Canal فلسفه @philosophy3 no Telegram

فلسفه

فلسفه
@Hichism0 برای تبلیغ به این آیدی پیام دهید

کانالهای پیشنهادی

@Ingmar_Bergman_7 سینما
@bookcity5 شهرکتاب
@Philosophers2 ادبیات و فلسفه
@audio_books4 کتاب صوتی
@Philosophicalthinking فلسفه خوانی
@TvOnline7 فیلم و سریال
43,799 Inscritos
2,100 Fotos
512 Vídeos
Última Atualização 16.03.2025 14:30

فلسفه: تعاریف، تحلیل‌ها و اهمیت آن در زندگی انسان

فلسفه یکی از قدیمی‌ترین و بنیادی‌ترین رشته‌های علمی است که به بررسی سوالات اساسی درباره وجود، دانش، ارزش‌ها و اخلاق می‌پردازد. این علم به‌ویژه به قضاوت‌های عقلانی و تفکر منطقی تاکید دارد و تلاش می‌کند تا مفهوم زندگی و وجود بشر را درک کند. با گذشت زمان و توسعه تفکر انسانی، فلسفه به شاخه‌های مختلفی تقسیم شده است، از جمله فلسفه سیاسی، فلسفه علم، اخلاق و زیبایی‌شناسی. این مقاله به بررسی تاریخچه فلسفه، نظریه‌های کلیدی آن و اهمیت فلسفه در زندگی انسان می‌پردازد. فلسفه نه‌تنها به ما کمک می‌کند تا درباره مسائل پیچیده تفکر کنیم، بلکه ابزارهایی را برای بهتر درک کردن محیط و جهان پیرامون‌مان به ما می‌دهد.

فلسفه چه تأثیری بر زندگی روزمره ما دارد؟

فلسفه در زندگی روزمره ما اثرات عمیقی دارد. تفکر فلسفی به ما کمک می‌کند که تصمیم‌های بهتری بگیریم، زیرا ما را به تحلیل دقیق‌تر اطلاعات و شرایط موجود سوق می‌دهد. به عنوان مثال، زمانی که با یک مشکل اخلاقی مواجه می‌شویم، فلسفه می‌تواند نقش راهنما را ایفا کند و به ما کمک کند که انتخاب‌های آگاهانه‌تر و منطقی‌تری داشته باشیم.

علاوه بر این، فلسفه به ما می‌آموزد که چگونه بین افراد مختلف و دیدگاه‌ها تعامل کنیم. در دنیای امروز که تنوع فرهنگی و نظری بسیار زیاد است، فلسفه به ما کمک می‌کند که به تفکرات دیگران احترام بگذاریم و جستجوی حقیقت و درک مشترک را دنبال کنیم.

تاریخچه فلسفه به چه صورت است؟

تاریخ فلسفه به دوران باستان باز می‌گردد و می‌توان آن را به چهار دوره اصلی تقسیم کرد: فلسفه باستان، فلسفه قرون وسطی، فلسفه دوران مدرن و فلسفه معاصر. فیلسوفان بزرگ مانند سقراط، افلاطون و ارسطو در دوران باستان پایه‌های فلسفه غرب را بنا کردند.

در قرون وسطی، فلسفه به طور عمده تحت تأثیر دین بود و فیلسوفانی چون آگوستین و توماس آکویناس سعی کردند تا مفاهیم فلسفی را با آموزه‌های مذهبی تلفیق کنند. با شروع دوران مدرن، فیلسوفانی چون دکارت، اسپینوزا و هوبز شروع به توسعه نظریه‌های جدید کردند که تأثیر زیادی بر علوم و تفکر علمی گذاشت.

نظریه‌های کلیدی در فلسفه کدامند؟

در فلسفه، نظریه‌های متعددی وجود دارد که هرکدام به جنبه‌های متفاوتی از تفکر و وجود انسان می‌پردازد. به عنوان مثال، نظریه ایده‌ئالیسم که بر اساس آن واقعیت به صورت ذهنی و ناشی از ادراک ما وجود دارد، یکی از نظریه‌های مهم است. از سوی دیگر، نظریه مادیسم وجود جهان را وابسته به ماده می‌داند.

همچنین، نظریه‌های اخلاقی متعددی وجود دارند که به بررسی ارزش‌ها و رفتارهای انسانی می‌پردازند، از جمله نظریه‌های کنش‌گرایی و فایده‌گرایی. هر یک از این نظریه‌ها به ما کمک می‌کند تا درک بهتری از روابط انسانی و اصول اخلاقی پیدا کنیم.

چرا مطالعه فلسفه برای دانشجویان و جوانان مهم است؟

مطالعه فلسفه برای دانشجویان و جوانان به طور خاص اهمیت دارد زیرا به آنها کمک می‌کند تا تفکر انتقادی و منطقی را پرورش دهند. این مهارت‌ها در هر زمینه‌ای از زندگی، چه در تحصیلات و چه در شغل، بسیار ارزشمند هستند.

علاوه بر این، فلسفه به جوانان کمک می‌کند تا با مسائل پیچیده اجتماعی و اخلاقی آشنا شوند و بتوانند دیدگاه‌های مختلف را مورد بررسی قرار دهند. این قابلیت برای ساختن یک جامعه متفکر و دموکراتیک ضروری است.

فلسفه و علم چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟

فلسفه و علم در بسیاری از جنبه‌ها به هم مرتبط هستند. علوم طبیعی، مانند فیزیک و شیمی، بر مبنای اصول فلسفی خاصی بنا شده‌اند. به عنوان مثال، فلسفه علم به بررسی فرضیات و روش‌های علمی می‌پردازد و سوالاتی درباره چیستی علم و روش‌های تحقیق علمی را مطرح می‌کند.

همچنین، بسیاری از پیشرفت‌های نظری در علم ناشی از تفکرات فلسفی بوده‌اند. فیلسوفانی چون کارل پوپر و توماس کوهن نظریه‌های مهمی درباره علم و تحولات آن ارائه داده‌اند که همچنان تأثیرگذار هستند.

Canal فلسفه no Telegram

به کانال فلسفه خوش آمدید! اگر علاقه‌مند به مباحث فلسفی و پرسش‌های عمیق زندگی هستید، این کانال برای شماست. در اینجا می‌توانید با بحث‌ها و تفسیرات مختلف فیلسوفان معروف آشنا شوید و به اندیشه‌های جدیدی دست پیدا کنید. کانال فلسفه مناسب برای علاقه‌مندان به جستجوی حقیقت، معنا و هدف زندگی است. از استدلال‌های منطقی تا تاملات عمیق در باب فلسفه و هنر، اینجا همه چیز وجود دارد. علاوه بر این، از طریق کانال ما می‌توانید به دیگر کانال‌های پیشنهادی ما مراجعه کنید و از سایر محتواهای مرتبط با سینما، ادبیات، کتاب‌های صوتی و فیلم و سریال نیز بهره‌مند شوید. پس علاقه‌مندان به فلسفه و دانش بیشتر، همین حالا به کانال فلسفه بپیوندید و در جستجوی دانش و آگاهی بیشتر همراه ما باشید! از این کانال برای گسترش دایره دانش و افزایش آگاهی خود بهره ببرید.

Últimas Postagens de فلسفه

Post image

6- حدوث نفس وخلود آن

ابن سینا بر این عقیده است که نفس با بدن حادث می شود.شیخ می گوید: نفس هنگامی حدوث می یابد که بدنی که صلاحیت به کار بردن آن را داشته باشد حدوث می یابد تا بدن حادث به منزله محل فرمانروایی و آلت و ابزار کار نفس باشد ابن سینا سپس به مخالفت با افلاطون پرداخته و می گوید: چنان نیست که نفوس انسانی جدا از بدن و قبل از آن قائم به خود بوده اند و سپس در بدن حلول کرده اند.
شیخ می گوید:"اگر امکان می داشت نفس بدون بدن موجود باشد ممکن نمی‌شد، که نفسی با نفس دیگر مغایرت عددی داشته باشد".
محال است که نفس واحد باشد و سپس آن نفس واحد در اجسام کثیر تقسیم گردد زیرا بسیط تجزیه و تقسیم نمی‌شود و صورت جسدی نمی تواند که در همان وقت صورت جسدی دیگر باشد پس نفس ها وقتی حادث می شوند که ماده بدنی که شایستگی به کار بردن داشته باشد حادث شده باشد

هرگاه نفس با جسد حادث شده باشد، پس می توانیم بگوییم هر جسدی را نفسی است و نفوس در اجساد از حیث نوع واحد و حیث عدد کثیرند. و چون نفوس از ابدان مفارقت یابند باز مانند زمانی که در ابدان بودند متعددند و هر نفسی به حسب اختلاف موادش و بر حسب اختلاف از منهء حدوثش، و بر حسب اختلاف هیئت آن ،یعنی اختلاف ابدان, ذات منفردی است.

▪️خلود نفس

شیخ به اثبات خلود نفس انسانی پرداخته است. بدین طریق که نفس با بدن حادث می شود ولی با فساد آن فاسد نمی یابد و این رای با رای ارسطو که می گوید صورت(نفس) با فساد ماده فاسد می‌شود مخالف است ‌.
شیخ همچنین می گوید : نفس پذیرنده معقولات است و اخص خاص آن عقل است؛ و معقولات تنها صور اشیایی هستند که نفس تعقل کرده و نفس همواره غیر آن صور است. و نفس جاویدان است .زیرا نفس ذاتی است روحانی و نا مرکب. و بعد وقتی می گوییم که نفس صورت جسد است بدان معنی نیست که به فساد آن فاسد میشود.این بدان معنا است که وقتی شی به فساد شی دیگر فاسد می‌شود که میان آنها یک نوع تعلقی باشد ،و ما می‌دانیم که نفس و جسد با هم به وجود می آیند و هر دو جوهر ند، و جسد هیچ علتی از علل وجود نفس نیست، زیرا تعلق نفس به بدن از نوع تعلق معلول به علت ذاتی نیست..

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3

01 Oct, 20:13
120,924
Post image

▪️#نفس‌_از_دیدگاه_ابن‌_سینا جلسه دوم

درجلسه پیش بیان شد, #ابن_سینا قبل از اینکه به تعریف و مسائل نفس بپردازد، در صدد اثبات نفس است ودر تالیفات خود این براهین را تکرار می کند. مهم ترین آنها عبارت بود از


۱-برهان طبیعی
۲-برهان پسیکولوژی
۳-برهان استمرار
۴-برهان وحدت نفس و برهان" من"
۵-برهان معلق درهوا

▪️ تعریف نفس

ابوعلی سینا در مبحث علم طبیعی میگوید: همه افعال نباتی و حیوانی وانسانی، از قوایی زائد بر جسمیت و حتی زائد درطبیعت مزاج (برودت'رطوبت'حرارت'خشک) صادر می شود. که این قوا را کمال می خوانند، زیرا بوسیله این قواست که نبات وحیوان بالفعل نبات وحیوان می شوند.ودر ادامه می گوید: ما اینها را از نظر افعالی که از آنها صادر می شوند قوا می نامیم و از نظر آن که جنس را کمال می بخشند تا به صورت محصل یعنی (موجود بالفعل )"در می آید کمال می خوانیم و بهتر آن است که نفس را کمال گوییم زیرا" نفس از جهت قوه‌ای که ادراک حیوان بدان است استکمال می یابد کمال است. همچنین از جهت قوه ای که افعال حیوان از آن صادر می‌شود کمال است .نفس مفارق از ماده کمال است و نفس غیر مفارق از ماده هم کمال است."

▪️تا اینجا در یافتم؛ شیخ نفس را قوایی مفارق ازجسمیت وزائد بر مزاج تعریف می کند،و این قوا را به نام کمال می خواند.
شیخ می گوید: کمال رابر دوقسم است:کمال اول- کمال ثانی

کمال اول آن است که ،نوع(حقیقت شی) بدان فعلیت می یابد مانند شکل شمشیری برای شمشیر .
کمال دوم نتیجه افعال و انفعالات شی است چون بریدن برای شمشیر.از اینجاست که نفس کمال اول است.
درنفس نباتی" کمال اول جسم طبیعی آلی است از آن جهت که زاد و ولد می کند و پرورش می باید و تغذیه می کند".
نفس حیوانی" کمال اول جسم طبیعی عالی است از جهت ادراک جزئیات و حرکت به اراده .
نفس نسانی "کمال اول جسم طبیعی عالی است از جهت اعمال فکری که به اختیار انجام می‌دهد و استنباط به رای و جهت ادراک کلیات."

▪️طبیعت نفس

ابن سینا پس از آن که به بیان تقابل جوهر و عرض می پردازد می گوید :"وجود نفس در جسم چون وجود عرض در موضوع خود نیست ،پس نفس جوهر است "زیرا می‌تواند بدون جسم یافته شود ولی جسم بدون نفس برپای نتواند بود که چون از آن جدا شد دستخوش تغییرات خارجی گردد و انحلال یابد.
پیش از ابن سینا افلاطون ،فلوطین وفارابی به جوهریت نفس قائل شده بودند .ابن سینا علاوه بر اثبات جوهریت نفس اثبات کرده که نفس جوهری است روحانی.
براهینی که بر روحانیت نفس اقامه کرده است بر سه گونه است .منطقی، ریاضی, طبیعی, و مهمترین آنها عبارتند از:

الف- نفس, ادراک معقولات می‌کند و این ادراک از خواص جسم نیست. زیرا صور معقوله چون در عقل یافت شوند به وضعی نیستند که بتوان گفت تجزیه می‌پذیرند یا انقسام می شوند.در حالی که در جسم تصور تقسیمات نامتناهی می توان کرد.پس صور معقوله هرگز نمی توانددر جسم باشد

ب- نفس ادراک کلیات می کند .و همچنین نفس خود را بدون هیچ حالت و وسیله ای درک می کند اما حتی شی خارجی را حس می‌کند ،ولی ذات خودو آلت خود و احساس خود را حس نمی‌کند. همچنین است خیال که نه ذات خود را تخیل می کند و نه فعل و آلت خود را. پس نفس را طبیعتی است غیر از طبیعت حس و خیال.

ج- استمرار عمل و قوت محسوسات آلات جسمانی را ناتوان می کنند و چه بسا موجب فساد آنها می‌شوند."مثلا نور زیاد چشم را ضعیف میکند و شنیدن صدای شدید گوش را ضعیف می کند و گاه از کار می اندازند. چون چیزی، قوی و شدید را ادراک کنند به ادراک ضعیف قدرت نمی یابند. کسی که نور شدیدی را می بیند با آن و یا پس از آن قادر به دیدن نور ضعیف نیست. و کسی که بانگ عظیمی را می شنود با آن و یا پس از آن قادر به شنیدن بانگ ضعیف نیست. اما در قوه عقلیه امر بر خلاف این است زیرا چون شخص در تعقل مداومت کند و مواردی را که قویتر است تصور نماید در آنچه ضعیفتر است برای او آسان خواهد شد".( #شفا، صفحه 215)

د- همه اجزای بدن پس از آنکه به منتهای نشوء و قوت خود رسیدند رو به ضعف می گذارند. و این امر در سن ۴۰ سالگی است یا در حدود ۴۰ سالگی، و حال آنکه قوای عقلانی در این اوان کاملتر و نیرومند تر میشود. اگر اینها از صنف قوای بدنی بودند می بایست که مانند بدن رو به ضعف نهند، ولی این حال جز در موارد استثنایی یعنی مواقعی که موانعی پیش آید دیده نشده است پس قوای عقلانی نیز غیر از قوای بدنی است.

01 Oct, 20:12
93,617
Post image

▪️ه- برهان انسان پرنده یا معلق در هوا

یکی از متقن ترین دلایلی که ابن سینا بر وجود نفس اقامه کرده است، دلیلی است که ژیلسون آنرا دلیل انسان پرنده خوانده و ما آن را در زمره دلایل قدیس و آگوستین نیز می یابیم که از آباء کنیسه شرقی اخذ کرده است .همچنین "دلیل انسان پرنده به عبارت #دکارت :من فکر می کنم پس من هستم. شباهت بسیار دارد
ابن سینا می گوید: به خودت بپرداز و بیندیش که در آن هنگام که تندرست هستی و یا در حالت دیگری جز تندرستی، در وضعی که امور را نیکو درک می کنی ،یا هیچ از وجود خود غفلت ورزیده ای شده است که خود را ثابت نیابی؟ به نظرمن که شخص عاقل و دانا چنین نیست کسی که در خواب است و حتی مست در حین مستی از ذات خود غافل نیست اگرچه ممکن است به اینکه از خود غافل نیست توجه نداشته باشد .اگر تو چنان تصوری کنی که از آغاز با عقل و هیئت صحیح آفریده شده و خود را چنان تصور کنی که گویی که هیچ یک از اعضا خود را نمی بینی و لمس نمی کنی و در هوای آزاد معلق هستی در این حال از همه چیز غافل خواهی بود مگر از خودی خودت.

ابن سینا در کتاب" شفا"میگوید: باید یکی از ما چنین تصور کند که گویی یک باره کامل آفریده شده و دید ه اش از مشاهده اشیای خارجی پوشیده است .و او در هوا با خلئی همچنان پایین می رود ،بدون آنکه با چیزی از فشار هوا برخورد کند ،که نیاز به احساس آن داشته باشد، و در میان اعضای فرق نهاده شود،و یا با چیزی تلاقی کند یا تماس یابد. در این هنگام باید تامل کند که آیا وجود خود را ثابت می داند؟ و در اثبات آن تردید نمی کند؟در این حال اعضای خود را اعم از خارجی چون دست و پا و داخلی چون احشاءو قلب و دماغ و همچنین هیچ یک از اشیا خارجی را موجود نخواهد دانست بلکه تنها خود را موجود می داند بدون طول و عرض و عمق. اگر در این حال برای او ممکن شود که دستی یا عضو دیگری را تصور کند، آن را نه جزئی از ذات خود خواهد پنداشت و نه شرط ذات خود.

همچنین ابن سینا می‌گوید:و تو می دانی که آنچه در این حال اثبات شده (خود، من) غیر از چیزی است که اثبات نشده ( اعضا ) و آنچه به آن اقرار شده غیر از چیزی که به آن اقرار نشده است. بنابراین، ذاتی که وجودش با این خصوصیت که خود انسان است ثابت شده، غیر از جسم و دیگر اعضای اوست که در آن حال، ثابت پنداشته نشده‌اند.

پس هرکه این معنی را دریابد داند که وجود نفس چیزی است غیراز وجود جسم، بلکه نفس ابداً جسم نیست. و او خود،_ از راه انتقال تجربه که ذکر شد به این امر معارف شده و آگاه گشته است.

پایان جلسه اول

join us | کانال فلسفه
@Philosophy3

29 Sep, 20:54
71,824
Post image

▪️د- برهان وحدت نفس وبرهان"من"

ابن سینا در کتاب شفا می گوید :نفس محل معقولات است و جوهری که محل معقولات باشد جسم و قائم به جسم نیست و نه قوه ای در جسم است و نه به هیچ وجه صورت جسم است.شیخ می گوید: اگر محل معقولات جسم یا مقداری از مقادیر باشد، از دو حال بیرون نیست یا صورت معقوله در چیزی از جسم که منقسم است حلول می‌کند -که این محال است یا در قسمتی از جسم که غیر منقسم است حلول می کند .اگر چنین باشد یعنی آن قسمت از تقسیم پذیر باشد صورت معقول هم قسمت شود یا به دو جزء متشابه و یا به دو جزء غیر متشابه .
اگر متشابه باشد چگونه میشود که از این دو چیزی حاصل شود که غیر از خودشان است و اگر غیر متشابه باشند چگونه ممکن است که صورت معقول را اجزاء غیر متشابه باشد پس واجب می آید که محل صورت مقوله جوهری باشد که نه جسم و نه قابل قسمت.چون اگر جز این باشد همانطور که جسم انقسام می‌پذیرد صورت معقول نیز انقسام می پذیرد

نفس وظایف مختلفی دارد، ولی علی رغم تعدد این وظایف خود نفس همچنان واحد است برای آنکه باید رشته‌ایی این قوای شهوانیه و غضبیه و مدرکه را به هم پیوند.
از آنجا که این قوا یکدیگر را به کار می گیرند و این چیزی که رشته ارتباط است ممکن نیست که جسم باشد. پس در این که نفس جسم نیست اعتراضی باقی نمی ماند .شیخ در رساله خود موسوم به رساله" فی معرفت النفس الناطقه و احوال ها" می گوید: انسان می‌گوید فلان چیز را به چشمم درک. کردم یا به فلان چیز میل کردم، یا از آن خشمگین شدم،همچنین می گوید با دستم گرفتم، با پایم راه رفتم ،با زبان تکلم کردم، با گوشم شنیدم ،در فلان موضوع اندیشیدم، پنداشتم و خیال کردم از این امور دانسته می‌شود که در انسان چیزی است جامع ، ادراکات و افعال به او منتهی می‌شود.

ضرورتا در میابیم که در انسان چیزی است جامع که این ادراکات و افعال به او منتهی می شود .
و همچنین ضرورتاً در می یابیم آن چیز که جامع ادراکات و افعال است، یکی از اجزای بدن نیست. زیرا آدمی با گوش نمی بیند و با چشم نمی شنود و با دست راه نمی رود و با پا نمی گیرد پس در او چیزی است ک جامع جمیع ادراکات و افعال است. و همین است که انسان به خود اشاره میکند و می گوید" من" و این چیزی است که ورای اجزای بدن .پس "من" هر شخصی غیر بدن اوست.

29 Sep, 20:53
61,920