاسیک

17 Dec, 17:53


تحریف ایگو از منظر سلف حقیقی و کاذب

دونالدوینیکات (۱۹۶٠)

🖌 ترجمه: فاطمه حق پرست
📝ویراستار: افسانه روبراهان

❇️ مفهوم سلف کاذب به خودی خود جدید نیست و تاکنون در اشکال مختلف در روانپزشکی توصیفی و برخی ادیان و نظام های فلسفی استفاده شده، در این مورد وضعیت بالینی آشکاری وجود دارد که شایسته بررسی است...
در این مقاله ۶ حوزه بررسی می شود:

۱_
   سلف کاذب چگونه پدیدار می شود؟
۲_کارکرد آن چیست؟
۳_چرا سلف کاذب در برخی موارد بیش از حد اغراق شده یا برجسته می شود؟
۴_چرا در برخی افراد سلف کاذب شکل سازمان یافته ندارد؟
۵_معادل های سلف کاذب در افراد بهنجار چیست؟
۶_ سلف حقیقی به راستی چیست؟

▫️ لینک ترجمه مقاله در سایت مدرسه روانکاوی روان پژوه  :


http://ravanpc.ir/blog-details/282/Psychology

#دونالد_وینیکات
#تحریف_ایگو_از_منظر_سلف_حقیقی_و_کاذب
#سلف
#ایگو

@ravandarmangar_r

@ravanoajooh87

روانکاوی کلاسیک

17 Dec, 16:47


Give yourself the gift of some peace....





@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

16 Dec, 21:08


....

تنها زمانی که این شرایط برآورده شده باشد، تشخیص و غلبه بر مقاومت­‌هایی که منجر به واپس ­زنی و نا آگاهی شده‌اند، ممکن می‌شود. اقدام روانکاوی، بنابراین، مسلماً یک دوره نسبتاً طولانی ارتباط با بیمار را می‌طلبد. تلاش‌ها جهت «هجوم آوردن» به بیمار در اولین مشاوره، بازگویی بی ­مقدمه­‌ی رازهایی که توسط پزشک کشف شده‌اند، به لحاظ تکنیکی قابل ایراد است. این اقدامات تقریباً با برانگیزش خصومتی قوی نسبت به پزشک از سوی بیمار و قطع وی از این‌که بتواند هرگونه تأثیر بیشتری داشته باشد، کیفر خود را به همراه می­‌آورند.

علاوه بر همه‌ی این­ها، فرد ممکن است حدسی اشتباه بزند – و فرد هیچ‌گاه در موقعیتی نیست که کل حقیقت را کشف کند. روانکاوی این قواعد تکنیکی مشخص را به وجود آورده تا جایگزین آنچه که اصطلاحاً ظرافت پزشکی نامیده می‌شود و چیزی است نامشخص و فقط به عنوان هدیه­‌ی خداداد به آن نگریسته می‌شود، قرار دهد.

بنابراین کافی نیست که یک پزشک چندی از دستاوردهای روانکاوی را بداند. چنانچه او خواستار آن باشد که اقدامات پزشکی‌اش با دیدگاه روانکاوی هدایت شود، باید خود با تکنیک روانکاوی آشنا شده باشد. این تکنیک با وجود این، نمی‌تواند از طریق کتاب­‌ها آموخته شود، و مطمئناً نمی‌تواند مستقلاً بدون فداکاری‌های عظیم در زمان، زحمت و موفقیت فهمیده شود. همچون سایر تکنیک­‌های پزشکی، این کار باید به وسیله آنهایی که در آن خبره و متخصص هستند، یاد گرفته شود. بنابراین در خصوص قضاوت درباره رویدادی که من بعنوان نقطه­‌ی آغازین این بیانات اختیار کردم، این موضوع حایز اهمیتی است، این مسأله که من با پزشکی که به آن خانم چنین پیشنهادی کرده بود، آشنا نبوده و نام او را هرگز نشنیده­‌ام.

نه خود من و نه دوستان و همکاران‌ام این را خوشایند نمی‌دانیم که مدعی چنین حقی انحصاری در استفاده از یک تکنیک پزشکی باشیم. اما با وجود خطراتی که متوجه بیماران و متوجه مقصود و هدف روانکاوی است، خطراتی که ذاتی کاری هستند که باید به مثابه­‌ی یک روانکاوی «وحشی» تلقی شود، ما هیچ انتخاب دیگری نداشته‌ایم. ما در بهار ۱۹۱۰ یک انجمن بین ­المللی روانکاوی تأسیس کردیم که اعضای آن تبعیت خود را با انتشار اسامی‌شان اعلام کردند تا بدان وسیله قادر باشند که مسؤولیت آن­ چه را که توسط آنهایی انجام می­‌شود که به ما تعلق ندارند و همچنان اقدام و رویه­‌ی پزشکی خود را «روانکاوی» می‌نامند، نپذیرند. زیرا همان‌طور که مسلم است آنالیست‌های «وحشی» از این دست، به مقصود و غایت روانکاوی بیشتر لطمه وارد می‌آورند تا به شخص بیماران. من بارها متوجه شده‌ام که رویه­‌ای چنین نابهنجار، حتی چنانچه در ابتدا شرایط بیمار را شدت بخشد، در انتها به بهبودی می‌انجامد؛ نه همیشه، اما به وفور. هنگامی که بیمار به قدر کافی پزشک را مورد سوء استفاده قرار داده است و حس می‌کند که به قدر کافی از نفوذ او دور است، یا سمپتوم‌هایش رهایش می­‌کنند یا تصمیم می‌گیرد تا گامی جهت بهبودی بردارد. پس بهبودی نهایی «به خودی خود» اتفاق می­‌افتد یا به چند درمان کاملاً متفاوتی که به وسیله دیگر پزشکانی که بیمار بعدها بدان­ ها رجوع می­‌کند، اسناد داده می­‌شود. در مورد بانویی که ما شکایت‌اش را از آن پزشک شنیدیم باید بگویم علی‌رغم همه چیز، روانکاو «وحشی» برای وی کار بیشتری انجام داده تا چند مقام بلند پایه که احتمالاً به او گفته بودند که از یک «نوروز وازوموتور» رنج می­‌کشد. او توجه آن خانم را به علت اصلی مشکل‌اش معطوف کرده، یا در مسیر آن و علی‌رغم تمام مخالفت­‌های آن زن، چنین مداخله‌ای از سوی پزشک نمی‌تواند بدون نتایج مطلوب چندی باشد. اما او به خود ضربه زده و به تشدید پیش‌داوری‌هایی که بیماران به سبب مقاومت­‌های عاطفی طبیعی­‌شان علیه روش‌های روانکاوی دارند، دامن زده است. و این امر قابل اجتناب است.
.


۶/۶
Freud,s.(1910),Wild Psychoanalysis



@psychoanalysis_classical


مقاله فوق توسط خانم لیلا افتحی در انجمن فرویدی ترجمه و ویراست شده ...

روانکاوی کلاسیک

16 Dec, 21:05


.....

این امر ما را به سوی اشتباهات تکنیکی می‌کشاند که باید در رویه‌ی پزشک، در مورد اظهار شده دیده شوند. این ایده‌ای است که مدت‌ها است کنار گذاشته شده و چیزی است مشتق شده از ظواهر سطحی؛ این‌که اگر بیماری از نوعی نا آگاهی رنج می‌برد و کسی این نا آگاهی را با دادن آگاهی برطرف کند (آگاهی درباره ارتباط علی بیماری وی با زندگی‌اش، آگاهی درباره تجربیات دوران کودکی‌اش و نظایر اینها)، او ملزم به بهبودی است. عامل پاتولوژیک، نا آگاهی او، به خودی خود، نیست بلکه ریشه‌ی این نا آگاهی در مقاومت­‌های درونی اوست. این آنها هستند که ابتدا این نا آگاهی را به وجود آورده‌اند و تاکنون آن را همچنان نگه داشته‌اند. مهارت درمان در نبرد با این مقاومت­‌ها واقع شده است. آگاهی ­بخشی به بیمار درباره آنچه وی بدان سبب که سرکوب‌شان کرده نمی‌داند، تنها یکی از مقدمات لازم درمانی است. چنانچه اطلاع و وقوف درباره ناخودآگاه برای بیمار به اندازه همان کسی که از تصور روانکاوی بی ­تجربه است حایز اهمیت باشد، در آن صورت گوش دادن به سخنرانی یا خواندن کتاب برای درمان فرد می‌تواند کافی باشد. بهرحال، چنین تدابیری همان‌قدر بر روی سمپتوم‌های بیماران عصبی اثر دارد که توزیع کارت‌های منوی غذا در زمان قحطی بر روی گرسنگی. شباهت و قیاس حتی فراتر از کاربرد بلافصل آن می‌رود، زیرا اطلاع دادن به بیمار درباره ناخودآگاهش معمولاً به تشدید تعارض وی و وخیم­‌تر شدن مشکلات او می‌انجامد.

ولی از آنجایی که روانکاوی نمی­‌تواند خودش را از دادن این­گونه اطلاعات معاف بداند بنابراین، این قانون را می­‌گذارد که قبل از اینکه دو شرط محقق شده باشد این کار انجام نمی‌گیرد. اول آن‌که بیمار باید در خلال آماده ­سازی، خودش به حول و حوش آنچه واپس زده است، رسیده باشد. و دوم آنکه او می‌بایست یک دلبستگی (ترانسفرانس) کافی نسبت به پزشک‌اش شکل داده باشد تا اینکه رابطه عاطفی او با پزشک خود فرار تازه را ناممکن سازد.


۵/۶

Freud,s.(1910),Wild Psychoanalysis
ترجمه از لیلا افتحی


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

16 Dec, 21:05


......

تمام اینها خیلی روشن به نظر می‌رسند و هنوز باید پذیرفته شود که فاکتوری هست که اغلب کار قضاوت را مشکل می‌سازد. برخی حالات عصبی که ما آنها را «نوروزهای Actual فعلی» می­‌خوانیم، همچون نورآستنی تیپیکال و نوروز اضطراب خالص، به­ وضوح به فاکتور جسمی در زندگی جنسی وابسته‌اند، در حالی که ما تا بدین‌جا هیچ تصویر مشخصی از نقشی که توسط فاکتورهای روانی و سرکوبی در آنها بازی می‌شود نداریم. در چنین مواردی طبیعی است که پزشک در ابتدا برخی درمان‌های «Actual فعلی» را در نظر بگیرد، تغییری چند در فعالیت جنسی بیمار و اگر تشخیص درست باشد، این کاری که انجام می ­دهد کاملاً توجیه ­پذیر است. زنی که با دکتر جوان مشورت کرده بود شکایت عمده‌اش از حالات اضطرابی بود و بنابراین او احتمالاً فرض کرده که وی از یک نوروز اضطرابی رنج می‌برد و در توصیه یک درمان جسمی به وی احساس خرسندی کرده است. باری دیگر یک سوء تفاهم بی زحمت! شخصی که از اضطراب رنج می‌برد ضرورتاً بدان سبب از نوروز اضطراب در رنج نیست، چنین تشخیصی از آن نمی‌تواند بر اساس نام آن سمپتوم باشد. شخص باید بداند که چه نشانه‌هایی نوروز اضطراب را شکل می‌دهند و قادر باشد آن را از سایر حالات پاتولوژیکی که همچنین با اضطراب بروز می‌کنند، افتراق دهد. برداشت من این بود که آن زن مورد نظر از هیستری اضطرابی رنج می‌برد و ارزشی که وجود چنین افتراقات تشخیصی را توجیه می‌کند در این واقعیت مستتر است که آنها یک علت ­شناسی متفاوت و یک درمان متفاوت را ایجاب می‌کنند. هر کسی که احتمال هیستری اضطرابی را در این مورد در نظر نگیرد به اشتباه نادیده ­انگاری فاکتورهای روانی دچار شده، همانطوری که پزشک با سه شق مذکورش به اشتباه افتاد.


سه شق درمانی این به اصطلاح روانکاو به طرز عجیب غریبی هیچ جایی برای روانکاوی باقی نمی­ گذارد! این زن ظاهراً تنها این­ گونه می‌­تواند از اضطرابش رهایی یابد که به همسرش بازگردد و یا از طریق خودش به ارضا دست یابد. و درمان آنالیتیک، درمانی که ما آن را به مثابه علاج اصلی در حالات اضطرابی می‌دانیم، کجای کار وارد می‌شود؟


۴/۶


Freud,s.(1910),Wild Psychoanalysis
ترجمه از لیلا افتحی


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

16 Dec, 21:02


....



آن کسی که با این برداشت از ساحت روانی جنسی با ما هم ­عقیده نیست حق ندارد که به نظریات روانکاوی متوسل شود، آن جایی که آنها به اهمیت سبب ­شناسی ساحت جنسی می‌پردازند. با تأکید انحصاری بر فاکتور جسمی در ساحت جنسی، وی بدون شک مسأله را زیادی ساده می‌کند اما خود او (پزشک) به تنهایی باید مسؤولیت آنچه را می‌کند به عهده گیرد.

یک کج­ فهمی دوم و به همان اندازه فاحش در پس توصیه پزشک قابل تشخیص است. درست است که روانکاوی عدم ارضای جنسی را به عنوان علت اختلالات عصبی به میان می‌کشد، اما آیا روانکاوی چیزی بیش از این نمی­‌گوید؟ آیا باید از تعلیمات آن به ­خاطر پیچیدگی­ بسیارشان غافل ماند زمانی که اظهار می‌کند که سمپتوم­‌های عصبی از تعارض بین دو نیرو ناشی می‌شود – از یک سو لیبیدو (که بنا بر قاعده افراطی شده)، و از سوی دیگر طرد جنسی یا یک سرکوبی که بسیار شدید است؟ هیچ­‌کسی که این فاکتور دوم را به یاد داشته باشد، فاکتوری که از لحاظ اهمیت به ­هیچ­ وجه ثانوی (درجه دومی) نیست، نمی‌تواند بپذیرد که ارضای جنسی به خودی خود درمانی است با اعتباری کلی برای رنج‌های نوروتیک. تعداد بسیاری از این افراد (نوروتیک‌ها) فی ­الواقع یا در شرایط موجودشان یا اصلاً بطور کلی، قادر به ارضا نیستند. چنانچه آنها قادر بدان باشند، چنانچه بدون مقاومت‌های درونی باشند، قدرت غریزه به خودی خود راه رسیدن به ارضا را به آنها نشان می‌دهد حتی اگر هیچ پزشکی چنین توصیه نکرده باشد. بنابر این فایده­‌ی توصیه‌ی پزشکی‌ای که مشابه آن به این خانم پیشنهاد شده چیست؟

حتی اگر از لحاظ علمی این امر توجیه شود، آن پیشنهادی نیست که زن بتواند بکار گیرد. اگر این زن هیچ مقاومت درونی‌ای در برابر خودارضایی یا رابطه نمی‌داشت، مطمئناً یکی از این روش‌ها را مدت ­ها قبل انتخاب می‌کرد. یا اینکه پزشک فکر کرده که یک زن بالای چهل سال از اینکه می‌تواند معشوقی داشته باشد، نا آگاه است یا وی تأثیر خود را بیش از حد برآورد کرده تا جایی که فکر کرده که آن زن هرگز نمی‌توانسته بدون یک صلاح‌دید پزشکی برای اتخاذ چنین تصمیمی قدمی بردارد؟


۳/۶

Freud,s.(1910),Wild Psychoanalysis
ترجمه از لیلا افتحی


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

16 Dec, 20:58


.....


بنابراین من دلیل دارم که امید داشته باشم این زن از روی سوگیری و تمایل، شرح تحریف ­شده­‌ای از گفته­‌های پزشک‌اش را به من ارایه کرده که به واسطه­‌ی آن با مردی که نمی‌شناسم ­اش در مورد این رویداد به خاطر مرتبط ساختن اظهارات من درباره روانکاوی «وحشی» با بی‌عدالتی قضاوت کنم. اما من با انجام چنین کاری ممکن است بتوانم از آسیب ­رسانی دیگران به بیماران‌شان جلوگیری کنم.

بنابراین اجازه دهید فرض کنیم که پزشک او دقیقاً همان­ طوری که گزارش داده با بیمار صحبت کرده باشد. هر کسی در ابتدا این انتقاد را وارد می‌داند چنانچه پزشکی تصور کند که لازم است با یک زن در مورد مسأله جنسی بحث کند، باید آن کار را با ظرافت و سنجیدگی انجام دهد. برآوردن این تقاضا در هر صورت با رعایت قوانین تکنیکی خاصی از روانکاوی مواجه می ­شود. افزون بر این پزشک مورد نظر از برخی تئوری‌های علمی روانکاوی یا غافل بوده یا آنها را بد فهمیده است. و بدین ترتیب این امر نشان داد که وی به چه درک ناچیزی از طبیعت و اهداف روانکاوی رسیده است.

اجازه دهید که با مورد آخر، یعنی اشتباهات علمی، آغاز کنیم. توصیه پزشک به خانم به روشنی نشان می‌دهد که او چه برداشتی از اصطلاح «زندگی جنسی» داشته است؛ برداشتی عوامانه، یعنی تلقی‌ای که در آن نیازهای جنسی معنی دیگری جز نیاز به همخوابگی یا اعمال مشابه […] نداشته باشند. هر چند او نمی‌توانسته از این امر بی­‌خبر مانده باشد که روانکاوی عموماً به ­واسطه گسترش دادن به مفهوم آنچه جنسی است، خیلی فراتر از گستره­‌ی معمولی‌اش، سرزنش شده است. واقعیت بی چون و چراست؛ من در اینجا نباید بحث کنم که آیا این یک سرزنش به­ حق است یا خیر. در روانکاوی مفهوم آن­ چه جنسی است چیزهای بسیار بیشتری را در بر می‌گیرد؛ آن مفهوم ژرف‌تر و همچنین فراتر از معنای متداولش می­‌شود. چنین بسطی بطور ژنتیکی توجیه می‌شود؛ ما تمام فعالیت­‌های احساسات رقیق را که تکانه­‌های جنسی اولیه به عنوان منابع‌شان دارند، همچون متعلقین به «زندگی جنسی» قلمداد می ­کنیم، حتی زمانی که آن تکانه­‌ها به لحاظ هدف اصلی جنسی‌شان منع شده باشند یا این هدف را با هدف دیگری که دیگر جنسی نیست معاوضه کرده باشند. بدین منظور ما ترجیح می­ دهیم که از Psychosexuality (ساحت روانی جنسی) صحبت کنیم تا بدین‌سان بر این نکته پافشاری کنیم که نباید از فاکتور روانی در زندگی جنسی نادیده گذشت یا آن را کم برآورد کرد. ما از واژه «سکسوالیته» (ساحت جنسی) در همان معنای جامعی استفاده می‌کنیم که در زبان آلمانی از واژه Lieben [«عشق ورزیدن»] استفاده می‌شود. ما همچنین به ­خوبی می‌دانیم که غیبت روانی ارضا با تمام پیامدهایش می‌تواند در جایی وجود داشته باشد که هیچ کمبودی از مقاربت نرمال جنسی نباشد؛ و به عنوان درمانگران ما همیشه در ذهن داریم که تمایلات ارضا نشده­‌ی جنسی (که ما با ارضاهای جانشین آنها در شکل سمپتوم عصبی می­‌جنگیم) خیلی اوقات فقط مفر خیلی نامناسبی در همخوابگی یا سایر اعمال جنسی می‌توانند پیدا کنند...

۲/۶


Freud,s.(1910),Wild Psychoanalysis
ترجمه از لیلا افتحی


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

16 Dec, 20:54


چند روز پیش زنی میان­ سال تحت حمایت و سرپرستی یک دوست خانم، به منظور مشاوره، با شکایت از حالات اضطرابی نزد من آمد. او در نیمه دوم چهل سالگی زندگی بود، انصافاً خوب مانده بود و زنانگی‌اش به وضوح هنوز پایان نپذیرفته بود. دلیل تسریع حالات اضطرابی‌اش طلاق از آخرین همسرش بوده، اما طبق نظر خودش از زمانی که با یک پزشک جوان در حومه شهری که سکونت داشت؛ مشورت کرده بود، اضطرابش به طور قابل ملاحظه‌ای شدت یافته بود، زیرا که پزشک به او القا کرده بود که علت اضطرابش فقدان ارضای جنسی است. او اظهار کرده بود که این خانم نتوانسته فقدان هم­‌آغوشی با همسرش را تحمل کند و بنابر این تنها سه راه وجود دارد که او بتواند سلامتی‌اش را به دست آورد – یا به همسرش برگردد، یا معشوقی برگزیند و یا از طریق خودش به ارضا دست یابد. از آن زمان او متقاعد شده بود که علاج ناپذیر است، زیرا که نمی‌توانست به همسرش بازگردد و دو شق دیگر با احساسات اخلاقی و مذهبی او مغایرت داشتند. او پیش من آمد زیرا که آن پزشک به وی گفته بود که این امر کشفی جدید است که من مسؤول آن هستم. و او تنها کافی است که پیش من بیاید و از من بخواهد تا گفته­‌های پزشک را تأیید کنم. و من می‌بایست به او می­‌گفتم که حقیقت همین است و دیگر هیچ! در آن وقت دوستی که همراهش بود، زنی مسن‌تر، خشکیده و به ظاهر ناخوش، از من تقاضا کرد تا بیمار را خاطر جمع کنم که پزشک در اشتباه بوده است؛ این امر احتمالاً نمی‌توانسته حقیقت داشته باشد چرا که خود آن زن (دوست) سالیان درازی بیوه بوده و با وجود این، بی آنکه از اضطراب رنج ببرد، آبرومند به جا مانده بود.

من نمی‌خواهم در مورد وضع غریبی که به واسطه این ملاقات در آن قرار داده شدم زیاد تأمل کنم، بلکه در عوض می­‌خواهم به رفتار و تدبیر پزشکی که این زن را نزد من فرستاده، رسیدگی کنم. در ابتدا اجازه دهید در ذهن‌مان استثنایی را لحاظ کنیم که شاید غیر ضروری نباشد – در واقع ما امیدواریم که این­‌گونه باشد. سال‌های متمادی تجربه به من آموخته است – همان­طور که به هر کس دیگری می‌تواند بیاموزد – که آنچه را که بیمار، خصوصاً بیمار نوروتیک، از قول پزشک خود نقل می‌کند نمی­‌توان یکسره به­ عنوان حقیقت پذیرفت. نه تنها یک متخصص اعصاب به راحتی بعنوان ابژه بسیاری از احساسات متخاصم بیمارش در می­‌آید، (حال هر روش درمانی را که در پیش گرفته باشد)، او همچنین باید برخی اوقات مسؤولیت آرزوهای سرکوب ­شده نهفته‌ی بیماران­‌اش را که از طریق فرافکنی روی او می‌افتد بپذیرد. این یک مالیخولیا اما واقعیتی مهم است که چنین اتهاماتی در هیچ­ جای دیگری آن‌قدر اعتبار نمی‌یابد که در نزد پزشکان دیگر.....
۱/۶

Freud,s.(1910),Wild Psychoanalysis
ترجمه از لیلا افتحی


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

08 Dec, 21:19


روانکاوی نه شناخت از خویشتن است نه کاهنده ی رنج بلکه ...


#ژیژک
#آدام_فیلپس

@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

07 Dec, 08:24


گریستن سوژه هیچ چیزی را اثبات نمیکند شما روانکاوان باید صبر کنید تا این گریه قطع شود. در نهایت شما یک دستمال کاغذی می آورید و متوجه میشوید که چه بسا آن گریه برای همین بوده است اما باز هم گریستن چیزی را اثبات نمیکند چرا که تألم و اندوه اثبات هیچ چیز نیست. حتما دلیلی برای گریستن وجود دارد اما لزوماً نه در لحظه ای که سوژه وادار به گریستن شده ممکن است وقتی فکرش را میکنید این موضع گیری روانکاو کمی خشک و بی رحمانه باشد اما با شیوه ی عجیب و غریب روانکاو در گوش دادن به مردم تناسب دارد.

#تلی_از_تصاویر_شکسته #ژاک_آلن_میلر

@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

02 Dec, 08:22


ژاک لکان اصطلاح حرمان ناکامی را به معنای از دست دادن آنچه که مربوط به ارضاء نیازهای حیاتی فرد است به کار نمیبرد، بلکه منظور او محرومیتی است که فرد در طلب و تقاضای عشق با آن مواجه میشود. به عبارتی دیگر آدمیزاد حتی به رغم ارضاء نیازهای خود ممکن است در طلب و تقاضای عشق از دیگری دچار حرمان ناکامی شود.

ممکن است انسان از بدو کودکی با وجود تحقق خواسته ها و آرزوهایش به شدت احساس بی عدالتی کند به این دلیل که همواره مطلوب میل دیگری را مدنظر داشته است زیرا یک میل ممکن است آبستن میل دیگری باشد؛

از این رو فرد ممکن است از ارضاء واقعی میل خود محروم شود یا ارضاء میل او ممکن است از خواست واقعی وی به مراتب دورتر باشد به همین ترتیب شخص روانکاو که ابژه ی عشق و میل بیمار است با اجتناب از پاسخ دادن به پرسشهای بیمار با ارائه معنایی متفاوت با آنچه او انتظار دارد و حتی با حفظ آرامش خود در مقابل اضطرابهای او ممکن است موجبات ناکامی بیمار را فراهم و احساس حرمان را در او بیدار کند.

ژان پیرکلرو


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

01 Dec, 19:20


به عقیده هایدگر، ما آدمیان در وهله اول و به عادی ترین وجهی که هستیم، نه فاعل شناسایی و نه ذهنیم؛ نه تماشاگر و ناظر با یک پنجره شیشه ای نامرئی از جهان موارد شناسایی یا اشیایی که در آن به سر می بریم، جدا باشیم. چنین نیست که از واقعیت خارجی معینی که «آنجا بیرون از ماست»، جدا باشیم و بعد بخواهیم آن واقعیت خارجی را در مقام چیزی مطلقاً غیر از خودمان بشناسیم و با آن رابطه برقرار کنیم، بعکس، جز لاینفک آن واقعیت هستیم و از روز اول در درونش هستیم و با آن دست و پنجه نرم می کنیم و امور را تمشیت می دهیم، در نتیجه، به هیچ مفهومی اولی و بدوی نمی شود گفت به نحوی که فلاسفه از قدیم به ما نگاه می کرده اند، «فاعل ناظر»یا« موجوداتی شناسنده»ایم. خصلت ما این است که موجوداتی کارپیرا یا حتی شاید بشود گفت موجوداتی موجود باشیم. موجوداتی هستیم در جهانی از هستی و جدا نشدنی از آن؛ وجودهایی هستیم در دنیای موجود همان دنیا را مبدأ قرار می دهیم.

هوسرل و هایدگر و فلسفه جدید اصالت وجود
گفتگو برایان مگی و هیوبرت دریفوس
#هایدگر

@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

30 Nov, 17:25


#ساحت_تصویری

ساحت تصویری به ظرفیت روان انسان برای درگیری بنیادین با تصویر در ارتباطی دوگانه با دیگری دارد. لکان این اصطلاح را پس از پژوهش‌های خویش در باب مرحلۀ آینه‌ای در سال 1936 مطرح ساخت. آغاز درگیری با تصویر (بصری، شنوایی، بویایی، لامسه) با آغاز برپایی سوژه هم‌راستا است. لکان در طول پژوهش خویش در باب مرحلۀ آینه‌ای و بعدتر، هنگامی که ایدۀ خویش در باب برپایی سوژه را بسط داد این ایده را مطرح کرد که ایگو (moi) اساساً تصویری است. وی در سمینار دوم تصدیق کرده که برای درک دیالکتیک روانکاوانه می‌بایست ایگو را به عنوان بخشی از ساحت تصویری در نظر بگیریم.

#ساحت_نمادین

ساحت نمادین به توانایی انسان در استفاده از زبان و کلمات اشاره دارد. آنچه ساحت نمادین را مشخص می‌کند حضور دال و زنجیرۀ دلالت است. همانطور که پیش‌تر اشاره کردم دال امری است که چیزی را برای دال دیگر بازنمایی می‌کند. لکان ایدۀ خویش در باب امر نمادین را در گفتار رم؛ «کارکرد و حوزۀ زبان در روانکاوی» ارائه کرده است که به نوعی مانیفست نظریۀ لکانی است و موجبات گسست وی از انجمن روانکاوی پاریس را فراهم آورد. ده سال بعدی حیات لکان به بررسی امر نمادین اختصاص یافت، که شامل دال‌هایی است که به یاری دالِ نام-پدر امکان‌پذیر می‌شوند. این دال ویژه کارکرد پدرانه را شکل می‌دهد که قانون (نظم نمادین) را در روان سوژه بر می‌سازد و ارتباط دوگانه و تصویری مادر و پسر را درهم می‌شکند. چنین درهم شکستنی برای وصول قانون منع محرم‌آمیزی ضروری است. منطق برومه‌ای ساحت نمادین بر زنجیرۀ دلالت استوار است.

#ساحت_واقع

این ساحت به چیزی اشاره دارد که نمادین‌سازی آن غیرممکن است و از این رو امری ناشناخته است. ساحت واقع، وجودی فراتر از دانش سوژه دارد. امر واقع نتوانسته در زنجیرۀ دلالت به حرکت درآید. به همین سبب است که لکان تأکید می‌کند امر واقع برون از سوژه ایستاده است.

بخش‌هایی از مقاله‌ی «سه ساحت و مسئلۀ برومه‌ای»
نویسندده: روملو لاندر
مترجم: خشایار داودی‌فر

این مقاله با عنوان «The Three Orders (RSI) and the Borromean Proposition» در کتاب SUBJECTIVE EXPERIENCE AND THE LOGIC OF THE OTHER منتشر شده و توسط خشایار داودی‌فر ترجمه و در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ در بخش آموزش وب‌سایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است.

متن کامل:
https://tadaei.com/the-three-orders-rsi-and-the-borromean-proposition/






@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

29 Nov, 21:15


وقتی در درمان یک نوروتیک بزرگسال به دنبال تعیین کننده‌های سمپتوم‌هایش می‌گردیم، معمولاً به سال‌های اولیه کودکی می‌رسیم. آگاهی به عوامل سبب شناسی متأخرتر برای فهمیدن مورد یا ایجاد یک اثر درمانی کافی نبود. بنابراین، ما مجبور بودیم با مشخصات روانی کودکی آشنا شویم؛ ما در این مورد چیزهای زیادی یاد گرفتیم که به غیر از روانکاوی از هیچ راه دیگری نمی‌توانستیم یاد بگیریم، و توانستیم خیلی از نظراتی را که در مورد کودکی وجود دارد تصحیح کنیم. ما تشخیص دادیم که سال‌های اولیه کودکی – شاید، تا سن ۵ سالگی – به دلایل زیادی از اهمیت زیادی برخوردارند. اول اینکه این سال‌ها، سال‌های اولیه شکوفایی جنسیت هستند و عوامل تحریک کننده زندگی جنسی در بزرگسالی پشت آن قرار دارد. دوم اینکه تأثیرات این دوره به ایگوی نابالغ و ناتوان آسیب می‌زند و مانند تروما بر آن عمل می‌کند. ایگو نمی‌تواند از هیچ راهی طوفان‌های هیجانی را که آن‌ها را به پا می‌کنند دفع کند، مگر با واپس زنی و به این طریق در کودکی کلیه آمادگی‌هایش را برای بیماری‌های بعدی و اختلالات کارکردی کسب می‌کند. ما فهمیدیم که مشکل کودکی در این حقیقت نهفته است که در یک دوره کوتاه زمانی، کودک باید نتایج تکامل فرهنگی را که طی هزاران سال گسترده شده – یا حداقل اولین پیشایندهای آن‌ها را – ضبط کند؛ شامل کنترل روی سائق‌ها، و انطباق با جامعه. او فقط می‌تواند قسمتی از این تغییر (تعدیل) را در طول رشد خود کسب کند؛ مقدار زیادی از آن توسط تربیت به کودک تحمیل می‌شود. متعجب نمی‌شویم که کودکان اغلب این تکلیف را بسیار ناقص انجام می‌دهند. در طول این زمان‌های اولیه، بسیاری از آن‌ها از حالت‌هایی عبور می‌کنند که می‌تواند معادل نوروزها گذاشته شود – و این مطمئناً در بسیاری از آن‌هایی که بعدها بیماری از خود نشان می‌دهند صدق می‌کند. در برخی بچه‌ها بیماری‌های نوروتیک تا بلوغ منتظر نمی‌مانند بلکه پیش از آن در کودکی بروز می‌کنند و والدین و پزشکان را در دردسرهای فراوانی می‌اندازند.


سخنرانی‌های آشنایی با روانکاوی
توضیحات، کاربردها و راهکارها
زیگموند فروید (۱۹۳۳)
[به فارسی مرجان پشت مشهدی، خدیجه فدائی، پرویز دباغی و فرزام پروا و به تصحیح میترا کدیور]


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

25 Nov, 18:46


انسان بندی ست میان حیوان و ابرانسان؛ فرا رفتنی پرخطر، در راه بودنی پر خطر، واپس نگریستنی پرخطر، لرزیدن و درنگیدنی پرخطر. آنچه در انسان بزرگ است این است که او پل است نه غایت؛ آنچه در انسان خوش است این است که او فراشدی است و فرو شدی.


#نیچه
@psychoanalysis_classica

روانکاوی کلاسیک

22 Nov, 18:03


‏«میل و ورای آن برای انسان»
سخنگوی دوپاره ی میل ورز


دکتر حسن مکارمی


@psychoanalysis_classica

روانکاوی کلاسیک

20 Nov, 20:46


انسان به سطحی از ناامیدی که برایش قابل تحمل است رضایت میدهد و آن را شادی می نامد...

سورن کی یرکگور


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

16 Nov, 16:58


واکنش درمانی منفی چیست؟

گاهی برخلاف انتظار حتی با اینکه درمانجو درمان مداومی را دنبال میکند و شرایطش بهبود می یابد ناگهان نشانگان بیماری وخیم تر میشوند. اما چرا؟ چه چیزی موجب عود دوباره ی بیماری ست به شکلی که حال بیمار از زمان آغاز درمان هم بدتر میشود؟

فروید وخامت ناگهانی نشانگان را اینگونه توجیه میکند که عود بیماری ناشی از نیاز خاموش ناخودآگاه به مجازات شدن است. منظورم از «خاموش»، حالت نیاز بدون وجود علامتهای روشن و قابل شناسایی ست؛
اما فرضیه ی فروید فراتر میرود او این ایده ی جذاب را مطرح میکند که شاید نیاز ناخودآگاه به تجربه ی ملموس درد و فرونشستن در افسردگی ناشی از اضطراب گناهی است که از شخص دیگری وام گرفته شده است.
در واقع شخص گناه فرد دیگری را به خود میگیرد افسردگی او را حس میکند و آن را با احساس غیر عادی درد قابل تحمل میکند.

گویی فرد دیگری احساس ناخودآگاه گناه را به بیمار داده است اما این بیمار است که بهای آن را به شکل ناخودآگاه پرداخت میکند.

کتاب رنج و عشق
خوان داوید نازیو


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

04 Nov, 21:04


‏«میل و ورای آن برای انسان»
سخنگوی دوپاره ی میل ورز

♦️میزبان جلسه:
فرشته عباسی

♦️میهمان جلسه:
دکتر حسن مکارمی

♦️پنجشنبه ۲۴ آبان ماه
14 نوامبر 2024
🕠ساعت ۱۷:۳۰ به وقت ایران
💌هزینه شرکت در این ایونت ۱۳۰ تومان می باشد...

🆔 جهت ثبت نام و دریافت لینک به آی دی زیر در تلگرام پیام دهید.

@Janusgroup_admin







@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

04 Nov, 11:55


1)


- تایم متغیر جلسات روانکاوی لکانی
چرا؟


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

04 Nov, 07:53


روان‌کاوی لکانی چیست؟

روانکاوی کلاسیک

02 Nov, 14:52


میل، حاصل ناکامی در بیان نیاز در قالب درخواست است.







@psychoanalysis_classical

« ورای #میل »
با حضور دکتر مکارمی
پنجشنبه ۲۴ آبان ماه
ساعت۱۷:۳۰
برای ثبت نام و ورود به جلسه به ای دی زیر در تلگرام پیام دهید

@Janusgroup_admin

روانکاوی کلاسیک

02 Nov, 05:59


تنها در گفتار است که #درخواست ( demand ) می تواند ساخته شود، می توانیم نتیجه بگیریم که دیگری بزرگ پارامترهای درخواست سوژه را مشخص میکند :
بیان نیاز بایستی از دروازه باریک زبان گذر کند و آنچه نمی تواند خود را وارد کند و بیرون می ماند امیال را میسازد.

#بیلی

@psychoanalysis_classical

« ورای #میل »
با حضور دکتر مکارمی
پنجشنبه ۲۴ آبان ماه
ساعت۱۷:۳۰
برای ثبت نام و ورود به جلسه به ای دی زیر در تلگرام پیام دهید

@Janusgroup_admin

روانکاوی کلاسیک

02 Nov, 04:59


امیال میل ، هستن را به غیر هستن می پیوندد. میل برآمده از تفکر است.
#ریگ_ودا



@psychoanalysis_classical

« ورای میل »
با حضور دکتر مکارمی
پنجشنبه ۲۴ آبان ماه
ساعت۱۷:۳۰
برای ثبت نام و ورود به جلسه به ای دی زیر در تلگرام پیام دهید

@Janusgroup_admin

روانکاوی کلاسیک

31 Oct, 17:33


دومین مشخصه ی سمپتوم تئوری ای است، که روانکاوی پذیرنده ( آنالیزان) صورت بندی میکند تا کسالت خودش را ادراک کند چون تا زمانی که شخص از خودش نپرسد چرا رنج میکشده در روانکاوی هیچ رنجی وجود ندارد .
فروید متوجه وجود تئوری جنسی بچگانه در کودکان شد؛ به همین ترتیب ما نیز متوجه شده ایم که بیمار هم تئوری شخصی خودش را طرح ریزی می کند. آنها در تلاش برای توضیح رنجشان دیدگاه های بی مبنا و بی ارزش خود را همین طوری مطرح میکنند.
سمپتوم رخدادی دردناک است که همواره با تفسیر بیمار از علت های کسالتش همراه است.
بسیار خب این نقطه ای سرنوشت ساز است. چنان سرنوشت ساز است که برای مثال اگر در روانکاوی سوژه ای در طول مصاحبه ی مقدماتی با پرسشهای خودش برانگیخته نشود، اگر هیچ ایده ای درباره ی دلیل رنج خودش نداشته باشد ،در این صورت این روانکاو است که از طریق هدایت بیمار به سمت پرسش گری از خودش راه را برای شکل گیری «تئوری» باز خواهد کرد. اما وقتی در روانکاوی بیمار رنج خود را تفسیر می کند و توضیح می دهد، پدیده ای اساسی رخ میدهد :
روانکاو به تدریج و به طور نامحسوس به دریافت کننده ی سمپتوم تبدیل میشود. من هر چه بیشتر علت رنج خودم را توضیح دهم کسی که به من گوش میدهد بیشتر به دیگری سمپتوم من تبدیل می شود.
این سومین مشخصه ی سمپتوم است: سمپتوم مستلزم حضور روانکاو است و به حضور روانکاو ایجاب می کند.

2)

نازیو
پنج درس درباره تئوری روان‌کاوی لکان


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

31 Oct, 17:24


سمپتوم سه مشخصه دارد:
اولین مشخصه ی آن شیوه ی حرف زدن بیمار از رنج خودش است جزئیات غیر منتظره ی روایت و به خصوص گفتار فی البداهه .برای مثال: روانکاوی پذیرنده ای (آنالیزان)را به خاطر می آورم که اضطراب خود را هنگام عبور از پل با من در میانه گذاشت او میگفت برای من خیلی سخت است که به آنجا بروم تا کسی همراهم نباشد به آنجا نمی روم برخی اوقات که میتوانستم ، سایه ی یک افسر پلیس یا یک نگهبان یونیفرم پوش را در آن طرف پل ببینم قادر بودم به تنهایی از پل عبور کنم.
بسیار خب در این مورد جزئیات این مرد یونیفرم پوش است که توجه مرا بیش از خود اضطراب فوبیایی جلب می کند.

1)


نازیو
پنج درس درباره تئوری روان‌کاوی لکان


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

30 Oct, 17:41


گفته میشود که روانکاوان لاکانی به زبان علاقه دارند و برخی ها به اشتباه آنها را به عنوان زبان شناس طبقه بندی میکنند. این غلط است، زیرا روانکاوها زبان شناس نیستند.
روانکاوان(لکانی) قطعاً به زبان علاقه دارند، اما آنها صرفاً به مرزی علاقه دارند که در آن زبان از کار می افتد. ما به لحظاتی توجه میکنیم که زبان می لغزد و گفتار به بی راهه میرود.
برای مثال بیایید رؤیا را در نظر بگیریم ما بیشتر از خود رویا به شیوه ای که رویا بازگو میشود اهمیت میدهیم و نه تنها به شیوه ای که بازگو میشود، بلکه مهم تر از همه درست به نقطه ای از روایت که بیمار مردد است و می گوید «نمی دانم... نمی توانم چیز بیشتری به خاطر بیاورم... شاید.... احتمالاً .....»
این نقطه ای است که آن را تجربه، جنبه ی قابل درک تجربه می نامیم؛ لکنت, عدم اطمینان, حرف یا توضیحی که از ما می گریزد.

نازیو
پنج درس درباره تئوری روان‌کاوی لکان


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

29 Oct, 19:06


‏«میل و ورای آن برای انسان»
سخنگوی دوپاره ی میل ورز

♦️میزبان جلسه:
فرشته عباسی

♦️میهمان جلسه:
دکتر حسن مکارمی

♦️پنجشنبه ۲۴ آبان ماه
14 نوامبر 2024
🕠ساعت ۱۷:۳۰ به وقت ایران

🆔 جهت ثبت نام و دریافت لینک به آی دی زیر در تلگرام پیام دهید.
@Janusgroup_admin







@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

28 Oct, 18:48


فردی به این دلیل که رابطه ی عاطفی اش بد پیش میرود برای تحلیل به درمانگر مراجعه مینماید اما میبینیم که با تمام توان به آن رابطه ی بد چسبیده است؛ در واقع اینجا با موردی مواجه هستیم که در آن معشوق بیمار به قلمروی امیال او عمیقا نفوذ کرده است.
گویا علتی وجود دارد که به سبب آن امیال دیگر نمیتوانند جایگزین معشوق شده یا در فرد دیگری یافت شوند؛ در این نقطه دست کشیدن از معشوق / شریک عاطفی به معنای دست کشیدن از تمامی امیال است.
و چنانچه فرد بنا به هر دلیلی مجبور به قطع ارتباط با معشوق خود باشد امیال او وارد دوزخ و مرداب لیبیدویی خواهند شد.
این دوزخ در واقع خاموشی امیال است که بیمار بی هدف در آن شناور است؛ تثبیت شدگی میل بیمار در این ابژه ی میل معشوق از دست رفته, وی را به سوی بحران میل ورزی سوق میدهد.

#مقدمات_بالینی در روانکاوی_لاکان #بروس_فینک


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

28 Oct, 05:49


ژاک لکان اصطلاح حرمان ناکامی را به معنای از دست دادن آنچه که مربوط به ارضاء نیازهای حیاتی فرد است به کار نمیبرد، بلکه منظور او محرومیتی است که فرد در طلب و تقاضای عشق با آن مواجه میشود. به عبارتی دیگر آدمیزاد حتی به رغم ارضاء نیازهای خود ممکن است در طلب و تقاضای عشق از دیگری دچار حرمان ناکامی شود.

ممکن است انسان از بدو کودکی با وجود تحقق خواسته ها و آرزوهایش به شدت احساس بی عدالتی کند به این دلیل که همواره مطلوب میل دیگری را مدنظر داشته است زیرا یک میل ممکن است آبستن میل دیگری باشد؛

از این رو فرد ممکن است از ارضاء واقعی میل خود محروم شود یا ارضاء میل او ممکن است از خواست واقعی وی به مراتب دورتر باشد به همین ترتیب شخص روانکاو که ابژه ی عشق و میل بیمار است با اجتناب از پاسخ دادن به پرسشهای بیمار با ارائه معنایی متفاوت با آنچه او انتظار دارد و حتی با حفظ آرامش خود در مقابل اضطرابهای او ممکن است موجبات ناکامی بیمار را فراهم و احساس حرمان را در او بیدار کند.

ژان پیرکلرو


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

27 Oct, 14:41


وقتی از زیگموند فروید خواسته شد از آرمان صهیونیسم در برابر فلسطین حمایت کند، فروید این چنین پاسخ داد:
من نمی توانم آنچه را خواسته اید، انجام دهم. عدم تمایل من به مشارکت دادن عموم با نامم موضوعی حل نشدنی است و حتی این موقعیت حساس کنونی هم دلیل قانع کننده ای برای آن نیست. کسی که میخواهد بر جمعیتی اثر بگذارد باید چیزی را بیان کند که طنین انداز شود و شوق بیافریند، اما برآورد هشیارانه من از صهیونیسم اجازه چنین کاری را به من نمی دهد.
باور ندارم که فلسطین هرگز بتواند به یک کشور یهودی تبدیل شود یا مسیحیان و مسلمانان جهان هرگز آمادگی پیدا کنند که اماکن مقدسشان را تحت حفاظت یهودیان قرار دهند. به نظر من عاقلانه تر می بود که یک سرزمین یهودی بر خاکی تأسیس شود که از لحاظ تاریخی سبک بار باشد؛ میدانم با چنین طرح عقلایی ای هیچ وقت نمیتوان شور وشوق توده ها یا حمایت مالی ثروتمندان را به دست آورد.

درضمن، با کمال تأسف اقرار میکنم که کوته بینی مذهبی یاران یهودی ما باید مسئولیت برانگیختن بدگمانی اعراب را تا حدی بر عهده بگیرد. همچنین نمی توانم برای تقوای گمراه کننده ای که تکه ای از دیوار ندبه را به یادگاری ملی تبدیل کرده و احساسات ساکنان اصلی را برانگیخته، ذره ای احساس همدلی داشته باشم.
حالا خودتان قضاوت کنید که آیا من با چنین نگرش انتقادی ای برای تسلی بخشیدن به مردمی که امیدهای بی اساسش بر باد رفته است شخص مناسبی هستم یا خیر.

با احترام، فروید
۲۶ فوریه ۱۹۳۰

این نامه در پاسخ به حییم کوفلر نگاشته شده است.


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

26 Oct, 19:33


برای رزرو نوبت جلسات تراپی
حضوری (تهران ) و آنلاین در گوگل میت، پیام دهید.

@Fereshte_abbasii

----------------------------

@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

26 Oct, 19:24


فروید در تک نگاره ی تحلیل پایان پذیر و پایان ناپذیر که در اواخر عمرش به رشته تحریر درآمده به توصیف این مطلب میپردازد که بیمار چگونه از پذیرش کمک روانکاو سر باز میزند. به زعم فروید این مسئله از هراس مردان از انفعال و رشک آلت مردانه در زنان ناشی میشود.

جبران مضاعف و تلاش بی وقفه و شورشگرانه مردان یکی از سرسخت ترین مقاومتهای انتقالی را به دنبال دارد آنها نمیپذیرند که خود را زیر دست چهره ای پدرانه قرار دهند یا بابت چیزی به این چهره پدرانه مدیون باشند و در نتیجه از پذیرش بهبودی از جانب پزشک امتناع میکنند.

انتقالی شبیه به این از میل زنان به داشتن آلت مردانه نشأت نمی گیرد اما این میل منبع افسردگی شدیدی در زن است و خود این امر نیز ناشی از باوری عمیق به آن است که تحلیل به هیچ دردی نمیخورد و هیچ بهبودی هم برای او بیمار ممکن نیست.


کیت باروز

@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

25 Oct, 20:42


امیال والدين ما علت اصلی وجود ما هستند؛ ما دوست داریم بدانیم که آنها برای رسیدن به کمال رضایت از ما چه میخواهند؟ و کشف کنیم که در برنامه ها و نقشه های آنها چه جایگاهی داریم در واقع ما دوست داریم مورد تمایل آنها قرار بگیریم همانطور که لکان اظهار میدارد انسان تمایل دارد که دیگری بزرگ او را مورد تمایل خویش قرار دهد.

در مسیر تلاش برای درک امیال آنها یاد میگیریم که خودمان آن ابژه ها را بخواهیم یعنی امیال خودمان را بر اساس امیال دیگری بزرگ (والدین) مدل سازی میکنیم نه تنها دوست داریم امیال دیگریهای بزرگ مستقیماً بر ما معطوف باشد یعنی دوستمان بدارند و به ما عشق بورزند بلکه امیالمان هم شبیه دیگریهای بزرگ میشود امیال دیگریهای بزرگ را همچون امیال خود می پنداریم.

ادغام امیال دیگری "بزرگ بخشی گریز ناپذیر در شکل گیری امیال ماست این امر به عنوان نوعی تعرض و تجاوز تجربه میشود دیگری بزرگ این کار را با من کرده چنین چیزی در من نهادینه شده است؛ کاری کرده که من این گونه شوم کاری کرده که من چنین چیزی را بخواهم نه چیز دیگری
حتى اميال من متعلق به من نیست!
علت امیال ما امیال دیگریهای بزرگ است گاهی به نظر میرسد که شخصی ترین و محرمانه ترین چیزها از جایی دیگر می آیند؛ از یک منبع خارجی؛ اما نه از هر منبعی از والدین ما و از تمام افراد پیرامونمان

#بروس_فینک


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

25 Oct, 20:39


فانتزی های مربوط به دوپارگی خود میتوانند توضیح دهند چرا گاهی دست به کارهایی میزنیم که ما را به تعجب وا می دارند؛
آن منی که این گونه رفتار میکند آن منی نیست که به عنوان خویشتن خود میشناسم؛ یا منی که میخواهم به عنوان خود حقیقی ام شناسایی کنم
از آنجا که دوپارگی در روان به صورت ناخودآگاه رخ میدهد پی بردن به بخش دوپاره شده ی خود میتواند یک لطمه ی روحی بزرگ باشد
بخش اعظم کار مشاوره و روانکاوی به آشکار شدن و ترمیم کردن تکه پاره های خودمان اختصاص دارد یعنی گردآوردن جنبه های از خود به شکلی که امکان عشق توجه و جبران برایمان وجود داشته باشد بدون آنکه در باتلاق فانتزیهایی نظیر انتقام خشم و حرمان غرق شویم

#جولیا_سگال


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

25 Oct, 15:21


میل و ورای آن برای انسان
سخنگوی دوپاره میل ورز



Coming soon...


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

23 Oct, 13:04


آغاز
خوانش کتاب سه رساله درباره نظریه جنسی


فردا ساعت۱۷

روانکاوی کلاسیک

21 Oct, 19:56


هنوز اظهارات اصلی فروید در سال 1912 سنگ‌بنای فهم روانکاوانۀ ما از عشق را شکل می‌دهد. او نوشت «پیوند دو جریان برای ایجاد گرایش کاملا نرمالِ عشق ضروری است… این دو جریان ممکن است به عنوان دو جریان متمایز از عواطف و احساس (بدنی) تشخیص داده شوند».
به لحاظ ژنتیکی، جریان عاطفه مقدم‌تر است و در ارتباطات جسمی و احساس مراقبت اولیه توسط مادر به وجود می‌آید. دومین جریان، صرفا جنسی است و در طول فاز ادیپال نشان داده می‌شود، سپس با تمام نیرو در طی دوران بلوغ ظاهر می‌شود. این باید با جریان عاطفی ترکیب شود. عشق رمانتیک می‌تواند نسبت به ابژۀ غیرخانوادگی ابراز ‌شود؛ کسی که پیوند جنسی با او مجاز و امکان پذیر است.

سلمان اختر


@psychoanalysis_classical

📌«آغاز ترم سوم از خوانش آثار فروید»
خوانش کتاب سه رساله درباره نظریه جنسی
از پروفسور زیگموند فروید
از پنجشنبه ۳ آبان
برای ثبت نام و ورود به جلسات به ای دی زیر در تلگرام پیام دهید

@Janusgroup_admin

روانکاوی کلاسیک

20 Oct, 17:28


‏در طول جلسات درمان متوجه میشویم که همیشه آنقدر که احساس میکنیم گناهکار هستیم گناهکار نیستیم و همچنین آنقدر که دوست داریم معصوم باشیم، معصوم نیستیم

آلیس میلر

@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

19 Oct, 18:59


مطالعات بالینی فروید او را به این نتیجه رساند که سرکوبی فقط ناشی از تجربه ی اغوا شدن نیست. در واقع این خود میل جنسی کودکی است که به شکل تروماتیک تجربه میشود و برای کودک چاره ای جز سرکوب فانتزیها و آرزوهای جنسی ارضا نشدنی اش وجود ندارد, فروید در سال ۱۹۰۵ این را رسماً در «سه رساله درباره ی نظریه ی جنسی» اعلام کرد. او در این اثر کشفیات خود را در مورد ماهیت امر جنسی، میل جنسی کودکانه و آثاری که این پدیده در روان انسان از خود به جای میگذارد به طور مبسوط شرح داد.

سه رساله ی فروید شامل بدیع ترین کشفیات و دستاوردهای علمی فروید برای دانش بشری است و در آن سراغ حیطه ای میرود که گویی تا قبل از او هیچکس جرأت نزدیک شدن به آن و بررسی نظام مندش را به خود نداده بود؛ یعنی ساحت جنسی وجود انسان که بر خلاف تصور عمومی چیزی بسیار گسترده تر از سکس نرمال است و شامل تمام امیال منحرفانه و عموماً منزجر کننده ای است که انسانها مایل به پذیرش آن در وجود خود نیستند.

ما قصد داریم سوم آبان ماه خوانش سه رساله را شروع کنیم

@Janusgroup_admin

روانکاوی کلاسیک

17 Oct, 19:07


فایل صوتی جلسه‌ی خوانش مقاله «ره آوردی بر مبحث خودارضایی »
پنجشنبه ۲۶ مهر ماه
ساعت۱۷

با تسهیل‌گری:

فرشته عباسی
علی الوند

@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

16 Oct, 12:15


خوانش مقاله
Contribution to a discussion on
masturbation (۱۹۱۲)
«ره آوردی بر مبحث خودارضایی»
‎#فروید
پنجشنبه ۲۶ مهر ماه
ساعت۱۷-۱۸:۳۰
پیش مقدمه خوانش کتاب «سه رساله درباره‌ی نظریه جنسیت»
_ورود برای عموم آزاد و رایگان است
لینک جلسه را از @Janusgroup_admin دریافت کنید

روانکاوی کلاسیک

15 Oct, 18:43


من میدانم از تاییدی که از جانب من بر نقش ایفا شده از طریق مسئله ی جنسی (نه سکس، به معنای عامیانه اش) در ایجاد برخی از بیماری های روان قرار داده شده، همه اطلاعاتی کسب کرده اند. ولی این را نیز میدانم که کسب اطلاعات عمیق و در نظر گرفتن دقیق یکایک خصوصیات عینی مطرح شده، در نزد عوام چندان خریداری ندارد و از حوصله ی جمع خارج است. اتاق کوچکی در حافظه ی عوام وجود دارد، که فقط مایل به جادادن کلام سرراست و در عین جالب است؛ که به خاطرسپردنش نیز آسان باشد. همچنین ممکن است برخی پزشکان محتوای فرضیه مرا به طور نادرست چنین دریابند که من محرومیت جنسی را به عنوان علت غایی و نهایی این گونه بیماری ها محسوب میکنم. در شرایط زندگی جامعه جدید یقینا چیزی به نام فقدان تمام و کمال و محرومیت جنسی صددرصدی وجود ندارد. در غیر این صورت آیا آسانتر نبود که مستقیما با سفارش و توصیه به انجام فعالیت جنسی به عنوان مقیاس درمانی در پی بهبودی بیماران برمی آمدیم و خودمان را اینطور گرفتار کار پردردسر "روان درمانی" نمی‌کردیم؟
اما حقیقتِ امر، چیز دیگری است.




#فروید
در باب روان درمانی، ۱۹۰۵


@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

14 Oct, 22:07


وقتی درباره‌ی‌ ژک لکان حرف می‌زنیم، ناگزیر به یاد فرمولِ «بازگشت به فروید» می‌افتیم. معنای این عبارت چیست؟


حرف اصلی‌اش این است که روان‌کاوی یعنی فروید. اگر می‌خواهید روان‌کاوی کنید، باید برگردید به فروید و اصطلاحات و تعاریف او که باید به‌طور تحت‌اللفظی خوانده و تفسیر شوند.
دقیقاً با چنین هدفی بود که در پاریس مکتبی فرویدی تأسیس کردم. بیش از بیست سال است که مشغول شرح و تفصیل دیدگاه خودم هستم: بازگشت به فروید صرفاً بدین معناست که باید برای مثال از شرّ انحرافات و ابهاماتِ پدیدارشناسیِ وجودی و فرمالیسمِ نهادینه‌ی‌ مجامعِ روان‌کاوی خلاص شویم؛ یعنی باید دوباره به‌سراغ خوانشِ آموزه‌های فروید برویم، خوانشی‌که از اصول مشخص و معینی مبتنی بر آثار خود فروید پیروی می‌کند. بازخوانی فروید فقط به معنای بازخوانی فروید است. اگر کسی از روان‌کاوی حرف می‌زند و دست به چنین بازخوانی نمی‌زند، از کلمات سوءاستفاده می‌کند.



مصاحبه با ژک لکان، ایمیلیو گرانزاتو
ترجمه: محسن ملکی
سایت انجمن فرویدی

@psychoanalysis_classical

📌«آغاز ترم سوم از خوانش آثار فروید»
خوانش کتاب سه رساله درباره نظریه جنسی
از پروفسور زیگموند فروید
از پنجشنبه ۳ آبان
برای ثبت نام و ورود به جلسات به ای دی زیر در تلگرام پیام دهید

@Janusgroup_admin

روانکاوی کلاسیک

14 Oct, 21:54


چه باعث می‌شود مردم برای تحلیل سراغ روان‌کاوی بیایند؟


ترس. وقتی اتفاقی برای کسی می‌افتد و درکش نمی‌کند، ترس برش می‌دارد، گیریم که حتی خودش هم دوست داشته چنین اتفاقی بیفتد. آن‌ها دردشان این است که درک نمی‌کنند، و کم کم دچار ترس و وحشت می‌شوند. به این می‌گوییم روان‌رنجوری. در روان‌رنجوریِ هیستریک، بدن از ترس مریض‌شدن مریض می‌شود، البته بدون آن‌که واقعاً مریض باشد. در روان‌رنجوری وسواسی، ترس چیزهای عجیبی را به ذهن متبادر می‌کند، افکاری‌که نمی‌توان مهارشان کرد، فوبیاهایی که باعث می‌شود اشکال و اشیا، معانی متفاوتی بگیرند؛ این باعث ترس افراد می‌شود.


چطور می‌شود درمانش کرد؟

فرد روان‌رنجور بیماری‌ست که با حرف درمان می‌شود، و از همه مهم‌تر با حرف‌های خودش. باید حرف بزند، تعریف کند و حالات خودش را توضیح بدهد. تعریف فروید از روان‌کاوی این بود: تلقی سوژه از تاریخ خودش، تا آن‌جاکه این تاریخ با کلماتی ادا شود که فرد دیگری را مورد خطاب قرار دهد. روان‌کاوی قلمرو حرف و کلام است، هیچ درمان دیگری در دست نیست. به‌زعم فروید ناخودآگاه بیش از آن‌که عمیق باشد، از دسترسِ معاینات آگاهانه بیرون است و در این ناخودآگاه، آن‌که سخن می‌گوید سوژه‌ای‌ست که درون فرد جای دارد اما از آن فراتر می‌رود. بزرگ‌ترین نقطه قوتِ روان‌کاوی حرف‌زدن است.

حرف چه کسی؟ بیمار یا روان‌کاو؟

در روان‌کاوی، واژگانی چون «فرد بیمار»، «دکتر» و «درمان» مانند فرمول‌های بی‌اثری که معمولاً استفاده می‌شود، چندان به‌کار نمی‌آیند. می گوییم: «بگذار روان‌کاوی‌‌ات کنند». این حرف غلط است. کسی‌که کار اصلی را در فرآیند تحلیل انجام می‌دهد فرد سخنگو است، سوژه‌ای که خودش را تحلیل می‌کند. حرفی که زدم کاملاً صادق است حتی اگر بیماری‌که حرف می‌زند خودش را به شیوه‌ای تحلیل کند که تحلیل‌گر نشانش داده، تحلیل‌گری که راه را به او نشان می‌دهد و در این فرآیند مداخله‌های مفیدی انجام می‌دهد.
روان‌کاو تفسیری در اختیار سوژه می‌گذارد؛ از قرار معلوم این تفسیر در نگاه اول به آن‌چه بیمار گفته معنا می‌بخشد. در واقعیت، این تفسیر ظریف‌تر و نکته‌سنجانه‌تر است و معمولاً معنای چیزهایی را حذف می‌کند که موجب رنج و درد سوژه شده. هدف روان‌کاو این است که با کمک روایت خود بیمار به او نشان دهد که سمپتوم بیماری- یا بگذارید بگوییم بیماری- ربطی به هیچ چیز ندارد و اصلاً معنایی ندارد. این بیماری وجود ندارد گیریم که ظاهراً واقعی باشد.
این کنش کلامی نیازمند عمل و صبر بسیار است. ابزارهای روان‌کاوی عبارتند از صبوری و رعایتِ تعادل. تکنیک روان‌کاوی شامل تنظیم و تعدیل میزانِ کمکی است که روان‌کاو به سوژه‌ای می‌دهد که در حال تحلیل خودش است. به همین دلیل روان‌کاوی اصلاً کار ساده‌ای نیست.


مصاحبه با ژک لکان، ایمیلیو گرانزاتو
ترجمه: محسن ملکی
سایت انجمن فرویدی

@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

13 Oct, 10:52


خوانش مقاله
Contribution to a discussion on
masturbation (۱۹۱۲)
«ره آوردی بر مبحث خودارضایی»
‎#فروید
پنجشنبه ۲۶ مهر ماه
ساعت۱۷-۱۸:۳۰
پیش مقدمه خوانش کتاب «سه رساله درباره‌ی نظریه جنسیت»
_ورود برای عموم آزاد و رایگان است
لینک جلسه را از @Janusgroup_admin دریافت کنید

روانکاوی کلاسیک

13 Oct, 07:23


روانکاوی بیش از صد و بیست سال پیش با شروع کسب شناختی بدیع از میل جنسی دوران کودکی و نقش آن در نابهنجاری‌های روانی متولد شد.

فروید در ابتدای کارش (دوران پیشاروانکاوی) به این نتیجه رسیده بود که روان‌رنجوری در اثر اغوا (یا ترومای جنسی) در دوران کودکی ایجاد می‌شود اما به مرور به کمک تکنیک تداعی آزاد و مطالعه‌ی بیماران به درک جدیدی از نقش امیال جنسی در روان انسان رسید.

توضیحش از مکانیزم بیماری این بود که خاطرات این تروماها چون قابل تحمل نیستند سرکوب می‌شوند و از آنجا که امر سرکوب‌شده میل به خودآگاه شدن دارد ولی مانعی هم بر سر آگاه شدنش هست، به شکل علائم روان‌رنجوری خود را نشان می‌دهد.

طولی نکشید که مطالعات بالینی فروید او را به این نتیجه رساند که سرکوبی فقط ناشی از تجربه‌ی اغوا شدن نیست. در واقع این خود میل جنسی کودکی است که به شکل تروماتیک تجربه می‌شود و برای کودک چاره‌ای جز سرکوب فانتزی‌ها و آرزوهای جنسی ارضا نشدنی‌اش وجود ندارد.

او در ۲۱ سپتامبر ۱۸۹۷ در نامه‌ای به دوستش ویلهلم فلیس اعلام کرد که از نظریه‌ی اغوا دست کشیده است اما حدود ۸ سال طول کشید تا این را رسماً در سه رساله درباره‌ی نظریه‌ی جنسی اعلام کند. او در این اثر کشفیات خود را در مورد ماهیت امر جنسی، میل جنسی کودکانه و آثاری که این پدیده در روان انسان از خود به جای می‌گذارد به طور مبسوط شرح داد.

سه رساله‌ی فروید شامل بدیع‌ترین کشفیات و دستاوردهای علمی فروید برای دانش بشری است و در آن سراغ حیطه‌ای می‌رود که گویی تا قبل از او هیچکس جرأت نزدیک شدن به آن و بررسی نظام‌مندش را به خود نداده بود؛ یعنی ساحت جنسی وجود انسان که بر خلاف تصور عمومی چیزی بسیار گسترده‌تر از سکس نرمال است و شامل تمام امیال منحرفانه و عموماً منزجرکننده‌ای است که انسان‌ها مایل به پذیرش آن در وجود خود نیستند.


@psychoanalysis_classical


خوانش کتاب سه رساله درباره نظریه جنسی
از پروفسور زیگموند فروید
از پنجشنبه ۳ آبان
برای ثبت نام و ورود به جلسات به ای دی زیر در تلگرام پیام دهید

@Janusgroup_admin

روانکاوی کلاسیک

12 Oct, 18:11


اصل لذت همچون کارمندی که در استخدام غرایز جنسی است،دائم پافشاری میکند. عاملی که تربیت کردنش دشوار است و توسط آن غرایزجنسی یا غرایز ایگو آغاز میگردد، اغلب هم موفق میشود به زیان کل ارگانیسم بر اصل واقعیت غلبه کند.


زیگموند فروید
#فراسوی_اصل_لذت



@psychoanalysis_classical


خوانش کتاب سه رساله درباره نظریه جنسی
از پروفسور زیگموند فروید
از پنجشنبه ۳ آبان
برای ثبت نام و ورود به جلسات به ای دی زیر در تلگرام پیام دهید

@Janusgroup_admin

روانکاوی کلاسیک

12 Oct, 04:27


ما تشخیص دادیم که سال‌های اولیه کودکی – شاید، تا سن ۵ سالگی – به دلایل زیادی از اهمیت زیادی برخوردارند. اول اینکه این سال‌ها، سال‌های اولیه شکوفایی جنسیت هستند و عوامل تحریک کننده زندگی جنسی در بزرگسالی پشت آن قرار دارد. دوم اینکه تأثیرات این دوره به ایگوی نابالغ و ناتوان آسیب می‌زند و مانند تروما بر آن عمل می‌کند. ایگو نمی‌تواند از هیچ راهی طوفان‌های هیجانی را که آن‌ها به پا می‌کنند دفع کند، مگر با واپس زنی و به این طریق در کودکی کلیه آمادگی‌هایش را برای بیماری‌های بعدی و اختلالات کارکردی کسب می‌کند. ما فهمیدیم که مشکل کودکی در این حقیقت نهفته است که در یک دوره کوتاه زمانی، کودک باید نتایج تکامل فرهنگی را که طی هزاران سال گسترده شده – یا حداقل اولین پیشایندهای آن‌ها را – ضبط کند؛ شامل کنترل روی سائق‌ها، و انطباق با جامعه. او فقط می‌تواند قسمتی از این تغییر (تعدیل) را در طول رشد خود کسب کند؛ مقدار زیادی از آن توسط تربیت به کودک تحمیل می‌شود. متعجب نمی‌شویم که کودکان اغلب این تکلیف را بسیار ناقص انجام می‌دهند. در طول این زمان‌های اولیه، بسیاری از آن‌ها از حالت‌هایی عبور می‌کنند که می‌تواند معادل نوروزها گذاشته شود – و این مطمئناً در بسیاری از آن‌هایی که بعدها بیماری از خود نشان می‌دهند صدق می‌کند. در برخی بچه‌ها بیماری‌های نوروتیک تا بلوغ منتظر نمی‌مانند بلکه پیش از آن در کودکی بروز می‌کنند و والدین و پزشکان را در دردسرهای فراوانی می‌اندازند.


زیگموند فروید
توضیحات، کاربردها و راهکارها
ترجمه و تصحیح: انجمن فرویدی کدیور

@psychoanalysis_classical


خوانش کتاب سه رساله درباره نظریه جنسی
از پروفسور زیگموند فروید
از پنجشنبه ۳ آبان
برای ثبت نام و ورود به جلسات به ای دی زیر در تلگرام پیام دهید

@Janusgroup_admin

روانکاوی کلاسیک

11 Oct, 11:47


فروید در مقاله (درباره خودشیفتگی.۱۹۱۴) در مورد ابژه ای از نوع پیوستی توضیحات بیشتری می‌دهد: غرایز جنسی در آغاز رشد کودک به غرایز ایگو پیوست شده اند. بدین معنا که کودک کسانی را به عنوان ابژه های جنسی خود برمی گزیند که از او مراقبت می کنند و به او غذا می دهند، یعنی مادر یا دایه یا پرستار. فروید این نوع ابژه_گزینه را نوع نوع پیوستی نام می نهد، یعنی پیوستگی غرایز جنسی به غرایز ایگو. فقط بعد هاست که این دو نوع غریزه از هم مستقل میشوند.

#همانندسازی
#روانشناسی_توده_ای_و_تحلیل_ایگو


@psychoanalysis_classical



خوانش کتاب سه رساله درباره نظریه جنسی
از پروفسور زیگموند فروید
از پنجشنبه ۳ آبان
برای ثبت نام و ورود به جلسات به ای دی زیر در تلگرام پیام دهید

@Janusgroup_admin

روانکاوی کلاسیک

10 Oct, 18:06


...

@psychoanalysis_classical

روانکاوی کلاسیک

09 Oct, 13:45


زیگموند فروید با انتشار کتاب فوق تحولی در جوامع آن زمان ‌، خصوصا در روان-شناسی ایجاد کرد، که موافقانِ کم و مخالفان زیادی در آن دوران داشت.

فروید
_در رساله اولش ؛ از تحلیل و تفسیر مسایل جنسی، اختلالات و انحرافهای جنسی
نوشت .

_ در رساله دوم : در مورد میل جنسی در کودک و دوران کودکی(از بدو تولد تا دوران بلوغ ) پرداخت .

_در رساله سوم؛ به میل جنسی در دوران بلوغ و بعد از آن توجه کرده و در مورد آن بدون هیچ گونه سوگیری و کاملا انسانی، نوشت .


این کتاب و نظریات فروید، برای شروع درک و تفسیر بهتر مفاهیم روانکاوی گزینه مناسبی ست.

تا جایی که درک من از روانکاوی به من اجازه می‌دهد، میتوانم بگویم؛ مطالعه ی این کتاب در وهله‌ی اول بر دیگر آثار فروید تقدم دارد.




@psychoanalysis_classical


خوانش کتاب سه رساله درباره نظریه جنسی
از پروفسور زیگموند فروید
از پنجشنبه ۳ آبان
برای ثبت نام و ورود به جلسات به ای دی زیر در تلگرام پیام دهید

@Janusgroup_admin

روانکاوی کلاسیک

09 Oct, 08:02


📌خوانش آثار روانکاوی


💎شروع ترم سوم از پنجشنبه ۳ آبان ماه
ساعت ۱۷تا۱۸:۳۰
آنلاین در گوگل میت
۴جلسه

🧑‍🎓 تسهیل گران گروه:

فرشته عباسی
علی الوند


📚کتاب سه رساله درباره نظریه جنسی از پروفسور زیگموند فروید


در بعضی از مباحث ، تفاوت دیدگاه لکان و فروید هم عنوان می شود.



📮این دوره مناسب برای:

_ دانشجویان روانشناسی
-روانشناسان و روان‌پزشکان
_دانش آموختگان روانکاوی
_علاقه مندان به روان‌کاوی

💳هزینه ترم ۶۰۰ هزارتومان می‌باشد.

جهت ثبت‌نام به ای دی زیر پیام دهید 🍀

@Janusgroup_admin