L'Étranger

@prds_stories


خلق کردن دوباره زیستن است.

L'Étranger

23 Oct, 12:09


در سرزمین من حتی برای خورشید سلول زندان هست.
-ساوه، دو آبان هزار و چهارصد و سه

L'Étranger

20 Oct, 07:59


احساس شکست‌خوردگی هیچوقت رهام نمی‌کنه، من نمی‌خوام پیشرفت کنم، شناخته بشم، کار مهمی انجام بدم، تاثیر گذار باشم، قدم مثبت بردارم، تلاش کنم، چون نمی‌خوام شکست بخورم. این حجم توخالی واهمه‌ایی که اطراف سرم هی بزرگ و بزرگ تر می‌شه تمام توانم رو گرفته، دیدم رو تار کرده، من کلا نمی‌تونم هیچ‌کاری بکنم چون تمام انرژیم رو صرف این می‌کنم که با این حس بجنگم و پسش بزنم برای همین حتی اگه واقعا هم بتونم از پس کاری بربیام نمی‌تونم انجامش بدم چون دیگه توانی برای انجامش برام باقی‌نمونه.

L'Étranger

19 Oct, 20:01


رندوم پست یه بلاگر عجیب غریب ایرانی اومد اینستام که گفت داره جنایات و مکافات می‌خونه و سعی داره ازش لذت ببره ولی خیلی مزخرفه :)
عزیزم تو همینی که برای لذت بردن رفتی سمت ادبیات روسیه راهت رو اشتباه رفتی برگرد چمیدونم برو کارلین هوور بخون.

L'Étranger

19 Oct, 16:45


I could do so much with my life only if I could get out of my head.

L'Étranger

17 Oct, 23:40


We as intentional beings are losing so much of our ability to understand. We can not bear anything anymore, humans used to be enduring creatures, surviving and lasting. Now we are so tied up in our never-ending webs of ideas and definitions of rights and regulations that we can not tolerate anything, in facing a problem a mechanical system shuts down, however a human embraces the suffering, learns and grows that is how we evolved, that's what made us human! Accepting pain. But nowadays we have no tolerance for it, everything is a trauma that must be erased. We shutdown in facing pain and in doing so we become less human.

L'Étranger

16 Oct, 21:23


Dostoevsky aesthetic? Bitch that's poverty!

L'Étranger

15 Oct, 18:08


هیچوقت زیادی به سلیقه‌ی ادبی‌تون غره نشید، کمدی الهی دانته هم فقط یه فن‌فیکشن برای انجیل بود.

L'Étranger

13 Oct, 10:36


باشد که هرکی چهارتا کلمه‌ی قلمبه تو متنش استفاده کرد نیایید نویسنده‌ی فاخر بودنشو بکنید تو چشم ما

L'Étranger

13 Oct, 10:36


میدونید که شعر به مراتب قدمت بیشتری از رمان داره و تقریبا ما از قرون وسطی شعر رو داشتیم ولی رمان از قرن 18 به وجود میاد و یکی از دلایلش اینکه شعر اصولا نگارش سخت و پیچیده‌ای داره که هرکس نمیتونسته این رو بخونه و توی قرن 18 بالاخره قشر کارگر و متوسط جامعه میان نیاز به تفریح و سرگرمی داشتن و چی بهتر از داستان؟ هدف خلق رمان نوشتن سادگی نوشتار بوده که هر قشری بتونه بخونه و توی اوقات فراغتش لذت ببره حالا بر حسب اینکه هر قرن جامعه تغییر میکرده و دیدگاه عموم نسبت به هنر عوض میشده نگارشش تغییر میکرده.
ادبیات و نوشتن اثر ادبی هیچوقت درباره‌ی اینکه یکی چقدر متن زیبا با استفاده از کلمات خیلی ادبی مینویسه نبوده و درواقع تنها بیان مشکلات جامعه یا هم سو شدن با مکاتب ادبی چیزی که مورد توجه قرار میگرفته.
پس وقتی با یه کتابی یا متنی مواجه میشید اینکه چقدر با استفاده از کلمات تزیین شده مهم نیست. خیلی از داستانا هستن که اصلا متن خیلی ساده دارن چون از زبون یه بچه یا فرد بیمار هستن و شاهکارهای ادبی محسوب میشن.

L'Étranger

13 Oct, 10:36


وای یه چیز دیدم از داستان ادبی نوشتن عصبی شدم فردا میام براتون دلیل به وجود اومدن رمان و داستانو میگم و غر میزنم

L'Étranger

11 Oct, 20:53


من تمام چیزی که می‌دانم و می‌نویسم غم است، هرآنچه در من رشد می‌کند، در خاک اندوهم جوانه زده، و این چنین است که حتی عشق در من عرق سوخته‌ی رنج به پیشانی دارد.

پ.

L'Étranger

28 Sep, 04:49


امروز که هوای سرد پاییزی رو حس کردم واقعا 73 درصد از افسردگیم درمان شد.

L'Étranger

23 Sep, 20:46


ای کاش شبانگاه وقتی در نزدیکی سحر، در دهان موریانه‌های تاریکی که مرا فقط ذره ذره می‌جوند، بالاخره با اولین نور شفق، به پایان برسم.

پ.