پویان اوحدی @pouyanohadi Channel on Telegram

پویان اوحدی

@pouyanohadi


من، پویان‌اوحدی.
این‌قبیله‌ی‌ماست،
قبیله‌ای‌که
ساکن‌هیچ‌کجایی‌نیست.





من در اینستاگرام
Instagram.com/PouyanOhadi

من در توییتر
که بلندبلند در آن فکر میکنم ..
@ PouyanOhadi

پویان اوحدی (Persian)

پویان اوحدی یک کانال تلگرامی است که توسط پویان اوحدی اداره می‌شود. این کانال به عنوان یک پلتفرم برای اشتراک گذاری دانش، تجربیات و نکات مفید در زمینه‌های مختلف شناخته شده است. پویان اوحدی یک شخصیت معتبر و با تجربه در زمینه فناوری اطلاعات و ارتباطات است، که تصمیم گرفته است تا اطلاعات خود را با دیگران به اشتراک بگذارد. اگر به دنبال مطالب جذاب و آموزنده در زمینه فناوری، کسب و کار، یا هر حوزه دیگری هستید، پیوستن به این کانال تلگرامی توصیه می‌شود. پویان اوحدی با به اشتراک گذاری تجربیات خود، می‌تواند به شما کمک کند تا به موفقیت در حیات شخصی و حرفه‌ای خود برسید. پس حتما از این فرصت برای دستیابی به اطلاعات ارزشمند استفاده کنید.

پویان اوحدی

10 Feb, 08:46


🌨️

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

02 Feb, 07:51


کتابخانه شخصی جناب آقای دکتر حاتم قادری …

https://fa.m.wikipedia.org/wiki/حاتم_قادری

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

31 Jan, 07:00


صبح جمعه رو با این شروع کنید ..


☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

30 Jan, 15:55


پویان اوحدی pinned «آن مردک مو گندمی سر کلاس‌های تست کنکور را بهتر از هر کسی به یاد دارم. او بود که بعد از هر امتحانی مثل یک مته درون مغزم فرو می‌رفت و آسمان را به ریسمان می‌دوخت که تو برای رشته ریاضی به این دنیا آمده‌ای. بعد از اولین آزمون، وقتی نمرات فیزیک را جلوی چشمانش گرفت،…»

پویان اوحدی

29 Jan, 18:08


آن مردک مو گندمی سر کلاس‌های تست کنکور را بهتر از هر کسی به یاد دارم. او بود که بعد از هر امتحانی مثل یک مته درون مغزم فرو می‌رفت و آسمان را به ریسمان می‌دوخت که تو برای رشته ریاضی به این دنیا آمده‌ای. بعد از اولین آزمون، وقتی نمرات فیزیک را جلوی چشمانش گرفت، لبخندش را به خاطر دارم؛ انگار که یکی از بزرگ‌ترین رازهای دنیا را کشف کرده بود. قبل از کنکور و بدون اینکه بداند قرار است چه رتبه‌ای در انتظار من باشد، نقشه‌ی تعیین رشته‌ام را هم در سرش کشیده بود.

نباید خام‌اش می‌شدم، نباید گول حرف‌های منطقی‌اش را می‌خوردم، نباید به چشمان مظلوم و حق به جانبش اعتماد می‌کردم. باید همانجا میزدم زیر همه چیز و رد کارم را می‌گرفتم و شیرجه می‌زدم درون علوم تجربی. من باید دکتر می‌شدم. یکی از بهترین نسخه‌پیچ‌های روزگار. از آن دکترهایی که علاج همه چیز را می‌دانند و از دیدن و شنیدن هیچ چیز هل برشان نمی‌دارد.

دکتر خوبی می‌شدم. دکتری که دوای هر دردی را می‌دانست. آدم‌ها یکی بعد از دیگری دردشان دوا می‌شد. از آن دکترهایی که آوازه‌اش دهان به دهان و لبخند به لبخند درون شهر می‌پیچید. از آن دکترهایی که وقتی در سلامت کامل هم بودی، دلت می‌خواست راه را کج کنی به سمت مطبش و حالی از او بپرسی و بگویی: «خدا رو شکر، خیلی خوبم! عجب دوایی بود که برایمان تجویز کردی، دکتر جان.»

دکتر خوبی می‌شدم. دکتری که ارزان درمان می‌کرد. قرص و دارو را کیلو کیلو با نایلون از پنجره اتاقش به بیرون پرت می‌کرد. دکتری که از تو نوار قلب و عکس‌های سیاه و سفید نمی‌خواست. دکتری که هر موقع به اتاقش ورود می‌کردی، داشت روی صندلی گردانش به پنجره‌ی بدون پرده‌اش نگاه می‌کرد و اولین چیزی که تحویلت می‌داد، لبخند عریض و طویلش بود.

دکتر خوبی می‌شدم. دکتری که تنها یک نسخه برای پیچیدن داشت: «آغوش» یا «بغل». از بیمارانم می‌پرسیدم چقدر بغلتان گرفته‌اند؟ چقدر بغل کرده‌اید؟ و بعد از شنیدن جواب، بدون مکث می‌گفتم: «اه، زندگیت را هدر دادی! دوای درد تو بغل است. بی برو برگرد روبراه می‌شوی.»

بغل برای من دوای هر درد بی‌درمانی بود؛ دوای دق نکردن، دوای فراق، دوای آنجایی که احساس می‌کنی هیچ چیز نمی‌تواند دردت را آرام کند، دوای فرو رفتن در افیون افسردگی، دوای غم‌هایی که سرعت حمله‌شان از شلیک یک مسلسل نیز بیشتر است. چقدر باید لقب دکتر دیوانه را یدک می‌کشیدم، چقدر باید تمسخر آدم‌هایی که بغل را دست کم گرفته بودند را تحمل می‌کردم. چقدر باید به یاد دنیا می‌آوردم که یک زمانی بغل چه معجزاتی می‌کرد؛ قبل از تمام قرص‌ها و آرامبخش‌های دنیا.

چقدر به مانند گالیله باید پایم را به زمین می‌کوبیدم و می‌گفتم: «اما بغل مورفین روح است.» روح که آرام بگیرد، جسم نیز مراقب خودش خواهد بود.

دکتر خوبی می‌شدم. درون نسخه‌هایم با خطی خوانا می‌نوشتم: «ده دقیقه بغل، هر روز؛ صبح، ظهر، شب در سه نوبت.» اگر ساعتش را فراموش کردید هم مهم نیست، هر وقت که یادتان آمد مصرف کنید. داروخانه‌ها چه بد و بیراه‌هایی که پشت سرم نمی‌گفتند.

بعد به آدم‌ها با دقت بیشتری نگاه می‌کردم و برای هر کدام نوع مختلفی از بغل را تجویز می‌کردم. در تمام همایش‌ها از فواید بغل گرفتن می‌گفتم؛ از اینکه بغل تنها جایی است که هم می‌توانی درونش گریه‌های باکیفیت داشته باشی و هم تنها جایی که گریه‌های بی‌امانت درونش بند بیاید.

بغل تنها جایی است که با هر حالتی به آن ورود کنی، در زمان بیرون آمدن آرام‌ترین موجود روی زمین هستی. بغل تنها جایی است که آدمی حتی از بمباران هم ترسی به دل راه نمی‌دهد؛ بغل سنگر است. بغل سرزمینی است که یک طرفش به کوه ختم می‌شود و یک طرفش به اقیانوس.

در زمان سخنرانی‌ام لبخند پر از بلاهت آدم‌هایی را می‌دیدم که می‌توانستند تا چه اندازه تنها نسخه جاودانه‌ام را دست کم بگیرند. و من نیز در جواب لبخندشان لبخندی بزرگتر می‌زدم.

دکتر خوبی می‌شدم؛ و نسخه نهایی‌ام برای هر دردی در دنیا، بغل گرفتن بود. ما آدم‌ها در حماقت ید طولایی داریم و همیشه در حال به قتل رساندن زمان هستیم. اما در نهایت یک جایی، در یک نقطه‌ای باید این را بفهمیم که بغل به مانند یک پیامبر قادر به خلق چه معجزاتی بود و ما چه ابلهانه آن را دست کم گرفتیم و از خودمان دریغش کردیم.

چه کاری بهتر از این داشتیم؟ چه دوایی بهتر از آن را پیدا می‌کردیم؟ کدام نقطه از زندگی جز بغل برایمان امنیت بیشتری داشت؟ چه شد که بغل را اینطور فراموش کردیم؟

دکتر خوبی می‌شدم؛ دکتری که تنها نسخه و معجزه‌اش به یاد آوردن بغل بود و بس.


#پویان_اوحدی

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

29 Jan, 18:07


| سرزمین کوه و اقیانوس |
را با قطعه زیر صرف کنید و از ما راضی باشید.

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

28 Jan, 08:43


پویان اوحدی pinned an audio file

پویان اوحدی

25 Jan, 17:33


| اگر او نبود |

با صدا و قلم من، پویان اوحدی.

————————————

این اولین بار است که داستانی را بصورت پادکست منتشر می‌کنم. امیدوارم بشنوید و راضی باشید.

این کار برای سال‌های خیلی دوری در آینده است، برای روزی که گذشته را به خاطر بیاورم و یاد این بی‌افتم که روزهایی در زندگی‌ام وجود داشت که از ته دل خوشحال بودم.

امیدوارم همیشه خوشحال باشید و خوشحال بمانید.

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

24 Jan, 11:58


اگر او نبود

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

20 Jan, 16:05


چارلز دیکنز تو کتاب آرزوهای بزرگ یک نقل قولی داره و میگه : « تصور کنید یه روز خاص از زندگی‌تون حذف بشه، اون وقت زندگی‌تون وارد چه مسیری می‌شد ؟
برای لحظه‌ای به این زنجیره‌ی بلند آهنی یا طلایی ، خاردار یا گل‌گون فکر کنید که شما رو به اون روز به یادموندنی وصل نمی‌کرد و پیوند نمی‌داد..


چند روز به این جمله فکر کردم که واقعا شاید یک روز هم نه ، شاید حتی یک ساعت تو زندگی ما آدم‌ها بوده که به مسیر زندگیمون هزاران کیلومتر تغییر جهت داده باشه. و بعد اونقدر روی ما ، زمان حال‌ و آینده‌مون تاثیر گذاشته که به اندازه زنجیرهای لنگر یک کشتی قطور و محکم شده. واقعا اگر بعضی از لحظات خاص‌ زندگی‌مون پاک می‌شد، زندگی چطوری بود ؟
وحشتناک تر یا زیباتر ؟
فکر؛ فکر میاره. و ما ادم‌ها چقدر وقت داریم برای این کار و همزمان با این همه وقت چقدر می‌ترسیم از فکر کردن. حتی به همچین چیزهای مهمی.

#پویان_اوحدی
☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

17 Jan, 16:33


نه فقط برای دوست داشتن یه آدم،
بلکه تو آخرین تلاش من برای دوست داشتن زندگی بودی.

#پویان_اوحدی

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

14 Jan, 13:54


از اون مینی‌سریال‌هایی بود که از لحاظ درام‌ سهمگین‌ش هرگز نمی‌تونم دوباره نگاهش کنم.

تصویر عجیبی از ترکیب عشق، تاریکی، تنهایی، امید و مرگ.

بر اساس داستان واقعی.

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

13 Jan, 19:20


مرد بودن و مرد موندن کار سختیه.
روزتون مبارک.


☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

09 Jan, 15:35


به وقت غروب پنجشنبه کنسرت یکنفره‌ی دنیا شروع می‌شود.
گوش کن..

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

09 Jan, 06:36


رنج کشیدن بدون شکایت؛
تنها درسی است که باید در این زندگی آن را بی‌آموزم.


💬 ونسان ون‌گوگ

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

05 Jan, 18:41


دریاسالار کره‌ای یی‌سون‌شین :

آن کسی که دنبال زندگی است می‌میرد،
و آن‌که دنبال مرگ است، زنده می‌ماند.


☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

03 Jan, 13:38


چیزی که الهام‌بخش‌ بزرگترین خوبی‌های ماست؛ دلیل بزرگترین شر‌های ما هم هست.

🎞️ Arcane Series
☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

03 Jan, 13:21


جمعه غروب همیشه غمگین و تلخ هست اما نه به اندازه سرنوشت و سوز صدای حسن زیرک. کردستان و صدای او باهم عجین شدن. وقت مرخصی گرفتن از جمعه غروب و دنیاست.
گوش کنید ..

ریمیکس از بهمن فرجی ( بافجی)

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

30 Dec, 08:28


من خدا رو هم ، خسته کردم ..

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

28 Dec, 15:33


دور از رویت
دور از صدایت
شادی نایاب است..

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

28 Dec, 04:58


وسط همه مشکلاتی که چشم تو چشم باهاشون داریم میجنگیم و وسط دلار هشتاد هزار تومنی این خبر مهم و عجیب و غریب رو بخونید ..


🔘 آزمایشگاه محاسبات کوانتومی گوگل به نقطه‌‌عطف بزرگی دست یافته است. غول دنیای فناوری در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۳ اعلام کرد که تراشه‌ی جدید کوانتومی با نام ویلو (Willow) توانست یک چالش محاسباتی را در کمتر از پنج دقیقه انجام دهد؛ چالشی که به‌گفته‌ی گوگل حتی سریع‌ترین ابرکامپیوترهای دنیا برای حل آن به بیش‌از ۱۰ سپتیلیون سال نیاز دارند؛ یعنی، ۱۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ سال محاسبه با ابرکامپیوتر دربرابر ۵ دقیقه محاسبه با ویلو.

دستاورد ویلو پیشرفت خیره‌کننده‌‌ای نسبت‌به رکورد سال ۲۰۱۹ است؛ زمانی که سیستم کوانتومی «سیکامور» گوگل توانست معیار «نمونه‌برداری تصادفی از مدار» (RCS) را بگذراند. در آن زمان، گوگل گزارش داد که دانشمندان از این تراشه برای حل مسئله‌ای استفاده کردند که یک ابرکامپیوتر کلاسیک برای حل آن به ۱۰,۰۰۰ سال زمان نیاز داشت.

ویلو تراشه‌ی پیشرفته‌ی جدید ما در زمینه‌ی رایانش کوانتومی با پیشرفتی بزرگ است که می‌تواند خطاها را به‌صورت نمایی کاهش دهد، به‌ویژه وقتی تعداد بیشتری از کیوبیت‌ها به کار گرفته شوند. این دستاورد، یکی از چالش‌های ۳۰ ساله‌ی این حوزه را حل کرده است. در آزمایش‌های معیار، «ویلو» توانست یک محاسبه‌ی استاندارد را در کمتر از ۵ دقیقه حل کند؛ در حالی که یک ابرکامپیوتر پیشرفته برای انجام همین محاسبه به زمانی بیش از ۱۰ به توان ۲۵ سال نیاز دارد؛ مدت زمانی که بسیار فراتر از عمر فعلی جهان است!

🔘 بنیان‌گذار تیم هوش مصنوعی کوانتومی گوگل، ضمن رونمایی از تراشه‌ی ویلو، به دستاوردهایی استثنایی این تراشه هم اشاره کرد. او عملکرد ویلو را چنان سریع توصیف کرد که گویی محاسبات آن از جهانی دیگر «قرض گرفته شده است.»

این دستاورد به این نظریه‌ اعتبار می‌بخشد که محاسبات کوانتومی در بسیاری از جهان‌های موازی رخ می‌دهد و با ایده‌ی وجود چندجهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم، همسو است.

(- هارت‌موت نیوِن، بنیان‌گذار تیم هوش مصنوعی کوانتومی گوگل)


🔘 عدد حیرت‌انگیز ۱۰ سپتیلیون سال از تمام مقیاس‌های زمانی شناخته‌شده در فیزیک فراتر رفته و به‌طور قابل‌توجهی از سن فعلی جهان که حدود ۱۳٫۸ میلیارد سال تخمین زده شده، بیشتر است؛ به همین‌خاطر، برخی معتقدند که محاسبات کوانتومی درواقع دارد در جهان‌های موازی انجام می‌شود.

البته ایده‌ی ارتباط جهان‌های موازی با محاسبات کوانتومی، مفهومی جدید نیست و پیش‌تر توسط دیوید دویچ (David Deutsch)، فیزیکدان بریتانیایی، مطرح شده بود. با این حال، نیوِن به‌عنوان یک مدیر برجسته در حوزه‌ی فناوری، برای نخستین بار این نظریه را با دستاوردهای شرکتش پیوند داد و آن را به‌شکلی رسمی به‌عنوان «فراتر از این دنیا، یا بهتر بگوییم فراتر از این جهان» توصیف کرد.

در تفسیر چندجهانی، هر رویداد کوانتومی به ایجاد شاخه‌هایی در مسئله می‌انجامد که به واقعیت‌های متعدد تقسیم می‌شود؛ به‌عنوان مثال، اگر یک ذره بتواند در دو حالت وجود داشته باشد، راه‌حل به دو شاخه تقسیم می‌شود.

در این تفسیر، هر انتخاب در شاخه‌های موجود در فضای حل مسئله، در یک جهان موازی دنبال می‌شود. نکته‌ی جالب اینکه تنها یک شاخه از راه‌حل‌ها در لحظه‌ی انتخاب، در این جهان پیگیری می‌شود؛ بنابراین، می‌توان برای هر شاخه، یک جهان موازی در نظر گرفت (که شاخه‌ی انتخابی به عنوان اولین گزینه است). براساس این تفسیر، شاخه‌های انتخاب‌نشده تنها فرضیاتی دنبال‌نشده نیستند، بلکه راه‌حل‌هایی هستند که در جهان‌های موازی پیگیری می‌شوند.


☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

22 Dec, 20:20


این عکس‌هایی از روز اولی که کشور سوئد قوانین جهت رانندگی رو از سمت چپ به سمت راست تغییر داد. چه سالی ؟ سال ۱۹۶۷ . یعنی ۵۷ سال پیش.
تصاویر گویای همه چیز هست که چقدر اوضاع بهم ریخته و عجیب و غریبه. اما خب بعدش همه چی عوض شد. منظورم اینه که تغییر همیشه سخته، اما شدنی. تغییر در خودت، در شکل زندگیت یا حتی در یک قانون رانندگی. از تغییر نترسید.



#پویان_اوحدی

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

21 Dec, 20:01


خاطرات،
حکم همون هیزم‌هایی رو دارن که برای روشن نگه داشتن عشق
تو روزهای دوری و تنهایی بهشون نیاز داری.

#پویان_اوحدی

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

20 Dec, 21:59


Winter is here .


☑️@PouyanOhadi

پویان اوحدی

16 Dec, 09:51


وقتی گریه‌ام می‌گیره،
هنوز امیدوار می‌شم که جون دارم.

بهروز وثوقی - گوزن‌ها

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

15 Dec, 16:25


بعضی اوقات سال‌ها از یه آهنگ جدا می‌مونید، از یاد می‌برینش، از تو سلکشن‌هاتون حذف میشه، و کم‌کم از یادتون میره که چقدر دوستش داشتین. چقدر باهاش رانندگی کردید، چقدر باهاش بیدار موندید، چقدر باهاش زیرلب خوندید.
اما امروز یه چیزی فهمیدم، یه چیز خیلی عجیب. انگار که این اتفاق تقصیر ما نیست، انگار خواسته‌ی اون آهنگ اینه که مارو رها کنه تا اون روزی که دوباره بیشتر از هر چیزی تو دنیا برای آروم گرفتن بهش نیاز داریم.
مثل امروز تو راه برگشت از سرکار که حتی نفهمیدم چطور حرفش پیش اومد. اما بنظرم تنها خواسته ام تو دنیا اون لحظه این بود که زودتر برسم خونه و این آهنگ رو دوباره گوش کنم.

کنسرت یک نفره زندگی شروع شده. گوش کنید به یاد خیلی چیزها.


☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

15 Dec, 15:19


من به زبان عربی، آواهاش، کلماتش و ادبیاتش خیلی زیاد علاقه دارم. امروز یه جایی میخوندم که یه کلمه توی ادبیات و زبان عرب هست به نام “ النحیط” که معناش میشه :

« گریه‌ای که ظاهر نمی‌شود، اما در سینه جریان دارد.»

و بعد داشتم به این فکر می‌کردم که چقدر در زندگی “ النحیط “ رو تجربه کردم.

#پویان_اوحدی

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

14 Dec, 17:31


گفت : « عمر برف فقط چند روزه..
اما عمر خاطراتی که باهاش ساخته میشن، هزار سال.»

💬 #پویان_اوحدی

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

13 Dec, 19:44


گفت : « آنجایی از زندگی که
هم سعی می‌کنی فراموش کنی
و هم اینکه فراموش بشوی. »

#پویان_اوحدی

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

10 Dec, 10:43


روح آدمی ممکن است با یکی از این سه ویران شود: « با آن‌چه دیگران در حق تو می‌کنند، با آن‌چه دیگران وادارت می‌کنند در حق خودت بکنی و با آن‌چه خودت داوطلبانه با خودت می‌کنی.»

💬 برشی از کتاب «هیاهوی زمان»
☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

04 Dec, 21:09


اینایی که میگم ربطی به امیدوار بودن یا ناامید شدن از زندگی نداره؛ غمگین شدن هم براش نسخه خوبی نیست. فقط در مورد این دارم صحبت می‌کنم که آدم‌ها نیاز‌هاشون با توجه به نقطه سنی زندگی‌شون تعیین میشه. قطعا هیچ کس تو هفت سالگی آرزوی دیدن شفق قطبی اونم تو سرمای شب در کنار بهترین آدم زندگیش رو نداره و همینطور تو چهل سالگی آرزوی هر هفته رفتن به شهربازی رو ..
خواسته‌ها و آرزو‌ها هم مثل ما آدم‌ها سن دارن ، عمر می‌کنن و بعدش هم می‌میرن.

خوشبخت اون آدمیه که تو زمان حیات خواسته‌ها و آرزوها بهشون برسه. هرچقدر اون آرزو بخواد بزرگ و یا هرچقدر کوچیک باشه. اون رسیدنه است که مهمه.

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

29 Nov, 21:23


فکر می‌کردم می‌تونم به درد و رنج دنیا خاتمه بدم ، ولی وقتی تمام معادلات رو حل کردم
تنها چیزی که باقی موند ..
دشت‌های تنهایی و عاری از رویا بودن.
کمال و بی‌نقصی ثمره‌ی خاصی نداشت؛ فقط پایان مسیر تلاش و پیشرفته.


****
🎞️ Arcane

بنظرم یکی‌از بهترین سریال‌های انیمیشن بود که دیدم. اکشن و تخیلی درامی که خیلی قشنگ و گیرا وجودیت بشر رو به تصویر می‌کشه. حرص و طمع ، عشق و تنفر و جنگ و صلح رو. بنظرم این دو فصل که بین‌شون سه سال زمان افتاد رو اگر ندیدید وقت تلف نکنید.

ویدیو‌ برای کسایی که کلا ندیدن اسپویل حساب نمیشه ✌🏼

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

13 Nov, 05:23


☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

09 Nov, 16:18


یکی از بهترین قطعه های رپ فارسی ، نمیدونم چقدر درک می‌کنید اما یک داستان رو تبدیل به شعر کردن ، اونم همچین داستانی که پر از مفهوم و معناست واقعا کار سخت و بی‌نظیریه.

لذت بردم. عجب روایتی ، عجب شروعی ، عجب پایانی…


☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

07 Nov, 18:45


ویرژیل شاعر ایتالیایی پیش از میلاد در یکی از شعرهاش اینطور میگه :

« مرگ گوشم را می‌کشد
می‌گوید زندگی کن
دارم می‌آیم ...»

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

07 Nov, 14:11


من فوتبال را دوست دارم.
لیگ ایران را دنبال نمی‌کنم اما در خاطرات تیم‌های با ریشه قدیم همیشه تلوتلو خورده‌ام. شاهین بوشهر یکی از آنهاست.
حتی اگر طرفدار فوتبال نیستید،
حتی اگر اسم شاهین به گوش‌تان نخورده،
این شانزده دقیقه را به روایت احسان عبدی پور گوش کنید.

قصه زندگی بعضی از آدم‌ها عجیب و غریب شنیدنی است. قصه‌ی زندگی شاه تمام دوران‌ها، ممد شاه.


#شاهین_بوشهر
#ممدشاه
#احسان_عبدی_پور

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

06 Nov, 20:01


برای کنسرت امشب قطعه ای از فیلم حکومت نظامی (State of Siege) ‌‌ساخته میکیس تئودوراکیس رو گوش بدید.


☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

06 Nov, 17:31


گفت : « هیچ آدمی نمی‌تونه حس واقعی خفگی رو تجربه کنه !
با دستت جلوی بینی‌ت رو بگیر، جلوی دهنت رو هم با او یکی ‌دستت، تا یه جایی تحمل می‌کنی و درست تو مرحله‌ای که نفس کم میاری ناخودآگاه بوووم !! آره هر دو دستت میاد پایین و شروع می‌کنی به بلعیدن اکسیژن.

نه نمیشه، یه بار حتی خودم رو توی وان حموم حبس کردم، نزدیک دو دقیقه زیر آب موندم، اما دقیقا اونجایی که تموم سعی رو می‌کردم از آب بیرون نیام با تموم قدرتم سرم رو کشیدم بیرون. نیرویی که حتی نمی‌تونستم کنترلش کنم. نه! هیچ‌وقت نمیشه فهمید حس خفگی چه شکلیه و آدم‌ها چی می‌کشن تو اون لحظه.
و این ترسناکه.»

بهش گفتم : « تا حالا دلتنگ نشدی. وقتی واقعا دلتنگ کسی شدی، حس خفگی رو تجربه می‌کنی. اون‌وقت که نه می‌تونی سرت رو بیاری بالا و نه پایین آوردن دستات کمکی بهت می‌کنه. دلتنگی زنده زنده خفه‌ات می‌کنه.»

#پویان_اوحدی

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

06 Nov, 04:01


صبح بخیر 🍁

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

05 Nov, 16:46


بنظرم با داشتن اون مکان کنار پنجره دیگه این اتاق تخت میخواد چیکار ؟!

#مطالبات

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

05 Nov, 06:45


فارست گامپ : « مامانم همیشه می‌گفت قبل اینکه حرکت کنی باید گذشته رو پشت سر بگذاری.»

🎞️ Forrest Gump - 1994

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

05 Nov, 04:00


صبح بخیر 🍁

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

04 Nov, 05:30


تلخم …

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

03 Nov, 18:30


لب پنجره ایستاده ام.
طبق معمول آنقدر تاریک است که به مانند آدمی نابینا قدم‌هایم را روی زمین میگذارم. هوا تعریفی بین سرد و خنک است. آسمان دارد می‌بارد. بلیط کنسرت یک نفره در دستانم است.
و حالا وقت شروع است.

گوش کنید.

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

03 Nov, 17:31


امیدوارم در آن روزی که ارتش متحدین روزگار، تک‌تک نقاط مهم و حیاتی زندگی‌ات را زیر بمباران خود دارد،
آن روزی که هیچ‌کس نیست تا بگوید راه فرار کدام است، نور از کجا می‌تابد و شب چگونه ممکن است از خیر نابودی‌ات بگذرد. آن روزی که اکثر ساعت‌هایش را بر لبه تخت می‌گذرانی.

آن روزی که اسلحه‌ی تصمیم‌گیری‌های نفس‌گیر را زیر چانه‌ات گذاشته‌ای. آن روزی که خودت را تام هنکس می‌بینی در فیلم «دور افتاده».
آن روزی که تمام موجودات بی‌زبان دنیا هم کلامت خواهند بود؛ درخت‌ها، ساختمان‌ها، پنجره‌ها، تیرهای چراغ برق و... آن روزی که گذشته محو است، حال محو و آینده محوتر.

در آن روز، برایت دستانی آرزو می‌کنم که بتوانند بر روی سرت کشیده شوند.
انگشتانی که لابه‌لای موهایت پیشروی کنند.
آرزویی که ورد و فوت آخر است؛
آرزویی که همیشه نجات‌بخش است.


#پویان_اوحدی

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

02 Nov, 19:00


این شاید زندگی من باشه تو یه دنیای موازی.
و در این دنیا دیدن این ۶ دقیقه برام یه نوع تراپیه.
تو دنیای شلوغی که روز به روز عجیب غریب تر میشه ، یک نفر حداقل یه بخش بزرگی از زندگیش رو اینطوری میگذرونه.
با دیدن یک ویدیو نمیشه همه چی رو فهمید اما فکر میکنم حداقل تو همین زمان این انسان خیلی رها است. خیلی زیاد.
اگر حجمش زیاده ببخشید اما واقعا دیدنش حالتون رو خوب میکنه.


☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

02 Nov, 15:40


«وقتی چیزهایی رو می‌بینی که بقیه نمی‌بینین ؛ خیلی باید طاقت داشته باشی که ادامه بدی
و از لابلای تاریکی‌ها نور پیدا کنی»


☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

01 Nov, 10:58


گاهی اوقات یک‌ مرد سرنوشتش رو در راهی پیدا می‌کنه که از اون دوری می‌کنه.

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

31 Oct, 06:30


زمان‌های سخت دووم نمیارند
اما آدم‌های سرسخت چرا ..


🎞️TulsaKing

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

31 Oct, 04:01


🍂 صبح بخیر.

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

30 Oct, 11:26


About Hope.

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

29 Oct, 19:40


غمگین ترین کنسرت تک نفره دنیا ..

با من گوش کن ..

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

29 Oct, 07:01


امیلی برونته در رمان بلندی های بادگیر یه جایی میگه :

«او هیچ‌وقت نمی‌فهمید که من چقدر دوستش داشته‌ام! نه به خاطر این‌‌که خوش قیافه هست یا نیست، موضوع اصلا این چیزها نیست، به این خاطر است که او از خودم به خودم نزدیکتر بود.»


☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

29 Oct, 04:01


🌅 صبح بخیر

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

28 Oct, 18:31


فیلم کوتاه On Time .

چی می‌شد اگر ما از آینده خبر داشتیم ؟
حتی چند ثانیه جلوتر رو ؟
آیا می‌تونستیم سرنوشت خیلی چیزها رو عوض کنیم ؟
آیا می‌تونستیم همه چیز رو بهتر کنیم ؟
من همیشه جوابم به این سوال مثبت بوده ! اما واقعیت شاید چیز دیگه‌ای باشه !

این فیلم کوتاه رو ببینید.

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

28 Oct, 17:31


تنها سکوت است که در جای جای روح من، سمفونی را به درستی اجرا می‌کند..

💬 والت ويتمن

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

28 Oct, 09:00


من آشناییم با پادکست از اصرار‌های شبانه روزی یک دوست با کیفیت در خیلی سال پیش اتفاق افتاد.
بعد تبدیل شد به یک عضو جدایی ناپذیر از زندگیم. خیلی چیزها گوش دادم ، از تاریخ تا قصه زندگی آدم‌هایی که برای خیلی ها ناشناسن. اما اما اما یکی از بی‌نظیر ترین داستان های زندگی مربوط میشه به « ارنست شکلتون» . من روزهای سخت زندگیم رو بارها و بارها به این مرد فکر کردم.
برای من چیزی شبیه افسانه است این آدم.
ازتون میخوام این سریال سه اپیزوده رو گوش بدید. بعد که به این قسمت از پادکست رسیدید منو یاد میارید.

لینکشم میزارم که تنبلی هم حریفتون نشه.
اپ مورد علاقه من برای پادکست گوش دادن : Castbox

اپیزود اول ( تاریکی‌سفید ) :
https://castbox.fm/vd/529189105

اپیزود دوم (نمرود) :
https://castbox.fm/vd/531147858

اپیزود سوم ( پایداری ) :

https://castbox.fm/vd/580212786

ارادت

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

28 Oct, 06:30


ما مثل ضرب‌المثل آن مرد مست هستیم که زیر نور چراغ خیابان دنبال سوییچش می‌گشت.
پلیس از او می‌پرسد :« اینجا گمش کردی ؟»
مرد می‌گوید : « نه ! در کوچه‌ی پشتی! ولی نور اینجا بیشتر است.»

اگر این ضرب‌المثل را نقطه‌ای در بالای صفحه حساب کنیم و خودمان را نقطه‌ای در پایین صفحه ، باید خطی از نقطه اول به نقطه دوم رسم کنیم و به این فکر کنیم که چقدر در زندگی‌مان، در‌ مکانی اشتباه اما نورانی‌تر به دنبال خواسته‌هایمان گشته‌ایم. در مکان و جایی که احتمال یافتن خواسته‌مان یقیناً صفر بوده است.


#پویان_اوحدی

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

28 Oct, 03:45


🌧️ صبح بخیر.

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

27 Oct, 18:31


فکر میکنی چند نفر تو دنیا
همین لحظه تو تاریکی اتاقشون
لب پنجره واستادن
و به آسمون نگاه می‌کنن
و برای کنسرت یک‌نفرشون بلیط خریدن ؟

گوش کنید ..

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

27 Oct, 17:00


زندگی پر از نکته‌های ارزشمند است و اگر کسی ادعا کند که همه آن‌ها را پیش از مرگش دریافته، به واقع احمق است. مهم نیست چند نکته را کشف می‌کنید؛ آنچه اهمیت دارد، همواره در جستجوی آن‌ها بودن است. کشف، مطالعه، کالبدشکافی و در نهایت درک کردن نکاتی از بی‌نهایت رازهایی که زندگی در خود نهفته دارد.

به اندازه کافی با خودتان تنها باشید؛ به اندازه‌ای که نیاز دارید. همان‌طور که مقدار لیمو امانی در قوری چای یا هل در کیک خانگی اهمیت دارد، تنهایی نیز باید در اندازه مناسب باشد. هر کدام از این‌ها اگر کم یا زیاد شود، نتیجه را خراب می‌کند.

اما پس از آن، به نکته‌ای درباره جمع‌ها و دوستانتان توجه کنید: با چه کسانی قرار است از تنهایی بیرون بیایید؟ به چیزهایی که در طولانی و کوتاه مدت از اطراف به شما اضافه می‌شود دقت کنید. آیا در مرداب هستید یا در رودخانه؟

به زمانی که با آن‌ها می‌گذرانید، تفریح‌ها، معاشرت‌ها و موضوعات بحث‌ها دقت کنید. شما مهم‌ترین دارایی‌تان، یعنی زمان، را به آن‌ها هدیه می‌دهید؛ آن هم به صورت رایگان.

با هدیه دادن زمان زندگی‌تان به جمع‌هایی که هیچ جریانی ندارند، فرصت حضور در جاهایی که کیفیت آدم‌ها و افکار آنها جذاب‌تر است را از دست خواهید داد. به تدریج، شما هم تبدیل به چرخه‌ای تکراری خواهید شد: صحبت‌های قابل پیش‌بینی، خنده‌های از قبل برنامه‌ریزی شده، کلافگی زودهنگام و افکار منجمد.

نکته‌ای که برایم قابل تأمل بوده این است که اطرافیان و دوستانتان بیش از آنچه تصور کنید، در حال روحی، افسردگی، سرزندگی و پیشرفت شما تأثیر دارند. مرداب یا رودخانه؟ مسئله این است.


ارادت
#پویان_اوحدی

☑️ @PouyanOhadi



https://B2n.ir/n37224

پویان اوحدی

26 Oct, 17:16


دوستی داشتم که همیشه در مورد خواندن آثار داستایفسکی یک نصیحت را درون حلق‌ام فرو می‌کرد. قوانین سفت و سختی داشت و دلش می‌خواست این قوانین را به آن‌هایی که برایش نزدیک و عزیز بودند، منتقل کند. همیشه به من می‌گفت داستایفسکی خدای اوست؛ مبالغه نمی‌کرد و به واقع در هنگام تعریف کردنش از او این را می‌فهمیدی. همیشه به من می‌گفت برای شروع خواندنش از «شب‌های روشن»، یا «نازنین»، یا «رویای مرد مضحک» شروع کن و در نهایت به «جنایات و مکافات» یا «برادران کارامازوف» برس.

من کله‌شق‌ترین نزدیک و عزیزش بودم و همیشه هم دلایل خودم را در سرم ثبت کرده بودم. من فکر می‌کنم آدمی که به نشانه‌های زندگی اعتقاد و بالاتر از آن ایمان داشته باشد، این حقیقت را درمی‌یابد که در جایی از زندگی که باید، در آن لحظه موعود که می‌بایست، همه چیز اتفاق می‌افتد. مثل فصل آخر سریال محبوبت که بی‌دلیل چند سال دیدنش را به تعویق انداخته‌ای، مثل مسافرت ساده و نزدیکی که علاوه بر داشتن وقت‌ زیاد و مرخصی‌های پشت سر هم، آن را به حال خودش مسکوت رها کرده‌ای، و در آخر به مانند کتابی که دوست سخت‌گیرت توصیه کرده بود که اولین نوشته‌ای است که باید از آن نویسنده بخوانی.

پنجشنبه شب، وقتی نشر چشمه کرکره را تا نصف پایین کشیده بود و صندوقش هم بسته شده بود، وقتی باران شلاقی می‌بارید و حاضر بودی جانت را بدهی اما از ماشین پیاده نشوی، سرم را خم کردم و به آن خانم فروشنده و آخرین بازمانده فروشگاه گفتم: «مرا پنجشنبه شب بدون کتاب نگذارید.» و او هم دلش سوخت و در را باز کرد. خواندن «شب‌های روشن» داستایفسکی زمانش فرا رسیده بود.

کتابی که حالا دیگر در میان کتاب‌های قطور کتابخانه‌ام بچه کتاب نیز به حساب نمی‌آید. در چه زمانی، در چه حالی ورق زدمش. در چه زمانی شب اول، شب دوم، شب سوم، شب چهارم و صبحش را خواندم. با او به ۱۷۶ سال پیش رفتم. تنهایی همان تنهایی بود، باران ملال‌آوری که می‌گفت می‌بارید و زندگی که انگار دست نخورده به صد و اندی سال بعد سرایت کرده بود.

او در جایی می‌نویسد: «دیشب سومین شب ملاقات ما بود. سومین شب روشن ما. وای که چقدر شادی و شیرین کامی انسان را خوش‌رو و زیبا می‌کند. عشق در دل می‌جوشد و آدم می‌خواهد که هر چه در دل دارد در دل دیگری خالی کند. می‌خواهد همه شادمان باشند، همه بخندند و این شادی بسیار مسری است.»

به این فکر می‌کردم که
چقدر انسان‌ها در تمامی ابعاد زمان به مانند یکدیگر بوده‌اند؛ فارغ از هر آنچه که زمان تغییرش داده، انگار که عواطف و احساسات بشریت دست نخورده باقی مانده‌اند. شاید در همه چیز نه، اما در عشق حتماً و عمیقاً.

در آخر نصیحت آن دوست سختگیرمان را تکرار می‌کنم: تنهایی قلم داستایفسکی بزرگ را با «شب‌های روشن» و «نازنین» شروع کنید و اگر عمر و حوصله‌ای باقی ماند، با «برادران کارامازوف» تمامش کنید.


ارادت
#پویان_اوحدی
☑️ @PouyanOhadi



B2n.ir/b41784

پویان اوحدی

26 Oct, 06:41


میدونم چقدر سخته اما
خوب شروع کنید ..

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

25 Oct, 07:46


سارتر زمانی نوشت :
« زندگی از آن‌سوی ناامیدی آغاز می‌شود.»

**

و چیزی که من از دنیا میخوام اینه که چند دقیقه در روز هر جایی که هستید و در حال انجام هرکاری به این یک خط نوشته فکر کنید.
ممنون

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

24 Oct, 14:59


« به محض اینکه درد به شما درسش را بدهد از بین می‌رود.»

💬 ناشناس

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

23 Oct, 17:45


من از وقتی یادم میاد عاشق بازی بودم ، مهم نبود چه بازی باشه ، صرفا فقط بازی. گاهی میتونست فوتبال بازی کردن با بچه ها سر کوچه باشه ، میتونست خرپلیس باشه ، مبتونست تخته باشه ، میتونست تیله بازی.
عاشق بازی های ویدیویی بودم ، از آتاری ، فمیلی گیم و سگا بگیر تا کنسول‌هایی که دیگه واقعیت رو تف میکردن توی صورتت. من این بازی رو از نسخه اول شروع کردم تا آخرین نسخه‌اش که سال‌هاست منتظرشم. اما این قسمت رادیوش رو خوب و خوب یادمه. اون موقع یکی از دوستام برام معنیش کرده بود؛ و بعد از ترجمه‌اش به این فکر میکردم که چرا باید وسط یه همچین بازی اوپن مپ خفنی همچین مونولوگی رو ارائه بده. چند سال از اون سال‌ها گذشته ؟ نمیدونم دیگه ، اما حالا می‌فهمم چرا باید تو رادیوی یه ماشین سرقتی همچین حرف‌هایی رو برام پخش می‌کرد …

واقعیت برای معنا پیدا کردن همیشه به زمان نیاز داره.

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

23 Oct, 06:59


☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

22 Oct, 04:57


بغل تنها سرزمینی است که با هر حالتی به آن ورود کنی، در زمان بیرون آمدن آرام‌ترین موجود روی زمین هستی.

| سرزمین کوه و اقیانوس |
#پویان_اوحدی

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

21 Oct, 19:44


رابرت فراست در یک شعر میگه :

« بر سر یک دوراهی در جنگل رسیدم من
و من آن را که کمتر پیموده شده بود در پیش گرفتم/
و آن راه تمام تفاوت‌ها را ایجاد کرد…»


☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

20 Oct, 20:25


و حالا کنسرت یک نفره شبانه ‌ام شروع خواهد شد ..
روی تراس ، نگاه به آسمان ، شب و سکوتی که خدا می‌داند چقدر آن را دوست دارم.

گوش کنید ..

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

20 Oct, 19:27


امشب داشتم تلگرامم رو خونه تکونی می‌کردم، به اون اواخرش که رسیدم فهمیدم اون زمان یه پنجره ای باز کرده بودم تا بعضی از چیزها رو اونجا برای خودم یادگاری نگه دارم، من همیشه یه ایده داشتم که بهم میگفت یه سری چیزها که در زمان حال حتی نگاهشون نمیکنی سال‌ها بعد ساعت‌ها میخکوبت میکنن. یه عکس ، یه ویس ، یه ویدیو ، یه خط نوشته و …

ساعت‌ها داشتم تو ده دوازده سال پیش قدم میزدم، خیلی حس عجیبی بود.
با دیدن عکس‌های آدم‌هایی که الان حتی نمیدونم زنده ان یا مرده، با صدای خودم که بعضی از موضوعات و ایده‌هام رو برای خودم نوت میذاشتم، از آدمی که بودم، از افکارم، آرزوهام، روزهای خوبی که فکر میکردم بهترینن و از روزهای بدی که فکر میکردم ته دنیان. حالا سال‌ها گذشته، و به همه‌شون داشتم با لبخند نگاه میکردم. چقدر زندگی عجیبه، چقدر.

یه هم خدمتی داشتیم که خوانندم بود و عاشق نوشتن هم، همیشه می‌نوشت، پرینت می‌کرد اینطوری میاورد برام. بعد یه روزی فهمید از بد روزگار نوشته‌هاش رو به چه معلم سخت گیری میده و نظر میخواد. گاهی اوقات فکر میکنم خاطرات، سازنده زندگی هستن یا زندگی سازنده خاطرات. عکس آخرین روز و آخرین نوشته‌ش .

☑️@PouyanOhadi

پویان اوحدی

20 Oct, 06:41


یه جایی تو زندگی هست که مجبورت می‌کنه فقط نگاه کنی.
تو باید این رو بفهمی با تموم قدرتی که داری خیلی جاها تنها کاری که ازت بر میاد نگاه کردنه.

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

18 Oct, 19:42


ترکیبی از شبی در پاییز ، باران ، تاسیان و محکوم به قوی ماندن در تنهایی.
گوش کنید ..

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

18 Oct, 10:20


شاید خدا منو برای افرادی که هنوز متولد نشدند آفریده ؛
من خودم رو به چشم یه تبعیدی می‌بینم.
یه زائر در این دنیا..


🎞️بر دروازه ابدیت

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

16 Oct, 18:46


امشب
به یاد او
گوش کنید

☑️ @PouyanOhadi

پویان اوحدی

16 Oct, 18:27


روزگار ، سرنوشت و زندگی بهت سخت گرفتن ، در عوض تو چیکار کردی ؟
زیبا زندگی کردی و به زیبا ترین شکلی که می‌شد رفتی.
به امید دیدار مهربون ترین.


ثبت هجدهمین اهدای عضو در استان
با ایثار یک هموطن دیگر هجدهمین اهدای عضو سال جاری در استان گیلان به ثبت رسید.



به گزارش پایگاه اطلاع رسانی  دانشگاه علوم پزشکی گیلان( گیل وب دا): هجدهمین اهدا کننده  عضو توسط مرحومه معصومه بکاء ۶۶ ساله، ساکن رشت که به علت سقوط از ارتفاع  دچار آسیب حاد مغزی شده بود، علارقم تلاش پزشکان معالج در بخش مراقبت ویژه ی مرکز آموزشی درمانی پورسینا رشت  دچار مرگ مغزی گردید ،نظر به نیت خیر خانواده مبنی بر رضایت اهدا اعضا و پس از انجام مراحل تأیید مرگ مغزی ایشان توسط پزشکان متخصص معتمد وزارت بهداشت و درمان، نامبرده در واحد فراهم آور ی اعضای پیوند  مرکز آموزشی درمانی رازی رشت  تحت عمل جراحی اهدای عضو قرار گرفت و اعضای بدن ایشان به بیماران نیازمندعضو، اهدا گردید.

پویان اوحدی

16 Oct, 17:57


پویان اوحدی pinned «اینطور فکر ‌می‌کنم که آدم‌ها دوبار می‌میرند ، یک بار با از دست دادن مادر و یکبار دیگر با از دست دادن مادر دوم‌شان که دنیا اسم‌ش را گذاشته است خاله. خاله‌ها بوی مادر را می‌دهند ، نگاهشان همان نگاه است ، محبت کردنشان همان محبت است. وقتی که قربان صدقه ات می‌روند…»

پویان اوحدی

13 Oct, 17:28


اینطور فکر ‌می‌کنم که آدم‌ها دوبار می‌میرند ، یک بار با از دست دادن مادر و یکبار دیگر با از دست دادن مادر دوم‌شان که دنیا اسم‌ش را گذاشته است خاله.
خاله‌ها بوی مادر را می‌دهند ، نگاهشان همان نگاه است ، محبت کردنشان همان محبت است. وقتی که قربان صدقه ات می‌روند همان حس مادرانه است.
اصلا برای همین هم است که آدم‌ها هر فک و فامیلی را دور بریزند خاله را ساکن در عیانی نشین ترین قسمت قلبشان می‌کنند.

اسمش مینا نبود ؛ او همیشه خاله مینا بود. کوچک و نقلی ، با چشمانی که وقتی از نزدیک نگاهشان می‌کردی به رنگ کهربایی بود. از آن مهربان هایی که بی دلیل مهربانند. بدی می‌بینند اما مهربان می‌مانند.
سختی زندگی لحظه‌ای بر آنها مجال نفس کشیدن نمی‌دهد اما مهربان می‌مانند. همه او را ترک می‌کنند اما او کسی را رها نمی‌کند. خاله مینا اینطور بود.
زندگی‌اش آنقدر سخت و نفسگیر بود که اگر روزی بخواهم کتابش کنم تبدیل به بلند‌ترین رمان دنیا خواهد شد.یک کتاب با فصل هایی که هر آدمی بعد از خواندنش از خود می‌پرسد او چطور ادامه داد ؟
خجالتی بود و خنده هایش نیز با همان خجالتش برایمان معنا پیدا می‌کرد. هم میخواست بخندد و هم خجالت از خندیدن گریبانش را می‌گرفت. مظلوم بود ، همیشه در عکس‌ها یکی از گوشه‌ها را پیدا می‌کرد و به دوربین لبخند می‌زد.

جمعه هفته پیش وقتی برای دریا بردنش به دنبالش رفته بودیم با مانتوی سبز رنگش دل آدم را می‌برد ، از اینکه کوتاه کردن موهایش چقدر به او آمده است صحبت میکرد. دریا را آن روز برای آخرین بار دید.
در کنارش به همراه مامان قدم زد. بلال خوردیم. و در همه این لحظات غافل از آن بودیم که شام، شام آخر است.

پریشب بعد از مهمانی موقع خداحافظی در راه پله به عادت همیشگی آنقدر مهربانی به خرج داد که پشت سرش را ندید ، پله های بی رحم و بی وجود هوایش را نگه نداشتند. به مانند کل زندگی که کسی نبود تا هوایش را داشته باشد، کسی نبود که پشت آن اندام کوچک و نحیف را بگیرد ، کسی نبود که دستش را بگیرد، لعنت به تمام پله های دنیا ، لعنت به تمام موزاییک های دنیا. سقوط از چند پله‌ی بی‌مروت.

خاله مینا را با آن پتوی سبزی که دورش پیچیده بودند به هرکجا که میشد بردم و در همین لحظات به چشمان کهربایی نیمه بازش نگاه میکردم. چشمانی که به من میگفت اینجا پایان راه است عزیزم و از امشب به بعد باید کمی تنهاتر از قبل ادامه بدهی. اما من از آن بالا هم قربان صدقه ات می‌روم.

و امروز او آخرین قطرات مهربانی‌اش را هم در حق دنیا و آدم‌هایش انجام داد. خاله مینا رفت اما با هر کدام قسمت از جان خود ؛ جانی دوباره به چند نفر در این دنیا بخشید. یکی در شیراز ، یکی در اصفهان ، یکی در … خاله مینا انگار از اولش هم برای زندگی در این دنیا ساخته نشده بود ، او متعلق به جایی بهتر از این دنیای وا مانده بود. به جایی که مهربانی دین و ایمان آدم‌هاست.
بدرود خاله مینای مهربانم.
بدرود.
حالا وقت استراحت توست.
به امید آنکه روزی در جایی بهتر از این دنیا یکدیگر را در آغوش بگیریم.

پویان اوحدی