روانکاوی کلاسیک @psychoanalysis_classical Channel on Telegram

روانکاوی کلاسیک

روانکاوی کلاسیک
@Fereshte_abbasii
ای دی جهت ارتباط با من☝️
اینستاگرام: instagram.com/fereshte.abbasi_
کانال اسطوره شناسی
https://t.me/Mythology_ist
2,216 Subscribers
143 Photos
51 Videos
Last Updated 28.02.2025 21:16

Similar Channels

یونگ نگار
15,575 Subscribers

روانکاوی کلاسیک: بررسی ابعاد و مفاهیم آن

روانکاوی کلاسیک یکی از تأثیرگذارترین و معروف‌ترین رویکردهای روانشناسی است که توسط زیگموند فروید در اوایل قرن بیستم پایه‌گذاری شد. این نظریه با مطالعه‌ی عمیق بر روی ذهن انسان، به بررسی روابط پیچیده بین آگاهی، ناخودآگاه و رفتار می‌پردازد. فروید معتقد بود که ناخودآگاه، منبع اصلی بسیاری از انگیزه‌ها و رفتارهای انسانی است و از این رو باید به آن توجه ویژه‌ای داشته باشیم. نظریات او در مورد مکانیسم‌های دفاعی و مراحل رشد روانی، پایه‌گذار بسیاری از مباحث و درمان‌ها در روانشناسی مدرن شده است. در این مقاله، به بررسی ابعاد مختلف روانکاوی کلاسیک و تأثیرات آن بر روانشناسی امروز می‌پردازیم.

روانکاوی کلاسیک چه ویژگی‌هایی دارد؟

روانکاوی کلاسیک بر اساس نظریه‌های فروید، بر این فرض استوار است که بسیاری از رفتارهای انسان تحت تأثیر ناخودآگاه قرار دارد. این رویکرد به تحلیل و تفسیر خواب‌ها، لغزش‌های کلامی و تجارب دوران کودکی می‌پردازد تا به ریشه‌های واقعی مشکلات روانی پی ببرد. همچنین، این نظریه بر اهمیت روابط بین فردی و تعاملات اجتماعی در شکل‌گیری شخصیت تأکید دارد.

یکی از ویژگی‌های کلیدی روانکاوی کلاسیک، تأکید بر مراحل رشد روانی است که شامل مراحل دهانی، مقعدی و جنسی است. هر مرحله دارای ویژگی‌ها و چالش‌های خاص خود است و عدم موفقیت در عبور از این مراحل می‌تواند منجر به اختلالات روانی در بزرگسالی شود. این مفهوم به ما کمک می‌کند تا درک بهتری از ریشه‌های مشکلات روانی فرد داشته باشیم.

نظریه ناخودآگاه در روانکاوی کلاسیک چیست؟

در نظریه روانکاوی، ناخودآگاه به عنوان بخشی از ذهن انسان تعریف می‌شود که شامل احساسات، افکار و تجربیاتی است که شخص به طور آگاهانه از آن‌ها آگاه نیست. این بخش از ذهن به طور قابل توجهی بر رفتار و احساسات فرد تأثیر می‌گذارد. فروید معتقد بود که ناخواسته‌ها و تعارضات ناخودآگاه می‌توانند منجر به اختلالات روانی شوند.

به اعتقاد فروید، ناخودآگاه می‌تواند از طریق رویاها، هنر و خطاهای کلامی خود را نشان دهد. تحلیل و تفسیری که روانکاوان از این نمادها انجام می‌دهند می‌تواند به درک بهتری از مشکلات روانی و رفتارهای غیرارادی کمک کند. این مفهوم به ما کمک می‌کند تا به طور عمیق‌تری با انگیزه‌ها و ترس‌های واقعی افراد آشنا شویم.

چگونه روانکاوی کلاسیک بر درمان‌های روانشناسی تأثیر گذاشته است؟

روانکاوی کلاسیک به عنوان یکی از اولین روش‌های روان درمانی، تاثیرات عمیقی بر شکل‌گیری درمان‌های روانی دارد. رویکرد تحلیل روانی به شکل‌گیری روان درمانی‌های مدرن کمک کرده و بسیاری از تکنیک‌ها و روش‌های درمانی از آن نشأت گرفته‌اند. این رویکرد به پزشکان و درمانگران کمک می‌کند تا ریشه‌های عمیق‌تر مشکلات روانی را شناسایی کنند.

از آنجا که روانکاوی بر تأکید بر خودآگاهی و شناخت خود متمرکز است، بسیاری از درمان‌ها به تنهایی بر روی درک شخصیت و افکار ناخودآگاه تمرکز می‌کنند. این امر باعث ایجاد نوآوری‌هایی در روش‌های درمانی شده و به درمانگران امکان می‌دهد تا با تکنیک‌های مدرن‌تر و جامع‌تر به کمک بیماران بیایند.

آیا روانکاوی کلاسیک هنوز هم در روانشناسی مدرن کاربرد دارد؟

با وجود انتقادات و چالش‌های مختلفی که در سال‌های اخیر به روانکاوی کلاسیک وارد شده است، هنوز هم بسیاری از روانشناسان و درمانگران از این رویکرد استفاده می‌کنند. روانکاوی کلاسیک به عنوان یک مبنای نظری به تحلیل عمیق‌تر رفتارها و انگیزه‌های انسانی کمک می‌کند و در کنار رویکردهای مدرن‌تر مانند رفتار درمانی و شناخت درمانی، به ایجاد یک رویکرد جامع در درمان روانی کمک می‌کند.

علاوه بر این، مفاهیم اولیه روانکاوی مانند ناخودآگاه، تعارضات روانی و مکانیسم‌های دفاعی همچنان در بسیاری از روانشناسی‌های مدرن و درمان‌ها بررسی می‌شوند. بسیاری از therapists به این نتیجه رسیده‌اند که درک عواطف و تجربیات گذشته فرد می‌تواند نقش کلیدی در فرآیند درمان ایفا کند.

مکانیسم‌های دفاعی در روانکاوی کلاسیک چه نقش‌هایی دارند؟

مکانیسم‌های دفاعی به عنوان ابزارهای روانی به کار می‌روند که فرد برای محافظت از خود در برابر تنش‌ها و اضطراب‌ها استفاده می‌کند. این مکانیسم‌ها شامل انکار، جابجایی، تصاحب و دیگر روش‌ها هستند که به افراد کمک می‌کنند تا با احساسات و تجربیات دردناک کنار بیایند. مکانیسم‌های دفاعی می‌توانند به طور مثبت یا منفی بر سلامت روانی تأثیر بگذارند.

در روانکاوی، شناخت و تحلیل مکانیسم‌های دفاعی می‌تواند به شناسایی الگوهای رفتاری و عاطفی کمک کند. درمانگران با تجزیه و تحلیل درمانی این مکانیسم‌ها می‌توانند به بیماران کمک کنند تا الگوهای غیرسازنده را شناسایی کنند و به سمت سازندگی حرکت کنند.

روانکاوی کلاسیک Telegram Channel

روانکاوی کلاسیک یک کانال تلگرامی است که توسط فرشته عباسی اداره می شود. این کانال به بررسی روانکاوی کلاسیک و تئوری های مربوط به آن اختصاص دارد. اگر به روانکاوی و روانشناسی علاقه مند هستید، این کانال بهترین مکان برای یادگیری و تبادل نظر با دیگر اعضاست. فرشته عباسی با تجربه خود در زمینه روانکاوی، باعث می شود که محتوای این کانال بسیار ارزشمند و آموزنده باشد. جهت ارتباط با فرشته عباسی و شرکت در بحث های مفید، می توانید با استفاده از ایدی تلگرامی @Fereshte_abbasii در ارتباط باشید. همچنین می توانید فرشته عباسی را در اینستاگرام به آدرس instagram.com/fereshte.abbasi_ دنبال کنید. پس از پیوستن به این کانال، شما به دنیای جذاب و پر از اطلاعات مفید روانکاوی کلاسیک وارد می شوید. پس فرصت را از دست ندهید و همین حالا به این کانال متمایل شوید!

روانکاوی کلاسیک Latest Posts

Post image

الیزابت، ستاره‌ای فراموش‌شده، با توهم بازگشت به بدن جوان‌تر، وارد چرخه‌ای از میل و خودویرانگری می‌شود. او ابتدا در امر خیالی (Imaginary Order) زندگی می‌کند، جایی که بدن ایده‌آلش و تصویر خود را همچنان جوان می‌داند. اما وقتی که بدن واقعی‌اش در حال فروپاشی است، دیگر نمی‌تواند فانتزی(توهم) را حفظ کند و امر نمادین (Symbolic Order) که همان قوانین جامعه ی سینما ، سن و هویت اجتماعی‌اش است، او را طرد می‌کند.
با نابودی فانتزی و بی‌اثر شدن امر نمادین، امر واقع (Real Order) بر او غلبه می‌کند. امر واقعی چیزی است که نمی‌تواند در زبان یا تصویر گنجانده شود؛ دقیقاً همان چیزی که او از آن وحشت دارد: مرگ، فساد بدن، و تبدیل شدن به یک ابژه‌ی تهوع‌آور. وقتی که بدن جدیدش از هم می‌پاشد، او دیگر نه تصویری از خود دارد و نه جایی در نظام نمادین، او تنها باقی‌مانده‌ای از یک میل بی‌مرز است که خودش را نابود کرده است.
و اما چیزی که توجه ام را در این فیلم جلب کرده بود نمادها و معناهای روانکاوانه‌ی آن‌ها بوده و نمادپردازی جالب فارژا (کارگردان) ست.
_دارو یا ماده ای که تزریق می‌شد، بازنمایی میل به یک "ابژه‌ی a"؛ میل همیشه با یک فقدان همراه است. ابژه‌ی کوچک a همان چیزی است که باعث ایجاد این حس فقدان می‌شود و در عین حال ما را وادار می‌کند که برای پر کردن این خلأ تلاش کنیم.
_ ۷ روز: در بسیاری از فرهنگ‌ها، عدد هفت نماد چرخه‌ی تکامل و کمال است (مثل هفت روز آفرینش در ادیان ابراهیمی). در این فیلم، مصرف دارو دقیقاً هفت روز طول می‌کشد، که می‌تواند نشانه‌ای از:یک چرخه‌ی کامل تغییر و تحول باشد ، در طول هفت روز، بدن جدید جایگزین بدن قدیمی می‌شود.سوژه فکر می‌کند که در هفت روز به کمال خواهد رسید، اما در حقیقت، این هفت روز او را به نابودی می‌کشاند.
_ چشم‌های باز در کالبد اصلی،بازگشت نگاه امر واقعی؛ سوژه‌ای که دیگر نمی‌تواند خودش را در تصویر بدن جدید فریب دهد، و در نهایت مجبور به مواجهه با حقیقت است.
امر واقعی چیزی است که از سیستم نمادین فرار می‌کند و به‌عنوان یک اختلال حسی و فیزیکی بر سوژه تحمیل می‌شود. در این فیلم، وقتی که بدن شروع به تغییر می‌کند، صداها غیرعادی برجسته می‌شوند،مثل:
صدای کشیده شدن پوست، بخیه زدن زخم ، شکستن یا ترک خوردن چیزی در بدن.
این تأکید حسی باعث می‌شود که بیننده خود را بیش از حد درگیر "بافت بدن" کند، و این همان مواجهه با امر واقعی است که از کنترل خارج شده است.
_ زوم‌های شدید تجزیه‌ی سوژه و از هم پاشیدن بدن را به تصویر می‌کشد.
در مرحله‌ی آینه‌ای لکان، سوژه بدن خود را به‌عنوان یک کل منسجم می‌بیند، اما در این فیلم، زوم‌های شدید به‌گونه‌ای انجام می‌شوند که بدن دیگر یک کلیت منسجم نیست، بلکه مجموعه‌ای از بخش‌های جداشده و تکه‌تکه است.
زوم‌های افراطی بر چین‌های پوست، چشم، دهان یا زخم‌ها نشان می‌دهند که سوژه دیگر یک "منِ یکپارچه" ندارد.
این تکنیک به بیننده احساس بیگانگی با بدن می‌دهد، همان‌طور که شخصیت اصلی هم به‌تدریج با بدن خود بیگانه می‌شود.
_ راهروی منتهی به حمام؛فضای برزخی بین امر خیالی و امر واقعی؛ جایی که سوژه هر بار از طریق "دارو" به بدن جدید می‌رود، اما این مسیر، مسیری به سوی زوال است.(تاریک وخالی)
_شخص پشت تلفن نماینده‌ی امر نمادین؛ صدایی که ساختار را کنترل می‌کند، قوانین را دیکته می‌کند، اما هرگز چهره ندارد ، نمادی از دیگری بزرگ بود
لحظه‌ی هیولا شدن, بازنمایی امر واقعی محض؛ سوژه‌ای که تمام پیوندهایش با امر خیالی و نمادین قطع شده، دیگر نه سوژه است و نه ابژه،فقط یک موجودیت خام و بی‌معنا.
_عدد 503 در فیلم می‌تواند نمایانگر کد خطای 503 (Service Unavailable) باشد؛ نماد سوژه‌ای که از سیستم حذف شده اما هنوز امید بازگشت دارد .
در واقع الیزابت نمونه‌ای از سوژه‌ای است که در تلاش برای رسیدن به میل اش، تمام نقاط پیوند خود را از دست می‌دهد. او دیگر نمی‌تواند خود را در امر خیالی بازشناسد، امر نمادین هم او را پس می‌زند، و در نهایت، امر واقعی او را می‌بلعد. این دقیقاً همان ازهم‌گسیختگی گره برومه است: نقطه‌ای که هیچ چیز سوژه را در جای خود نگه نمی‌دارد و او به یک توده‌ی نامتعین تبدیل می‌شود.
فیلم تصویری هوشمندانه از این فروپاشی ارائه می‌دهد، اما گاهی با عینی کردن بیش‌ازحد امر واقعی، قدرت تأثیرگذاری‌اش را کاهش می‌دهد.
امر واقعی دقیقاً به این دلیل ترسناک است که هرگز به‌طور کامل قابل‌تصویر نیست. اما در این فیلم، در لحظاتی، امر واقعی بیش از حد به شکلی بصری و ملموس نمایش داده می‌شود، تا جایی که به جای ترس عمیق روانکاوانه، گاهی صرفاً تبدیل به یک "وحشت بدنی" می‌شود.این باعث می‌شود که پایان فیلم به‌جای ایجاد یک گسست واقعی در ذهن مخاطب، بیشتر به یک نمایش اغراق‌شده از فروپاشی جسمی شبیه شود.
@Psychoanalysis_classical

27 Feb, 20:04
230
Post image

طبق نظر #لکان تفسیر در موقعیت تحلیلی، هدف کاملاً متفاوتی را دنبال میکند و بایستی به جای گره زدن یک معنی خاص به دنبال ارائه ی معانی متعددی باشد.من از عبارت «تطبیق»، برای اختصاص دادن یک معنی خاص در ایگو تحلیل شونده استفاده میکنم: تحلیل شونده می فهمد که تحلیل گر او و رؤیاهایش را به گونه ای خاص درک مینماید و تحلیل شونده سعی می کند تصویر شخصی خود را با دیدگاه تحلیل گر تطبیق دهد. تحلیل شونده تلاش می کند تا افکار آگاهانه ی خود درباره ی کیستی و چیستی خودش را بر پایه ی گفته های تحلیل گر تنظیم نماید.
در این قسمت تحلیل گر نقش دیگری بزرگ را ایفا می نماید. شنونده ای که تعیین کننده ی معانی گفته های تحلیل شونده است. تحلیل گر، نقش «دیگری بزرگ» را در ذهن تحلیل شونده ایفا نمی کند اما چنین نقشی را تصاحب می کند. از سوی دیگر، تحلیل گر برای قرار دادن خود در موضع لکانی بایستی هم نقش «دیگری بزرگ» را ایفا نماید که درخواست های ساده ی تحلیل شونده را طور دیگری می شنود و هم هنگام تفسیر از چنین نقشی کناره گیری نماید. ارائه ی معانی شفاف و قابل هضم به تحلیل شونده نوعی وابستگی ایجاد می کند که از میان برداشتن آن کار بسیار دشواری است تحلیل شونده در می یابد که «نیاز» ی دارد اما درخواست دریافت یک تفسیر را می نماید. تحلیل گر به عنوان تنها فرد آگاه شناخته می شود (گلدان پر از گل) در حالی که تحلیل شونده( یک گلدان خالی) چیزی را جز هر آنچه تحلیل گر به او انتقال میدهد نمی داند. هیچ مورد دیگری بیش از این نمی تواند میان تحلیل گر و تحلیل شونده، ارتباط والدین - کودک یا معلم - شاگردی برقرار نماید. هیچ موردی بیش از این نمی تواند وابستگی ایجاد نماید ....
دادن نقش کودک به تحلیل شونده درست از ابتدا و تبدیل شدن روند تحلیل به روندی با ساختار بی پایان فرزند پروری یا آموزشی؛ هیچ موردی سریع تر از این درخواستهای تحلیل شونده را تغذیه نمی کند. افتادن در : چرخه باطل درخواست توسط تحلیل شونده) و پاسخ (توسط تحلیل گر)؛ کنش و واکنش مسیری که در آن تحلیل شونده در نهایت تحلیل گر را به یک دور باطل دچار می سازد یکی از نشانه های معمول که اغلب بیانگر افتادن تحلیل گر در این مسیر است هنگامی است که وی زمان زیادی خارج از جلسه ی تحلیلی برای تفسیر صرف میکند تا چیزی برای ارائه دادن به تحلیل شونده در جلسه ی بعد داشته باشد تحلیل گر بایستی به جای دادن لقمه های حاضر و آماده از معانی - صرف نظر از اینکه این معانی میتوانند چقدر برجسته و روشنگرانه باشند -کنجکاوی تحلیل شونده را برانگیزد و باعث شود تا وی فرآیند تداعی معانی خود را در تحلیل آغاز نماید...


بروس فینک

@Psychoanalysis_classical

24 Feb, 20:47
385
Post image

#لکان

@Psychoanalysis_classical

24 Feb, 19:50
369
Post image

چهار مفهوم اساسي در روانكاوي
سمینار يازدهم (۱۹۶۴ )
ژَك لَكان
گردآورنده: ژَك اَلَن ميلِر
ترجمه : دكتر كرامت موللي

@Psychoanalysis_classical

24 Feb, 15:29
389