پاکسازی درون @paksazi888 Channel on Telegram

پاکسازی درون

@paksazi888


پاکسازی درون (Persian)

پاکسازی درون یک کانال تلگرامی است که به توسعه شخصی و روانشناسی اختصاص دارد. با ورود به این کانال، شما قادر خواهید بود بهترین نکات و روش‌های پاکسازی درونی را برای بهبود زندگی خود یاد بگیرید. اگر به دنبال روش‌هایی برای افزایش خودباوری، کاهش استرس و اضطراب، و بهبود روابط خود هستید، این کانال برای شماست. nnکانال پاکسازی درون توسط کاربر با نام کاربری paksazi888 اداره می‌شود. او یک متخصص روانشناسی با سابقه‌ی بیش از ۱۰ سال در صنعت توسعه شخصی است که برای کمک به دیگران در پیدا کردن راه‌های بهبود زندگی شخصی و حرفه‌ایشان، این کانال را راه‌اندازی کرده است. nnپاکسازی درون یک فضای آموزشی و پشتیبانی است که به شما کمک می‌کند تا بهترین نسخه خود را کشف کنید و از زندگی پربارتری برخوردار شوید. از تکنیک‌های مدیتیشن گرفته تا توصیه‌های روانشناسی، این کانال همراه شما در مسیر رسیدن به آرامش و موفقیت است. nnبا عضویت در کانال پاکسازی درون، شما ارتباط مستقیم با یک جامعه انگیزشی از افراد با اهداف مشابه خواهید داشت. با همبستری و پشتیبانی از همدیگر، می‌توانید از تبادل تجربیات و یادگیری‌های مفید برای موفقیت شخصیتان بهره‌وری کنید. nnاگر شما هم جزو افرادی هستید که به دنبال راهکارهایی برای تغییر و بهبود در زندگی خود هستید، پس نباید فرصت عضویت در کانال پاکسازی درون را از دست بدهید. اینجا فضایی است که با حضور و فعالیت شما، هر روز بهتر و بهتر می‌شود.

پاکسازی درون

21 Nov, 18:34


🛑 کانال‌های  #پیشنهادی  امشب 👇👇👇

 کانال ⇚ 
دانـش ریـڪــی

کانال ⇚ 
حرف‌های کوتاه با خدا

🔺🔺🔺

پاکسازی درون

21 Nov, 18:34


[🟩]


🟢 لیستی از 
بهترین کانال های تلگرام ✧ رایگان

👇👇👇👇
https:// t.me/addlist /♡ GOLbArg ♡ 4U
https:// t.me/addlist /♡ GOLbArg ♡ 4U
https:// t.me/addlist /♡ GOLbArg ♡ 4U



🔺👆 برای ورود به کانال‌ها لطفا 
کلیک  کنید٪

👆🔺

پاکسازی درون

17 Nov, 18:05


موزیک فلوت بسیار زیبا با صدای آب
ضد استرس
مناسب خواب آرام‌شبانه


وقتی در ژرفای وجودت با خودت در صلح باشی كه هيچ چيز آرامش تو را بهم نزند، به خانه می‌رسی.. به حقيقت، به آگاهی و به شادمانی می‌رسی

اینها سه چهرۀ خداوندند.
همان لحظه كه تو به صلح و آرامش كامل برسی، اين سه چهره از آن تو می‌شود. تو الهی می‌شوی. در حقيقت، تو همواره الهی بوده‌ای،‌ اما اينك از آن آگاه
می‌شوی.

پاکسازی درون

15 Nov, 16:29


آزادی و استقلال روانی مستلزم بی نیازی از دیگران است. مقصودم نخواستن دیگران نیست بلکه احتیاج نداشتن به آن ها است. لحظه ای که نیاز داشته باشید آسیب پذیر می شوید، برده می شوید. اگر کسی را که دوست دارید شما را ترک کند یا تغییر رأی دهـد یـا بمیرد، شما به سوی رکود از پا افتادگی یا حتی مرگ رانده خواهید شد. فرهنگ جامعه ما به ما می آموزد تا به انبوهی از اشخاص چه والدین و چه دیگران وابسته ی روانی باشیم و در بسیاری از روابط که برایمان اهمیت دارند با دهان باز توقع تکه استخوانی هم بکنیم. تا زمانی که احساس می کنید برای حفظ رابطه ای مجبورید کاری را انجام دهید که از شما انتظار می رود ولی انجام آن کار شما را دل آزرده می سازد، یا به سبب انجام ندادن آن احساس گناه می کنید، بدانید که گرفتار این نقطه ضعف هستید و باید در مورد آن کاری بکنید.
حذف وابستگی از خانواده آغاز می شود، از نحوه رفتاری که والدین شما در کودکی با شما می کردند و تغییر رفتاری که امروز با فرزندان خود دارید. ببینید در حال حاضر چه قدر جملات مربوط به وابستگی روانی در سر شما فرو کرده اند؟ و چه تعداد از آن ها را بر فرزندان خود تحمیل می نمایید؟


#وین_دایر

پاکسازی درون

10 Nov, 19:58


به زندگی‌ات برس!
بی‌خیالِ کی چی گفت‌ها و کی چه‌کار کردها و کی کدام قله را فتح‌کردها...
بی‌خیالِ غصه‌ها، رنج‌ها و اندوه‌ها،
بی‌خیالِ مشکلاتی که هرچه بیشتر به‌ آن‌ها بپردازی، پررنگ‌تر می‌شوند.
به زندگی‌ات بپرداز و به آدم‌های خوبِ جهانت و به کارهای کوچک و ارزشمندی که از عهده‌شان بر میایی. غصه چرا؟ مقایسه چرا؟ حس بی‌کفایتی چرا؟ اگر رئیس یا مدیر خوبی نیستی، کارمند نمونه‌ای باش، اگر کارمند خوبی نیستی، در شغل آزاد خودت خوب باش و اگر تمام این‌ها نیستی، مادر یا پدر خوبی باش که جهان درست از همین نقطه‌ای که تو ایستاده‌ای آغاز می‌شود.
قیاس، خطای محض است. هرکسی ماجرای خودش را دارد و در ماجرای خودش رنج و رسالت و آسیب خودش را.
به زندگی‌ات برس و آرام باش و فراموش نکن که اگر سقف کوچک‌تری داری، زحمت و آسیب کمتری خواهی‌داشت و اگر سقفی وسیع‌تر، مسئولیت و آسیبی بیشتر و عدالت دنیا درست در همین‌جاست.

#نرگس_صرافیان

پاکسازی درون

06 Nov, 16:29


سلام بزرگوار وقتتون بخیر

مورد معرفی شده زهرا ، دختری ۲سال و ۸ ماهه مبتلا به تومور در غده لنفاوی کبد و کلیه میباشد ،برآورد هزینه درمان هر دوماه ۴۰ میلیون
داروهای استفاده شده به صورت بازار آزاد باید تهیه شود به همین علت گران است و محک ساپورت نمیکند.
طول درمان ۳ سال میباشد
پدر خانواده کارگر گلخانه است حقوق ماهیانه ۱۵ تومان است، اما روز هایی که سرکار نمیرود حقوق کسر میشود بیمه تامین اجتماعی است خانواده دارای ۲ فرزند دیگر دختر ۱۳ساله و پسر ۸ ساله میباشد و ساکن روستاهای اطراف تیران و کرون هستند.

لطفا کمک های خود را به حساب خیریه واریز و رسید خود را ارسال کنید

با تشکر از لطف و همراهی شما🌹

پاکسازی درون

06 Nov, 16:24


دوستان عزیزم سلام

از اونجایی که اینجا دوستان فرهیخته حضور دارند من تصمیم گرفتم کار خداپسندانه ای رو اینجا معرفی کنم که هرکدوم از دوستان دوست داشتند همراهی کنند
خیریه ای هست که من باهاشون چند ساله همکاری میکنم و کارشون حمایت از بچه های بی سرپرست ،بدسرپرست و بیماری های خاص هست هر کسی قصد داره در این کار خیر همراهی داشته باشه به این آیدی که میذارم پیام بده تا براشون توضیح داده بشه که باید چکار کنن
@Negar_Hadi1

پاکسازی درون

06 Nov, 16:17


"اکثر انسانها به معجزه علاقه دارند و می‌خواهند که آن را ببینند. اما استاد من، شری یوکتشوارجی که بر تمامی نیروهای طبیعی چیرگی کامل داشت، در مورد آن نظر بسیار سختی داشت. درست پیش از آن که من هند را ترک کنم و برای سخنرانی به آمریکا بیایم، او به من گفت:
׳در دل انسان‌ها عشق به خداوند را برانگیز. با نشان دادن قدرت‌های غیرعادی، آنها را به خود جلب نکن.׳
"اگر من بر روی آب و آتش راه می‌رفتم، و تمام سالن‌های سخنرانی را از افراد کنجکاو پر می‌کرد، چه فایده‌ای می‌داشت؟ به ستاره‌ها، ابرها و اقیانوس نگاه کنید؛ شبنم روی چمن‌ها را ببینید. آیا هیچیک از معجزاتی که از انسان بر می‌آید با اینها که پدیده‌های غیر قابل توصیف هستند، قابل مقایسه هست؟ با این حال افراد اندکی از مشاهده طبیعت به مهر خداوند که معجزه همه معجزات است دل می‌بندند."

#یوگاناندا

پاکسازی درون

06 Nov, 16:13


اگر کسی گره‌ای دارد
وتو راهش رامی‌دانی سکوت نکن!
اگر دستت به جایی می‌رسد کاری کن
معجزه‌ی زندگی دیگران باش
بی‌شک فرد دیگری معجزه زندگی تو خواهد بود🌿

مژده مقدری

پاکسازی درون

31 Oct, 17:20


🦋🦋
عیبِ رندان مَکُن ای زاهدِ پاکیزه‌سرشت
که گناهِ دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن دِرَوَد عاقبتِ کار، که کِشت

همه کس طالبِ یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانهٔ عشق است چه مسجد چه کِنِشت

سرِ تسلیمِ من و خشتِ درِ میکده‌ها
مدعی گر نکند فهمِ سخن، گو سر و خشت

ناامیدم مکن از سابقهٔ لطفِ ازل
تو پسِ پرده چه دانی که که خوب است و که زشت

نه من از پردهٔ تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشتِ ابد از دست بهشت

حافظا روزِ اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کویِ خرابات بَرَندَت به بهشت


‍ ‍ ‍ ‍ ‍

دیــوان صــوتےحــافــظ📚

@hafeznegar
🍃🌺🍃🌺🍃

پاکسازی درون

29 Oct, 14:10


چرا آدم های خوب کارهای بد میکنند
قسمت بیست و دوم
نویسنده #دبی_فورد

شاید از اینکه هیچ کس نیستید شرمنده باشید برای همین در مدرسه سعی یکنید بهترین باشید به شورای دانش آموزان مدرسه بپیوندید و در کارهای گروهی پیشقدم شوید و همواره جزء بهترینها شناخته شوید. بیست سال بعد هیچ موفقیتی نمیتواند احساس رضایت در شما ایجاد کند خلایی که در وجودتان حس میکنید شما را به سوی معنا و هدفی دیگر میکـ .کشاند میفهمید که به دنبال چیزی بیشتر از این موفقیتها هستید ولی باز وقتی فکر میکنید که فرد مهمی نشده اید احساس شرم می.کنید بعد به جای آنکه به درون خود رجوع کرده و آنچه را که به دنبالش هستید پیدا کنید بر میگردید و سعی میکنید نقاب خود را قابل قبول تر کنید
وقتی نقاب ظاهری مان شکل کامل خود را گرفت کم کم مطابق با ماسک خود رفتار میکنیم. اگر ماسک ما دختر خوب باشد از فرصتهایی که بتوانیم مهربان و دستگیر باشیم استفاده میکنیم اگر قربانی باشیم ندانسته خود را در شرایطی قرار می دهیم که از ما سوء استفاده شود اگر چاپلوس باشیم دنبال کسانی میگردیم که به شدت دنبال تأیید گرفتن از آنها هستیم کسانی که از ما تقاضای کمک کنند و ما در حالی که به شدت دوست داریم آن را رد کنیم میگوییم «بله» به عبارت دیگر افرادی را که به ما اطمینان میدهند میتوانیم این شخصیت را حفظ کنیم حتی اگر دردناک باشد و مجبور باشیم آن را کنار بگذاریم ما به آداب و رسوم خود میچسبیم زیرا معتقدیم ما همان ماسکی هستیم که میگذاریم ما آنچه هستیم و با آنچه شده ایم اشتباه میگیریم را شخصیتهای ما اغلب مکانیسمی فعال گرفته و خیلی زود ما را محبوس می کنند. آنها قفسهای نامرئی هستند که مانع میشوند خود را آنطور که باید ابراز کنیم و اجازه نمیدهند خودمان باشیم مانند بازی قایم موشک ما ویژگیها وشخصیت هایی از خود را که دوست نداریم پنهان میکنیم و بعد به جستجوی آنها
می پردازیم تا خود واقعی را که زیر ماسکهایمان پنهان کرده ایم پیدا کنیم . نقاب های اجتماعی تصادفی تشکیل نمیشوند آنها به ندرت شکل میگیرند و باعث میشوند شرمی که در نتیجه اتفاقات باعث ایجاد احساس بد ما نسبت به خودمان میشوند را پنهان .کنیم به عنوان مربی که در مورد آموزشهای احساسی و معنوی تخصص ،دارم بیست سال گذشته را مشغول آموزش به افراد بودم تا بتوانند ماسکهای خود را تشخیص داده و آنها را از روی خود بردارند. مشاهده ی رهایی از خود ساختگی کار فوق العاده ای است در یکی از برنامه های آموزشی از شرکت کننده ها خواستم در مورد شرمندگیهایی که در زندگی داشتند و نقابهایی که برای پوشاندن آن ساخته بودند صحبت کنند.
داستانهای کوتاه زیر در مورد مردان و زنان تحصیلکردهای مثل من و شماست. آنها را بخوانید شاید ردپایی از شرم و ترسی که در شما هست پیدا کنید. فرض کنید کسی در مقابل دیگران بایستد و بگوید
من از اینکه هرزه باشم خجالت میکشم سعی میکنم محافظه کارانه لباس
بپوشم و از مردها فاصله بگیرم
. من از اینکه بی تفاوت و بی احساسم خجالت میکشم برای پنهان کردن آن
سعی میکنم شنونده ی خوبی باشم و به احتیاجات دیگران توجه کنم من به اندازه ی کافی ،خوب با هوش و زیبا ،نیستم سعی میکنم با تظاهر به
کامل بودن آن را بپوشانم من فرزندان ،خوب خانه و شغل خوبی دارم
من آسيب دیده و شکست خورده ام سعی میکنم سخنران انگیزشی خوبی باشم و این احساس شرم را پنهان کنم من از ضعیف بودن و ناتوانی شرم دارم و برای پنهان کردن آن مستقیم در چشمان دیگران نگاه کرده و به آنها به چشم یک میلیون دلار نگاه می کنم شرم من این است که مثل برادر الکلی ام احمقم برای پنهان کردن آن می کردم از لحاظ مالی قدرتمند شوم و هر کاری که میکنم بدون نقص باشم.

پاکسازی درون

27 Oct, 15:37


رسیدی به اونجایی از زندگی که بفهمی تا حالا دنبال چی میگشتی؟
تا حالا از خودت پرسیدی من کی هستم ؟
چرا اومدم به این جسم؟؟

دلنوشته و دکلمه #نگار_هادی
تنظیم و میکس #اکبر_ترکان

@negar_hadi_official
https://t.me/paksazi888

پاکسازی درون

25 Oct, 14:12


چرا آدم های خوب کارهای بد میکنند
قسمت بیست ویکم
نویسنده #دبی_فورد


خود دروغین راه های زیادی برای پنهان کردن شرم، درد و ذاته واقعی خودش دارد. به همین دلیل است که دست یافتن به حقیقت ذاتیمان و برداشتن نقابی که برای پنهان کردن خودمان ساخته ایم تا این حد مشکل است خود دروغین نقابهای مختلفی بر چهره اش میزند طبیعت این نقابها از فردی به فرد دیگر فرق دارد. بیشتر ما بیش از یک ماسک داریم و بسته به اینکه چه کسی هستیم و در چه مرحله ای از زندگی قرار داریم با هم متفاوت هستند اکثر ما از کودکی با این تفکر که کدام چهره ما را محبوب تر کرده و شرم ما را میپوشاند شروع به ساختن این نقابها میکنیم برخی از ما شخصیت کاذب خود را بر اساس نظر دیگران نسبت به خود واقعی مان میسازیم ممکن است شخصیتی خاص را انتخاب کنیم چرا که ما را از آسیب حفظ کرده و پنهان میکند و به این ترتیب کسانی که به دنبال انتقاد از ما هستند، متوجه ما نمیشوند ما ماسک بخصوصی را انتخاب میکنیم چون می ترسیم که اگر خود واقعی و معصوم خود را بروز دهیم مورد حمله، سوء استفاده طرد شدن و یا زخم زبان قرار بگیریم اگر در خانه به احمق بودن عامل حقارت محسوب میشد ما یا به عنوان فرد مغرور و باهوش خود را ابراز میکردیم و یا «همه چیزدان خانواده میشدیم ما ممکن است نقابی را انتخاب کنیم که قبلاً دیده ایم برای کسی که میشناسیم خوب کار کرده است شاید دوستی را بشناسیم که در مدرسه با نقاب خوب و با حال بودن مورد توجه و تقدیر قرار گرفته و بخواهیم مثل او باشیم. ممکن است دیده باشیم که چگونه دیگران مجذوب زن یا مرد دیگری میشوند و چگونه یک فرد جذاب دیگران را برده خود میکند شاید متوجه شده ایم که هرگز نمی توانیم آن قدر که میخواهیم محبوب باشیم به همین دلیل به دنبال راه مناسبی میگردیم خود را به قدرت و شهرت میرسانیم شاید احساس گناه و عذاب وجدان در خانواده ی شما نسل به نسل منتقل میشود به همین دلیل شما شخصیتی که در مادرتان میدیدید را پیش گرفته و خود را فدای دیگران میکردید شاید نقابهایمان را با توجه به اینکه کدامیک از رفتارهای ما قابل قبول بودند. انتخاب میکردیم بعد هم ناخوداگاه یا آگاهانه از الگوهایی که رفتارهای نامناسب مارا پنهان میکردند یا باعث جلب توجه و محبت دیگران میشدند پیروی میکردیم برخی از ما از همان کودکی متوجه میشویم که سعی داریم کسی باشیم که نیستیم و برخی از ما به طور خودکار و ناخودآگاه شخصیتی را بروز میدهیم که بخشهای غیرقابل تأیید و تحقیر شده ی ما را پنهان کند.
ممکن است عده ای از شما که اکنون این مطلب را میخوانید بدانید که در مورد چه چیزی صحبت میکنم با این حال عده ای در میان شما هستند که باور نمیکنند بیست سی یا حتی چهل سال است که نقاب بر چهره داشته و شخصیت واقعیشان پشت آن پنهان بوده است. تصور کنید از مادربزرگتان هدیه کوچکی گرفته بودید هدیه با ارزشی که برای حفظ ،آن آن را پنهان کردید. آیا تمام سالهای گذشته به آن فکر میکردید و جلوی چشمتان بود؟ این همان اتفاقی است که برای خود واقعیتان می.افتد شما آن را پنهان کرده و با گذشت زمان فراموش میکنید حتی باور نمیکنید که زمانی وجود داشته است. این مهم نیست که چه چهره ای انتخاب میکنید و این انتخاب آگاهانه است یا نه مهم این است که نقاب شما قرار است شما را از شرم و ترسی که از جنبه ی خاصی از خود دارید دور کند و از آن مهمتر باید جنبه های ناخواسته تان را از دنیا پنهان نگاه دارد. چیزی که باعث میشود نقاب خاصی را انتخاب کنید ممکن است دلایل بسیار زیادی داشته باشد مثلاً فکر کنید از اینکه فقیر هستید شرم دارید، وحشت زده خود را پشت نقاب جذابیت و محبوبیت پنهان میکنید و رفتارهایی نشان میدهید که شما را جذاب جلوه دهد سالها بعد احساس تنهایی باعث میشود به دنبال خود واقعیتان بگردید ولی همچنان به دلیل اینکه از آنچه بودید متنفرید، نقاب خود را بر نمیدارید. شاید از خودخواهی خودتان شرم داشته باشید از اینکه خودخواه و گستاخ هستید و به اندازه ی دیگر افراد خانواده تان دوست داشتنی نیستید به همین دلیل نقابی روی چهره میزنید که شما را ،خوب مؤدب و بخشنده نشان دهد. شما رفتارهای ،معصومانه اجتماعی و خوش رو در پیش گرفته ولی در نهایت یک روز از نقابی که برای خود ساخته اید خسته میشوید و فکر میکنید این نقاب شما
این محبس که برای خود ساخته اید خسته میشوید و فکر میکنید این نقاب شما را از بسیاری از چیزهایی که میخواستید محروم کرده است.ولی همان موقع که میخواهید از این نقاب ساختگی رها شوید ترس مجدداًبرشما غالب میشود زیرا نمیخواهید غرور ،خودخواهی و گستاخی تان برملا شود

پاکسازی درون

24 Oct, 15:32


با ذوق باشید! نمی‌دانید چه رنج عظیمی‌ست که در کمال اشتیاق و ذوق، با یک آدم بی ذوق هم‌مسیر شدن... نمی‌دانید چه زجری‌ست مدام برای هرچیزی عمیقا ذوق داشتن و با درهای بسته و ابروهای در هم‌کشیده مواجه شدن!
لازم نیست همه چیز را از صافیِ منطق رد کنید! یک‌جاهایی دیوانه باشید و بدون منطق... یک‌جاهایی فقط پایه باشید برای فقط خندیدن و فقط دویدن و دنیا را از نگاه یک انسان بی‌خیال سربه هوا دیدن...
یک‌جاهایی دل بدهید به دلِ آدمی که مثل یک کودک بدون سیاست و رها ذوق دارد و بااشتیاق رو کرده سمت شما و موافقت و همراهی شما را طلب می‌کند.
ذوق آدم‌ها را کور نکنید! آدم‌ها ذوقشان که کور می‌شود، دلایل نفس کشیدنشان را گم می‌کنند. آدم‌ها ذوقشان که کور می‌شود، زنده می‌مانند، اما دیگر زندگی نمی‌کنند...

#نرگس_صرافیان

پاکسازی درون

19 Oct, 18:14


میدیدم و از تنهایی درد می
کشیدم همیشه سعی میکردم خود را چیزی جدا از
آنچه که هستم نشان دهم.
احساس ناامنی باعث شد که ماسک همه چیزدان را روی صورت خود بزنم به شدت سعی کردم بدون توجه به قضاوتها و عقاید دیگران شخصیت جدیدی که برای خود ساخته بودم را باور .کنم نسبت به تمام اعتقاد و باورهایم تعصب پیدا کرده و آنها را به دیگران تحمیل میکردم و فکر میکردم به این ترتیب می توانم به خود آسیب دیده ام ثابت کنم که به اندازه ی خواهرم باهوش هستم. به این ترتیب به کمک ماسکی که زدم توانستم تظاهر کنم کسی هستم که در واقع نبودم ماسک ،من صورت خود دروغین من به من شخصیتی داد که به نظرم قابل تأیید بود و ناخودآگاه فکر میکردم میتواند از وجود حساس من حمایت کند. به این ترتیب دبی (نویسنده) جدیدی خلق شد که برای نجات من آمد و من توانستم به جای اینکه خود واقعی ام را نشان دهم تظاهر کنم دختری که میخواستم بشوم شده ام.
وقتی ماسکم را میزدم اعتماد به نفس پیدا کرده قوی شده و تبدیل به فرد باهوشی میشدم که همه از او کمک میخواستند عاقل ترین و دوست داشتنی ترین فرد خانواده مان میشدم از همه زیباتر و محبوبتر میشدم و به قضاوتهای هیچ فردی اهمیت نمیدادم به کمک خود دروغین از احساسات تحقیرآمیز، ترس، بی ارزش بودن و حماقت رها شده و تظاهر میکردم که خوب هستم برای اینکه ماسکی که میزدم با شخصیتم تناسب پیدا کند میخندیدم و خود را بی تفاوت نشان میدادم یاد گرفته بودم تقلب کنم و بی،لیاقتی ،ناتوانی ترس و شرم خود را
پنهان کنم.

فساد درونی

تنها راه برای اطمینان از اینکه نقصها و اشتباهات ما برملا نشوند این است که جنبه ی مخالف آنچه سعی میکنیم پنهان کنیم را تقویت کنیم، تغییر شکل می دهیم و با دقت ماسکی میسازیم که هیچ کس حتی خود ما هم نتوانیم خودمان را بشناسیم ما سخت کار میکنیم تا به هر طریقی مخالف آنچه که از آن بیزاریم را به اگر در کودکی فکر میکردید که دیده نمیشوید و کسانی که دوستشان دارید به شما اهمیت نمیدهند و به دنبال نقابی می گشتید که احساس مهم بودن را به شما احتمالاً به دنبال شخصیتی بودید که جلب توجه میکند اتفاقی که میافتد این است در جستجو برای ،تعلق به طور خستگی ناپذیر تلاش میکنیم تا تبدیل به کسی شویم که ،دوستان همکلاسیها، خانواده و هر
بدهد.
عامل تأثیرگذار خارجی که میخواهیم به آنها متعلق باشیم، ما را تأیید کنند. ما بدون لحظه ای درنگ معصومیت و واقعیت وجودی مان را از دست دادیم و روی خود واقعی مان را پوشاندیم در تلاش برای رسیدن به عشقی که نیاز داشتیم تقدس خود را قربانی کردیم تا به چیزهایی غیر ،ممکن مثل تأیید شدن دوست
داشته شدن مورد قبول ،بودن دست پیدا کنیم بله این تولد خود دروغین ماست شرم و ترس ما ما را متقاعد کردند تا از ماسکهای مختلفی برای مخفی کردن خود استفاده کنیم از آنجا که میدانیم که نه تنها ما بلکه دوستان و خانواده مان نیز وجود خبیثی در درون خود دارند آن جنبه ی وجودی خود را پنهان میکنیم و به طریقی خستگی ناپذیر کم کم شخصیتهای کاذب خود را میسازیم تا خود واقعی مان را پنهان .کنیم ظاهری مبدل برای خود میسازیم تا هیچ کس افکار و تحریکات تیره ما را .نبیند مشکل اینجاست که در نهایت دیگر نه جنبه های تاریک خود را میبینیم و نه جنبه های روشن وجودیمان را وجود واقعی ما را ما بر اساس پست ترین جنبه ی وجودی خود یعنی خود پسماندها میپوشانند و آسیب دیده مان عمل میکنیم خود آسیب دیده که فکر میکند اگر نواقص ما آشکار شود، تنها میماند و طرد میشود فراموش میکند ماسکی برای پنهان شدن ساخته است بنابراین به ناچار به خود دروغین خود متوسل می.شود مأموریت خود دروغین آن است که خودش را برای خودش قابل قبول کند زیرا خود دروغین برای فرار از خودی خلق شده است که به دلیل آسیبهایش آن را انکار می.کند بعد این خود دروغین سعی کند کسی شود که نیست تا کسی به واقعیت آن پی نبرد: اینکه او آن خود واقعی و حقیقی که فکر میکنید سالها پیش آسیب دیده است نیست.

پاکسازی درون

19 Oct, 18:14


چرا آدم های خوب کارهای بد میکنند
قسمت بیستم
نویسنده #دبی_فورد

رمزگشایی از خود دروغین

ترس و شرم والدین خود آسیب دیدهی ما هستند. خود آسیب دیده ی ما در تلاش برای جدایی و فرار از احساس ناتوانی و بی ارزش بودن ماسکی میسازد که بتواند پشت آن پنهان شود این خود دروغین تنها یک مأموریت دارد: پنهان کردن تمام بخشهای ناخواسته و غیر قابل قبول .ما اگر ما از خودمان راضی بوده و احساس خوبی نسبت به آنچه که هستیم داشته باشیم هرگز شخصیت کاذبی از خود نمیسازیم ما با ساختن شخصیت کاذب خود را از آنچه خودمان یا دیگران بد غیر قابل قبول و غلط میدانند پنهان میکنیم و به این ترتیب خود را با شرایط بیرونی هر چند که احمقانه و بی معنی باشند وفق میدهیم.
در کودکی هر چقدر بیشتر خود را ابراز میکردیم و هر چه بیشتر رفتارهایی میکردیم که با انتقاد و احیاناً تنبیه مواجه میشدند، از خود واقعی مان دورتر میشدیم با هر اتفاقی که تأیید نمیشد و یا هر چیزی که به خاطر جیغ و فریاد یا سؤال پیچ کردن و یا شیطنتی که با مخالفت بزرگترها و والدین مواجه میشد از خودمان دور میشدیم در این حین ما از ،شادی نشاط و از قلبهای همیشه شادمان
دورشدیم.
به همین دلیل برای اطمینان از بقای احساسیمان سعی کردیم واقعیت وجودی خود را پنهان کنیم و تبدیل به کسی شدیم که معتقدیم خود واقعی و خود قابل تأیید ماست.
با هر بار طرد شدن بیشتر و بیشتر از خودمان دور شدیم روز به روز با هر تجربه ی متفاوتی ناخواسته دژی محکم از خود دروغینمان ساختیم. این در محکم برای پنهان کردن آسیب پذیری حساسیت و توانایی ما در تشخیص خود واقعیمان به
کار میرود.
وقتی ده ساله شدم. اوایل به صورت نارضایتی از بی عدالتی در زندگی من و دنیا شروع شده و کم کم به صورت حالت تدافعی در مقابل دیگران بروز کرد. به مرور از فردی شیرین انعطاف پذیر و با اعتماد به نفس به فردی ،تلخ، سخت و نامطمئن تبدیل شدم بدترین مجازات من احمق بود چیزی که هرگز نمیخواستم باشم. خواهر بزرگم آریل هم قهرمان من بود و هم .رقیبم به نظرم هنگام تقسیم مغزه همه ی مغزها را به او داده بودند با آنکه نمرات در سی ام بد نبودند ولی آریل در نگارش خیلی تبحر داشت او در خانه راه میرفت سرش را بالا میگرفت و کارنامه اش را در هوا میگرداند تا همه کارشان را کنار بگذارند و به او توجه کنند. آریل با حالتی سرشار از اعتماد به نفس می ایستاد و مدال طلای باهوشترین خواهر را میبرد من در این میان فرد احمق خانواده بودم چیزی زخم وجود آسیب دیدهی من میپاشید چیزی نگذشت که وجود الهی من زیر وجود شرمگینم پنهان شد من از اینکه اشتباه کنم ناقص بودم به اندازه ی کافی خوب نبودم شرمنده بودم و از اینکه اگر نقاط ضعفم را آشکار کنم تنها میماندم به شدت میترسیدم این آسیبها معصومیت مرا پوشاندند و میان من و با ارزشترین نعمتی که داشتم نعمت ارتباط با خدا و خود برترم جدایی انداختند
وقتی هشت یا نه ساله بودم سعی کردم به کسانی که برایم اهمیت داشتند ثابت کنم به اندازه ی کافی باهوش و خوب هستم به مرور به خود مغرور شدم و تا آنجا که میتوانستم تظاهر به شجاعت کردم در آن هنگام که خود را از بقیه ی دنیا جدا

پاکسازی درون

18 Oct, 09:01


خودآگاهی مثل پیاز است. چندین لایه دارد و هر چه لایه‌های بیشتری را کنار بزنید، احتمال بیشتری دارد که در مواقع نامناسب شروع به گریه کنید.
می‌توانیم بگوییم اولین لایه از پیاز خودآگاهی، درک ساده‌ای از احساسات خود است: این موقعی است که خوشحالم. این ناراحتم می‌کند. این به من امید می‌دهد.
متاسفانه افراد بسیاری هستند که حتی در همین پایه‌ای‌ترین سطح خودآگاهی مشکل دارند.


#مارک_منسن

پاکسازی درون

15 Oct, 08:08


چرا آدم های خوب کار های بد میکنند
قسمت ۱۹
نویسنده #دبی_فورد

خود آسیب دیده وقتی با همتای الهی خود مقایسه میشود کمتر است خود آسیب دیده محتاج ،ناقص،خشمگین،کنترلگر،حریص،قضاوتگر،گرسنه و....است وبسیاری مشخصه های نامطلوب دیگر را دارد که خود برتر ما هیچ قضاوتی در مورد درست یا غلط و خوب یا بد بودن آن نمیکند. خود آسیب دیده به دنبال فکر و نظر دیگران است و او نیازمند تائید ، تشویق و عشق دیگران است در حالی که خود برتر در درون خود کامل است و چیز بیشتری نمیخواهدچون خالص و نامحدود است ،نیازی به تائید شما یا دیگران ندارد زیرا خود کامل است و دنبال هیچ چیزی در خارج از خود نیست.
خود برتر کامل است ونیازی به دیده شدن ندارد. این بخشی از تضادجهانی است خود برتر در عین ناقص بودن کامل است حتی اگر به آن پشت کنیم باز هم وجود خواهد داشت .خودبرتر همیشه حاضر است و ما را رها نمیکندهرگز از تعهدخود دست بر نمیداردو ما را مجبور به تغییر نمیکند .همیشه با بهترین نیت ها در خدمت ماست حتی اگر خود آسیب دیده ی ما مرتکب کارهایی خود ویرانگرانه شود .
ساختار خود آسیب دیده ما بسیار سخت است حتی اگر خود برتر بصیرت و آگاهی لازم را به ما بدهدما به سرعت محدودیت هایی برای خود ایجاد میکنیم تا روی وجود نامحدود و یکپارچه ی خود سرپوش بگذاریم . هیچ چیز برای ما سخت تر از این نیست که از افکار ،رفتار ها و آسایش خود آسیب دیده یمان بگذریم گذشتن از خود برای ما بسیار سخت است. گذشتن از دیدگاه ناقص و غلط خود آسیب دیده به خاطرآینده نامحدودی که نمیدانیم واقعاً وجود دارد یا نه .دلیل این مسئله این است که خود آسیب دیده وقتی آسیب میبیندبا طبیعتی که داردبه دنبال کنترل مطلق است فکر میکند قادر مطلق و مهمترین چیز دنیاست.
ممکن است در نهایت خود آسیب دیده زیبایی و قدرت و توانایی های خود برتر را بپذیرد ولی به آن اهمیت نمیدهد مگر آنکه این آشنایی بتواند در خدمت آن در بیاید. وقتی ما عمیقاًدر وجود زخمی خود ریشه کنیم دیگر به چیزی گوش نخواهیم داد. دوست نداریم در مورد چیزی که باعث ناراحتی و شرمندگی مان میشود چیزی بدانیم. ما این بخش از وجودمان را انکار میکنیم و به طور ناخودآگاه به تجربیات بیرونی مان میپردازیم ،یعنی به آنچه که میتوانیم توسط یک فرد یا هر چیز مادی،فیزیکی یا احساسی به دست بیاوریم .اگر تحت کنترل خود آسیب دیده مان قرار بگیریم دنیای درونی برایمان بی ارزش میشود مگر آنکه همانطور که گفتیم در خدمت خواسته های آن یعنی خود آسیب دیده مان در آید.
کار نهایی خود سالم این است که برای اثبات واقعیت خود میان خود و وجود دیگران تمایز قائل شود.ولی خود آسیب دیده و ناسالم فکر میکند بهترین حالت برای اثبات خود این است که هر چیز که میشنود را درست بداند حتی اگر این درستی نتایج ناخواسته ای به دنبال داشته باشد .فرض کنید مادرتان مستقیم یا غیرمستقیم به شما گفته باشد خوب نیستید.شما وقتی سه،چهار یا پنج ساله بودید این حرف را باور کردیدچرا که گاهی همه ی آنچه را که میگفتند خوب یاد نمیگرفتید،بعد هم به این نتیجه رسیدیدکه کسانی که خوب نیستندموفق نمیشوند به همین دلیل سعی کردید این جنبه خود را مخفی کنید.شما با این باور که به اندازه ی کافی خوب نیستید از این قسمت وجودی خود جداشده و سعی میکنید خود دروغینی بسازید تا هیچ کس متوجه واقعیت وجودی شما نشود به همین دلیل سالهای بعد پس از بررسی دوباره آن اعتقاد پا به دنیای بیرون میگذارید و سعی میکنید کاری کنید که به خودتان ثابت کنید هم حرف های مادرتان و هم اعتقادات خود شما که سالها ذهن تان را مشغول کرده بود هر دو درست بوده اند
شما به خود میگویید : نمیخواهم باور کنم اعتقادات منفی که خود دروغین من را میسازند و در ناخودآگاه من پنهان شده اند درست هستند. ولی از لحاظ احساسی به ساختار فکری که خود دروغین شما را ساخته اند وابسته شده اید .چاره ای ندارید .این چیزی نیست که تحت کنترل شما باشد.از آنجا که شما اسیر خود آسیب دیده تان شده اید که خود را برتر و بالاتر از همه چیز میداند ،نمیتوانید ادعا کنید که کنترلی روی ناخودآگاه خود و تحریکات بی شرمانه ی آن ندارید به همین دلیل شخصیت کاذب و بی کفایت و نا امن و ترس های عمیق خود از بی ارزش بودن را پشت آن پنهان میکنید

پاکسازی درون

14 Oct, 15:57


وقتی خودم را به‌قدر کافی دوست داشتم،
شروع کردم به ترک کردن چیزهایی که سالم نبودند. یعنی آدمها، مشاغل و عادات و اعتقاداتی که مرا کوچک و حقیر نگه میداشت کنار گذاشتم.
قبلا فکر میکردم این‌ کار به معنی وفادار نبودن است ولی در واقع این معنای دوست داشتن خود است.

#كيم‌_مک‌_ميلن