L'Étranger @prds_stories Channel on Telegram

L'Étranger

@prds_stories


خلق کردن دوباره زیستن است.

L'Étranger (French)

Bienvenue dans notre canal Telegram L'Étranger ! Nous sommes @prds_stories, un espace dédié à la création littéraire et à l'exploration de l'imaginaire. Notre mission est de vous emmener dans un voyage à travers des histoires fascinantes et captivantes, où chaque mot est soigneusement choisi pour vous transporter dans un univers unique. nnQui sommes-nous ? Nous sommes un groupe de passionnés de littérature et d'écriture, désireux de partager nos créations et de découvrir de nouveaux talents. Notre canal est un lieu de partage et d'inspiration, où vous pourrez lire des histoires originales, participer à des concours d'écriture et rencontrer d'autres amoureux des mots. nnQue trouverez-vous sur notre canal ? Des récits de fiction, des poèmes, des critiques littéraires, des conseils d'écriture et bien plus encore ! Chaque jour, nous publions du contenu exclusif pour nourrir votre imagination et stimuler votre créativité. Que vous soyez un écrivain en herbe ou un lecteur avide, vous trouverez forcément votre bonheur parmi nos publications. nnRejoignez-nous dès maintenant sur L'Étranger pour vivre des aventures uniques et découvrir un monde de mots et d'émotions. La création littéraire n'a pas de limites, et avec nous, vous pourrez explorer tous les horizons de l'imaginaire. Ensemble, créons un univers où la magie des mots règne en maître. À bientôt sur @prds_stories !

L'Étranger

16 Nov, 09:47


آدمای زندگیت رو پیدا کن.
آدمای زندگیت رو پیدا کن و بهشون بچسب، ولشون نکن، نذار برن، نذار فراموش بشن، فراموشت کنن، دور نشو، غریبه نشو، آدمای زندگیت رو رها نکن، تحمل کن تاب بیار، دعوا ها رو تاب بیار جدل ها، اشک‌ها، دوری‌ها، بحث‌ها، ناراحتی‌ها، زیاده‌گویی‌ها، کم‌گویی‌ها، دردها، رنج‌ها، سختی‌ها، مشکلات، غم‌ها، زخم‌ها، همه‌ی زخم‌ها رو تاب بیار، رهاشون نکن، نذار برن، نذار بری و فراموش کنی آدم‌هایی داشتی که توی این جهان با هزاران غریبه‌ی دیگه تو رو برای دوستی، عشق، همسفری، هم‌صدایی، هم‌نشینی انتخاب کردن، رها نکن. توی تاریکی جهان انزوا فرو نرو، برگرد، به آدم‌های زندگیت برگرد، به اونهایی که نجاتت می‌دن، از تنهایی، رنج‌ها، غم‌ها، زخم‌ها.

L'Étranger

07 Nov, 04:08


واقعا این روزها فقط تنفر دارم برای دادن.

L'Étranger

07 Nov, 04:07


توی توییتر یه ویدیو دیدم از مراسم رقص Vienna Opera Ball. ما که بدبخت بودیم و هیچوقت هیچ چیز قشنگی توی زندگیمون ندیدیم و تجربه نکردیم و یکبارم خوشی اینطوری نرم و نازک برای ما حس نشد. ولی کاش حداقل برم بزنم تو دهن همه کسایی که میگن خارج و داخل فرقی نمیکنه و زندگی جای دیگه ایی هم خوب نیست و اروپایی ها هم بدبختن و ایرانی توی اروپا بدبخت‌تر.
بذارید من با همون اروپایی ها بدبخت باشم، ولم کنید، بمیرید.

L'Étranger

03 Nov, 18:32


روی تخت دراز می‌کشم، گرمای بخاری خیلی نیست و شب آرومه، آهنگی که روی تکراره دوباره پخش می‌شه و مزه غذا زیر دندونمه، پاهام بخاطر زیادی سر پا موندن کمی گزگز میکنن و صدای خنده‌های اعضای خانواده از بیرون شنیده می‌شه، آینده‌ی روبه‌روم مشخص و پدیداره و همه چیز خوب پیش می‌ره و مثل هرشب آرزو می‌کنم فردا از خواب بیدار نشم.

L'Étranger

02 Nov, 03:51


یعنی واقعا این ه کسره چی داره که مردم یاد نمی‌گیرن چطوری باید استفاده شه؟ دیگه دیدن -ِ اخر جمله به صورت فیزیکی آزارم میده!!

L'Étranger

01 Nov, 20:38


LOVED IT.

L'Étranger

28 Oct, 20:22


I feel so lost sometimes. I wonder if I belong to a grave.

L'Étranger

26 Oct, 05:16


سر سوزنی برام اهمیت نداره جنگ بشه، می‌دونم بدبخت‌تر می‌شیم می‌دونم چیز خوبی نیست می‌دونمم مرگ و بگایی بیشتر درانتظارمونه و وضعیت از الان بدتر می‌شه و ممکنه اتفاقایی بیفته که حتی در مخیلم نمی‌گنجه و می‌دونم با جنگ اتفاق خوبی در انتظارمون نیست ولی با تمامی این اوصاف.
هنوز هم. سر سوزنی. برام. اهمیت. نداره. که. جنگ. بشه.

L'Étranger

25 Oct, 20:47


“و رنج کشیدن هیچ لطفی ندارد و لزوماً چیز خیلی با معنایی‌ هم نیست”

L'Étranger

23 Oct, 12:09


در سرزمین من حتی برای خورشید سلول زندان هست.
-ساوه، دو آبان هزار و چهارصد و سه

L'Étranger

20 Oct, 07:59


احساس شکست‌خوردگی هیچوقت رهام نمی‌کنه، من نمی‌خوام پیشرفت کنم، شناخته بشم، کار مهمی انجام بدم، تاثیر گذار باشم، قدم مثبت بردارم، تلاش کنم، چون نمی‌خوام شکست بخورم. این حجم توخالی واهمه‌ایی که اطراف سرم هی بزرگ و بزرگ تر می‌شه تمام توانم رو گرفته، دیدم رو تار کرده، من کلا نمی‌تونم هیچ‌کاری بکنم چون تمام انرژیم رو صرف این می‌کنم که با این حس بجنگم و پسش بزنم برای همین حتی اگه واقعا هم بتونم از پس کاری بربیام نمی‌تونم انجامش بدم چون دیگه توانی برای انجامش برام باقی‌نمونه.

L'Étranger

19 Oct, 20:01


رندوم پست یه بلاگر عجیب غریب ایرانی اومد اینستام که گفت داره جنایات و مکافات می‌خونه و سعی داره ازش لذت ببره ولی خیلی مزخرفه :)
عزیزم تو همینی که برای لذت بردن رفتی سمت ادبیات روسیه راهت رو اشتباه رفتی برگرد چمیدونم برو کارلین هوور بخون.

L'Étranger

19 Oct, 16:45


I could do so much with my life only if I could get out of my head.

L'Étranger

17 Oct, 23:40


We as intentional beings are losing so much of our ability to understand. We can not bear anything anymore, humans used to be enduring creatures, surviving and lasting. Now we are so tied up in our never-ending webs of ideas and definitions of rights and regulations that we can not tolerate anything, in facing a problem a mechanical system shuts down, however a human embraces the suffering, learns and grows that is how we evolved, that's what made us human! Accepting pain. But nowadays we have no tolerance for it, everything is a trauma that must be erased. We shutdown in facing pain and in doing so we become less human.